استطاعت در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'همان گونه' به 'همان‌گونه')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = استطاعت
| موضوع مرتبط = استطاعت
| عنوان مدخل  = استطاعت
| عنوان مدخل  = استطاعت
| مداخل مرتبط = [[استطاعت در قرآن]] - [[استطاعت در حدیث]] - [[استطاعت در فقه سیاسی]] - [[استطاعت در معارف و سیره رضوی]]
| مداخل مرتبط = [[استطاعت در فقه سیاسی]] - [[استطاعت در معارف و سیره رضوی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
خط ۳۴: خط ۳۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:آبرو]]
[[رده:اصطلاحات فقهی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۶

مقدمه

توانایی انجام کار توسط فاعل انسانی. استطاعت از ریشه «ط و ع» و در لغت به معنای توانایی، قدرت و تمکن آمده است[۱]. برخی آن را به معنای طلب فرمانبرداری از دیگران دانسته‌اند، اعم از اینکه با سؤال یا عمل یا زبان حال باشد[۲]. این واژه مصدر باب استفعال از «ط و ع» است که اصل آن «استطواع» بوده و چون «واو» افتاده، «هاء» به جای آن به آخر کلمه افزوده شده است[۳]. در میان اهل لغت، راغب اصفهانی در این باب تفصیل قابل توجهی را ذکر نموده است. وی معتقد است: «استطاعت» اسمی است برای اموری که انسان به وسیله آن اراده خود را از ایجاد فعل ممکن می‌سازد و بر آنچه می‌خواهد قادر می‌شود و آنها چهار چیزند: نیروی انجام کار توسط فاعل؛ تصور فعل؛ ماده پذیرنده تأثیر فعل و در صورت نیاز به ابزار، ابزار انجام فعل، مثل قلم برای نویسنده، متضاد استطاعت «عجز» و «ناتوانی» است و این در حالتی صورت می‌پذیرد که یکی یا بیشتر از امور مذکور، موجود نباشد[۴]. استطاعت در اصطلاح فقه و کلام به قدرت بر انجام تکالیف شرعی اطلاق می‌شود[۵] که به دو قسم استطاعت عقلی و شرعی تقسیم شده است. استطاعت یا قدرت عقلی عبارت است از قدرت تکوینی مکلف بر انجام مأمور به به هر صورت ممکن[۶]. استطاعت یا قدرت شرعی عبارت است از توانایی مکلف بر انجام تکلیف با جمیع قیدها و شرایطی که شرع با همان خطاب یا خطابی دیگر برای آن تکلیف مقرر کرده است[۷][۸]

استطاعت فقهی

توانایی مکلف بر انجام حج بدون مشقت و سختی[۹] و به تعبیری دیگر، توانایی ویژه‌ای که شارع مقدس آن را در وجوب حج معتبر دانسته و بدون حصول آن - هر چند قدرت عقلی محقق باشد - حج واجب نمی‌شود[۱۰]. استطاعت در حج به چهار قسم استطاعت مالی، سِربی یا طریقی بدنی و استطاعت زمانی تقسیم شده است. استطاعت مالی آن است که شخص هزینه رفت و برگشت حج و نیز نفقه خانواده خود را در حد کفایت داشته باشد[۱۱]. استطاعت سربی یا طریقی آن است که راه و مقصد سفر امنیت لازم را داشته باشد و جان و مال و آبروی حج‌گزار در معرض خطر قرار نگیرد[۱۲]. استطاعت بدنی آن است که مکلف از توانایی و سلامت جسمانی لازم برای رفتن به مکه و انجام مناسک حج برخوردار باشد[۱۳]. استطاعت زمانی نیز آن است که حج‌گزار زمان و فرصت کافی برای انجام سفر و مناسک حج داشته باشد[۱۴].

استطاعت به معنای مذکور در روایت‌های اهل بیت (ع)، از جمله احادیث و سخنان منقول از امام رضا (ع)، آمده است. آن حضرت با به کار بردن واژه «استطاعت» و برخی از مشتقات آن[۱۵]، از این موضوع یاد کرده و برخی مباحث و احکام مربوط به آن را مطرح کرده است. عالمان و فقیهان نیز از آغاز تدوین علوم اسلامی این موضوع را در تألیفات فقهی خود مطرح کرده‌اند. این موضوع در منابع متقدم همچون النهایة شیخ طوسی[۱۶] و المهذب قاضی ابن‌براج[۱۷] در لابه‌لای مباحث حج و بدون قرار گرفتن در تحت عنوان و موضوعی خاص آمده است، ولی در منابع متأخر همچون: مسالک الافهام شهید ثانی[۱۸] و مجمع الفائدة محقق اردبیلی[۱۹] و نیز منابع معاصر همچون العروة الوثقی سید محمد کاظم یزدی[۲۰] و تحریر الوسیلة امام خمینی[۲۱] در شرایط وجوب حج مطرح شده است.

استطاعت به معنای قدرت و توانایی انجام تکالیف شرعی، یکی از شرایط وجوب همه تکالیف شرعی است، چنان که قرآن کریم در آیاتی به این موضوع اشاره کرده است[۲۲]، ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[۲۳]. از جمله این تکالیف حج است که این عمل در صورتی بر شخص واجب می‌شود که استطاعت برای او حاصل شده باشد[۲۴]. این شرط علاوه بر آیات قرآن[۲۵] در روایت‌های متعددی از امام رضا (ع) نیز آمده است. از جمله در نقلی آن حضرت حج را واجبی از واجبات الهی بر افراد مستطیع می‌شمرد[۲۶]. در حدیثی دیگر نیز امام کسی را که با وجود استطاعت، حج را ترک کند مصداق آیه ۱۷۲ اسراء /۱۷ می‌داند که خداوند آنان را در قیامت کور محشور می‌کند[۲۷]. اما آیا استطاعتی که در حج واجب است استطاعت شرعی است یا استطاعت عقلی؟ در این باره در میان عالمان اسلامی دو دیدگاه وجود دارد. فقیهان امامیه استطاعت شرعی را شرط دانسته‌اند[۲۸] مگر در حج نذری که گفته‌اند با استطاعت عقلی نیز واجب می‌شود[۲۹]. این امر در روایت‌هایی از امام رضا (ع) نیز آمده است. از جمله آن حضرت از یکی از اصحاب پرسید: در مورد استطاعت که در آیه ۱۹۷ آل عمران /۳ آمده چه می‌گویید؟ راوی پاسخ داد: ما همان نظر امام صادق (ع) را داریم که آن حضرت استطاعت در آیه را به استطاعت در مال و صحت بدن تفسیر می‌کرد. پس از شنیدن این پاسخ، امام آن را تأیید کرد[۳۰]. در نقلی دیگر نیز آن حضرت استطاعت را به داشتن توشه و مرکب و صحت بدن تفسیر می‌کند[۳۱]. این مضمون در نقلی دیگر منسوب به آن حضرت نیز آمده است[۳۲]. در مقابل، نقل‌های دیگری از حضرت روایت شده است که ظهور در کفایت استطاعت عقلی دارد. از جمله در نقلی شخصی از آن حضرت در مورد بدهیحج سؤال کرد. آن حضرت حج را بر همه کسانی که توانایی رفتن به حج با پای پیاده را دارند، واجب شمرد و سپس در جواز این حکم به حج پیامبر (ص) و مسلمانان در صدر اسلام استناد کرد که بیشتر حج‌گزاران همراه با پیامبر (ص) پیادگان بودند[۳۳]. شبیه به این استدلال در روایت‌هایی از امام صادق (ع) نیز آمده است[۳۴]. اما با توجه به روایت‌های دسته نخست که استطاعت شرعی را شرط وجوب حج دانسته، فقیهان امامیه این روایت‌ها را حمل بر حج مستحبی[۳۵] یا تقیه کرده‌اند؛ زیرا این روایت‌ها موافق نظریه اهل سنت است[۳۶]. برخی نیز مقصود از این افراد را کسانی دانسته‌اند که حج بر آنان از قبل مستقر شده است[۳۷]. در صورت حصول استطاعت عقلی چنین افرادی، حج بر آنان واجب خواهد بود.[۳۸]

