بنی ضمرة بن کنانه در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{امامت}} +{{امامت}})) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== *[[ +==منابع== {{منابع}} * [[)) |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*[[پرونده:000057.jpg|22px]] [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[بنی ضمرة بن کنانه (مقاله)|مقاله « بنی ضمرة بن کنانه»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|''' دائرة المعارف قرآن کریم ج۶''']] | {{منابع}} | ||
* [[پرونده:000057.jpg|22px]] [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[بنی ضمرة بن کنانه (مقاله)|مقاله « بنی ضمرة بن کنانه»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|''' دائرة المعارف قرآن کریم ج۶''']] | |||
*[[پرونده:54567.jpg|22px]] [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[بنی ضمرة (مقاله)|مقاله «بنی ضمرة»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴''']] | *[[پرونده:54567.jpg|22px]] [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[بنی ضمرة (مقاله)|مقاله «بنی ضمرة»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴''']] | ||
نسخهٔ ۱۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۴۵
نسب
بنوضَمْرة بن بکر تیرهای کِنانی و از قبایل عدنانی است که منسوبان به آن را ضَمْری گویند.[۱] سه قبیله بنودیل، بنولیث و عُریج از قبایل همعرض ایشان و بنوغِفار از جمله زیر شاخههای بنوضمرهاند.[۲] قبیله دیگری با نام بنوضمره وجود دارد که از شاخههای قُشیر است و ارتباطی با بنوضمره مورد نظر ما که از قبایل بکر بن کنانه است ندارد[۳].[۴].
بنی ضمره در عصر جاهلی
بنیضمره به صورت مجموعههای پراکنده در منطقه گستردهای حد فاصل بندر یَنْبُع در جهت غرب مدینه و جُحْفه در جهت جنوب واقع در میانه راه یثرب به مکه مستقر بودند. سرزمینهایی چون مَرُّود،[۵] بَزْواء،[۶] هَدَّه،[۷] اُثَیْل،[۸] ودّان،[۹] مِرْجَم،[۱۰] یَنْبُع،[۱۱] اَبْواء [۱۲] و بدر [۱۳] و کوههای نِصع در حجاز و ثافل اکبر و اصغر از کوههای تهامه[۱۴] (امروزه به نام جبل صبح و جبل بنیایوب نامیده میشود)،[۱۵] آبراههای وادی جُمیش.[۱۶] و وادی دوْم [۱۷] و آبهای شُبیکه، بَرود و کُلَیّه [۱۸] را به بنیضمره نسبت دادهاند. خرّار نیز آبی برای بنیزُهیر و بنیبدر از تیرههای فرعی بنوضمره [۱۹] و بُغَیبغه، غَیقَه و اَذنابالصفراء از آبهای مشترک بنوغفار و بنوضمره شمرده شدهاند.[۲۰] بنوضمره برای ییلاق به رُکبه و برای قشلاق به ذات نُکیف در تهامه میرفتند.[۲۱]
محل سکونت ایشان در مسیر تجاری مکه به شام بود و همین مسئله فرصت بهرهمندی و شرکت در تجارت را برایشان مهیا میساخت. یاقوت [۲۲] بنوضمره را اصحاب جلال و رغبت و یسار (بزرگی، اراده و ثروت) دانسته که گویای موقعیت مناسب اقتصادی ایشان است. برخی نیز ایشان را اصحاب بیوت (پرجمعیت)، گله دار و متمکّن دانستهاند.[۲۳] این قبیله در دوران جاهلی در چندین جنگ شرکت داشت که از جمله آنها جنگ فِجار است که حدود ۲۶ سال پیش از بعثت رسول خدا رخ داد که قریش به حمایت آنان برخاست و با قیس عیلان جنگید.[۲۴] معبد بن صخر، برادر رئیس بنوضمره پرچمدار ضمریان در جنگ عُکاظ از جنگهای فرعی فجار بود.[۲۵]جنگ دیگر ایشان با بنو محارب بن فهر، بر سر آب دادن به شتران درگرفت،[۲۶] چنانکه در جنگ شَهْوَره از جنگهای بنوکنانه، ضمریان با قریش و دو تیره دیگر کنانی به نامهای بنیدیل و بنیلیث درگیر شدند.[۲۷] بنوضمره با برخی قبایل دیگر کنانی چون اشجعیان، همپیمان بودند[۲۸].[۲۹].
برجستگان و شخصیتهای بنی ضمره
شخصیتهای برجسته این قبیله در دوره جاهلی اندکاند و منابع اطلاعات چندانی از آنها به دست نمیدهند. برخی از شخصیتهاو چهرههای شناخته شده ضمری در دوره جاهلی عبارتاند از: مالک بن صَخر بن حَرّیم رئیس این قبیله در عهد جنگهای جاهلی،[۳۰] مخشی بن عمرو (مجدی بن عمر یا عمارة بن مخشی) رهبر این قبیله قبل از بعثت پیامبر،[۳۱] برّاض بن قیس که با قتل عروةالرحال، آتش جنگهای موسوم به فجار را بر انگیخت و ضربالمثل "فَتَکَهُ البرّاض = برّاض او را غافلگیرانه کشت" از آن زمان رایج شد.[۳۲]
منابع درباره برجستگان دوره اسلامی ایشان گزارشهای بیشتری ارائه کرده و گاه عنوانی را به رجال و بزرگان ضمری اختصاص دادهاند. خلیفة بن خیاط نام ۶ تن از صحابه ضمری ساکن مدینه را ذکر کرده است.[۳۳] از جمله مشهورترین شخصیتهای دوره اسلامی این قبیله عمرو بن امیة بن خُوَیلِد بن عبدالله (ابوامیه ضمری) از نخستین مسلمانان بنیضمره و کارگزاران مشهور و راویان حدیث است.[۳۴] بلاذری [۳۵] و ابن حزم [۳۶] شماری از شخصیتهای ایشان را یاد کردهاند.[۳۷].
بنی ضمره در عصر رسول خدا(ص)
از بعثت رسول خدا(ص) تا هجرت آن حضرت به مدینه، خبری از بنوضمره در حوادث مرتبط با پیامبر در دست نیست.
برخی مفسران نزول آیه ﴿وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۳۸] را مربوط به مردی بیمار از قبیله بنوضمره دانستهاند که پس از پذیرش اسلام، تصمیم به هجرت گرفت؛ اما به محض خروج از مکه جان باخت.[۳۹] پذیرش این شأن نزول بدینگونه دشوار است، زیرا محل سکونت ضمریان در مکه و اطراف آن نبود.
پس از حضور رسول خدا(ص) در مدینه بنوضمره از نخستین قبایلی بود که با آن حضرت پیمان بست و اعلام بیطرفی کرد، هرچند کاملا به پیمان خود وفادار نماند؛ اما از سال هفتم به بعد با مسلمانان همراه شده، آنان را یاری داد.
سیر حوادث دوران مدنی بدین گونه است که رسول خدا(ص) در دوازدهمین ماه حضور در مدینه، در اولین غزوه خود، (غزوه ودّان) برای تصرف کاروان تجاری قریش به ابواء رهسپار شد که موفق به تصرف کاروان نگردید؛ اما با بنوضمره در آنجا پیمان بست.[۴۰] بنا بر گزارشهای دیگر، رسول خدا(ص) از ابتدا به دو منظور از مدینه خارج شد که برخورد با بنوضمره یکی از آن اهداف بود؛[۴۱] اما این خبر با توجه به عدم تحرک و اقدام ضمریان بر ضدّ رسول خدا(ص) پذیرفتنی نیست.
بر اساس پیمانی که رسول خدا(ص) با ضمریان بست، آنان نباید بر ضدّ رسول خدا(ص) دستهبندی میکردند و کسی را یاری میدادند. ابن سعد و برخی دیگر متن مکتوب این پیمان نامه را ثبت کردهاند [۴۲] که دارای بندهای اثباتی دیگری از جمله تعهد دو طرف به یاری یکدیگر است. پذیرش چنین بندهایی در این پیمان یا پیمانهای دیگر با بنیضمره و همچنین احتمال آنکه میان آنان و پیامبر پیمانهای متعددی منعقد شده باشد، با توجه به همراهی نکردن بنوضمره با رسول خدا(ص) تا فتحمکه بعید به نظر میرسد،[۴۳]چنان که برخی محققان معاصر با توجه به اینکه بیشتر مؤرخان و سیرهنویسان در غزوه ابواء تنها به موادعه رسولخدا(ص) با بنوضمره اشاره کرده و موضوع آن را متارکه جنگ و یاری نکردن دشمن میدانند، احتمال این را که متن مکتوب پیمان نامه مربوط به معاهده دیگری باشد، دادهاند، زیرا در آن افزون بر متارکه جنگ، یاری دوطرفه از بندهای پیمان است؛ موضوعی که منابع از آن به صراحت یادی نکردهاند، به هر صورت این پیمان به معنای پذیرش اسلام از سوی بنوضمره نبود، بلکه تنها کنار آمدن با دولت تازهقدرت گرفته مدینه تلقی میشد. بنوضمره بر اثر دسترسی دولت مدینه به آنان، چارهای جز این نداشت که در وضعیت پیش آمده، منتظر حوادث و نوع برخورد مکه با یثرب مانده، جانب دو طرف رامراعات کند.
۵ ماه پس از غزوه ابواء، رسول خدا(ص) در سال دوم هجری مجددا برای تصرف کاروان تجاری قریش رهسپار ذیالعُشیره شد که سرانجام با برخی ضمریان حاضر در این مکان پیمان دیگری بست. ابناسحاق و ابنسعد در گزارشهای مربوط به این غزوه، از پیمان دیگری افزون بر پیمان پیشین یاد میکنند [۴۴] که با بنومُدلج و همپیمانان ضَمری ایشان بسته شد. به احتمال، شماری از طوایف فرعی بنوضمره که پیش از این به پیمان ابواء نپیوسته بودند در فرصت پیش آمده، توانستهاند همراه بنومُدلِج خود را همپیمان رسول خدا(ص) سازند. یعقوبی برخلاف دیگران، بدون یاد از پیمان رسول خدا(ص) با ضمریان در غزوه ابواء، گزارش پیمان پیامبر با بنیضمره را در غزوه ذات العشیره آورده است.[۴۵] رسول خدا(ص) بر اساس روابط خود با بنی ضمره، چارپایانی را که در حمله سعد بن ابی وقاص به کاروان قریش در سریّه خرّار (پس از ابواء).[۴۶] از ایشان به غنیمت گرفت به آنان بازگرداند.[۴۷]
به نظر میرسد پایبندی بنیضمره به پیمانهایی که با مسلمانان بستند از ضمانت چندانی برخوردار نبوده است و مسلمانان گاه نگران دشمنی آنها بودند، چنانکه در شأن نزول آیه ﴿ وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِيَاء حَتَّىَ يُهَاجِرُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا إِلاَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىَ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ أَوْ جَاؤُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُواْ قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً﴾[۴۸] مفسران بدان اشاره کردهاند[۴۹] رسول خدا(ص) به پیمانی که با ضمریان داشت وفادار ماند؛ اما با توجه به گزارشها و شواهد میتوان در وفاداری بنوضمره به این پیمان پس از ناکامی مسلمانان در جنگ احد و حوادث دیگری مانند بئر معونه و رجیع، تردید کرد. دو گزارش مؤید تزلزل ضمریان و نادیده گرفتن پیمان از سوی آنان است: اولین گزارش مربوط به فرستادن نُمیلة بن حارث از سوی رسول خدا(ص) به سوی بنوضمره است که معلوم شد نه میجنگند و نه صلح میکنند. پیامبر نیز آنان را به حال خود واگذاشت و به یاران خود نیروی بسیار و بزرگی ایشان را متذکر شد.[۵۰]
دومین گزارش مربوط به سریّه اسامة بن زید به سوی بنوضمره است.[۵۱] اسامه فردی از بنوضمره را که بدو سلام کرد کشت، زیرا به گمان وی، سلام او فریب و برای فرار از مرگ بود. آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾[۵۲] عمل وی را نکوهش کرد.[۵۳] بیثباتی ضمریان و انتظار غلبه یکی از مکه و مدینه بر دیگری را در رخدادهای بعدی نیز میتوان مشاهده کرد. در سال چهارم بر اساس وعدهای که رسول خدا(ص) پس از غزوه احد با قریش داشت برای نبرد در منطقه بدر حاضر شد. مَخْشیّ بن عمرو بزرگ قبیله بنوضمره، خدمت رسول خدا(ص) آمد. پیامبر به مخشی پیشنهاد کرد که اگر تمایل به پیمان پیشین ندارد آن را لغو کرده، به جنگ پردازند که مخشی بن عمرو نپذیرفت و پایبندی خود را به پیمان اعلام کرد.[۵۴] برخورد مقتدرانه رسول خدا(ص) در سخن گفتن با ضمریان، سیاستی حساب شده از سوی پیامبر(ص) قلمداد شده است، زیرا هدف آن حضرت این بود که آمادگی کامل مسلمانان برای جنگ با قریش به گوش آنان برسد و رسول خدا(ص) میدانست که مخشیبن عمرو و عدهای دیگر که با قریش سروسرّی دارند چنین کاری را خواهند کرد.[۵۵]
گزارش قمی را که حکایت از بیم مسلمانان از ضمریان دارد نیز میتوان در راستای بیثباتی ضمریان ارزیابی کرد. بر اساس این گزارش چون رسول خدا(ص) در سال ششم عازم حدیبیه بود اصحاب از بیم یورش ضمریان به مدینه پیشنهاد جنگ دادند که رسولخدا(ص) وفا و صله رحم ضمریان را ستود و آنان را از این عمل بازداشت.[۵۶] بنوضمره از سال هشتم به بعد که اسلام گسترش چشمگیری یافت به همکاری مثبت و سازندهای با رسولخدا(ص) روی آوردند. در این سال رسول خدا(ص) بنو ضمره را به مدینه فراخواند تا برای فتح مکه به آن حضرت بپیوندند.[۵۷]ابوجَعد ضمری عهدهدار فراخواندن آنان شد.[۵۸] بنوضمره که با دو قبیله کنانی دیگر دسته واحدی را تشکیل داده بودند به همراه باقی جنگجویان، برای نمایش قدرت از مقابل رسول خدا(ص) و ابوسفیان که برای آخرین تلاشها جهت حفظ مکه نزد پیامبر(ص) آمده بود رژه رفتند.[۵۹] پس از فتح مکه نیز بنیضمره همراه دو قبیله کنانی دیگر زیر پرچم ابو واقد لیثی در غزوه حُنین رسول خدا(ص) را همراهی کردند،[۶۰] چنانکه بنیضمره در غزوه تبوک همراه ابوجعد ضمری به یاری رسول خدا(ص) شتافتند.[۶۱]
در حوادث سال نهم در جریان لغو پیمانهای دوره جاهلی و اعلام برائت از مشرکان آیاتی نازل شد که با بنیضمره ارتباط مییافت. آیات ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۶۲]، ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۶۳] بنوضمره را شامل حکم کلی لغو پیمانها ندانسته، آنان را استثنا کرد. سدّی گفته که آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۶۴] درباره بنیضمره و بنیمدلج از تیرههای کنانه است که با پیامبر(ص) پیمان داشتند و هنوز ۹ ماه به پایان قراردادشان مانده بود [۶۵] که آیات به استمرار رعایت آن سفارش میکند، چنان که ابن عباس آیه ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۶۶] را که به لغو کلی پیمانها اشاره دارد، درباره مشرکان عرب غیر از بنیضمره دانسته است.[۶۷] آیه ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۶۸] نیز برخی پیمانها را که در کنار مسجدالحرام بسته شد از شمول حکم کلی خارج میکند. مفسران این استثنا را درباره بنیضمره و قبایل دیگر که در صلح حدیبیه همراه قریش با رسول خدا(ص) پیمان بسته و برخلاف قریش به پیمان خود وفادار ماندند ذکر میکنند.[۶۹] برخی نیز این آیه را مربوط به پیمان دیگری که مدتش ۴ ماه بود میدانند که مشرکان از جمله بنیضمره در کنار مسجدالحرام با رسولخدا(ص) بستند.[۷۰] در منابع اشارهای صریح به نحوه مسلمان شدن بنیضمره نشده و زمانی که سخن از آمدن هیئتهای قبایل شبه جزیره نزد پیامبر(ص) است از هیئت ضمره سخنی به میان نیامده است.
وجود محلهای به نام بنوضمره در مدینه حاکی از مهاجرت برخی ضمریان به مدینه پس از عصر رسولخدا(ص) است. بنا بر گزارشها شماری از ضمریان در محلهای از مدینه که به نام ایشان شناخته میشد سکونت کرده و همانجا مسجدی ساختند،[۷۱] چنان که در شرح حال شماری از منسوبان به این قبیله گفته شده: در محله بنیضمره مدینه خانه داشتهاند.[۷۲] تعدادی از افراد این قبیله بعد از اسلام به سرزمین اشمونین مصر کوچیدند.[۷۳].[۷۴].
شخصیتهای برجسته دوره اسلامی
منابع درباره برجستگان این قبیله در دوره اسلامی گزارشهایی عرضه کرده و گاه عنوانی را به رجال و بزرگان ضمری اختصاص دادهاند. از مشهورترین شخصیتهای آنها در این دوره، عمرو بن امیه از نخستین مسلمانان بنیضمره و از کارگزاران رسول خدا است.[۷۵] از مأموریتهای وی، قتل ابوسفیان به سال چهارم ق. در مکه بود [۷۶] که نتیجهای نداشت. از این مأموریت با عنوان سریّه "عمرو بن امیه ضمری" و "سلمة بن اسلم بن حریش" یاد میشود.
برپایه گزارشی، پیامبر در منزل عمرو بن امیه در مدینه نماز خوانده است.[۷۷] وی راوی حدیث رسول خدا است.[۷۸] بلاذری،[۷۹] ابن حزم[۸۰] و خلیفة بن خیاط، برخی از شخصیتهای بنیضمره را یاد کردهاند[۸۱].[۸۲]
جستارهای وابسته
منابع
- داداشنژاد، منصور، مقاله « بنی ضمرة بن کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶
- داداشنژاد، منصور، مقاله «بنی ضمرة»، دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴
پانویس
- ↑ الانساب، ج ۴، ص ۲۰؛ اللباب، ج ۲، ص ۶۴.
- ↑ جمهرة النسب، ۱۳۵، ۱۵۵؛ النسب، ص ۲۲۲؛ المعارف، ص ۶۷.
- ↑ المعارف، ص ۱۱۶.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله « بنی ضمرة بن کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۱۲.
- ↑ معجم مااستعجم، ج ۲، ص ۲۲۸؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۱۱.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۹.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص ۹۳ ـ ۹۴.
- ↑ معجم البلدان، ج ۵، ص ۳۶۵.
- ↑ معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۰۲.
- ↑ معجم مااستعجم، ج ۴، ص ۲۲۸.
- ↑ المفصل، ج ۷، ص ۳۵۱.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص ۲۱۳؛ المفصل، ج ۷، ص ۳۵۵.
- ↑ معجم مااستعجم، ج ۱، ص ۱۲۷؛ معجمالبلدان، ج ۲، ص ۷۱؛ ج۵، ص ۲۸۸.
- ↑ معجم معالم الحجاز، ج ۸، ص ۱۱۳.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۱۱۱۲.
- ↑ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۱۸۱.
- ↑ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۲۲۷؛ ج ۳، ص ۶۴.
- ↑ معجم مااستعجم، ج ۲، ص ۱۲۱.
- ↑ الروض المعطار، ص ۱۱۳.
- ↑ معجم قبائل الحجاز، ۲۷۵.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص ۷۱.
- ↑ الاعلام، ج ۳، ص ۲۱۶.
- ↑ السیرةالنبویه، ج ۱، ص ۱۹۶؛ انساب الاشراف، ج ۱،ص ۱۱۱.
- ↑ الاکمال، ج ۳، ص ۱۳۶.
- ↑ المنمق، ص ۱۲۳.
- ↑ المنمق، ص ۱۳۲.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص ۱۴۶.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله « بنی ضمرة بن کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ جمهرة النسب، ص ۱۵۳.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ الطبقات، ابنسعد، ج ۲، ص ۵؛ انسابالاشراف، ج ۱۱، ص ۱۲۰؛ جمهره النسب، ص ۱۵۳.
- ↑ جمهرة النسب، ص ۱۵۴؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۸۵؛ النسب، ص ۲۲۲.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۷۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۱۸۷؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۸۱؛ الاصابه، ج ۴، ص ۴۹۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۲۱.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۱۸۵.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله « بنی ضمرة بن کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ «و هر کس در راه خداوند هجرت گزیند، در زمین سرپناههای فراوان و گستردگی (در روزی) خواهد یافت و هر که از خانه خویش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش برون آید سپس مرگ او را دریابد؛ بیگمان پاداش او بر عهده خداوند است و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۰۰.
- ↑ تفسیر عبدالرزاق، ج ۱، ص ۴۷۲؛ معانیالقرآن، ج ۵، ص ۲۱۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۲۷ ـ ۴۲۸؛ الطبقات ابنسعد، ج ۲، ص۸؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۹۵.
- ↑ تاریخ ابن خیاط، ص ۳۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۲۱؛ اعلامالوری، ج ۱، ص ۱۶۲.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۱۰؛ سبل الهدی، ج ۴، ص ۱۴؛ المحبر، ص ۱۱۰.
- ↑ مکاتیب الرسول(ص)، ج ۱، ص ۲۴۸؛ ج ۳، ص ۲۵۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۵۱.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۹.
- ↑ «آنها دوست میدارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر میشدید تا با ایشان یگانه میبودید پس هیچیک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمدهاند- و اگر خداوند میخواست آنان را بر شما چیرگی میداد و با شما به نبرد میپرداختند- باری، اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۸۹-۹۰.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۵۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۳.
- ↑ اسد الغابه، ج ۵، ص ۱۳۵؛ الاصابه، ج ۶، ص ۵۹؛ فتحالباری، ج۱۲، ص ۱۷۱.
- ↑ «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر میروید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمتهای بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۰۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۲۱۰.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۸۸.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۴۶.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۷۹۹؛ الاغانی، ج ۷، ص ۳۰۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۲۲.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۸۲۰.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۸۹۶.
- ↑ المغازی، ج۳، ص ۹۹۰.
- ↑ «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاستهاند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکردهاند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بیگمان خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۴.
- ↑ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۷.
- ↑ «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاستهاند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکردهاند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بیگمان خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۹؛ تفسیر ثعالبی، ج ۲، ص ۳۸؛ مبهماتالقرآن، ج ۱، ص ۵۳۲.
- ↑ «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بستهاید» سوره توبه، آیه ۱.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص ۱۵۸.
- ↑ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۴؛ روض الجنان، ج ۹، ص ۱۷۸.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۶، ص ۱۷۵۶.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۵۱، ۲۶۳، ۲۷۰؛ تهذیب الکمال، ج ۳۳، ص ۱۸۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۲۲؛ تهذیب الکمال، ج ۳۳، ص ۱۸۸.
- ↑ نهایة الارب، ص ۲۹۳؛ معجم قبائل العرب، ج ۲، ص ۶۶۸.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله « بنی ضمرة بن کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۱۸۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۳؛ التنبیه و الاشراف، ص۲۱۲.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۲۱۳.
- ↑ المعالم الاثیره، ص۲۶۵.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۱۸۷؛ اسد الغابه، ج۴، ص۱۸۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۲۱.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص۱۸۵.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص۷۰.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «بنی ضمره»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴.