عصمت پیامبر خاتم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = عصمت پیامبر خاتم
| موضوع مرتبط = عصمت پیامبر خاتم
| عنوان مدخل  = عصمت پیامبر خاتم
| عنوان مدخل  = عصمت پیامبر خاتم
| مداخل مرتبط = [[عصمت پیامبر خاتم در قرآن]]
| مداخل مرتبط = [[عصمت پیامبر خاتم در قرآن]] - [[عصمت پیامبر خاتم در کلام اسلامی]] - [[عصمت پیامبر خاتم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}


== مقدمه ==
'''[[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}}،''' از جمله مباحثی است که در [[قرآن کریم]] در ضمن [[آیات]] متعددی به وضوح بیان شده است. از بررسی این [[آیات]] هم می‌توان به موهبتی بودن [[عصمت]] آن حضرت پی برد و هم می‌توان به گستره عظیم [[عصمت پیامبر]] که مشتمل بر [[عصمت]] از انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، [[اشتباه]] و فراموشی قبل و بعد از تصدی منصب نبوت است، [[دست]] یافت. با این توضیح [[عصمت]] آن حضرت با استناد به چند دسته از [[آیات]] از [[قرآن کریم]] قابل [[اثبات]] است. آیاتی که بر [[عصمت]] تمامی [[انبیا]] به صورت کلی دلالت دارند و آیاتی که به صورت ویژه بیانگر [[عصمت پیامبر خاتم]] هستند.
ذکر {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} در کنار {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} در [[آیه شریفه]]، بر [[لزوم]] [[اطاعت از اولی‌الامر]] دلالت دارد و این [[اطاعت]]، از همان سنخ و [[میزان]] [[اطاعت از رسول]] {{صل}} است که هر دو جهت [[ولایت]] و [[حکومت]] را در بر دارد؛ یعنی هم از جهت [[شرعی]] و هم [[اجتماعی]]. در [[حقیقت]] اطاعت از رسول {{صل}} و [[اولی‌الامر]]، همگی از نوع [[اطاعت از معصوم]] است.


همان‌طور که در مورد [[عصمت پیامبر]] {{صل}} بیان گردید، در اینجا هم باید گفت که لازمه اطاعت مطلق از اولی‌الامر، [[عصمت]] ایشان است؛ به این دلیل که:
== معناشناسی ==
=== معنای لغوی ===
{{اصلی|عصمت در لغت}}
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: {{متن قرآن|وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ}} والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


# امر {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} به صورت مطلق است؛
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
# امر به اطاعت از رسول {{صل}} مطلق است و تخصیص بردار نیست: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>. {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. به همین دلیل، هرنوع [[نافرمانی]] از [[دستور پیامبر]] {{صل}}، عیناً نافرمانی از [[خداوند]] تلقی می‌شود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.</ref>.
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
#{{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} در [[آیه]] مورد [[استدلال]] (۵۹ [[سوره نساء]]) به {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} عطف شده. در نتیجه، امر به اطاعت مطلق و بدون قید و شرط [[رسول]] {{صل}} عیناً درباره اولی‌الامر نیز وارد است.
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
# اگر {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} غیرمعصوم باشند و احتمال [[گناه]] و یا [[خطا]] در آنان برود، خداوند امر به گناه و یا [[پیروی]] از [[خطاکار]] نموده است.
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>
# [[خداوند]] هرگز به [[فساد]] و [[فحشا]] امر نمی‌کند: {{متن قرآن|وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref>. {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>.


بنابراین، هر عصمتی برای [[رسول خدا]] {{صل}} ثابت شود عیناً برای [[اولی‌الامر]] هم ثابت است؛ زیرا در غیر این صورت، اولاً امر به [[اطاعت]] مطلق از کسی که [[معصوم]] نیست، امر به فساد و [[فحشاء]] است؛ و ثانیاً امر به اطاعت از [[شیطان]] است؛ زیرا شیطان امر به فساد و فحشاء می‌کند: {{متن قرآن|الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند و به کار زشت وا می‌دارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید می‌دهد؛ و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.</ref>.
== [[حقیقت]] [[عصمت پیامبر]]{{صل}} ==
[[عصمت]]، حالت نفسانی است که [[انسان]] را از [[خطا]] و [[گناه]] باز می‌دارد. وقتی این عصمت از سوی [[خدا]] ایجاد شود، به معنای [[رهایی]] از هرگونه [[پلیدی]] بازدارنده از کمال است. [[پیامبران]] به‌ویژه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل بیت]] عصمت و [[طهارت]]{{ع}} براساس [[آیه ۳۳ سوره احزاب]] از [[عصمت الهی]] برخوردار هستند، به طوری که همه هستی ایشان، از نظر کمی و کیفی از هر گونه پلیدی ([[رجس]]) تطهیر شده و به تمامیت طهارت دست یافته‌اند؛ زیرا با آنکه آنان از همه جهات بشری همانند دیگر [[انسان‌ها]] هستند؛ اما به سبب [[مقام نبوت]]، [[رسالت]] و [[امامت]]، لازم است تا از هر گونه قول و فعلی که برخاسته از «رجس» باشد، [[پاک]] شوند؛ چراکه اگر قول و فعل آنان، همان چیزی نباشد که خدا خواسته است، نمی‌توان بدان اعتماد کرد. پس حتی اگر در یک قول و فعل ایشان، خدشه و شائبه‌ای از خطا، [[سهو]]، [[اشتباه]]، نسیان، [[جهل]] و مانند آنها باشد، به هیچ یک از اقوال و افعالشان نمی‌توان اعتماد کرد؛ از این رو خدا در [[آیات]] ۳ و ۴ [[سوره نجم]] و [[آیه]] ۱۷ [[سوره انفال]]، قول و فعل ایشان را همان قول و فعل [[الهی]] دانسته که از قول و فعل سایر [[بشر]] متفاوت است.


در حالی که خداوند دائماً ما را به [[مخالفت]] با شیطان فراخوانده است: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.</ref>. نتیجه آنکه: [[عصمت]] [[اولی‌الامر]] عین همان عصمت [[رسول اکرم]] {{صل}} است و هر دو [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] هستند.
در حقیقت، وجه تمایز [[پیامبر]]{{صل}} با دیگر انسان‌ها در بخش «بشر» بودن ایشان نیست؛ زیرا ایشان و دیگر پیامبران نیز بشری همانند سایر انسان‌ها هستند؛ چنان‌که خدا به صراحت می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ}}<ref>«بگو جز این نیست که من نیز همانند شما بشری هستم»، کهف، آیه ۱۱۰.</ref> بلکه این فرق به حوزه «[[انسانیت]]» آن حضرت باز می‌گردد؛ زیرا [[انسان]] دارای نفس [[الهی]] است که به سبب [[روح]] دمیده شده‌، او را از دیگر آفریده‌های الهی متمایز ساخته تا جایی که در [[مقام خلافت الهی]] همگان حتی [[فرشتگان]] مامور به [[اطاعت]] و [[سجده]] اطاعت و [[تسخیر]] نسبت به او شدند<ref>سوره ص، آیه ۷۲؛ سوره بقره، آیات ۳۰ و ۳۱.</ref>. خدا از میان [[انسان‌ها]]، کسانی را دستچین و گلچین کرده است که از آنها به «مجتبی» (برگزیده) یاد می‌شود<ref>سوره نحل، آیه ۱۲۱.</ref>، همان طوری که خدا [[حضرت آدم]]{{ع}} را از میان [[مخلوقات]] خویش برگزید<ref>سوره فرقان، آیه ۱۲۲.</ref>. سپس همین افرادی را که دستچین شده‌اند، از صافی گذرانده و آنان را «مصطفی»<ref>سوره صاف شده.</ref> کرد تا هیچ‌گونه نقص و کمبودی نداشته و همانند عسل مصفی، بدون هیچ‌گونه موم و زوائد باشند<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۳؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>. نواقص دیگری که سائر افراد [[بشر]] دارند، این افراد برگزیده صاف شده ندارند؛ یعنی در سطحی از [[کمالات]] قرار دارند که می‌توان گفت از هر عیبی، سبوح و از هر نقصی قدوس هستند که به معنای تمامیت در کمالات است.


عصمت [[رسول]] {{صل}}، عصمت از [[گناه]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] است؛ تا محتوای [[شریعت]] و [[فرامین الهی]] بدون هرگونه [[کاستی]] به [[مردم]] [[ابلاغ]] و در منصه [[اجرا]] تحقق پذیرد. به همین ترتیب، از آنجا که اولی‌الامر نیز نازل منزله رسول {{صل}}، و مبین [[احکام]] و مجری آن در [[نظام اجتماعی]] و [[حکومتی]] هستند، و در نتیجه فعل و قول و تقریرشان [[حجت]] است، می‌باید معصوم از گناه و [[خطا]] و نسیان در هر سه جهت باشند<ref>اساساً در طول تاریخ و تاکنون هیچ‌کس جز چهارده معصوم {{عم}} مدعی چنین مقام و خصوصیتی نبوده‌اند؛ زیرا دروغ بودن ادعای آنها به سرعت معلوم می‌شده.</ref>.
از آنجا که آنان با [[انتخاب]] و [[گزینش الهی]] از دیگر افراد بشر متمایز شده‌اند، از این [[استعداد]] و قابلیت برخوردارند که [[وحی]] را دریافت دارند: بگو من همانند شما بشری هستم‌، با این فرق که به من وحی می‌شود<ref>سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>.


[[فخر رازی]] (علی‌رغم نپذیرفتن اصل [[امامت]])، از [[آیه]] فوق، عصمت اولی‌الامر را [[استنباط]] می‌کند و می‌گوید: «[[خداوند]] امر به [[اطاعت از اولی‌الامر]] کرده و کسی که خداوند به [[اطاعت]] او امر می‌کند، ناگزیر [[معصوم از خطا]] است»<ref>برای مطالعه بیشتر درباره مبسوط نظریه فخر رازی و صاحب المنار، ر. ک: تفسیر المیزان و تفسیر تسنیم، ذیل همین آیه شریفه.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۱۲.</ref>
ظرفیتی که آنان پیدا کرده‌اند موجب شده تا از دیگر انسان‌ها متمایز باشند. این دریافت وحی، نیازمند سطحی از [[کمالات]] است که همه [[انسان‌ها]]، هر چند در اصل وجود آن را دارا هستند، ولی چون به کمال نرسیده، نمی‌توانند از آن سطح بهره‌مند شوند، در حالی که [[پیامبران]] با عنایت و فضل الهی به این ظرفیت می‌رسند و این‌گونه می‌توانند در [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] به دریافت وحی و [[ابلاغ]] آن بپردازند. پس [[عصمت]] در پیامبران، حقیقتی است که در ایشان نه تنها به شکل ملکه، بلکه مقوّم ذات وجود دارد و آنان را از هر گونه [[رجس]] که نقص و [[عیب]] است، [[پاک]] و [[مطهر]] کرده است. این بدان معناست که قول ایشان همان «نطق [[الهی]]»<ref>سوره نجم، آیات ۳ و ۴.</ref> و فعل ایشان همان فعل الله است<ref>سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>. بنابراین، [[اطاعت]] از ایشان عین [[اطاعت از خدا]]ست؛ چنان‌که [[عصیان]] نسبت به ایشان عصیان نسبت به خداست؛ زیرا قول و فعلی ندارند که بر خلاف [[حق]] باشد و شائبه [[خطا]]، [[اشتباه]]، نسیان، [[سهو]] و مانند آنها در آن راه نمی‌یابد<ref>سوره انفال، آیات ۲۰ و ۴۶؛ سوره مجادله، آیه ۱۳؛ سوره ممتحنه، آیه ۸ و ۹.</ref>.


=== [[أمر]]؛ به معنای [[عالم امر]] ===
بنابراین، هر چیزی که [[پیامبر]]{{صل}} در قول و فعل و تقریر خویش دارد، می‌بایست اطاعت شود و برخلاف آن عمل نکرد؛ زیرا این‌گونه است که [[انسان]] می‌تواند با اطاعت مطلق از [[اسوه حسنه]] به کمالات برسد و خدایی و ربانی شود<ref>سوره حشر، آیه ۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱؛ سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن (مقاله)|عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن]].</ref>
همه آنچه تاکنون گفته شد، بنابراین فرض بود که کلمه {{متن قرآن|الْأَمْرِ}} در عبارت {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} که به معنای [[فرمان]]، و {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای صاحب فرمان و [[زعامت]] بر مردم باشد. اما اگر {{متن قرآن|الْأَمْرِ}} به معنای «عالم امر» باشد، {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای [[اطاعت از خدا]] و رسول {{صل}} باز می‌گردد و [[استدلال]] به این آیه در [[سیاق]] استدلال به [[آیات]] [[خلافت]] و امامت خواهد بود.


توضیح آنکه: اگر اصل در معنای امر، فرمان باشد، [[امتثال امر الهی]]، گاه نیازمند ماده و مدت است؛ مثل [[عالم دنیا]] که اگر در [[نظام تکوین]] موجودی بخواهد [[خلق]] شود و امر (کن وجودی) [[پروردگار]] به او تعلق گیرد، در طول مدت [[خلقت]] او صورت می‌گیرد. گاهی نیز [[امر الهی]] در عالم [[ارواح]] و مجردات صورت می‌گیرد که ماده ندارد و در نتیجه، [[امتثال امر الهی]] لحظه‌ای است و زمان‌بردار نیست. عالم اول را اصطلاحاً «[[عالم خلق]]» و دومی را «[[عالم امر]]» می‌نامند.
== موهوبی بودن عصمت پیامبر خاتم ==
از برخی [[آیات قرآن کریم]] چنین استفاده می‌شود که [[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} با عنایت [[خدای متعال]] و امری موهبتی و تفضلی است که در این میان می‌توان به آیات ذیل اشاره نمود:
#{{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى *... فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود *... پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد * دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۱-۵ و ۱۰-۱۱.</ref>.


برای روشن‌تر شدن مطلب، به آیاتی که [[خداوند]] در آن [[حقیقت]] [[روح]] و [[عوالم]] مجرده را بیان می‌فرماید مراجعه می‌کنیم. مثلاً خداوند در پاسخ به سؤال {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ}}<ref>«از تو درباره روح می‌پرسند» سوره اسراء، آیه ۸۵.</ref> می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي}}<ref>«بگو روح از امر پروردگار من است» سوره اسراء، آیه ۸۵.</ref> در این [[آیه شریفه]]، حرف جر {{متن قرآن|مِنْ}}، [[بیانیه]] است که حقیقت جنس را معنا می‌کند. همچنان که این کلمه در [[آیات]] مشابه دیگر نیز مین بیانیه است؛ مانند: {{متن قرآن|يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ}}<ref>«روح (القدس) را از امر خویش نزد هر کس از بندگانش که بخواهد (برای رساندن وحی) می‌فرستد» سوره غافر، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ}}<ref>«فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو می‌فرستد» سوره نحل، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا}}<ref>«و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref>.
از این [[آیات]] چنین استفاده می‌شود که نفس [[پیامبر]] {{صل}} بدون [[تأیید]] و فضل الهی، به هیچ‌وجه از [[اشتباه]] و [[سهو]] و [[خطا]] در [[امان]] نیست. [[فضل]] و [[رحمت]] خاص [[الهی]] بر [[پیامبر]]، موجب [[عصمت]] و [[مصونیت]] وی ازخطا و [[لغزش]] است: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ}} و عنایت خاص و [[حفظ]] و نگهداری [[خدا]]، عامل [[عصمت]] و [[مصونیت]] از [[انحراف]] [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.


در همه این آیات، کلمه {{متن قرآن|مِنْ}} می‌فهماند که روح از جنس و سنخ امر الهی است. سپس خداوند در ادامه [[آیه]]، معنای امر را بیان کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود * پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره یس، آیه ۸۲-۸۳.</ref>.
== عوامل و زمینه‌های عصمت پیامبر{{صل}} ==
[[قرآن]] برای پیدایی عصمت در پیامبران و [[امامان]] و خصوصا [[حضرت محمد]]{{صل}} عوامل و زمینه‌هایی را برشمرده که برخی از آنها عبارت‌اند از:
# '''[[حکمت الهی]]:''' اهدافی برای [[آفرینش انسان]] در نظر گرفته شده که جز از راه هدایت‌های [[فطری]]<ref>سوره طه، آیه ۵۰.</ref> و هدایت‌های [[تشریعی]] که مطابق همان [[هدایت فطری]] [[تکوینی]] است<ref>سوره روم، آیه ۳۰.</ref> به دست نمی‌آید. از همین‌رو [[خدا]] برای [[هدایت]] [[بشر]] افزون بر حجت باطنی [[عقلی]] فطری، حجت‌های ظاهری به عنوان [[پیامبران]] فرستاده تا [[اسلام]] را [[ابلاغ]] کرده و [[مردم]] را به [[صراط مستقیم الهی]] [[دعوت]] کنند<ref>سوره بقره، آیه ۳۸؛ سوره آل عمران، آیات ۱۹ و ۸۵ و ۱۶۴.</ref>. پس حکمت الهی مقتضای آن است که گروهی دارای [[عصمت]] باشند و بتوانند در مقام اسوه‌های [[حسنه]] [[الهی]] قرار گیرند و [[مردمان]] را با [[تعلیم و تزکیه]] به کمالاتی برساند که [[مقام خلافت الهی]] [[انسان]] مقتضی آن است. از [[آیات قرآن]] به دست می‌آید که [[پیامبر]]{{صل}} نیز به حکمت الهی در این درجه از عصمت قرار گرفته تا از هر گونه [[خطا]] در [[امان]] باشد و بتواند مأموریت الهی را به انجام برساند<ref>سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
# '''فضل الهی:''' [[نبوت]] و [[رسالت]] و [[امامت]] از مقامات الهی است که به هر کسی نمی‌رسد؛ زیرا باید شخص از هر گونه [[ظلم]] [[فکری]] و [[رفتاری]] از جمله ظلم عظیم [[شرک]] و [[گناه]] به دور باشد<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. خدا از میان موجودات، انسان را بر دیگران [[برتری]] بخشید<ref>سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref> و در میان [[انسان‌ها]] پیامبران را بر غیر ایشان برتری داد<ref>سوره انعام، آیه ۸۶؛ سوره بقره، آیه ۲۵۳؛ سوره اسراء، آیات ۲۱ و ۵۵.</ref>. مقتضی فضل الهی خاص نسبت به پیامبر{{صل}} این است که ایشان از عصمت مطلق برخوردار باشد<ref>سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref> تا در مقام [[اسوه حسنه]] مطلق قرار گیرد که قول و فعل او [[حجت]] است<ref>سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>.
# '''[[الطاف]] خفی الهی:''' پیامبر{{صل}} از الطاف خفی الهی بهره برده و به او عصمت داده شده است<ref>سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>.
# '''[[علم لدنی]]:''' علم لدنی به معنای [[علمی]] که مستقیم و بی‌واسطه از [[خدا]] به [[قلب]] [[انسان]] می‌رسد و نسبت به [[حقایق]] هستی، از [[رؤیت]] و [[شهود]] برخوردار می‌شود، عامل مهم در [[عصمت پیامبر]]{{صل}} و مصون ماندن ایشان است. از نظر [[قرآن]]، برخورداری حضرت محمد{{صل}} از [[علم لدنّی]]، زمینه مصونیّت آن حضرت از [[خطا]] و مایه عصمت وی بوده است<ref>سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
# '''[[وحی]]:''' وحی الهی که نوعی ارتباط خاص میان انسان با خداست، موجب می‌شود تا انسان به مصونیت برسد و از [[عصمت الهی]] برخوردار شود. این وحی الهی علاوه ‌بر عصمت‌بخشی علومی خاص را در [[اختیار]] [[پیامبر]]{{صل}} قرار می‌دهد که او و بلکه همه [[انسان‌ها]] جز از راه وحی نمی‌توانستند به آن دست یابند. در [[حقیقت]] معلوماتی که از [[طریق وحی]] می‌رسد معلوماتی است که از هیچ راه دیگری قابل دسترسی برای [[بشر]] نیست<ref>سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>، این معلومات که علم لدنی است<ref>سوره هود، آیه ۱؛ سوره نمل، آیه ۶.</ref>، نوعی [[علم خاص]] است که موجب عصمت نیز می‌شود<ref>سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
# '''[[نعمت الهی]]:''' از نظر قرآن، برخی امور نعمت‌های مطلق هستند که از جمله آنها می‌توان به [[نعمت]] [[ولایت]]، [[اسلام]]، [[ایمان]] و [[نبوت]] و [[رسالت]] اشاره کرد<ref>سوره مائده، آیه ۳؛ سوره حجرات، آیه ۷.</ref>. همین [[لطف الهی]] است که [[اجازه]] نمی‌دهد تا [[شیاطین]] و [[جنیان]] بر نفس پیامبر{{صل}} مسلط شوند و القائات [[شیطانی]] داشته باشند و او را به جنون [[مبتلا]] سازند که همان جن‌زدگی است<ref>سوره قلم، آیه ۲؛ سوره حج، آیه ۵۲.</ref>.
# '''[[استعاذه]] به خدا:''' از عوامل موثر در عصمت، استعاذه به خداست. کسی که واقعاً در پناه خدا قرار گیرد از عصمت بهره‌مند می‌شود؛ چنان‌که [[حضرت یوسف]]<ref>سوره یوسف، آیه ۲۳.</ref> و پیامبر{{صل}} با استعاذه در امان خدا قرار گرفته و از هرگونه وسوسه‌ها و تاثیرات [[شیطانی]] در [[امان]] ماندند<ref>سوره اعراف، آیه ۲۰۰؛ سوره فصلت، آیه ۳۶.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن (مقاله)|عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن]].</ref>


از این آیه چنین برداشت می‌شود که: امر او عبارت از کلمه «کن» وجودی است، که به واسطه آن، موجودات پا به عرصه هستی می‌گذارند. و چون بلافاصله بعد از کلمه {{متن قرآن|كُنْ}} فرمود: {{متن قرآن|فَيَكُونُ}}، پس [[امر الهی]] همان عالمی است که به مجرد [[فرمان]] {{متن قرآن|كُنْ}} [[الهی]]، [[امتثال امر]] می‌کند و از عدم به وجود می‌آید و چنین وصفی متعلق به [[عالم ملکوت]] و مجردات است؛ چنان که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ}}<ref>«و فرمان ما یک کلمه بیش نیست مانند یک چشم بر هم زدن» سوره قمر، آیه ۵۰.</ref>.
== گستره [[عصمت پیامبر خاتم]] ==
[[آیات]] متعددی در [[قرآن کریم]] وجود دارد که هر یک بخشی از گستره وسیع [[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} را نشان می‌دهند. بر اساس این [[آیات]] دامنه [[عصمت]] آن حضرت علاوه بر مصونیت از ارتکاب انواع معاصی به عصمت از صدور [[خطا]]، [[اشتباه]] و حتی نسیان از آن حضرت پیش و پس از تصدی منصب نبوت گسترش یافته و هم مشتمل بر عصمت زمانی است و هم عصمت متعلق. [[عصمت از خطا]] در دریافت وحی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] و نیز [[عصمت از خطا]] و [[اشتباه]] در تبیین و [[تفسیر]] [[وحی]] و... نیز برخی دیگر از ابعاد عصمت آن حضرت است.


[[خداوند]] در این [[آیه شریفه]]، امر خویش را بعد از آنکه یگانه معرفی نموده، به چشم برهم زدنی [[تشبیه]] کرده، که منظور از آن، [[نفی]] تدریجی بودن است. خداوند از سوی دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ}}<ref>«آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست» سوره اعراف، آیه ۵۴.</ref>.
در ادامه به برخی از ابعاد عصمت آن حضرت در قرآن کریم اشاره می‌نماییم


پس امر الهی، عبارت است از وجود هر موجود، از جهتی که مستند به [[خدای تعالی]] است و به جهت ایجادی او باز می‌گردد، و [[خلق]]، عبارت است از وجود همان موجود از جهتی که به جهت وجودی و خلقی او باز می‌گردد. {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره یس، آیه ۸۳.</ref>. بر این اساس، [[عالم امر]]، [[ملکوت]] اشیاء و اداره کننده [[عالم خلق]] است؛ چنان که [[روح انسانی]] اداره کننده [[بدن]] اوست و این دو در عین حال از یکدیگر جدا نیستند و دومی [[باطن]] اولی است.
# '''[[خطا]]:''' [[پیامبر]]{{صل}} از هرگونه خطا در دریافت وحی<ref>سوره نجم، آیه ۱۱.</ref>، دیدن و [[رؤیت]] [[حقیقت]] و مشاهدات قلبی<ref>سوره نجم، آیات ۱۰ تا ۱۷.</ref> و نیز [[حکم]]، [[حکومت]]، [[قضاوت]] و [[فتوا]]<ref>سوره نساء، آیه ۶۵؛ التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج ۴، ص۱۲۸ – ۱۲۹.</ref> در امان خواهد بود.
# '''نسیان:''' پیامبر{{صل}} هر چه را [[خدا]] به او آموخت را یاد دارد و فراموشی در او راه نمی‌یابد<ref>سوره اعلی، آیه ۶.</ref>.
# '''شیطنت:''' آن حضرت از هر گونه شیطنت در امان است و هرگز [[شیطان]] نمی‌تواند در او تصرفاتی داشته باشد<ref>سوره حج، آیات ۵۲ و ۵۴.</ref>؛ زیرا ایشان تحت [[ربوبیت]] مستقیم رب العالمین قرار دارد و از سلطه شیطان در امان است<ref>سوره اسراء، آیه ۶۵.</ref>.
# '''[[گمراهی]]:''' [[عصمت الهی]] پیامبر{{صل}} موجب آن است که همواره در خط [[هدایت]] و [[صراط مستقیم]] باشد و هرگز به سمت گمراهی کشیده نشود<ref>سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
# '''[[عصیان]] و [[معصیت]]:''' پیامبر{{صل}} [[معصوم]] از هر گونه عصیان بوده و همواره [[مطیع خدا]]ست<ref>سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>.
# '''مصونیت در ابلاغ:''' همان طوری که ایشان در دریافت وحی دارای عصمت است، در ابلاغ نیز دارای عصمت است<ref>سوره نجم، آیات ۳ و ۴؛ سوره حاقه، آیه ۴۴.</ref>.
# '''حکم و حکومت:''' هر [[فرمان]] و حکمی که پیامبر{{صل}} می‌دهد فرمان و حکم الهی است که می‌بایست از آن [[اطاعت]] شود؛ زیرا پیامبر{{صل}} حکم و [[حکومتی]] که دارد، همان حکم و [[حکومت الهی]] است و در آن هواهای نفس و امور دیگر راه نمی‌یابد؛ لذا [[مردم]] باید [[تسلیم محض]] [[حکم]] و حکومت ایشان باشند<ref>سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.
# '''قول و فعل:''' سخن ایشان بر اساس نطق [[الهی]] است. [[قرآن]] می‌فرماید: «او از روی هواهای نفس سخن نمی‌گوید؛ جز این نیست که همان [[وحی]] را می‌گوید که به او شده است»<ref>سوره نجم‌، آیات ۳ و ۴.</ref>. در مقام فعل نیز هر اقدام فعلی او همان فعل الله است؛ زیرا [[خدا]] به عنوان نمونه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَی}}<ref>«وقتی تیر می‌اندازی تو تیر نمی‌اندازی بلکه این خدا است که تیر می‌اندازد»، سوره انفال، آیه ۱۷.</ref> از همین رو وقتی ایشان کسی را برای [[امامت]] و [[خلافت]] خویش [[نصب]] می‌کند، همان [[نصب الهی]] است و باید [[اطاعت]] شده و [[عصیان]] نشود؛ چراکه ایشان هرگز به میل خویش یا [[هواهای نفسانی]] اقدامی نمی‌کند که موجب [[خشم الهی]] شود و [[رضایت الهی]] در آن نباشد. پس سخنی به هذیان نمی‌گوید و وصیتی نمی‌کند که برخاسته از پریشان حالی در هنگام [[احتضار]] و مانند آن باشد؛ زیرا اگر در مقام احتضار [[هوشیاری]] نداشته باشد یا [[خطا]] و نسیان کند، ممکن است سخنی بگوید که سخن [[شیطان]] باشد و همه تلاش‌های عمرش را به یک سخن بر باد دهد. پس [[عصمت]] ایشان تا دم [[مرگ]] هم‌چنان باقی بوده است و اینکه دوات و قلم خواست تا مطلبی بنویسد که هرگز [[امت]] [[گمراه]] نشود، سخنی برخاسته از «هذیان» نبوده است که برخی از [[اصحاب]] نزدیک ایشان او را متهم به آن کرده و گفتند: {{عربی|"ان الرجل لیهجر"}}؛ این [[مرد]] هذیان می‌گوید<ref>اربلی، کشف الغمه، الشریف الرضی، ج۱، ص۴۰۲؛ ابن تیمیه، منهاج السنه، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۱۸۷؛ مسلم، صحیح مسلم، دارالفکر، ج۵، ص۷۶.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن (مقاله)|عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن]].</ref>


نتیجه آنکه: امر الهی در هر چیز، از ملکوت آن است. و از آنجا که ملکوت [[مبالغه]] در [[مُلک]] است، همان طور که برای هر موجودی جهت ملکی و خلقی وجود دارد، جهتی [[ملکوتی]] و امری نیز موجود است که از آن جهت با [[خزائن]] [[غیب الهی]]- که مبدأ [[خلقت]] عالم است - مرتبط است؛ چنان که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ}}<ref>«و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم» سوره حجر، آیه ۲۱.</ref>.
== اثبات عصمت پیامبر خاتم ==
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبر خاتم}}
[[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} را می‌توان از [[آیات]] متعددی به [[اثبات]] رساند. [[عصمت]] آن حضرت با استناد به سه دسته از [[آیات]] قابل [[اثبات]] است. نخست آیاتی که مشتمل بر [[عصمت]] تمامی [[انبیای الهی]] است. دوم آیاتی که منحصر در [[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} بوده و به نوعی [[مصونیت]] آن حضرت را از ارتکاب انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، [[اشتباه]] و نیز فراموشی [[ ثابت]] می‌کنند و سوم: آیاتی که مشتمل بر عصمت اهل بیت یا جانشینان پیامبر هستند. در توضیح دسته نخست باید گفت: بدیهی است که پس از [[اثبات عصمت انبیا]] {{عم}}، [[اثبات]] [[عصمت رسول خدا]] {{صل}} که خود [[افضل]] از سایر [[انبیا]] و [[رسل]] است امری [[سهل]] خواهد بود.؛ چراکه شخص [[افضل]] نمی‌تواند فاقد مقامی باشد که [[مفضول]] آن را دارا است.


اکنون در توضیح بیان دوم می‌گوییم: ریشه همه [[براهین عقلی]] در [[ضرورت نبوت]] [[عامه]]، به یک مسأله اساسی در [[شناخت]] [[انسان]] بازمی‌گردد؛ اینکه:
در ادامه ابتدا به [[آیات]] دسته نخست اشاره می‌نماییم و سپس [[آیات]] منحصر در [[عصمت پیامبر خاتم]]{{صل}} را [[ذکر]] می‌کنیم.


اولاً، انسان موجودی [[ابدی]] است و [[حیات دنیوی]] انسان تنها بخش کوچکی از [[سیر]] بی‌نهایت [[زندگی]] او است.
=== آیات مشتمل بر عصمت پیامبران ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران}}
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.


ثانیاً، هرچند زندگی کوتاه [[دنیوی]]، سرنوشت‌سازترین بخش از زندگی او است، ولی بخش اصلی [[حیات انسان]]، مراحل بعد از [[زندگی دنیوی]] است.
==== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] ====
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}} <ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسه‌های ابلیس]] نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان واقعی خدا، [[ثابت]] می‌نماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>


ثالثاً، تا زمانی که انسان در دنیاست، خبر از [[عوالم]] بعد از خود و زندگی ابدی و [[حقیقی]] که در [[انتظار]] او است ندارد و ضروری‌ترین و حیاتی‌ترین مسأله برای او، یافتن مخبری است که از جزئیات [[عوالم غیب]] خبر آورد. [[خداوند]] در [[قرآن]]، [[انبیاء]] {{عم}} را «مُنذِر» نامیده است. اصل در معنای [[منذر]] به کسی اطلاق می‌شود که در کاروان‌ها یا [[سپاه]]، چند [[منزل]] جلوتر می‌رفت و [[اخبار]] مسیر را به کاروان گزارش می‌داد؛ گویی وی عواقب منازل بعد را هشدار می‌داد<ref>لسان العرب، ج۵، ص۲۰۱.</ref>. انبیاء و [[اولیاء]] {{عم}} نیز منذرین [[بشر]] نسبت به عقبات سیر خود در عوالم بعد از [[مرگ]] هستند.
==== اصطفای الهی پیامبران ====
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست.


[[بدیهی]] است و [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که انسان سر [[تسلیم]] در برابر کسانی فرود آورد که از عوالم غیب [[آگاهی]] دارند و او را از خطرات آینده‌ای که پیش رو دارد [[آگاه]] می‌سازند و از نعمت‌هایی که می‌تواند به [[سادگی]] کسب کند و [[حیات]] طیبه‌ای را برای او فراهم کند باخبرگردانند.
به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]] آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


[[تعیین]] این افراد با [[انتخاب]] [[انسان‌ها]] نیست؛ زیرا کسی که خود [[جاهل]] وکور نسبت به [[عالم غیب]] و [[عالم امر]] و اخبار آن است، چگونه می‌تواند کسی را که آگاه و [[بینا]] نسبت به آن عوالم است تشخیص دهد. بدیهی است که معرفی چنین شخصیتی باید منحصراً از سوی [[پروردگار]]-که خود صاحب و محیط بر همه عوالم امر وخلق است - باشد. به این ترتیب، {{عربی|اولی الامر بالاصالة}} وحقیقی، [[ذات باری تعالی]] است؛ در مرتبه بعد، «[[اولی الامر]]» کسانی هستند که [[خداوند]] اجازه ورود به [[عالم امر]] و اشراف واطلاع بر [[اخبار]] آن عالم را به آنها داده است.
==== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] ====
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


با این بیان، [[آیه ۵۹ سوره نساء]] [[ارشاد]] به حکمی [[عقل]] می‌نماید که: «ای [[مؤمنین]]، برای تشخیص [[فلاح]] از [[گناه]]، به [[اولی الامر]] و صاحبان [[علم غیب]] و آگاهان از [[اسرار]] بعد از [[مرگ]] مراجعه کنید و در [[منازعات]] [[اجتماعی]] نیز که ریشه آن تشخیص [[صلاح]] بیشتر و راه خیر برای [[آخرت]] است، به کسی که اشراف به عقبات بعد از مرگ دارد مراجعه کنید؛ چنین فردی [[اولی‌الامر]] است که یا به صورت [[نبی]] و [[رسول]] ظاهر می‌شود و یا [[وصی]] معصومی که نازل منزله رسول در میان شما است».<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۱۴-۲۱۸.</ref>
==== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی حسنه ====
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ..}}، «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»<ref>سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.


=== محصور بودن مصداق اولی‌الامر در [[امامان معصوم]] {{عم}} ===
واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او [[اقتدا]] می‌شود<ref>فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.</ref>. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}}[[ امر]] کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
از استدلال‌های بیان شده، دو نتیجه مهم حاصل می‌گردد که بر اساس آن می‌توان دامنه اولی‌الامر را از لحاظ مصداقی [[استنباط]] نمود:


اولاً، هم رتبه بودن اولی الامر با [[خدا]] و رسول {{صل}} در [[وجوب اطاعت]]؛
==== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] ====
در دسته‌ای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص می‌فرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>


ثانیاً، [[اثبات عصمت]] اولی‌الامر در ردیف [[عصمت رسول خدا]] {{صل}}.
==== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند ====
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>.


دو [[استدلال]] ذکر شده، [[اطاعت]] مطلق از اولی‌الامر را نتیجه می‌دهد. با توجه به اینکه در خلفای بعد از [[رسول اکرم]] {{صل}} مصداقی به عنوان «اولی الامر [[معصوم]]» یافت نمی‌کنیم، به مدد [[روایات شیعه]] و [[سنی]]، الزاماً فقط [[ائمه دوازده‌گانه]] اطهار {{عم}} به عنوان مصادیق تام و تمام «اولی الامر» به [[اثبات]] می‌رسند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۱۸.</ref>
=== آیات منحصر در [[عصمت پیامبر خاتم]] ===
==== خبر از دوری [[پیامبر خاتم]] از [[گمراهی]] و [[هوای نفس]] ====
[[قرآن کریم]] ضمن بیان [[اوصاف پیامبر]] خاتم{{صل}} و [[نفی]] هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفته‌های [[پیامبر]]{{صل}} را مستند به [[وحی الهی]] دانسته و می‌فرماید: {{متن قرآن| مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ‏* وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي‏ * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي}}<ref>صاحب شما (محمّد مصطفی) هیچگاه در ضلالت و گمراهی نبوده است و هرگز به هوای نفس سخن نمی‌گوید. سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست.‏» سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>.


=== شکل منطقی [[برهان]] ===
مرحوم [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر]] این آیات می‌گوید: ««ماینطق»، مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که هوای نفس از تمام سخنان پیامبر نفی شده باشد، اما از آن جایی که در این آیات خطاب {{متن قرآن|صَاحِبُكُمْ}} به [[مشرکین]] است، به خاطر این قرینه مقامی باید گفت که منظور این است که سخنان آن جناب در آنچه شما مشرکین را به سوی آن می‌خواند و آنچه از [[قرآن]] برایتان [[تلاوت]] می‌کند، ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب می‌گوید، وحیی است که [[خدای متعال]] به او نازل می‌کند»<ref>طباطبایی، [[سیدمحمد]] حسین، [[المیزان]]، ذیل [[سوره نجم]]، آیات ۴-۲.</ref>. با این وجود برخی [[مفسران]] معاصر معتقدند، از [[آیه]] (و ما ینطق عن الهوی) چنین استفاده می‌شود که [[رفتار]] و [[سیره پیامبر]]{{صل}} هم علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون [[اذن]] [[وحی]] نبوده است و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه [[استنباط]] کنیم از آیات دیگری مثل آیه ۵۰ سوره انعام و آیات دیگر، چنین چیزی استظهار می‌شود<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، سیره رسول اکرم در قرآن، ج۸، ص۳۲.</ref>.
در طی برهان روشن شد که [[فرامین خدا]] و رسولش {{صل}} به طور مطلق واجب‌الاتباع هستند و کسی که واجب‌الاتباع است، عقلاً باید معصوم به [[عصمت الهی]] باشد؛ و الا لازم می‌آید که خداوند امر به گناه و [[فحشاء]] نماید؛ در حالی که این امر محال است. با توجه به آنکه در [[آیه شریفه]]، امر به اطاعت مطلق از اولی‌الامر معطوف به اطاعت مطلق از خدا و رسول {{صل}} گردیده است، می‌توانیم [[علم]] و سایر [[کمالات الهی]] [[امام]] را طی قیاسات زیر تبیین نماییم:
==== بیان اول: [[اثبات عصمت اولی‌الامر]] ====


اولاً، اولی‌الامر به حسب [[آیه]]، مطلقاً واجب‌الاتباع هستند.
==== امر به [[اطاعت]] مطلق از [[پیامبر خاتم]] ====
[[دلیل عصمت]] از [[وجوب اطاعت]] استفاده می‌شود، زیرا اگر [[پیامبر]] هر کاری انجام داد، [[سیره]] و روش عملی او [[حجت]] است. و [[پیامبر]] اگر [[خطا]] کند، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست، لذا باید مبرا از [[خطا]] باشد. این مسئله شامل آیاتی می‌شود که [[محبت]] [[رسول]] را محبت خدا دانسته و یا از سوی [[خدا]] امر شده که آن‌چه [[پیامبر]] بگوید [[خدا]] گفته است که با [[خطا]] و نسیان و [[گناه]] [[پیامبر]] ناسازگار می‌شود.
#{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>.
#{{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>.


ثانیاً، کسی که مطلقاً واجب‌الاتباع است، [[معصوم]] است.
'''نکته''': در این [[آیات]] آمده "[[اطاعت]] کنید [[خدا]] و [[رسول]] را". [[پیروی]] از [[رسول]] با فرض [[گناه]] و [[خطا]] ناسازگار است. چون در صورت [[خطا]] [[مردم]] آن را به معنای درست آن می‌گیرند و خود باعث خطاهای بی‌شمار می‌گردد، پس باید [[پیامبر]] [[خطا]] و [[گناه]] نکند تا [[پیروی]] از او در کنار [[پیروی]] از [[خدا]] الزامی باشد. در [[آیه]] بعد می‌گوید: "بگو اگر شما [[خدا]] را [[دوست]] می‌دارید، مرا [[پیروی]] کنید تا [[خداوند]] شما را [[دوست]] بدارد". یا در [[آیه]] سوم می‌گوید: "آنچه را که [[رسول]] بر شما آورد بگیرید و آن‌چه را که از او [[نهی]] کرده دست بردارید". یا باز می‌فرماید: "آنان کسانی بودند که [[خدا]] خود آنان را [[هدایت]] کرد پس از راه آنان [[پیروی]] کن"<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.


نتیجه آنکه: [[اولی‌الامر]] معصوم به [[عصمت الهی]] است.
==== معرفی [[پیامبر خاتم]] به عنوان الگوی حسنه ====
 
#{{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.
==== بیان دوم: [[اثبات تنصیص الهی اولی‌الامر]] ====
#{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>.
با استفاده از نتیجه [[قیاس]] اول، قیاس دیگری را تشکیل داده و می‌گوییم:
 
اولاً، اولی‌الامر، معصوم به عصمت الهی است (چون واجب‌الاتباع است).
 
ثانیاً، معصوم به عصمت الهی را تنها [[خداوند]] [[تعیین]] می‌کند.
 
نتیجه آنکه: اولی‌الامر باید منحصراً [[منصوب]] به [[نصب الهی]] باشد و مانند [[رسول خدا]] {{صل}} از طرف [[پروردگار]] معین و به [[مردم]] معرفی شود. در میان [[صحابی]] بعد از [[پیامبر]]، تنها [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و سپس [[امامان]] از [[فرزندان]] ایشان {{عم}} مصداق چنین امری بوده‌اند.
 
از استدلال‌های بیان شده، نتایج زیر حاصل می‌گردد:
# [[اطاعت از رسول]] {{صل}} به طور مطلق است؛ یعنی آنچه [[رسول]] {{صل}} فرمود، [[کلام]] [[حق]] و صواب است؛ لذا اطاعت از رسول {{صل}}، عین [[اطاعت]] از [[پروردگار]] است: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. در نتیجه، [[اطاعت از امام]] نیز مانند [[اطاعت از رسول خدا]] {{صل}} مطلق است و هر دو گروه [[اوامر]] ارشادی و [[مولوی]] آنان را در بر می‌گیرد و مانند اطاعت از اوامر [[خداوند]] است.
# ملاک در صواب یا [[گناه]] بودن در [[اوامر و نواهی]] مولوی، بیان رسول {{صل}} است نه [[عقل]]؛ لذا معنا ندارد که اطلاق اطاعت از رسول را به اطاعت درصواب [[مقید]] کنیم و گناه را از آن استثنا نماییم؛ زیرا [[قاعده لطف]] اقتضا می‌کند که اطاعت از [[حجج الهی]] {{عم}} عقلاً و اصالتاً امر ممدوحی باشد نه به واسطه آنکه عقل [[حکم]] به صواب بودن آن می‌کند امر پسندیده‌ای باشد، چنان که [[آیه شریفه]] نیز اشعار به این مطلب دارد و امر مطلق به اطاعت از رسول خدا {{صل}}، بیانگر صواب ذاتی اطاعت از رسول {{صل}} است و سلب ذاتی از شیء محال است. پس صواب یعنی اطاعت بی‌چون و چرا از رسول {{صل}} که همان اطاعت از حق است و گناه یعنی [[عصیان]] رسول {{صل}} که عین عصیان حق است؛ جزئاً یا کلاً: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.
# در [[آیه ۵۹ سوره نساء]]، [[اطاعت از اولی‌الامر]] با همان اطلاق و به همان شدت و در [[سیاق]] [[اطاعت از رسول]] {{صل}} وارد شده؛ پس اطاعت از اولی‌الامر نیز مطلق است و ملاک در صواب بودن یک فعل، [[اطاعت]] بی‌قید و شرط از [[فرامین]] [[اولی الامر]] است.
 
نتیجه آنکه اگر [[اولی‌الامر]] [[معصوم]] نباشند، اطاعت از ایشان مطابق با [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] {{صل}} نخواهد بود؛ در حالی که امر به اطاعت از آنها در سیاق امر به اطاعت از رسول {{صل}} به طور مطلق است. پس اولی‌الامر باید معصوم من عندالله و در رتبه [[رسول خدا]] {{صل}} به لحاظ [[علوم الهی]] باشند.
 
نکته قابل توجه آنکه چنانچه «[[أمر]]» در اولی الامر به معنای «[[عالم امر]]» باشد، در این صورت اولی‌الامر به معنای صاحبان چنین مقامی خواهد بود. در این صورت نیز تفاوتی اساسی در [[استدلال]] به [[آیه]] به وجود نخواهد آمد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۳۳.</ref>
 
== عدم تنافی آیه نخست سوره تحریم با عصمت پیامبر ==
یکی از آیاتی که [[منکران]] [[عصمت پیامبر]] در [[مقام]] [[ابلاغ وحی]]، به آن تمسّک کرده‌اند، [[آیه]] نخست [[سوره تحریم]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام می‌داری؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.</ref>.
 
سخن این گروه، آن است که با توجه به این آیه، نمی‌توان گفت که [[پیامبر]] در مقام [[تبلیغ]]، [[معصوم]] از هر گونه [[خطا]] و اشتباهی بوده است؛ زیرا در اینجا [[خداوند]] خبر از دخالت پیامبر در [[احکام الهی]] می‌دهد: بدین نحو که آن [[حضرت]] برخی از احکامی را که خداوند [[حلال]] فرموده است، [[حرام]] می‌کند؛ آن هم نه از سرِ خطا و [[اشتباه]]، بلکه از روی عمد.
 
نقد و بررسی: برای دفع این [[شبهه]]، لازم است نخست نظری به [[شأن نزول]] آیه بیندازیم. درباره شأن نزول این آیه و [[ارتباط]] آن با [[آیات]] بعد، [[اختلافات]] فراوانی وجود دارد. ما برای رعایت اختصار، تنها به دو جریانی که عمدتاً در شأن نزول آیه ذکر کرده‌اند، اشاره کرده، ارتباط آن را با مسأله [[عصمت]] مورد بررسی قرار می‌دهیم.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} گاه که نزدِ یکی از همسرانش به نام [[زینب]]<ref>در بعضی از نقل‌ها، به جای زینب، نام «سوده» آمده است. ر. ک: روح المعانی، ج۲۸، ص۱۴۷.</ref> می‌رفت، وی از فرط علاقه به پیامبر {{صل}} و [[تمایل]] به حضور بیشتر ایشان، حضرت را لحظاتی در [[خانه]] نگه می‌داشت و از عسلی که تهیه کرده بود برای ایشان می‌آورد تا تناول نمایند. این جریان بر [[عایشه]] و [[حفصه]] – دو تن دیگر از [[همسران پیامبر]] – گران آمد. از این رو نقشه‌ای کشیدند تا پیامبر را از این عمل باز دارند. لذا با فشار و [[تهدید]]، همه [[همسران پیامبر]] را متقاعد ساختند که هر گاه [[پیامبر]] نزد آنها آمد، بینی خود را گرفته و این گونه وانمود نمایند که بوی دهان پیامبر آزارشان می‌دهد؛ تا با [[سوء]] استفاده از اهمیتی که [[نبی اکرم]] {{صل}} به معطر بودن خویش می‌دادند، از رفت و آمد ایشان به اطاق [[زینب]] بکاهند. بعد از آن هر گاه که پیامبر {{صل}} به نزد هر کدام از همسرانش می‌رفت با این سؤال مواجه می‌شد که چرا "مغافیر"<ref>صمغی بود که از یکی از درختان حجاز به نام «عُرفط» تراوش می‌کرد و بوی نامناسبی داشت. ر. ک: تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۱.</ref> خورده‌اند. پیامبر، علت این بوی نامناسب را از عسلی دانستند که در نزد زینب تناول کرده بودند؛ با این احتمال که زنبورهایی که عسل مورد نظر از آنها به دست آمده است از گیاهان بدبویی همچون مغافیر [[تغذیه]] کرده‌اند. از این روی، تناول عسل را در نزد زینب بر خویش [[حرام]] کردند<ref>تفسیر فخر رازی، ج۸، ص۲۳۱-۲۳۲؛ روح المعانی، ج۲۸، ص۱۴۶؛ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۱-۲۷۲؛ مجمع البیان، ج۹-۱۰، ص۴۷۱.</ref>.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} کنیزی داشت به نام [[ماریه]] قبطه که گاه نزد او می‌رفت؛ ولی [[عایشه]] و [[حفصه]] از روی [[حسادت]]، این رفت و آمد را نمی‌پسندیدند و هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} را با ماریه می‌دیدند، ناراحت می‌شدند. یک [[روز]] دیدند پیامبر از فرط خستگی سرش را در دامان ماریه گذاشته و خوابش برده است. این صحنه برای آنان بسیار گران آمد و از آن پس پیامبر را به شدت مورد [[آزار]] و [[اذیت]] قرار دادند. [[حضرت]] برای تسکین خاطر [[همسران]] خود، [[سوگند]] یاد نمود که دیگر نزد ماریه نرود؛ یعنی نزدیکی با او را بر خویش حرام نمود<ref>تفسیر البصائر، ج۴۷، ص۳۹۹-۴۰۱؛ تفسیر فخر رازی، ج۸، ص۲۳۱-۲۳۲؛ روح المعانی، ج۲۸، ص۱۴۷.</ref>.
 
این دو جریان را، [[مفسران]] و مورخان [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، در ذیل [[آیه]] مورد بحث، با عبارات بسیار گوناگون و بعضاً متضاد، ذکر کرده‌اند. هر چند به نظر می‌رسد داستان خیلی عمیق‌تر و پیچیده‌تر از این مسایل باشد؛ سیری سطحی در [[آیات]] [[سوره تحریم]] این [[حقیقت]] را آشکار می‌سازد که برخی از [[همسران پیامبر]]، قصد [[توطئه]] خطرناکی را علیه [[حضرت]] داشتند که [[خداوند]] آن را افشا کرده، [[پیامبر]] خویش را محافظت نمود<ref>جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۶۶.</ref>.
 
به هر حال، [[شأن نزول]] [[آیه شریفه]] مورد نظر هر چه باشد- چه دو قصه یاد شده و یا مسایل دیگری که برخی به خاطر [[حفظ]] [[شأن]] و [[منزلت]] همسران پیامبر، از ذکر آنها خودداری کرده‌اند- در آیات مورد نظر قراین به صراحت دلالت می‌کنند بر اینکه منظور از [[تحریم]] [[حلال]] توسط پیامبر، دخالت در امر [[تشریع]] نبوده است.
 
برای توضیح بیشتر، باید گفت که تحریم عملی که خداوند آن را حلال نموده، به دو صورت ممکن است<ref>تفسیر فخر رازی، ج۸ ص۲۳۲؛ روح المعانی، ج۲۸، ص۱۴۸؛ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۳.</ref>:
 
اول: در عین حال که بنا به فرض، [[حکم]] و قانونی [[الهی]] در مورد عملی خاص، حلیّت و [[اباحه]] است، شخصی به [[حرمت]] آن [[اعتقاد]] داشته باشد و [[حکم خداوند]] را در آن زمینه نپذیرفته، بر خلاف آن [[رأی]] دهد. بی‌شک، این کار، [[شرک]] در [[ربوبیت تشریعی]] محسوب شده، موجب [[کفر]] می‌گردد.


دوم: تحریم حلال می‌تواند به این معنا باشد که شخصی، عملی را که حلال و [[مباح]] است، با سببی [[شرعی]] همچون قسم، بر خویش [[حرام]] کند. یعنی یا به طور مطلق و یا در شرایطی خاص، خود را ملزم به اجتناب از آن نماید؛ بدون اینکه اعتقاد به حرمت واقعی آن داشته باشد.
'''نکته''': [[دلیل]] بر این که این [[آیه]] دلالت بر [[عصمت]] می‌کند، این است که [[خداوند]] می‌فرماید: "تا آن‌که پس از فرستادن این‌همه [[پیامبران]]، [[مردم]] را بر [[خدا]] حجتی نباشد". [[پیامبران]] با قول و فعل خود [[مردم]] را راهنمای می‌کنند، حال اگر قول آنان خطایی و متخذ از [[هوا و هوس]] باشد، یا به [[خطا]] امری را که واقع نیست، واقع نما کنند، دیگر [[حجت خدا]] بر [[خلق]] تمام نشده است. نکته دیگر: در بیان [[اسوه]] بودن [[پیامبر]] است که می‌فرماید: "همانا برای شما [[رسول خدا]] الگوی خوبی است". اگر الگوی خوبی باشد، نباید به [[گناه]] [[آلوده]] بشود و گرنه نمی‌تواند [[الگو]] باشد. [[الگو]] آن وقتی [[اسوه]] است که مبرای از [[خطا]] و [[عصیان]] باشد<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.


چنین عملی هرگز دخالت در امر [[شریعت]] محسوب نمی‌شود. حتی، بر اساس [[میزان]] اهمیت و رجحان [[انگیزه]] آن، می‌تواند از [[حسن]] و مطلوبیت نیز برخوردار باشد. گویا مثل پیامبر {{صل}} بر اساس آنچه از شأن نزول [[آیه]] دریافت می‌شود، [[امر]] مباحی (مثل خوردن عسل و یا نزدیکی با [[کنیز]]) را به طریق [[سوگند]] بر خویش تحریم نمود. این عمل نه تنها [[حرام]] نیست، بلکه [[ترک اولی]] نیز محسوب نمی‌شود.
==== تاکید بر عدم صدور فراموشی از [[پیامبر خاتم]] ====
[[قرآن کریم]] در باره عصمت پیامبر خاتم از نسیان یا فراموشی چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى}}<ref>ما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی». سوره اعلی، آیه۶.</ref>.


ممکن است گفته شود، با توجه به مطالب مذکور، پس چرا [[خداوند]] با بیانی [[عتاب]] آلود [[پیامبر]] را مورد خطاب قرار داده، می‌گوید: "چرا کاری را که خداوند [[حلال]] کرده، حرام می‌نمایی؟"
==== شاهد بودن پیامبر خاتم بر امت ====
 
یکی از [[دلایل]] عصمت پیامبر در قرآن حضور و [[شهود]] [[پیامبر]] بر [[مردم]] است. این معنا به این [[دلیل]] دلالت بر [[عصمت]] دارد که [[شاهد]] الگوی [[جامعه]] است و [[الگو]] نمی‌تواند [[گناهکار]] و خطاکار باشد، و الا نمی‌تواند شاهد باشد. چنان‌که در برخی از [[آیات]] [[خداوند]] [[پیامبر]] {{صل}} را به عنوان [[شهید]] و شاهد بر این [[امّت]] معرفی کرده، امتی که خود بر [[امت]] گذشته شاهد بوده است: و چون این [[امت وسط]] و [[عدل]] است، لذا هر دو طرف [[افراط]] و تفریط باید با آن سنجش شود، پس به همین [[دلیل]] [[شهید]] بر سایر [[مردم]] هم که در دو طرف قرار دارند.
در پاسخ باید گفت که چنین خطایی در واقع، [[مدح]] شبیه به [[ذم]] است؛ یعنی سخن خداوند آن است که: پیامبر! تو چقدر [[دلسوز]] و [[مهربانی]] و و چقدر بر همسرانت [[شفقت]] می‌ورزی و [[سعی]] می‌کنی [[رضایت]] خاطر آنها را- هر چند با [[تحمل]] [[سختی]] و [[مشقت]] بر خود فراهم سازی؟<ref>تفسیر فخر رازی، ج۸، ص۲۳۲؛ مجمع البیان، ج۱، ص۴۷۲؛ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۳.</ref>. در [[حقیقت]]، این [[آیه]]، مدح پیامبر است و مذمّت کسانی که این [[مشکلات]] را بر او [[تحمیل]] می‌کنند.
#{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>. '''نکته''': "و همچنین [[مسلمانان]] را به [[آیین اسلام]] [[هدایت]] کردیم و به [[اخلاق]] [[معتدل]] و [[سیرت]] [[نیکو]] بیاراستیم تا [[گواه]] [[مردم]] باشید چنان‌که [[پیامبر]] را [[گواه]] شما کردیم. و چون [[رسول]] [[اسلام]] {{صل}} مثل اعلای این [[امت]] است، لذا او [[شهید]] و [[معصوم]] بر [[امت]] است، و افراد [[امت]] باید کارهای خود را با او بسنجند، و او میزانی است که حال آحاد و تک تک [[امت]] با آن وزن می‌شود، و [[امت]] میزانی است که حال سایر [[امت‌ها]] با آن وزن می‌شود. اگر مبرای از [[خطا]] نباشد، نمی‌تواند [[میزان]] و مثل اعلا باشد و [[مردم]] کارهای خود را با او بسنجند".
 
سپس، خداوند در [[آیات]] بعد، برای رعایت حال پیامبر، به او [[فرمان]] می‌دهد که قسم خویش را نقض کند، تا لازم نباشد برای [[آسایش]] همسرانش، خود را در مضیقه قرار دهد. از بعضی [[روایات]] استفاده می‌شود که [[حضرت]]، بعد از [[نزول]] آیه {{متن قرآن|قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ...}}<ref>«خداوند، برای شما گشودن سوگندهایتان را (با دادن کفّاره) اجازه داده است» سوره تحریم، آیه ۲.</ref> برده‌ای را به عنوان [[کفاره]] قسم [[آزاد]] نمود و آن‌چه را از طریق قسم بر خود حرام کرده بود، حلال نمود<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۵.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۳۳-۱۳۶.</ref>
 
== ادله [[عصمت پیامبر]] ==
جدا از [[دلیل عقلی]] در [[اثبات عصمت]] که بدون آن [[جایگاه]] [[نبوت]] شکل نمی‌گیرد، در [[آیات]] بسیاری [[خداوند]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را از هرگونه [[اشتباه]] و [[گناه]] و [[سهو]] و [[خطا]] مصون داشته است. این [[عصمت]] در معانی مختلفی دلالت می‌کند که مهم‌ترین آن [[عصمت]] [[دریافت وحی]] و [[ابلاغ]] آن است:
#{{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ که همنشین شما گمراه و بیراه نیست و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۱-۵.</ref>.
 
'''نکته''': [[خداوند]] می‌فرماید: [[سوگند]] به [[ستاره]] هنگامی که افول می‌کند {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى}} که هرگز [[دوست]] و همراه شما - که در میان شما [[زندگی]] می‌کند – [[محمّد]] {{صل}} [[منحرف]] نشده و مقصد را گم نکرده است {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى}} او همیشه در مسیر [[حق]] گام برمی‌دارد، و در گفتار و کردارش کم‌ترین [[انحرافی]] نیست. آن‌چه می‌گوید از سوی خداست، می‌افزاید: و هرگز از روی [[هوای نفس]] [[سخن]] نمی‌گوید {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}} آن‌چه می‌گوید چیزی جز [[وحی]] که بر او نازل شده نیست {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}} از این [[آیه]] [[عصمت پیامبر]] در گرفتن [[وحی]] و [[ابلاغ]] آن استفاده می‌شود هر چند بعضی [[مفسرین]] گفته‌اند این [[آیات]] [[سوره نجم]] با صراحت تمام می‌گوید: او از خودش چیزی نمی‌گوید، و [[قرآن]] ساخته و پرداخته [[فکر]] او نیست، همه از [[ناحیه]] خداست، و [[دلیل]] این ادعا در خودش نهفته است.
 
از سوی دیگر، بررسی [[آیات قرآن]] نیز [[گواهی]] می‌دهد که هرگز یک [[انسان]] هر [[قدر]] عالم و متفکر باشد - تا چه رسد به [[انسان]] درس نخوانده‌ای که در محیطی مملو از [[جهل]] و [[خرافات]] پرورش یافته - [[قادر]] نیست سخنانی چنین پرمحتوا بیاورد که بعد از گذشتن قرن‌ها الهام‌بخش مغزهای متفکر [[جهان]] است، و می‌تواند پایه‌ای برای ساختن [[اجتماع]] [[صالح]]، سالم، [[مؤمن]] و پیشرو گردد. ضمناً این سخن تنها در مورد [[آیات قرآن]] نیست، بلکه به قرینه [[آیات]] گذشته [[سنت پیامبر]] {{صل}} را نیز شامل می‌شود چرا که این [[آیه]] با صراحت می‌گوید: او از روی هوی سخن نمی‌گوید هر چه می‌گوید [[وحی]] است. [[حدیث]] جالب زیر [[شاهد]] دیگری بر این مدعاست. "[[سیوطی]]" که از [[دانشمندان]] معروف [[اهل سنت]] است در [[تفسیر]] در المنثور چنین [[نقل]] می‌کند: روزی [[رسول خدا]] {{صل}} [[دستور]] داد درهای خانه‌هایی که به داخل [[مسجد پیامبر]] {{صل}} گشوده می‌شد جز در [[خانه علی]] {{ع}} بسته شود، این امر به [[مسلمانان]] گران آمد تا آنجا که [[حمزه]] عموی [[پیغمبر]] {{صل}} از این کار [[گله]] کرد که چگونه در [[خانه]] عمویت و [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عباس]] را بستی، اما در [[خانه]] پسر عمویت را بازگذاردی‌؟ و او را بر دیگران ترجیح دادی؟ هنگامی که [[پیامبر]] {{صل}} متوجه شد که این امر بر آنها گران آمده است [[مردم]] را به [[مسجد]] [[دعوت]] فرمود، و [[خطبه]] بی‌نظیری در [[تمجید]] و [[توحید خداوند]] ایراد کرد. سپس افزود: ای [[مردم]]! من شخصاً درها را نبستم و نگشودم، و من شما را از [[مسجد]] بیرون نکردم، و [[علی]] را ساکن ننمودم آن‌چه بود [[وحی الهی]] و [[فرمان خدا]] بود سپس این [[آیات]] را [[تلاوت]] کرد: {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛» سوره نجم، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه 4.</ref> این [[حدیث]] که بیان‌گر [[مقام]] والای [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} در میان تمام [[امت اسلامی]] بعد از شخص [[پیامبر]] است، نشان می‌دهد که نه تنها گفته‌های [[پیامبر]] {{صل}} بر طبق [[وحی]] است بلکه [[اعمال]] و [[کردار]] او نیز چنین است<ref>برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص۵۷۷.</ref>. البته برخی از [[مفسران]] معاصر [[شیعه]] نظر دیگری دارند و این [[آیه]] را تنها ناظر به [[وحی قرآنی]] می‌دانند<ref>ر. ک: المیزان، ذیل آیه.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«و چون برای آنان آیه‌ای (دلخواه آنان) نیاورده‌ای می‌گویند: چرا خود آیه‌ای برنگزیدی؟ بگو من تنها از آنچه از سوی پروردگارم به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم؛ این (ها) بینش‌هایی است از سوی پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی است برای مردمی که ایمان دارند» سوره اعراف، آیه ۲۰۳.</ref>.
 
'''نکته''': در این [[آیه]] [[خداوند]] [[عصمت پیامبر]] را در دریافت و [[ابلاغ]] [[پیام]] [[وحی]] این‌گونه مطرح می‌کند: و هنگامی که آیه‌ای برای آنها نیاوری و در [[نزول وحی]] تأخیری افتد می‌گویند پس این آیات چه شد؟ چرا از پیش خود آنها را تنظیم نمی‌کنی؟ مگر همه اینها [[وحی]] آسمانی است‌؟ {{متن قرآن|وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا}}<ref>«و چون برای آنان آیه‌ای (دلخواه آنان) نیاورده‌ای می‌گویند: چرا خود آیه‌ای برنگزیدی؟» سوره اعراف، آیه ۲۰۳.</ref> اما به آنها بگو من تنها از آن‌چه به سویم [[وحی]] می‌شود [[پیروی]] می‌کنم، و جز آن‌چه [[خدا]] نازل می‌کند، چیزی نمی‌گویم {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي}}<ref>«می‌گویند: چرا خود آیه‌ای برنگزیدی؟» سوره اعراف، آیه ۲۰۳.</ref> این [[قرآن]] و [[آیات]] نورانیش وسیله [[بیداری]] و [[بینایی]] از طرف [[پروردگار]] است، که به هر [[انسان]] آماده‌ای دید و [[روشنایی]] و [[نور]] می‌دهد از این جمله به خوبی استفاده می‌شود که [[پیامبر]] {{صل}} هر چه داشت و هر چه کرد از [[وحی]] آسمانی سر چشمه گرفته بود، و آن‌گونه که بعضی پنداشته‌اند به [[اجتهاد]] خود عمل نمی‌کرد و نه به [[قیاس]] و نه به غیر آن، بلکه برنامه او در [[امور دینی]] تنها [[پیروی]] از [[وحی]] بود.
#{{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى}}<ref>«و من تو را برگزیده‌ام پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده» سوره طه، آیه ۱۳.</ref>.
#{{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«یا می‌گویند: (پیامبر) بر خداوند دروغی بسته است، اگر خداوند بخواهد بر دل تو مهر می‌نهد: و خداوند باطل را از میان برمی‌دارد و حقّ را با کلمات خویش استوار می‌دارد که او به اندیشه‌ها داناست» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.</ref>.
 
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این محورها پیرامون [[عصمت پیامبر]] و دلائل آن مطرح گردیده است:
# [[خداوند]] به توصیف مهم و گویایی در باره [[عظمت]] این [[کتاب آسمانی]] پرداخته، می‌گوید: هیچ‌گونه باطلی، نه از پیش رو، نه از پشت سر، به سراغ [[قرآن]] نمی‌آید {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> یعنی؛ نه تناقضی در مفاهیم آن است. نه کسی می‌تواند حقایق آن را ابطال کند، و نه در [[آینده]] [[منسوخ]] می‌گردد. نه در [[معارف]] و [[قوانین]] و [[اندرزها]] و خبرهایش خلافی وجود دارد و نه خلافی بعداً [[کشف]] می‌شود. نه [[آیه]] و حتی کلمه‌ای از آن کم شده، و نه چیزی بر آن افزون می‌شود، و به تعبیر دیگر دست تحریف‌کنندگان از دامان بلندش کوتاه بوده و هست. چرا که از سوی [[خداوند حکیم]] و حمید نازل شده است {{متن قرآن|تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> خداوندی که افعالش روی [[حکمت]] و در نهایت کمال و [[درستی]] است و لذا [[شایسته]] هر گونه [[حمد]] و [[ستایش]] می‌باشد. و از این [[آیه]] [[عصمت پیامبر]] در [[ابلاغ]] [[پیام]] [[وحی]] استفاده می‌شود؛
# در مقابل درخواست‌های نامعقول و بهانه‌جویی‌های [[مخالفان]] [[دعوت توحیدی پیامبر]]، در سه [[آیه]] بر متابعت و [[پیروی]] از [[وحی]] تأکید می‌کند {{متن قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> و این خود [[دلیل]] آن است که [[رسول گرامی اسلام]] نه از هواها و [[تمایلات نفسانی]] [[مشرکان]] [[پیروی]] نمی‌کند و از این که خود تحت تأثیر [[تمایلات]] و [[هواهای نفسانی]] خویش حرکتی بکند و آیه‌ای نازل کند و یا معجزه‌ای [[خارق‌العاده]] انجا م دهد از طرف [[خداوند]] [[معصوم]] و مصون است؛
# پس از این که در [[آیه]] ۲۳ [[شوری]] در زمینه [[رسالت]] و [[اجر رسالت]]، [[مودت]] [[ذی القربی]] و [[اهل بیت]] مطرح می‌شود {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>. در [[آیه]] ۲۴ این نکته مورد تأکید [[خداوند]] قرار می‌گیرد و می‌فرماید: آنها - [[مخالفان]] [[دعوت]] [[مشرکان]] و [[منافقان]] - این [[وحی الهی]] را پذیرا نمی‌شوند بلکه می‌گویند: او بر [[خدا]] [[دروغ]] و [[افترا]] بسته، و اینها زاییده [[فکر]] خود او است که به [[خدا]] نسبت می‌دهد {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا}}<ref>«یا می‌گویند: (پیامبر) بر خداوند دروغی بسته است» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref> در حالی که اگر [[خدا]] بخواهد بر [[قلب]] تو مهر می‌نهد و [[قدرت]] اظهار این [[آیات]] را از تو می‌گیرد {{متن قرآن|فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ}}<ref>«اگر خداوند بخواهد بر دل تو مهر می‌نهد» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref> این در [[حقیقت]] اشاره به دو [[پیام]] است که از این قسمت [[آیه]] دریافت می‌شود یک) [[استدلال]] منطقی معروفی است که اگر کسی [[دعوی نبوت]] کند و [[معجزات]] و [[آیات بینات]] بر دست و زبان او ظاهر شود، و مورد [[حمایت]] و [[نصرت الهی]] قرار گیرد، اما او بر [[خدا]] [[دروغ]] بندد [[حکمت خداوند]] ایجاب می‌کند که آن [[معجزات]] و حمایتش را از او بگیرد، و رسوایش سازد، همان‌گونه که در [[آیه]] ۴۴ تا ۴۶ [[سوره حاقه]] آمده است {{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست * دست راستش را می‌گرفتیم * سپس شاهرگش را می‌بریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.</ref> هر گاه او دروغی بر ما ببندد ما او را با قوت و [[قدرت]] می‌گیریم، و مجازات می‌کنیم، و رگ [[قلب]] او را می‌بریم.
 
[[عصمت پیامبر]] و اینکه [[خداوند]] [[ساحت]] [[پیامبر]] [[برگزیده]] خودش را منزه می‌داند که تحت تأثیر [[هواهای نفسانی]] و [[عواطف]] [[خویشاوندی]] در امر [[دریافت وحی]] و [[ابلاغ]] آن و [[تبلیغ رسالت الهی]] حرکتی انجام دهد. این نکته نیز قابل توجه است که یکی از نسبت‌های ناروا که [[مشرکان]] و [[کفار]] به [[پیغمبر]] گرامی [[اسلام]] {{صل}} می‌دادند این بود که او [[اجر رسالت]] خود را [[مودت]] خویشاوندانش شمرده، و این را بر [[خدا]] [[دروغ]] بسته است (به تناسب [[آیه]] ۲۳ [[شوری]]) و [[آیه]] فوق (۲۴) این نسبت را نیز [[نفی]] می‌کند ولی با این حال مفهوم [[آیه]] منحصر در این معنی نیست، زیرا طبق [[آیات]] دیگر [[قرآن]] [[دشمنان]] [[پیامبر]] {{صل}} این [[تهمت]] را درباره کل [[قرآن]] و [[وحی]] به [[ساحت]] [[قدس]] [[پیامبر]] {{صل}} می‌بستند<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
 
=== [[عصمت]] از طریق [[شاهد]] بودن [[نبی]] ===
یکی از [[دلایل]] [[عصمت پیامبر در قرآن]] حضور و [[شهود]] [[پیامبر]] بر [[مردم]] است. این معنا به این [[دلیل]] دلالت بر [[عصمت]] دارد که [[شاهد]] الگوی [[جامعه]] است و [[الگو]] نمی‌تواند [[گناهکار]] و [[خطاکار]] باشد، و الا نمی‌تواند [[شاهد]] باشد. چنان‌که در برخی از [[آیات]] [[خداوند]] [[پیامبر]] {{صل}} را به عنوان [[شهید]] و [[شاهد]] بر این [[امّت]] معرفی کرده، امتی که خود بر [[امت]] گذشته [[شاهد]] بوده است: و چون این [[امت وسط]] و [[عدل]] است، لذا هر دو طرف [[افراط]] و [[تفریط]] باید با آن سنجش شود، پس به همین [[دلیل]] [[شهید]] بر سایر [[مردم]] هم که در دو طرف قرار دارند.
#{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>. * '''نکته''': "و همچنین [[مسلمانان]] را به [[آیین اسلام]] [[هدایت]] کردیم و به [[اخلاق]] [[معتدل]] و [[سیرت]] [[نیکو]] بیاراستیم تا [[گواه]] [[مردم]] باشید چنان‌که [[پیامبر]] را [[گواه]] شما کردیم. و چون [[رسول]] [[اسلام]] {{صل}} مثل اعلای این [[امت]] است، لذا او [[شهید]] و [[معصوم]] بر [[امت]] است، و افراد [[امت]] باید کارهای خود را با او بسنجند، و او میزانی است که حال آحاد و تک تک [[امت]] با آن وزن می‌شود، و [[امت]] میزانی است که حال سایر [[امت‌ها]] با آن وزن می‌شود. اگر مبرای از [[خطا]] نباشد، نمی‌تواند [[میزان]] و مثل اعلا باشد و [[مردم]] کارهای خود را با او بسنجند".
#{{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}<ref>«پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.</ref>.
#{{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}<ref>«پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.</ref>.
#{{متن قرآن|وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.</ref>
#{{متن قرآن|وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref>
#{{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا}}<ref>«ما به سویتان پیامبری که گواه بر شماست فرستاده‌ایم چنان که به سوی فرعون پیامبری فرستادیم» سوره مزمل، آیه ۱۵.</ref>. ای [[پیامبر]]! ما تو را به عنوان [[شاهد]] و [[گواه]] فرستادیم {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا}} او از یکسو [[گواه]] [[اعمال امت]] است، چرا که [[اعمال]] آنها را می‌بیند و از سوی دیگر [[شاهد]] و [[گواه]] بر [[انبیای پیشین]] است که آنها خود [[گواه]] [[امت]] خویش بودند و از سوی سوم وجود تو با اوصاف و اخلاقت، [[الگو]] و با برنامه‌های سازنده‌، با سوابق درخشان و با عملکرد [[نیک]] [[شاهد]] و [[گواه]] بر [[حقانیت]] [[مکتب]]، و [[شاهد]] و [[گواه]] بر [[عظمت]] و [[قدرت پروردگار]] است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا}}<ref>«ما به سویتان پیامبری که گواه بر شماست فرستاده‌ایم چنان که به سوی فرعون پیامبری فرستادیم» سوره مزمل، آیه ۱۵.</ref>. ای [[پیامبر]]! ما تو را به عنوان [[شاهد]] و [[گواه]] فرستادیم {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا}} او از یکسو [[گواه]] اعمال امت است، چرا که [[اعمال]] آنها را می‌بیند و از سوی دیگر [[شاهد]] و [[گواه]] بر انبیای پیشین است که آنها خود [[گواه]] [[امت]] خویش بودند و از سوی سوم وجود تو با اوصاف و اخلاقت، [[الگو]] و با برنامه‌های سازنده‌، با سوابق درخشان و با عملکرد [[نیک]] [[شاهد]] و [[گواه]] بر حقانیت [[مکتب]]، و [[شاهد]] و [[گواه]] بر عظمت و [[قدرت پروردگار]] است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
 
=== [[عصمت]] با توجه به [[حجت]] و [[اسوه]] بودن [[پیامبر]] ===
#{{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.
#{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>.


'''نکته''': [[دلیل]] بر این که این [[آیه]] دلالت بر [[عصمت]] می‌کند، این است که [[خداوند]] می‌فرماید: "تا آن‌که پس از فرستادن این‌همه [[پیامبران]]، [[مردم]] را بر [[خدا]] حجتی نباشد". [[پیامبران]] با [[قول و فعل]] خود [[مردم]] را راهنمای می‌کنند، حال اگر قول آنان خطایی و متخذ از [[هوا و هوس]] باشد، یا به [[خطا]] امری را که واقع نیست، واقع نما کنند، دیگر [[حجت خدا]] بر [[خلق]] تمام نشده است. نکته دیگر: در بیان [[اسوه]] بودن [[پیامبر]] است که می‌فرماید: "همانا برای شما [[رسول خدا]] الگوی خوبی است". اگر الگوی خوبی باشد، نباید به [[گناه]] [[آلوده]] بشود و گرنه نمی‌تواند [[الگو]] باشد. [[الگو]] آن وقتی [[اسوه]] است که مبرای از [[خطا]] و [[عصیان]] باشد<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
==== اصطفا و برگزیدگی پیامبر خاتم ====
 
=== [[عصمت]] به [[دلیل]] [[اسوه]] بودن و [[لزوم]] [[اطاعت از پیامبر]] ===
[[دلیل عصمت]] از [[وجوب اطاعت]] استفاده می‌شود، زیرا اگر [[پیامبر]] هر کاری انجام داد، [[سیره]] و روش عملی او [[حجت]] است. و [[پیامبر]] اگر [[خطا]] کند، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست، لذا باید مبرا از [[خطا]] باشد. این مسئله شامل آیاتی می‌شود که [[محبت]] [[رسول]] را [[محبت خدا]] دانسته و یا از سوی [[خدا]] امر شده که آن‌چه [[پیامبر]] بگوید [[خدا]] گفته است که با [[خطا]] و [[نسیان]] و [[گناه]] [[پیامبر]] ناسازگار می‌شود.
#{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref>
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>
#{{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>
 
'''نکته''': در این [[آیات]] آمده "[[اطاعت]] کنید [[خدا]] و [[رسول]] را". [[پیروی]] از [[رسول]] با فرض [[گناه]] و [[خطا]] ناسازگار است. چون در صورت [[خطا]] [[مردم]] آن را به معنای درست آن می‌گیرند و خود باعث خطاهای بی‌شمار می‌گردد، پس باید [[پیامبر]] [[خطا]] و [[گناه]] نکند تا [[پیروی]] از او در کنار [[پیروی]] از [[خدا]] الزامی باشد. در [[آیه]] بعد می‌گوید: "بگو اگر شما [[خدا]] را [[دوست]] می‌دارید، مرا [[پیروی]] کنید تا [[خداوند]] شما را [[دوست]] بدارد". یا در [[آیه]] سوم می‌گوید: "آنچه را که [[رسول]] بر شما آورد بگیرید و آن‌چه را که از او [[نهی]] کرده دست بردارید". یا باز می‌فرماید: "آنان کسانی بودند که [[خدا]] خود آنان را [[هدایت]] کرد پس از راه آنان [[پیروی]] کن"<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
 
=== [[عصمت]] بدلیل [[برگزیده]] و منتخب بودن [[پیامبران]] (مصطفا و مرتضا و مجتبا بودن) ===
از مفاهیم مرتبط با [[عصمت]] اصطفا، ارتضی و انعم است که [[خداوند]] در [[برگزیدن]] از میان [[انسان‌ها]] و [[رضایت]] داشتن و دادن [[نعمت]] به آنان یاد کرده است. باید [[دلیل]] اصطفا و ارتضی مشخص شود که چه ویژگی را بیان می‌کند.
از مفاهیم مرتبط با [[عصمت]] اصطفا، ارتضی و انعم است که [[خداوند]] در [[برگزیدن]] از میان [[انسان‌ها]] و [[رضایت]] داشتن و دادن [[نعمت]] به آنان یاد کرده است. باید [[دلیل]] اصطفا و ارتضی مشخص شود که چه ویژگی را بیان می‌کند.
#{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>.
خط ۱۸۰: خط ۱۴۰:
#{{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا}}<ref>«آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل‌اند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده می‌شد سجده‌کنان و گریان به خاک می‌افتادند» سوره مریم، آیه ۵۸.</ref>.
#{{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا}}<ref>«آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل‌اند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده می‌شد سجده‌کنان و گریان به خاک می‌افتادند» سوره مریم، آیه ۵۸.</ref>.


'''نکته''': از [[ادله]] بر [[عصمت]] مصطفا و مرتضا و مجتبا و [[منعم]] بودن [[پیامبران]] خاص متفاوت از نعمت‌های عام است. این سه صفت عالی برای [[پیامبران]] نکته مهم [[اثبات عصمت]] است؛ زیرا اگر آنان مانند انسان‌های معمولی بودند، [[دلیل]] بر [[انتخاب]] و [[رضایت]] دادن بر [[القای وحی]] نبود. به همه [[مردم]] [[وحی]] می‌شد. این که از میان [[مردم]] تنها عده‌ای [[انتخاب]] می‌شوند، و به آنان [[نعمت]] ویژه داده می‌شود، باید دارای ویژگی خاص برای قبول [[وحی]] و ایجاد [[اعتماد]] و تأثیرگذاری باشند، لذا می‌فرماید: "همانا [[خداوند]] [[آدم]] و [[نوح]] و [[آل ابراهیم]] و آل‌عمران را بر تمام عالمیان برگزید". همچنین [[خداوند]] "دانای [[نهان]] است و کسی بر [[عالم غیب]] او [[آگاه]] نیست، جز [[پیامبری]] که از او [[خشنود]] باشد، که (در این‌صورت) برای او از پیش‌رو و پشت‌سرش نگاهبانانی برخواهد گماشت، تا معلوم بدارد که پیام‌های [[پروردگار]] خود را می‌فرستند، (تا بداند که آن [[رسولان]] پیام‌های [[پروردگار]] خود را رسانیده‌اند) و [[خدا]] به آن‌چه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است". همچنین [[پیامبران]] مجتبا و [[برگزیده]] بودن است: "آنان کسانی از [[پیامبران]] بودند که [[خداوند]] بر ایشان [[نعمت]] ارزانی داشت، از [[فرزندان آدم]] بودند و از کسانی که همراه [[نوح]] بر کشتی سوار کردیم و از [[فرزندان]] [[ابراهیم]] و [[اسرائیل]] و از کسانی که آنان را [[هدایت]] نمودیم و برگزیدیم و هرگاه [[آیات]] خدای رحمان برایشان خوانده می‌شد، سجده‌کنان و گریان بر [[خاک]] می‌افتادند"<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
'''نکته''': از [[ادله]] بر [[عصمت]] مصطفا و مرتضا و مجتبا و [[منعم]] بودن [[پیامبران]] خاص متفاوت از نعمت‌های عام است. این سه صفت عالی برای [[پیامبران]] نکته مهم [[اثبات عصمت]] است؛ زیرا اگر آنان مانند انسان‌های معمولی بودند، [[دلیل]] بر [[انتخاب]] و [[رضایت]] دادن بر القای وحی نبود. به همه [[مردم]] [[وحی]] می‌شد. این که از میان [[مردم]] تنها عده‌ای [[انتخاب]] می‌شوند، و به آنان [[نعمت]] ویژه داده می‌شود، باید دارای ویژگی خاص برای قبول [[وحی]] و ایجاد اعتماد و تأثیرگذاری باشند، لذا می‌فرماید: "همانا [[خداوند]] [[آدم]] و [[نوح]] و [[آل ابراهیم]] و آل‌عمران را بر تمام عالمیان برگزید". همچنین [[خداوند]] "دانای [[نهان]] است و کسی بر [[عالم غیب]] او [[آگاه]] نیست، جز [[پیامبری]] که از او [[خشنود]] باشد، که (در این‌صورت) برای او از پیش‌رو و پشت‌سرش نگاهبانانی برخواهد گماشت، تا معلوم بدارد که پیام‌های [[پروردگار]] خود را می‌فرستند، (تا بداند که آن [[رسولان]] پیام‌های [[پروردگار]] خود را رسانیده‌اند) و [[خدا]] به آن‌چه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است". همچنین [[پیامبران]] مجتبا و [[برگزیده]] بودن است: "آنان کسانی از [[پیامبران]] بودند که [[خداوند]] بر ایشان [[نعمت]] ارزانی داشت، از [[فرزندان آدم]] بودند و از کسانی که همراه [[نوح]] بر کشتی سوار کردیم و از [[فرزندان]] [[ابراهیم]] و [[اسرائیل]] و از کسانی که آنان را [[هدایت]] نمودیم و برگزیدیم و هرگاه [[آیات]] خدای رحمان برایشان خوانده می‌شد، سجده‌کنان و گریان بر خاک می‌افتادند"<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.


=== [[عصمت]] به [[دلیل]] [[مطیع]] [[فرامین الهی]] بودن [[پیامبران]] ===
==== مطیع و فرمانبردار بودن پیامبر از خدای متعال ====
از دیگر [[ادله]] [[عصمت پیامبران]]، آن دسته از آیاتی است که [[خدا]] در اوصاف آنان [[مطیع]] و [[گوش به فرمان]] بودن را به تعبیرهای مستقیم و یا غیرمستقیم بیان می‌کند.
از دیگر [[ادله]] [[عصمت پیامبران]]، آن دسته از آیاتی است که [[خدا]] در اوصاف آنان [[مطیع]] و [[گوش به فرمان]] بودن را به تعبیرهای مستقیم و یا غیرمستقیم بیان می‌کند.
#{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>.


'''نکته''': "ما هیچ [[پیامبری]] را نفرستادیم مگر آن‌که به [[دستور خداوند]] از او [[اطاعت]] ‌کنند". چنان‌که باز می‌فرماید: و چون [[آیات]] روشنِ ما بر آنان خوانده شود، آنان که به [[دیدار]] ما [[امید]] ندارند می‌گویند: "[[قرآن]] دیگری جز این بیاور، یا آن را عوض کن". بگو: مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم. جز آن‌چه را که به من [[وحی]] می‌شود [[پیروی]] نمی‌کنم. اگر پروردگارم را [[نافرمانی]] کنم، از [[عذاب]] روزی بزرگ می‌ترسم"<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
'''نکته''': "ما هیچ [[پیامبری]] را نفرستادیم مگر آن‌که به [[دستور خداوند]] از او [[اطاعت]] ‌کنند". چنان‌که باز می‌فرماید: و چون [[آیات]] روشنِ ما بر آنان خوانده شود، آنان که به دیدار ما [[امید]] ندارند می‌گویند: "[[قرآن]] دیگری جز این بیاور، یا آن را عوض کن". بگو: مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم. جز آن‌چه را که به من [[وحی]] می‌شود [[پیروی]] نمی‌کنم. اگر پروردگارم را [[نافرمانی]] کنم، از [[عذاب]] روزی بزرگ می‌ترسم"<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.


=== [[هشدارها]] به [[پیامبر]] [[دلیل]] بر [[عصمت]] ===
==== هشدارهای الهی به پیامبر ====
منظور آن دسته از آیاتی است که به [[پیامبر]] هشدار داده شده که معنای آن [[هشدارها]] و یا حتی توبیخ‌ها این نبوده که [[پیامبر]] خلافی انجام داده، بلکه به این معناست که از [[گناه]] و یا عمل ناروا و غیر مناسب با [[شخصیت پیامبر]] [[پیشگیری]] کرده و با هشدار از ارتکاب آن جلوگیری کرده است.
منظور آن دسته از آیاتی است که به [[پیامبر]] هشدار داده شده که معنای آن [[هشدارها]] و یا حتی توبیخ‌ها این نبوده که [[پیامبر]] خلافی انجام داده، بلکه به این معناست که از [[گناه]] و یا عمل ناروا و غیر مناسب با [[شخصیت پیامبر]] پیشگیری کرده و با هشدار از ارتکاب آن جلوگیری کرده است.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا}}<ref>«ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا}}<ref>«ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.</ref>.
خط ۲۰۰: خط ۱۶۰:
# و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ}} در مقابل یهودیانی و مسیحیانی که تلاش می‌کنند و بسا ممکن است که [[پیامبر]] در جهت [[رضایت]] آنان گام بردارد، لذا می‌گوید: و هرگز [[یهودیان]] و ترسایان از تو [[راضی]] نمی‌شوند، مگر از [[کیش]] آنان [[پیروی]] کنی. بگو: "در [[حقیقت]]، تنها هدایتِ خداست که [[هدایت]] [واقعی] است". و چنان‌چه پس از آن [[علمی]] که تو را حاصل شد، باز از هوس‌های آنان [[پیروی]] کنی، در برابر [[خدا]] [[سرور]] و [[یاوری]] نخواهی داشت؛
# و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ}} در مقابل یهودیانی و مسیحیانی که تلاش می‌کنند و بسا ممکن است که [[پیامبر]] در جهت [[رضایت]] آنان گام بردارد، لذا می‌گوید: و هرگز [[یهودیان]] و ترسایان از تو [[راضی]] نمی‌شوند، مگر از [[کیش]] آنان [[پیروی]] کنی. بگو: "در [[حقیقت]]، تنها هدایتِ خداست که [[هدایت]] [واقعی] است". و چنان‌چه پس از آن [[علمی]] که تو را حاصل شد، باز از هوس‌های آنان [[پیروی]] کنی، در برابر [[خدا]] [[سرور]] و [[یاوری]] نخواهی داشت؛
# تفاوت [[آیه]] دوم که می‌گفت: {{متن قرآن|مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}} با سوم این است که در [[آیه]] سوم می‌گوید اگر از هواهای آنان [[پیروی]] کنی: {{متن قرآن|إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}} و اگر هر گونه معجزه‌ای برای [[اهل کتاب]] بیاوری [باز] [[قبله]] تو را [[پیروی]] نمی‌کنند، و تو [نیز] پیرو [[قبله]] آنان نیستی، و خود آنان پیرو [[قبله]] یکدیگر نیستند، و پس از [[علمی]] که تو را [حاصل] آمده، اگر از هوس‌های ایشان [[پیروی]] کنی، در آن صورت جدّاً از [[ستمکاران]] خواهی بود؛
# تفاوت [[آیه]] دوم که می‌گفت: {{متن قرآن|مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}} با سوم این است که در [[آیه]] سوم می‌گوید اگر از هواهای آنان [[پیروی]] کنی: {{متن قرآن|إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}} و اگر هر گونه معجزه‌ای برای [[اهل کتاب]] بیاوری [باز] [[قبله]] تو را [[پیروی]] نمی‌کنند، و تو [نیز] پیرو [[قبله]] آنان نیستی، و خود آنان پیرو [[قبله]] یکدیگر نیستند، و پس از [[علمی]] که تو را [حاصل] آمده، اگر از هوس‌های ایشان [[پیروی]] کنی، در آن صورت جدّاً از [[ستمکاران]] خواهی بود؛
# [[عنایت خاص]] و [[حفظ]] و نگهداری [[خدا]]، عامل [[عصمت]] و [[مصونیت]] از [[انحراف]] [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}} زیرا در این [[آیه]] به طوری که از سیاق بر می‌آید {{متن قرآن|ثَبَّتْنَاكَ}} به معنای [[عصمت]] و [[حفظ]] [[الهی]] است و اگر جواب لولا را خود [[رکون]] قرار نداده و نفرمود “ترکن” بلکه نزدیک شدن به [[رکون]] را قرار داده و فرمود: {{متن قرآن|لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ}} برای این بوده که با در نظر داشتن اینکه [[رکون]] به معنای کم‌ترین میل است، دلالت می‌کند بر اینکه [[رسول خدا]] {{صل}} میل به [[کفار]] که نکرد، سهل است؛ بلکه نزدیک به میل آنان هم نشد، و اینکه فرمود {{متن قرآن|إِلَيْهِمْ}} و در [[اجابت]] خواسته‌های آنان [[رکون]] را به [[مشرکین]] نسبت داد، تا این معنا را تأکید کند. و معنای [[آیه]] این است: اگر ما با [[عصمت]] خود تو را [[پایداری]] نمی‌دادیم، نزدیک می‌شدی به اینکه به سوی آنان اندکی میل کنی، لکن ما تو را [[استوار]] ساختیم، و در نتیجه به آنان کم‌ترین میلی نکردی تا چه رسد به اینکه به آنان پاسخ مثبت بدهی، پس [[رسول خدا]] {{صل}} ایشان را [[اجابت]] نکرد و ذره‌ای میل به ایشان هم ننمود و نه نزدیک بود میل کند<ref>ترجمه المیزان، ج۱۳، ص۲۳۸.</ref>. نکته این [[آیه]] این است که [[خدا]] [[پیشگیری]] می‌کند، می‌آموزاند و طرح [[نگرانی]] می‌کند و به دیگران خبر می‌دهد که [[پیامبر]] چنین بود و ما چنین کردیم<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
# عنایت خاص و [[حفظ]] و نگهداری [[خدا]]، عامل [[عصمت]] و [[مصونیت]] از [[انحراف]] [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}} زیرا در این [[آیه]] به طوری که از سیاق بر می‌آید {{متن قرآن|ثَبَّتْنَاكَ}} به معنای [[عصمت]] و [[حفظ]] [[الهی]] است و اگر جواب لولا را خود رکون قرار نداده و نفرمود “ترکن” بلکه نزدیک شدن به رکون را قرار داده و فرمود: {{متن قرآن|لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ}} برای این بوده که با در نظر داشتن اینکه رکون به معنای کم‌ترین میل است، دلالت می‌کند بر اینکه [[رسول خدا]] {{صل}} میل به [[کفار]] که نکرد، سهل است؛ بلکه نزدیک به میل آنان هم نشد، و اینکه فرمود {{متن قرآن|إِلَيْهِمْ}} و در [[اجابت]] خواسته‌های آنان رکون را به [[مشرکین]] نسبت داد، تا این معنا را تأکید کند. و معنای [[آیه]] این است: اگر ما با [[عصمت]] خود تو را [[پایداری]] نمی‌دادیم، نزدیک می‌شدی به اینکه به سوی آنان اندکی میل کنی، لکن ما تو را [[استوار]] ساختیم، و در نتیجه به آنان کم‌ترین میلی نکردی تا چه رسد به اینکه به آنان پاسخ مثبت بدهی، پس [[رسول خدا]] {{صل}} ایشان را [[اجابت]] نکرد و ذره‌ای میل به ایشان هم ننمود و نه نزدیک بود میل کند<ref>ترجمه المیزان، ج۱۳، ص۲۳۸.</ref>. نکته این [[آیه]] این است که [[خدا]] پیشگیری می‌کند، می‌آموزاند و طرح [[نگرانی]] می‌کند و به دیگران خبر می‌دهد که [[پیامبر]] چنین بود و ما چنین کردیم<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
 
==== [[آیات]] [[نفی]] [[گناه]] از [[پیامبر خاتم]] ====
در برخی از آیات قرآن کریم، ارتکاب گناهان از پیامبر خاتم{{صل}} نفی شده که مساوی با عصمت آن حضرت است.
 
{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
 
{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره انعام، آیه ۱۵.</ref>.


=== [[آیات]] [[نفی]] [[گناه]] از [[پیامبران]] ===
{{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
منظور آن دسته از آیاتی است که با همه توبیخ‌ها و [[هشدارها]] و تذکرات [[تربیتی]] و تعلیمی باز می‌گوید که اراده بر بردن [[رجس]] و [[پلیدی]] از شما [[اهل بیت]] و [[خانواده]] است.
#{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره انعام، آیه ۱۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
#{{متن قرآن|عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
خط ۲۱۲: خط ۱۷۵:
'''نکات''':
'''نکات''':
# تعلق [[اراده الهی]] مایه [[عصمت پیامبر]] و [[اهل بیت]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}؛
# تعلق [[اراده الهی]] مایه [[عصمت پیامبر]] و [[اهل بیت]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}؛
# [[خوف]] و [[هراس]] [[پیامبر]] از [[عذاب الهی]]، بازدارنده آن [[حضرت]] از هرگونه [[عصیان]] و [[نافرمانی]]: {{متن قرآن|إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}؛
# [[خوف]] و [[هراس]] [[پیامبر]] از [[عذاب الهی]]، بازدارنده آن حضرت از هرگونه [[عصیان]] و [[نافرمانی]]: {{متن قرآن|إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}؛
# [[مفسرین]] [[علم]] آموخته [[خداوند]] را مبنی [[عصمت]] می‌دانند. بنابراین [[پیامبر]] دارای [[عصمت]] در مراحل گوناگون از [[دریافت وحی]] و [[ابلاغ]] آن گرفته تا در [[حیات]] عادی و [[زندگی]] روزمره [[عصمت]] از [[معصیت]] و [[گناه]] است، چون اگر چنین عصمتی نداشته باشد، به [[جایگاه]] [[تبلیغ]] و تأثیر او آسیب می‌رساند. این مسئله شامل [[عصمت از خطا]] در امور فردی و [[اجتماعی]] نیز می‌گردد؛
# [[مفسرین]] [[علم]] آموخته [[خداوند]] را مبنی [[عصمت]] می‌دانند. بنابراین [[پیامبر]] دارای [[عصمت]] در مراحل گوناگون از دریافت وحی و [[ابلاغ]] آن گرفته تا در [[حیات]] عادی و [[زندگی]] روزمره [[عصمت]] از [[معصیت]] و [[گناه]] است، چون اگر چنین عصمتی نداشته باشد، به جایگاه [[تبلیغ]] و تأثیر او آسیب می‌رساند. این مسئله شامل [[عصمت از خطا]] در امور فردی و [[اجتماعی]] نیز می‌گردد<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
# از آنجا که در [[آیه]] اخیر می‌فرماید: چون [[ابراهیم]] را پروردگارش با کلماتی بیاموخت، و وی آن همه را به انجام رسانید، [[خدا]] به او فرمود: "من تو را پیشوای [[مردم]] قرار دادم". [[ابراهیم]] پرسید: "از دودمانم چطور؟" فرمود: [[پیمان]] من به [[بیدادگران]] نمی‌رسد".


در نتیجه [[مردم]] درباره [[ظلم]] یعنی [[ستم]] بر خود، دیگران و بر [[خدا]]، بر چهار دسته‌اند:
== پرسش‌های وابسته ==
# کسانی که در [[طول عمر]] خود ظالمند؛
{{پرسش‌های وابسته}}
# کسانی که در [[طول عمر]] خود [[طاهر]] و منزّه از گناهند؛
# [[آیا پیامبر خاتم در دریافت وحی دچار تردید شده است؟ (پرسش)]]
# کسانی که در ابتدای [[عمر]] خود [[ظالم]] ولی در پایان [[عمر]] [[توبه]] می‌کنند؛
# [[آیا خطاب مزمل و مدثر به پیامبر خاتم در قرآن کریم بر سستی و کوتاهی در تبلیغ رسالت دلالت دارد؟ (پرسش)]]
# کسانی که در ابتدای [[عمر]] [[طاهر]] و از [[گناه]] منزهند، ولی در آخر [[عمر]] ظالمند. چگونه ممکن است [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} برای دسته اول و چهارم از [[ذریه]] خود [[عهد]] و [[مقام امامت]] را طلب کند، تنها قسم دوّم و سوّم باقی می‌ماند و ظالمی که [[خداوند]] [[عهد امامت]] را از او [[نفی]] می‌کند، باید قسم باشد؛ یعنی کسی که در ابتدای عمرش [[ظالم]] بوده، ولی در آخر [[عمر]] [[توبه]] کرده است. در نتیجه قسم دوّم باقی می‌ماند، یعنی همان کسی که در طول عمرش از هر گونه [[گناه]] و [[آلودگی]] [[پاک]] بوده است و این بر کسی غیر [[معصوم]] منطبق نیست؛
# [[عصمت پیامبر خاتم در مرحله عمل به وحی به چه معناست؟ (پرسش)]]
# منظور از این [[علم]] آن دانشی است که وسیله [[راهنمایی]] او و نگهداری او می‌شود. از سوی دیگر این که می‌فرماید: {{متن قرآن|عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} منشأ تمام [[افعال]] ارادی و اختیاری [[انسان]] صورت‌های [[علمی]] است که در وجود [[انسان]] نقش می‌بندد؛ که اگر آنها نبود هرگز از [[انسان]] فعلی با [[اختیار]] صادر نمی‌گشت، زیرا [[انسان]] قبل از آن‌که از او فعلی صادر شود آن را در [[ذهن]] خود [[تصور]] می‌کند، غرض و اهداف را نیز در نظر می‌گیرد؛ آن‌گاه در او [[شوق]] به فعل حاصل شده، سپس آن را انجام می‌دهد. هم‌چنین کسی که می‌خواهد فعلی را ترک کند، ابتدا آن را در [[ذهن]] خود [[تصور]] کرده، [[غایت]] آن را ملاحظه می‌کند؛ آن‌گاه آن فعل را ترک می‌کند؛ همانند خوردن سمّ، اتصال با برق. بدین جهت از این [[آیه]] به خوبی استفاده می‌شود که حتمیّت و [[ضرورت]] فعل یا ترک با [[اختیار]] منافاتی ندارد، زیرا کسی که سمّ را می‌شناسد و عواقب شرب آن را نیز می‌داند، هرگز از آن نمی‌خورد، با آن‌که در خوردنش مختار است. هم‌چنین از [[آیه]] استفاده می‌شود که سبب [[عصمت]]، [[علم]] قطعی به عواقب [[اخروی]] [[معاصی]] و [[اخلاق]] [[رذیله]] است. [[قرآن]] در آیه‌ای دیگر در داستان یکی دیگر از [[پیامبران]] نیز بر این [[حقیقت]] تأکید می‌کند که [[منشأ عصمت]] [[علم راسخ]] و [[یقینی]] به عواقب و حقایق امور است: قول [[حضرت یوسف]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref> چون [[آیه]] تصریح دارد به اینکه منشأ [[میل به گناه]] و [[معصیت]] [[جهل]] است. {{متن قرآن|وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}} پس در نتیجه، [[منشأ عصمت]]، همان [[علم]] است که در مقابل [[جهل]] قرار دارد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۲۲۲.</ref>.<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>
# [[عصمت پیامبر خاتم در مرحله دریافت و ابلاغ وحی به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۴۳ سوره توبه بر عدم عصمت پیامبر اسلام دلالت دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۱ و ۲ سوره فتح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۵۲ سوره شوری بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۷ سوره ضحی بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۶۵ و ۶۶ سوره زمر بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۱۴ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۷۳ سوره اسراء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه نخست سوره تحریم بر عدم عصمت پیامبر دلالت دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۹۴ سوره یونس بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۱۱۴ سوره طه بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۱۲ سوره هود بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۶۷ سوره مائده بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیاتی که پیامبر خاتم به طلب آمرزش از خداوند مأمور شده است بر عدم عصمت ایشان دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۱۱۷ سوره توبه بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۵۲ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۱۰۵ و ۱۰۶ سوره نساء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۲ سوره شرح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۱ و ۲ سوره عبس بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۳۷ سوره احزاب بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۲۰۰ سوره اعراف بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۶۷ سوره انفال بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۶۸ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[افسانه غرانیق چیست؟ و چه ارتباطی با عصمت پیامبر دارد؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان]]، [[احمد حسین شریفی]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسن]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲''']]
# [[پرونده:11446.jpg|22px]] [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:1100840.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|'''خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم''']]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن (مقاله)|'''عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۶

عصمت پیامبر خاتم(ص)، از جمله مباحثی است که در قرآن کریم در ضمن آیات متعددی به وضوح بیان شده است. از بررسی این آیات هم می‌توان به موهبتی بودن عصمت آن حضرت پی برد و هم می‌توان به گستره عظیم عصمت پیامبر که مشتمل بر عصمت از انواع معاصی، خطا، اشتباه و فراموشی قبل و بعد از تصدی منصب نبوت است، دست یافت. با این توضیح عصمت آن حضرت با استناد به چند دسته از آیات از قرآن کریم قابل اثبات است. آیاتی که بر عصمت تمامی انبیا به صورت کلی دلالت دارند و آیاتی که به صورت ویژه بیانگر عصمت پیامبر خاتم هستند.

معناشناسی

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

حقیقت عصمت پیامبر(ص)

عصمت، حالت نفسانی است که انسان را از خطا و گناه باز می‌دارد. وقتی این عصمت از سوی خدا ایجاد شود، به معنای رهایی از هرگونه پلیدی بازدارنده از کمال است. پیامبران به‌ویژه پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) براساس آیه ۳۳ سوره احزاب از عصمت الهی برخوردار هستند، به طوری که همه هستی ایشان، از نظر کمی و کیفی از هر گونه پلیدی (رجس) تطهیر شده و به تمامیت طهارت دست یافته‌اند؛ زیرا با آنکه آنان از همه جهات بشری همانند دیگر انسان‌ها هستند؛ اما به سبب مقام نبوت، رسالت و امامت، لازم است تا از هر گونه قول و فعلی که برخاسته از «رجس» باشد، پاک شوند؛ چراکه اگر قول و فعل آنان، همان چیزی نباشد که خدا خواسته است، نمی‌توان بدان اعتماد کرد. پس حتی اگر در یک قول و فعل ایشان، خدشه و شائبه‌ای از خطا، سهو، اشتباه، نسیان، جهل و مانند آنها باشد، به هیچ یک از اقوال و افعالشان نمی‌توان اعتماد کرد؛ از این رو خدا در آیات ۳ و ۴ سوره نجم و آیه ۱۷ سوره انفال، قول و فعل ایشان را همان قول و فعل الهی دانسته که از قول و فعل سایر بشر متفاوت است.

در حقیقت، وجه تمایز پیامبر(ص) با دیگر انسان‌ها در بخش «بشر» بودن ایشان نیست؛ زیرا ایشان و دیگر پیامبران نیز بشری همانند سایر انسان‌ها هستند؛ چنان‌که خدا به صراحت می‌فرماید: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ[۱۱] بلکه این فرق به حوزه «انسانیت» آن حضرت باز می‌گردد؛ زیرا انسان دارای نفس الهی است که به سبب روح دمیده شده‌، او را از دیگر آفریده‌های الهی متمایز ساخته تا جایی که در مقام خلافت الهی همگان حتی فرشتگان مامور به اطاعت و سجده اطاعت و تسخیر نسبت به او شدند[۱۲]. خدا از میان انسان‌ها، کسانی را دستچین و گلچین کرده است که از آنها به «مجتبی» (برگزیده) یاد می‌شود[۱۳]، همان طوری که خدا حضرت آدم(ع) را از میان مخلوقات خویش برگزید[۱۴]. سپس همین افرادی را که دستچین شده‌اند، از صافی گذرانده و آنان را «مصطفی»[۱۵] کرد تا هیچ‌گونه نقص و کمبودی نداشته و همانند عسل مصفی، بدون هیچ‌گونه موم و زوائد باشند[۱۶]. نواقص دیگری که سائر افراد بشر دارند، این افراد برگزیده صاف شده ندارند؛ یعنی در سطحی از کمالات قرار دارند که می‌توان گفت از هر عیبی، سبوح و از هر نقصی قدوس هستند که به معنای تمامیت در کمالات است.

از آنجا که آنان با انتخاب و گزینش الهی از دیگر افراد بشر متمایز شده‌اند، از این استعداد و قابلیت برخوردارند که وحی را دریافت دارند: بگو من همانند شما بشری هستم‌، با این فرق که به من وحی می‌شود[۱۷].

ظرفیتی که آنان پیدا کرده‌اند موجب شده تا از دیگر انسان‌ها متمایز باشند. این دریافت وحی، نیازمند سطحی از کمالات است که همه انسان‌ها، هر چند در اصل وجود آن را دارا هستند، ولی چون به کمال نرسیده، نمی‌توانند از آن سطح بهره‌مند شوند، در حالی که پیامبران با عنایت و فضل الهی به این ظرفیت می‌رسند و این‌گونه می‌توانند در مقام نبوت و رسالت به دریافت وحی و ابلاغ آن بپردازند. پس عصمت در پیامبران، حقیقتی است که در ایشان نه تنها به شکل ملکه، بلکه مقوّم ذات وجود دارد و آنان را از هر گونه رجس که نقص و عیب است، پاک و مطهر کرده است. این بدان معناست که قول ایشان همان «نطق الهی»[۱۸] و فعل ایشان همان فعل الله است[۱۹]. بنابراین، اطاعت از ایشان عین اطاعت از خداست؛ چنان‌که عصیان نسبت به ایشان عصیان نسبت به خداست؛ زیرا قول و فعلی ندارند که بر خلاف حق باشد و شائبه خطا، اشتباه، نسیان، سهو و مانند آنها در آن راه نمی‌یابد[۲۰].

بنابراین، هر چیزی که پیامبر(ص) در قول و فعل و تقریر خویش دارد، می‌بایست اطاعت شود و برخلاف آن عمل نکرد؛ زیرا این‌گونه است که انسان می‌تواند با اطاعت مطلق از اسوه حسنه به کمالات برسد و خدایی و ربانی شود[۲۱].[۲۲]

موهوبی بودن عصمت پیامبر خاتم

از برخی آیات قرآن کریم چنین استفاده می‌شود که عصمت پیامبر خاتم(ص) با عنایت خدای متعال و امری موهبتی و تفضلی است که در این میان می‌توان به آیات ذیل اشاره نمود:

  1. ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ[۲۳].
  2. ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا[۲۴].
  3. ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى *... فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى[۲۵].

از این آیات چنین استفاده می‌شود که نفس پیامبر (ص) بدون تأیید و فضل الهی، به هیچ‌وجه از اشتباه و سهو و خطا در امان نیست. فضل و رحمت خاص الهی بر پیامبر، موجب عصمت و مصونیت وی ازخطا و لغزش است: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ و عنایت خاص و حفظ و نگهداری خدا، عامل عصمت و مصونیت از انحراف پیامبر: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا[۲۶].

عوامل و زمینه‌های عصمت پیامبر(ص)

قرآن برای پیدایی عصمت در پیامبران و امامان و خصوصا حضرت محمد(ص) عوامل و زمینه‌هایی را برشمرده که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. حکمت الهی: اهدافی برای آفرینش انسان در نظر گرفته شده که جز از راه هدایت‌های فطری[۲۷] و هدایت‌های تشریعی که مطابق همان هدایت فطری تکوینی است[۲۸] به دست نمی‌آید. از همین‌رو خدا برای هدایت بشر افزون بر حجت باطنی عقلی فطری، حجت‌های ظاهری به عنوان پیامبران فرستاده تا اسلام را ابلاغ کرده و مردم را به صراط مستقیم الهی دعوت کنند[۲۹]. پس حکمت الهی مقتضای آن است که گروهی دارای عصمت باشند و بتوانند در مقام اسوه‌های حسنه الهی قرار گیرند و مردمان را با تعلیم و تزکیه به کمالاتی برساند که مقام خلافت الهی انسان مقتضی آن است. از آیات قرآن به دست می‌آید که پیامبر(ص) نیز به حکمت الهی در این درجه از عصمت قرار گرفته تا از هر گونه خطا در امان باشد و بتواند مأموریت الهی را به انجام برساند[۳۰].
  2. فضل الهی: نبوت و رسالت و امامت از مقامات الهی است که به هر کسی نمی‌رسد؛ زیرا باید شخص از هر گونه ظلم فکری و رفتاری از جمله ظلم عظیم شرک و گناه به دور باشد[۳۱]. خدا از میان موجودات، انسان را بر دیگران برتری بخشید[۳۲] و در میان انسان‌ها پیامبران را بر غیر ایشان برتری داد[۳۳]. مقتضی فضل الهی خاص نسبت به پیامبر(ص) این است که ایشان از عصمت مطلق برخوردار باشد[۳۴] تا در مقام اسوه حسنه مطلق قرار گیرد که قول و فعل او حجت است[۳۵].
  3. الطاف خفی الهی: پیامبر(ص) از الطاف خفی الهی بهره برده و به او عصمت داده شده است[۳۶].
  4. علم لدنی: علم لدنی به معنای علمی که مستقیم و بی‌واسطه از خدا به قلب انسان می‌رسد و نسبت به حقایق هستی، از رؤیت و شهود برخوردار می‌شود، عامل مهم در عصمت پیامبر(ص) و مصون ماندن ایشان است. از نظر قرآن، برخورداری حضرت محمد(ص) از علم لدنّی، زمینه مصونیّت آن حضرت از خطا و مایه عصمت وی بوده است[۳۷].
  5. وحی: وحی الهی که نوعی ارتباط خاص میان انسان با خداست، موجب می‌شود تا انسان به مصونیت برسد و از عصمت الهی برخوردار شود. این وحی الهی علاوه ‌بر عصمت‌بخشی علومی خاص را در اختیار پیامبر(ص) قرار می‌دهد که او و بلکه همه انسان‌ها جز از راه وحی نمی‌توانستند به آن دست یابند. در حقیقت معلوماتی که از طریق وحی می‌رسد معلوماتی است که از هیچ راه دیگری قابل دسترسی برای بشر نیست[۳۸]، این معلومات که علم لدنی است[۳۹]، نوعی علم خاص است که موجب عصمت نیز می‌شود[۴۰].
  6. نعمت الهی: از نظر قرآن، برخی امور نعمت‌های مطلق هستند که از جمله آنها می‌توان به نعمت ولایت، اسلام، ایمان و نبوت و رسالت اشاره کرد[۴۱]. همین لطف الهی است که اجازه نمی‌دهد تا شیاطین و جنیان بر نفس پیامبر(ص) مسلط شوند و القائات شیطانی داشته باشند و او را به جنون مبتلا سازند که همان جن‌زدگی است[۴۲].
  7. استعاذه به خدا: از عوامل موثر در عصمت، استعاذه به خداست. کسی که واقعاً در پناه خدا قرار گیرد از عصمت بهره‌مند می‌شود؛ چنان‌که حضرت یوسف[۴۳] و پیامبر(ص) با استعاذه در امان خدا قرار گرفته و از هرگونه وسوسه‌ها و تاثیرات شیطانی در امان ماندند[۴۴].[۴۵]

گستره عصمت پیامبر خاتم

آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد که هر یک بخشی از گستره وسیع عصمت پیامبر خاتم(ص) را نشان می‌دهند. بر اساس این آیات دامنه عصمت آن حضرت علاوه بر مصونیت از ارتکاب انواع معاصی به عصمت از صدور خطا، اشتباه و حتی نسیان از آن حضرت پیش و پس از تصدی منصب نبوت گسترش یافته و هم مشتمل بر عصمت زمانی است و هم عصمت متعلق. عصمت از خطا در دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم و نیز عصمت از خطا و اشتباه در تبیین و تفسیر وحی و... نیز برخی دیگر از ابعاد عصمت آن حضرت است.

در ادامه به برخی از ابعاد عصمت آن حضرت در قرآن کریم اشاره می‌نماییم

  1. خطا: پیامبر(ص) از هرگونه خطا در دریافت وحی[۴۶]، دیدن و رؤیت حقیقت و مشاهدات قلبی[۴۷] و نیز حکم، حکومت، قضاوت و فتوا[۴۸] در امان خواهد بود.
  2. نسیان: پیامبر(ص) هر چه را خدا به او آموخت را یاد دارد و فراموشی در او راه نمی‌یابد[۴۹].
  3. شیطنت: آن حضرت از هر گونه شیطنت در امان است و هرگز شیطان نمی‌تواند در او تصرفاتی داشته باشد[۵۰]؛ زیرا ایشان تحت ربوبیت مستقیم رب العالمین قرار دارد و از سلطه شیطان در امان است[۵۱].
  4. گمراهی: عصمت الهی پیامبر(ص) موجب آن است که همواره در خط هدایت و صراط مستقیم باشد و هرگز به سمت گمراهی کشیده نشود[۵۲].
  5. عصیان و معصیت: پیامبر(ص) معصوم از هر گونه عصیان بوده و همواره مطیع خداست[۵۳].
  6. مصونیت در ابلاغ: همان طوری که ایشان در دریافت وحی دارای عصمت است، در ابلاغ نیز دارای عصمت است[۵۴].
  7. حکم و حکومت: هر فرمان و حکمی که پیامبر(ص) می‌دهد فرمان و حکم الهی است که می‌بایست از آن اطاعت شود؛ زیرا پیامبر(ص) حکم و حکومتی که دارد، همان حکم و حکومت الهی است و در آن هواهای نفس و امور دیگر راه نمی‌یابد؛ لذا مردم باید تسلیم محض حکم و حکومت ایشان باشند[۵۵].
  8. قول و فعل: سخن ایشان بر اساس نطق الهی است. قرآن می‌فرماید: «او از روی هواهای نفس سخن نمی‌گوید؛ جز این نیست که همان وحی را می‌گوید که به او شده است»[۵۶]. در مقام فعل نیز هر اقدام فعلی او همان فعل الله است؛ زیرا خدا به عنوان نمونه می‌فرماید: ﴿وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَی[۵۷] از همین رو وقتی ایشان کسی را برای امامت و خلافت خویش نصب می‌کند، همان نصب الهی است و باید اطاعت شده و عصیان نشود؛ چراکه ایشان هرگز به میل خویش یا هواهای نفسانی اقدامی نمی‌کند که موجب خشم الهی شود و رضایت الهی در آن نباشد. پس سخنی به هذیان نمی‌گوید و وصیتی نمی‌کند که برخاسته از پریشان حالی در هنگام احتضار و مانند آن باشد؛ زیرا اگر در مقام احتضار هوشیاری نداشته باشد یا خطا و نسیان کند، ممکن است سخنی بگوید که سخن شیطان باشد و همه تلاش‌های عمرش را به یک سخن بر باد دهد. پس عصمت ایشان تا دم مرگ هم‌چنان باقی بوده است و اینکه دوات و قلم خواست تا مطلبی بنویسد که هرگز امت گمراه نشود، سخنی برخاسته از «هذیان» نبوده است که برخی از اصحاب نزدیک ایشان او را متهم به آن کرده و گفتند: "ان الرجل لیهجر"؛ این مرد هذیان می‌گوید[۵۸].[۵۹]

اثبات عصمت پیامبر خاتم

عصمت پیامبر خاتم(ص) را می‌توان از آیات متعددی به اثبات رساند. عصمت آن حضرت با استناد به سه دسته از آیات قابل اثبات است. نخست آیاتی که مشتمل بر عصمت تمامی انبیای الهی است. دوم آیاتی که منحصر در عصمت پیامبر خاتم(ص) بوده و به نوعی مصونیت آن حضرت را از ارتکاب انواع معاصی، خطا، اشتباه و نیز فراموشی ثابت می‌کنند و سوم: آیاتی که مشتمل بر عصمت اهل بیت یا جانشینان پیامبر هستند. در توضیح دسته نخست باید گفت: بدیهی است که پس از اثبات عصمت انبیا (ع)، اثبات عصمت رسول خدا (ص) که خود افضل از سایر انبیا و رسل است امری سهل خواهد بود.؛ چراکه شخص افضل نمی‌تواند فاقد مقامی باشد که مفضول آن را دارا است.

در ادامه ابتدا به آیات دسته نخست اشاره می‌نماییم و سپس آیات منحصر در عصمت پیامبر خاتم(ص) را ذکر می‌کنیم.

آیات مشتمل بر عصمت پیامبران

در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند.

عدم تسلط شیطان بر پیامبران

به عنوان نمونه خدای متعال در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: ﴿إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ [۶۰]. فراز: ﴿لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از بندگان حقيقى خداوند را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از آیه، قرینه است بر اینکه مراد از «عبادی»، صرفا بندگان خالص و حقیقی خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در زندگی خویش مرتکب برخی گناهان شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از ارتکاب معاصی، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر وسوسه‌های ابلیس نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای نفی تأثیر وسوسه در عبادالله است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از قرآن کریم و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به خدا توکل می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان واقعی خدا، ثابت می‌نماید[۶۱].[۶۲]

اصطفای الهی پیامبران

واژه «اصطفا» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است[۶۳]. روشن است که حاصل گزینش الهی و خالص کردن برخی توسط او چیزی جز عصمت نیست.

به عنوان نمونه قرآن کریم در جایی می‌فرماید: ﴿اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ، ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۶۴]. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات ﴿أَيْدِيهِمْ و ﴿خَلْفَهُمْ بر اساس دیدگاه برخی مفسران به ﴿رُسُلًا[۶۵] و طبق نظر برخی دیگر به ﴿النَّاسِ[۶۶] برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی اصطفا، تفسیر آیه چنین می‌شود که خداوند از میان مردم و فرشتگان، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت پیام آور تضمین نشده باشد، ابلاغ این پیام دچار آسیب شده و با غرض ارسال رسل ناسازگار خواهد بود[۶۷].

امر به اطاعت تام و مطلق از پیامبران

خداوند متعال در دسته دیگری از آیات به وجوب اطاعت مطلق از رسولان خود و نیز تأسی به آنان امر کرده است[۶۸]. روشن است که بر اساس قواعد کلامی صدور چنین امری از سوی خدای متعال، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای حکیم صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام معاصی، نسیان، خطا و اشتباه است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم ارتکاب معاصی دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از انبیا (ع)، معتقد شویم، غرض از ارسال نبی یا رسول نقض شده و اطمینان به گفتار و کردار انبیا و رسل (ع) در نظر مکلفین به اطاعت به صورت کامل محقق نخواهد شد[۶۹].

معرفی پیامبران به عنوان الگوی حسنه

مصونیت انبیا (ع) را می‌توان از آیات دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به تأسی از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه قرآن کریم از رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان اسوه‌ای نیکو یاد کرده و می‌فرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۷۰]. همچنین از حضرت ابراهیم(ع) یاد کرده و می‌فرماید: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ..، «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»[۷۱].

واژه «اسوه» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. قدوه نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او اقتدا می‌شود[۷۲]. کیفیت استدلال به این آیات چنین است که خدای متعال، پیامبراکرم (ص) و حضرت ابراهیم(ع) را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان الگو و سرمشق دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا (ع)امر کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر معصوم و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید[۷۳].

اتمام حجت هدف از بعثت انبیا

در دسته‌ای دیگر از آیات، اتمام حجت بر مردم به عنوان یکی از اهداف بعثت انبیا معرفی شده است. قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۷۴].[۷۵]

آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند

در قرآن کریم از عصمت و امانتداری فرشتۀ وحی سخن گفته شده است به نحوی که خداوند دربارۀ آنان فرموده است: ﴿لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[۷۶]، بنابراین اگر حاملِ اول وحی یعنی فرشتگان از جمله جبرئیل دارای عصمت باشد، حامل دیگر آن یعنی پیامبر هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن عصمت همانطور که نقض امانتداری فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض امانتداری پیامبران هم خواهد بود[۷۷].

آیات منحصر در عصمت پیامبر خاتم

خبر از دوری پیامبر خاتم از گمراهی و هوای نفس

قرآن کریم ضمن بیان اوصاف پیامبر خاتم(ص) و نفی هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفته‌های پیامبر(ص) را مستند به وحی الهی دانسته و می‌فرماید: ﴿ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ‏* وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي‏ * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي[۷۸].

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر این آیات می‌گوید: ««ماینطق»، مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که هوای نفس از تمام سخنان پیامبر نفی شده باشد، اما از آن جایی که در این آیات خطاب ﴿صَاحِبُكُمْ به مشرکین است، به خاطر این قرینه مقامی باید گفت که منظور این است که سخنان آن جناب در آنچه شما مشرکین را به سوی آن می‌خواند و آنچه از قرآن برایتان تلاوت می‌کند، ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب می‌گوید، وحیی است که خدای متعال به او نازل می‌کند»[۷۹]. با این وجود برخی مفسران معاصر معتقدند، از آیه (و ما ینطق عن الهوی) چنین استفاده می‌شود که رفتار و سیره پیامبر(ص) هم علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون اذن وحی نبوده است و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه استنباط کنیم از آیات دیگری مثل آیه ۵۰ سوره انعام و آیات دیگر، چنین چیزی استظهار می‌شود[۸۰].

امر به اطاعت مطلق از پیامبر خاتم

دلیل عصمت از وجوب اطاعت استفاده می‌شود، زیرا اگر پیامبر هر کاری انجام داد، سیره و روش عملی او حجت است. و پیامبر اگر خطا کند، با وجوب اطاعت سازگار نیست، لذا باید مبرا از خطا باشد. این مسئله شامل آیاتی می‌شود که محبت رسول را محبت خدا دانسته و یا از سوی خدا امر شده که آن‌چه پیامبر بگوید خدا گفته است که با خطا و نسیان و گناه پیامبر ناسازگار می‌شود.

  1. ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ[۸۱].
  2. ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۸۲].
  3. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۸۳].
  4. ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۸۴].
  5. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ[۸۵].
  6. ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ[۸۶].
  7. ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۸۷].
  8. ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[۸۸].
  9. ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[۸۹].
  10. ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ[۹۰].

نکته: در این آیات آمده "اطاعت کنید خدا و رسول را". پیروی از رسول با فرض گناه و خطا ناسازگار است. چون در صورت خطا مردم آن را به معنای درست آن می‌گیرند و خود باعث خطاهای بی‌شمار می‌گردد، پس باید پیامبر خطا و گناه نکند تا پیروی از او در کنار پیروی از خدا الزامی باشد. در آیه بعد می‌گوید: "بگو اگر شما خدا را دوست می‌دارید، مرا پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد". یا در آیه سوم می‌گوید: "آنچه را که رسول بر شما آورد بگیرید و آن‌چه را که از او نهی کرده دست بردارید". یا باز می‌فرماید: "آنان کسانی بودند که خدا خود آنان را هدایت کرد پس از راه آنان پیروی کن"[۹۱].

معرفی پیامبر خاتم به عنوان الگوی حسنه

  1. ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۹۲].
  2. ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۹۳].

نکته: دلیل بر این که این آیه دلالت بر عصمت می‌کند، این است که خداوند می‌فرماید: "تا آن‌که پس از فرستادن این‌همه پیامبران، مردم را بر خدا حجتی نباشد". پیامبران با قول و فعل خود مردم را راهنمای می‌کنند، حال اگر قول آنان خطایی و متخذ از هوا و هوس باشد، یا به خطا امری را که واقع نیست، واقع نما کنند، دیگر حجت خدا بر خلق تمام نشده است. نکته دیگر: در بیان اسوه بودن پیامبر است که می‌فرماید: "همانا برای شما رسول خدا الگوی خوبی است". اگر الگوی خوبی باشد، نباید به گناه آلوده بشود و گرنه نمی‌تواند الگو باشد. الگو آن وقتی اسوه است که مبرای از خطا و عصیان باشد[۹۴].

تاکید بر عدم صدور فراموشی از پیامبر خاتم

قرآن کریم در باره عصمت پیامبر خاتم از نسیان یا فراموشی چنین می‌فرماید: ﴿سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى[۹۵].

شاهد بودن پیامبر خاتم بر امت

یکی از دلایل عصمت پیامبر در قرآن حضور و شهود پیامبر بر مردم است. این معنا به این دلیل دلالت بر عصمت دارد که شاهد الگوی جامعه است و الگو نمی‌تواند گناهکار و خطاکار باشد، و الا نمی‌تواند شاهد باشد. چنان‌که در برخی از آیات خداوند پیامبر (ص) را به عنوان شهید و شاهد بر این امّت معرفی کرده، امتی که خود بر امت گذشته شاهد بوده است: و چون این امت وسط و عدل است، لذا هر دو طرف افراط و تفریط باید با آن سنجش شود، پس به همین دلیل شهید بر سایر مردم هم که در دو طرف قرار دارند.

  1. ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا[۹۶]. نکته: "و همچنین مسلمانان را به آیین اسلام هدایت کردیم و به اخلاق معتدل و سیرت نیکو بیاراستیم تا گواه مردم باشید چنان‌که پیامبر را گواه شما کردیم. و چون رسول اسلام (ص) مثل اعلای این امت است، لذا او شهید و معصوم بر امت است، و افراد امت باید کارهای خود را با او بسنجند، و او میزانی است که حال آحاد و تک تک امت با آن وزن می‌شود، و امت میزانی است که حال سایر امت‌ها با آن وزن می‌شود. اگر مبرای از خطا نباشد، نمی‌تواند میزان و مثل اعلا باشد و مردم کارهای خود را با او بسنجند".
  2. ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا[۹۷].
  3. ﴿وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۹۸].
  4. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا[۹۹].
  5. ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا[۱۰۰].
  6. ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا[۱۰۱]. ای پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و گواه فرستادیم ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا او از یکسو گواه اعمال امت است، چرا که اعمال آنها را می‌بیند و از سوی دیگر شاهد و گواه بر انبیای پیشین است که آنها خود گواه امت خویش بودند و از سوی سوم وجود تو با اوصاف و اخلاقت، الگو و با برنامه‌های سازنده‌، با سوابق درخشان و با عملکرد نیک شاهد و گواه بر حقانیت مکتب، و شاهد و گواه بر عظمت و قدرت پروردگار است[۱۰۲].

اصطفا و برگزیدگی پیامبر خاتم

از مفاهیم مرتبط با عصمت اصطفا، ارتضی و انعم است که خداوند در برگزیدن از میان انسان‌ها و رضایت داشتن و دادن نعمت به آنان یاد کرده است. باید دلیل اصطفا و ارتضی مشخص شود که چه ویژگی را بیان می‌کند.

  1. ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۱۰۳].
  2. ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا[۱۰۴].
  3. ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا[۱۰۵].

نکته: از ادله بر عصمت مصطفا و مرتضا و مجتبا و منعم بودن پیامبران خاص متفاوت از نعمت‌های عام است. این سه صفت عالی برای پیامبران نکته مهم اثبات عصمت است؛ زیرا اگر آنان مانند انسان‌های معمولی بودند، دلیل بر انتخاب و رضایت دادن بر القای وحی نبود. به همه مردم وحی می‌شد. این که از میان مردم تنها عده‌ای انتخاب می‌شوند، و به آنان نعمت ویژه داده می‌شود، باید دارای ویژگی خاص برای قبول وحی و ایجاد اعتماد و تأثیرگذاری باشند، لذا می‌فرماید: "همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل‌عمران را بر تمام عالمیان برگزید". همچنین خداوند "دانای نهان است و کسی بر عالم غیب او آگاه نیست، جز پیامبری که از او خشنود باشد، که (در این‌صورت) برای او از پیش‌رو و پشت‌سرش نگاهبانانی برخواهد گماشت، تا معلوم بدارد که پیام‌های پروردگار خود را می‌فرستند، (تا بداند که آن رسولان پیام‌های پروردگار خود را رسانیده‌اند) و خدا به آن‌چه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است". همچنین پیامبران مجتبا و برگزیده بودن است: "آنان کسانی از پیامبران بودند که خداوند بر ایشان نعمت ارزانی داشت، از فرزندان آدم بودند و از کسانی که همراه نوح بر کشتی سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانی که آنان را هدایت نمودیم و برگزیدیم و هرگاه آیات خدای رحمان برایشان خوانده می‌شد، سجده‌کنان و گریان بر خاک می‌افتادند"[۱۰۶].

مطیع و فرمانبردار بودن پیامبر از خدای متعال

از دیگر ادله عصمت پیامبران، آن دسته از آیاتی است که خدا در اوصاف آنان مطیع و گوش به فرمان بودن را به تعبیرهای مستقیم و یا غیرمستقیم بیان می‌کند.

  1. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ[۱۰۷].
  2. ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۱۰۸].

نکته: "ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آن‌که به دستور خداوند از او اطاعت ‌کنند". چنان‌که باز می‌فرماید: و چون آیات روشنِ ما بر آنان خوانده شود، آنان که به دیدار ما امید ندارند می‌گویند: "قرآن دیگری جز این بیاور، یا آن را عوض کن". بگو: مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم. جز آن‌چه را که به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم. اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم"[۱۰۹].

هشدارهای الهی به پیامبر

منظور آن دسته از آیاتی است که به پیامبر هشدار داده شده که معنای آن هشدارها و یا حتی توبیخ‌ها این نبوده که پیامبر خلافی انجام داده، بلکه به این معناست که از گناه و یا عمل ناروا و غیر مناسب با شخصیت پیامبر پیشگیری کرده و با هشدار از ارتکاب آن جلوگیری کرده است.

  1. ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا[۱۱۰].
  2. ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۱۱۱].
  3. ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ[۱۱۲].
  4. ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا[۱۱۳].

نکات:

  1. هشدار از این که ﴿وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا پیامبر به نفع خیانتکاران به خصومت برخیزد، نکته‌ای است که در آیه نخست می‌دهد: "ما به سوی تو قرآن را به حق فرستادیم تا به آن‌چه خدا به وحی خود بر تو پدید آرد میان مردم حکم کنی و نباید به نفع خیانتکاران به خصومت بر خیزی"؛
  2. و نیز می‌فرماید: ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ در مقابل یهودیانی و مسیحیانی که تلاش می‌کنند و بسا ممکن است که پیامبر در جهت رضایت آنان گام بردارد، لذا می‌گوید: و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمی‌شوند، مگر از کیش آنان پیروی کنی. بگو: "در حقیقت، تنها هدایتِ خداست که هدایت [واقعی] است". و چنان‌چه پس از آن علمی که تو را حاصل شد، باز از هوس‌های آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت؛
  3. تفاوت آیه دوم که می‌گفت: ﴿مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ با سوم این است که در آیه سوم می‌گوید اگر از هواهای آنان پیروی کنی: ﴿إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ و اگر هر گونه معجزه‌ای برای اهل کتاب بیاوری [باز] قبله تو را پیروی نمی‌کنند، و تو [نیز] پیرو قبله آنان نیستی، و خود آنان پیرو قبله یکدیگر نیستند، و پس از علمی که تو را [حاصل] آمده، اگر از هوس‌های ایشان پیروی کنی، در آن صورت جدّاً از ستمکاران خواهی بود؛
  4. عنایت خاص و حفظ و نگهداری خدا، عامل عصمت و مصونیت از انحراف پیامبر: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا زیرا در این آیه به طوری که از سیاق بر می‌آید ﴿ثَبَّتْنَاكَ به معنای عصمت و حفظ الهی است و اگر جواب لولا را خود رکون قرار نداده و نفرمود “ترکن” بلکه نزدیک شدن به رکون را قرار داده و فرمود: ﴿لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ برای این بوده که با در نظر داشتن اینکه رکون به معنای کم‌ترین میل است، دلالت می‌کند بر اینکه رسول خدا (ص) میل به کفار که نکرد، سهل است؛ بلکه نزدیک به میل آنان هم نشد، و اینکه فرمود ﴿إِلَيْهِمْ و در اجابت خواسته‌های آنان رکون را به مشرکین نسبت داد، تا این معنا را تأکید کند. و معنای آیه این است: اگر ما با عصمت خود تو را پایداری نمی‌دادیم، نزدیک می‌شدی به اینکه به سوی آنان اندکی میل کنی، لکن ما تو را استوار ساختیم، و در نتیجه به آنان کم‌ترین میلی نکردی تا چه رسد به اینکه به آنان پاسخ مثبت بدهی، پس رسول خدا (ص) ایشان را اجابت نکرد و ذره‌ای میل به ایشان هم ننمود و نه نزدیک بود میل کند[۱۱۴]. نکته این آیه این است که خدا پیشگیری می‌کند، می‌آموزاند و طرح نگرانی می‌کند و به دیگران خبر می‌دهد که پیامبر چنین بود و ما چنین کردیم[۱۱۵].

آیات نفی گناه از پیامبر خاتم

در برخی از آیات قرآن کریم، ارتکاب گناهان از پیامبر خاتم(ص) نفی شده که مساوی با عصمت آن حضرت است.

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۱۶].

﴿قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۱۱۷].

﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۱۸].

  1. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۱۹].
  2. ﴿عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۱۲۰].

نکات:

  1. تعلق اراده الهی مایه عصمت پیامبر و اهل بیت: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛
  2. خوف و هراس پیامبر از عذاب الهی، بازدارنده آن حضرت از هرگونه عصیان و نافرمانی: ﴿إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ؛
  3. مفسرین علم آموخته خداوند را مبنی عصمت می‌دانند. بنابراین پیامبر دارای عصمت در مراحل گوناگون از دریافت وحی و ابلاغ آن گرفته تا در حیات عادی و زندگی روزمره عصمت از معصیت و گناه است، چون اگر چنین عصمتی نداشته باشد، به جایگاه تبلیغ و تأثیر او آسیب می‌رساند. این مسئله شامل عصمت از خطا در امور فردی و اجتماعی نیز می‌گردد[۱۲۱].

پرسش‌های وابسته

  1. آیا پیامبر خاتم در دریافت وحی دچار تردید شده است؟ (پرسش)
  2. آیا خطاب مزمل و مدثر به پیامبر خاتم در قرآن کریم بر سستی و کوتاهی در تبلیغ رسالت دلالت دارد؟ (پرسش)
  3. عصمت پیامبر خاتم در مرحله عمل به وحی به چه معناست؟ (پرسش)
  4. عصمت پیامبر خاتم در مرحله دریافت و ابلاغ وحی به چه معناست؟ (پرسش)
  5. دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟ (پرسش)
  6. آیا آیه ۴۳ سوره توبه بر عدم عصمت پیامبر اسلام دلالت دارد؟ (پرسش)
  7. آیا آیه ۱ و ۲ سوره فتح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت دارد؟ (پرسش)
  8. آیا آیه ۵۲ سوره شوری بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  9. آیا آیه ۷ سوره ضحی بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  10. آیا آیه ۶۵ و ۶۶ سوره زمر بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  11. آیا آیه ۱۴ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  12. آیا آیه ۷۳ سوره اسراء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  13. آیا آیه نخست سوره تحریم بر عدم عصمت پیامبر دلالت دارد؟ (پرسش)
  14. آیا آیه ۹۴ سوره یونس بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  15. آیا آیه ۱۱۴ سوره طه بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  16. آیا آیه ۱۲ سوره هود بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  17. آیا آیه ۶۷ سوره مائده بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  18. آیا آیاتی که پیامبر خاتم به طلب آمرزش از خداوند مأمور شده است بر عدم عصمت ایشان دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  19. آیا آیه ۱۱۷ سوره توبه بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  20. آیا آیه ۵۲ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  21. آیا آیه ۱۰۵ و ۱۰۶ سوره نساء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  22. آیا آیه ۲ سوره شرح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  23. آیا آیه ۱ و ۲ سوره عبس بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  24. آیا آیه ۳۷ سوره احزاب بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  25. آیا آیه ۲۰۰ سوره اعراف بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  26. آیا آیه ۶۷ سوره انفال بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  27. آیا آیه ۶۸ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  28. افسانه غرانیق چیست؟ و چه ارتباطی با عصمت پیامبر دارد؟ (پرسش)

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: ﴿وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. «بگو جز این نیست که من نیز همانند شما بشری هستم»، کهف، آیه ۱۱۰.
  12. سوره ص، آیه ۷۲؛ سوره بقره، آیات ۳۰ و ۳۱.
  13. سوره نحل، آیه ۱۲۱.
  14. سوره فرقان، آیه ۱۲۲.
  15. سوره صاف شده.
  16. سوره آل عمران، آیه ۳۳؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.
  17. سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  18. سوره نجم، آیات ۳ و ۴.
  19. سوره انفال، آیه ۱۷.
  20. سوره انفال، آیات ۲۰ و ۴۶؛ سوره مجادله، آیه ۱۳؛ سوره ممتحنه، آیه ۸ و ۹.
  21. سوره حشر، آیه ۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱؛ سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  22. منصوری، خلیل، عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن.
  23. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  24. «و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
  25. «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود *... پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد * دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۱-۵ و ۱۰-۱۱.
  26. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.
  27. سوره طه، آیه ۵۰.
  28. سوره روم، آیه ۳۰.
  29. سوره بقره، آیه ۳۸؛ سوره آل عمران، آیات ۱۹ و ۸۵ و ۱۶۴.
  30. سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  31. سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.
  32. سوره اسراء، آیه ۷۰.
  33. سوره انعام، آیه ۸۶؛ سوره بقره، آیه ۲۵۳؛ سوره اسراء، آیات ۲۱ و ۵۵.
  34. سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  35. سوره احزاب، آیه ۲۱.
  36. سوره اسراء، آیه ۷۴.
  37. سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  38. سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  39. سوره هود، آیه ۱؛ سوره نمل، آیه ۶.
  40. سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  41. سوره مائده، آیه ۳؛ سوره حجرات، آیه ۷.
  42. سوره قلم، آیه ۲؛ سوره حج، آیه ۵۲.
  43. سوره یوسف، آیه ۲۳.
  44. سوره اعراف، آیه ۲۰۰؛ سوره فصلت، آیه ۳۶.
  45. منصوری، خلیل، عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن.
  46. سوره نجم، آیه ۱۱.
  47. سوره نجم، آیات ۱۰ تا ۱۷.
  48. سوره نساء، آیه ۶۵؛ التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج ۴، ص۱۲۸ – ۱۲۹.
  49. سوره اعلی، آیه ۶.
  50. سوره حج، آیات ۵۲ و ۵۴.
  51. سوره اسراء، آیه ۶۵.
  52. سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  53. سوره یونس، آیه ۱۵.
  54. سوره نجم، آیات ۳ و ۴؛ سوره حاقه، آیه ۴۴.
  55. سوره نساء، آیه ۶۵.
  56. سوره نجم‌، آیات ۳ و ۴.
  57. «وقتی تیر می‌اندازی تو تیر نمی‌اندازی بلکه این خدا است که تیر می‌اندازد»، سوره انفال، آیه ۱۷.
  58. اربلی، کشف الغمه، الشریف الرضی، ج۱، ص۴۰۲؛ ابن تیمیه، منهاج السنه، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۱۸۷؛ مسلم، صحیح مسلم، دارالفکر، ج۵، ص۷۶.
  59. منصوری، خلیل، عصمت پیامبر اکرم از نگاه قرآن.
  60. «قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.
  61. سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.
  62. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  63. راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.
  64. «خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.
  65. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.
  66. زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...
  67. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  68. سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.
  69. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  70. «قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.
  71. سوره ممتحنه، آیه ۴.
  72. فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.
  73. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  74. «پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  75. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  76. «در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.
  77. ر.ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.
  78. صاحب شما (محمّد مصطفی) هیچگاه در ضلالت و گمراهی نبوده است و هرگز به هوای نفس سخن نمی‌گوید. سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست.‏» سوره نجم، آیات ۴-۲.
  79. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ذیل سوره نجم، آیات ۴-۲.
  80. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، سیره رسول اکرم در قرآن، ج۸، ص۳۲.
  81. «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
  82. «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
  83. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  84. «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.
  85. «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰.
  86. «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
  87. «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
  88. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  89. «و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
  90. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.
  91. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.
  92. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  93. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  94. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.
  95. ما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی». سوره اعلی، آیه۶.
  96. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  97. «پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.
  98. «و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.
  99. «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.
  100. «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم» سوره احزاب، آیه ۴۵.
  101. «ما به سویتان پیامبری که گواه بر شماست فرستاده‌ایم چنان که به سوی فرعون پیامبری فرستادیم» سوره مزمل، آیه ۱۵.
  102. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.
  103. «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
  104. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد * تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.
  105. «آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل‌اند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده می‌شد سجده‌کنان و گریان به خاک می‌افتادند» سوره مریم، آیه ۵۸.
  106. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.
  107. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  108. «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.
  109. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.
  110. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
  111. «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
  112. «و اگر تو پس از (وحی و) دانشی که به تو رسیده است، از خواست آنان پیروی کنی، در آن صورت بی‌گمان از ستمکارانی» سوره بقره، آیه ۱۴۵.
  113. «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۴.
  114. ترجمه المیزان، ج۱۳، ص۲۳۸.
  115. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.
  116. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  117. «بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره انعام، آیه ۱۵.
  118. «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  119. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  120. «و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  121. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.