استطاعت کلامی

اصطلاحی کلامی در بحث جبر و اختیار، به معنای توانایی انجام دادن کار به دست فاعل انسانی. در باب شرایط و زمان تعلق استطاعت به فاعل در میان اهل کلام اختلاف نظر وجود دارد. باید توجه داشت که در کتب کلامی فرق و نحل مختلف، آنچه درباره بحث «استطاعت» مطرح می‌شود، با الفاظ مترادف دیگری نیز بیان می‌شود. در میان اهل اعتزال واژگانی چون «قوه» و «طاقت» نیز کم و بیش در معنایی به کار می‌رود که واژه «استطاعت» به کار گرفته می‌شود، هر چند تفاوت‌های ظریفی میان این کلمات وجود دارد[۳۹]. معتقدان به جبر نیز علاوه بر «استطاعت»، در دستگاه واژگانی خود، از کلمات دیگری استفاده می‌کنند. سه واژه «جواز»، «صحت» و «توهم»، از شمار کلماتی است که این جماعت مترادف با اصطلاح «استطاعت» به کار می‌برند[۴۰]. طرح مباحث درباره «استطاعت» از دو قرن نخست تاریخ اسلام و با مطرح شدن مباحث جبر و اختیار در میان مسلمانان آغاز شد و در قرن‌های بعد با جدیت بسیار ادامه یافت. دغدغه مطرح کنندگان این بحث این بود: اولاً آیا انسان در انجام افعال واجد استطاعت و توانایی انجام کار است یا نه؟ ثانیاً اگر دارای چنین توانایی است، این توانایی در چه زمان به او داده می‌شود؟ به غیر از جبر باوران افراطی که اساساً هیچ نقشی برای انسان در انجام افعال قائل نبودند، پاسخ دیگر گروه‌های مسلمان به پرسش نخست، مثبت بود و بیشتر ایشان معتقد بودند که انسان‌ها در انجام افعال واجد استطاعت‌اند. بحث اصلی و اختلاف عمده، متعلق به پاسخ پرسش دوم بود. سه نظریه عمده در این زمینه وجود داشت که در یک زمان خاصی را برای تعلق استطاعت به فاعل انسانی مشخص می‌کرد که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.

هر چند مباحث روشن و دقیق پیرامون استطاعت در اندیشه‌های اشاعره و معتزله از قرن سوم پدیدار شد، با این همه موضع‌گیری‌های جهمیه و قدریه در دو قرن نخست، زمینه مساعدی را برای جبهه‌گیری‌های بعدی در این باب فراهم آورد. کسانی چون معبد جهنی (۸۰ق) و ابوغیلان دمشقی (۱۱۷ق) که در قرن نخست می‌زیستند، بر اهمیت اختیار انسان تأکید می‌کردند و انتساب کلیت افعال انسان به خدا را که علاوه بر برخی از امت، سران خلافت نیز آن را ترویج می‌کردند، مورد انتقاد قرار دادند[۴۱]. در مقابل این رویکرد، کسی چون جهم بن صفوان(۱۲۸ق) قرار داشت. او قدرت مطلقه خداوند را با اختیار و استطاعت انسان در تعارض می‌دانست و از این رو مطلقاً باور نداشت که می‌توان از استطاعت انسان سخن گفت[۴۲]. صاحبان هر دو رویکرد پیش گفته، خود را مواجه با دو مسأله مهم عمومیت قدرت الهی و اختیار بشری می‌دیدند. جبر باورانی چون جهم بن صفوان آشکارا اختیار بشری را در پای قدرت الهی قربانی می‌کردند و برخی از عدلیه نیز بی‌اعتنا به مسأله قدرت الهی، بر اختیار بشری تأکید می‌کردند. در این میان، کسانی که قصد داشتند تا به یکسونگری مذکور گرفتار نشوند، کوشیدند تا نسبت قدرت الهی و اختیار بشری را نشان دهند. آنان به خوبی می‌دانستند که کنار گذاشتن هر یک از این دو چه عواقب نظری و عملی را در پی دارد. از این رو، جمع این دو را راه حل نهایی این مسأله دانستند. جمع این دو امکان نداشت، مگر پس از اینکه پذیرفته شود که قدرت انجام کار به وسیله انسان را خداوند به او داده است، بحث از استطاعت در این بستر مطرح شد. یکی از نخستین کسانی که این بحث را به روشنی و دقت مطرح کرد ضرار بن عمرو(۱۹۰ق) بود. او ابتدا از جماعت عدلیه بود و پس از مدتی با ایشان از نظر عقیدتی اختلاف نظر پیدا کرد، اما تأثیر اندیشه‌های ایشان در وی باقی بود. او معتقد بود که فعل واحد، دو فاعل دارد: یکی از آنان «خالق» است و دیگری «کاسب». دیدگاه ضرار درباره استطاعت این بود که استطاعت پیش از فعل و همراه با فعل و همچون جزئی از شخص صاحب استطاعت است[۴۳]. چنان که از گزارش بغدادی به دست می‌آید، نظریه ضرار به موضع عدلیه نزدیک بوده است و او مانند ایشان به استطاعت قبل از عمل نیز اعتقاد داشته است[۴۴]. هر چند وی مانند جبرباوران اعتدالی قائل به استطاعت همراه با عمل نیز بوده است. پس از وی، بحث استطاعت با وضوح بیشتری در میان اهل کلام مطرح شد. سه دیدگاه عمده در میان متکلمان در باب استطاعت پدید آمد. جماعتی به استطاعت پیش از فعل معتقد شدند و گروهی به استطاعت همراه با فعل و عده‌ای به استطاعت توأمان (پیش از فعل و همراه آن). عدلیه ابتدایی که در قرون بعد خود را در هیأت معتزله نمودند، معتقدند که استطاعت عمل کردن مقدم بر فعل است. از نظر ایشان، استطاعت ارتباط نزدیکی با سلامت جسم و اعتدال مزاج دارد و از شروط لازم آن به شمار می‌آید، هر چند شرط کافی نیست. آنان به اهمیت ابزارها نیز در عمل کردن توجه دارند و آن را در کنار قدرت از لوازم انجام فعل می‌دانند. به اعتقاد ایشان، ابزارهای لازم برای تحقق فعل سه دسته‌اند: نخست، ابزارهایی که تقدم وجودی بر فعل دارند، مانند کمان در تیراندازی. دوم، ابزارهایی که هم تقدم وجودی بر فعل دارند و هم با آن مقارن‌اند، مانند زبان که مقدم بر کلام است و به هنگام سخن گفتن به حرکت می‌آید. سوم، ابزارهایی که بر فعل تقدم وجودی ندارند، اما با آن مقارن‌اند[۴۵]. جبرگرایان اعتدالی و اشاعره از مقارنه استطاعت و فعل دفاع می‌کنند. قائلان این دیدگاه معتقدند که انسان فاعل افعال خویش نیست، بلکه قدرت عمل کردن خود را صرفاً از خدا دارد و آن در همان لحظه عمل به او داده می‌شود[۴۶]. گویا نخستین کسی که این نظریه را به وضوح مطرح کرده، یوسف بن خالد سمتی (۱۸۹ق) بوده است[۴۷]. دیدگاه سوم نیز، چنان که مشاهده شد، متعلق به ضرار بن عمرو و برخی کرامیه است[۴۸]. تقریری خاص از این نظریه در دیدگاه‌های هشام بن حکم (۱۹۰ق) متکلم شیعی نیز دیده می‌شود[۴۹].

در سخنان امام رضا (ع) نیز مطالب متعددی در باب استطاعت دیده می‌شود. اینکه از ایشان در چندین موضع در این باب پرسیده‌اند، نشان می‌دهد که این بحث در فضای جامعه مسلمانان در آن عصر رونق خاصی داشته است. تبیین امام از بحث استطاعت شباهت‌هایی با هر سه نظریه پیش‌گفته دارد، اما کاملاً هیچ یک از آنها نیست و عمق توحیدی خاصی را داراست که در ادامه بدان اشاره خواهیم کرد. امام بر آن است که بنده با داشتن چهار ویژگی صاحب استطاعت می‌شود. نخست اینکه راه عمل وی گشاده باشد و مانعی در مقابلش نباشد. دوم اینکه شخص تندرست باشد. سوم اینکه جوارح و اعضای فرد سالم باشد. چهارم برای او سببی از جانب خدا برسد[۵۰]. امام در ادامه این روایت ویژگی چهارم را با ذکر مثالی تشریح می‌کند. ایشان می‌فرماید: بعد از آنکه بنده راهش باز شد و مانعی نداشت، تندرست و اعضایش سالم بود، قصد آن را می‌کند که زنا کند. زنی را در ابتدا برای این کار نمی‌یابد و پس از مدتی چنین کسی را پیدا می‌کند. آنگاه یا خویشتنداری می‌کند و یا تسلیم امیالش می‌شود و زنا می‌کند. نه کسی که خویشتنداری کرده، خداوند را به زور اطاعت نموده است و نه کسی که زنا کرده، با نافرمانی خود بر او چیره شده است[۵۱]. ویژگی‌های چهارگانه‌ای که امام برشمرده، با آنچه از عدلیه و معتزله گفته شد، شباهت بسیار دارد و نظیر مطلبی است که آنان درباره سلامت جسم و مزاج و... بیان کرده‌اند. هر سه ویژگی نخست بازگشت به زوال مانع دارد و در اصطلاح امری علمی است، اما ویژگی چهارم امری است وجودی که آنچه «استطاعت» نامیده می‌شود، با آن آشکار می‌شود و تحقق می‌یابد که البته می‌تواند مصادیق مختلفی داشته باشد. ویژگی چهارم نه شرط لازم استطاعت است و نه شرط کافی آن، بلکه همان‌گونه که گفته شد، آشکار کننده و تحقق‌بخش آن است؛ زیرا صرف نبود موانع مطرح شده در سه ویژگی نخست، برای اینکه شخص را صاحب استطاعت کند، کفایت می‌کند و نیازی نیست که حتماً به ویژگی چهارم ضمیمه شود. شیخ مفید از این فراتر می‌رود و بیان می‌کند که به فرض صحت استناد این حدیث به معصوم (ع) (استناد وی به حدیثی نظیر این حدیث از امام موسی کاظم (ع) است که شیخ صدوق نقل کرده است)، در این روایت، تنها ویژگی‌ای در ارتباط با استطاعت است که از تندرستی حکایت می‌کند. به اعتقاد وی هیچ منعی جز عدم سلامت، موجب عدم استطاعت نمی‌شود. برای مثال، شخص سالمی که ابزار کاری را ندارد، مستطیع است و تنها وسیله انجام دادن آن را ندارد. البته شیخ مفید غیر از ضعیف دانستن حدیث، این احتمال را نیز مطرح می‌کند که مراد از استطاعت در این روایت، تسهیل طریق انجام فعل باشد که البته از نظر وی ربط مستقیمی به استطاعت به معنای مصطلح آن ندارد[۵۲]. آنچه از این روایت قابل استفاده است این است که امام رضا (ع)، استطاعت را هم به پیش از انجام فعل و هم به حین انجام فعل متعلق می‌داند. ایشان استطاعت را صرف حالت روانی توانایی انجام فعل که با رفع موانع صورت می‌پذیرد، نمی‌داند و معتقد است که استطاعت بعدی وجودی نیز دارد که به توفیق الهی صورت می‌پذیرد. این مطلب به صراحت از ایشان در روایتی دیگر نقل شده است. منقول است امام در پاسخ شخصی که استطاعت را «توانایی بر عمل» می‌دانست، فرمود: توانایی بر عمل هنگامی محقق می‌شود که خداوند توفیق انجام دادن آن عمل را بدهد و اگر توفیق انجام دادن عمل از سوی خدا نباشد، استطاعتی در کار نیست، چنان که خداوند توفیق انجام تکالیف را به کفار نمی‌دهد، هر چند در ظاهر واجد استطاعت‌اند[۵۳]. امام هر چند با تأکید بر اموری چون سلامت جسم و مزاج، مانند عدلیه و معتزله، قائل به استطاعت پیش از عمل است، اما همچنان که در بحث از ویژگی چهارم و نیز مضمون حدیث اخیر مشاهده شد، ملاحظات عمیق دیگری نیز دارند و استطاعت را تنها در سطحی که متکلمان مطرح می‌کنند، بیان نمی‌فرماید. ایشان در بحث از استطاعت به توحید افعالی توجه دارد و استطاعت و اختیار و اموری از این دست را بیرون از آن نمی‌داند. همه شئون وجودی موجودات و از جمله انسان در نظر امام، در مرتبه الوهی، خلق خداوند است و افعال و احوال بشری از این قاعده مستثنا نیستند. داشتن استطاعت و اختیار بشری، با خلقت الهی منافاتی ندارد، چون در یک سطح و مرتبه نیستند. از این رو، روایت‌هایی که به استطاعت حین فعل اشاره دارند[۵۴] در تعارض با قول به داشتن استطاعت پیش از فعل نیستند که از برخی دیگر از روایت‌ها قابل استفاده است[۵۵]. هشام بن حکم که شاگرد مکتب اهل بیت (ع) بود، بحث استطاعت را تا حدودی همین گونه تبیین می‌کرد. او بر آن بود که برخی از شروط استطاعت (مانند آنچه درباره ویژگی‌های عدم استطاعت در روایت امام رضا (ع) گفته شد)، پیش از فعل محقق می‌شود و برخی حین انجام فعل. از این رو، می‌توان استطاعت را هم به پیش از فعل و هم به حین انجام دادن آن نسبت داد[۵۶]. آنچه از مجموع سخنان امام به دست می‌آید این است که هر چند ایشان انسان را واجد اموری می‌داند که بر اساس آنها به انجام فعل مستطیع می‌گردد، اما این داشته‌ها، همه حقیقت استطاعت نیست و این خداوند است که علت تمام کننده به شمار می‌آید. به عبارت دیگر، اگر مقصود از استطاعت، اقتضا و توان انجام فعل باشد، مقدم بر فعل است، اما اگر مقصود علیت تامه باشد مقارن با فعل خواهد بود. البته مجلسی برخی از روایت‌های باب استطاعت را که به استطاعت حین عمل ناظر است، روایت‌های تقیه‌ای دانسته و معتقد است که این روایت‌ها با آنچه در عمده روایت‌های معصومان (ع) آمده در تعارض است[۵۷][۵۸]

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج۸، ص۲۴۲؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۳۲۹.
  2. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۷، ص۱۳۹.
  3. لسان العرب، ج۸ ص۲۴۲؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۳۲۹- ۳۳۰.
  4. المفردات، ص۵۳۰.
  5. معجم لغة الفقهاء، ص۶۲.
  6. الاصطلاحات الفقهیة، ص۱۶۵؛ الموسوعة الفقهیة المیسرة، ج۲، ص۳۲۷.
  7. الموسوعة الفقهیة المیسرة، ج۲، ص۳۲۷.
  8. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «استطاعت»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۱۳۳.
  9. مجمع الفائدة و البرهان، ج۶، ص۱۸۶.
  10. فرهنگ فقه، ج۱، ص۴۲۹.
  11. قواعد الأحکام، ج۱، ص۴۰۲.
  12. کتاب الحج، خویی، ج۱، ص۲۱۳.
  13. کتاب الحج، خویی، ج۱، ص۲۱۳؛ فرهنگ فقه، ج۱، ص۴۳۰.
  14. العروة الوثقی، ج۲، ص۱۹۳؛ فرهنگ فقه، ج۱، ص۴۳۰.
  15. الکافی، ج۱، ص۱۶۰؛ مسند الإمام الرضا (ع)، ج۱، ص۲۱۴؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۱۰، ۲۳؛ بحار الأنوار، ج۹۶، ص۳۵۹.
  16. النهایة، طوسی، ص۲۰۳.
  17. المهذب، ج۱، ص۲۶۷.
  18. مسالک الأفهام، شهید ثانی، ج۲، ص۱۲۹.
  19. مجمع الفائدة و البرهان، ج۶، ص۵۲.
  20. العروة الوثقی، ج۴، ص۳۶۲.
  21. تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۱.
  22. زبدة البیان، ص۵۴۱؛ کتاب الفقه علی المذاهب الأربعة و مذهب أهل البیت (ع)، ج۱، ص۲۷۱؛ الفتاوی الواضحة، ص۴۱.
  23. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  24. مسائل الناصریات، ص۳۰۳؛ النهایة، طوسی، ص۲۰۳؛ جواهر الکلام، ج۱۷، ص۲۴۸.
  25. ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ «در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  26. فقه الرضا (ع)، ص۲۱۴؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۱۰.
  27. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۴۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۸.
  28. بحار الأنوار، ج۹۶، ص۳۵۸؛ مستدرک الوسائل، ج۸ ص۱۷.
  29. العروة الوثقی، ج۴، ص۵۰۹.
  30. بحار الأنوار، ج۵، ص۴۴؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۱۹.
  31. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۳۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۵.
  32. بحار الأنوار، ج۹۶، ص۳۵۸؛ مستدرک الوسائل، ج۸ ص۱۷.
  33. بحارالأنوار، ج۶، ص۳۶۰؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۲۳.
  34. تهذیب الأحکام، ج۵، ص۱۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۴۳.
  35. وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۴۳؛ کتاب السرائر، ج۱، ص۵۱۱.
  36. کتاب السرائر، ج۱، ص۵۱۱؛ جواهر الکلام، ج۱۷، ص۲۵۰.
  37. کتاب الحج، انصاری، ص۲۶؛ ریاض المسائل، ج۶، ص۳۴.
  38. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «استطاعت»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۱۳۳.
  39. شرح الأصول الخمسة، ص۲۶۴.
  40. شرح الأصول الخمسة، ص۲۶۵- ۲۶۶.
  41. المغنی فی أبواب التوحید و العدل، ج۸، ص۱؛ ج۹، ص۳.
  42. رسائل الشریف السمر تضی، ج۲، ص۱۸۱؛ تبصرة العوام، ص۸۵.
  43. مقالات الإسلامیین، ص۲۸۱.
  44. الفرق بین الفرق، ص۲۰۱.
  45. شرح الأصول الخمسة، ص۲۶۲-۲۶۴؛ الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج۲، ص۵۹-۶۱.
  46. شرح الأصول الخمسة، ص۲۶۷.
  47. رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۱۸۲.
  48. التمهید لقواعد التوحید، ص۲۰۸.
  49. مقالات الإسلامیین، ص۴۲- ۴۳.
  50. الکافی، ج۱، ص۱۶۰.
  51. الکافی، ج۱، ص۱۶۱.
  52. تصحیح الاعتقاد، ص۶۳ -۶۴.
  53. فقه الرضا (ع)، ص۳۵۱؛ بحار الأنوار، ج۵، ص۴۲.
  54. فقه الرضا (ع)، ص۳۵۱.
  55. الکافی، ج۱، ص۱۶۰- ۱۶۱.
  56. مقالات الإسلامیین، ص۴۲- ۴۳.
  57. بحار الأنوار، ج۵، ص۴۳.
  58. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «استطاعت کلامی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۱۳۶.