|
|
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{امامت}}
| | #تغییر_مسیر [[حضرت فاطمه در حدیث]] |
| <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[فاطمه زهرا]]''' است. "'''[[فاطمه زهرا]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[فاطمه زهرا در قرآن]] - [[فاطمه زهرا در حدیث]] - [[فاطمه زهرا در نهج البلاغه]] - [[فاطمه زهرا در تاریخ اسلامی]] - [[فاطمه زهرا از دیدگاه اهل سنت]] - [[فاطمه زهرا در معارف و سیره نبوی]] - [[فاطمه زهرا در معارف و سیره رضوی]]</div>
| |
| | |
| ==[[حضرت فاطمه زهرا]] در [[حدیث]]==
| |
| ===از نگاه [[پیامبر خاتم]]{{صل}}===
| |
| [[پیامبر]]{{صل}} در [[احادیث]] مختلفی درباره [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "دخترم [[فاطمه]]، [[سرور]] [[زنان]] عالمیان، از ابتدا تا انتهاست. او پاره تن من و [[نور]] چشمم و میوه قلبم و [[روح]] من است. او حوریهای [[انسانی]] است و هرگاه در محرابش در برابر [[پروردگار]] ـ جل جلاله ـ میایستد برای [[فرشتگان]] [[آسمان]] نورافشانی میکند، چنانکه [[ستارگان]] برای اهالی [[زمین]] [[نور افشانی]] میکنند<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۱۷۵؛ الفضائل، شاذان بن جبرئیل قمی، ص۹؛ المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص۱۹۷.</ref>. "هر که او را غضبناک کند مرا غضبناک کرده است"<ref>الکتاب المصنف، أبی شیبه کوفی، ج۶، ص۳۸۸؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۳، ص۱۳۶۱ و ۱۳۷۴؛ السنن الکبری، نسائی، ج۵، ص۹۷.</ref>. "[[خداوند]] [[قلب]] و تمام اعضای دخترم [[فاطمه]] را پر از [[ایمان]] و [[یقین]] کرده است"<ref>دلائل الامامه، طبری، ص۱۳۹؛ الثاقب فی المناقب، ابن حمزه طوسی، ص۲۹۱؛ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۲، ص۵۳۱؛ مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۱۶.</ref>. بارها بر روی [[منبر]] فرموده بود: "[[فاطمه]] پاره تن من است هر که او را آزرده سازد مرا آزرده است<ref>تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۱۹۶؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۳۰؛ علل الشرائع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۸۷؛ من لا یحضره الفقیه، همو، ج۱، ص۱۸۷ و ج۴، ص۱۲۵؛ منابع اهل سنت که در آنها این روایت آمده: المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۴؛ معرفة الصحابه، ابی نعیم اصفهانی، ج۶، ص۳۱۸۸.</ref> و هر که او را [[زیارت]] کند، مرا [[زیارت]] کرده است"<ref>بشارة المصطفی، طبری، ص۲۲۰؛ بحارالانوار، علامه ملجسی، ج۴۳، ص۵۸.</ref> و نیز درباره او فرمود: "[[فاطمه]]، اولین کسی است که به [[بهشت]] وارد خواهد شد"<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۱۰؛ التدوین فی أخبار قزوین، قزوینی، ج۱، ص۴۵۷؛ میزان الاعتدال، ذهبی، ج۴، ص۳۵۱؛ لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۱۶؛ الخصائص الکبری، سیوطی، ج۲، ص۳۹۰.</ref>.
| |
| | |
| بانویی، محبوبتر از او و مردی محبوبتر از [[همسر]] او در نزد آن حضرت نبود<ref>المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۷.</ref>. هرگاه [[رسول خدا]]{{صل}} به [[سفر]] میرفت، آخرین کسی را که میدید [[فاطمه]]{{س}} بود و چون برمیگشت، بعد از آنکه دو رکعت [[نماز]] در [[مسجد]] به جا میآورد<ref>المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۶۶۴.</ref> اولین کسی را که به دیدارش میرفت [[فاطمه]]{{س}} بود<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۷۵؛ الاحاد و المثانی، ابن ضحاک، ج۵، ص۳۵۹؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۹ و ج۱، ص۶۶۴.</ref> و [[فاطمه]]{{س}} در این [[دیدار]] چشمان [[پدر]] را میبوسید<ref>المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۶۶۴.</ref>. [[پیامبر]] به [[فاطمه]]{{س}} چنین [[وعده]] داد: "یا [[فاطمه]]! هر که بر تو [[صلوات]] فرستد، [[خداوند]] او را آمرزیده و او را به من ملحق خواهد کرد در هر کجای [[بهشت]] که باشم"<ref>کشف الغمه، ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۰۰؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۹۷، ص۱۹۴.</ref>. هرگاه از نزد [[پدر]] میآمد، [[رسول خدا]]{{صل}} به [[احترام]] او برمیخاست و از او استقبال کرده و دستش را میبوسید و او را در کنار خود مینشاند و هرگاه [[رسول]] خدا{{صل}} به نزد [[فاطمه]]{{س}} میآمد، [[فاطمه]] از او استقبال کرده و [[دست]] [[پدر]] را میبوسید و او را در جای مناسبی مینشاند<ref>سنن أبی داود، ابن اشعث سجستانی، ج۴، ص۱۳۷۰؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۷۴؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۴؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۴۶.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۶۵-۲۶۶.</ref>
| |
| | |
| ===از نگاه [[امامان اهل بیت]]{{عم}}===
| |
| [[امام صادق]]{{ع}} در توضیح [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ}}<ref>«ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.</ref> فرمود: "[[لیلة القدر]] [[فاطمه]] است؛ هر که [[حقیقت]] [[فاطمه]] را دریابد، [[شب قدر]] را (به طور کامل) درخواهد یافت و او [[فاطمه]] نامیده شد زیرا که خلائق از [[درک]] حقیقتش محروماند"<ref>تفسیر فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، ص۵۸۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۶۵.</ref>. [[امام زمان]]{{ع}} نیز از [[مادر]] معصومه خود با تعبیر "الگوی نیکوی من" یاد کرده است<ref>الغیبه، شیخ طوسی، ص۲۸۶؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۲۷۹؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۳، ص۱۸۰.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۶۶-۲۶۷.</ref>
| |
| | |
| ==حضرت زهرا{{س}} در نگاه [[رسول اکرم]]{{صل}}==
| |
| {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا}}<ref>کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۱؛ مستدرک صحیحین، ج۳، ص۱۵۴؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۳۵.</ref>؛
| |
| [[خداوند]] با [[خشم فاطمه]]، [[خشمگین]] و با [[رضایت]] او [[راضی]] و [[خشنود]] میشود.
| |
| | |
| {{متن حدیث|فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي، مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي، وَ مَنْ أحبها فقد أحبني}}<ref>به صواعق المحرقه، ص۲۸۹؛ الامامة و السیاسة، ص۳۱؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۱؛ خصائص نسایی، ص۳۵؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه مراجعه شود.</ref>؛
| |
| | |
| [[فاطمه]] پاره تن من است هر کسی او را بیازارد مرا آزرده و کسی که به او [[محبّت]] بورزد، به من محبّت روا داشته است.
| |
| {{متن حدیث|فاطمة قلبي و روحي الّتي بين جنبي}}؛
| |
| فاطمه [[قلب]] و [[روح]] من در کالبدم میباشد<ref>فرائد المسطین، ج۲، ص۶۶.</ref>.
| |
| | |
| {{متن حدیث|فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۰؛ حلیة الاولیاء، ج۲، ص۳۹؛ مشکل الآثار طحاوی، ج۱، ص۴۸؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۹، ص۱۹۳؛ عوالم، ج۱۱، ص۱۴۱ و ۱۴۶.</ref>؛
| |
| فاطمه، مهتر [[بانوان]] جهانیان است.
| |
| | |
| اینگونه گواهیها و نظیر آنها در [[کتب حدیث]] و [[سیره]]<ref>کنز العمال، ج۱۲، ص۹۷؛ مسند احمد، ج۶، ص۲۹۶ و ۳۲۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۸- ۱۸۵؛ صحیح بخاری، کتاب استیذان؛ صحیح ترمذی، ص۵، حدیث ۳۸۶۹؛ حلیة الاولیاء، ج۲، ص۴۲؛ استیعاب، ج۲، ص۷۲۰ و ۷۵۰.</ref> به صورت [[متواتر]] از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل شده و [[حضرت]] شخصیتی است که از سر [[هوا و هوس]] سخن نمیگوید<ref>{{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}} «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید» سوره نجم، آیه ۳.</ref> و تحت تأثیر [[خویشاوندی]] نسبی و سببی قرار نمیگیرد و در [[راه خدا]] از [[نکوهش]] هیچ نکوهشگری [[پروا]] ندارد.
| |
| | |
| رسول اکرم{{صل}} محو [[دعوت]] [[مردم]] به [[یکتاپرستی]] بود و [[الگو]] و سرمشق مردم بهشمار میآمد، تپش قلب مبارکش و نگاهها و کارهایی که بدانها دست میزد و گامهای تلاشگرانه و پرتو [[نور]] اندیشهاش در گفتار و [[کردار]] و [[امضا]]، یعنی سنّتش، بلکه وجودش سراسر، نمایی از نشانههای [[دین]] و منبعی برای [[قانونگذاری]] و مشعلی فرا [[راه هدایت]] و راه [[رهایی]] [[انسانها]]، تلقی میشد.
| |
| | |
| این ویژگیها مدال افتخاری بهشمار میآید که از سوی [[خاتم پیامبران]] بر سینه زهرای مرضیّه [[نصب]] گردیده است، که با گذشت [[زمان]] و [[پیشرفت]] [[جوامع]] و در راستای بیان اصل بنیادین [[اسلامی]] در سخنانش به [[فاطمه]]، بر درخشندگی آن سخنان افزوده میشود، آنجا که میفرماید:
| |
| {{متن حدیث|يا فاطمة! اعملي لنفسك فأني لا اغني عنك من الله شيئا}}؛
| |
| فاطمه [[جان]]! برای فردایت، خود عمل کن؛ چراکه در آن [[روز]] من برایت سودی نخواهم داشت<ref>فاطمة الزهرا وتر فی غمد از مقدمه سید موسی صدر.</ref>. نیز فرمود:
| |
| {{متن حدیث|كمل من الرّجال كثير و لم يكمل من النّساء إلّا مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم إمرأة فرعون و خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمد}}<ref>فصول المهمة، ص۲۷؛ تفسیر الوصول، ج۲، ص۱۵۹.</ref>؛
| |
| | |
| مردان زیادی به کمال دست یافتند ولی از [[بانوان]] تنها چند تن به کمال رسیدند، [[مریم دختر عمران]]، [[آسیه]] دختر مزاحم [[همسر فرعون]]، [[خدیجه دختر خویلد]] و فاطمه دخت محمد{{صل}}.
| |
| | |
| و فرمود:
| |
| {{متن حدیث|إِنَّمَا فَاطِمَةُ شَجْنَةٌ مِنِّي يَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا وَ يَبْسُطُنِي مَا يَبْسُطُهَا}}<ref>مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۴؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۱، حدیث ۳۴۲۴۰.</ref>،
| |
| | |
| {{متن حدیث|و إنّ الأنساب يوم القيامة تنقطع غير نسبي و سببي و صهري}}<ref>مسند احمد، ج۴، ص۳۲۳ و ۳۳۲؛ مستدرک، ج۳، ص۱۵۴ و ۱۵۹.</ref>؛ فاطمه بخشی از پیکر من است، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده و آنچه او را مسرور گرداند، مرا مسرور ساخته است، در [[قیامت]] پیوند هر [[خویشاوندی]] قطع میشود جز خویشاوندی نسبی و سببی من.
