جز
جایگزینی متن - '</ref> ::::::' به '</ref> '
جز (جایگزینی متن - '</ref> ::::::' به '</ref> ') |
|||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
«از عموم [[روایات]] [[رجعت]] چنین استفاده میشود که [[رجعت]] انسانهای خاصّی که به [[دنیا]] آمدنشان قطعی است، جسمانی است نه مثالی. زیرا در هیچ روایتی، [[رجعت]] را [[مقید]] به غیرجسمانی بودن، نکردهاند. [[شیخ حر عاملی]] در کتاب ایقاظ میفرماید: اوّلاً اینکه در [[رجعت]]، [[روح]] به یک [[بدن]] مثالی وارد شود، نوعی [[تناسخ]] است که [[باطل]] و محال میباشد، ثانیاً برخلاف صریح [[روایات]] است، ثالثا برخلاف [[اجماع]] است، رابعا آن [[بدن]] مثالی گناهی نکرده، تا مجازات آن در مورد [[رجعت]] بدکاران جایز باشد<ref> الایقاظ من الهجعة، شیخ حرّ عاملی، ترجمه جنّتی، ص ۴۲۷</ref> | «از عموم [[روایات]] [[رجعت]] چنین استفاده میشود که [[رجعت]] انسانهای خاصّی که به [[دنیا]] آمدنشان قطعی است، جسمانی است نه مثالی. زیرا در هیچ روایتی، [[رجعت]] را [[مقید]] به غیرجسمانی بودن، نکردهاند. [[شیخ حر عاملی]] در کتاب ایقاظ میفرماید: اوّلاً اینکه در [[رجعت]]، [[روح]] به یک [[بدن]] مثالی وارد شود، نوعی [[تناسخ]] است که [[باطل]] و محال میباشد، ثانیاً برخلاف صریح [[روایات]] است، ثالثا برخلاف [[اجماع]] است، رابعا آن [[بدن]] مثالی گناهی نکرده، تا مجازات آن در مورد [[رجعت]] بدکاران جایز باشد<ref> الایقاظ من الهجعة، شیخ حرّ عاملی، ترجمه جنّتی، ص ۴۲۷</ref> | ||
بعضی گویند: موجودی که استعداد کمال دارد، هنگامی که [[کمالات]] استعدادی آن جنبه فعلیت به خود بگیرد، یعنی از قوّه به فعل درآید، دیگر نمیتواند به حال اوّل برگردد، زیرا [[رجوع]] از فعلیت به قوّه محال است. [[نفس]] انسانی با مردن از مادّه، تجرّد پیدا میکند و یک موجود مجرّد مثالی یا [[عقلی]] میشود، که این دو رتبه (مثالی و [[عقلی]]) از مرتبه مادّه [[برتر]] است، و وجود آنها از وجود مادّه قویتر است. اگر مجدّدا [[نفس]] بعد از [[مرگ]] به مادّه تعلّق پیدا کند، لازم میآید که از فعل به قوّه بازگردد و آن محال است. [[علامه طباطبایی]] در پاسخ به این [[شبهه]] میفرماید: آنچه گفته میشود که بازگشت فعل به قوّه محال است، مطلب درستی است، ولی زنده شدن یک موجود پس از [[مرگ]] از مصادیق آن نیست، زیرا اگر انسانی پس از [[مرگ]] به [[دنیا]] بازگردد و [[نفس]] او مجدّدا با مادّه ([[بدن]] قبلی) تماس و تعلّق پیدا کند، این امر باعث ابطال اصل تجرّد و بازگشت از فعل به قوّه نیست، چه اینکه او قبل از مردن، و پیش از قطع رابطه با [[بدن]] هم، مجرّد بوده است، بنابراین تعلّق و ارتباط مجدّد او با [[بدن]] به طور [[یقین]] منافاتی با تجرّد او ندارد. تنها چیزیکه هست این است که براثر [[مرگ]]، روابطی که ضامن تأثیر و فعل [[نفس]] در مادّه بود مفقود شد و لذا پس از آنقدرت بر انجام افعال مادّی را نداشت، درست مانند، صنعتگری که آلات و ابزار لازم، برای عمل را از دست بدهد. ولی با بازگشت [[نفس]] به حال سابق و تعلّق آن به [[بدن]] مجدّدا قوا و ادوات آن را به کار میاندازد. در نتیجه میتواند حالات و ملکات خود را به واسطه افعال جدید به مرحلهای فوق مرحله سابق برساند و [[تکامل]] تازهای پیدا کند، بدون اینکه سیر نزولی و عقبگرد از حال کمال به [[نقص]]، و از فعل به قوّه کرده باشد<ref> المیزان، علّامه طباطبایی، ج ۱، ص ۲۰۷</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۲۶۸ تا ۲۷۱.</ref>. | |||
}} | }} | ||