قاعده لطف: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: واگردانی دستی
 
(۷۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[قاعده لطف در قرآن]] - [[قاعده لطف در حدیث]] - [[قاعده لطف در فقه سیاسی]] - [[قاعده لطف در کلام اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
{{نبوت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[قاعده لطف در قرآن]] | [[قاعده لطف در حدیث]] | [[قاعده لطف در نهج البلاغه]] | [[قاعده لطف در کلام اسلامی]] | [[قاعده لطف در عرفان اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[قاعده لطف (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==چیستی [[لطف]]==
== معناشناسی ==
*[[لطف]] در لغت یعنی [[نرمی]] در کار و [[کردار]]، [[مدارا]]، خوش [[رفتاری]]، [[مودت]]، نیکویی و نیکوکرداری<ref>مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۰؛ لغت‌نامه دهخدا، ۱۲/ ۱۷۳۷۶. </ref>. اما در اصطلاح یعنی [[انگیزه]] ای که [[مکلف]] را به [[طاعت]] [[خداوند]] نزدیک‌تر و از معصیتش دور می‌‌سازد، به طوری که [[مکلف]] با [[اختیار]] و میل قلبی تکلیفش را انجام دهد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۰. </ref>.
[[لطف]] در لغت یعنی نرمی در کار و [[کردار]]، [[مدارا]]، خوش [[رفتاری]]، [[مودت]]، نیکویی و نیکوکرداری<ref>مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۰؛ لغت‌نامه دهخدا، ۱۲/ ۱۷۳۷۶.</ref>. اما در اصطلاح یعنی انگیزه‌ای که [[مکلف]] را به [[طاعت]] [[خداوند]] نزدیک‌تر و از معصیتش دور می‌‌سازد، به طوری که مکلف با [[اختیار]] و میل قلبی تکلیفش را انجام دهد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۰.</ref>.


== تعاریف و تقریرات گوناگون از قاعده لطف و [[اثبات]] آن==
== دیدگاه‌های متفاوت درباره [[قاعدۀ لطف]] ==
*هرچند قاعده لطف در میان همه [[مذاهب اسلامی]] معنایی نزدیک به هم دارد، اما در طول [[تاریخ]] [[علم کلام]]، تعریف‌های متفاوتی از آن ارائه شده است. [[استدلال]] متکلّمین [[امامیه]] در باب [[وجوب لطف بر خداوند]]، غالباً مبتنی بر [[پذیرش]] [[حسن و قبح عقلی]] و اقتضاء [[حکمت الهی]] است. این موضع، با بیان‌های مختلف مطرح گردیده که در این جا به ذکر برخی از دیدگاه‌های بزرگان [[علم]] [[کلام شیعه]] می‌پردازیم:
درباره [[قاعدۀ لطف]] دیدگاه‌های متفاوتی مطرح شده است برخی [[لطف]] را لازمۀ [[حکمت الهی]] می‌‌دانند؛ برخی دیگر آن را لازمۀ [[کرم]] [[خداوند]] و برخی لازمۀ [[عدل]] و در نهایت عده ای آن را لازمۀ [[بعثت پیامبران]] دانسته‌اند که اثبات [[لزوم]] [[بعثت پیامبران]]، [[لطف خدا]] به بندگانش برای [[هدایت]] شدن به مسیر مستقیم را هم اثبات می‌‌کند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۰. </ref>.
===تقریر [[شیخ مفید]]===
*[[شیخ مفید]] درباره قاعده لطف مقرّر می‌دارد: "لطف آن [[توفیق الهی]] است که به واسطه آن، راه [[امتثال]] امرالهی برای مکلّف هموار می‌شود و او را به [[فعل طاعت]] نزدیک و از [[معصیت]] دور می‌کند"<ref>{{عربی|اللطف ما یقرب المکلف معه الی الطاعه و یبعد عن المعصیه}}</ref>.
*ایشان در مورد [[دلیل]] [[وجوب لطف]] تصریح می‌نماید: "[[دلیل]] بر [[وجوب لطف]] از سوی [[خداوند]]، توقّف [[هدف]] [[خداوند]] از [[خلقت انسان]] بر فراهم نمودن ابزار آن است. در نتیجه، بنا برحکمت [[الهی]] (و اینکه [[حکیم]] کار [[عبث]] انجام نمی‌دهد)، لطف بر [[خداوند]] [[واجب]] است"<ref>{{عربی|و الدلیل علی وجوبه توقف غرض المکلف (خالق) علیه، فیکون واجبا فی الحکمه}}؛ النکت الاعتقادیه (ط. المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۵، الفصل الثالث فی النبوه.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۴۹.</ref>.
===تقریر [[سید مرتضی علم الهدی]]===
*مرحوم [[سید مرتضی علم الهدی]] [[شاگرد]] برجسته [[شیخ مفید]]، در معنای لطف ابراز داشته است: {{عربی|ان اللطف ما دعا الی فعل الطاعة و ينقسم الى ما يختار المكلّف عنده فعل الطاعه و لولاه لم يختره و الى ما يكون اقرب الى اختیارها وكلا القسمين يشمله كونه داعياً}}<ref>الذخیره فی علم الکلام (ط مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۸۶.</ref>.
*مستنبط از این تعبیر، [[لطف الهی]]، امری است که مکلّف را به [[اطاعت از خدا]] [[دعوت]] می‌کند و به دو قسم لطف محصّل و [[مقرّب]] تقسیم می‌شود. لطف محصّل عبارت است از آن‌چه مکلّف به واسطه آن موفق به [[امتثال]] ارادی و اختیاری [[فرمان الهی]] می‌گردد؛ به گونه‌ای که اگر آن امر نبود، نمی‌توانست آن [[طاعت]] را انجام دهد. لطف [[مقرّب]] عبارت از امری است که تنها زمینه نزدیک شدن مکلّف به [[اطاعت]] از [[امر الهی]] را فراهم می‌آورد.
*با تحلیل تعریف [[سید مرتضی علم‌الهدی]]، چنین به دست می‌آید که در تعریف [[لطف]]، عبارت {{عربی|ما دعا الی فعل الطاعه}} به منزله جنس در تعریف قاعده لطف است و همه اموری که [[مردم]] را به انجام [[اوامر الهی]] و [[پرهیز]] از منهیّات [[دعوت]] می‌کند را شامل می‌شود؛ همچنان‌که عبارت: {{عربی|ما يختار المكلف عنده فعل الطاعه و لولاه لم يختره}} فصل برای لطف محصِّل است که با وجود آن، راه برای مکلّف در امتثال [[اوامر الهی]] هموار می‌شود؛ و از جانب دیگر، عبارت: {{عربی|ما يكون اقرب الى اختيارها}} فصل برای لطف [[مقرّب]] است که مکلّف را [[ترغیب]] به انجام [[اوامر الهی]] می‌نماید.
*چنان‌که در هر دو تعریف پیداست، در لطف [[مقرّب]]، نفس [[تکلیف]] بیان نمی‌شود، ولی زمینه برای [[ترغیب]] و [[تشویق]] [[تکلیف]] به وجود می‌آید؛ مانند [[وعده]] و وعیدهای [[الهی]] در [[قرآن]] و بیانات و [[کرامات]] [[معصومین]]{{عم}}. و با لطف محصّل، اصل [[تکلیف]] برای مکلّفین بیان می‌شود؛ مانند [[بیان احکام]] [[نماز]] و سایر [[عبادات]] که در [[تعالیم]] [[معصومان]]{{عم}} مقرّر است.
*بنابراین، وجود [[انبیاء]] و اوصیای آنان{{عم}} و [[کتب آسمانی]] می‌تواند مصداق هر دو گونه لطف باشند؛ زیرا آنان علاوه بر آنکه [[مردم]] را [[تشویق]] به [[امتثال]] [[اوامر الهی]] می‌نمایند، روشنگر راه [[امتثال]] نیز هستند<ref>آیت‌الله سبحانی، با بیانی روشن‌تر به تفکیک این دو قسم لطف پرداخته‌اند. در این جا بیان ایشان از لطف محصّل را از متن کتاب و لطف [[مقرّب]] را از حاشیه آن [[نقل]] می‌کنیم: {{عربی|اللطف المحصّل عباره عن القیام بالمبادی و المقدمات التی یتوقّف علیها تحقّق غرض الخلقه، وصونها عن العبث و اللغو، بحیث لولا القیام بهذه المبادی و المقدمات من جانبه سبحانه، لصار فعله فارغا عن الغایه، و ناقض حکمته التی تستلزم التحرز عن العبث. وذلک کبیان تکالیف الإنسان، و اعطائه القدره علی امتثالها. و من هذا الباب بعث الرسل لتبیین طریق السعاده، و تیسیر سلوکها. و قد عرفت فی الأدله السابقه، أن الإنسان أقصر من أن ینال المعارف الحقه، أو یهتدی إلی طریق السعاده فی الحیاه، بالاعتماد علی عقله، و الاستغناء عن التعلیم السماوی}}.
ایشان سپس درباره لطف [[مقرّب]] می‌نویسند: {{عربی|عرف اللطف المقرب بأنه هیئه مقربه إلی الطاعه و مبعده عن المعصیه من دون أن یکون له حظّ فی التمکین و حصول القدره، و لا یبلغ حدّ الإلجاء. فخرج بالقید الأول (لم یکن له حظّ). اللطف المحصّل، فإن له دخاله فی تمکین المکلّف من الفعل، بحیث لولاه لانتفت القدره. و خرج بالقید الثانی (لایبلغ حدّ الإلجاء)، الإکراه و الإلزام علی الطاعه و الاجتناب عن المعصیه، فإنّ ذلک ینافی التکلیف الذی یتطلب الحریه الاختبار فی المکلّف (لاحظ کشف المراد، ص۲۰۱، ط صیدا)... ذلک کالوعد، و الوعید، و الترغیب و الترهیب، التی تتّبع رغبه العبد إلی العمل، و بعده عن المعصیه و هذا النوع من اللطف لیس دخیلا فی تمکین العبد من الطاعه، بل هو قادر علی الطاعه و ترک المخالفه سواء أکان هناک وعد أم لا}}. الإلهیات [[علی]] [[هدی]] الکتاب و السنه و العقل (ط. المرکز العالمی للدراسات الإسلامیه، ۱۴۱۲ ه.ق)، ج۳، ص۵۳؛ الذخیره [[فی علم الکلام ]](ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ق.)، ص۱۸۶).</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۰-۱۵۱.</ref>
===تقریر [[خواجه نصیرالدین طوسی]]===
*محقّق [[طوسی]] در تعریف [[لطف]] ابراز داشته است: "لطف عبارت است از مجموعه آنچه که راه را برای [[اطاعت خداوند]] برای مکلّف فراهم می‌کند و او به واسطه آنها به [[اطاعت]] نزدیک و از [[معصیت]] دور می‌شود؛ گرچه این دوری یا نزدیکی، اجباری نیست"<ref>{{عربی|اللطف عباره عن جمیع ما یقرّب العبد الی الطاعه و یبعده عن المعصیه حیث لایؤدّی الی الالجاء}}تلخیص المحصّل (ط. دارالاضواء، ۱۴۰۵ ه.ق.)، ص۳۴۲.</ref>. ایشان همچنین در مورد [[وجوب لطف]] چنین [[استدلال]] می‌نماید: "لطف بر [[خداوند]] [[واجب]] است؛ چون غرض از [[خلقت]] با آن حاصل می‌شود"<ref>{{عربی|و اللطف واجب لیحصُل الغرض به}}؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۲۴.</ref>.
*در توضیح این عبارت می‌توان گفت که چون غرض از [[خلقت]]، کمال [[توحیدی]] [[انسان]] است و ابزار آن [[ارسال رسل]] و [[انزال کتب]] می‌باشد، اگر [[خداوند]] ابزار لازم برای انجام [[تکالیف]] را برای [[بندگان]] خود- که کمال آنها و ورودشان به [[بهشت]] و [[سعادت ابدی]] متوقّف بر آن است - فراهم نکند، گویی آنان را به [[بهشت]] [[دعوت]] نموده (لطف [[مقرّب]])، ولی دربِ آن را به روی [[بندگان]] قفل نموده است (عدم لطف محصّل) و ترکیب چنین فعل و ترک فعلی از [[حکیم]] عقلاً مذموم است و از [[خداوند]] [[فعل قبیح]] عقلاً صادر نمی‌شود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۱-۱۵۲.</ref>
===تقریر [[علامه حلی]]===
*[[علامه حلی]]، محقّق بزرگ [[شیعه]] و [[شاگرد]] محقّق [[طوسی]]، [[کامل‌ترین]] تعریف از قاعده لطف را بیان کرده است. وی در این زمینه چنین می‌گوید: {{عربی|مرادنا باللطف هو ما کان المکلّف معه اقرب الی الطاعه و ابعد من فعل المعصیه و لم یبلُغ حد الالجاء. و قد یکون مقرّباً او محصّلاً و هو ما یحصل عنده الطاعه من المکلّف علی سبیل الاختیار}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۲۵: المسأله الثانیه عشره فی اللطف و ماهیته و احکامه.</ref>.
*چنان‌که ملاحظه می‌شود، قسمت اوّل تقریر [[علامه حلی]]، همسو با بیان محقّق [[طوسی]] است؛ و البته [[علامه]] در بخش دوم اضافه می‌کند که لطف یا محصِّل و یا مقرِّب است {{عربی|قد یکون مقرّباً او محصّلاًّ...}} همچنین در تعریف علّامه، ابتدا لطف [[مقرّب]] با این عبارت تعریف شده: {{عربی|ما کان المکلف معه اقرب الی الطاعه وابعد من فعل المعصیه}}، ولی تنها لطف محصّل را توضیح داده است. از این رو، طبق بیانی که [[گذشت]]، در لطف محصّل است که مکلّف می‌تواند [[تکلیف الهی]] را [[فهم]] و دریافت نموده و در نتیجه به واسطه آن، [[امر الهی]] را [[امتثال]] نماید.
*بنابر تعریف [[علامه حلی]]، لطف امری است که مکلّف با وجود آن به [[اطاعت الهی]] نزدیک و از [[معصیت]] دور می‌شود و در عین حال، جزء شروط تحقّق [[تکلیف]] نیست. مثلاً اگر استطاعت، شرط [[وجوب]] [[حج]] بر [[عبد]] است و تا برای بنده‌ای فراهم نشود [[حج]] بر او [[واجب]] نمی‌گردد، تحصیل آن بر [[خداوند]] [[واجب]] نیست. از همین قبیل است شروط عامی مانند [[اختیار]] و [[قدرت]] و مانند آن، که هرچند این امور شرط [[امتثال]] [[تکلیف]] از سوی [[عبد]] است، اما تحصیل آن بر [[خداوند]] [[واجب]] نیست و در قلمرو قاعده لطف نمی‌گنجد و تنها هرگاه آن شرایط فراهم گردد، راه [[عبادت]] بر [[عبد]] هموار می‌شود.
*قید دومی که مرحوم [[علامه حلی]] - مانند سایرین - در قاعده لطف تأکید می‌کند آن است که [[لطف]] نباید مکلّف را مجبور به [[امتثال امر الهی]] بنماید؛ برعکس، آنچه زمینه را برای [[امتثال]] امرالهی برای [[عبد]] با [[اختیار]] فراهم می‌کند، [[لطف]] نام دارد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۲-۱۵۳.</ref>
===تقریر [[ابواسحاق نوبختی]]===
*[[ابواسحاق نوبختی]]، از [[متکلمین]] [[امامیه]]، در تعریف [[لطف]] می‌گوید: "لطف عنایتی است که [[خداوند]] درباره مکلّفین انجام می‌دهد و ضرری برای آنان ندارد (به این معنی که آنان را به [[گناه]] [[ترغیب]] نمی‌نماید) و اگر واقع نشود، مکلّف نمی‌تواند [[اطاعت الهی]] را با [[اختیار]] خود انجام دهد"<ref>{{عربی|اللطف أمر یفعله الله تعالی بالمکلّف لاضرر فیه، یعلم عند وقوع الطاعه منه و لولاه لم یطع}}؛ القواعد الکلامیه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۹۸: اللطف المحصّل و المقرّب.</ref>.
*البته از این بیان روشن می‌شود که ایشان در تعریف خود تنها به [[لطف]] محصّل اشاره داشته؛ زیرا در تعریف بیان شده می‌گوید: {{عربی|يعلم عند وقوع الطاعه منه و لولاه لم يطع}}
*[[ابواسحاق]] همچنین از طریق [[برهان]] [[خلف]]، تقریر دیگری از [[برهان لطف]] را نیز بیان داشته است. تعبیر وی از این زاویه [[جدید]] این‌گونه است: {{عربی|إن ترک اللطف، لطف فی ترک الطاعه، و اللطف فی المفسده قبیح}}<ref>القواعد الکلامیه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۱۰۷.</ref>. یعنی واگذاری [[انسان‌ها]] به خودشان و ترک [[لطف]] در [[حقّ]] آنها، در [[حقیقت]] [[ترغیب]] مکلّف به [[گناه]] است و جریان [[لطف]] در اموری که برای مکلّف [[مفسده]] دارد، با [[هدف خلقت]] ناسازگار است و از [[خداوند حکیم]] عقلاً [[فعل قبیح]] صادر نمی‌شود. هرچند زیربنای این تقریر "[[برهان]] [[خلف]]" است، اما چون مبنای آن همان [[ضرورت]] [[حکمت الهی]] در تقریر قبلی است، [[برهان]] جدیدی محسوب نمی‌شود. مبنای [[استدلال]] در این [[برهان]] به صورت [[قیاس]] استثنایی است؛ به این ترتیب که: اگر [[لطف الهی]] بر [[بندگان]] ترک شود، زمینه [[فساد]] و ترک [[طاعت]] [[پروردگار]] برای آنها فراهم می‌گردد، ولی [[خداوند]] هرگز کسی را به [[گناه]] و [[فساد]] [[دعوت]] نمی‌کند، پس هرگز در [[هدایت]] بندگانش ترک لطف نمی‌نماید. توضیح تلازم به این ترتیب است که:
#[[خداوند]] هرگز کسی را به [[گناه]] امر نمی‌کند: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ}}<ref>«بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref>.
#[[خداوند]] هیچ‌گاه برای هیچ‌یک از [[بندگان]]، زمینه [[گناه]] فراهم نمی‌آورد و اگر در [[قرآن]] به کسی اسناد [[اضلال الهی]] داده شده، به [[دلیل]] زمینه شقاوتی است که برای خود فراهم کرده بوده است؛ چنان‌که می‌فرماید:{{متن قرآن|يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ}}<ref>«با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب می‌کند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمی‌گرداند» سوره بقره، آیه ۲۶.</ref>
*به عبارت دیگر، او خود، [[ولایت طاغوت]] و نه [[ولایت]] [[پروردگار]] را بر خود [[برگزیده]] است: {{متن قرآن|...وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*[[اضلال الهی]] در این موارد، به معنای آن است که [[خداوند]] او را به حال خود واگذار نموده و [[عنایت]] و [[رحمت]] خود را از او برداشته است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که خداوند یاور مؤمنان است و کافران یاوری ندارند» سوره محمد، آیه ۱۱.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۳-۱۵۵.</ref>
===تقریر [[ابن‌میثم بحرانی]]===
*[[ابن‌میثم بحرانی]] بیان دیگری در [[برهان لطف]] دارد. ایشان اظهارداشته است:
#جزء [[واجب]]، [[واجب]] است و نیز می‌دانیم که [[امتثال]] [[اوامر]] [[مولی]] [[واجب]] است. بنابراین، جزء التمکین ([[امتثال]] امرالهی)، [[واجب]] است؛ یعنی اگر برای [[امتثال]] امرالهی چیزی لازم باشد، آن نیز [[واجب]] می‌شود.
#[[نصب]] (و وجود) [[امام]]، جزء التمکین است، تا از طریق او [[امتثال]] صحیح محقّق گردد.
*در نتیجه، [[نصب امام]] [[واجب]] است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۵.</ref>
===تقریر [[حمصی رازی]]===
*[[حمصی رازی]] - از [[متکلمان]] [[قرن هفتم]] [[هجری]] - نیز [[لطف]] را چنین تعریف نمود: {{عربی|اللطف هو ما یختار المکلّف عنده فعل الطاعه و التجنّب عن المعصیه أو أحدهما، و لولاه ما کان یختارهما و لا واحدا منهما، أو یکون عنده أقرب إلیهما أو إلی أحدهما و یسمی اللطف مصلحه فی الدین}}<ref>القواعد الکلامیّه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۹۹.</ref>.
*یعنی [[لطف]] امری است که [[مکلف]] با وجود آن، بر [[اختیار]] [[اطاعت الهی]] و یا [[پرهیز از گناه]] [[اختیار]] پیدا می‌کند؛ به گونه‌ای که اگر چنین امری نباشد، نمی‌تواند آن دو را انجام دهد. نوع دیگر [[لطف]] آن است که مکلّف را [[تشویق]] به [[امتثال امر الهی]] می‌نماید که [[لطف]] [[مقرّب]] نام دارد. همچنین، [[لطف]] به امری که [[مصلحت]] [[دین]] در آن است نیز اطلاق شده است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۵.</ref>.


==قاعده لطف در [[نگاه]] [[اهل تسنّن]]==
== انواع [[لطف]] ==
*[[اشاعره]] بنا بر [[انکار]] [[حسن و قبح عقلی]]، اساساً قاعده لطف را نپذیرفتند؛ ولی [[معتزله]]، بنا بر قبول [[حسن و قبح عقلی]]، که مبنای قاعده لطف می‌باشد، آن را پذیرفته‌اند و ادلّه‌ای نیز بر آن اقامه نموده‌اند؛ اما در فروعات آن، از جمله مسئله [[امامت]]، [[اختلاف]] کرده‌اند. در اینجا به دو تعریف از مشاهیر آنان اشاره می‌شود:
برای [[لطف]] دو تقسیم صورت گرفته است:
===تقریر [[قاضی]] [[عبدالجبّار معتزلی]]===
# '''[[لطف]] محصل:''' بنای [[خلقت]] موجودات بدون در نظر گرفتن [[لطف]]، لغو و بی معنی است، چراکه انجام [[تکالیف الهی]] بدون در نظر گرفتن آن، برای [[بندگان]] [[خداوند]] میسر نیست<ref>الالهیات‌، ج ۳، ص ۵۱.</ref>.
*بیان [[قاضی]] [[عبدالجبّار معتزلی]] مانند تعاریف [[متکلمین]] امامی است؛ وی ابراز داشته است: "[[لطف]]، هر آن امری است که شخص به واسطه آن، انجام [[واجب الهی]] را [[اختیار]] و از امر [[قبیح]] اجتناب می‌کند؛ و یا می‌توان گفت [[لطف]]، امری است که موجب [[تقرّب]] و [[شوق]] [[عبد]] به [[اختیار]] [[واجب]] یا ترک [[قبیح]] می‌شود"<ref>{{عربی|إنّ اللطف هو کل ما یختار عنده المرء الواجب و یتجنّب القبیح، أو یکون عنده أقرب إمّا إلی اختیار (الواجب) أو إلی ترک القبیح}}؛ شرح الاصول الخمسه (ط. دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ه.ق.)، ص۳۵۱.</ref>.
# '''[[لطف]] [[مقرب]]:''' یعنی درجه ای بعد از [[لطف]] محصل، به این بیان که [[هدف]] از این [[لطف]] فقط برای ترغیب مکلفین برای انجام [[اعمال]] عبادیشان است، به عبارتی می‌‌توان گفت این [[لطف]] به [[مکلف]] کمک می‌‌کند که به [[طاعت]] [[خداوند]] نزدیکتر شده و از معصیتش دور شود<ref>کشف المراد، ص ۳۵۱؛ ارشاد الطالبین‌، ص ۲۷۷؛ الالهیات‌، ج ۳، ص ۵۲. </ref>. در واقع فرق این [[لطف]] با [[لطف]] محصل در این است که [[لطف]] محصل حرف از هدف خلقت می‌‌زند ولی [[لطف]] [[مقرب]] بر اساس غرض [[تکلیف]] بنا شده است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۱. </ref>.
*چنان‌که از این بیان [[عبدالجبّار معتزلی]] روشن می‌شود، قسمت اوّل تعریف بر [[لطف]] محصّل و دومی بر [[لطف]] [[مقرّب]] منطبق است.
===تقریر [[سعدالدین التفتازانی]]===
*[[تفتازانی]] که از [[شاگردان]] برجسته [[عضدالدین ایجی اشعری]] است، در کتاب خود "شرح المقاصد" که پیرامون [[کلام اشعری]] است، به مناسبت از قاعده لطف در بیان [[معتزله]] می‌گوید: "[[لطف]] عبارت از امری است که مکلّف با وجود آن می‌تواند [[واجبات]] و منهیّات را آزادانه انجام دهد؛ حال اگر صرفاً زمینه [[امتثال امر الهی]] را در او فراهم کند، [[لطف]] [[مقرّب]] نامیده می‌شود و اگر شرایط تحصیل را ایجاد کند، [[لطف]] محصّل نام دارد"<ref>{{عربی|أن اللطف ما یختار المکلّف عنده الطاعه ترکا أو اتیانا، أو یقرب منهما مع تمکّنه فی الحالین، فإن کان مقربا من الواجب أو ترک القبیح یسمی لطفا مقرّبا، و إن کان محصلا له فلطفا محصلا}}؛ شرح المقاصد (ط. الشریف الرضی، ۱۴۰۹ ه.ق)، ج۴، ص۳۱۳.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۶-۱۵۷.</ref>.


==برآیند بحث [[وجوب بعثت نبی]]، بر مبنای قاعده لطف==
== [[احکام]] قاعده [[لطف]] ==
*بر اساس مفروضات بیان شده در [[وجوب لطف بر خداوند]] برای [[هدایت]] [[انسان]] و [[عبث]] نبودن [[خلقت]] او، می‌توان از قاعده لطف برای [[اثبات نبوّت عامه]] نیز استفاده کرد و چنین نتیجه گرفت:
برای قاعده لطف همچنین احکامی بیان شده است مانند:
#وجود [[نبی]] و [[رسول الهی]] [[لطف]] است (صغری)؛
# [[قاعدۀ لطف]] باید جایی [[اعمال]] شود که میان [[لطف]] و مورد [[لطف]] مناسبتی باشد بدین معنا که‌ حصول [[لطف]]، انگیزه‌ای برای انجام [[تکالیف]] شخص [[لطف]] شونده ایجاد کند. در غیر این صورت، اگر هیچ انگیزه‌ای به فرد [[لطف]] شونده ندهد، [[لطف]] به ایشان بی ثمر و بدون [[دلیل]] خواهد بود.  
#[[لطف]] بر [[خدا]] [[واجب]] است (کبری)؛
# [[لطف]] نباید باعث سلب [[اختیار]] [[بندگان]] نسبت به عملکردشان شود.
*نتیجه آنکه: وجود [[نبی]] و [[بعثت]] او بر [[خداوند]] [[واجب]] است.
# [[مکلف]] باید به اجمال یا تفصیل از [[لطف]] مطلع شود؛ زیرا اگر به [[لطف]] و مورد [[لطف]] و مناسبت بین آنها [[آگاه]] نباشد، در او ایجاد انگیزه برای عمل به [[تکالیف]] ایجاد نمی‌شود<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۳. </ref>.
*[[اثبات]] صغرای [[قیاس]] به این ترتیب است که [[انسان]] از طریق تحصیل [[علوم]] متعارف نمی‌تواند به همه [[کمالات معنوی]] [[دست]] یابد؛ زیرا راه [[آگاهی]] و [[درک عوالم غیب]] برای انسان‌های عادّی بسته است و اطّلاع از آن تنها از [[طریق وحی]] و [[شرایع الهی]] محقّق می‌شود؛ چنان‌که فرمود: {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>
*معنای ذیل [[آیه]] اِشعار به آن دارد که سنخ [[تعالیم]] [[انبیاء]]{{عم}} به گونه‌ای است که هرگز برای [[بشر]] عادی با ابزار [[عقل]] و تجربه و [[استدلال]] قابل دسترسی نیست: {{متن قرآن|يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>.
*بنابراین، اگر کمال [[انسان]] بدون [[ارسال رسل]] و سایر شیوه‌ها برای انجام [[تکالیف الهی]] محقّق نمی‌شود، بر [[خداوند حکیم]] [[واجب]] است که [[الطاف]] خود، یعنی شیوه‌های انجام [[تکالیف]] از سوی مکلّف را برای او فراهم کند؛ که در غیر این صورت، [[نقض غرض]] از [[خلقت انسان]] حاصل می‌شود و این عقلاً [[قبیح]] است و [[فعل قبیح]] از [[خداوند حکیم]] محال است.
*و اما [[اثبات]] تلازم میان صغری و کبرای [[قیاس]] نیز به این ترتیب است: [[لطف الهی]] به بنده‌اش به معنای فراهم کردن اسباب [[توفیق]] در اجرای امور است. در مورد [[اطاعت خداوند]]، لُطف امری است که به واسطه آن راه [[اطاعت]] خداوندی [[بندگان]] هموار می‌شود.
*از سوی دیگر، همان‌طور که بیان گردید، [[خداوند حکیم]] [[خالق]] [[انسان]] است و [[هدف]] او از [[خلقت]]، کمال بخشیدن به [[انسان‌ها]] بوده است. نیز می‌دانیم که کمال [[انسان]] تنها در مادّیات و فربه شدن [[جسم]] [[دنیوی]] (همانند حیوانات) خلاصه نمی‌شود؛ بلکه او علاوه بر بعد مادّی، دارای بعدی [[معنوی]] نیز هست و برای ابدیّت و سیر به سوی [[زندگی]] دائمی در [[عالم آخرت]] [[خلق]] شده است. بنابراین، کمال او در سایه [[کمالات معنوی]] از قبیل [[تحصیل علم]] و [[ایمان]] و [[معرفت]] به [[توحید]] و سایر [[فضائل]] [[توحیدی]] تعریف شده است. پس می‌باید راه برای طیّ این مسیر برای [[انسان]] باز باشد؛ تا هر کس خواست، با [[علم]] و [[اختیار]] خود و بسته به [[میزان]] تلاش و همّتش، به کسب [[کمالات معنوی]] بپردازد.
*بدین ترتیب، کبرای [[قیاس]]، که قاعده لطف درباره [[انسان]] می‌باشد، نیز ثابت می‌شود؛ یعنی فراهم نمودن اسباب رسیدن [[انسان]] به کمال [[معنوی]] - که همان [[لطف]] است - بر [[خداوند]] [[واجب]] است.
*'''نکته مهم در همه تعاریف آنکه:''' در قاعده لطف، قید "[[اختیار]]" در همه موارد ذکر شده است. بر این اساس، در هر دو [[لطف]] [[مقرّب]] و محصّل، عنصر "[[اختیار]]" از جمله اجزاء اصلی تعریف است و اگر [[اجبار]] و اکراهی در کار باشد، تقرّبی برای مکلّف در پی نخواهد داشت. لذا قاعده لطف با [[شرایع الهی]] و لوازم آن گره خورده است؛ وگر نه همه موجودات عالم، از ملائک گرفته تا حیوان و نبات و جماد، جبراً در حال [[امتثال]] [[اوامر الهی]] و انجام [[تکالیف]] [[تکوینی]] خود هستند<ref>در قرآن کریم اشارات فراوانی پیرامون عبادت و تسبیح و تقدیس موجودات وجود دارد؛ مثلاً درباره تسبیح موجودات می‌فرماید: {{متن قرآن|تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا}}، «آسمان‌های هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی می‌ستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴. و درباره اطاعت همه موجودات از اوامر الهی می‌فرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ}} «سپس به آسمان رو آورد که (چون) دودی بود و به آن و به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید! گفتند: فرمانبردارانه آمدیم» سوره فصلت، آیه ۱۱.</ref>؛ در حالی که هرگز قاعده لطف درباره آنها جاری نشده است.
*نتیجه آنکه: بر [[خداوند]] [[واجب]] است که هادیان خود را در همه زمان‌ها برای [[هدایت]] [[خلق]] و ارائه طریق کمال به سوی [[مردم]] بفرستد تا انسان‌هایی که طالب [[هدایت]] [[توحیدی]] هستند، بتوانند با [[اختیار]] خود طریق کمال را [[طی]] نمایند<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۵۷-۱۵۹.</ref>.


==دیدگاه‌های متفاوت درباره قاعدۀ [[لطف]]==
== اشکالات به قاعده لطف و پاسخ به آن ==
*درباره قاعدۀ [[لطف]] دیدگاه‌های متفاوتی مطرح شده است برخی [[لطف]] را لازمۀ [[حکمت الهی]] می‌‌دانند؛ برخی دیگر آن را  لازمۀ [[کرم]] [[خداوند]] و برخی لازمۀ [[عدل]] و در نهایت عده ای آن را لازمۀ [[بعثت پیامبران]]  دانسته‌اند که اثبات [[لزوم]] [[بعثت پیامبران]]، [[لطف خدا]] به بندگانش برای [[هدایت]] شدن به مسیر مستقیم  را هم اثبات می‌‌کند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۰. </ref>.
بین دانشمندان [[علم کلام]] در وجود و عدم این [[لطف]] [[اختلاف]] وجود دارد:
==انواع [[لطف]]==
*برای [[لطف]] دو تقسیم صورت گرفته است:
#[[لطف]] محصل: بنای [[خلقت]] موجودات بدون در نظر گرفتن [[لطف]]، لغو و بی معنی است، چراکه انجام [[تکالیف الهی]] بدون در نظر گرفتن آن، برای [[بندگان]] [[خداوند]] میسر نیست<ref>الالهیات‌، ۳/ ۵۱. </ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۰-۳۷۱. </ref>
#[[لطف]] [[مقرب]]: یعنی درجه ای بعد از [[لطف]] محصل، به این [[بیان]] که [[هدف]] از این [[لطف]] فقط برای [[ترغیب]] [[مکلفین]] برای انجام [[اعمال]] عبادیشان است، به عبارتی می‌‌توان گفت این [[لطف]] به [[مکلف]] [[کمک]] می‌‌کند که به [[طاعت]] [[خداوند]] نزدیکتر شده و از معصیتش دور شود<ref>کشف المراد، ۳۵۱؛ ارشاد الطالبین‌، ۲۷۷؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۲. </ref>. در واقع فرق این [[لطف]] با [[لطف]] محصل در این است که [[لطف]] محصل حرف از [[هدف خلقت]] می‌‌زند ولی [[لطف]] [[مقرب]] بر اساس غرض [[تکلیف]] بنا شده است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۱. </ref>.
==[[احکام]] قاعده [[لطف]]==
*برای قاعده لطف همچنین احکامی [[بیان]] شده است مانند:
#قاعدۀ [[لطف]] باید جایی [[اعمال]] شود که میان [[لطف]] و مورد [[لطف]] مناسبتی باشد بدین معنا که‌ حصول [[لطف]]، انگیزه‌ای برای انجام [[تکالیف]] شخص [[لطف]] شونده ایجاد کند. در غیر این صورت، اگر هیچ [[انگیزه]] ای به فرد [[لطف]] شونده ندهد، [[لطف]] به ایشان بی ثمر و بدون [[دلیل]] خواهد بود<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۳. </ref>. 
#[[لطف]] نباید باعث سلب [[اختیار]] [[بندگان]] نسبت به عملکردشان شود<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۳. </ref>.
#[[مکلف]] باید به اجمال یا تفصیل از [[لطف]] مطلع شود؛ زیرا اگر به [[لطف]] و مورد [[لطف]] و مناسبت بین آنها [[آگاه]] نباشد، در او  ایجاد [[انگیزه]] برای عمل به [[تکالیف]] ایجاد نمی‌شود<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۳. </ref>.
==اشکالات به قاعده [[لطف]] و پاسخ به آن==
*بین [[دانشمندان]] [[علم کلام]] در وجود و عدم این [[لطف]] [[اختلاف]] وجود دارد:
*'''اشکال اول:''' لازمۀ [[لطف خداوند]] به [[بندگان]] این است که هیچ گناهکاری در [[جهان]] وجود نداشته باشد زیرا براساس [[لطف خداوند]] [[مکلفین]] نباید مرتکب فعل [[حرام]] شوند، در حالی که بسیاری از [[مکلفین]] [[گناهکار]] و در مسیر [[گمراهی]] اند<ref>شرح الاصول الخسمة، ۵۲۳؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۶. </ref><ref>ر.ک:  [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۲. </ref>.
*'''جواب:''' بنابر تعریف [[شیعه]]، [[لطف خداوند]]، [[قدرت]] [[مکلفین]] بر [[معصیت]] را از بین نمی‌برد، بلکه فقط تشویقی است برای [[مکلفین]] نسبت به انجام [[اعمال]] عبادیشان بدون آنکه آنان را مجبور به [[تکالیف]] کند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۱-۳۷۲. </ref>.
*'''اشکال دوم:''' آیا [[لطف خداوند]] شامل همۀ [[بندگان]] حتی [[کفار]] هم می‌‌شود؟ اگر شامل [[کفار]] می‌‌شود لازمه‌اش این است که [[خداوند]] با چنین لطفی، عملی لغو و بیهوده انجام داده است، چرا که کافرین با توجه به این [[لطف]] هم به [[معصیت]] خود ادامه داده و از مسیر [[گمراهی]] برنمی گردند و اگر قائل شویم [[لطف خداوند]] فقط خاص [[مسلمین]] است و شامل کافرین نمی‌شود باید پرسید [[علت]] این اختصاص چیست؟ اگر شامل نشدن این [[لطف]] به [[کفار]] از عدم [[توانایی]] [[خداوند]] است لازمۀ این ادعا عجز [[خداوند]] است و اگر به خاطر عدم [[توانایی]] [[خداوند]] نیست؛ بلکه [[خداوند]] نمی‌خواهد کافرین شامل این [[لطف]] شود این مطلب یعنی ناقص عمل کردن [[خداوند]] نسبت به یک امر وجوبی ([[لطف]] به [[بندگان]]) در حالی که چنین خللی برای [[خداوند]] امری محال است<ref>شرح الاصول الخسمة، ۳۵۲. </ref><ref>ر.ک [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۲. </ref>.
*'''جواب:''' این [[لطف]] شامل همه [[انسان‌ها]] از جمله [[کفار]] هم می‌‌شود، اما [[هدف]] از [[لطف خداوند]] به بندگانش این نیست که آنان را مجبور به [[اطاعت]] خودش بکند، بلکه این [[لطف]] فقط تشویقی برای [[اطاعت]] و دوری از [[معصیت خداوند]] است و به هیچ وجه این [[لطف]]، [[اختیار]] را از آنان سلب نمی‌کند<ref>شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳. </ref><ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۲. </ref>.


==قاعده لطف و پاسخ به شبهات مرتبط با آن==
'''اشکال اول:''' لازمۀ [[لطف خداوند]] به [[بندگان]] این است که هیچ گناهکاری در [[جهان]] وجود نداشته باشد زیرا براساس [[لطف خداوند]] مکلفین نباید مرتکب فعل [[حرام]] شوند، در حالی که بسیاری از مکلفین [[گناهکار]] و در مسیر [[گمراهی]] اند<ref>شرح الاصول الخسمة، ۵۲۳؛ الالهیات‌، ج ۳، ص ۵۶.</ref>.
===شبهه نخست: خداوند؛ مبنای تشخیص حسن و قبح===
*'''بیان شبهه:'''
*در میان [[فرق اسلامی]]، برخی مانند [[اشاعره]]، [[قاعده لطف]] را مبنائاً رد می‌کنند و [[حسن و قبح]] را تنها در محدوده اختیارات [[شارع]] [[مقدّس]] می‌دانند. ایشان معتقدند [[عقل]] ناقص [[آدمی]] در مقامی نیست که بتواند به همه جهات [[حسن]] یا [[قبح]] امور اشراف داشته باشد و در نتیجه، [[حکم]] جزمی بر [[حسن و قبح عقلی]] همه امور ممکن نیست. بنابراین، ملاک دراین باره، [[شرع]] [[الهی]] است و هر آنچه را که [[شارع]] [[فرمان]] داد، [[حسن]] است و هر آنچه را که [[نهی]] کرد، قطعاً [[قبیح]] است و کسی هم [[حق]] ندارد برای [[خداوند]] [[تعیین]] [[تکلیف]] کند که چه چیزی [[حسن]] و یا [[قبیح]] است و او فعّال مایشاء است؛ چنان‌که فرمود: {{متن قرآن|لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ}}<ref>«او از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌گردد ولی آنان بازخواست می‌شوند» سوره انبیاء، آیه ۲۳.</ref>.
*نتیجه آنکه: چون [[قاعده لطف]] مبتنی بر قبول [[حسن و قبح عقلی]] است و آن نیز [[باطل]] است، بنابراین همه براهینی که متّکی بر [[قاعده لطف]] است به لحاظ مبنایی غلط هستند: مگر آنکه از طریق دیگری- یک شیوه اثباتی صحیح – ثابت گردد.
*'''پاسخ شبهه:'''
*[[متکلمان امامیه]] به این [[شبهه]] از طرق گوناگون [[عقلی]] و [[نقلی]] پاسخ گفته‌اند که در اینجا به برخی از اهمّ آنها اشاره می‌گردد:
*[[دلایل عقلی]] بر [[اثبات]] [[حسن و قبح عقلی]]:
*'''[[دلیل]] اوّل:''' در میان [[جوامع انسانی]]، بسیاری [[احکام]] فردی یا [[اجتماعی]] را می‌بینیم که همه [[انسان‌ها]]، خواه متدیّن و یا غیر ملتزم به [[شرایع الهی]]، [[حکم قطعی]] به [[حسن]] یا [[قبح]] آنها می‌نمایند؛ مثلاً همه افراد [[بشر]]، [[تجاوز به حقوق]] غیر، [[سرقت]]، [[ظلم]]، [[دروغ]]، تدلیس، [[خیانت]] در [[امانت]] و بسیاری از امور دیگر را [[قبیح]] می‌دانند و متقابلاً، بسیاری امور از قبیل [[احسان]]، [[صداقت]]، [[امانت‌داری]]، [[عدل]]، [[وفای به عهد]]، [[حسن خلق]] و از این قبیل را [[حسن]] می‌دانند و به همین [[دلیل]] می‌توانند با یکدیگر مراوده داشته باشند. [[علامه حلی]]، با عبارتی کوتاه، در این باره چنین [[استدلال]] می‌کند:{{عربی|لوكان الحسن و القبح شرعيين لما حكم بهما من ينکر الشرع و التالي باطل، فإن البراهمه بأسرهم ينكرون الشرائع و الأديان كلها و يحكمون بالحسن و القبح مستندين إلی ضروره العقل في ذلك}}.
*ممکن است به این پاسخ چنین جواب داده شود که همه مستحسنات عرفی که مشترک بین [[جوامع]] است، ریشه در [[دین]] دارد که در [[تعالیم]] [[انبیاء گذشته]]{{عم}} وجود داشته است: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ}}<ref>«و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.</ref>.
*[[ادیان الهی]] نیز منطبق بر فطریّات بشری است و لذا همه افراد [[انسان‌ها]] در این امور با یکدیگر مشترکند؛ چنان‌که فرمود: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>.
*جواب آنکه: [[ادیان الهی]] آمدند تا [[گنج‌های نهفته]] در نهاد [[انسان‌ها]] را استخراج نمایند؛ چنان‌که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ{{عم}} لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ...}} <ref>نهج البلاغه (للصبحی صالح) (ط. هجرت، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ص۴۳.</ref>.
*اما تفاوت اینجاست که گرچه [[عقل انسان‌ها]] در [[شناخت]] کلیات [[خوبی‌ها]] و [[زشتی‌ها]] مستقل است و لذا آن دسته از [[اوامر]] [[شرعی]] - اگر وارد شده باشد - امری است [[ارشاد]] به [[استنباط]] [[عقل]]، ولی محدوده این امور بسیار اندک است و [[عقل]] [[قادر]] نیست تا جزئیات [[احکام]] و [[اخلاق]] و یا [[مسائل اعتقادی]]، از قبیل احوال [[انسان]] بعد از [[مرگ]] و در [[عالم برزخ]] و یا [[قیامت]] و [[بهشت و دوزخ]] را [[درک]] نماید و در نتیجه، محتاج [[راهنمایی]] [[شرایع الهی]] است.
*'''[[دلیل]] دوم:''' اگر [[حسن و قبح]] [[عقلی]] پذیرفته نشود، اصل [[شرایع الهی]] زیر سؤال می‌رود. نحوه [[استدلال]] در این باره به صورت [[قیاس]] استثنایی است؛ بدین شکل که از بطلان مقدّم، بطلان [[تالی]] رخ می‌دهد.
*[[محقّق طوسی]] در توضیح این [[استدلال]] می‌گوید:{{عربی|لانتفائهما مطلقا لوثبتا شرعا}}<ref>تجرید الاعتقاد (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ص۱۹۷: الفصل الثالث فی أفعاله...</ref>.
*یعنی اگر [[حسن و قبح عقلی]] نباشد و تنها [[شرعی]] باشد، [[حسن و قبح عقلی]] و [[شرعی]] هر دو [[باطل]] می‌گردد؛ [[تالی]] [[باطل]] است، پس مقدّم هم [[باطل]] است و نقیض آن، یعنی صحّت [[حسن و قبح عقلی]]، [[ثابت]] می‌شود.
*به عبارت دیگر: اگر [[قبح]] [[کذب]] و لغو و فعل [[بیهوده]] و [[عبث]]، عقلاً و قبل از ورود [[شرع]] ثابت نشده باشد، ممکن است [[پیامبران]]{{عم}}[[دروغ]] و لغو بگویند و [[وحی الهی]] را [[تحریف]] کنند و در عین حال، هیچ قبحی نیز عقلاً برای آنان نباشد و یا [[خداوند]] [[معجزات]] خود را به [[پیامبری]] [[دروغگو]] عطا کند و [[عقل]] [[زشتی]] آن را [[درک]] نکند. حتی اگر [[شارع]] به [[زشتی]] [[دروغ]] [[حکم]] بدهد، [[عقل]] احتمال [[خطا]] در آن می‌دهد و قبحی در این خطاگویی نیز نمی‌بیند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۰۴.</ref>.
*'''[[دلیل]] سوم:''' در صورتی که [[حسن و قبح عقلی]] [[ثابت]] نباشد، بسیاری از اصول [[شریعت]] که باید قبل از [[شرع]] و از طریق [[عقل]] ثابت شود و سپس توسط آن، [[احکام شرعی]] و بیانات [[الهی]] ثابت شود، مخدوش می‌گردد؛ مثلاً [[اثبات]] [[نبوّت]] با [[اعجاز]] [[ثابت]] می‌شود و این [[دلیل]] مسبوق به قاعده‌ای [[عقلی]] و مسلّم در نزد همه عقلاست که اعطای [[معجزه]] به [[دروغ‌گو]] [[قبیح]] است؛ و یا [[ایمان به قرآن]] زمانی قطعی است که [[عصمت]] [[نبی]]{{صل}}[[ثابت]] شده باشد و اگر [[دروغ]] بستن [[پیامبر]]{{صل}} و [[تحریف]] [[آیات الهی]] عقلاً [[قبیح]] نباشد، هیچ حکمی از [[احکام الهی]] [[ثابت]] نمی‌شود.
*[[علامه حلی]] در این رابطه ابراز داشته است: {{عربی|لو كان الحسن و القبح باعتبار السمع لاغير، لما قبح من الله شيء و لو كان كذلك لما قبح منه تعالى إظهار المعجزه على يد الكذابين. و تجويز ذلك يسد باب معرفه النبوة فإن أیّ نبي أظهر المعجزه عقيب ادعاء النبوة لا يمكن تصديقه مع تجويز اظهار المعجزه على يد الكاذب في دعوى النبوة}}<ref>نهج الحق و کشف الصدق (ط. دارالکتاب اللبنانی، ۱۹۸۲ م.)، ص۸۴.</ref>.


==منابع==
'''جواب:''' بنابر تعریف [[شیعه]]، [[لطف خداوند]]، [[قدرت]] مکلفین بر [[معصیت]] را از بین نمی‌برد، بلکه فقط تشویقی است برای مکلفین نسبت به انجام [[اعمال]] عبادیشان بدون آنکه آنان را مجبور به [[تکالیف]] کند.
{{فهرست اثر}}
{{ستون-شروع|2}}
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
* [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
* [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
{{پایان}}
{{پایان}}
==جستارهای وابسته==


==پانویس==
'''اشکال دوم:''' آیا [[لطف خداوند]] شامل همۀ [[بندگان]] حتی [[کفار]] هم می‌‌شود؟ اگر شامل [[کفار]] می‌‌شود لازمه‌اش این است که [[خداوند]] با چنین لطفی، عملی لغو و بیهوده انجام داده است، چرا که کافرین با توجه به این [[لطف]] هم به [[معصیت]] خود ادامه داده و از مسیر [[گمراهی]] برنمی گردند و اگر قائل شویم [[لطف خداوند]] فقط خاص [[مسلمین]] است و شامل کافرین نمی‌شود باید پرسید علت این اختصاص چیست؟ اگر شامل نشدن این [[لطف]] به [[کفار]] از عدم [[توانایی]] [[خداوند]] است لازمۀ این ادعا عجز [[خداوند]] است و اگر به خاطر عدم [[توانایی]] [[خداوند]] نیست؛ بلکه [[خداوند]] نمی‌خواهد کافرین شامل این [[لطف]] شود این مطلب یعنی ناقص عمل کردن [[خداوند]] نسبت به یک امر وجوبی ([[لطف]] به [[بندگان]]) در حالی که چنین خللی برای [[خداوند]] امری محال است<ref>شرح الاصول الخسمة، ۳۵۲.</ref>.
{{یادآوری پانویس}}
 
{{پانویس2}}
'''جواب:''' این [[لطف]] شامل همه [[انسان‌ها]] از جمله [[کفار]] هم می‌‌شود، اما [[هدف]] از [[لطف خداوند]] به بندگانش این نیست که آنان را مجبور به [[اطاعت]] خودش بکند، بلکه این [[لطف]] فقط تشویقی برای [[اطاعت]] و دوری از [[معصیت خداوند]] است و به هیچ وجه این [[لطف]]، [[اختیار]] را از آنان سلب نمی‌کند<ref>شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳. </ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۷۲. </ref>
 
== وجوب رجوع مردم به امام بنابر قاعده لطف ==
{{اصلی|وجوب رجوع مردم به امام}}
بنابر قاعده لطف، اگر [[نصب]] [[حجج الهی]] {{عم}} عقلاً بر [[پروردگار]] لازم است، متقابلاً بنا بر ادلّه [[عقلی]] و نیز [[شرعی]]، بر [[مردم]] نیز [[واجب]] است که [[امام]] خود را بیابند و از او تبعیّت کنند. به دلیل آنکه: [[امام]]؛ تنها راه [[قرب]] به [[پروردگار]] است؛ قبول [[امامت]]؛ شرط قبولی اعمال بوده و انکار امامت؛ به مثابه [[انکار]] یکی از [[اصول دین]] است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۳۰۵.</ref>.
 
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[برهان لطف چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{کلام اسلامی}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اصطلاحات کلامی]]
[[رده:اصطلاحات کلامی]]
[[رده:قواعد کلامی]]
[[رده:اختلافات شیعه با اشاعره]]
[[رده:اثبات امامت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۰

معناشناسی

لطف در لغت یعنی نرمی در کار و کردار، مدارا، خوش رفتاری، مودت، نیکویی و نیکوکرداری[۱]. اما در اصطلاح یعنی انگیزه‌ای که مکلف را به طاعت خداوند نزدیک‌تر و از معصیتش دور می‌‌سازد، به طوری که مکلف با اختیار و میل قلبی تکلیفش را انجام دهد[۲].

دیدگاه‌های متفاوت درباره قاعدۀ لطف

درباره قاعدۀ لطف دیدگاه‌های متفاوتی مطرح شده است برخی لطف را لازمۀ حکمت الهی می‌‌دانند؛ برخی دیگر آن را لازمۀ کرم خداوند و برخی لازمۀ عدل و در نهایت عده ای آن را لازمۀ بعثت پیامبران دانسته‌اند که اثبات لزوم بعثت پیامبران، لطف خدا به بندگانش برای هدایت شدن به مسیر مستقیم را هم اثبات می‌‌کند[۳].

انواع لطف

برای لطف دو تقسیم صورت گرفته است:

  1. لطف محصل: بنای خلقت موجودات بدون در نظر گرفتن لطف، لغو و بی معنی است، چراکه انجام تکالیف الهی بدون در نظر گرفتن آن، برای بندگان خداوند میسر نیست[۴].
  2. لطف مقرب: یعنی درجه ای بعد از لطف محصل، به این بیان که هدف از این لطف فقط برای ترغیب مکلفین برای انجام اعمال عبادیشان است، به عبارتی می‌‌توان گفت این لطف به مکلف کمک می‌‌کند که به طاعت خداوند نزدیکتر شده و از معصیتش دور شود[۵]. در واقع فرق این لطف با لطف محصل در این است که لطف محصل حرف از هدف خلقت می‌‌زند ولی لطف مقرب بر اساس غرض تکلیف بنا شده است[۶].

احکام قاعده لطف

برای قاعده لطف همچنین احکامی بیان شده است مانند:

  1. قاعدۀ لطف باید جایی اعمال شود که میان لطف و مورد لطف مناسبتی باشد بدین معنا که‌ حصول لطف، انگیزه‌ای برای انجام تکالیف شخص لطف شونده ایجاد کند. در غیر این صورت، اگر هیچ انگیزه‌ای به فرد لطف شونده ندهد، لطف به ایشان بی ثمر و بدون دلیل خواهد بود.
  2. لطف نباید باعث سلب اختیار بندگان نسبت به عملکردشان شود.
  3. مکلف باید به اجمال یا تفصیل از لطف مطلع شود؛ زیرا اگر به لطف و مورد لطف و مناسبت بین آنها آگاه نباشد، در او ایجاد انگیزه برای عمل به تکالیف ایجاد نمی‌شود[۷].

اشکالات به قاعده لطف و پاسخ به آن

بین دانشمندان علم کلام در وجود و عدم این لطف اختلاف وجود دارد:

اشکال اول: لازمۀ لطف خداوند به بندگان این است که هیچ گناهکاری در جهان وجود نداشته باشد زیرا براساس لطف خداوند مکلفین نباید مرتکب فعل حرام شوند، در حالی که بسیاری از مکلفین گناهکار و در مسیر گمراهی اند[۸].

جواب: بنابر تعریف شیعه، لطف خداوند، قدرت مکلفین بر معصیت را از بین نمی‌برد، بلکه فقط تشویقی است برای مکلفین نسبت به انجام اعمال عبادیشان بدون آنکه آنان را مجبور به تکالیف کند.

اشکال دوم: آیا لطف خداوند شامل همۀ بندگان حتی کفار هم می‌‌شود؟ اگر شامل کفار می‌‌شود لازمه‌اش این است که خداوند با چنین لطفی، عملی لغو و بیهوده انجام داده است، چرا که کافرین با توجه به این لطف هم به معصیت خود ادامه داده و از مسیر گمراهی برنمی گردند و اگر قائل شویم لطف خداوند فقط خاص مسلمین است و شامل کافرین نمی‌شود باید پرسید علت این اختصاص چیست؟ اگر شامل نشدن این لطف به کفار از عدم توانایی خداوند است لازمۀ این ادعا عجز خداوند است و اگر به خاطر عدم توانایی خداوند نیست؛ بلکه خداوند نمی‌خواهد کافرین شامل این لطف شود این مطلب یعنی ناقص عمل کردن خداوند نسبت به یک امر وجوبی (لطف به بندگان) در حالی که چنین خللی برای خداوند امری محال است[۹].

جواب: این لطف شامل همه انسان‌ها از جمله کفار هم می‌‌شود، اما هدف از لطف خداوند به بندگانش این نیست که آنان را مجبور به اطاعت خودش بکند، بلکه این لطف فقط تشویقی برای اطاعت و دوری از معصیت خداوند است و به هیچ وجه این لطف، اختیار را از آنان سلب نمی‌کند[۱۰].[۱۱]

وجوب رجوع مردم به امام بنابر قاعده لطف

بنابر قاعده لطف، اگر نصب حجج الهی (ع) عقلاً بر پروردگار لازم است، متقابلاً بنا بر ادلّه عقلی و نیز شرعی، بر مردم نیز واجب است که امام خود را بیابند و از او تبعیّت کنند. به دلیل آنکه: امام؛ تنها راه قرب به پروردگار است؛ قبول امامت؛ شرط قبولی اعمال بوده و انکار امامت؛ به مثابه انکار یکی از اصول دین است[۱۲].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۰؛ لغت‌نامه دهخدا، ۱۲/ ۱۷۳۷۶.
  2. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰.
  3. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰.
  4. الالهیات‌، ج ۳، ص ۵۱.
  5. کشف المراد، ص ۳۵۱؛ ارشاد الطالبین‌، ص ۲۷۷؛ الالهیات‌، ج ۳، ص ۵۲.
  6. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱.
  7. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
  8. شرح الاصول الخسمة، ۵۲۳؛ الالهیات‌، ج ۳، ص ۵۶.
  9. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۲.
  10. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳.
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
  12. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۳۰۵.