حضرت ابراهیم در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = حضرت ابراهیم | عنوان مدخل = حضرت ابراهیم | مداخل مرتبط = حضرت ابراهیم در قرآن - حضرت ابراهیم در علوم قرآنی - حضرت ابراهیم در کلام اسلامی - حضرت ابراهیم در نهج البلاغه - حضرت ابراهیم در معارف دعا و زیارات - حضرت...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
{{نبوت شناسی}} | {{نبوت شناسی}} | ||
[[رده: | [[رده:حضرت ابراهیم]] | ||
[[رده:مدخلهای تلخیص شده]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۲۱
مقدمه
ابراهیم خلیل از پیامبران اولوالعزم، دارای شریعت و کتاب آسمانی به نام صحف، مورد احترام همه پیروان توحیدی.
واژه «اَبرام» یا ابراهیم عبری است که بعداً به «ابرام» موسوم شد به معنای پدر جماعت بسیار[۱] در متون اسلامی تنها به ابراهیم تعبیر شده و یکی از سورههای قرآن به نام اوست.
پدر ابراهیم «تاروخ» نام دارد، که با نُه واسطه به حضرت نوح(ع) میرسد[۲]. نام مادر ابراهیم «نونا» است که از نوادگان «سام» میباشد[۳]. بعضی گفتهاند که نام وی امیله است[۴].
برخی با توجه به ظاهر آیات، آزر بت پرست را پدر واقعی ابراهیم دانستهاند[۵]. در حالی که برخی دیگر معتقدند پدر ابراهیم «تاروخ» است. و نسبشناسان بر این مطلب اجماع دارند[۶]. آنان برای اثبات این ادعا به دلایل ذیل استناد کردهاند:
- در برخی از روایات[۷] و عهد قدیم[۸] نام پدر ابراهیم تاروخ است، نه «آذر».
- اطلاق کلمه «أب» بر آزر در قرآن، دلیل بر این نمیشود که وی پدر واقعی ابراهیم باشد؛ زیرا عرب، عنوان أب را بر عمو نیز اطلاق میکردند، چنان که در قرآن اسماعیل که عموی یعقوب میباشد پدر یعقوب نامیده شده است ﴿قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴾[۹].
- اجداد پیامبر اسلام(ص) طبق شواهدی از قرآن﴿وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ﴾[۱۰] و روایات[۱۱] همه موحد و مؤمن بودهاند، از آنجا که پدر ابراهیم در سلسله نسب رسول اکرم(ص) قرار دارد، نمیتواند مشرک باشد [۱۲] در حالی که آزر مشرک بوده است ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۳].
- طبق نص قرآن، حضرت ابراهیم در آخر عمرش برای پدر و مادرش از خداوند طلب مغفرت میکند ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ﴾[۱۴] در حالی که خداوند در قرآن آشکارا پیامبران و مؤمنان را از این که برای بستگان مشرک شان طلب آمرزش نمایند، منع نموده است ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ﴾[۱۵]، بنابراین حضرت ابراهیم(ع) نمیتواند برای پدر مشرک، طلب آمرزش کند، در نتیجه آزر پدر واقعی و حقیقی ابراهیم نیست[۱۶] بلکه عموی او و منجم نمرود بوده است[۱۷].
حضرت ابراهیم(ع) در اول ذی الحجه[۱۸] در حدود ۱۹۹۶ سال قبل از میلاد مسیح[۱۹] در بابِل نزدیک محلی به نام اور که شهری در کلده بوده است متولد شد[۲۰] مادرش او را از ترس نمرودیان که هر نوزادی را به قتل میرساندند داخل غاری که در نزدیکی خانهاش بود، میگذارد. نوزاد در یک روز به اندازه کسی که در یک ماه بزرگ میشود، رشد میکند، وبعد از سپری شدن ۱۵ ماه، مادرش او را شبانه از غار بیرون میآورد[۲۱].
ابراهیم پس از مجاهدتهای فراوان در مقابل نمرود و بت پرستان، تصمیم به هجرت میگیرد. او با همسرش ساره و برادرزادهاش لوط از شهر اُور به کنعان یا فلسطین میروند و پس از مدتی به سبب خشک سالی رهسپار مصر میگردند[۲۲]. در مصر فرعونی به نام سنان بن علوان فرمان روایی میکرد. او همان کسی است که هاجر را به ساره بخشید[۲۳] ابراهیم از بیم فرعون با خانوادهاش و لوط، برادرزاده اش، از مصر خارج شده و به سوی شمال بیت ئیل حرکت میکند، در منطقه ای بین بیت ئیل و عای ساکن میشود[۲۴]. پس از گذراندن ده سال در بیت المقدس اسماعیل از هاجر، کنیز ساره، متولد میگردد[۲۵]. آن وقت ابراهیم(ع) هشتاد و شش سال از عمرش گذشته بود[۲۶] تولد اسماعیل به ساره سخت تمام میشود و ابراهیم به دستور او[۲۷] هاجر و فرزندش، اسماعیل را به سوی مکه برده و در همان جا رها کرده و بر میگردد[۲۸].
