حضرت خدیجه در معارف و سیره فاطمی: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
|||
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = حضرت خدیجه | |||
| عنوان مدخل = حضرت خدیجه | |||
| مداخل مرتبط = [[حضرت خدیجه در قرآن]] - [[حضرت خدیجه در نهج البلاغه]] - [[حضرت خدیجه در تاریخ اسلامی]] - [[حضرت خدیجه در معارف و سیره فاطمی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==خدیجه بنت خویلد== | {{جعبه اطلاعات همسران پیامبر خاتم | ||
| نام = حضرت خدیجه (س) | |||
| همسر = اولین همسر رسول خدا (ص) | |||
| تصویر = امهات_المؤمنین.png | |||
| اندازه تصویر = | |||
| نسب = خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبد العزی | |||
| ملقب به = | |||
| تاریخ تولد = سال پانزده پیش از عام الفیل | |||
| محل تولد = مکه | |||
| نام پدر = خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاببن مرهبن کعببن لویبن غالببن فهربن مالکبن نضربن کنانه | |||
| نام مادر = فاطمه بن زائدة بن اصمبن هرمبن رواحة بن حجربن معزبن عامربن لویبن غالببن فهربن مالک | |||
| قبیله = | |||
| تاریخ عقد = ۲۵ عام الفیل | |||
| سن به هنگام عقد = ۲۵ سال | |||
| فرزندان = قاسم، عبدالله ، [[رقیه]]، [[زینب]]، [[أم کلثوم]] و [[فاطمه]] (س) | |||
| محل درگذشت = مکه | |||
| تاریخ درگذشت = دهم رمضان سال دهم بعثت | |||
| طول عمر = ۶۵ سال | |||
| آرامگاه = قبرستان حجون | |||
}} | |||
خدیجه که سیده قریش بود، از این پس خود را [[کنیز]] محمد{{صل}} خواند و در شمار بزرگترین حامیان [[رسول خدا]]{{صل}} و اولین گروندگان [[زن]] به وی در آمد و با فرزندانی چون [[سرور]] یگانه زنان [[جهان]]، [[فاطمه]]{{س}} شبستان زندگی محمد{{صل}} را [[نور]] [[باران]] کرد. | == خدیجه بنت خویلد == | ||
[[خدیجه]]، دختر [[خویلد]]، از [[نوادگان]] [[قصی بن کلاب]]، جد چهارم [[پیامبر]] {{صل}} و از [[زنان]] [[ثروتمند]] و سرشناس [[قریش]] بود. او علاوه بر [[ثروت]] و موقعیت [[اقتصادی]] و [[اجتماعی]] از [[جمال]] و کمال بینظیری برخوردار بود. [[پاکدامنی]]، [[شرافت]] [[خانوادگی]]، [[کمالات نفسانی]] و [[فضائل اخلاقی]] وی در آن محیط [[آلوده]]، زبانزد خاص و عام بود؛ چندان که از او با [[لقب]] «[[طاهره]]» و «[[سیده]] قریش» یاد میشد<ref>السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۷.</ref>. بدین روی خدیجه خواستگاران فراوانی از اشراف و بزرگان قریش داشت و او به همه پاسخ منفی میداد. گویی [[منتظر]] کسی بود که در پاکدامنی و شرافت خانوادگی از تبار او باشد. | |||
[[سفر تجاری]] [[امین]] قریش به سوی [[شام]] با [[سرمایه]] خدیجه و گزارش [[میسره]] خدمتکار خدیجه از این [[سفر]] به حضور خدیجه و [[فضائل]] و کراماتی که در طول سفر از محمد {{صل}} دیده بود، [[شوق]] این بانوی پاکدامن را به برادرزاده [[ابوطالب]] فزونی بخشید و زمینه [[خواستگاری]] او از محمد {{صل}} را فراهم ساخت<ref>ر. ک: السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۲ - ۱۳۵.</ref>. بدینسان، خدیجه طاهره که حدود چهل سال داشت با [[نجیبترین]] چهره قریش در سن بیست و پنج سالگی [[ازدواج]] کرد و حدود بیست و پنج سال از [[زندگی]] خود را با [[صفا]] و [[صمیمیت]] با او گذراند. | |||
خدیجه که سیده قریش بود، از این پس خود را [[کنیز]] محمد {{صل}} خواند و در شمار بزرگترین حامیان [[رسول خدا]] {{صل}} و اولین گروندگان [[زن]] به وی در آمد و با فرزندانی چون [[سرور]] یگانه زنان [[جهان]]، [[فاطمه]] {{س}} شبستان زندگی محمد {{صل}} را [[نور]] [[باران]] کرد. | |||
زندگی سراسر [[بندگی]]، [[جهاد]] و [[اطاعت پذیری]] از [[همسر]] این بانوی بزرگ [[اسلام]]، الگویی است برای همگان که در پی [[گزینش]] همسری ایدهآل و زندگی خداپسندانهاند. | زندگی سراسر [[بندگی]]، [[جهاد]] و [[اطاعت پذیری]] از [[همسر]] این بانوی بزرگ [[اسلام]]، الگویی است برای همگان که در پی [[گزینش]] همسری ایدهآل و زندگی خداپسندانهاند. | ||
خدیجه خواستگاران فراوانی داشت که از [[شهرت]] و [[مال]] [[دنیا]] در حد بالایی برخوردار و حاضر بودند برای ازدواج با او مهری سنگین بپردازند، ولی او به افقی فراتر از مسائل مادی و [[جاه و مقام]] [[دنیوی]] مینگریست. [[خدیجه]] با مردی [[ازدواج]] کرد که از امکانات مادی و [[مقام]] و [[منصب]] [[دنیوی]] بهره نداشت؛ اما وجودش [[مظهر]] [[فضیلت]]، [[صداقت]]، [[امانت]] و [[کرامت]] بود و با این [[انتخاب]] به همه معیارهای غلط [[جاهلی]] [[جامعه]] آن [[روز]]، پشت کرد و بدین روی، مورد [[بیمهری]] دنیادوستان و جاهطلبان و اشراف قرار گرفت تا جایی که هنگام زایمان فرزندش [[فاطمه]]{{س}} از مساعدت وی خودداری ورزیدند و او را تنها گذاشتند<ref>ر.ک: بحار الانوار، ج۱۶، ص۸۰.</ref>. | خدیجه خواستگاران فراوانی داشت که از [[شهرت]] و [[مال]] [[دنیا]] در حد بالایی برخوردار و حاضر بودند برای ازدواج با او مهری سنگین بپردازند، ولی او به افقی فراتر از مسائل مادی و [[جاه و مقام]] [[دنیوی]] مینگریست. [[خدیجه]] با مردی [[ازدواج]] کرد که از امکانات مادی و [[مقام]] و [[منصب]] [[دنیوی]] بهره نداشت؛ اما وجودش [[مظهر]] [[فضیلت]]، [[صداقت]]، [[امانت]] و [[کرامت]] بود و با این [[انتخاب]] به همه معیارهای غلط [[جاهلی]] [[جامعه]] آن [[روز]]، پشت کرد و بدین روی، مورد [[بیمهری]] دنیادوستان و جاهطلبان و اشراف قرار گرفت تا جایی که هنگام زایمان فرزندش [[فاطمه]] {{س}} از مساعدت وی خودداری ورزیدند و او را تنها گذاشتند<ref>ر. ک: بحار الانوار، ج۱۶، ص۸۰.</ref>. | ||
[[اموال]] خدیجه که پس از ازدواج، همه آنها را در [[اختیار]] [[پیامبر]]{{صل}} قرار داده بود در شرایط [[بحرانی]] به ویژه دوره سه ساله [[محاصره اقتصادی]] [[قریش]] نسبت به [[مسلمانان]]، در [[خدمت]] [[اسلام]] قرار گرفت و گره از کار مسلمانان گشود. | [[اموال]] خدیجه که پس از ازدواج، همه آنها را در [[اختیار]] [[پیامبر]] {{صل}} قرار داده بود در شرایط [[بحرانی]] به ویژه دوره سه ساله [[محاصره اقتصادی]] [[قریش]] نسبت به [[مسلمانان]]، در [[خدمت]] [[اسلام]] قرار گرفت و گره از کار مسلمانان گشود. | ||