| |
| | |
| روزی [[رسول خدا]]{{صل}} در حالی که دست فاطمه را در دست داشت از [[منزل]] خارج شد و فرمود:
| |
| هرکس این دختر را شناخته، به خوبی میداند کیست، آنکه نمیشناسد بداند که وی فاطمه دخت محمد و پاره تنم و [[قلب]] و [[روح]] من در کالبدم میباشد، کسی که در صدد [[اذیت]] و [[آزار]] او برآید مرا آزار داده و آنکس که مرا آزرده خاطر کند، [[خدا]] را آزرده است<ref>الفصول المهمة، ص۱۴۴؛ المختصر عن تفسیر الثعلبی، ص۱۳۳.</ref>. همچنین فرمود:
| |
| {{متن حدیث|فَاطِمَةُ أَعَزُّ الْبَرِيَّةِ عَلَيَّ}}<ref>مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۴؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۱، حدیث ۳۴۲۴۰.</ref>؛
| |
| [[فاطمه]]، عزیزترین [[آفریدگان]] [[خدا]] نزد من است.
| |
| | |
| بنابراین، پس از [[آگاهی]] به [[عصمت]] آن مخدّره، [[تفسیر]] [[سخنان رسول خدا]] بر [[ایمان]] دشوار نخواهد بود، بلکه میتوان این سخنان را [[گواه]] و دلیل بر عصمت آن بانوی بزرگوار تلقّی کرد زیرا [[خشم]] و رضایتش، تنها برای خدا بود.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۳۲.</ref>.
| |
| | |
| ==حضرت زهرا{{س}} در نگاه [[ائمه]]، [[صحابه]]، مورّخان==
| |
| از [[علی بن حسین]] [[امام زین العابدین]]{{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: {{متن حدیث|لَمْ يُولَدْ لِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} مِنْ خَدِيجَةَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ إِلَّا فَاطِمَةُ{{س}}}}<ref>روضه کافی، ح۵۳۶.</ref>؛
| |
| از [[حضرت خدیجه]] برای [[رسول خدا]]{{صل}} تنها [[فاطمه زهرا]]{{س}} بر [[فطرت]] [[اسلام]] متولد شد.
| |
| | |
| از [[امام باقر]]{{ع}} روایت شده فرمود:
| |
| {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْعِلْمِ}}<ref>کشف الغمّه، ج۱، ص۴۶۳.</ref>؛
| |
| به خدا [[سوگند]]! [[خدای تبارک و تعالی]] فاطمه را به واسطه [[علم]] و [[دانش]] وی از دیگران جدا ساخته است.
| |
| | |
| از [[امام صادق]]{{ع}} روایت شده فرمود:
| |
| {{متن حدیث|إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا}}<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹.</ref>؛
| |
| بدین سبب فاطمه نامیده شد که آفریدگان از [[درک]] [[مقام]] او ناتوانند.
| |
| | |
| [[ابن عباس]] میگوید: روزی رسول خدا{{صل}} نشسته بود و علی و فاطمه و [[حسن]] و [[حسین]] نزدش حضور داشتند، [[حضرت]] فرمود:
| |
| خدایا! تو به خوبی آگاهی که اینان [[اهل بیت]] من و گرامیترین [[مردم]] نزد منند، کسانی را که بدانها [[محبّت]] میورزند، مورد محبّت خود قرار ده و بر [[کینهتوزان]] آنان خشم بگیر، [[دوستداران]] آنها را [[دوست]] و دشمنانشان را [[دشمن]] دار و [[یاری]] کنندگانشان را یاری فرما، آنان را از هرگونه [[پلیدی]] پیراسته و از هر گناهی برکنار دار و از ناحیه خود با [[روح القدس]]، آنان را [[تأیید]] و [[حمایت]] فرما<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۶۵ و ۲۴.</ref>.
| |
| | |
| از امّ [[سلمه]] منقول است که گفت: فاطمه دخت [[رسول اکرم]]{{صل}} در [[شمایل]] و [[سیما]]، شبیهترین مردم به رسول خدا{{صل}} بود. [[عایشه]] میگوید: جز رسول خدا{{صل}}<ref>ذخائر العقبی، ص۵۴.</ref> کسی را در [[سخن گفتن]] راستگوتر از فاطمه ندیدم، هرگاه فاطمه [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} میرسید، [[حضرت]] بهپا میخاست و دخترش را میبوسید و بدو خوشآمد میگفت و دستش را میگرفت و در جای خود مینشاند. هر [[زمان]] [[رسول اکرم]] بر [[فاطمه]] وارد میشد، به [[احترام]] [[پدر]] بهپا میخاست و او را میبوسید و دست [[مبارک]] او را میگرفت و در جای خود مینشاند، [[پیامبر]]{{صل}} همواره [[راز]] خود را با [[زهرا]] درمیان میگذاشت و در انجام [[کارها]] با او [[مشورت]] میکرد<ref>اهل البیت، ص۱۴۴.</ref>.
| |
| | |
| از [[حسن بصری]] منقول است که گفت: شخصیتی نیایشگرتر از فاطمه در این [[امت]] وجود نداشت، حضرت آنقدر [[نماز]] میگزارد که پاهای مبارکش متورّم میشد<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۸۴.</ref>.
| |
| | |
| روزی [[عبد الله بن حسن]] در [[نوجوانی]] که از [[وقار]] و بزرگی نیز برخوردار بود، بر [[عمر بن عبد العزیز]] وارد شد، [[عمر]] از جای خود بهپا خاست و به استقبال وی رفت و خواستههایش را برآورده ساخت و سپس چینخوردگی پرده شکمش را با دست فشار داد به گونهای که [[احساس]] درد کرد و به او گفت:
| |
| هنگام [[شفاعت]]، این عمل را به یاد آور.
| |
| | |
| وقتی عبدالله بیرون رفت مجلسیان عمر بن عبد العزیز وی را [[نکوهش]] کردند و گفتند: چرا با این [[نوجوان]] چنین کردی؟ وی در پاسخ گفت: [[راوی]] ثقهای برایم [[حدیثی]] نقل کرد که با [[اعتماد]] به گفته او گویی این سخن را از زبان رسول خدا{{صل}} میشنوم که فرمود:
| |
| {{متن حدیث|إنّما فاطمة بضعة منّي يسرّني ما يسرّها}}؛
| |
| فاطمه پاره تن من است، آنچه موجب [[شادی]] زهرا شود، مرا نیز شادمان میکند. و من به خوبی میدانم اگر فاطمه زنده بود از کاری که با فرزندش انجام دادم، مسرور میشد. گفتند: معنای فشار دادن پوست شکم وی و سخنی که به او گفتی چه دلیلی داشت؟ عمر گفت: هر یک از [[بنیهاشم]] در پیشگاه [[خدا]] [[حق]] شفاعت دارند، از این جهت خواستم خود، در حیطه شفاعت این [[جوان]] قرار گیرم<ref>اغانی، ج۸، ص۳۰۷؛ مقاتل الطالبین، ص۱۲۴.</ref>.
| |
| | |
| [[ابن صباغ مالکی]] گفته است:... فاطمه دختر کسی است که [[سوره]] ([[إسراء]]) در [[شأن]] او نازل گشته است. وی همسنگ [[خورشید و ماه]]، دخت [[برترین انسان]]، میلادش [[پاکیزه]] و به [[اتفاق]] [[اندیشمندان]]، [[بانوی بانوان]] است<ref>الفصول المهمّة، ص۱۴۱.</ref>.
| |
| | |
| [[حافظ]] [[ابو نعیم اصفهانی]] دربارهاش گفته است: «زهرای [[بتول]] نیایشگری [[برگزیده]]، و برگزیدهای [[پرهیزگار]]، [[پاره تن پیامبر]] و شبیهترین افراد به آن [[حضرت]] بود... [[فاطمه]]، از [[دنیا]] و [[لذائذ]] آن بیزار و به [[راز]] و رمز [[عیوب]] آفات دنیا، [[آگاهی]] داشت»<ref>حلیة الاولیاء، ج۲، ص۳۹.</ref>.
| |
| [[عبدالحمید بن ابی الحدید]] معتزلی میگوید: [[رسول اکرم]]{{صل}} بیش از آنچه [[مردم]] [[تصور]] میکردند، نسبت به فاطمه [[احترام]] قائل بود... و [[محبّت]] به او، از محبّت [[پدر]] و [[فرزندی]] فراتر بود، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} مکرّر در حضور خاص و عام و در مناسبتهای گوناگون میفرمود:
| |
| {{متن حدیث|إِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ إِنَّهَا عَدِيلَةُ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَ إِنَّهَا إِذَا مَرَّتْ فِي الْمَوْقِفِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ جِهَةِ الْعَرْشِ يَا أَهْلَ الْمَوْقِفِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ لِتَعْبُرَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ}}<ref>«فاطمه، مهتر [[بانوان]] [[جهان]] و همتای [[مریم دختر عمران]] است، آن [[زمان]] که فاطمه در صحرای [[محشر]] عبور میکند، منادی از ناحیه [[عرش الهی]] اعلام میدارد: ای [[اهل]] محشر! چشمان خویش بر هم نهید تا فاطمه دخت [[نبیّ اکرم]] عبور نماید»</ref>.
| |
| | |
| [[ابن ابی الحدید]] میافزاید: این [[روایت]] صحیح بوده، و در حیطه [[احادیث ضعیف]] وارد نیست.
| |
| [[رسول خدا]]{{صل}} مکرّر میفرمود:
| |
| {{متن حدیث|یؤذینی ما یؤذیها و یغضبنی ما یغضبها، وَ إِنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّي، يُرِيبُنِي ما رَابَها}}<ref>«آنچه موجب [[اذیت]] و [[آزار]] فاطمه میشود مرا نیز میآزارد و آنچه او را به [[خشم]] آورد مرا نیز [[خشمگین]] میسازد، او پاره تن من است و آنچه خاطرش را مکدّر کند، مرا مکدّر میکند» شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۹۳.</ref>.
| |
| | |
| دکتر علی [[حسن]] [[ابراهیم]]، [[تاریخنگار]] معاصر میگوید: [[زندگی]] فاطمه، تنها صفحهای از صفحات [[تاریخ]] است و انواع [[ارج]] و [[عظمت]] را در آن لمس میکنیم. آن مخدّره نظیر [[بلقیس]] و کلئوپاترا نبود که هریک بزرگی و عظمت خویش را از تاج و تخت بزرگ و [[ثروت]] هنگفت و [[زیبایی]] بیمانندشان کسب نمایند. [[فاطمه]]، مانند [[عایشه]] نبود که با بیپرواییاش [[فرماندهی]] [[سپاهیان]] ([[جمل]]) را بر عهده گیرد و مردان را به مصاف بطلبد تا بدین وسیله پرآوازه شود، بلکه، در برابر شخصیتی قرار داریم که توانست هالهای از [[حکمت]] و [[شکوه]] و جلال را، به [[جهان]] عرضه کند، نه حکمتی که ریشهاش در کتب [[فلاسفه]] و [[اندیشمندان]] است، بلکه حکمتی که حاصل تجربههای [[روزگار]] سرشار از دگرگونیها و رویدادهای دشوار بود، و شکوه و جلالش، نه از [[ملک]] و ثروت، بلکه از ژرفای [[جان]] برمیخاست<ref>فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ص۲۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۳۴.</ref>.
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| #[[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله « فاطمه زهرا دختر رسول خدا »]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱''']]
| |
| # [[پرونده:151917.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۳''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:فاطمه زهرا]]
| |