←جستارهای وابسته
(←منابع) |
|||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
*کدام یک از [[دلایل]] نقد "[[عدالت]] همه [[صحابه]]" از [[ابومخنف]] [[روایت]] شده که برخی نویسندگان، تنها او را [[کذاب]] میدانند؟ هیچ کتاب رجالی [[اهل سنت]]، [[ابومخنف]] را [[کذّاب]] ندانسته که برخی از [[اهل سنت]] بدون تحقیق، یک [[تاریخنگار]] را [[کذاب]] میدانند. [[ابومخنف]] در [[قرن دوم]] [[هجری]] میزیسته و کتابهای فراوانی درباره رویدادهای پس از [[پیامبر]]{{صل}} نوشته است و [[طبری]]<ref>ذهبی درباره طبری مینویسد: «ثقة صادق»؛ ر.ک: میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۹۹.</ref> و [[ابن اثیر]] از مؤرخان [[اهل سنت]] به او [[اعتماد]] و از او [[روایت]] کردهاند. [[طبری]] از کتابهای او بدون واسطه [[نقل]] میکند و در بازگویی [[اخبار]] [[جنگ صفین]] به او [[اعتماد]] کرده است. تعداد [[روایات]] [[ابومخنف]] در [[تاریخ]] [[طبری]] سیصد و [[چهل]] و چهار [[حدیث]] است<ref>تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة من روایات الامام الطبری و المحدثین، محمد محزون، ج۱، ص۲۵۳.</ref>. آیا باید [[ابو مخنف]] را به صرف طرفداری از [[علویون]] و [[مخالفت]] با امویها [[کذّاب]] دانست؟ | *کدام یک از [[دلایل]] نقد "[[عدالت]] همه [[صحابه]]" از [[ابومخنف]] [[روایت]] شده که برخی نویسندگان، تنها او را [[کذاب]] میدانند؟ هیچ کتاب رجالی [[اهل سنت]]، [[ابومخنف]] را [[کذّاب]] ندانسته که برخی از [[اهل سنت]] بدون تحقیق، یک [[تاریخنگار]] را [[کذاب]] میدانند. [[ابومخنف]] در [[قرن دوم]] [[هجری]] میزیسته و کتابهای فراوانی درباره رویدادهای پس از [[پیامبر]]{{صل}} نوشته است و [[طبری]]<ref>ذهبی درباره طبری مینویسد: «ثقة صادق»؛ ر.ک: میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۹۹.</ref> و [[ابن اثیر]] از مؤرخان [[اهل سنت]] به او [[اعتماد]] و از او [[روایت]] کردهاند. [[طبری]] از کتابهای او بدون واسطه [[نقل]] میکند و در بازگویی [[اخبار]] [[جنگ صفین]] به او [[اعتماد]] کرده است. تعداد [[روایات]] [[ابومخنف]] در [[تاریخ]] [[طبری]] سیصد و [[چهل]] و چهار [[حدیث]] است<ref>تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة من روایات الامام الطبری و المحدثین، محمد محزون، ج۱، ص۲۵۳.</ref>. آیا باید [[ابو مخنف]] را به صرف طرفداری از [[علویون]] و [[مخالفت]] با امویها [[کذّاب]] دانست؟ | ||
*در کتابهای رجالی [[اهل سنت]] عباراتی مانند {{عربی|لا يوثق به<ref>سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۷، ص۳۰۲.</ref>، روي عن طائفة من المجهولين، متروك، ضعيف، ليس بثقة، شيعي محترق و صاحب اخبار}} هم آمده است ولی هیچ یک از او به عنوان [[دروغگو]] بودن نام نبردهاند. این سخنان نشان میدهد که چون [[ابومخنف]] [[شیعه]] بوده و از سویی شیوههای [[بنیامیه]] را نپذیرفته، آنها [[روایت]] او را قبول نمیکنند. همانطور که [[اهل سنت]] افرادی مانند هشام بن [[محمد]]، [[جابر بن یزید]] و گروهی دیگر را به خاطر [[شیعه]] بودن [[ضعیف]] دانستهاند؛ در حالی که برخی مورخان [[اهل سنت]] مانند [[طبری]] به [[روایت]] [[ابومخنف]] [[اعتماد]] کردهاند.<ref>[[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۵۴-۷۴.</ref> | *در کتابهای رجالی [[اهل سنت]] عباراتی مانند {{عربی|لا يوثق به<ref>سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۷، ص۳۰۲.</ref>، روي عن طائفة من المجهولين، متروك، ضعيف، ليس بثقة، شيعي محترق و صاحب اخبار}} هم آمده است ولی هیچ یک از او به عنوان [[دروغگو]] بودن نام نبردهاند. این سخنان نشان میدهد که چون [[ابومخنف]] [[شیعه]] بوده و از سویی شیوههای [[بنیامیه]] را نپذیرفته، آنها [[روایت]] او را قبول نمیکنند. همانطور که [[اهل سنت]] افرادی مانند هشام بن [[محمد]]، [[جابر بن یزید]] و گروهی دیگر را به خاطر [[شیعه]] بودن [[ضعیف]] دانستهاند؛ در حالی که برخی مورخان [[اهل سنت]] مانند [[طبری]] به [[روایت]] [[ابومخنف]] [[اعتماد]] کردهاند.<ref>[[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۵۴-۷۴.</ref> | ||
==جایگاه [[صحابه]] از منظر [[شیعه]]== | |||
شیعه با اینکه [[مصاحبت]] با [[رسول خدا]]{{صل}} را شرافتی [[عظیم]] میداند و به [[پیروی]] از [[آیات]] و [[روایات]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}}، [[احترام]] و جایگاهی خاص برای آنان، و حتی بر اساس [[آیه تطهیر]]، به [[عصمت]] برخی از صحابه قائل است، ولی این بدان معنا نیست که تنها به صرف [[دیدار]] با رسول خدا{{صل}} هر چند یک لحظه باشد، [[لباس]] [[تقدس]] عصمت و [[عدالت]] به تن هر [[صحابی]] کرده باشد، بلکه آنان را چون دیگران نگاه میکند که در برابر [[عدل]] و [[فسق]] مساوی هستند و هر کدام شرایط خاص خود را دارد. | |||
این مطلب صرفنظر از تعریف دقیق صحابی نزد شیعه است؛ چراکه بنابر روایتی از دیدگاه [[امام رضا]]{{ع}} صحابه به کسانی اطلاق میشود که تا پیش از [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شده و [[هجرت]] کردهاند. مستند فرمایش [[امام]] [[روایت متواتر]] رسول خدا{{صل}} بوده که فرمودهاند: {{متن حدیث|لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ}}. | |||
این تعریف خاص از صحابه، در [[منابع اهل سنت]] نقل شده است. صحابهنگاران ذیل نام [[مجاشع بن مسعود]] و برادرزادهاش آوردهاند که پس از فتح مکه آن دو نزد رسول خدا{{صل}} آمده بودند تا مسلمان شوند. آن [[حضرت]] چنین افرادی را در شمار [[تابعین]] قرار داد و فرمود: {{متن حدیث|لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ}}. | |||
صحابه از سوی اهل بیت{{عم}}، هم به شکل [[اعلی]] [[تمجید]] شدهاند و هم [[تضعیف]] و تنقیص. تمجید از آن اصحابی که [[شرافت]] [[مصاحبت با پیامبر]] را پاس داشته، بر همان [[ایمان]] و [[مجاهدت]] و [[پایداری]] و [[دفاع از دین]] [[خدا]] و رسولش [[استوار]] ماندند و تنقیص و [[انتقاد]] از آن دسته اصحابی است که این شرافت را به [[دنیاطلبی]] و ریاستخواهی فروختند. [[امام علی]]{{ع}} درباره گروه نخست، سخنان زیادی دارد. آن حضرت در [[خطبه ۹۷]]، [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} را چنین [[وصف]] میکند: «همانا [[یاران محمد]]{{صل}} را دیدم و کسی را نمیبینم که همانند آنان باشد. [[روز]] را ژولیدهمو و گردآلود به شب میرساندند و شب را به نوبت در [[سجده]] و [[قیام]] به سر میبردند. گاه پیشانی بر [[زمین]] میسودند و گاه گونه بر [[خاک]]. از یاد [[معاد]] درازی چنان ناآرام مینمودند که گویی بر پاره [[آتش]] ایستاده بودند. میان دو چشمشان چون زانوی بزان پینه بسته بود، از درازی ماندن در [[سجود]]. اگر [[نام خدا]] برده میشد، چندان میگریستند که گریبانهاشان تر میگشت، و میلرزیدند چنان که درخت، [[روز]] تندباد بلرزد، از [[کیفری]] که [[بیم]] آن داشتند یا به پاداشی که [[امید]] آن داشتند». آن [[حضرت]] در [[خطبه 56]] نیز به مجاهدتهای مخلصانه [[صحابه]] و [[صبر]] و [[بردباری]] آنان در برابر [[ناراحتیها]] و [[جهاد]] سخن گفته است. این سخنان دقیقاً ترجمان همان [[آیه]] ۱۰ [[سوره حدید]] است که به [[یقین]] چنین توصیفاتی از نگاه علی{{ع}}، شامل گروه دیگری از صحابه نمیشود که در آن [[زمان]] زنده بودند و در خطبههای دیگر به شدت [[نکوهش]] شدهاند. | |||
[[امام سجاد]]{{ع}} در دعایی نسبتاً طولانی، پس از [[ستایش]] [[پیروان]] [[پیامبران]] بهطور عموم، به [[تمجید]] [[صحابه رسول خدا]]{{صل}} بهطور خصوص پرداخته و به انواع [[مجاهدتها]] و گذشتهای آنان در راه [[اسلام]] و پیشبرد [[اهداف پیامبر]] اشاره کرده و البته این توصیفات را مخصوص کسانی دانسته که همراه بودن با آن حضرت را [[نیکو]] به پایان بردند. | |||
اینچنین اصحابی که در [[قرآن]]، [[نهجالبلاغه]] و [[صحیفه سجادیه]] ستایش شدهاند، همانهایی هستند که وقتی [[ابنعباس]] نزد [[معاویه]] توصیفشان میکند، او مانند شب پرهای که از [[نور]] [[آفتاب]] آزرده شده باشد، [[تحمل]] شنیدن اوصاف صحابه را از کف میدهد و اجازه نمیدهد ابنعباس سخن خود را ادامه دهد و به او میگوید: این سخنان را رها کن و مطلب دیگری بگو. | |||
در برابر این گروه از صحابه، گروه دیگری نیز هستند که [[امام علی]]{{ع}} از آنان [[انتقاد]] کرده است. خلفای پیش از خود؛ صحابه [[پیمانشکن]] ([[اصحاب جمل]]) و گروه [[ستمکار]] معاویه و [[دنیاطلبان]] و برخی از [[منافقان]] و غیره که در برابر آن [[حضرت]] [[صفآرایی]] و [[کارشکنی]] کردند. این انتقادها در [[خطبهها]]، کلامها و [[نامهها]] آمده است. [[شیعیان]] نیز به [[پیروی]] از [[قرآن]] و [[اهلبیت]]{{عم}}، این تفاوت را میان [[صحابه پیامبر]] قائلاند و [[لباس]] [[عدالت]] و [[تقدس]] را به تن همه آنان مناسب نمیدانند. تهمتهایی نیز که برخی از تندروهای [[اهل سنت]] به شیعیان زده و آنان را به [[دشمنی]] با تمام [[صحابه]] متهم کردهاند، توهّم و ناشی از برداشت غلط از برخی [[روایات]] یا دشمنی با [[شیعه]] و یا ناظر به [[رفتار]] برخی از [[عوام]] و گفتههای چند نفر است که نظر رسمی شیعیان [[اهل بیت]]{{عم}} نیست، چنانکه همین موارد در میان گروههایی از اهل سنت وجود دارد، ولی به عنوان سخن رسمی [[مذهب]] شناخته نمیشوند. | |||
با تمام این مطالب، نمیتوان این [[واقعیت]] را [[انکار]] کرد که [[تقابل]] اهل سنت با شیعه بر سر موضوع صحابه - چه ناشی از [[قانون]] [[عدالت صحابه]] باشد و چه ناظر بر افراد معدودی از صحابه - همیشه یکی از نزاعهای دیرینه میان این دو گروه بوده است. توجه بیش از حدّ اهل سنت به صحابهنگاری، آن هم با [[گرایش]] فضائلنویسی و [[دفاع]] افراطگرایانه و مقدسمآبانه از موضوع عدالت صحابه و عملکرد آنان به منظور [[رویارویی]] با نگاه انتقادی شیعه، شیعه را به صورتی دیگر، که همانا باید آن را صحابهنگاری [[کلامی]] نام نهاد، به واکنش و نوعی تقابل با فضائلنویسی صحابه کشاند که به دو صورت [[مناقبنگاری]] اهل بیت{{عم}} و مثالبنویسی صحابه پدیدار شد، بهطوری که مثالبنویسی، یکی از نشانههای [[رافضی]] و [[شیعی]] بودن اشخاص گردید. این تقابل ساختگی، نه اصل [[اعتقادی]] داشته و نه واقعیت خارجی و [[تاریخی]]، بلکه پس از چندین قرن عملاً «صحابه» را برای اهل سنت، و [[اهل بیت پیامبر]] را برای شیعه به عنوان [[هویت ملی]] و مذهبی جا انداخت و نتیجه آن، از یکسو [[القای شبهه]] دشمنی صحابه با اهل بیت پیامبر و از سوی دیگر، دشمنی شیعه با کل [[صحابه]] شد، حال آنکه تمام این مطلب خلاف واقع است؛ زیرا نه [[اهل بیت]]{{عم}} و نه [[شیعیان]] آنان چنین پنداری از تمام صحابه داشته و دارند، و نه عملکرد صحابه چنین بوده است. بسیاری از آنان - به جز تعداد اندکی که البته برخی از آنان از بزرگان صحابه نیز بودهاند - مدافع اهل بیت{{عم}} بوده و بسیاری از آنان، در رکاب [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] شرکت کردند و [[شهید]] شدند. اما نتایج منفی [[القا]] و نهادینه کردن چنین شبههای، بروز [[جنگها]] و کشتارهایی میان [[پیروان]] دو [[فرقه]] بود.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۱۴.</ref> | |||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |