امام حسن مجتبی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| موضوع مرتبط = امام حسن مجتبی
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[اهل بیت پیامبر خاتم]]''' است. "'''[[امام حسن مجتبی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| عنوان مدخل  = امام حسن مجتبی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مداخل مرتبط = [[امام حسن مجتبی در قرآن]] - [[امام حسن مجتبی در نهج البلاغه]] - [[امام حسن مجتبی در کلام اسلامی]] - [[امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی]] - [[امام حسن مجتبی در معارف و سیره نبوی]] - [[امام حسن مجتبی در معارف و سیره فاطمی]] - [[امام حسن مجتبی در معارف و سیره حسینی]] - [[امام حسن مجتبی در معارف و سیره رضوی]] - [[امام حسن مجتبی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[امام حسن مجتبی از دیدگاه اهل سنت]]
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام حسن مجتبی در قرآن]] | [[امام حسن مجتبی در حدیث]] | [[امام حسن مجتبی در کلام اسلامی]] | [[امام حسن مجتبی در تاریخ اسلام]]</div>
| پرسش مرتبط  =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
}}
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام حسن مجتبی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==[[تولد]] [[امام حسن]]{{ع}}==
'''[[امام حسن]] {{ع}}''' [[امام دوم]] [[مسلمانان]]، در نیمه [[ماه رمضان]] [[سال سوم هجری]] قمری در [[مدینه]] متولد شد. پدر ایشان [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} و مادرشان [[حضرت زهرا]] {{س}} است. کنیه حضرت ابومحمد و زکی، سبط و مجتبی از [[القاب]] ایشان است. [[زمان]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[داستان مباهله]] شرکت داشت و در دوران [[خلافت علی]] {{ع}} در صحنه‌ها حضور یافت و در همه مقاطع مانند [[جنگ جمل]] و [[صفین]] و... پدر را [[همراهی]] کرد.
*[[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[چهارمین امام]] از [[چهارده معصوم]]{{ع}} و پیشوای دوم [[شیعه]] است که  در [[سال سوم هجری]] در [[مدینه]] به [[دنیا]] آمد. پدرش امیرالمؤمنین علی{{ع}} و مادرش [[فاطمه زهرا]]{{س}} بود<ref>ر.ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷.</ref>. [[القاب]] فراوانی همانند [[تقی]]، زکی، [[سبط]]، [[سید]] و مجتبی<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۸.</ref> به ایشان نسبت داده‌اند که مشهورترین آنها نزد [[ایرانیان]] [[لقب]] "مجتبی" است<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود در گوش او [[اذان]] گفت و برایش [[عقیقه]] کرد<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۸.</ref> و  با [[الهام الهی]] نام او را [[حسن]] نامید. نام [[حسن]] برگرفته از نام پسر [[هارون]] یعنی "شبر"، نامی از نام‌های بهشتی است که پیش از [[اسلام]] سابقه‌ای نداشته است. [[امام مجتبی]]{{ع}} از نظر ظاهری شباهت زیادی به [[پیامبر خاتم]]{{صل}} داشت. ایشان قامتی متوسط و محاسنی بلند داشت<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷.</ref>.
==[[فضائل]] و [[مناقب]] [[امام مجتبی]]{{ع}}==
*از فضیلت‌های والای او، [[عشق]] و [[محبت]] ژرف و شگفت [[پیامبر]] به ایشان است. در [[منابع تاریخی]] بسیار به این موضوع اشاره شده است. از جمله آنکه [[پیامبر]]{{صل}} آنان را بر دوش خود سوار می‌کرد و آنان از دوش [[پیامبر]] بالا می‌رفتند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بارها در [[حق]] او و برادرش دست به [[دعا]] برداشت که [[خدا]] نیز او را [[دوست]] بدارد<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>. [[پیامبر]] درباره‌اش فرمود: «[[حسن]] از من است و من از اویم. [[خداوند]] [[دوست]] دارد کسی را که او را [[دوست]] بدارد»<ref>{{متن حدیث|حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّه}}؛ بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۰۶.</ref>.
*آن [[امام همام]] بسیار بزرگمنش بود و زیباروی، خردمند، بردبار، اهل [[گذشت]]، [[نیکوکار]]، [[پرهیزگار]]، پرهیبت، با حشمت و با [[وقار]]. پانزده مرتبه پیاده به [[حج]] رفت و دوبار هر چه داشت به [[فقیران]] داد و سه بار [[مال]] خویش را با [[خدا]] قسمت کرد و نیمی را به بینوایان بخشید<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷.</ref>.
==[[امام حسن]]{{ع}} در دوران [[غصب خلافت]]==
*[[امام حسن]]{{ع}} هشت ساله بود که جد گرامی‌اش از [[دنیا]] رفت. در آن سی سال که پدرش، [[امام علی]]{{ع}}، [[خانه‌نشینی]] [[اختیار]] کرد و مدتی که [[حکومت]] [[مسلمانان]] را در دست گرفت، [[یاور]] و غمخوار او بود. در روزگار سه خلیفۀ نخست، به زبان از [[حق]] [[دفاع]] کرد، از [[غصب خلافت]] سخن گفت، در ماجرای [[فدک]] [[گواهی]] داد، با [[ابوذر]] ـ هنگام [[تبعید]] ـ [[همدردی]] کرد و چون خانۀ [[خلیفه سوم]] به محاصره درآمد، به [[فرمان]] [[پدر]] ارجمندش، به نگهبانی از [[خانه]] برخاست<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹.</ref>.
==[[امام حسن]]{{ع}} در دوران [[خلافت]] [[پدر]]==
*ایشان در روزگار [[زمامداری]] [[امام علی]]{{ع}} [[یار]] ایشان بود، [[مردم]] را برای [[نبرد]] با گردن کشان [[بسیج]] می‌کرد، با توجیه [[سیاسی]] [[مردم]] کوشش [[تبلیغی]] [[دشمن]] را بی‌اثر می‌ساخت و در [[جنگ‌ها]] با پاکبازی و [[بی‌باکی]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} را [[یاری]] می‌کرد<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹.</ref>. در [[جنگ جمل]]، ضمن خطبه‌ای در میان [[کوفیان]]، آنها را به [[جهاد]] [[ترغیب]] کرد و در سمت راست [[سپاه امام]] مستقر شد. در [[جنگ صفین]] نیز [[فرماندهی]] [[قلب]] [[سپاه امام]] را بر عهده داشت. در ماجرای [[حکمیّت]] نیز به [[دستور امام]] به نقد و توضیح ماجرا پرداخت<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>. [[حضرت امیر]]{{ع}} در فرازهایی از [[نهج البلاغه]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] ({{ع}}) را مخاطب قرارداده‌اند؛ اما نقطۀ عطف سفارش‌های [[امام علی]]{{ع}} به [[امام حسن]] [[نامه]] ۳۱ و ۴۷ [[نهج البلاغه]] است<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>.
==[[امام مجتبی]] در دوران [[امامت]]==
*[[پس از شهادت امام علی]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}} بر [[منبر]] رفت و در بیانی به معرفی [[شخصیت امام علی]]{{ع}} و خود به عنوان [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} که مورد توجه [[خداوند]] و [[پیامبر]] بوده‌اند، پرداخت. سپس ابن‌عباس ضمن ایراد سخنانی [[مردم]] را به [[بیعت با امام]] مجتبی{{ع}} [[دعوت]] کرد و [[مردم]] نیز در ۲۱ [[رمضان]] سال ۴۰ با ایشان [[بیعت]] کردند<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>. هر چند [[خلافت]] آن [[امام]] چند [[ماه]] بیش‌تر طول نکشید؛ اما هشت سال [[منصب امامت]] را بر عهده داشت. [[مقام امامت]] [[حضرت]] [[حسن بن علی]]{{ع}} از طرق متعدد ثابت شده است؛ از جمله تصریح [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[حضرت علی]]{{ع}}. [[پیامبر]]{{صل}} بر [[امامت]] ایشان تصریح کرده و فرموده است که پس از [[علی]]{{ع}}، [[حسن]]{{ع}} [[وصی]] و [[جانشین]] من است<ref>ینابیع الموده‌، ۱۳۶.</ref>.<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹.</ref> [[احادیث]] دیگری همانند [[حدیث کساء]]، [[ثقلین]] و سفینه در این باره از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] شده‌اند.
*[[قرآن]] در آیاتی همچون آیۀ [[تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت  هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[مباهله]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}«از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> بر این [[حقیقت]] اشارت برده است. [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] در حضور [[خانواده]] خویش و بزرگان شیعه، کتاب و [[سلاح]] خود را به او سپرد و فرمود که [[حسن]]{{ع}} [[وصی]] من است<ref>اعلام الوری‌، ۲۰۹- ۲۰۶.</ref>.<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰.</ref>
==[[صلح امام حسن]]{{ع}}==
*از مهم‌ترین حوادث [[زندگی]] [[مبارک]] [[امام مجتبی]]{{ع}} [[صلح]] او با [[معاویه]] است. ایشان بنا به [[مصالح اسلام]] و شرایط پیش‌آمده با [[معاویه]] [[صلح]] کرد. صلح‌نامه‌ای بین ایشان و [[معاویه]] [[امضا]] شد که مفاد آن در منابع مختلف آمده است. پس از این ماجرا [[امام حسن]]{{ع}} به همراه [[امام حسین]]{{ع}} [[کوفه]] را ترک کردند و ساکن [[مدینه]] شدند و تا پایان [[عمر]] در [[مدینه]] ساکن بودند<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>. [[صلح امام حسن]]{{ع}} برخی از اعتراضات را علیه ایشان دامن زد. در حالی که، [[امام حسن]] همواره از [[ضرورت]] [[صلح]] به منظور حفظ [[مصلحت]] [[شیعیان]] تأکید می‌ورزید<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>.
==[[دلایل]] [[صلح]] با [[معاویه]]==
*برای راه یافتن به [[دلایل]] [[صلح امام حسن]]{{ع}}، بررسی دو موضوع ضروری می‌نماید: نخست شرایط نابسامان [[اجتماعی]] آن روزگار که [[امام]]{{ع}} را به [[صلح]] واداشت<ref>پیشوایان ما، ۱۱۷- ۱۰۵.</ref> و دیگر، [[مقام]] والای [[امامت]] و اینکه شخص [[امام]] با [[دانش]] آسمانی خویش همواره [[بهترین]] راه را بر می‌گزیند و از این رو، [[اطاعت]] از او بی‌چون و چرا [[واجب]] است<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰.</ref>.
#جامعۀ روزگار [[امام حسن]]{{ع}} به [[دلیل]] جنگ‌های فراوان و کشمکش‌های [[سیاسی]] بسیار، در کمند اضطراب‌ها و نابسامانی‌ها گرفتار آمده بود و این امر، [[خلافت امام]] [[حسن]]{{ع}} را با وضعیتی پیچیده و دشوار رو به رو ساخته بود. از [[مشکلات]] بزرگ، وجود دسته‌ها و احزاب پرشمار در [[کوفه]] بود؛ همانند [[امویان]]، [[خوارج]]، مذبذبین فرصت‌طلب و سربازان نافرمان. دسیسه‌های [[معاویه]] ـ که از هیچ گونه [[قانون]] [[اخلاقی]] و [[انسانی]] [[پیروی]] نمی‌کرد ـ مشکلی دیگر بود<ref>مصنفات شیخ مفید، ۱۱/ ۲/ ۱۹- ۱۶.</ref> مشکل سوم، کمی [[یاران امام]] و همراه نبودن [[مردم]] و [[خیانت]] و [[دنیاپرستی]] برخی سران [[لشکر]] بود. از این رو، [[امام]] برای [[حفظ اسلام]] چاره‌ای جز [[صلح]] ندید. رهاورد [[صلح امام حسن]]{{ع}} عبارت بودند از: [[حفظ جان]] و [[مال]] و آبروی [[شیعیان]]؛ [[آشکار]] ساختن چهرۀ پلید [[معاویه]] و حفظ [[خلافت]] از لغزیدن به [[نظام]] موروثی؛ در [[امان]] داشتن [[کشور اسلامی]] از [[طمع]] و تعرض [[دشمنان خارجی]]<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰.</ref>.
#[[امام]] [[معصوم]]{{ع}} از [[دانش الهی]] بهره‌مند است و آنچه انجام می‌‌دهد به [[فرمان خداوند]] است و از این رو، [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او روا نیست و [[مؤمنین]] می‌باید بی‌چون و چرا از [[امام]]{{ع}} [[پیروی]] کنند. [[شیعیان]] با چنین ایمانی به [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} قائلند [[صلح امام حسن]]{{ع}} دارای [[مصلحت]] و منفعت‌هایی بسیار مهم بوده است و راه نیافتن خِرَد ما به این [[مصلحت]] و منفعت‌ها به معنای ناصواب بودن [[تدبیر امام]]{{ع}} نیست. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: «[[حسن]] و [[حسین]] امام‌اند چه بنشینند و چه [[قیام]] کنند»<ref>{{متن حدیث|الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَا حَقٍّ قَامَا أَوْ قَعَدَا}}؛ بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۶۶.</ref>. [[شیعیان]] با [[الهام]] از چنین روایاتی، [[مطیع]] بی‌چون و چرای [[امام]] معصوم‌اند چه همانند [[حضرت]] [[حسن بن علی]]{{ع}} راه [[صلح]] را [[مصلحت]] زمان خویش بداند و چه همانند [[حضرت]] [[حسین بن علی]]{{ع}} برخیزد و راهی دیگر را [[مصلحت]] بشمارد<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۱.</ref>.
*وانگهی، از [[روایات]] بر می‌آید تنها راه درست در روزگار [[امام حسن]]{{ع}} [[صلح]] بوده است؛ از آن جمله است روایتی از همان [[امام]] که می‌فرماید: «به [[خدا]] [[سوگند]] اگر من با [[معاویه]] می‌جنگیدم، [[مردم]] مرا [[تسلیم]] او می‌کردند... به [[خدا]] [[سوگند]]، آنچه من کردم، برای [[شیعیان]] بهتر است از هر آنچه [[خورشید]] بر آن می‌تابد و غروب می‌کند. آیا نمی‌دانید من [[امام]] شمایم و فرمانبرداری‌ام بر شما [[فریضه]] است؟ آیا نشنیده‌اید که [[پیامبر خدا]] مرا یکی از دو سالار [[جوانان]] بهشتی دانسته است؟ پس [[شک]] مکنید که من برای [[مصلحت]] [[امت]] و پاسداشت [[خون]] آنان به [[صلح]] تن دادم»<ref>{{متن حدیث|وَیْحَکُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اللَّهِ الَّذِی عَمِلْتُ خَیْرٌ لِشِیعَتِی مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنِّی إِمَامُکُمْ وَ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَیْکُمْ وَ أَحَدُ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص...}}؛‏ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹، ۲۱ و ۵۶.</ref>.<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۱.</ref>


==[[شهادت]] مظلومانه و غریبانه==
بعد از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[خلافت]] به ایشان رسید لکن به سبب مساعد نبودن اوضاع، [[اختلافات]] و [[تفرقه]] موجود بین [[یاران امام حسن مجتبی|یاران حضرت]] و [[دنیاخواهی]] آنها، سیاست‌های فریبنده معاویه، خودفروختگی بعضی از [[یاران]] و... با [[معاویه]] [[صلح]] کرد و پس از آن تا آخر [[عمر]] در مدینه [[زندگی]] کرد.
*چون مدتی از [[صلح امام حسن]]{{ع}} [[گذشت]]، [[معاویه]] دریافت که مفاد [[صلحنامه]] به زیان اوست و از این رو، در پی [[قتل]] [[امام]] برآمد و سر انجام [[جعده]] ـ [[همسر]] [[امام]] ـ را [[فریب]] داد و به [[قتل]] شوهر برانگیخت. [[جعده]] به [[امام]] زهر خورانید و بدین‌سان [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} به [[روز ۲۸ صفر]] سال ۵۰ﻫ. در [[چهل]] و هشت سالگی به [[شهادت]] رسید<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۱.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} بر پیکر [[برادر]]، [[نماز]] گزارد و وی را در [[بقیع]] به [[خاک]] سپرد. هنگام [[وفات]] [[امام حسن]]{{ع}} جمعیت زیادی حاضر شدند و [[مردمان]] می‌گریستند و بازارها را تعطیل کرده بودند<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷.</ref>.


==منابع==
حضرت بردبار و متین بود و در [[گشایش]] [[مشکلات]] دیگران پیشگام بود. سه بار برای [[خدا]] نیمی از [[دارایی]] خود را به [[فقیران]] بخشید و سرانجام در چهل و هشت سالگی به علت مسمومیت ناشی از سمی که جعده [[همسر]] حضرت با دسیسه معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید و در [[قبرستان بقیع]] مدفون گشت.
{{فهرست اثر}}
 
{{ستون-شروع|2}}
== مقدمه ==
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه''']]
[[امام حسن]] {{ع}} چهارمین [[معصوم]] از [[چهارده معصوم]] {{ع}} و پیشوای دوم [[مسلمانان]]، در نیمه [[ماه رمضان]] [[سال سوم هجری]] قمری در [[مدینه]] متولد شد و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در گوش او [[اذان]] گفت<ref>المصنف، عبد الرزاق، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۶؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۰: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ {{صل}} أَذَّنَ فِي أُذُنِ الْحَسَنِ {{ع}} بِالصَّلَاةِ يَوْمَ وُلِدَ}}</ref> و هفت روز پس از ولادت برایش عقیقه کرد. پیامبر خودشان سر گوسفند عقیقه حسن را بریدند و فرمودند: [[بسم الله]]، عقیقه‌ای برای حسن است و دعای عقیقه را این‌گونه خواندند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ وَ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ شَعْرُهَا بِشَعْرِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا وِقَاءً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲.</ref> و به وزن موهای سرش نقره [[صدقه]] داد<ref>ذخائر العقبی، ص۱۱۸.</ref>. البته مرحوم [[کلینی]]، ولادت ایشان را در سال دوم دانسته است و برخی نیز در سال ۵ هجری و [[ابن قتیبه]] به [[نقل]] ابن اسحاق در سال ۶ پس از [[خیبر]] که این صحیح و پذیرفته نیست<ref>المعارف، ص۱۵۸؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ تاریخ اصبهان، ص۹۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[حمیدالله رفیعی زابلی|رفیعی زابلی، حمیدالله]]، [[امامت امام حسن مجتبی (مقاله)|امامت امام حسن مجتبی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۸؛ [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۴.</ref>
* [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
 
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
پدر ایشان [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} و مادرشان [[حضرت زهرا]] {{س}} است<ref>ر.ک: [[حمیدالله رفیعی زابلی|رفیعی زابلی، حمیدالله]]، [[امامت امام حسن مجتبی (مقاله)|امامت امام حسن مجتبی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷؛ [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref>.
{{پایان}}
 
{{پایان}}
== امامت و ولایت ==
==جستارهای وابسته==
{{نوشتار اصلی|امامت امام حسن مجتبی}}
دوران [[امامت]] حضرت ده سال بود. [[مقام امامت]] [[حضرت حسن بن علی]] {{ع}} از طرق متعدد ثابت شده است؛ از جمله تصریح [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[حضرت علی]] {{ع}}. [[پیامبر]] {{صل}} بر [[امامت]] ایشان تصریح کرده و فرموده است پس از [[علی]] {{ع}}، [[حسن]] {{ع}} [[وصی]] و [[جانشین]] من است<ref>ینابیع الموده‌، ۱۳۶.</ref>. [[احادیث]] دیگری همانند [[حدیث کساء]]، [[ثقلین]] و سفینه در این باره از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] شده‌اند.
 
[[قرآن کریم]] در آیاتی همچون [[آیۀ تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[مباهله]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}«از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> بر این [[حقیقت]] اشاره دارد. [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] در حضور [[خانواده]] خویش و بزرگان شیعه، کتاب و [[سلاح]] خود را به او سپرد و فرمود که [[حسن]] {{ع}} [[وصی]] من است<ref>اعلام الوری‌، ۲۰۹- ۲۰۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>
 
== افسانه همسران امام مجتبی {{ع}} ==
{{اصلی|شبهه طلاق‌های متعدد امام حسن مجتبی}}
از موضوعات ساختگی که برخی مؤرخان در شرح حال [[امام حسن]] {{ع}} مطرح کرده‌اند؛ مسئله [[همسران]] آن حضرت است که افسانه‌ای بیش نیست. البته بسیار تأسف‌انگیز است که عده‌ای بدون بررسی [[درستی]] و یا نادرستی این‌گونه قضایا، آنها را در کتاب‌های خود آورده‌اند. این کوتاهی‌ها موجب شد که دشمنان اسلام و [[اهل بیت]] {{عم}} برای [[انتقام]] گرفتن از [[دین اسلام]]، بر این‌گونه موضوعات ساختگی، سخت پافشاری کرده، به [[پیشوایان دین]] و دستورهای [[نورانی]] [[اسلام]] جسارت کنند؛ در ادامه به برخی از این مسائل اشاره می‌شود<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۳۷-۱۳۸ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۹۶.</ref>.
 
=== [[امام حسن]] {{ع}} و [[تهمت]] [[طلاق]] پی‌درپی [[همسران]] خود ===
برخی از مؤرخان نوشته‌اند: [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} پی‌درپی [[ازدواج]] می‌کرد و [[همسران]] خود را [[طلاق]] می‌داد! و این کار آنقدر تکرار شد که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} به [[مردم کوفه]] فرمود: ای [[اهل کوفه]]! دخترانتان را به [[عقد]] [[حسن]] درنیاورید؛ چرا که او فردی [[طلاق]] دهنده است؛ مردی از طایفه [[همدان]] گفت: ما به او دختر می‌دهیم؛ اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، [[طلاق]] دهد<ref>فروع کافی، کلینی، ج۶، ص۵۶.</ref>.
 
برخی گفته‌اند، تعداد همسران ایشان شصت تا هفتاد نفر بوده<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۲، ص۱۶.</ref> و برخی دیگر مدعی شده‌اند که آن حضرت با نود [[زن]]<ref>نورالابصار، شبلنجی، ص۱۱۱.</ref> و بعضی ادعا کرده‌اند که ایشان با ۲۵۰ و یا سیصد [[زن]] [[ازدواج]] کرد<ref>قوت القلوب، ابوطالب مکی، ج۲، ص۲۴۶.</ref> و پدرش از این کار او [[رنج]] می‌برد و البته عده‌ای نیز با [[حفظ]] بی‌طرفی و با برخوردی عادلانه درباره این مسئله می‌گویند: چند همسری میان [[مسلمانان]] [[امر]] رایجی بود و [[امام]] بیش از دیگران [[همسر]] [[اختیار]] نکرد. این‌گونه سخنان، چنان که از اسنادشان برمی‌آید، منبعی جز مدائنی و امثال ایشان ندارند<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۸۷.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۳۸ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۹۶-۳۹۷.</ref>
 
=== پایه‌گذار [[شبهه]] ===
مدائنی و [[واقدی]] و برخی دیگر از مؤرخان، [[تاریخ]] را در سایه حکومت‌هایی نوشته‌اند که از اساس با [[اهل بیت پیامبر]] {{عم}} [[دشمن]] بوده، از راه‌های گوناگون می‌کوشیدند [[شخصیت]] و جایگاه آن [[ستارگان]] فروزان را در [[جامعه]] [[ضعیف]] سازند و [[حکام]] عباسی در [[پلیدی]] و [[دشمنی]]، از پیشینان خود یعنی [[امویان]] و [[مروانیان]] کمتر نبودند. آنها در جعل [[احادیث]] علیه [[علویان]] و به ویژه حسنی‌ها با پیشینیان خود همدست بوده، به سبب [[کینه]] خاصی که در [[دل]] داشتند به چنین کارهای [[زشتی]] دست می‌زدند؛ چرا که بیشتر نهضت‌ها و انقلاب‌های صورت گرفته علیه ایشان به [[رهبری]] نوادگان [[امام حسن]] {{ع}} بوده است.
 
وقتی [[منصور عباسی]]، [[عبدالله بن حسن]] - یکی از نوادگان [[امام حسن]] {{ع}} را که علیه [[ظلم و جور]] [[حاکم]] بر [[جامعه]] [[قیام]] کرده بود - دستگیر کرد، خود در مقابل مردمی که جمع شده بودند، به سخنرانی پرداخت و به [[امام علی]] {{ع}} و [[امام]] [[حس]] {{ع}} و همه فرزندان ابوطالب [[ناسزا]] گفت و سپس چنین ادامه داد: "به [[خدا]] قسم، جز این نیست که فرزندان ابوطالب را در [[خلافت]] تنها گذاردیم؛ در آغاز، [[علی بن ابی‌طالب]] به آن پرداخت ولی موفق نشد و به [[داوری]] حکمین [[رضایت]] داد و [[امت]] به [[اختلاف]] افتادند و سرانجام او را به [[شهادت]] رساندند. پس از وی، [[حسن بن علی]] {{عم}} برخاست اما وقتی [[اموال]] و [[ثروت]] به او عرضه شد، آنها را پذیرفت و [[معاویه]] با [[نیرنگ]] او را کنار گذاشت و او پس از این ماجرا به زن‌ها روی آورد؛ روزی با یکی [[ازدواج]] میکرد و روز دیگر او را [[طلاق]] می‌داد"<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۲۲۳.</ref>.
 
[[نقل]] شده است، [[منصور]] در نامه‌ای به [[محمد بن عبدالله]] - از نوادگان [[امام حسن]] {{ع}} معروف به [[نفس زکیه]] - نوشت: "کار شما به جدتان [[حسن]] پایان یافت؛ چرا که او با [[پول]] و [[وعده]] ولی‌عهدی، [[خلافت]] را به [[معاویه]] فروخت و به [[حجاز]] رفت و شما اگر حقی داشتید آن را با [[پول]] فروختید"<ref>صبح الاعشی، قلقشندی، ج۱، ص۲۳۳.</ref>.
 
گفته شد که این [[تهمت]] و افتراها از مدائنی شروع شده است؛ او [[حدیث]] هفتاد [[همسر]] را جعل کرد و [[شبلنجی]] [[حدیث]] داشتن نود [[همسر]] را در نورالابصار آورد و [[ابوطالب محمد بن علی بن عطیه مکی]] [[روایت]] داشتن ۲۵۰ [[همسر]] و بیش از آن را در قوت القلوب [[جعل]] کرد و پس از این سه نفر دیگران از ایشان [[نقل]] کرده‌اند. به نظر می‌رسد، مهم‌ترین افرادی که درباره [[ازدواج]] و [[طلاق]] بسیار [[امام حسن]] {{ع}} مطلب [[نقل]] کرده‌اند، این سه نفر هستند که مشایخ [[روایی]] هر یک از این سه مورخ، یا از هواداران [[بنی‌امیه]] بوده‌اند و یا [[ضعیف]] و مجهول هستند و از نظر [[روایی]] و [[حدیثی]] اعتباری ندارند.
 
در توضیح [[شخصیت]] این افراد باید گفت: علی بن محمد بن عبدالله بصری، معروف به مدائنی در [[بصره]] که [[مردم]] آنجا به عثمانی بودن [[گرایش]] داشتند، [[رشد]] کرده، معاصر [[عباسیان]] بود. وی از کسانی است که به [[دروغگویی]] و [[جعل حدیث]] مشهور است.
 
[[ذهبی]] می‌گوید: مسلم در کتاب صحیح خود از آوردن [[روایات]] [[مدائنی]] خودداری می‌کرد<ref>میزان الاعتدال، ذهبی، ج۳، ص۱۳۸.</ref>؛ [[ابن عدی]] او را [[ضعیف]] دانسته<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۳؛ لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۲۲۵.</ref> و [[اصمعی]] به او گفته است: به [[خدا]] که چیزی از [[اسلام]] در تو نمانده است<ref>میزان الاعتدال، ذهبی، ج۳، ص۱۳۹.</ref>.
 
[[مدائنی]] از [[دوستان]] ویژه و نزدیک [[ابواسحاق موصلی]] بود و برای ثروتش، از وی [[پیروی]] می‌کرد؛ [[ابواسحاق]] آوازه‌خوان عصر [[عباسی]] بوده<ref>ابوالفرج اصفهانی نام وی را در شمار ترانه‌خوانان عباسی آورده است. (الاغانی، ج۵، ص۲۷۸).</ref> و [[عوانة بن الحکم]] که در [[دوستی]] با عثمانیان و [[امویان]] و [[حدیث سازی]]، معروف بود، از وی [[حدیث]] [[نقل]] کرده است. [[ابن حجر]] تصریح کرده است که عوانه احادیثی را برای [[بنی‌امیه]] [[جعل]] می‌کرد<ref>معجم الادبا، یاقوت حموی، ج۱۶، ص۱۳۷؛ لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۳۸۶.</ref>. و نیز گفته است: او از [[غلامان]] [[عبدالرحمان بن سمرة بن حبیب اموی]] است که به [[دشمنی]] با [[اهل بیت پیامبر]] {{عم}} معروف بوده است<ref>الکامل فی الضعفاء، علی بن ابی الکرام (ابن اثیر)، ج۵، ص۲۱۳.</ref>.
 
برخی از [[مشایخ]] دیگر [[مدائنی]] همانند [[جعفر بن هلال]]<ref>میزان الاعتدال، ذهبی، ج۱، ص۴۳۰.</ref>، [[عاصم بن سلیمان احول]]<ref>میزان الاعتدال، ذهبی، ج۴، ص۳۵۰.</ref> و [[ابن عثمان]]<ref>میزان الاعتدال، ذهبی، ج۶، ص۱۹۸.</ref>، [[ضعیف]] یا مجهول هستند. بر اساس گفته [[یحیی بن معین]]، شیوخ [[حدیثی]] که [[واقدی]] از مدنی‌ها [[نقل]] کرده است، مجهول هستند<ref>تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۳۴۸.</ref>. به علاوه، بیشتر [[روایات]] او از نوع مراسیل است.
 
اینها [[گواه]] این نکته است که [[روایت]] داشتن هفتاد [[همسر]] را که فقط مدائنی آورده، از ساخته‌های اوست که به نفع قدرتمندان و [[هیئت]] حاکمه که از [[دشمنان]] [[علویان]] بودند، [[نقل]] کرده است؛ گرچه او تنها از ده [[زن]] نام برده و از هفتاد [[زن]] دیگر هیچ نامی به میان نیامده که جای تعجب است<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱.</ref>.
 
این [[احمد بن یحیی بلاذری]] [[زنان]] [[امام]] را نود نفر گفته است<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۲۷۷.</ref>؛ وی این [[روایت]] را از [[عباس بن هشام بن محمد کلبی]] [[نقل]] کرده، که او نیز از پدرش؛ او از جدش و او از [[ابوصالح کلبی]] [[نقل]] کرده است. هشام و [[محمد کلبی]] از نظر [[اهل سنت]]، [[ضعیف]] دانسته شده‌اند <ref>الضعفاء الصغیر، بخاری، ص۱۰۵؛ کتاب الضعفاء و المتروکین، نسائی، ص۲۳۱؛ الضعفاء الکبیر، عقیلی، ج۴، ص۷۹-۷۶.</ref>. علاوه بر آن، عده‌ای بر این باورند که [[ابوصالح]]، که نام اصلی او باذام است، به دروغ‌پردازی مشهور بوده است<ref>العلل، احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۰۲؛ ج۳، ص۱۰۰؛ التاریخ الکبیر، احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۴۴؛ الضعفاء الصغیر، بخاری، ص۱۲۷؛ المجروحین، ابن حبان، ج۱، ص۷۱؛ کتاب الضعفاء و المتروکین، نسائی، ص۱۵۸؛ الضعفاء الکبیر، عقیلی، ج۱، ص۱۶۵.</ref>. این [[روایت]] را [[شبلنجی]] نیز در کتاب نورالابصار آورده و البته به هیچ کس نسبت نداده است و هر پژوهشگر که به کتاب [[شبلنجی]] مراجعه کند، متوجه می‌شود، بسیاری از روایاتی که در این کتاب [[نقل]] شده است، هرگز متن [[استواری]] ندارد و از ساخته‌های [[کینه‌توزان]] نسبت به [[اهل بیت پیامبر]] {{عم}} است.
 
اما [[روایت]] داشتن ۲۵۰ [[همسر]] را که [[ابوطالب مکی]] [[نقل]] کرده، بیشتر به افسانه شبیه است؛ علاوه بر اینکه هیچ [[روایتگر]] دیگری آن را [[روایت]] نکرده است. و [[عالمان]] و [[پژوهشگران]] فراوانی بر [[انحراف]] [[عقیده]] [[ابوطالب]] و [[ضعیف]] و صحیح نبودن [[روایات]] [[نقل]] شده از وی تأکید، و شواهد بسیاری را برای آن بیان کرده‌اند. معاصرانش او را دارای [[بیماری]] هیستری می‌دانستند که فرد [[مبتلا]] به آن، به اوهام و اختلال حواس گرفتار است و علمای [[بغداد]] پس از ورود او به [[بغداد]] وقتی از حالات و [[بیماری]] او [[آگاه]] شدند، از او [[کناره‌گیری]] کردند<ref>تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۳، ص۸۹.</ref>.
 
علاوه بر مطالب یاد شده، نکته‌ای که در این‌باره باید به آن توجه کرد، این است که به طور متعارف، کسی که [[همسران]] فراوانی داشته باشد باید [[فرزندان]] بسیاری هم داشته باشد و حال آنکه درباره [[امام حسن]] {{ع}} چنین نیست<ref>ر. ک: حیاة الامام الحسن بن علی، باقر شریف قرشی، ج۲، ص۴۴۷-۴۶۹؛ زندگی دوازده امام، هاشم معروف الحسینی (ترجمه: محمد رخشنده)، ج۱، ص۶۰۲-۶۰۹.</ref>.
 
[[روایات]] [[نقل]] شده درباره ازدواج‌های [[زیاد]] [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} به سه دسته تقسیم می‌شوند:
 
'''دسته اول:''' که در آنها به [[نهی]] [[زنان]] از [[ازدواج]] با [[امام]] {{ع}} و علت آن اشاره شده است. [[احمد بن محمد بن خالد برقی]] در [[کتاب]] [[محاسن]] از [[حضرت صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده است که مردی [[خدمت]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} آمد و گفت: "آمده‌ام با تو درباره دخترم [[مشورت]] کنم؛ چرا که فرزندانت، [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]]، و [[عبدالله بن جعفر]] به خواستگاری او آمده‌اند". [[امام]] فرمود: "بدان که [[امام حسن|حسن]] {{ع}} [[همسران]] خویش را [[طلاق]] می‌دهد؛ دخترت را به [[ازدواج]] [[حسین]] درآور که برای دخترت بهتر است"<ref>محاسن برقی، برقی، ج۲، ص۶۰۱ (کتاب المنافع، باب الاستشاره).</ref>.
 
[[کلینی]] به [[سند]] خود از [[عبدالله بن سنان]] [[نقل]] کرده است که [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "روزی [[امیرمؤمنان]] {{ع}} بر فراز [[منبر]]، [[مردم کوفه]] را مخاطب قرار داده، فرمود: "به فرزندم، [[امام حسن|حسن]] {{ع}} [[زن]] ندهید که او مردی [[طلاق]] دهنده است!". پس مردی از [[طایفه]] [[همدان]] گفت: "آری! به [[خدا]] [[سوگند]]، دخترانمان را به همسری او درمی‌آوریم؛ چرا که او [[فرزند]] [[رسول خدا]] {{صل}} و [[امیرمؤمنان]] {{ع}} است؛ پس اگر خواست، نگه دارد و اگر نخواست، آنها را [[طلاق]] دهد""<ref>فروع کافی، کلینی، ج۶، ص۵۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۷۲.</ref>.
 
'''دسته دوم:''' روایت‌هایی که در آنها [[امیرمؤمنان]] {{ع}} از ازدواج‌ها و طلاق‌های [[زیاد]] [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} اظهار ناخوشنودی کرده است. [[بلاذری]] از ابی‌صالح [[نقل]] کرده که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمود: "آنقدر [[امام حسن|حسن]] {{ع}} [[زن]] گرفت و [[طلاق]] داد که ترسیدم [[دشمنی]] دیگران را در پی داشته باشد"<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۲۵.</ref>.
 
[[سیوطی]] از [[علی]] {{ع}} [[نقل]] کرده است که فرمود: "[[امام حسن|حسن]] {{ع}} [[ازدواج]] می‌کرد و [[طلاق]] می‌داد، به طوری که [[بیم]] داشتم [[قبایل]] و طوایف [[دشمن]] ما شوند"<ref>تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۱۹.</ref>. [[علامه مجلسی]] از قول [[ابوطالب مکی]] می‌نویسد: [[علی]] {{ع}} از ازدواج‌های [[امام حسن]] {{ع}} دلتنگ می‌شد و در [[سخنرانی]] خود می‌فرمود: "فرزندم، [[امام حسن|حسن]] {{ع}} [[زنان]] خویش را [[طلاق]] می‌دهد؛ به او [[زن]] ندهید!"<ref>{{متن حدیث|وَ كَانَ عَلِيٌّ {{ع}} يَضْجَرُ مِنْ ذَلِكَ فَكَانَ يَقُولُ فِي خُطْبَتِهِ: إِنَّ الْحَسَنَ مِطْلَاقٌ فَلَا تُنْكِحُوهُ}} (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۶۹).</ref>
 
همچنین او از [[محمد بن عطیه]] [[نقل]] می‌کند که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} اینکه [[امام حسن]] {{ع}} [[زنان]] خویش را [[طلاق]] می‌داد، دلتنگ می‌شد و از خانواده‌های آنها [[حیا]] می‌کرد و می‌فرمود: "[[حسن]] {{ع}} بسیار طلاق‌دهنده است؛ به او [[زن]] ندهید!"<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۶۹.</ref>.
 
'''دسته سوم:''' روایاتی که در آنها به تعداد [[همسران امام حسن]] {{ع}} اشاره شده است و افرادی چون [[ابن حجر]]، [[ابوطالب مکی]]، [[ابوالحسن مدائنی]]، [[کلینی]]، [[کفعمی]]، [[بلخی]] و [[ابن شهرآشوب]] به [[نقل]] آن پرداخته‌اند؛ تعداد [[همسران امام حسن]] {{ع}} را کفعمی، ۶۴<ref>زندگانی چهارده معصوم (زندگانی امام حسن {{ع}})، عطاردی، ص۵۵۳.</ref>؛ [[ابوالحسن مدائنی]]، هفتاد<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۷۳.</ref>؛ [[ابن حجر]]، نود<ref>الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص۱۳۹.</ref>؛ [[کلینی]]، پنجاه<ref>فروع کافی، کلینی، ج۶، ص۵۶.</ref>؛ [[بلخی]]، دویست<ref>البدء و التاریخ، بسوی، ج۵، ص۵۶.</ref>؛ و [[ابوطالب مکی]]، ۲۵۰ یا سیصد تن [[نقل]] کرده‌اند!<ref>قوت القلوب، ابوطالب مکی، ج۲، ص۲۴۶.</ref>.
 
برخی نیز [[نقل]] کرده‌اند که [[امام]] {{ع}} سیصد [[زن]] داشته است<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۰.</ref>. همچنین [[نقل]] شده است که [[تعداد همسران]] [[امام]] به چهارصد تن نیز رسیده است!<ref>چهارده معصوم، عطاردی، ص۵۵۳ (به نقل از قوت القلوب).</ref>.
 
در بررسی این [[اخبار]] باید به نکاتی توجه کرد: این‌گونه مطالب [[نقل]] شده در برخی از کتاب‌ها با [[شخصیت]] [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} سازگار نیست، بلکه [[مخالف]] [[شخصیت]] [[الهی]] و [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] است؛ زیرا چهره‌ای که [[قرآن]] و [[رسول خدا]] و سایر [[معصومین]] {{عم}} از [[امام حسن]] {{ع}} معرفی کرده‌اند، روایاتی را که [[نقل]] شده، [[تأیید]] نمی‌کند؛ [[خداوند]] در [[منزلت امام]] [[حسن]] {{ع}} و سایر [[اهل بیت]] {{عم}} [[آیه تطهیر]]"<ref>احزاب (۳۳)، ص۳۳؛ ر. ک: الصواعق المحرقه، ص۱۴۳؛ سنن الکبری، بیهقی، ج۲، ص۱۴۹.</ref> و [[آیه مودت]]"<ref>شوری (۴۲)، ص۲۳.</ref> را نازل فرموده است<ref>الدر المنثور، سیوطی، ج۷، ص۷.</ref>.
 
همچنین [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: "[[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] {{عم}} [[سرور جوانان اهل بهشت]] هستند"<ref>{{متن حدیث|الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ}}؛ ر. ک: المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۷؛ مسند احمد، احمد حنبل، ج۳، ص۲.</ref>. همچنین می‌فرماید: "هر کس این دو را [[دوست]] داشته باشد، من او را دوست دارم و کسی را که من دوست دارم، [[خدا]] نیز او را [[دوست]] خواهد داشت و کسی که [[خدا]] او را [[دوست]] داشته باشد، در بهشت‌های پرنعمت وارد خواهد کرد"<ref>{{متن حدیث|من أحبّهما أحببته، و من أحببته أحبّه اللّه، و من أحبّه اللّه أدخله جنّات النّعم}}؛ ر. ک: اخبار اصبهان، حافظ اصفهانی، ج۱، ص۵۶.</ref>.
 
[[ابن کثیر دمشقی]] می‌نویسد: [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} [[فرزند]] خود، [[امام حسن]] {{ع}} را بسیار [[احترام]] می‌کرد<ref>. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۳۷.</ref> و [[امام حسین]] {{ع}} به خاطر [[احترام]] به برادرش، [[امام حسن]] {{ع}}، هرگز، در حضورش سخن نمی‌گفت<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۴۰۱.</ref>. همچنین او در [[تاریخ]] خود [[نقل]] می‌کند: زمان [[طواف]] [[مردم]] برای اظهار ارادت به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} آن‌چنان به یکدیگر فشار می‌آوردند که گاه ممکن بود زیر دست و پا بروند<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۳۷.</ref>.
 
چنین شخصی که چنین جایگاهی دارد و [[امام]] معصومی که برای حضور در برابر [[خالق]] [[یکتا]]، آن‌چنان لرزه بر اندامش می‌افتد، چگونه حاضر می‌شود [[خدا]] را با چهارصد مرتبه [[طلاق]] دادن [[زنان]] خویش - که مبغوض‌ترین عمل [[حلال]] در نزد [[خداوند]] شمرده شده است - از خود برنجاند؟<ref>روایات یاد شده، به فرض صحت، زمانی بیان شده است که امیرمؤمنان {{ع}} در کوفه بوده‌اند؛ اگر تعداد روزهای حضور آن حضرت در کوفه با حذف روزهای جنگ‌های جمل، صفین و نهروان و پیامدهای آن محاسبه شود، به یقین، دروغ بودن این اتهام آشکار خواهد شد. همچنین به فرض صحت این روایات، نهی امام علی {{ع}} نهی از منکر بود یا نهی از حلال؟ هر دو فرض، نادرست است؛ زیرا به گواهی آیه تطهیر و احادیث صحیح نبوی علاوه، و احادیث و رفتار امام علی {{ع}}، هرگز فعل قبیح و منکر از معصوم صادر نمی‌شود تا از آن نهی شود. علاوه بر اینکه توبیخ امام علی {{ع}} اگر بدون مقدمه و یادآوری قبلی بوده باشد، با مقام والای امیرمؤمنان {{ع}} سازگار نیست که آن حضرت بدون یادآوری قبلی، آبروی فرزند خود را بریزد! و اگر پس از یادآوری بوده و امام حسن {{ع}} اعتنا نمی‌کرده است، این مسأله با شخصیت والای امام حسن مجتبی {{ع}} سازگار نیست. آیا میتوان باور کرد که امام حسن مجتبی {{ع}} با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگی پدر خویش را فراهم آورد تا جایی که حضرت، دلتنگ و از خانواده‌ها خجلت‌زده شود، و یا از بیم دشمنی طوایف و قبایل کوفه نسبت به آنها رنج ببرد؟!</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۳۹-۱۴۵ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۹۷-۴۰۴.</ref>
 
=== بررسی اسناد روایات و حالات راویان ===
بیشتر مؤرخان، این [[نقل]] [[تاریخی]] را یا بدون [[سند]] آورده‌اند و یا آن را از [[ابوالحسن مدائنی]]، [[محمد بن عمر واقدی]] و [[ابوطالب مکی]] [[نقل]] کرده‌اند که در هر دو صورت، اشکال دارد؛ مثلا، [[ابن عساکر]] می‌نویسد: {{عربی|و روي محمد بن سيرين...}}<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۳، ص۲۴۹.</ref>؛ [[میرخواند شافعی]] آورده است: [[نقل]] است که...<ref>روضة الصفا، شافعی، ج۳، ص۲۰.</ref>؛ [[سیوطی]] می‌گوید: {{عربی|كان الحسن يتزوج...}}<ref>تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۱۹۱.</ref>؛ [[ابوطالب مکی]] می‌نویسد: {{عربی|انه تزوج...}}<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۶۹.</ref>؛ [[سبط بن الجوزی]] آورده است:{{عربی|و في رواية انه تزوج...}}<ref>تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص۱۲۱.</ref>؛ [[ابوالحسن مدائنی]] آورده است: {{عربی|كان الحسن كثير التزويج...}}<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۷۳.</ref>.
 
تمامی این نقل‌ها مرسل است و این سه مؤرخ این مسئله را بدون [[سند]] [[نقل]] کرده‌اند. به این [[دلیل]]، افسانه تعداد زیاد [[زنان]] [[امام حسن]] {{ع}} و [[طلاق]] دادن آنها هیچ‌گونه [[ارزش]] و اعتباری ندارد. علاوه بر این، بسیاری از [[اندیشمندان]] [[رجال]] و [[حدیث]] همانند [[ذهبی]]<ref>میزان الاعتدال، ذهبی، ج۳، ص۱۰۷.</ref>، [[عسقلانی]]<ref>لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۳۸۶.</ref>، [[ابن الجوزی]]<ref>المنتظم، ابن جوزی، ج۷، ص۱۸۹.</ref>، رازی<ref>الجرح و التعدیل، رازی، ج۴، ص۲۱.</ref>، [[ابن اثیر]]<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۹، ص۴۴.</ref>، [[زرکلی]]<ref>الأعلام، زرکلی، ج۷، ص۱۶۰.</ref>، [[علامه امینی]]<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۵، ص۲۹۰.</ref>، [[سید محسن امین]]<ref>اعیان الشیعه، أمین عاملی، ج۴۶، ص۱۷۲.</ref>، [[هاشم]] معروف الحسنی<ref>سیرة الأئمة الاثنی عشر، هاشم معروف الحسنی، ج۱، ص۶۲۰.</ref> و... این سه مؤرخ را [[ضعیف]] دانسته، نظر آنها را رد کرده‌اند.
 
اما در سلسله [[سند روایت]] [[کلینی]] که در دسته اول آمده است، [[اسامی]] افرادی چون [[حمید بن زیاد]] و [[حسن بن محمد بن سماعه]] دیده می‌شوند، که [[واقفی]] هستند<ref>جامع الرواة، محمدعلی اردبیلی، ج۱، ص۲۲۵ و ۲۸۴.</ref>. [[علامه حلی]] درباره [[حمید بن زیاد]] می‌گوید: از نظر من، زمانی [[روایت]] او پذیرفته است که معارضی نداشته باشد<ref>علامه حلی چنین می‌گوید: {{عربی|ثقة عالم جليل واسع العلم كثير التصانيف، قاله الطوسي. و قال النجاشي: حميد بن زياد بن حماد بن زياد الدهقان أبو القاسم كوفي سكن سوراء و انتقل إلى نينوى -قرية على العلقمي إلى جانب الحائر- على صاحبه السلام، كان ثقة واقفا وجها فيهم، مات سنة عشر و ثلاثمائة. فالوجه عندي قبول روايته، إذا خلت عن المعارض}}. (الخلاصه، ص۵۹).</ref>.
 
[[آیات قرآن کریم]] که در [[شأن]] [[امام مجتبی]] {{ع}} نازل شده و [[احادیث صحیح]] موجود در نزد [[فریقین]] که از [[رسول خدا]] {{صل}} صادر شده است همان معارضی است که [[علامه حلی]] به آن اشاره کرده‌اند و بر این اساس، این [[روایت]] نیز مردود خواهد بود.
 
[[علامه مجلسی]] ضمن مؤثق شمردن [[حدیث]]، چنین توجیه کرده است که: شاید غرض [[امام علی]] {{ع}} از این سخن، دانستن حال آنها؛ یعنی مراتب ایمانشان بوده است؛ نه اینکه [[فرزند]] خویش را که [[معصوم]] بوده و [[پروردگار]] او را [[تأیید]] کرده است، [[نکوهش]] کند<ref>مرآة العقول، علامه مجلسی، ص۹۶.</ref>. همچنین [[علامه مجلسی]] [[روایت]] کافی به از ابی‌العلاء را که در دسته سوم قرار گرفته است، [[حدیث]] مجهول میداند<ref>مرآة العقول، علامه مجلسی، ص۹۶.</ref>.
 
از [[روایت]] [[احمد بن ابی‌عبدالله برقی]] در [[محاسن]] نیز، با وجود [[موثق]] بودن برقی، از افراد [[ضعیف]] [[نقل]] شده است. و شواهد موجود به خوبی نشان میدهد که تا پیش از [[منصور عباسی]] چنین افترایی در کتاب‌ها نبوده است و نخستین کسی که به این [[تهمت]] و [[افتراء]] دامن زد، [[منصور عباسی]] بود که برای خنثی‌سازی نهضت‌ها و [[مبارزات]] [[علویان]] که برای [[اصلاح]] اوضاع [[اجتماعی]] صورت می‌گرفت، این [[تهمت]] و [[شبهه]] را علیه [[امام]] پایه‌گذاری کرد. وی که از این [[شورش‌ها]] سخت به [[وحشت]] افتاده بود، برای رفع [[نگرانی]] خود، هیچ حربه‌ای را بهتر از لکه‌دار کردن چهره [[پاک]] و [[معصوم]] [[امام حسن]] {{ع}} ندید. [[خلیفه عباسی]] پس از [[دستگیری]] [[عبدالله بن حسن]] که علیه [[ظلم و جور]] [[قیام]] کرده بود، در برابر بسیاری از [[مردم]] به [[سخنرانی]] پرداخت و به [[علی بن ابی‌طالب]] و [[امام حسن]] {{عم}} و همه [[فرزندان]] [[ابی‌طالب]] [[دشنام]] و [[ناسزا]] گفت که قبلا به سخنان او اشاره شد<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۴۶-۱۴۸ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۰۴-۴۰۶.</ref>.
 
=== واقعیت چیست؟ ===
آنچه گفته شد، پاسخ به اتهاماتی بود که درباره ازدواج‌ها و طلاق‌های متعدد [[امام حسن]] {{ع}} مطرح شده بود. واقعیت، این است که [[امام]] در [[طول عمر]]، بیشتر از هشت یا ده<ref>صلح الحسن {{ع}}، راضی آل یاسین، ص۲۵.</ref> [[همسر]] نداشته است که تعدادی از این [[همسران]]، [[کنیز]] بوده‌اند و داشتن این تعداد [[همسر]] در آن زمان برای بیشتر [[مردم]]، امری طبیعی بوده است؛ بلکه برخی تعداد همسرانشان بیش از این بوده<ref>ابن‌سعد در کتاب طبقات خود، ضمن بیان شرح حال صحابه، درباره همسران متعدد ایشان نیز مطالبی نقل کرده است که برای نمونه به تعدادی از این افراد اشاره می‌کنیم و خوانندگان پژوهشگر میتوانند به اصل کتاب مراجعه کنند؛ به نقل او، عمر بن خطاب، نه زن؛ عثمان، نه زن؛ طلحه، هشت زن؛ زبیر، نه زن؛ عبدالرحمن بن عوف، پانزده زن و «امهات شتی» (زن‌های دیگر)؛ سعد بن ابی وقاص، یازده زن؛ و محمد بن مسلمه، هفت زن داشته‌اند.</ref>، در حالی که کسی متعرض آنان نشده است. حال چه شد که در بین این [[مردم]]، فقط [[امام حسن]] {{ع}} [[هدف]] این حملات بی‌شرمانه [[دشمنان]] قرار گرفت؟ آیا نمی‌توان [[حدس]] زد که این رقم‌های بسیار بزرگ، خود، نشانه ساختگی بودن این [[احادیث]] است؟ چرا [[ابوطالب مکی]] که تعداد [[همسران امام حسن]] {{ع}} را ۲۵۰ یا سیصد تن می‌داند، جز چند نفر از آنها نام نمی‌برد؟ چرا مؤرخان که به [[پیروزی]] از [[ابوالحسن مدائنی]]، واقدی و مکی تعداد [[زنان]] [[امام]] را بیش از هشت تن دانسته‌اند، بیشترین آماری که درباره [[فرزندان]] [[امام]] داده‌اند، بیش از ۳۱ تن نیست؟ البته در این باره هم [[اختلاف]] فراوانی هست؛ و [[فرزندان]] ایشان را از هفت تا ۳۱ تن یاد کرده‌اند<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۲۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۲۱۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۵۲؛ البدء و التاریخ، بسوی، ج۵، ص۷۴؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۶۸؛ ناسخ التواریخ، سپهر، ص۲۷۰. از ابوطالب مکی باید پرسید: اگر امام، چهارصد همسر داشت، پس چرا بیش از ۳۱ فرزند نداشت؟ آیا همه آن زنان، نازا بودند؟ آیا امام به داشتن فرزند رغبتی نداشت و یا از پرداخت هزینه زندگی و تأمین معاش آنها عاجز بود؟</ref>.
 
پژوهشگران اندیشمند با [[تأمل]] در مباحث و حوادث [[تاریخی]] و نیز موضوعات مطرح شده درباره [[پیشوایان دینی]] به ویژه [[امامان معصوم]] {{عم}} به دسیسه بودن این‌گونه موارد پی خواهند برد. این مسئله را می‌توان همانند موضوع [[ایمان آوردن]] [[ابوطالب]] {{ع}} دانست که [[دشمنان]] مکتب اهل بیت و جانشینان راستین [[رسول خدا]] {{صل}} به [[نفی]] آن می‌پرداختند؛ با اینکه بسیاری از [[اصحاب]] و شخصیت‌های معروف همانند [[ابوبکر بن ابی قحافه]]، [[عمر بن خطاب]] و [[عثمان بن عفان]] و پدرانشان به طور قطع و [[یقین]] از [[مشرکان]] و [[بت‌پرستان]] بودند و همه مورخان بر آن هم‌نظر هستند، اما هیچ نوع سخنانی درباره آنها ابراز نمی‌دارند و آن را مطرح نمی‌کنند؛ اما وقتی از [[ابوطالب]] {{ع}} [[سخن]] گفته می‌شود، [[آیات]] و روایاتی را [[نقل]] کرده، بی‌رحمانه‌ترین اظهار نظرها را بیان می‌دارند.
 
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت، شرایط زمانی [[حضرت امام حسن مجتبی]] {{ع}} می‌باشد؛ زیرا ایشان زمانی زمام امور را به دست گرفت که با جاه‌طلبی‌ها و دنیاگرایی‌های بعضی از [[صحابه]]، سه [[جنگ]] خانمان‌سوز بر [[جامعه اسلامی]] و [[حکومت]] نوپای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[تحمیل]] شد که نتیجه آنها صدها کشته و بی‌سرپرست شدن [[زنان]] و کودکان و [[سرپرستی]] این [[خانواده‌ها]] به عهده [[حاکم اسلامی]] بود؛ وقتی شخصی چون [[معاویه بن ابی‌سفیان]] [[خلیفه]] باشد، که به هیچ چیز جز مطامع [[دنیایی]] [[فکر]] نمی‌کند، باید [[امام]] راستین [[جامعه]] و [[جانشین]] [[حقیقی]] [[رسول خدا]] {{صل}} برای رفع گرفتاری [[مردم]] [[جامعه]] بکوشد؛ به این [[دلیل]]، [[سرپرستی]] خانواده‌های بی‌سرپرست به عهده [[امام زمان]] که [[حضرت امام حسن مجتبی]] {{ع}} بود، افتاد و عده‌ای به قصد تخریب [[شخصیت]] این [[شخصیت]] کریم کار [[انسانی]] و [[اسلامی]] [[امام حسن]] را با تعابیر آن‌چنانی به سخره گرفتند تا به [[زعم]] خود، مانع خدمت‌رسانی به محرومان و [[مستضعفان]] شوند<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۴۸-۱۵۰ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۰۶-۴۰۷.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[امام حسن مجتبی]]
* [[امام حسن مجتبی]]
{{پایان مدخل وابسته}}
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱''']]
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[حمیدالله رفیعی زابلی|رفیعی زابلی، حمیدالله]]، [[امامت امام حسن مجتبی (مقاله)|امامت امام حسن مجتبی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل‌]]
[[رده:امام حسن مجتبی]]
[[رده:امام حسن]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۹

امام حسن (ع) امام دوم مسلمانان، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری قمری در مدینه متولد شد. پدر ایشان علی بن ابی طالب (ع) و مادرشان حضرت زهرا (س) است. کنیه حضرت ابومحمد و زکی، سبط و مجتبی از القاب ایشان است. زمان پیامبر اکرم (ص) در داستان مباهله شرکت داشت و در دوران خلافت علی (ع) در صحنه‌ها حضور یافت و در همه مقاطع مانند جنگ جمل و صفین و... پدر را همراهی کرد.

بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) خلافت به ایشان رسید لکن به سبب مساعد نبودن اوضاع، اختلافات و تفرقه موجود بین یاران حضرت و دنیاخواهی آنها، سیاست‌های فریبنده معاویه، خودفروختگی بعضی از یاران و... با معاویه صلح کرد و پس از آن تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد.

حضرت بردبار و متین بود و در گشایش مشکلات دیگران پیشگام بود. سه بار برای خدا نیمی از دارایی خود را به فقیران بخشید و سرانجام در چهل و هشت سالگی به علت مسمومیت ناشی از سمی که جعده همسر حضرت با دسیسه معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدفون گشت.

مقدمه

امام حسن (ع) چهارمین معصوم از چهارده معصوم (ع) و پیشوای دوم مسلمانان، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری قمری در مدینه متولد شد و پیامبر اکرم (ص) در گوش او اذان گفت[۱] و هفت روز پس از ولادت برایش عقیقه کرد. پیامبر خودشان سر گوسفند عقیقه حسن را بریدند و فرمودند: بسم الله، عقیقه‌ای برای حسن است و دعای عقیقه را این‌گونه خواندند: «اللَّهُمَّ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ وَ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ شَعْرُهَا بِشَعْرِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا وِقَاءً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»[۲] و به وزن موهای سرش نقره صدقه داد[۳]. البته مرحوم کلینی، ولادت ایشان را در سال دوم دانسته است و برخی نیز در سال ۵ هجری و ابن قتیبه به نقل ابن اسحاق در سال ۶ پس از خیبر که این صحیح و پذیرفته نیست[۴].[۵]

پدر ایشان علی بن ابی طالب (ع) و مادرشان حضرت زهرا (س) است[۶].

امامت و ولایت

دوران امامت حضرت ده سال بود. مقام امامت حضرت حسن بن علی (ع) از طرق متعدد ثابت شده است؛ از جمله تصریح پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع). پیامبر (ص) بر امامت ایشان تصریح کرده و فرموده است پس از علی (ع)، حسن (ع) وصی و جانشین من است[۷]. احادیث دیگری همانند حدیث کساء، ثقلین و سفینه در این باره از پیامبر (ص) نقل شده‌اند.

قرآن کریم در آیاتی همچون آیۀ تطهیر[۸] و مباهله[۹] بر این حقیقت اشاره دارد. امیر مؤمنان علی (ع) نیز هنگام شهادت در حضور خانواده خویش و بزرگان شیعه، کتاب و سلاح خود را به او سپرد و فرمود که حسن (ع) وصی من است[۱۰].[۱۱]

افسانه همسران امام مجتبی (ع)

از موضوعات ساختگی که برخی مؤرخان در شرح حال امام حسن (ع) مطرح کرده‌اند؛ مسئله همسران آن حضرت است که افسانه‌ای بیش نیست. البته بسیار تأسف‌انگیز است که عده‌ای بدون بررسی درستی و یا نادرستی این‌گونه قضایا، آنها را در کتاب‌های خود آورده‌اند. این کوتاهی‌ها موجب شد که دشمنان اسلام و اهل بیت (ع) برای انتقام گرفتن از دین اسلام، بر این‌گونه موضوعات ساختگی، سخت پافشاری کرده، به پیشوایان دین و دستورهای نورانی اسلام جسارت کنند؛ در ادامه به برخی از این مسائل اشاره می‌شود[۱۲].

امام حسن (ع) و تهمت طلاق پی‌درپی همسران خود

برخی از مؤرخان نوشته‌اند: امام حسن مجتبی (ع) پی‌درپی ازدواج می‌کرد و همسران خود را طلاق می‌داد! و این کار آنقدر تکرار شد که امیرمؤمنان (ع) به مردم کوفه فرمود: ای اهل کوفه! دخترانتان را به عقد حسن درنیاورید؛ چرا که او فردی طلاق دهنده است؛ مردی از طایفه همدان گفت: ما به او دختر می‌دهیم؛ اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، طلاق دهد[۱۳].

برخی گفته‌اند، تعداد همسران ایشان شصت تا هفتاد نفر بوده[۱۴] و برخی دیگر مدعی شده‌اند که آن حضرت با نود زن[۱۵] و بعضی ادعا کرده‌اند که ایشان با ۲۵۰ و یا سیصد زن ازدواج کرد[۱۶] و پدرش از این کار او رنج می‌برد و البته عده‌ای نیز با حفظ بی‌طرفی و با برخوردی عادلانه درباره این مسئله می‌گویند: چند همسری میان مسلمانان امر رایجی بود و امام بیش از دیگران همسر اختیار نکرد. این‌گونه سخنان، چنان که از اسنادشان برمی‌آید، منبعی جز مدائنی و امثال ایشان ندارند[۱۷].[۱۸]

پایه‌گذار شبهه

مدائنی و واقدی و برخی دیگر از مؤرخان، تاریخ را در سایه حکومت‌هایی نوشته‌اند که از اساس با اهل بیت پیامبر (ع) دشمن بوده، از راه‌های گوناگون می‌کوشیدند شخصیت و جایگاه آن ستارگان فروزان را در جامعه ضعیف سازند و حکام عباسی در پلیدی و دشمنی، از پیشینان خود یعنی امویان و مروانیان کمتر نبودند. آنها در جعل احادیث علیه علویان و به ویژه حسنی‌ها با پیشینیان خود همدست بوده، به سبب کینه خاصی که در دل داشتند به چنین کارهای زشتی دست می‌زدند؛ چرا که بیشتر نهضت‌ها و انقلاب‌های صورت گرفته علیه ایشان به رهبری نوادگان امام حسن (ع) بوده است.

وقتی منصور عباسی، عبدالله بن حسن - یکی از نوادگان امام حسن (ع) را که علیه ظلم و جور حاکم بر جامعه قیام کرده بود - دستگیر کرد، خود در مقابل مردمی که جمع شده بودند، به سخنرانی پرداخت و به امام علی (ع) و امام حس (ع) و همه فرزندان ابوطالب ناسزا گفت و سپس چنین ادامه داد: "به خدا قسم، جز این نیست که فرزندان ابوطالب را در خلافت تنها گذاردیم؛ در آغاز، علی بن ابی‌طالب به آن پرداخت ولی موفق نشد و به داوری حکمین رضایت داد و امت به اختلاف افتادند و سرانجام او را به شهادت رساندند. پس از وی، حسن بن علی (ع) برخاست اما وقتی اموال و ثروت به او عرضه شد، آنها را پذیرفت و معاویه با نیرنگ او را کنار گذاشت و او پس از این ماجرا به زن‌ها روی آورد؛ روزی با یکی ازدواج میکرد و روز دیگر او را طلاق می‌داد"[۱۹].

نقل شده است، منصور در نامه‌ای به محمد بن عبدالله - از نوادگان امام حسن (ع) معروف به نفس زکیه - نوشت: "کار شما به جدتان حسن پایان یافت؛ چرا که او با پول و وعده ولی‌عهدی، خلافت را به معاویه فروخت و به حجاز رفت و شما اگر حقی داشتید آن را با پول فروختید"[۲۰].

گفته شد که این تهمت و افتراها از مدائنی شروع شده است؛ او حدیث هفتاد همسر را جعل کرد و شبلنجی حدیث داشتن نود همسر را در نورالابصار آورد و ابوطالب محمد بن علی بن عطیه مکی روایت داشتن ۲۵۰ همسر و بیش از آن را در قوت القلوب جعل کرد و پس از این سه نفر دیگران از ایشان نقل کرده‌اند. به نظر می‌رسد، مهم‌ترین افرادی که درباره ازدواج و طلاق بسیار امام حسن (ع) مطلب نقل کرده‌اند، این سه نفر هستند که مشایخ روایی هر یک از این سه مورخ، یا از هواداران بنی‌امیه بوده‌اند و یا ضعیف و مجهول هستند و از نظر روایی و حدیثی اعتباری ندارند.

در توضیح شخصیت این افراد باید گفت: علی بن محمد بن عبدالله بصری، معروف به مدائنی در بصره که مردم آنجا به عثمانی بودن گرایش داشتند، رشد کرده، معاصر عباسیان بود. وی از کسانی است که به دروغگویی و جعل حدیث مشهور است.

ذهبی می‌گوید: مسلم در کتاب صحیح خود از آوردن روایات مدائنی خودداری می‌کرد[۲۱]؛ ابن عدی او را ضعیف دانسته[۲۲] و اصمعی به او گفته است: به خدا که چیزی از اسلام در تو نمانده است[۲۳].

مدائنی از دوستان ویژه و نزدیک ابواسحاق موصلی بود و برای ثروتش، از وی پیروی می‌کرد؛ ابواسحاق آوازه‌خوان عصر عباسی بوده[۲۴] و عوانة بن الحکم که در دوستی با عثمانیان و امویان و حدیث سازی، معروف بود، از وی حدیث نقل کرده است. ابن حجر تصریح کرده است که عوانه احادیثی را برای بنی‌امیه جعل می‌کرد[۲۵]. و نیز گفته است: او از غلامان عبدالرحمان بن سمرة بن حبیب اموی است که به دشمنی با اهل بیت پیامبر (ع) معروف بوده است[۲۶].

برخی از مشایخ دیگر مدائنی همانند جعفر بن هلال[۲۷]، عاصم بن سلیمان احول[۲۸] و ابن عثمان[۲۹]، ضعیف یا مجهول هستند. بر اساس گفته یحیی بن معین، شیوخ حدیثی که واقدی از مدنی‌ها نقل کرده است، مجهول هستند[۳۰]. به علاوه، بیشتر روایات او از نوع مراسیل است.

اینها گواه این نکته است که روایت داشتن هفتاد همسر را که فقط مدائنی آورده، از ساخته‌های اوست که به نفع قدرتمندان و هیئت حاکمه که از دشمنان علویان بودند، نقل کرده است؛ گرچه او تنها از ده زن نام برده و از هفتاد زن دیگر هیچ نامی به میان نیامده که جای تعجب است[۳۱].

این احمد بن یحیی بلاذری زنان امام را نود نفر گفته است[۳۲]؛ وی این روایت را از عباس بن هشام بن محمد کلبی نقل کرده، که او نیز از پدرش؛ او از جدش و او از ابوصالح کلبی نقل کرده است. هشام و محمد کلبی از نظر اهل سنت، ضعیف دانسته شده‌اند [۳۳]. علاوه بر آن، عده‌ای بر این باورند که ابوصالح، که نام اصلی او باذام است، به دروغ‌پردازی مشهور بوده است[۳۴]. این روایت را شبلنجی نیز در کتاب نورالابصار آورده و البته به هیچ کس نسبت نداده است و هر پژوهشگر که به کتاب شبلنجی مراجعه کند، متوجه می‌شود، بسیاری از روایاتی که در این کتاب نقل شده است، هرگز متن استواری ندارد و از ساخته‌های کینه‌توزان نسبت به اهل بیت پیامبر (ع) است.

اما روایت داشتن ۲۵۰ همسر را که ابوطالب مکی نقل کرده، بیشتر به افسانه شبیه است؛ علاوه بر اینکه هیچ روایتگر دیگری آن را روایت نکرده است. و عالمان و پژوهشگران فراوانی بر انحراف عقیده ابوطالب و ضعیف و صحیح نبودن روایات نقل شده از وی تأکید، و شواهد بسیاری را برای آن بیان کرده‌اند. معاصرانش او را دارای بیماری هیستری می‌دانستند که فرد مبتلا به آن، به اوهام و اختلال حواس گرفتار است و علمای بغداد پس از ورود او به بغداد وقتی از حالات و بیماری او آگاه شدند، از او کناره‌گیری کردند[۳۵].

علاوه بر مطالب یاد شده، نکته‌ای که در این‌باره باید به آن توجه کرد، این است که به طور متعارف، کسی که همسران فراوانی داشته باشد باید فرزندان بسیاری هم داشته باشد و حال آنکه درباره امام حسن (ع) چنین نیست[۳۶].

روایات نقل شده درباره ازدواج‌های زیاد امام حسن مجتبی (ع) به سه دسته تقسیم می‌شوند:

دسته اول: که در آنها به نهی زنان از ازدواج با امام (ع) و علت آن اشاره شده است. احمد بن محمد بن خالد برقی در کتاب محاسن از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که مردی خدمت امیرمؤمنان (ع) آمد و گفت: "آمده‌ام با تو درباره دخترم مشورت کنم؛ چرا که فرزندانت، حسن و حسین، و عبدالله بن جعفر به خواستگاری او آمده‌اند". امام فرمود: "بدان که حسن (ع) همسران خویش را طلاق می‌دهد؛ دخترت را به ازدواج حسین درآور که برای دخترت بهتر است"[۳۷].

کلینی به سند خود از عبدالله بن سنان نقل کرده است که امام صادق (ع) فرمود: "روزی امیرمؤمنان (ع) بر فراز منبر، مردم کوفه را مخاطب قرار داده، فرمود: "به فرزندم، حسن (ع) زن ندهید که او مردی طلاق دهنده است!". پس مردی از طایفه همدان گفت: "آری! به خدا سوگند، دخترانمان را به همسری او درمی‌آوریم؛ چرا که او فرزند رسول خدا (ص) و امیرمؤمنان (ع) است؛ پس اگر خواست، نگه دارد و اگر نخواست، آنها را طلاق دهد""[۳۸].

دسته دوم: روایت‌هایی که در آنها امیرمؤمنان (ع) از ازدواج‌ها و طلاق‌های زیاد امام حسن مجتبی (ع) اظهار ناخوشنودی کرده است. بلاذری از ابی‌صالح نقل کرده که امیرمؤمنان (ع) فرمود: "آنقدر حسن (ع) زن گرفت و طلاق داد که ترسیدم دشمنی دیگران را در پی داشته باشد"[۳۹].

سیوطی از علی (ع) نقل کرده است که فرمود: "حسن (ع) ازدواج می‌کرد و طلاق می‌داد، به طوری که بیم داشتم قبایل و طوایف دشمن ما شوند"[۴۰]. علامه مجلسی از قول ابوطالب مکی می‌نویسد: علی (ع) از ازدواج‌های امام حسن (ع) دلتنگ می‌شد و در سخنرانی خود می‌فرمود: "فرزندم، حسن (ع) زنان خویش را طلاق می‌دهد؛ به او زن ندهید!"[۴۱]

همچنین او از محمد بن عطیه نقل می‌کند که امیرمؤمنان (ع) اینکه امام حسن (ع) زنان خویش را طلاق می‌داد، دلتنگ می‌شد و از خانواده‌های آنها حیا می‌کرد و می‌فرمود: "حسن (ع) بسیار طلاق‌دهنده است؛ به او زن ندهید!"[۴۲].

دسته سوم: روایاتی که در آنها به تعداد همسران امام حسن (ع) اشاره شده است و افرادی چون ابن حجر، ابوطالب مکی، ابوالحسن مدائنی، کلینی، کفعمی، بلخی و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداخته‌اند؛ تعداد همسران امام حسن (ع) را کفعمی، ۶۴[۴۳]؛ ابوالحسن مدائنی، هفتاد[۴۴]؛ ابن حجر، نود[۴۵]؛ کلینی، پنجاه[۴۶]؛ بلخی، دویست[۴۷]؛ و ابوطالب مکی، ۲۵۰ یا سیصد تن نقل کرده‌اند![۴۸].

برخی نیز نقل کرده‌اند که امام (ع) سیصد زن داشته است[۴۹]. همچنین نقل شده است که تعداد همسران امام به چهارصد تن نیز رسیده است![۵۰].

در بررسی این اخبار باید به نکاتی توجه کرد: این‌گونه مطالب نقل شده در برخی از کتاب‌ها با شخصیت امام حسن مجتبی (ع) سازگار نیست، بلکه مخالف شخصیت الهی و رهبر جامعه اسلامی است؛ زیرا چهره‌ای که قرآن و رسول خدا و سایر معصومین (ع) از امام حسن (ع) معرفی کرده‌اند، روایاتی را که نقل شده، تأیید نمی‌کند؛ خداوند در منزلت امام حسن (ع) و سایر اهل بیت (ع) آیه تطهیر"[۵۱] و آیه مودت"[۵۲] را نازل فرموده است[۵۳].

همچنین پیامبر (ص) فرمودند: "حسن و حسین (ع) سرور جوانان اهل بهشت هستند"[۵۴]. همچنین می‌فرماید: "هر کس این دو را دوست داشته باشد، من او را دوست دارم و کسی را که من دوست دارم، خدا نیز او را دوست خواهد داشت و کسی که خدا او را دوست داشته باشد، در بهشت‌های پرنعمت وارد خواهد کرد"[۵۵].

ابن کثیر دمشقی می‌نویسد: امیرمؤمنان علی (ع) فرزند خود، امام حسن (ع) را بسیار احترام می‌کرد[۵۶] و امام حسین (ع) به خاطر احترام به برادرش، امام حسن (ع)، هرگز، در حضورش سخن نمی‌گفت[۵۷]. همچنین او در تاریخ خود نقل می‌کند: زمان طواف مردم برای اظهار ارادت به امام حسن و امام حسین (ع) آن‌چنان به یکدیگر فشار می‌آوردند که گاه ممکن بود زیر دست و پا بروند[۵۸].

چنین شخصی که چنین جایگاهی دارد و امام معصومی که برای حضور در برابر خالق یکتا، آن‌چنان لرزه بر اندامش می‌افتد، چگونه حاضر می‌شود خدا را با چهارصد مرتبه طلاق دادن زنان خویش - که مبغوض‌ترین عمل حلال در نزد خداوند شمرده شده است - از خود برنجاند؟[۵۹].[۶۰]

بررسی اسناد روایات و حالات راویان

بیشتر مؤرخان، این نقل تاریخی را یا بدون سند آورده‌اند و یا آن را از ابوالحسن مدائنی، محمد بن عمر واقدی و ابوطالب مکی نقل کرده‌اند که در هر دو صورت، اشکال دارد؛ مثلا، ابن عساکر می‌نویسد: و روي محمد بن سيرين...[۶۱]؛ میرخواند شافعی آورده است: نقل است که...[۶۲]؛ سیوطی می‌گوید: كان الحسن يتزوج...[۶۳]؛ ابوطالب مکی می‌نویسد: انه تزوج...[۶۴]؛ سبط بن الجوزی آورده است:و في رواية انه تزوج...[۶۵]؛ ابوالحسن مدائنی آورده است: كان الحسن كثير التزويج...[۶۶].

تمامی این نقل‌ها مرسل است و این سه مؤرخ این مسئله را بدون سند نقل کرده‌اند. به این دلیل، افسانه تعداد زیاد زنان امام حسن (ع) و طلاق دادن آنها هیچ‌گونه ارزش و اعتباری ندارد. علاوه بر این، بسیاری از اندیشمندان رجال و حدیث همانند ذهبی[۶۷]، عسقلانی[۶۸]، ابن الجوزی[۶۹]، رازی[۷۰]، ابن اثیر[۷۱]، زرکلی[۷۲]، علامه امینی[۷۳]، سید محسن امین[۷۴]، هاشم معروف الحسنی[۷۵] و... این سه مؤرخ را ضعیف دانسته، نظر آنها را رد کرده‌اند.

اما در سلسله سند روایت کلینی که در دسته اول آمده است، اسامی افرادی چون حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه دیده می‌شوند، که واقفی هستند[۷۶]. علامه حلی درباره حمید بن زیاد می‌گوید: از نظر من، زمانی روایت او پذیرفته است که معارضی نداشته باشد[۷۷].

آیات قرآن کریم که در شأن امام مجتبی (ع) نازل شده و احادیث صحیح موجود در نزد فریقین که از رسول خدا (ص) صادر شده است همان معارضی است که علامه حلی به آن اشاره کرده‌اند و بر این اساس، این روایت نیز مردود خواهد بود.

علامه مجلسی ضمن مؤثق شمردن حدیث، چنین توجیه کرده است که: شاید غرض امام علی (ع) از این سخن، دانستن حال آنها؛ یعنی مراتب ایمانشان بوده است؛ نه اینکه فرزند خویش را که معصوم بوده و پروردگار او را تأیید کرده است، نکوهش کند[۷۸]. همچنین علامه مجلسی روایت کافی به از ابی‌العلاء را که در دسته سوم قرار گرفته است، حدیث مجهول میداند[۷۹].

از روایت احمد بن ابی‌عبدالله برقی در محاسن نیز، با وجود موثق بودن برقی، از افراد ضعیف نقل شده است. و شواهد موجود به خوبی نشان میدهد که تا پیش از منصور عباسی چنین افترایی در کتاب‌ها نبوده است و نخستین کسی که به این تهمت و افتراء دامن زد، منصور عباسی بود که برای خنثی‌سازی نهضت‌ها و مبارزات علویان که برای اصلاح اوضاع اجتماعی صورت می‌گرفت، این تهمت و شبهه را علیه امام پایه‌گذاری کرد. وی که از این شورش‌ها سخت به وحشت افتاده بود، برای رفع نگرانی خود، هیچ حربه‌ای را بهتر از لکه‌دار کردن چهره پاک و معصوم امام حسن (ع) ندید. خلیفه عباسی پس از دستگیری عبدالله بن حسن که علیه ظلم و جور قیام کرده بود، در برابر بسیاری از مردم به سخنرانی پرداخت و به علی بن ابی‌طالب و امام حسن (ع) و همه فرزندان ابی‌طالب دشنام و ناسزا گفت که قبلا به سخنان او اشاره شد[۸۰].

واقعیت چیست؟

آنچه گفته شد، پاسخ به اتهاماتی بود که درباره ازدواج‌ها و طلاق‌های متعدد امام حسن (ع) مطرح شده بود. واقعیت، این است که امام در طول عمر، بیشتر از هشت یا ده[۸۱] همسر نداشته است که تعدادی از این همسران، کنیز بوده‌اند و داشتن این تعداد همسر در آن زمان برای بیشتر مردم، امری طبیعی بوده است؛ بلکه برخی تعداد همسرانشان بیش از این بوده[۸۲]، در حالی که کسی متعرض آنان نشده است. حال چه شد که در بین این مردم، فقط امام حسن (ع) هدف این حملات بی‌شرمانه دشمنان قرار گرفت؟ آیا نمی‌توان حدس زد که این رقم‌های بسیار بزرگ، خود، نشانه ساختگی بودن این احادیث است؟ چرا ابوطالب مکی که تعداد همسران امام حسن (ع) را ۲۵۰ یا سیصد تن می‌داند، جز چند نفر از آنها نام نمی‌برد؟ چرا مؤرخان که به پیروزی از ابوالحسن مدائنی، واقدی و مکی تعداد زنان امام را بیش از هشت تن دانسته‌اند، بیشترین آماری که درباره فرزندان امام داده‌اند، بیش از ۳۱ تن نیست؟ البته در این باره هم اختلاف فراوانی هست؛ و فرزندان ایشان را از هفت تا ۳۱ تن یاد کرده‌اند[۸۳].

پژوهشگران اندیشمند با تأمل در مباحث و حوادث تاریخی و نیز موضوعات مطرح شده درباره پیشوایان دینی به ویژه امامان معصوم (ع) به دسیسه بودن این‌گونه موارد پی خواهند برد. این مسئله را می‌توان همانند موضوع ایمان آوردن ابوطالب (ع) دانست که دشمنان مکتب اهل بیت و جانشینان راستین رسول خدا (ص) به نفی آن می‌پرداختند؛ با اینکه بسیاری از اصحاب و شخصیت‌های معروف همانند ابوبکر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب و عثمان بن عفان و پدرانشان به طور قطع و یقین از مشرکان و بت‌پرستان بودند و همه مورخان بر آن هم‌نظر هستند، اما هیچ نوع سخنانی درباره آنها ابراز نمی‌دارند و آن را مطرح نمی‌کنند؛ اما وقتی از ابوطالب (ع) سخن گفته می‌شود، آیات و روایاتی را نقل کرده، بی‌رحمانه‌ترین اظهار نظرها را بیان می‌دارند.

نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت، شرایط زمانی حضرت امام حسن مجتبی (ع) می‌باشد؛ زیرا ایشان زمانی زمام امور را به دست گرفت که با جاه‌طلبی‌ها و دنیاگرایی‌های بعضی از صحابه، سه جنگ خانمان‌سوز بر جامعه اسلامی و حکومت نوپای امیرالمؤمنین (ع) تحمیل شد که نتیجه آنها صدها کشته و بی‌سرپرست شدن زنان و کودکان و سرپرستی این خانواده‌ها به عهده حاکم اسلامی بود؛ وقتی شخصی چون معاویه بن ابی‌سفیان خلیفه باشد، که به هیچ چیز جز مطامع دنیایی فکر نمی‌کند، باید امام راستین جامعه و جانشین حقیقی رسول خدا (ص) برای رفع گرفتاری مردم جامعه بکوشد؛ به این دلیل، سرپرستی خانواده‌های بی‌سرپرست به عهده امام زمان که حضرت امام حسن مجتبی (ع) بود، افتاد و عده‌ای به قصد تخریب شخصیت این شخصیت کریم کار انسانی و اسلامی امام حسن را با تعابیر آن‌چنانی به سخره گرفتند تا به زعم خود، مانع خدمت‌رسانی به محرومان و مستضعفان شوند[۸۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المصنف، عبد الرزاق، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۶؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۰: «إِنَّ النَّبِيَّ (ص) أَذَّنَ فِي أُذُنِ الْحَسَنِ (ع) بِالصَّلَاةِ يَوْمَ وُلِدَ»
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲.
  3. ذخائر العقبی، ص۱۱۸.
  4. المعارف، ص۱۵۸؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ تاریخ اصبهان، ص۹۶.
  5. ر.ک: رفیعی زابلی، حمیدالله، امامت امام حسن مجتبی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۸؛ داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴۴.
  6. ر.ک: رفیعی زابلی، حمیدالله، امامت امام حسن مجتبی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷؛ داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱.
  7. ینابیع الموده‌، ۱۳۶.
  8. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  9. ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ«از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  10. اعلام الوری‌، ۲۰۹- ۲۰۶.
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۰۰؛ دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.
  12. شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۱۳۷-۱۳۸ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۳۹۶.
  13. فروع کافی، کلینی، ج۶، ص۵۶.
  14. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۲، ص۱۶.
  15. نورالابصار، شبلنجی، ص۱۱۱.
  16. قوت القلوب، ابوطالب مکی، ج۲، ص۲۴۶.
  17. شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۸۷.
  18. شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۱۳۸ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۳۹۶-۳۹۷.
  19. مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۲۲۳.
  20. صبح الاعشی، قلقشندی، ج۱، ص۲۳۳.
  21. میزان الاعتدال، ذهبی، ج۳، ص۱۳۸.
  22. الکامل، ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۳؛ لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۲۲۵.
  23. میزان الاعتدال، ذهبی، ج۳، ص۱۳۹.
  24. ابوالفرج اصفهانی نام وی را در شمار ترانه‌خوانان عباسی آورده است. (الاغانی، ج۵، ص۲۷۸).
  25. معجم الادبا، یاقوت حموی، ج۱۶، ص۱۳۷؛ لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۳۸۶.
  26. الکامل فی الضعفاء، علی بن ابی الکرام (ابن اثیر)، ج۵، ص۲۱۳.
  27. میزان الاعتدال، ذهبی، ج۱، ص۴۳۰.
  28. میزان الاعتدال، ذهبی، ج۴، ص۳۵۰.
  29. میزان الاعتدال، ذهبی، ج۶، ص۱۹۸.
  30. تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۳۴۸.
  31. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱.
  32. انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۲۷۷.
  33. الضعفاء الصغیر، بخاری، ص۱۰۵؛ کتاب الضعفاء و المتروکین، نسائی، ص۲۳۱؛ الضعفاء الکبیر، عقیلی، ج۴، ص۷۹-۷۶.
  34. العلل، احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۰۲؛ ج۳، ص۱۰۰؛ التاریخ الکبیر، احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۴۴؛ الضعفاء الصغیر، بخاری، ص۱۲۷؛ المجروحین، ابن حبان، ج۱، ص۷۱؛ کتاب الضعفاء و المتروکین، نسائی، ص۱۵۸؛ الضعفاء الکبیر، عقیلی، ج۱، ص۱۶۵.
  35. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۳، ص۸۹.
  36. ر. ک: حیاة الامام الحسن بن علی، باقر شریف قرشی، ج۲، ص۴۴۷-۴۶۹؛ زندگی دوازده امام، هاشم معروف الحسینی (ترجمه: محمد رخشنده)، ج۱، ص۶۰۲-۶۰۹.
  37. محاسن برقی، برقی، ج۲، ص۶۰۱ (کتاب المنافع، باب الاستشاره).
  38. فروع کافی، کلینی، ج۶، ص۵۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۷۲.
  39. انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۲۵.
  40. تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۱۹.
  41. «وَ كَانَ عَلِيٌّ (ع) يَضْجَرُ مِنْ ذَلِكَ فَكَانَ يَقُولُ فِي خُطْبَتِهِ: إِنَّ الْحَسَنَ مِطْلَاقٌ فَلَا تُنْكِحُوهُ» (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۶۹).
  42. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۶۹.
  43. زندگانی چهارده معصوم (زندگانی امام حسن (ع))، عطاردی، ص۵۵۳.
  44. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۷۳.
  45. الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص۱۳۹.
  46. فروع کافی، کلینی، ج۶، ص۵۶.
  47. البدء و التاریخ، بسوی، ج۵، ص۵۶.
  48. قوت القلوب، ابوطالب مکی، ج۲، ص۲۴۶.
  49. مناقب آل ابی‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۰.
  50. چهارده معصوم، عطاردی، ص۵۵۳ (به نقل از قوت القلوب).
  51. احزاب (۳۳)، ص۳۳؛ ر. ک: الصواعق المحرقه، ص۱۴۳؛ سنن الکبری، بیهقی، ج۲، ص۱۴۹.
  52. شوری (۴۲)، ص۲۳.
  53. الدر المنثور، سیوطی، ج۷، ص۷.
  54. «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ ر. ک: المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۷؛ مسند احمد، احمد حنبل، ج۳، ص۲.
  55. «من أحبّهما أحببته، و من أحببته أحبّه اللّه، و من أحبّه اللّه أدخله جنّات النّعم»؛ ر. ک: اخبار اصبهان، حافظ اصفهانی، ج۱، ص۵۶.
  56. . البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۳۷.
  57. مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۴۰۱.
  58. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۳۷.
  59. روایات یاد شده، به فرض صحت، زمانی بیان شده است که امیرمؤمنان (ع) در کوفه بوده‌اند؛ اگر تعداد روزهای حضور آن حضرت در کوفه با حذف روزهای جنگ‌های جمل، صفین و نهروان و پیامدهای آن محاسبه شود، به یقین، دروغ بودن این اتهام آشکار خواهد شد. همچنین به فرض صحت این روایات، نهی امام علی (ع) نهی از منکر بود یا نهی از حلال؟ هر دو فرض، نادرست است؛ زیرا به گواهی آیه تطهیر و احادیث صحیح نبوی علاوه، و احادیث و رفتار امام علی (ع)، هرگز فعل قبیح و منکر از معصوم صادر نمی‌شود تا از آن نهی شود. علاوه بر اینکه توبیخ امام علی (ع) اگر بدون مقدمه و یادآوری قبلی بوده باشد، با مقام والای امیرمؤمنان (ع) سازگار نیست که آن حضرت بدون یادآوری قبلی، آبروی فرزند خود را بریزد! و اگر پس از یادآوری بوده و امام حسن (ع) اعتنا نمی‌کرده است، این مسأله با شخصیت والای امام حسن مجتبی (ع) سازگار نیست. آیا میتوان باور کرد که امام حسن مجتبی (ع) با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگی پدر خویش را فراهم آورد تا جایی که حضرت، دلتنگ و از خانواده‌ها خجلت‌زده شود، و یا از بیم دشمنی طوایف و قبایل کوفه نسبت به آنها رنج ببرد؟!
  60. شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۱۳۹-۱۴۵ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۳۹۷-۴۰۴.
  61. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۳، ص۲۴۹.
  62. روضة الصفا، شافعی، ج۳، ص۲۰.
  63. تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۱۹۱.
  64. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۶۹.
  65. تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص۱۲۱.
  66. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۷۳.
  67. میزان الاعتدال، ذهبی، ج۳، ص۱۰۷.
  68. لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۳۸۶.
  69. المنتظم، ابن جوزی، ج۷، ص۱۸۹.
  70. الجرح و التعدیل، رازی، ج۴، ص۲۱.
  71. الکامل، ابن اثیر، ج۹، ص۴۴.
  72. الأعلام، زرکلی، ج۷، ص۱۶۰.
  73. الغدیر، علامه امینی، ج۵، ص۲۹۰.
  74. اعیان الشیعه، أمین عاملی، ج۴۶، ص۱۷۲.
  75. سیرة الأئمة الاثنی عشر، هاشم معروف الحسنی، ج۱، ص۶۲۰.
  76. جامع الرواة، محمدعلی اردبیلی، ج۱، ص۲۲۵ و ۲۸۴.
  77. علامه حلی چنین می‌گوید: ثقة عالم جليل واسع العلم كثير التصانيف، قاله الطوسي. و قال النجاشي: حميد بن زياد بن حماد بن زياد الدهقان أبو القاسم كوفي سكن سوراء و انتقل إلى نينوى -قرية على العلقمي إلى جانب الحائر- على صاحبه السلام، كان ثقة واقفا وجها فيهم، مات سنة عشر و ثلاثمائة. فالوجه عندي قبول روايته، إذا خلت عن المعارض. (الخلاصه، ص۵۹).
  78. مرآة العقول، علامه مجلسی، ص۹۶.
  79. مرآة العقول، علامه مجلسی، ص۹۶.
  80. شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۱۴۶-۱۴۸ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۴۰۴-۴۰۶.
  81. صلح الحسن (ع)، راضی آل یاسین، ص۲۵.
  82. ابن‌سعد در کتاب طبقات خود، ضمن بیان شرح حال صحابه، درباره همسران متعدد ایشان نیز مطالبی نقل کرده است که برای نمونه به تعدادی از این افراد اشاره می‌کنیم و خوانندگان پژوهشگر میتوانند به اصل کتاب مراجعه کنند؛ به نقل او، عمر بن خطاب، نه زن؛ عثمان، نه زن؛ طلحه، هشت زن؛ زبیر، نه زن؛ عبدالرحمن بن عوف، پانزده زن و «امهات شتی» (زن‌های دیگر)؛ سعد بن ابی وقاص، یازده زن؛ و محمد بن مسلمه، هفت زن داشته‌اند.
  83. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۲۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۲۱۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۵۲؛ البدء و التاریخ، بسوی، ج۵، ص۷۴؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۶۸؛ ناسخ التواریخ، سپهر، ص۲۷۰. از ابوطالب مکی باید پرسید: اگر امام، چهارصد همسر داشت، پس چرا بیش از ۳۱ فرزند نداشت؟ آیا همه آن زنان، نازا بودند؟ آیا امام به داشتن فرزند رغبتی نداشت و یا از پرداخت هزینه زندگی و تأمین معاش آنها عاجز بود؟
  84. شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۱۴۸-۱۵۰ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۴۰۶-۴۰۷.