وجود خدیجه و خدمات ارزنده او برای اسلام، به حدی برای پیامبر{{صل}} [[ارزشمند]] بود که وقتی وی از [[دنیا]] رفت، [[رسول خدا]]{{صل}} [[سال]] [[وفات]] او را - که مصادف با سال [[درگذشت ابوطالب]] نیز بود - «[[عام الحزن]]»<ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۲۵.</ref> نامید و هیچگاه او را فراموش نکرد و همواره از او به [[نیکی]] یاد و برایش [[دعا]] میکرد و در جواب [[اعتراض]] برخی همسرانش - که چرا این همه از خدیجه یاد میکنی؟- میفرمود: «او هنگامی مرا [[تصدیق]] کرد که شما [[تکذیب]] میکردید و زمانی به من [[ایمان]] آورد که شما [[کفر]] میورزیدید و برای من فرزند آورد؛ در حالی که شما عقیم ماندید»<ref>بحار الانوار، ج۱۶، ص۸.</ref>.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۲۳.</ref> | وجود خدیجه و خدمات ارزنده او برای اسلام، به حدی برای پیامبر {{صل}} [[ارزشمند]] بود که وقتی وی از [[دنیا]] رفت، [[رسول خدا]] {{صل}} [[سال]] [[وفات]] او را - که مصادف با سال [[درگذشت ابوطالب]] نیز بود - «[[عام الحزن]]»<ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۲۵.</ref> نامید و هیچگاه او را فراموش نکرد و همواره از او به [[نیکی]] یاد و برایش [[دعا]] میکرد و در جواب [[اعتراض]] برخی همسرانش - که چرا این همه از خدیجه یاد میکنی؟ - میفرمود: «او هنگامی مرا [[تصدیق]] کرد که شما [[تکذیب]] میکردید و زمانی به من [[ایمان]] آورد که شما [[کفر]] میورزیدید و برای من فرزند آورد؛ در حالی که شما عقیم ماندید»<ref>بحار الانوار، ج۱۶، ص۸.</ref>.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۲۳.</ref> | ||
==فراق مادر== | == فراق مادر == | ||
زهرا{{س}} به همراه [[پیامبر]] در کنار [[خدیجه]] بود و او مشغول [[وصیت]] کردن بود که ناگهان [[اشک]] در دیدگانش حلقه زد و [[بغض]] گلویش را گرفت. گویا میخواست سخنی بگوید ولی نمیتوانست. به [[فاطمه]]{{س}} گفت نزدیکتر بیاید به گونهای که فقط این دختر پنج ساله سخنش را بشنود. فاطمه{{س}} سرش را به صورت مادر نزدیک کرد و خدیجه آرام در گوش دخترش گفت: [[زهرا]] [[جان]]! [[خجالت]] کشیدم به پدرت بگویم؛ اندکی بعد تو به پدرت بگو: من [[کفن]] ندارم و به قدر خریدن کفن هم دیناری ندارم. به [[همسر]] عزیزم بگو مرا در عبای خود کفن کند. مادر برای اینکه پیامبر ناراحت نشود ناله نزد، ولی اشک جانسوز زهرا{{س}} بیش از [[کلام]] مادرش جان پدر را [[آتش]] زد. پدر جلو آمد و روبهروی مادر نشست و فرمود: ای خدیجه [[جبرئیل]] از سوی [[خدا]] [[وحی]] آورده که [[سلام]] مرا به خدیجه برسان و بگو: کفن خدیجه از جانب ما (از کفنهای بهشتی) است. این در حالی بود که از [[عمر]] فاطمه{{س}} تنها پنج سال و دو ماه و بیست [[روز]] سپری شده بود و در این [[زمان]] [[تحمل]] درد [[یتیمی]] برای او بسیار سخت بود. هنگامی که [[حضرت خدیجه]] از [[دنیا]] رفت [[پیامبر خدا]] به [[احترام]] خدیجه و به منظور شکستن رسمی از رسمهای [[جاهلیت]]، خود به درون [[قبر]] رفت و خدیجه را که یادگار سالهای [[رنج]] و [[مجاهدت]] بود به [[خاک]] سپرد. | زهرا {{س}} به همراه [[پیامبر]] در کنار [[خدیجه]] بود و او مشغول [[وصیت]] کردن بود که ناگهان [[اشک]] در دیدگانش حلقه زد و [[بغض]] گلویش را گرفت. گویا میخواست سخنی بگوید ولی نمیتوانست. به [[فاطمه]] {{س}} گفت نزدیکتر بیاید به گونهای که فقط این دختر پنج ساله سخنش را بشنود. فاطمه {{س}} سرش را به صورت مادر نزدیک کرد و خدیجه آرام در گوش دخترش گفت: [[زهرا]] [[جان]]! [[خجالت]] کشیدم به پدرت بگویم؛ اندکی بعد تو به پدرت بگو: من [[کفن]] ندارم و به قدر خریدن کفن هم دیناری ندارم. به [[همسر]] عزیزم بگو مرا در عبای خود کفن کند. مادر برای اینکه پیامبر ناراحت نشود ناله نزد، ولی اشک جانسوز زهرا {{س}} بیش از [[کلام]] مادرش جان پدر را [[آتش]] زد. پدر جلو آمد و روبهروی مادر نشست و فرمود: ای خدیجه [[جبرئیل]] از سوی [[خدا]] [[وحی]] آورده که [[سلام]] مرا به خدیجه برسان و بگو: کفن خدیجه از جانب ما (از کفنهای بهشتی) است. این در حالی بود که از [[عمر]] فاطمه {{س}} تنها پنج سال و دو ماه و بیست [[روز]] سپری شده بود و در این [[زمان]] [[تحمل]] درد [[یتیمی]] برای او بسیار سخت بود. هنگامی که [[حضرت خدیجه]] از [[دنیا]] رفت [[پیامبر خدا]] به [[احترام]] خدیجه و به منظور شکستن رسمی از رسمهای [[جاهلیت]]، خود به درون [[قبر]] رفت و خدیجه را که یادگار سالهای [[رنج]] و [[مجاهدت]] بود به [[خاک]] سپرد. | ||
[[ابوهریره]] درباره [[رفعت]] و بلندی [[مقام]] خدیجه میگوید: {{متن حدیث|أَتَى جَبْرَئِيلُ النَّبِيَّ{{صل}} فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ خَدِيجَةُ قَدْ أَتَتْكَ مَعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ فَإِذَا هِيَ أَتَتْكَ فَاقْرَأْ عَلَيْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا وَ مِنِّي وَ بَشِّرْهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصَبَ}}<ref>عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، یحیی بن حسن ابن بطریق، ص۳۰۱؛ مسند حنبل، احمد بن محمد حنبل، ج۱۲، ص۷۱.</ref>. | [[ابوهریره]] درباره [[رفعت]] و بلندی [[مقام]] خدیجه میگوید: {{متن حدیث|أَتَى جَبْرَئِيلُ النَّبِيَّ {{صل}} فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ خَدِيجَةُ قَدْ أَتَتْكَ مَعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ فَإِذَا هِيَ أَتَتْكَ فَاقْرَأْ عَلَيْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا وَ مِنِّي وَ بَشِّرْهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصَبَ}}<ref>عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، یحیی بن حسن ابن بطریق، ص۳۰۱؛ مسند حنبل، احمد بن محمد حنبل، ج۱۲، ص۷۱.</ref>. | ||
جبرئیل [[خدمت]] پیامبر آمد و عرض کرد: ای [[رسول خدا]]! این [[خدیجه]] است که آمده و همراه او ظرفی است، داخل آن خورش یا [[غذا]] یا آب است و هرگاه نزد تو آمد سلامی از جانب پروردگارت و من بر او بفرست و او را به بهشتی [[بشارت]] ده که در آن سر و صدا و [[زحمت]] نیست. [[خدیجه کبری]] از [[دنیا]] رفت و [[مرگ]] او ضربهای هولناک و دردآور برای [[فاطمه زهرا]]{{س}} بود، این بانو را در حجون به [[خاک]] سپردند. [[وفات خدیجه]] و [[ابوطالب]] هر دو در یک سال که سال سوم [[قبل از هجرت]] بود اتفاق افتاد. وفات خدیجه در [[ماه مبارک رمضان]] در حالی که ده [[روز]] از آن سپری شده بود، رخ داد. خدیجه در هنگام [[وفات]] شصت و پنج سال<ref>ینابیع الموده، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ج۲، ص۵۱.</ref> و بنابر قولی دیگر شصت و سه سال از عمرش گذشته بود. [[فاطمه]]{{س}} زمانی که در [[کودکی]] [[مادر]] را از دست داد، دامان مهر [[پدر]] را گرفته و برگرد او میچرخید و [[گریه]] میکرد و میپرسید: {{متن حدیث|يَا أَبَتَاهْ أَيْنَ أُمِّي}}؛ «پدر [[جان]]! مادرم کجاست؟» رسول خدا مانده بود که چه پاسخ دهد. [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: {{متن حدیث|إِنَّ رَبَّكَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَقْرَأَ عَلَى فَاطِمَةَ السَّلَامَ وَ تَقُولَ لَهَا إِنَّ أُمَّكِ فِي بَيْتٍ مِنْ قَصَبٍ كِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ وَ عُمُدُهُ يَاقُوتٌ أَحْمَرُ بَيْنَ آسِيَةَ امْرَأَةِ فِرْعَوْنَ وَ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ}}؛ خدایت به فاطمه{{س}} [[سلام]] میرساند و میفرماید: به فاطمه{{س}} بگو: مادرش در قصری از [[بهشت]] که دیوارهایش از طلا و ستونهای آن از یاقوت سرخ است، در کنار [[آسیه]] و [[مریم]] (دختر [[عمران]] و مریم مادر [[عیسی]]) است». | جبرئیل [[خدمت]] پیامبر آمد و عرض کرد: ای [[رسول خدا]]! این [[خدیجه]] است که آمده و همراه او ظرفی است، داخل آن خورش یا [[غذا]] یا آب است و هرگاه نزد تو آمد سلامی از جانب پروردگارت و من بر او بفرست و او را به بهشتی [[بشارت]] ده که در آن سر و صدا و [[زحمت]] نیست. [[خدیجه کبری]] از [[دنیا]] رفت و [[مرگ]] او ضربهای هولناک و دردآور برای [[فاطمه زهرا]] {{س}} بود، این بانو را در حجون به [[خاک]] سپردند. [[وفات خدیجه]] و [[ابوطالب]] هر دو در یک سال که سال سوم [[قبل از هجرت]] بود اتفاق افتاد. وفات خدیجه در [[ماه مبارک رمضان]] در حالی که ده [[روز]] از آن سپری شده بود، رخ داد. خدیجه در هنگام [[وفات]] شصت و پنج سال<ref>ینابیع الموده، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ج۲، ص۵۱.</ref> و بنابر قولی دیگر شصت و سه سال از عمرش گذشته بود. [[فاطمه]] {{س}} زمانی که در [[کودکی]] [[مادر]] را از دست داد، دامان مهر [[پدر]] را گرفته و برگرد او میچرخید و [[گریه]] میکرد و میپرسید: {{متن حدیث|يَا أَبَتَاهْ أَيْنَ أُمِّي}}؛ «پدر [[جان]]! مادرم کجاست؟» رسول خدا مانده بود که چه پاسخ دهد. [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: {{متن حدیث|إِنَّ رَبَّكَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَقْرَأَ عَلَى فَاطِمَةَ السَّلَامَ وَ تَقُولَ لَهَا إِنَّ أُمَّكِ فِي بَيْتٍ مِنْ قَصَبٍ كِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ وَ عُمُدُهُ يَاقُوتٌ أَحْمَرُ بَيْنَ آسِيَةَ امْرَأَةِ فِرْعَوْنَ وَ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ}}؛ خدایت به فاطمه {{س}} [[سلام]] میرساند و میفرماید: به فاطمه {{س}} بگو: مادرش در قصری از [[بهشت]] که دیوارهایش از طلا و ستونهای آن از یاقوت سرخ است، در کنار [[آسیه]] و [[مریم]] (دختر [[عمران]] و مریم مادر [[عیسی]]) است». | ||
[[پیامبر]] پیغام جبرئیل را به فاطمه{{س}} رساند. زهرا{{س}} چون این سخن را شنید، آرام شد و [[خدا]] را ثنا گفت: {{متن حدیث|فَقَالَتْ فَاطِمَةُ{{س}} إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ السَّلَامُ}}<ref>ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج۲، ص۲۰۳؛ فاطمه الزهرا{{س}} از ولادت تا شهادت، سید محمدکاظم قزوینی، ص۱۳۴؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۱۶، ص۱.</ref>؛ «[[پروردگار]] عالم منبع [[رحمت]] است و رحمت از اوست و همه رحمتها به او برمیگردد». | [[پیامبر]] پیغام جبرئیل را به فاطمه {{س}} رساند. زهرا {{س}} چون این سخن را شنید، آرام شد و [[خدا]] را ثنا گفت: {{متن حدیث|فَقَالَتْ فَاطِمَةُ {{س}} إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ السَّلَامُ}}<ref>ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج۲، ص۲۰۳؛ فاطمه الزهرا {{س}} از ولادت تا شهادت، سید محمدکاظم قزوینی، ص۱۳۴؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۱۶، ص۱.</ref>؛ «[[پروردگار]] عالم منبع [[رحمت]] است و رحمت از اوست و همه رحمتها به او برمیگردد». | ||
در [[مسند]] حنبل آمده که [[برترین]] [[زنان]] بهشتی، [[خدیجه]]، دخترخُوَیلد، [[فاطمه]]{{س}}، دختر محمد، [[آسیه]]، دختر مُزاحم ([[زن]] [[فرعون]]) و [[مریم]]، دختر [[عمران]] است<ref>مسند حنبل، أحمد بن محمد حنبل، ج۱، ص۲۹۳.</ref>. خدیجه اول کسی است که به [[خدا]] و [[رسول]] او [[ایمان]] آورد. او را در انجام [[رسالت]] کمک کرد و [[خداوند]] به دست او ادای [[مسئولیت]] را برای [[رسول خدا]] آسان نمود. رسول خدا هر سخن ناخوشایندی که در رد و یا [[تکذیب]] خود از [[کفار]] میشنید و [[اندوهگین]] میشد، هنگامی که نزد خدیجه میآمد خداوند به دست او به [[پیامبر]] [[آرامش]] میبخشید. ناراحتیاش را برطرف میساخت. امر [[مردم]] را بر او آسان میکرد تا اینکه خدیجه از [[دنیا]] رفت<ref>کشف الغمه، علی بن ابی الفتح الاربلی، ج۱، ص۵۱۱.</ref>. | در [[مسند]] حنبل آمده که [[برترین]] [[زنان]] بهشتی، [[خدیجه]]، دخترخُوَیلد، [[فاطمه]] {{س}}، دختر محمد، [[آسیه]]، دختر مُزاحم ([[زن]] [[فرعون]]) و [[مریم]]، دختر [[عمران]] است<ref>مسند حنبل، أحمد بن محمد حنبل، ج۱، ص۲۹۳.</ref>. خدیجه اول کسی است که به [[خدا]] و [[رسول]] او [[ایمان]] آورد. او را در انجام [[رسالت]] کمک کرد و [[خداوند]] به دست او ادای [[مسئولیت]] را برای [[رسول خدا]] آسان نمود. رسول خدا هر سخن ناخوشایندی که در رد و یا [[تکذیب]] خود از [[کفار]] میشنید و [[اندوهگین]] میشد، هنگامی که نزد خدیجه میآمد خداوند به دست او به [[پیامبر]] [[آرامش]] میبخشید. ناراحتیاش را برطرف میساخت. امر [[مردم]] را بر او آسان میکرد تا اینکه خدیجه از [[دنیا]] رفت<ref>کشف الغمه، علی بن ابی الفتح الاربلی، ج۱، ص۵۱۱.</ref>. | ||
فاطمه{{س}} بعد از فوت مادر سه سال در [[خانه]] [[پدر]] [[زندگی]] کرد. در این [[زمان]] [[خواهران]] فاطمه{{س}} و [[فاطمه بنت اسد]] و بعضی از زنان [[بنی هاشم]] در [[خدمت]] و ملازمش بودند<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزالی اصفهانی، ص۱۵۴، به نقل از: ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج۱.</ref>، اما بیشتر از دیگران این فاطمه بنت اسد بود که همیشه همراه فاطمه{{س}} بلکه تا اندازهای [[کفالت]] آن حضرت را نیز بر عهده داشت. هر چند [[رسول الله]] {{صل}} به خواهران فاطمه{{س}} و زنان [[بنیهاشم]]، سفارش [[همراهی]] نموده بود تا جای خالی مادر را برایش پر کنند؛ ولی او با کسی جز رسول خدا انس نمیگرفت و بیشتر وقتهای خود را به [[عبادت خدا]] میگذراند<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزالی اصفهانی، ص۱۵۴.</ref>. بیگمان [[حضرت زهرا]]{{س}} با مشکلاتی هم روبهرو بود چنان که که [[امام صادق]]{{ع}} در این باره آورده است: روزی پیامبر وارد خانه شد و دید که [[عایشه]] پرخاشگرانه بر دخت گرانمایهاش فریاد میکشد که ای دختر خدیجه! به خدا قسم تو میپنداری که مادرت بر ما [[برتری]] داشته است. او چه برتری بر ما داشته است؟ او هم مانند ما [[زن]] بود و [[همسر پیامبر]]! [[پیامبر گرامی]] سخن [[عایشه]] را شنید، هنگامی که چشم [[فاطمه]]{{س}} به چهره پرنور پدر افتاد [[باران]] [[اشک]] از دیدگانش جاری شد، اما سخنی نگفت. [[پیامبر]] پیشتر رفت و فرمود: دختر گرانمایه محمد! چرا [[گریه]] میکنی؟ او در پاسخ گفت: عایشه از مادرم سخن به میان آورد و او را [[تحقیر]] کرد. پیامبر گرامی فرمود: هان ای حمیرا بس کن و از روش خویش دست بردار که [[خداوند]] در بانوی پرمهر و محبتی که فرزند آورد، خیر و [[برکت]] قرار داده است و [[خدیجه]] که [[درود]] و [[مهر خدا]] بر او باد، برای من چنین بانویی بود. [[خدا]] از او فرزندانی چون [[طاهره]]، قاسم، [[رقیه]]، [[ام کلثوم]] و [[زینب]] را به من ارزانی داشت. او حتی در دوران نقاهت و [[تنهایی]] [[فاطمه زهرا]]{{س}} در کنار او نبود؛ به گونهای که به [[اسماء]] سفارش کرد که به عایشه اجازه ندهد تا کنار پیکر مطهرش حاضر شود. این نشانگر [[ناخشنودی]] فاطمه{{س}} از [[کردار]] او بود. از این بالاتر آنکه در برابر پدر خود ([[ابوبکر]]) [[گواهی]] داد که [[پیامبران]] از خود چیزی به [[ارث]] نمیگذارند و با این گواهی، [[حضرت زهرا]]{{س}} را از ارث پدر [[محروم]] کرد. هر چند که [[نظام]] نمیخواست ارثیه [[زهرای اطهر]]{{س}} را به او برگرداند ولی عایشه با این کار خود صورت [[محکمه]] و [[دادگاه]] فرمایشی را فراهم ساخت<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزائی اصفهانی، ص۱۵۴ و ۱۵۵.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۳۰.</ref> | فاطمه {{س}} بعد از فوت مادر سه سال در [[خانه]] [[پدر]] [[زندگی]] کرد. در این [[زمان]] [[خواهران]] فاطمه {{س}} و [[فاطمه بنت اسد]] و بعضی از زنان [[بنی هاشم]] در [[خدمت]] و ملازمش بودند<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزالی اصفهانی، ص۱۵۴، به نقل از: ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج۱.</ref>، اما بیشتر از دیگران این فاطمه بنت اسد بود که همیشه همراه فاطمه {{س}} بلکه تا اندازهای [[کفالت]] آن حضرت را نیز بر عهده داشت. هر چند [[رسول الله]] {{صل}} به خواهران فاطمه {{س}} و زنان [[بنیهاشم]]، سفارش [[همراهی]] نموده بود تا جای خالی مادر را برایش پر کنند؛ ولی او با کسی جز رسول خدا انس نمیگرفت و بیشتر وقتهای خود را به [[عبادت خدا]] میگذراند<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزالی اصفهانی، ص۱۵۴.</ref>. بیگمان [[حضرت زهرا]] {{س}} با مشکلاتی هم روبهرو بود چنان که که [[امام صادق]] {{ع}} در این باره آورده است: روزی پیامبر وارد خانه شد و دید که [[عایشه]] پرخاشگرانه بر دخت گرانمایهاش فریاد میکشد که ای دختر خدیجه! به خدا قسم تو میپنداری که مادرت بر ما [[برتری]] داشته است. او چه برتری بر ما داشته است؟ او هم مانند ما [[زن]] بود و [[همسر پیامبر]]! [[پیامبر گرامی]] سخن [[عایشه]] را شنید، هنگامی که چشم [[فاطمه]] {{س}} به چهره پرنور پدر افتاد [[باران]] [[اشک]] از دیدگانش جاری شد، اما سخنی نگفت. [[پیامبر]] پیشتر رفت و فرمود: دختر گرانمایه محمد! چرا [[گریه]] میکنی؟ او در پاسخ گفت: عایشه از مادرم سخن به میان آورد و او را [[تحقیر]] کرد. پیامبر گرامی فرمود: هان ای حمیرا بس کن و از روش خویش دست بردار که [[خداوند]] در بانوی پرمهر و محبتی که فرزند آورد، خیر و [[برکت]] قرار داده است و [[خدیجه]] که [[درود]] و [[مهر خدا]] بر او باد، برای من چنین بانویی بود. [[خدا]] از او فرزندانی چون [[طاهره]]، قاسم، [[رقیه]]، [[ام کلثوم]] و [[زینب]] را به من ارزانی داشت. او حتی در دوران نقاهت و [[تنهایی]] [[فاطمه زهرا]] {{س}} در کنار او نبود؛ به گونهای که به [[اسماء]] سفارش کرد که به عایشه اجازه ندهد تا کنار پیکر مطهرش حاضر شود. این نشانگر [[ناخشنودی]] فاطمه {{س}} از [[کردار]] او بود. از این بالاتر آنکه در برابر پدر خود ([[ابوبکر]]) [[گواهی]] داد که [[پیامبران]] از خود چیزی به [[ارث]] نمیگذارند و با این گواهی، [[حضرت زهرا]] {{س}} را از ارث پدر [[محروم]] کرد. هر چند که [[نظام]] نمیخواست ارثیه [[زهرای اطهر]] {{س}} را به او برگرداند ولی عایشه با این کار خود صورت [[محکمه]] و [[دادگاه]] فرمایشی را فراهم ساخت<ref>دانستنیهای فاطمی، علی غزائی اصفهانی، ص۱۵۴ و ۱۵۵.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۳۰.</ref> | ||
==[[حضرت خدیجه]]{{س}}، اولین [[همسر]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[مادر حضرت فاطمه]]{{س}}== | == [[حضرت خدیجه]] {{س}}، اولین [[همسر]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[مادر حضرت فاطمه]] {{س}} == | ||
[[پدر]] [[خدیجه]]{{س}} [[خویلد]] (پسر [[اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب]]) و مادرش [[فاطمه]] (دختر زائد از [[بنی عامر]]) بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴.</ref>. خویلد دو دختر دیگر به نامهای رفیقه (ام [[امیمه]]) و [[هاله]]<ref>ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰.</ref> و سه پسر به نامهای [[عوام]]، حِزام و نَوْفَل نیز داشت<ref>ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۲۱۹؛ ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰.</ref>. وی به [[اعتقادات]] دینیاش سخت پایبند بود، چنان که به سبب عِرق [[دینی]]، نگذاشت تبع ([[پادشاه]] [[یمن]]) [[حجرالاسود]] را به یمن منتقل کند. شدت برخورد خویلد باعث شد دیگران نیز به [[یاری]] او بشتابند و تبع را از این کار منصرف نمایند<ref>ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۷؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۵.</ref>. | [[پدر]] [[خدیجه]] {{س}} [[خویلد]] (پسر [[اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب]]) و مادرش [[فاطمه]] (دختر زائد از [[بنی عامر]]) بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴.</ref>. خویلد دو دختر دیگر به نامهای رفیقه (ام [[امیمه]]) و [[هاله]]<ref>ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰.</ref> و سه پسر به نامهای [[عوام]]، حِزام و نَوْفَل نیز داشت<ref>ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۲۱۹؛ ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰.</ref>. وی به [[اعتقادات]] دینیاش سخت پایبند بود، چنان که به سبب عِرق [[دینی]]، نگذاشت تبع ([[پادشاه]] [[یمن]]) [[حجرالاسود]] را به یمن منتقل کند. شدت برخورد خویلد باعث شد دیگران نیز به [[یاری]] او بشتابند و تبع را از این کار منصرف نمایند<ref>ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۷؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۵.</ref>. | ||
حضرت خدیجه{{س}} در [[مکه]] به [[دنیا]] آمد. وی از [[قبیله قریش]]، از تیره [[بنیاسد]] بود. [[قصی بن کلاب]] جد مشترک او و [[رسول اکرم]]{{صل}} است. در میان [[خویشان]] و [[نزدیکان]] حضرت خدیجه{{س}}، شخصیتهای برجستهای بودند، از جمله [[ورقة بن نوفل]]، پسرعموی [[حضرت]] خدیجه{{س}}، که از دانایان [[عرب]] بود و به [[بعثت پیامبر]]{{صل}} [[بشارت]] داد. او وقتی ماجرای [[نزول]] اولین [[وحی]] را از زبان [[پیامبر]]{{صل}} و خدیجه{{س}} شنید، [[نبوت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} را [[تصدیق]] کرد<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۸۶.</ref>. [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده خدیجه{{س}}، نیز از شخصیتهای بزرگ [[قریش]] و یکی از اعضای برجسته [[دارالندوه]] بود<ref>ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۵، ص۱۱۵.</ref>. دارالندوه خانهای در کنار [[کعبه]] بود که قصی بن کلاب (جد چهارم پیامبر) آن را برای [[مشورت]] و حل و فصل مسائل قریش و [[مردم]] مکه تأسیس کرده بود<ref>مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار{{عم}}، ج۱، ص۲۵۶؛ | حضرت خدیجه {{س}} در [[مکه]] به [[دنیا]] آمد. وی از [[قبیله قریش]]، از تیره [[بنیاسد]] بود. [[قصی بن کلاب]] جد مشترک او و [[رسول اکرم]] {{صل}} است. در میان [[خویشان]] و [[نزدیکان]] حضرت خدیجه {{س}}، شخصیتهای برجستهای بودند، از جمله [[ورقة بن نوفل]]، پسرعموی [[حضرت]] خدیجه{{س}}، که از دانایان [[عرب]] بود و به [[بعثت پیامبر]] {{صل}} [[بشارت]] داد. او وقتی ماجرای [[نزول]] اولین [[وحی]] را از زبان [[پیامبر]] {{صل}} و خدیجه {{س}} شنید، [[نبوت]] [[حضرت محمد]] {{صل}} را [[تصدیق]] کرد<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۸۶.</ref>. [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده خدیجه{{س}}، نیز از شخصیتهای بزرگ [[قریش]] و یکی از اعضای برجسته [[دارالندوه]] بود<ref>ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۵، ص۱۱۵.</ref>. دارالندوه خانهای در کنار [[کعبه]] بود که قصی بن کلاب (جد چهارم پیامبر) آن را برای [[مشورت]] و حل و فصل مسائل قریش و [[مردم]] مکه تأسیس کرده بود<ref>مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار {{عم}}، ج۱، ص۲۵۶؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. | ||
هر چند بنیاسد به اندازه [[بنیهاشم]] متنفذ نبودند، در بسیاری از کارهای مهم در کنار بنیهاشم بودند، چنان که در پیمانی که برای جلوگیری از [[ظلم]]، و [[دفاع]] از [[ستمدیدگان]] بسته شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۶۲ – ۶۳.</ref> و در | هر چند بنیاسد به اندازه [[بنیهاشم]] متنفذ نبودند، در بسیاری از کارهای مهم در کنار بنیهاشم بودند، چنان که در پیمانی که برای جلوگیری از [[ظلم]]، و [[دفاع]] از [[ستمدیدگان]] بسته شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۶۲ – ۶۳.</ref> و در تجدید [[بنای کعبه]] (۳۵ [[عام الفیل]]) شرکت داشتند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۰.</ref>.<ref>[[اعظم رحمت آبادی|رحمت آبادی، اعظم]]، [[حضرت خدیجه (مقاله)| مقاله «حضرت خدیجه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۱]]، ص ۷۸.</ref> | ||
==ویژگیهای فردی [[حضرت خدیجه]]{{س}}== | == ویژگیهای فردی [[حضرت خدیجه]] {{س}} == | ||
وی در [[دوران جاهلیت]]، به [[طاهره]] ملقب بود<ref>طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۴۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۳۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۹۹.</ref>. طاهره به معنای عاری از [[عیب]] و [[نقص]] و [[پاکیزه]]، هم [[پاکیزگی]] [[اخلاقی]] هم پاکیزگی جسمی است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۵۰۶.</ref>. این [[لقب]] نشان دهنده [[مقام]] [[عفت]] و فضل [[خدیجه]]{{س}} در میان [[عرب جاهلی]] است. | وی در [[دوران جاهلیت]]، به [[طاهره]] ملقب بود<ref>طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۴۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۳۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۹۹.</ref>. طاهره به معنای عاری از [[عیب]] و [[نقص]] و [[پاکیزه]]، هم [[پاکیزگی]] [[اخلاقی]] هم پاکیزگی جسمی است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۵۰۶.</ref>. این [[لقب]] نشان دهنده [[مقام]] [[عفت]] و فضل [[خدیجه]] {{س}} در میان [[عرب جاهلی]] است. | ||
او در هوش و [[خرد]] زبانزد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.</ref> و در ثبت و ضبط کارهایش بسیار [[توانمند]] بود<ref>حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. خدیجه{{س}} با [[سرمایه]] خویش، به مناطق گوناگون کاروانهای [[تجاری]] میفرستاد و افرادی [[امین]] و کارآمد را برای این کار [[استخدام]] میکرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.</ref>. همچنین بازرسانی تعیین میکرد تا گزارش کامل [[سفر]]، [[میزان]] [[سود]] و زیان، نحوه برخورد افرادش با [[مردم]] و حتی [[ویژگیهای اخلاقی]] آنان را به وی گزارش کنند. این کار را اغلب [[غلامان]] او، به ویژه [[میسره]]، انجام میدادند. این گزارشها حاکی از [[مدیریت]] عالی و [[استعداد]] ویژه وی در امور اقتصادیاند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۴۳۵.</ref>. به نظر میرسد که همین امر موجب گردید عدهای به او [[لقب]] «[[سیده]] [[قریش]]» دهند<ref>حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۳۲۵؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۰۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۳۱.</ref>.<ref>[[اعظم رحمت آبادی|رحمت آبادی، اعظم]]، [[حضرت خدیجه (مقاله)| مقاله «حضرت خدیجه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۱]]، ص ۷۹.</ref> | او در هوش و [[خرد]] زبانزد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.</ref> و در ثبت و ضبط کارهایش بسیار [[توانمند]] بود<ref>حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. خدیجه {{س}} با [[سرمایه]] خویش، به مناطق گوناگون کاروانهای [[تجاری]] میفرستاد و افرادی [[امین]] و کارآمد را برای این کار [[استخدام]] میکرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.</ref>. همچنین بازرسانی تعیین میکرد تا گزارش کامل [[سفر]]، [[میزان]] [[سود]] و زیان، نحوه برخورد افرادش با [[مردم]] و حتی [[ویژگیهای اخلاقی]] آنان را به وی گزارش کنند. این کار را اغلب [[غلامان]] او، به ویژه [[میسره]]، انجام میدادند. این گزارشها حاکی از [[مدیریت]] عالی و [[استعداد]] ویژه وی در امور اقتصادیاند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۴۳۵.</ref>. به نظر میرسد که همین امر موجب گردید عدهای به او [[لقب]] «[[سیده]] [[قریش]]» دهند<ref>حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۳۲۵؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۰۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۳۱.</ref>.<ref>[[اعظم رحمت آبادی|رحمت آبادی، اعظم]]، [[حضرت خدیجه (مقاله)| مقاله «حضرت خدیجه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۱]]، ص ۷۹.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[پیامبر خاتم]] (همسر) | * [[پیامبر خاتم]] (همسر) | ||
* [[امام علی]] (داماد) | * [[امام علی]] (داماد) | ||
خط ۵۳: | خط ۷۷: | ||
# [[پرونده:IM009743.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|'''فرهنگنامه فاطمی ج۵''']] | # [[پرونده:IM009743.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|'''فرهنگنامه فاطمی ج۵''']] | ||
# [[پرونده:10068654.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|'''درآمدی بر سیره فاطمی''']] | # [[پرونده:10068654.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|'''درآمدی بر سیره فاطمی''']] | ||
#[[پرونده:1379590.jpg|22px]] [[اعظم رحمت آبادی|رحمت آبادی، اعظم]]، [[حضرت خدیجه (مقاله)| مقاله «حضرت خدیجه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه فاطمی ج۱''']] | # [[پرونده:1379590.jpg|22px]] [[اعظم رحمت آبادی|رحمت آبادی، اعظم]]، [[حضرت خدیجه (مقاله)| مقاله «حضرت خدیجه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه فاطمی ج۱''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۵۹: | خط ۸۳: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:مادر حضرت فاطمه]] | |||
[[رده:حضرت خدیجه]] | [[رده:حضرت خدیجه]] | ||
[[رده: | [[رده:اصحاب پیامبر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۹
حضرت خدیجه (س) | |
---|---|
اولین همسر رسول خدا (ص) | |
نسب | خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبد العزی |
زادروز | سال پانزده پیش از عام الفیل |
زادگاه | مکه |
نام پدر | خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاببن مرهبن کعببن لویبن غالببن فهربن مالکبن نضربن کنانه |
نام مادر | فاطمه بن زائدة بن اصمبن هرمبن رواحة بن حجربن معزبن عامربن لویبن غالببن فهربن مالک |
تاریخ عقد با پیامر خاتم | ۲۵ عام الفیل |
سن ایشان در زمان عقد | ۲۵ سال |
فرزندان | قاسم، عبدالله ، رقیه، زینب، أم کلثوم و فاطمه (س) |
محل درگذشت | مکه |
تاریخ درگذشت | دهم رمضان سال دهم بعثت |
طول عمر | ۶۵ سال |
آرامگاه | قبرستان حجون |
خدیجه بنت خویلد
خدیجه، دختر خویلد، از نوادگان قصی بن کلاب، جد چهارم پیامبر (ص) و از زنان ثروتمند و سرشناس قریش بود. او علاوه بر ثروت و موقعیت اقتصادی و اجتماعی از جمال و کمال بینظیری برخوردار بود. پاکدامنی، شرافت خانوادگی، کمالات نفسانی و فضائل اخلاقی وی در آن محیط آلوده، زبانزد خاص و عام بود؛ چندان که از او با لقب «طاهره» و «سیده قریش» یاد میشد[۱]. بدین روی خدیجه خواستگاران فراوانی از اشراف و بزرگان قریش داشت و او به همه پاسخ منفی میداد. گویی منتظر کسی بود که در پاکدامنی و شرافت خانوادگی از تبار او باشد. سفر تجاری امین قریش به سوی شام با سرمایه خدیجه و گزارش میسره خدمتکار خدیجه از این سفر به حضور خدیجه و فضائل و کراماتی که در طول سفر از محمد (ص) دیده بود، شوق این بانوی پاکدامن را به برادرزاده ابوطالب فزونی بخشید و زمینه خواستگاری او از محمد (ص) را فراهم ساخت[۲]. بدینسان، خدیجه طاهره که حدود چهل سال داشت با نجیبترین چهره قریش در سن بیست و پنج سالگی ازدواج کرد و حدود بیست و پنج سال از زندگی خود را با صفا و صمیمیت با او گذراند.
خدیجه که سیده قریش بود، از این پس خود را کنیز محمد (ص) خواند و در شمار بزرگترین حامیان رسول خدا (ص) و اولین گروندگان زن به وی در آمد و با فرزندانی چون سرور یگانه زنان جهان، فاطمه (س) شبستان زندگی محمد (ص) را نور باران کرد. زندگی سراسر بندگی، جهاد و اطاعت پذیری از همسر این بانوی بزرگ اسلام، الگویی است برای همگان که در پی گزینش همسری ایدهآل و زندگی خداپسندانهاند.
خدیجه خواستگاران فراوانی داشت که از شهرت و مال دنیا در حد بالایی برخوردار و حاضر بودند برای ازدواج با او مهری سنگین بپردازند، ولی او به افقی فراتر از مسائل مادی و جاه و مقام دنیوی مینگریست. خدیجه با مردی ازدواج کرد که از امکانات مادی و مقام و منصب دنیوی بهره نداشت؛ اما وجودش مظهر فضیلت، صداقت، امانت و کرامت بود و با این انتخاب به همه معیارهای غلط جاهلی جامعه آن روز، پشت کرد و بدین روی، مورد بیمهری دنیادوستان و جاهطلبان و اشراف قرار گرفت تا جایی که هنگام زایمان فرزندش فاطمه (س) از مساعدت وی خودداری ورزیدند و او را تنها گذاشتند[۳].
اموال خدیجه که پس از ازدواج، همه آنها را در اختیار پیامبر (ص) قرار داده بود در شرایط بحرانی به ویژه دوره سه ساله محاصره اقتصادی قریش نسبت به مسلمانان، در خدمت اسلام قرار گرفت و گره از کار مسلمانان گشود.
وجود خدیجه و خدمات ارزنده او برای اسلام، به حدی برای پیامبر (ص) ارزشمند بود که وقتی وی از دنیا رفت، رسول خدا (ص) سال وفات او را - که مصادف با سال درگذشت ابوطالب نیز بود - «عام الحزن»[۴] نامید و هیچگاه او را فراموش نکرد و همواره از او به نیکی یاد و برایش دعا میکرد و در جواب اعتراض برخی همسرانش - که چرا این همه از خدیجه یاد میکنی؟ - میفرمود: «او هنگامی مرا تصدیق کرد که شما تکذیب میکردید و زمانی به من ایمان آورد که شما کفر میورزیدید و برای من فرزند آورد؛ در حالی که شما عقیم ماندید»[۵].[۶]
فراق مادر
زهرا (س) به همراه پیامبر در کنار خدیجه بود و او مشغول وصیت کردن بود که ناگهان اشک در دیدگانش حلقه زد و بغض گلویش را گرفت. گویا میخواست سخنی بگوید ولی نمیتوانست. به فاطمه (س) گفت نزدیکتر بیاید به گونهای که فقط این دختر پنج ساله سخنش را بشنود. فاطمه (س) سرش را به صورت مادر نزدیک کرد و خدیجه آرام در گوش دخترش گفت: زهرا جان! خجالت کشیدم به پدرت بگویم؛ اندکی بعد تو به پدرت بگو: من کفن ندارم و به قدر خریدن کفن هم دیناری ندارم. به همسر عزیزم بگو مرا در عبای خود کفن کند. مادر برای اینکه پیامبر ناراحت نشود ناله نزد، ولی اشک جانسوز زهرا (س) بیش از کلام مادرش جان پدر را آتش زد. پدر جلو آمد و روبهروی مادر نشست و فرمود: ای خدیجه جبرئیل از سوی خدا وحی آورده که سلام مرا به خدیجه برسان و بگو: کفن خدیجه از جانب ما (از کفنهای بهشتی) است. این در حالی بود که از عمر فاطمه (س) تنها پنج سال و دو ماه و بیست روز سپری شده بود و در این زمان تحمل درد یتیمی برای او بسیار سخت بود. هنگامی که حضرت خدیجه از دنیا رفت پیامبر خدا به احترام خدیجه و به منظور شکستن رسمی از رسمهای جاهلیت، خود به درون قبر رفت و خدیجه را که یادگار سالهای رنج و مجاهدت بود به خاک سپرد.
ابوهریره درباره رفعت و بلندی مقام خدیجه میگوید: «أَتَى جَبْرَئِيلُ النَّبِيَّ (ص) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ خَدِيجَةُ قَدْ أَتَتْكَ مَعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ فَإِذَا هِيَ أَتَتْكَ فَاقْرَأْ عَلَيْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا وَ مِنِّي وَ بَشِّرْهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصَبَ»[۷].
جبرئیل خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! این خدیجه است که آمده و همراه او ظرفی است، داخل آن خورش یا غذا یا آب است و هرگاه نزد تو آمد سلامی از جانب پروردگارت و من بر او بفرست و او را به بهشتی بشارت ده که در آن سر و صدا و زحمت نیست. خدیجه کبری از دنیا رفت و مرگ او ضربهای هولناک و دردآور برای فاطمه زهرا (س) بود، این بانو را در حجون به خاک سپردند. وفات خدیجه و ابوطالب هر دو در یک سال که سال سوم قبل از هجرت بود اتفاق افتاد. وفات خدیجه در ماه مبارک رمضان در حالی که ده روز از آن سپری شده بود، رخ داد. خدیجه در هنگام وفات شصت و پنج سال[۸] و بنابر قولی دیگر شصت و سه سال از عمرش گذشته بود. فاطمه (س) زمانی که در کودکی مادر را از دست داد، دامان مهر پدر را گرفته و برگرد او میچرخید و گریه میکرد و میپرسید: «يَا أَبَتَاهْ أَيْنَ أُمِّي»؛ «پدر جان! مادرم کجاست؟» رسول خدا مانده بود که چه پاسخ دهد. جبرئیل نازل شد و گفت: «إِنَّ رَبَّكَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَقْرَأَ عَلَى فَاطِمَةَ السَّلَامَ وَ تَقُولَ لَهَا إِنَّ أُمَّكِ فِي بَيْتٍ مِنْ قَصَبٍ كِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ وَ عُمُدُهُ يَاقُوتٌ أَحْمَرُ بَيْنَ آسِيَةَ امْرَأَةِ فِرْعَوْنَ وَ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ»؛ خدایت به فاطمه (س) سلام میرساند و میفرماید: به فاطمه (س) بگو: مادرش در قصری از بهشت که دیوارهایش از طلا و ستونهای آن از یاقوت سرخ است، در کنار آسیه و مریم (دختر عمران و مریم مادر عیسی) است».
پیامبر پیغام جبرئیل را به فاطمه (س) رساند. زهرا (س) چون این سخن را شنید، آرام شد و خدا را ثنا گفت: «فَقَالَتْ فَاطِمَةُ (س) إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ السَّلَامُ»[۹]؛ «پروردگار عالم منبع رحمت است و رحمت از اوست و همه رحمتها به او برمیگردد».
در مسند حنبل آمده که برترین زنان بهشتی، خدیجه، دخترخُوَیلد، فاطمه (س)، دختر محمد، آسیه، دختر مُزاحم (زن فرعون) و مریم، دختر عمران است[۱۰]. خدیجه اول کسی است که به خدا و رسول او ایمان آورد. او را در انجام رسالت کمک کرد و خداوند به دست او ادای مسئولیت را برای رسول خدا آسان نمود. رسول خدا هر سخن ناخوشایندی که در رد و یا تکذیب خود از کفار میشنید و اندوهگین میشد، هنگامی که نزد خدیجه میآمد خداوند به دست او به پیامبر آرامش میبخشید. ناراحتیاش را برطرف میساخت. امر مردم را بر او آسان میکرد تا اینکه خدیجه از دنیا رفت[۱۱].
