حدیث ثقلین در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۳۴: خط ۳۴:
[[حدیث ثقلین]] در منابع اهل سنت از بیش از سی یا [[چهل]] نفر از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} و شمار بسیاری از [[تابعین]] و [[عالمان]] [[اسلامی]] در قرن‌های مختلف [[روایت]] شده است<ref>ر.ک: نفحات الأزهار، ج۱، ص۱۹۹- ۲۱۰ و ج۲، ص۸۷- ۹۷؛ در موسوعة کتاب الله و اهل البیت فی حدیث الثقلین، المدخل، ۱۳، چهل و هفت صحابی راوی حدیث ثقلین نام برده شده است.</ref>. در منابع [[شیعه امامیه]] نیز این [[حدیث شریف]] از [[امامان اهل بیت]] {{عم}} و شماری از [[صحابه]] روایت شده است. در کتاب «غایة المرام» بیش از هشتاد روایت در این باره [[نقل]] شده است<ref>غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۳۲۱-۳۶۷.</ref>.
[[حدیث ثقلین]] در منابع اهل سنت از بیش از سی یا [[چهل]] نفر از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} و شمار بسیاری از [[تابعین]] و [[عالمان]] [[اسلامی]] در قرن‌های مختلف [[روایت]] شده است<ref>ر.ک: نفحات الأزهار، ج۱، ص۱۹۹- ۲۱۰ و ج۲، ص۸۷- ۹۷؛ در موسوعة کتاب الله و اهل البیت فی حدیث الثقلین، المدخل، ۱۳، چهل و هفت صحابی راوی حدیث ثقلین نام برده شده است.</ref>. در منابع [[شیعه امامیه]] نیز این [[حدیث شریف]] از [[امامان اهل بیت]] {{عم}} و شماری از [[صحابه]] روایت شده است. در کتاب «غایة المرام» بیش از هشتاد روایت در این باره [[نقل]] شده است<ref>غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۳۲۱-۳۶۷.</ref>.


بنابراین، در [[متواتر بودن]] حدیث ثقلین جای کم‌ترین تردیدی وجود ندارد، برخی از عبارت‌های آن متواتر لفظی، و برخی دیگر متواتر معنوی است. بر این اساس مناقشه‌های امثال [[ابن‌جوزی]]<ref>العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیة، ج۱، ص۲۶۸.</ref> و ابن‌تیمیه<ref>منهاج السنة، ج۸، ص۲۱۵.</ref> در [[سند]] آن [[ارزش]] [[علمی]] ندارد؛ زیرا حدیث متواتر با [[قطع]] نظر از سند آن، مفید [[علم]] و [[اطمینان]] بوده و حجیت عقلایی و [[شرعی]] دارد<ref>{{عربی|حکم المتواتر أنه مقبول و یجب العمل به دون البحث عن رجاله}}، قواعد اصول الحدیث، ص۱۶۸.</ref>.
بنابراین، در [[متواتر بودن]] حدیث ثقلین جای کم‌ترین تردیدی وجود ندارد، برخی از عبارت‌های آن متواتر لفظی، و برخی دیگر متواتر معنوی است. بر این اساس مناقشه‌های امثال [[ابن جوزی]]<ref>العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیة، ج۱، ص۲۶۸.</ref> و ابن‌تیمیه<ref>منهاج السنة، ج۸، ص۲۱۵.</ref> در [[سند]] آن [[ارزش]] [[علمی]] ندارد؛ زیرا حدیث متواتر با [[قطع]] نظر از سند آن، مفید [[علم]] و [[اطمینان]] بوده و حجیت عقلایی و [[شرعی]] دارد<ref>{{عربی|حکم المتواتر أنه مقبول و یجب العمل به دون البحث عن رجاله}}، قواعد اصول الحدیث، ص۱۶۸.</ref>.


مضافاً بر این که محققان به مناقشات سندی حدیث ثقلین پاسخ داده و بر صحت آن تأکید و تصریح کرده‌اند. [[سبط ابن جوزی]] حدیث ثقلین را از کتاب [[فضایل]] [[احمد بن حنبل]] نقل کرده و گفته است: “در سلسله سند این [[حدیث]] هیچ یک از کسانی که جدم آنها را [[تضعیف]] کرده است، وجود ندارد”<ref>تذکرة الخواص، ص۴۰۷.</ref>. [[ابن کثیر]] پس از نقل حدیث ثقلین که [[نسائی]] آن را روایت کرده گفته است: “شیخ ما [[ابوعبدالله ذهبی]] گفته است: این [[حدیث صحیح]] است”<ref>البدایة والنهایة، ج۵، ص۱۵۰.</ref>. [[حاکم نیشابوری]] حدیث ثقلین را از دو طریق از [[زید بن ارقم]] نقل کرده که در یک جمله {{متن حدیث|فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}} و در دیگری، جمله “{{متن حدیث|إنّي‏ تارك‏ فيكم‏ أمرين‏ لن‏ تضلّوا إن‏ اتّبعتموهما، و هما: كتاب‏ اللّه‏، و أهل‏ بيتي‏‏}} آمده است<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸. کتاب معرفة الصحابة، مناقب امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ح۴۵۷۶ و ۴۵۷۷.</ref>. و [[ذهبی]] تصحیح [[حاکم]] را نسبت به [[حدیث]] اول پذیرفته است<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۷، {{عربی|سکت عنه الذهبی فی التلخیص}}.</ref>. [[ابن حجر عسقلانی]] پس از [[نقل]] [[حدیث ثقلین]] در کتاب “المطالب العالیه” گفته است: {{عربی|هذا إسناد صحیح}}<ref>المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج۴، ص۶۵.</ref>.
مضافاً بر این که محققان به مناقشات سندی حدیث ثقلین پاسخ داده و بر صحت آن تأکید و تصریح کرده‌اند. [[سبط ابن جوزی]] حدیث ثقلین را از کتاب [[فضایل]] [[احمد بن حنبل]] نقل کرده و گفته است: “در سلسله سند این [[حدیث]] هیچ یک از کسانی که جدم آنها را [[تضعیف]] کرده است، وجود ندارد”<ref>تذکرة الخواص، ص۴۰۷.</ref>. [[ابن کثیر]] پس از نقل حدیث ثقلین که [[نسائی]] آن را روایت کرده گفته است: “شیخ ما [[ابوعبدالله ذهبی]] گفته است: این [[حدیث صحیح]] است”<ref>البدایة والنهایة، ج۵، ص۱۵۰.</ref>. [[حاکم نیشابوری]] حدیث ثقلین را از دو طریق از [[زید بن ارقم]] نقل کرده که در یک جمله {{متن حدیث|فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}} و در دیگری، جمله “{{متن حدیث|إنّي‏ تارك‏ فيكم‏ أمرين‏ لن‏ تضلّوا إن‏ اتّبعتموهما، و هما: كتاب‏ اللّه‏، و أهل‏ بيتي‏‏}} آمده است<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸. کتاب معرفة الصحابة، مناقب امیرالمؤمنین علی {{ع}}، ح۴۵۷۶ و ۴۵۷۷.</ref>. و [[ذهبی]] تصحیح [[حاکم]] را نسبت به [[حدیث]] اول پذیرفته است<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۷، {{عربی|سکت عنه الذهبی فی التلخیص}}.</ref>. [[ابن حجر عسقلانی]] پس از [[نقل]] [[حدیث ثقلین]] در کتاب “المطالب العالیه” گفته است: {{عربی|هذا إسناد صحیح}}<ref>المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج۴، ص۶۵.</ref>.
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:


== [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[حدیث ثقلین]] ==
== [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[حدیث ثقلین]] ==
در شماری از [[روایات]] حدیث ثقلین که از امیرالمؤمنین {{ع}}، [[زید بن أرقم]]، [[حذیفه بن اسید]]، [[عامر بن لیلی]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]] و [[ام سلمه]] [[روایت]] شده، آمده است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از سفارش به [[تمسک به ثقلین]]، [[اولویت]] خود بر [[مؤمنان]] از خود آنها را یادآور شد، آنگاه فرمود: {{متن حدیث|مَنْ‏ كُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَعَلِيٌّ‏ مَوْلَاهُ‏}} یعنی همان [[ولایتی]] که من بر شما دارم، [[علی]] هم بر شما دارد<ref>ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸، ح۴۵۷۶ و ۴۵۷۷، الصواعق المحرقة، ص۵۵، ابن حجر مکی این حدیث را از معجم طبرانی و دیگران نقل کرده و آن را صحیح شمرده است؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۶۸؛ الفصول المهمة، ص۴۰؛ کمال الدین، ص۲۳۴ و ۲۳۸؛ نیز ر.ک: تفحات الأزهار، ج۲، ص۲۷۹- ۲۸۲.</ref>. از این که ذیل [[حدیث]]، بیان‌گر [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} است، و بر اساس قاعده “وحدت [[سیاق]] کلام”، به دست می‌آید که حدیث ثقلین بیان‌گر [[امامت اهل‌بیت]] {{عم}} است، و ذکر امامت امیرالمؤمنین {{ع}} ناظر به اولین و برجسته‌ترین مصداق امامت اهل‌بیت {{عم}} است. [[ابن حجر مکی]] در این باره گفته است: “سزاوار ترین شخص از [[اهل بیت]] که به او تمسّک می‌شود و عالم آنان، [[علی بن ابی طالب]] است، به [[دلیل]] آنچه پیش از این در مورد [[علم فراوان]] و دقایق استنباط‌های او بیان کردیم. از اینجاست که [[ابوبکر]] گفته است: علی [[عترت]] [[رسول خدا]] است، یعنی کسانی که [[پیامبر]] {{صل}} به تمسک به آنان [[تشویق]] کرده است، ابوبکر به دلیل [[ویژگی‌های علی]] {{ع}} که اشاره کردیم، او را به طور خاص [[عترت پیامبر]] دانسته، و نیز به دلیل آنچه پیش از این [از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره [[ولایت علی]] {{ع}}] در [[روز غدیر]] [[خم]] بیان شد”<ref>الصواعق المحرقة، ص۱۸۹.</ref>. مطلب مزبور را نورالدین [[سمهودی]] نیز در کتاب جواهر العِقدین” بیان کرده است<ref>نفحات الأزهار، ج۲، ص۲۸۲.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۶۷.</ref>
در شماری از [[روایات]] حدیث ثقلین که از امیرالمؤمنین {{ع}}، [[زید بن أرقم]]، [[حذیفه بن اسید]]، [[عامر بن لیلی]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]] و [[ام سلمه]] [[روایت]] شده، آمده است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از سفارش به تمسک به ثقلین، اولویت خود بر [[مؤمنان]] از خود آنها را یادآور شد، آنگاه فرمود: {{متن حدیث|مَنْ‏ كُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَعَلِيٌّ‏ مَوْلَاهُ‏}} یعنی همان [[ولایتی]] که من بر شما دارم، [[علی]] هم بر شما دارد<ref>ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸، ح۴۵۷۶ و ۴۵۷۷، الصواعق المحرقة، ص۵۵، ابن حجر مکی این حدیث را از معجم طبرانی و دیگران نقل کرده و آن را صحیح شمرده است؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۶۸؛ الفصول المهمة، ص۴۰؛ کمال الدین، ص۲۳۴ و ۲۳۸؛ نیز ر.ک: تفحات الأزهار، ج۲، ص۲۷۹- ۲۸۲.</ref>. از این که ذیل [[حدیث]]، بیان‌گر [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} است، و بر اساس قاعده “وحدت سیاق کلام”، به دست می‌آید که حدیث ثقلین بیان‌گر [[امامت اهل‌بیت]] {{عم}} است، و ذکر امامت امیرالمؤمنین {{ع}} ناظر به اولین و برجسته‌ترین مصداق امامت اهل‌بیت {{عم}} است. [[ابن حجر مکی]] در این باره گفته است: “سزاوار ترین شخص از [[اهل بیت]] که به او تمسّک می‌شود و عالم آنان، [[علی بن ابی طالب]] است، به [[دلیل]] آنچه پیش از این در مورد [[علم فراوان]] و دقایق استنباط‌های او بیان کردیم. از اینجاست که [[ابوبکر]] گفته است: علی [[عترت]] [[رسول خدا]] است، یعنی کسانی که [[پیامبر]] {{صل}} به تمسک به آنان [[تشویق]] کرده است، ابوبکر به دلیل ویژگی‌های علی {{ع}} که اشاره کردیم، او را به طور خاص [[عترت پیامبر]] دانسته، و نیز به دلیل آنچه پیش از این [از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره [[ولایت علی]] {{ع}}] در [[روز غدیر]] [[خم]] بیان شد”<ref>الصواعق المحرقة، ص۱۸۹.</ref>. مطلب مزبور را نورالدین [[سمهودی]] نیز در کتاب جواهر العِقدین” بیان کرده است<ref>نفحات الأزهار، ج۲، ص۲۸۲.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۶۷.</ref>


== حدیث ثقلین و [[آیه اولی الأمر]] ==
== حدیث ثقلین و [[آیه اولی الأمر]] ==
از [[سلیم بن قیس]] روایت شده که گفته است: فردی از امیرالمؤمنین {{ع}} پرسید: نزدیک‌ترین چیزی که [[انسان]] به واسطه آن [[گمراه]] می‌شود چیست؟ [[امام]] {{ع}} پاسخ داد: این است که [[حجت خداوند]] بر بندگانش را که [[اطاعت]] از او و ولایتش را [[واجب]] کرده است، نشناسد. آن فرد از امام خواست که آنان را وصف کند، امام {{ع}} فرمود آنان کسانی‌اند که [[خداوند]] قرین خود و پیامبرش قرار داده و فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، آن فرد توضیح بیش‌تری خواست، امام {{ع}} فرمود: [[پیامبر]] {{صل}} در مواضع مختلف و در آخرین خطبه‌ای که [[روز]] رحلتش ایراد کرد فرمود: من در میان شما دو چیز را باقی می‌گذارم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو عبارتند از [[کتاب خدا]] و [[اهل]] بیتم، خداوند به من [[عهد]] کرده که آن دو تا وقتی نزد [[حوض]] بر من وارد شوند، از هم جدا نخواهند شد، پس به آن دو تمسک جویید جویید، و بر آنان تقدم نگیرید که گمراه می‌شوید<ref>ینابیع المودة، ص۱۳۷-۱۳۸؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۰۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۶۸.</ref>
از [[سلیم بن قیس]] روایت شده که گفته است: فردی از امیرالمؤمنین {{ع}} پرسید: نزدیک‌ترین چیزی که [[انسان]] به واسطه آن [[گمراه]] می‌شود چیست؟ [[امام]] {{ع}} پاسخ داد: این است که [[حجت خداوند]] بر بندگانش را که [[اطاعت]] از او و ولایتش را [[واجب]] کرده است، نشناسد. آن فرد از امام خواست که آنان را وصف کند، امام {{ع}} فرمود آنان کسانی‌اند که [[خداوند]] قرین خود و پیامبرش قرار داده و فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، آن فرد توضیح بیش‌تری خواست، امام {{ع}} فرمود: [[پیامبر]] {{صل}} در مواضع مختلف و در آخرین خطبه‌ای که [[روز]] رحلتش ایراد کرد فرمود: من در میان شما دو چیز را باقی می‌گذارم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو عبارتند از [[کتاب خدا]] و [[اهل]] بیتم، خداوند به من [[عهد]] کرده که آن دو تا وقتی نزد حوض بر من وارد شوند، از هم جدا نخواهند شد، پس به آن دو تمسک جویید جویید، و بر آنان تقدم نگیرید که گمراه می‌شوید<ref>ینابیع المودة، ص۱۳۷-۱۳۸؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۰۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۶۸.</ref>


== مصداق [[اهل بیت]] ==
== مصداق [[اهل بیت]] ==
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:
ارزیابی
ارزیابی


[[تفسیر]] اهل‌بیت {{عم}} در حدیث ثقلین به این که مقصود حقانیت اجماع [[اهل‌بیت پیامبر]] {{عم}} است، نه افرادی معین از آنان، بی‌اساس است؛ زیرا وقوع اجماع بر مطلبی، حتمی و همیشگی نیست تا این که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[رستگاری]] و [[نجات]] [[مسلمانان]] از [[ضلالت]] را وابسته به آن کند، و از طرفی، مسائل [[اجماعی]] نسبت به مسائل اختلافی اندک است، و نمی‌تواند پاسخ‌گوی نیاز [[هدایتی]] مسلمانان در همه مسائل [[دینی]] باشد. از سوی دیگر، در مسایلی که [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} در آنها آراء ناسازگار داشته باشند، از [[قرآن]] جدا خواهند شد، و این بر خلاف [[نص]] [[حدیث]] است که بیان‌گر جدا ناپذیری [[اهل‌بیت]] {{عم}} و قرآن از یکدیگر می‌باشد. بنابراین، افراد خاصی از اهل‌بیت {{عم}} مقصود است که از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و هر یک از آنان در [[زمان]] خاص در کنار [[قرآن کریم]]، [[امت]] را [[راهنمایی]] و [[رهبری]] می‌کند، و [[پیروی]] از او [[رهایی]] بخش از ضلالت خواهد بود<ref>الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۲۷- ۱۲۸؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۴۵- ۲۴۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۶۹-۱۷۹.</ref>
[[تفسیر]] اهل‌بیت {{عم}} در حدیث ثقلین به این که مقصود حقانیت اجماع [[اهل‌بیت پیامبر]] {{عم}} است، نه افرادی معین از آنان، بی‌اساس است؛ زیرا وقوع اجماع بر مطلبی، حتمی و همیشگی نیست تا این که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[رستگاری]] و [[نجات]] [[مسلمانان]] از [[ضلالت]] را وابسته به آن کند، و از طرفی، مسائل [[اجماعی]] نسبت به مسائل اختلافی اندک است، و نمی‌تواند پاسخ‌گوی نیاز [[هدایتی]] مسلمانان در همه مسائل [[دینی]] باشد. از سوی دیگر، در مسایلی که [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} در آنها آراء ناسازگار داشته باشند، از [[قرآن]] جدا خواهند شد، و این بر خلاف [[نص]] [[حدیث]] است که بیان‌گر جدا ناپذیری [[اهل‌بیت]] {{عم}} و قرآن از یکدیگر می‌باشد. بنابراین، افراد خاصی از اهل‌بیت {{عم}} مقصود است که از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و هر یک از آنان در [[زمان]] خاص در کنار [[قرآن کریم]]، [[امت]] را [[راهنمایی]] و [[رهبری]] می‌کند، و [[پیروی]] از او [[رهایی]] بخش از ضلالت خواهد بود<ref>الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۲۷- ۱۲۸؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۴۵- ۲۴۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۶۹-۱۷۹؛ [[علی ربانی گلپایگانی|گلپایگانی، علی ربانی]]، [[حدیث ثقلین (مقاله)|مقاله «حدیث ثقلین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۳]]، ص ۳۶۷-۳۷۷.</ref>
 
== [[شبهه]] روایات معارض ==
در برابر استدلال به حدیث [[ثقلین]] بر [[امامت اهل بیت]] خاص [[پیامبر]]{{صل}}، روایاتی به عنوان معارض مطرح شده است:
#{{متن حدیث|اقْتَدُوا بِاللَّذَيْنِ مِنْ بَعْدِي أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ، وَ اهْتَدُوا بِهَدْيِ عَمَّارٍ، وَ تَمَسَّكُوا بِعَهْدِ ابْنِ أُمِّ عَبْدٍ}}: پس از من به [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[اقتدا]] کنید و از [[هدایت]] [[عمار]] هدایت بجویید و به [[عهد]] ابن ام عبد ([[عبدالله بن مسعود]]) تمسک جویید.
#{{متن حدیث|إِنَّ الْحَقَّ يَنْطِقُ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ}}: [[حق]] با زبان عمر سخن می‌گوید.
#{{متن حدیث|أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ}}: [[اصحاب]] من همانند [[ستارگان]] آسمان‌اند، به هر یک که اقتدا کنید، هدایت شده‌اید.
#{{متن حدیث|أَعْلَمُكُمْ بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ}}: [[معاذ بن جبل]] داناترین شما به [[حلال و حرام]] است.
#{{متن حدیث|عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَ سُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ مِنْ بَعْدِي تَمَسَّكُوا بِهَا}}: بر شما باد که به [[سنت]] من و سنت [[جانشینان]] [[رشید]] و هدایت یافته پس از من تمسک جویید<ref>قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی، ج۲۰، جزء اول، ص۱۹۳؛ دهلوی، غلام محمد بن محیی الدین، مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۱۷۴.</ref>.
 
پاسخ اجمالی [[روایات]] یاد شده این است که بر فرض صحت آنها هیچ‌یک نمی‌تواند معارض [[حدیث ثقلین]] باشد؛ زیرا این روایات تنها از طریق [[اهل سنت]] نقل شده‌اند، در حالی که حدیث ثقلین را هر دو گروه [[روایت]] کرده و پذیرفته‌اند<ref>سیدمرتضی، علی بن حسین، الشافی، ج۳، ص۱۲۹؛ طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۴۶؛ میلانی، علی، نفحات الازهار، ج۲، ص۳۰۹.</ref>.
 
و پاسخ تفصیلی آن این است که:
# به [[گواهی]] عده‌ای از [[عالمان]] برجسته اهل سنت مانند [[ابن حزم]]<ref>ابن حزم، علی بن احمد، الفصل فی الملل والأهواء والنحل، ج۳، ص۲۷.</ref>، [[برهان الدین فرغانی]]<ref>شرح المنهاج نفحات الازهار، ج۳، ص۱۰۳.</ref>، [[شمس الدین ذهبی]]<ref>ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۰۵ و ۱۴۱.</ref> و [[ابن حجر عسقلانی]]<ref>ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۱، ص۱۸۸ و ۲۷۲؛ ج۵، ص۲۳۷.</ref>، و [[شیخ الاسلام هروی]]<ref>امین عاملی، سید محسن، الدر النضید، ص۹۷.</ref>، [[حدیث]] «[[اقتدا]] به [[ابوبکر]] و [[عمر]]» فاقد اعتبار، بلکه مجعول است؛ چنانکه دلالت آن بر [[امامت ابوبکر]] و عمر نیز از جهاتی مخدوش است؛ اولاً: با این سخن عمر که «اگر کسی را به [[جانشینی]] خود تعیین نکنم، کسی که از من بهتر است یعنی [[رسول خدا]]{{صل}} نیز کسی را به جانشینی خود تعیین نکرد<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۴۸، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف.</ref>، سازگاری ندارد، ثانیاً اگر این [[حدیث]] چنین دلالتی داشت، ابوبکر در [[جریان سقیفه]] برای مجاب کردن [[انصار]] به جای استناد به حدیث {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ}} به [[حدیث اقتدا]] که به نام او تصریح شده، [[استدلال]] می‌کرد و [[طلحه]] به او [[اعتراض]] نمیکرد که چرا عمر را به جانشینی خود [[منصوب]] کرده و او در پاسخ به اعتراض طلحه به آن استناد میکرد<ref>سیدمرتضی، علی بن حسین، الشافی، ج۲، ص۳۰؛ طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، ج۳، ص۳۵ – ۳۸.</ref>.
# لازمه روایت {{متن حدیث|إِنَّ الْحَقَّ يَنْطِقُ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ}}، حقانیت سخنان او در همه مسایل و موارد است، در حالی که او خود در موارد بسیاری به نادرستی سخنان خود اعتراف کرده و گاهی در یک مسأله آراء مختلف و متعارضی صادر کرده است<ref>امینی، عبد الحسین، الغدیر، ج۶، ص۱۲۰ - ۴۶۰.</ref>. مضاف بر این که اگر [[روایت]] مزبور درست بود، نمی بایست هیچ‌یک از [[صحابه]] در هیچ مسأله‌ای با او [[مخالفت]] کند، در حالی که واقعیت بر خلاف آن است.
# بسیاری از [[عالمان]] برجسته [[اهل سنت]] سند حدیث {{متن حدیث|أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ...}}، را ناتمام دانسته‌اند که [[احمد بن حنبل]]، [[ابوبکر]]، [[بزار]]، [[ابن عدی]]، [[ابوالحسن دار قطنی]]، [[ابن حزم]]، [[ابوبکر بیهقی]]، [[ابن عبدالبر]]، [[ابن عساکر]]، [[شمس الدین ذهبی]]، [[ابن قیم جوزیه]]، [[ابن حجر عسقلانی]]، [[سخاوی مصری]]، [[جلال الدین سیوطی]]، [[ملا علی قاری]]، [[شهاب خفاجی]] و [[قاضی شوکانی]] از آن جمله‌اند<ref>میلانی، علی، الرسائل العشر فی الأحادیث الموضوعة ص۱۷ – ۴۸.</ref>. مدلول [[حدیث]] نیز پذیرفته نیست؛ زیرا در میان [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} اقوال، آراء و [[اعمال]] متعارض بسیاری یافت می‌شود، لازمه حدیث مزبور درستی همه آنهاست که نادرستی آن بدیهی است. مضاف بر اینکه با [[احادیث]] متعدد و معتبری که بر [[انحراف]] و [[ارتداد]] بسیاری از صحابه دلالت می‌کند، منافات دارد<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، باب فی الحوض، ح۱، ۷، ۸، ۹، ۱۰ و ۱۱ و باب غزوة الحدیبیة، و کتاب الفتن، باب اول، ح۲.</ref>.
# اگر حدیث {{متن حدیث|اهْتَدُوا بِهَدْيِ عَمَّارٍ}} صحیح باشد با [[حدیث ثقلین]] منافات نخواهد داشت؛ زیرا [[عمّار]] از پیشتازان در [[تمسک به قرآن]] و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} و از خواص اصحاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود و در [[پیروی]] از او به [[شهادت]] رسید، علاوه بر این، [[حدیث]] مزبور، مبنای اهل سنت را در [[عدالت صحابه]] مخدوش می‌سازد؛ زیرا شماری از آنان با [[عمار]] مخالفت کردند، و حتی او را [[آزار]] داده و با او [[خصومت]] و [[جنگ]] کردند، در نتیجه از [[هدایت]] عمار پیروی نکرده و [[گمراه]] شدند<ref>میلانی، علی، نفحات الازهار، ج۳، ص۹ – ۶۲.</ref>.
#اشکال مزبور بر [[روایت]] {{متن حدیث|تَمَسَّكُوا بِعَهْدِ ابْنِ أُمِّ عَبْدٍ}} نیز وارد است زیرا برخی از [[صحابه]] به ویژه [[خلیفه دوم]] و سوم با وی [[مخالفت]] کردند. به دستور [[عمر]] به [[زندان]] افکنده شد<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۵ – ۸.</ref> و به دستور [[عثمان]]، به شدت کتک خورد و در حال [[خشم]] از عثمان از [[دنیا]] رفت<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶ – ۶۷.</ref>.
# علاوه بر مناقشات سندی در روایت {{متن حدیث|أَعْلَمُكُمْ بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ}}<ref>میلانی، علی، نفحات الازهار، ج۳، ص۷۹ – ۸۸؛ ج۱۱، ص۲۵۷ – ۲۷۷.</ref> از نظر مدلول نیز نمی‌تواند معارض [[حدیث ثقلین]] باشد؛ زیرا لازمه آن [[برتری]] معاذ در [[احکام]] [[حلال و حرام]] بر عموم صحابه است، که قطعاً چنین نبوده است؛ لذا برخی آن را به پس از انقراض بزرگان صحابه مقید کرده و گفته‌اند: [[ابوبکر]]، عمر و علی{{ع}} درباره حلال و حرام داناتر از معاذ بوده‌اند <ref>مناوی، عبدالرئوف، فیض القدیر، ج۱، ص۵۷۴.</ref>. علاوه بر این، گزارش‌های [[تاریخی]] بیانگر آن است که معاذ در مواردی در فهم حلال و حرام دچار [[اشتباه]] شده و توسط برخی از صحابه به اشتباه خود پی برده است<ref>زهری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۵۸۵ – ۵۸۷.</ref>.
# [[حدیث]] {{متن حدیث|عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَ سُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ...}} اولاً از نظر سند مورد مناقشه است<ref>میلانی، علی، نفحات الازهار، ج۲، ص۳۱۱ – ۳۲۷.</ref> و ثانیاً با حدیث ثقلین منافات ندارد؛ زیرا مقصود از [[خلفاء]] [[راشدین]] در آن، همان [[امامان اهل بیت]] پیامبرند که همواره یکی از آنان تا [[قیامت]] وجود دارد و عهده‌دار رهبری امت اسلامی است. حدیث مشهور [[دوازده خلیفه]] نیز مؤید همین مطلب است؛ زیرا جز بر [[امامان دوازده گانه]] [[اهل بیت]] منطبق نیست<ref>قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ص۳۰۳ و ۴۹۹.</ref>. اما اینکه در میان [[اهل سنت]] [[شهرت]] یافت که خلفای سهگانه یا چهارگانه را [[خلفای راشدین]] مینامند، هیچ دلیل معتبری ندارد<ref>امینی، عبد الحسین، الغدیر، ج۶، ص۴۶۶.</ref>.
 
گفته شده است دلالت [[حدیث ثقلین]] بر [[امامت اهل بیت]] با سخن [[امیرالمؤمنین]] که فرموده است: «[[شورا]] از آنِ [[مهاجرین]] و [[انصار]] است»، سازگاری ندارد<ref>دهلوی، غلام محمد بن محیی الدین، مختصر التحفة الاثنیعشریه، ص۱۷۴ – ۱۷۵.</ref>. امیرالمؤمنین{{ع}} [[سخن]] مزبور را در مقام [[احتجاج]] با [[معاویه]] بیان کرده و از باب [[جدال احسن]] است؛ زیرا اگر [[امام]]{{ع}} با استناد به [[نصوص امامت]] خود، با معاویه احتجاج می‌کرد، او می‌توانست با استناد به روش خلفای پیشین، [[احتجاج امام]]{{ع}} را رد کند، اما از آنجا که معاویه روش [[بیعت]] و شورا را در [[تعیین امام]] پذیرفته بود، امیرالمؤمنین{{ع}} با همان روش با او احتجاج کرده تا [[حجت]] بر او و دیگران تمام شود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|گلپایگانی، علی ربانی]]، [[حدیث ثقلین (مقاله)|مقاله «حدیث ثقلین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۳]]، ص ۳۶۷-۳۷۷.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۵۲

ویرایش