اخلاق در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۵: خط ۱۵:
با توجّه به‌معنای اصطلاحی، تنها به قوّه انجام دادن کار، خُلق گفته نمی‌شود؛ زیرا رابطه خُلق با انجام دادن کار، بیش از حد مذکور است. نسبت خُلق با انجام دادن کار مانند نسبت آمادگی و مهارت کاتب با نوشتن حروف و کلمات است که به سهولت و بدون [[فکر]] و تروّی صورت می‌گیرد<ref>المباحث المشرقیه، ج‌۱، ص‌۵۰۹.</ref>، چنان‌که خُلْق بر خودِ فعل انجام گرفته نیز اطلاق نمی‌شود و فقط بر مصدر [[روحی]] و نفسانی انجام‌دادن کار اطلاق می‌گردد<ref>المباحث المشرقیه، ج‌۱، ص‌۵۰۹.</ref>، امّا برخی از باب توسعه و مجاز آن را درباره خود فعل نیز به‌کار‌ می‌برند<ref>الذریعه، ص‌۱۱۴.</ref>. خُلْق، براساس نوع فعلی که از آن صادر می‌شود به [[پسندیده]] یا [[ناپسند]] اتّصاف می‌یابد؛ هرچند وقتی خُلْق یا اخلاق به‌صورت مطلق و بدون وصف یا قیدی به‌کار رود، به‌معنای خُلْق پسندیده است<ref>المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۶۶.</ref>.
با توجّه به‌معنای اصطلاحی، تنها به قوّه انجام دادن کار، خُلق گفته نمی‌شود؛ زیرا رابطه خُلق با انجام دادن کار، بیش از حد مذکور است. نسبت خُلق با انجام دادن کار مانند نسبت آمادگی و مهارت کاتب با نوشتن حروف و کلمات است که به سهولت و بدون [[فکر]] و تروّی صورت می‌گیرد<ref>المباحث المشرقیه، ج‌۱، ص‌۵۰۹.</ref>، چنان‌که خُلْق بر خودِ فعل انجام گرفته نیز اطلاق نمی‌شود و فقط بر مصدر [[روحی]] و نفسانی انجام‌دادن کار اطلاق می‌گردد<ref>المباحث المشرقیه، ج‌۱، ص‌۵۰۹.</ref>، امّا برخی از باب توسعه و مجاز آن را درباره خود فعل نیز به‌کار‌ می‌برند<ref>الذریعه، ص‌۱۱۴.</ref>. خُلْق، براساس نوع فعلی که از آن صادر می‌شود به [[پسندیده]] یا [[ناپسند]] اتّصاف می‌یابد؛ هرچند وقتی خُلْق یا اخلاق به‌صورت مطلق و بدون وصف یا قیدی به‌کار رود، به‌معنای خُلْق پسندیده است<ref>المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۶۶.</ref>.


با توجّه به تعریف اصطلاحی خُلق، در تعریف حکیمان [[مسلمان]] از [[علم اخلاق]]، به‌طور معمول عنایت اصلی به خُلقیّات و ملکات و تمیز [[نیک]] و بد آنها از یکدیگر است و توجّهی به خود فعل نیست<ref>اخلاق‌ناصری، ص۴۸؛ تهذیب‌الاخلاق، ص۲۷؛ معراج‌السعاده، ص‌۴۵‌ـ‌۴۶.</ref>. چنان‌که اشاره شد، اتّصاف خُلْق به پسندیده یا ناپسند براساس [[حُسن]] و قُبح افعالی است که از وی صادر می‌شود؛ پس جای این [[پرسش]] هست که در چه [[علمی]] باید حُسن و قُبح فعل را [[شناخت]] تا به [[شناسایی]] خُلْق پسندیده یا ناپسنددست یافت؟ احتمالا با توجّه به این پرسش است که برخی از حکیمان بزرگ، در گذشته، و بسیاری از [[عالمان]] معاصر، تعریفی جامع از [[علم اخلاق]] ارائه می‌کنند؛ به‌طوری که شناسایی حُسن و قُبح [[افعال]] کلّی را هم جزو علم اخلاق می‌دانند<ref>اسفار، ج‌۴، ص‌۱۱۴‌ـ‌۱۱۶؛ التنبیه علی سبیل السعاده، ص‌۲۱؛ اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۲۴۱.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
با توجّه به تعریف اصطلاحی خُلق، در تعریف حکیمان [[مسلمان]] از [[علم اخلاق]]، به‌طور معمول عنایت اصلی به خُلقیّات و ملکات و تمیز [[نیک]] و بد آنها از یکدیگر است و توجّهی به خود فعل نیست<ref>اخلاق‌ناصری، ص۴۸؛ تهذیب‌الاخلاق، ص۲۷؛ معراج‌السعاده، ص‌۴۵‌ـ‌۴۶.</ref>. چنان‌که اشاره شد، اتّصاف خُلْق به پسندیده یا ناپسند براساس [[حُسن]] و قُبح افعالی است که از وی صادر می‌شود؛ پس جای این [[پرسش]] هست که در چه [[علمی]] باید حُسن و قُبح فعل را [[شناخت]] تا به [[شناسایی]] خُلْق پسندیده یا ناپسنددست یافت؟ احتمالا با توجّه به این پرسش است که برخی از حکیمان بزرگ، در گذشته، و بسیاری از [[عالمان]] معاصر، تعریفی جامع از [[علم اخلاق]] ارائه می‌کنند؛ به‌طوری که شناسایی حُسن و قُبح [[افعال]] کلّی را هم جزو علم اخلاق می‌دانند<ref>اسفار، ج‌۴، ص‌۱۱۴‌ـ‌۱۱۶؛ التنبیه علی سبیل السعاده، ص‌۲۱؛ اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۲۴۱.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 358-359.</ref>
 
سخن آخر اینکه بین دو واژه «اخلاق» و «[[تربیت]]» تفاوتی وجود دارد: در مفهوم تربیت، [[قداست]] نیست؛ بدین بیان که تربیت یک فرد جانی در جهت [[جنایت]] را تربیت، و به تربیت حیوانات نیز تربیت گویند. اما در مفهوم اخلاق، نوعی قداست نهاده شده و به همین رو این کلمه را درباره حیوانات به کار نمی‌برند؛ چنان که معمولاً [[حرکت]] به سوی [[بدی]] و [[زشتی]] و جنایت را نیز عمل اخلاقی نمی‌نامند، هرچند در مفهوم لغوی [[اخلاق]]، نوعی اطلاق نسبت به [[صفات نیک]] و بد نهفته است<ref>بنگرید به: مطهری تعلیم و تربیت در اسلام، ص۹۵.</ref>.<ref>[[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی پیامبر اعظم - جباری (کتاب)|سیره اخلاقی پیامبر اعظم]]، ص ۴۰.</ref>


== اخلاق در قرآن ==
== اخلاق در قرآن ==
خط ۲۴: خط ۲۶:
از ‌جمله [[آیات]] مرتبط با مقوله اخلاق، آیات مشتمل بر واژه‌هایی است که با اخلاق، پیوند مفهومی دارند؛ مانند واژه‌های: دسّ و [[تزکیه]]: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.</ref>، [[سعادت]] و [[شقاوت]]: {{متن قرآن|يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ}}<ref>«روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵.</ref>، {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۱۰.</ref>، [[اصلاح]] و [[افساد]]: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ}}<ref>«پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱.</ref> و [[هدایت]] و [[ضلالت]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref>«این بدان روست که پیامبرانشان برای آنها برهان (ی روشن) می‌آوردند ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند و خداوند بی‌نیازی نشان داد و خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره تغابن، آیه ۶.</ref> و نیز آیاتی که به مرتبطات مصداقی [[اخلاق]] پرداخته و به [[خُلق]] یا عمل خاصّی اشاره کرده و برای مثال از [[قبح]] [[سرقت]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref>، [[ربا]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref> و [[قتل]]: {{متن قرآن|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«من می‌خواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است» سوره مائده، آیه ۲۹.</ref> یا [[حُسن]] [[انفاق]]: {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟» سوره نحل، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref> و [[صدق]] و [[راستی]]: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> [[سخن]] رانده است. افزون بر این، عمده آیاتی که از [[خداوند]]، عالم ملکوت، [[انسان]] و عالم طبیعت، [[وحی]] و [[رسالت]] و [[معاد]] سخن می‌گوید، با اخلاق نیز مرتبط ‌است.
از ‌جمله [[آیات]] مرتبط با مقوله اخلاق، آیات مشتمل بر واژه‌هایی است که با اخلاق، پیوند مفهومی دارند؛ مانند واژه‌های: دسّ و [[تزکیه]]: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.</ref>، [[سعادت]] و [[شقاوت]]: {{متن قرآن|يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ}}<ref>«روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵.</ref>، {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۱۰.</ref>، [[اصلاح]] و [[افساد]]: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ}}<ref>«پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱.</ref> و [[هدایت]] و [[ضلالت]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref>«این بدان روست که پیامبرانشان برای آنها برهان (ی روشن) می‌آوردند ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند و خداوند بی‌نیازی نشان داد و خداوند بی‌نیازی ستوده است» سوره تغابن، آیه ۶.</ref> و نیز آیاتی که به مرتبطات مصداقی [[اخلاق]] پرداخته و به [[خُلق]] یا عمل خاصّی اشاره کرده و برای مثال از [[قبح]] [[سرقت]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref>، [[ربا]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref> و [[قتل]]: {{متن قرآن|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«من می‌خواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است» سوره مائده، آیه ۲۹.</ref> یا [[حُسن]] [[انفاق]]: {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟» سوره نحل، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref> و [[صدق]] و [[راستی]]: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> [[سخن]] رانده است. افزون بر این، عمده آیاتی که از [[خداوند]]، عالم ملکوت، [[انسان]] و عالم طبیعت، [[وحی]] و [[رسالت]] و [[معاد]] سخن می‌گوید، با اخلاق نیز مرتبط ‌است.


پژوهش‌های اخلاقی، به‌طور معمول در ۴‌ گروه رده‌بندی می‌شود: یکی اخلاقیّات است که به "[[اخلاق توصیفی]]" هم شناخته می‌شود و در آن براساس شیوه [[تاریخی]] و جامعه‌شناختی، به بیان [[ارزش‌های اخلاقی]] [[جامعه]] خاص می‌پردازند.<ref>فلسفه اخلاق، ویلیام، ص‌۲۵.</ref> دیگری "[[فلسفه]] اخلاق" است که در میان دانش‌مندان [[مسلمان]]، فیلسوفانی مانند [[فارابی]] و [[ابن‌مسکویه]] به آن پرداخته‌اند.<ref> Ethical Theories in Islam, P.۶۱ - ۱۵۱.</ref> درباره مسائل این شاخه، توافقی وجود ندارد؛ ولی برخی، حوزه آن را از بحث پیش‌فرض‌های اخلاق گرفته تا مباحث معناشناسی، معرفت‌شناسی و معیار اخلاق، گسترده می‌دانند. سومی "[[علم اخلاق]]" است که به شکل و سامان‌دهی [[فضیلت‌ها]] و رذیلت‌ها و [[اعمال]] [[نیکو]] و [[زشت]] در حالت کلّی می‌پردازد.
پژوهش‌های اخلاقی، به‌طور معمول در ۴‌ گروه رده‌بندی می‌شود: یکی اخلاقیّات است که به "[[اخلاق توصیفی]]" هم شناخته می‌شود و در آن براساس شیوه [[تاریخی]] و جامعه‌شناختی، به بیان [[ارزش‌های اخلاقی]] [[جامعه]] خاص می‌پردازند.<ref>فلسفه اخلاق، ویلیام، ص‌۲۵.</ref> دیگری "[[فلسفه]] اخلاق" است که در میان دانشمندان [[مسلمان]]، فیلسوفانی مانند [[فارابی]] و [[ابن‌مسکویه]] به آن پرداخته‌اند.<ref> Ethical Theories in Islam, P.۶۱ - ۱۵۱.</ref> درباره مسائل این شاخه، توافقی وجود ندارد؛ ولی برخی، حوزه آن را از بحث پیش‌فرض‌های اخلاق گرفته تا مباحث معناشناسی، معرفت‌شناسی و معیار اخلاق، گسترده می‌دانند. سومی "[[علم اخلاق]]" است که به شکل و سامان‌دهی [[فضیلت‌ها]] و رذیلت‌ها و [[اعمال]] [[نیکو]] و [[زشت]] در حالت کلّی می‌پردازد.


علم اخلاق به‌طور معمول براساس [[شناخت]] معیار اخلاقی صورت می‌گیرد و از این جهت وامدار فلسفه اخلاق است. در علم اخلاق، با [[تطبیق]] آن معیار بر ملکات نفسانی مانند [[شجاعت]]، [[عفّت]] و [[جبن]] و شَرَه (آز‌ = طرف [[افراط]] [[عفت]])<ref>لغت نامه، ج‌۹، ص‌۱۲۵۶۴، «شره».</ref> یا بر [[افعال]] کلّی مانند [[وفا]] به [[وعده]]، [[راست‌گویی]]، [[دروغ]] و [[خلف وعده]]، فهرستی از [[فضیلت‌ها]] و رذیلت‌ها یا به تعبیر غزالی، منجیات (اوصاف [[نجات‌بخش]]) و مُهْلِکات (اوصاف تباه‌کننده) به‌دست می‌آید؛ ازاین‌روی گاهی به آن "[[اخلاق کاربردی]]" نیز گفته‌ می‌شود.<ref>Encyclopedia of Ethics, P. ۸۰.</ref> سرانجام «[[اخلاق]] [[تربیتی]]» به چگونگی تحصیل فضیلت‌ها و [[پرهیز]] از رذیلت‌های [[روحی]] و عملی می‌پردازد. آسیب‌شناسی [[اخلاقی]] از [[وظایف]] این شاخه از پژوهش‌های اخلاقی است<ref>Op cit P.۱۱۲۷</ref>. در این مدخل، به اختصار برخی از آموزه‌های قرآنی را در موضوع‌های مختلف اخلاقی‌ می‌آوریم<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>.
علم اخلاق به‌طور معمول براساس [[شناخت]] معیار اخلاقی صورت می‌گیرد و از این جهت وامدار فلسفه اخلاق است. در علم اخلاق، با [[تطبیق]] آن معیار بر ملکات نفسانی مانند [[شجاعت]]، [[عفّت]] و [[جبن]] و شَرَه (آز‌ = طرف [[افراط]] [[عفت]])<ref>لغت نامه، ج‌۹، ص‌۱۲۵۶۴، «شره».</ref> یا بر [[افعال]] کلّی مانند [[وفا]] به [[وعده]]، [[راست‌گویی]]، [[دروغ]] و [[خلف وعده]]، فهرستی از [[فضیلت‌ها]] و رذیلت‌ها یا به تعبیر غزالی، منجیات (اوصاف [[نجات‌بخش]]) و مُهْلِکات (اوصاف تباه‌کننده) به‌دست می‌آید؛ ازاین‌روی گاهی به آن "[[اخلاق کاربردی]]" نیز گفته‌ می‌شود.<ref>Encyclopedia of Ethics, P. ۸۰.</ref> سرانجام «[[اخلاق]] [[تربیتی]]» به چگونگی تحصیل فضیلت‌ها و [[پرهیز]] از رذیلت‌های [[روحی]] و عملی می‌پردازد. آسیب‌شناسی [[اخلاقی]] از [[وظایف]] این شاخه از پژوهش‌های اخلاقی است<ref>Op cit P.۱۱۲۷</ref>. در این مدخل، به اختصار برخی از آموزه‌های قرآنی را در موضوع‌های مختلف اخلاقی‌ می‌آوریم<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص359-360.</ref>.


== قرآن و نقش آن در ترویج اخلاق ==
== قرآن و نقش آن در ترویج اخلاق ==
خط ۶۳: خط ۶۵:
درباره جامعیّت [[اخلاقی]] رسول‌ خدا {{صل}} برخی آیه {{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.</ref> را [[شاهد]] آورده‌اند.<ref> مدارج‌السالکین، ج‌۲، ص‌۳۱۷.</ref> [[قرآن]]، افزون بر [[پیامبران]]، برخی دیگر از انسان‌های برجسته را نیز به دارا بودن صفتی [[نیکو]] ستوده است؛ چنان‌که در آیه‌ {{متن قرآن|وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ}}<ref>«و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم؛ و سخنان و کتاب‌های پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود» سوره تحریم، آیه ۱۲.</ref> [[پاک‌دامنی]] [[حضرت مریم]] {{س}} را مطرح کرده و او را در این [[جهت]]، الگویی [[شایسته]] برای [[مؤمنان]] دانسته است.
درباره جامعیّت [[اخلاقی]] رسول‌ خدا {{صل}} برخی آیه {{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.</ref> را [[شاهد]] آورده‌اند.<ref> مدارج‌السالکین، ج‌۲، ص‌۳۱۷.</ref> [[قرآن]]، افزون بر [[پیامبران]]، برخی دیگر از انسان‌های برجسته را نیز به دارا بودن صفتی [[نیکو]] ستوده است؛ چنان‌که در آیه‌ {{متن قرآن|وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ}}<ref>«و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم؛ و سخنان و کتاب‌های پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود» سوره تحریم، آیه ۱۲.</ref> [[پاک‌دامنی]] [[حضرت مریم]] {{س}} را مطرح کرده و او را در این [[جهت]]، الگویی [[شایسته]] برای [[مؤمنان]] دانسته است.


آیاتی از قرآن نیز به [[اخلاق ناپسند]] برخی افراد اشاره دارد؛ مانند: فسادگری [[فرعون]] و [[ستم]] وی بر [[بنی‌اسرائیل]] {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.</ref>، [[فسق]] {{متن قرآن|وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ}}<ref>«و دستت را در گریبان کن تا سپید (و نورانی) بی‌هیچ آسیب (و بیماری) بیرون آید؛ با نه نشانه به سوی فرعون و قومش (روی آور) که آنان قومی نافرمانند» سوره نمل، آیه ۱۲.</ref>، [[استکبار]] وی {{متن قرآن|وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ}}<ref>«و قارون و فرعون و هامان را (نیز) عذاب کردیم و البتّه موسی برای آنان برهان‌ها آورد امّا آنان در آن سرزمین گردن‌کشی پیشه کردند و پیشرو نبودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۹.</ref>؛ ستم کردن و کشتن [[برادر]] از سوی [[قابیل]] {{متن قرآن|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«من می‌خواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است» سوره مائده، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد» سوره مائده، آیه ۳۰.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
آیاتی از قرآن نیز به [[اخلاق ناپسند]] برخی افراد اشاره دارد؛ مانند: فسادگری [[فرعون]] و [[ستم]] وی بر [[بنی‌اسرائیل]] {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.</ref>، [[فسق]] {{متن قرآن|وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ}}<ref>«و دستت را در گریبان کن تا سپید (و نورانی) بی‌هیچ آسیب (و بیماری) بیرون آید؛ با نه نشانه به سوی فرعون و قومش (روی آور) که آنان قومی نافرمانند» سوره نمل، آیه ۱۲.</ref>، [[استکبار]] وی {{متن قرآن|وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ}}<ref>«و قارون و فرعون و هامان را (نیز) عذاب کردیم و البتّه موسی برای آنان برهان‌ها آورد امّا آنان در آن سرزمین گردن‌کشی پیشه کردند و پیشرو نبودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۹.</ref>؛ ستم کردن و کشتن [[برادر]] از سوی [[قابیل]] {{متن قرآن|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«من می‌خواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است» سوره مائده، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد» سوره مائده، آیه ۳۰.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص  361-362.</ref>


=== توصیف [[اخلاقیات]] اقوام ===
=== توصیف [[اخلاقیات]] اقوام ===
آیات فراوانی از قرآن، انحراف‌های اخلاقی بسیاری از اقوام گذشته را یادآور شده است؛ از‌جمله فسق و ستم و [[طغیان]] [[قوم نوح]] {{ع}}{{متن قرآن|وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ}}<ref>«و پیش از آن، قوم نوح را (نابود کردیم) که قومی بزهکار بودند» سوره ذاریات، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى}}<ref>«و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند» سوره نجم، آیه ۵۲.</ref>، نسبت‌های ناروا و خلاف اخلاقِ [[سفاهت]] و [[کذب]] به [[هود]] از سوی [[قوم]] وی (عاد) {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.</ref>، [[پیمان‌شکنی]]، [[سرکشی]] از [[فرمان]] [[پروردگار]] و پی کردن [[ناقه]] از سوی [[ثمود]] ([[قوم صالح]] {{ع}}) {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم» سوره اعراف، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref>، [[محاجّه]] به ناحق [[قوم ابراهیم]] {{ع}} با وی درباره [[توحید]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref>، [[فحشا]] و کارهای [[ناشایست]] [[قوم لوط]] {{ع}} {{متن قرآن|وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟!» سوره اعراف، آیه ۸۰.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ}}<ref>«شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۱.</ref>، [[کم‌فروشی]]، [[فساد]] و جلوگیری از [[راه خدا]] به همراه ایجاد جوّ [[وحشت]] از سوی [[قوم شعیب]] {{ع}}([[مدین]]) {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ}}<ref>«پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ}}<ref>«و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و بر سر هر راهی منشینید که (مردم را) بترسانید و کسانی را که به آن ایمان آورده‌اند از راه خداوند باز دارید و آن را ناراست (و ناهموار) بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید و شما را بی‌شمار گردانید و بنگرید که سرانجام تبهکاران چگونه بود» سوره اعراف، آیه ۸۶.</ref> و بیش از همه، قرآن به انحراف‌های اخلاقی [[قوم موسی]] و [[یهودیان]] اشاره دارد. برخی این اوصاف را شامل موارد ذیل دانسته‌اند: [[قتل]] [[انبیا]] و [[آمران به معروف]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.</ref>، شکستن [[حرمت]] [[روز]] تعطیل ([[شنبه]])، [[پیمان‌شکنی]]، [[توطئه]] قتل [[مسیح]] {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref>، اختیال (خرامندگی، [[فخرفروشی]])، [[بخل]]، [[کتمان]] داده‌های [[خدا]] و تظاهر‌به [[فقر]] و نداری {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۷.</ref><ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۳۵۵.</ref>، و [[تحریف]] [[آیات الهی]] و به‌کار بردن جمله‌های غیر [[اخلاقی]] از قبیل: سمعنا و عصینا (شنیدیم و [[نافرمانی]] کردیم)، اسمع غیر مسمع (بشنو که نشنوی)، راعنا (ناسزایی به زبان جهودان) {{متن قرآن|مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> و‌... ‌.<ref> المنیر، ج۱، ص‌۲۵۵ و ۲۵۷، ج۳، ص‌۱۸۵، ۲۴۰ و ۲۴۳، ج۴، ص‌۴۴، ج‌۵، ص‌۷۳ و ۹۷‌ـ‌۹۹.</ref>
آیات فراوانی از قرآن، انحراف‌های اخلاقی بسیاری از اقوام گذشته را یادآور شده است؛ از‌جمله فسق و ستم و [[طغیان]] [[قوم نوح]] {{ع}}{{متن قرآن|وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ}}<ref>«و پیش از آن، قوم نوح را (نابود کردیم) که قومی بزهکار بودند» سوره ذاریات، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى}}<ref>«و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند» سوره نجم، آیه ۵۲.</ref>، نسبت‌های ناروا و خلاف اخلاقِ [[سفاهت]] و [[کذب]] به [[هود]] از سوی [[قوم]] وی (عاد) {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.</ref>، [[پیمان‌شکنی]]، [[سرکشی]] از [[فرمان]] [[پروردگار]] و پی کردن [[ناقه]] از سوی [[ثمود]] ([[قوم صالح]] {{ع}}) {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم» سوره اعراف، آیه ۷۵.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref>، [[محاجّه]] به ناحق [[قوم ابراهیم]] {{ع}} با وی درباره [[توحید]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref>، [[فحشا]] و کارهای [[ناشایست]] [[قوم لوط]] {{ع}} {{متن قرآن|وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟!» سوره اعراف، آیه ۸۰.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ}}<ref>«شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۱.</ref>، [[کم‌فروشی]]، [[فساد]] و جلوگیری از [[راه خدا]] به همراه ایجاد جوّ [[وحشت]] از سوی [[قوم شعیب]] {{ع}}([[مدین]]) {{متن قرآن|أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ}}<ref>«پیمانه را تمام بپیمایید و از کم‌فروشان نباشید» سوره شعراء، آیه ۱۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ}}<ref>«و چون پیمانه می‌کنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» سوره اسراء، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و بر سر هر راهی منشینید که (مردم را) بترسانید و کسانی را که به آن ایمان آورده‌اند از راه خداوند باز دارید و آن را ناراست (و ناهموار) بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید و شما را بی‌شمار گردانید و بنگرید که سرانجام تبهکاران چگونه بود» سوره اعراف، آیه ۸۶.</ref> و بیش از همه، قرآن به انحراف‌های اخلاقی [[قوم موسی]] و [[یهودیان]] اشاره دارد. برخی این اوصاف را شامل موارد ذیل دانسته‌اند: [[قتل]] [[انبیا]] و [[آمران به معروف]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.</ref>، شکستن [[حرمت]] [[روز]] تعطیل ([[شنبه]])، [[پیمان‌شکنی]]، [[توطئه]] قتل [[مسیح]] {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref>، اختیال (خرامندگی، [[فخرفروشی]])، [[بخل]]، [[کتمان]] داده‌های [[خدا]] و تظاهر‌به [[فقر]] و نداری {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«همان کسان که تنگ‌چشمی می‌ورزند و مردم را به تنگ‌چشمی وا می‌دارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان می‌کنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کرده‌ایم» سوره نساء، آیه ۳۷.</ref><ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۳۵۵.</ref>، و [[تحریف]] [[آیات الهی]] و به‌کار بردن جمله‌های غیر [[اخلاقی]] از قبیل: سمعنا و عصینا (شنیدیم و [[نافرمانی]] کردیم)، اسمع غیر مسمع (بشنو که نشنوی)، راعنا (ناسزایی به زبان جهودان) {{متن قرآن|مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> و‌... ‌.<ref> المنیر، ج۱، ص‌۲۵۵ و ۲۵۷، ج۳، ص‌۱۸۵، ۲۴۰ و ۲۴۳، ج۴، ص‌۴۴، ج‌۵، ص‌۷۳ و ۹۷‌ـ‌۹۹.</ref>


[[قرآن کریم]]، گاهی از رهگذر اشاره به انحراف‌های اخلاقی اقوام خاص، به زمینه‌های بروز این [[انحراف‌ها]] توجّه می‌دهد؛ چنان‌که درباره گروه‌های [[کافر]] می‌گوید علّت اصلی [[انحراف]] آنان [[استکبار]] و [[تعجب]] انکارآمیز آنهاست به اینکه بشری مانند خودشان بتواند به [[رستگاری]] [[هدایت]] کند؛<ref> المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۹۷.</ref> ازاین‌رو، [[پیام]] [[رسول‌خدا]] را نادیده انگاشتند و در وادی [[کفر]] و [[گمراهی]] افتادند. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و آنچه را پنهان یا آشکار می‌کنید می‌داند و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره تغابن، آیه ۴.</ref> گاهی نیز به [[انحرافی]] خاصّ مانند [[فساد]] و [[زیاده‌خواهی]] ملّتی اشاره می‌کند؛ سپس [[سرنوشت]] شوم آن [[ملّت]] را یادآور می‌شود تا حسّاسیت [[اجتماعی]] لازم را در ما برانگیزد: {{متن قرآن|الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ}}<ref>«آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند، و در آنها بسیار به تباهی پرداختند، سرانجام پروردگارت بر (سر) آنان تازیانه عذاب فرو کشید، بی‌گمان پروردگارت در کمینگاه است» سوره فجر، آیه ۱۱-۱۴.</ref> می‌توان گفت: همه موارد [[اخلاق]] وصفی [[قرآن]] در این بخش، تفصیل و ارائه مصادیق برای این آموزه اساسی است که نابودی [[ملّت‌ها]] به تعبیر زیبای قرآن "وبال" (فرجام بد) کارهای خودشان است: {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آیا خبر کافران پیشین به شما نرسیده است که عقوبت کارشان را چشیدند و عذابی دردناک خواهند داشت؟» سوره تغابن، آیه ۵.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[قرآن کریم]]، گاهی از رهگذر اشاره به انحراف‌های اخلاقی اقوام خاص، به زمینه‌های بروز این [[انحراف‌ها]] توجّه می‌دهد؛ چنان‌که درباره گروه‌های [[کافر]] می‌گوید علّت اصلی [[انحراف]] آنان [[استکبار]] و [[تعجب]] انکارآمیز آنهاست به اینکه بشری مانند خودشان بتواند به [[رستگاری]] [[هدایت]] کند؛<ref> المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۹۷.</ref> ازاین‌رو، [[پیام]] [[رسول‌خدا]] را نادیده انگاشتند و در وادی [[کفر]] و [[گمراهی]] افتادند. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و آنچه را پنهان یا آشکار می‌کنید می‌داند و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره تغابن، آیه ۴.</ref> گاهی نیز به [[انحرافی]] خاصّ مانند [[فساد]] و [[زیاده‌خواهی]] ملّتی اشاره می‌کند؛ سپس [[سرنوشت]] شوم آن [[ملّت]] را یادآور می‌شود تا حسّاسیت [[اجتماعی]] لازم را در ما برانگیزد: {{متن قرآن|الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ}}<ref>«آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند، و در آنها بسیار به تباهی پرداختند، سرانجام پروردگارت بر (سر) آنان تازیانه عذاب فرو کشید، بی‌گمان پروردگارت در کمینگاه است» سوره فجر، آیه ۱۱-۱۴.</ref> می‌توان گفت: همه موارد [[اخلاق]] وصفی [[قرآن]] در این بخش، تفصیل و ارائه مصادیق برای این آموزه اساسی است که نابودی [[ملّت‌ها]] به تعبیر زیبای قرآن "وبال" (فرجام بد) کارهای خودشان است: {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آیا خبر کافران پیشین به شما نرسیده است که عقوبت کارشان را چشیدند و عذابی دردناک خواهند داشت؟» سوره تغابن، آیه ۵.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 362-363.</ref>


=== قرآن و [[فلسفه]] اخلاق ===
=== قرآن و [[فلسفه]] اخلاق ===
فلسفه اخلاق (EthiS) شاخه‌ای از فلسفه است که به [[تأمّل]] [[فلسفی]] درباره مسائل اخلاقی می‌پردازد. تحلیل معنای جمله‌های اخلاقی، تشخیص معیار فعل اخلاقی و چگونگی کسب معرفت [[اخلاقی]] از‌جمله موضوعات [[فلسفه]] [[اخلاق]] است.<ref>فلسفه اخلاق، ویلیام، ص‌۱۷.</ref> بسیاری از آنچه امروزه در فلسفه اخلاق بحث می‌شود مبادی تصوری یا تصدیقی [[علم اخلاق]] است که به‌سبب گستردگی فراوان نمی‌توان همه را در اینجا آورد؛<ref>فلسفه اخلاق، پل ادواردز، ص‌۱۵‌ـ‌۶۳.</ref> بنابراین، فقط از مهم‌ترین آنها بحث‌ می‌شود<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>.
فلسفه اخلاق (EthiS) شاخه‌ای از فلسفه است که به [[تأمّل]] [[فلسفی]] درباره مسائل اخلاقی می‌پردازد. تحلیل معنای جمله‌های اخلاقی، تشخیص معیار فعل اخلاقی و چگونگی کسب معرفت [[اخلاقی]] از‌جمله موضوعات [[فلسفه]] [[اخلاق]] است.<ref>فلسفه اخلاق، ویلیام، ص‌۱۷.</ref> بسیاری از آنچه امروزه در فلسفه اخلاق بحث می‌شود مبادی تصوری یا تصدیقی [[علم اخلاق]] است که به‌سبب گستردگی فراوان نمی‌توان همه را در اینجا آورد؛<ref>فلسفه اخلاق، پل ادواردز، ص‌۱۵‌ـ‌۶۳.</ref> بنابراین، فقط از مهم‌ترین آنها بحث‌ می‌شود<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 363.</ref>.


=== [[نفس انسان]] و [[جاودانگی]] آن ===
=== [[نفس انسان]] و [[جاودانگی]] آن ===
از آنجا که اخلاق برای تعالی [[انسان]] است، پیش از پرداختن به مباحث اخلاقی باید از انسان، [[شناخت]] [[درستی]] داشت. حکیمان [[مسلمان]] به درستی در آغاز مکتوبات اخلاقی خود ابتدا به تعریف انسان و بیان ذاتیّات و قوای نفس او می‌پردازند.<ref>اخلاق ناصری، باب‌اول، ص۴۸‌ـ‌۸۰؛ جامع‌السعادات، ج‌۱، ص‌۳۷‌ـ‌۷۹.</ref> [[انسان]] از دیدگاه بسیاری از حکیمان، دارای نفس یا [[روح]] است که باقی و جاودان می‌ماند و ازاین‌رو، [[سعادت]] [[پایدار]] [[آدمی]] در گرو پرداختن به همین نفس و روح است و [[بدن]] آدمی فقط برای [[خدمت]] به روح او [[ارج]] و [[منزلت]] دارد. نفس آدمی دارای قوایی خاص است که به‌طور معمول به ناطقه، غضبیّه، شهویّه و وهمیّه تقسیم می‌شود. هر یک از این قوا، ملایمات و منافرات ([[گرایش‌ها]] و گریزها) ویژه‌ای دارند که [[فضیلت‌ها]] و [[رذیلت‌های اخلاقی]] در همین [[جهت]] شکل می‌گیرند.
از آنجا که اخلاق برای تعالی [[انسان]] است، پیش از پرداختن به مباحث اخلاقی باید از انسان، [[شناخت]] [[درستی]] داشت. حکیمان [[مسلمان]] به درستی در آغاز مکتوبات اخلاقی خود ابتدا به تعریف انسان و بیان ذاتیّات و قوای نفس او می‌پردازند.<ref>اخلاق ناصری، باب‌اول، ص۴۸‌ـ‌۸۰؛ جامع‌السعادات، ج‌۱، ص‌۳۷‌ـ‌۷۹.</ref> [[انسان]] از دیدگاه بسیاری از حکیمان، دارای نفس یا [[روح]] است که باقی و جاودان می‌ماند و ازاین‌رو، [[سعادت]] [[پایدار]] [[آدمی]] در گرو پرداختن به همین نفس و روح است و [[بدن]] آدمی فقط برای [[خدمت]] به روح او [[ارج]] و [[منزلت]] دارد. نفس آدمی دارای قوایی خاص است که به‌طور معمول به ناطقه، غضبیّه، شهویّه و وهمیّه تقسیم می‌شود. هر یک از این قوا، ملایمات و منافرات ([[گرایش‌ها]] و گریزها) ویژه‌ای دارند که [[فضیلت‌ها]] و [[رذیلت‌های اخلاقی]] در همین [[جهت]] شکل می‌گیرند.


در [[قرآن کریم]]، [[آیات]] فراوانی مسأله [[روح انسان]] را مطرح، و گاهی آن را به [[خدا]] منسوب کرده است: {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref> مجموع [[آیات قرآن]] نشان می‌دهد که [[حقیقت انسان]] همان روح اوست <ref>المیزان، ج‌۷، ص‌۱۳۰، ج‌۱۰، ص‌۱۱۸ و ج‌۱۳، ص‌۲۰۹.</ref> و با توجّه به دمیدن [[روح الهی]] در انسان است که وی [[شایسته]] [[خلافت]] [[خداوند]] در [[زمین]] می‌شود: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> ملائک با [[آگاهی]] از ویژگی‌های [[مادّی]] انسان با [[شگفتی]] پرسیدند: آیا موجودی را می‌خواهی در زمین [[خلیفه]] خود قرار دهی که [[فساد]] و [[خون‌ریزی]] می‌کند؟ خداوند در پاسخ فرمود: من درباره انسان چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. آن چیز که [[خداوند]] درباره [[انسان]] می‌داند، پذیرش امانتی است که [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] و کوه‌ها از پذیرش آن خودداری کردند؛ ولی وی بار آن را بر دوش کشید: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> و بدین ترتیب، تاج [[کرامت]] بر سر نهاد و بر بسیاری از [[آفریدگان]] [[برتری]] یافت: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref> [[راز]] وجودی انسان ـ که خداوند به رغم [[آگاهی]] از فسادی که [[آدمی]] پدید می‌آورد، به [[آفرینش]] و حتّی [[خلافت]] او [[اقدام]] می‌کند ـ سر برآوردن و [[شکوفا شدن]] گل زیبای [[روح انسان]] میان مرداب [[شهوت‌ها]] و [[تمایلات]] ناسوتی او است.<ref>التبیان، ج‌۱، ص‌۱۳۳؛ آغاز و انجام، ص‌۶۰‌ـ‌۷۰.</ref> [[قرآن]] با معرّفی نیروها و مراتب گوناگون نفس [[انسانی]] می‌خواهد تا شکوفه‌ای که با دمیدن [[روح الهی]] در انسان باز‌شده است، به خوبی و [[سلامت]] میان خارهای [[شهوت]]، [[غفلت]]، [[جهالت]]، و سرانجام [[عناد]] و سرکشی‌های انسان، پرورش یابد: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا }}<ref>«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۱۰.</ref> و با [[آرامش]] به‌سوی خداوند بازگردد: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ}}<ref>«ای روان آرمیده!» سوره فجر، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً}}<ref>«به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۸.</ref> [[نفس انسان]]، خلقتی از نشئه‌ای باقی است، غیر از نشئه فانی [[دنیا]] که [[بدن]] عنصری وی به آن تعلّق دارد: {{متن قرآن|ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ}}<ref>«سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپاره‌ای و گوشتپاره را استخوان‌هایی آفریدیم پس از آن بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.</ref><ref>علم‌الیقین، ج‌۲، ص‌۱۰۱۴.</ref> ازاین‌رو با فرا رسیدن [[مرگ]]، خداوند نفس انسان را که [[حقیقت]] او و امری مجرّد است، به‌صورت کامل می‌گیرد و آن را [[حفظ]] می‌کند. [[قرآن کریم]] از این امر به "توفّی" (کامل‌گرفتن چیزی) تعبیر می‌کند و آن را به خداوند یا ملک‌الموت یا فرستادگان [[الهی]] ([[فرشتگان]]) نسبت می‌دهد: {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«خداوند، جان‌ها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن می‌گیرد و آن را که مرگش را رقم زده است نگاه می‌دارد و دیگری را تا زمانی معیّن رها می‌کند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره زمر، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«کسانی که در حال ستم بر خویش، فرشتگان جانشان را می‌گیرند، از در سازگاری وارد می‌شوند (و می‌گویند:) ما هیچ کار زشتی نمی‌کردیم؛ چرا، (می‌کردید) بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دادید داناست» سوره نحل، آیه ۲۸.</ref><ref> المیزان، ج‌۱۶، ص‌۲۵۲.</ref> تجرّد نفس و بقای آن پس از مفارقت [[بدن]]، امری تردیدناپذیر دانسته شده و برای [[اثبات]] آن به [[ادله عقلی]] نیز استناد گردیده‌است<ref>جامع‌السعادات، ج‌۱، ص‌۳۷‌ـ‌۴۰؛ شواهد الربوبیه، ص‌۶۸۳‌.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
در [[قرآن کریم]]، [[آیات]] فراوانی مسأله [[روح انسان]] را مطرح، و گاهی آن را به [[خدا]] منسوب کرده است: {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref> مجموع [[آیات قرآن]] نشان می‌دهد که [[حقیقت انسان]] همان روح اوست <ref>المیزان، ج‌۷، ص‌۱۳۰، ج‌۱۰، ص‌۱۱۸ و ج‌۱۳، ص‌۲۰۹.</ref> و با توجّه به دمیدن [[روح الهی]] در انسان است که وی [[شایسته]] [[خلافت]] [[خداوند]] در [[زمین]] می‌شود: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> ملائک با [[آگاهی]] از ویژگی‌های [[مادّی]] انسان با [[شگفتی]] پرسیدند: آیا موجودی را می‌خواهی در زمین [[خلیفه]] خود قرار دهی که [[فساد]] و [[خون‌ریزی]] می‌کند؟ خداوند در پاسخ فرمود: من درباره انسان چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. آن چیز که [[خداوند]] درباره [[انسان]] می‌داند، پذیرش امانتی است که [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] و کوه‌ها از پذیرش آن خودداری کردند؛ ولی وی بار آن را بر دوش کشید: {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> و بدین ترتیب، تاج [[کرامت]] بر سر نهاد و بر بسیاری از [[آفریدگان]] [[برتری]] یافت: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref> [[راز]] وجودی انسان ـ که خداوند به رغم [[آگاهی]] از فسادی که [[آدمی]] پدید می‌آورد، به [[آفرینش]] و حتّی [[خلافت]] او [[اقدام]] می‌کند ـ سر برآوردن و [[شکوفا شدن]] گل زیبای [[روح انسان]] میان مرداب [[شهوت‌ها]] و [[تمایلات]] ناسوتی او است.<ref>التبیان، ج‌۱، ص‌۱۳۳؛ آغاز و انجام، ص‌۶۰‌ـ‌۷۰.</ref> [[قرآن]] با معرّفی نیروها و مراتب گوناگون نفس [[انسانی]] می‌خواهد تا شکوفه‌ای که با دمیدن [[روح الهی]] در انسان باز‌شده است، به خوبی و [[سلامت]] میان خارهای [[شهوت]]، [[غفلت]]، [[جهالت]]، و سرانجام [[عناد]] و سرکشی‌های انسان، پرورش یابد: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا }}<ref>«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۱۰.</ref> و با [[آرامش]] به‌سوی خداوند بازگردد: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ}}<ref>«ای روان آرمیده!» سوره فجر، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً}}<ref>«به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۸.</ref> [[نفس انسان]]، خلقتی از نشئه‌ای باقی است، غیر از نشئه فانی [[دنیا]] که [[بدن]] عنصری وی به آن تعلّق دارد: {{متن قرآن|ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ}}<ref>«سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپاره‌ای و گوشتپاره را استخوان‌هایی آفریدیم پس از آن بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.</ref><ref>علم‌الیقین، ج‌۲، ص‌۱۰۱۴.</ref> ازاین‌رو با فرا رسیدن [[مرگ]]، خداوند نفس انسان را که [[حقیقت]] او و امری مجرّد است، به‌صورت کامل می‌گیرد و آن را [[حفظ]] می‌کند. [[قرآن کریم]] از این امر به "توفّی" (کامل‌گرفتن چیزی) تعبیر می‌کند و آن را به خداوند یا ملک‌الموت یا فرستادگان [[الهی]] ([[فرشتگان]]) نسبت می‌دهد: {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«خداوند، جان‌ها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن می‌گیرد و آن را که مرگش را رقم زده است نگاه می‌دارد و دیگری را تا زمانی معیّن رها می‌کند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره زمر، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«کسانی که در حال ستم بر خویش، فرشتگان جانشان را می‌گیرند، از در سازگاری وارد می‌شوند (و می‌گویند:) ما هیچ کار زشتی نمی‌کردیم؛ چرا، (می‌کردید) بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دادید داناست» سوره نحل، آیه ۲۸.</ref><ref> المیزان، ج‌۱۶، ص‌۲۵۲.</ref> تجرّد نفس و بقای آن پس از مفارقت [[بدن]]، امری تردیدناپذیر دانسته شده و برای [[اثبات]] آن به [[ادله عقلی]] نیز استناد گردیده‌است<ref>جامع‌السعادات، ج‌۱، ص‌۳۷‌ـ‌۴۰؛ شواهد الربوبیه، ص‌۶۸۳‌.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 363-365.</ref>


=== [[اختیار]] و مسؤولیت [[انسان]] ===
=== [[اختیار]] و مسؤولیت [[انسان]] ===
خط ۸۷: خط ۸۹:
امّا [[مفسّران]] [[شیعی]] پیرو آموزه‌های [[امامان معصوم]] {{ع}} هیچ تعارضی میان دو دسته از [[آیات]] مذکور ندیده‌اند؛ زیرا اعتقاد به توحید افعالی و مستند کردن هرکاری در [[عالم هستی]] به ذات باری، نافی اعتقاد به اختیار انسان نیست. اختیار انسان در چارچوب [[مشیّت الهی]] قرار دارد؛ بنابراین، از [[اراده الهی]] مستقل نیست؛ از این‌رو در [[آیه]] مربوط به [[جنگ بدر]] خداوند، ضمن نسبت دادن فعل به [[رسول]] خویش، آن را به خود نسبت می‌دهد و حتّی از [[رسول خدا]] سلب می‌کند: {{متن قرآن|وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref> پس خداوند، اصل استناد فعل به [[انسان]] را می‌پذیرد؛ امّا این مسأله، با [[اعتقاد]] به اینکه همه چیز در دست [[خداوند]] است، منافات ندارد؛ زیرا [[قضا و قدر]] و [[مشیّت]] و [[اراده]] و [[علم]] و [[عنایت]] [[حق‌تعالی]] علّتی در طول علل طبیعی (و‌نه در عرض آنها) است. تمام [[نظام]] منظّم غیر متناهی علل و اسباب، متّکی بر اراده و مشیّت[[حق]] و [[قضا و قدر الهی]] و برانگیخته از آنها است و تأثیر و علّیّت این علل و اسباب از نظری، عین تأثیر و علّیّت قضا و قدر است.<ref>مجموعه آثار، ج‌۱، ص‌۴۱۷ «انسان و سرنوشت».</ref> به بیان دیگر، [[انسان]] در [[اختیار]] خویش مستقل نیست؛ بلکه این اختیار، خود به خواست [[خدا]] و در چهارچوب [[مشیّت الهی]] است. این نظریه که به امر بین‌الامرین معروف است در میان [[فیلسوفان]] و [[متکلّمان]] [[شیعی]] به‌صورت جالبی طرح و تقریر شده است.<ref>مجموعه آثار، ج‌۶‌، ص‌۶۰۶‌ـ‌۶۳۵ «اصول فلسفه و روش رئالیسم»؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۹۴‌ـ‌۱۰۸؛ تفسیر‌کلامی، ص‌۲۹۷‌ـ‌۳۲۶.</ref>
امّا [[مفسّران]] [[شیعی]] پیرو آموزه‌های [[امامان معصوم]] {{ع}} هیچ تعارضی میان دو دسته از [[آیات]] مذکور ندیده‌اند؛ زیرا اعتقاد به توحید افعالی و مستند کردن هرکاری در [[عالم هستی]] به ذات باری، نافی اعتقاد به اختیار انسان نیست. اختیار انسان در چارچوب [[مشیّت الهی]] قرار دارد؛ بنابراین، از [[اراده الهی]] مستقل نیست؛ از این‌رو در [[آیه]] مربوط به [[جنگ بدر]] خداوند، ضمن نسبت دادن فعل به [[رسول]] خویش، آن را به خود نسبت می‌دهد و حتّی از [[رسول خدا]] سلب می‌کند: {{متن قرآن|وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى}}<ref>«چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند» سوره انفال، آیه ۱۷.</ref> پس خداوند، اصل استناد فعل به [[انسان]] را می‌پذیرد؛ امّا این مسأله، با [[اعتقاد]] به اینکه همه چیز در دست [[خداوند]] است، منافات ندارد؛ زیرا [[قضا و قدر]] و [[مشیّت]] و [[اراده]] و [[علم]] و [[عنایت]] [[حق‌تعالی]] علّتی در طول علل طبیعی (و‌نه در عرض آنها) است. تمام [[نظام]] منظّم غیر متناهی علل و اسباب، متّکی بر اراده و مشیّت[[حق]] و [[قضا و قدر الهی]] و برانگیخته از آنها است و تأثیر و علّیّت این علل و اسباب از نظری، عین تأثیر و علّیّت قضا و قدر است.<ref>مجموعه آثار، ج‌۱، ص‌۴۱۷ «انسان و سرنوشت».</ref> به بیان دیگر، [[انسان]] در [[اختیار]] خویش مستقل نیست؛ بلکه این اختیار، خود به خواست [[خدا]] و در چهارچوب [[مشیّت الهی]] است. این نظریه که به امر بین‌الامرین معروف است در میان [[فیلسوفان]] و [[متکلّمان]] [[شیعی]] به‌صورت جالبی طرح و تقریر شده است.<ref>مجموعه آثار، ج‌۶‌، ص‌۶۰۶‌ـ‌۶۳۵ «اصول فلسفه و روش رئالیسم»؛ المیزان، ج‌۱، ص‌۹۴‌ـ‌۱۰۸؛ تفسیر‌کلامی، ص‌۲۹۷‌ـ‌۳۲۶.</ref>


آیاتی از خود [[قرآن]] نیز بر جمع اعتقاد به [[توحید]] مطلق افعالی و [[اختیار انسان]] دلالت دارد؛ برای مثال: ‌خداوند کسی را [[گمراه]] می‌کند که اسراف‌کار و بدبین است: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ}}<ref>«خداوند کسی را که گزافکاری بدگمان است در گمراهی می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۴.</ref> یا در ذیل آیه‌ای که می‌گوید: خداوند به خواست خود، [[آدمی]] را گمراه یا [[هدایت]] می‌کند، می‌فرماید از انسان درباره کرده‌هایش پرسیده می‌شود: {{متن قرآن|وَلَكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«امّا هر که را بخواهد بیراه وا می‌نهد و هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و بی‌گمان از آنچه انجام می‌داده‌اید از شما خواهند پرسید» سوره نحل، آیه ۹۳.</ref> اگر انسان اختیاری ندارد، چرا از او سؤال می‌شود؟ پس هرچند جای بحث و گفتوگوی [[فلسفی]] درباره چگونگی جمع اعتقاد به اختیار انسان و [[قدرت مطلق الهی]] وجود‌دارد، ولی [[فهم]] متعارف [[مسلمانان]]، این دو دسته [[آیات]] را سازگار دانسته است، [[تردید]] در اصل اختیار انسان از نگاه [[آیات قرآن]] روانیست.<ref>فلسفه علم کلام، فصل ۸‌.</ref> اختیار انسان، نشانه آن است که او مسؤول پیامدهای [[اعمال]] و روحیاتِ خوب و بد خود است. از دیدگاه [[قرآن]]، هرکس [[راه]] یافته، خود چنین کرده، و هرکس به [[بیراهه]] افتاده، خود خواسته است: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ}}<ref>«هر کس در گرو کاری است که انجام داده است» سوره مدثر، آیه ۳۸.</ref> و نیز {{متن قرآن|لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ}}<ref>«هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref> [[آدمی]] جز کِشته‌های خود را درو نخواهد کرد: {{متن قرآن|وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى}}<ref>«و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود» سوره نجم، آیه ۳۹.</ref> و کِشته‌هایش هرچند اندک باشند، در [[اختیار]] او قرار‌ خواهند گرفت: {{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید،» سوره زلزال، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۸.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
آیاتی از خود [[قرآن]] نیز بر جمع اعتقاد به [[توحید]] مطلق افعالی و [[اختیار انسان]] دلالت دارد؛ برای مثال: ‌خداوند کسی را [[گمراه]] می‌کند که اسراف‌کار و بدبین است: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ}}<ref>«خداوند کسی را که گزافکاری بدگمان است در گمراهی می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۴.</ref> یا در ذیل آیه‌ای که می‌گوید: خداوند به خواست خود، [[آدمی]] را گمراه یا [[هدایت]] می‌کند، می‌فرماید از انسان درباره کرده‌هایش پرسیده می‌شود: {{متن قرآن|وَلَكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«امّا هر که را بخواهد بیراه وا می‌نهد و هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و بی‌گمان از آنچه انجام می‌داده‌اید از شما خواهند پرسید» سوره نحل، آیه ۹۳.</ref> اگر انسان اختیاری ندارد، چرا از او سؤال می‌شود؟ پس هرچند جای بحث و گفتوگوی [[فلسفی]] درباره چگونگی جمع اعتقاد به اختیار انسان و [[قدرت مطلق الهی]] وجود‌دارد، ولی [[فهم]] متعارف [[مسلمانان]]، این دو دسته [[آیات]] را سازگار دانسته است، [[تردید]] در اصل اختیار انسان از نگاه [[آیات قرآن]] روانیست.<ref>فلسفه علم کلام، فصل ۸‌.</ref> اختیار انسان، نشانه آن است که او مسؤول پیامدهای [[اعمال]] و روحیاتِ خوب و بد خود است. از دیدگاه [[قرآن]]، هرکس [[راه]] یافته، خود چنین کرده، و هرکس به [[بیراهه]] افتاده، خود خواسته است: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ}}<ref>«هر کس در گرو کاری است که انجام داده است» سوره مدثر، آیه ۳۸.</ref> و نیز {{متن قرآن|لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ}}<ref>«هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref> [[آدمی]] جز کِشته‌های خود را درو نخواهد کرد: {{متن قرآن|وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى}}<ref>«و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود» سوره نجم، آیه ۳۹.</ref> و کِشته‌هایش هرچند اندک باشند، در [[اختیار]] او قرار‌ خواهند گرفت: {{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید،» سوره زلزال، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۸.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 365-367.</ref>


=== طبیعی یا کسبی بودن [[اخلاق]] ===
=== طبیعی یا کسبی بودن [[اخلاق]] ===
خط ۹۸: خط ۱۰۰:
برخی [[روایات]] بر این [[تفسیر]] تصریح دارند؛ از‌جمله این [[روایت]] که [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} درباره چگونگی نقش [[گناه]] و [[اعمال زشت]] در شکل‌گیری [[جان آدمی]] می‌فرماید: وقتی کسی گناه می‌کند، در [[قلب]] او نقطه سیاهی پدید می‌آید که با [[توبه]] [[پاک]] می‌شود؛ امّا چنان‌چه به گناه ادامه دهد، سیاهی، همه قلب او را فرا می‌گیرد و دیگر هرگز [[رستگار]] نمی‌شود.<ref>الکافی، ج‌۲، ص‌۲۷۱.</ref> افزون بر اینکه برخی [[آیات]] مانند: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref> رین (چرک) و پلیدی‌های نشسته بر جان آدمی (شاکله بد) را به خود وی نسبت می‌دهد و آیاتی دیگر، به روشنی [[اخلاق]] را قابل [[تغییر]] می‌داند؛ اعمّ از آیاتی که در آن واژه "تغییر" به‌کار رفته و به اشخاص نسبت داده شده است؛ مانند: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمی‌گرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.</ref> یا‌ آیاتی که بدون واژه تغییر، دستورالعمل‌های [[اخلاقی]] را بیان می‌کند؛ مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره تغابن، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref><ref> تفسیر موضوعی، ج۱۰، ص۹۲‌ـ‌۹۳؛ اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۳۳‌ـ‌۳۴.</ref> بنابراین، آیات و روایاتی که به‌گونه‌ای بر طبیعی بودن شاکله آدمی دلالت دارند، باید در پرتو آیات و روایات صریح که شاکله [[انسان]] را اکتسابی می‌دانند، این‌گونه تفسیر شوند که افراد انسان براساس [[جبر]] محیط و [[قانون]] [[وراثت]] و برحسب اقتضای [[نظام احسن]] با تفاوت‌هایی طبیعی و خلقیّاتی خاص [[آفریده]] شده‌اند ـ چنان‌که مقتضای آیات و روایات دسته اوّل همین است ـ ولی امور یاد‌شده، [[انسان]] را در مسیری مشخّص که به پیمودن آن مجبور باشد و نتواند در آن تغییری ایجاد کند، قرار نمی‌دهند؛ بلکه وی با استفاده از [[قدرت]] و [[اختیار]] خداداد می‌تواند در برابر خُلقیّات و صفات طبیعی خویش [[مقاومت]] کرده، خود را آن‌گونه که می‌خواهد بسازد؛ چنان‌که مقتضای [[آیات]] و [[روایات]] دسته دوم چنین است.
برخی [[روایات]] بر این [[تفسیر]] تصریح دارند؛ از‌جمله این [[روایت]] که [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} درباره چگونگی نقش [[گناه]] و [[اعمال زشت]] در شکل‌گیری [[جان آدمی]] می‌فرماید: وقتی کسی گناه می‌کند، در [[قلب]] او نقطه سیاهی پدید می‌آید که با [[توبه]] [[پاک]] می‌شود؛ امّا چنان‌چه به گناه ادامه دهد، سیاهی، همه قلب او را فرا می‌گیرد و دیگر هرگز [[رستگار]] نمی‌شود.<ref>الکافی، ج‌۲، ص‌۲۷۱.</ref> افزون بر اینکه برخی [[آیات]] مانند: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref> رین (چرک) و پلیدی‌های نشسته بر جان آدمی (شاکله بد) را به خود وی نسبت می‌دهد و آیاتی دیگر، به روشنی [[اخلاق]] را قابل [[تغییر]] می‌داند؛ اعمّ از آیاتی که در آن واژه "تغییر" به‌کار رفته و به اشخاص نسبت داده شده است؛ مانند: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمی‌گرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.</ref> یا‌ آیاتی که بدون واژه تغییر، دستورالعمل‌های [[اخلاقی]] را بیان می‌کند؛ مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره تغابن، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref><ref> تفسیر موضوعی، ج۱۰، ص۹۲‌ـ‌۹۳؛ اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۳۳‌ـ‌۳۴.</ref> بنابراین، آیات و روایاتی که به‌گونه‌ای بر طبیعی بودن شاکله آدمی دلالت دارند، باید در پرتو آیات و روایات صریح که شاکله [[انسان]] را اکتسابی می‌دانند، این‌گونه تفسیر شوند که افراد انسان براساس [[جبر]] محیط و [[قانون]] [[وراثت]] و برحسب اقتضای [[نظام احسن]] با تفاوت‌هایی طبیعی و خلقیّاتی خاص [[آفریده]] شده‌اند ـ چنان‌که مقتضای آیات و روایات دسته اوّل همین است ـ ولی امور یاد‌شده، [[انسان]] را در مسیری مشخّص که به پیمودن آن مجبور باشد و نتواند در آن تغییری ایجاد کند، قرار نمی‌دهند؛ بلکه وی با استفاده از [[قدرت]] و [[اختیار]] خداداد می‌تواند در برابر خُلقیّات و صفات طبیعی خویش [[مقاومت]] کرده، خود را آن‌گونه که می‌خواهد بسازد؛ چنان‌که مقتضای [[آیات]] و [[روایات]] دسته دوم چنین است.


قول به طبیعی بودن بخشی از [[اخلاق]]، به [[افلاطون]] نسبت داده شده است. برخی طبیعی بودن را به‌معنای غیر قابل [[تغییر]] بودن دانسته‌اند؛ ولی [[صاحب‌نظران]] آن را به این معنا دانسته‌اند که برخی از خُلقیّات در حدّ [[ملکه]] است؛ به‌گونه‌ای که تغییر در آن دشوار، و در عین حال ممکن است.<ref>تفسیر موضوعی، ج‌۱۰، ص‌۸۴‌ـ‌۸۶‌.</ref> می‌توان گفت: از دیدگاه [[قرآن کریم]]، دو عنصر در شاکله [[انسان]] اثر می‌گذارد و [[شخصیت]] [[واقعی]] او را می‌سازد و [[انسان‌ها]] را به رغم شباهت‌های ظاهری که باهم دارند، از لحاظ [[باطنی]] و جوهری متفاوت می‌کند: یکی [[علم]] و [[ایمان به خداوند]] و گفته‌های او است: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟» سوره زمر، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ}}<ref>«آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.</ref> [[ایمان]] و [[کفر]] لباس‌هایی نیستند که انسان بی‌آن‌که [[هویت]] خود را عوض کند، یکی از آنها را بپوشد. از دیدگاه [[قرآن]] تبدیل [[ایمان]] به کفر، گم کردن [[راه راست]] که همان خود واقعی انسان است، به‌شمار می‌رود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ}}<ref>«و آنکه کفر را جایگزین ایمان کند، بی‌شک راه میانه را گم کرده است» سوره بقره، آیه ۱۰۸.</ref> عنصر دوم که در شاکله انسان تأثیر بسیاری دارد، همان [[عمل صالح]] است؛ آنکه آشکار و [[نهان]] [[انفاق]] می‌کند، با دیگری برابر نیست {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟ سپاس خداوند راست (که بی‌همتاست) اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره نحل، آیه ۷۵.</ref> و آنکه بر مسیر [[عدالت]] [[استقامت]] میورزد، با دیگران تفاوت دارد {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا می‌فرستدش خیری (با خود) نمی‌آورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان می‌دهد و بر راهی است راست ، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.</ref> و در یک [[کلام]]، کار بد، هرچند بسیار باشد، هم‌سنگِ [[کار نیک]] نمی‌شود {{متن قرآن|قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«بگو ناپاک و پاک برابر نیستند حتی اگر بسیاری ناپاک، تو را به شگفتی آورد پس ای خردمندان! از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
قول به طبیعی بودن بخشی از [[اخلاق]]، به [[افلاطون]] نسبت داده شده است. برخی طبیعی بودن را به‌معنای غیر قابل [[تغییر]] بودن دانسته‌اند؛ ولی [[صاحب‌نظران]] آن را به این معنا دانسته‌اند که برخی از خُلقیّات در حدّ [[ملکه]] است؛ به‌گونه‌ای که تغییر در آن دشوار، و در عین حال ممکن است.<ref>تفسیر موضوعی، ج‌۱۰، ص‌۸۴‌ـ‌۸۶‌.</ref> می‌توان گفت: از دیدگاه [[قرآن کریم]]، دو عنصر در شاکله [[انسان]] اثر می‌گذارد و [[شخصیت]] [[واقعی]] او را می‌سازد و [[انسان‌ها]] را به رغم شباهت‌های ظاهری که باهم دارند، از لحاظ [[باطنی]] و جوهری متفاوت می‌کند: یکی [[علم]] و [[ایمان به خداوند]] و گفته‌های او است: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟» سوره زمر، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ}}<ref>«آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.</ref> [[ایمان]] و [[کفر]] لباس‌هایی نیستند که انسان بی‌آن‌که [[هویت]] خود را عوض کند، یکی از آنها را بپوشد. از دیدگاه [[قرآن]] تبدیل [[ایمان]] به کفر، گم کردن [[راه راست]] که همان خود واقعی انسان است، به‌شمار می‌رود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ}}<ref>«و آنکه کفر را جایگزین ایمان کند، بی‌شک راه میانه را گم کرده است» سوره بقره، آیه ۱۰۸.</ref> عنصر دوم که در شاکله انسان تأثیر بسیاری دارد، همان [[عمل صالح]] است؛ آنکه آشکار و [[نهان]] [[انفاق]] می‌کند، با دیگری برابر نیست {{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«خداوند بنده‌ای زرخرید را مثل می‌زند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی داده‌ایم و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟ سپاس خداوند راست (که بی‌همتاست) اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره نحل، آیه ۷۵.</ref> و آنکه بر مسیر [[عدالت]] [[استقامت]] میورزد، با دیگران تفاوت دارد {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا می‌فرستدش خیری (با خود) نمی‌آورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان می‌دهد و بر راهی است راست ، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.</ref> و در یک [[کلام]]، کار بد، هرچند بسیار باشد، هم‌سنگِ [[کار نیک]] نمی‌شود {{متن قرآن|قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«بگو ناپاک و پاک برابر نیستند حتی اگر بسیاری ناپاک، تو را به شگفتی آورد پس ای خردمندان! از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 367-369.</ref>


=== [[حسن و قبح ذاتی]] یا [[الهی]] ===
=== [[حسن و قبح ذاتی]] یا [[الهی]] ===
افلاطون در رساله اوثیفرون، پرسشی را مطرح می‌کند که انعکاس آن در طول قرن‌ها همواره ذهن پژوهشگران را به خود مشغول کرده است. وی می‌گوید: وقتی می‌گوییم: [[راست‌گویی]] خوب، و مورد سفارش [[خداوند]] است، آیا راست‌گویی ابتدا به وصف خوبی متّصف می‌شود و سپس مورد [[امر الهی]] قرار می‌گیرد یا نخست مورد امر و سفارش [[الهی]] قرار گرفته، آن‌گاه خوب می‌شود؟<ref>مجموعه آثار، ج‌۱، ص‌۲۳۸ «عدل الهی».</ref> [[متکلّمان]] [[مسلمان]] هم که در پرتو آموزه‌های [[قرآن]] به تأسیس [[علم کلام]] [[اشتغال]] داشتند، از همان آغاز در پاسخ به این [[پرسش]] دچار [[اختلاف]] شدند. <ref>نهایة الاقدام، ص‌۳۷۰‌ـ‌۴۱۷.</ref>
افلاطون در رساله اوثیفرون، پرسشی را مطرح می‌کند که انعکاس آن در طول قرن‌ها همواره ذهن پژوهشگران را به خود مشغول کرده است. وی می‌گوید: وقتی می‌گوییم: [[راست‌گویی]] خوب، و مورد سفارش [[خداوند]] است، آیا راست‌گویی ابتدا به وصف خوبی متّصف می‌شود و سپس مورد [[امر الهی]] قرار می‌گیرد یا نخست مورد امر و سفارش [[الهی]] قرار گرفته، آن‌گاه خوب می‌شود؟<ref>مجموعه آثار، ج‌۱، ص‌۲۳۸ «عدل الهی».</ref> [[متکلّمان]] [[مسلمان]] هم که در پرتو آموزه‌های [[قرآن]] به تأسیس [[علم کلام]] [[اشتغال]] داشتند، از همان آغاز در پاسخ به این [[پرسش]] دچار [[اختلاف]] شدند. <ref>نهایة الاقدام، ص‌۳۷۰‌ـ‌۴۱۷.</ref>


متکلّمان [[اشعری]] به استناد آیاتی از [[قرآن کریم]] که بر قدرت مطلق الهی دلالت دارند و حتّی [[خیر و شرّ]] و [[حُسن]] و قُبح را هم در [[اختیار]] خداوند می‌دانند، مانند {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref> یا اینکه خداوند هرکس را بخواهد [[پاداش]] یا [[عذاب]] می‌دهد، زیرا هر کاری در دست او است: {{متن قرآن|يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«هر که را بخواهد عذاب می‌کند و هر که را بخواهد می‌آمرزد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۴۰.</ref> به الهی بودن [[حُسن و قبح]] [[ملکات]] و [[افعال]] [[انسان]] قائل شدند. از دیدگاه [[اشاعره]]، اگر خداوند به [[دروغ‌گویی]] [[فرمان]] می‌داد، آن کار به [[حکم]] [[نفوذ]] [[امر]] او، [[نیکو]] می‌شد؛ بنابراین، [[اوصاف اخلاقی]] تابع [[شرع]] هستند و تا [[امر و نهی]] الهی به چیزی تعلق نگیرد، حُسن و قُبحی در کار نیست و [[صدق]] و [[کذب]] از لحاظ [[اخلاقی]] تفاوت ذاتی ندارند.<ref>نهایة الاقدام، ص‌۳۷۰‌ـ‌۴۱۷.</ref> در مقابل، متکلّمان [[شیعی]] و معتزلی به ذاتی بودن حُسن و قُبح [[اعتقاد]] یافتند؛ به این معنا که حُسن وصف راست‌گویی، از صمیم ذات آن برمی‌خیزد و محصول امر و نهی [[خدا]] نیست تا از رهگذر آن دو [[تغییر]] یابد.<ref>حسن و قبح عقلی، فصل سوم.</ref> در این دیدگاه، چون راست‌گویی خوب است، مورد سفارش و امر الهی و چون [[دروغ]] بد است مورد [[نهی]] قرار می‌گیرد.<ref>انوار الملکوت، ص‌۱۰۴؛ المغنی، «التعدیل والتجویر»، ص‌۱۰۲‌ـ‌۱۱۴.</ref> از دید اینان، حُسن و قبح نه تابع پسند و ناپسندی انسان و نه تابع [[امر و نهی]] [[خداوند]] است. اینان در [[تأیید]] مدّعای خود، به آیاتی استناد می‌کنند؛ البتّه درباره قسمت اوّل، که پسند و [[ناپسند]] [[انسان]] معیار [[حُسن]] و قُبح نیست [[آیات]]، [[صراحت]] بیش‌تری دارند: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶.</ref> امّا درباره قسمت دوم، که امر و نهی [[الهی]] معیار [[حسن و قبح]] نیست، دلالت آیات صراحت قبل را ندارد. خداوند در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> به‌طور ضمنی، حُسن مقدّم بر [[امر به عدل]] و قُبح مقدم بر [[نهی]] از [[فحشاء]] را بیان می‌دارد؛ زیرا اگر چنین نباشد، آیه مذکور هیچ ستایشی را برای خداوند دربرندارد.<ref>ر. ک: مقاله پیش‌ فرض‌های اخلاقی قرآن، جورج حورانی.Reason and Tradition in Islamic Ethics, ch.۳.</ref> [[شیعه]] و [[معتزله]] لوازم باطلی برای نظریّه حُسن و قُبح [[شرعی]] [[شناسایی]] کرده‌اند؛ ازاین‌روی به [[استقلال]] وجودی حُسن و قُبح [[اخلاقی]] از امر و نهی الهی [[فتوا]] داده‌اند و با دقت در [[قرآن کریم]] می‌توان دریافت که دیدگاه آنها با مجموعه [[آیات الهی]] سازگارتر است<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>.
متکلّمان [[اشعری]] به استناد آیاتی از [[قرآن کریم]] که بر قدرت مطلق الهی دلالت دارند و حتّی [[خیر و شرّ]] و [[حُسن]] و قُبح را هم در [[اختیار]] خداوند می‌دانند، مانند {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref> یا اینکه خداوند هرکس را بخواهد [[پاداش]] یا [[عذاب]] می‌دهد، زیرا هر کاری در دست او است: {{متن قرآن|يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«هر که را بخواهد عذاب می‌کند و هر که را بخواهد می‌آمرزد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۴۰.</ref> به الهی بودن [[حُسن و قبح]] [[ملکات]] و [[افعال]] [[انسان]] قائل شدند. از دیدگاه [[اشاعره]]، اگر خداوند به [[دروغ‌گویی]] [[فرمان]] می‌داد، آن کار به [[حکم]] [[نفوذ]] [[امر]] او، [[نیکو]] می‌شد؛ بنابراین، [[اوصاف اخلاقی]] تابع [[شرع]] هستند و تا [[امر و نهی]] الهی به چیزی تعلق نگیرد، حُسن و قُبحی در کار نیست و [[صدق]] و [[کذب]] از لحاظ [[اخلاقی]] تفاوت ذاتی ندارند.<ref>نهایة الاقدام، ص‌۳۷۰‌ـ‌۴۱۷.</ref> در مقابل، متکلّمان [[شیعی]] و معتزلی به ذاتی بودن حُسن و قُبح [[اعتقاد]] یافتند؛ به این معنا که حُسن وصف راست‌گویی، از صمیم ذات آن برمی‌خیزد و محصول امر و نهی [[خدا]] نیست تا از رهگذر آن دو [[تغییر]] یابد.<ref>حسن و قبح عقلی، فصل سوم.</ref> در این دیدگاه، چون راست‌گویی خوب است، مورد سفارش و امر الهی و چون [[دروغ]] بد است مورد [[نهی]] قرار می‌گیرد.<ref>انوار الملکوت، ص‌۱۰۴؛ المغنی، «التعدیل والتجویر»، ص‌۱۰۲‌ـ‌۱۱۴.</ref> از دید اینان، حُسن و قبح نه تابع پسند و ناپسندی انسان و نه تابع [[امر و نهی]] [[خداوند]] است. اینان در [[تأیید]] مدّعای خود، به آیاتی استناد می‌کنند؛ البتّه درباره قسمت اوّل، که پسند و [[ناپسند]] [[انسان]] معیار [[حُسن]] و قُبح نیست [[آیات]]، [[صراحت]] بیش‌تری دارند: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶.</ref> امّا درباره قسمت دوم، که امر و نهی [[الهی]] معیار [[حسن و قبح]] نیست، دلالت آیات صراحت قبل را ندارد. خداوند در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> به‌طور ضمنی، حُسن مقدّم بر [[امر به عدل]] و قُبح مقدم بر [[نهی]] از [[فحشاء]] را بیان می‌دارد؛ زیرا اگر چنین نباشد، آیه مذکور هیچ ستایشی را برای خداوند دربرندارد.<ref>ر. ک: مقاله پیش‌ فرض‌های اخلاقی قرآن، جورج حورانی.Reason and Tradition in Islamic Ethics, ch.۳.</ref> [[شیعه]] و [[معتزله]] لوازم باطلی برای نظریّه حُسن و قُبح [[شرعی]] [[شناسایی]] کرده‌اند؛ ازاین‌روی به [[استقلال]] وجودی حُسن و قُبح [[اخلاقی]] از امر و نهی الهی [[فتوا]] داده‌اند و با دقت در [[قرآن کریم]] می‌توان دریافت که دیدگاه آنها با مجموعه [[آیات الهی]] سازگارتر است<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 369-371.</ref>.


=== [[حسن و قبح عقلی]] یا شرعی ===
=== [[حسن و قبح عقلی]] یا شرعی ===
خط ۱۱۰: خط ۱۱۲:
مستند [[قرآنی]] اشاعره، آیاتی است که [[هدایت]] را به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] منوط می‌کند که معنای ضمنی آنها، انحصار [[راه]] [[شناسایی]] حقایق [[اخلاقی]] از [[طریق وحی]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}}<ref>«هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«بو اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref> برخی از مدافعان [[شرعی]] بودن راه [[شناخت]] [[حُسن]] و قُبح، بر [[مخالفان]] خود خرده می‌گیرند و می‌گویند: [[باطن]] [[اعتقاد]] به عقلی‌گرایی در حوزه [[اخلاق]]، [[انکار]] نقش انحصاری [[وحی]] در [[هدایت]] اخلاقی [[انسان]] است؛<ref>اصول‌الدین، ص‌۱۴۹.</ref> امّا [[متکلّمان]] [[شیعی]] و بسیاری از متکلّمان معتزلی، قبول امکان [[شناخت عقلی]] حُسن و قُبح برخی [[عناوین]] کلّی، ولی اساسی را با پذیرش نقش مهمّ وحی در عرصه اخلاق، متناقض نمی‌یابند. آنان ضمن پذیرش نقش تأکیدی وحی در آن‌چه [[عقل]] [[توانایی]] [[درک]] مستقل آن را دارد، بر نقش تشریحی وحی در آن‌چه عقل به‌صورت مجمل و کلی شناخته است، صحّه می‌گذارند.<ref> الخیر و الشر، ص‌۱۰۳.</ref> [[تدبّر]] و تفکّری که در [[قرآن کریم]] بدان [[دعوت]] شده است، به‌طور ضمنی، امکان شناخت برخی ارزش‌های کلّی حالات و [[افعال]] [[آدمی]] را دربردارد.
مستند [[قرآنی]] اشاعره، آیاتی است که [[هدایت]] را به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] منوط می‌کند که معنای ضمنی آنها، انحصار [[راه]] [[شناسایی]] حقایق [[اخلاقی]] از [[طریق وحی]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}}<ref>«هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«بو اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref> برخی از مدافعان [[شرعی]] بودن راه [[شناخت]] [[حُسن]] و قُبح، بر [[مخالفان]] خود خرده می‌گیرند و می‌گویند: [[باطن]] [[اعتقاد]] به عقلی‌گرایی در حوزه [[اخلاق]]، [[انکار]] نقش انحصاری [[وحی]] در [[هدایت]] اخلاقی [[انسان]] است؛<ref>اصول‌الدین، ص‌۱۴۹.</ref> امّا [[متکلّمان]] [[شیعی]] و بسیاری از متکلّمان معتزلی، قبول امکان [[شناخت عقلی]] حُسن و قُبح برخی [[عناوین]] کلّی، ولی اساسی را با پذیرش نقش مهمّ وحی در عرصه اخلاق، متناقض نمی‌یابند. آنان ضمن پذیرش نقش تأکیدی وحی در آن‌چه [[عقل]] [[توانایی]] [[درک]] مستقل آن را دارد، بر نقش تشریحی وحی در آن‌چه عقل به‌صورت مجمل و کلی شناخته است، صحّه می‌گذارند.<ref> الخیر و الشر، ص‌۱۰۳.</ref> [[تدبّر]] و تفکّری که در [[قرآن کریم]] بدان [[دعوت]] شده است، به‌طور ضمنی، امکان شناخت برخی ارزش‌های کلّی حالات و [[افعال]] [[آدمی]] را دربردارد.


متکلّمان معتزلی و شیعی اصولاً معتقدند که اصل پذیرش [[رسالت]] [[انبیا]] بر اعتراف [[عقلی]] به قُبح [[فریب‌کاری]] و [[اغوا]] مبتنی است؛ زیرا اگر قُبح این‌کار از پیش مورد [[تصدیق]] عقلی نباشد، چگونه می‌توان به گفته‌های [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} ایمان‌آورد و این احتمال که وحی برای [[فریب]] یا دست‌کم [[سرگرمی]] [[انسان‌ها]] است، چگونه دفع‌می‌شود؟<ref>کشف‌المراد، ص‌۳۰۳.</ref> بنابراین، [[انسان]] با دانسته‌های اخلاقی خود به [[دین]] روی می‌آورد و دست‌کم پاره‌ای از معرفت‌های اخلاقی بر [[علم]] به [[امر و نهی]] [[الهی]] مقدّم هستند.<ref>حسن و قبح عقلی، فصول ۹‌ـ‌۱۰؛ عقل و اعتقاد دینی، فصل ۱۳؛ نقد و نظر، سال ۴، ش ۱‌ـ‌۲، ص‌۲۰۴.</ref> افزون بر این، در برخی [[روایات اسلامی]] از انسان خواسته شده است که اگر دین ندارد، دست‌کم به [[ارزش‌های اخلاقی]] [[وفادار]] باشد؛ برای مثال، [[امام حسین]] {{ع}} می‌فرماید: اِن لم‌یکن لکم دینٌ و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا اَحرارًا فی دنیاکم.<ref>بحارالانوار، ج‌۴۵، ص‌۵۱.</ref> مضمون این‌گونه [[روایات]]، [[استقلال]] کلّی معرفت‌ شناسانه [[ارزش‌های اخلاقی]] از [[معرفت]] دینی‌ است<ref>الارشاد، ص‌۲۵۷‌ـ‌۲۷۳.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
متکلّمان معتزلی و شیعی اصولاً معتقدند که اصل پذیرش [[رسالت]] [[انبیا]] بر اعتراف [[عقلی]] به قُبح [[فریب‌کاری]] و [[اغوا]] مبتنی است؛ زیرا اگر قُبح این‌کار از پیش مورد [[تصدیق]] عقلی نباشد، چگونه می‌توان به گفته‌های [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} ایمان‌آورد و این احتمال که وحی برای [[فریب]] یا دست‌کم [[سرگرمی]] [[انسان‌ها]] است، چگونه دفع‌می‌شود؟<ref>کشف‌المراد، ص‌۳۰۳.</ref> بنابراین، [[انسان]] با دانسته‌های اخلاقی خود به [[دین]] روی می‌آورد و دست‌کم پاره‌ای از معرفت‌های اخلاقی بر [[علم]] به [[امر و نهی]] [[الهی]] مقدّم هستند.<ref>حسن و قبح عقلی، فصول ۹‌ـ‌۱۰؛ عقل و اعتقاد دینی، فصل ۱۳؛ نقد و نظر، سال ۴، ش ۱‌ـ‌۲، ص‌۲۰۴.</ref> افزون بر این، در برخی [[روایات اسلامی]] از انسان خواسته شده است که اگر دین ندارد، دست‌کم به [[ارزش‌های اخلاقی]] [[وفادار]] باشد؛ برای مثال، [[امام حسین]] {{ع}} می‌فرماید: اِن لم‌یکن لکم دینٌ و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا اَحرارًا فی دنیاکم.<ref>بحارالانوار، ج‌۴۵، ص‌۵۱.</ref> مضمون این‌گونه [[روایات]]، [[استقلال]] کلّی معرفت‌ شناسانه [[ارزش‌های اخلاقی]] از [[معرفت]] دینی‌ است<ref>الارشاد، ص‌۲۵۷‌ـ‌۲۷۳.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 371-372.</ref>


=== [[ثبات]] یا نسبیت [[اخلاق]] ===
=== [[ثبات]] یا نسبیت [[اخلاق]] ===
آیا ارزش‌های اخلاقی برای فرد، [[جامعه]] یا دوره خاصّی، متفاوت از فرد، جامعه یا دوره دیگر است؟<ref>فلسفه اخلاق، ویلیام، ص‌۲۲۷‌ـ‌۲۳۱.</ref> بدون آنکه بخواهیم نظریّه‌های گوناگون را در‌این خصوص به تفصیل بررسی کنیم فقط دیدگاه مستفاد از [[قرآن کریم]] را به [[اجمال]] بیان می‌داریم. در بخش پیشین، نظریّه [[عینی]] بودن ارزش‌های اخلاقی را مورد [[تأیید]] [[آیات قرآن]] دانستیم. در این صورت، بسیاری از تقریرهای نسبی‌گرایی مانند ذهنی‌گرایی و قراردادگرایی از دیدگاه قرآن کریم قابل پذیرش‌ نیست.
آیا ارزش‌های اخلاقی برای فرد، [[جامعه]] یا دوره خاصّی، متفاوت از فرد، جامعه یا دوره دیگر است؟<ref>فلسفه اخلاق، ویلیام، ص‌۲۲۷‌ـ‌۲۳۱.</ref> بدون آنکه بخواهیم نظریّه‌های گوناگون را در‌این خصوص به تفصیل بررسی کنیم فقط دیدگاه مستفاد از [[قرآن کریم]] را به [[اجمال]] بیان می‌داریم. در بخش پیشین، نظریّه [[عینی]] بودن ارزش‌های اخلاقی را مورد [[تأیید]] [[آیات قرآن]] دانستیم. در این صورت، بسیاری از تقریرهای نسبی‌گرایی مانند ذهنی‌گرایی و قراردادگرایی از دیدگاه قرآن کریم قابل پذیرش‌ نیست.


از سوی دیگر، با توجّه به آیات قرآن درمی‌یابیم که ارزش‌های اخلاقی، هرگز به تبع فرد یا جامعه یا جنس افراد متفاوت نمی‌شود. [[قرآن]]، همواره ذات [[انسان]] را اعمّ از مرد یا [[زن]]، [[عرب]] یا [[عجم]]، معاصر [[نزول]] یا غیر معاصر مورد خطاب [[اخلاقی]] قرار می‌دهد و از او می‌خواهد تا ارزش‌های عینی اخلاقی را که [[جاودانه]] است، پاس دارد. در [[آیات]] متعدّدی، [[خداوند]] به‌صورت مطلق می‌فرماید: [[ایمان]] و [[عمل صالح]]، سبب [[رستگاری]] است و این به فرد، [[ملّت]] یا دوره خاصی اختصاص ندارد: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند خوشا بر آنان و آنان را فرجام نیکوست» سوره رعد، آیه ۲۹.</ref> افزون بر این، در برخی آیات تصریح شده است که این موضوع برای زن و مرد مساوی است: {{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ }}<ref>«کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمی‌آیند» سوره غافر، آیه ۴۰.</ref> [[گواه]] [[جاودانگی]] و ثبات ارزش‌های اخلاقی، خط فاصل [[ابدی]] است که خداوند بین دو گروه [[صالحان]] و گنه‌کاران در چگونگی [[زندگی]] و [[مرگ]] ایشان ترسیم می‌کند: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا کسانی که به گناهان دست یازیده‌اند گمان دارند که آنان را همانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، به گونه‌ای که زندگانی و مرگشان همگون باشد؟! بد داوری می‌کنند!» سوره جاثیه، آیه ۲۱.</ref><ref>ر. ک: مجموعه آثار، ج‌۱۳، مقاله ۳ «نقدی بر مارکسیسم».</ref> البتّه ناگفته پیداست که [[اصول اخلاقی]] [[ثابت]] می‌توانند مایه [[پیشرفت]] و تعالی افراد و [[جوامع]] باشند و آنان را [[اصلاح]] کنند وگرنه چنان‌چه اصول اخلاقی دست‌خوش [[تغییر]] و تحوّل باشند به جای نقش آفرینی، خود دنباله رو هر وضع و شرایط خواهند گردید<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۷.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
از سوی دیگر، با توجّه به آیات قرآن درمی‌یابیم که ارزش‌های اخلاقی، هرگز به تبع فرد یا جامعه یا جنس افراد متفاوت نمی‌شود. [[قرآن]]، همواره ذات [[انسان]] را اعمّ از مرد یا [[زن]]، [[عرب]] یا [[عجم]]، معاصر [[نزول]] یا غیر معاصر مورد خطاب [[اخلاقی]] قرار می‌دهد و از او می‌خواهد تا ارزش‌های عینی اخلاقی را که [[جاودانه]] است، پاس دارد. در [[آیات]] متعدّدی، [[خداوند]] به‌صورت مطلق می‌فرماید: [[ایمان]] و [[عمل صالح]]، سبب [[رستگاری]] است و این به فرد، [[ملّت]] یا دوره خاصی اختصاص ندارد: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند خوشا بر آنان و آنان را فرجام نیکوست» سوره رعد، آیه ۲۹.</ref> افزون بر این، در برخی آیات تصریح شده است که این موضوع برای زن و مرد مساوی است: {{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ }}<ref>«کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمی‌آیند» سوره غافر، آیه ۴۰.</ref> [[گواه]] [[جاودانگی]] و ثبات ارزش‌های اخلاقی، خط فاصل [[ابدی]] است که خداوند بین دو گروه [[صالحان]] و گنه‌کاران در چگونگی [[زندگی]] و [[مرگ]] ایشان ترسیم می‌کند: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا کسانی که به گناهان دست یازیده‌اند گمان دارند که آنان را همانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، به گونه‌ای که زندگانی و مرگشان همگون باشد؟! بد داوری می‌کنند!» سوره جاثیه، آیه ۲۱.</ref><ref>ر. ک: مجموعه آثار، ج‌۱۳، مقاله ۳ «نقدی بر مارکسیسم».</ref> البتّه ناگفته پیداست که [[اصول اخلاقی]] [[ثابت]] می‌توانند مایه [[پیشرفت]] و تعالی افراد و [[جوامع]] باشند و آنان را [[اصلاح]] کنند وگرنه چنان‌چه اصول اخلاقی دست‌خوش [[تغییر]] و تحوّل باشند به جای نقش آفرینی، خود دنباله رو هر وضع و شرایط خواهند گردید<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۶۷.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 372-373.</ref>


=== معیار [[اخلاقی]] ===
=== معیار [[اخلاقی]] ===
بحث معیار اخلاقی که در کتاب‌های فلسفه‌اخلاق غربی به نام [[اخلاق هنجاری]] (normativeethics) معروف است در صدد یافتن پاسخ به این [[پرسش]] است که مصدر و اساس [[ارزش‌های اخلاقی]] چیست؟ برای مثال، چرا [[عدالت]] نیکوست و [[ظلم]] بد است <ref>مسأله باید و هست، ص‌۱۶.</ref> زیرا این بحث از مهمّ‌ترین مباحث [[فلسفه]] [[اخلاق]] بوده حلقه وصل فلسفه اخلاق با [[علم اخلاق]] است. مکاتب اخلاقی را به‌طور معمول براساس نوع معیاری که ارائه می‌دهند، به دو گروه و ظیفه‌گرایانه و غایت‌گرایانه تقسیم می‌کنند؛<ref>ر. ک: فلسفه اخلاق، ویلیام، فصل دوم.</ref> گرچه امروزه اخلاق فضیلت‌گرایانه به‌صورت گروه متفاوت مطرح است. ما بدون وارد شدن به جزئیّات، به معیار اخلاقی [[قرآن کریم]] اشاره‌ای خواهیم کرد؛ سپس تناسب آن را با سه گروه مذکور از مکاتب اخلاقی توضیح می‌دهیم.
بحث معیار اخلاقی که در کتاب‌های فلسفه‌اخلاق غربی به نام [[اخلاق هنجاری]] (normativeethics) معروف است در صدد یافتن پاسخ به این [[پرسش]] است که مصدر و اساس [[ارزش‌های اخلاقی]] چیست؟ برای مثال، چرا [[عدالت]] نیکوست و [[ظلم]] بد است <ref>مسأله باید و هست، ص‌۱۶.</ref> زیرا این بحث از مهمّ‌ترین مباحث [[فلسفه]] [[اخلاق]] بوده حلقه وصل فلسفه اخلاق با [[علم اخلاق]] است. مکاتب اخلاقی را به‌طور معمول براساس نوع معیاری که ارائه می‌دهند، به دو گروه و ظیفه‌گرایانه و غایت‌گرایانه تقسیم می‌کنند؛<ref>ر. ک: فلسفه اخلاق، ویلیام، فصل دوم.</ref> گرچه امروزه اخلاق فضیلت‌گرایانه به‌صورت گروه متفاوت مطرح است. ما بدون وارد شدن به جزئیّات، به معیار اخلاقی [[قرآن کریم]] اشاره‌ای خواهیم کرد؛ سپس تناسب آن را با سه گروه مذکور از مکاتب اخلاقی توضیح می‌دهیم.


[[انسان]] از دیدگاه [[قرآن]] تنها با نزدیک شدن به [[خداوند]]، [[آرامش]] می‌گیرد و همه [[کوشش]] او تنها با توجّه به این [[هدف]] معنا می‌یابد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ}}<ref>«ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.</ref> بنابراین، مصدر و منشأ ارزش‌های اخلاقی در دیدگاه قرآن [[قرب الهی]] است که با تعبیرهای گوناگونی مانند "[[فلاح]]"، "[[فوز]]"، "[[نجات]]" و "[[هدایت]]" بدان اشاره می‌شود.<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۳۰‌ـ‌۳۵.</ref> خوب بودن [[ملکات نفسانی]] و [[اعمال انسان]] در‌صورتی است که با قرب الهی رابطه‌ای مستقیم داشته، [[آدمی]] را به خداوند نزدیک کنند و بد بودن آنها در‌صورتی است که با [[مقام قرب الهی]] یا [[سعادت ابدی]] [[انسان]] رابطه‌ای معکوس داشته باشند. برخی از [[عالمان]] معاصر این رابطه [[تکوینی]] و [[واقعی]] را مبنای تحلیل جمله‌های اخلاقی می‌دانند.<ref>فلسفه اخلاق، مصباح، ص‌۲۷‌ـ‌۳۱.</ref> نکته مهمّ، تحلیل سعادت ابدی یا مقام قرب الهی است و گرنه به گفته ارسطو، با این مطلب که آدمی در پی [[سعادت]] است، کم‌تر کسی مخالفت‌ می‌کند.<ref>اخلاق نیکو ماخوس، ص‌۱۷.</ref> [[اخلاق]] ارسطویی که میان [[عالمان]] [[مسلمان]] پذیرش بسیاری داشته است، بر نقش اصلی و مهمّ [[شکوفایی]] قوّه نظری [[انسان]] در [[سعادت]] او تأکید دارد و از این حالت، به نظرپردازی یا [[تأمّل]] (Contemplation) که عبارت از حالت استغراق در [[شهود حقایق]] غایی مانند [[خداوند]] است، تعبیر می‌کند؛ البتّه [[فضیلت‌های اخلاقی]] نیز در [[سعادت انسان]] تأثیر دارند؛ امّا بنابر یکی از [[تفاسیر]] مهمّ ارسطو ([[تفسیر]] معروف به [[عقلانی]]) که اتفاقاً در [[فلسفه]] و [[عرفان اسلامی]] هم انعکاس فراوانی دارد، [[ارزش]] فضیلت‌های اخلاقی برای فراهم ساختن شرایط تأمّل است؛<ref>ارغنون، ش ۱۶، ص‌۹۹‌ـ‌۱۱۰.</ref> امّا این تفسیر از سعادت و [[قرب الهی]] که به [[عمل صالح]] نقش تبعی می‌دهد، نمی‌تواند مورد [[تأیید]] [[قرآن کریم]] باشد. احتمالا برای ردّ چنین نگرشی است که در قرآن کریم عمل صالح به‌طور معمول در کنار [[ایمان]] و [[معرفت به خداوند]] آمده است، تا نشان دهد که برای رسیدن به قرب الهی باید با دو بال ایمان و عمل صالح پرواز کرد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند بهشتی‌اند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۸۲.</ref> به تعبیر زیبای قرآن کریم، رابطه ایمان و عمل صالح دو سویه است و هر کدام در دیگری اثر می‌گذارد. [[کلام]] [[پاک]] که کنایه از [[اعتقادات]] درست و مقوله‌ای نظری است، رو به‌سوی خداوند دارد؛ امّا عمل صالح است که آن را بالا می‌برد و ارتقا می‌دهد: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref> بنابراین، می‌توان گفت که معیار [[اخلاقی]] [[قرآن]]، از جهتی غایت‌گرایانه است؛ امّا چون سعادت را در گستره [[حیات]] [[آخرتی]] انسان هم ملحوظ می‌دارد، [[آدمی]] را به تعبّدی عقلانی به [[وحی]] فرا می‌خواند تا در پرتو [[روشنایی]] وحی، [[راه]] [[سعادت ابدی]] را دریابد و از این [[جهت]] به اخلاق‌های وظیفه‌گرایانه شبیه است و سرانجام چون [[سیر و سلوک]] در مسیر سعادت ابدی را شکوفایی [[واقعی]] انسان می‌داند، شبیه اخلاق‌های فضیلت‌گرایانه است. نتیجه آنکه معیار [[اخلاقی]] [[قرآن]]، ضمن جمع ویژگی‌های مثبت نظریّات اخلاقی، معیاری منحصر و خاص‌ است<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>.
[[انسان]] از دیدگاه [[قرآن]] تنها با نزدیک شدن به [[خداوند]]، [[آرامش]] می‌گیرد و همه [[کوشش]] او تنها با توجّه به این [[هدف]] معنا می‌یابد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ}}<ref>«ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.</ref> بنابراین، مصدر و منشأ ارزش‌های اخلاقی در دیدگاه قرآن [[قرب الهی]] است که با تعبیرهای گوناگونی مانند "[[فلاح]]"، "[[فوز]]"، "[[نجات]]" و "[[هدایت]]" بدان اشاره می‌شود.<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۳۰‌ـ‌۳۵.</ref> خوب بودن [[ملکات نفسانی]] و [[اعمال انسان]] در‌صورتی است که با قرب الهی رابطه‌ای مستقیم داشته، [[آدمی]] را به خداوند نزدیک کنند و بد بودن آنها در‌صورتی است که با [[مقام قرب الهی]] یا [[سعادت ابدی]] [[انسان]] رابطه‌ای معکوس داشته باشند. برخی از [[عالمان]] معاصر این رابطه [[تکوینی]] و [[واقعی]] را مبنای تحلیل جمله‌های اخلاقی می‌دانند.<ref>فلسفه اخلاق، مصباح، ص‌۲۷‌ـ‌۳۱.</ref> نکته مهمّ، تحلیل سعادت ابدی یا مقام قرب الهی است و گرنه به گفته ارسطو، با این مطلب که آدمی در پی [[سعادت]] است، کم‌تر کسی مخالفت‌ می‌کند.<ref>اخلاق نیکو ماخوس، ص‌۱۷.</ref> [[اخلاق]] ارسطویی که میان [[عالمان]] [[مسلمان]] پذیرش بسیاری داشته است، بر نقش اصلی و مهمّ [[شکوفایی]] قوّه نظری [[انسان]] در [[سعادت]] او تأکید دارد و از این حالت، به نظرپردازی یا [[تأمّل]] (Contemplation) که عبارت از حالت استغراق در [[شهود حقایق]] غایی مانند [[خداوند]] است، تعبیر می‌کند؛ البتّه [[فضیلت‌های اخلاقی]] نیز در [[سعادت انسان]] تأثیر دارند؛ امّا بنابر یکی از [[تفاسیر]] مهمّ ارسطو ([[تفسیر]] معروف به [[عقلانی]]) که اتفاقاً در [[فلسفه]] و [[عرفان اسلامی]] هم انعکاس فراوانی دارد، [[ارزش]] فضیلت‌های اخلاقی برای فراهم ساختن شرایط تأمّل است؛<ref>ارغنون، ش ۱۶، ص‌۹۹‌ـ‌۱۱۰.</ref> امّا این تفسیر از سعادت و [[قرب الهی]] که به [[عمل صالح]] نقش تبعی می‌دهد، نمی‌تواند مورد [[تأیید]] [[قرآن کریم]] باشد. احتمالا برای ردّ چنین نگرشی است که در قرآن کریم عمل صالح به‌طور معمول در کنار [[ایمان]] و [[معرفت به خداوند]] آمده است، تا نشان دهد که برای رسیدن به قرب الهی باید با دو بال ایمان و عمل صالح پرواز کرد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند بهشتی‌اند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۸۲.</ref> به تعبیر زیبای قرآن کریم، رابطه ایمان و عمل صالح دو سویه است و هر کدام در دیگری اثر می‌گذارد. [[کلام]] [[پاک]] که کنایه از [[اعتقادات]] درست و مقوله‌ای نظری است، رو به‌سوی خداوند دارد؛ امّا عمل صالح است که آن را بالا می‌برد و ارتقا می‌دهد: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref> بنابراین، می‌توان گفت که معیار [[اخلاقی]] [[قرآن]]، از جهتی غایت‌گرایانه است؛ امّا چون سعادت را در گستره [[حیات]] [[آخرتی]] انسان هم ملحوظ می‌دارد، [[آدمی]] را به تعبّدی عقلانی به [[وحی]] فرا می‌خواند تا در پرتو [[روشنایی]] وحی، [[راه]] [[سعادت ابدی]] را دریابد و از این [[جهت]] به اخلاق‌های وظیفه‌گرایانه شبیه است و سرانجام چون [[سیر و سلوک]] در مسیر سعادت ابدی را شکوفایی [[واقعی]] انسان می‌داند، شبیه اخلاق‌های فضیلت‌گرایانه است. نتیجه آنکه معیار [[اخلاقی]] [[قرآن]]، ضمن جمع ویژگی‌های مثبت نظریّات اخلاقی، معیاری منحصر و خاص‌ است<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 373-374.</ref>.


== قرآن و [[علم اخلاق]] ==
== قرآن و [[علم اخلاق]] ==
خط ۱۳۳: خط ۱۳۵:
# از مرتبطات مصداقی، آیاتی است که عمل خاصّی را [[ستایش]] یا نکوهش کرده است. اعمالی مانند: [[صدقه]]، {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref> [[انفاق]]، {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref> [[امر به معروف و نهی از منکر]]، {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.</ref>، {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>، {{متن قرآن|يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و به کارهای خیر می‌شتابند و آنان از شایستگانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۴.</ref> [[وفای به عهد]] و [[ادای امانت]]، {{متن قرآن|لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ}}<ref>«و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند» سوره مؤمنون، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ}}<ref>«ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید؛ (گوشت) دام‌ها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده می‌شود، بی‌آنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بی‌گمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱.</ref> از سوی [[قرآن کریم]] ستایش، و در مقابل، اعمالی مانند [[سرقت]]، {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref> [[کم‌فروشی]]، {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref> [[ربا]]، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref>، {{متن قرآن|يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ}}<ref>«خداوند ربا را کاستی می‌دهد و صدقات را افزایش می‌بخشد و خداوند هیچ ناسپاس بزهکاری را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۷۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند و نماز بر پا داشته و زکات داده‌اند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۷۷.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایه‌هایتان از آن شماست، نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.</ref> و [[مسخره کردن]] دیگران {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.</ref> نکوهش شده‌اند.
# از مرتبطات مصداقی، آیاتی است که عمل خاصّی را [[ستایش]] یا نکوهش کرده است. اعمالی مانند: [[صدقه]]، {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref> [[انفاق]]، {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref> [[امر به معروف و نهی از منکر]]، {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.</ref>، {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>، {{متن قرآن|يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و به کارهای خیر می‌شتابند و آنان از شایستگانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۴.</ref> [[وفای به عهد]] و [[ادای امانت]]، {{متن قرآن|لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ}}<ref>«و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند» سوره مؤمنون، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ}}<ref>«ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید؛ (گوشت) دام‌ها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده می‌شود، بی‌آنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بی‌گمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱.</ref> از سوی [[قرآن کریم]] ستایش، و در مقابل، اعمالی مانند [[سرقت]]، {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref> [[کم‌فروشی]]، {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref> [[ربا]]، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref>، {{متن قرآن|يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ}}<ref>«خداوند ربا را کاستی می‌دهد و صدقات را افزایش می‌بخشد و خداوند هیچ ناسپاس بزهکاری را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۷۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند و نماز بر پا داشته و زکات داده‌اند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۷۷.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایه‌هایتان از آن شماست، نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.</ref> و [[مسخره کردن]] دیگران {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.</ref> نکوهش شده‌اند.


یکی از جامع‌ترین [[آیات]] مربوط به عمل، با به‌کارگیری واژه "[[برّ]]" آن را شامل فضیلت‌های خاصّ [[دینی]] مانند ایمان به خدا و [[روز رستاخیز]] و فضیلت‌های عامّ [[اخلاقی]] مانند [[ایثار]] دانسته است. {{متن قرآن|لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref> درباره دسته‌بندی اصول اخلاقی میان [[عالمان]] [[مسلمان]] توافقی وجود ندارد. عبداللّه درّاز که کتاب او الهام‌بخش برخی از نویسندگان و عالمان متأخّر در حوزه [[اخلاق]] [[قرآنی]] است، اصول اخلاقی [[قرآن‌کریم]] را در بخش‌های ۵ گانه شامل [[اخلاق فردی]]، [[خانواده]]، [[اجتماعی]]، [[دولت]] و دینی رده‌بندی کرده، و برای هر دسته، آیاتی از [[قرآن]] را [[شاهد]] آورده است.<ref>تاریخ فلسفه دراسلام، ج۱، ص۲۲۳‌ـ‌۲۴۰؛اخلاق در قرآن، ج‌۲‌ـ‌۳.</ref> برخی، اصول اخلاقیِ قرآن را در سه محور رده‌بندی کرده و شامل [[اخلاق فردی]]، [[اجتماعی]] و [[الهی]] دانسته‌اند<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۲.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
یکی از جامع‌ترین [[آیات]] مربوط به عمل، با به‌کارگیری واژه "[[برّ]]" آن را شامل فضیلت‌های خاصّ [[دینی]] مانند ایمان به خدا و [[روز رستاخیز]] و فضیلت‌های عامّ [[اخلاقی]] مانند [[ایثار]] دانسته است. {{متن قرآن|لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref> درباره دسته‌بندی اصول اخلاقی میان [[عالمان]] [[مسلمان]] توافقی وجود ندارد. عبداللّه درّاز که کتاب او الهام‌بخش برخی از نویسندگان و عالمان متأخّر در حوزه [[اخلاق]] [[قرآنی]] است، اصول اخلاقی [[قرآن‌کریم]] را در بخش‌های ۵ گانه شامل [[اخلاق فردی]]، [[خانواده]]، [[اجتماعی]]، [[دولت]] و دینی رده‌بندی کرده، و برای هر دسته، آیاتی از [[قرآن]] را [[شاهد]] آورده است.<ref>تاریخ فلسفه دراسلام، ج۱، ص۲۲۳‌ـ‌۲۴۰؛اخلاق در قرآن، ج‌۲‌ـ‌۳.</ref> برخی، اصول اخلاقیِ قرآن را در سه محور رده‌بندی کرده و شامل [[اخلاق فردی]]، [[اجتماعی]] و [[الهی]] دانسته‌اند<ref>اخلاق در قرآن، ج‌۲.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 374-377.</ref>


== اخلاق فردی ==
== اخلاق فردی ==
منظور از اخلاق فردی، اصولی است که صرف نظر از حیثیّت اجتماعی [[انسان]]، به بیان [[ارزش‌های اخلاقی]] او می‌پردازد. جدیّت و کوشش در [[راه خدا]] برای فرد [[انسان]]، [[ارزش]] است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref> [[قرآن]] به [[استقامت]] و [[ثبات]] در راه خدا: {{متن قرآن|فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ }}<ref>«به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید» سوره فصلت، آیه ۶.</ref> و ترک [[پیروی از هوای نفس]] سفارش کرده است: {{متن قرآن| وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ }}<ref>«از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> بستن چشم از نگاه به نامحرم و [[پاک]] دامنی که از [[عزّت]] نفس نشأت می‌گیرد: {{متن قرآن|قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ}}<ref>«به مردان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند، این برای آنان پاک‌تر است، بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره نور، آیه ۳۰.</ref> و نیز [[انتخاب]] [[الگو]] و اسوه‌ای [[دینی]] در [[زندگی]] هر فرد، مورد سفارش قرآن است: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> [[خداوند]]، [[حسد]] را که حالتی درونی و فردی است، [[نکوهش]] می‌کند و از انسان می‌خواهد به [[بندگان]] او برای نعمتی که خداوند به آنان داده است، حَسَد نورزد: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref> و سرانجام از [[آدمی]] می‌خواهد که در [[توانگری]] از [[اسراف]] و [[تبذیر]] بپرهیزد: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا}}<ref>«که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۷.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
منظور از اخلاق فردی، اصولی است که صرف نظر از حیثیّت اجتماعی [[انسان]]، به بیان [[ارزش‌های اخلاقی]] او می‌پردازد. جدیّت و کوشش در [[راه خدا]] برای فرد [[انسان]]، [[ارزش]] است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref> [[قرآن]] به [[استقامت]] و [[ثبات]] در راه خدا: {{متن قرآن|فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ }}<ref>«به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید» سوره فصلت، آیه ۶.</ref> و ترک [[پیروی از هوای نفس]] سفارش کرده است: {{متن قرآن| وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ }}<ref>«از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> بستن چشم از نگاه به نامحرم و [[پاک]] دامنی که از [[عزّت]] نفس نشأت می‌گیرد: {{متن قرآن|قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ}}<ref>«به مردان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند، این برای آنان پاک‌تر است، بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره نور، آیه ۳۰.</ref> و نیز [[انتخاب]] [[الگو]] و اسوه‌ای [[دینی]] در [[زندگی]] هر فرد، مورد سفارش قرآن است: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> [[خداوند]]، [[حسد]] را که حالتی درونی و فردی است، [[نکوهش]] می‌کند و از انسان می‌خواهد به [[بندگان]] او برای نعمتی که خداوند به آنان داده است، حَسَد نورزد: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref> و سرانجام از [[آدمی]] می‌خواهد که در [[توانگری]] از [[اسراف]] و [[تبذیر]] بپرهیزد: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا}}<ref>«که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۷.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 377.</ref>


== [[اخلاق اجتماعی]] ==
== [[اخلاق اجتماعی]] ==
خط ۱۵۳: خط ۱۵۵:
# [[پیروی]] از زمام‌داران [[حقّ]]: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>
# [[پیروی]] از زمام‌داران [[حقّ]]: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>
# دوری از [[فساد]] و ترویج آن در [[جامعه]]: {{متن قرآن|وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا }}<ref>«و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید» سوره اعراف، آیه ۵۶.</ref>
# دوری از [[فساد]] و ترویج آن در [[جامعه]]: {{متن قرآن|وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا }}<ref>«و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید» سوره اعراف، آیه ۵۶.</ref>
# آمادگی برای [[دفاع]] در برابر دشمنان خدا: {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ }}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
# آمادگی برای [[دفاع]] در برابر دشمنان خدا: {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ }}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 377-378.</ref>


== اخلاق الهی ==
== اخلاق الهی ==
خط ۱۶۸: خط ۱۷۰:
مهمّ‌تر آنکه اخلاق‌های دینی با دادن [[صبغه]] الهی به همین فضیلت‌های معمول، آنها را تقدّس بخشیده، وسیله [[تقرّب به خداوند]] که اساس [[رستگاری]] است، قرار می‌دهند. در این نگاه، [[تعاون اجتماعی]]، [[تواضع]] و‌... و هر [[کار نیک]] دیگری رنگ و روی دینی می‌گیرد و مورد [[ستایش الهی]] و مایه جلب [[رضایت خداوند]] می‌شود؛ بنابراین، [[مکارم اخلاقی]] افزون بر [[ارزش]] ذاتی، زمینه‌ساز [[رضایت]] و [[ستایش خداوند]] نیز هست. گرامی‌ترین [[انسان‌ها]] نزد [[خداوند]]، خویشتن‌دارترین آنها است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> خدا عدالت‌پیشگان {{متن قرآن|لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.</ref> و [[نیکوکاران]] {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref> را [[دوست]] دارد.
مهمّ‌تر آنکه اخلاق‌های دینی با دادن [[صبغه]] الهی به همین فضیلت‌های معمول، آنها را تقدّس بخشیده، وسیله [[تقرّب به خداوند]] که اساس [[رستگاری]] است، قرار می‌دهند. در این نگاه، [[تعاون اجتماعی]]، [[تواضع]] و‌... و هر [[کار نیک]] دیگری رنگ و روی دینی می‌گیرد و مورد [[ستایش الهی]] و مایه جلب [[رضایت خداوند]] می‌شود؛ بنابراین، [[مکارم اخلاقی]] افزون بر [[ارزش]] ذاتی، زمینه‌ساز [[رضایت]] و [[ستایش خداوند]] نیز هست. گرامی‌ترین [[انسان‌ها]] نزد [[خداوند]]، خویشتن‌دارترین آنها است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> خدا عدالت‌پیشگان {{متن قرآن|لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.</ref> و [[نیکوکاران]] {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref> را [[دوست]] دارد.


[[اخلاق]] از دیدگاه [[قرآن]] حتّی آنجا که به تنظیم رابطه انسان با خود یا [[جامعه]] می‌پردازد می‌تواند صبغه الهی و دینی داشته باشد و این به [[نیّت]] [[خالص]] الهی در انجام آنها مشروط است و هر چه نیّت انسان خدایی‌تر باشد، [[پاداش]] آخرتی بیش‌تر است {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[اخلاق]] از دیدگاه [[قرآن]] حتّی آنجا که به تنظیم رابطه انسان با خود یا [[جامعه]] می‌پردازد می‌تواند صبغه الهی و دینی داشته باشد و این به [[نیّت]] [[خالص]] الهی در انجام آنها مشروط است و هر چه نیّت انسان خدایی‌تر باشد، [[پاداش]] آخرتی بیش‌تر است {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 378-380.</ref>


== قرآن و اخلاق [[تربیتی]] ==
== قرآن و اخلاق [[تربیتی]] ==
خط ۱۷۹: خط ۱۸۱:
یکی از شیوه‌های [[تربیتی]] قرآن، ربط دادن [[ارزش‌های اخلاقی]] با [[تمایلات]] اساسی [[انسان]] است؛ به‌طور مثال، با بیان اینکه انجام [[عمل صالح]] سبب [[خوشی]] [[ابدی]] انسان می‌شود، می‌کوشد تا [[عواطف]] انسان را در [[خدمت]] تشخیص [[عقلی]] قرار‌ دهد. قرآن با بیان اینکه بی‌تردید [[شکیبایان]]، [[پاداش]] بی‌شمار [[آخرتی]] خواهند گرفت {{متن قرآن|قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«بگو: ای بندگان من که ایمان آورده‌اید، از پروردگارتان پروا کنید! برای کسانی که در این جهان، نیکی ورزند نیکی خواهد بود و زمین خداوند پهناور است؛ جز این نیست که پاداش شکیبایان را بی‌شمار، تمام دهند» سوره زمر، آیه ۱۰.</ref> و آیات بسیاری با این مضمون که انجام عملی خاصّ، مایه [[پاداش]] آخرتی است، یا برعکس سبب [[کیفر]] سخت و ورود به [[جهنّم]] می‌شود این [[هدف]] را تعقیب می‌کند.
یکی از شیوه‌های [[تربیتی]] قرآن، ربط دادن [[ارزش‌های اخلاقی]] با [[تمایلات]] اساسی [[انسان]] است؛ به‌طور مثال، با بیان اینکه انجام [[عمل صالح]] سبب [[خوشی]] [[ابدی]] انسان می‌شود، می‌کوشد تا [[عواطف]] انسان را در [[خدمت]] تشخیص [[عقلی]] قرار‌ دهد. قرآن با بیان اینکه بی‌تردید [[شکیبایان]]، [[پاداش]] بی‌شمار [[آخرتی]] خواهند گرفت {{متن قرآن|قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«بگو: ای بندگان من که ایمان آورده‌اید، از پروردگارتان پروا کنید! برای کسانی که در این جهان، نیکی ورزند نیکی خواهد بود و زمین خداوند پهناور است؛ جز این نیست که پاداش شکیبایان را بی‌شمار، تمام دهند» سوره زمر، آیه ۱۰.</ref> و آیات بسیاری با این مضمون که انجام عملی خاصّ، مایه [[پاداش]] آخرتی است، یا برعکس سبب [[کیفر]] سخت و ورود به [[جهنّم]] می‌شود این [[هدف]] را تعقیب می‌کند.


[[علامه طباطبایی]]، این شیوه را مشترک در همه [[ادیان ابراهیمی]] می‌داند؛ ولی [[معتقد]] است: در قرآن کریم، شیوه دیگری برای تربیت اخلاقی وجود دارد که از امتیازات آن است و آن اینکه تمایلات آدمی نیز در سایه [[شناخت]] [[جمال]] و جلال [[خداوند]]، چنان رنگ خدایی بگیرد که اصولاً به استفاده از عناصر [[تشویق]] و [[تنبیه]] حتّی [[آخرتی]] نیازی نباشد.<ref> المیزان، ج‌۱، ص‌۳۵۵‌ـ‌۳۶۰.</ref> تصویرسازی [[قرآن]] از واقعیّت‌های عالم به‌گونه‌ای است که می‌تواند انسان‌های بیدار و اندیشهور را چنان در جذبه [[عزّت]] و [[قدرت الهی]] قرار دهد که میل‌هایشان نیز مانند عقل‌هایشان با [[خواست الهی]] انطباق یابد<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>.
[[علامه طباطبایی]]، این شیوه را مشترک در همه [[ادیان ابراهیمی]] می‌داند؛ ولی [[معتقد]] است: در قرآن کریم، شیوه دیگری برای تربیت اخلاقی وجود دارد که از امتیازات آن است و آن اینکه تمایلات آدمی نیز در سایه [[شناخت]] [[جمال]] و جلال [[خداوند]]، چنان رنگ خدایی بگیرد که اصولاً به استفاده از عناصر [[تشویق]] و [[تنبیه]] حتّی [[آخرتی]] نیازی نباشد.<ref> المیزان، ج‌۱، ص‌۳۵۵‌ـ‌۳۶۰.</ref> تصویرسازی [[قرآن]] از واقعیّت‌های عالم به‌گونه‌ای است که می‌تواند انسان‌های بیدار و اندیشهور را چنان در جذبه [[عزّت]] و [[قدرت الهی]] قرار دهد که میل‌هایشان نیز مانند عقل‌هایشان با [[خواست الهی]] انطباق یابد<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۲]]، ص 380-381.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[اخلاق - عصیانی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[اخلاق - عصیانی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۲''']]
# [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۲''']]
# [[پرونده:1100697.jpg|22px]] [[علی گرامی|گرامی، علی]]، [[اخلاق - گرامی (مقاله)| مقاله «اخلاق»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|'''مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌''']]
# [[پرونده:10109419.jpg|22px]] [[محمد رضا جباری|جباری، محمد رضا]]، [[سیره اخلاقی پیامبر اعظم - جباری (کتاب)|'''سیره اخلاقی پیامبر اعظم''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۴٬۰۳۶

ویرایش