عصمت امام در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = عصمت امام
| موضوع مرتبط = عصمت امام
| عنوان مدخل  = [[عصمت امام]]
| عنوان مدخل  = عصمت امام
| مداخل مرتبط = [[عصمت امام در قرآن]] - [[عصمت امام در حدیث]] - [[عصمت امام در کلام اسلامی]] - [[عصمت امام در تاریخ اسلامی]] - [[عصمت امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[عصمت امام در معارف و سیره امام حسن]] - [[عصمت امام در معارف و سیره حسینی]] - [[عصمت امام در معارف و سیره سجادی]] - [[عصمت امام در معارف و سیره امام باقر]] - [[عصمت امام در معارف و سیره امام صادق]] - [[عصمت امام در معارف و سیره امام کاظم]] - [[عصمت امام در معارف مهدویت]]
| مداخل مرتبط = [[عصمت امام در قرآن]] - [[عصمت امام در حدیث]] - [[عصمت امام در کلام اسلامی]] - [[عصمت امام در تاریخ اسلامی]] - [[عصمت امام در معارف و سیره امام حسن]] - [[عصمت امام در معارف و سیره حسینی]] - [[عصمت امام در معارف و سیره سجادی]] - [[عصمت امام در معارف و سیره امام باقر]] - [[عصمت امام در معارف و سیره امام صادق]] - [[عصمت امام در معارف و سیره امام کاظم]] - [[عصمت امام در معارف و سیره رضوی]] - [[عصمت امام در معارف مهدویت]] - [[عصمت امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[عصمت امام از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}


== پیشینه تاریخی ==
بحث از '''عصمت امام در تاریخ اسلامی'''، به خلاف بحث از اصل مسأله [[عصمت]] که ریشه در سایر ادیان دارد، نه تنها در ادیان قبل وجود ندارد، بلکه از اختصاصات امامیه است. هر چند بر اساس [[آیات قرآن]] و [[روایات]]، [[اهل بیت]]{{ع}} از ارتکاب هر گونه [[گناه]]، [[خطا]]، اشتباه و نسیانی مصون هستند، اما تصریح به عصمت ایشان و بحث و گفتگو پیرامون آن، تا قبل از عصر صادقین{{ع}} به چشم نمی‌خورد. همین مسأله موجب شده تا برخی چنین توهم کنند که این بحث از ابداعات [[هشام بن حکم]] از شاگردان [[امام صادق]]{{ع}} است. با این حال نگاهی به تاریخ اسلامی حاکی از [[اعتقاد]] [[مسلمانان]] و [[اصحاب ائمه]]{{ع}} به مصونیت [[امامان]] از گناه و [[اشتباه]] و خطاست با این تفاوت که از عصر صادقین{{ع}} اعتقاد به این مسأله و گفتگو پیرامون آن، به طور گسترده‌تری از سوی [[امامان معصوم]] مطرح و توسط [[اصحاب]] بزرگ آن حضرات تبیین و نقل گردیده است.
[[قرآن کریم]]، [[سنت نبوی]] و [[سیره]] [[صحابه پیامبر اکرم]]{{صل}} در سال‌های آغازین [[ظهور اسلام]] تا [[زمان]] [[وفات]] ایشان، همگی از این [[واقعیت]] پرده برمی‌دارند که مسئله [[عصمت]] در آن زمان نیز مطرح بوده است، و [[مسلمانان]]، گفته‌های آن [[حضرت]] را [[واقعی]] و [[وحیانی]] و وی را از [[گناهان]] [[معصوم]] می‌دانستند؛ اگرچه شاید همه آنان در این باره اندیشه‌ای یکسان نداشتند.
[[جامعه]] [[شیعی]] پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، با توجه به [[روایات]] متعددی که از آن حضرت درباره [[عصمت امامان]] [[پاک]]{{عم}}، به ویژه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} صادر شده بود، به طور غالب، عصمت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را پذیرفته بود. اگرچه در [[قلمرو عصمت]] وی، میان [[اصحاب]] وفاقی وجود نداشت، انصافاً درباره [[عصمت امام علی]]{{ع}} از [[گناه]] و نیز از [[اشتباه]] در [[تبیین دین]]، در بدنه اصلی جامعه شیعی تردیدی نبود.
[[امامان]] پاک{{عم}}، نقش انکارناپذیری در [[ترویج]] [[اندیشه]] [[عصمت امام]] داشته‌اند، و نخستین برهان‌های عصمت امام در روایت‌های آنان انعکاس یافته است. پس از آن، [[شاهد]] حضور همان برهان‌ها در کلمات اصحابی همچون [[هشام بن حکم]] هستیم.


با اینکه در [[اعتقاد]] اصحاب به عصمت امام، از [[زمان امام علی]]{{ع}} تردیدی نیست، [[حق]] این است که هشام بن حکم را نخستین کسی بدانیم که مسئله عصمت امام را به طور مستدل و [[علمی]] تئوریزه کرد و پای آن را به مجامع علمی عصر خود گشود.
== معناشناسی ==
[[اعتقاد به عصمت]] در [[عصر حضور]] [[امامان شیعه]]، در دوره امامان متأخر به کمال خود نزدیک می‌شود، تا اینکه فضای جامعه شیعی درباره مسئله عصمت چنان می‌شود که [[حسین بن سعید اهوازی]]، از [[شاگردان امام جواد]]، [[هادی]] و [[عسکری]]{{عم}} [[علمای شیعه]] را در قبول آن متفق می‌داند.
=== معنای لغوی ===
پس از پایان [[دوران حضور]] [[امام]]{{ع}} و آغاز [[دوران غیبت حضرت مهدی]]{{ع}} جامعه شیعی به طور عمده حضور در [[جبهه]] [[فکری]]، با دو [[گرایش]] متفاوت را در خود [[احساس]] می‌کرد. جبهه نخست در [[اختیار]] [[محدثان]] [[امامیه]]، به ویژه محدثان مدرسه و [[حوزه قم]] و [[ری]] بود، و جبهه دوم در اختیار [[متکلمان امامیه]]، به ویژه [[متکلمان]] [[مکتب]] [[بغداد]].
{{اصلی|عصمت در لغت}}
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


اندیشه‌های [[محدثان]] از [[روایات اهل بیت]]{{عم}} - فارغ از بررسی‌های [[عقلانی]] آن - سرچشمه می‌گرفت. با وجود آن، [[جامعه]] [[حدیثی]]، از [[زمان غیبت]] [[امام]]{{ع}} تا [[قرن پنجم هجری]] را به [[حق]] باید [[معتقد]] به آموزه [[عصمت امام از گناه]] دانست، و این مدعا با مراجعه‌ای کوتاه به آثار محدثاتی همچون برقی صفار، [[کلینی]]، [[ابن بابویه]]، [[شیخ صدوق]]، ابن قولویه و [[نعمانی]] ثابت می‌شود.
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
با وجود این، [[روایات]] «[[سهوالنبی]]{{صل}}» در آثار اندیشمندانی همچون کلینی، ابن بابویه و شیخ صدوق موجود است. از این‌رو، باید این بزرگان را به همراه ابن ولید طرف‌دار [[نظریه سهوالنبی]] به شمار آورد؛ اما وجود این روایات به معنای [[انکار عصمت امامان]] به طور مطلق نیست. برای نمونه، مرحوم شیخ صدوق با وجود [[اعتقاد]] به نظریه سهوالنبی{{صل}}، از [[باور]] خود به [[عصمت امامان از گناه]] دست نکشیده و در کتابی همچون [[الاعتقادات فی دین الامامیه]] آن را مطرح کرده، که درحقیقت از دیدگاه وی چنین اعتقاداتی، [[اندیشه]] جامعه [[شیعی]] است. افزون بر آن، وجود روایت‌هایی درباره [[عصمت امامان]] در آثار این بزرگان، دلیل دیگری بر اعتقاد آنان به عصمت امام از گناه است.
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
اندیشه‌های متکلمان بغداد، عمدتاً همراه با [[عقل‌گرایی]] و [[نقد]] [[احادیث]] بوده است. از این‌رو، [[شاهد]] بیشترین استدلال‌ها و برهان‌های [[عصمت امام]] - اعم از [[عقلی]] و [[نقلی]] - در این حوزه [[فکری]] هستیم.
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
روشن است که نباید [[انتظار]] داشت مسئله [[عصمت]]، با همه جزئیات خود در عصر [[حضور امام]]{{ع}} منعکس شده باشد. از این‌رو، [[رشد]] و [[تکامل]] تبیین عصمت، در قرون بعد، به ویژه به دست متکلمان مکتب بغداد رخ داد.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۰۷.</ref>
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>


==مفهوم عصمت==
== پیشینه [[عصمت امامان]] در [[اسلام]] ==
مفهوم عصمت در طول قرون اولیه شکل‌گیری جامعه شیعی به طور غالب بر عصمت از [[گناه]] اطلاق می‌شد. این نحوه اطلاق در سخنان [[امامان]] [[پاک]]{{عم}} و نیز کلمات [[اصحاب]] همسان بود. با وجود این نباید از روایاتی (اگرچه اندک) که ضمن آنها مفهوم عصمت درباره [[خطا]] و [[اشتباه]] نیز به کار رفته است، [[غافل]] شد. چنین کاربردی اگرچه در کلمات [[صحابه]] و [[یاران امامان]] [[پاک]]{{عم}} حضور چندانی ندارد، به تدریج در کلمات برخی [[محدثان]]، همچون [[شیخ صدوق]] و پس از وی متکلمانی همچون [[شیخ مفید]] و دیگران جایگاه خود را به دست آورد؛ تا آنجا که در پایان [[قرن پنجم هجری]] و پس از [[وفات]] مرحوم [[نوبختی]]، وقتی سخن از مفهوم [[عصمت]] به میان می‌آید، دیگر نمی‌توان آن را به عصمت از [[گناه]] منحصر کرد.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۰۹.</ref>
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[پیشینه اندیشه عصمت در اسلام به چه زمانی باز می‌گردد؟ (پرسش)| پیشینه اندیشه عصمت در اسلام به چه زمانی باز می‌گردد؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
اعتقاد به عصمت، جزو نخستین [[تعالیم اسلامی]] بوده و از همان ابتدای ظهور اسلام میان [[مسلمانان]] رواج داشته است. عده‌ای از بزرگان بر این عقیده‌اند که به کار بردن اصطلاح عصمت، همچون بسیاری از اصطلاحات [[کلامی]] دیگر، بعد از پیدایش و [[رشد]] [[علم کلام]]، در [[زمان]] [[امام صادق]] {{ع}} بوده است<ref>رسالة التقریب، ش۲، ص۱۳۳.</ref>. ولی می‌توان گفت هر چند این اصطلاح، یک اصطلاح [[قرآنی]] نیست، امّا شواهد و قراین نشان می‌دهند که در صدر اسلام و از [[زبان]] خود [[رسول الله]] {{صل}} برای تبیین این مقام معنوی و [[الهی]]، از این اصطلاح استفاده می‌شده است<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۲۶.</ref>. در ادامه ابتدا به دیدگاه خاورشناسان درباره پیشینه عصمت در اسلام اشاره کرده و سپس به بررسی پیشینه عصمت در تاریخ اسلام در دو بخش عصر حضور و عصر غیبت می‌پردازیم.


==تعریف عصمت و ویژگی‌های آن==
=== دیدگاه [[خاورشناسان]] ===
لغت‌شناسان نامی [[اسلام]]، هنگام بررسی معنای لغوی واژه «عصم» و «العصمة» چند مؤلفة معنایی برای آن بیان کرده‌اند؛ از جمله آنکه فعل «عصم» به معنای دفع، منع یا [[حفظ]] است. این فعل، متعدی است و مطاوعه آن افعالی همچون «اعتصم» و «استعصم» است. از این‌رو، در فرایند اجتناب و عصمت از گناه، [[خداوند]] [[عاصم]] است، و [[عبد]] معتصم به شمار می‌آید که با [[اختیار]] خود و استفاده از [[لطف خدا]]، خویشتن را از گناه می‌رهاند.
خاورشناسان اصل پیدایش [[عصمت]] را به نیمه نخست قرن دوم به وسیله [[امام باقر]] {{ع}} یا [[امام صادق]] {{ع}} یا [[هشام بن حکم]] یا [[غالیان]] نسبت می‌دهند، به عنوان نمونه ایگناس گلدزیهر (۱۸۵۰ - ۱۹۲۱) یکی از [[یهودیان]] مستشرق، درباره [[عصمت امام]] معتقد است که [[مسلمانان]] در ابتدا با اندیشه عصمت آشنایی نداشتند، اما بعد از [[فتح]] [[ایران]] و [[شکست]] ساسانیان این [[باور]] [[ایرانی]] به درون شیعیان راه یافت، زیرا [[پادشاهان]] ساسانی برای مشروعیت بخشیدن به [[قوانین]] [[حکومتی]]، خود را [[مصون از خطا]] و [[معصوم]] معرفی می‌کردند<ref>گرایش‌های تفسیری در میان مسلمانان، ص۱۲.</ref>.
می‌توان چنین تعریفی را با همین ویژگی‌ها در کلمات [[امام صادق]]{{ع}} نیز یافت. پس از آن نیز [[متکلمان]] نامدار [[شیعه]]، با تعریف عصمت به [[لطف]] همین روش را در پیش گرفتند و بر [[الهی]] بودن آن تأکید کردند؛ به گونه‌ای که می‌توان مدعی شد همه متکلمانی که در حوزه پنج قرن نخست درباره عصمت نظریه‌پردازی کرده و به تعریف عصمت پرداخته بودند، بر لطف بودن عصمت تأکید داشتند. از این‌رو، می‌توان تعریف عصمت به لطف را، تعریف رایج آن عصر دانست.
البته درباره اینکه واژه عصمت، تنها برای اجتناب از [[گناهان]] به کار می‌رفت یا اینکه افزون بر آن، به ادای [[واجبات]] نیز اطلاق می‌شد، باید [[اذعان]] کرد که اختلافاتی بود. برای نمونه، مرحوم شیخ مفید، عصمت را با [[توفیق]] مساوق و آن را هم درباره اجتناب از گناهان و هم ادای واجبات قابل استفاده می‌دانست؛ در حالی که مرحوم [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]]، عصمت را با [[توفیق]] مساوی نمی‌دانستند و ضمن جداسازی آنها، [[عصمت]] را درباره اجتناب از [[گناهان]] و توفیق را درباره ادای [[واجبات]] به کار می‌بردند.


همچنین غالب [[متکلمان امامیه]] در پنج قرن نخست، بر اختیاری بودن عصمت تأکید کرده‌اند؛ بدین معنا که در فرایند [[اجتناب از گناه]] [[معصوم]]، افزون بر حضور [[لطف الهی]]، [[اختیار]] معصوم در استفاده از آن نیز امری مسلم است. گفتنی است می‌توان [[زیباترین]] بیان را در این باره در کلمات [[شیخ مفید]] [[مشاهده]] کرد<ref>برای یافتن تحلیل دقیق رابطه میان الهی بودن عصمت و قدرت معصوم بر ارتکاب گناه، ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۹-۸۲، ۱۶۶-۱۶۷، ۲۹۰-۲۹۱؛ احمد حسین شریفی و حسن یوسفیان، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۵۳-۶۸؛ محمدحسن قدردان ملکی، «تحلیل و بررسی ماهیت عصمت»، پگاه حوزه، شماره ۱۳۵، ۱۳۶ و ۱۳۹.</ref>.
رونالدسون یکی دیگر از [[مستشرقان]] [[مسیحی]] چنین [[اعتقاد]] دارد که نظریه عصمت از [[یهود]] و [[مسیحیت]] گرفته نشده است، زیرا آنان گناهانی را به [[انبیاء]] نسبت می‌دهند و همچنین این نظریه در سده‌های نخستین بین [[مسلمین]] مطرح نبوده و بعدها با تطور [[علم]] کلام شیعه و توسط کتب دانشمندانی مثل [[کلینی]] و [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] به وجود آمده و سپس از راه [[شیعیان]] در [[اعتقادات]] مسلمانان وارد شده است<ref>عقیدة الشیعه، ص۳۲۴ تا ۳۳۰.</ref>.
در این میان مرحوم [[سید مرتضی]]، افزون بر بیان دو ویژگی یادشده، سه ویژگی دیگر نیز به این ویژگی‌ها افزود که عبارت‌اند از: متکامل بودن عصمت؛ منحصر نبودن آن به [[انبیا]] و [[امامان]]؛ تشکیکی بودن آن<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۰۹.</ref>


==پرسش مستقیم==
ویلفرد مادلونگ هم با [[پیروی]] از دیگر مستشرقان اعتقاد دارد نظریه عصمت تا [[زمان]] امام صادق {{ع}} وجود نداشته ولی وقتی ایشان به [[امامت]] رسید [[فقه]] را به [[نظام]] [[شرعی]] جامعی تبدیل کرد و نظریه خود را درباره [[امامت]] مطرح کرد، با این [[تفسیر]] که [[جهان]] یک لحظه هم بدون [[امام]] نمی‌ماند و آن امام باید [[معصوم]] باشد و سپس دانشمندانی مثل [[هشام بن حکم]] و [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] در تطور و [[تکامل]] این نظریه کوشیدند و آن را به [[کرسی]] نشاندند<ref>فرقه‌های اسلامی، ص۱۲۸ و ۱۸۳.</ref>.
* [[پیشینه نظریه عصمت امام چیست؟ (پرسش)]]
 
[[اشعری]] هم در این‌باره می‌گوید: اعتقاد به عصمت [[امامان]] از [[اعتقادات]] هشام بن حکم می‌باشد<ref>مقالات الإسلامیین، ص۴۸.</ref>. عده دیگر هم گفته‌اند که نظریه عصمت در ابتداء در بین [[معتزله]] وجود داشت و سپس شیعیان نظریه عصمت را از معتزله گرفتند<ref>أضواء علی عقائد الشیعة الامامیه و تاریخهم، ص۲۸۹؛ ر.ک: عصمت، ص۲۲.</ref>. و برخی دیگر گفته‌اند: عصمت بدعتی است که از [[یهود]] و [[نصاری]] وارد در [[دین]] ما شده است<ref>الهیات، ج۳، ص۱۶۳.</ref>. برخی دیگر گفته‌اند: [[فرهنگ]] [[ایران]] باستان و [[اعتقاد]] به [[نور الهی]] باعث شد که [[ایرانیان]] عصمت را وارد [[تشیع]] کنند<ref>اسلام، بررسی تاریخی، ص۱۳۸.</ref> و برخی دیگر مدعی شده‌اند که نظریه عصمت را شیعیان از صوفیان گرفته و وارد تشیع کرده‌اند<ref>تصوف و تشیع، ص۱۲۳؛ امامت و رهبری، ص۵۵.</ref>. برخی دیگر می‌گویند: آموزه‌های زرتشتی عصمت را در [[اسلام]] وارد کرده است که توسط [[سلمان]] [[ایرانی]] به [[پیامبر]] القاء شده است؛ زیرا مطالعه تطبیقی [[آیین‌ها]] و باورهای زرتشتی و [[عقاید اسلامی]] این نکته را نشان می‌دهد که [[حضرت محمد]] مستقیم و غیرمستقیم تأثیراتی از آیین‌ها و باورهای زرتشتی داشته است، مثل اعتقاد به [[پاک]] و معصوم بودن پیامبر<ref>اسلام‌شناسی، ص۲۵.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۰۲-۲۰۷.</ref>
 
==== اندیشه عصمت در عصر حضور پیامبر و ائمه ====
[[قرآن کریم]]، [[سنت نبوی]] و [[سیره]] [[صحابه پیامبر اکرم]] {{صل}} در سال‌های آغازین ظهور اسلام تا [[زمان]] درگذشت آن حضرت، همگی از این واقعیت پرده برمی‌دارند که مسئله [[عصمت]] در آن زمان نیز مطرح بوده است و [[مسلمانان]]، گفته‌های آن حضرت را واقعی و [[وحیانی]] و وی را از [[گناهان]] [[معصوم]] می‌دانستند؛ اگرچه شاید همه آنان در این باره اندیشه‌ای یکسان نداشتند<ref>به عنوان نمونه ر.ک: [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۶۹-۷۹؛ [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۸۳-۱۹۹.</ref>. [[جامعه]] [[شیعی]] پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، با توجه به [[روایات]] متعددی که از آن حضرت درباره [[عصمت امامان]] [[پاک]] {{عم}}، به ویژه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} صادر شده بود، به طور غالب، عصمت [[امیرمؤمنان]] {{ع}} را پذیرفته بود. اگرچه در [[قلمرو عصمت]] وی، میان [[اصحاب]] وفاقی وجود نداشت. [[امامان]] پاک {{عم}} نیز، نقش انکارناپذیری در ترویج [[اندیشه]] [[عصمت امام]] داشته‌اند، و نخستین برهان‌های عصمت امام در روایت‌های آنان انعکاس یافته است. پس از آن، [[شاهد]] حضور همان برهان‌ها در کلمات اصحابی همچون [[هشام بن حکم]] هستیم.
 
با اینکه در [[اعتقاد]] اصحاب به عصمت امام، از زمان [[امام علی]] {{ع}} تردیدی نیست، [[حق]] این است که هشام بن حکم را نخستین کسی بدانیم که مسئله عصمت امام را به طور مستدل و [[علمی]] تئوریزه کرد و پای آن را به مجامع علمی عصر خود گشود. اعتقاد به عصمت در عصر حضور [[امامان شیعه]]، در دوره امامان متأخر به کمال خود نزدیک می‌شود، تا اینکه فضای جامعه شیعی درباره مسئله عصمت چنان می‌شود که [[حسین بن سعید اهوازی]]، از شاگردان [[امام جواد]]، [[هادی]] و [[عسکری]] {{عم}} علمای شیعه را در قبول آن متفق می‌داند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۰۷.</ref>.
 
===== نمونه‌هایی در گفتار پیشوایان =====
در گذر تاریخ اسلام از موضوع عصمت در منابع دینی و گفتار [[مسلمانان]] سخن به میان آمده است که در این مجال نمونه‌هایی از آنها نقل می‌شود. نمونه‌هایی در گفتار [[پیشوایان]] و [[یاران]]:
# [[امیر مؤمنان]]، علی{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ الْإِمَامُ الْمُسْتَحِقُّ لِلْإِمَامَةِ لَهُ عَلَامَاتٌ فَمِنْهَا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ مَعْصُومٌ‌...}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۶۴.</ref>. از شرایط [[رهبران الهی]]، [[پاک]] بودن آنان از [[لغزش]] [[گناه]] است. در این [[روایت]]، از [[عصمت امام]] سخن به میان آمده، ولی [[شیعه]] بر این [[باور]] است که در [[رهبری]] و [[هدایت مردم]]، از این منظر تفاوتی میان [[امام]] به اصطلاح خاص و [[پیامبران]] وجود ندارد. مرحوم [[شیخ مفید]]، طلایه دار [[تفکر]] [[کلامی]] شیعه، بر این یکسان بودن تصریح می‌کند<ref>ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان مفید، المقنعه، ج۱، ص۴.</ref>. نکته: در اینجا در مقام اثبات عصمت [[معصومان]] با [[کلام]] خودشان نیستیم تا [[شبهه]] دور به میان آید که چگونه می‌توان با گفتار خود معصومان عصمتشان را [[اثبات]] کرد، بلکه صرفاً سخن از به کار رفتن این کلمه در [[روایات]] است. بیان پیشینه با مقام اثبات متفاوت است.
# [[فلسفه]] [[لزوم]] پیروی مطلق از [[اولی الامر]] در روایتی چنین تبیین شده است: {{متن حدیث|لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ‌}}<ref>محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۱۰۵.</ref>؛ «زیرا آنان معصوم‌اند و هیچ‌گاه گناه نمی‌کنند و دیگران را نیز به آن دستور نمی‌دهند»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۵۵؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۲۶.</ref>.
 
===== نمونه‌هایی از باور [[اصحاب ائمه]] =====
از سیری در متون و منابع تاریخی و [[حدیثی]] می‌توان به نتایج زیر دست یافت:
# برغم آنکه بر اصل مسأله [[عصمت پیامبر]] و [[امامان]] در برخی [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] به طور قطع تاکید شده است<ref>ن.ک: همین مدخل، ذیل عنوان اثبات عصمت، ادله عقلی و نقلی.</ref>، اما کیفیت طرح این مسأله توسط آن حضرات فراز و نشیب‌هایی داشته است؛ به گونه‌ای که در دوره‌های نخستین به دلیل اوضاع ویژه [[سیاسی]] و عدم آمادگی [[شیعیان]] برای پذیرش همه معارف، بر مفهوم [[عصمت]]، [[الهی]] بودن<ref>امام سجاد{{ع}} در روایتی می‌فرمایند: {{متن حدیث|الامام منا لایکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا فقیل له یابن رسول الله{{صل}}: فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان الی یوم القیامة و الامام یهدی الی القرآن و القرآن یهدی الی الامام ...}}، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.</ref> و معرفی مصادیق آن تاکید می‌شد<ref> به عنوان نمونه امیرمومنان{{ع}} در یکی از خطبه‌های خویش می‌فرمایند: {{متن حدیث|فقد طهرنا من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و من کل دنیة و کل رجاسة فنحن علی منهاج الحق ...}}نعمانی، کتاب الغیبة، ص۴۴.</ref> اما به مرور زمان این مسأله با جزئیات بیشتری تبیین و استدلال‌هایی نیز برای اثباتش اقامه گردید.
# واژه عصمت و مشتقات آن از جمله [[معصوم]]، از همان قرن نخست هجری در [[سنت نبوی]]<ref>بخاری در صحیح خود در بابی با عنوان «المعصوم من عصم الله» و نیز نسائی و بیهقی از طریق ابوسعید خدری از پیامبراکرم{{صل}} چنین نقل می‌کنند: {{متن حدیث|ما استخلف خلیفة الا له بطانتان بطانة تأمره بالخیر و تحضه علیه و بطانة تأمره بالشر و تحضه علیه و المعصوم من عصم الله}}، بخاری، صحیح بخاری، ج۷، ص۲۳۱؛ نسائی، سنن، ج۷، ص۱۵۸؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۱۱؛ زراره از امام صادق{{ع}} و آن حضرت از رسول خدا{{صل}} روایت کرده که ده امر از پایه‌های اسلام است که دهمین آن عصمت به معنای طاعت است. {{متن حدیث|بنی الاسلام علی عشرة اسهم ... والعصمة و هی الطاعة}}، صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۴۷.</ref>، مطرح و در کلمات [[امامان شیعه]] نیز متداول بوده است<ref>امام سجاد{{ع}} در روایتی می‌فرمایند: {{متن حدیث|الامام منا لایکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا فقیل له یابن رسول الله{{صل}}: فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان الی یوم القیامة و الامام یهدی الی القرآن و القرآن یهدی الی الامام ...}}، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.</ref>. مسأله عصمت امام از گناه، از آغاز شکل‌گیری جامعه شیعی در [[مدینه]] و پس از آن در [[کوفه]] در دوران [[امامت امام علی]]{{ع}} در میان شیعیان آن [[زمان]] مطرح بوده و [[معتقدان]] فراوانی نیز داشته است؛ افزون بر آن [[عصمت امام]] از [[اشتباه]] نیز نزد برخی شیعیان امری مسلم و [[قطعی]] بوده است<ref>به عنوان نمونه می‌توان به این روایت اشاره نمود: محمدبن ثابت از یاران امام سجاد{{ع}} در وصف آن حضرت چنین می‌گوید: امام چیزی جز حق نمی‌گوید. طبری، محمدبن جریر، دلائل الامامة، ص212. این کلام را می‌توان هم ناظر به عصمت از دروغ و هم بیانگر عصمت از اشتباه دانست.</ref>، اگر چه به [[دلایل]] ویژه [[تاریخی]] و سیاسی اعتقاد به عصمت، تا قبل از عصر [[امام صادق]] و [[امام باقر]]{{ع}}، بروز و نمود چشمگیری میان شیعیان نداشته است، اما با تکیه بر روایات و نیز قراین و شواهد دیگر می‌توان مدعی شد که اعتقاد به عصمت در آن زمان و نزد شیعیان امری غریب نبوده بلکه در مواردی یا مناطقی این نظریه، باوری عمومی بوده است.
# از عصر صادقین{{ع}} [[اعتقاد]] به این مسأله و گفتگو پیرامون آن، به طور گسترده‌تری از سوی [[امامان معصوم]] مطرح و توسط [[اصحاب]] بزرگ آن حضرات تبیین و نقل گردید به گونه‌ای که از عبارات «[[مطهر]]»<ref> به عنوان نمونه امیرمومنان{{ع}} در یکی از خطبه‌های خویش می‌فرمایند: {{متن حدیث|فقد طهرنا من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و من کل دنیة و کل رجاسة فنحن علی منهاج الحق ...}}نعمانی، کتاب الغیبة، ص۴۴؛ از امام مجتبی{{ع}} هم چنین روایت شده که فرمودند: {{متن حدیث|نحن حزب الله الغالبونعترة رسوله الاقربون و اهل بیته الطیبون الطاهرون}}، شیخ مفید، امالی، تحقیق علی اکبر غفاری، ۳۴۸؛ امام کاظم{{ع}} نیز در روایتی فرموده‌اند: {{متن حدیث|اللهم صل علی الائمة من ولده ... المطهرین الذین ارتضیتهم انصارا لدینک}}، ابن قولویه، کامل الزیارات، تحقیق جواد قیومی، ص۴۳-۴۲.</ref> و «علی الحق»<ref> به عنوان نمونه رسول خدا{{صل}} در حدیثی متواتر و صحیح فرموده‌اند: {{متن حدیث|علی مع الحق و الحق مع علیو لن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامة}}، حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۲۴ و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۲؛ ام سلمه نیز چنین نقل کرده: {{متن حدیث|والله ان علیا علی الحق قبل الیوم و بعد الیوم عهدا معهودا و قضاءا مقضیا}}، ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق ج۴۲، ص۱۲۰؛ عمار یاسر نیز درباره امیرالمومنین{{ع}} چنین اظهار نظر کرده: {{متن حدیث| لو لم یبق احد الا خالف علی بن ابیطالب لما خالفته و لا زالت یدی مع یده و ذلک لان علیا لم یزل مع الحق منذ بعث الله نبیه}}، نعمان مغربی، شرح الاخبار، تحقیق: سیدمحمد حسین جلالی، ج۱، ص۷۳۱؛ از مقدادبن اسود هم در دفاع از امیرالمومنین و اهل بیت پیامبر{{ع}} چنین نقل شده: {{متن حدیث|انی والله لاحبهم لحب رسول الله ایاهم و ان الحق معهم و فیهم}}، مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص۳۴۳-۳۴۲؛ حذیفة بن یمان هم در دفاع از امیرالمومنین{{ع}} گفته است: {{متن حدیث|...فوالله انه لعلی الحق آخرا و اولا ...}}، مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۴-۳۸۳.</ref> که تا پیش از آن استعمال شده و از آن عصمت برداشت می‌شد، فراتر رفته و از واژه «عصمت» استفاده گردید.
# به لحاظ مفهومی، واژه عصمت در این دوران، اغلب بر [[عصمت]] از [[گناه]]، اطلاق می‌شد<ref> ر.ک: صدوق، عیون اخبارالرضا {{ع}}، ج2، ص172-170، روایت امام رضا{{ع}}.</ref> و جهت بیان مصونیت [[امامان]] از [[خطا]]، [[اشتباه]] و فراموشی از واژگان دیگری همچون «مبرا بودن»، «عاری بودن» و «[[منزه]] بودن» استفاده می‌گردید.
# در این دوران نیز همچون گذشته، امامان و [[اصحاب]] بر [[الهی]] بودن مقوله عصمت تاکید می‌کردند<ref>مثل این روایت که هشام بن حکم از امام صادق{{ع}}درباره چگونگی عصمت پرسیده و آن حضرت چنین فرموده است: {{متن حدیث|المعصوم هو الممتنع بالله من جمیع محارم الله و قال الله تبارک و تعالی: «و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم»}}، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.</ref>.
# [[امام صادق]]{{ع}}، نخستین استدلال‌های [[امامیه]] بر [[عصمت امام]] را ارائه کردند<ref>ر.ک: صدوق، خصال، ج۱، ص۳۱۰.</ref> بعدها به تبع [[امام]]، برخی اصحاب ایشان همچون [[هشام بن حکم]]، استدلال‌های امام را با شرح و بسط بیشتری در [[جامعه]] مطرح نمودند.
# از نکات مهم دوران صادقین{{ع}}، [[توسعه]] [[قلمرو عصمت]] از مصونیت از گناه به [[مصونیت از خطا]]، اشتباه، فراموشی و دیگر [[عیوب]]، بوده است. در دوران امامان بعد نیز بر همین مطلب تاکید گردید<ref>فرازهای زیارت جامعه کبیره خود شاهدی بر این سخن است. {{متن حدیث|اشهد انکم الائمة الراشدون المهدیون المعصومون المکرمون المقربون المتقون الصادقون}} ... {{متن حدیث|عصمکم الله من الزلل و طهرکم من الدنس و اذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا}}، صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۶۱۱-۶۰۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۱۶۴ و ۲۱۶.</ref>
 
=== اندیشه عصمت در عصر غیبت امام ===
پس از پایان دوران حضور [[امام]] {{ع}} و آغاز دوران غیبت حضرت مهدی {{ع}} جامعه شیعی به طور عمده حضور در جبهه [[فکری]]، با دو [[گرایش]] متفاوت را در خود [[احساس]] می‌کرد. جبهه نخست در [[اختیار]] محدثان [[امامیه]]، به ویژه محدثان مدرسه و حوزه قم و [[ری]] بود، و جبهه دوم در اختیار متکلمان امامیه، به ویژه [[متکلمان]] [[مکتب]] [[بغداد]].
 
اندیشه‌های محدثان از روایات اهل بیت {{عم}} ـ فارغ از بررسی‌های [[عقلانی]] آن ـ سرچشمه می‌گرفت. با وجود آن، [[جامعه]] [[حدیثی]]، از [[زمان غیبت]] [[امام]] {{ع}} تا قرن پنجم هجری را به [[حق]] باید [[معتقد]] به آموزه عصمت امام از گناه دانست، و این مدعا با مراجعه‌ای کوتاه به آثار محدثاتی همچون برقی صفار، [[کلینی]]، [[ابن بابویه]]، [[شیخ صدوق]]، ابن قولویه و [[نعمانی]] ثابت می‌شود.
 
با وجود این، [[روایات]] «[[سهوالنبی]] {{صل}}» در آثار اندیشمندانی همچون کلینی، ابن بابویه و شیخ صدوق موجود است. از این‌رو، باید این بزرگان را به همراه ابن ولید طرف‌دار [[نظریه سهوالنبی]] به شمار آورد؛ اما وجود این روایات به معنای انکار عصمت امامان به طور مطلق نیست. برای نمونه، مرحوم شیخ صدوق با وجود [[اعتقاد]] به نظریه سهوالنبی {{صل}}، از [[باور]] خود به عصمت امامان از گناه دست نکشیده و در کتابی همچون "الاعتقادات فی دین الامامیه" آن را مطرح کرده، که درحقیقت از دیدگاه وی چنین اعتقاداتی، [[اندیشه]] جامعه [[شیعی]] است. افزون بر آن، وجود روایت‌هایی درباره [[عصمت امامان]] در آثار این بزرگان، دلیل دیگری بر اعتقاد آنان به عصمت امام از گناه است.
 
اندیشه‌های متکلمان بغداد، عمدتاً همراه با [[عقل‌گرایی]] و نقد [[احادیث]] بوده است. از این‌رو، [[شاهد]] بیشترین استدلال‌ها و برهان‌های [[عصمت امام]] - اعم از [[عقلی]] و [[نقلی]] - در این حوزه [[فکری]] هستیم. روشن است که نباید [[انتظار]] داشت مسئله [[عصمت]]، با همه جزئیات خود در عصر حضور امام {{ع}} منعکس شده باشد. از این‌رو، [[رشد]] و [[تکامل]] تبیین عصمت، در قرون بعد، به ویژه به دست متکلمان مکتب بغداد رخ داد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۰۷.</ref>.
 
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[پیشینه اندیشه عصمت در اسلام به چه زمانی باز می‌گردد؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:IM009875.jpg|22px]] [[قنبر علی صمدی]]، [[باقر صاحبی]]، [[عصمت - صمدی (مقاله)|'''عصمت''']]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۷]]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:1379703.jpg|22px]] [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|'''نور عصمت بر سیمای نبوت''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۴۳: خط ۷۹:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مصادیق عصمت]]
[[رده:تاریخچه عصمت]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:عصمت امام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۷

بحث از عصمت امام در تاریخ اسلامی، به خلاف بحث از اصل مسأله عصمت که ریشه در سایر ادیان دارد، نه تنها در ادیان قبل وجود ندارد، بلکه از اختصاصات امامیه است. هر چند بر اساس آیات قرآن و روایات، اهل بیت(ع) از ارتکاب هر گونه گناه، خطا، اشتباه و نسیانی مصون هستند، اما تصریح به عصمت ایشان و بحث و گفتگو پیرامون آن، تا قبل از عصر صادقین(ع) به چشم نمی‌خورد. همین مسأله موجب شده تا برخی چنین توهم کنند که این بحث از ابداعات هشام بن حکم از شاگردان امام صادق(ع) است. با این حال نگاهی به تاریخ اسلامی حاکی از اعتقاد مسلمانان و اصحاب ائمه(ع) به مصونیت امامان از گناه و اشتباه و خطاست با این تفاوت که از عصر صادقین(ع) اعتقاد به این مسأله و گفتگو پیرامون آن، به طور گسترده‌تری از سوی امامان معصوم مطرح و توسط اصحاب بزرگ آن حضرات تبیین و نقل گردیده است.

معناشناسی

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

پیشینه عصمت امامان در اسلام

اعتقاد به عصمت، جزو نخستین تعالیم اسلامی بوده و از همان ابتدای ظهور اسلام میان مسلمانان رواج داشته است. عده‌ای از بزرگان بر این عقیده‌اند که به کار بردن اصطلاح عصمت، همچون بسیاری از اصطلاحات کلامی دیگر، بعد از پیدایش و رشد علم کلام، در زمان امام صادق (ع) بوده است[۱۱]. ولی می‌توان گفت هر چند این اصطلاح، یک اصطلاح قرآنی نیست، امّا شواهد و قراین نشان می‌دهند که در صدر اسلام و از زبان خود رسول الله (ص) برای تبیین این مقام معنوی و الهی، از این اصطلاح استفاده می‌شده است[۱۲]. در ادامه ابتدا به دیدگاه خاورشناسان درباره پیشینه عصمت در اسلام اشاره کرده و سپس به بررسی پیشینه عصمت در تاریخ اسلام در دو بخش عصر حضور و عصر غیبت می‌پردازیم.

دیدگاه خاورشناسان

خاورشناسان اصل پیدایش عصمت را به نیمه نخست قرن دوم به وسیله امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) یا هشام بن حکم یا غالیان نسبت می‌دهند، به عنوان نمونه ایگناس گلدزیهر (۱۸۵۰ - ۱۹۲۱) یکی از یهودیان مستشرق، درباره عصمت امام معتقد است که مسلمانان در ابتدا با اندیشه عصمت آشنایی نداشتند، اما بعد از فتح ایران و شکست ساسانیان این باور ایرانی به درون شیعیان راه یافت، زیرا پادشاهان ساسانی برای مشروعیت بخشیدن به قوانین حکومتی، خود را مصون از خطا و معصوم معرفی می‌کردند[۱۳].

رونالدسون یکی دیگر از مستشرقان مسیحی چنین اعتقاد دارد که نظریه عصمت از یهود و مسیحیت گرفته نشده است، زیرا آنان گناهانی را به انبیاء نسبت می‌دهند و همچنین این نظریه در سده‌های نخستین بین مسلمین مطرح نبوده و بعدها با تطور علم کلام شیعه و توسط کتب دانشمندانی مثل کلینی و شیخ صدوق و شیخ مفید به وجود آمده و سپس از راه شیعیان در اعتقادات مسلمانان وارد شده است[۱۴].

ویلفرد مادلونگ هم با پیروی از دیگر مستشرقان اعتقاد دارد نظریه عصمت تا زمان امام صادق (ع) وجود نداشته ولی وقتی ایشان به امامت رسید فقه را به نظام شرعی جامعی تبدیل کرد و نظریه خود را درباره امامت مطرح کرد، با این تفسیر که جهان یک لحظه هم بدون امام نمی‌ماند و آن امام باید معصوم باشد و سپس دانشمندانی مثل هشام بن حکم و شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضی در تطور و تکامل این نظریه کوشیدند و آن را به کرسی نشاندند[۱۵].

اشعری هم در این‌باره می‌گوید: اعتقاد به عصمت امامان از اعتقادات هشام بن حکم می‌باشد[۱۶]. عده دیگر هم گفته‌اند که نظریه عصمت در ابتداء در بین معتزله وجود داشت و سپس شیعیان نظریه عصمت را از معتزله گرفتند[۱۷]. و برخی دیگر گفته‌اند: عصمت بدعتی است که از یهود و نصاری وارد در دین ما شده است[۱۸]. برخی دیگر گفته‌اند: فرهنگ ایران باستان و اعتقاد به نور الهی باعث شد که ایرانیان عصمت را وارد تشیع کنند[۱۹] و برخی دیگر مدعی شده‌اند که نظریه عصمت را شیعیان از صوفیان گرفته و وارد تشیع کرده‌اند[۲۰]. برخی دیگر می‌گویند: آموزه‌های زرتشتی عصمت را در اسلام وارد کرده است که توسط سلمان ایرانی به پیامبر القاء شده است؛ زیرا مطالعه تطبیقی آیین‌ها و باورهای زرتشتی و عقاید اسلامی این نکته را نشان می‌دهد که حضرت محمد مستقیم و غیرمستقیم تأثیراتی از آیین‌ها و باورهای زرتشتی داشته است، مثل اعتقاد به پاک و معصوم بودن پیامبر[۲۱].[۲۲]

اندیشه عصمت در عصر حضور پیامبر و ائمه

قرآن کریم، سنت نبوی و سیره صحابه پیامبر اکرم (ص) در سال‌های آغازین ظهور اسلام تا زمان درگذشت آن حضرت، همگی از این واقعیت پرده برمی‌دارند که مسئله عصمت در آن زمان نیز مطرح بوده است و مسلمانان، گفته‌های آن حضرت را واقعی و وحیانی و وی را از گناهان معصوم می‌دانستند؛ اگرچه شاید همه آنان در این باره اندیشه‌ای یکسان نداشتند[۲۳]. جامعه شیعی پس از پیامبر اکرم (ص)، با توجه به روایات متعددی که از آن حضرت درباره عصمت امامان پاک (ع)، به ویژه امیرالمؤمنین (ع) صادر شده بود، به طور غالب، عصمت امیرمؤمنان (ع) را پذیرفته بود. اگرچه در قلمرو عصمت وی، میان اصحاب وفاقی وجود نداشت. امامان پاک (ع) نیز، نقش انکارناپذیری در ترویج اندیشه عصمت امام داشته‌اند، و نخستین برهان‌های عصمت امام در روایت‌های آنان انعکاس یافته است. پس از آن، شاهد حضور همان برهان‌ها در کلمات اصحابی همچون هشام بن حکم هستیم.

با اینکه در اعتقاد اصحاب به عصمت امام، از زمان امام علی (ع) تردیدی نیست، حق این است که هشام بن حکم را نخستین کسی بدانیم که مسئله عصمت امام را به طور مستدل و علمی تئوریزه کرد و پای آن را به مجامع علمی عصر خود گشود. اعتقاد به عصمت در عصر حضور امامان شیعه، در دوره امامان متأخر به کمال خود نزدیک می‌شود، تا اینکه فضای جامعه شیعی درباره مسئله عصمت چنان می‌شود که حسین بن سعید اهوازی، از شاگردان امام جواد، هادی و عسکری (ع) علمای شیعه را در قبول آن متفق می‌داند[۲۴].

نمونه‌هایی در گفتار پیشوایان

در گذر تاریخ اسلام از موضوع عصمت در منابع دینی و گفتار مسلمانان سخن به میان آمده است که در این مجال نمونه‌هایی از آنها نقل می‌شود. نمونه‌هایی در گفتار پیشوایان و یاران:

  1. امیر مؤمنان، علی(ع) می‌فرماید: «وَ الْإِمَامُ الْمُسْتَحِقُّ لِلْإِمَامَةِ لَهُ عَلَامَاتٌ فَمِنْهَا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ مَعْصُومٌ‌...»[۲۵]. از شرایط رهبران الهی، پاک بودن آنان از لغزش گناه است. در این روایت، از عصمت امام سخن به میان آمده، ولی شیعه بر این باور است که در رهبری و هدایت مردم، از این منظر تفاوتی میان امام به اصطلاح خاص و پیامبران وجود ندارد. مرحوم شیخ مفید، طلایه دار تفکر کلامی شیعه، بر این یکسان بودن تصریح می‌کند[۲۶]. نکته: در اینجا در مقام اثبات عصمت معصومان با کلام خودشان نیستیم تا شبهه دور به میان آید که چگونه می‌توان با گفتار خود معصومان عصمتشان را اثبات کرد، بلکه صرفاً سخن از به کار رفتن این کلمه در روایات است. بیان پیشینه با مقام اثبات متفاوت است.
  2. فلسفه لزوم پیروی مطلق از اولی الامر در روایتی چنین تبیین شده است: «لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ‌»[۲۷]؛ «زیرا آنان معصوم‌اند و هیچ‌گاه گناه نمی‌کنند و دیگران را نیز به آن دستور نمی‌دهند»[۲۸].
نمونه‌هایی از باور اصحاب ائمه

از سیری در متون و منابع تاریخی و حدیثی می‌توان به نتایج زیر دست یافت:

  1. برغم آنکه بر اصل مسأله عصمت پیامبر و امامان در برخی آیات قرآن کریم و روایات به طور قطع تاکید شده است[۲۹]، اما کیفیت طرح این مسأله توسط آن حضرات فراز و نشیب‌هایی داشته است؛ به گونه‌ای که در دوره‌های نخستین به دلیل اوضاع ویژه سیاسی و عدم آمادگی شیعیان برای پذیرش همه معارف، بر مفهوم عصمت، الهی بودن[۳۰] و معرفی مصادیق آن تاکید می‌شد[۳۱] اما به مرور زمان این مسأله با جزئیات بیشتری تبیین و استدلال‌هایی نیز برای اثباتش اقامه گردید.
  2. واژه عصمت و مشتقات آن از جمله معصوم، از همان قرن نخست هجری در سنت نبوی[۳۲]، مطرح و در کلمات امامان شیعه نیز متداول بوده است[۳۳]. مسأله عصمت امام از گناه، از آغاز شکل‌گیری جامعه شیعی در مدینه و پس از آن در کوفه در دوران امامت امام علی(ع) در میان شیعیان آن زمان مطرح بوده و معتقدان فراوانی نیز داشته است؛ افزون بر آن عصمت امام از اشتباه نیز نزد برخی شیعیان امری مسلم و قطعی بوده است[۳۴]، اگر چه به دلایل ویژه تاریخی و سیاسی اعتقاد به عصمت، تا قبل از عصر امام صادق و امام باقر(ع)، بروز و نمود چشمگیری میان شیعیان نداشته است، اما با تکیه بر روایات و نیز قراین و شواهد دیگر می‌توان مدعی شد که اعتقاد به عصمت در آن زمان و نزد شیعیان امری غریب نبوده بلکه در مواردی یا مناطقی این نظریه، باوری عمومی بوده است.
  3. از عصر صادقین(ع) اعتقاد به این مسأله و گفتگو پیرامون آن، به طور گسترده‌تری از سوی امامان معصوم مطرح و توسط اصحاب بزرگ آن حضرات تبیین و نقل گردید به گونه‌ای که از عبارات «مطهر»[۳۵] و «علی الحق»[۳۶] که تا پیش از آن استعمال شده و از آن عصمت برداشت می‌شد، فراتر رفته و از واژه «عصمت» استفاده گردید.
  4. به لحاظ مفهومی، واژه عصمت در این دوران، اغلب بر عصمت از گناه، اطلاق می‌شد[۳۷] و جهت بیان مصونیت امامان از خطا، اشتباه و فراموشی از واژگان دیگری همچون «مبرا بودن»، «عاری بودن» و «منزه بودن» استفاده می‌گردید.
  5. در این دوران نیز همچون گذشته، امامان و اصحاب بر الهی بودن مقوله عصمت تاکید می‌کردند[۳۸].
  6. امام صادق(ع)، نخستین استدلال‌های امامیه بر عصمت امام را ارائه کردند[۳۹] بعدها به تبع امام، برخی اصحاب ایشان همچون هشام بن حکم، استدلال‌های امام را با شرح و بسط بیشتری در جامعه مطرح نمودند.
  7. از نکات مهم دوران صادقین(ع)، توسعه قلمرو عصمت از مصونیت از گناه به مصونیت از خطا، اشتباه، فراموشی و دیگر عیوب، بوده است. در دوران امامان بعد نیز بر همین مطلب تاکید گردید[۴۰].[۴۱]

اندیشه عصمت در عصر غیبت امام

پس از پایان دوران حضور امام (ع) و آغاز دوران غیبت حضرت مهدی (ع) جامعه شیعی به طور عمده حضور در جبهه فکری، با دو گرایش متفاوت را در خود احساس می‌کرد. جبهه نخست در اختیار محدثان امامیه، به ویژه محدثان مدرسه و حوزه قم و ری بود، و جبهه دوم در اختیار متکلمان امامیه، به ویژه متکلمان مکتب بغداد.

اندیشه‌های محدثان از روایات اهل بیت (ع) ـ فارغ از بررسی‌های عقلانی آن ـ سرچشمه می‌گرفت. با وجود آن، جامعه حدیثی، از زمان غیبت امام (ع) تا قرن پنجم هجری را به حق باید معتقد به آموزه عصمت امام از گناه دانست، و این مدعا با مراجعه‌ای کوتاه به آثار محدثاتی همچون برقی صفار، کلینی، ابن بابویه، شیخ صدوق، ابن قولویه و نعمانی ثابت می‌شود.

با وجود این، روایات «سهوالنبی (ص)» در آثار اندیشمندانی همچون کلینی، ابن بابویه و شیخ صدوق موجود است. از این‌رو، باید این بزرگان را به همراه ابن ولید طرف‌دار نظریه سهوالنبی به شمار آورد؛ اما وجود این روایات به معنای انکار عصمت امامان به طور مطلق نیست. برای نمونه، مرحوم شیخ صدوق با وجود اعتقاد به نظریه سهوالنبی (ص)، از باور خود به عصمت امامان از گناه دست نکشیده و در کتابی همچون "الاعتقادات فی دین الامامیه" آن را مطرح کرده، که درحقیقت از دیدگاه وی چنین اعتقاداتی، اندیشه جامعه شیعی است. افزون بر آن، وجود روایت‌هایی درباره عصمت امامان در آثار این بزرگان، دلیل دیگری بر اعتقاد آنان به عصمت امام از گناه است.

اندیشه‌های متکلمان بغداد، عمدتاً همراه با عقل‌گرایی و نقد احادیث بوده است. از این‌رو، شاهد بیشترین استدلال‌ها و برهان‌های عصمت امام - اعم از عقلی و نقلی - در این حوزه فکری هستیم. روشن است که نباید انتظار داشت مسئله عصمت، با همه جزئیات خود در عصر حضور امام (ع) منعکس شده باشد. از این‌رو، رشد و تکامل تبیین عصمت، در قرون بعد، به ویژه به دست متکلمان مکتب بغداد رخ داد[۴۲].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. رسالة التقریب، ش۲، ص۱۳۳.
  12. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۲۶.
  13. گرایش‌های تفسیری در میان مسلمانان، ص۱۲.
  14. عقیدة الشیعه، ص۳۲۴ تا ۳۳۰.
  15. فرقه‌های اسلامی، ص۱۲۸ و ۱۸۳.
  16. مقالات الإسلامیین، ص۴۸.
  17. أضواء علی عقائد الشیعة الامامیه و تاریخهم، ص۲۸۹؛ ر.ک: عصمت، ص۲۲.
  18. الهیات، ج۳، ص۱۶۳.
  19. اسلام، بررسی تاریخی، ص۱۳۸.
  20. تصوف و تشیع، ص۱۲۳؛ امامت و رهبری، ص۵۵.
  21. اسلام‌شناسی، ص۲۵.
  22. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۰۲-۲۰۷.
  23. به عنوان نمونه ر.ک: شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۶۹-۷۹؛ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۱۸۳-۱۹۹.
  24. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۴۰۷.
  25. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۶۴.
  26. ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان مفید، المقنعه، ج۱، ص۴.
  27. محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۱۰۵.
  28. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۵۵؛ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۶.
  29. ن.ک: همین مدخل، ذیل عنوان اثبات عصمت، ادله عقلی و نقلی.
  30. امام سجاد(ع) در روایتی می‌فرمایند: «الامام منا لایکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا فقیل له یابن رسول الله(ص): فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان الی یوم القیامة و الامام یهدی الی القرآن و القرآن یهدی الی الامام ...»، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.
  31. به عنوان نمونه امیرمومنان(ع) در یکی از خطبه‌های خویش می‌فرمایند: «فقد طهرنا من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و من کل دنیة و کل رجاسة فنحن علی منهاج الحق ...»نعمانی، کتاب الغیبة، ص۴۴.
  32. بخاری در صحیح خود در بابی با عنوان «المعصوم من عصم الله» و نیز نسائی و بیهقی از طریق ابوسعید خدری از پیامبراکرم(ص) چنین نقل می‌کنند: «ما استخلف خلیفة الا له بطانتان بطانة تأمره بالخیر و تحضه علیه و بطانة تأمره بالشر و تحضه علیه و المعصوم من عصم الله»، بخاری، صحیح بخاری، ج۷، ص۲۳۱؛ نسائی، سنن، ج۷، ص۱۵۸؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۱۱؛ زراره از امام صادق(ع) و آن حضرت از رسول خدا(ص) روایت کرده که ده امر از پایه‌های اسلام است که دهمین آن عصمت به معنای طاعت است. «بنی الاسلام علی عشرة اسهم ... والعصمة و هی الطاعة»، صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۴۷.
  33. امام سجاد(ع) در روایتی می‌فرمایند: «الامام منا لایکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا فقیل له یابن رسول الله(ص): فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان الی یوم القیامة و الامام یهدی الی القرآن و القرآن یهدی الی الامام ...»، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.
  34. به عنوان نمونه می‌توان به این روایت اشاره نمود: محمدبن ثابت از یاران امام سجاد(ع) در وصف آن حضرت چنین می‌گوید: امام چیزی جز حق نمی‌گوید. طبری، محمدبن جریر، دلائل الامامة، ص212. این کلام را می‌توان هم ناظر به عصمت از دروغ و هم بیانگر عصمت از اشتباه دانست.
  35. به عنوان نمونه امیرمومنان(ع) در یکی از خطبه‌های خویش می‌فرمایند: «فقد طهرنا من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و من کل دنیة و کل رجاسة فنحن علی منهاج الحق ...»نعمانی، کتاب الغیبة، ص۴۴؛ از امام مجتبی(ع) هم چنین روایت شده که فرمودند: «نحن حزب الله الغالبونعترة رسوله الاقربون و اهل بیته الطیبون الطاهرون»، شیخ مفید، امالی، تحقیق علی اکبر غفاری، ۳۴۸؛ امام کاظم(ع) نیز در روایتی فرموده‌اند: «اللهم صل علی الائمة من ولده ... المطهرین الذین ارتضیتهم انصارا لدینک»، ابن قولویه، کامل الزیارات، تحقیق جواد قیومی، ص۴۳-۴۲.
  36. به عنوان نمونه رسول خدا(ص) در حدیثی متواتر و صحیح فرموده‌اند: «علی مع الحق و الحق مع علیو لن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامة»، حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۲۴ و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۲؛ ام سلمه نیز چنین نقل کرده: «والله ان علیا علی الحق قبل الیوم و بعد الیوم عهدا معهودا و قضاءا مقضیا»، ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق ج۴۲، ص۱۲۰؛ عمار یاسر نیز درباره امیرالمومنین(ع) چنین اظهار نظر کرده: « لو لم یبق احد الا خالف علی بن ابیطالب لما خالفته و لا زالت یدی مع یده و ذلک لان علیا لم یزل مع الحق منذ بعث الله نبیه»، نعمان مغربی، شرح الاخبار، تحقیق: سیدمحمد حسین جلالی، ج۱، ص۷۳۱؛ از مقدادبن اسود هم در دفاع از امیرالمومنین و اهل بیت پیامبر(ع) چنین نقل شده: «انی والله لاحبهم لحب رسول الله ایاهم و ان الحق معهم و فیهم»، مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص۳۴۳-۳۴۲؛ حذیفة بن یمان هم در دفاع از امیرالمومنین(ع) گفته است: «...فوالله انه لعلی الحق آخرا و اولا ...»، مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۴-۳۸۳.
  37. ر.ک: صدوق، عیون اخبارالرضا (ع)، ج2، ص172-170، روایت امام رضا(ع).
  38. مثل این روایت که هشام بن حکم از امام صادق(ع)درباره چگونگی عصمت پرسیده و آن حضرت چنین فرموده است: «المعصوم هو الممتنع بالله من جمیع محارم الله و قال الله تبارک و تعالی: «و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم»»، صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲.
  39. ر.ک: صدوق، خصال، ج۱، ص۳۱۰.
  40. فرازهای زیارت جامعه کبیره خود شاهدی بر این سخن است. «اشهد انکم الائمة الراشدون المهدیون المعصومون المکرمون المقربون المتقون الصادقون» ... «عصمکم الله من الزلل و طهرکم من الدنس و اذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»، صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۶۱۱-۶۰۹.
  41. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۱۶۴ و ۲۱۶.
  42. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۴۰۷.