بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
[[شهرت]] [[محمد بن عبدالله]] به [[راستگویی]]، [[امانتداری]]، [[پاکدامنی]] و [[اخلاق نیکو]]<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۳؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۴۹.</ref> [[انگیزه]] شد [[خدیجه]] از او بخواهد همراه غلامش [[میسره]]، کاروان بازرگانی او را به [[شام]] ببرد و [[حضرت]] پذیرفت و همراه کاروان رفت و سود سرشاری بهره کاروان شد و خدیجه هم دو برابر آنچه به دیگران میداد، به ایشان پرداخت کرد.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۲ ـ ۱۳.</ref> بر اساس گزارش دیگری، پیشنهاد [[همکاری]] [[محمد]] با آن بانو را نخست [[ابوطالب]] یاد کرد و پس از موافقت خدیجه، [[پیامبر]]{{صل}} با وی به شام رفت <ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۶؛ الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۴؛ سبل الهدی، ج ۲، ص ۱۵۸.</ref> و میسره مشاهداتش از پیامبر{{صل}} در [[راه]] را برای خدیجه بازگفت.<ref>اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۰۳؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref> بدینسان، آن بانو برای [[ازدواج]] با حضرت [[ترغیب]] شد و نفیسه دختر منیه را فرستاد تا نظر پیامبر{{صل}} را درباره ازدواج جویا شود. نفیسه وقتی از گفتار حضرت دریافت که وی تنها بر اثر [[فقر]] تاکنون ازدواج نکرده است، [[ازدواج با خدیجه]] را به وی پیشنهاد کرد و با موافقت [[رسول اکرم]]{{صل}} خدیجه زمانی را برای گفت و گو و اجرای [[مراسم]] [[عقد]] [[تعیین]] کرد و در این مجلس، خود همراه عمویش [[عمرو بن اسد]] و [[رسول خدا]]{{صل}} نیز همراه عموهایش ابوطالب و [[حمزه]] حضور یافتند.<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۵؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۱۹۰؛ الکافی، ج ۵، ص ۳۷۵.</ref> حضرت ابوطالب [[خطبه]] عقد را خواندند <ref> المحبر، ص ۷۸.</ref> که متن آن در منابع بسیاری [[ثبت]] است. در این خطبه، ابوطالب، [[محمد]] را با وجود تهیدستی [[برترین]] [[قریش]] خواند. عمرو بن اسد عموی خدیجه و [[ولیّ]] او این ازدواج را [[تأیید]] کرد؛<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۰.</ref> سپس حضرت ابوطالب حلهای را بر سر آن بانو انداخت.<ref> امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.</ref> [[مهریه]] [[حضرت خدیجه]] را ۱۲ اوقیه (واحد سنجش طلا و نقره) یاد کردهاند.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۸؛ مسند الشافعی، ص ۲۴۶.</ref> | [[شهرت]] [[محمد بن عبدالله]] به [[راستگویی]]، [[امانتداری]]، [[پاکدامنی]] و [[اخلاق نیکو]]<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۳؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۴۹.</ref> [[انگیزه]] شد [[خدیجه]] از او بخواهد همراه غلامش [[میسره]]، کاروان بازرگانی او را به [[شام]] ببرد و [[حضرت]] پذیرفت و همراه کاروان رفت و سود سرشاری بهره کاروان شد و خدیجه هم دو برابر آنچه به دیگران میداد، به ایشان پرداخت کرد.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۲ ـ ۱۳.</ref> بر اساس گزارش دیگری، پیشنهاد [[همکاری]] [[محمد]] با آن بانو را نخست [[ابوطالب]] یاد کرد و پس از موافقت خدیجه، [[پیامبر]]{{صل}} با وی به شام رفت <ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۶؛ الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۴؛ سبل الهدی، ج ۲، ص ۱۵۸.</ref> و میسره مشاهداتش از پیامبر{{صل}} در [[راه]] را برای خدیجه بازگفت.<ref>اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۰۳؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref> بدینسان، آن بانو برای [[ازدواج]] با حضرت [[ترغیب]] شد و نفیسه دختر منیه را فرستاد تا نظر پیامبر{{صل}} را درباره ازدواج جویا شود. نفیسه وقتی از گفتار حضرت دریافت که وی تنها بر اثر [[فقر]] تاکنون ازدواج نکرده است، [[ازدواج با خدیجه]] را به وی پیشنهاد کرد و با موافقت [[رسول اکرم]]{{صل}} خدیجه زمانی را برای گفت و گو و اجرای [[مراسم]] [[عقد]] [[تعیین]] کرد و در این مجلس، خود همراه عمویش [[عمرو بن اسد]] و [[رسول خدا]]{{صل}} نیز همراه عموهایش ابوطالب و [[حمزه]] حضور یافتند.<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۵؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۱۹۰؛ الکافی، ج ۵، ص ۳۷۵.</ref> حضرت ابوطالب [[خطبه]] عقد را خواندند <ref> المحبر، ص ۷۸.</ref> که متن آن در منابع بسیاری [[ثبت]] است. در این خطبه، ابوطالب، [[محمد]] را با وجود تهیدستی [[برترین]] [[قریش]] خواند. عمرو بن اسد عموی خدیجه و [[ولیّ]] او این ازدواج را [[تأیید]] کرد؛<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۰.</ref> سپس حضرت ابوطالب حلهای را بر سر آن بانو انداخت.<ref> امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.</ref> [[مهریه]] [[حضرت خدیجه]] را ۱۲ اوقیه (واحد سنجش طلا و نقره) یاد کردهاند.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۸؛ مسند الشافعی، ص ۲۴۶.</ref> | ||
روایاتی نیز درباره [[مخالفت]] [[پدر]] ایشان با [[ازدواج]] او با [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] شدهاند <ref> الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۶.</ref> که مخدوشاند، زیرا پدر [[خدیجه]] پیش از این درگذشته بود. خدیجه هنگام ازدواج ۴۰ ساله و از رسول خدا{{صل}} ۱۵ سال بزرگتر بود.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۸.</ref> [[حضرت]] پس از ازدواج با آن بانو از کوی [[بنیهاشم]] به [[خانه]] وی رفت و تا اواخر [[حیات]] خدیجه آنجا زیست. همه [[فرزندان حضرت خدیجه]] در آنجا به [[دنیا]] آمدند و پس از [[رحلت]] آن بانو رسول خدا{{صل}} تا پیش از [[هجرت به مدینه]] در آن خانه اقامت کرد، تا اینکه با [[هجرت]] حضرت به [[مدینه]] این [[منزل]] به [[عقیل بن ابیطالب]] سپرده شد<ref> اخبار مکه، ج ۲، ص ۱۹۹.</ref> و در [[آینده]] [[معاویه]] این خانه را خرید و در جای آن مسجدی ساخت.<ref>امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.</ref>[[حلیمه سعدیه]]، دایه رسول خدا{{صل}} پس از ازدواج آن حضرت با خدیجه، نزد وی آمد و از [[خشکسالی]] و هلاک چارپایش [[شکایت]] و رسول خدا{{صل}} با همسرش خدیجه گفت و گو کرد و آن حضرت ۴۰ گوسفند و یک شتر بارکش یا هودجدار به او داد و با [[نیکی]] وی را به خانوادهاش برگرداند.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۴.</ref> [[ثویبه]] [[کنیز]] [[ابولهب]] و نخستین دایه [[پیامبر]]{{صل}} نیز نزد رسول خدا{{صل}} آمد و خدیجه وی را گرامی داشت و از ابولهب خواست ثویبه را به او بفروشد، تا او را [[آزاد]] کند؛ اما ابولهب از این کار خودداری کرد.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۵.</ref> او همچنین [[غلام]] خود، [[زید]] را به پیامبر{{صل}} بخشید تا در [[اختیار]] آن حضرت باشد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ المعارف، ص ۱۴۴.</ref>[[پیامبر اکرم]]{{صل}} نزدیک ۲۵ سال با خدیجه [[زندگی]] کرد و [[همسر]] دیگری برنگزید. در باره [[فرزندان خدیجه]] از آن حضرت [[اختلاف]] فراوانی است. بیشتر [[فرزندان]] ایشان [[پیش از بعثت]] و در ۱۵ سال نخست [[زندگی]] مشترکشان به [[دنیا]] آمدند. نخستین فرزندشان [[قاسم]] نام داشت که در دوسالگی <ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۶.</ref> یا ۴ سالگی درگذشت<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۲.</ref> و [[کنیه]] [[ابوالقاسم]] برای [[پیامبر]]{{صل}} در انتساب به اوست.<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۷۹.</ref> فرزندان دیگر آن دو بزرگوار به ترتیب [[زینب]]، [[رقیه]]، [[امکلثوم]]، [[فاطمه]] و عبدالله ـ ملقب به [[طیب]] و [[طاهر]] ـ بودند.<ref> الطبقات، ج۱، ص۱۰۶؛ ج۳، ص۴.</ref> [[ابن اسحاق]] [[پسران]] [[خدیجه]] از پیامبر{{صل}} را سه تن به نامهای قاسم، طیب و طاهر دانسته است که هر سه پیش از بعثت [[رسول خدا]]{{صل}} از دنیا رفتند.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۶؛ ج ۳، ص ۴.</ref> عبدالله در سن یک ماهگی درگذشت و خدیجه فرمود: ای کاش زنده میماند تا او را از شیر میگرفتم!<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۲.</ref> در همه زایمانهای او [[سلمی]]، [[کنیز]] [[صفیه]] عمّه پیامبر{{صل}} مامایی او را به عهده داشت.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۷؛ ج ۸، ص ۱۸۱.</ref> وی برای هر فرزند پسر که به دنیا میآمد دو گوسفند و برای فرزند دختر یک گوسفند [[عقیقه]] میکرد. فاصله [[تولد]] میان فرزندانش یک سال بود و پیش از زایمان فرزندانش برای آنان دایه بر میگزید.<ref> الطبقات، ج۱، ص ۱۰۷.</ref> همه [[دختران]] خدیجه، به [[نبوت]] رسول خدا{{صل}} [[ایمان]] آوردند و او را [[تصدیق]] کردند.<ref> انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۳؛ سیره ابن اسحاق، ص ۲۴۵.</ref> زینب با [[ابوالعاص]] [[ازدواج]] کرد و دارای دو فرزند به [[نام علی]] و [[امامه]] شد <ref>جمهرة انساب العرب، ص ۱۷.</ref> و رقیه با [[عثمان]] [[ازدواج]] کرد و در [[سال دوم هجرت]] درگذشت؛ سپس رسول خدا{{صل}} امکلثوم را به همسری عثمان درآورد که در [[سال ۹ هجرت]] درگذشت.<ref> البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۳۳۰.</ref> [[حضرت فاطمه]] علیهاالسلام با [[علی]]{{ع}} ازدواج کرد و پس از [[رحلت]] [[پدر]] به [[شهادت]] رسید <ref>الکافی، ج ۱، ص ۴۵۸؛ ج ۵، ص ۳۷۷؛ اعلام الوری،ج ۱، ص ۲۹۰.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[خدیجه بنت خویلد - مرادینسب (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | روایاتی نیز درباره [[مخالفت]] [[پدر]] ایشان با [[ازدواج]] او با [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] شدهاند <ref> الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۶.</ref> که مخدوشاند، زیرا پدر [[خدیجه]] پیش از این درگذشته بود. خدیجه هنگام ازدواج ۴۰ ساله و از رسول خدا{{صل}} ۱۵ سال بزرگتر بود.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۸.</ref> [[حضرت]] پس از ازدواج با آن بانو از کوی [[بنیهاشم]] به [[خانه]] وی رفت و تا اواخر [[حیات]] خدیجه آنجا زیست. همه [[فرزندان حضرت خدیجه]] در آنجا به [[دنیا]] آمدند و پس از [[رحلت]] آن بانو رسول خدا{{صل}} تا پیش از [[هجرت به مدینه]] در آن خانه اقامت کرد، تا اینکه با [[هجرت]] حضرت به [[مدینه]] این [[منزل]] به [[عقیل بن ابیطالب]] سپرده شد<ref> اخبار مکه، ج ۲، ص ۱۹۹.</ref> و در [[آینده]] [[معاویه]] این خانه را خرید و در جای آن مسجدی ساخت.<ref>امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.</ref>[[حلیمه سعدیه]]، دایه رسول خدا{{صل}} پس از ازدواج آن حضرت با خدیجه، نزد وی آمد و از [[خشکسالی]] و هلاک چارپایش [[شکایت]] و رسول خدا{{صل}} با همسرش خدیجه گفت و گو کرد و آن حضرت ۴۰ گوسفند و یک شتر بارکش یا هودجدار به او داد و با [[نیکی]] وی را به خانوادهاش برگرداند.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۴.</ref> [[ثویبه]] [[کنیز]] [[ابولهب]] و نخستین دایه [[پیامبر]]{{صل}} نیز نزد رسول خدا{{صل}} آمد و خدیجه وی را گرامی داشت و از ابولهب خواست ثویبه را به او بفروشد، تا او را [[آزاد]] کند؛ اما ابولهب از این کار خودداری کرد.<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۵.</ref> او همچنین [[غلام]] خود، [[زید]] را به پیامبر{{صل}} بخشید تا در [[اختیار]] آن حضرت باشد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ المعارف، ص ۱۴۴.</ref>[[پیامبر اکرم]]{{صل}} نزدیک ۲۵ سال با خدیجه [[زندگی]] کرد و [[همسر]] دیگری برنگزید. در باره [[فرزندان خدیجه]] از آن حضرت [[اختلاف]] فراوانی است. بیشتر [[فرزندان]] ایشان [[پیش از بعثت]] و در ۱۵ سال نخست [[زندگی]] مشترکشان به [[دنیا]] آمدند. نخستین فرزندشان [[قاسم]] نام داشت که در دوسالگی <ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۶.</ref> یا ۴ سالگی درگذشت<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۲.</ref> و [[کنیه]] [[ابوالقاسم]] برای [[پیامبر]]{{صل}} در انتساب به اوست.<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۷۹.</ref> فرزندان دیگر آن دو بزرگوار به ترتیب [[زینب]]، [[رقیه]]، [[امکلثوم]]، [[فاطمه]] و عبدالله ـ ملقب به [[طیب]] و [[طاهر]] ـ بودند.<ref> الطبقات، ج۱، ص۱۰۶؛ ج۳، ص۴.</ref> [[ابن اسحاق]] [[پسران]] [[خدیجه]] از پیامبر{{صل}} را سه تن به نامهای قاسم، طیب و طاهر دانسته است که هر سه پیش از بعثت [[رسول خدا]]{{صل}} از دنیا رفتند.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۶؛ ج ۳، ص ۴.</ref> عبدالله در سن یک ماهگی درگذشت و خدیجه فرمود: ای کاش زنده میماند تا او را از شیر میگرفتم!<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۲.</ref> در همه زایمانهای او [[سلمی]]، [[کنیز]] [[صفیه]] عمّه پیامبر{{صل}} مامایی او را به عهده داشت.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۷؛ ج ۸، ص ۱۸۱.</ref> وی برای هر فرزند پسر که به دنیا میآمد دو گوسفند و برای فرزند دختر یک گوسفند [[عقیقه]] میکرد. فاصله [[تولد]] میان فرزندانش یک سال بود و پیش از زایمان فرزندانش برای آنان دایه بر میگزید.<ref> الطبقات، ج۱، ص ۱۰۷.</ref> همه [[دختران]] خدیجه، به [[نبوت]] رسول خدا{{صل}} [[ایمان]] آوردند و او را [[تصدیق]] کردند.<ref> انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۳؛ سیره ابن اسحاق، ص ۲۴۵.</ref> زینب با [[ابوالعاص]] [[ازدواج]] کرد و دارای دو فرزند به [[نام علی]] و [[امامه]] شد <ref>جمهرة انساب العرب، ص ۱۷.</ref> و رقیه با [[عثمان]] [[ازدواج]] کرد و در [[سال دوم هجرت]] درگذشت؛ سپس رسول خدا{{صل}} امکلثوم را به همسری عثمان درآورد که در [[سال ۹ هجرت]] درگذشت.<ref> البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۳۳۰.</ref> [[حضرت فاطمه]] علیهاالسلام با [[علی]]{{ع}} ازدواج کرد و پس از [[رحلت]] [[پدر]] به [[شهادت]] رسید <ref>الکافی، ج ۱، ص ۴۵۸؛ ج ۵، ص ۳۷۷؛ اعلام الوری،ج ۱، ص ۲۹۰.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[خدیجه بنت خویلد - مرادینسب (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==[[خدیجه]] و [[اسلام]]== | ==[[خدیجه]] و [[اسلام]]== | ||
خدیجه همسری [[مهربان]] و همگام با [[رسول خدا]]{{صل}} در همه لحظات بود. وقتی آن [[حضرت]] برای [[عبادت]] به [[غار حرا]] میرفت هرگز مخالفتی نمیکرد و پس از [[بعثت]] آن حضرت، ایشان بی هیچ تردیدی در [[گفتار پیامبر]]{{صل}} نخستین [[زن]] [[ایمان]] آورنده بود و همه اموالش را در [[راه]] اسلام [[انفاق]] کرد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۰؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۷؛ مناقب، ج ۲، ص ۲۱.</ref> با توجه به آنکه [[بعثت پیامبر]]{{صل}} در [[روز]] [[دوشنبه]] رخ داد، آن بانو ایمان خود به [[دین]] نو را در پایان روز دوشنبه و خود را نخستین [[نمازگزار]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} دانسته است. [[نماز عصر]] دوشنبه [[حضرت خدیجه]] اولین [[نماز]] اوست.<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۳، ص ۲۲۹؛ ج ۴، ص ۱۲۰.</ref>[[علی]]{{ع}} نیز در گفتار خود بر سخنان آن بانو صحه گذاشته است.<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۳، ص ۲۲۹؛ ج ۴، ص ۱۲۰.</ref> از این پس، او بیش از گذشته در همه [[رنجها]] [[شریک]] [[حضرت رسول]] [[خدا]]{{صل}} و مایه [[آرامش]] خاطر ایشان در برابر آزارهای [[مشرکان]] بود. در حادثه شعب ابوطالب در سه سال پایانی [[حیات]] خدیجه، مشرکان، [[بنیهاشم]] را بر اثر [[حمایت از پیامبر]]{{صل}} در شعب ابیطالب ([[محله بنیهاشم]]) از بُعد [[سیاسی]] ـ [[اجتماعی]] محاصره کردند و [[ابوجهل]] از کسانی بود که نمیگذاشت خوراکی وارد شعب ابی طالب شود. خدیجه در کنار پیامبر{{صل}} برابر مشرکان [[ایستادگی]] و تلاش داشت با استفاده از جایگاه تجاری نیز کمک گرفتن از کسان طایفهاش ([[بنیاسد]]) اوضاع را بهبود بخشد؛ از جمله آمده است که [[زمعة بن اسود]] را نزد ابوجهل فرستاد تا با او سخن بگوید و وی را از این کار باز دارد؛ اما ابوجهل به این سخنان اعتنایی نکرد، تا اینکه [[حکیم بن حزام]] یک بارِ شتر از آرد برای خدیجه به شعب فرستاد،<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۲.</ref> گرچه به گفته برخی [[حکیم]] در شعب به [[مسلمانان]] کمک نکرد و اگر [[یاری]] فرستاد، [[ابوجهل]] مانع شد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۵۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۰.</ref> [[حضرت خدیجه]] [[روز]] ۱۰ [[رمضان]] [[سال]] ۱۰ [[بعثت]] و پس از رخداد شعب ابی طالب در ۶۵ سالگی [[وفات]] یافت.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۴ و ۱۷۴.</ref> [[رحلت]] آن بانو را به [[اختلاف]] سه روز،<ref> الثقات، ج ۳، ص ۹۲؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۷.</ref> ۲۵ روز، یک ماه و ۵ روز،<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳؛ الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref> پس از [[رحلت ابوطالب]] میدانند. به گزارش برخی، وی سه روز پیش از [[ابوطالب]] از [[دنیا]] رفته است.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۴.</ref>[[پیامبر]]{{صل}} این سال را به جهت وفات دو حامی خود سال [[اندوه]] نامید<ref> عمدة القاری، ج ۸، ص ۱۸۰؛ التحفة اللطیفه، ج ۱، ص ۱۲؛ اعلام الوری، ج ۱، ص ۵۳.</ref> و فرمود: نمیدانم برای کدام یک از این دو [[مصیبت]] بیشتر بنالم.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵.</ref> [[بدن]] [[پاک]] حضرت خدیجه را [[کنیز]] وی، [[ام ایمن]] و [[ام الفضل]] [[همسر]] [[عباس]] [[غسل]] دادند <ref>امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.</ref> و پیکر او را از خانهاش به [[قبرستان]] حجون در [[مکه]] [[تشییع]] کردند و [[رسول خدا]]{{صل}} درون [[قبر]] همسرش رفت <ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۵.</ref> و برای او دعاکرد؛<ref>ینابیع الموده، ج ۲، ص ۵۲.</ref> ولی تا آن [[زمان]] [[نماز]] میت [[واجب]] نشده بود <ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳.</ref> که بر بدن او خوانده شود. وقتی [[خدیجه]] از دنیا رفت، رسول خدا{{صل}} نزدیک به ۵۰ سال داشت<ref> الانباء، ص ۴۶.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[خدیجه بنت خویلد - مرادینسب (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | خدیجه همسری [[مهربان]] و همگام با [[رسول خدا]]{{صل}} در همه لحظات بود. وقتی آن [[حضرت]] برای [[عبادت]] به [[غار حرا]] میرفت هرگز مخالفتی نمیکرد و پس از [[بعثت]] آن حضرت، ایشان بی هیچ تردیدی در [[گفتار پیامبر]]{{صل}} نخستین [[زن]] [[ایمان]] آورنده بود و همه اموالش را در [[راه]] اسلام [[انفاق]] کرد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۰؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۷؛ مناقب، ج ۲، ص ۲۱.</ref> با توجه به آنکه [[بعثت پیامبر]]{{صل}} در [[روز]] [[دوشنبه]] رخ داد، آن بانو ایمان خود به [[دین]] نو را در پایان روز دوشنبه و خود را نخستین [[نمازگزار]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} دانسته است. [[نماز عصر]] دوشنبه [[حضرت خدیجه]] اولین [[نماز]] اوست.<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۳، ص ۲۲۹؛ ج ۴، ص ۱۲۰.</ref>[[علی]]{{ع}} نیز در گفتار خود بر سخنان آن بانو صحه گذاشته است.<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۳، ص ۲۲۹؛ ج ۴، ص ۱۲۰.</ref> از این پس، او بیش از گذشته در همه [[رنجها]] [[شریک]] [[حضرت رسول]] [[خدا]]{{صل}} و مایه [[آرامش]] خاطر ایشان در برابر آزارهای [[مشرکان]] بود. در حادثه شعب ابوطالب در سه سال پایانی [[حیات]] خدیجه، مشرکان، [[بنیهاشم]] را بر اثر [[حمایت از پیامبر]]{{صل}} در شعب ابیطالب ([[محله بنیهاشم]]) از بُعد [[سیاسی]] ـ [[اجتماعی]] محاصره کردند و [[ابوجهل]] از کسانی بود که نمیگذاشت خوراکی وارد شعب ابی طالب شود. خدیجه در کنار پیامبر{{صل}} برابر مشرکان [[ایستادگی]] و تلاش داشت با استفاده از جایگاه تجاری نیز کمک گرفتن از کسان طایفهاش ([[بنیاسد]]) اوضاع را بهبود بخشد؛ از جمله آمده است که [[زمعة بن اسود]] را نزد ابوجهل فرستاد تا با او سخن بگوید و وی را از این کار باز دارد؛ اما ابوجهل به این سخنان اعتنایی نکرد، تا اینکه [[حکیم بن حزام]] یک بارِ شتر از آرد برای خدیجه به شعب فرستاد،<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۲.</ref> گرچه به گفته برخی [[حکیم]] در شعب به [[مسلمانان]] کمک نکرد و اگر [[یاری]] فرستاد، [[ابوجهل]] مانع شد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۵۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۰.</ref> [[حضرت خدیجه]] [[روز]] ۱۰ [[رمضان]] [[سال]] ۱۰ [[بعثت]] و پس از رخداد شعب ابی طالب در ۶۵ سالگی [[وفات]] یافت.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۴ و ۱۷۴.</ref> [[رحلت]] آن بانو را به [[اختلاف]] سه روز،<ref> الثقات، ج ۳، ص ۹۲؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۷.</ref> ۲۵ روز، یک ماه و ۵ روز،<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳؛ الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref> پس از [[رحلت ابوطالب]] میدانند. به گزارش برخی، وی سه روز پیش از [[ابوطالب]] از [[دنیا]] رفته است.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۴.</ref>[[پیامبر]]{{صل}} این سال را به جهت وفات دو حامی خود سال [[اندوه]] نامید<ref> عمدة القاری، ج ۸، ص ۱۸۰؛ التحفة اللطیفه، ج ۱، ص ۱۲؛ اعلام الوری، ج ۱، ص ۵۳.</ref> و فرمود: نمیدانم برای کدام یک از این دو [[مصیبت]] بیشتر بنالم.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵.</ref> [[بدن]] [[پاک]] حضرت خدیجه را [[کنیز]] وی، [[ام ایمن]] و [[ام الفضل]] [[همسر]] [[عباس]] [[غسل]] دادند <ref>امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.</ref> و پیکر او را از خانهاش به [[قبرستان]] حجون در [[مکه]] [[تشییع]] کردند و [[رسول خدا]]{{صل}} درون [[قبر]] همسرش رفت <ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۵.</ref> و برای او دعاکرد؛<ref>ینابیع الموده، ج ۲، ص ۵۲.</ref> ولی تا آن [[زمان]] [[نماز]] میت [[واجب]] نشده بود <ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳.</ref> که بر بدن او خوانده شود. وقتی [[خدیجه]] از دنیا رفت، رسول خدا{{صل}} نزدیک به ۵۰ سال داشت<ref> الانباء، ص ۴۶.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[خدیجه بنت خویلد - مرادینسب (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==شان و [[منزلت]] خدیجه== | ==شان و [[منزلت]] خدیجه== | ||
[[روایات]] فراوانی از رسول خدا{{صل}} در [[شأن]] و منزلت والای حضرت خدیجه در دست است، که در آنها آن بانو را کنار [[حضرت فاطمه]]{{س}}، [[مریم]] و [[آسیه همسر فرعون]] و گاه [[کلثوم]] [[خواهر]] [[موسی]]{{ع}} [[بهترین زنان]] عالم<ref> انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۵؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۲۷۸.</ref> و [[برترین]] [[زنان]] [[بهشت]]<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۲؛ الخصال، ج ۱، ص ۲۰۶.</ref> خوانده، در حالی که از [[همسران]] دیگرشان یادی نکرده است. جایگاه [[خدیجه]] به اندازهای بلند بود که گاه [[جبرئیل]] حامل [[سلام الهی]] برای خدیجه میشد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۱.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} در [[زمان]] [[حیات]] آن بانو او را به بهشت [[بشارت]] میداد،<ref> الاصابه، ج ۸، ص ۱۰۱؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۸۴.</ref> چنان که پس از [[رحلت]] خدیجه و زمانی که [[فاطمه]]{{س}} [[مادر]] خود را از پیامبر{{صل}} میطلبید، [[جبرئیل]] از ساختن خانهای از درّ و گوهر برای خدیجه در بهشت خبر داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵.</ref> یاد آن بانو پس از رحلت هیچ گاه از خاطر [[رسول خدا]]{{صل}} نرفت و آن [[حضرت]] همیشه ایشان را [[بهترین]] [[یاور]] و [[همسر]] خود یاد میکرد.<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۴.</ref> | [[روایات]] فراوانی از رسول خدا{{صل}} در [[شأن]] و منزلت والای حضرت خدیجه در دست است، که در آنها آن بانو را کنار [[حضرت فاطمه]]{{س}}، [[مریم]] و [[آسیه همسر فرعون]] و گاه [[کلثوم]] [[خواهر]] [[موسی]]{{ع}} [[بهترین زنان]] عالم<ref> انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۵؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۲۷۸.</ref> و [[برترین]] [[زنان]] [[بهشت]]<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۲؛ الخصال، ج ۱، ص ۲۰۶.</ref> خوانده، در حالی که از [[همسران]] دیگرشان یادی نکرده است. جایگاه [[خدیجه]] به اندازهای بلند بود که گاه [[جبرئیل]] حامل [[سلام الهی]] برای خدیجه میشد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۱.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} در [[زمان]] [[حیات]] آن بانو او را به بهشت [[بشارت]] میداد،<ref> الاصابه، ج ۸، ص ۱۰۱؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۸۴.</ref> چنان که پس از [[رحلت]] خدیجه و زمانی که [[فاطمه]]{{س}} [[مادر]] خود را از پیامبر{{صل}} میطلبید، [[جبرئیل]] از ساختن خانهای از درّ و گوهر برای خدیجه در بهشت خبر داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵.</ref> یاد آن بانو پس از رحلت هیچ گاه از خاطر [[رسول خدا]]{{صل}} نرفت و آن [[حضرت]] همیشه ایشان را [[بهترین]] [[یاور]] و [[همسر]] خود یاد میکرد.<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۴.</ref> | ||
[[حسادت]] [[عایشه]] به خدیجه، که به اعتراف خود او بیش از حسادتش به دیگر زنان بوده<ref> تاریخ بغداد، ج ۹، ص ۳۳۹.</ref> و در گزارشهای بسیاری از زبان عایشه [[نقل]] شده است، نشان از بزرگی جایگاه خدیجه نزد پیامبر{{صل}} است. بر پایه برخی از این گزارشها عایشه در برابر [[محبت پیامبر]]{{صل}} به همسر [[وفات]] یافتهاش تاب نمیآورد و به [[ناسزاگویی]] درباره خدیجه میپرداخت و رسول خدا{{صل}} نیز که از سخنان عایشه آزرده خاطر میشد، [[ایمان]] خدیجه را در برههای که کسی به او ایمان نداشت و [[حمایت]] آن بانو را هنگامی که همه وی را [[تحریم]] کرده بودند، از [[ادله]] [[احترام]] و [[محبت]] خود به خدیجه میشمرد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۴؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۸۶.</ref> [[زینب]]، [[دختر پیامبر]]، پس از [[نبرد]] [[بدر]] برای [[آزادی]] همسرش [[ابوالعاص]]، که در [[سپاه قریش]] رو در روی رسول خدا{{صل}} جنگیده، و [[اسیر]] شده بود، گردنبند مادرش خدیجه را نزد حضرت فرستاد و ایشان با دیدن آن به یاد خدیجه گریستند و بر او [[رحمت]] فرستادند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۳۱.</ref> آن [[حضرت]] افزون بر یاد کردن از [[خدیجه]]، به [[دوستان]] او نیز اعتنا و [[عنایت]] میداشت و گاه گوسفندی [[ذبح]] میکرد و [[دستور]] میداد برای دوستان خدیجه نیز سهمی از آن را بفرستند.<ref>صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۸۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۵، ص ۴۶۷.</ref> [[شخصیت]] [[حضرت خدیجه]] چنان در [[تاریخ]] برجسته بود که برخی به وجود آن حضرت در برابر [[مخالفان]] خود [[افتخار]] میکردند: [[محمد حنفیه]] در درگیری با [[عبدالله بن زبیر]] وجود خدیجه را در تیره [[بنی اسد]] مانع سخنان خود ضد [[بنیاسد]] میدانست <ref>مروج الذهب، ج ۳، ص ۹۷.</ref> و [[بنیهاشم]] به ویژه [[اهل بیت]]{{عم}} نیز در [[منازعات]] بسیاری از [[منزلت]] خدیجه در برابر [[دشمنان]] خود یاد و بدان افتخار میکردهاند، چنان که [[امام حسن]]{{ع}} در برابر [[معاویه]] فرمود: جدّه ما خدیجه و [[جده]] شما قتیله است؛<ref> مقاتل الطالبیین، ص ۷۰؛ الارشاد، ج ۲، ص ۱۵؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۴۷.</ref> یا [[امام سجاد]]{{ع}} در سخنان خود در [[کاخ]] [[یزید]] خدیجه را [[مادر]] خود یاد فرمود.<ref>مناقب، ج ۴، ص ۱۸۲؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۷۴.</ref> در بسیاری از [[زیارات]] نیز ازاین بانوی گرامی در کنار [[پیامبر]]{{صل}} و [[فاطمه]]{{س}} یاد شده است.<ref>مصباح المتهجد، ص ۷۲۰؛ تهذیب، ج ۶، ص ۶۴؛ المزار، ص ۱۶۲.</ref> در [[روایت]] عاق الوالدین است که [[خدا]] فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مؤمنان]] از خودشان سزاوارتر است و [[همسران]] او [[مادران]] آنان هستند، پس کسانی که رسول خدا{{صل}} را [[نافرمانی]] کردند، [[نفرین]] آن حضرت آنان را در برگرفت؛ همچنین نفرین حضرت خدیجه گریبانگیر کسانی شد که در برابر [[فرزندان]] او [[سرکشی]] کردند <ref> الخصال، ج ۲، ص ۳۶۴.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[خدیجه بنت خویلد - مرادینسب (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | [[حسادت]] [[عایشه]] به خدیجه، که به اعتراف خود او بیش از حسادتش به دیگر زنان بوده<ref> تاریخ بغداد، ج ۹، ص ۳۳۹.</ref> و در گزارشهای بسیاری از زبان عایشه [[نقل]] شده است، نشان از بزرگی جایگاه خدیجه نزد پیامبر{{صل}} است. بر پایه برخی از این گزارشها عایشه در برابر [[محبت پیامبر]]{{صل}} به همسر [[وفات]] یافتهاش تاب نمیآورد و به [[ناسزاگویی]] درباره خدیجه میپرداخت و رسول خدا{{صل}} نیز که از سخنان عایشه آزرده خاطر میشد، [[ایمان]] خدیجه را در برههای که کسی به او ایمان نداشت و [[حمایت]] آن بانو را هنگامی که همه وی را [[تحریم]] کرده بودند، از [[ادله]] [[احترام]] و [[محبت]] خود به خدیجه میشمرد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۴؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۸۶.</ref> [[زینب]]، [[دختر پیامبر]]، پس از [[نبرد]] [[بدر]] برای [[آزادی]] همسرش [[ابوالعاص]]، که در [[سپاه قریش]] رو در روی رسول خدا{{صل}} جنگیده، و [[اسیر]] شده بود، گردنبند مادرش خدیجه را نزد حضرت فرستاد و ایشان با دیدن آن به یاد خدیجه گریستند و بر او [[رحمت]] فرستادند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۳۱.</ref> آن [[حضرت]] افزون بر یاد کردن از [[خدیجه]]، به [[دوستان]] او نیز اعتنا و [[عنایت]] میداشت و گاه گوسفندی [[ذبح]] میکرد و [[دستور]] میداد برای دوستان خدیجه نیز سهمی از آن را بفرستند.<ref>صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۸۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۵، ص ۴۶۷.</ref> [[شخصیت]] [[حضرت خدیجه]] چنان در [[تاریخ]] برجسته بود که برخی به وجود آن حضرت در برابر [[مخالفان]] خود [[افتخار]] میکردند: [[محمد حنفیه]] در درگیری با [[عبدالله بن زبیر]] وجود خدیجه را در تیره [[بنی اسد]] مانع سخنان خود ضد [[بنیاسد]] میدانست <ref>مروج الذهب، ج ۳، ص ۹۷.</ref> و [[بنیهاشم]] به ویژه [[اهل بیت]]{{عم}} نیز در [[منازعات]] بسیاری از [[منزلت]] خدیجه در برابر [[دشمنان]] خود یاد و بدان افتخار میکردهاند، چنان که [[امام حسن]]{{ع}} در برابر [[معاویه]] فرمود: جدّه ما خدیجه و [[جده]] شما قتیله است؛<ref> مقاتل الطالبیین، ص ۷۰؛ الارشاد، ج ۲، ص ۱۵؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۴۷.</ref> یا [[امام سجاد]]{{ع}} در سخنان خود در [[کاخ]] [[یزید]] خدیجه را [[مادر]] خود یاد فرمود.<ref>مناقب، ج ۴، ص ۱۸۲؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۷۴.</ref> در بسیاری از [[زیارات]] نیز ازاین بانوی گرامی در کنار [[پیامبر]]{{صل}} و [[فاطمه]]{{س}} یاد شده است.<ref>مصباح المتهجد، ص ۷۲۰؛ تهذیب، ج ۶، ص ۶۴؛ المزار، ص ۱۶۲.</ref> در [[روایت]] عاق الوالدین است که [[خدا]] فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مؤمنان]] از خودشان سزاوارتر است و [[همسران]] او [[مادران]] آنان هستند، پس کسانی که رسول خدا{{صل}} را [[نافرمانی]] کردند، [[نفرین]] آن حضرت آنان را در برگرفت؛ همچنین نفرین حضرت خدیجه گریبانگیر کسانی شد که در برابر [[فرزندان]] او [[سرکشی]] کردند <ref> الخصال، ج ۲، ص ۳۶۴.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[خدیجه بنت خویلد - مرادینسب (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==[[شأن نزول]] برخی از [[آیات]] درباره خدیجه== | ==[[شأن نزول]] برخی از [[آیات]] درباره خدیجه== | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
[[ابان بن تغلب]] از [[امام صادق]]{{ع}} در باره شأن نزول آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و آنان که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref> پرسید و آن [[حضرت]] فرمود: ما [[اهل بیت]]{{عم}} هستیم. از دیگران نیز روایت کردهاند که {{متن قرآن|أَزْوَاجِنَا}} همان حضرت خدیجه و {{متن قرآن|ذُرِّيَّاتِنَا}} حضرت [[فاطمه]] و {{متن قرآن|قُرَّةَ أَعْيُنٍ}} [[امام حسن]] و [[امام حسین]] و مراد از {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}} [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است.<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۱۷؛ تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۹۵؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۳۹.</ref> [[ابوسعید]] نیز از پیامبر{{صل}} روایت کرده که آن حضرت از [[جبرئیل]] درباره مصداق {{متن قرآن|أَزْوَاجِنَا}} سؤال فرمودند و جبرئیل نیز در جواب از خدیجه{{س}} نام برد.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۹۴؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۳۹.</ref> خدا به [[بینیازی]] پیامبر{{صل}} پس از [[فقر]] اشاره میفرماید: {{متن قرآن|وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَ}}<ref>«و تو را نیازمند یافت و بینیاز کرد،» سوره ضحی، آیه ۸.</ref> و بسیاری از [[مفسران]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن|فَأَغْنَ}} نوشتهاند که با [[ثروت]] [[خدیجه]]، [[پیامبر]]{{صل}} از فقر [[رهایی]] یافت.<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۶۷؛ الکشاف، ج ۴، ص ۷۶۸.</ref> پیرو [[افشای راز]] پیامبر{{صل}} به دست برخی از همسرانش و آزرده شدن آن [[حضرت]] از آنان ([[حفصه]] و [[عایشه]]) آیاتی از [[سوره تحریم]] نازل شدند: در [[آیه]] {{متن قرآن|عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا}}<ref>«بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگار وی برای او همسرانی به از شما- چه بیوه چه دوشیزه- جایگزین فرماید که مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، اهل عبادت و روزهگیر باشند» سوره تحریم، آیه ۵.</ref> آمده است که چه بسا با [[طلاق]] دادن شما [[خدا]] بهتر از شما زنانی از [[بیوه]] [[زنان]] یا دوشیزگانی به پیامبر{{صل}} دهد. برخی مفسران در تفسیر بیوهزنان این آیه را بر خدیجه [[تطبیق]] دادهاند،<ref> غررالتبیان، ص ۵۱۳.</ref> در حالی که وی در دوره [[مکی]] [[رحلت]] کرده بود و این آیه و [[شأن]] نزولش مربوط به دوره [[مدنی]] است، مگر آنکه مراد این باشد که با طلاق شما خدا در [[بهشت]]، مانند خدیجه را نصیب پیامبر{{صل}} خواهد کرد. | [[ابان بن تغلب]] از [[امام صادق]]{{ع}} در باره شأن نزول آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و آنان که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref> پرسید و آن [[حضرت]] فرمود: ما [[اهل بیت]]{{عم}} هستیم. از دیگران نیز روایت کردهاند که {{متن قرآن|أَزْوَاجِنَا}} همان حضرت خدیجه و {{متن قرآن|ذُرِّيَّاتِنَا}} حضرت [[فاطمه]] و {{متن قرآن|قُرَّةَ أَعْيُنٍ}} [[امام حسن]] و [[امام حسین]] و مراد از {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}} [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است.<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۱۷؛ تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۹۵؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۳۹.</ref> [[ابوسعید]] نیز از پیامبر{{صل}} روایت کرده که آن حضرت از [[جبرئیل]] درباره مصداق {{متن قرآن|أَزْوَاجِنَا}} سؤال فرمودند و جبرئیل نیز در جواب از خدیجه{{س}} نام برد.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۹۴؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۳۹.</ref> خدا به [[بینیازی]] پیامبر{{صل}} پس از [[فقر]] اشاره میفرماید: {{متن قرآن|وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَ}}<ref>«و تو را نیازمند یافت و بینیاز کرد،» سوره ضحی، آیه ۸.</ref> و بسیاری از [[مفسران]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن|فَأَغْنَ}} نوشتهاند که با [[ثروت]] [[خدیجه]]، [[پیامبر]]{{صل}} از فقر [[رهایی]] یافت.<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۶۷؛ الکشاف، ج ۴، ص ۷۶۸.</ref> پیرو [[افشای راز]] پیامبر{{صل}} به دست برخی از همسرانش و آزرده شدن آن [[حضرت]] از آنان ([[حفصه]] و [[عایشه]]) آیاتی از [[سوره تحریم]] نازل شدند: در [[آیه]] {{متن قرآن|عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا}}<ref>«بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگار وی برای او همسرانی به از شما- چه بیوه چه دوشیزه- جایگزین فرماید که مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، اهل عبادت و روزهگیر باشند» سوره تحریم، آیه ۵.</ref> آمده است که چه بسا با [[طلاق]] دادن شما [[خدا]] بهتر از شما زنانی از [[بیوه]] [[زنان]] یا دوشیزگانی به پیامبر{{صل}} دهد. برخی مفسران در تفسیر بیوهزنان این آیه را بر خدیجه [[تطبیق]] دادهاند،<ref> غررالتبیان، ص ۵۱۳.</ref> در حالی که وی در دوره [[مکی]] [[رحلت]] کرده بود و این آیه و [[شأن]] نزولش مربوط به دوره [[مدنی]] است، مگر آنکه مراد این باشد که با طلاق شما خدا در [[بهشت]]، مانند خدیجه را نصیب پیامبر{{صل}} خواهد کرد. | ||
در شأن آیه مدنی {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«و خداوند از نخستین پیشآهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردهاند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستانهایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.</ref> گفتهاند که {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ}} [[حضرت خدیجه]]{{س}} است که نخستین [[زن]] [[ایمان]] آورنده به [[رسول خدا]]{{صل}} بود،<ref>تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۲۷۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۹۸.</ref> در حالی که آیه یاد شده درباره نخستین [[مهاجران]] و [[انصار]] و [[پیروان]] آنان است نه نخستین [[مؤمنان]]؛ وانگهی حضرت خدیجه پیش از [[هجرت به مدینه]] از این [[دنیا]] رفته بودند، از این رو گفتار مفسران را باید از گونه تطبیق آیه بر خدیجه دانست | در شأن آیه مدنی {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«و خداوند از نخستین پیشآهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردهاند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستانهایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.</ref> گفتهاند که {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ}} [[حضرت خدیجه]]{{س}} است که نخستین [[زن]] [[ایمان]] آورنده به [[رسول خدا]]{{صل}} بود،<ref>تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۲۷۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۹۸.</ref> در حالی که آیه یاد شده درباره نخستین [[مهاجران]] و [[انصار]] و [[پیروان]] آنان است نه نخستین [[مؤمنان]]؛ وانگهی حضرت خدیجه پیش از [[هجرت به مدینه]] از این [[دنیا]] رفته بودند، از این رو گفتار مفسران را باید از گونه تطبیق آیه بر خدیجه دانست<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[خدیجه بنت خویلد - مرادینسب (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |