گستره عصمت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۱۳۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = عصمت
| موضوع مرتبط = عصمت
| عنوان مدخل  = [[گستره عصمت]]
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[گستره عصمت در کلام اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[گستره عصمت در کلام اسلامی]] - [[گستره عصمت در معارف و سیره رضوی]]
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}
'''گستره عصمت''' از جهات مختلف مورد بحث قرار می‌گیرد، گاهی از جهت زمانی و از جهت متعلق و مرتبه و گاهی نیز بحث می‌شود درباره [[عصمت از گناه]]؛ عصمت در قبول [[وحی]] و حفظ وحی و ابلاغ وحی و عصمت از خطا و [[اشتباه]].


== مقدمه ==
'''[[عصمت]]''' در لغت به معنای [[حفظ]] و نگهداری و نیز به معنای منع کردن آمده است. این واژه در اصطلاح متکلمان امامیه، گاه به لطفی از جانب [[خدای متعال]] به [[برگزیدگان]] خود و گاه نیز به ملکه‌ای تعبیر شده که به موجب آن، [[انبیاء]] و اوصیای ایشان برغم داشتن [[قدرت]] بر انجام [[گناهان]]، از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]]، [[گناه]] و [[عصیان]] در تمام مراحل [[زندگی]]، حتی قبل از [[امامت]] و در [[زمان]] کودکی، مصون هستند. در نتیجه به وسیله این صفت، از [[سهو]] و نسیان هم مبرّا و [[پاک]] هستند. در اینکه گستره عصمت چقدر است و کدام شاخه‌ها را دربرمی‌گیرد، نظریات وجود دارد. گستره عصمت را در یک تقسیم کلی می‌توان به گستره زمانی و گستره متعلق تقسیم نمود. در محدوده و [[قلمرو عصمت]] سه دیدگاه کلی وجود دارد که مشهور متکلمین امامیه دیدگاه "اطلاق [[عصمت]] از حیث زمانی و حالات [[معصوم]]" را قبول دارند.
[[عصمت]] به معنای عام آن، از جمله مسائل مهم [[کلام اسلامی]] است که علاوه بر اهمیت مستقل، پیوند ناگسستنی جدی با دیگر مسائل [[کلامی]] دارد، از بدو پیدایش مسائل کلامی تاکنون مورد توجه و [[عنایت خاص]] [[فریقین]] قرار داشته، در کشاکش [[اختلافات]] کلامی [[مذاهب و فرق]] [[اسلامی]] مورد [[مباحثه]] بوده است<ref>اسدآبادی، عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق: محمد مصطفی حلمی، ج۱۳، ص۱۵؛ علم الهدی، سیدمرتضی، الشافی فی الامامة، تحقیق: سید عبدالزهرا حسینی، ج۱، ص۲۰۷.</ref>.<ref>[[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید (مقاله) |رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید]]، ص۱۵۷-۱۷۶.</ref>


== گستره عصمت ==
== معناشناسی عصمت ==
از سه جهت گستره و قلمرو عصمت قابل توجه است:
=== معنای لغوی ===
#اول، از جهت [[زمان]]؛ در این قلمرو محدوده زمانی [[عصمت]] مورد بحث قرار می‌گیرد تا روشن شود عصمت به چه زمانی از [[عمر]] [[معصوم]] تعلق پیدا می‌کند، آیا به زمانی که معصوم عهده‌دار [[مسئولیت]] [[نبوت]] یا [[امامت]] است، یا اینکه خارج از این زمان؟
{{اصلی|عصمت در لغت}}
#دوم، از جهت متعلق؛ در این قلمرو، متعلقات عصمت مورد بحث قرار می‌گیرد که چه چیزهایی می‌تواند متعلق عصمت باشد، آیا فقط آنچه مربوط به مسئولیت [[دینی]] [[نبی]] و [[امام]] می‌شود، متعلق عصمت است، مانند [[ادعای نبوت]]، [[دریافت وحی]]، [[حفظ وحی]]، [[ابلاغ وحی]]، [[تفسیر وحی]]، اجرای [[وحی]]، و...، یا اینکه امور غیرمرتبط با مسئولیت و [[امور دینی]] دیگر هم می‌تواند متعلق عصمت قرار گیرد؟ مانند امور مربوط به [[وظایف فردی]] و [[زندگی شخصی]] که ربطی به [[مسئولیت‌های نبی]] و امام ندارد.
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|"عَصِمَ يَعْصِمُ"}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|"مَسَكَ"}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
#سوم، قلمرو عصمت از جهت مرتبه؛ در این قلمرو، اقسام [[گناهان]] منافی با عصمت مورد بحث قرار می‌گیرد که آیا همه اقسام و [[مراتب گناه]] اعم از [[کبیره]]، [[صغیره]]، عمدی، [[سهوی]] و نسیانی در عصمت دخالت دارند یا نه؟<ref>[[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید (مقاله) |رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید]]، ص۱۵۷-۱۷۶.</ref>.


در نگاهی دیگر، مبحث [[عصمت]] از سه جهت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است:
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
#[[عصمت از گناه]] و [[مخالفت نکردن با اوامر و نواهی مولوی خداوند]]؛
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای [[عصمت]] ارائه شده است:
#[[عصمت در قبول وحی]] و [[حفظ وحی]] و [[ابلاغ وحی]]؛
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] [[خداوند]] از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، [[علی بن یونس نباطی|نباطی]]<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#[[عصمت از خطا]] و [[عصمت از اشتباه|اشتباه]] در [[تطبیق شریعت]] و در [[امور فردی]] و [[اجتماعی]]»<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۱۷.</ref>.
#'''عصمت به معنای ملکه''': پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>


[[وسعت عصمت معصومین]] شامل امور فردی، [[امور اجتماعی]]، [[امور دینی]] و امور غیر [[دینی]] می‌‌شود، به نحوی که می‌‌توان گفت [[امامت]] [[امامان معصوم]] زیر سایۀ [[عصمت]] آنان توسط [[خداوند]] [[جعل]] شده است<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص ۱۲۵-۱۲۹.</ref>.
== گستره عصمت معصومان ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[گستره عصمت معصومان مشتمل بر چه اموری است؟ (پرسش)| گستره عصمت معصومان مشتمل بر چه اموری است؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
=== گستره زمانی ===
==== عصمت پیش از تصدی منصب  ([[نبوت]] یا [[امامت]]) ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا پیامبران و امامان پیش از تصدی منصب الهی معصوم هستند؟ (پرسش)| آیا پیامبران و امامان پیش از تصدی منصب الهی معصوم هستند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|عصمت پیش از تصدی منصب}}
بحث از [[قلمرو عصمت]] [[معصومان]] اعم از [[پیامبران]] و [[امامان]] و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب [[نبوت]] و امامت و پس از آن تا عصر [[امامان اهل بیت]]{{ع}} دیده و شنیده نشده، چه اینکه گویا تأکید [[ائمه]] در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله [[عصمت]] بوده است. به نظر می‌رسد این مسأله تا [[زمان]] مرحوم [[شیخ صدوق]] مطرح نبوده و در طول حیات [[فکری]] ایشان به تبع بحث از گناهان صغیره و کبیره، تفکیک [[عصمت پیامبران]] مطرح و به [[عصمت امام]] نیز کشیده شد. ایشان [[ضرورت عصمت پیامبران]] و به تبع آن، امامان را از برخی گناهان صغیره، پیش از تصدی منصب امامت [[نفی]] و پس از ایشان نیز [[شیخ مفید]] همین نظریه را [[اختیار]] کرد<ref>استادی، رضا، پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت، ماهنامه معرفت، شماره۳۷، ص۳۶.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹.</ref>


== اقسام عصمت ==
==== عصمت پس از تصدی منصب (نبوت یا امامت)====
رهاورد [[عصمت]] دوری [[معصوم]] و [[پیغمبر]] از هر گونه [[آلودگی]] و [[گناه]] است، لکن در تحلیل اقسام آن و تجزیه نوع [[فعل معصیت]] و همچنین [[زمان]] آن رهیافت‌های مختلفی از سوی [[عالمان]] [[اسلامی]] عرضه شده است که به [[اجمال]] اشاره می‌شود:
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[پیامبران پس از تصدی منصب الهی در چه اموری معصوم هستند؟ (پرسش)| پیامبران پس از تصدی منصب الهی در چه اموری معصوم هستند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|عصمت پس از تصدی منصب}}
یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، ضرورت عصمت پیامبران [[امامان معصوم]] از [[گناه]] پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران امامان معصوم{{ع}} مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۲.</ref>. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از:
# [[عصمت در تلقی وحی|عصمت در تلقی]] و [[عصمت در ابلاغ وحی|ابلاغ وحی]]؛
# [[عصمت در تفسیر وحی|عصمت در تفسیر]] و [[عصمت در تبیین وحی|تبیین وحی]]؛
# [[عصمت از اشتباه]]، [[عصمت از خطا|خطا]] و [[عصمت از فراموشی|فراموشی]] در انجام [[تکالیف]] شخصی و [[اجتماعی]]؛
# [[عصمت از گناه]].


