بحث:امامت در لغت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «== معنای لغوی == واژه امام در لغت از ریشه “ام” است که معانی گوناگونی دارد. یکی از آنها مقتدا و پیشواست. امامت در لغت به معنای قصد، توجه و آهنگ چیزی کردن<ref>خلیل، العین، ج۱، ص۱۰۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ص۲۱۴.</ref>. طریحی میگوید: “امام به کسر...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== معنای لغوی == | == معنای لغوی == | ||
واژه [[امام]] در لغت از ریشه | واژه [[امام]] در لغت از ریشه «ام» است که معانی گوناگونی دارد. یکی از آنها [[مقتدا]] و پیشواست. [[امامت]] در لغت به معنای قصد، توجه و آهنگ چیزی کردن<ref>خلیل، العین، ج۱، ص۱۰۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ص۲۱۴.</ref>. طریحی میگوید: «امام به کسر الف، بر وزن فِعال به معنای کسی است که از او [[پیروی]] میشود»<ref>فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰.</ref>. به گروهی خاص که از نظر [[فکری]]، [[اعتقادی]]، [[سیاسی]] یا زبانی، زمانی و مکانی در یک امر یا اموری خاص با یکدیگر اشتراک دارند و با یکدیگر یکی شدهاند [[امت]] میگویند و رهبرشان نیز [[امام]] نامیده میشود. بنابراین سه واژۀ [[امام]]، امامت و [[امت]] لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون هم معنا ندارند<ref>ر.ک: [[لطفالله صافی گلپایگانی|صافی گلپایگانی، لطفالله]]، [[نظام امامت و رهبری (کتاب)| نظام امامت و رهبری]]، ص۱۱-۱۲.</ref>. البته باید دقت شود که [[پیشوا]] در [[زبان فارسی]]، ترجمه تحتاللفظی کلمه [[امام]] است. در [[عربی]] کلمه «[[امام]]» یا «[[پیشوا]]» مفهوم مقدسی ندارد<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۲.</ref>. | ||
در کتابهای لغت برای [[امام]] مصادیقی برشمرده شده است که عبارتاند از: [[قرآن کریم]]، [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}}، [[جانشین پیامبر]] {{صل}}، [[امام]] در [[نماز جماعت]]، [[فرمانده سپاه]]، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او [[پیروی]] میشود<ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱- ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۰۵؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱.</ref> | در کتابهای لغت برای [[امام]] مصادیقی برشمرده شده است که عبارتاند از: [[قرآن کریم]]، [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}}، [[جانشین پیامبر]] {{صل}}، [[امام]] در [[نماز جماعت]]، [[فرمانده سپاه]]، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او [[پیروی]] میشود<ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱- ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۰۵؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱.</ref> | ||
==معنای لغوی [[امام]] و واژههای مرتبط== | |||
===معنای «امام»=== | |||
امام از ریشه {{عربی|أم، يؤم، امامة}} گرفته شده و به معنای [[پیشوا]] و کسی است که به او [[اقتدا]] میشود<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۲۰۶.</ref>. [[امام جماعت]] کسی است که مأمومین در [[رکوع]] و [[سجود]] به او اقتدا میکنند. | |||
[[امامت]] از مفاهیم ذات اضافه میباشد، که ذات مفهوم متقوم است به طرف، تا امام و [[مأموم]] وجود نداشته باشد، مفهوم امامت تحقق پیدا نمیکند، پس [[پیشوایی]] و [[مقتدا]] بودن زمانی تحقق مییابد که پیرو و اقتدا کنندهای باشد. | |||
امامت گاه [[مقید]] است مثل امام جماعت که فقط مأمومین در [[نماز جماعت]] از وی [[تبعیت]] میکنند. گاهی نیز امامت بدون هیچ قیدی و به صورت عام و امامت کلیه و مطلقه مطرح است. امامت [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} از این نوع میباشد یعنی [[امامان معصوم]]{{عم}} و [[اوصیاء]] [[رسول الله]]{{صل}} مقتدای [[علی الاطلاق]] هستند یعنی بر همه [[واجب]] است که در تمام امور به ایشان [[رجوع]] کنند و [[مطیع]] باشند و اقتدا نمایند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۸۲.</ref> | |||
===معنای «[[ولی]]»=== | |||
ولی از مادۀ {{عربی|ولي، يلي، ولاية}} به معنای [[سرپرست]] و عهدهدار امری است<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.</ref>. [[ولایت]] نیز از مفاهیم ذات اضافه است و به دو طرف نیاز دارد، یعنی [[سرپرستی]] وقتی معنا دارد که فرد یا افرادی تحت سرپرستی وی باشند. بنابراین ولایت نیز گاهی مقید و گاه مطلق است. [[ولایت کلیه]] شامل [[ولایت تکوینی]]<ref>ولایت تکوینی به معنای حق تصرف در امور تکوینی است.</ref> [[ولایت تشریعی]]<ref>ولایت تشریعی، یعنی اولی بودن از مردم نسبت به جان و مال ایشان.</ref> و ولایت در [[احکام شرعی]]<ref>مراد از احکام شرعی واجبات، محرمات و... میباشد.</ref> میباشد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۸۳.</ref> | |||
===معنای «[[خلیفه]]»=== | |||
خلیفه هم از ریشه «[[خلف]]، یخلف خلافة» به معنای [[جانشین]] است<ref>لسان العرب، ج۹، ص۹۵.</ref>. خلیفه باید خلاء حاصل از فقدان مستخلف عنه را پر کند، یعنی باید واجد جمیع حیثیات و خصوصیات وی باشد، و به اصطلاح خلیفه باید به حمل شایع صناعی خلیفه باشد. در غیر این صورت باز خلاء باقی خواهد بود. | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} به [[حکم]] آیۀ شریفۀ {{متن قرآن|إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ}}<ref>«بیگمان تو خواهی مرد و آنان نیز میمیرند» سوره زمر، آیه ۳۰.</ref> از [[دنیا]] میرود؛ از سوی دیگر به حکم آیۀ {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>[[دین]] [[خداوند]] باقی است؛ [[پیامبری]] هم بعد از [[خاتم الانبیاء]]{{صل}} نخواهد بود {{متن قرآن|وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>؛ پس به جهت ادامۀ [[رسالت]] ایشان باید خلیفهای وجود داشته باشد، و او باید فردی باشد که به جز [[نبوت]] تمام خصوصیات و [[کمالات]] [[رسول خدا]]{{صل}} را دارا باشد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۸۴.</ref> | |||
===معنای «[[حاکم]]»=== | |||
حاکم از مادۀ {{عربی|حكم، يحكم، حكومة}} و به معنای [[فرمانروا]] است<ref>العین، ج۶، ص۶۷؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۰.</ref>. به عبارت روشنتر حاکم کسی است که [[امر و نهی]] میکند. [[حکومت]] هم مانند واژۀ پیشین از مفاهیم ذات اضافه است، یعنی تا حاکم و محکوم-یعنی کسی که حکم متوجه او است-وجود نداشته باشد، حکومت [[صدق]] نمیکند. همچنین ممکن است حکومت [[مقید]] و محدود یا بدون قید و مطلق باشد [[امام]] مطلق [[حکومت مطلقه]] دارد، یعنی امر و نهی ایشان از هیچ جهتی مقید نمیشود، و در هر [[زمان]] و مکانی بر همگان لازم است که از ایشان [[اطاعت]] کنند. | |||
حکومت از [[شؤون]] و [[مقامات]] [[خلیفه رسول الله]] و از [[وظایف]] [[صاحب ولایت]] است. پس بالفعل نبودن حکومت منافات با [[خلافت]] و [[ولایت]] ندارد و موجب سلب [[مقام]] وی نخواهد بود. | |||
[[خدای تعالی]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. | |||
از این [[آیه]] به روشنی استفاده میشود که، | |||
اولاً، [[امامت]] به [[جعل الهی]] است. | |||
ثانیاً، [[خلافت الله]] مطلق است و به مکان خاصی محدود نمیشود. یعنی خلیفۀ [[خدا]] در سراسر [[زمین]] [[خلیفه]] است. به عبارت دیگر چون [[سلطنت]] [[خداوند متعال]] مطلق است عالم در [[اختیار]] [[خلیفه]] او خواهد بود. | |||
ثالثاً: آمدن «[[حکومت]]» با «فاء» [[تفریع]] بعد از «[[خلافت]]» دلالت دارد بر تفرع حکومت از خلافت، و گفتن این که خلافت حکومت است [[اشتباه]] است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۸۴.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۹
معنای لغوی
واژه امام در لغت از ریشه «ام» است که معانی گوناگونی دارد. یکی از آنها مقتدا و پیشواست. امامت در لغت به معنای قصد، توجه و آهنگ چیزی کردن[۱]. طریحی میگوید: «امام به کسر الف، بر وزن فِعال به معنای کسی است که از او پیروی میشود»[۲]. به گروهی خاص که از نظر فکری، اعتقادی، سیاسی یا زبانی، زمانی و مکانی در یک امر یا اموری خاص با یکدیگر اشتراک دارند و با یکدیگر یکی شدهاند امت میگویند و رهبرشان نیز امام نامیده میشود. بنابراین سه واژۀ امام، امامت و امت لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون هم معنا ندارند[۳]. البته باید دقت شود که پیشوا در زبان فارسی، ترجمه تحتاللفظی کلمه امام است. در عربی کلمه «امام» یا «پیشوا» مفهوم مقدسی ندارد[۴].
در کتابهای لغت برای امام مصادیقی برشمرده شده است که عبارتاند از: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (ص)، جانشین پیامبر (ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی میشود[۵].[۶]
معنای لغوی امام و واژههای مرتبط
معنای «امام»
امام از ریشه أم، يؤم، امامة گرفته شده و به معنای پیشوا و کسی است که به او اقتدا میشود[۷]. امام جماعت کسی است که مأمومین در رکوع و سجود به او اقتدا میکنند. امامت از مفاهیم ذات اضافه میباشد، که ذات مفهوم متقوم است به طرف، تا امام و مأموم وجود نداشته باشد، مفهوم امامت تحقق پیدا نمیکند، پس پیشوایی و مقتدا بودن زمانی تحقق مییابد که پیرو و اقتدا کنندهای باشد. امامت گاه مقید است مثل امام جماعت که فقط مأمومین در نماز جماعت از وی تبعیت میکنند. گاهی نیز امامت بدون هیچ قیدی و به صورت عام و امامت کلیه و مطلقه مطرح است. امامت ائمه اهل بیت(ع) از این نوع میباشد یعنی امامان معصوم(ع) و اوصیاء رسول الله(ص) مقتدای علی الاطلاق هستند یعنی بر همه واجب است که در تمام امور به ایشان رجوع کنند و مطیع باشند و اقتدا نمایند.[۸]
معنای «ولی»
ولی از مادۀ ولي، يلي، ولاية به معنای سرپرست و عهدهدار امری است[۹]. ولایت نیز از مفاهیم ذات اضافه است و به دو طرف نیاز دارد، یعنی سرپرستی وقتی معنا دارد که فرد یا افرادی تحت سرپرستی وی باشند. بنابراین ولایت نیز گاهی مقید و گاه مطلق است. ولایت کلیه شامل ولایت تکوینی[۱۰] ولایت تشریعی[۱۱] و ولایت در احکام شرعی[۱۲] میباشد.[۱۳]
معنای «خلیفه»
خلیفه هم از ریشه «خلف، یخلف خلافة» به معنای جانشین است[۱۴]. خلیفه باید خلاء حاصل از فقدان مستخلف عنه را پر کند، یعنی باید واجد جمیع حیثیات و خصوصیات وی باشد، و به اصطلاح خلیفه باید به حمل شایع صناعی خلیفه باشد. در غیر این صورت باز خلاء باقی خواهد بود. رسول خدا(ص) به حکم آیۀ شریفۀ ﴿إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ﴾[۱۵] از دنیا میرود؛ از سوی دیگر به حکم آیۀ ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾[۱۶]دین خداوند باقی است؛ پیامبری هم بعد از خاتم الانبیاء(ص) نخواهد بود ﴿وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ﴾[۱۷]؛ پس به جهت ادامۀ رسالت ایشان باید خلیفهای وجود داشته باشد، و او باید فردی باشد که به جز نبوت تمام خصوصیات و کمالات رسول خدا(ص) را دارا باشد.[۱۸]
معنای «حاکم»
حاکم از مادۀ حكم، يحكم، حكومة و به معنای فرمانروا است[۱۹]. به عبارت روشنتر حاکم کسی است که امر و نهی میکند. حکومت هم مانند واژۀ پیشین از مفاهیم ذات اضافه است، یعنی تا حاکم و محکوم-یعنی کسی که حکم متوجه او است-وجود نداشته باشد، حکومت صدق نمیکند. همچنین ممکن است حکومت مقید و محدود یا بدون قید و مطلق باشد امام مطلق حکومت مطلقه دارد، یعنی امر و نهی ایشان از هیچ جهتی مقید نمیشود، و در هر زمان و مکانی بر همگان لازم است که از ایشان اطاعت کنند. حکومت از شؤون و مقامات خلیفه رسول الله و از وظایف صاحب ولایت است. پس بالفعل نبودن حکومت منافات با خلافت و ولایت ندارد و موجب سلب مقام وی نخواهد بود. خدای تعالی میفرماید: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ﴾[۲۰].
از این آیه به روشنی استفاده میشود که، اولاً، امامت به جعل الهی است. ثانیاً، خلافت الله مطلق است و به مکان خاصی محدود نمیشود. یعنی خلیفۀ خدا در سراسر زمین خلیفه است. به عبارت دیگر چون سلطنت خداوند متعال مطلق است عالم در اختیار خلیفه او خواهد بود. ثالثاً: آمدن «حکومت» با «فاء» تفریع بعد از «خلافت» دلالت دارد بر تفرع حکومت از خلافت، و گفتن این که خلافت حکومت است اشتباه است.[۲۱]
منابع
پانویس
- ↑ خلیل، العین، ج۱، ص۱۰۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ص۲۱۴.
- ↑ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: صافی گلپایگانی، لطفالله، نظام امامت و رهبری، ص۱۱-۱۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۹۲.
- ↑ معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱- ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۰۵؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۰۶.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۸۲.
- ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.
- ↑ ولایت تکوینی به معنای حق تصرف در امور تکوینی است.
- ↑ ولایت تشریعی، یعنی اولی بودن از مردم نسبت به جان و مال ایشان.
- ↑ مراد از احکام شرعی واجبات، محرمات و... میباشد.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۸۳.
- ↑ لسان العرب، ج۹، ص۹۵.
- ↑ «بیگمان تو خواهی مرد و آنان نیز میمیرند» سوره زمر، آیه ۳۰.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ «اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۸۴.
- ↑ العین، ج۶، ص۶۷؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۰.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۸۴.