زمانی که اسماعیل به دوره جوانی میرسد خداوند به ابراهیم دستور میدهد که به کمک فرزندش کعبه را تجدید بنا کند[۲۹] قرآن نیز به این مطلب اشاره دارد ﴿وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾[۳۰]. وقتی ابراهیم صد ساله میشود[۳۱] خداوند توسط جبرئیل و دو ملک دیگر به او بشارت میدهد که از ساره دارای فرزند خواهد شد[۳۲] قرآن در این باره میفرماید: ﴿وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۳۳] در آن وقت ساره هشتاد سال از عمرش گذشته بود[۳۴].
ابراهیم بعد از تلاشها و مجاهدتهای زیاد، هنگامی که ۱۷۵ سال از عمرش گذشته بود، جهان را بدرود گفت، و او را در مزرعه حبرون به خاک سپردند[۳۵].
شریعت ابراهیم برپایه یکتاپرستی و اخلاص و نفی شریک برای خدا بنا شده و از احکام آن نماز، ختنه، کوتاه کردن شارب، چیدن موی زاید زیر بغل، تراشیدن زهار، بنای خانه خدا و حج و مناسک آن است[۳۶] و همه پیامبران هم عصر ابراهیم تا زمان موسی(ع) تابع شریعت او بودهاند[۳۷].
ابراهیم پس از آزمونهای زیاد، مورد الطاف الهی واقع میشود و خداوند مقام امامت را به او عطا کرده و او را امام مردم قرار میدهد ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۳۸]. این واقعه در اواخر عمر آن حضرت و بعد از تولد اسماعیل و اسحاق و بعد از آنکه اسماعیل و مادرش را از فلسطین به مکه منتقل میکند، اتفاق افتاده است[۳۹]. در این زمان حضرت ابراهیم مقام نبوت را دارا بوده؛ زیرا وقتی ملائکه آمده بودند قوم لوط را هلاک کنند و در مسیر راه خود بر ابراهیم وارد شدند و بشارت اسحاق و اسماعیل را به او دادند، ابراهیم در آن موقع پیامبر مرسل بود، بنابراین معلوم میشود که ابراهیم قبل از مقام امامت، مقام نبوت را دارا بوده و امامتش غیر نبوتش میباشد[۴۰]. در این باره که مقصود از امامت ابراهیم چیست؟ آرای مختلفی بیان شده است[۴۱] در روایات آمده که خداوند مقامات پنج گانه عبودیت، نبوت، رسالت، خلّت و امامت را به ترتیب به حضرت ابراهیم داده است[۴۲].
نام کتاب ابراهیم صحف بوده است ﴿صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى﴾[۴۳] که در اولین شب ماه رمضان بر وی نازل شده است[۴۴] و اگر به صیغه جمع از آن تعبیر شده برای این است که صحف یکی دو تا نبوده، بلکه اجزای بسیار داشته است. از برخی روایات استفاده میشود که متشکل از ده صحیفه بوده است [۴۵] و نیز برخی آن را دارای بیست صحیفه دانستهاند[۴۶]. بنا به روایتی، این صحف نزد امامان(ع) به صورت الواح موجود بوده است[۴۷]. از جمله آیات قرآنی که در صحف ابراهیم قرار داشته آیات﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى﴾[۴۸]، ﴿وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى﴾[۴۹]، ﴿بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾[۵۰]، ﴿وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾[۵۱] میباشد[۵۲].
در قرآن معجزههای زیادی برای حضرت ابراهیم(ع) ذکر شده است که از جمله آنها، سرد شدن آتش میباشد، آن گاه که نمرود او را با منجنیق در میان آتش انداخت[۵۳]. خداوند با خطاب تکوین به آتش: ﴿قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ﴾[۵۴] خاصیّت آن را که سوزاندگی و نابود کنندگی است از آن گرفت و از راه معجزه خنک و سالم گردانید[۵۵]. در روایتی آمده است که آتش آنچنان سرد شد، که سرما ابراهیم را آزار داد، تا وقتی که خطاب سلاماً نیز آمد، آن گاه از شدت آن کاسته شد[۵۶].
معجزه مهم دیگر ابراهیم(ع) احیای مردگان میباشد، آن گاه که به دستور خدا ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۵۷] چهار مرغ[۵۸] را پس از ذبح، قطعه قطعه میکند و درهم میآمیزد و سپس بخشی از آن را بر کوهی میگذارد، آن گاه آنها را صدا میزند، اجزای پراکنده هر یک از مرغان، جدا و جمع شده و به هم میآمیزند و زندگی را از سر میگیرند[۵۹].
آیین ابراهیم بر محور توحید ویکتاپرستی دور میزند، خداوند بارها دین توحید را به دین ابراهیم و دین حنیف و دین فطرت وصف کرده و پیامبر اسلام را پیرو آیین او دانسته است ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۶۰]، ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۶۱].
گرچه در بخش احکام، دین مقدس اسلام از شریعت ابراهیم(ع) کاملتر و جامعتر میباشد، امّا از پاره ای آیات استفاده میشود که شرایع و احکام اسلام همه از آن فطریاتی سرچشمه میگیرد که ابراهیم به زبان تشریع بیان کرده است و هر عملی که موافق فطرت بود مورد امر، وعملی که مخالف فطرت بود، مورد نهی قرار داده بود[۶۲].
از مجموع آیات قرآن استفاده میشود که حضرت ابراهیم(ع) چهار مناظره مهم داشته است: مناظره با آزر، مناظره با بت پرستان، مناظره با ستاره پرستان و مناظره با نمرود.
- مناظره با آزر، آن گاه که ابراهیم(ع) به آزر گفت: چرا چیزی را میپرستی که نمیبیند و نمیشنود و از تو رفع نیاز نمیکند ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا﴾[۶۳]، ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا﴾[۶۴]، آزر به جای فکر و اندیشه در گفتار ابراهیم(ع) او را تهدید میکند﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا﴾[۶۵].
- ابراهیم(ع) در استدلال با بت پرستان که گفتند چرا بتهای ما را شکستهای؟ ﴿قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ﴾[۶۶] ابتدا میگوید: بلکه بزرگشان کرده باشد، از آنها بپرسید اگر سخن میگوید ﴿قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ﴾[۶۷] سپس با استدلال قوی به آنها میگوید: آیا جز خدا چیزی را میپرستید که نه کمترین سودی به شما دارد و نه زیانی میرساند ﴿أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۶۸]، اُف بر شما و بر آن چه غیر خداست پرستش میکنید، آیا اندیشه نمیکنید ﴿قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ﴾[۶۹].
- ابراهیم در مناظره با ستاره پرستان، از طلوع و اُفول ستاره و خورشید بر عدم الوهیت آنها استدلال میکند ﴿ وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴾[۷۰].
- حضرت ابراهیم(ع) در برابر نمرود که ادعای الوهیت داشت با قویترین استدلال او را مغلوب و مستأصل میکند، آن گاه که میگوید: خداوند من خورشید را از افق مشرق میآورد، پس اگر تو حاکم جهان هستی خورشید را از مغرب بیاور، در این جا آن کافر مبهوت و وامانده شد ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۷۱].
حضرت ابراهیم خلیل مانند دیگر پیامبران الهی امتحانهای زیادی را پشت سر گذاشت، اما در میان آنها چند مورد که از برجستگی خاص برخوردار است، خداوند از آنها به عنوان کلمات یاد کرده است[۷۲].
- قیام در مقابل بت پرستان بابل و شکست بتها و دفاع بسیار شجاعانه در آن محاکمه تاریخی و قرار گرفتن در دل آتش و حفظ خون سردی کامل و ایمان در تمام این مراحل ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ﴾[۷۳]، ﴿قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۷۴]، ﴿قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ﴾[۷۵]، ﴿قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ﴾[۷۶].
- بردن زن و فرزند و گذاشتن آنها در سرزمین خشک و بیآب و گیاه مکه، در جایی که یک نفر هم سکونت نداشت[۷۷].
- بردن فرزند به قربان گاه و آمادگی جدّی برای قربانی او به فرمان خدا﴿وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ﴾[۷۸].
این رخداد در تورات مفصلتر ذکر شده و اسامی اشخاص معین گردیده است، اما قصه به آتش انداختن ابراهیم در تورات نیست.همچنین واقعه کشتن چهار مرغ در تورات یافت نمیشود، در تورات آمده است: ابراهیم گوساله، قوچ، قمری و کبوتر را ذبح کرده است[۷۹]تورات بنای دو مذبح را به ابراهیم نسبت میدهد[۸۰] ولی از کعبه و مکه ذکری نمیکند[۸۱].
منابع
پانویس
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص ۴.
- ↑ تاریخنامه طبری، ج۱، ص۱.
- ↑ المنتظم، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ البدایة والنهایة، ج ۱، ص۱۴۰.
- ↑ تفسیر کبیر، ج۷، ص۴۲.
- ↑ مجمع البحرین، ج۱، ص۶۹.
- ↑ بحارالأنوار، ج۱۲، ص۴۲.
- ↑ پیدایش، ج۱۰، ص ۳۵.