=== عصمت از [[کفر]] ===
توضیح اینکه یکی از وظایف انبیا، دریافت وحی از [[خداوند متعال]] و رساندن آن به [[مردم]] است که بالاترین مرتبه [[عصمت]] و قوام [[نبوت]] به شمار می‌رود. بیشتر متکلمان شیعه و [[سنی]]، [[عصمت انبیا]] در این مراحل ـ دست کم در [[دروغگو]] نبودن در مقام تبلیغ ـ را قبول دارند<ref>شرح الأسماء الحسنى، ج۲، ص۳۶؛ ر.ک: أبو عبدالله محمد بن عبدالباقی الزرقانی المصری المالکی، شرح المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه، ج۵، ص۳۱۴؛ گوهر مراد، ص۴۲۱؛ ایجی، المواقف، ص۳۵۸.</ref>.
[[پیامبران]] باید در [[اعتقادات]] خویش از هرگونه [[اعتقاد]] کفر و [[انحرافی]] [[پاک]] و مبرا باشند و اعتبار آن از اول [[زندگی]] است، به این معنی که پیامبران حتی در [[دوران کودکی]] و یا دوره [[بلوغ]] پیش از [[نبوت]] فطرتاً باید متأله باشند.


این تعریف عصمت و اعتقاد به آن [[مورد اتفاق]] همه [[فرقه‌های اسلامی]] است، تنها طائفه‌ای از [[خوارج]] به نام «[[ازارقه]]» و «فضیله» از آنجا که [[صدور گناه]] از [[انبیا]] را ممکن و هر گناهی را کفر [[تفسیر]] می‌کنند، کفر به این معنی بر [[انبیاء]] را تجویز می‌کنند.
عصمت در این مرحله دو بخش دارد:
# [[عصمت از دروغ]]؛
# [[عصمت از خطا در تلقی وحی|عصمت از خطا در تلقّی و دریافت و فهم وحی]] و [[عصمت در تبلیغ وحی|رساندن آن به مردم]].


نکته قابل اشاره اینکه [[ابن ابی الحدید]] با نام بردن از [[ابن فورک]] از [[معتقدان]] به این دیدگاه، اضافه می‌کند که وی تنها به امکان و نه وقوع آن اعتقاد دارد.
دلایل عقلی و [[قرآنی]] و [[روایی]] بسیاری برای عصمت در این دو بخش بیان شده است که به چند مورد اشاره می‌کنیم.


برخی از «[[حشویه]]» و برغوث از [[متکلمان]] «نجاریه» و «سُدّی» به عدم [[ایمان]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} پیش از نبوت معتقدند. طیفی از [[کرامیه]] نیز به عدم [[اسلام]] [[حضرت ابراهیم]] پیش از نبوت باورمند شده‌اند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.</ref>.
===== ادله عقلی =====
الف) نخستین [[دلیل عقلی]] بر عصمت در تلقی و ابلاغ وحی مبتنی بر [[هدف از بعثت]] است. هدف از خلقت انسان رسیدن او به کمال است؛ [[انسان‌ها]] به طور [[فطری]] طالب [[سعادت]] و رسیدن به کمال هستند؛ یکی از مقدمات لازم برای رسیدن به این کمال، [[شناسایی]] آن و راه‌های منتهی به آن است؛ [[ابزار شناخت]] [[انسان]] ـ که منحصر در [[حس]] و [[عقل]] است ـ برای رسیدن به کمال و [[سعادت ابدی]] کافی نیست؛ زیرا به دلیل اینکه [[جهان آخرت]] از محدوده [[شناخت]] عقل و حس خارج است نمی‌توانند همه آنچه را که برای [[سعادت انسان]] لازم است، شناسایی کنند؛ عقل با توجه به [[حکمت خدا]] درمی‌یابد که راه دیگری برای شناخت سعادت [[ابدی]] باید وجود داشته باشد تا بتواند [[انسان]] را به [[هدف]] نهایی [[راهنمایی]] کند و گرنه نقض غرض خواهد بود و نقص غرض از [[خدای حکیم]] محال است؛ راه دیگر، [[وحی]] و [[نبوت]] است؛ در غیر این صورت [[حجت]] بر [[مردم]] تمام نمی‌شود. [[پیامبران]] که واسطه رساندن وحی به مردم هستند، باید آن را [[معصومانه]] و بدون [[تغییر]] به مردم برسانند؛ زیرا تنها راه [[شناخت]]، منحصر به این راه است و اگر این راه مطمئن نباشد و [[خطا]] در آن صورت گیرد، به هدف و غرض نهایی نخواهد رسید<ref>محقق طوسى مى‌نویسد: {{عربی|"و یجب فی النبی العصمه لتحصیل الوثوق فیحصل الغرض"}}، ر.ک: کشف المراد، ص۳۴۹.</ref>. بنابراین پیامبران در تلقی و ابلاغ وحی [[معصوم]] هستند.


=== عصمت در دریافت و ابلاغ [[وحی]] ===
ب) دومین [[دلیل عقلی]] بر [[عصمت]] در تلقی و ابلاغ وحی مبتنی بر معجزه پیامبران است. [[فلسفه]] [[معجزه]]، [[تأیید]] پیامبران است و از نظر [[عقل]] دلالت بر این دارد که در آنچه [[انبیاء]] به [[خدا]] نسبت می‌دهند، [[دروغ]] راه ندارد<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۱۳۶؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۴، ص۵۰.</ref>. جالب اینجاست که حتی [[اشاعره]] ـ که منکر [[حُسن]] و قُبح [[عقلی]] هستند ـ به این دلیل استناد کرده‌اند<ref>ر.ک: ایجی، المواقف، ج۳، ص۴۱۵؛ محمدحسین المظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۵.</ref>. پیامبران مدعی هستند که با [[غیب]] و [[خالق]] عالم در ارتباط هستند. فهم وجود این رابطه به صورت مستقیم برای بیشتر مردم ممکن نیست؛ زیرا طرف مقابل پیامبر قابل [[درک]] برای همه مردم نیست. بنابراین پیامبر باید کاری کند تا نشانه ارتباط او با خدا باشد؛ این نشانه باید به گونه‌ای غیر عادی و خارق‌ العاده باشد تا مؤید این ارتباط باشد. [[معجزه]] که [[نشانه]] [[پیامبری]] است از سوی [[خدا]] به [[پیامبر]]{{صل}} اعطا می‌شود. اگر پیامبر [[دروغگو]] باشد یا [[خطا]] کند، اعطای معجزه به معنای [[تأیید]] دروغگو خواهد بود و تأیید دروغگو از [[خدای حکیم]] محال خواهد بود<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن کریم، ص۲۰۳.</ref>.
دومین مرحله [[عصمت پیامبران]]، عصمت و دوری آنان از هر گونه [[اشتباه]] و خطای عمدی و [[سهوی]] در تلقی و [[دریافت وحی]] آسمانی و [[ابلاغ]] آن به مخاطبان است، به این معنا که [[پیامبر]] [[پیام الهی]] را همان طوری که هست از [[مقام]] مافوق خود اعم از [[فرشته]] یا [[خداوند]]، بدون نقصان و زیادت دریافت کرده و عین آن را به [[مردم]] ابلاغ می‌کند.


[[رهیافت]] فوق در فرض تعمدی بودن، [[مورد اتفاق]] [[متکلمان]] است، اما در فرض خطایی و نسیانی بودن مورد مناقشه قرار گرفته است که اشاره می‌شود:
===== [[ادله نقلی]] =====
[[آیات]] متعددی برای عصمت در مقام تلقی و ابلاغ [[وحی]] ارائه شده است که به ذکر سه نمونه بسنده می‌کنیم:
# '''آیات ۲ـ ۴ [[سوره نجم]]:''' {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«هرگز [[دوست]] شما [[حضرت محمّد]]{{صل}} [[منحرف]] نشده و مقصد را گم نکرده است؛ هرگز از روی [[هوای نفس]] [[سخن]] نمی‌گوید! آنچه می‌گوید چیزی جز [[وحی]] که بر او نازل شده، نیست!»، سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>. [[آیات]] به روشنی بیانگر این است که [[پیامبر]] به عنوان نماینده [[خدا]] سخن می‌گوید، در واقع سخن [[خداوند]] است که بر او وحی شده و اگر امکان تخطی یا خطای پیامبر وجود داشت، خدا به طور مطلق نمی‌فرمود آنچه او می‌گوید، [[وحی الهی]] است.
# ''' [[آیه]] ۲۱۳ [[سوره بقره]]:''' {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}}<ref>«[[مردم]] (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج [[جوامع]] و طبقات پدید آمد و [[اختلافات]] و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، [[پیامبران]] را برانگیخت تا مردم را [[بشارت]] و [[بیم]] دهند و [[کتاب آسمانی]]، که به سوی [[حق]] [[دعوت]] می‌کرد، بر آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه [[اختلاف]] داشتند، [[داوری]] کند. (افراد با ایمان، در آن اختلاف نکردند) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت کرده، و نشانه‌های روشن به آنها رسیده بود، به منظور [[انحراف از حق]] و [[ستمگری]]، در آن اختلاف کردند. خداوند، کسانی را که [[ایمان]] آورده بودند، به [[حقیقت]] آنچه مورد اختلاف بود، به [[فرمان]] خودش، [[رهبری]] نمود. (امّا افراد [[بی‌ایمان]]، هم چنان در [[گمراهی]] و اختلاف، باقی ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به [[راه راست]] [[هدایت]] می‌کند»، سوره بقره، آیه۲۱۳.</ref>. از این آیه استفاده می‌شود که [[بعثت پیامبران]] دو [[هدف]] را دنبال می‌کند؛ نخست اینکه در میان مردم به حق داوری کنند و دوم آنکه آنان را به سوی [[اعتقاد]] [[حق]] و عمل صحیح رهبری کنند. این دو هدف جز در سایه [[عصمت انبیا]] از [[خطا]] در اخذ و تبلیغ وحی امکان‌پذیر نیست؛ زیرا در غیر این صورت گفتار آنان نه تنها [[رهبری]] به سوی [[حقیقت]] نخواهد بود، بلکه مایه [[گمراهی]] می‌شود.
# ''' [[آیات]] ۲۸-۲۶ [[سوره جن]]:''' {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}<ref>«او دانای [[غیب]] است و هیچ کس را از [[اسرار]] غیبش [[آگاه]] نمی‌سازد؛ مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می‌دهد؛ تا بداند پیامبرانش رسالت‌های پروردگارشان را [[ابلاغ]] کرده‌اند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصار شمارش کرده است!»، سوره نجم، آیات۲۸-۲۶.</ref>. در آیات یاد شده، دو نوع [[نگهبان]] برای صیانت از [[وحی]] وارد شده است: نخست فرشتگانی که [[پیامبر]] را از هر سو احاطه می‌کنند و دوم [[خداوند بزرگ]] که بر پیامبر و [[فرشتگان]] احاطه دارد. علت این [[مراقبت]] کامل نیز تحقق یافتن [[هدف]] [[نبوت]] ـ رسیدن وحی ـ به [[بشر]] است<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، ج ۵، ص ۳۳ـ۳۶؛ منشور عقاید امامیه، ص۱۱۰.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ۱۱۲ـ۱۱۰.</ref>


# [[امامیه]]: امامیه به مصونیت [[پیامبران]] از هر گونه [[خطا]] و لغزشی اعم از تعمدی و [[سهوی]] در [[تلقی وحی]] و [[ابلاغ]] آن قایل هستند.
=== گستره متعلق (ابعاد عصمت) ===
# [[اشاعره]]: اکثر اشاعره سعی دارند [[عصمت پیامبران]] در این [[مقام]] را بپذیرند، لکن [[اعتقاد]] آنان در عدم [[کذب]] پیامبران در مقام [[وحی]] و [[تبلیغ]] آن صریح است، اما درباره امکان [[سهو]] و [[نسیان]] مناقشه برانگیز است؛ چراکه آنان بیشتر از عبارت {{عربی|عصمتهم عن تعمد الکذب}} استفاده می‌کنند که درباره خطا و نسیان ساکت است، برخی نیز مانند کرّامیه و [[حشویه]] از عدم [[عصمت]] در مقام خطا و نسیان طرفداری کردند. [[قاضی]] [[باقلانی]] تصریح کرده است که خطای [[پیامبر]] در [[تبلیغ دین]] منافاتی با [[تصدیق]] [[نبوت]] وی ندارد.
مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که [[امام]]{{ع}} در آنها [[معصوم]] است. به بیان دیگر می‌‌توان [[عصمت امام]] را از جنبه‌های متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد:
# [[معتزله]]: آنان قول به خطا و سهو در امر [[شریعت]] و وحی را قول [[اقلیت]] معرفی می‌کنند. [[قاضی عبدالجبار]] خطا و سهو در امر [[دین]] که موجب [[اشتباه]] مخاطبان باشد را [[انکار]] می‌کنند، اما سهوی که موجب اشتباه نگردد را میپذیرد. مانند سهو در تعداد رکعات [[نماز]] یا کیفیت آن. خیاط و [[ابن ابی الحدید]] نیز منکر سهو و خطا در امر دین بودند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.</ref>.
==== [[عصمت عملی]] ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟ (پرسش)| عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
مقصود از عصمت عملی آن است که بدانیم امام در کدامیک از [[اعمال]] خود به [[استعانت]] [[خداوند]] معصوم است. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است:
# '''[[عصمت از گناهان]] صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب:''' تمامی متکلمان شیعه، [[پیامبران الهی]] و [[امامان]] اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، [[معصوم]] می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۷۹ ـ ۳۸۰.</ref>. در برخی روایات نبوی، افزون بر [[عصمت از گناهان]]، بر عصمت از «[[خطیئه]]» نیز تأکید شده است. محمدبن علی، تمیمی از [[امام رضا]] {{ع}}، و ایشان از اجداد طاهرینش، و آنان از [[پیامبر گرامی اسلام]] نقل کرده‌اند که [[پیامبر خدا]] {{صل}} و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[برگزیدگان خدا]] و از همه گناهان و خطیئات معصوم‌اند: {{متن حدیث|فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۵۸۳.</ref>. لغویون در تبیین {{متن حدیث|خَطِيئَةٍ}} بر این نظرند که این واژه از ریشه «[[خطأ]]»، به معنای ضد «صواب» گرفته شده است. با وجود این، آنان بر این مطلب تأکید کرده‌اند که این واژه به معنای گناه نیز به کار رفته و در مواردی نیز برای گناهی که غیرعمد انجام شده است، به کار می‌رود<ref>ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۲۹۲؛ اسماعیل بن حماد جوهری، صحاح، ج۱، ص۴۷-۴۸؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۶۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۲۸۷.</ref>. در [[آیات قرآن کریم]] و روایات نبوی، این واژه هنگامی که به تنهایی به کار رفته، عمدتاً به معنای [[گناه]] و [[معصیت]] بوده است؛ چنان که در [[قرآن کریم]] می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ}}<ref>«و همان که امید می‌برم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید» سوره شعراء، آیه ۸۲.</ref>. با وجود این، در [[آیات]] و روایاتی نیز خطیئه با واژه «[[ذنب]]» همراه است که می‌تواند به معنای گناه غیرعمدی باشد؛ چنان که در قرآن کریم آمده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا}}<ref>«و هر کس خطایی یا گناهی کند سپس آن را به گردن بی‌گناهی اندازد بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش کشیده است» سوره نساء، آیه ۱۱۲.</ref>. در این [[آیه]] واژه‌های «خطیئه» و «[[اثم]]»، در پی هم آمده‌اند، و چنان که برخی [[مفسران]] گفته‌اند، مقصود از «خطیئه» همان گناه غیرعمدی است<ref>محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۵، ص۱۷۶؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۳۲۲؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۶۶؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۳، ص۵۳۵.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۹۷.</ref>
# '''عصمت از اشتباه و خطا در مرحله عمل به [[دین]]، پیش یا پس از تصدی منصب:''' [[اشتباه]] در عمل به دین می‌تواند دو گونه باشد:
## اشتباهی که به یک عمل [[قبیح]] در عالم نینجامد: مانند اشتباه در ادای [[واجبات]]، از قبیل [[نماز]] یا [[خواب]] ماندن در وقت نماز.
## اشتباهی که به یک عمل قبیح در [[جهان]] بینجامد: مانند اینکه کسی بدون [[علم]] یا [[اختیار]]، مرتکب عمل شراب‌خواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته می‌شود. اساساً «گناه سهوی» مفهوم روشنی ندارد. تنها تصویری که از گناه سهوی به ذهن می‌رسد این است که عملی ـ مانند شراب‌خواری یا [[قتل]] ـ در متن واقع [[قبیح]] باشد و شخص بدون علم به موضوع یا [[حکم]] و یا بدون قصد آن را انجام دهد. حال هرچند مرتکب این عمل را نمی‌توان گناهکار به شمار آورد، نفس عمل، قبیح بوده است. حال وقتی می‌گوییم [[امام]] از گناه سهوی [[معصوم]] است، بدین معناست که هیچ عمل قبیحی، حتی بدون علم و [[اختیار]] نیز از او صادر نمی‌شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹ و ۳۸.</ref>.
# '''عصمت از سهو:''' [[مرحوم صدوق]] به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود [[روایات]] فراوانی مبنی بر وقوع [[سهو]] و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء از [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، [[ضرورت عصمت]] آن حضرت از اشتباه در [[نماز]]<ref>ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و نیز [[خواب]] ماندن از نماز<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref>را [[نفی]] می‌کند. اما پس از او مرحوم [[شیخ مفید]] قاطعانه امکان [[اشتباه]] [[امام]] در نماز<ref>مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> و به طور کلی عمل به [[دین]] را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی [[معصوم]] می‌داند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴.</ref>.
# '''[[عصمت از نسیان]]:''' فراموش کردن [[احکام الهی]] از جانب [[انبیا]] {{عم}} باعث [[گمراهی]] دیگران و [[احتجاج]] ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}<ref>«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.</ref> می‌فهماند که [[رسول]] به‌گونه‌ای [[وحی|وحی الهی]] را دریافت و [[ابلاغ]] می‌کند که [[اشتباه]] و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر [[رسول]] در گرفتن [[وحی]]، حفظ وحی و [[تبلیغ]] آن [[مصونیت]] نداشته باشد. غرض [[خداوند]] یعنی [[ابلاغ]] [[رسالت]] حاصل نمی‌شود<ref>[[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref>.
# '''[[عصمت از ترک اولی]] و ترک مستحبات:''' مسأله [[عصمت]] از ترک مستحبات و [[ترک اولی]] هر چند با برخی [[روایت‌ها]] قابل [[استنباط]] است اما در منابع [[کلامی]] [[امامیه]] تا [[زمان]] مرحوم [[شیخ مفید]] مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی [[متکلمان]] متأخر، فراهم آورد. به اعتقاد ایشان [[پیامبران]]{{ع}} از ترک غیر عمدی [[مستحبات]]، [[معصوم]] نیستند و لذا ممکن است به طور سهوی، برخی [[مستحبات]] از آنان فوت گردد؛ این در حالی است که وی، [[پیامبر خاتم]]{{صل}} و [[امامان اهل بیت]]{{ع}} را حتی از ترک [[سهوی]] [[مستحبات]] نیز [[معصوم]] می‌داند هر چند بر این [[باور]] است که چنین عصمتی عقلا برای آن حضرات [[ضرورت]] ندارد و لذا از منظر وی امکان ترک [[مستحب]] برای متصدی [[منصب نبوت]] و [[امامت]] وجود دارد<ref>مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۷۰.</ref> با این حال از مجموع آرای متکلمان امامیه در این مسأله می‌توان به این نتیجه دست یافت که مشهور متکلمان، در مسأله [[عصمت از ترک اولی]] و ترک مستحبات میان پیامبر خاتم{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} با سایر [[پیامبران الهی]]{{ع}} تفکیک کرده و معتقدند از آنجا که عصمت مقوله‌ای تشکیکی و دارای درجات متعدد است و با توجه به آنکه پیامبر خاتم{{صل}} و امامان معصوم{{ع}} از بالاترین درجه عصمت برخوردار بوده‌اند؛ لذا هرگونه ترک مستحبات یا حتی ترک اولی نیز در مورد آن حضرات منتفی است و آنها معصوم از این قسم نیز هستند به خلاف سایر [[انبیا]]{{ع}} که چون بنا به ظرفیت و شأن وجودی هریک، از عالی‌ترین درجات عصمت برخوردار نبودند؛ لذا از ترک اولی یا ترک مستحبات نیز معصوم نبوده‌اند هرچند آنها نیز از ارتکاب انواع [[معاصی]]، خطای در [[دین]]، [[اشتباه]] و فراموشی، معصوم بوده‌اند.


=== عصمت در [[رفتار]] و [[کردار]] ===
==== [[عصمت علمی]] ====
عصمت در مقام اول ([[اعتقادات]]) از لحاظ زمانی متقدم بر [[عصمت در دریافت وحی]] بود، چنان که عصمت در دریافت وحی و ابلاغ آن به [[مردم]] از حیث زمانی متقدم بر عصمت در رفتار و کردار است. بیشتر متکلمان به عصمت [[پیغمبر]] در اعتقاد و تلقی وحی و ابلاغ آن قایل هستند. بعد از این دو مقام سؤال متوجه [[عصمت پیامبر]] در رفتار و کردار [[دنیوی]] وی می‌شود که آیا پیامبر در [[اعمال]] و اقوال عادی خود ـ که جنبه [[دینی]] و [[ابلاغ]] آموزه [[شریعت]] ندارد ـ از مصونیت و [[عصمت]] نیز برخوردار است؟ یا اینکه احتمال [[ارتکاب گناه]] ([[کبیره]] یا [[صغیره]]) از روی عمد یا [[سهو]] و [[خطا]] وجود دارد؟ [[امامیه]] از دیدگاه اول به صورت مطلق جانب داری می‌کنند اما دیگر [[متکلمان]] دیدگاه‌های مختلفی دارند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[عصمت علمی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟ (پرسش)| عصمت علمی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
مقصود از «عصمت علمی» آن است که آیا امام در نظریاتی که ارائه می‌‌کند، از اشتباه معصوم است؟ به دیگر بیان، آیا نظریات ارائه شده از سوی امام با واقع مطابق است؟ این بخش از [[عصمت]] نیز می‌‌تواند دارای انواع زیر باشد:
# '''[[عصمت از اشتباه]] در [[تبیین دین]] پیش یا پس از تصدی منصب:''' از آنجا که جامعه شیعی و نیز [[اندیشمندان مسلمان]]، یکی از [[اهداف]] [[نصب امام]] را [[تبیین دین]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} می‌دانند، همگی بر این نظر اتفاق دارند که [[امام]]، ضرورتا از [[اشتباه]] در تبیین دین [[معصوم]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۵.</ref>.
# '''عصمت از اشتباه در نظریات [[علمی]] غیر [[دینی]] پیش یا پس از تصدی منصب:''' امروزه [[روایات]] فراوانی از [[پیامبر خاتم]]{{صل}} و [[امامان معصوم]] در امور غیر [[دینی]] در [[اختیار]] داریم و [[تاریخ]] نیز [[شاهد]] این مدعاست که حضرات [[معصومان]]{{ع}} آن هنگام که فضای [[حاکم]] بر [[جامعه]] مساعد بود، به [[تربیت]] شاگردانی در حوزه علوم غیر دینی نیز [[همت]] می‌گماشتند با وجود این به نظر می‌رسد به بحث از اینکه آیا متصدی [[منصب امامت]] و [[نبوت]] در نظریات غیر دینی خود ـ همچون نظریات دینی ـ از [[اشتباه]] [[معصوم]] است یا نه، در عصر [[امام]] توجه نمی‌شده است. در میان [[متکلمان]] تنها مرحوم [[طبری]] و اسدآبادی، علم امام را مطلق دانسته‌اند<ref>ر.ک: طبری ابن جریر، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱؛ همان، ص۴۶۹.</ref>. از این رو می‌توان آنان را بر این [[باور]] دانست که امام از اشتباه در نظریات غیر دینی معصوم است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۵ و ۴۱۶.</ref>.
# '''[[عصمت از اشتباه در امور عادی]] [[زندگی]] پیش یا پس از تصدی منصب:''' به نظر می‌رسد تبیین این مسأله در عصر [[امامان معصوم]]{{ع}}، دغدغه اصلی خود آن حضرات و نیز یارانشان نبوده است؛ زیرا مطلب خاصی در این باره به دست نیامده است. از کلمات محدثان نیز نظریه روشنی در [[اختیار]] نداریم. اما از میان [[متکلمان]]، باید مرحوم [[سید مرتضی]] را نخستین کسی دانست که به صراحت درباره این مسأله نظریه پردازی کرده و [[پیامبران]] و به تبع آن، [[امام]] را از چنین اشتباهاتی [[معصوم]] ندانسته است<ref>ر.ک: سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۲۱.</ref>. البته لازمه کلمات مرحوم [[ابن قبه رازی]] و نیز مرحوم [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] نیز [[نفی]] [[ضرورت عصمت امام]] از اشتباه در امور عادی است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۶۳.</ref>.


# '''امامیه:'''
== جمع‌بندی ==
## [[سیدمرتضی]] در تقریر موضع امامیه می‌نویسد: {{عربی|فقالت الشیعة الإمامیة لا یجوز علیهم شیء من المعاصی و الذنوب کبیراً کان أو صغیراً، لا قبل النبوة و لا بعدها}}.
در بحث عصمت دوازده بُعد قابل تصور است که به مجموع آنها قلمرو گفته می‌‌شود، بدین معنا که وقتی می‌‌گوییم کسی قائل به [[عصمت امام]] است باید روشن کنیم کدام قلمرو از [[عصمت]] را در نظر داریم<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸ و ۳۹.</ref>.
## [[علامه حلی]]: {{عربی|و الإمامیة منعوا من صدور الصغیرة و الکبیرة عنهم عمداً و سهواً قبل النبوة و بعدها}}.
## [[ابن میثم بحرانی]]: {{عربی|عندنا أن النبی معصوم من الکبائر و الصغائر عمداً و سهواً من حین الطفولیة إلی آخر العمر}}.
# '''[[اشاعره]]:''' آنان در این مسأله [[اختلاف]] [[رأی]] دارند. [[اکثریت]] شان مخالف انجام [[معصیت]] کبیره بعد از [[بعثت]] هستند، لازمه آن تجویز [[ارتکاب معصیت]] کبیره [[پیش از بعثت]] و صغیره پس از بعثت است.
## [[ابن حزم]] در این باره می‌نویسد: {{عربی|ذهبت جمیع الإسلام من أهل السنة أنه لا یجوز البتة أن یقع من نبی أصلاً معصیة لا صغیرة و لا کبیرة و هذا قول الذی ندین الله تعالی به و لا یحل أن یدین سواه... أنه یقع من الأنبیاء السهو عن غیر قصه}}.
## [[فخر رازی]] در گزارش [[نظریه]] اشاعره می‌نویسد: {{عربی|هل یجوز فعل الکبیرة علی الأنبیاء قبل البعثة؟ فالأکثرون من أهل السنة جوّزوا ذلک... و أما أنه هل یجیب کونهم معصومیین عن الصغائر قبل البعثة و بعدها فالروافض أوجبوا ذلک و من عداهم جوّزه}}. وی در موضع دیگر نظریه خود را چنین اظهار می‌کند: {{عربی|و الذی نقول أن الأنبیاء معصومون فی زمان النبوة عن الکبائر و الصغائر بالعمد أما علی سبیل السهو فهو جائز}}.
## [[قاضی]] [[ایجی]] می‌گوید: {{عربی|فأما غیر الکفر فإما کبائر أو صغائر و کل منهما إما عمداً و إما سهواً أما الکبائر فمنعه الجمهور و الأکثر علی امتناعه سمعاً و إما سهواً فجوزه الأکثرون. و أما الصغائر عمداً فجوزه الجمهور إلا الجبائی و إما سهواً فهو جائز اتفاقاً لا الصغائر الخسیة}}. [[ایجی]] درباره صدور [[گناه کبیره]] از [[پیامبران]] [[پیش از بعثت]] می‌گوید: {{عربی|و أما قبله فقال الجمهور لا یمتنع أن یصدر عنهم کبیرة إذ لا دلالة للمعجز علیه و لا حکم للعقل}}. همو دیدگاه خویش و جمعی از [[اشاعره]] و [[معتزله]] را تجویز ارتکاب [[صغیره]] ذکر می‌کند بشرط این که [[پیامبر]] بعد از [[ارتکاب معصیت]] بدان [[آگاهی]] و تنبّه پیدا کند.
## [[بغدادی]] در گزارش [[رأی]] [[اهل سنت]] میافزاید که آنان [[روایات]] دال بر [[صدور گناه]] و [[خطا]] از پیامبران را [[تأویل]] و به نوعی [[اجتهاد]] پیامبران مبنی بر عدم خطا بودن توصیف کرده‌اند و یا بر [[زمان]] پیش از بعثت حمل کرده‌اند: {{عربی|قالوا بعصمة الأنبیاء عن الذنوب و تأولوا ما روی عنهم من زلالتهم علی أنها کانت قبل النبوة}}.
# '''[[حشویه]]:''' این [[فرقه]] از اهل سنت راه [[افراط]] را پیش گرفتند و معتقدند که ارتکاب هر گونه گناه کبیره و صغیره، عمداً و سهواً بر پیامبران جایز است.
# '''[[ماتریدیه]]:''' این فرقه [[کلامی]] در تجویز [[معصیت]] صغیره بر پیامبران و [[انکار]] [[کبیره]] پس از [[بعثت]] با اشاعره هم صدا هستند.
##ابومنصور [[ماتریدی]]، بنیان‌گذار فرقه فوق می‌گوید: {{عربی|الإنس و الجن غیر معصومین إلا الرسل و الأنبیاء{{عم}} فإنهم معصومون عن الکبائر فإنهم لو لم یکونوا [[معصومین]] عنها لم ینکفوا عن الکذب و الکاذب لا یصلح للرسالة و غیر معصومین عن الصغائر لأن [[الله]] تعالی أثبت لهم [[مقام]] الشفاعة فلو عصموا عن الصغائر لوقع الضعف فی مقام الشفاعة لأن من لم یبتل ببلیة لم یرق علی المبتلی فهذا هو الحکمة فی زوال العصمة عن الأنبیاء فی الصغائر}}.
## [[تفتازانی]]: {{عربی|و فی عصمتهم سائر الذنوب تفصیل و هو أنهم معصومون عن الکفر قبل الوحی و بعده بالاجماع و کذا تعمد الکبائر عند الجمهور و أما سهواً فجوزه الأکثرون و أما الصغائر فتجوز عمداً عند الجمهور - خلافاً للجبائی و اتباعه - و تجوز سهواً بالاتفاق إلا ما یدل علی الخسة کسرقة لقمة؛ لکن المحققین اشترطوا أن ینبهوا علیه فینتهوا عنه کله بعد الوحی}}. وی در تجویز ارتکاب [[کبیره]] پیش از [[نبوت]] می‌نویسد: {{عربی|و أما قبله فلا دلیل علی امتناع صدور الکبیرة}}.
# '''[[معتزله]]:''' آنان درباره ارتکاب [[صغیره]] با [[اشاعره]] هم داستان‌اند، اما در تجویز ارتکاب کبیره مخالف اشاعره هستند و بر این اعتقادند که تجویز ارتکاب کبیره حتی [[پیش از بعثت]] ناسازگار با اصل نبوت و مانع [[الگو]] و [[اسوه]] بودن است. [[متکلمان]] اشاعره و [[امامیه]] نوعاً در تبیین مقوله [[عصمت]] به این [[عقیده معتزله]] اشاره می‌کنند که می‌‌توان آن را در منابع پیشین یافت.
## [[قاضی عبدالجبار]] دو فصل از کتاب مبسوط «المغنی» خود را به عدم جواز [[ارتکاب گناه]] کبیره بعد از نبوت و پیش از آن اختصاص می‌دهد: {{عربی|فصل فی أن الکبائر و ما یجری مجراها فی التنفیر لا یجوز قبل البعثة}}. وی در تعلیل مدعای خود تأکید می‌کند که وقوع کبیره از [[پیامبر]] موجب [[تنفر]] و [[انزجار]] از پذیرش [[دعوت]] وی می‌گردد و بر عکس، یعنی [[پاک‌دامنی]] آنان از [[گناه]] موجب سکون و [[اطمینان]] نفس می‌شود. همو [[گناه صغیره]] را به دو قسم موجب تنفر و انزجار و غیر آن تقسیم می‌کند و ارتکاب قسم اول را مانند کبیره برنمی‌تابد. {{عربی|إن الرسول لابد من أن یکون متنزها عن المنفرات جملة کبیرة أو صغیرة}}. قاضی عبدالجبار گزارش می‌کند که [[ابوعلی]] از [[متکلمان معتزله]] در چند جا برخلاف معتزله به تجویز ارتکاب کبیره پیش از بعثت [[معتقد]] بوده است.
##خیاط از متکلمان معروف معتزله نیز در تجویز گناه و [[خطا]] بر [[پیامبران]] در غیر حوزه [[تبلیغ دین]] با استناد به [[ظواهر]] بعضی [[آیات]] می‌نویسد: {{عربی|کل ما یقع من النبی{{صل}} من [[ذنب]] فصغیر مغفور لا یوجب علیه وعیداً و لا یزیل [[ولایة]] و لا یوجب عداوة و قد أخبره [[الله]] بأنه قد غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر}}. ایشان در [[نقد]] تحلیل [[ابن راوندی]] از [[مکتب]] اعتزال در مقوله تجویز [[خطا]] بر [[پیامبران]] می‌گوید: {{عربی|فیقال له: فخبرنا عن الأنبیاء: هل تجوز علی أحد منهم المعصیة؟ فإن قال: لا؛ تُلی علیه قول الله {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}}<ref>«و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref> و قول نوح {{متن قرآن|إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي}}<ref>«پسرم از خاندان من است» سوره هود، آیه ۴۵.</ref> و توبته من ذلک}}<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
در [[قلمرو عصمت]]، از نگاه [[شیعه]] سه نظریه وجود دارد:
{{مدخل وابسته}}
# '''نظریه اول'''<ref>علامه حلی و علماء متاخر از ایشان.</ref>: قریب به [[اتفاق]] علمای شیعه در همۀ [[افعال]] حتی شخصیه نظیر کارهای روزمره و... قائل به عصمت هستند<ref>{{عربی|"اذا عرفت هذا فنقول افعال الانبیا لا تخلوا من الااربعه:.... الافعال المتعلقه بهم فی الدنیا"}}؛ حلّی، حسن بن یوسف، معارج الفهم فی شرح النظم، ص۴۶۴.</ref>.
* [[گستره عصمت امام]]
# '''نظریه دوم'''<ref>متکلمین در مدرسه بغداد تا قرن ششم (شیخ طوسی، سید مرتضی، کراجکی و....).</ref>: این گروه [[سهو]] را در حوزۀ افعال [[مباح]]، برای [[پیامبر]] و [[امام]] قبول کردند، یعنی در حیطه‌ای که حکمی برای آن از جانب [[خدا]] جعل نشده، سهو بر امام جایز است. متکلمین جواز سهو را در حوزۀ مباحات مشروط کرده‌اند به اینکه انجام آن فعل موجب اخلال به کمال عقلِ پیامبر یا امام نشود، [[سهوی]] که ارتکابش ناشی از نقصان عقل است و فاعلِ آن را ناقص العقل جلوه می‌دهد را منکر شده‌اند. تنها مواردی که منتهی به نقصان عقل نیست را جایز می‌دانند.
* [[گستره عصمت پیامبران]]
# '''نظریه سوم'''<ref> ابن ولید و به تبع ایشان شیخ صدوق.</ref>: این گروه "سهو" و "اسهاء"<ref>بر وزن افعال از باب مطاوعه، یعنی سهوی که به اراده الهی بر معصوم عارض می‌شود، نه اینکه از روی غفلت و نسیان خود معصوم انجام شده باشد.</ref> [[معصوم]] در [[نماز]] را به [[اراده الهی]]، جایز دانسته‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[درآمدی به شیعه‌شناسی (کتاب)|درآمدی به شیعه‌شناسی]]، ص۲۰۶-۲۰۷.</ref>.
* [[گستره عصمت قرآن]]
 
* [[گستره عصمت فرشتگان]]
== پرسش‌های وابسته ==
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[آیا پیامبران و امامان پیش از تصدی منصب الهی معصوم هستند؟ (پرسش)]]
# [[پیامبران پس از تصدی منصب الهی در چه اموری معصوم هستند؟ (پرسش)]]
# [[عصمت عملی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟ (پرسش)]]
# [[عصمت علمی پیامبران شامل چه مواردی می‌شود؟ (پرسش)]]
# [[گناه دارای چه مراتبی است و معصومان در کدام مرتبه دارای عصمت هستند؟ (پرسش)]]
# [[عصمت از نسیان به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[عصمت از ترک اولی به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[گستره عصمت پیامبران تا چه حدی است؟ (پرسش)]]
# [[گستره عصمت معصومان مشتمل بر چه اموری است؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100785.jpg|22px]] [[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، مصطفی]]، [[مقامات امامان (کتاب)|'''مقامات امامان''']]
# [[پرونده:11446.jpg|22px]] [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
# [[پرونده:1368918.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[درآمدی به شیعه‌شناسی (کتاب)|'''درآمدی به شیعه‌شناسی''']]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید (مقاله) |رویکرد کلامی محدثان و متکلمان در تبیین قلمرو عصمت با تأکید بر آرای شیخ صدوق و شیخ مفید]]، پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه؛ سال ۱، شماره ۱، بهار و تابستان ۱۳۹۸
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:IM010210.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، [[پگاه حوزه (نشریه)|ماهنامه پگاه حوزه]]، خرداد ۱۳۸۳، شماره ۱۳۵
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۸۵: خط ۱۱۳:


[[رده:عصمت]]
[[رده:عصمت]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۲

عصمت در لغت به معنای حفظ و نگهداری و نیز به معنای منع کردن آمده است. این واژه در اصطلاح متکلمان امامیه، گاه به لطفی از جانب خدای متعال به برگزیدگان خود و گاه نیز به ملکه‌ای تعبیر شده که به موجب آن، انبیاء و اوصیای ایشان برغم داشتن قدرت بر انجام گناهان، از هر گونه خطا و اشتباه، گناه و عصیان در تمام مراحل زندگی، حتی قبل از امامت و در زمان کودکی، مصون هستند. در نتیجه به وسیله این صفت، از سهو و نسیان هم مبرّا و پاک هستند. در اینکه گستره عصمت چقدر است و کدام شاخه‌ها را دربرمی‌گیرد، نظریات وجود دارد. گستره عصمت را در یک تقسیم کلی می‌توان به گستره زمانی و گستره متعلق تقسیم نمود. در محدوده و قلمرو عصمت سه دیدگاه کلی وجود دارد که مشهور متکلمین امامیه دیدگاه "اطلاق عصمت از حیث زمانی و حالات معصوم" را قبول دارند.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده "عَصِمَ يَعْصِمُ" است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: "مَسَكَ" به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸].[۹]

گستره عصمت معصومان

گستره زمانی

عصمت پیش از تصدی منصب (نبوت یا امامت)

بحث از قلمرو عصمت معصومان اعم از پیامبران و امامان و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و امامت و پس از آن تا عصر امامان اهل بیت(ع) دیده و شنیده نشده، چه اینکه گویا تأکید ائمه در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله عصمت بوده است. به نظر می‌رسد این مسأله تا زمان مرحوم شیخ صدوق مطرح نبوده و در طول حیات فکری ایشان به تبع بحث از گناهان صغیره و کبیره، تفکیک عصمت پیامبران مطرح و به عصمت امام نیز کشیده شد. ایشان ضرورت عصمت پیامبران و به تبع آن، امامان را از برخی گناهان صغیره، پیش از تصدی منصب امامت نفی و پس از ایشان نیز شیخ مفید همین نظریه را اختیار کرد[۱۰].[۱۱]

عصمت پس از تصدی منصب (نبوت یا امامت)

یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، ضرورت عصمت پیامبران امامان معصوم از گناه پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران امامان معصوم(ع) مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است[۱۲]. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از:

  1. عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛
  2. عصمت در تفسیر و تبیین وحی؛
  3. عصمت از اشتباه، خطا و فراموشی در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی؛
  4. عصمت از گناه.

توضیح اینکه یکی از وظایف انبیا، دریافت وحی از خداوند متعال و رساندن آن به مردم است که بالاترین مرتبه عصمت و قوام نبوت به شمار می‌رود. بیشتر متکلمان شیعه و سنی، عصمت انبیا در این مراحل ـ دست کم در دروغگو نبودن در مقام تبلیغ ـ را قبول دارند[۱۳].

عصمت در این مرحله دو بخش دارد:

  1. عصمت از دروغ؛
  2. عصمت از خطا در تلقّی و دریافت و فهم وحی و رساندن آن به مردم.

دلایل عقلی و قرآنی و روایی بسیاری برای عصمت در این دو بخش بیان شده است که به چند مورد اشاره می‌کنیم.

ادله عقلی

الف) نخستین دلیل عقلی بر عصمت در تلقی و ابلاغ وحی مبتنی بر هدف از بعثت است. هدف از خلقت انسان رسیدن او به کمال است؛ انسان‌ها به طور فطری طالب سعادت و رسیدن به کمال هستند؛ یکی از مقدمات لازم برای رسیدن به این کمال، شناسایی آن و راه‌های منتهی به آن است؛ ابزار شناخت انسان ـ که منحصر در حس و عقل است ـ برای رسیدن به کمال و سعادت ابدی کافی نیست؛ زیرا به دلیل اینکه جهان آخرت از محدوده شناخت عقل و حس خارج است نمی‌توانند همه آنچه را که برای سعادت انسان لازم است، شناسایی کنند؛ عقل با توجه به حکمت خدا درمی‌یابد که راه دیگری برای شناخت سعادت ابدی باید وجود داشته باشد تا بتواند انسان را به هدف نهایی راهنمایی کند و گرنه نقض غرض خواهد بود و نقص غرض از خدای حکیم محال است؛ راه دیگر، وحی و نبوت است؛ در غیر این صورت حجت بر مردم تمام نمی‌شود. پیامبران که واسطه رساندن وحی به مردم هستند، باید آن را معصومانه و بدون تغییر به مردم برسانند؛ زیرا تنها راه شناخت، منحصر به این راه است و اگر این راه مطمئن نباشد و خطا در آن صورت گیرد، به هدف و غرض نهایی نخواهد رسید[۱۴]. بنابراین پیامبران در تلقی و ابلاغ وحی معصوم هستند.

ب) دومین دلیل عقلی بر عصمت در تلقی و ابلاغ وحی مبتنی بر معجزه پیامبران است. فلسفه معجزه، تأیید پیامبران است و از نظر عقل دلالت بر این دارد که در آنچه انبیاء به خدا نسبت می‌دهند، دروغ راه ندارد[۱۵]. جالب اینجاست که حتی اشاعره ـ که منکر حُسن و قُبح عقلی هستند ـ به این دلیل استناد کرده‌اند[۱۶]. پیامبران مدعی هستند که با غیب و خالق عالم در ارتباط هستند. فهم وجود این رابطه به صورت مستقیم برای بیشتر مردم ممکن نیست؛ زیرا طرف مقابل پیامبر قابل درک برای همه مردم نیست. بنابراین پیامبر باید کاری کند تا نشانه ارتباط او با خدا باشد؛ این نشانه باید به گونه‌ای غیر عادی و خارق‌ العاده باشد تا مؤید این ارتباط باشد. معجزه که نشانه پیامبری است از سوی خدا به پیامبر(ص) اعطا می‌شود. اگر پیامبر دروغگو باشد یا خطا کند، اعطای معجزه به معنای تأیید دروغگو خواهد بود و تأیید دروغگو از خدای حکیم محال خواهد بود[۱۷].

ادله نقلی

آیات متعددی برای عصمت در مقام تلقی و ابلاغ وحی ارائه شده است که به ذکر سه نمونه بسنده می‌کنیم:

  1. آیات ۲ـ ۴ سوره نجم: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى[۱۸]. آیات به روشنی بیانگر این است که پیامبر به عنوان نماینده خدا سخن می‌گوید، در واقع سخن خداوند است که بر او وحی شده و اگر امکان تخطی یا خطای پیامبر وجود داشت، خدا به طور مطلق نمی‌فرمود آنچه او می‌گوید، وحی الهی است.
  2. آیه ۲۱۳ سوره بقره: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ[۱۹]. از این آیه استفاده می‌شود که بعثت پیامبران دو هدف را دنبال می‌کند؛ نخست اینکه در میان مردم به حق داوری کنند و دوم آنکه آنان را به سوی اعتقاد حق و عمل صحیح رهبری کنند. این دو هدف جز در سایه عصمت انبیا از خطا در اخذ و تبلیغ وحی امکان‌پذیر نیست؛ زیرا در غیر این صورت گفتار آنان نه تنها رهبری به سوی حقیقت نخواهد بود، بلکه مایه گمراهی می‌شود.
  3. آیات ۲۸-۲۶ سوره جن: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا[۲۰]. در آیات یاد شده، دو نوع نگهبان برای صیانت از وحی وارد شده است: نخست فرشتگانی که پیامبر را از هر سو احاطه می‌کنند و دوم خداوند بزرگ که بر پیامبر و فرشتگان احاطه دارد. علت این مراقبت کامل نیز تحقق یافتن هدف نبوت ـ رسیدن وحی ـ به بشر است[۲۱].[۲۲]

گستره متعلق (ابعاد عصمت)

مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که امام(ع) در آنها معصوم است. به بیان دیگر می‌‌توان عصمت امام را از جنبه‌های متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد:

عصمت عملی

مقصود از عصمت عملی آن است که بدانیم امام در کدامیک از اعمال خود به استعانت خداوند معصوم است. این بخش خود به انواعی قابل تقسیم است:

  1. عصمت از گناهان صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب: تمامی متکلمان شیعه، پیامبران الهی و امامان اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم می‌دانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد[۲۳]. در برخی روایات نبوی، افزون بر عصمت از گناهان، بر عصمت از «خطیئه» نیز تأکید شده است. محمدبن علی، تمیمی از امام رضا (ع)، و ایشان از اجداد طاهرینش، و آنان از پیامبر گرامی اسلام نقل کرده‌اند که پیامبر خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) برگزیدگان خدا و از همه گناهان و خطیئات معصوم‌اند: «فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ»[۲۴]. لغویون در تبیین «خَطِيئَةٍ» بر این نظرند که این واژه از ریشه «خطأ»، به معنای ضد «صواب» گرفته شده است. با وجود این، آنان بر این مطلب تأکید کرده‌اند که این واژه به معنای گناه نیز به کار رفته و در مواردی نیز برای گناهی که غیرعمد انجام شده است، به کار می‌رود[۲۵]. در آیات قرآن کریم و روایات نبوی، این واژه هنگامی که به تنهایی به کار رفته، عمدتاً به معنای گناه و معصیت بوده است؛ چنان که در قرآن کریم می‌خوانیم: ﴿وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ[۲۶]. با وجود این، در آیات و روایاتی نیز خطیئه با واژه «ذنب» همراه است که می‌تواند به معنای گناه غیرعمدی باشد؛ چنان که در قرآن کریم آمده است: ﴿وَمَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا[۲۷]. در این آیه واژه‌های «خطیئه» و «اثم»، در پی هم آمده‌اند، و چنان که برخی مفسران گفته‌اند، مقصود از «خطیئه» همان گناه غیرعمدی است[۲۸].[۲۹]
  2. عصمت از اشتباه و خطا در مرحله عمل به دین، پیش یا پس از تصدی منصب: اشتباه در عمل به دین می‌تواند دو گونه باشد:
    1. اشتباهی که به یک عمل قبیح در عالم نینجامد: مانند اشتباه در ادای واجبات، از قبیل نماز یا خواب ماندن در وقت نماز.
    2. اشتباهی که به یک عمل قبیح در جهان بینجامد: مانند اینکه کسی بدون علم یا اختیار، مرتکب عمل شراب‌خواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته می‌شود. اساساً «گناه سهوی» مفهوم روشنی ندارد. تنها تصویری که از گناه سهوی به ذهن می‌رسد این است که عملی ـ مانند شراب‌خواری یا قتل ـ در متن واقع قبیح باشد و شخص بدون علم به موضوع یا حکم و یا بدون قصد آن را انجام دهد. حال هرچند مرتکب این عمل را نمی‌توان گناهکار به شمار آورد، نفس عمل، قبیح بوده است. حال وقتی می‌گوییم امام از گناه سهوی معصوم است، بدین معناست که هیچ عمل قبیحی، حتی بدون علم و اختیار نیز از او صادر نمی‌شود[۳۰].
  3. عصمت از سهو: مرحوم صدوق به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود روایات فراوانی مبنی بر وقوع سهو و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء از پیامبر خاتم(ص)، ضرورت عصمت آن حضرت از اشتباه در نماز[۳۱] و نیز خواب ماندن از نماز[۳۲]را نفی می‌کند. اما پس از او مرحوم شیخ مفید قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز[۳۳] و به طور کلی عمل به دین را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم می‌داند[۳۴].
  4. عصمت از نسیان: فراموش کردن احکام الهی از جانب انبیا (ع) باعث گمراهی دیگران و احتجاج ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله ﴿لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ[۳۵] می‌فهماند که رسول به‌گونه‌ای وحی الهی را دریافت و ابلاغ می‌کند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر رسول در گرفتن وحی، حفظ وحی و تبلیغ آن مصونیت نداشته باشد. غرض خداوند یعنی ابلاغ رسالت حاصل نمی‌شود[۳۶].
  5. عصمت از ترک اولی و ترک مستحبات: مسأله عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی هر چند با برخی روایت‌ها قابل استنباط است اما در منابع کلامی امامیه تا زمان مرحوم شیخ مفید مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی متکلمان متأخر، فراهم آورد. به اعتقاد ایشان پیامبران(ع) از ترک غیر عمدی مستحبات، معصوم نیستند و لذا ممکن است به طور سهوی، برخی مستحبات از آنان فوت گردد؛ این در حالی است که وی، پیامبر خاتم(ص) و امامان اهل بیت(ع) را حتی از ترک سهوی مستحبات نیز معصوم می‌داند هر چند بر این باور است که چنین عصمتی عقلا برای آن حضرات ضرورت ندارد و لذا از منظر وی امکان ترک مستحب برای متصدی منصب نبوت و امامت وجود دارد[۳۷].[۳۸] با این حال از مجموع آرای متکلمان امامیه در این مسأله می‌توان به این نتیجه دست یافت که مشهور متکلمان، در مسأله عصمت از ترک اولی و ترک مستحبات میان پیامبر خاتم(ص) و امامان معصوم(ع) با سایر پیامبران الهی(ع) تفکیک کرده و معتقدند از آنجا که عصمت مقوله‌ای تشکیکی و دارای درجات متعدد است و با توجه به آنکه پیامبر خاتم(ص) و امامان معصوم(ع) از بالاترین درجه عصمت برخوردار بوده‌اند؛ لذا هرگونه ترک مستحبات یا حتی ترک اولی نیز در مورد آن حضرات منتفی است و آنها معصوم از این قسم نیز هستند به خلاف سایر انبیا(ع) که چون بنا به ظرفیت و شأن وجودی هریک، از عالی‌ترین درجات عصمت برخوردار نبودند؛ لذا از ترک اولی یا ترک مستحبات نیز معصوم نبوده‌اند هرچند آنها نیز از ارتکاب انواع معاصی، خطای در دین، اشتباه و فراموشی، معصوم بوده‌اند.

عصمت علمی

مقصود از «عصمت علمی» آن است که آیا امام در نظریاتی که ارائه می‌‌کند، از اشتباه معصوم است؟ به دیگر بیان، آیا نظریات ارائه شده از سوی امام با واقع مطابق است؟ این بخش از عصمت نیز می‌‌تواند دارای انواع زیر باشد:

  1. عصمت از اشتباه در تبیین دین پیش یا پس از تصدی منصب: از آنجا که جامعه شیعی و نیز اندیشمندان مسلمان، یکی از اهداف نصب امام را تبیین دین پس از رسول خدا(ص) می‌دانند، همگی بر این نظر اتفاق دارند که امام، ضرورتا از اشتباه در تبیین دین معصوم است[۳۹].
  2. عصمت از اشتباه در نظریات علمی غیر دینی پیش یا پس از تصدی منصب: امروزه روایات فراوانی از پیامبر خاتم(ص) و امامان معصوم در امور غیر دینی در اختیار داریم و تاریخ نیز شاهد این مدعاست که حضرات معصومان(ع) آن هنگام که فضای حاکم بر جامعه مساعد بود، به تربیت شاگردانی در حوزه علوم غیر دینی نیز همت می‌گماشتند با وجود این به نظر می‌رسد به بحث از اینکه آیا متصدی منصب امامت و نبوت در نظریات غیر دینی خود ـ همچون نظریات دینی ـ از اشتباه معصوم است یا نه، در عصر امام توجه نمی‌شده است. در میان متکلمان تنها مرحوم طبری و اسدآبادی، علم امام را مطلق دانسته‌اند[۴۰]. از این رو می‌توان آنان را بر این باور دانست که امام از اشتباه در نظریات غیر دینی معصوم است[۴۱].
  3. عصمت از اشتباه در امور عادی زندگی پیش یا پس از تصدی منصب: به نظر می‌رسد تبیین این مسأله در عصر امامان معصوم(ع)، دغدغه اصلی خود آن حضرات و نیز یارانشان نبوده است؛ زیرا مطلب خاصی در این باره به دست نیامده است. از کلمات محدثان نیز نظریه روشنی در اختیار نداریم. اما از میان متکلمان، باید مرحوم سید مرتضی را نخستین کسی دانست که به صراحت درباره این مسأله نظریه پردازی کرده و پیامبران و به تبع آن، امام را از چنین اشتباهاتی معصوم ندانسته است[۴۲]. البته لازمه کلمات مرحوم ابن قبه رازی و نیز مرحوم شیخ صدوق و شیخ مفید نیز نفی ضرورت عصمت امام از اشتباه در امور عادی است[۴۳].

جمع‌بندی

در بحث عصمت دوازده بُعد قابل تصور است که به مجموع آنها قلمرو گفته می‌‌شود، بدین معنا که وقتی می‌‌گوییم کسی قائل به عصمت امام است باید روشن کنیم کدام قلمرو از عصمت را در نظر داریم[۴۴].

در قلمرو عصمت، از نگاه شیعه سه نظریه وجود دارد:

  1. نظریه اول[۴۵]: قریب به اتفاق علمای شیعه در همۀ افعال حتی شخصیه نظیر کارهای روزمره و... قائل به عصمت هستند[۴۶].
  2. نظریه دوم[۴۷]: این گروه سهو را در حوزۀ افعال مباح، برای پیامبر و امام قبول کردند، یعنی در حیطه‌ای که حکمی برای آن از جانب خدا جعل نشده، سهو بر امام جایز است. متکلمین جواز سهو را در حوزۀ مباحات مشروط کرده‌اند به اینکه انجام آن فعل موجب اخلال به کمال عقلِ پیامبر یا امام نشود، سهوی که ارتکابش ناشی از نقصان عقل است و فاعلِ آن را ناقص العقل جلوه می‌دهد را منکر شده‌اند. تنها مواردی که منتهی به نقصان عقل نیست را جایز می‌دانند.
  3. نظریه سوم[۴۸]: این گروه "سهو" و "اسهاء"[۴۹] معصوم در نماز را به اراده الهی، جایز دانسته‌اند[۵۰].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  10. استادی، رضا، پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت، ماهنامه معرفت، شماره۳۷، ص۳۶.
  11. یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۹.
  12. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۲.
  13. شرح الأسماء الحسنى، ج۲، ص۳۶؛ ر.ک: أبو عبدالله محمد بن عبدالباقی الزرقانی المصری المالکی، شرح المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه، ج۵، ص۳۱۴؛ گوهر مراد، ص۴۲۱؛ ایجی، المواقف، ص۳۵۸.
  14. محقق طوسى مى‌نویسد: "و یجب فی النبی العصمه لتحصیل الوثوق فیحصل الغرض"، ر.ک: کشف المراد، ص۳۴۹.
  15. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۱۳۶؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۴، ص۵۰.
  16. ر.ک: ایجی، المواقف، ج۳، ص۴۱۵؛ محمدحسین المظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۶۰۵.
  17. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن کریم، ص۲۰۳.
  18. «هرگز دوست شما حضرت محمّد(ص) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است؛ هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید! آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده، نیست!»، سوره نجم، آیات ۴-۲.
  19. «مردم (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت می‌کرد، بر آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد با ایمان، در آن اختلاف نکردند) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت کرده، و نشانه‌های روشن به آنها رسیده بود، به منظور انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند. خداوند، کسانی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (امّا افراد بی‌ایمان، هم چنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت می‌کند»، سوره بقره، آیه۲۱۳.
  20. «او دانای غیب است و هیچ کس را از اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد؛ مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می‌دهد؛ تا بداند پیامبرانش رسالت‌های پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصار شمارش کرده است!»، سوره نجم، آیات۲۸-۲۶.
  21. برای مطالعه بیشتر ر.ک: سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، ج ۵، ص ۳۳ـ۳۶؛ منشور عقاید امامیه، ص۱۱۰.
  22. یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ۱۱۲ـ۱۱۰.
  23. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۷۹ ـ ۳۸۰.
  24. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۵۸۳.
  25. ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۲۹۲؛ اسماعیل بن حماد جوهری، صحاح، ج۱، ص۴۷-۴۸؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۶۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۲۸۷.
  26. «و همان که امید می‌برم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید» سوره شعراء، آیه ۸۲.
  27. «و هر کس خطایی یا گناهی کند سپس آن را به گردن بی‌گناهی اندازد بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش کشیده است» سوره نساء، آیه ۱۱۲.
  28. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۵، ص۱۷۶؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۳۲۲؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۶۶؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۳، ص۵۳۵.
  29. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۹۷.
  30. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۹ و ۳۸.
  31. ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳.
  32. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
  33. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.
  34. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴.
  35. «تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.
  36. احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص۲۳۴-۲۳۵.
  37. مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.
  38. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۷۰.
  39. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۵.
  40. ر.ک: طبری ابن جریر، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱؛ همان، ص۴۶۹.
  41. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۵ و ۴۱۶.
  42. ر.ک: سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمة، ص۱۲۱.
  43. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۶۳.
  44. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۸ و ۳۹.
  45. علامه حلی و علماء متاخر از ایشان.
  46. "اذا عرفت هذا فنقول افعال الانبیا لا تخلوا من الااربعه:.... الافعال المتعلقه بهم فی الدنیا"؛ حلّی، حسن بن یوسف، معارج الفهم فی شرح النظم، ص۴۶۴.
  47. متکلمین در مدرسه بغداد تا قرن ششم (شیخ طوسی، سید مرتضی، کراجکی و....).
  48. ابن ولید و به تبع ایشان شیخ صدوق.
  49. بر وزن افعال از باب مطاوعه، یعنی سهوی که به اراده الهی بر معصوم عارض می‌شود، نه اینکه از روی غفلت و نسیان خود معصوم انجام شده باشد.
  50. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی به شیعه‌شناسی، ص۲۰۶-۲۰۷.