|
|
(۳۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}} | | {{مدخل مرتبط |
| {{ولایت}}
| | | موضوع مرتبط = قرآن |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | عنوان مدخل = |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخههای '''[[تبيين قرآن]]''' و مرتبط با مباحث '''[[پاسداری از قرآن]]'''، '''[[تبیین دین]]'''، '''[[پاسداری از دین]]'''، '''[[وظایف پیامبر خاتم]]''' و '''[[وظایف امام]]''' است. "'''[[تأویل قرآن]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| | | مداخل مرتبط = [[تأویل قرآن در قرآن]] - [[تأویل قرآن در علوم قرآنی]] - [[علم به تأویل قرآن]] - [[وظیفه تأویل قرآن]] |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | پرسش مرتبط = |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تأویل قرآن در قرآن]] | [[تأویل قرآن در حدیث]] | [[تأویل قرآن در کلام اسلامی]] | [[تأویل قرآن در عرفان اسلامی]] | [[علم معصوم به تأویل قرآن]]| [[وظیفه تأویل قرآن]]</div>
| | }} |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[تأویل قرآن (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| ==واژهشناسی لغوی==
| | '''تأویل قرآن''' عبارت است از حقایقی [[خارجی]] که [[آیات قرآن]] در معارف، [[شرایع]] و سایر بیانات خود مستند به آن [[حقایق]] است، به طوری که اگر آن حقایق دگرگون شود، معارفی هم که در مضامین [[آیات]] است دگرگون میشود. براساس [[روایات]]، [[رسول اکرم]] {{صل}} و [[اهل بیت]] ایشان از [[راسخین در علم]] بوده و از [[تأویل]] [[آیات قرآن کریم]] [[آگاهی]] دارند. |
| * [[تأویل]] از ماده «ا ـ و ـ ل» به معنای «[[رجوع]]» است <ref>تهذیباللغه، ج۱۵، ص۴۳۷؛ لسانالعرب، ج۱۱، ص۳۳، «اول».</ref>. [[احمد بن فارس]] میگوید: «اَوْل» دارای دو اصل است: ۱. ابتدای امر. ۲. انتهای امر.<ref>مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۵۸، «اول».</ref> به نظر وی واژگان اوّل، اولی و اوائل از اصل نخست و کلماتی چون [[تأویل]]، تأوّل و ایاله از اصل دوم اشتقاق یافتهاند<ref>مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۵۸، «اول».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/10.htm [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۸۹]</ref>.
| |
| *با این بیان، «[[رجوع]]» که در کتب لغت، و از جمله آثار دیگر ابن [[فارس]]، به عنوان معنای «اَوْل» ذکر شده، معنای شفافتری مییابد و آن یا بازگشت به اصل و ابتدای امر یا صیرورت به سوی غایتی است که برای آن مفروض است. [[تأویل]] نیز در حالت مصدری به معنای ارجاع به انتها و [[غایت]] و در معنای وصفی به معنای «منتها» و «مصیر» است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/10.htm [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۸۹]</ref>.
| |
| * [[طبری]] نیز میگوید که اصل [[تأویل]] و تأوّل از {{عربی|" آلَ الشیءُ إلی کذا "}} به معنای «صار إلیه» است<ref>جامع البیان، ج۳، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/10.htm [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۸۹]</ref>.
| |
| * [[طبرسی]] میگوید: اصل [[تأویل]] [[مرجع]] و مصیر است و [[عرب]] وقتی به انتهای شئ میرسد میگوید: {{عربی|"تأوّلالشی"}}<ref>مجمعالبیان، ج۲، ص۷۰۰؛ قانون تفسیر، ص۳۳</ref>. کاربردهای فعلی این واژه نیز این معنا را [[تأیید]] میکنند. [[عرب]] هنگامی که شیر، سفت میشود و میبندد میگوید: «[[آل]] اللبن»؛ یعنی صار إلی آخر أمره<ref>مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۵۹</ref>؛ همچنین «آل الشراب» وقتی گفته میشود که شراب به غلظت مطلوب خود رسیده باشد، به طوری که بالاترین [[درجه]] سُکر را داشته باشد<ref>تهذیب اللغه، ج۱۵، ص۴۴۰</ref>؛ نیز وقتی جسمِ شخصی به نهایت [[ضعف]] میرسد و نحیف میگردد گفته میشود: «آل جِسمُالرجل»<ref>مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۶۰</ref>. ایاله به معنای [[سیاست]] کردن نیز از همین باب است<ref>مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۶۰</ref>، زیرا در [[سیاست]] کردن، هدفِ نهایی و مطلوبی در نظر گرفته میشود که فرد را با [[تربیت]] و [[اصلاح]] به آن سمت سوق میدهند<ref>مفردات، ص۹۹، «اول»</ref>. وقتی گفته میشود: «[[آل]] الرّجلُ رعیتَه»، یعنی به نیکویی [[رعیت]] خود را [[سیاست]] و [[اصلاح]] کرد<ref>مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۶۰؛ الصحاح، ج۴، ص۱۶۲۸، «اول»</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/10.htm [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۸۹]</ref>.
| |
| *با این حال، مطابق [[نقل]] [[فیروز آبادی]]، همه لغتشناسان در اینکه [[تأویل]] از «اَوْل» به معنای «انتها و فرجام» مشتق شده باشد [[اتفاق نظر]] ندارند؛ برخی میگویند: از «اوّل» اشتقاق یافته که در آن صورت [[تأویل]] [[کلام]] به معنای بازگرداندن سخن به اوّل آن "غرض گوینده" است و برخی گفتهاند که از «مآل» مشتق شده که در این صورت به معنای [[عاقبت]] و [[مرجع]] است<ref>بصائر ذوی التمییز، ج۱، ص۷۹</ref>. خود وی در جمع بین این دو قول میگوید: این دو قول در عمل به هم نزدیک هستند و از این رو گفتهاند که {{عربی|" اَوَّلُ غَرَضِ الْحَکیمِ آخِرُ فِعْلِهِ "}}<ref>بصائر ذوی التمییز، ج۱، ص۷۹</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/10.htm [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۹۰]</ref>.
| |
| *با توجه به سخن مشهور لغویان که [[تأویل]] را از «اَوْل» به معنای نهایت و [[غایت]] گرفتهاند، این واژه در حالت وصفی، به معنای «منتها» و «[[غایت]]» و در حالت مصدری به معنای «بازگرداندن امری به [[غایت]] آن» است؛ اما باید توجه داشت که [[غایت]] هر چیزی با توجه به موارد کاربرد متفاوت است و در همه مواردِ کاربرد، نوعی حرکت و صیرورت به چشم میخورد؛ صیرورتی که نقطه آغاز و نقطه پایانی دارد<ref>جامع البیان، ج۳، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱</ref>. این صیرورت را میتوان به طور کلی دو قسم دانست: صیرورت در [[مقام علم]] و صیرورت در [[مقام]] واقع. به نظر میرسد که [[راغب اصفهانی]] در تنویع [[غایت]] در کاربرد [[تأویل]] به همین نکته نظر دارد که در تعریف [[تأویل]] میگوید: [[تأویل]] بازگرداندن چیزی به غایتی است که از آن قصد شده است؛ [[غایت]] از نظر [[علم]] باشد یا از نظر فعل<ref>{{عربی|"هو ردّ الشئ إلی الغایة المرادة منه علماً کان أو فعلا "}}؛ مفردات، ص۹۹، «اول»؛ بصائر ذویالتمییز، ج۲، ص۲۹۲</ref>. با توجه به تفاوت این دو نوع [[غایت]] است که برخی معاصران گفتهاند که [[تأویل]] دو معنا دارد: بازگشت به اصل و رسیدن به [[غایت]]، و در بیان وجه جامع بین این دو معنا گفتهاند: [[تأویل]] عبارت است از حرکت شیء یا پدیدهای در جهتِ بازگشت به اصل و ریشهاش یا در جهت رسیدن به [[غایت]] و [[عاقبت]] آن<ref>معنای متن، ص۳۸۲</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/10.htm [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۹۰]</ref>.
| |
| *برای روشنتر شدن موضوع، به [[تبیین]] معنای کاربردی [[تأویل]] در مورد قول، عمل و [[رؤیا]]، با توجه به این دو نوع [[غایت]] [[علمی]] و فعلی میپردازیم. وقتی [[تأویل]] را نسبت به «قول» به کار میبریم، گاهی به مقصودِ گوینده از قول توجه داریم و گاه به مقصدِ خود قول. وقتی کسی درصدد [[فهم]] مقصود گوینده از [[کلام]] است، صیرورت در [[مقام علم]] است. در این صورت، نقطه آغاز برای مخاطب، [[سخن]] گوینده است و او از این نقطه به سمت عالَمِ [[ذهن]] و [[اراده]] گوینده حرکت میکند تا قصد او را از گفتارش دریابد. این کار، [[تأویل]] به معنای مصدری است و در این مسیر هر چیزی را که مورد قصد گوینده قرار گرفته یا در ضمن قصد او باشد، جزو [[تأویل]] به معنای وصفی است. درباره این کاربرد از [[تأویل]] است که برخی لغویان گفتهاند: [[تأویل]]، معنا و [[تفسیر]] به یک معناست<ref>لسان العرب، ج۱، ص۲۶۴، «اول»</ref>؛ همچنین لغویانی چون فیروزآبادی و زبیدی که گفتهاند: {{عربی|" اَوَّلَهُ تأویلا یعنی فَسَّرَه "}}، به این کاربرد اشاره دارند<ref>القاموس المحیط، ج۲، ص۱۲۷۵؛ تاج العروس، ج۱۴، ص۳۲، «اول»</ref>؛ اما گاهی [[تأویل]] را به [[کلام]] نسبت میدهند؛ ولی [[سیر]] صیرورت با آنچه در بالا آمد متفاوت است. این بار خودِ [[کلام]] است که صیرورت دارد و در ظرفی زمانی تحقق مییابد. در این صورت، [[تأویل]] [[کلام]]، همان ظرف استقرار [[کلام]] است. [[اخبار]] مربوط به [[آینده]]، وعدهها و وعیدها، در صورتی که صادق باشند، دارای یک ظرف استقرار هستند که همان [[تأویل]] آنها به شمار میآید. قرآن [[کریم]] نیز در مورد خبرها میگوید: {{متن قرآن|لِّكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ }} <ref> هر خبر را قرارگاهی است و زودا که بدانید؛ سوره انعام، آیه: ۶۷.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/10.htm [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۹۰]</ref>.
| |
| *تحلیل بالا در مورد کاربرد [[تأویل]] نسبت به [[رؤیا]] و فعل نیز صادق است؛ گاهی میگوییم: شخصی [[تأویل]] [[رؤیا]] میداند. در اینجا شخص مُؤَوِّل (مُعَبِّر) از یک [[رؤیا]] ـ که طبق فرض رؤیایی نمادین است ـ آغاز میکند و به سمت مبدأ این [[رؤیا]]، که [[عالم غیب]] است، حرکت میکند و [[حقیقت]] این [[رؤیا]] را در ظرف [[حقیقی]] آن [[مشاهده]] میکند. این عمل مُعَبِّر، [[تأویل]] [[رؤیا]] (به معنای مصدری) است که در آن غایتِ [[علمی]] مورد نظر است؛ امّا گاهی [[تأویل]] نسبت به [[رؤیا]] به کار میرود و دیگر معبِّر و [[علم]] به [[حقیقت]] ماورایی [[رؤیا]] را منظور نمیکنیم، بلکه خود [[رؤیا]] در مسیر زمان صیرورت مییابد تا به ظرف استقرار خود برسد. در این صورت، به آنچه تحقق یافته، تأویلِ [[رؤیا]] (به معنای وصفی) گفته میشود<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/10.htm [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۹۱]</ref>.
| |
| *در مورد فعل نیز همین دو گونه [[غایت]] را میتوان در نظر گرفت: گاهی فعلی را [[تأویل]] میکنیم؛ به این معنا که آن را تحلیل روانشناختی میکنیم. در اینجا نقطه آغازِ تحلیل، عملی است که از فاعل سرزده است و نقطه پایانِ صیرورت [[فکری]] مؤوِّل، انگیزههای [[روانی]] و درونی فاعلِ فعل است، بنابراین اغراضِ فاعل و حکمتهای مورد نظر او در انجام فعل، [[تأویل]] فعل است؛ امّا گاهی خودِ عمل در مسیر زمانْ صیرورت مییابد و به فرجامی متناسب با نوع عمل میرسد که آن فرجام، تأویلِ آن فعل به شمار میآید. معمولا کارهای خوب فرجامی [[نیکو]] و کارهای بد فرجامی بد دارند<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/10.htm [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۹۱]</ref>.
| |
| *"[[تأویل]]" از ریشه "أوْل" است. بیشتر لغتشناسان "أَول" را به [[رجوع]] و بازگشت معنا کردهاند<ref>ر.ک: تهذیب اللغه، ج ۱۰، ص ۴۳۷.</ref> اما [[احمد بن فارس]]، در کتاب معجم مقاییس اللغه، بیانی به ظاهر متفاوت با دیگران دارد. او میگوید: أوْل، دارای دو اصل است:
| |
| #ابتدای امر، که واژه "اَوَّلْ" به معنای آغاز از این اصل مشتق شده است؛
| |
| #انتهای امر <ref>معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۰۷ ﻫ، ج ۱، ص ۱۵۸.</ref>.
| |
| *با توجه به این سخن [[ابن فارس]]، "[[رجوع]]" و "اِرجاع" که در کتب لغت و از جمله آثار دیگر [[ابن فارس]]، به عنوان معنای "اول" و "[[تأویل]]" ذکر شده است، معنای شفافتری پیدا میکند. با این بیان، [[تأویل]] دارای دو معنای کاربردی است:
| |
| #بازگشت به ابتدا و اصل؛
| |
| #بازگشت به انتها و [[غایت]].
| |
| *برخی از نویسندگان معاصر نیز در معنای [[تأویل]] به همین نتیجه رسیدهاند<ref>معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ﻫ.ش، ص ۳۸۲.</ref> مطابق این معنا، کاربرد [[تأویل]] در مورد هر [[کلامی]]، و از جمله [[قرآن کریم]]، ممکن است که یکی از این دو معنا را داشته باشد: یا به معنای "ابتدا و اصل [[کلام]]" که همان قصد و [[نیت]] گوینده از کلامش است، باشد و یا به معنای "انتها و [[غایت]] [[کلام]]" که به تحقق مفاد [[کلام]] اطلاق میشود، باشد. [[تأویل قرآن]] مطابق معنای اوّل، همان مراد [[خداوند]] از [[آیات قرآن]]؛ و مطابق معنای دوم، به معنی وقوع وعدهها و وعیدهای [[قرآن کریم]] است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۸۲ - ۱۸۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[تأویل در قرآن]] == | | == معناشناسی == |
| *واژه [[تأویل]] در [[قرآن کریم]] هفده بار به کار رفته است. این موارد با توجه به متعلّق واژه [[تأویل]] در هر مورد، به سه گروه قابل تقسیم است:
| | {{اصلی|تأویل در لغت}} |
| # [[تأویل]] [[کلام]]: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref> اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه:۷.</ref>، {{متن قرآن|هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ}}<ref> آیا جز فرجام آن را چشم میدارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیشتر آن را فراموش کرده بودند میگویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجیهایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده میشویم تا جز آن کنیم که پیشتر میکردیم؟ بیگمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ میبافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است؛ سوره اعراف، آیه:۵۳.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}}<ref> بیشتر آنان جز از گمانی پیروی نمیکنند، به راستی گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ بسنده نیست به یقین خداوند به آنچه انجام میدهند، داناست؛ سوره یونس، آیه:۳۶.</ref>.
| | تأویل قرآن عبارت است از حقایقی [[خارجی]] که [[آیات قرآن]] در معارف، [[شرایع]] و سایر بیانات خود مستند به آن [[حقایق]] است، به طوری که اگر آن حقایق دگرگون شود، معارفی هم که در مضامین [[آیات]] است دگرگون میشود. [[تأویل]] اختصاص به [[آیات متشابه]] ندارد بلکه تمامی آیات قرآن تأویل دارد<ref>طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ج ۲، ص۴۵ ـ ۸۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسن مهدیفر|مهدیفر، حسن]]، [[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]، ص۱۹۷.</ref> |
| # [[تأویل]] فعل {{متن قرآن|قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا}}<ref> گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد؛ سوره کهف، آیه:۷۸.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا}}<ref> و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه:۸۲.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>، {{متن قرآن|وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است؛ سوره اسراء، آیه: ۳۵.</ref>
| |
| # [[تأویل]] [[رؤیا]]: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ }}<ref> و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میگرداند چنانکه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه:۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ}}<ref> و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدینگونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمیدانند؛ سوره یوسف، آیه:۲۱.</ref>، {{متن قرآن|وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ }}<ref> و دو جوان با او به زندان در آمدند، یکی از آنها گفت من در خواب میدیدم که شراب میاندازم و دیگری گفت: من در خواب میدیدم که روی سرم نان میبرم، پرندگان از آن میخورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران میبینیم؛ سوره یوسف، آیه:۳۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلامِ بِعَالِمِينَ}}<ref> گفتند خوابهایی پریشان است و ما تعبیر خوابهای پریشان را نمیدانیم؛ سوره یوسف، آیه: ۴۴.</ref>
| |
| *چنانکه این موارد سهگانه را در دو معنای یادشده در نظر [[ابن فارس]] ضرب کنیم، حاصلِ آن، شش معنای فرضی به شرح زیر خواهد بود:
| |
| #'''[[تأویل]] گفتار = [[نیت]] گوینده از گفتار:''' در مورد [[تأویل]] گفتار با فرض نخست، میتوان گفت که هر گویندهای قبل از آنکه سخن بگوید، مطلبی را در [[ذهن]] خویش آورده و معنایی را قصد میکند. سپس آن معنای مقصود را با بیان الفاظی به مخاطب خود [[القا]] میکند. به عبارت دیگر، گوینده، مقصود خود را در قالب الفاظ نازل میکند. این مرحله را میتوان "تنزیل" نام نهاد. [[بدیهی]] است که در این صورت شنونده به طور مستقیم با مقصود گوینده ارتباطی ندارد، بلکه تنها با الفاظی که از گوینده صادر میشود، سر و کار دارد. او باید از "الفاظ" به "معنای مقصود" برسد. این [[سیر]] را میتوان "سیرِ [[تأویل]]" نامید؛ یعنی "به اوّل برگرداندن [[کلام]]". اوّل و آغاز [[کلام]]، همان [[فکر]] و ایدهای است که در [[ذهن]] گوینده گذشته و به صورت معنای مقصود شکل گرفته است. به نظر ما [[تأویل]] در [[سوره آل عمران]] به این معنا آمده است. [[شیخ طبرسی]] در [[مجمع البیان]] میگوید: [[پیامبر]] و جانشینانش [[تأویل]] همه [[قرآن]] را میدانند. مؤید این قول، [[اجماع صحابه]] و [[تابعان]] بر [[تفسیر]] همه [[آیات قرآن]] است. کسی [[نقل]] نکرده که آنها بر چیزی از [[قرآن]] توقف کرده و آن را به [[دلیل]] [[متشابه]] بودن [[تفسیر]] نکرده باشند<ref>مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ج ۱ ـ ۲، ص ۷۰۱.</ref>. با توجه به این گفتار، [[شیخ طبرسی]] [[تأویل]] را در این [[آیه]]، معادل [[تفسیر]] دانسته است؛ چرا که [[تفسیر]]، چیزی جز بیان مراد و مقصود [[متکلّم]] نیست. در [[روایات]] نیز [[تأویل]] در این معنا به کار رفته است. در روایتی آمده است که [[حذیفة بن یمان]] میگوید: "در [[روز غدیر]] [[خم]]، بعد از آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{عربی|" مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاه"}}، شخصی از آن [[حضرت]] پرسید: ای [[رسول خدا]]، [[تأویل]] این سخن چیست؟" آن [[حضرت]] فرمود: {{عربی|" مَنْ كُنْتُ نَبِيَّهُ فَهَذَا عَلِيٌ أَمِيرُهُ "}} <ref>بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۵، ص ۳۷۵.</ref>. در این [[روایت]] از آنجا که [[مولی]] هم به معنی [[دوست]] و هم به معنای [[سرپرست]] است، پرسشکننده خواستار روشن شدن معنا و مقصود [[کلام]] [[پیامبر]]{{صل}} بوده است. در [[روایت]] دیگری نیز آمده است که [[امام علی]]{{ع}} فرمود: [[تأویل]] {{متن قرآن|الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref> همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیه:۱۵۶.</ref> آن است که [[خدا]] مالک ما است و ما از این [[جهان]] رخت بر میبندیم"<ref>کافی، شیخ کلینی، تحقیق علی اکبر غفاری، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۸۸ ﻫ، چاپ سوم، ج ۳، ص ۲۶۱.</ref>. ملاحظه میشود که در این [[روایت]] نیز [[تأویل]] به معنا و مدلول [[آیه]] اطلاق شده است.
| |
| #'''[[تأویل]] گفتار = تحقق مفاد گفتار:''' [[تأویل]] [[کلام]] به معنای دوّم آن، یعنی تحقق مفاد [[کلام]]، نیز در [[قرآن کریم]] به کار رفته است. در [[آیات]] زیر، [[تأویل قرآن]] به معنای تحقق وعدههای [[خداوند]] است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ}}<ref> و به راستی برای آنان کتابی آوردیم، آن را با دانشی (گسترده) روشن داشتیم که رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که ایمان دارند.آیا جز فرجام آن را چشم میدارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیشتر آن را فراموش کرده بودند میگویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجیهایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده میشویم تا جز آن کنیم که پیشتر میکردیم؟ بیگمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ میبافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است؛ سوره اعراف، آیه: ۵۲- ۵۳.</ref>. [[طبری]] میگوید: مراد از [[تأویل]]، [[عاقبت]] امرشان است که همان تحقق وعدههای [[الهی]]، یعنی ورود در [[عذاب الهی]] و [[آتش دوزخ]] است<ref>جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ﻫ، ج ۵، ص ۲۶۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللَّهِ وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ}}<ref> و (چنین) نیست که این قرآن را از سوی کسی بربافته باشند و جز از سوی خداوند باشد؛ بلکه هماهنگ با چیزی است که پیش از آن بوده است و بیان روشن کتاب است، در آن هیچ تردیدی نیست، از سوی پروردگار جهانیان است.یا میگویند (پیامبر) آن را بربافته است، بگو: اگر راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و هر کس جز خداوند را میتوانید فرا خوانید.بلکه آنچه را که به دانش آن چیرگی نداشتند و هنوز تأویل آن به آنان نرسیده است دروغ شمردند؛ پیشینیان اینان نیز همینگونه (کتاب آسمانی را) دروغ شمردند و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود؛ سوره یونس، آیه: ۳۷- ۳۹.</ref>. عبارت {{متن قرآن|لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ}}، به این معنی است که هنوز زمان تحقق آن فرا نرسیده است. روشن است که نمیتوان [[تأویل]] را در دو [[آیه]] فوق به معنای [[نیت]] و مقصود گوینده از کلامش دانست؛ زیرا معقول نیست که بگوییم در [[روز قیامت]] مراد [[خداوند]] از [[آیات قرآن]] روشن میشود! بلکه به جهت اِتمام [[حجت]] بر [[مردم]]، باید مراد [[خداوند]] در همین [[دنیا]] برای [[مردم]] قابل [[درک]] باشد. در ### [[313]]### نیز این معنا از [[تأویل]] به کار رفته است. برای نمونه به ذکر چند [[روایت]] میپردازیم. در روایتی آمده است [[پیامبر]]{{صل}} در مورد [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ}}<ref> بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد و رنج برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند؛ بنگر چگونه آیات را گونه گون میآوریم باشد که آنان دریابند؛ سوره انعام، آیه:۶۵.</ref> فرمود: این امر به وقوع خواهد پیوست و هنوز واقع نشده است<ref>{{عربی|" أَمَّا إِنَّهَا کائِنَةٌ وَلَمْ یَأْتِ تأویلها بَعْدُ "}}؛الجامع الصحیح (سُنَن ترمذى)، ترمذی، بیروت، دار الکتب الإسلامیه، بیتا، ج ۵، ص ۲۴۴، رقم ۳۰۶۶.</ref>. در [[حدیث]] دیگری [[شیخ صدوق]] با [[سند]] خود از [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده که آن [[حضرت]] در مورد [[آیه]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref> اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد و خداوند، گواه بس؛ سوره فتح، آیه:۲۸.</ref> فرمود:به [[خدا]] [[سوگند]] که هنوز [[تأویل]] این [[آیه]] واقع نشده است و [[تأویل]] آن تا [[ظهور]] [[قائم آل محمد]] واقع نخواهد شد<ref>{{عربی|" وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ وَ لَا يَنْزِلُ تَأْوِيلُهَا حَتَّى يَخْرُجَ الْقَائِمُ{{ع}} "}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۰۵ ﻫ، ص ۶۷۰.</ref>. روشن است که عبارت {{عربی|" مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ"}} به معنای {{عربی|"ما وقع تأویلها بعد"}} است و منظور [[امام]] آن است که [[حقیقت]] مفاد این [[آیه]] [[پس از ظهور]] [[امام زمان]]{{ع}} تحقق خواهد یافت.
| |
| #'''[[تأویل]] فعل = [[انگیزه]] فاعل از فعل:''' [[تأویل]] فعل در فرض نخست "اصل و ابتدای چیزی"، همان [[انگیزه]] فاعل از فعل است؛ برای نمونه، کسی که از روی [[کینه]]، عملی را انجام داده است، [[تأویل]] آن عمل، "[[کینه]]"ای است که مسبوق به فعل است. همچنین اگر فعلی به [[انگیزه]] [[تأدیب]] صورت گرفته باشد، [[تأویل]] آن، "[[تأدیب]]" است. [[تأویل]] در [[آیات]] داستان [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت خضر]]{{ع}} به این معنا است. [[حضرت خضر]]{{ع}} کارهایی را انجام داد که [[حضرت موسی]]{{ع}} آنها را [[تحمّل]] نکرد؛ شکافتن بدنه کشتی، کشتن [[غلام]] و ترمیم دیوار. [[حضرت خضر]]{{ع}} بعد از انجام این [[اعمال]] و مشاهده بیصبری [[حضرت موسی]]{{ع}} در برابر آن، [[انگیزه]] خود را از انجام [[کارها]] شرح داد که [[قرآن]]، آن را [[تأویل]] نامیده است {{متن قرآن|قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا }}<ref> گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار میکردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بیآسیب) را به زور میگرفت. امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد. پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاکجانتر و مهربانتر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه: ۷۸ - ۸۲.</ref>
| |
| #'''[[تأویل]] فعل = سرانجام و فرجام فعل:''' [[تأویل]] فعل در فرض دوم "نهایت و [[عاقبت]] چیزی"، به [[عاقبت]] و فرجام کار گفته میشود. این کاربرد در دو [[آیه]] از [[قرآن]] [[مشاهده]] میشود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>، {{متن قرآن|وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است؛ سوره اسراء، آیه: ۳۵.</ref>. مطابق این [[آیات]]، "توزین کالا با ترازوی سالم" و "ردّ [[تنازع]] به [[خدا]] و [[رسول]]" از کارهایی است که فرجامی خوش در پی دارد. [[خداوند]] [[عاقبت]] و فرجام این [[کارها]] را [[تأویل]] نام نهاده است. در [[تفاسیر قرآن]] نیز {{عربی|" أَحْسَنُ تأویلاً "}} به {{عربی|" أَحْسَنُ عَاقِبَةً "}} [[تفسیر]] شده است<ref>ر.ک: جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری، ج ۵، ص ۲۱۰؛ همان، ج ۱۵، ص ۱۰۹؛ مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، ج ۶، ص ۲۴۹.</ref>.