فاطمه (س) بعد از فوت مادر سه سال در خانه پدر زندگی کرد. در این زمان خواهران فاطمه (س) و فاطمه بنت اسد و بعضی از زنان بنی هاشم در خدمت و ملازمش بودند[۱۲]، اما بیشتر از دیگران این فاطمه بنت اسد بود که همیشه همراه فاطمه (س) بلکه تا اندازهای کفالت آن حضرت را نیز بر عهده داشت. هر چند رسول الله (ص) به خواهران فاطمه (س) و زنان بنیهاشم، سفارش همراهی نموده بود تا جای خالی مادر را برایش پر کنند؛ ولی او با کسی جز رسول خدا انس نمیگرفت و بیشتر وقتهای خود را به عبادت خدا میگذراند[۱۳]. بیگمان حضرت زهرا (س) با مشکلاتی هم روبهرو بود چنان که که امام صادق (ع) در این باره آورده است: روزی پیامبر وارد خانه شد و دید که عایشه پرخاشگرانه بر دخت گرانمایهاش فریاد میکشد که ای دختر خدیجه! به خدا قسم تو میپنداری که مادرت بر ما برتری داشته است. او چه برتری بر ما داشته است؟ او هم مانند ما زن بود و همسر پیامبر! پیامبر گرامی سخن عایشه را شنید، هنگامی که چشم فاطمه (س) به چهره پرنور پدر افتاد باران اشک از دیدگانش جاری شد، اما سخنی نگفت. پیامبر پیشتر رفت و فرمود: دختر گرانمایه محمد! چرا گریه میکنی؟ او در پاسخ گفت: عایشه از مادرم سخن به میان آورد و او را تحقیر کرد. پیامبر گرامی فرمود: هان ای حمیرا بس کن و از روش خویش دست بردار که خداوند در بانوی پرمهر و محبتی که فرزند آورد، خیر و برکت قرار داده است و خدیجه که درود و مهر خدا بر او باد، برای من چنین بانویی بود. خدا از او فرزندانی چون طاهره، قاسم، رقیه، ام کلثوم و زینب را به من ارزانی داشت. او حتی در دوران نقاهت و تنهایی فاطمه زهرا (س) در کنار او نبود؛ به گونهای که به اسماء سفارش کرد که به عایشه اجازه ندهد تا کنار پیکر مطهرش حاضر شود. این نشانگر ناخشنودی فاطمه (س) از کردار او بود. از این بالاتر آنکه در برابر پدر خود (ابوبکر) گواهی داد که پیامبران از خود چیزی به ارث نمیگذارند و با این گواهی، حضرت زهرا (س) را از ارث پدر محروم کرد. هر چند که نظام نمیخواست ارثیه زهرای اطهر (س) را به او برگرداند ولی عایشه با این کار خود صورت محکمه و دادگاه فرمایشی را فراهم ساخت[۱۴].[۱۵]
حضرت خدیجه (س)، اولین همسر پیامبر اسلام (ص) و مادر حضرت فاطمه (س)
پدر خدیجه (س) خویلد (پسر اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب) و مادرش فاطمه (دختر زائد از بنی عامر) بود[۱۶]. خویلد دو دختر دیگر به نامهای رفیقه (ام امیمه) و هاله[۱۷] و سه پسر به نامهای عوام، حِزام و نَوْفَل نیز داشت[۱۸]. وی به اعتقادات دینیاش سخت پایبند بود، چنان که به سبب عِرق دینی، نگذاشت تبع (پادشاه یمن) حجرالاسود را به یمن منتقل کند. شدت برخورد خویلد باعث شد دیگران نیز به یاری او بشتابند و تبع را از این کار منصرف نمایند[۱۹].
حضرت خدیجه (س) در مکه به دنیا آمد. وی از قبیله قریش، از تیره بنیاسد بود. قصی بن کلاب جد مشترک او و رسول اکرم (ص) است. در میان خویشان و نزدیکان حضرت خدیجه (س)، شخصیتهای برجستهای بودند، از جمله ورقة بن نوفل، پسرعموی حضرت خدیجه(س)، که از دانایان عرب بود و به بعثت پیامبر (ص) بشارت داد. او وقتی ماجرای نزول اولین وحی را از زبان پیامبر (ص) و خدیجه (س) شنید، نبوت حضرت محمد (ص) را تصدیق کرد[۲۰]. حکیم بن حزام، برادرزاده خدیجه(س)، نیز از شخصیتهای بزرگ قریش و یکی از اعضای برجسته دارالندوه بود[۲۱]. دارالندوه خانهای در کنار کعبه بود که قصی بن کلاب (جد چهارم پیامبر) آن را برای مشورت و حل و فصل مسائل قریش و مردم مکه تأسیس کرده بود[۲۲].
هر چند بنیاسد به اندازه بنیهاشم متنفذ نبودند، در بسیاری از کارهای مهم در کنار بنیهاشم بودند، چنان که در پیمانی که برای جلوگیری از ظلم، و دفاع از ستمدیدگان بسته شد[۲۳] و در تجدید بنای کعبه (۳۵ عام الفیل) شرکت داشتند[۲۴].[۲۵]
ویژگیهای فردی حضرت خدیجه (س)
وی در دوران جاهلیت، به طاهره ملقب بود[۲۶]. طاهره به معنای عاری از عیب و نقص و پاکیزه، هم پاکیزگی اخلاقی هم پاکیزگی جسمی است[۲۷]. این لقب نشان دهنده مقام عفت و فضل خدیجه (س) در میان عرب جاهلی است.
او در هوش و خرد زبانزد[۲۸] و در ثبت و ضبط کارهایش بسیار توانمند بود[۲۹]. خدیجه (س) با سرمایه خویش، به مناطق گوناگون کاروانهای تجاری میفرستاد و افرادی امین و کارآمد را برای این کار استخدام میکرد[۳۰]. همچنین بازرسانی تعیین میکرد تا گزارش کامل سفر، میزان سود و زیان، نحوه برخورد افرادش با مردم و حتی ویژگیهای اخلاقی آنان را به وی گزارش کنند. این کار را اغلب غلامان او، به ویژه میسره، انجام میدادند. این گزارشها حاکی از مدیریت عالی و استعداد ویژه وی در امور اقتصادیاند[۳۱]. به نظر میرسد که همین امر موجب گردید عدهای به او لقب «سیده قریش» دهند[۳۲].[۳۳]
جستارهای وابسته
- پیامبر خاتم (همسر)
- امام علی (داماد)
- فاطمه زهرا (فرزند)
- حکیم بن حزام (برادرزاده)
منابع
پانویس
- ↑ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۷.
- ↑ ر. ک: السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۲ - ۱۳۵.
- ↑ ر. ک: بحار الانوار، ج۱۶، ص۸۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۹، ص۲۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۶، ص۸.
- ↑ رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۲۳.
- ↑ عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، یحیی بن حسن ابن بطریق، ص۳۰۱؛ مسند حنبل، احمد بن محمد حنبل، ج۱۲، ص۷۱.
- ↑ ینابیع الموده، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ج۲، ص۵۱.
- ↑ ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج۲، ص۲۰۳؛ فاطمه الزهرا (س) از ولادت تا شهادت، سید محمدکاظم قزوینی، ص۱۳۴؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۱۶، ص۱.
- ↑ مسند حنبل، أحمد بن محمد حنبل، ج۱، ص۲۹۳.
- ↑ کشف الغمه، علی بن ابی الفتح الاربلی، ج۱، ص۵۱۱.
- ↑ دانستنیهای فاطمی، علی غزالی اصفهانی، ص۱۵۴، به نقل از: ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج۱.
- ↑ دانستنیهای فاطمی، علی غزالی اصفهانی، ص۱۵۴.
- ↑ دانستنیهای فاطمی، علی غزائی اصفهانی، ص۱۵۴ و ۱۵۵.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص ۱۷۳۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴.
- ↑ ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰.
- ↑ ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۲۱۹؛ ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰.
- ↑ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۷؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۵.
- ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۸۶.
- ↑ ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۱۲۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۵، ص۱۱۵.
- ↑ مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار (ع)، ج۱، ص۲۵۶؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۶۲ – ۶۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۰.
- ↑ رحمت آبادی، اعظم، مقاله «حضرت خدیجه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۷۸.
- ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۴۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۳۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۹۹.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۵۰۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.
- ↑ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۱؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۴۳۵.
- ↑ حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۳۲۵؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۰۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۳۱.
- ↑ رحمت آبادی، اعظم، مقاله «حضرت خدیجه»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۷۹.