خلافت الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{اعتقادات شیعه}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[خلافت الهی در لغت]] - [[خلافت الهی در قرآن]] - [[خلافت الهی در حدیث]] - [[خلافت الهی در معارف مهدوی]] - [[مقام خلافت الهی]] - [[خلافت الهی در فقه سیاسی]] - [[خلافت الهی در معارف دعا و زیارات]] - [[خلافت الهی در معارف و سیره سجادی]] - [[خلافت الهی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
| موضوع مرتبط = خلافت
از جمله [[مقامات]] [[امامان معصوم]] {{عم}} [[مقام]] [[خلافت الهی]] که در [[زیارت جامعه کبیره]] با عبارت {{متن حدیث|رَضِيَكُمْ‏ خُلَفَاءَ فِي‏ أَرْضِهِ}} آمده است<ref>شما را برای جانشینی خود در روی زمین پسندید.</ref>.
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[خلافت الهی در لغت]] - [[خلافت الهی در قرآن]] - [[خلافت الهی در حدیث]] - [[خلافت الهی در معارف مهدویت]] - [[خلافت الهی در فقه سیاسی]] - [[خلافت الهی در معارف دعا و زیارات]] - [[خلافت الهی در معارف و سیره حسینی]] - [[خلافت الهی در معارف و سیره سجادی]] - [[خلافت الهی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


== واژه‌شناسی لغوی ==
'''[[خلافت]]''' به معنای [[جانشینی]] است و خلیفه یعنی کسی که جای شخص دیگر می‌نشیند و به نوعی حاکم است. [[خلافت]] در واقع منصب الهی است و [[خلیفه]] باید از جانب [[خدا]] [[انتخاب]] شود. علاوه بر این، ممکن است لفظ خلیفه منصرف به کسی باشد که [[رسول خدا]] {{صل}} او را برای [[خلافت]] تعیین کرده باشد.
[[خلافت]] "به کسر خاء" به معنای [[نیابت]] از غیر است، به جهت [[غیبت]] منوب عنه یا به علّت مرگش یا به جهت عاجز بودنش و یا به سبب [[شرافت]] بخشیدن به [[نایب]]<ref>مفردات، ص ۲۹۴، «خلف».</ref>. واژه [[خلیفه]] در [[قرآن کریم]] به معنای [[جانشین]] [[خداوند]] بر روی [[زمین]] آمده است و این [[خلافت]] تمام نمی‌شود، جز اینکه [[خلیفه]] در همه [[شئون]] وجودی و آثار و [[احکام]] و [[تدابیر]]، حاکی از مستخلف باشد<ref>المیزان، ج ۱، ص ۱۱۵؛ ج ۱۷، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۵.</ref>. در این مدخل، معنای اصطلاحی "[[خلافت الهی]]" مقصود است و آنچه به [[امامت]] و [[رهبری]] مربوط می‌شود، در [[جایگاه]] خود آمده است. در اینجا از واژه "[[خلف]]"، "ورث" و مشتقّات آن دو و نیز از بعضی [[آیات]] با توجّه به [[شأن نزول]] و [[روایات]] مربوط استفاده شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/13/2.htm#f49، فرهنگ قرآن، ج۱۳، ص۵۱ - ۵۵.]</ref>.


== آدم و خلافت الهی==
دلایل مختلف عقلی و نقلی مبنی بر ضرورت خلافت الهی بیان شده است و راز خلافت، [[آگاهی]] به همه اسماء، حقایق و معارف و برخورداری از [[علم لدنی]] است. خلافت الهی دارای جایگاه و شؤون بلندی است که برخی از آنها عبارت است از: کامل‌ترین جلوه الهی؛ محوریت خلیفه الهی در نظام آفرینش؛ معلمی فرشتگان؛ خداگونه بودن خلیفه الهی؛ افضلیت خلیفه الهی؛ حامل امانت الهی؛ برخورداری از [[مقام کرامت]]؛ برخورداری از [[مقام امامت]].
{{همچنین|حضرت آدم}}


[[خداوند]] قبل از [[خلقت آدم]] به [[ملائکه]] فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>.
== معناشناسی ==
=== معنای لغوی ===
{{اصلی|خلافت الهی در لغت}}
[[خلیفه]] و [[خلافت]] از ریشه [[خلف]] (پشت سر) به معنای [[جانشینی]] است. ابن ‌منظور ذیل واژه [[خلف]] می‌گوید: "{{عربی|خَلَفَه يَخْلُفُه}} یعنی [[جانشین]] شد. {{عربی|خَلَفَ فلان فلاناً}} یعنی فلانی [[جانشین]] فلانی شد...<ref>محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۲۹۹.</ref>. [[راغب اصفهانی]] می‌نویسد: [[خلافت]] به معنای [[نیابت]] و جانشینی از دیگری وضع گردیده است که این [[جانشینی]] یا به علت [[غایب]] بودن شخص یا [[مرگ]] وی و یا [[ناتوانی]] او و یا برای [[احترام]] و [[شرافت]] [[جانشین]] است<ref>{{عربی|الْخِلَافَةُ: النّيابة عن الغير إمّا لغيبة المنوب عنه، و إمّا لموته، و إمّا لعجزه، و إمّا لتشريف المستخلف}}؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۴.</ref>. در مجموع خلیفه یعنی کسی که جای شخص دیگر می‌نشیند و شخص جانشین در [[حکم]] کسی است که جانشینی او را بر عهده گرفته است و باید همه [[شئون]] و کارهایی که بر عهده یک جانشین است را نیز تقبل نماید<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص ۲۰-۲۳؛ [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص ۴۹؛ [[حسین مستوفی|مستوفی]] و [[حسین شهسواری|شهسواری]]، [[خلافت و ولایت (مقاله)| مقاله «خلافت و ولایت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۵ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۵]]، ص۱۸۲ ـ ۱۹۴.</ref>.


[[خلافت]] به معنای [[جانشینی]] و آمدن فردی به جای فرد دیگر است و خلافت را از آن جهت خلافت گویند که یکی به جای دیگری می‌‌آید و جای او می‌‌نشیند <ref>معجم مقائیس اللغه، ج۲، ص۲۱۰.</ref>.
=== معنای اصطلاحی ===
«[[خلیفه]]» در اصطلاح به معنای [[حاکم]] است، بنابراین منظور از [[خلافت]] [[آدم]]، [[حاکمیت]] او در روی [[زمین]] است، هم‌چنانکه در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ...}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> آمده است<ref>یعقوب جعفری، تفسیر کوثر، ج۱، ص۱۲۲.</ref>.


در اینکه [[خلیفه]] کیست و خلافت او از چه کسی بوده و در چه چیزی خلافت داشته، بین صاحب‌نظران [[اختلاف]] است. گروهی ([[اکثریت]]) شخص آدم را و گروهی دیگر [[فرزندان]] او را خلیفه می‌‌دانند، که از پدر خلافت کردند <ref>[[تفسیر]] کبیر، ج۲، ص۱۸۰.</ref>. گروهی نیز آدم را خلیفه و [[جانشین]] گروه‌های قبل از خودش می‌‌دانند <ref>[[کشف]] الاسرار، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. [[ابن عباس]] آدم را جانشین گروه‌های [[جن]] که قبل از او بودند می‌‌داند <ref>تفسیر کبیر، ج۲، ص۱۸۱.</ref>. گروهی نیز گفته‌اند آدم خلیفه فرشتگانی بوده که قبل از او در [[زمین]] [[حاکم]] بوده‌اند <ref>التبیان، ج۱، ص۱۳۲.</ref>. [[ابن مسعود]] و [[سُدی]] و دیگران آدم را [[خلیفه خدا]] می‌‌دانند.<ref>التبیان، ج۱، ص۱۳۲.</ref>.
[[خلیفه]] کسی است که همواره [[قیام]] به [[خلافت]] و نمایندگی از [[آفریدگار]] بر [[جامعه بشر]] خصوصاً و بر [[جامعه]] ممکنات عموماً بنماید و این از مناصب عالیه و [[بهترین]] موهبت‌های الهی است که بر [[جامعه]] ممکنات ارزانی داشته و لازم وجود [[بشر]] و [[نظام]] [[تکلیف]] وجود [[خلیفه]] است<ref>محمد حسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج۱، ص۹۹.</ref>.


[[علامه طباطبایی]]، خلافت از [[خدا]] را قول اصح می‌‌داند؛ زیرا پاسخ خدا به ملائکه و گوش زد کردن [[مقام]] برجسته آدم و مسئله [[تعلیم اسماء]] با خلافت الهی سازگار است، نه خلافت از دیگر [[انسان‌ها]] <ref>[[المیزان]]، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. [[رشید رضا]] نیز وسعت [[دانش]] و [[خرد]] و [[اندیشه]] آدم و دامنه کارکرد بی‌کران او و... را دلیل [[شایستگی]] او برای خلافت از خدا می‌‌داند <ref>المنار، ج۱، ص۲۶۰.</ref>. گروهی با استناد به [[آیات]] {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> و {{متن قرآن|آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ}}<ref>«به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید؛ بنابراین از شما آن کسان که ایمان آورند و انفاق کنند پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره حدید، آیه ۷.</ref> [[خلافت]] [[آدم]] را در کشت و کار در [[زمین]] دانسته‌اند تا نهرها را جاری کند و زمین را آباد نماید.
[[خلیفة‌الله]] در اصطلاح [[اسلامی]] به این معنا آمده است که [[خدا]] کسی را از میان [[مردم]] به عنوان [[حاکم]] و [[امام]] [[انتخاب]] می‌کند؛ و نیز [[خلافت]] در اصطلاح [[شرع اسلام]] عبارت است از [[امامت]]، [[پیشوایی]]، [[حکومت]]، [[ریاست]] و گستره عمومی در امور [[دین]] و [[دنیا]] به عنوان [[جانشین پیامبر]] {{صل}}.


[[کتاب مقدس]] نیز خلافت آدم را در حکمفرمایی به حیوانات دیگر و [[فرمان روایی]] در زمین می‌‌داند <ref>قاموس کتاب مقدس، ص۲۶.</ref>. گروهی، خلافت آدم را [[تخلق به اخلاق الهی]] و اجرای [[فرامین]] [[حق]] و [[اداره امور]] [[خلق]] و [[دعوت]] آنان به [[اطاعت خدا]] می‌‌دانند <ref>[[تفسیر]] [[محی الدین]] [[عربی]]، ج۱، ص۴۶.</ref> و نیز گفته‌اند [[نمایندگی]] آدم از [[خدا]] به معنای نمایان گری صفات و [[کمالات]] اوست <ref>منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۵.</ref>.
[[ابن‌خلدون]] در تعریف [[خلافت]] می‌گوید: "[[خلافت]] عبارت است از وادار کردن تمامی [[مردم]] بر مقتضای نظر [[شرعی]] در [[مصالح]] [[اخروی]] و [[دنیوی]]، زیرا در نظر [[شارع]] تمامی مصالح دنیوی در راستای مصالح اخروی معتبر است پس در [[حقیقت]] [[خلافت]] عبارت است از [[جانشین]] شدن از طرف صاحب [[شریعت]] برای حراست و [[پاسداری از دین]] و [[سیاست]] [[دنیا]]"<ref>{{عربی|الخلافة هي حمل الكافة علی مقتضي - النظر الشرعي في مصالحهم الأخروية و الدنيوية الراجعة اليها اذ احول الدنيا ترجع كلها عند الشارع الی اعتبارها مصالح الأخرة فهي في الحقيقة خلافة عن صاحب لشرع في حراسة الدين و سياسة الدنيا}}؛ عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمه ابن‌خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج۱، ص۲۱۱.</ref>.


[[مقام]] خلیفة اللهی مخصوص [[حضرت آدم]] نبوده، بلکه مربوط به نوع [[انسان]] است <ref>المیزان، ج۱، ص۱۱۶.</ref> از این جهت باید خلافت الهی برای آدم را [[هدف]] و مقصود [[آفرینش]] او بدانیم، نه عقوبتی برای آدم. <ref>المنار، ج۱، ص۲۷۷.</ref><ref>[[محمود مقدمی|مقدمی، محمود]]، [[آدم - مقدمی (مقاله)| مقاله «آدم»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۳۹-۵۰.</ref>
"یوسف ایبش" هم در کتاب خویش به [[نقل]] از ماوردی در تعریف خلافت می‌گوید: آن عبارت است از [[جانشین]] شدن از طرف [[پیامبر]] {{صل}} برای پاسداری [[دین]] و [[سیاست]] [[دنیا]]<ref>{{عربی|الإمامة موضوعة لخلافة النبوة في حراسة الدين و سياسة الدنيا و عقدها لمن يقوم بها في الأمة واجب بالإجماع}}؛ یوسف ایبش، الخلافة و شروط الزعامة عند اهل سنت و الجماعة، ص۲۳.</ref>.


===آیا نوع انسان [[خلیفه الهی]] است؟ ===
بعضی از نویسندگان خلافت الهی را مرادف با [[مقام ولایت]] امری می‌دانند.
انسان، [[خلیفه]] خداست و این مقام والاترین و بالاترین مقامی است که یک موجود می‌تواند به آن نائل شود. [[خداوند متعال]] با [[لطف]] خاص خویش ردای خلافت را بر قامت انسان پوشاند و او را [[اشرف مخلوقات]] قرار داد.


[[آیه خلافت]] از جمله [[آیات]] و عمده آنها در مباحث [[انسان‌شناسی]] است و در بحث خلافت انسان در زمین منحصر به فرد است و بیانگر جایگاه انسان در [[نظام هستی]] و [[ارزش]] و مقام او هست. محققین و [[مفسرین]] ذیل این [[آیه]] به مسائلی چون [[خلافت]] [[انسان]] در [[زمین]]، منشأ پیدایش انسان، جایگاه ارزشی او و [[فضیلت]] انسان نسبت به موجودات دیگر واشرفیت انسان میان [[مخلوقات]] پرداخته‌اند و یکی از [[فضایل]] و کراماتی که با استفاده از این آیه برای انسان قائل شده‌اند [[مقام خلافت الهی]] است.
"سعید العذاری" می‌گوید:"معنی [[خلیفه]] مرادف با اولی الامری می‌باشد و معنای [[خلافت]] مرادف [[ولایت]] و [[پادشاهی]] کردن است"<ref>{{عربی|يكون معني الخليفة مرادفاً لولي الأمر و معنی الخلافة مرادفاً للولاية والإمرة}}؛ العذاری، سید سعید، تولی الأمام، مترجم: سید شهاب‌الدین حسینی، ص۲۶.</ref>. هم‌چنین قلقشندی می‌گوید:"[[خلافت]] در عرف عام اطلاق می‌شود بر [[سرپرستی]] و [[زعامت]] بزرگ که عبارت باشد از [[ولایت]] عمومی بر همه [[امت]] و [[قیام]] به امور [[امت]]..."<ref>{{عربی|الخلافة اطلقت في العرف العام علی الزعامة العظمی و هي الولاية العامة علی كافة الامة والقيام بأمورها و...}}؛ احمد بن عبدالله قلقشندی، مآثر الانافة فی معالم الخلافة، ص۵.</ref>.  


اینکه [[خداوند]] درباره هیچ موجود دیگری، از قبل، به [[فرشتگان]] اعلامی نداشت و با آنان در میان نگذاشت و مثلا نفرمود: من [[عرش]] یا [[آسمان]] یا زمین می‌آفرینم، بلکه تنها درباره [[آفرینش انسان]] که [[حضرت آدم]]{{ع}} مصداق کامل آن است فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>، دلیل بر آن است که این موجود از ویژگی خاصی برخوردار است که دیگر موجودات امکانی از آن برخوردار نیستند؛ چنان‌که تعبیر به «جاعل» به جای «[[خالق]]» خالی از [[لطف]] نیست؛ زیرا ماده [[جعل]] غالباً در امور ابداعی بکار رفته، لطیف‌تر از ماده [[خلق]] است و نشان آن است که بداعت و صنعتی که {{متن قرآن|بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«پدیدآور آسمان‌ها و زمین است» سوره بقره، آیه ۱۱۷.</ref> در این موجود بکار برده، با [[آفرینش]] سایر موجودها تفاوت دارد.
در کتاب اقرب الموارد خلافت را چنین معنا کرده‌اند: در اصطلاح [[شرع]]، [[خلیفه]] به معنای امامی است که بعد از [[امام]] دیگر می‌آید و جانشین او می‌گردد<ref>{{عربی| الخلافة الأمارة و النيابة عن الغير إما لغيبة المنوب عنه او موته او بعجره او تشريف المستخلف و في الشرع الامامة}}؛ سعید الشرتونی اللبنانی، اقرب الموارد، ج۱، ص۲۹۵.</ref>.  


تعبیر به «خلیفة» به جای انسان نیز ممکن است اشاره به این باشد که انسان، تنها موجودی زمینی و مرکب از [[روح]] و بدن نیست و آنچه در خلافت وی مطرح است نه‌تنها از محدوده نظر متفکران مادی که هر موجودی را مادی می‌دانند خارج است، بلکه از محدوده نظر متفکران [[الهی]] که انسان را مرکب از بدن و روح مجرد می‌دانند نیز فراتر است زیرا بر این اساس، همان طور که انسان در بدن خلاصه نمی‌شود و بالاتر از بدن، مرحله‌ای به نام روح مجرد دارد، در این دو مرحله نیز خلاصه نمی‌شود، بلکه بالاتر از روح مجرد دارد که در [[مخزن الهی]] و در [[لوح]] و [[کرسی]] و عرش است و در [[مقام]] عنداللهی و لقاءاللهی حضور دارد و در [[حقیقت]]، فراتر از «من» به معنای [[روح]] که بر بدن مسلط است «من» دیگری در [[ولی‌الله]] و [[خلیفة‌الله]] هست که بر روح او مسلط است<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۲۲.</ref>.
از معنای اصطلاحی [[خلیفه]] و [[خلافت]] فهمیده می‌شود که [[خلافت]] در واقع منصب الهی است و [[خلیفه]] باید از جانب [[خدا]] [[انتخاب]] شود. علاوه بر این، ممکن است لفظ خلیفه منصرف به کسی که [[رسول خدا]] {{صل}} او را برای [[خلافت]] تعیین کرده باشد. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} لفظ خلیفه را در معنای [[نیابت]] و [[جانشینی]] از طرف خود بکار برده است و این [[لقب]] بزرگ [[جانشینی]] را به [[وصی]] و باب [[شهر]] علمش، [[امام علی]] {{ع}} بخشید. تمام [[اصحاب]] برجسته، اتفاق دارند که [[پیامبر]] {{صل}} بدون [[تعیین خلیفه]] از [[دنیا]] نرفته است<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>.


[[حقیقت انسان]] را نفس ناطقه او تشکیل می‌دهد و الا در مراتب [[خلقت]] مادی [[انسان]] از نطفه و علقه و مضغه و تبدیل مضغه به استخوان و [[پوشش]] استخوان با گوشت، با سایر حیوانات مشترک است. به لحاظ همین بعد است که انسان ارتقا به عالم مجردات پیدا کرده و به وسیله دو بال [[علم]] و عمل و یا به عبارتی به واسطه [[معرفت]] و [[بندگی]] کامل، [[شایستگی]] [[سجده فرشتگان]] و [[خلیفه خدا]] در روی [[زمین]] را پیدا کرده بدین ترتیب [[کرامت]] خاصی شامل حال او شده است. این شخص [[انسان کامل]] است که می‌تواند [[مظهر اسم اعظم]] شود <ref>محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الحکیم، ج۲، ص۳۲۳.</ref>. این [[جانشین خداوند]] به جایی خواهد رسید که پس از طی مراحلی، جانشین خداوند در [[تصرف]] و [[ولایت]] در عالم می‌شود، به طوری که می‌تواند کسوت تمام [[اسما]] و [[صفات خداوند]] را به خود بپوشاند و در نهایت به جایی برسد که تنها تفاوت او با [[خداوند]]، این خواهد بود که [[خدا]] [[واجب]] بالذات وانسان واجب بالغیر هست، بنابراین انسان می‌تواند در صفات، [[افعال]]، مثال خدا شود، همان‌طوری که خداوند [[خلق]] می‌کند، انسان هم می‌تواند صوری ایجاد نماید، لکن در مملکت خودش؛ بنابراین خداوند انسان را مملکتی شبیه مملکت خودش قرار می‌دهد؛ بنابراین جایگاه خلافت الهی سبب می‌شود که [[آدمی]] آینه [[الهی]] گشته و در نتیجه قابلیت مظهریت جمیع اسما را در خود محقق کند که البته این مرتبه برای انسان کامل بالفعل و برای دیگران بالقوه وجود دارد. او [[قطب]] است و بقیه گرد او حرکت می‌کنند<ref>حسن حسن‌زاده آملی، هزار و یک نکته، ص۵۵.</ref>.
=== چند نکته ===
چهار کلمه [[خلیفه]]، [[امامت]]، [[نبوت]] و [[رسالت]]، از واژگانی هستند که از جهت لغوی، دارای معانی عامی بوده و شامل موارد کثیری می‌شوند؛ اما از جهت اصطلاحی [[دینی]]، دارای معانی خاص بوده و عده‌ای محدود و مخصوص را در بر می‌گیرند.


راه [[شناخت خداوند]] از طریق [[شناخت]] انسان کامل است و انسان کامل کتاب جامعی است که تمام [[آیات]] [[خداوند]] در او جمع است. در واقع او [[انسان]] کبیری است که [[اشرف]] ممکنات است.
هر چهار کلمه از جهت مفهوم با هم [[اختلاف]] دارند؛ لذا نظریه ترادف معنا در بعضی از آنها<ref>قصص الانبیاء، ص۸؛ المیزان، ج۲، ص۱۴۰.</ref>، مانند [[نبوت]] و [[رسالت]] مردود است.


[[مقام خلیفة‌اللهی]] همان شجره طوبایی است که اصل و ریشه آن ثابت و شاخه‌هایش در [[آسمان]] است: {{متن قرآن|أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ}}<ref>«ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴.</ref>.  
هر چهار کلمه با وجود معانی مختلف، ممکن است در یک مصداق جمع شوند که فردی از [[بندگان]] خاصّ [[خدای سبحان]]، دارای مقام‌ها [[خلافت]]، [[نبوت]]، [[رسالت]] و [[امامت]] باشد، چنان که در [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، همه آن مقام‌ها جمع بود.


از این‌رو [[فرشتگان]] [[آسمان‌ها]] نیز از میوه این شجره و از [[علم]] این [[انسان کامل]] بهره می‌گیرند و اصولاً کمال آن فرشتگان در این است که از این درخت استفاده و در برابر آن [[خضوع]] کنند.
از جهت [[وحدت]] مصداق، امامت با [[خلافت]]، در روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} در [[تعریف امام]] آمده است:"[[امام]]، [[امین]] [[خداوند]] در میان آفریده‌هایش و [[حجت]] [[پروردگار]] بر بندگانش و [[جانشین]] [[خداوند]] در سرزمین‌هایش و [[دعوت]] کننده [[مردم]] به سوی [[خدا]] و [[دفاع]] کننده از [[احکام]] و [[محرّمات الهی]] است"<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ أَمِينُ الله فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى الله وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ الله}}؛ الکافی، ج۱، ص۱۹۸، ح۱؛ امالی للصدوق، ص۶۷۷، م ۹۷، ح۱.</ref>.


[[خلیفة‌الله]] کسی است که [[تغذیه]] [[علمی]] و عملی او از [[تعلیم اسماء]] تأمین می‌شود و تنها بدن و وجود عنصری اوست که از باب {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ}}<ref>«و ما آنان را کالبدی که خوراک نخورند نیافریده بودیم» سوره انبیاء، آیه ۸.</ref> از [[زمین]] و [[طبیعت]] تغذیه می‌کند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۱۷.</ref>.
با کمی دقت در [[روایات]] [[ولایت]]، معلوم می‌شود ولایتِ [[ولیّ]] حقی که به معنای [[راهنما]] و [[سرپرست]] [[دینی]] مطرح شده، قابل انطباق بر [[امامت]] و [[خلافت]] نیز است و هر سه لفظ‍ [[ولایت]]، [[امامت]] و [[خلافت]]، دارای یک مصداق و فقط‍ منطبق بر یک فرد در هر زمانی می‌شود.


او نه تنها از آسمان‌ها، بلکه از هر موجود امکانی، حتی از [[فرشته]]، [[لوح]] و قلم نیز بزرگ‌تر است. او هم [[اهل]] [[تسبیح]] و [[تقدیس]] است، هم اهل [[تحمید]] و [[تکبیر]]؛ یعنی دارای صفات تشبیهی است، هم دارای صفات تنزیهی. او در [[دنیا]] و در [[آخرت]] [[میزان اعمال]] است: {{متن حدیث|هُم الْمَوازِين الْقِسْط}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۲۶.</ref>. هر عملی که مطابق عمل او بود [[حق]] و هر کاری که مخالف کار او بود [[باطل]] است. او چون اولین صادر و نخستین [[فیض]] خداست واسطه [[نزول]] [[برکات الهی]] به [[عالم طبیعت]] است. حتی در فیض ظاهری که به وجود عنصری خودش می‌رسد، [[حقیقت]] و [[باطن]] خود او واسطه است؛ یعنی باطن خود اوست که برای ظاهرش جلوه می‌کند و [[فیض الهی]] از باطن او به [[ملائکه]] رسیده، از راه ملائک به افراد عادی و از جمله به وجود عنصری خود او می‌رسد و بالاخره چنین نیست که فرشتگان، نسبت به [[مقام]] شامخ وی که تعین اول است سمت تعلیمی داشته باشند، بلکه آنان نسبت به این مرحله برین و والا از خدمتگزاران [[انسان کامل]] به حساب می‌آیند و تنها مراحل نازله انسان کامل است که [[فرشتگان]] از مجاری و وسایط [[فیض]] آن محسوب می‌شوند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۲۴.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۵۲-۵۶.</ref>
بنابراین، [[خلافت]] از جهت مراحل، در مرحله قبل از مراحل [[نبوت]]، [[رسالت]] و [[امامت]] و از جهت رتبه‌بندی [[عقلی]]، بعد از رتبه [[عبودیت]] قرار دارد تا [[مقام عبودیت]] محقًق نشود، [[خلافت]] تحقق نمی‌یابد و بعد از تحقق شایستگی [[خلافت]]، از جهت رتبه، نوبت به [[مقامات]] والای معنوی [[نبوت]]، [[رسالت]] و [[امامت]] می‌رسد.


== علت [[خلیفه]] قرار دادن [[انسان]] ==
پس: [[خلافت]] مانند کلمه "حجة‌الله" با [[امامت]]، [[نبوت]]، [[رسالت]] و [[ولایت]] [[ولیّ]] [[حق]]، از جهت مصداق هیچ تفاوتی ندارد<ref>البته در کتاب‌های روایی حدیثی نقل شده است، همانند کتاب کافی، ج۱، ص۱۷۶، بَابُ الْفَرْقِ بَینَ الرَّسُولِ وَ النَّبِی وَ الْمُحَدَّثِ‌، ح۲: {{متن حدیث|عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ قَالَ كَتَبَ الْحَسَنُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمَعْرُوفِيُّ إِلَى الرِّضَا {{ع}}- جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي مَا الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ قَالَ فَكَتَبَ أَوْ قَالَ الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ أَنَّ الرَّسُولَ الَّذِي يُنْزَلُ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فَيَرَاهُ وَ يَسْمَعُ كَلَامَهُ وَ يُنْزَلُ عَلَيْهِ الْوَحْيُ وَ رُبَّمَا رَأَى فِي مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْيَا إِبْرَاهِيمَ {{ع}} وَ النَّبِيُّ رُبَّمَا سَمِعَ الْكَلَامَ وَ رُبَّمَا رَأَى الشَّخْصَ وَ لَمْ يَسْمَعْ وَ الْإِمَامُ هُوَ الَّذِي يَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ لَا يَرَى الشَّخْصَ}}؛ بحارالأنوار، ج۱۱، ص۴۱، ح۴۲ و ج۲۶، ص۷۵، ح۲۸؛ صاحب بحارالانوار بعد از نقل احادیثی درباره فرق بین نبی، رسول و امام، می‌نویسد: {{عربی|و بالجملة لا بد لنا من الإذعان بعدم كونهم {{عم}} أنبياء و بأنهم أشرف و أفضل من غير نبينا {{صل}} من الأنبياء و الأوصياء و لا نعرف جهة لعدم اتصافهم بالنبوة إلا رعاية جلالة خاتم الأنبياء و لا يصل عقولنا إلى فرق بين بين النبوة و الإمامة و ما دلت عليه الأخبار فقد عرفته و الله تعالى يعلم حقائق أحوالهم صلوات الله عليهم أجمعين}}؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۸۲، باب ۲؛ البته اینکه امام فقط‍ کلام فرشتگان را می‌شنود و آنان را نمی‌بیند، با مسأله شب قدر و نزول ملائکه بر امام {{ع}} قابل مناقشه است؛ مگر اینکه کیفیت بیان فرق را، به دلیل تقیه بدانیم.</ref> و دارای معنایی است که شامل همه آنها می‌شود، اگر چه هر کدام از آن واژه‌ها، معنای ارزشمند و والایی دارند که قابل تصور و [[تبیین]] با الفاظ‍ نیستند؛ لذا کلمه [[خلیفه]]<ref>خلیفه در اینجا، از دو جهت قابل ملاحظه است: جانشین از پیامبر الهی و همچنین جانشین از خدای متعال با واسطه پیامبر الهی؛ پس وصیّ پیامبر از جهتی جانشین اوست و از جهت دیگر با وساطت او، خلیفة‌الله است.</ref> بر [[وصیّ]] [[پیامبر]] اطلاق می‌گردد، در حالی که اطلاق [[نبوت]] و [[رسالت]] بر او جایز نیست؛ همچنان که ممکن است، فردی دارای [[مقام امامت]] باشد، ولی دارای [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] به معنای معروف نباشد، مانندِ [[ائمه]] [[اهل‌بیت پیامبر]] [[اسلام]] {{صل}}؛ لذا اطلاق هر یک از آن کلمات، با لحاظ‍ جهتی است، که در آنان وجود دارد.
'''[[پرسش]]:''' او که [[جهان هستی]] در قبضه [[قدرت]] اوست؛ چرا در [[زمین]] [[خلیفه]] قرار داد؟<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۹۷.</ref>.


'''پاسخ این است که:''' [[انسان‌ها]] وقتی برای خود، [[جانشین]] [[تعیین]] می‌کنند این به [[دلیل]] [[محدودیّت]] آنان است؛ چون [[رئیس]] نمی‌تواند در غیاب خود، مدیریّت کند، لذا [[جانشین]] [[تعیین]] می‌کند، اما ذات [[مقدّس]] ربوبی که به تمام [[جهان هستی]] احاطه دارد {{متن قرآن|أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ}}<ref> آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است؛ سوره فصلت، آیه: ۵۴.</ref>، با این [[انگیزه]] [[جانشین]] [[تعیین]] نمی‌کند؛ باید [[انگیزه]] را در جای دیگر دید و آن اینجاست که انسان‌های معمولی توان دریافت [[فیض الهی]] را بدون واسطه ندارند، نقش [[خلیفه الهی]] در این میان، همان منبع آب‌رسانی [[شهر]] است که [[آب]] را [[ذخیره]] می‌کند تا به هنگام [[نیاز]]، هرکس به اندازه نیازش بهره‌مند گردد، پس [[جعل]] "[[خلیفه]]" با این [[انگیزه]] است، نه [[انگیزه]] [[محدودیّت]]<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۹۷.</ref>.
بنابراین، بر همه [[پیامبران]] و اوصیای آنان، کلمه [[خلافت]] قابل انطباق است و از آنها به [[خلفای الهی]] تعبیر می‌شود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۵۸-۵۹.</ref>.


== [[خلیفه]] و [[جانشین]] [[الله]] کیست؟ ==
== پیشینه ==
"[[خلیفه]]" به معنای "[[جانشین]]" است و تای "ة" آن برای [[مبالغه]] است نه تأنیث. [[مقام]] خلافة اللّهی مقامی است بسیار والا و بالا که [[قرآن کریم]] [[فرشتگان]] را در [[شأن]] و آن [[جایگاه]] ندانسته، ولی "[[انسان]]" را [[شایسته]] این [[مقام]] دیده؛ مقامی که [[فرشتگان]] در برابر آن به [[خضوع]] افتاده، [[زمین]] [[ادب]] بوسیدند، پر واضح است که این [[مقام]]، از آنِ هر [[انسانی]] نیست، آیا به [[راستی]] [[انسانی]] که به تعبیر [[قرآن]]، حیوانی [[زندگی]] می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ }}<ref> و کافران (از زندگی دنیا) برخوردار می‌شوند و همچون چارپایان می‌خورند و آتش (دوزخ) جایگاه آنهاست؛ سوره محمد، آیه:۱۲.</ref><ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۹۸.</ref>.
در [[قرآن کریم]]، [[آفرینش انسان]] در [[زمین]] با خلافت [[حضرت آدم]]{{ع}} آغاز می‌شود<ref>سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و در برخی [[آیات]]، [[ولایت]] [[حق‌تعالی]]، [[ولایت پیامبر اکرم]]{{صل}} و ولایت [[اولوالامر]] و ولایت عموم [[مؤمنان]] ذکر شده‌ است<ref>سوره بقره، آیه ۱۰۷، سوره آل عمران، آیه ۱۵۰،  سوره آل عمران، آیه ۱۷۵، سوره مائده، آیه ۵۵،  سوره انعام، آیه ۶۲، سوره اعراف، آیه ۱۹۶.</ref> در [[روایات]] نیز قوام عالم به [[خلیفه]] و [[حجت الهی]] در زمین دانسته شده<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۷۸–۱۷۹؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ۵/۱۵۴.</ref> و [[ولایت]] و [[خلافت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}} مطرح گردیده‌ است<ref>صدوق، الخصال، ۲/۴۱۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱/۱۵۲.</ref>. همچنین ولایت ظاهری و [[باطنی]] و صفات اولیای [[حق]] بیان شده‌ است<ref>صفار، بصارئر الدرجات، ۱/۵۳۱؛ کلینی، الکافی، ۱/۱۹۸–۲۰۵.</ref>.<ref>[[حسین مستوفی|مستوفی]] و [[حسین شهسواری|شهسواری]]، [[خلافت و ولایت (مقاله)| مقاله «خلافت و ولایت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۵ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۵]]، ص۱۸۲ – ۱۹۴.</ref>


یا حتّی بدتر از حیوان [[زندگی]] می‌کند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref> و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۹.</ref><ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۹۷.</ref>.
== خلافت الهی از نگاه قرآن ==
{{اصلی|خلافت الهی در قرآن}}
واژه [[خلیفه]] در دو مورد به شکل مفرد و در باقی موارد به صورت جمع "خلائف" و "[[خلفا]]" در [[قرآن کریم]] به کار رفته است. واژه [[خلیفه]] با برشمردن اشتقاق‌های آن در [[قرآن]] کاربرد فراوان دارد که در مجموع بیش‌تر [[آیات]] به معنای کنار رفتن گروهی و [[جانشین]] شدن گروهی دیگر آمده است<ref>سوره انعام، آیه ۱۳۳؛ سوره انعام، آیه ۱۶۵؛ سوره اعراف، آیه ۶۹؛ سوره یونس، آیه ۷۳.</ref>. در [[آیات]] مراد، [[خلافت]] و [[جانشینی]] [[عامه]] [[مردم]] است که از طرف [[خداوند]] برای [[آبادانی زمین]] و بهره بردن از [[نعمت]] در آن [[اذن]] داده شده است. بنابراین یک دسته از [[آیات]] نشان‌ دهنده [[خلافت]] [[عامه]] [[مردم]] در استفاده از [[نعمت‌های الهی]] است که بنابر [[حکمت الهی]] از [[نعمت‌های خداوند]] در [[زمین]] استفاده می‌برند<ref>حیدر مظفری، بازخوانی تحولات اعتقادی و تاریخی امامت و واژگان مرتبط، ص۱۳۲.</ref>.


آیا چنین [[انسانی]]، [[شایستگی]] [[مقام]] خلیفة اللّهی را دارد؟! قطعاً نه، آن‌کس "[[خلیفة الله]]" است که آیت [[کمال الهی]] باشد لکن [[خداوند]]، این [[کمالات]] را بالذات دارد و [[جانشین]]، بالعرض؛ یعنی [[خداوند]] به او [[عنایت]] کرده، به هر حال، "[[خلیفة الله]]" کسی است که به [[اذن]] [[الله]] کار خدایی کند، همانند آهنی که بر اثر نزدیکی با [[آتش]]، گداخته می‌شود و خاصّیّت آن را پیدا می‌کند، چنین آتشی هرچند [[آتش]] نیست، ولی کار [[آتش]] را می‌کند<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۹۹.</ref>.
در برابر آیاتی وجود دارد که مسئله [[خلافت]] و [[جانشینی]] را به معنای خاص مطرح کرده‌اند که دانشمندان از آن [[آیات]]، [[شأن]] ولایت خاصه و تصرف در امور را برای آن [[خلفا]] استفاده کرده‌اند مانند: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم»... سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>.


با این تحلیل، [[مقام]] "خلیفة اللّهی" اختصاص به [[پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} دارد و با این تحلیل است که [[معجزات]] و [[کرامات]] [[اولیای الهی]] به آسانی قابل تحلیل و مناسب با همان عنوان آیت [[خدا]] بودن است؛ بنابراین، [[خداوند]]، [[امامان معصوم]] {{عم}} را به عنوان "[[جانشینان]] خود بر [[زمین]]" [[پسندیده]] و آنان را "[[خلیفه]] خود" قرار داده است: {{متن قرآن| وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ }}<ref> خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند؛ سوره نور، آیه:۵۵.</ref><ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۹۹.</ref>.
بنابراین واژه [[خلیفه]] به معنای [[جانشینی]] [[خداوند]] در [[قرآن]] در دو معنا به کار رفته است: یکی به معنای [[جانشینی]] عام و برای استفاده از [[نعمت‌های خداوند]] در [[زمین]] و دوم به معنای [[جانشینی]] خاص و دارای مقام و منصب الهی که از آثار آن داشتن [[ولایت]] و [[حق]] تصرف در امور دیگران است تا در سایه [[رهبری]] آنان [[احکام]] و [[قوانین الهی]] از تغییرو [[تحریف]] محفوظ ماند و بر این اساس است که وجود آن [[خلفای الهی]] برای همیشه در روی [[زمین]] به عنوان [[حجت الهی]] و [[هدایت‌گر]] [[انسان‌ها]] لازم است و از طرف دیگر برای همه [[واجب]] است که با آنان [[مخالفت]] نورزیده و [[فرمانبردار]] آنان باشند<ref>حیدر مظفری، بازخوانی تحولات اعتقادی و تاریخی امامت و واژگان مرتبط، ص۱۳۷.</ref>.<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص۲۵-۲۸.</ref>


این [[استخلاف]]، قطعی و استخلافی است هم [[معنوی]] و هم ظاهری و آن [[استخلاف]] [[معنوی]] آنان زیربنای [[استخلاف]] ظاهری؛ یعنی [[حکومت]] بر کلّ گستره [[زمین]] است<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۲۰۰.</ref>.
== حضرت آدم {{ع}} و خلافت الهی ==
 
{{همچنین|حضرت آدم}}
در [[روایات]] فراوانی، این [[آیه]] به [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]] {{ع}} [[تأویل]] شده است. محصول تمام زحمات [[پیامبران]] و [[تبلیغات]] مستمر و پیگیر آنان و نمونه اتمّ [[حاکمیّت]] [[توحید]]، [[امنیّت]] کامل و [[عبادت]] خالی از [[شرک]]، در زمانی تحقّق می‌یابد که [[امام مهدی]] {{ع}} آن سلاله [[انبیا]] و [[فرزند]] [[پیامبر]] {{صل}} ظاهر شود<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۲۰۰.</ref>.
[[خداوند]] قبل از [[خلقت آدم]] به [[ملائکه]] فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>. در اینکه [[خلیفه]] کیست و خلافت او از چه کسی بوده و در چه چیزی خلافت داشته، بین صاحب‌نظران [[اختلاف]] است. گروهی ([[اکثریت]]) شخص آدم را و گروهی دیگر [[فرزندان]] او را خلیفه می‌‌دانند که از پدر خلافت کردند<ref>تفسیر کبیر، ج۲، ص۱۸۰.</ref>. گروهی نیز آدم را خلیفه و [[جانشین]] گروه‌های قبل از خودش می‌‌دانند<ref>کشف الاسرار، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. [[ابن عباس]] آدم را جانشین گروه‌های [[جن]] که قبل از او بودند می‌‌داند<ref>تفسیر کبیر، ج۲، ص۱۸۱.</ref>. گروهی نیز گفته‌اند آدم خلیفه فرشتگانی بوده که قبل از او در [[زمین]] [[حاکم]] بوده‌اند<ref>التبیان، ج۱، ص۱۳۲.</ref>. [[ابن مسعود]] و سُدی و دیگران آدم را [[خلیفه خدا]] می‌‌دانند<ref>التبیان، ج۱، ص۱۳۲.</ref>.
 
در بسیاری از [[تفاسیر]] [[شیعه]] از [[حضرت]] [[امام سجاد]] {{ع}} در [[تفسیر آیه]] چنین [[نقل]] شده: آنان به [[خدا]] [[سوگند]]! [[شیعیان]] ما هستند، [[خداوند]] این کار را برای آنان به دست مردی از ما انجام می‌دهد که [[مهدی]] این [[امّت]] است، [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] می‌کند آن‌گونه که از [[ظلم و جور]] پر شده باشد و هم اوست که [[پیامبر]] {{صل}} درباره او فرمود: اگر از [[عمر]] [[دنیا]] چیزی جز یک روز باقی نماند، [[خداوند]] آن یک روز را آن‌قدر طولانی می‌کند تا مردی از دودمان من که نامش نام من است، بر [[زمین]] [[حاکم]] شود و صفحه [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] کند آن‌گونه که از [[ظلم و جور]] پر شده است<ref>{{عربی|" هُمْ‏ وَ اللَّهِ‏ شِيعَتُنَا أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏ يَفْعَلُ اللَّهُ ذَلِكَ بِهِمْ عَلَى يَدَيْ رَجُلٍ مِنَّا وَ هُوَ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِيهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَأْتِيَ‏ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِي اسْمُهُ اسْمِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً‏‏‏"}}؛مجمع البیان، ج۷، ص۱۵۲؛ منتخب الأثر: ۲۴۷ به بعد، ۱۲۳ حدیث با این مضمون از منابع مختلف اسلامی مخصوصاً از منابع اهل تسنّن نقل کرده است.</ref><ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۲۰۰.</ref>.
 
== [[امامان معصوم]] {{عم}}؛ جانشینان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ==
در [[روایات]] فراوانی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[خلفا]] و [[جانشینان]] به [[حقّ]] خود را صراحتاً بیان فرموده که آنان [[دوازده]] نفرند<ref>اهل البیت فی الکتاب و السنّه: ۷۶ - ۷۳.</ref>. این [[روایات]] گاه با تعبیر "[[دوازده امیر]]" آمده و گاه با تعبیر "[[دوازده خلیفه]]" و [[روایات]] تصریح دارند که: {{متن حدیث|كُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ قُرَيْش‏ ‏‏‏"}}<ref>تمامی آنان از قریش‌اند.</ref>؛ {{متن حدیث|كلهم‏ من‏ بني‏ هاشم}} <ref>تمامی آنان از بنی‌هاشم‌اند.</ref> همان‌گونه که [[امام علی]] {{ع}} فرمود: به [[یقین]] [[امامان]] از [[قریش]] هستند و درخت وجودشان در سرزمین این [[نسل]] از [[بنی‌هاشم]] غرس شده است، این [[مقام]] در خور دیگران نیست و [[زمامداران]] غیر از آنان [[شایستگی]] [[ولایت]] و [[امامت]] را ندارند<ref>{{متن حدیث|إِنَ‏ الْأَئِمَّةَ مِنْ‏ قُرَيْشٍ‏ غُرِسُوا فِي‏ هَذَا الْبَطْنِ‏ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِم}}؛ نهج البلاغه: خطبه ۱۴۴.</ref><ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۲۰۱.</ref>.
 
در [[صحیح مسلم]] از [[جابر بن سمره]] [[نقل]] شده که می‌گوید از [[پیامبر خدا]] شنیدم که می‌فرمود: "[[اسلام]] همواره [[عزیز]] خواهد بود تا [[دوازده خلیفه]] بر [[مسلمانان]] [[حکومت]] کنند، سپس سخنی گفت که من نفهمیدم، از پدرم سؤال کردم: [[پیامبر]] {{صل}} چه فرمود؟ گفت: فرمود: تمام آنان از قریش‌اند"<ref>{{متن حدیث| لَا يَزَالُ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَزِيزاً إِلَى‏ اثْنَيْ‏ عَشَرَ خَلِيفَةً ثُمَّ قَالَ كَلِمَةً خَفِيفَةً لَمْ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِي: مَا قَالَ: فَقَالَ: قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْش‏‏‏‏}}؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، ح۷؛ مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۶۴۶؛ سنن ابی داوود، ج۴، ص۸۶.</ref><ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۲۰۱.</ref>.
 
جالب اینجاست که در یکی از طرق این [[حدیث]]، در [[صحیح مسلم]] می‌خوانیم که [[جابر]] در ذیل [[حدیث]] می‌گوید: "[[پیامبر]] سخنی گفت که بر اثر سر و صدای [[مردم]] من آن را نفهمیدم، به پدرم گفتم: [[پیامبر]] چه فرمود؟ گفت: فرمود: همه آنان از قریش‌اند"<ref>{{عربی|" فَقَالَ‏ كَلِمَةً صَمَّنَيِهَا النَّاسُ فَقُلْتُ لِأَبِي مَا قَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ‏‏‏‏‏ ‏‏‏"}}؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، ح ۹.</ref><ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۲۰۲.</ref>.
 
در روایاتی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نام‌های [[امامان معصوم]] {{عم}} هم آمده است<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۹۰؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲ - ۱، ص۲۵۳؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۲۸۲؛ ینابیع المودّه، ج۳، ص۲۸۴ - ۲۸۲؛ فرائد السمطین، ج۲، ص۱۳۳.</ref>. شاید همان سر و صداها سبب شده که [[راوی]] نام‌های آنان را نیاورد. به عبارت دیگر، [[دست]] [[سیاست]] عامل این [[پنهان‌کاری]] شده است. به هر حال، خلفایی که [[پیامبر]] بعد از خود قرار داده، همان [[دوازده]] نفرند که [[شیعه]] جعفریّه اثنی‌عشریه به آنان [[معتقد]] است<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۲۰۲.</ref>.
 
== واژه‌شناسی لغوی ==
[[خلافت]] "به کسر خاء" به معنای [[نیابت]] از غیر است، به جهت [[غیبت]] منوب عنه یا به علّت مرگش یا به جهت عاجز بودنش و یا به سبب [[شرافت]] بخشیدن به [[نایب]]<ref>مفردات، ص ۲۹۴، «خلف».</ref>. واژه [[خلیفه]] در [[قرآن کریم]] به معنای [[جانشین]] [[خداوند]] بر روی [[زمین]] آمده است و این [[خلافت]] تمام نمی‌شود، جز اینکه [[خلیفه]] در همه [[شئون]] وجودی و آثار و [[احکام]] و [[تدابیر]]، حاکی از مستخلف باشد<ref>المیزان، ج ۱، ص ۱۱۵؛ ج ۱۷، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۵.</ref>. در این مدخل، معنای اصطلاحی "خلافت الهی" مقصود است و آنچه به [[امامت]] و [[رهبری]] مربوط می‌شود، در [[جایگاه]] خود آمده است. در اینجا از واژه "[[خلف]]"، "ورث" و مشتقّات آن دو و نیز از بعضی [[آیات]] با توجّه به [[شأن نزول]] و [[روایات]] مربوط استفاده شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/farhangbooks/Books/13/2.htm#f49، فرهنگ قرآن، ج۱۳، ص۵۱ - ۵۵.]</ref>.
 
=== [[مفهوم لغوی خلیفه]] ===
 
=== مفهوم اصطلاحی [[خلیفه]] ===
[[خلیفه]] در اصطلاح به معنای [[حاکم]] است، بنابراین منظور از [[خلافت]] [[آدم]]، [[حاکمیت]] او در روی [[زمین]] است، هم‌چنانکه در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ...}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> آمده است<ref>یعقوب جعفری، تفسیر کوثر، ج۱، ص۱۲۲.</ref>.
 
[[خلیفه]] کسی است که همواره [[قیام]] به [[خلافت]] و نمایندگی از [[آفریدگار]] بر [[جامعه بشر]] خصوصاً و بر [[جامعه]] ممکنات عموما بنماید و این از [[مناصب]] عالیه و [[بهترین]] [[موهبت‌های الهی]] است که بر [[جامعه]] ممکنات ارزانی داشته و لازم وجود [[بشر]] و [[نظام]] [[تکلیف]] وجود [[خلیفه]] است<ref>محمد حسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج۱، ص۹۹.</ref>.
 
[[خلیفة‌الله]] در اصطلاح [[اسلامی]] به این معنا آمده است که [[خدا]] کسی را از میان [[مردم]] به عنوان [[حاکم]] و [[امام]] [[انتخاب]] می‌کند؛ و نیز [[خلافت]] در اصطلاح [[شرع اسلام]] عبارت است از [[امامت]]، [[پیشوایی]]، [[حکومت]]، [[ریاست]] و گستره عمومی در امور [[دین]] و [[دنیا]] به عنوان [[جانشین پیامبر]] {{صل}}.
 
[[ابن‌خلدون]] در تعریف [[خلافت]] می‌گوید: "[[خلافت]] عبارت است از وادار کردن تمامی [[مردم]] بر مقتضای نظر [[شرعی]] در [[مصالح]] [[اخروی]] و [[دنیوی]]، زیرا در نظر [[شارع]] تمامی [[مصالح دنیوی]] در راستای [[مصالح]] [[اخروی]] معتبر است پس در [[حقیقت]] [[خلافت]] عبارت است از [[جانشین]] شدن از طرف صاحب [[شریعت]] برای حراست و [[پاسداری از دین]] و [[سیاست]] [[دنیا]]"<ref>{{عربی|الخلافة هي حمل الكافة علی مقتضي - النظر الشرعي في مصالحهم الأخروية و الدنيوية الراجعة اليها اذ احول الدنيا ترجع كلها عند الشارع الی اعتبارها مصالح الأخرة فهي في الحقيقة خلافة عن صاحب لشرع في حراسة الدين و سياسة الدنيا}}؛ عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمه ابن‌خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج۱، ص۲۱۱.</ref>؛
 
[[یوسف ایبش]] هم در کتاب خویش به [[نقل]] از ماوردی در تعریف [[خلافت]] می‌گوید:آن عبارت است از [[جانشین]] شدن از طرف [[پیامبر]] {{صل}} برای [[پاسداری]] [[دین]] و [[سیاست]] [[دنیا]]<ref>{{عربی|الإمامة موضوعة لخلافة النبوة في حراسة الدين و سياسة الدنيا و عقدها لمن يقوم بها في الأمة واجب بالإجماع}}؛ یوسف ایبش، الخلافة و شروط الزعامة عند اهل سنت و الجماعة، ص۲۳.</ref>.
 
بعضی از نویسندگان [[خلافت الهی]] را مرادف با [[مقام ولایت]] امری می‌دانند.
 
[[سعید العذاری]] می‌گوید:"معنی [[خلیفه]] مرادف با اولی الامری می‌باشد و معنای [[خلافت]] مرادف [[ولایت]] و [[پادشاهی]] کردن است"<ref>{{عربی|يكون معني الخليفة مرادفاً لولي الأمر و معنی الخلافة مرادفاً للولاية والإمرة}}؛ العذاری، سید سعید، تولی الأمام، مترجم: سید شهاب‌الدین حسینی، ص۲۶.</ref>.
 
هم‌چنین قلقشندی می‌گوید:"[[خلافت]] در عرف عام اطلاق می‌شود بر [[سرپرستی]] و [[زعامت]] بزرگ که عبارت باشد از [[ولایت]] عمومی بر همه [[امت]] و [[قیام]] به امور [[امت]]..."<ref>{{عربی|الخلافة اطلقت في العرف العام علی الزعامة العظمی و هي الولاية العامة علی كافة الامة والقيام بأمورها و...}}؛ احمد بن عبدالله قلقشندی، مآثر الانافة فی معالم الخلافة، ص۵.</ref>.  
 
در کتاب اقرب الموارد [[خلافت]] را چنین معنا کرده‌اند: در اصطلاح [[شرع]]، [[خلیفه]] به معنای امامی است که بعد از [[امام]] دیگر می‌آید و [[جانشین]] او می‌گردد<ref>{{عربی| الخلافة الأمارة و النيابة عن الغير إما لغيبة المنوب عنه او موته او بعجره او تشريف المستخلف و في الشرع الامامة}}؛ سعید الشرتونی اللبنانی، اقرب الموارد، ج۱، ص۲۹۵.</ref>.  
 
از معنای اصطلاحی [[خلیفه]] و [[خلافت]] فهمیده می‌شود که [[خلافت]] در واقع [[منصب الهی]] است و [[خلیفه]] باید از جانب [[خدا]] [[انتخاب]] شود. علاوه بر این، ممکن است لفظ خلیفه منصرف به کسی که [[رسول خدا]] {{صل}} او را برای [[خلافت]] [[تعیین]] کرده باشد. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} لفظ خلیفه را در معنای [[نیابت]] و [[جانشینی]] از طرف خود بکار برده است و این [[لقب]] بزرگ [[جانشینی]] را به [[وصی]] و باب [[شهر]] علمش، [[امام علی]] {{ع}} بخشید. تمام [[اصحاب]] برجسته، اتفاق دارند که [[پیامبر]] {{صل}} بدون [[تعیین خلیفه]] از [[دنیا]] نرفته است<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۲۳-۲۵.</ref>
 
=== چند نکته ===
هر چهار کلمه [[خلیفه]]، [[امامت]]، [[نبوت]] و [[رسالت]]، از واژگانی هستند که از جهت لغوی، دارای معانی عامی بوده و شامل موارد کثیری می‌شوند؛ اما از جهت اصطلاحی [[دینی]]، دارای معانی خاص بوده و عده‌ای محدود و مخصوص را در بر می‌گیرند.


هر چهار کلمه از جهت مفهوم با هم [[اختلاف]] دارند؛ لذا نظریه ترادف معنا در بعضی از آنها<ref>قصص الانبیاء، ص۸؛ المیزان، ج۲، ص۱۴۰.</ref>، مانند [[نبوت]] و [[رسالت]] مردود است.
[[علامه طباطبایی]]، خلافت از [[خدا]] را قول اصح می‌‌داند؛ زیرا پاسخ خدا به ملائکه و گوشزد کردن مقام برجسته آدم و مسئله [[تعلیم اسماء]] با خلافت الهی سازگار است، نه خلافت از دیگر [[انسان‌ها]]<ref>المیزان، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. [[رشید رضا]] نیز وسعت [[دانش]] و [[خرد]] و [[اندیشه]] آدم و دامنه کارکرد بی‌کران او و... را دلیل شایستگی او برای خلافت از خدا می‌‌داند<ref>المنار، ج۱، ص۲۶۰.</ref>. گروهی با استناد به [[آیات]] {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> و {{متن قرآن|آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ}}<ref>«به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید؛ بنابراین از شما آن کسان که ایمان آورند و انفاق کنند پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره حدید، آیه ۷.</ref> [[خلافت]] [[آدم]] را در کشت و کار در [[زمین]] دانسته‌اند تا نهرها را جاری کند و زمین را آباد نماید.


هر چهار کلمه با وجود معانی مختلف، ممکن است در یک مصداق جمع شوند که فردی از [[بندگان]] خاصّ [[خدای سبحان]]، دارای مقام‌ها [[خلافت]]، [[نبوت]]، [[رسالت]] و [[امامت]] باشد، چنان که در [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، همه آن مقام‌ها جمع بود.
[[کتاب مقدس]] نیز خلافت آدم را در حکم‌فرمایی به حیوانات دیگر و فرمان روایی در زمین می‌‌داند<ref>قاموس کتاب مقدس، ص۲۶.</ref>. گروهی، خلافت آدم را تخلق به اخلاق الهی و اجرای [[فرامین]] [[حق]] و [[اداره امور]] [[خلق]] و [[دعوت]] آنان به [[اطاعت خدا]] می‌‌دانند<ref>تفسیر محی الدین عربی، ج۱، ص۴۶.</ref> و نیز گفته‌اند نمایندگی آدم از خدا به معنای نمایان گری صفات و [[کمالات]] اوست<ref>منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۵.</ref>.


از جهت [[وحدت]] [[مصداق امامت]] با [[خلافت]]، در روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} در [[تعریف امام]] آمده است:"[[امام]]، [[امین]] [[خداوند]] در میان آفریده‌هایش و [[حجت]] [[پروردگار]] بر بندگانش و [[جانشین]] [[خداوند]] در سرزمین‌هایش و [[دعوت]] کننده [[مردم]] به سوی [[خدا]] و [[دفاع]] کننده از [[احکام]] و [[محرّمات الهی]] است"<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ أَمِينُ الله فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى الله وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ الله}}؛الکافی، ج۱، ص۱۹۸، ح۱؛ امالی للصدوق، ص۶۷۷، م ۹۷، ح۱.</ref>؛.
مقام خلیفة اللهی مخصوص [[حضرت آدم]] نبوده، بلکه مربوط به نوع [[انسان]] است<ref>المیزان، ج۱، ص۱۱۶.</ref> از این جهت باید خلافت الهی برای آدم را [[هدف]] و مقصود [[آفرینش]] او بدانیم، نه عقوبتی برای آدم<ref>المنار، ج۱، ص۲۷۷.</ref>.<ref>[[محمود مقدمی|مقدمی، محمود]]، [[آدم - مقدمی (مقاله)| مقاله «آدم»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۳۹-۵۰.</ref>


با کمی دقت در [[روایات]] [[ولایت]]، معلوم می‌شود ولایتِ [[ولیّ]] حقی که به معنای [[راهنما]] و [[سرپرست]] [[دینی]] مطرح شده، قابل انطباق بر [[امامت]] و [[خلافت]] نیز است و هر سه لفظ‍ [[ولایت]]، [[امامت]] و [[خلافت]]، دارای یک مصداق و فقط‍ منطبق بر یک فرد در هر زمانی می‌شود.
== حقیقت خلافت الهی ==
=== ارکان خلافت الهی ===
{{اصلی|ارکان خلافت الهی}}
اجزاء [[خلافت]] شامل مستخلِف که [[خداوند سبحان]] است ([[خلیفه]] گرداننده)، مستخلف که انسان‌های روی [[زمین]] هستند ([[خلیفه]] شده)، مستخلَف علیه (آن‌چه [[خلافت]] بر آن صورت گرفته است) که شامل [[انسان]]، [[جامعه]] و [[زمین]] (طبیعت) است.
# '''[[خلیفه]] (مستخلَف):''' در تعیین مصداق [[خلیفه]] و اینکه چه کسی است و [[خلیفه]] الهی در [[زمین]] کیست؟ آیا این مقام به شخص [[حضرت آدم]] {{ع}} اختصاص دارد یا شامل کسان دیگر نیز می‌شود، چندین احتمال مطرح است: [[مقام خلافت الهی]]، به شخص [[حقیقی]] [[آدم]] {{ع}} اختصاص دارد و به انسان‌های دیگر مختص نیست؛ تعمیم [[خلافت]] الهی به [[انسان‌های کامل]]؛ تعمیم مقام خلافت الهی به عموم [[انسان‌ها]]؛ تعمیم آن به همه [[انسان‌ها]] اعم از [[مؤمن]] و [[کافر]]. با بررسی احتمالات پنج‌گانه این نتیجه به دست می‌آید که [[خلافت]] الهی ویژه شخص [[حضرت آدم]] {{ع}} نیست و نیز به [[انسان‌های کامل]] و [[مؤمن]] اختصاص ندارد، بلکه به نوع [[بشریت]] اختصاص دارد؛ یعنی تمام [[انسان‌ها]] بالقوه [[خلیفه]] الهی‌اند و بالفعل هر شخصی با توجه به [[کمالات]] و مظهریت اسمای حسنای الهی، در مرتبه‌ای از [[خلافت]] قرار دارد. برای [[درک]] این مفهوم، باید [[حقیقت]] [[خلافت]] و مراتب آن توجه کرد<ref>اکبر سیدی‌نیا، خلافت الاهی؛ با تأکید بر دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی، فصلنامه علمی - پژوهشی قبسات، ش۴۴، ۱۳۸۵، ص۱۴۴-۱۴۶.</ref>.
# '''[[خلیفه]] گرداننده (مستخلفٌ‌عنه):''' به کسی که [[خلیفه]]، [[خلافت]] وی را به عهده دارد "مستخلفٌ‌عنه" اطلاق می‌شود. حال نکته دیگر در باب [[خلافت]] این است که مستخلفٌ‌عنه کیست؟ و [[انسان]] [[جانشین]] چه کسی است؟ در این مورد نیز اقوال، مختلف است:
## فرشتگانی هستند که در [[زمین]] بودند و به [[جنگ]] جن‌هایی رفتند که به [[فرماندهی]] [[ابلیس]] در [[زمین]] [[زندگی]] می‌کردند و دست به [[فساد]] و [[خونریزی]] زده بودند. این گروه از [[فرشتگان]] از جانب [[خداوند]] [[مأمور]] نابود کردن گروه تبهکار [[جن]] شدند و پس از آن بر [[زمین]] [[حاکم]] شدند؛ این احتمال مورد قبول نیست:
## جن‌های [[فاسد]] و [[خونریزی]] بودند که منقرض شدند و [[آدم]] {{ع}} [[جانشین]] آنها شد. این احتمال با توجه به [[اعتراض]] [[فرشتگان]] و اعلام آمادگی آنها برخلافت و [[استدلال]] بر شایستگی خود، با [[جانشینی]] [[حضرت آدم]] {{ع}} تناسبی ندارد.
## همه موجودات هستند، زیرا [[آدمی]] نسخه جمع عالم است و از همه انواع کائنات و اصناف موجودات، نمونه‌ای در او به ودیعت گذاشته شده است.
## انسان‌های پیشین موسوم به "نسناس" هستند.
## [[خدای سبحان]] است. نظر دقیق آن است که این [[خلافت]] از آن خداست.
# '''عناصر [[استخلاف]] (مستخلف علیه):''' مستخلف علیه یعنی آنچه [[خلافت]] بر آن صورت گرفته است که شامل [[انسان]]، [[جامعه]] و [[زمین]] و طبیعت است<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص۳۲-۴۸.</ref>.


بنابراین، [[خلافت]] از جهت مراحل، در مرحله قبل از مراحل [[نبوت]]، [[رسالت]] و [[امامت]]، و از جهت رتبه‌بندی [[عقلی]]، بعد از رتبه [[عبودیت]] قرار دارد تا [[مقام عبودیت]] محقًق نشود، [[خلافت]] تحقق نمی‌یابد و بعد از تحقق [[شایستگی]] [[خلافت]]، از جهت رتبه، نوبت به [[مقامات]] والای [[معنوی]] [[نبوت]]، [[رسالت]] و [[امامت]] می‌رسد.
=== درجات خلافت الهی ===
{{اصلی|درجات خلافت الهی}}
براساس [[آیه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> [[خداوند]] برای خودش [[خلیفه]] قرار داده است. این [[خلافت]] در وهله نخست برای [[حضرت آدم]] {{ع}} به عنوان [[نخستین انسان]] و [[بشر]] مطرح است و سپس برای فرزندانش.


پس: [[خلافت]] مانند کلمه "حجة‌الله" با [[امامت]]، [[نبوت]]، [[رسالت]] و [[ولایت]] [[ولیّ]] [[حق]]، از جهت مصداق هیچ تفاوتی ندارد<ref>البته در کتاب‌های روایی حدیثی نقل شده است، همانند کتاب کافی، ج۱، ص۱۷۶، بَابُ الْفَرْقِ بَینَ الرَّسُولِ وَ النَّبِی وَ الْمُحَدَّثِ‌، ح۲: {{متن حدیث|عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ قَالَ كَتَبَ الْحَسَنُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمَعْرُوفِيُّ إِلَى الرِّضَا {{ع}}- جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي مَا الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ قَالَ فَكَتَبَ أَوْ قَالَ الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ أَنَّ الرَّسُولَ الَّذِي يُنْزَلُ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فَيَرَاهُ وَ يَسْمَعُ كَلَامَهُ وَ يُنْزَلُ عَلَيْهِ الْوَحْيُ وَ رُبَّمَا رَأَى فِي مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْيَا إِبْرَاهِيمَ {{ع}} وَ النَّبِيُّ رُبَّمَا سَمِعَ الْكَلَامَ وَ رُبَّمَا رَأَى الشَّخْصَ وَ لَمْ يَسْمَعْ وَ الْإِمَامُ هُوَ الَّذِي يَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ لَا يَرَى الشَّخْصَ}}؛ بحارالأنوار، ج۱۱، ص۴۱، ح۴۲ و ج۲۶، ص۷۵، ح۲۸؛ صاحب بحارالانوار بعد از نقل احادیثی درباره فرق بین نبی، رسول و امام، می‌نویسد: {{عربی|و بالجملة لا بد لنا من الإذعان بعدم كونهم {{عم}} أنبياء و بأنهم أشرف و أفضل من غير نبينا {{صل}} من الأنبياء و الأوصياء و لا نعرف جهة لعدم اتصافهم بالنبوة إلا رعاية جلالة خاتم الأنبياء و لا يصل عقولنا إلى فرق بين بين النبوة و الإمامة و ما دلت عليه الأخبار فقد عرفته و الله تعالى يعلم حقائق أحوالهم صلوات الله عليهم أجمعين}}؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۸۲، باب ۲؛ البته اینکه امام فقط‍ کلام فرشتگان را می‌شنود و آنان را نمی‌بیند، با مسأله شب قدر و نزول ملائکه بر امام {{ع}} قابل مناقشه است؛ مگر اینکه کیفیت بیان فرق را، به دلیل تقیه بدانیم.</ref> و دارای معنایی است که شامل همه آنها می‌شود، اگر چه هر کدام از آن واژه‌ها، معنای [[ارزشمند]] و والایی دارند که قابل [[تصور]] و [[تبیین]] با الفاظ‍ نیستند؛ لذا کلمه [[خلیفه]]<ref>خلیفه در اینجا، از دو جهت قابل ملاحظه است: جانشین از پیامبر الهی و همچنین جانشین از خدای متعال با واسطه پیامبر الهی؛ پس وصیّ پیامبر از جهتی جانشین اوست و از جهت دیگر با وساطت او، خلیفة‌الله است.</ref> بر [[وصیّ]] [[پیامبر]] اطلاق می‌گردد، در حالی که اطلاق [[نبوت]] و [[رسالت]] بر او جایز نیست؛ همچنان که ممکن است، فردی دارای [[مقام امامت]] باشد، ولی دارای [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] به معنای معروف نباشد، مانندِ [[ائمه]] [[اهل‌بیت پیامبر]] [[اسلام]] {{صل}}؛ لذا اطلاق هر یک از آن کلمات، با لحاظ‍ جهتی است، که در آنان وجود دارد.
البته از [[آیات]] و [[روایات]] به دست می‌آید که برای نوع [[بشر]] به سبب [[کرامت]] تفضیلی [[خداوند]]، یک نوع [[خلافت]] عمومی ثابت است؛ اما [[خلافت]] خاص و [[خلافت]] مطلق تنها برای کسانی است که در [[مراتب ایمان]] و [[تقوا]] و [[یقین]] به مراتب برگزیده باشد. به نظر می‌رسد که [[خلافت]] همانند اموری دیگر چون [[ایمان]] و [[تقوا]] و [[یقین]] دارای مراتب و درجات متعدد و متنوع است. از این درجات متعدد و متنوع به مراتب تشکیکی یاد می‌شود؛ زیرا چنان میان مرتبه‌ای با مرتبه‌ای دیگر تمایز و تفاوت و فرق است که [[انسان]] [[گمان]] می‌کند که دو چیز متضاد هستند و همان‌طوری که میان شیر خوراکی و شیر جنگلی تنها در لفظ اشتراک است، در این عنوان [[خلافت]] نیز چنین اشتراک لفظی است<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص۶۷-۶۹.</ref>.


بنابراین، بر همه [[پیامبران]] و اوصیای آنان، کلمه [[خلافت]] قابل انطباق است و از آنها به [[خلفای الهی]] تعبیر می‌شود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۵۸-۵۹.</ref>.
=== انواع خلافت ===
{{اصلی|انواع خلافت}}
==== [[خلافت]] [[تاریخی]]، وجودی و رتبی ====
[[انسان کامل]] از نظر رتبه و جایگاه پایین‌تر از [[خداوند متعال]] خواهد بود؛ خدایی که ذات مستخلف عنه است و حد [[خلافت]] [[انسان کامل]] در همین محدوده وجودی است نه بیشتر و بالاتر و [[خلیفه]] هم کسی است که به جای مستخلف عنه می‌نشیند که این [[خلافت]] و [[جانشینی]] موجودی از موجود دیگر به دو صورت است:
# '''[[خلافت]] [[تاریخی]]:''' در این‌گونه [[خلافت]] فرد یا گروهی [[جانشین]] فرد یا گروه دیگر می‌شوند بدون در نظر گرفتن هرگونه کمال یا مرتبه وجودی برای شخص یا گروهی که [[جانشین]] می‌شوند؛ یعنی یکی از دو موجود زودتر به وجود آمده و بعد از، از بین رفتن آن، موجود دیگری به جای او قرار گرفته و [[جانشین]] او شده است. از این جهت، امتیازی بین [[خلیفه]] و مستخلف عنه نیست. در اینجا [[خلیفه]] می‎تواند همتای مستخلف [[خلف]] عنه و گاهی [[برتر]] از وی سخن بگوید و عمل کند؛ زیرا [[قدرت]] او برخاسته از [[هویت]] خود اوست و مرهون افاضه مستخلق عنه نیست<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۰۱.</ref>.
# '''[[خلافت]] وجودی و رتبی:''' قسم دیگر [[خلافت]]، صرفا به لحاظ مقام و [[منزلت]] وجودی و رتبی است، نه [[تاریخی]] و مانند آن. به این معنی که یکی از دو موجود از نظر وجودی و رتبه کمالی در مرحله پایین‌تر از موجود داایگر قرار دارد. از این‌رو امتیاز جوهری میان [[خلیفه]] و مستخلف عنه وجود دارد و [[خلیفه]] همه صلاحیت و [[اقتدار]] خود را مرهون [[خلافت]] می‌داند؛ زیرا اصل [[مشروعیت]] و [[قدرت]] او از مستخلف عنه به وی رسیده است<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص۷۳-۷۶.</ref>.


== [[ارکان خلافت الهی]] ==
==== خلافت فردی و اجتماعی ====
{{اصلی|خلافت فردی|خلافت اجتماعی}}
آغاز [[جانشینی]] [[انسان]] از [[خدا]] به صورت فردی بود، اما در نهایت این [[جانشینی]] به صورت جمعی است؛ زیرا [[خداوند]] "[[استخلاف]] جمعی" را [[اراده]] کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ}}<ref>«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند» سوره نور، آیه ۵۵.</ref>. البته [[جانشینی]] جمعی با رهبری امام [[معصوم]] آغاز می‌شود. او با [[رهبری]] خاص خود امتی را پرورش می‌دهد که [[توانایی]] [[اقامه عدل]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] دارند {{متن قرآن|كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ}}<ref>«شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[مهدویت و سنت‌های رهبری الهی در قرآن (مقاله)|مهدویت و سنت‌های رهبری الهی در قرآن]].</ref>


== علت و [[راز خلافت الهی]] ==
== ضرورت خلافت الهی ==
{{اصلی|ضرورت خلافت الهی}}
دلایل مختلف عقلی و نقلی مبنی بر ضرورت خلافت الهی بیان شده است مانند:
# '''[[دلیل عقلی]] ضرورت خلافت [[الهی]]:''' [[انسان]] به تنهایی توان آن را ندارد که همه نیازهای یک [[زندگی]] نسبتاً راحت را برای خود فراهم سازد؛ در نتیجه، تَن به زندگی اجتماعی می‌دهد تا با [[تعاون]] و تقسیم کار، بهتر بتواند زندگی کند. [[حریص]] بودن انسان او را وامی‌دارد هر چه بیش‌تر از دیگران بهره گرفته و تا آنجا که می‌تواند از خدمت به دیگران دوری کند؛ لذا زندگی اجتماعی، میدان [[ستمگری]] و [[تجاوز]] [[انسان‌ها]] به [[حقوق]] همنوعان شده، چیزی که [[انسان]] از آن [[انتظار]] [[آرامش]] و سود دارد، عامل [[آزار]] و [[رنج]] بیش‌تر [[مردم]] می‌گردد. به همین دلیل، [[جامعه]] برای تنظیم روابط‍ بین افراد خود، به [[قانون]] نیاز پیدا می‌کند و از جهتی، نباید قانون را در [[اختیار انسان]] واگذارند؛ زیرا هر یک از افراد یا گروهی از آنان، تنها سود خود را برابر با [[عدالت]] دانسته و زیانش را [[ظلم]] قلمداد می‌کند. پس باید [[قانون‌گذاری]]، بیرون از حوزه طبیعی [[بشر]] وجود داشته باشد؛ و آن عامل بیرونی و مصون از [[خودمحوری]] و [[خودخواهی]]، همان فرستادگان بشری از سوی [[خدای حکیم]] است. خدایی که نیازهای بسیار جزئی انسان را نادیده نگرفته، همانند روییدن مو در ابرو، یا فرو رفتگی در کف پاها، آن عامل مهم و مؤثر در [[زندگی]] انسان را که موجب [[آرامش]] و [[راهنمایی]] به سوی [[سعادت]] باشد، از او دریغ نخواهد کرد<ref>الهیات من کتاب الشفاء، ص۴۸۷-۴۸۸؛ النجاة، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref>
# '''ضرورت خلافت [[الهی]] در [[قرآن]]:''' برای [[ضرورت]] ارسال فرستادگان بشری برای انسان‌ها در [[قرآن کریم]]، چنین آمده است: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>. برخی [[آیات]] حاکی از عدم کفایت [[علم]] و [[عقل]] بشری برای تأمین زندگی سعادتمندانه [[انسانی]] است: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«آنگاه چون پیامبرانشان برهان‌های روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.</ref>؛ لذا برای [[راهنمایی]] آنان در همه جهات [[زندگی]]، حتّی در [[علوم]] مادّی، نیاز به [[وحی]] از طرف [[خدای حکیم]] دارند.
# '''ضرورت خلافت [[الهی]] در [[حدیث]]:''' افزون بر [[دلیل عقلی]] و [[آیات قرآنی]]، در آثار [[حدیثی]] معتبر [[شیعه]]، احادیثی نقل شده است که حاکی از [[ضرورت]] وجود [[خلیفه خدا]] در طول زندگی [[انسان‌ها]] در کره زمین است، [[ابی بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند که: آن حضرت فرمود: »[[خدا]] [[برتر]] و بزرگ‌تر از آن است که [[زمین]] را بدون امام عادل به حال خود رها کند (واگذارد)«<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله{{ع}} قَالَ: إِنَّ الله أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ}}اصول کافی، ج۱، ص۱۷۸، ح۶.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۶۹ - ۷۶.</ref>


== [[ضرورت خلافت الهی]] ==
== فلسفه خلافت الهی ==
=== علت، غایت و راز خلافت الهی ===
{{اصلی|راز خلافت الهی}}
راز خلافت، [[آگاهی]] به همه اسماء، حقایق و معارف و برخورداری از [[علم لدنی]] است. [[آگاهی]] به همه حقایق [[جهان]] امکان است که مایه تمایز میان [[انسان کامل]] و [[فرشتگان]] و سبب [[محرومیت]] آنان از [[مقام خلافت]] شده است<ref>عبدالله جوادی آملی، صورت و سیرت انسان در قرآن، ص۲۶۶.</ref>.<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص۵۶-۶۱.</ref>


== [[استمرار خلافت الهی]] ==
=== علت خلیفه قرار دادن انسان ===
[[پرسش]]: خداوند که [[جهان هستی]] در قبضه [[قدرت]] اوست؛ چرا در [[زمین]] [[خلیفه]] قرار داد؟ پاسخ این است که [[انسان‌ها]] وقتی برای خود، [[جانشین]] تعیین می‌کنند، این به [[دلیل]] محدودیّت آنان است؛ چون [[رئیس]] نمی‌تواند در غیاب خود، مدیریّت کند، لذا [[جانشین]] تعیین می‌کند، اما ذات [[مقدّس]] ربوبی که به تمام [[جهان هستی]] احاطه دارد {{متن قرآن|أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ}}<ref> آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است؛ سوره فصلت، آیه: ۵۴.</ref>، با این انگیزه [[جانشین]] تعیین نمی‌کند؛ باید انگیزه را در جای دیگر دید و آن اینجاست که انسان‌های معمولی توان دریافت [[فیض الهی]] را بدون واسطه ندارند، نقش [[خلیفه الهی]] در این میان، همان منبع آب‌رسانی [[شهر]] است که [[آب]] را ذخیره می‌کند تا به هنگام [[نیاز]]، هرکس به اندازه نیازش بهره‌مند گردد، پس جعل "[[خلیفه]]" با این انگیزه است، نه انگیزه محدودیّت<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۹۷.</ref>.


== [[شؤون خلافت الهی]] ==
== گستره خلافت الهی ==
{{اصلی|گستره خلافت الهی}}
در مورد اینکه محدوده [[جانشینی انسان از خداوند]] تا چه اندازه است؟ دو نظر ارائه شده است:
# [[انسان]] [[جانشین خداوند]] در [[زمین]] است و حدود [[خلافت]] او محدود به [[زمین]] می‌شود.
# [[انسان]] در همه [[عوالم]] هستی [[جانشین]] خداست زیرا [[انسان کامل]]، مظهر خداوندی است که در هستی و [[کمالات]] خود نامتناهی است و بر همه [[عوالم]] هستی، [[حاکم]] علی الاطلاق است بنابراین [[خلیفه]] او نیز چنین خواهد بود.


== [[کارکردهای خلافت الهی]] ==
برخی از عرصه‌های [[خلیفة‌اللهی]] انسان عبارت است از:
# '''[[خلافت]] الهی در عرصه [[سیاسی]] [[اجتماعی]]:''' غرض از ابعاد [[سیاسی]] [[اجتماعی]]، ایجاد [[جامعه]] [[سیاسی]] و [[دولت]] و در نهایت تشکیل حکومت است. [[تعیین خلیفه]] ([[حاکم]]، [[رهبر]]) در [[اسلام]] برای تشکیل جامعه لازم است و [[مردم]] به [[رهبر]] نیاز دارند تا با هم [[اختلاف]] نداشته باشند، با یکدیگر [[اتفاق نظر]] دارند<ref>ناصر مکارم شیرازی، ولایت در قرآن، تحقیق: ابوالقاسم علیان‌نژادی دامغانی، ص۲۰۹.</ref>.
# '''[[خلافت الهی]] در عرصه [[اقتصادی]]:''' [[انسان]] [[مالکیت]] مطلق را از آن [[خدا]] می‌داند و موضع [[انسان]] را درباره [[ثروت]]، موضع [[جانشینی]] درستکار و راست روش توصیف می‌کند. لذا [[انسان]] به عنوان یک نماینده [[وظیفه]] دارد: ثروتی را که [[خداوند]] در [[اختیار]] او گذارده بر اساس فرمان‌ها و دستورهای مالک اصلی اداره نماید.
# '''[[خلافت]] [[علمی]] فن‌آوری:''' [[زمامدار]] [[حکومت اسلامی]] عهده‌دار تأمین [[علم]] و [[دانش]] و [[اخلاق]] [[شهروندان]] قلمرو [[حکومت]] خود خواهد بود<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص۱۲۴-۱۲۷.</ref>.


== [[شناخت خلیفه الهی]] ==
== ویژگی‌های خلافت الهی ==
== [[صفات خلیفه الهی]] ==
اهل معرفت ویژگی‌هایی برای [[خلافت]] و [[ولایت]] بیان کرده‌اند، ازجمله:
=== [[صفات ثبوتی خلافت الهی]] ===
# واسطه فیض‌ بودن [[خلیفه]] و [[ولیّ]]<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵–۱۳۶.</ref>؛
=== [[صفات سلبی خلافت الهی]] ===
# [[لزوم]] اظهار [[خلافت ظاهری]]<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۶–۱۹۷.</ref>؛
== [[گستره خلافت الهی]] ==
# [[استمرار]] ولایت و [[انقطاع نبوت]]: ولایت مقامی است که استمرار دارد، به‌خلاف نبوت تشریعی که منقطع می‌شود<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۲ و ۱۳۵.</ref>؛
== [[مصداق خلیفه الهی]] ==
# سبب قبولی عبادات: چنان‌که در برخی [[روایات]] آمده<ref> کلینی، الکافی، ۲/۱۹–۲۱؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱/۱۳–۱۸.</ref> [[عبادات]] بدون [[ولایت]] «امامِ [[حق]]» پذیرفته نمی‌شوند و شخص بدون [[محبت]] [[ولیّ خدا]] که لازمه آن پیوند با او و [[پیروی]] از اوست، به [[بهشت]] راه نمی‌یابد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۶–۵۷۸.</ref>؛
== [[درجات خلافت الهی]] ==
# اتصال [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} به [[علم لدنّی]]: کسی که پس از [[پیامبر]]{{صل}} [[خلیفه]] و [[جانشین]] اوست، باید همانند پیامبر{{صل}} به معدن علم او متصل باشد و آنچه پیامبر{{صل}} بر آن [[آگاه]] بود، او هم آگاه باشد؛ زیرا خلیفه قائم‌مقام و جانشین او و در [[حکم]] اوست<ref>قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۹۵؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷؛ امام خمینی، البیع، ۲/۶۲۳–۶۲۴.</ref>؛
== [[انواع خلافت]] ==
# تصرف در خلق: [[قدرت]] تصرف ولی در خلق به جهت [[قیام]] او به حق از جهت باطن است<ref>آملی، المقدمات، ۱۶۸؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۸۰۷، امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۹۵ ـ ۹۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۰.</ref>.<ref>[[حسین مستوفی|مستوفی]] و [[حسین شهسواری|شهسواری]]، [[خلافت و ولایت (مقاله)| مقاله «خلافت و ولایت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۵ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۵]]، ص۱۸۲ ـ ۱۹۴.</ref>
== [[ویژگی‌های خلیفة‌اللهی]] ==
== [[سنت خلافت الهی]] ==
== [[خلافت فردی]] ==
== [[خلافت اجتماعی]] ==
== [[خلافت انبیا]] ==
== [[خلافت انسان]] ==
== [[خلافت بنی اسرائیل]] ==
== [[خلافت صالحان]] ==
== [[خلافت مستضعفان]] ==
== [[خلافت]] و [[فرشتگان]] ==
== [[درخواست خلیفه]] ==
== رابطه [[خلافت الهی]] با [[نظریه نصب الهی امام]] ==
در تعداد زیادی از [[روایات]]، [[اهل بیت]] {{عم}}، خود یا دیگر [[امامان معصوم]] را [[خلیفه‌الله]] و [[جانشین خداوند]] خوانده‌اند که به نظر می‌رسد بتوان از کاربرد این مفهوم در [[کلام]] ایشان، [[اعتقاد]] آنها را نسبت به [[نصب الهی]] امامان معصوم دریافت.


مفهوم [[خلیفه]]، در لغت به معنای کسی است که به جای کسی و پس از کسی می‌آید تا قائم‌مقام او بوده<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۲۶۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۹، ص۸۹.</ref> در نتیجه، متصدی کارهای او شود.
== صفات خلیفه الهی ==
{{اصلی|ویژگی امام}}
=== صفات ثبوتی خلافت الهی ===
{{اصلی|صفات ثبوتی امام}}
[[فلسفه]] ذکر صفات ثبوتی مختص، برای متوجه ساختن بر عظمت [[خلیفه]] [[خدای متعال]] و ایجاد [[شوق]] و علاقه برای کسب رضای او که تجلیگاه [[رضای الهی]] است، می‌باشد؛ همچنین برای ایجاد انگیزه در جهت تلاش برای [[زمینه‌سازی ظهور]] فردی در مرحله نخست و در نهایت: زمینه‌سازی [[جامعه]]، برای [[ظهور]]، تا هنگام ظهور آن [[حضرت مهدی]] {{ع}}، افراد حاضر، با [[شناختی]] که بر اثر مطالعه به دست آورده‌اند، نهایت [[احترام]] و [[تسلیم محض]] در برابر [[اوامر و نواهی]] حضرتش داشته باشند و در هیچ امری در حضور آن بزرگوار، اظهار نظر نکنند و گفتارهایش را با کمال میل [[قلبی]]، پذیرا باشند. برخی از این صفات عبارت‌اند از:
# '''هدایت یافته از همه جهات:''' {{متن قرآن|فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸</ref>؛ [[خلفای الهی]] از مصادیق بارز هدایت هستند.
# '''برخوردار از [[علم گسترده]]:''' یکی از لوازم هدایت یافته بودن از همه جهات، داشتن [[علم کامل]] و همه‌جانبه است؛ [[خدای متعال]] همه اسما را به [[آدم]] {{ع}} [[تعلیم]] داد و [[جانشین]] او نیز بالتَّبَع و با [[اذن الهی]] به همه چیز عالِم است.
# '''[[عصمت]] داشتن:''' [[مصونیت از خطا]] و [[گمراهی]]، یکی دیگر از لوازم هدایت یافته بودن همه‌جانبه است؛ مهم‌ترین [[دلیل عقلی]] بر [[لزوم عصمت امام]]، [[برهان امتناع تسلسل]] است<ref>الباب الحادی عشر، مبحث امامت، ص۴۱.</ref>.
# '''[[ایمان]] و [[یقین]] کامل داشتن:''' صفت [[ایمان]] عبارت از [[اقرار]] و تصدیق به زبان همراه با [[اعتقاد قلبی]] و [[روحی]] و عمل با جوارح و اعضا است و خلفای [[خدای سبحان]] از هر سه جهت، ایمانشان کامل بوده است.
# '''[[تسلیم محض]] در پیشگاه [[خدای حکیم]]:''' یکی دیگر از صفات خلفای [[خدای حکیم]]، داشتن [[تسلیم محض]] ظاهری و [[باطنی]] توأم با [[انقیاد]] و [[سلامت]] درونی و رضای کامل در پیشگاه [[پروردگار]] عالمیان است.
# '''[[عبادت]] و [[بندگی]]:''' [[عبادت]] و مناجات با خدای [[مهربان]]، یکی از صفات بارز [[خلفای الهی]] است که همیشه در پی فرصتی بوده و هستند تا با پروردگارشان مناجات و [[عبادت]] کنند.
# '''[[فروتنی]] و [[تواضع]]:''' خلفای [[خدای متعال]] طبق [[دستور]] او، دارای [[تواضع]] کامل بودند.
# '''تحمل [[مشکلات]]:''' [[قرآن کریم]] بنابر مستفاد از برخی [[آیات]]، زیربنای [[خلافت]] و [[امامت]] بسیاری از [[انبیا]] {{عم}} را مسأله [[صبر]] قرار می‌دهد<ref>سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص ۹۴ - ۱۲۷.</ref>


البته لازم به ذکر است که امر [[خلافت]] و [[جانشینی]] در میان [[انسان‌ها]] همراه با تأخر زمانی است. خلیفه کسی است که پس از فردِ اول می‌آید و [[وظایف]] و اختیارات او را به عهده می‌گیرد؛ اما این تأخر که در معنای “خلیفه” نهفته است، درباره خلیفه‌الله به چه معنایی است؟ روشن است که تأخر زمانی، درباره [[جانشینی از خدا]] که ذاتی [[سرمدی]] است، معنا ندارد، بلکه در اینجا تأخر به لحاظ کیفی مورد نظر است که عالی‌ترین [[مقامات]] [[روحانی]] را در بر می‌گیرد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref>.
=== صفات سلبی خلافت الهی ===
{{اصلی|صفات سلبی خلافت الهی}}
در [[قرآن کریم]]، پاره‌ای صفات ناپسند از [[پیامبران]] {{عم}} [[نفی]] شده است که برخی [[آیات]]، بر آن تصریح دارند و از بعضی دیگر برداشت می‌شود. برخی از این صفات ناپسند عبارت است از:
# '''[[پیراستگی]] از امراض [[روحی]] و [[قلبی]]:''' {{متن قرآن|وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ * إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«و از پیروان وی ابراهیم بود * که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۳-۸۴.</ref>؛ قلب سلیم شامل پاکی از [[شرک]]، [[کفر]]<ref>من وحی القرآن، ج۱۷، ص۱۲۹.</ref>، [[معاصی]]، [[فساد]]، [[کینه]] و [[دشمنی]] با [[بندگان خدا]] می‌شود و [[قلبی]] است که از حُبّ [[دنیا]] تهی باشد.
# '''[[پیراستگی]] از [[شرک]]:''' [[خلفای الهی]] هیچ شرکی به [[خدای متعال]] نداشتند و از همه مراتب و مراحل آن مبرّی بودند<ref>سوره یوسف، آیه ۳۸.</ref>.
# '''[[پیراستگی]] از [[ظلم]]:''' [[انبیا]] {{عم}} از هر ظلمی مبرّا بودند، پس باید برای داشتن [[منصب امامت]] [[الهی]] از هر نوعی ظلمی [[پاک]] باشند<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
# '''تنزّه از [[گمراهی]]:''' [[انبیا]] {{عم}} دارای [[هدف]] عالی و [[حق]] بوده که همان [[بندگی]] و [[قرب الهی]] است و دیگران را از اهداف [[باطل]] و پوچگرایی [[نهی]] کرده و به سوی هدفی عالی ترغیب و [[هدایت]] می‌کردند.
# '''[[تبعیت]] نکردن از [[هوای نفس]] خود و دیگران:''' آیات قرآن هرگونه [[هواپرستی]] و نیز [[تبعیت]] و جهت‌گیری از [[هوای نفس]] دیگران را از [[انبیا]] و [[اوصیا]] {{عم}} [[نفی]] می‌کنند<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۱۲۹-۱۳۴.</ref>.


توضیح مطلب این است که خلیفه و [[نائب]] باید از نظر اوصاف [[علمی]] و [[رفتاری]] همانند مستخلف‌عنه یا شبیه و متناسب با وی باشد تا بتواند وظایف او را انجام دهد. مثلاً خلیفه عالِم، باید عالِم، خلیفه [[فرمانده]] نظامی باید نظامی و [[آگاه]] به مسائل [[جنگ]] و خلیفه یک مدیر باید توانا در امر [[مدیریت]] باشد. هرچند درباره انسان‌ها و [[امور دنیوی]] ممکن است خلیفه، از [[جهت]] کیفی مثل و حتی [[برتر]] از فرد اول باشد؛ اما از آنجا که همانند یا برتر از [[خدا]] قابل [[تصور]] نیست، خلیفه‌الله کسی خواهد بود که بعد از [[الله]]، [[برترین]] است. این معنای تأخر در مفهوم “خلیفه‌الله” است. [[جانشین خدا]] کسی است که شبیه‌ترین انسان‌ها به [[باری‌تعالی]] باشد. او باید دست‌ِکم به همه نیازهای [[مردم]]، عالم و در انجام همه کارهای خیر عامل بوده، از همه [[زشتی‌ها]] دور باشد، و روشن است که تشخیص و [[انتخاب]] چنین فردی تنها به دست [[خداوند]] میسر است. کاربرد [[قرآنی]] این واژه هم نشان‌دهنده [[الهی]] بودن و [[عظمت]] جایگاه خلیفه‌اللهی است. در [[آیات قرآن]]، [[خلیفه خدا]] تنها درباره [[پیامبران الهی]] به کار رفته است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم»... سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>.
== شئون خلیفه الهی ==
{{اصلی|شؤون خلافت الهی}}
خلافت الهی گوهری عظیم و [[کوثر]] گران‌بهایی است که [[خدای سبحان]] در بین آفریده‌های خود تنها بر قامت [[انسان]] [[استوار]] ساخته و دارای جایگاه و شؤون بلندی است که در ذیل به پاره‌ای از آنها، پرداخته می‌شود:
# '''کامل‌ترین جلوه الهی:''' بر اساس [[روایات]] صادره از [[امامان معصوم]] {{عم}} برجسته‌ترین و بزرگ‌ترین کلمه [[خدا]] در همه [[آفرینش]]، وجود [[مبارک]] [[خاتم الانبیاء]] {{صل}} و [[اهل بیت]] اوست.
# '''محوریت خلیفه الهی در نظام آفرینش:''' اصل وجود و [[آفرینش]] [[خلیفه]] تام [[الهی]]، محور وجود همه خلایق است و کمالات وجودی او نیز محور همه [[کمالات]] است.
# '''معلمی فرشتگان:''' [[خلیفه خدا]] درس [[توحید]]، [[بندگی]] و [[عبودیت]] را به [[فرشتگان]] [[تعلیم]] می‌دهد.
# '''خداگونه بودن خلیفه الهی:''' از دیگر ویژگی [[خلیفه]] الهی خداگونه بودن آن است، [[آدمی]] در پرتو هدایت‌های [[الهی]] و [[اطاعت]] از [[خدای متعال]]، به مرتبه‌ای از کمال می‌رسد که [[خداوند]] به تمام معنا و متناسب با سعه وجودی و عملکردهای بنده‌اش در وجود او جلوه‌گری می‌کند.
# '''افضلیت خلیفه الهی:''' [[انسان]] به لحاظ رتبه وجودی و در پرتو خلافت الهی، برترین موجود عالم امکان است؛ [[قرآن کریم]] در [[آیات]] متعددی، برخی از زوایای وجودی [[انسان]] را به عنوان موجود [[برتر]] به نمایش گذاشته است مانند اینکه او را برترین آفریده خدا معرفی می‌کند<ref>سوره مؤمنون، آیه ۱۴.</ref>.
# '''حامل امانت الهی:''' یکی دیگر از امتیازات برجسته‌ای که [[قرآن]] برای [[انسان]] مطرح می‌کند آن است که [[انسان]] دارای قابلیت‌ها و استعدادهای ویژه‌ای برای قبول و حمل [[امانت الهی]] بوده و و آن را پذیرفته است<ref>احزاب، آیه ۷۲.</ref>.
# '''برخورداری از [[مقام کرامت]]:''' [[خداوند]] در [[قرآن]] به صراحت و با تأکید فراوان مسئله [[کرامت]] [[بنی‌آدم]] را مطرح کرده و از [[برتری]] [[انسان]] بر اغلب مخلوقات خویش خبر داده است<ref>سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref>. منشأ [[کرامت انسان]] به خلافت الهی او برمی‌گردد.
# '''برخورداری از [[مقام امامت]]:''' یکی از [[شئونات خلافت الهی]]، [[امامت]] و [[پیشوایی]] بر [[امت]] است، از دیدگاه [[قرآن کریم]]، کسانی از شایستگی [[امامت]] و [[پیشوایی]] بر [[بشر]] برخوردارند که به [[مقام خلیفة‌اللهی]] برسند<ref>سوره ص، آیه ۲۶.</ref>.<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص ۱۳۲ ـ ۱۴۳.</ref>


به استناد سخن برخی [[مفسران]]، در این [[آیه]]، منظور از خلیفه خدا نمی‌تواند نوع [[انسان‌ها]] باشد؛ بلکه آن کسی را که [[خدا]] (مطابق این آیه) [[خلیفه]] خود قرار داد، [[حضرت آدم]] {{ع}} بوده است. این سخن با آیه‌ای دیگر که [[باری‌تعالی]] [[حضرت داود]] {{ع}} را خلیفه خود خوانده است، [[تأیید]] می‌شود. {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ...}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن»... سوره ص، آیه ۲۶.</ref>.
== مصداق خلیفه الهی ==
{{اصلی|مصداق خلیفه الهی}}
کامل‌ترین مصادیق [[خلیفة‌الله]] ([[خلیفه]] کامل) که در روایاتی؛ مانند [[روایت]] {{متن حدیث|أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۴.</ref> که اولین [[ظهور]] [[حق]] را [[حضرت رسول]] {{صل}} معرفی می‌کند و هم‌چنین [[روایت]] [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} که فرمود: "نشان و آیتی بزرگ‌تر از من برای [[خداوند]] نیست"<ref>{{متن حدیث|مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي}}؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۰۶.</ref> و مضامین بلند [[زیارت جامعه کبیره]] و توصیفاتی که از [[اهل‌بیت]] در [[قرآن]] آمده است، کامل‌ترین مصداق [[خلیفة‌الله]]، [[چهارده معصوم]] {{عم}} معرفی شده‌اند. همه [[انبیا]] و [[مرسلین]] نیز در مراتب پائین‌تر از آن وجودهای [[نورانی]]، [[انسان کامل]] و [[خلیفة‌الله]] هستند<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص۶۴-۶۷.</ref>.


اگر منظور از [[خلیفه‌الله]] در آیه اول، نوع [[بشر]] باشد، اختصاصش به حضرت داود {{ع}} که یکی از مصادیق بشر است، بی‌معنا خواهد بود.
== کارکردهای خلافت الهی ==
{{اصلی|کارکردهای امامت}}
برآیند اصلی نظریه [[خلافت]]، [[حکومت حق]] است. [[وظیفه]] و [[رسالت]] اصلی [[خلیفه خدا]] اظهار [[حق]]، اشاعه [[رحمت]] و [[محبت]] در [[عالم هستی]] و [[اقامه عدل]] است. تنها در این فرض است که [[اطاعت]] [[خلیفه]] به منزله [[اطاعت از خدا]] به شمار می‌آید و [[امر و نهی]] او بر همگان فرض است. این [[نظام]] [[الهی]] آثار [[اجتماعی]] بر آن مترتب است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: [[حاکمیت الهی]]: قانونگذاری الهی؛ عینیت دیانت و سیاست؛ آزادی معقول و [[مسئولیت‌پذیری]] و سازندگی<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص۱۴۶ - ۱۵۵.</ref>.


برخی [[روایات]] نیز به گونه‌ای سخن گفته‌اند که گویا [[مقام]] خلیفه‌اللهی با [[نصب]] و [[گزینش]] خداوند ملازمت داشته، کسی [[حق]] [[اعتراض]] به آن را ندارد. از [[امام صادق]] {{ع}} چنین نقل شده است که: “امامت، [[خلافت]] خداوند است و کسی حق ندارد بگوید چرا خداوند، آن را در [[نسل]] [[امام حسین]] {{ع}} نه [[امام حسن]] {{ع}} - قرار داد؛ زیرا خداوند در کارهای خود [[حکیم]] است”<ref>ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۲۷؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۰۵؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۲، ص۳۵۹.</ref>. در این [[روایت]]، امام صادق {{ع}} به مسئله نصب و [[جعل الهی]] در مورد [[منصب]] خلیفه‌اللهی تصریح کرده‌اند و با توجه به خلافتِ [[الهی بودن مقام امامت]]، [[لزوم]] [[تعیین الهی]] [[امام]] را امری روشن و غیر قابل تردید دانسته، [[سخن]] خود را به مرحله بعد از آن و دلیل [[امامت الهی]] [[نسل]] [[امام حسین]] {{ع}} معطوف کرده‌اند؛ یعنی لازمه [[خلافت الهی]]، [[نصب الهی]] است.
== استمرار خلافت الهی ==
{{اصلی|استمرار خلافت الهی}}
[[خلافت]] الهی و [[امامت]] [[بشر]]، ضرورتی [[فلسفی]] و حکمی است. از این‌رو، با [[خلقت]] [[نخستین انسان]] آغاز شده و تا [[پایان تاریخ]] [[بشر]] در [[زندگی]] ملکی و زمینی او ادامه خواهد داشت. از یک سو، [[خلافت]] الهی مقتضای [[فلسفه آفرینش]] است؛ زیرا [[آفرینش]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] برای [[انسان]] بوده است<ref>سوره بقره، آیه ۲۹.</ref>، از سوی دیگر: [[هدف]] [[خلقت انسان]] دستیابی او به کمال مطلوب بشری است<ref>سوره کهف، آیه ۷.</ref>؛  بر این اساس تا [[نظام]] این عالم برقرار است، غایت آنکه [[انسان کامل]] و [[خلیفه خداوند]] است، قطعا موجود است؛ زیرا وجود او [[فلسفه]] و [[غایت خلقت]] است و وجود معلول، بدون علت غایی آن محال است.


بنابراین با توجه به کاربرد [[قرآنی]] و [[روایی]] واژه “خلیفه خدا” می‌توان [[خلیفه خدا]] را فرد [[منصوب]] از سوی [[خدا]] دانست. به علاوه، از آنجا که خلیفه خدا در [[حقیقت]]، متصدی کارهای [[خداوند]] است، این خداوند است که [[جانشین]] خود را [[تعیین]] می‌کند و اساساً اینکه [[مردم]] بخواهند برای [[خداوند متعال]] جانشین و [[نماینده]] [[انتخاب]] کنند، امری بی‌معنا خواهد بود.
از سوی دیگر، از [[آموزه‌های اسلامی]] استفاده می‌شود که [[زمین]] هیچ‌گاه از [[حجت]] و [[خلیفه]] الهی خالی نیست و مسأله [[خلافت]]، یک امر فردی و گذرا نیست بلکه [[فیض]] و [[فوز]] مستمری است که تا عصر حاضر استمرار دارد؛ بنابراین وجود [[حجت خدا]] و [[پیشوای معصوم]] در میان [[بشر]] نیز به مقتضای مقام [[ربوبیت]] و صفت [[حکمت]] و [[رحمت الهی]] [[ضرورت]] دارد تا [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص۹۴-۹۷.</ref>.
 
برای پاسخ به این سؤال که “خلیفه‌الله” در [[روایات]]، کدام [[شأن]] از [[شئون امامت]] را در بر می‌گیرد، در [[کلام]] خود [[ائمه]] پاسخ روشن و قابل استنادی یافت نشد. البته با توجه به کاربرد قرآنی “خلیفه” که به [[پیامبران]] اطلاق شده است، همچنین معنای لغوی “خلیفه‌الله” که متصدی کار خداست، شاید بتوان از این واژه، [[شأن مرجعیت دینی]] را دریافت.
 
می‌توان با مراجعه به [[منابع تاریخی]]، نکات مفیدی را در این موضوع دریافت. از بررسی منابع به دست می‌آید که بعد از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}}، مردم، [[حاکمان]] و خلفای [[زمان]] خود را “خلیفه‌الله” می‌نامیدند<ref>ر. ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۱۰؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۲، ص۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۰۹؛ عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۳۸.</ref>. هر چند برخی [[خلفا]] این عنوان را برای خود نمی‌پسندیدند و خود را [[خلیفه رسول‌الله]] {{صل}} معرفی می‌کردند<ref>ر. ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۷؛ ابن ابی‌شیبه الکوفی، المصنف، ج۸، ص۵۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۲؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. به هر حال، مراد آنها از این [[عناوین]]، [[مرجعیت]] و [[امامت دینی]] آنها نبود، بلکه آنان از این عنوان، تنها [[جانشینی]] خلفا در [[حاکمیت]] و [[رهبری جامعه اسلامی]] را در نظر داشتند؛ چراکه افرادی مانند [[خلیفه دوم]]<ref>چنان‌که خلیفه دوم در خطبه‌ای چنین گفته است: «ای مردم! هر کس می‌خواهد درباره قرآن چیزی بپرسد، برود پیش «ابی بن کعب» و کسی که می‌خواهد از فرائض و احکام مربوط به ارث چیزی بپرسد، برود پیش «زید بن ثابت» و کسی که می‌خواهد از حلال و حرام چیزی بپرسد، برود پیش «معاذ بن جبل»، (حاکم نیسابوری، المستدرک، ج۳، ص۲۷۱).</ref> و سوم و [[حاکمان اموی]] و [[عباسی]] که از [[جهت]] [[علمی]] در مقابل [[اهل بیت]] {{عم}} و دیگر [[دانشمندان دینی]] ادعایی نداشتند نیز [[خلیفه خدا]] یا [[خلیفة رسول‌الله]] {{صل}} خوانده می‌شدند. بنابراین در اصطلاحِ [[مسلمانان]]، “خلیفه‌الله” عنوانی بود که آنان پس از [[رحلت نبی اکرم]] {{صل}} به [[حاکمان]] و [[رهبران]] [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] می‌دادند.
 
در مجموع می‌توان گفت در کاربرد [[روایی]]، مصداق “خلیفه‌الله” و [[امامان]] [[منصوب]] از سوی [[خدا]] هستند و بر [[شأن]] [[حاکمیت]] و [[امامت]] سیاسی و همچنین [[مرجعیت دینی]] آنها دلالت دارد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۵۵.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1313.jpg|22px]] [[فرهنگ قرآن ج۱۳ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن ج۱۳''']]
# [[پرونده:11235.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[مهدویت و سنت‌های رهبری الهی در قرآن (مقاله)|'''مهدویت و سنت‌های رهبری الهی در قرآن''']]
# [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۲''']]
# [[پرونده:1379780.jpg|22px]] [[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|'''بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان''']]
# [[پرونده:1379780.jpg|22px]] [[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|'''بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان''']]
# [[پرونده:1100498.jpg|22px]] [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)| '''ولایت در قرآن''']]
# [[پرونده:1100498.jpg|22px]] [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)| '''ولایت در قرآن''']]
# [[پرونده:1100557.jpg|22px]] [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|'''نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمود مقدمی|مقدمی، محمود]]، [[آدم - مقدمی (مقاله)| '''آدم''']]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]
# [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۲''']]
# [[پرونده:IM009850.jpg|22px]] [[حسین مستوفی|مستوفی]] و [[حسین شهسواری|شهسواری]]، [[خلافت و ولایت (مقاله)| مقاله «خلافت و ولایت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۵ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۵''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۸۳: خط ۲۰۲:
{{امامت شناسی}}
{{امامت شناسی}}


[[رده:خلافت الهی]]
[[رده:خلافت]]
[[رده:مقام معصوم]]
[[رده:خلافت]]
[[رده:اصطلاحات سیاسی]]
[[رده:حکومت اسلامی]]
[[رده:اختلافات کلامی شیعه و سنی]]
[[رده:فقه سیاسی]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
| لینک‌دهی دستی = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| رده = <!--ندارد، دارد-->دارد
| جعبه اطلاعات = <!--نه، ندارد، دارد-->نه
| عکس = <!--نه، ندارد، دارد-->نه
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->
| کپی‌کاری = <!--از چند منبع، از تک منبع، ندارد-->
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
| ارزیابی=<!--نشده، اولیه، نهایی-->نشده
| شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ندارد
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->
| زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد-->
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =
}}</onlyinclude>
۱۱۴٬۰۳۶

ویرایش