آیه تبلیغ در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(۲۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳: | خط ۳: | ||
| موضوع مرتبط = آیه تبلیغ | | موضوع مرتبط = آیه تبلیغ | ||
| عنوان مدخل = آیه تبلیغ | | عنوان مدخل = آیه تبلیغ | ||
| مداخل مرتبط = [[آیه تبلیغ در تفسیر و علوم قرآنی]] - [[آیه تبلیغ در حدیث]] - [[آیه تبلیغ در کلام اسلامی]] - [[آیه تبلیغ در معارف و سیره رضوی | | مداخل مرتبط = [[آیه تبلیغ در تفسیر و علوم قرآنی]] - [[آیه تبلیغ در حدیث]] - [[آیه تبلیغ در کلام اسلامی]] - [[آیه تبلیغ در معارف و سیره رضوی]] - [[آیه تبلیغ از دیدگاه اهل سنت]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
'''آیه تبلیغ''' {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> خواه در [[سیاق آیات]] قبل و بعد خود باشد و خواه نباشد، خبر از [[ابلاغ]] دستور مهمی به [[رسول اکرم]]{{صل}} میدهد که اگر حضرتش به انجام نرساند، کل [[اسلام]] در معرض خطر قرار میگیرد. موضوع این ابلاغ چنان مهم است که آن حضرت با بیانی خاص مورد خطاب [[الهی]] قرار گرفته است. [[حال]] این سؤال مطرح است که [[رسول خدا]]{{صل}} (با وجود اهتمام فراوانی که به [[ابلاغ احکام]] الهی داشت) نگران چه توطئهای بود که در ابلاغ این [[دستور الهی]] درنگ میکرد و [[منتظر]] فرصت مناسب بود؟ در حالی که ایشان در انجام [[وظایف]] [[رسالت]] هرگز از توطئههای گوناگون [[کفار]] و [[یهودیان]] هراسی نداشت و با [[قاطعیت]] [[احکام الهی]] را بیان میفرمود. | |||
با بررسی احتمالات گوناگون، این نتیجه حاصل میگردد که تنها حکمی که چنین حساسیت و اهمیتی دارد، ابلاغ امری معادل [[اصل دین]] است؛ یعنی [[ولایت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} برای [[حفظ]] و [[حراست از دین]] و این همان مطلبی است که [[خداوند]] دستور به ابلاغ آن میدهد، [[روایات]] مختلف دلالت بر این امر دارد که [[شأن نزول آیه]] [[تبلیغ]]، موضوع ولایت و [[جانشینی حضرت علی]]{{ع}} بوده است. از مهمترین این روایات، [[حدیث مشهور]] [[غدیر]] است که به [[تواتر]] از [[شیعه]] و [[سنی]] نقل گردیده است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴]]، ص۱۵۳.</ref>. | |||
== [[شأن نزول آیه | == [[شأن نزول آیه]] == | ||
[[مفسّران]]، [[محدّثان]] و [[مورّخان]] [[شیعه]] همگی بدون هیچ گونه تردیدی، [[آیه]] را با واقعه «[[غدیر]]»، مرتبط | [[مفسّران]]، [[محدّثان]] و [[مورّخان]] [[شیعه]] همگی بدون هیچ گونه تردیدی، [[آیه تبلیغ]] را با واقعه «[[غدیر]]»، مرتبط دانسته و محتوای [[پیام]] آن را [[ولایت]] و [[امامت امام علی]]{{ع}} بیان کردهاند. به عنوان نمونه [[علامه امینی]] از 30 منبع [[حدیثی]] و [[تفسیری]] [[اهل]] [[سنّت]]، همچون «کتاب الولایه» از [[ابن جریر طبری]]، [[تفسیر]] الثعلبی، کتاب ما نزل من القرآن فی علی از [[ابو نعیم اصفهانی]]، أسباب النزول واحدی و...، ارتباط این آیه را با [[جریان غدیر]]، نقل کرده است. <ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج1، ص214-223</ref> گر چه ممکن است بعضی از آنها این ارتباط و آنچه را نقل کردهاند، قبول نداشته باشند. | ||
عیّاشی از مفسّران [[شیعی]]، از [[ابن عبّاس]] و [[جابر بن عبد الله انصاری]] نقل میکند که: [[خداوند]]، به [[پیامبر]]{{صل}}[[ امر]] کرد تا علی{{ع}} را به [[امامت]] [[مردم]]، [[منصوب]] کند و ولایت او را به آنان خبر دهد. پیامبر{{صل}} ترسید که بگویند: عموزادهاش را برگزیده است و در این باره، [[سرکشی]] کنند. پس خداوند به او چنین [[وحی]] کرد: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن و اگر نکنی، پیامش را نرساندهای، و [[خدا]]، تو را از گزند مردم، نگاه میدارد». <ref>تفسیر عیّاشی: ج۱، ص۳۳۱.</ref>. | عیّاشی از مفسّران [[شیعی]]، از [[ابن عبّاس]] و [[جابر بن عبد الله انصاری]] نقل میکند که: [[خداوند]]، به [[پیامبر]]{{صل}}[[ امر]] کرد تا علی{{ع}} را به [[امامت]] [[مردم]]، [[منصوب]] کند و ولایت او را به آنان خبر دهد. پیامبر{{صل}} ترسید که بگویند: عموزادهاش را برگزیده است و در این باره، [[سرکشی]] کنند. پس خداوند به او چنین [[وحی]] کرد: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن و اگر نکنی، پیامش را نرساندهای، و [[خدا]]، تو را از گزند مردم، نگاه میدارد». <ref>تفسیر عیّاشی: ج۱، ص۳۳۱.</ref>. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از اعلام [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}} از مردم خواست تا دیگران را از این امر باخبر کرده و به بزرگان [[اصحاب]] [[امر]] کرد که به علی{{ع}} بابت چنین [[ولایتی]] تبریک بگویند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳. </ref>. هنوز جمعیّت متفرّق نشده بود که [[پیک وحی]] فرود آمد و آیۀ {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز كسانى كه كافر شدهاند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم». سوره مائده، آیه ۳.</ref> را نازل کرد<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی ۵]]، ص۲۴-۲۶.</ref>. | [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از اعلام [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}} از مردم خواست تا دیگران را از این امر باخبر کرده و به بزرگان [[اصحاب]] [[امر]] کرد که به علی{{ع}} بابت چنین [[ولایتی]] تبریک بگویند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳. </ref>. هنوز جمعیّت متفرّق نشده بود که [[پیک وحی]] فرود آمد و آیۀ {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز كسانى كه كافر شدهاند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم». سوره مائده، آیه ۳.</ref> را نازل کرد<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی ۵]]، ص۲۴-۲۶.</ref>. | ||
=== بررسی و نقد اقوال و احتمالات دیگر === | |||
برخی از [[علمای اهل سنت]] در صدد توجیه دیگری برای [[آیه]] برآمدهاند تا ربطی به مسألۀ [[غدیر]] نداشته و از مؤيّدات [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}}، به [[حساب]] نیاید اینک این توجیهات را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم | |||
==== '''[[نزول آیه]] در قضیه [[محافظت]] [[پیامبر]] در [[مدینه]]''' ==== | |||
[[اهل سنت]] بر اساس برخی از [[روایات]] میگویند: پیش از [[نزول]] این آیه از پیامبر محافظت میشد ولی پس از نزول آن و تضمین [[خداوند]] بر [[حفظ جان]] ایشان عذر | |||
[[نگهبانان]] را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را [[حفظ]] خواهد کرد.». | |||
'''پاسخ:''' | |||
# اولاً این روایات بر فرض احراز صدور، در صدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد بلکه در آنها تنها استناد [[پیامبر خدا]]{{صل}} را به بخشی از این آیه نشان میدهد و چون در متن برخی از روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیهٔ [[رسول خدا]]{{صل}} در مدینه بوده است احتمال دارد در فاصله [[غدیر خم]] تا [[وفات پیامبر]] [[خدا]] باشد. | |||
# ثانياً: اساساً [[مفسّران]] اهل سنت این روایات را [[غریب]] دانسته و بر این قول متفقند که چون آیۀ مذکور [[مدنی]] و در اواخر [[بعثت]] نازل شده است با [[حراست]] [[ابو طالب]] در [[مکه]] پیوندی ندارد. <ref>تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.</ref>. | |||
# ثالثاً قول به اینکه آیه فوق دو بار یکی در اوائل بعثت و دیگری در مدینه در اواخر بعثت نازل شده باشد نمیتواند مشکلی را حل کند؛ زیرا بر فرض که آیه در اوائل بعثت نازل شده باشد و در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبر{{صل}} باشد ولی نیازی به [[نگهبانی]] رسول خدا، در مدینه توسط یارانش نخواهد بود. | |||
==== [[نزول آیه]] در قضیه [[حراست]] در [[مکه]] ==== | |||
[[سیوطی]] از [[ابن عباس]] نقل میکند که از [[رسول خدا]]{{صل}} سؤال شد کدام [[آیه]] بر شما گران آمد؟ حضرت فرمود: در ایام [[موسم حج]] در [[منا]] بودم و [[مشرکان]] [[عرب]] و سایر [[مردم]] در آنجا بودند؛[[ جبرئیل]] بر من نازل شد و گفت {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان..». سوره مائده، آیه 67.</ref>.... من برخاستم و ندا دادم ای مردم چه کسی مرا [[یاری]] میکند تا [[پیام]] پروردگارم را برسانم و برای او [[بهشت]] باشد؟ ای مردم! بگویید: {{{عربی|لا اله الا الله}} و من [[رسول]] خدایم تا [[رستگار]] شده و [[نجات]] یابید و به بهشت روید. پس هیچ کس از مرد وزن و [[کودک]] نبود جز آنکه مرا با خاک و سنگ [[هدف]] قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند: [[دروغگو]] است... تا اینکه عموی ایشان آمد و آن حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند». <ref>سیوطی، الدر المنثور، ج3، ص17؛ آلوسی، روح المعانی، ج4، ص290؛ فتح القدیر، ج2، ص61.</ref>. | |||
'''پاسخ:''' | |||
این [[حدیث]] از موضوعات و جعلیات [[بنی العباس]] بوده تا در برابر [[علویان]] فضیلتی بسازند زیرا: | |||
# اولا: [[آیه]] مذکور به اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] در اوائل [[بعثت]] در [[مکه]] نازل نشده است و تکرار [[نزول]] هم وجهی ندارد. | |||
# ثانیا: این حدیث، [[خبر واحد]] است و با تمام احادیثی که مخالف با این مضمون است، منافات دارد. | |||
==== [[نزول آیه]] در [[جنگ]] با [[بنی انمار]] ==== | |||
[[ابن ابیحاتم]] به نقل از [[جابر بن عبدالله انصاری]] میگوید در [[جنگ]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} با [[بنی انمار]]، حضرت بر سر چاهی نشستند. مردی به نام [[وارث]] یا غورث بن حارث از [[بنی نجار]] قصد کشتن حضرت را کرد. وی نزد [[پیامبر]] آمد و گفت شمشیرت را بده تا ببویم. حضرت آن را به وی داد، آنگاه از دستش لیز خورده و افتاد. پیامبر به او فرمود: [[خداوند]] بین تو و آنچه میخواستی انجام دهی، مانع شد. آنگاه این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.<ref>ابن کثیر، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۴</ref>. | |||
'''پاسخ:''' | |||
#اوّلاً: [[ابن کثیر]] بعد از نقل این [[حدیث]] میگوید: «[[حدیث جابر]] بدین صورت [[غریب]] است. <ref>تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.</ref>. | |||
# ثانیاً: در نقل این داستان [[اختلاف]] است؛ زیرا [[ابوهریره]] آن را به نحو دیگری نقل میکند.<ref>سیوطی، درالمنثور، ج۳، ص۱۱۹؛ تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹</ref> و اختلاف در نقل، سبب وهن [[روایت]] است. | |||
==== [[نزول آیه]] درباره [[رجم]] و [[قصاص]] ==== | |||
برخی از [[اهل سنت]] در [[شأن نزول آیه]] میگویند: «[[خداوند]] به پیامبرش دستور داد تا آنچه را که درباره [[حکم]] رجم و قصاص بر وی نازل شده [[اعلان]] کند. در واقع ایــن اعلان برخوردی در برابر موضع [[یهود]] بود که میخواستند به نحوی از حکم رجم زنای محصنه و قصاص که در [[تورات]] آمده است، [[فرار]] کنند. از این رو افرادی را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستادند تا از ایشان دربارۀ این دو موضوع سؤال کنند،[[ جبرئیل]] نازل شد و حکم رجم و قصاص را آورد». <ref>بدرالدین عینی، عمدة القارى، ج۱۸، ص۲۰۶؛ بغوی، تفسیر معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ فخر رازی، مفاتيح الغيب، ج۱۲، ص۴۸</ref>. ایشان بر این باورند که [[آیات]] ۴۱ تا ۴۳ که پیش از [[آیه]] مورد بحث در همین [[سوره مائده]] است در این باره است. | |||
'''پاسخ:''' | |||
# اوّلاً: این قول بدون دلیل و مخالف با اقوال تمام [[صحابه]] است. | |||
# ثانیاً: متن این آیات در رد این قول کافی است، چون یهود در [[زمان]] [[نزول]] این [[سوره]] در اواخر [[بعثت]] تار و مار شده و سر جایشان نشسته بودند و در موقعیتی قرار نداشتند که بتوانند به حضرت زیانی برسانند تا خداوند وعدۀ [[حفظ]] به آن حضرت دهد. | |||
==== [[نزول آیه]] درباره [[مکر]] [[یهود]] ==== | |||
اولین کسی که [[آیه تبلیغ]] را در قضیه مکر یهود [[تفسیر]] کرد، [[مقاتل]] بن سلیمان است. <ref>تفسير مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۴۹۱ و ۴۹۲</ref> و پس از وی [[طبری]] و [[بغوی]] و [[محمد بن ابی بکر]] رازی این قول و تفسیر را [[اختیار]] کردهاند. <ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ بغوی، تفسير معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ رازی، تفسير اسألة القرآن المجيد و اجوبتها، ص۷۴</ref>. [[فخر رازی]] نیز پس از احتمالات فراوان در مورد نزول آیه مورد بحث، همین قول را برگزیده و تنها دلیل آن را نیز [[سیاق]] یا تناسب [[آیات]] قبل و بعد دانسته که جملگی دربارهٔ [[یهودیان]] است. <ref>رازی، مفاتيح الغيب، ج ۱۲، ص۵۰.</ref>. | |||
'''پاسخ:''' | |||
# اولاً: [[سوره مائده]] آخرین سورهای است که بر [[پیامبر]] در [[حجة الوداع]] نازل شده است و در آن موقع یهود شوکتی نداشتهاند تا پیامبر از آنها [[خوف]] داشته باشد و احتیاج به [[محافظت]] و [[عصمت]] و [[نگهبانی]] از آنها داشته باشد. | |||
# ثانياً: [[قرآن]] موجود بر اساس [[ترتیب نزول]] آن نبوده تا بتوان به [[سیاق آیات]] آن بر ظهور یک معنا [[تمسک]] کرد. | |||
# ثالثاً: سیاق بر فرض ظهور داشتن قرینۀ مقامی است و در برابر [[نص]] [[روایات]] و قرینههای دیگر، ظهوری نخواهد داشت. | |||
# رابعاً: بنا بر گفته فخر رازی، حکمی که [[خداوند]] دربارهٔ یهود نازل کرد و به قدری بر آنان گران تمام شد که موجب تأخیر در [[ابلاغ]] آن از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} گردید، این بود:{{متن قرآن|ْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید، بر حق نیستید..». سوره مائده، آیه 68.</ref>. در حالی که قرآن پیش از این [[آیه]] در آیه ۶۴ همین [[سوره]] خطاب تندتری به يهود دارد: {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا}}<ref>«و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد..». سوره مائده، آیه 64.</ref>. | |||
# خامساً: وجود این [[آیه]] در بین [[آیات]] [[یهود]]، ممکن است اشاره به این نکته باشد که منافقانی که [[پیامبر]]{{صل}} از آنها [[خوف]] داشت، به منزلهٔ یهود و از سنخ آنان در [[کفر]] | |||
و ضلالتند. <ref>علی اصغر رضوانی، امامت در قرآن، ص258-262.</ref>. | |||
== مفردات آیه == | |||
=== معناشناسی {{متن قرآن|بَلِّغْ}} === | |||
واژه {{متن قرآن|بَلِّغْ}}، به معنای رساندن به نقطه پایانی مقصد است یعنی [[خداوند]] به پیامبرش امر کرده که ای [[پیامبر]]، آنچه بر تو نازل شده است، به صورت تام و کامل به دیگران برسان. همچنین از عبارت {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ}} به دست میآید که [[تبلیغ]] علاوه بر تبلیغ لسانی، باید در [[مقام عمل]] و فعل هم باشد تا برای همگان [[اتمام حجت]] شده باشد. از طرفی میان [[ابلاغ]] و تبلیغ نیز تفاوت وجود دارد. ابلاغ، [[اطلاعرسانی]] است، ولی تبلیغ، انتقال چهره به چهره و رساندن عملی است. | |||
=== معناشناسی {{متن قرآن|أُنْزِلَ}} === | |||
واژه {{متن قرآن|أُنْزِلَ}}، به صورت فعل مجهول آمده تا اهمیت و بزرگی موضوع مطرح شده در [[آیه]] را نشان دهد. عبارت {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}} از [[وحی رسالی]] پیامبر{{صل}} حکایت میکند، نه [[وحی قرآنی]]. وحی رسالی از آموزههایی حرف میزند که در [[قرآن]] نیامده، ولی بر پیامبر{{صل}} نازل شده و بخشی از [[سنت نبوی]] را در بر میگیرد، مانند: دستور به تعداد رکعات [[نماز]] و مانند آن، ولی وحی قرآنی آیاتی است که در قالب [[قرآن کریم]] گردآوری شده است. عبارت {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}} میفهماند که مسألۀ آیه، از نگاه [[اسلام]] اهمیت به سزایی دارد تا آنجا که اگر پیامبر{{صل}} آن را انجام ندهد، رسالتشان ناتمام باقی میماند. | |||
=== مراد از {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} === | |||
این عبارت نشان میدهد عدهای در این مسئله موضعگیری [[سختی]] داشتهاند تا حدی که [[جان]] پیامبر{{صل}} در معرض خطر بوده است؛ به همین دلیل، خداوند [[حمایت]] خاص خودش را از پیامبر اعلام میدارد و واژه «النَّاسِ» شامل [[کافر]] و [[مؤمن]] میشود و [[حصر]] آن در [[کافران]]، توجیهی ندارد. همچنین باید توجه داشت کافران در {{متن قرآن|إِإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}} خصوص [[مشرکان]]، [[یهود]] و یا [[نصاری]] نیستند، بلکه [[کفر]] در آیه، معنای عام دارد که پوشانیدن [[حق]] است؛ از اینرو، پوشاندن و [[انکار]] [[ولایت امیر مؤمنان]]{{ع}} مصداق [[کفر]] به شمار میآید<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص۱۱۷.</ref>. | |||
== دلالت آیه == | |||
=== دلالت بر [[امامت امام علی]]{{ع}} === | |||
[[مفسران شیعه]] و روایات اهل بیت{{ع}} و همچنین اندیشمندان [[اهل سنت]] معتقدند [[آیه]] دربارۀ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نازل شده به نحوی که [[علامه امینی]] با نقل این واقعه و نزول آیه و خطبۀ پیامبر در غدیر و حوادث مربوط به آن از ۱۱۰ نفر از [[صحابه]] و ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۵۶ نفر از روات اهل سنت در طول چهارده [[قرن]] [[واقعه غدیر]] و نزول آیه را مربوط به [[امام علی]]{{ع}} میداند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳. </ref>، چنانکه افرادی از اهل سنت مانند ابینعیم [[اصفهانی]]، ابنعساکر، واحدی، [[سیوطی]] و حبری، از کسانیاند که [[شأن نزول آیه]] را در [[حق]] امیرالمؤمنین{{ع}} دانسته و از [[ابن عباس]] و ابی سعید [[خدری]] نقل کردهاند که آیۀ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ}} بر [[رسول خدا]]{{صل}} و در [[شأن]] [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} نازل شده است<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص ۱۱۹.</ref>. | |||
اما اختلافی که به سبب این آیه بین [[شیعه]] و اهل سنت ایجاد شده است مربوط به دلالت آیه است به نحوی که شیعه [[معتقد]] است نزول آیه به خاطر [[ولایت]] و [[جانشینی امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده است، ولی اهل سنت منکر این ادعا بوده و معتقدند مأموریتی که در این آیه بر دوش رسول خدا{{صل}} قرار داده شده مربوط به [[امامت]] و ولایت ایشان نیست بلکه آیه به این خاطر نازل شد که [[پیامبر]] در [[روز غدیر]] [[مردم]] را به [[دوستی]] با امیرالمؤمنین سفارش کند و یا اعلام کند که حضرت در تمام شرایط [[یار]] و [[یاور]] پیامبر بوده است. اما این فرضیه به سبب [[ادلۀ عقلی]] و [[نقلی]] قابل پذیریش نیست از جمله این [[دلایل]] میتوان به موارد زیر اشاره کرد: | |||
# '''[[دلایل عقلی]]:''' | |||
## آنچه از [[تاریخ اسلام]] نسبت به [[تعالیم]] و [[آموزههای دینی]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} ثبت و ضبط شده، نشان دهندۀ این است که هیچ کدام از آن آموزهها و [[تعالیم پیامبر]] مهمتر و اساسیتر از [[جریان غدیرخم]] نبوده است، با این [[حال]] آیا میتوان قائل بود [[مأموریت پیامبر]] در [[روز غدیر]]، فقط بیان [[دوستی]] با [[امام علی]]{{ع}} یا معرفی ایشان به عنوان [[ناصر]] و [[یاور]] [[پیامبر]]{{صل}} باشد؟ در حالی که بین این ادعا (دوستی و [[یاوری]]) و محتوای [[آیه]] که عدم [[ابلاغ]] آن به منزلۀ ترک [[رسالت الهی]] معرفی شده، تناسب و سنخیتی وجود ندارد. | |||
## صریح [[آیۀ تبلیغ]] نشان دهندۀ این مطلب است که پیامبر{{صل}} از ابلاغ [[آیه تبلیغ]] [[خوف]] و [[واهمه]] داشتند به طوری که این واهمه [[مأموریت]] حضرت را با تأخیر مواجه کرد. این امر بدان سبب بود که [[پیام]] آیه چنان با اهمیت و مسئلهساز برای گروهی بود که حضرت [[احساس]] خطر و نوعی [[ناامنی]] برای [[دین]] یا [[جامعه اسلامی]] میکردند. با این تفاصیل نمیتوان قائل شد حضرت فقط برای [[ابلاغ پیام]] [[دوستی]] با حضرت مامور شده بودند چراکه روشن است چنین پیامی با صرف [[معرفی حضرت علی]]{{ع}} به عنوان یاور یا توصیه به دوستی حضرت تناسب و سنخیت ندارد، همچنین فرضیۀ مدعیان ابلاغ دوستی و یاوری با [[خوف]] و واهمۀ پیامبر برای ابلاغ چنین مأموریتی منطقی به نظر نمیرسد، اما اگر ابلاغ آیه را به [[امامت]] و [[ولایت امیرالمؤمنین]] [[تفسیر]] کنیم، مأموریت پیامبر برای ابلاغ آیه بسیار منطقی و موجه خواهد بود؛ چراکه معنا ندارد پیامبر در یک [[روز]] گرم حدود یکصد هزار حجگزار را در یک بیابان سوزان نگه دارد و تنها به آنان توصیه کند علی{{ع}} را [[دوست]] بدارند و یا اینکه [[یاری]] دهندۀ خود را در طول بیست و سه سال معرفی کند.<ref>ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت ۲ (کتاب)|امامت، ص۲۱۳ - ۲۲۲. </ref> | |||
## از متن [[پیام غدیر]] که توسط [[پیامبر]]{{صل}} قرائت شد، میتوان [[استدلال]] کرد مسئلۀة به [[امامت حضرت علی]]{{ع}} ناظر بود، آنجا که پیامبر{{صل}} از [[اولویت]] خودش بر [[مردم]] و تقدم خود بر [[نفوس]] مردم[[سخن]] میگوید: {{متن حدیث| ألَسْتُ اَوْلي}}... | |||
# '''[[دلیل نقلی]]:''' [[روایات صحیح]] و متعددی دربارۀ [[نزول]] این [[آیه]] در [[روز غدیر]] و در [[شأن]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} به تواتر نقل شده است<ref>ر.ک: الغدیر: ج۱، ص۲۱۴ به بعد.</ref> مانند: | |||
## [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: «[[خداوند]]، پیامبرش را به [[ولایت امام علی]]{{ع}} [[فرمان]] داد و بر او این آیه را نازل کرد: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. خداوند [[ولایت اولی الامر]] را [[واجب]] کرد. آنان نمیدانستند این [[ولایت]] چیست. پس خداوند به محمد{{صل}} فرمان داد، ولایت را برای آنان [[تفسیر]] کند، همانگونه که [[احکام]] [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حجّ]] را تفسیر میکند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شده و نگران بود که نکند مردم از دینشان برگشته و او را [[تکذیب]] کنند، در همین هنگام این آیه به [[قلب]] پیامبر نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. پس حضرت به [[فرمان خدا]]، [[امر]] ولایت را آشکار ساخت و [[ولایت علی]]{{ع}} در [[روز غدیر خم]] را معرفی کرد... و به مردم فرمان داد، تا حاضران غایبان را [[آگاه]] کنند»<ref>{{متن حدیث|أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً صأَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ{{ع}}یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَی الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِب}}؛ کافی، ج۱، ص۲۹۰، ح۵.</ref><ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص۱۱۹. </ref> | |||
## [[سیوطی]] در [[الدرالمنثور]]<ref>الدر المنثور؛ ج۲، ص۳۹۸.</ref> و همچنین دیگران در سایر کتب، از [[ابن مسعود]] نقل کردهاند که گفت: در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} این [[آیه]] را اینگونه قرائت مىکردیم: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} ـ{{عربی|أن علیاً مولی المؤمنین}} ـ {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده که علی مولای مؤمنین است را، ابلاغ کن و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرساندهاى. و خدا تو را از آسیب و گزند مردم نگه مىدارد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. | |||
##"[[حافظ]] ابوجعفر [[محمد بن جریر طبری]]" با [[اسناد]] خود در کتاب "الولایة فی طریق [[حدیث]] [[الغدیر]]" از [[زید بن ارقم]] نقل مىکند: وقتی [[پیامبر]]{{صل}} در بازگشت از [[حجةالوداع]]، در [[غدیر خم]]، هنگام ظهر و در هوای بسیار گرم، [[منزل]] کرد و دستور داد، چادرها را افراشتند و امر به [[نماز جماعت]] کرد، همگی جمع شدیم و حضرت، [[خطبه]] بلیغی خواند و سپس فرمود: "[[خدای تعالی]] بر من این آیه را نازل کرده است: اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره [[ولایت]] و رهبرى [[علی بن ابی طالب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن و اگر انجام ندهى [[پیام]] [[خدا]] را نرساندهاى و خدا تو را از آسیب و گزند [[مردم]] نگه مىدارد. و [[جبرئیل]] از طرف پروردگارم به من امر کرده است که در این مکان بایستم و هر سفید و سیاهی را از این امر [[آگاه]] سازم که: علی بن ابی طالب، [[برادر]]، [[وصی]]، [[خلیفه]] و [[امام]] پس از من است. تا آنجا که فرمود: ای مردم! بدانید که خدا او را به عنوان ولی و امام شما منصّوب کرده است و [[اطاعت]] از او را بر همگان [[واجب]] فرموده است؛ پس [[حکم]] او لازم الاجرا و [[کلام]] او نافذ است، هرکس با او مخالفت کند، [[ملعون]] و هر که او را [[تصدیق]] نماید مرحوم است. بشنوید و اطاعت کنید که [[الله]]، مولای شما و علی، امامتان است و پس از او، [[امامت]] در [[فرزندان]] من از صلب اوست تا [[روز قیامت]]. حلالی نیست جز آنچه خدا و رسولش [[حلال]] کردهاند و حرامی نیست جز آنچه خدا و رسولش [[حرام]] کردهاند... [[محکمات]] [[قرآن]] را بشناسید و از [[متشابهات]] آن [[پیروی]] نکنید و آن متشابهات را برای شما [[تفسیر]] نخواهد کرد مگر کسی که اکنون من دستش را گرفتهام و بازویش را بالا بردهام و بدانید: هر که من مولای اویم، این علی نیز مولای اوست و [[موالات]] او از جانب [[خدای عزّوجلّ]] واجب شده است که این موالات را نازل فرمود. آگاه باشید که من تکلیفام را ادا کردم، آگاه باشید که من [[تبلیغ]] کردم، آگاه باشید که من به گوش همگان رساندم، آگاه باشید که من این امر را آشکار کردم، بعد از من امارت بر [[مؤمنان]] برای احدی غیر از او حلال نیست". سپس علی را آنقدر به طرف [[آسمان]] بلند کرد که پاهایش به زانوهای [[پیامبر]] رسید و گفت: "ای [[مردم]]! این علی [[برادر]] و [[وصی]] و دارنده [[علم]] من، و [[جانشین]] من در میان کسانی است که به من [[ایمان]] آوردهاند و [[مفسر]] کتاب پروردگارم پس از من است و..."<ref>ر.ک: الغدیر؛ ج۱، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>. | |||
##"[[ابو اسحاق ثعلبی]]" نیز در کتاب تفسیرش ([[الکبیر]]) در [[تفسیر]] [[سوره معارج]] نقل کرده است: "وقتی [[رسول خدا]] در [[غدیر خم]] بود، همه مردم را فراخواند، زمانی که همگی جمع شدند، [[دست]] علی را گرفت و گفت: هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست. این مسئله در همه جا انتشار یافت تا اینکه به [[گوش]]"[[حارث بن نعمان]] فهری" رسید. او سوار بر شترش شد و به محضر رسول خدا{{صل}} آمد و شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و به حضرت گفت: ای محمد! به ما امر کردی [[شهادت]] بدهیم خدایی جز [[الله]] نیست و تو فرستاده او هستی، ما هم از تو قبول کردیم، [[امر]] کردی پنج بار در [[روز]] [[نماز]] بگزاریم، قبول کردیم، به [[زکات]] امر کردی، گردن نهادیم، دستور دادی [[رمضان]] را [[روزه]] بگیریم، پذیرفتیم، به [[حج]] امر کردی، قبول کردیم. سپس، از این همه [[راضی]] نشدی تا اینکه بازوان پسر عمویت را بالا بُردی و او را بر ما [[برتری]] دادی و گفتی که هر کس من مولای اویم، علی هم مولای اوست؟! آیا این اعلام [[جانشینی]] او از طرف توست یا از طرف [[خدا]]؟ حضرت فرمود: به خدایی که خدایی جز او نیست، [[سوگند]] که این امر از جانب خداست. پس حارث به سوی مرکبش بازگشت و اینچنین مىگفت: خدایا اگر آنچه محمد مىگوید [[حق]] است، پس بر ما سنگی از [[آسمان]] فرو بفرست یا عذابی دردناک بر ما نازل کن. پس هنوز به مرکبش نرسیده بود که خدا، سنگی به سوی او فرو فرستاد که به سرش اصابت کرد و از مخرجش خارج شد و سپس [[خدای متعال]] این [[آیه]] را نازل نمود: تقاضا کنندهاى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد. این [[عذاب]] مخصوص [[کافران]] است، و هیچ کس نمىتواند آن را دفع کند، از سوى [[خداوند]] ذى المعارج [خداوندى که فرشتگانش بر [[آسمانها]] صعود و [[عروج]] مىکنند<ref>{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}} «خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱-۳.</ref>.<ref>این حدیث را علامه شبلنجی در کتاب «نور الابصار فی احوال علی» صفحه ۷۱ از ثعلبی نقل کرده است، حلبی نیز در جلد سوم «السیرة الحلبیة»، صفحه ۲۷۴ در ضمن روایات «حجة الوداع»، این روایت را نقل کرده است.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۹۳-۹۶</ref>. | |||
=== دلالت بر [[الهی بودن امامت]] === | |||
از منظر [[متکلمان شیعه]]،[[ امامت]] امری [[انتصابی]] است و [[نصب امام]] توسط [[خدای متعال]] و به واسطه [[جعل]] مستقیم او به این [[مقام]] میرسد و از این رو [[مردم]] هیچ [[اختیار]] یا نقشی در [[انتخاب]] یا [[تعیین امام]] ندارند. [[متکلمان امامیه]] بر این باورند که در این خصوص حتی [[پیامبراکرم]]{{صل}} نیز نقشی نداشته و بلکه تنها [[وظیفه]] آن حضرت معرفی آن کسی است که خدای متعال او را به عنوان [[خلیفه]] خود در [[زمین]] و [[امام]] یا [[رهبر جامعه اسلامی]] انتخاب و تعیین کرده است. بر خلاف [[اهل سنت]] که انتخاب و تعیین امام را امری انتخابی دانسته و بر این باورند که [[رسول خدا]]{{صل}} نه کسی را به عنوان [[جانشین]] بعد از خود معرفی کرده و نه بر این مسأله [[وصیت]] نموده است بلکه انتخاب یا تعیین امام را به عهده مردم واگذاشته است. | |||
یکی از [[ادله]] انتصابی بودن یا [[الهی بودن امر امامت]] که دیدگاه [[شیعه]] را [[تأیید]] مینماید، [[آیه تبلیغ]] است. آنجا که به صراحت میفرماید {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>سوره مائده، آیه 67.</ref>. بدین معنا که «ای [[پیامبر]]! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی [[پیام]] او را نرساندهای؛ و [[خداوند]] تو را از (گزند) مردم در [[پناه]] میگیرد، خداوند گروه [[کافران]] را [[راهنمایی]] نمیکند». | |||
با توجه به آنکه [[روایات اهل بیت]]{{عم}}، [[شأن نزول]] این [[آیه]] را [[ولایت]] و [[امامت امیرمؤمنان]]{{ع}} میدانند، روشن میشود که مراد خدای از این سخن که میفرماید: ای [[رسول]] ما، آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده را به مردم [[ابلاغ]] کن، همان [[امامت]] و [[ولایت امیرمؤمنان]]{{ع}} است که توسط خدای متعال برای [[تصدی]] این مقام انتخاب و تعیین شده و به همین جهت است که هنگام خطاب به پیامبراکرم{{صل}} در اینجا از تعبیر «رسول» استفاده شده تا ما را به این نکته مهم رهنمون کند که [[وظیفه]] [[رسول]] منحصرا [[ابلاغ]] یا رساندن آنچیزی است که [[خدای متعال]] به او امر نموده است و از آنجا که [[امامت]] نیز در زمره اموری است که مختص خدای متعال بوده و [[مردم]] در آن اختیاری ندارند؛ لذا [[وظیفه پیامبر]] تنها ابلاغ [[امام]] تعیین شده توسط [[خدا]] به مردم است. چنانچه از ادامه [[آیه]] نیز همین مسأله قابل برداشت است؛ آنجا که میفرماید: اگر چنین نکنی،[[ رسالت]] خدا را انجام ندادهای. این بدان معناست که امامت [[عهد]] و منصبی [[الهی]] است که از ابتدای [[خلقت]] نیز [[رسالت]] خدای متعال بر آن قرار گرفته و [[امیرمؤمنان]] را برای این امر [[انتخاب]] نموده و از همه [[انبیا]] بر آن [[پیمان]] گرفته بود. | |||
با توجه به آنچه گذشت میتوان گفت: [[غدیر]] آخرین جایگاه [[اعلان]] عمومی امامت و [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و معرفی [[خلیفه خدا در زمین]] به مردم توسط [[پیامبراکرم]]{{صل}} بود. <ref>مکاتبه اختصاص دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.</ref>. | |||
=== دلالت بر [[اصل دین بودن امامت]] === | |||
[[متکلمان شیعه]] معتقدند مسأله [[امامت]] و [[ولایت]] در [[اسلام]] تا آن حد حائز اهمیت است که بر اساس برخی [[آیات]] و [[روایات]]، باید آن را از [[اصول دین]] برشمرد نه به عنوان فرعی از [[فروع]]. بر خلاف [[اهل سنت]] که امامت را به عنوان یک مسأله فرعی [[فقهی]] -در صورتی که به [[امام]] به عنوان [[رهبر سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] و [[حاکم]] بنگریم- یا [[کلامی]] -در صورتی که [[ریاست]] عمومی امام را علاوه بر [[سیاست]] و [[امور دنیوی]] در [[امور دینی]] [[مردم]] نیز بپذیریم- مطرح مینمایند. از منظر متکلمان شیعه یکی از ادلهای که بر اصل بودن امامت در اسلام، دلالت دارد، [[آیه تبلیغ]] است. آنها بر این باورند که لسان [[آیه]] و لحن آن چنان است که چیزی غیر از اصل انگاری امامت از آن قابل استفاده نیست. چه اینکه [[خدای متعال]] خطاب به [[پیامبر]] خود میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>سوره مائده، آیه 67.</ref>. بدین معنا که «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی [[پیام]] او را نرساندهای...» | |||
چنین خطابی که با یک هشدار جدی به [[رسول خدا]]{{صل}} همراه شده است، به روشنی بر این مسأله دلالت دارد که کوتاهی پیامبر در انجام آن [[مأموریت]]، نه تنها موجب تضییع تمام زحمات آن حضرت در دوران رسالتش میشود بلکه موجب تضییع [[رسالت الهی]] و به هدر رفتن زحمات سایر انبیای قبل نیز خواهد شد. این بدان معناست که آن مسأله در بالاترین درجه اهمیت نزد خدای متعال قرار دارد و بدیهی است که چنین امری نمیتواند در شمار مسائل فرعی [[دین]] باشد بلکه حتما اصلی از اصول دین محسوب میگردد و از آنجا که [[روایات اهل بیت]]{{عم}} [[شان نزول]] این آیه را امامت و [[ولایت امیرمؤمنان]]{{ع}} میدانند، میتوان گفت:[[ امامت]] از جمله مهمترین [[اصول دین]] در [[اسلام]] است. <ref>مکاتبه اختصاصی [[دانشنامه]] [[ امامت]] و [[ولایت]] با [[محمد هادی فرقانی]].</ref>. | |||
=== دلالت بر [[ضرورت امامت]] === | |||
لسان [[آیه تبلیغ]] و هشداری که در آن خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}} آمده حاکی از آن است که مسأله [[امامت]]، امری مهم و ضروری برای ادامه [[زندگی]][[ بشر]] پس از [[خاتم انبیا]]{{صل}} است. مسألهای که اگر مورد توجه قرار نگرفته یا رسول خدا{{صل}} نسبت به [[ابلاغ]] آن به [[مردم]]، کوتاهی نمایند، به اصل [[رسالت الهی]] و [[هدف]] [[خدای متعال]] از ارسال [[انبیا]] و [[رسل]] خلل وارد میکند. این مسأله نشان میدهد که نمیتوان [[جامعه]] را بعد از [[پیامبراکرم]]{{صل}} بدون [[رهبر]] رها نمود بلکه معرفی [[خلیفه الهی]] توسط آن حضرت برای بعد از خود که به [[حقیقت]]، [[خلیفه]] و [[جانشین]] او در انجام [[وظایف رهبری]] و از جمله به عنوان [[مرجعیت دینی]]، [[سیاسی]] و [[علمی]] [[امت]] باشد، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. <ref>مکاتبه اختصاصی دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.</ref>. | |||
== [[شبهات]] [[کلامی]] [[آیه تبلیغ]] == | |||
[[استدلال]] [[شیعه]] به [[آیه تبلیغ]] با توجه به آنچه گذشت، روشن است. با این حال شبهاتى را متوجه این استدلال کردهاند که اکنون به بررسى آنها مىپردازیم. | |||
در یک تقسیم بندى کلى این [[شبهات]] را مىتوان در چند محور یاد کرد: | |||
===[[ سخن]] نگفتن [[پیامبر]] در [[غدیر]] از [[جانشین]] خود === | |||
=== فقدان [[نص بر امامت]] === | |||
=== محذور همزمانی [[امامت]] پیامبر و [[امام علی]] === | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
{{پایان منابع}} | |||
[[رده:آیه تبلیغ]] | [[رده:آیه تبلیغ]] | ||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] | [[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۳
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ 27 آبان 1403 توسط کاربر:فرقانی برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
آیه تبلیغ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۱] خواه در سیاق آیات قبل و بعد خود باشد و خواه نباشد، خبر از ابلاغ دستور مهمی به رسول اکرم(ص) میدهد که اگر حضرتش به انجام نرساند، کل اسلام در معرض خطر قرار میگیرد. موضوع این ابلاغ چنان مهم است که آن حضرت با بیانی خاص مورد خطاب الهی قرار گرفته است. حال این سؤال مطرح است که رسول خدا(ص) (با وجود اهتمام فراوانی که به ابلاغ احکام الهی داشت) نگران چه توطئهای بود که در ابلاغ این دستور الهی درنگ میکرد و منتظر فرصت مناسب بود؟ در حالی که ایشان در انجام وظایف رسالت هرگز از توطئههای گوناگون کفار و یهودیان هراسی نداشت و با قاطعیت احکام الهی را بیان میفرمود.
با بررسی احتمالات گوناگون، این نتیجه حاصل میگردد که تنها حکمی که چنین حساسیت و اهمیتی دارد، ابلاغ امری معادل اصل دین است؛ یعنی ولایت و جانشینی پیامبر(ص) برای حفظ و حراست از دین و این همان مطلبی است که خداوند دستور به ابلاغ آن میدهد، روایات مختلف دلالت بر این امر دارد که شأن نزول آیه تبلیغ، موضوع ولایت و جانشینی حضرت علی(ع) بوده است. از مهمترین این روایات، حدیث مشهور غدیر است که به تواتر از شیعه و سنی نقل گردیده است[۲].
شأن نزول آیه
مفسّران، محدّثان و مورّخان شیعه همگی بدون هیچ گونه تردیدی، آیه تبلیغ را با واقعه «غدیر»، مرتبط دانسته و محتوای پیام آن را ولایت و امامت امام علی(ع) بیان کردهاند. به عنوان نمونه علامه امینی از 30 منبع حدیثی و تفسیری اهل سنّت، همچون «کتاب الولایه» از ابن جریر طبری، تفسیر الثعلبی، کتاب ما نزل من القرآن فی علی از ابو نعیم اصفهانی، أسباب النزول واحدی و...، ارتباط این آیه را با جریان غدیر، نقل کرده است. [۳] گر چه ممکن است بعضی از آنها این ارتباط و آنچه را نقل کردهاند، قبول نداشته باشند.
عیّاشی از مفسّران شیعی، از ابن عبّاس و جابر بن عبد الله انصاری نقل میکند که: خداوند، به پیامبر(ص)امر کرد تا علی(ع) را به امامت مردم، منصوب کند و ولایت او را به آنان خبر دهد. پیامبر(ص) ترسید که بگویند: عموزادهاش را برگزیده است و در این باره، سرکشی کنند. پس خداوند به او چنین وحی کرد: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی، پیامش را نرساندهای، و خدا، تو را از گزند مردم، نگاه میدارد». [۴].
سیوطی از مفسّران اهل سنّت نیز، از ابو سعید خُدری روایت میکند که گفت: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾[۵]، روز غدیر خم، در باره علی بن ابی طالب(ع)، نازل شد. وی همچنین از ابن مسعود، روایت کرده که گفت: «ما در زمان پیامبر خدا(ص) این آیه را این گونه قرائت و فهم میکردیم: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾[۶] أنَّ علیّاً مولی المؤمنین ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾[۷]. [۸].
با توجه به آنچه گذشت میتوان گفت که از منظر شیعه آیه تبلیغ، در آخرین سال عمر پیامبر و در روز هجدهم ذیحجه یعنی در حجة الوداع نازل شده است[۹] و سیاق آن بیانگر این است که پیامبر(ص) از جانب خداوند مأموریت یافته بود که مطلب بسیار مهمی را به مردم ابلاغ کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، رسالت او ناقص و نامقبول خواهد بود. بدیهی است پیامبر(ص) تا آن زمان همۀ اصول و فروع اسلام را به مسلمانان ابلاغ کرده بود و مسلمانان به آنها عمل میکردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود مسئله رهبری امت اسلامی پس از پیامبر(ص) بود. نگرانی پیامبر(ص) این بود که با ابلاغ این دستور الهی، منافقان که از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام استفاده میکردند، چنین وانمود کنند که پیامبر(ص) در حقیقت به همان سنتهای قومی و قبیلگی عمل میکند و مسئله رهبری او نیز که به عنوان امری الهی تبلیغ میشد، ریشه در سنتهای مزبور دارد. اگر این تفکر در میان مسلمانان نفوذ میکرد، همه تلاشهای طاقتفرسای پیامبر(ص) در طول دوران نبوت، مخدوش میگردید. خداوند به او اطمینان داد که کافران و منافقان از نقشههای خود طرفی نخواهند بست و بر او لازم است که بدون نگرانی از این جهت مأموریت الهی خویش را ابلاغ کند. بر این اساس، پیامبر(ص) در هیجدهم ذی الحجه و در غدیر خم به مأموریت ویژه خود جامه عمل پوشانید و علی(ع) را به عنوان رهبر امت اسلامی پس از خود معرفی کرد[۱۰].
در این هنگام پیامبر، مسلمانان را در محلی به نام غدیر خم جمع کرده و خطبهای قراء خواندند. سپس شروع به معرفی حضرت علی(ع) به عنوان وصی و جانشینی خود کردند. پیامبر ابتدا از مردم بر وحدانیّت خدا و رسالت خود و معاد، تصدیق گرفت آنگاه فرمود: «من در راه سفر آخرتم و برای گمراه نشدن شما کتاب خدا و عترتم را به یادگار گذاشتم. پروردگارم مرا باخبر کرده که این دو یادگار تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. ای مردم! این دو امانت ارزشمند را حفظ کنید چراکه مادامی که به آن متوسل میشوید هرگز گمراه نخواهید شد». در این هنگام پیامبردست علی(ع) را بالا برد و فرمود: «ای مردم! چه کسی بر مؤمنان از خود آنها سزاوارتر است؟ مردم جواب دادند: خدا و رسولش داناترند. سپس پیامبر فرمود هر کس که من تاکنون مولای او بودم این علی مولای او است. خداوندا! آنکس که علی را دوست دارد، دوست بدار و آنکه علی را دشمن میدارد، دشمن بدار! پروردگارا! هر کس را که یاریاش میکند یاریش کن و دشمنان او را خوار کن، خدواندا! او را محور حقّ قرار بده».
پیامبر اکرم(ص) بعد از اعلام ولایت امیرالمؤمنین(ع) از مردم خواست تا دیگران را از این امر باخبر کرده و به بزرگان اصحاب امر کرد که به علی(ع) بابت چنین ولایتی تبریک بگویند[۱۱]. هنوز جمعیّت متفرّق نشده بود که پیک وحی فرود آمد و آیۀ ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۱۲] را نازل کرد[۱۳].
بررسی و نقد اقوال و احتمالات دیگر
برخی از علمای اهل سنت در صدد توجیه دیگری برای آیه برآمدهاند تا ربطی به مسألۀ غدیر نداشته و از مؤيّدات ولایت امیرالمؤمنین(ع)، به حساب نیاید اینک این توجیهات را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم
نزول آیه در قضیه محافظت پیامبر در مدینه
اهل سنت بر اساس برخی از روایات میگویند: پیش از نزول این آیه از پیامبر محافظت میشد ولی پس از نزول آن و تضمین خداوند بر حفظ جان ایشان عذر نگهبانان را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را حفظ خواهد کرد.».
پاسخ:
- اولاً این روایات بر فرض احراز صدور، در صدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد بلکه در آنها تنها استناد پیامبر خدا(ص) را به بخشی از این آیه نشان میدهد و چون در متن برخی از روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیهٔ رسول خدا(ص) در مدینه بوده است احتمال دارد در فاصله غدیر خم تا وفات پیامبر خدا باشد.
- ثانياً: اساساً مفسّران اهل سنت این روایات را غریب دانسته و بر این قول متفقند که چون آیۀ مذکور مدنی و در اواخر بعثت نازل شده است با حراست ابو طالب در مکه پیوندی ندارد. [۱۴].
- ثالثاً قول به اینکه آیه فوق دو بار یکی در اوائل بعثت و دیگری در مدینه در اواخر بعثت نازل شده باشد نمیتواند مشکلی را حل کند؛ زیرا بر فرض که آیه در اوائل بعثت نازل شده باشد و در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبر(ص) باشد ولی نیازی به نگهبانی رسول خدا، در مدینه توسط یارانش نخواهد بود.
نزول آیه در قضیه حراست در مکه
سیوطی از ابن عباس نقل میکند که از رسول خدا(ص) سؤال شد کدام آیه بر شما گران آمد؟ حضرت فرمود: در ایام موسم حج در منا بودم و مشرکان عرب و سایر مردم در آنجا بودند؛جبرئیل بر من نازل شد و گفت ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾[۱۵].... من برخاستم و ندا دادم ای مردم چه کسی مرا یاری میکند تا پیام پروردگارم را برسانم و برای او بهشت باشد؟ ای مردم! بگویید: {لا اله الا الله و من رسول خدایم تا رستگار شده و نجات یابید و به بهشت روید. پس هیچ کس از مرد وزن و کودک نبود جز آنکه مرا با خاک و سنگ هدف قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند: دروغگو است... تا اینکه عموی ایشان آمد و آن حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند». [۱۶].
پاسخ:
این حدیث از موضوعات و جعلیات بنی العباس بوده تا در برابر علویان فضیلتی بسازند زیرا:
- اولا: آیه مذکور به اتفاق شیعه و سنی در اوائل بعثت در مکه نازل نشده است و تکرار نزول هم وجهی ندارد.
- ثانیا: این حدیث، خبر واحد است و با تمام احادیثی که مخالف با این مضمون است، منافات دارد.
نزول آیه در جنگ با بنی انمار
ابن ابیحاتم به نقل از جابر بن عبدالله انصاری میگوید در جنگ پیامبر خدا(ص) با بنی انمار، حضرت بر سر چاهی نشستند. مردی به نام وارث یا غورث بن حارث از بنی نجار قصد کشتن حضرت را کرد. وی نزد پیامبر آمد و گفت شمشیرت را بده تا ببویم. حضرت آن را به وی داد، آنگاه از دستش لیز خورده و افتاد. پیامبر به او فرمود: خداوند بین تو و آنچه میخواستی انجام دهی، مانع شد. آنگاه این آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾[۱۷].[۱۸].
پاسخ:
- اوّلاً: ابن کثیر بعد از نقل این حدیث میگوید: «حدیث جابر بدین صورت غریب است. [۱۹].
- ثانیاً: در نقل این داستان اختلاف است؛ زیرا ابوهریره آن را به نحو دیگری نقل میکند.[۲۰] و اختلاف در نقل، سبب وهن روایت است.
نزول آیه درباره رجم و قصاص
برخی از اهل سنت در شأن نزول آیه میگویند: «خداوند به پیامبرش دستور داد تا آنچه را که درباره حکم رجم و قصاص بر وی نازل شده اعلان کند. در واقع ایــن اعلان برخوردی در برابر موضع یهود بود که میخواستند به نحوی از حکم رجم زنای محصنه و قصاص که در تورات آمده است، فرار کنند. از این رو افرادی را نزد رسول خدا(ص) فرستادند تا از ایشان دربارۀ این دو موضوع سؤال کنند،جبرئیل نازل شد و حکم رجم و قصاص را آورد». [۲۱]. ایشان بر این باورند که آیات ۴۱ تا ۴۳ که پیش از آیه مورد بحث در همین سوره مائده است در این باره است.
پاسخ:
- اوّلاً: این قول بدون دلیل و مخالف با اقوال تمام صحابه است.
- ثانیاً: متن این آیات در رد این قول کافی است، چون یهود در زمان نزول این سوره در اواخر بعثت تار و مار شده و سر جایشان نشسته بودند و در موقعیتی قرار نداشتند که بتوانند به حضرت زیانی برسانند تا خداوند وعدۀ حفظ به آن حضرت دهد.
نزول آیه درباره مکر یهود
اولین کسی که آیه تبلیغ را در قضیه مکر یهود تفسیر کرد، مقاتل بن سلیمان است. [۲۲] و پس از وی طبری و بغوی و محمد بن ابی بکر رازی این قول و تفسیر را اختیار کردهاند. [۲۳]. فخر رازی نیز پس از احتمالات فراوان در مورد نزول آیه مورد بحث، همین قول را برگزیده و تنها دلیل آن را نیز سیاق یا تناسب آیات قبل و بعد دانسته که جملگی دربارهٔ یهودیان است. [۲۴].
پاسخ:
- اولاً: سوره مائده آخرین سورهای است که بر پیامبر در حجة الوداع نازل شده است و در آن موقع یهود شوکتی نداشتهاند تا پیامبر از آنها خوف داشته باشد و احتیاج به محافظت و عصمت و نگهبانی از آنها داشته باشد.
- ثانياً: قرآن موجود بر اساس ترتیب نزول آن نبوده تا بتوان به سیاق آیات آن بر ظهور یک معنا تمسک کرد.
- ثالثاً: سیاق بر فرض ظهور داشتن قرینۀ مقامی است و در برابر نص روایات و قرینههای دیگر، ظهوری نخواهد داشت.
- رابعاً: بنا بر گفته فخر رازی، حکمی که خداوند دربارهٔ یهود نازل کرد و به قدری بر آنان گران تمام شد که موجب تأخیر در ابلاغ آن از سوی رسول خدا(ص) گردید، این بود:﴿ْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ﴾[۲۵]. در حالی که قرآن پیش از این آیه در آیه ۶۴ همین سوره خطاب تندتری به يهود دارد: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا﴾[۲۶].
- خامساً: وجود این آیه در بین آیات یهود، ممکن است اشاره به این نکته باشد که منافقانی که پیامبر(ص) از آنها خوف داشت، به منزلهٔ یهود و از سنخ آنان در کفر
و ضلالتند. [۲۷].
مفردات آیه
معناشناسی ﴿بَلِّغْ﴾
واژه ﴿بَلِّغْ﴾، به معنای رساندن به نقطه پایانی مقصد است یعنی خداوند به پیامبرش امر کرده که ای پیامبر، آنچه بر تو نازل شده است، به صورت تام و کامل به دیگران برسان. همچنین از عبارت ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ﴾ به دست میآید که تبلیغ علاوه بر تبلیغ لسانی، باید در مقام عمل و فعل هم باشد تا برای همگان اتمام حجت شده باشد. از طرفی میان ابلاغ و تبلیغ نیز تفاوت وجود دارد. ابلاغ، اطلاعرسانی است، ولی تبلیغ، انتقال چهره به چهره و رساندن عملی است.
معناشناسی ﴿أُنْزِلَ﴾
واژه ﴿أُنْزِلَ﴾، به صورت فعل مجهول آمده تا اهمیت و بزرگی موضوع مطرح شده در آیه را نشان دهد. عبارت ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾ از وحی رسالی پیامبر(ص) حکایت میکند، نه وحی قرآنی. وحی رسالی از آموزههایی حرف میزند که در قرآن نیامده، ولی بر پیامبر(ص) نازل شده و بخشی از سنت نبوی را در بر میگیرد، مانند: دستور به تعداد رکعات نماز و مانند آن، ولی وحی قرآنی آیاتی است که در قالب قرآن کریم گردآوری شده است. عبارت ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾ میفهماند که مسألۀ آیه، از نگاه اسلام اهمیت به سزایی دارد تا آنجا که اگر پیامبر(ص) آن را انجام ندهد، رسالتشان ناتمام باقی میماند.
مراد از ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾
این عبارت نشان میدهد عدهای در این مسئله موضعگیری سختی داشتهاند تا حدی که جان پیامبر(ص) در معرض خطر بوده است؛ به همین دلیل، خداوند حمایت خاص خودش را از پیامبر اعلام میدارد و واژه «النَّاسِ» شامل کافر و مؤمن میشود و حصر آن در کافران، توجیهی ندارد. همچنین باید توجه داشت کافران در ﴿إِإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾ خصوص مشرکان، یهود و یا نصاری نیستند، بلکه کفر در آیه، معنای عام دارد که پوشانیدن حق است؛ از اینرو، پوشاندن و انکار ولایت امیر مؤمنان(ع) مصداق کفر به شمار میآید[۲۸].
دلالت آیه
دلالت بر امامت امام علی(ع)
مفسران شیعه و روایات اهل بیت(ع) و همچنین اندیشمندان اهل سنت معتقدند آیه دربارۀ امیرالمؤمنین(ع) نازل شده به نحوی که علامه امینی با نقل این واقعه و نزول آیه و خطبۀ پیامبر در غدیر و حوادث مربوط به آن از ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین و ۳۵۶ نفر از روات اهل سنت در طول چهارده قرن واقعه غدیر و نزول آیه را مربوط به امام علی(ع) میداند[۲۹]، چنانکه افرادی از اهل سنت مانند ابینعیم اصفهانی، ابنعساکر، واحدی، سیوطی و حبری، از کسانیاند که شأن نزول آیه را در حق امیرالمؤمنین(ع) دانسته و از ابن عباس و ابی سعید خدری نقل کردهاند که آیۀ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ﴾ بر رسول خدا(ص) و در شأن علی بن ابیطالب(ع) نازل شده است[۳۰].
اما اختلافی که به سبب این آیه بین شیعه و اهل سنت ایجاد شده است مربوط به دلالت آیه است به نحوی که شیعه معتقد است نزول آیه به خاطر ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) بوده است، ولی اهل سنت منکر این ادعا بوده و معتقدند مأموریتی که در این آیه بر دوش رسول خدا(ص) قرار داده شده مربوط به امامت و ولایت ایشان نیست بلکه آیه به این خاطر نازل شد که پیامبر در روز غدیر مردم را به دوستی با امیرالمؤمنین سفارش کند و یا اعلام کند که حضرت در تمام شرایط یار و یاور پیامبر بوده است. اما این فرضیه به سبب ادلۀ عقلی و نقلی قابل پذیریش نیست از جمله این دلایل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- دلایل عقلی:
- آنچه از تاریخ اسلام نسبت به تعالیم و آموزههای دینی پیامبر اسلام(ص) ثبت و ضبط شده، نشان دهندۀ این است که هیچ کدام از آن آموزهها و تعالیم پیامبر مهمتر و اساسیتر از جریان غدیرخم نبوده است، با این حال آیا میتوان قائل بود مأموریت پیامبر در روز غدیر، فقط بیان دوستی با امام علی(ع) یا معرفی ایشان به عنوان ناصر و یاور پیامبر(ص) باشد؟ در حالی که بین این ادعا (دوستی و یاوری) و محتوای آیه که عدم ابلاغ آن به منزلۀ ترک رسالت الهی معرفی شده، تناسب و سنخیتی وجود ندارد.
- صریح آیۀ تبلیغ نشان دهندۀ این مطلب است که پیامبر(ص) از ابلاغ آیه تبلیغ خوف و واهمه داشتند به طوری که این واهمه مأموریت حضرت را با تأخیر مواجه کرد. این امر بدان سبب بود که پیام آیه چنان با اهمیت و مسئلهساز برای گروهی بود که حضرت احساس خطر و نوعی ناامنی برای دین یا جامعه اسلامی میکردند. با این تفاصیل نمیتوان قائل شد حضرت فقط برای ابلاغ پیام دوستی با حضرت مامور شده بودند چراکه روشن است چنین پیامی با صرف معرفی حضرت علی(ع) به عنوان یاور یا توصیه به دوستی حضرت تناسب و سنخیت ندارد، همچنین فرضیۀ مدعیان ابلاغ دوستی و یاوری با خوف و واهمۀ پیامبر برای ابلاغ چنین مأموریتی منطقی به نظر نمیرسد، اما اگر ابلاغ آیه را به امامت و ولایت امیرالمؤمنین تفسیر کنیم، مأموریت پیامبر برای ابلاغ آیه بسیار منطقی و موجه خواهد بود؛ چراکه معنا ندارد پیامبر در یک روز گرم حدود یکصد هزار حجگزار را در یک بیابان سوزان نگه دارد و تنها به آنان توصیه کند علی(ع) را دوست بدارند و یا اینکه یاری دهندۀ خود را در طول بیست و سه سال معرفی کند.[۳۱]
- از متن پیام غدیر که توسط پیامبر(ص) قرائت شد، میتوان استدلال کرد مسئلۀة به امامت حضرت علی(ع) ناظر بود، آنجا که پیامبر(ص) از اولویت خودش بر مردم و تقدم خود بر نفوس مردمسخن میگوید: « ألَسْتُ اَوْلي»...
- دلیل نقلی: روایات صحیح و متعددی دربارۀ نزول این آیه در روز غدیر و در شأن امیرالمؤمنین علی(ع) به تواتر نقل شده است[۳۲] مانند:
- امام باقر(ع) فرمودند: «خداوند، پیامبرش را به ولایت امام علی(ع) فرمان داد و بر او این آیه را نازل کرد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۳۳]. خداوند ولایت اولی الامر را واجب کرد. آنان نمیدانستند این ولایت چیست. پس خداوند به محمد(ص) فرمان داد، ولایت را برای آنان تفسیر کند، همانگونه که احکام نماز و زکات و روزه و حجّ را تفسیر میکند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شده و نگران بود که نکند مردم از دینشان برگشته و او را تکذیب کنند، در همین هنگام این آیه به قلب پیامبر نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾[۳۴]. پس حضرت به فرمان خدا، امر ولایت را آشکار ساخت و ولایت علی(ع) در روز غدیر خم را معرفی کرد... و به مردم فرمان داد، تا حاضران غایبان را آگاه کنند»[۳۵][۳۶]
- سیوطی در الدرالمنثور[۳۷] و همچنین دیگران در سایر کتب، از ابن مسعود نقل کردهاند که گفت: در زمان رسول خدا(ص) این آیه را اینگونه قرائت مىکردیم: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾ ـأن علیاً مولی المؤمنین ـ ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾[۳۸].
- "حافظ ابوجعفر محمد بن جریر طبری" با اسناد خود در کتاب "الولایة فی طریق حدیث الغدیر" از زید بن ارقم نقل مىکند: وقتی پیامبر(ص) در بازگشت از حجةالوداع، در غدیر خم، هنگام ظهر و در هوای بسیار گرم، منزل کرد و دستور داد، چادرها را افراشتند و امر به نماز جماعت کرد، همگی جمع شدیم و حضرت، خطبه بلیغی خواند و سپس فرمود: "خدای تعالی بر من این آیه را نازل کرده است: اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره ولایت و رهبرى علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین(ع) بر تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرساندهاى و خدا تو را از آسیب و گزند مردم نگه مىدارد. و جبرئیل از طرف پروردگارم به من امر کرده است که در این مکان بایستم و هر سفید و سیاهی را از این امر آگاه سازم که: علی بن ابی طالب، برادر، وصی، خلیفه و امام پس از من است. تا آنجا که فرمود: ای مردم! بدانید که خدا او را به عنوان ولی و امام شما منصّوب کرده است و اطاعت از او را بر همگان واجب فرموده است؛ پس حکم او لازم الاجرا و کلام او نافذ است، هرکس با او مخالفت کند، ملعون و هر که او را تصدیق نماید مرحوم است. بشنوید و اطاعت کنید که الله، مولای شما و علی، امامتان است و پس از او، امامت در فرزندان من از صلب اوست تا روز قیامت. حلالی نیست جز آنچه خدا و رسولش حلال کردهاند و حرامی نیست جز آنچه خدا و رسولش حرام کردهاند... محکمات قرآن را بشناسید و از متشابهات آن پیروی نکنید و آن متشابهات را برای شما تفسیر نخواهد کرد مگر کسی که اکنون من دستش را گرفتهام و بازویش را بالا بردهام و بدانید: هر که من مولای اویم، این علی نیز مولای اوست و موالات او از جانب خدای عزّوجلّ واجب شده است که این موالات را نازل فرمود. آگاه باشید که من تکلیفام را ادا کردم، آگاه باشید که من تبلیغ کردم، آگاه باشید که من به گوش همگان رساندم، آگاه باشید که من این امر را آشکار کردم، بعد از من امارت بر مؤمنان برای احدی غیر از او حلال نیست". سپس علی را آنقدر به طرف آسمان بلند کرد که پاهایش به زانوهای پیامبر رسید و گفت: "ای مردم! این علی برادر و وصی و دارنده علم من، و جانشین من در میان کسانی است که به من ایمان آوردهاند و مفسر کتاب پروردگارم پس از من است و..."[۳۹].
- "ابو اسحاق ثعلبی" نیز در کتاب تفسیرش (الکبیر) در تفسیر سوره معارج نقل کرده است: "وقتی رسول خدا در غدیر خم بود، همه مردم را فراخواند، زمانی که همگی جمع شدند، دست علی را گرفت و گفت: هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست. این مسئله در همه جا انتشار یافت تا اینکه به گوش"حارث بن نعمان فهری" رسید. او سوار بر شترش شد و به محضر رسول خدا(ص) آمد و شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و به حضرت گفت: ای محمد! به ما امر کردی شهادت بدهیم خدایی جز الله نیست و تو فرستاده او هستی، ما هم از تو قبول کردیم، امر کردی پنج بار در روز نماز بگزاریم، قبول کردیم، به زکات امر کردی، گردن نهادیم، دستور دادی رمضان را روزه بگیریم، پذیرفتیم، به حج امر کردی، قبول کردیم. سپس، از این همه راضی نشدی تا اینکه بازوان پسر عمویت را بالا بُردی و او را بر ما برتری دادی و گفتی که هر کس من مولای اویم، علی هم مولای اوست؟! آیا این اعلام جانشینی او از طرف توست یا از طرف خدا؟ حضرت فرمود: به خدایی که خدایی جز او نیست، سوگند که این امر از جانب خداست. پس حارث به سوی مرکبش بازگشت و اینچنین مىگفت: خدایا اگر آنچه محمد مىگوید حق است، پس بر ما سنگی از آسمان فرو بفرست یا عذابی دردناک بر ما نازل کن. پس هنوز به مرکبش نرسیده بود که خدا، سنگی به سوی او فرو فرستاد که به سرش اصابت کرد و از مخرجش خارج شد و سپس خدای متعال این آیه را نازل نمود: تقاضا کنندهاى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد. این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمىتواند آن را دفع کند، از سوى خداوند ذى المعارج [خداوندى که فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج مىکنند[۴۰].[۴۱].[۴۲].
دلالت بر الهی بودن امامت
از منظر متکلمان شیعه،امامت امری انتصابی است و نصب امام توسط خدای متعال و به واسطه جعل مستقیم او به این مقام میرسد و از این رو مردم هیچ اختیار یا نقشی در انتخاب یا تعیین امام ندارند. متکلمان امامیه بر این باورند که در این خصوص حتی پیامبراکرم(ص) نیز نقشی نداشته و بلکه تنها وظیفه آن حضرت معرفی آن کسی است که خدای متعال او را به عنوان خلیفه خود در زمین و امام یا رهبر جامعه اسلامی انتخاب و تعیین کرده است. بر خلاف اهل سنت که انتخاب و تعیین امام را امری انتخابی دانسته و بر این باورند که رسول خدا(ص) نه کسی را به عنوان جانشین بعد از خود معرفی کرده و نه بر این مسأله وصیت نموده است بلکه انتخاب یا تعیین امام را به عهده مردم واگذاشته است.
یکی از ادله انتصابی بودن یا الهی بودن امر امامت که دیدگاه شیعه را تأیید مینماید، آیه تبلیغ است. آنجا که به صراحت میفرماید ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[۴۳]. بدین معنا که «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند».
با توجه به آنکه روایات اهل بیت(ع)، شأن نزول این آیه را ولایت و امامت امیرمؤمنان(ع) میدانند، روشن میشود که مراد خدای از این سخن که میفرماید: ای رسول ما، آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده را به مردم ابلاغ کن، همان امامت و ولایت امیرمؤمنان(ع) است که توسط خدای متعال برای تصدی این مقام انتخاب و تعیین شده و به همین جهت است که هنگام خطاب به پیامبراکرم(ص) در اینجا از تعبیر «رسول» استفاده شده تا ما را به این نکته مهم رهنمون کند که وظیفه رسول منحصرا ابلاغ یا رساندن آنچیزی است که خدای متعال به او امر نموده است و از آنجا که امامت نیز در زمره اموری است که مختص خدای متعال بوده و مردم در آن اختیاری ندارند؛ لذا وظیفه پیامبر تنها ابلاغ امام تعیین شده توسط خدا به مردم است. چنانچه از ادامه آیه نیز همین مسأله قابل برداشت است؛ آنجا که میفرماید: اگر چنین نکنی،رسالت خدا را انجام ندادهای. این بدان معناست که امامت عهد و منصبی الهی است که از ابتدای خلقت نیز رسالت خدای متعال بر آن قرار گرفته و امیرمؤمنان را برای این امر انتخاب نموده و از همه انبیا بر آن پیمان گرفته بود.
با توجه به آنچه گذشت میتوان گفت: غدیر آخرین جایگاه اعلان عمومی امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) و معرفی خلیفه خدا در زمین به مردم توسط پیامبراکرم(ص) بود. [۴۴].
دلالت بر اصل دین بودن امامت
متکلمان شیعه معتقدند مسأله امامت و ولایت در اسلام تا آن حد حائز اهمیت است که بر اساس برخی آیات و روایات، باید آن را از اصول دین برشمرد نه به عنوان فرعی از فروع. بر خلاف اهل سنت که امامت را به عنوان یک مسأله فرعی فقهی -در صورتی که به امام به عنوان رهبر سیاسی جامعه اسلامی و حاکم بنگریم- یا کلامی -در صورتی که ریاست عمومی امام را علاوه بر سیاست و امور دنیوی در امور دینی مردم نیز بپذیریم- مطرح مینمایند. از منظر متکلمان شیعه یکی از ادلهای که بر اصل بودن امامت در اسلام، دلالت دارد، آیه تبلیغ است. آنها بر این باورند که لسان آیه و لحن آن چنان است که چیزی غیر از اصل انگاری امامت از آن قابل استفاده نیست. چه اینکه خدای متعال خطاب به پیامبر خود میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[۴۵]. بدین معنا که «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای...»
چنین خطابی که با یک هشدار جدی به رسول خدا(ص) همراه شده است، به روشنی بر این مسأله دلالت دارد که کوتاهی پیامبر در انجام آن مأموریت، نه تنها موجب تضییع تمام زحمات آن حضرت در دوران رسالتش میشود بلکه موجب تضییع رسالت الهی و به هدر رفتن زحمات سایر انبیای قبل نیز خواهد شد. این بدان معناست که آن مسأله در بالاترین درجه اهمیت نزد خدای متعال قرار دارد و بدیهی است که چنین امری نمیتواند در شمار مسائل فرعی دین باشد بلکه حتما اصلی از اصول دین محسوب میگردد و از آنجا که روایات اهل بیت(ع) شان نزول این آیه را امامت و ولایت امیرمؤمنان(ع) میدانند، میتوان گفت:امامت از جمله مهمترین اصول دین در اسلام است. [۴۶].
دلالت بر ضرورت امامت
لسان آیه تبلیغ و هشداری که در آن خطاب به رسول خدا(ص) آمده حاکی از آن است که مسأله امامت، امری مهم و ضروری برای ادامه زندگیبشر پس از خاتم انبیا(ص) است. مسألهای که اگر مورد توجه قرار نگرفته یا رسول خدا(ص) نسبت به ابلاغ آن به مردم، کوتاهی نمایند، به اصل رسالت الهی و هدف خدای متعال از ارسال انبیا و رسل خلل وارد میکند. این مسأله نشان میدهد که نمیتوان جامعه را بعد از پیامبراکرم(ص) بدون رهبر رها نمود بلکه معرفی خلیفه الهی توسط آن حضرت برای بعد از خود که به حقیقت، خلیفه و جانشین او در انجام وظایف رهبری و از جمله به عنوان مرجعیت دینی، سیاسی و علمی امت باشد، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. [۴۷].
شبهات کلامی آیه تبلیغ
استدلال شیعه به آیه تبلیغ با توجه به آنچه گذشت، روشن است. با این حال شبهاتى را متوجه این استدلال کردهاند که اکنون به بررسى آنها مىپردازیم.
در یک تقسیم بندى کلى این شبهات را مىتوان در چند محور یاد کرد:
سخن نگفتن پیامبر در غدیر از جانشین خود
فقدان نص بر امامت
محذور همزمانی امامت پیامبر و امام علی
پانویس
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص۱۵۳.
- ↑ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج1، ص214-223
- ↑ تفسیر عیّاشی: ج۱، ص۳۳۱.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه 67.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه 67.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه 67.
- ↑ سیوطی، الدرّ المنثور: ج۲ ص۲۹۸.
- ↑ ر.ک: خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۱.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۵۰.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۳.
- ↑ «امروز كسانى كه كافر شدهاند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم». سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ر.ک: محمدی، رضا، امامشناسی ۵، ص۲۴-۲۶.
- ↑ تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان..». سوره مائده، آیه 67.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ج3، ص17؛ آلوسی، روح المعانی، ج4، ص290؛ فتح القدیر، ج2، ص61.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ابن کثیر، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۴
- ↑ تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.
- ↑ سیوطی، درالمنثور، ج۳، ص۱۱۹؛ تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹
- ↑ بدرالدین عینی، عمدة القارى، ج۱۸، ص۲۰۶؛ بغوی، تفسیر معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ فخر رازی، مفاتيح الغيب، ج۱۲، ص۴۸
- ↑ تفسير مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۴۹۱ و ۴۹۲
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ بغوی، تفسير معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ رازی، تفسير اسألة القرآن المجيد و اجوبتها، ص۷۴
- ↑ رازی، مفاتيح الغيب، ج ۱۲، ص۵۰.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید، بر حق نیستید..». سوره مائده، آیه 68.
- ↑ «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد..». سوره مائده، آیه 64.
- ↑ علی اصغر رضوانی، امامت در قرآن، ص258-262.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۱۱۷.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۳.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص ۱۱۹.
- ↑ ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت ۲ (کتاب)|امامت، ص۲۱۳ - ۲۲۲.
- ↑ ر.ک: الغدیر: ج۱، ص۲۱۴ به بعد.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً صأَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(ع)یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَی الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِب»؛ کافی، ج۱، ص۲۹۰، ح۵.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۱۱۹.
- ↑ الدر المنثور؛ ج۲، ص۳۹۸.
- ↑ «اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده که علی مولای مؤمنین است را، ابلاغ کن و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرساندهاى. و خدا تو را از آسیب و گزند مردم نگه مىدارد» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ر.ک: الغدیر؛ ج۱، ص۲۱۴-۲۱۶.
- ↑ ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ﴾ «خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱-۳.
- ↑ این حدیث را علامه شبلنجی در کتاب «نور الابصار فی احوال علی» صفحه ۷۱ از ثعلبی نقل کرده است، حلبی نیز در جلد سوم «السیرة الحلبیة»، صفحه ۲۷۴ در ضمن روایات «حجة الوداع»، این روایت را نقل کرده است.
- ↑ اراکی، محسن، امامت در قرآن، ص۹۳-۹۶
- ↑ سوره مائده، آیه 67.
- ↑ مکاتبه اختصاص دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.
- ↑ سوره مائده، آیه 67.
- ↑ مکاتبه اختصاصی دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.
- ↑ مکاتبه اختصاصی دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.