| |
| #'''[[تأویل]] [[رؤیا]] = اصل حقایق [[غیبی]] ماورای نمادهای دیدهشده در [[رؤیا]]:''' [[تأویل]] [[رؤیا]] در فرض نخست "ابتدا و اصل [[رؤیا]]" به معنای حقایق [[غیبی]] ماورای [[رؤیا]] است. رؤیاها معمولاً نمادهایی هستند که بیانگر حقایق دیگرند. روشن است که نخست باید "حقیقتی" را فرض کرد و سپس "نمادی" را جهت بیان آن وضع نمود. افرادی هستند که میتوانند پیش از تحقق رؤیاها در عالمِ واقع، به آن حقایق پی ببرند، این گونه افراد از [[علم]] [[تأویل]] [[رؤیا]] برخوردارند. [[تأویل]] در [[آیات]] زیر به این معنا است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ }}<ref> و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میگرداند چنانکه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه:۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ}}<ref> و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدینگونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمیدانند؛ سوره یوسف، آیه:۲۱.</ref>، {{متن قرآن|رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ }}<ref> پروردگارا! به من از فرمانروایی پارهای دادهای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمانها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند؛ سوره یوسف، آیه:۱۰۱.</ref>
| |
| #'''[[تأویل]] [[رؤیا]] = تحقق [[حقیقت]] [[رؤیا]] در عالم خارج:''' [[تأویل]] [[رؤیا]] در فرض دوم "نهایت و [[غایت]]" همان تحقق خارجی [[رؤیا]] است. [[حضرت یوسف]]{{ع}} در [[خواب]] دید که یازده [[ستاره]] به همراه [[خورشید و ماه]] برای او [[سجده]] کردهاند: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ}}<ref> یاد کن آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند؛ سوره یوسف، آیه:۴.</ref> وقتی این [[رؤیا]] به تحقق پیوست، [[حضرت یوسف]]{{ع}} گفت: {{متن قرآن|هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا }}<ref> این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید؛ سوره یوسف، آیه:۱۰۰.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۸۲ - ۱۸۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==معنای اصطلاحی [[تأویل]]== | | == [[تأویل در قرآن]] == |
| *آنچه بیان شد، معنای [[تأویل]] در لغت و [[عرف]] [[قرآن کریم]] بود. اما بیشک این واژه در برخی از حوزههای [[معرفت دینی]]، در معانی خاصی مصطلح شده است. اگرچه بعضی از این معانی اصطلاحی، از معنای لغوی و یا کاربردهای [[قرآنی]] این واژه گرفته شده است، اما باید دانست که هر اصطلاحی در حوزه خود معتبر است؛ از این رو، بی توجهی به اصطلاحات هر حوزه باعث خلط مفاهیم با یکدیگر میشود<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۱۸۷.</ref>.
| | {{اصلی|تأویل در قرآن|تأویل قرآن در قرآن}} |
| | [[قرآن کریم]] در رابطۀ با [[علم]] به تأویل، دو دسته آیات دارد: |
| | # دسته اول آیاتی مانند: {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>، این علم را مختص به [[خداوند]] میدانند، مخصوصاً با توجه به اینکه در همین [[آیه]] میفرماید [[اهل]] [[انحراف]] برای [[فتنه]]، تأویل آن را میجویند و نفرموده مییابند؛ لذا تأویل قرآن [[حقیقت]] یا حقایقی است در [[ام الکتاب]]، پیش خداوند و از مختصات [[غیب]]. |
| | # دسته دوم آیاتی مانند: {{{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است، در نوشتهای فرو پوشیده که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷ ـ ۷۹.</ref> و {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}<ref>«و استواران در دانش» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>، دسترسی به حقیقت و تأویل قرآن کریم را برای [[راسخون در علم]]، [[مطهرون]] و برخی از [[بندگان]] [[برگزیده]] خود ممکن میدانند. این [[نفی]] و [[اثبات]] با یکدیگر منافاتی ندارد؛ زیرا انضمام دو آیه به یکدیگر نشان میدهد، [[خدای متعال]] در علم به این حقایق مستقل است و دیگران به [[اذن]] و [[تعلیم]] او نسبت به آن [[آگاهی]] پیدا میکنند. بنابراین [[راسخون]] و مطهرون به حقیقت قرآن دسترسی دارند<ref>ر.ک: [[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، قرآن در اسلام، مرکز اطلاعرسانی الغدیر؛ [[محمد حسین مظفر|مظفر، محمد حسین]]، [[پژوهشی در باب علم امام (کتاب)|پژوهشی در باب علم امام]] ص۶۳؛ [[سید علی هاشمی|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص۱۰۵ ـ ۱۱۰.</ref>. |
|
| |
|
| ==مهمترین معانی اصطلاحی [[تأویل]]== | | == عالمان به تأویل قرآن == |
| *مهمترین معانی اصطلاحی [[تأویل]] به شرح زیر است:
| | {{اصلی|علم به تأویل قرآن}} |
| #'''[[تفسیر]]:''' این معنا نزد مفسّران گذشته شایع است؛ برای نمونه، [[طبری]] اغلب در [[تفسیر]] خود میگوید: "القول في [[تأویل]] قوله کذا" یا میگوید: "اختلف أهل التأویل في هذه الآیة". در این عبارات، [[تأویل]] به معنای [[تفسیر]] و "أهل التأویل" به معنای مفسّران است.
| | در مورد تأویل قرآن از دیرباز این سؤال مطرح بوده است که چه کسانی میتوانند از تأویل قرآن، به هر معنایی که باشد، به ویژه [[تأویل آیات]] [[متشابه]]، [[آگاه]] شوند. بیشتر [[روایات]] [[اهل بیت]] و اقوال مفسّران [[شیعه]]، حکایت از این دارد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}} از [[راسخان در علم]]، بلکه [[افضل]] راسخان در علم هستند و به تأویل قرآن آگاهند. همچنین برخی از [[روایات]] منقول از طریق [[اهل سنت]] و اقوال مفسّران ایشان گویای آن است که افراد غیرمعصوم نیز میتوانند از راسخان در علم بوده و از تأویل قرآن [[آگاه]] باشند<ref>تأویل مختلف الحدیث، ابن قتیبه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ص ۲۹.</ref>. از دیدگاه برخی مفسّران، حتی اگر فرض بگیریم که ظاهر [[آیه]] هفتم [[سوره آل عمران]] بر انحصار [[علم به تأویل]] در [[خدای سبحان]] دلالت دارد، باز هم این امر منافاتی با آن ندارد که [[خداوند]] این [[علم]] را به بعضی از افراد نیز عطا کرده باشد. چنانکه [[آیات]] مربوط به [[علم غیب]] نیز گویای این امر است؛ از یک سو آیاتی داریم که بر اختصاص [[علم غیب]] به [[خدا]] دلالت دارد: {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ}}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه۵۹.</ref> و از طرف دیگر آیاتی نیز بیانگر این است که [[خدا]] این [[علم]] را به غیر خودش نیز داده است؛ مانند [[آیات]] {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.</ref> که بعضی از [[رسولان]] را از [[حکم]] قبلی "اختصاص [[علم غیب]] به [[خدا]]" خارج کرده است<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۵۲.</ref>. مطابق روایات معتبر، [[خداوند]] [[علم]] تنزیل و [[تأویل]] را به پیامبرش عطا کرده است<ref>ر.ک: وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، محمد بن حسن حر عاملی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ﻫ، ج ۱۸، ص ۴۷؛ بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد، محمد بن حسن صفار، تهران، منشورات الأعلمی، ۱۳۶۲ ﻫ.ش، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۳؛ البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، قم، مؤسسۀ مطبوعاتی اسماعیلیان، ج ۱، ص ۲۷۱؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج ۱، ص ۱۷؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۰.</ref>. همچنین [[حضرت علی]] {{ع}}، که در ملازمتی بیبدیل، از پیش از نزول نخستین بارقههای [[وحی]] تا انقطاع آن، با [[پیامبر]] {{صل}} [[همراهی]] و همدلی داشته است، تمام [[آیات قرآن]] را با [[شأن نزول]] و [[تفسیر]] و [[تأویل]] آن، از آن حضرت فراگرفته و نگاشته است<ref>أصول الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، بیروت، دار صعب و دار التعارف، ۱۴۰۱ ﻫ، ج ۱، ص ۶۴.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز حاکی از آن است که علاوه بر [[رسول خدا]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}}، [[اهل بیت]] [[پیامبر]] نیز به [[تأویل]] همه [[آیات قرآن]] آگاهند<ref>ر.ک: بصائر الدرجات الکبریٰ فی فضائل آل محمد، محمد بن حسن صفار، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۳؛ البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، ج ۱، ص ۱۹ و ۲۰، ۲۷۰ و ۲۷۱.</ref>. لازم به ذکر است که گرچه بر اساس [[روایات]] [[شیعه]]، [[علم به تأویل]] همه [[قرآن]] به [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] او اختصاص دارد، ولی هیچگاه به طور کلی از دیگران [[نفی]] نشده است. مفهوم این سخن از [[پیامبر]] که فرمود: "تأویل قرآن به تمام و کمال، تنها نزد [[امام علی]] {{ع}} است"<ref>بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، ج ۶۹، ص ۱۸۴.</ref> این است که دیگران نیز به بخشی از تأویل قرآن دسترسی دارند<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۸۸ - ۱۸۹.</ref>. |
| #'''حمل لفظ بر معنای مرجوح:''' این اصطلاح در [[درجه]] نخست، اصطلاحی [[کلامی]] و در [[درجه]] بعد، اصطلاحی اصولی است. پیشتر نیز اشاره شد که لفظ مؤوّل به لفظی گفته میشود که معنای مرجوحش مراد باشد.
| |
| #'''معنای [[باطنی]]:''' [[صوفیه]]، عرفا و [[باطنیه]] "[[اسماعیلیه]]" [[تأویل]] را به این معنا به کار بردهاند. مراد آنها از معنای [[باطنی]]، معانی رمزی و اشاری است که نوعاً از ظاهر الفاظ و قواعد معمول در آنها به دست نمیآید، بلکه به گفته آنها باید از راه [[سیر و سلوک]]، [[ریاضت]] نفس و [[کشف و شهود]] به دست آورد.
| |
| #'''[[تفسیر به رأی]]:''' این معنا در حوزه عرف و زبان عامیانه معروف است. حتی برخی از نویسندگان نیز در نوشتههای غیرتخصصی آن را به کار میبرند؛ برای نمونه در [[مقام]] [[سرزنش]] کسی میگویند: "او [[کلام خدا]] را [[تأویل]] کرده است".
| |
| #'''[[حقیقت]] خارجی:''' برخی از [[مفسران]] و نظریهپردازان، مانند [[ابن تیمیه]] از پیشینیان و [[علامه طباطبایی]] از معاصران، معتقدند که [[تأویل قرآن]] به معنای [[حقیقت]] یا حقایق خارجی است. البته مراد ایشان از حقایق خارجی یکسان نیست. [[ابن تیمیه]] واقعیت خارجی مفاهیم [[قرآن]] را [[تأویل قرآن]] میداند. به [[باور]] [[ابن تیمیه]] مصداق خارجی [[بهشت]]، [[دوزخ]]، [[نعمتهای بهشتی]] و عذابهای [[الهی]]، [[تأویل]] آیاتی است که [[قرآن]] از آنها سخن میگوید. از این رو، [[ابن تیمیه]] [[معتقد]] است که ما میتوانیم تنها به [[تأویل]] آن دسته از مفاهیم و [[آیات قرآن]] که واقع شده است، [[آگاهی]] پیدا کنیم و نسبت به [[تأویل]] آنچه هنوز تحقق خارجی نیافته است، ناآگاهیم. از نظر [[ابن تیمیه]] [[تفسیر قرآن]] [[علم]] به صورت [[ذهنی]] حقایق [[قرآنی]] است، در حالی که [[تأویل قرآن]] [[علم]] به صورت خارجی آنها است. از این رو [[علم]] به [[تفسیر]] همه [[قرآن]] ممکن است، ولی [[علم به تأویل]] همه [[قرآن]] در [[دنیا]] ممکن نیست<ref>ر. ک: الإکلیل فی المتشابه و التأویل، احمد بن تیمیه، اسکندریه، دار الإیمان، بیتا، ص ۲۳ ـ ۱۰؛ مبانی و روشهای تأویل قرآن، محمد کاظم شاکر، قم، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۲ ﻫ. ش، ص ۲۷ ـ ۲۵.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۸۷ - ۱۸۸.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[تأویل]] از دیدگاه [[علامه طباطبایی]]== | | == [[ادله]] علم معصوم به تأویل قرآن == |
| * [[علامه طباطبایی]] در مورد [[تأویل قرآن]] میفرماید: [[تأویل قرآن]] عبارت از "حقایق خارجی" است که [[آیات قرآن]] در [[معارف]]، [[شرایع]] و سایر بیاناتش بدان مستند است<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۵۳.</ref>... حقیقتی واقعی که مستند تمام بیانات [[قرآنی]]، اعم از [[حکم]]، [[موعظه]] یا [[حکمت]] و نیز [[محکم و متشابه]] است<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۵۴.</ref>.
| | === دلیل عقلی === |
| *وی در جای دیگر میگوید: از [[آیات]] [[شریف]] [[قرآن]] به دست میآید که ماورای این [[قرآن]]، که ما آن را میخوانیم و معانیاش را میفهمیم، امری دیگر نیز هست که نسبت آن با [[قرآن]]، نسبت [[روح]] به [[جسد]] و مُمَثَّل با مثل است، که [[خداوند]] آن را "کتابِ [[حکیم]]" نامیده است که تمام مضامین و [[معارف قرآن]] به آن مستند است<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۵۴.</ref>
| | اگر [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] {{عم}} به [[علوم]] موجود در [[قرآن]] [[علم]] نداشته باشند لازم میآید [[نزول قرآن]] کاری [[لغو]] باشد و چگونه ممکن است [[پیامبری]] که قرآن بر او نازل شده، از [[تأویل]] [[آیات متشابه]] بیخبر بماند، قرآن برای [[تربیت]] و [[هدایت مردم]] نازل شده و معنا ندارد در چنین [[کتابی]]، [[آیات]] و جملههایی باشد که جز [[خداوند]] مقصود آن را نداند و فرض اینکه دیگران علم به [[تأویل]] دارند و ایشان ندارند هم محال است،؛ چراکه لازمۀ آن [[برتری]] دیگران خواهد بود، بنابراین پیامبر و اهل بیت بر تمام [[اسرار]] [[قرآن کریم]] علم داشتهاند. همچنین اگر مراد از [[راسخون]] در [[آیه]]، روشن نباشد لازم میآید خود همین آیه که راهکار کلی در ارجاع [[متشابهات]] به [[محکمات]] میدهد، از آیات متشابه باشد<ref>ر.ک: [[ناصرالدین اوجاقی|اوجاقی، ناصرالدین]]، [[علم امام از دیدگاه کلام امامیه (پایاننامه)|علم امام از دیدگاه کلام امامیه]] ص۷۵ و ۷۶؛ [[محمد صادق عظیمی|عظیمی، محمد صادق]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۷۱؛ [[سید علی هاشمی|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص۱۰۵ ـ ۱۱۰.</ref>. |
| *از نظر [[علامه طباطبایی]]، [[تأویل قرآن]] به [[تفسیر قرآن]] و حتی به [[تفسیر باطنی]] [[قرآن]] اطلاق نمیشود، بلکه اساساً [[تأویل]] از سنخ معانی یا مصادیق لفظ نیست. ایشان مینویسد: رابطه فعل و شیء با تأویلش، مانند رابطه ضرب "زدن" با [[تأدیب]]، و رگ زدن با معالجه است، نه نظیر رابطه الفاظ و مفاهیم با مصادیق<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۲۶.</ref>.
| |
| * [[تأویل قرآن]]، نه از سنخ الفاظ است و نه از سنخ معانی و مدلولات الفاظ، بلکه از امور خارجی و [[عینی]] است<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۲۷.</ref>
| |
| *اگر [[خداوند]]، آن [[حقیقت]] را به صورت مجموعهای از الفاظ نازل کرده است، از این روست که آن را تا حدودی به اذهان ما نزدیک سازد، چنانکه خود میفرماید: {{متن قرآن|حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> حا، میم.سوگند به این کتاب روشن.به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید.و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است؛ سوره زخرف، آیه: ۱- ۴.</ref><ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۴۹.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۱۸۸.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[عالمان]] به [[تأویل]]== | | === دلیل روایی === |
| *در مورد [[تأویل قرآن]] از دیرباز این سؤال مطرح بوده است که چه کسانی میتوانند از [[تأویل قرآن]]، به هر معنایی که باشد، به ویژه [[تأویل آیات]] [[متشابه]]، [[آگاه]] شوند. پیشتر گفتیم که در مورد ترکیب این [[آیه]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد که آیا [[راسخان در علم]] نیز از [[تأویل]] آگاهند یا خیر. همچنین گفتیم که [[روایات]] نیز در این زمینه مختلف است. اما بیشتر [[روایات]] [[اهل بیت]] و اقوال مفسّران [[شیعه]]، حکایت از این دارد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} از [[راسخان در علم]]، بلکه [[افضل]] [[راسخان در علم]] هستند و به [[تأویل قرآن]] آگاهند. همچنین برخی از [[روایات]] منقول از طریق [[اهل سنت]] و اقوال مفسّران ایشان گویای آن است که افراد غیرمعصوم نیز میتوانند از [[راسخان در علم]] بوده و از [[تأویل قرآن]] [[آگاه]] باشند<ref>تأویل مختلف الحدیث، ابن قتیبه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ص ۲۹.</ref>. از دیدگاه برخی مفسّران، حتی اگر فرض بگیریم که ظاهر [[آیه]] هفتم [[سوره آل عمران]] بر انحصار [[علم به تأویل]] در [[خدای سبحان]] دلالت دارد، باز هم این امر منافاتی با آن ندارد که [[خداوند]] این [[علم]] را به بعضی از افراد نیز عطا کرده باشد. چنانکه [[آیات]] مربوط به [[علم غیب]] نیز گویای این امر است؛ از یک سو آیاتی داریم که بر اختصاص [[علم غیب]] به [[خدا]] دلالت دارد: {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ }}<ref> و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچتر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه:۵۹.</ref>، {{متن قرآن|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ}}<ref> بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند و درنمییابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد؛ سوره نمل، آیه:۶۵.</ref> و از طرف دیگر آیاتی نیز بیانگر این است که [[خدا]] این [[علم]] را به غیر خودش نیز داده است؛ مانند [[آیات]] {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶-۲۷.</ref> که بعضی از [[رسولان]] را از [[حکم]] قبلی "اختصاص [[علم غیب]] به [[خدا]]" خارج کرده است<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۵۲.</ref> مطابق [[روایات معتبر]]، [[خداوند]] [[علم]] تنزیل و [[تأویل]] را به پیامبرش عطا کرده است<ref>ر.ک: وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، محمد بن حسن حر عاملی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ﻫ، ج ۱۸، ص ۴۷؛ بصائر الدرجات الکبریٰ فی فضائل آل محمد، محمد بن حسن صفار، تهران، منشورات الأعلمی، ۱۳۶۲ ﻫ. ش، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۳؛ البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، قم، مؤسسۀ مطبوعاتی اسماعیلیان، ج ۱، ص ۲۷۱؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج ۱، ص ۱۷؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۰.</ref>. همچنین [[حضرت علی]]{{ع}}، که در ملازمتی بیبدیل، از پیش از [[نزول]] نخستین بارقههای [[وحی]] تا [[انقطاع]] آن، با [[پیامبر]]{{صل}} [[همراهی]] و [[همدلی]] داشته است، تمام [[آیات قرآن]] را با [[شأن نزول]] و [[تفسیر]] و [[تأویل]] آن، از آن [[حضرت]] فراگرفته و نگاشته است. او خود در این باره میگوید: آیهای بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل نمیشد، جز آنکه بر من قرائت میکرد و من با خط خودم مینوشتم و [[تأویل]] و [[تفسیر]]، [[ناسخ و منسوخ]]، [[محکم و متشابه]] و عام و خاصّ آن را به من میآموخت<ref>أصول الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، بیروت، دار صعب و دار التعارف، ۱۴۰۱ ﻫ، ج ۱، ص ۶۴.</ref>.
| | برخی از روایاتی که دلالت بر [[آگاهی]] [[اهل بیت]] {{ع}} به تأویل قرآن دارند عبارتاند از: |
| * [[روایات]] دیگری نیز حاکی از آن است که علاوه بر [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}}، [[اهل بیت]] [[پیامبر]] نیز به [[تأویل]] همه [[آیات قرآن]] آگاهند<ref> ر.ک: بصائر الدرجات الکبریٰ فی فضائل آل محمد، محمد بن حسن صفار، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۳؛ البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، ج ۱، ص ۱۹ و ۲۰، ۲۷۰ و ۲۷۱.</ref> لازم به ذکر است که گرچه بر اساس [[روایات]] [[شیعه]]، [[علم به تأویل]] همه [[قرآن]] به [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] او اختصاص دارد، ولی هیچگاه به طور کلی از دیگران [[نفی]] نشده است. مفهوم این سخن از [[پیامبر]] که فرمود: "[[تأویل قرآن]] به تمام و کمال، تنها نزد [[امام علی]]{{ع}} است"<ref>بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، ج ۶۹، ص ۱۸۴.</ref> این است که دیگران نیز به بخشی از [[تأویل قرآن]] دسترسی دارند. ایشان در سخنی دیگر، خطاب به [[امیر مؤمنان]]{{ع}} میفرماید: "بعد از من [[مردم]] را به آن بخش از [[تأویل قرآن]] که [[فهم]] آن بر آنها مشکل است، [[آگاه]] ساز"<ref>بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، ج ۲۳، ص ۱۹۵.</ref>. بنا بر این، بخشی از [[تأویل]] را خود [[مردم]] میفهمند و تنها [[فهم]] بخشی از آن برای آنها مشکل است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۸۸ - ۱۸۹.</ref>.
| | # [[امام باقر]] {{ع}} در [[تفسیر آیه]] ۷ [[سوره آل عمران]] میفرمایند: "[[رسول خدا]] [[برترین]] [[راسخان در علم]] بود، [[خداوند عزوجل]] تمام آنچه را بر او نازل کرد از تنزیل و [[تأویل]] به او [[تعلیم]] داد و ممکن نیست [[خداوند]] چیزی بر او نازل کند و تأویل و تفسیرش را به او نیاموزد و [[اوصیاء]] [[پیامبر]] بعد از او، تمام آنها را میدانند"<ref>{{متن حدیث|فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ فَرَسُولُ اللَّهِ صأَفْضَلُ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ مَا أَنْزَلَ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئاً لَمْ یُعَلِّمْهُ تَأْوِیلَهُ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّهُ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۲۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین ردایی کلارستاقی|ردایی، حسین]]، [[قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل (مقاله)|قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل]]، ص۱۳۱ ـ ۱۳۳؛ [[مجید معارف|معارف، مجید]]، [[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن]].</ref> |
| | # [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: "قرآن تأویلی دارد که برخی از آن گذشته و واقع شده و برخی از آن هنوز نیامده است. پس هرگاه در [[زمان]] هر یک از [[امامان]]، [[تأویل]] آن واقع شود، آن [[امام]] آن را میشناسد و میداند"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لِلْقُرْآنِ تَأْوِیلًا فَمِنْهُ مَا قَدْ جَاءَ وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَجِئْ فَإِذَا وَقَعَ التَّأْوِیلُ فِی زَمَانِ إِمَامٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ عَرَفَهُ إِمَامُ ذَلِکَ الزَّمَانِ}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۹۵، ح ۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابی حسینی، زهرةالسادات]]، [[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]، ص۱۱۳.</ref> |
|
| |
|
| | == منابع == |
| | {{منابع}} |
| | # [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[حسن مهدیفر|مهدیفر، حسن]]، [[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|'''علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن''']] |
| | # [[پرونده:10038797.jpg|22px]] [[محمد حسین مظفر|مظفر، محمد حسین]]، [[پژوهشی در باب علم امام (کتاب)|'''پژوهشی در باب علم امام''']] |
| | # [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، '''قرآن در اسلام''' |
| | # [[پرونده:1368251.jpg|22px]] [[سید علی هاشمی|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|'''ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی''']] |
| | # [[پرونده:IM010488.jpg|22px]] [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|'''آشنایی با علوم قرآنی''']] |
| | # [[پرونده:Qabasat.jpg|22px]] [[حسین ردایی کلارستاقی|ردایی، حسین]]، [[قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل (مقاله)|'''قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل''']] |
| | # [[پرونده:motafsiri.jpg|22px]] [[مجید معارف|معارف، مجید]]، [[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|'''نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن''']] |
| | # [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابی حسینی، زهرةالسادات]]، [[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|'''علم لدنی در قرآن و حدیث''']] |
| | # [[پرونده:Moasseseimamkhomeini.jpg|22px]] [[ناصرالدین اوجاقی|اوجاقی، ناصرالدین]]، [[علم امام از دیدگاه کلام امامیه (پایاننامه)|'''علم امام از دیدگاه کلام امامیه''']] |
| | # [[پرونده:89913604.jpg|22px]] [[محمد صادق عظیمی|عظیمی، محمد صادق]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|'''سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی''']] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| == [[تأویل قرآن]] یکی از [[وظایف]] [[پیامبر خاتم]] و [[امام]]== | | == پانویس == |
| <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:right; font-size: 90%; font-weight: normal;">{{اصلی|وظیفه تأویل قرآن}}</div>
| | {{پانویس}} |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته ==
| | [[رده:شئون امامت]] |
| | | [[رده:قرآن]] |
| | | [[رده:علم معصوم]] |
| ==منابع==
| |
| * [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']]
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| {{پانویس2}}
| |
| [[رده:بررسی انطباق شئون امامت]] | |