- ↑ «فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمانها و زمین را میدانم و از آنچه آشکار میکنید و پوشیده میداشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۳.
- ↑ «و گردش تو را در میان سجدهگزاران (میبیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.
- ↑ جوامع الجامع، ج۱، ص۴۴۲.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۱۶۷.
- ↑ «و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتها را به خدایی میگزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری مییابم» سوره انعام، آیه ۷۴.
- ↑ «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا میشود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۴۱.
- ↑ «پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۱۷۰.
- ↑ قصص الانبیاء، ص۱۰۷.
- ↑ المقنع، ص۲۰۷.
- ↑ قاموس، ص۴.
- ↑ تاریخ جامع ادیان، ص۴۸۸.
- ↑ تاریخ امم والملوک، ص۱۶۴.
- ↑ قاموس، ص۴.
- ↑ الکامل، ج۱، ص۸۸.
- ↑ پیدایش، ج۷، ص ۱۳.
- ↑ قصص الأنبیاء، ج۱، ص۲۲۱.
- ↑ پیدایش، ج ۱۶ ، ص۱۶ و البدایة والنهایة، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ یعقوبی، ج۱، ص۲۵.
- ↑ مروج الذهب، ج۱، ص۵۷ـ ۸۵.
- ↑ یعقوبی، ج۱، ص۲۷.
- ↑ «و چون با جالوت و سپاه وی رویاروی شدند گفتند: پروردگارا! ما را از شکیب، سرشار کن و گامهای ما را استوار دار و ما را بر کافران پیروز گردان» سوره بقره، آیه ۲۵۰.
- ↑ پیدایش، ج۶، ص۲۱ و یعقوبی، ص۱، ص۲۶.
- ↑ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۹۸.
- ↑ «و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.
- ↑ المختصر فی اخبار البشر، ج۱، ص۱۳.
- ↑ المعارف، ص۳۳.
- ↑ علل شرایع، ج۱، ص۱۲۲.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۴۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص۲۷۱.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ ر.ک: آیه ابتلای ابراهیم.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۱۷۴.
- ↑ «صحیفههای ابراهیم و موسی» سوره اعلی، آیه ۱۹.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۶۲۸.
- ↑ عوالی اللئالی، ج۱، ص۹۳.
- ↑ المعارف، ص۳۲.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۱۵۶.
- ↑ «بیگمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد،» سوره اعلی، آیه ۱۴.
- ↑ «و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد» سوره اعلی، آیه ۱۵.
- ↑ «بلکه، شما زندگی این جهان را برمیگزینید» سوره اعلی، آیه ۱۶.
- ↑ «با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است» سوره اعلی، آیه ۱۷.
- ↑ خصال، ص۵۲۵.
- ↑ اصول کافی، ج۸،ص۳۶۹.
- ↑ «گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بیگزند باش» سوره انبیاء، آیه ۶۹.
- ↑ المیزان،ج۱۴، ص۳۰۳.
- ↑ الدرالمنثور، ج۴، ص۳۲۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
- ↑ کرکس، مرغابی، طاووس و خروس.
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۱۷۶.
- ↑ «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
- ↑ «بیگمان نزدیکترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۲۱۳.
- ↑ «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.
- ↑ «هنگامی که به پدر خویش گفت: ای پدر! چرا چیزی را میپرستی که نه میشنود و نه میبیند و نه هیچ به کار تو میآید؟» سوره مریم، آیه ۴۲.
- ↑ «گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی میگردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو» سوره مریم، آیه ۴۶.
- ↑ «گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟» سوره انبیاء، آیه ۶۲.
- ↑ «گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.
- ↑ «ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند میپرستید، آیا خرد نمیورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.
- ↑ «گفتند: اگر میخواهید کاری کنید ، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید» سوره انبیاء، آیه ۶۸.
- ↑ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد. و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم. آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود. هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم. من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم. و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش میورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار میدهید نمیهراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمیپذیرید؟و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست» سوره انعام، آیه ۷۵-۸۳.
- ↑ «آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ «آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.
- ↑ «گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.
- ↑ «گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد» سوره انبیاء، آیه ۶۰.
- ↑ «گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند» سوره انبیاء، آیه ۶۱.
- ↑ بحارالأنوار، ج۱۲، ص۹۷.
- ↑ «و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم میروم که به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد. پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش! پس او را به پسری بردبار مژده دادیم.و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود. و به قربانی سترگی او را بازخریدیم» سوره صافات، آیه ۹۹-۱۰۷.
- ↑ پیدایش، ج۹، ص۱۵.
- ↑ پیدایش، ج۷، ص۸-۱۲.
- ↑ ضیایی، رحمتالله، مقاله «ابراهیم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰.