نقش امام علی در جنگ خیبر چه بود؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ']]]] ::::::' به ']]]] ') |
جز (جایگزینی متن - ':::::#' به '#') |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
:::::* پس از [[صلح حدیبیه]] که [[پیامبر خدا]] بر اساس بندی از پیمانِ بسته شده در آن، از تجاوزات [[قریش]] مطمئن شد، برای گشودن این دژها و در هم شکستن مرکز توطئه، راهی خیبر شد. وجود ده هزار رزمجو، دژهای [[استوار]] و ناگشودنی، امکانات بسیارِ درون دژها، [[کینورزی]] یهودیان- که آنان را در [[جنگ]] علیه [[پیامبر]] {{صل}} استوارتر میساخت- و ...، نشاندهنده اهمیت ویژه این [[نبرد]] است. | :::::* پس از [[صلح حدیبیه]] که [[پیامبر خدا]] بر اساس بندی از پیمانِ بسته شده در آن، از تجاوزات [[قریش]] مطمئن شد، برای گشودن این دژها و در هم شکستن مرکز توطئه، راهی خیبر شد. وجود ده هزار رزمجو، دژهای [[استوار]] و ناگشودنی، امکانات بسیارِ درون دژها، [[کینورزی]] یهودیان- که آنان را در [[جنگ]] علیه [[پیامبر]] {{صل}} استوارتر میساخت- و ...، نشاندهنده اهمیت ویژه این [[نبرد]] است. | ||
:::::* [[علی]] {{ع}}، در این [[نبرد]]، جلوهای شگفت دارد و نقش آن بزرگوار در این [[فتح]] عظیم، بیبدیل است؛ چرا که: | :::::* [[علی]] {{ع}}، در این [[نبرد]]، جلوهای شگفت دارد و نقش آن بزرگوار در این [[فتح]] عظیم، بیبدیل است؛ چرا که: | ||
#مانند دیگر [[نبردها]]، [[پرچم]] [[اسلام]] در دستهای پُرتوان [[علی]] {{ع}} بود. | |||
# پس از گشوده شدن بسیاری از دژها<ref>از نقلهای موجود در این زمینه چنین بر میآید که این سخن، از گزارش ابن اثیر در الکامل گرفته شدهاست و با دقت در نقلهای دیگر روشن میشود که قلعه فتح شده به دست امام علی {{ع}} از مجموعه قلعههای «نطاة» و نخستین قلعه فتح شده به دست مسلمانان بوده است. تحقیق بیشتر در این باره، در دانشنامه محمد رسول الله {{صل}} خواهد آمد، إن شاء الله. (م)</ref>، دو دژ "وطیح" و "سلالم" که از استوارترین دژها بودند و دو یورش [[مسلمانان]] را به [[فرماندهی]] [[ابو بکر]] و [[عمر]]، ناکام گذارده بودند، با [[فرماندهی]] [[علی]] {{ع}}- که تا آن زمان، [[بیمار]] بود و [[توان]] [[نبرد]] نداشت و در آن هنگامه، با دعای معجزهآسای [[پیامبر خدا]] از بستر [[بیماری]] برخاسته بود-، گشوده شدند و [[سپاه]] سرافراز [[اسلام]]، آن دژها را که فتحشان به [[خیال]] کسی نمیآمد، گشودند. | |||
#حارث، رزمآور [[مغرور]] [[یهودی]] که نعرههایش به هنگام [[نبرد]]، لرزه بر اندامها میافکند، با ضربت سهمگین [[علی]] {{ع}} بر [[خاک]] افتاد و مرحَب، که کسی [[توان]] رویارویی با او را نداشت، با [[شمشیر]] وی، دو نیم گشت. | |||
#چون [[مسلمانان]] در گشودن دژهای یاد شده ناکام ماندند و نزدیک بود که [[رعب]] بر جانهای آنان چیره شود، [[پیامبر خدا]]، جمله شکوهمندِ "فردا [[پرچم]] را به دست مردی میسپارم که [[خدا]] و پیامبرش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و پیامبرش هم او را [[دوست]] دارند و حمله کنندهای پی در پی است، نه گریزنده" را درباره [[علی]] {{ع}} فرمود و بدین سان، بر [[دلها]] [[امید]] [[پیروزی]] نشاند. | |||
#[[امام]] {{ع}} درِ دژ "قَموص" را به تنهایی از جا کند که تکان دادنش تنها از عهده [[چهل]] مرد بر میآمد. | |||
:::::*[[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]- به [[نقل]] از [[عبد]] الملک بن هشام و [[محمد بن اسحاق]] و دیگر [[راویان]] تاریخ-: [[پیامبر خدا]]، خیبر را بیست و چند شب در محاصره گرفت و در این روزها [[پرچم]] به دست [[امیر مؤمنان]] بود که چشمْ دردی بر او عارض شد و از حضور در [[جنگ]] ناتوانش کرد. [[مسلمانان]] در جلوی در و کنارههای دژهای [[یهودیان]] با آنها میجنگیدند تا اینکه یکیاز روزها درِ دژ را باز کردند و مرحب، پیاده برای [[جنگ]]، پیش آمد و از خندقِ گرداگرد دژ که خودشان کنده بودند، گذشت. پس [[پیامبر خدا]]، [[ابو بکر]] را فرا خواند و به او فرمود: "[[پرچم]] را بگیر!". آن را گرفت و با گروهی از [[مهاجران]] کوشید و کاری از پیش [[نبرد]] و بازگشت، در حالی که [او] همراهانش را [[سرزنش]] میکرد و همراهانش او را ملامت میکردند. فردای آن روز، [[عمر]] پیش آمد و اندکی پیش نرفته، بازگشت. او یارانش را بُزدل میخواند و یارانش او را بزدل میخواندند. در اینجا [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "این [[پرچم]]، به دست آن که بایست میبود، نبود. [[علی بن ابی طالب]] را نزدم بیاورید". گفته شد: او چشمْدرد دارد. فرمود: "او را به من نشان دهید تا مردی را ببینید که [[خدا]] و پیامبرش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و پیامبرش هم او را [[دوست]] دارند. [[حق]] [[پرچم]] را ادا میکند و نمیگریزد". دست [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} را گرفتندو پیشایشان آوردند. [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: "از چه [[ناراحتی]]، ای [[علی]]؟". گفت: چشمْدردی که با آن، جایی را نمیبینم و سردرد نیز دارم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "بنشین و سرت را روی پای من بگذار!". [[علی]] {{ع}} چنانکرد و [[پیامبر]] {{صل}} برایشدعا کرد و با دستش از [[آب]] دهان خود برگرفت و بر چشمان و سر او مالید. چشمان [[علی]] {{ع}} گشوده شد و سرش آرام گرفت. و [[پیامبر]] {{صل}} در دعایش چنین گفت: "خدایا! او را از گرما و سرما حفظ کن" و [[پرچم]] را که سفید رنگ بود، به او سپرد و فرمود: "[[پرچم]] را بگیر و آن را پیش ببر که [[جبرئیل]] {{ع}} همراه توست و [[یاری الهی]] در پیش رویت، و [[هراس]] در [[دل]] [[دشمنان]] افتاده است، و بدان- ای علی- که آنان در کتابشان دیدهاند کهنام آنکه نابودشان میکند "آلیا" ست. پس هنگامی که آنان را دیدی، بگو:" من [[علی]] هستم" که إن شاء [[الله]]، آنان به خذلان و بیپناهی یا بییاوری دچار میشوند ...!". و در [[حدیث]] آمده است که چون [[امیر مؤمنان]] گفت: "من [[علی]] بن ابی طالبم"، یکی از [[عالمان]] [[یهود]] گفت: [[سوگند]] به آنچه بر [[موسی]] نازل شد که [[شکست]] خوردید! پس چنان ترسی در دلشان افتاد که دیگر نتوانستند دوام بیاورند<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۵.</ref>. | :::::*[[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]- به [[نقل]] از [[عبد]] الملک بن هشام و [[محمد بن اسحاق]] و دیگر [[راویان]] تاریخ-: [[پیامبر خدا]]، خیبر را بیست و چند شب در محاصره گرفت و در این روزها [[پرچم]] به دست [[امیر مؤمنان]] بود که چشمْ دردی بر او عارض شد و از حضور در [[جنگ]] ناتوانش کرد. [[مسلمانان]] در جلوی در و کنارههای دژهای [[یهودیان]] با آنها میجنگیدند تا اینکه یکیاز روزها درِ دژ را باز کردند و مرحب، پیاده برای [[جنگ]]، پیش آمد و از خندقِ گرداگرد دژ که خودشان کنده بودند، گذشت. پس [[پیامبر خدا]]، [[ابو بکر]] را فرا خواند و به او فرمود: "[[پرچم]] را بگیر!". آن را گرفت و با گروهی از [[مهاجران]] کوشید و کاری از پیش [[نبرد]] و بازگشت، در حالی که [او] همراهانش را [[سرزنش]] میکرد و همراهانش او را ملامت میکردند. فردای آن روز، [[عمر]] پیش آمد و اندکی پیش نرفته، بازگشت. او یارانش را بُزدل میخواند و یارانش او را بزدل میخواندند. در اینجا [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "این [[پرچم]]، به دست آن که بایست میبود، نبود. [[علی بن ابی طالب]] را نزدم بیاورید". گفته شد: او چشمْدرد دارد. فرمود: "او را به من نشان دهید تا مردی را ببینید که [[خدا]] و پیامبرش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و پیامبرش هم او را [[دوست]] دارند. [[حق]] [[پرچم]] را ادا میکند و نمیگریزد". دست [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} را گرفتندو پیشایشان آوردند. [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: "از چه [[ناراحتی]]، ای [[علی]]؟". گفت: چشمْدردی که با آن، جایی را نمیبینم و سردرد نیز دارم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "بنشین و سرت را روی پای من بگذار!". [[علی]] {{ع}} چنانکرد و [[پیامبر]] {{صل}} برایشدعا کرد و با دستش از [[آب]] دهان خود برگرفت و بر چشمان و سر او مالید. چشمان [[علی]] {{ع}} گشوده شد و سرش آرام گرفت. و [[پیامبر]] {{صل}} در دعایش چنین گفت: "خدایا! او را از گرما و سرما حفظ کن" و [[پرچم]] را که سفید رنگ بود، به او سپرد و فرمود: "[[پرچم]] را بگیر و آن را پیش ببر که [[جبرئیل]] {{ع}} همراه توست و [[یاری الهی]] در پیش رویت، و [[هراس]] در [[دل]] [[دشمنان]] افتاده است، و بدان- ای علی- که آنان در کتابشان دیدهاند کهنام آنکه نابودشان میکند "آلیا" ست. پس هنگامی که آنان را دیدی، بگو:" من [[علی]] هستم" که إن شاء [[الله]]، آنان به خذلان و بیپناهی یا بییاوری دچار میشوند ...!". و در [[حدیث]] آمده است که چون [[امیر مؤمنان]] گفت: "من [[علی]] بن ابی طالبم"، یکی از [[عالمان]] [[یهود]] گفت: [[سوگند]] به آنچه بر [[موسی]] نازل شد که [[شکست]] خوردید! پس چنان ترسی در دلشان افتاد که دیگر نتوانستند دوام بیاورند<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۵.</ref>. | ||
:::::*[[صحیح البخاری (کتاب)|صحیح البخاری]]- به [[نقل]] از [[سهل بن سعد]]-: [[پیامبر خدا]] در [[جنگ خیبر]] فرمود: "فردا، این [[پرچم]] را به دست مردی میسپارم که [[خدا]] با دستان او [[فتح]] میکند. او [[خدا]] و پیامبرش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و پیامبرش هم او را [[دوست]] دارند". [[لشکر]]، شب را در این [[گفتگو]] به سر بردند که [فردا] [[پرچم]] به چه کسی داده میشود. چون صبح شد، به نزد [[پیامبر خدا]] آمدند و هر کس [[امید]] داشت که [پرچم] به او داده شود. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[علی بن ابی طالب]] کجاست؟". گفته شد: ای [[پیامبر خدا]]! او از چشمْدرد مینالد. فرمود: "کسی را به سراغ او بفرستید [تا او را بیاورد]". [چون [[علی]] {{ع}} را آوردند،] [[پیامبر]] {{صل}} [[آب]] دهان خود را بر چشمانش نهاد و برایش [[دعا]] کرد. چنان بهبود یافت که گویی دردی نداشته است. [[پیامبر]] {{صل}} [[پرچم]] را به او سپرد. [[علی]] {{ع}} گفت: ای [[پیامبر خدا]]! آیا با آنان بجنگم تا مانند ما [مسلمان] شوند؟ فرمود: "به [[نرمی]] و تأنی برو تا به [[جایگاه]] آنان برسی. سپس، آنان را به [[اسلام]]، [[دعوت]] کن و آنان را از [[حق]] [[خدا]] در آن [[آگاه]] کن که به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر خداوندْ یک نفر را به دست تو [[هدایت]] کند، برایت از شتران سرخ مو<ref>شتر و بهویژه شتر سرخ مو، از نفیسترین داراییهای عرب بود.</ref> بهتر است"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۲، ح ۳۹۷۳.</ref>. | :::::*[[صحیح البخاری (کتاب)|صحیح البخاری]]- به [[نقل]] از [[سهل بن سعد]]-: [[پیامبر خدا]] در [[جنگ خیبر]] فرمود: "فردا، این [[پرچم]] را به دست مردی میسپارم که [[خدا]] با دستان او [[فتح]] میکند. او [[خدا]] و پیامبرش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و پیامبرش هم او را [[دوست]] دارند". [[لشکر]]، شب را در این [[گفتگو]] به سر بردند که [فردا] [[پرچم]] به چه کسی داده میشود. چون صبح شد، به نزد [[پیامبر خدا]] آمدند و هر کس [[امید]] داشت که [پرچم] به او داده شود. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[علی بن ابی طالب]] کجاست؟". گفته شد: ای [[پیامبر خدا]]! او از چشمْدرد مینالد. فرمود: "کسی را به سراغ او بفرستید [تا او را بیاورد]". [چون [[علی]] {{ع}} را آوردند،] [[پیامبر]] {{صل}} [[آب]] دهان خود را بر چشمانش نهاد و برایش [[دعا]] کرد. چنان بهبود یافت که گویی دردی نداشته است. [[پیامبر]] {{صل}} [[پرچم]] را به او سپرد. [[علی]] {{ع}} گفت: ای [[پیامبر خدا]]! آیا با آنان بجنگم تا مانند ما [مسلمان] شوند؟ فرمود: "به [[نرمی]] و تأنی برو تا به [[جایگاه]] آنان برسی. سپس، آنان را به [[اسلام]]، [[دعوت]] کن و آنان را از [[حق]] [[خدا]] در آن [[آگاه]] کن که به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر خداوندْ یک نفر را به دست تو [[هدایت]] کند، برایت از شتران سرخ مو<ref>شتر و بهویژه شتر سرخ مو، از نفیسترین داراییهای عرب بود.</ref> بهتر است"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۲، ح ۳۹۷۳.</ref>. |
نسخهٔ ۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۹
نقش امام علی در جنگ خیبر چه بود؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امام علی |
مدخل اصلی | امام علی |
نقش امام علی در جنگ خیبر چه بود؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امام علی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امام علی مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ به این پرسش
آیتالله محمد محمدی ریشهری در کتاب «گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین(ع)» در این باره گفته است:
«در میان نبردهای پیامبر خدا، نبرد "خیبر" از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این نبرد، پیامبر خدا، یهودیان خیبر را در هم شکست و مرکز اصلی توطئه علیه آیین و حکومت نوبنیاد اسلام را متلاشی کرد. دژهای یهودیان، در منطقهای حاصلخیز در دویست کیلومتری شمال غربی مدینه- که خیبر نام داشت- قرار گرفته بودند. یهودیان ساکن این دژها که از آغازین روزهای گسترش رسالت پیامبر خدا کینه پیامبر (ص) و مؤمنان به آیین او را به دل گرفته بودند، از هیچ کوششی علیه ایشان باز نمیایستادند و حتی جنگ بزرگ احزاب با پشتیبانی نظامی و مالی آنان علیه اسلام، شکل گرفت. بدین سان، آنان دشمنان آشتیناپذیر و توطئهگران بدسرشت این آیین الهی و پیامبر خدا بودند.
- پس از صلح حدیبیه که پیامبر خدا بر اساس بندی از پیمانِ بسته شده در آن، از تجاوزات قریش مطمئن شد، برای گشودن این دژها و در هم شکستن مرکز توطئه، راهی خیبر شد. وجود ده هزار رزمجو، دژهای استوار و ناگشودنی، امکانات بسیارِ درون دژها، کینورزی یهودیان- که آنان را در جنگ علیه پیامبر (ص) استوارتر میساخت- و ...، نشاندهنده اهمیت ویژه این نبرد است.
- علی (ع)، در این نبرد، جلوهای شگفت دارد و نقش آن بزرگوار در این فتح عظیم، بیبدیل است؛ چرا که:
- مانند دیگر نبردها، پرچم اسلام در دستهای پُرتوان علی (ع) بود.
- پس از گشوده شدن بسیاری از دژها[۱]، دو دژ "وطیح" و "سلالم" که از استوارترین دژها بودند و دو یورش مسلمانان را به فرماندهی ابو بکر و عمر، ناکام گذارده بودند، با فرماندهی علی (ع)- که تا آن زمان، بیمار بود و توان نبرد نداشت و در آن هنگامه، با دعای معجزهآسای پیامبر خدا از بستر بیماری برخاسته بود-، گشوده شدند و سپاه سرافراز اسلام، آن دژها را که فتحشان به خیال کسی نمیآمد، گشودند.
- حارث، رزمآور مغرور یهودی که نعرههایش به هنگام نبرد، لرزه بر اندامها میافکند، با ضربت سهمگین علی (ع) بر خاک افتاد و مرحَب، که کسی توان رویارویی با او را نداشت، با شمشیر وی، دو نیم گشت.
- چون مسلمانان در گشودن دژهای یاد شده ناکام ماندند و نزدیک بود که رعب بر جانهای آنان چیره شود، پیامبر خدا، جمله شکوهمندِ "فردا پرچم را به دست مردی میسپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند و حمله کنندهای پی در پی است، نه گریزنده" را درباره علی (ع) فرمود و بدین سان، بر دلها امید پیروزی نشاند.
- امام (ع) درِ دژ "قَموص" را به تنهایی از جا کند که تکان دادنش تنها از عهده چهل مرد بر میآمد.
- الإرشاد- به نقل از عبد الملک بن هشام و محمد بن اسحاق و دیگر راویان تاریخ-: پیامبر خدا، خیبر را بیست و چند شب در محاصره گرفت و در این روزها پرچم به دست امیر مؤمنان بود که چشمْ دردی بر او عارض شد و از حضور در جنگ ناتوانش کرد. مسلمانان در جلوی در و کنارههای دژهای یهودیان با آنها میجنگیدند تا اینکه یکیاز روزها درِ دژ را باز کردند و مرحب، پیاده برای جنگ، پیش آمد و از خندقِ گرداگرد دژ که خودشان کنده بودند، گذشت. پس پیامبر خدا، ابو بکر را فرا خواند و به او فرمود: "پرچم را بگیر!". آن را گرفت و با گروهی از مهاجران کوشید و کاری از پیش نبرد و بازگشت، در حالی که [او] همراهانش را سرزنش میکرد و همراهانش او را ملامت میکردند. فردای آن روز، عمر پیش آمد و اندکی پیش نرفته، بازگشت. او یارانش را بُزدل میخواند و یارانش او را بزدل میخواندند. در اینجا پیامبر (ص) فرمود: "این پرچم، به دست آن که بایست میبود، نبود. علی بن ابی طالب را نزدم بیاورید". گفته شد: او چشمْدرد دارد. فرمود: "او را به من نشان دهید تا مردی را ببینید که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند. حق پرچم را ادا میکند و نمیگریزد". دست علی بن ابیطالب (ع) را گرفتندو پیشایشان آوردند. پیامبر (ص) به او فرمود: "از چه ناراحتی، ای علی؟". گفت: چشمْدردی که با آن، جایی را نمیبینم و سردرد نیز دارم. پیامبر (ص) فرمود: "بنشین و سرت را روی پای من بگذار!". علی (ع) چنانکرد و پیامبر (ص) برایشدعا کرد و با دستش از آب دهان خود برگرفت و بر چشمان و سر او مالید. چشمان علی (ع) گشوده شد و سرش آرام گرفت. و پیامبر (ص) در دعایش چنین گفت: "خدایا! او را از گرما و سرما حفظ کن" و پرچم را که سفید رنگ بود، به او سپرد و فرمود: "پرچم را بگیر و آن را پیش ببر که جبرئیل (ع) همراه توست و یاری الهی در پیش رویت، و هراس در دل دشمنان افتاده است، و بدان- ای علی- که آنان در کتابشان دیدهاند کهنام آنکه نابودشان میکند "آلیا" ست. پس هنگامی که آنان را دیدی، بگو:" من علی هستم" که إن شاء الله، آنان به خذلان و بیپناهی یا بییاوری دچار میشوند ...!". و در حدیث آمده است که چون امیر مؤمنان گفت: "من علی بن ابی طالبم"، یکی از عالمان یهود گفت: سوگند به آنچه بر موسی نازل شد که شکست خوردید! پس چنان ترسی در دلشان افتاد که دیگر نتوانستند دوام بیاورند[۲].
- صحیح البخاری- به نقل از سهل بن سعد-: پیامبر خدا در جنگ خیبر فرمود: "فردا، این پرچم را به دست مردی میسپارم که خدا با دستان او فتح میکند. او خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند". لشکر، شب را در این گفتگو به سر بردند که [فردا] پرچم به چه کسی داده میشود. چون صبح شد، به نزد پیامبر خدا آمدند و هر کس امید داشت که [پرچم] به او داده شود. پیامبر (ص) فرمود: "علی بن ابی طالب کجاست؟". گفته شد: ای پیامبر خدا! او از چشمْدرد مینالد. فرمود: "کسی را به سراغ او بفرستید [تا او را بیاورد]". [چون علی (ع) را آوردند،] پیامبر (ص) آب دهان خود را بر چشمانش نهاد و برایش دعا کرد. چنان بهبود یافت که گویی دردی نداشته است. پیامبر (ص) پرچم را به او سپرد. علی (ع) گفت: ای پیامبر خدا! آیا با آنان بجنگم تا مانند ما [مسلمان] شوند؟ فرمود: "به نرمی و تأنی برو تا به جایگاه آنان برسی. سپس، آنان را به اسلام، دعوت کن و آنان را از حق خدا در آن آگاه کن که به خدا سوگند، اگر خداوندْ یک نفر را به دست تو هدایت کند، برایت از شتران سرخ مو[۳] بهتر است"[۴].
- الإرشاد: چون امیر مؤمنان، مرحب را کشت، همراهانش بازگشتند و درِ دژ را به روی علی (ع) بستند. امیر مؤمنان به سوی آن آمد و با آن کلنجار رفت تا آن را گشود. افراد فراوانی در کنار خندق مانده و از آن، عبور نکرده بودند که امیر مؤمنان، درِ دژ را برداشت و بر خندق نهاد و آن را پلی ساخت تا مسلمانان از آن گذشتند و بر دژ، مسلط شدند و به غنیمتها دست یافتند. پس چون از دژها بازگشتند، امیر مؤمنان، آن [در] را با دست راست برگرفت و چندین ذراع پرتاب کرد، درحالیکه آن در را بیستیهودی [با کمک هم] میبستند[۵]. امام علی (ع): به خدا سوگند، کندن درِ خیبر و ویرانسازی دژ یهود را با توان انسانی انجام ندادم؛ بلکه با قدرت الهی بود[۶]»[۷].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین محدثی؛ |
---|
[[File:|100px|right|بندانگشتی|]]
|
حجت الاسلام و المسلمین جواد محدثی، در کتاب «فرهنگ غدیر» در اینباره گفته است:
«امیر المؤمنین(ع) را "فاتح خیبر" میدانند و این از افتخارات و فضایل اوست. خیبر، منطقهای یهودینشین و حاصلخیز در ۱۲۰ کیلومتری مدینه بود، با زمینهای زراعی، چشمههای جاری و هفت قلعۀ محکم که هزاران مرد جنگجو با خانواده در آن میزیستند و پیرو فرمان رئیس قلعۀ قموص بودند. نبرد مسلمانان با یهودیان خیبرنشین در سال ششم یا هفتم اتفاق افتاد. سپاه اسلام قلعههای خیبر را محاصره کردند. در چند نوبت عملیات نظامی و ناکامی مسلمانان در گشودن قلعهها، پیامبر اکرم(ص) پرچم را به دست علی(ع) سپرد. علی(ع) شجاعانه حمله کرد و قلعۀ قموص را پس از بیست روز که در محاصره بود فتح نمود و مرحب خیبری را کشت و یهودیان تسلیم شدند و مصالحهنامهای میان آنان و مسلمانان امضا شد. خیبر امروز، فلاتی در ۱۲۰ کیلومتری شمال مدینه در وادی زیدیّه است و یک قلعۀ قدیمی و چشمههای آب و بیش از سههزار سکنه دارد.[۸] خیبرگشایی علی بن ابی طالب(ع)، بخصوص پس از جملۀ معروفی که پیامبر دربارۀ وی فرمود (فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند و او حتما پیروز خواهد شد) از فضایل برجستۀ آن حضرت به شمار میآید: لأعطینّ الرّایة غدا رجلا یحبّه اللّه و رسوله و یحبّ اللّه و رسوله، کرّارا غیر فرّار، لا یرجع حتّی یفتح اللّه علی یدیه.[۹] حضرت، در سنگین قلعۀ خیبر را کند و از آن پلی برای عبور فاتحان قرار داد.[۱۰] تعبیر "فتح خیبر"، معمولا در مورد کارهای عظیم و دشوار به کار میرود. از امام علی(ع) به عنوان فاتح خیبر، خیبرگشا، خیبرگیر، خیبرستان هم یاد میشود»[۱۱]. }}
- امام علی در چه زمان و مکانی متولد شد؟ (پرسش)
- نسب امام علی چیست؟ (پرسش)
- پدر امام علی کیست؟ (پرسش)
- مادر امام علی کیست؟ (پرسش)
- نامهای امام علی چیستند؟ (پرسش)
- کنیههای امام علی چیستند؟ (پرسش)
- القاب امام علی چیستند؟ (پرسش)
- ویژگیهای جسمانی امام علی چه بود؟ (پرسش)
- امام علی در چه وضعیتی پرورش یافت؟ (پرسش)
- همسران امام علی چه کسانی بودند؟ (پرسش)
- نام فرزندان امام علی چیست؟ (پرسش)
- امام علی چگونه پیامبر را در تبلیغ یاری میکرد؟ (پرسش)
- امام علی بتهای کعبه را چگونه شکست؟ (پرسش)
- ماجرای خوابیدن امام علی در بستر پیامبر چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ بدر چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ احد چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ بنی نضیر چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ بنی قریظه چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ خندق چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در صلح حدیبیه چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ خیبر چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در فتح مکه چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ حنین چه بود؟ (پرسش)
- مأموریتهای مهم امام علی چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ تبوک چه بود؟ (پرسش)
- دعای پیامبر در حق امام علی چه بود؟ (پرسش)
- چه کسانی در روزهای پایانی عمر پیامبر خاتم حضور داشتند؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ از نقلهای موجود در این زمینه چنین بر میآید که این سخن، از گزارش ابن اثیر در الکامل گرفته شدهاست و با دقت در نقلهای دیگر روشن میشود که قلعه فتح شده به دست امام علی (ع) از مجموعه قلعههای «نطاة» و نخستین قلعه فتح شده به دست مسلمانان بوده است. تحقیق بیشتر در این باره، در دانشنامه محمد رسول الله (ص) خواهد آمد، إن شاء الله. (م)
- ↑ الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۵.
- ↑ شتر و بهویژه شتر سرخ مو، از نفیسترین داراییهای عرب بود.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۲، ح ۳۹۷۳.
- ↑ الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۷.
- ↑ الإمام علی (ع): «وَاللهِ ما قَلَعتُ بابَ خَیبَرَ، ودَکدَکتُ حِصنَ یهودٍ بِقُوةٍ جِسمانِیةٍ، بَل بِقُوةٍ إلهِیةٍ» (شرح نهج البلاغة، ج ۲۰، ص ۳۱۶، ح ۶۲۶).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۷۰-۷۳.
- ↑ فصلنامۀ «میقات حج» ، شماره ۳۴ ص ۱۴۰
- ↑ ینابیع المودّه، ص ۴۸، ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۶۴
- ↑ کشف الغمّه، ج ۱ ص۲۱۵. از جمله ر. ک: «حیدر، فاتح خیبر» ، نادر فضلی،۱۳۷۶ ش
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۵۵.