بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = غزوه | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = [[جنگ خندق در قرآن]] - [[جنگ خندق در تاریخ اسلامی]] - [[جنگ خندق در معارف و سیره نبوی]] - [[جنگ خندق در معارف و سیره علوی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
''' | '''غزوه خندق''' یا '''جنگ احزاب'''، یکی از جنگهای [[رسول خدا]] {{صل}} با [[مشرکان]] و احزاب مخالف، در [[سال پنجم هجری]] است که در [[غرب]] [[مدینه]] اتفاق افتاد. تحریک [[قبیله]] [[بنینضیر]] و همداستان شدن [[قریش]] و برخی [[قبایل]] با آنان موجب [[اتحاد]] گروههای زیادی برای نابودی [[مسلمانان]] شد. به پیشنهاد [[سلمان]] برای جلوگیری از ورود [[دشمن]] خندقی در اطراف مدینه حفر شد. این [[جنگ]] با [[پیروزی]] مسلمانان تمام شد. هلاکت عمرو بن عبدود توسط [[علی]] {{ع}} از وقایع مهم این جنگ محسوب میشود. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
«جنگ خندق» یا «غزوه احزاب»، یکی از [[جنگهای رسول خدا]] {{صل}} با [[مشرکان]] و [[احزاب]] مخالف، در [[سال پنجم هجری]] است که در [[غرب]] [[مدینه]] اتفاق افتاد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۰.</ref>. این [[جنگ]]، به خاطر آن کانال که کنده بودند، جنگ خندق و به خاطر همدستی گروههای گوناگون [[مشرکین]] و [[همکاری]] [[یهودیان]] داخلی با آنان، [[جنگ احزاب]] نامیده شد<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۶۱-۶۲؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۷۳.</ref>. | |||
[[پیروزی]] [[پیامبر]] در [[جنگ بنی نضیر]] و [[اخراج]] آنان از مدینه و سرکوبی برخی قبیلههای [[سرکش]] [[عرب]] در [[پیکار]] [[ذات الرقاع]] و حضور فعال و مقتدرانه در [[بدر الموعد]]، تا اندازهای [[شکست]] [[مسلمانان]] را در [[احد]] جبران کرد و موجب [[تضعیف]] قریش و [[یهودیان]] شد. حاضر نشدن [[قریش]] در [[سرزمین]] [[بدر]] و [[تخلف]] [[ابوسفیان]] از وعده خویش، موقعیت قریش را متزلزل ساخت و تداوم سروری آنان را در بین [[قبایل]] [[جزیرة العرب]]، با خطر جدی رو به رو کرد. سران قریش [[تصمیم]] گرفتند مشکل را از ریشه حل کنند. بنابراین برای [[جنگ]] با مسلمانان اهتمام تمام کردند و به صرف [[اموال]] و [[بسیج]] نیرو پرداختند. یهودیان اخراجی از مدینه نیز به همراه [[یهود]] [[خیبر]] در این جنگ سهیم بودند و سران قریش را برای جنگ با رسول خدا{{صل}} تحریک و [[تشویق]] کردند و وعده امکانات [[مالی]] به آنان دادند<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۶۱-۶۲.</ref>. در نقل دیگری چنین آمده است: زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} دو [[قبیله]] [[یهودی]] [[بنیقینقاع]] و [[بنینضیر]] را به علت [[نقض پیمان]] از [[مدینه]] اخراج و مقداری از [[اموال]] آنها را ضبط کرد. آنها به ناچار به [[خیبر]] رفتند و در آنجا سکنی گزیدند. [[رئیس]] [[قبیله]] [[بنینضیر]]، [[حیی بن اخطب]]، [[کنانة بن ابیالحقیق]] و دیگران به [[مکه]] رفتند و [[قریش]] را تحریک کردند تا با هم به [[جنگ]] [[رسول خدا]]{{صل}} بروند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۶۵.</ref>. | [[پیروزی]] [[پیامبر]] در [[جنگ بنی نضیر]] و [[اخراج]] آنان از مدینه و سرکوبی برخی قبیلههای [[سرکش]] [[عرب]] در [[پیکار]] [[ذات الرقاع]] و حضور فعال و مقتدرانه در [[بدر الموعد]]، تا اندازهای [[شکست]] [[مسلمانان]] را در [[احد]] جبران کرد و موجب [[تضعیف]] قریش و [[یهودیان]] شد. حاضر نشدن [[قریش]] در [[سرزمین]] [[بدر]] و [[تخلف]] [[ابوسفیان]] از وعده خویش، موقعیت قریش را متزلزل ساخت و تداوم سروری آنان را در بین [[قبایل]] [[جزیرة العرب]]، با خطر جدی رو به رو کرد. سران قریش [[تصمیم]] گرفتند مشکل را از ریشه حل کنند. بنابراین برای [[جنگ]] با مسلمانان اهتمام تمام کردند و به صرف [[اموال]] و [[بسیج]] نیرو پرداختند. یهودیان اخراجی از مدینه نیز به همراه [[یهود]] [[خیبر]] در این جنگ سهیم بودند و سران قریش را برای جنگ با رسول خدا {{صل}} تحریک و [[تشویق]] کردند و وعده امکانات [[مالی]] به آنان دادند<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۶۱-۶۲.</ref>. در نقل دیگری چنین آمده است: زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} دو [[قبیله]] [[یهودی]] [[بنیقینقاع]] و [[بنینضیر]] را به علت [[نقض پیمان]] از [[مدینه]] اخراج و مقداری از [[اموال]] آنها را ضبط کرد. آنها به ناچار به [[خیبر]] رفتند و در آنجا سکنی گزیدند. [[رئیس]] [[قبیله]] [[بنینضیر]]، [[حیی بن اخطب]]، [[کنانة بن ابیالحقیق]] و دیگران به [[مکه]] رفتند و [[قریش]] را تحریک کردند تا با هم به [[جنگ]] [[رسول خدا]] {{صل}} بروند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۶۵.</ref>. | ||
بنابراین [[قریش]] به [[رهبری]] [[ابوسفیان]] با چهار هزار مرد از [[مکه]] خارج شد و [[پرچم]] [[جنگ]] را به [[عثمان بن طلحة بن ابیطلحه]] داد. در [[لشکر]] ایشان هزار شتر و سیصد اسب بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۳.</ref>. هنگامی که [[لشکر]] به مرّالظهران رسید، دو هزار مرد از [[قبایل]] اسلم، اشجع، بنومرّة، کنانه فزاره و غَطفان به ایشان پیوست و از آنجا به سمت [[مدینه]] رفتند. از هر جانب، لشکری به آنها اضافه میشد، چندان که تعداد آنان در نزدیکی [[مدینه]] به ده هزار نفر رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰-۵۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، | بنابراین [[قریش]] به [[رهبری]] [[ابوسفیان]] با چهار هزار مرد از [[مکه]] خارج شد و [[پرچم]] [[جنگ]] را به [[عثمان بن طلحة بن ابیطلحه]] داد. در [[لشکر]] ایشان هزار شتر و سیصد اسب بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۳.</ref>. هنگامی که [[لشکر]] به مرّالظهران رسید، دو هزار مرد از [[قبایل]] اسلم، اشجع، بنومرّة، کنانه فزاره و غَطفان به ایشان پیوست و از آنجا به سمت [[مدینه]] رفتند. از هر جانب، لشکری به آنها اضافه میشد، چندان که تعداد آنان در نزدیکی [[مدینه]] به ده هزار نفر رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰-۵۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۷۲-۱۷۳.</ref> | ||
==پیشنهاد حفر [[خندق]]== | == پیشنهاد حفر [[خندق]] == | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} با [[مردم]] درباره نحوه مقابله با [[مشرکان]] [[مشورت]] کرد. حضرت پیشنهادهای مختلف مثل ماندن در [[شهر]]، [[دفاع]] از نقاط مرتفع، رفتن به خارج [[شهر]] و [[مبارزه]] رو در رو را شنید. سرانجام پیشنهاد [[سلمان]] را مبنی بر کندن خندقی پیرامون [[مدینه]]، [[انتخاب]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۵.</ref> تا [[جنگ]] در ناحیههای خاصی صورت گیرد و جلوی یورش [[دشمن]] به داخل [[شهر]] از نقاط آسیبپذیر گرفته شود<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، | [[رسول خدا]] {{صل}} با [[مردم]] درباره نحوه مقابله با [[مشرکان]] [[مشورت]] کرد. حضرت پیشنهادهای مختلف مثل ماندن در [[شهر]]، [[دفاع]] از نقاط مرتفع، رفتن به خارج [[شهر]] و [[مبارزه]] رو در رو را شنید. سرانجام پیشنهاد [[سلمان]] را مبنی بر کندن خندقی پیرامون [[مدینه]]، [[انتخاب]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۵.</ref> تا [[جنگ]] در ناحیههای خاصی صورت گیرد و جلوی یورش [[دشمن]] به داخل [[شهر]] از نقاط آسیبپذیر گرفته شود<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۷۴؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۱-۶۲.</ref>. | ||
==[[نقض پیمان]] [[بنیقریظه]]== | == [[نقض پیمان]] [[بنیقریظه]] == | ||
بعد از استقرار [[قریش]] نزدیک [[مدینه]]، [[ابوسفیان بن حرب]] از [[حُیّ بن اخطب]] خواست نزد [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] برود و آنان را به [[پیمانشکنی]] و [[همکاری]] با [[سپاه قریش]] وادار کند. [[حُیّ بن اخطب]] سراغ [[کعب بن اسد]] [[رئیس]] [[قبیله]] [[بنیقریظه]] رفت. ابتدا [[کعب بن اسد]]، او را به حضور نپذیرفت و از [[پیمانشکنی]] با [[محمد]]{{صل}} [[هراس]] داشت؛ اما [[حیّ بن اخطب]] او را به [[نقض پیمان]] با [[پیامبر]]{{صل}} متقاعد کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۰- ۲۲۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۵۴-۴۵۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۷۰-۵۷۱.</ref>. خبر به [[رسول خدا]]{{صل}} رسید، [[حضرت]] [[سعد بن معاذ]] و [[سعد بن عباده]] را فرا خواند و آنان را برای اطلاع از صحت و سقم خبر، راهی [[قلعه]] [[بنیقریظه]] کرد. آن دو پس از مواجهه با [[بنیقریظه]]، به نقض عهدشان پی بردند و [[رسول خدا]]{{صل}} را به صورت محرمانه از موضوع با خبر کردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۵- ۴۵۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۷۱-۵۷۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، | بعد از استقرار [[قریش]] نزدیک [[مدینه]]، [[ابوسفیان بن حرب]] از [[حُیّ بن اخطب]] خواست نزد [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] برود و آنان را به [[پیمانشکنی]] و [[همکاری]] با [[سپاه قریش]] وادار کند. [[حُیّ بن اخطب]] سراغ [[کعب بن اسد]] [[رئیس]] [[قبیله]] [[بنیقریظه]] رفت. ابتدا [[کعب بن اسد]]، او را به حضور نپذیرفت و از [[پیمانشکنی]] با [[محمد]] {{صل}} [[هراس]] داشت؛ اما [[حیّ بن اخطب]] او را به [[نقض پیمان]] با [[پیامبر]] {{صل}} متقاعد کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۰- ۲۲۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۵۴-۴۵۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۷۰-۵۷۱.</ref>. خبر به [[رسول خدا]] {{صل}} رسید، [[حضرت]] [[سعد بن معاذ]] و [[سعد بن عباده]] را فرا خواند و آنان را برای اطلاع از صحت و سقم خبر، راهی [[قلعه]] [[بنیقریظه]] کرد. آن دو پس از مواجهه با [[بنیقریظه]]، به نقض عهدشان پی بردند و [[رسول خدا]] {{صل}} را به صورت محرمانه از موضوع با خبر کردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۵- ۴۵۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۷۱-۵۷۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۷۴-۱۷۵؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۱-۶۲.</ref> | ||
==کارشکنی [[منافقان]]== | == کارشکنی [[منافقان]] == | ||
[[منافقان]] از [[نقض پیمان]] [[بنیقریظه]] و [[وحشت]] [[مردم]] سوء استفاده کردند و پیوسته در صفوف [[مسلمانان]]، [[آشفتگی]] و در دلهای [[مؤمنان]]، [[بیم]] و [[هراس]] میافکندند. آنان علاوه بر [[تضعیف]] روحیۀ [[مسلمانان]] در عمل نیز کاهلی میکردند. در جریان حفر خندق، آنان به بهانههای مختلف، گاه بدون اجازه [[پیامبر]]{{صل}} | [[منافقان]] از [[نقض پیمان]] [[بنیقریظه]] و [[وحشت]] [[مردم]] سوء استفاده کردند و پیوسته در صفوف [[مسلمانان]]، [[آشفتگی]] و در دلهای [[مؤمنان]]، [[بیم]] و [[هراس]] میافکندند. آنان علاوه بر [[تضعیف]] روحیۀ [[مسلمانان]] در عمل نیز کاهلی میکردند. در جریان حفر خندق، آنان به بهانههای مختلف، گاه بدون اجازه [[پیامبر]] {{صل}} دست از کار میکشیدند و نزد خانوادههایشان میرفتند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۶۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۷۵.</ref> | ||
==جنگ [[علی]] {{ع}} با | == جنگ [[علی]] {{ع}} با عمرو بن عبدود == | ||
[[مدینه]] تا بیست و چند روز در محاصره [[مشرکان]] بود؛ اما [[جنگی]] اتفاق نیفتاد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۳.</ref> تا اینکه برخی از جنگجویان [[مشرکان]] مانند: | [[مدینه]] تا بیست و چند روز در محاصره [[مشرکان]] بود؛ اما [[جنگی]] اتفاق نیفتاد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۳.</ref> تا اینکه برخی از جنگجویان [[مشرکان]] مانند: عمرو بن عبدود و [[عکرمة بن ابیجهل]] از [[خندق]] عبور کردند و مبارز طلبیدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۰.</ref>. هنگامی که عمرو بن عبدود سه بار مبارز طلبید در هر سه بار جز [[علی]] {{ع}} کسی جواب مثبت نداد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۰.</ref>. زمانی که [[علی]] {{ع}} برای مقابله با او به میدان میرفت، [[پیامبر]] {{صل}} شمشیرش را به او داد، برای او [[عمامه]] بست، از [[خدا]] برای او طلب کمک کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲.</ref> و جمله [[تاریخی]] خود را فرمود: {{متن حدیث|بَرَزَ الْإِيمَانُ كُلُّهُ إِلَى الشِّرْكِ كُلِّهِ}}<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۶۱.</ref>؛ "همه [[ایمان]]، مقابل همه [[شرک]] قرار گرفت". عمرو بن عبدود کمی مقابل [[علی]] رجز خواند و گفت: "[[دوست]] ندارم تو را بکشم". [[علی]] {{ع}} فرمود: "اما من دوست دارم تو را بکشم". سپس او عصبانی از اسب پیاده شد، نقابش را کنار زد و با [[علی]] {{ع}} به [[جنگ]] پرداخت تا اینکه حضرت او را به هلاکت رساند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۷۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۷۶-۱۷۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۷۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۵.</ref>. | ||
== | == اختلافافکنی در سپاه مشرکان == | ||
[[نُعَیم بن مسعود اشجعی]] که سه روز قبل، [[مسلمان]] شده بود، | [[نُعَیم بن مسعود اشجعی]] که سه روز قبل، [[مسلمان]] شده بود، خدمت [[رسول خدا]] {{صل}} رسید و گفت: "[[قوم]] من از [[مسلمان]] شدنم با خبر نیستند؛ پس هر دستوری دارید بفرمایید تا انجام دهم". [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "اگر میتوانی برو و اینها را از ما دور کن که [[نیرنگ]] نیز جزئی از [[جنگ]] است". او نیز این کار را به خوبی انجام داد؛ بنابراین نزد کعب، [[رئیس]] [[بنیقریظه]] رفت و به او گفت: "[[زندگی]]، [[زن]] و [[فرزند]] [[قریش]] دور از اینجاست و در مواقع حساس میتوانند رها کنند و شما را تنها بگذارند؛ اما اینجا [[محل زندگی]] شماست و شما امکان دور شدن از اینجا را ندارید؛ پس آنها را در [[جنگ]] [[همراهی]] نکنید؛ مگر اینکه تعدادی از اشراف آنها را در قلعه نگه دارید تا مطمئن شوید آنها شما را در [[جنگ]] تنها نخواهند گذاشت". آنها نیز از حرف او استقبال کردند. سپس نزد [[ابوسفیان]] رفت و به او گفت: "اینها از [[همکاری]] با شما پشیمان شده و [[پشیمانی]] خود را به [[محمد]] {{صل}} اطلاع داده و گفتهاند ما برای اعلام [[وفاداری]]، اشرافی از [[قریش]] را تحویل شما میدهیم تا شما گردن بزنید؛ پس اگر از شما خواستند تا بزرگانتان به عنوان تضمین ادامه [[جنگ]] در قلعه آنها بمانند، نپذیرید". [[ابوسفیان]] نیز حرف وی را پذیرفت. بنابراین بزرگان [[بنیقریظه]] در [[مذاکره]] با [[ابوسفیان]] این مسئله را مطرح کردند؛ اما آنها نپذیرفتند و [[بنیقریظه]] نیز با مشاهده خودداری [[قریش]] و [[غطفان]] از [[تسلیم]] تعدادی از اشراف، سخنان [[نعیم بن مسعود]] را صحیح دانستند و از [[جنگ]] منصرف شدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۹- ۲۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی ج۲، ص۴۸۰- ۴۸۷.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۷۷.</ref> | ||
== | == امداد غیبی در این جنگ == | ||
{{همچنین|امداد غیبی}} | |||
عاملی که بقیه عوامل [[شکست]] را تکمیل و [[تصمیم]] [[قریش]] را برای بازگشت حتمی کرد، طوفانی شدن ناگهانی هوا بود؛ به گونهای که خیمهها را از جا میکند و دیگهای [[غذا]] را از روی [[آتش]] پرت میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۸۰.</ref>. این [[امداد غیبی]] و [[الهی]] و سردی هوا نیز بر [[سختی]] کار افزود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref> به توفان اشاره کرده است. | عاملی که بقیه عوامل [[شکست]] را تکمیل و [[تصمیم]] [[قریش]] را برای بازگشت حتمی کرد، طوفانی شدن ناگهانی هوا بود؛ به گونهای که خیمهها را از جا میکند و دیگهای [[غذا]] را از روی [[آتش]] پرت میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۸۰.</ref>. این [[امداد غیبی]] و [[الهی]] و سردی هوا نیز بر [[سختی]] کار افزود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref> به توفان اشاره کرده است. | ||
در این هنگام، [[رسول خدا]]{{صل}} [[حذیفه]] را به خارج از [[خندق]] فرستاد تا تحرکات شبانه [[دشمن]] را بررسی کند. وی وارد [[لشکر]] شد و [[ابوسفیان]] را در حال [[سخنرانی]] [[مشاهده]] کرد که میگفت: "ای گروه [[قریش]]! نقطهای که ما در آن هستیم، [[محل زندگی]] ما نیست. چهارپایان ما هلاک شدند و باد و [[طوفان]]، [[خیمه]] و خرگاه و [[آتش]] برای ما باقی نگذاشته است و [[بنیقریظه]] با ما [[پیمانشکنی]] کردند. [[صلاح]] در این است که از اینجا کوچ کنیم". سپس بر شتر خود سوار شد و او را با تازیانه میزد؛ در حالی که نمیدانست دستهای شترش بسته است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۱- ۲۳۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸۹- ۴۹۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۸۰.</ref>. | در این هنگام، [[رسول خدا]] {{صل}} [[حذیفه]] را به خارج از [[خندق]] فرستاد تا تحرکات شبانه [[دشمن]] را بررسی کند. وی وارد [[لشکر]] شد و [[ابوسفیان]] را در حال [[سخنرانی]] [[مشاهده]] کرد که میگفت: "ای گروه [[قریش]]! نقطهای که ما در آن هستیم، [[محل زندگی]] ما نیست. چهارپایان ما هلاک شدند و باد و [[طوفان]]، [[خیمه]] و خرگاه و [[آتش]] برای ما باقی نگذاشته است و [[بنیقریظه]] با ما [[پیمانشکنی]] کردند. [[صلاح]] در این است که از اینجا کوچ کنیم". سپس بر شتر خود سوار شد و او را با تازیانه میزد؛ در حالی که نمیدانست دستهای شترش بسته است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۱- ۲۳۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸۹- ۴۹۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۸۰.</ref>. | ||
[[حذیفه]] در بازگشت، خبر مسرّتبخش عقبنشینی [[مشرکان]] را به اطلاع [[پیامبر]]{{صل}} و سایر [[مسلمانان]] رساند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۲۹۲.</ref>. بدین ترتیب، این [[جنگ]] با [[شهادت]] شش نفر از [[مسلمانان]] و [[هلاکت]] سه نفر از [[مشرکان]] به نفع [[مسلمانان]] خاتمه یافت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۹۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، | [[حذیفه]] در بازگشت، خبر مسرّتبخش عقبنشینی [[مشرکان]] را به اطلاع [[پیامبر]] {{صل}} و سایر [[مسلمانان]] رساند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۲۹۲.</ref>. بدین ترتیب، این [[جنگ]] با [[شهادت]] شش نفر از [[مسلمانان]] و [[هلاکت]] سه نفر از [[مشرکان]] به نفع [[مسلمانان]] خاتمه یافت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۹۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۷۸؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۱-۶۲.</ref>. | ||
==منابع== | ==جنگ خندق، در کجا رخ داده؟== | ||
برخی از علما، میافزایند: «... جرقه جنگ، از ناحیه گروهی، از [[یهود]] [[بنی نضیر]] روشن شد، که به [[مکه]] آمدند و طایفه [[قریش]] را، به [[جنگ]] با [[پیامبر]]{{صل}} [[تشویق]] کردند و به آنها قول دادند؛ تا آخرین نفس، در کنارشان میایستند و سپس، به سراغ [[قبیله غطفان]] رفتند و... از همپیمانان خود، مانند [[قبیله بنی اسد]] و [[بنی سلیم]]، نیز [[دعوت]] کردند...؛ تا کار [[اسلام]] را برای همیشه یکسره کنند و [[پیغمبر]]{{صل}} را به [[قتل]] برسانند... و [[مدینه]] را [[غارت]] کنند و چراغ اسلام را خاموش نمایند»<ref>ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج۱۷، ص٢.</ref>. | |||
از این رو، که [[مسلمانان]] خود را در خطری جدی [[احساس]] مینمودند؛ بنا به پیشنهاد [[سلمان فارسی]]، در اطراف مدینه، خندقی حفر نمودند، تا [[دشمن]] نتواند به آسانی به مدینه تعرض کند. | |||
پس محل وقوع [[جنگ احزاب]]، [[شهر مدینه]] بود و منظور، از دو واژه مبهم مندرج در [[آیه]] مورد پژوهش - فوق و [[اسفل]] - شهر مدینه میباشد، که مهاجمین از آن دو ناحیه قصد [[حمله]] به آن [[شهر]] را داشتند. | |||
برخی از دانشمندان به نقل از بعضی از [[مفسرین]] میافزاید: «بسیاری از [[مفسران]] کلمه فوق را در این آیه، اشاره به جانب [[شرق]] مدینه میدانند که قبیله غطفان از آنجا ورود کردند.<ref>ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج۱۷، ص٢.</ref>. | |||
البته با توجه به این که مکه درست در جنوب مدینه واقع شده قبائل [[مشرکین مکه]] باید از جنوب آمده باشند ولی شاید وضع جاده و مدخل مدینه چنان بود، که آنها کمی شهر را دور زده و از [[غرب]] وارد شدند<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۱۰۳.</ref>. | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]] | |||
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] | |||
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | # [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | ||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | # [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | ||
# [[پرونده:IM010435.jpg|22px]] [[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|'''دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید''']] | |||
# [[پرونده:IM010504.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|'''تاریخ اسلام ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{غزوهها}} | {{غزوهها}} | ||
[[رده:غزوهها]] | [[رده:غزوهها]] | ||
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]] | [[رده:مدخل فرهنگ غدیر]] |