غدیر خم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'ه. ق)' به 'ﻫ.ق)')
 
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = غدیر خم
| موضوع مرتبط = غدیر خم
| عنوان مدخل  = [[غدیر خم]]
| عنوان مدخل  = غدیر خم
| مداخل مرتبط = [[غدیر خم در قرآن]] - [[غدیر خم در کلام اسلامی]] - [[غدیر خم در تاریخ اسلامی]] - [[غدیر خم در سیره و معارف فاطمی]] - [[غدیر خم در معارف و سیره نبوی]] - [[غدیر خم در فقه سیاسی]] - [[غدیر خم در معارف مهدویت]]
| مداخل مرتبط = [[غدیر خم در قرآن]] - [[غدیر خم در کلام اسلامی]] - [[غدیر خم در تاریخ اسلامی]] - [[غدیر خم در سیره و معارف فاطمی]] - [[غدیر خم در معارف و سیره نبوی]] - [[غدیر خم در فقه سیاسی]] - [[غدیر خم در معارف مهدویت]]
| پرسش مرتبط  = امام علی (پرسش)
| پرسش مرتبط  = امام علی (پرسش)
}}
}}
'''غدیر خم''' نام محلّی است که [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] {{صل}} در بازگشت از [[حجة‌الوداع]] در [[سال دهم هجری]]، در روز ۱۸ ذی حجّه، [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} را که بارها به [[خلافت]] و [[امامت]] [[نصب]] کرده بود، به دستور الهی و نص آیات قرآن، اعلام همگانی کرد.
'''غدیر خم''' نام محلّی است که [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] {{صل}} در بازگشت از [[حجة‌الوداع]] در [[سال دهم هجری]]، در روز ۱۸ ذی حجّه، [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} را که بارها به [[خلافت]] و [[امامت]] [[نصب]] کرده بود، به دستور الهی و نص آیات قرآن، اعلام همگانی کرد.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
"[[غدیر]]" نام مکانی است که در آنجا [[پیامبر خاتم]] {{صل}} در پی [[دستور الهی]]، [[علی]] {{ع}} را [[جانشین]] خود معرفی کرد. این [[انتصاب]] در هجدهم ذی‌الحجه [[سال دهم هجری]]<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۲؛ دمشقی، ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۲۵.</ref> و در راه بازگشت از سفر [[حجة الوداع]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۲، ص۱۱۰؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۲.</ref> انجام پذیرفت<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۰۹.</ref>.
"[[غدیر]]" نام مکانی است که در آنجا [[پیامبر خاتم]] {{صل}} در پی [[دستور الهی]]، [[علی]] {{ع}} را [[جانشین]] خود معرفی کرد. این [[انتصاب]] در هجدهم ذی‌الحجه [[سال دهم هجری]]<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۲؛ دمشقی، ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۲۵.</ref> و در راه بازگشت از سفر [[حجة الوداع]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۲، ص۱۱۰؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۲.</ref> انجام پذیرفت<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۰۹.</ref>.


== موقعیت جغرافیایی [[غدیر]] ==
== موقعیت جغرافیایی [[غدیر]] ==
[[غدیر خم]]، نام مکانی بین [[مکه]] و [[مدینه]] است که از آنجا تا [[جحفه]]، دو میل راه است<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۸.</ref>. درباره علت نام‌گذاری این مکان گفته‌اند: "[[غدیر]] به معنای [[نیرنگ]] است. افرادی که از [[غدیر]] بر می‌گشتند، از آنجا که در سفر قبلی، در این مکان [[آب]] [[مشاهده]] کرده بودند، با [[امید]] به [[غدیر]] می‌آمدند؛ اما از [[آب]] خبری نبود و این گونه [[فریب]] می‌خوردند"<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۸.</ref>. همچنین [[خم]] را نام چاهی از کلاب بن مرّه دانسته‌اند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۸۹.</ref>.<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۰۹.</ref>
[[غدیر خم]]، نام مکانی بین [[مکه]] و [[مدینه]] است که از آنجا تا [[جحفه]]، دو میل راه است<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۸.</ref>. درباره علت نام‌گذاری این مکان گفته‌اند: "[[غدیر]] به معنای [[نیرنگ]] است. افرادی که از [[غدیر]] بر می‌گشتند، از آنجا که در سفر قبلی، در این مکان [[آب]] مشاهده کرده بودند، با [[امید]] به [[غدیر]] می‌آمدند؛ اما از [[آب]] خبری نبود و این گونه [[فریب]] می‌خوردند"<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۸.</ref>. همچنین [[خم]] را نام چاهی از کلاب بن مرّه دانسته‌اند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۸۹.</ref>.<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۰۹.</ref>


غدیر خم در [[حقیقت]] چهار راهی است که [[مردم]] سرزمین [[حجاز]] را از هم جدا می‌سازد، راهی به سوی [[عراق]] در [[شرق]] و راهی به سوی [[غرب]] و سرزمین [[مصر]] و راهی به سرزمین [[یمن]] در جنوب می‌رود. در همینجا باید آخرین خاطره و مهم‌ترین فصل این [[سفر]] بزرگ انجام پذیرد و مسلمانان با دریافت آخرین دستور که در حقیقت، نقطه پایانی در مأموریت‌های موفقیت‌آمیز پیامبر {{صل}} بود از هم جدا شوند<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۲۱۰.</ref>.
غدیر خم در [[حقیقت]] چهار راهی است که [[مردم]] سرزمین [[حجاز]] را از هم جدا می‌سازد، راهی به سوی [[عراق]] در شرق و راهی به سوی [[غرب]] و سرزمین [[مصر]] و راهی به سرزمین [[یمن]] در جنوب می‌رود. در همینجا باید آخرین خاطره و مهم‌ترین فصل این [[سفر]] بزرگ انجام پذیرد و مسلمانان با دریافت آخرین دستور که در حقیقت، نقطه پایانی در مأموریت‌های موفقیت‌آمیز پیامبر {{صل}} بود از هم جدا شوند<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۲۱۰.</ref>.


[[غدیرخم]] نام سرزمینی بود که به خاطر وجود یک برکه که در آن آب [[باران]] جمع می‌شده است، به این نام [[شهرت]] یافته بود. [[غدیر]] در سه تا چهار کیلومتری [[جحفه]] واقع شده و جحفه در شصت و چهار کیلومتری [[مکه]] قرار دارد، یکی از میقات‌های پنج‌گانه [[حج]] می‌باشد. غدیرخم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت [[کهن‌سال]]، محل توقف و استراحت موقت کاروانیان واقع می‌شد که در آن فصل دارای گرمایی طاقت‌فرسا و شدید بود؛ [[شاهدان]] متعدد از گرمای فوق‌العاده آن [[روز]] سخن گفته‌اند.
[[غدیرخم]] نام سرزمینی بود که به خاطر وجود یک برکه که در آن آب [[باران]] جمع می‌شده است، به این نام [[شهرت]] یافته بود. [[غدیر]] در سه تا چهار کیلومتری [[جحفه]] واقع شده و جحفه در شصت و چهار کیلومتری [[مکه]] قرار دارد، یکی از میقات‌های پنج‌گانه [[حج]] می‌باشد. غدیرخم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت [[کهن‌سال]]، محل توقف و استراحت موقت کاروانیان واقع می‌شد که در آن فصل دارای گرمایی طاقت‌فرسا و شدید بود؛ [[شاهدان]] متعدد از گرمای فوق‌العاده آن [[روز]] سخن گفته‌اند.
خط ۱۹: خط ۲۰:
[[زید بن ارقم]] ([[صحابی]] مشهور) می‌گوید: ما با [[پیامبر]] از مکه خارج شدیم تا به جایی به نام غدیرخم رسیدیم و پیامبر آنجا دستور توقف دادند، در روزی که ما گرم‌تر از آن در طول [[زندگی]] خود ندیده بودیم، بعد برای ما [[خطبه غدیر]] را ایراد فرمودند<ref>المسند، ج۳۲، ص۷۳، ط الرسالة (شعیب ارنووط به صحت متن این روایت حکم کرده است)؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۱۳ (این روایت را ذهبی در «تلخیص» خود صحیح دانسته است)؛ البدایة النهایة، ج۷، ص۶۷۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۴؛ جامع المسانید، ج۲، ص۴۷۸.</ref>.
[[زید بن ارقم]] ([[صحابی]] مشهور) می‌گوید: ما با [[پیامبر]] از مکه خارج شدیم تا به جایی به نام غدیرخم رسیدیم و پیامبر آنجا دستور توقف دادند، در روزی که ما گرم‌تر از آن در طول [[زندگی]] خود ندیده بودیم، بعد برای ما [[خطبه غدیر]] را ایراد فرمودند<ref>المسند، ج۳۲، ص۷۳، ط الرسالة (شعیب ارنووط به صحت متن این روایت حکم کرده است)؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۱۳ (این روایت را ذهبی در «تلخیص» خود صحیح دانسته است)؛ البدایة النهایة، ج۷، ص۶۷۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۴؛ جامع المسانید، ج۲، ص۴۷۸.</ref>.


[[براء بن عازب]] (صحابی مشهور) [[دستور پیامبر]] را برای توقف در غدیرخم در روز بسیار گرمی می‌داند، می‌گوید: در آن روز گرمی هوا به اندازه‌ای بود که برخی از افراد از شدت گرمای [[زمین]] بخشی از [[لباس]] خود را زیر پا قرار داده و بخشی از آن را روی سر خود گذاشته بودند<ref>تلخیص المتشابه فی الرسم (خطیب بغدادی)، ج۱ صاحب «وفیات الاعیان» به نقل از حازمی در مورد غدیر خم می‌نویسد: {{عربی|هو واد بین مکة و المدینة عند الجحفة به غدیر عنده خطب النبی {{صل}}، و هذا الوادی موصوف بکثرة الوخامة و شدة الحر}}.</ref>. تا از سوزش حرارت [[آفتاب]] اندکی آسوده باشند. حتی برای [[حفظ]] [[پیامبر]] از این [[گرما]] سایه‌بانی برای ایشان بر روی چند درخت آنجا [[نصب]] کرده بودند<ref>المسند، ج۳۲، ص۷۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۶۶.</ref>
[[براء بن عازب]] (صحابی مشهور) دستور پیامبر را برای توقف در غدیرخم در روز بسیار گرمی می‌داند، می‌گوید: در آن روز گرمی هوا به اندازه‌ای بود که برخی از افراد از شدت گرمای [[زمین]] بخشی از [[لباس]] خود را زیر پا قرار داده و بخشی از آن را روی سر خود گذاشته بودند<ref>تلخیص المتشابه فی الرسم (خطیب بغدادی)، ج۱ صاحب «وفیات الاعیان» به نقل از حازمی در مورد غدیر خم می‌نویسد: {{عربی|هو واد بین مکة و المدینة عند الجحفة به غدیر عنده خطب النبی {{صل}}، و هذا الوادی موصوف بکثرة الوخامة و شدة الحر}}.</ref>. تا از سوزش حرارت [[آفتاب]] اندکی آسوده باشند. حتی برای [[حفظ]] [[پیامبر]] از این گرما سایه‌بانی برای ایشان بر روی چند درخت آنجا [[نصب]] کرده بودند<ref>المسند، ج۳۲، ص۷۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۶۶.</ref>


== [[پیامبر]] {{صل}} در [[غدیر خم]] ==
== [[پیامبر]] {{صل}} در [[غدیر خم]] ==
در [[سال دهم هجری]] آنگاه که [[پیامبر]] {{صل}} از سفر [[حجة الوداع]] به [[مدینه]] باز می‌گشت، با نازل شدن [[آیه]] ذیل [[دستور]] توقف در [[غدیر خم]] را صادر فرمود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷؛ شیخ مفید، تفسیر قرآن المجید، ص۱۸۴؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج۲، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref>.
در [[سال دهم هجری]] آنگاه که [[پیامبر]] {{صل}} از سفر [[حجة الوداع]] به [[مدینه]] باز می‌گشت، با نازل شدن [[آیه]] ذیل [[دستور]] توقف در [[غدیر خم]] را صادر فرمود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷؛ شیخ مفید، تفسیر قرآن المجید، ص۱۸۴؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج۲، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref>.


طبق [[فرمان الهی]]، [[پیامبر]] {{صل}} باید [[علی]] {{ع}} را به [[جانشینی]] خود [[منصوب]] می‌کرد<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۳۲؛ شیخ مفید، تفسیر قرآن المجید، ص۱۸۴؛ عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۶؛ شیخ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۴۲؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج۲، ص۲۳۴.</ref>. بعضی گفته‌اند [[رسول خدا]] {{صل}} نگران اعلام [[خبر]] [[نصب علی]] {{ع}} به [[جانشینی]] خویش بود<ref>شیخ مفید، تفسیر قرآن المجید، ص۱۸۴و شیخ طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۸۸.</ref>؛ از این رو [[آیه]] فوق نازل شد<ref>فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص۱۳۰؛ شیخ مفید، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۴؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۵؛ عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۶؛ شیخ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۴۲.</ref>. [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[پیامبر]] {{صل}} [[دستور]] می‌دهد که [[فرمان الهی]] را به انجام رساند و او را از تأخیر در اجرای این [[فرمان]] برحذر می‌دارد. همچنین [[حفظ]] [[پیغمبر]] {{صل}} را از خطرهای احتمالی ضمانت می‌کند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۵.</ref>.
طبق [[فرمان الهی]]، [[پیامبر]] {{صل}} باید [[علی]] {{ع}} را به [[جانشینی]] خود [[منصوب]] می‌کرد<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۳۲؛ شیخ مفید، تفسیر قرآن المجید، ص۱۸۴؛ عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۶؛ شیخ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۴۲؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج۲، ص۲۳۴.</ref>. بعضی گفته‌اند [[رسول خدا]] {{صل}} نگران اعلام خبر [[نصب علی]] {{ع}} به [[جانشینی]] خویش بود<ref>شیخ مفید، تفسیر قرآن المجید، ص۱۸۴و شیخ طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۸۸.</ref>؛ از این رو [[آیه]] فوق نازل شد<ref>فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص۱۳۰؛ شیخ مفید، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۴؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۵؛ عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۶؛ شیخ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۴۲.</ref>. [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[پیامبر]] {{صل}} [[دستور]] می‌دهد که [[فرمان الهی]] را به انجام رساند و او را از تأخیر در اجرای این [[فرمان]] برحذر می‌دارد. همچنین [[حفظ]] [[پیغمبر]] {{صل}} را از خطرهای احتمالی ضمانت می‌کند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۵.</ref>.


با دستور [[پیامبر]] {{صل}} خار و خاشاک را از [[زمین]] برگرفتند و مکانی را برای اجتماع [[مسلمانان]] آماده کردند. از [[جهاز شتران]] نیز مکانی مرتفع برای [[سخنرانی]] حضرت، آماده شد<ref>شیخ مفید، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج۲، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref>
با دستور [[پیامبر]] {{صل}} خار و خاشاک را از [[زمین]] برگرفتند و مکانی را برای اجتماع [[مسلمانان]] آماده کردند. از جهاز شتران نیز مکانی مرتفع برای سخنرانی حضرت، آماده شد<ref>شیخ مفید، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج۲، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref>


== جمعیت حاضر در [[غدیر]] ==
== جمعیت حاضر در [[غدیر]] ==
درباره تعداد افراد حاضر در [[غدیر خم]]، اطلاعات متفاوتی وجود دارد. تعداد حاضران را ده هزار<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۳۲.</ref> یا [[دوازده]] هزار نفر<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۲۹.</ref> یا هفده هزار نفر<ref>تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص۱۰.</ref> یا هفتاد هزار نفر<ref>شیخ طبرسی، الإحتجاج، ج۱، ص۵۶.</ref> و یا... گفته‌اند<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref>.
درباره تعداد افراد حاضر در [[غدیر خم]]، اطلاعات متفاوتی وجود دارد. تعداد حاضران را ده هزار<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۳۲.</ref> یا دوازده هزار نفر<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۲۹.</ref> یا هفده هزار نفر<ref>تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص۱۰.</ref> یا هفتاد هزار نفر<ref>شیخ طبرسی، الإحتجاج، ج۱، ص۵۶.</ref> و یا... گفته‌اند<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref>.


== چرایی نزول [[آیه ابلاغ]] ==
== چرایی نزول [[آیه ابلاغ]] ==
خط ۷۲: خط ۷۳:
در این هنگام [[شور]] و غوغایی در میان مردم افتاد و مردم به علی {{ع}} تبریک می‌گفتند، از جمله کسانی که به وی تبریک گفتند [[ابوبکر]] و [[عمر]] بودند که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جاری ساختند: {{عربی|بخّ بخّ لك يا ابن ابي طالب اصبحت و امسيت مولاي و مولا كلّ مؤمن و مؤمنة}}؛ آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، ای فرزند [[ابی طالب]]! تو [[مولی]] و [[رهبر]] من و تمام مردان و [[زنان]] با [[ایمان]] شدی.
در این هنگام [[شور]] و غوغایی در میان مردم افتاد و مردم به علی {{ع}} تبریک می‌گفتند، از جمله کسانی که به وی تبریک گفتند [[ابوبکر]] و [[عمر]] بودند که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جاری ساختند: {{عربی|بخّ بخّ لك يا ابن ابي طالب اصبحت و امسيت مولاي و مولا كلّ مؤمن و مؤمنة}}؛ آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، ای فرزند [[ابی طالب]]! تو [[مولی]] و [[رهبر]] من و تمام مردان و [[زنان]] با [[ایمان]] شدی.


این خلاصه‌ای از داستان [[غدیر]] بود، که در کتاب‌های معروف [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]] آمده است<ref>اقتباس از: ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۹، ص۱۸۴-۱۸۸؛ ر. ک: مهدی السماوی، الامامة فی ضوء الکتاب و السنة، ج۳، ص۷۹-۸۰؛ الغدیر، ج۱، ص۳۱-۳۶.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۲۱۰؛ [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۱۱-۱۱۲.</ref>
این خلاصه‌ای از داستان [[غدیر]] بود، که در کتاب‌های معروف [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]] آمده است<ref>اقتباس از: ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۹، ص۱۸۴-۱۸۸؛ ر. ک: مهدی السماوی، الامامة فی ضوء الکتاب و السنة، ج۳، ص۷۹-۸۰؛ الغدیر، ج۱، ص۳۱-۳۶.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۲۱۰؛ [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۱۱-۱۱۲.</ref>


== [[خطبه غدیر]] در آینه [[روایات]] [[تاریخی]] ==
== [[خطبه غدیر]] در آینه [[روایات]] [[تاریخی]] ==
خط ۱۰۴: خط ۱۰۵:


== تبریک [[مسلمانان]] ==
== تبریک [[مسلمانان]] ==
پس از پایان سخنان [[رسول خدا]] {{صل}}، از آنجا که نزدیک ظهر بود، [[پیامبر]] {{صل}} دو رکعت [[نماز]] به جای آورد. آن‌گاه چون زمان [[فریضه]] ظهر رسیده بود با گفتن [[اذان]]، [[نماز جماعت]] برپا شد<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. پس از [[اقامه نماز]] به [[دستور پیامبر]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}} در خیمه‌ای نشست و [[مسلمانان]] با حضور نزد ایشان، [[انتصاب]] حضرت را به [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} تبریک گفتند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۵؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج۲، ص۲۳۵.</ref>. آمده است که [[خلیفه دوم]] در [[ملاقات]] با حضرت، این‌گونه می‌گفت: "ای [[علی]]! بر تو گوارا [[باد]] امروز مولای من و هر [[مؤمن]] دیگری شدی"<ref>{{عربی|بخ بخ یا علی، اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه}}؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی، ج۲، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۱۲.</ref>
پس از پایان سخنان [[رسول خدا]] {{صل}}، از آنجا که نزدیک ظهر بود، [[پیامبر]] {{صل}} دو رکعت [[نماز]] به جای آورد. آن‌گاه چون زمان [[فریضه]] ظهر رسیده بود با گفتن [[اذان]]، [[نماز جماعت]] برپا شد<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. پس از [[اقامه نماز]] به [[دستور پیامبر]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}} در خیمه‌ای نشست و [[مسلمانان]] با حضور نزد ایشان، [[انتصاب]] حضرت را به [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} تبریک گفتند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۵؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج۲، ص۲۳۵.</ref>. آمده است که [[خلیفه دوم]] در [[ملاقات]] با حضرت، این‌گونه می‌گفت: "ای [[علی]]! بر تو گوارا [[باد]] امروز مولای من و هر [[مؤمن]] دیگری شدی"<ref>{{عربی|بخ بخ یا علی، اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه}}؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی، ج۲، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۱۲.</ref>


== [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] ==
== [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] ==
خط ۱۱۱: خط ۱۱۲:
پس از پایان [[شعر]] [[حسان بن ثابت]]، [[پیامبر]] {{صل}} وی را مخاطب قرار داد و فرمود: "ای [[حسان بن ثابت]]! تا ما را به زبان [[یاری]] می‌کنی مؤید به [[روح‌القدس]] باشی"<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷؛ مرتضی شریف، خصائص الائمه، ص۴۲.</ref>. گویا این [[سخن]]، ناظر بر این مطلب است که [[حسان بن ثابت]] در مسیر [[حمایت]] از [[علی]] {{ع}} [[ثابت قدم]] نماند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.
پس از پایان [[شعر]] [[حسان بن ثابت]]، [[پیامبر]] {{صل}} وی را مخاطب قرار داد و فرمود: "ای [[حسان بن ثابت]]! تا ما را به زبان [[یاری]] می‌کنی مؤید به [[روح‌القدس]] باشی"<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷؛ مرتضی شریف، خصائص الائمه، ص۴۲.</ref>. گویا این [[سخن]]، ناظر بر این مطلب است که [[حسان بن ثابت]] در مسیر [[حمایت]] از [[علی]] {{ع}} [[ثابت قدم]] نماند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.


گروهی از [[مفسران]]، [[آیه]] ذیل را ناظر برای [[انتصاب علی]] {{ع}} به [[جانشینی رسول خدا]] {{صل}} در [[غدیر خم]] دانسته‌اند: {{متن قرآن|...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا...}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>.<ref>فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص۱۱۸؛ حستکانی، الشواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۰؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۱۲-۱۱۳.</ref>
گروهی از [[مفسران]]، [[آیه]] ذیل را ناظر برای [[انتصاب علی]] {{ع}} به [[جانشینی رسول خدا]] {{صل}} در [[غدیر خم]] دانسته‌اند: {{متن قرآن|...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا...}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>.<ref>فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص۱۱۸؛ حستکانی، الشواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۰؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۱۲-۱۱۳.</ref>


== [[احتجاج به غدیر]] ==
== [[احتجاج به غدیر]] ==
خط ۱۲۱: خط ۱۲۲:
# پس از استقرار [[حکومت]] [[ابوبکر]] در آن هنگام که [[ابوبکر]] درصدد [[دلجویی]] از [[علی]] {{ع}} بر می‌آید، حضرت در گفت‌وگوی خود، [[ابوبکر]] را [[سوگند]] می‌دهد که آیا با استناد به [[حدیث]] [[روز غدیر]]، من مولای تو و هر [[مسلمانی]] نیستم؟ ابوبکر در جواب، [[سخن]] حضرت را [[تصدیق]] می‌کند<ref>شیخ صدوق، الخصال، علی اکبر غفاری، ص۵۵۰؛ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۱۷.</ref>.
# پس از استقرار [[حکومت]] [[ابوبکر]] در آن هنگام که [[ابوبکر]] درصدد [[دلجویی]] از [[علی]] {{ع}} بر می‌آید، حضرت در گفت‌وگوی خود، [[ابوبکر]] را [[سوگند]] می‌دهد که آیا با استناد به [[حدیث]] [[روز غدیر]]، من مولای تو و هر [[مسلمانی]] نیستم؟ ابوبکر در جواب، [[سخن]] حضرت را [[تصدیق]] می‌کند<ref>شیخ صدوق، الخصال، علی اکبر غفاری، ص۵۵۰؛ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۱۷.</ref>.
# در [[شورای شش نفره]] هم استناد حضرت به [[حدیث غدیر]] مبنی بر [[شایستگی]] ایشان برای [[جانشینی]] رسولالله {{صل}} را شاهدیم. ایشان می‌فرماید: "شما را به [[خدا]] قسم می‌دهم، آیا در میان شما کسی غیر از من وجود دارد که [[پیامبر]] در [[غدیر]] دست او را بلند کرده باشد و درباره او گفته باشد: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص۳۳۳؛ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۳۶.</ref>.
# در [[شورای شش نفره]] هم استناد حضرت به [[حدیث غدیر]] مبنی بر [[شایستگی]] ایشان برای [[جانشینی]] رسولالله {{صل}} را شاهدیم. ایشان می‌فرماید: "شما را به [[خدا]] قسم می‌دهم، آیا در میان شما کسی غیر از من وجود دارد که [[پیامبر]] در [[غدیر]] دست او را بلند کرده باشد و درباره او گفته باشد: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص۳۳۳؛ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۳۶.</ref>.
# در دوران [[خلافت عثمان]]<ref>شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۷.</ref> دوران [[زمامداری]] حضرت در [[کوفه]]<ref>شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۷۲.</ref> و مواردی دیگر می‌توان استناد به [[حدیث غدیر]] را در [[سخنان علی]] {{ع}} نظاره‌گر بود<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۱۳-۱۱۵.</ref>.
# در دوران [[خلافت عثمان]]<ref>شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۷.</ref> دوران [[زمامداری]] حضرت در [[کوفه]]<ref>شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۷۲.</ref> و مواردی دیگر می‌توان استناد به [[حدیث غدیر]] را در [[سخنان علی]] {{ع}} نظاره‌گر بود<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[غدیرخم (مقاله)|غدیرخم]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۱۳-۱۱۵.</ref>.
 
==[[غدیر]]==
در [[آخرین سال عمر پیامبر]] [[مراسم]] [[حجة الوداع]]، با [[شکوه]] هر چه تمام‌تر در حضور [[پیامبر]]{{صل}} به پایان رسید، قلب‌ها در هاله‌ای از [[روحانیت]] فرو رفته بود، و [[لذت]] [[معنوی]] این [[عبادت]] بزرگ هنوز در ذائقه [[جان‌ها]] انعکاس داشت.
[[یاران پیامبر]]{{صل}} که عدد آنها فوق‌العاده زیاد بود، از [[خوشحالی]] [[درک]] این [[فیض]] و [[سعادت]] بزرگ در پوست نمی‌گنجیدند.
نه تنها [[مردم مدینه]] در این [[سفر]]، پیامبر{{صل}} را [[همراهی]] می‌کردند، بلکه [[مسلمانان]] نقاط مختلف [[جزیرۀ عربستان]] نیز برای کسب یک [[افتخار]] [[تاریخی]] بزرگ به همراه پیامبر{{صل}} بودند.
[[آفتاب]] [[حجاز]] [[آتش]] بر کوه‌ها و دره‌ها می‌پاشید، اما شیرینی این سفر [[روحانی]] بی‌نظیر، همه چیز را آسان می‌کرد. ظهر نزدیک شده بود، کم‌کم [[سرزمین جحفه]] و سپس بیابان‌های خشک و سوزان «[[غدیر خم]]» از دور نمایان می‌شد.
اینجا در [[حقیقت]] چهار راهی است که [[مردم]] [[سرزمین حجاز]] را از هم جدا می‌کند، راهی به سوی [[مدینه]] در شمال، و راهی به سوی [[عراق]] در شرق، و راهی به سوی غرب و [[سرزمین مصر]] و راهی به سوی [[سرزمین یمن]] در جنوب پیش می‌رود. و در همین جا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد، و مسلمانان با دریافت آخرین دستور که در حقیقت نقطه پایانی در مأموریت‌های موفقیت‌آمیز پیامبر{{صل}} بود از هم جدا شوند.
 
[[روز]] [[پنجشنبه]] [[سال دهم هجرت]] بود، و درست هشت روز از [[عید قربان]] می‌گذشت، ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر{{صل}} به همراهان داده شد، مسلمانان با صدای بلند، آنهایی را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت [[دعوت]] کردند، و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند، [[خورشید]] از خط نصف النهار گذشت، [[مؤذن پیامبر]]{{صل}} با صدای [[الله اکبر]] مردم را به [[نماز ظهر]] دعوت کرد، مردم به سرعت آمادۀ [[نماز]] می‌شدند، اما هوا به قدری داغ بود که بعضی مجبور بودند، قسمتی از عبای خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روی سر بیفکنند، در غیر این صورت ریگ‌های داغ بیابان و اشعۀ [[آفتاب]]، پا و سر آنها را ناراحت می‌کرد.
نه سایبانی در صحرا به چشم می‌خورد و نه سبزه و [[گیاه]] و درختی، جز تعدادی درخت لخت و عریان بیابانی که با [[گرما]]، با سرسختی [[مبارزه]] می‌کردند.
جمعی به همین چند درخت [[پناه]] برده بودند، پارچه‌ای بر یکی از این درختان برهنه افکنده و سایبانی برای [[پیامبر]]{{صل}} ترتیب دادند، ولی بادهای داغ به زیر این سایبان می‌خزید و گرمای سوزان آفتاب را در زیر آن پخش می‌کرد.
[[نماز ظهر]] تمام شد.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۶۷۵.</ref>
 
===خطبۀ [[غدیر]]===
[[مسلمانان]] [[تصمیم]] داشتند فوراً به خیمه‌های کوچکی که با خود حمل می‌کردند. [[پناهنده]] شوند، ولی پیامبر{{صل}} به آنها اطلاع داد که همه باید برای شنیدن یک [[پیام]] تازة [[الهی]] که در ضمن خطبۀ مفصلی بیان می‌شد خود را آماده کنند. کسانی که از پیامبر{{صل}} فاصله داشتند قیافۀ [[ملکوتی]] او را در لابلای [[جمعیت]] نمی‌توانستند [[مشاهده]] کنند.
لذا منبری از [[جهاز شتران]] ترتیب داده شد و پیامبر{{صل}} بر فراز آن قرار گرفت و نخست [[حمد]] و [[سپاس]] [[پروردگار]] بجا آورد و خود را به [[خدا]] سپرد، سپس [[مردم]] را مخاطب ساخت و چنین فرمود:
من به همین زودی [[دعوت]] خدا را [[اجابت]] کرده، از میان شما می‌روم.
من مسئولم شما هم مسئولید.
شما دربارۀ من چگونه [[شهادت]] می‌دهید؟
مردم صدا بلند کردند و گفتند: «ما [[گواهی]] می‌دهیم تو وظیفۀ [[رسالت]] را [[ابلاغ]] کردی و شرط [[خیرخواهی]] را انجام دادی و آخرین تلاش و [[کوشش]] را در [[راه هدایت]] ما نمودی، [[خداوند]] تو را جزای خیر دهد».
سپس فرمود: «آیا شما گواهی به [[یگانگی خدا]] و رسالت من و [[حقانیت]] [[روز رستاخیز]] و [[برانگیخته شدن]] [[مردگان]] در آن [[روز]] نمی‌دهید؟!» همه گفتند: «آری، گواهی می‌دهیم، فرمود: «خداوندا [[گواه]] باش!».
بار دیگر فرمود: ای مردم! آیا صدای مرا می‌شنوید؟ گفتند: آری و به دنبال آن، [[سکوت]] سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صدای زمزمۀ باد چیزی شنیده نمی‌شد. پیامبر{{صل}} فرمود:...اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار می‌گذارم چه خواهید کرد؟
یکی از میان [[جمعیت]] صدا زد، کدام دو چیز گرانمایه یا [[رسول الله]]؟!
[[پیامبر]]{{صل}} بلافاصله گفت: اول [[ثقل اکبر]]، [[کتاب خدا]] است که یک سوی آن به دست [[پروردگار]] و سوی دیگرش در دست شما است، دست از دامن آن برندارید تا [[گمراه]] نشوید، و اما دومین یادگار گرانقدر من [[خاندان]] منند و [[خداوند]] لطیف [[خبیر]] به من خبر داده که این هر دو هرگز از هم جدا نشوند، تا در [[بهشت]] به من بپیوندند، از این دو پیشی نگیرید که هلاک می‌شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد.
 
ناگهان [[مردم]] دیدند پیامبر{{صل}} به اطراف خود نگاه کرد گویا کسی را جستجو می‌کند و همین که چشمش به علی{{ع}} افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آنچنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همۀ مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر شکست‌ناپذیر [[اسلام]] است، در اینجا صدای پیامبر{{صل}} رساتر و بلندتر شد و فرمود: {{متن حدیث|أيّها النّاسُ مَنْ أولى النّاسِ بالمُؤمِنينَ مِنْ أنْفُسِهِم؟}} «چه کسی از همۀ مردم نسبت به [[مسلمانان]] از خود آنها سزاوارتر است؟!».
گفتند: [[خدا]] و پیامبر{{صل}} داناترند، پیامبر{{صل}} گفت: خدا، [[مولی]] و [[رهبر]] من است، و من مولی و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم (و ارادۀ من بر ارادۀ آنها مقدم) سپس فرمود: {{متن حدیث|فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} «هر کس من مولا و رهبر او هستم، علی مولا و رهبر او است». - و این سخن را سه بار و به گفتۀ بعضی از [[راویان حدیث]]، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوی [[آسمان]] برداشت و عرض کرد:
«خداوندا! [[دوستان]] او را [[دوست]] بدار و [[دشمنان]] او را [[دشمن]] بدار، [[محبوب]] بدار آن کس که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را [[یاری]] کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از یاری خویش [[محروم]] ساز، و [[حق]] را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن».
سپس فرمود: «[[آگاه]] باشید، همۀ حاضران [[وظیفه]] دارند این خبر را به غائبان برسانند».<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۶۷۶.</ref>
 
===[[روز]] [[اکمال دین]]===
[[خطبه پیامبر]]{{صل}} به پایان رسید، عرق از سر و روی [[پیامبر]]{{صل}} و علی{{ع}} و [[مردم]] فرو می‌ریخت، و هنوز صفوف [[جمعیت]] از هم متفرق نشده بود که [[امین وحی]] [[خدا]] نازل شد و این [[آیه]] را بر پیامبر{{صل}} خواند: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، پیامبر فرمود:
«[[خداوند بزرگ]] است، همان خدایی که آئین خود را کامل و [[نعمت]] خود را بر ما تمام کرد، و از [[نبوت]] و [[رسالت]] من و [[ولایت علی]]{{ع}} پس از من [[راضی]] و [[خشنود]] گشت».
در این هنگام [[شور]] و غوغائی در میان مردم افتاد و علی{{ع}} را به این موقعیت تبریک می‌گفتند و از افراد سرشناسی که به او تبریک گفتند، [[ابوبکر]] و [[عمر]] بودند، که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جاری ساختند.
«آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، ای فرزند [[ابوطالب]]، تو مولا و [[رهبر]] من و تمام مردان و [[زنان]] با [[ایمان]] شدی».
در این هنگام [[ابن عباس]] گفت: «به خدا این [[پیمان]] در گردن همه خواهد ماند»<ref>در این زمینه رجوع کنید به کتاب‌های «الغدیر» علامه امینی و «احقاق الحق» قاضی نور الله شوشتری و در «المراجعات» شرف الدین و «دلائل الصدق» محمد حسین مظفر.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۶۷۸.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۱۷۹: خط ۱۴۴:


[[رده:غدیر]]
[[رده:غدیر]]
[[رده:فضائل امام علی]]
[[رده:اثبات امامت امام علی]]
۱۱۴٬۰۳۶

ویرایش