اثبات عصمت پیامبران در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = اثبات عصمت پیامبران
| موضوع مرتبط = اثبات عصمت پیامبران
| عنوان مدخل  = [[اثبات عصمت پیامبران]]
| عنوان مدخل  = اثبات عصمت پیامبران
| مداخل مرتبط = [[اثبات عصمت پیامبران در قرآن]] - [[اثبات عصمت پیامبران در حدیث]] - [[اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[اثبات عصمت پیامبران در قرآن]] - [[اثبات عصمت پیامبران در حدیث]] - [[اثبات عصمت پیامبران در فلسفه اسلامی]] - [[اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}
== مقدمه ==
== معناشناسی ==
=== [[عصمت]] ===


== [[اثبات عصمت پیامبران]] ==
'''[[عصمت پیامبران]]''' از جمله مباحث مهم [[علم کلام]] است که [[امامیه]] آن را از ضروری‌ترین شروط إعطای [[نبوت]] می‌دانند. هر چند در [[قرآن کریم]] از واژه [[عصمت]] و مشتقات آن استفاده نشده اما از [[آیات]] بسیاری می‌توان [[عصمت انبیا]] را به دلالت التزامی ثابت نمود. آیاتی که [[انبیا]] را در شمار مخلصین می‌دانند، آیاتی که امر مطلق به [[اطاعت]] انبیا می‌کنند، آیاتی که آنها را هدای یافته معرفی می‌کنند و آیاتی که انبیا را به عنوان الگوی حسنه معرفی می‌کنند، برخی از ادله قرآنی عصمت پیامبران هستند.
==== ادله قرآنی ====
===== [[آیات]] منحصر در عصمت [[پیامبران]] =====
===== عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر [[پیامبران]] =====
===== اصطفای [[الهی]] [[پیامبران]] =====
===== امر به اطاعت تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی حسنه =====
===== [[اتمام حجت]] هدف از [[بعثت پیامبران]] =====


== نتیجه گیری ==
== معناشناسی [[عصمت]] ==
=== معنای لغوی ===
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>


== دلایل قرآنی بر [[اثبات عصمت پیامبران]] ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
هر چند در قرآن کریم از واژه عصمت و مشتقات آن استفاده نشده اما از آیات بسیاری می‌توان عصمت انبیا را به دلالت التزامی ثابت نمود. در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.


==مقدمه==
=== نخست: عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] ===
در [[قرآن کریم]] به صراحت دربارۀ [[عصمت پیامبران]] سخنی گفته نشده است، اما به صورت التزامی از طریق [[آیات قرآن]] می‌‌توان [[عصمت]] آنان را ثابت کرد:
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسه‌های ابلیس]] نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان واقعی خدا، [[ثابت]] می‌نماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>
# در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که [[نقض]] [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب می‌‌شود، [[نقض]] [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱. </ref>.
# در [[قرآن کریم]] آیاتی وجود دارد که در آن [[شیطان]] قسم یاد می‌‌کند تمام [[بندگان]] [[خداوند]] را [[گمراه]] می‌‌کند مگر [[بندگان]] [[مخلص]] [[خداوند]] را: {{متن قرآن|فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَبّ‏ِ بمَِا أَغْوَيْتَنىِ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهَُّمْ أَجْمَعِين إِلَّا عِبَادَكَ مِنهُْمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>سوره حجر، آیه: ۳۹-۴۰ </ref>، [[پیامبران]] چون مصداق اصلی [[بندگان]] [[مخلص]] [[خداوند]] هستند، [[وسوسه]] [[شیطان]] نمی‌تواند در آنان اثری کند و این معنایی غیر از [[عصمت پیامبران]] نخواهد داشت<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۳۸-۲۴۰. </ref>.
# همچنین [[آیات]] دیگری وجود دارد که در آن [[پیامبر]]، [[امید]] و آرزوی [[هدایت]] [[انسان‌ها]] را دارد، ولی [[شیطان]] برخلاف این [[آرزو]] [[انسان‌ها]] را [[وسوسه]] می‌‌کند و یا اینکه [[شیطان]] در [[تلاوت قرآن]] توسط [[پیامبر]]، القائاتی را انجام می‌‌دهد اما [[خداوند]] تمام این القائات و آرزوهایی [[شیطانی]] را از بین می‌‌برد: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«ما پيش از تو هيچ رسول يا نبيى را نفرستاديم مگر آنكه چون به خواندن آيات مشغول شد شيطان در سخن او چيزى افكند. و خدا آنچه را كه شيطان افكنده بود نسخ كرد، سپس آيات خويش را استوارى بخشيد. و خدا دانا و حكيم است.» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>. برخی این [[آیات]] در جهت [[اثبات عصمت وحی]] [[الهی]] از صدور [[وحی]] تا [[ابلاغ]] آن است و وقتی این مطلب یعنی [[عصمت وحی]] از مرحله صدور تا مرحلۀ وصول ثابت شد، لازمه‌اش اثبات عصمت پیامبر هم خواهد بود، چراکه [[مسئولیت]] [[ابلاغ]] و وصول [[وحی]] بر عهدۀ [[پیامبران]] است<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱. </ref>.


== قرآن و عصمت پیامبران ==
=== دوم: اصطفای الهی پیامبران ===  
[[قرآن]] [[پیامبر]] را [[معصوم]] می‌داند هم در [[بینش]] و [[علم]]، هم در عمل. در ذیل بعضی از [[دلایل قرآنی]] بر [[عصمت انبیا]] می‌آید:
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، آیه ۵۸ و دخان، آیه۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست. به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به «[[رسل]]» <ref>طباطبایی، محمدحسین، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به «ناس»<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]] آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۲.</ref>.


'''[[عصمت عملی]]''':
=== سوم: امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] ===
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۹۲-۲۰۳؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۲؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]] ص ۲۳-۲۹.</ref>.


[[مخلَصین]] از تیررس [[وسوسه]] [[شیطان]] به دور و معصوم‌اند. [[پیامبران]] مخلَص‌اند، پس پیامبران معصومند. اینک توضیح مقدّمات [[برهان]]: شیطان بعد از [[تمرّد]] از [[فرمان خدا]] و رانده شدن از [[درگاه الهی]تقاضا کرد تا [[قیامت]] به او مهلت داده شود و [[خداوند]] نیز تا [[زمان]] معلومی به او مهلت داد، در این حال چنین اظهار داشت {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>. این معنا در [[سوره]] «ص» [[آیات]] ۸۲ و ۸۳ نیز آمده است. از این [[آیه]] استفاده می‌شود، شیطان، از [[گمراه]] نمودن مخلَصین [[ناامید]] است و سراغشان نمی‌رود، وجه آن نیز روشن است، زیرا کسی که صرفاً برای [[خدا]] [[خالص]] شده است. طوری که [[فکر]] و ذکر و عمل و [[رفتار]] او همگی برای خدا و [[زبان]] حال او این است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.</ref> دیگر جای پایی برای شیطان در وجودش باقی نمانده است. چون شیطان باید یک [[راه]] ورود در وجود [[انسان]] داشته باشد، تا بتواند او را وسوسه کند و این راه یا راه‌ها عبارتند از: همان ناخالصی‌ها که در بینش و نظر یا در عمل و یا در خصایل و ویژگی‌های [[روحی]] انسان وجود دارد، و [[مخلص]] هیچ یک از این ناخالصی‌ها را ندارد. از سوی دیگر قرآن پیامبران را [[مخلَص]] معرفی می‌کند. از جمله {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.
=== چهارم: معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی حسنه ===
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ...}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند ...» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>. واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او [[اقتدا]] می‌شود. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}} [[امر]] کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۲.</ref>.


ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} که به منزله تعلیل برای عدم [[ارتکاب گناه]] از سوی [[یوسف]] محسوب می‌شود. هم کبرای [[برهان]] را [[اثبات]] می‌کند و هم صغرا را. به عبارت دیگر دو نکته از آیه استفاده می‌شود: اولاً مخلصین از [[گناه]] مصونند، و ثانیاً یوسف [[پیامبر خدا]] از مخلصین است. در [[سوره صافات]] آیه ۴۰ و ۷۴ [[بندگان]] [[مخلص]] را از [[عذاب]] دردناک در [[امان]] می‌داند، و در آیه ۱۲۸ می‌فرماید: [[الیاس]] را که از [[مرسلین]] بود همگی [[تکذیب]] کردند، مگر بندگان مخلص. و در آیه ۱۶۰ تنها بندگان مخلص را [[شایسته]] برای توصیف [[خداوند]] دانسته است. در [[سوره مریم]] آیه ۵۱ [[حضرت موسی]]{{ع}} را از [[مخلَصین]] معرفی می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ }}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. یعنی (و باز ای [[پیامبر]]) از بندگان (مخلص) ما [[ابراهیم]] و [[اسحاق]] و [[یعقوب]] بادکن، که همگی (در انجام [[رسالت]] خود) صاحب [[اقتدار]] و [[بینش]] بودند، زیرا ما آنان را [[خالص]] گردانیدیم به [[خلوص]] یاد سرای دیگر. در [[آیات]] دیگری نیز [[پیامبران الهی]] به عنوان مخلص معرّفی شده‌اند، که همین مقدار برای اثبات مدّعا کافی است.
=== پنجم: [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] ===
در دسته‌ای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص می‌فرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>


[[پیامبران]] [[صدّیق]] می‌باشند. و صدّیق کسی است که [[قول و فعل]] او همواره قرین [[صداقت]] و [[راستی]] باشد. پس [[انبیا]] هم در قول و هم در فعل جز براساس [[صدق]] و [[درستی]] حرکت نمی‌کنند: به عنوان مثال [[قرآن]] در [[سوره مریم]] [[آیه]] ۴۱ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> یعنی ای [[پیامبر]] در کتاب خود شرح حال [[ابراهیم]] را یاد کن؛ زیرا او [[صدیق]] و [[نبی]] بود. در همین [[سوره]] آیه ۵۶ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> بقیه مقدمات [[برهان]] روشن است.
=== ششم: انبیا مصداق مخلصین ===
دسته‌ای از [[آیات قرآن کریم]]، گروهی از [[بندگان]] [[خداوند]] را به‌عنوان "مخلَصین" معرفی می‌کنند. این [[آیات]] جزو صریح‌ترین و متقّن‌ترین آیاتی هستند که [[عصمت انبیا]] را [[اثبات]] می‌نمایند. [[قرآن کریم]]، بعضی از [[انسان‌ها]] را مُخلِص - به صیغه اسم فاعل - خوانده است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ}} «اوست که شما را در خشکی و دریا می‌گرداند تا چون در کشتی‌ها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتی‌ها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شده‌اند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره یونس، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}} «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}} «ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستاده‌ایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب می‌داری بپرست. ترجمه قرآن ۴۹۸» سوره زمر، آیه ۲؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}} «بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌دارم بپرستم» سوره زمر، آیه ۱۱؛ {{متن قرآن|قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي}} «بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب می‌دارم، می‌پرستم» سوره زمر، آیه ۱۴.</ref> و برخی دیگر را با عنوان "مخلَص" - به صیغه اسم مفعول - مورد [[مدح]] و [[ستایش]] قرار می‌دهد. "مخلِصین" انسان‌های والایی هستند که کارهایشان را برای [[خداوند]] و در پر تو [[تبعیت]] از [[فرامین]] او انجام داده و هر شائبه غیر [[الهی]] را از دامن [[زندگی]] خویش زدوده‌اند؛ به طوری که [[عبودیت]] [[حق تعالی]] در همه حرکات و سکنات آنها تجسّم یافته است. اما "[[مخلَصین]]" به معنی "[[خالص]] شده‌ها" است؛ انسان‌هایی که خداوند آنها را خالص کرده و خودش [[پاکی]] و [[خلوص]] آنها را ضمانت نموده است<ref>الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ ج۳، ص۲۲؛ روح‌المعانی، ج۲۳، ص۲۲۸. </ref>. به نظر می‌رسد که اصطلاح "مخلَص" در [[قرآن کریم]] تقریباً معادل همان اصطلاح "[[معصوم]]" می‌باشد<ref>الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۱۴۲؛ رسالة فی‌السیر و السلوک، ص۲۷؛ راهنما‌شناسی، ص۱۰۷؛ جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۴۵؛ امام‌شناسی، ج۱، ص۴۹. </ref>. در [[آیات قرآن]] مجموعاً سه<ref>برخی با تمسک به آیه ۱۲۸ زمر ویژگی چهارمی نیز برای مخلَصین ذکر نموده‌اند و آن عبارت است از اینکه «از محاسبه محشر آفاقی و حضور در آن عرصه معاف و فارغ‌اند». ر.ک: رسالة فی السیر والسلوک، ص۲۷.</ref> ویژگی برای [[مخلَصین]]، ذکر شده است: '''[[مصونیت]] از اغرائات و تسویلات [[شیطانی]]''': {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>. '''برخورداری از [[رحمت]] غیر متناهی [[خداوند]]''': {{متن قرآن|وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و جز (برای) آنچه کرده‌اید کیفر نمی‌بینید * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۳۹-۴۰.</ref> و '''شایستگی توصیف خداوند''': {{متن قرآن|سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«پاکا که خداوند است از آنچه وصف می‌کنند * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۱۵۹-۱۶۰.</ref> "مخلَصین" انسان‌هایی هستند که از هر گونه [[گناه]] و [[لغزش]] و خطایی معصومند؛ زیرا اینان در عالم، جز تجلیات [[ذات اقدس خداوند]] را نمی‌بینند و در همه جا و همه وقت تنها محبوب خویش را می‌نگرند و او را حاضر و ناظر بر تمامی امور می‌یابند و جز خواسته او خواهشی ندارند. از این رو هر گاه [[شیاطین]] بخواهند به نحوی در اینان تأثیر گذاشته، آنان را از ذکر و [[یاد خدا]] [[غافل]] کنند، موفق نخواهند شد.اما اینکه چه کسانی به این مقام [[دست]] یافته و از این موهبت الهی برخوردارند، باید گفت: [[شناخت]] آنها برای ما امکان ندارد و تنها [[خداوند]] است که می‌داند چه کسی را [[خالص]] گردانیده است. اما به طور [[قطع]] می‌توان گفت که انبیای عظام، جزو این گروه هستند. زیرا: '''اولاً''': [[پیامبران]] [[برترین]] [[انسان‌ها]] هستند، و اگر آنها از این موقعیت و [[منزلت]] والای [[معنوی]] برخوردار نباشند، کس دیگری به [[یقین]] نمی‌تواند به آن مقام دست یابد. '''ثانیاً''': [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]]، عده‌ای از [[انبیا]] را نام برده و آنها را به صفت والای "مخلَص" توصیف کرده است، مثلاً: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۷.</ref>. {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>. {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>. در این [[آیه شریفه]]، [[دلیل]] اعطای [[الطاف]] خاص [[الهی]] به [[حضرت یوسف]] مخلَص بودن ایشان دانسته شده است<ref>ر.ک: المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹-۱۳۰. </ref>. یعنی، از آنجا که [[یوسف]] از [[بندگان]] مخلَص [[خداوند]] بود، توانست از آن شرایط استثنایی [[پاک]] و [[طاهر]] بیرون آید و حتی برای یک لحظه هم فکر گناه را در سر نپروراند. پس "[[مخلَصین]]" - که [[قدر]] [[متقین]] از آنها انبیای عظامند - افرادی هستند که خداوند آنها را برای خود پاک و [[پاکیزه]] گردانیده است؛ از این رو، [[شیطان]] هیچ‌گونه تسلّطی در [[گمراه]] ساختن آنان ندارد<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۹۲-۲۰۳؛ [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]] ص ۲۳-۲۹.</ref>.


پیامبران به طور مطلق [[هدایت]] شده و [[راه]] یافته هستند، [[گناهکار]] [[گمراه]] است، پس پیامبران هیچ گاه [[گناه]] نمی‌کنند قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند * و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم * آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۴-۹۰.</ref>.
=== هفتم: انبیا مصداق مطهرین ===
دسته‌ای دیگر از [[آیات قرآنی]] که بر [[عصمت عملی]] [[انبیا]] دلالت دارند، آیاتی هستند که گروهی از [[انسان‌ها]] را به‌عنوان "مطهرین" معرفی کرده و ویژگی‌هایی برای آنان بیان نموده‌اند. از جمله اینکه مطهرین افرادی هستند که با [[حقیقت]] و [[روح]] [[قرآن]] در تماس و با [[لوح محفوظ]] در ارتباطند: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است * در نوشته‌ای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.</ref>. [[قرآن کریم]]، [[حضرت مریم]] {{س}} را به این صفت ستوده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref> همچنین در [[سوره احزاب]]، درباره [[اهل‌بیت]] {{عم}} می‌خوانیم: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> از این [[آیه]] می‌توان عصمت عملی انبیا را استفاده نمود. نحوه دلالت آن با دقّت در چند نکته روشن می‌شود: واژه "[[مطهر]]" اسم مفعول باب تفعیل می‌باشد که غالباً کاربرد این باب، برای متعدی ساختن فعل است. {{عربی|طهر الله فلاناً}}، یعنی خداوند فلان شخص را پاک گردانید. بنابراین "مطهَّر" یعنی پاک گردانیده شده. علاوه بر این نه تنها تطهیر یاد شده در [[آیه]]، مقیّد و منحصر به مورد خاصی نشده، بلکه با "مفعول مطلق تأکیدی" (تطهیراً) تأکید شده است. بنابراین {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} به معنای آن است که [[خداوند]] ایشان را از هرگونه [[آلودگی]] و [[پلیدی]] پیراسته است، پس می‌توان نتیجه گرفت که "مطهَرین" همان "[[معصومین]]" می‌باشند؛ زیرا منظور از [[عصمت]]، عنایت ویژه [[الهی]] به تطهیر و [[پاکی]] گروهی از انسان‌هاست. (البته به گونه‌ای که [[اختیار]] از آنها سلب نمی‌شود)<ref>راهنما‌شناسی، ص۱۰۹-۱۱۱.</ref>. هر چند [[آیه تطهیر]] از بین [[پیامبران]]، فقط [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را به "دلالت مطابقی" شامل است<ref>زیرا، چنان‌که خواهد آمد، منظور از اهل بیت، پیامبر گرامی اسلام، علی، فاطمه، حسن و حسین {{عم}} می‌باشد. </ref>، اما با توجه به اینکه در این جهت، تفاوتی بین [[انبیا]] نیست - و کسی هم قائل به فرق نشده است - می‌توان دلالت این آیه را بر عصمت تمام انبیا پذیرفت<ref>از این دلیل در بحث مربوط به عصمت اهل‌بیت به تفصیل سخن خواهد رفت.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۹۲-۲۰۳.</ref>


اینکه [[خدا]] به طور مطلق امر می‌کند که از [[هدایت]] [[پیامبران]] [[پیروی]] کنیم، دلیلی است بر این مطلب که هر کار می‌کنند مطابق [[رضای خدا]] است. و از آنجا که [[ارتکاب گناه]] مورد رضای خدا نیست، پس پیامبران [[گناه]] نمی‌کنند. و در برخی [[آیات قرآن]] از [[عصیان]] و گناه به [[ضلالت]] تعبیر می‌شود. پس هرکه گناه کند هدایت نشده است: [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ * وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟ * و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟* و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمی‌ورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۰-۶۲.</ref>. [[بدیهی]] است که مراد از ضلالت به وسیله [[شیطان]] وادار نمودن [[مردم]] به گناه و [[نافرمانی خدا]] است.
=== هشتم: مطلق یا عام بودن اقتدا و هدایت ===
یکی از آیاتی که بر عصمت انبیا دلالت می‌کند، آیه 90 سوره انعام است که می‌فرماید: «{{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>. [[شیخ مفید]] تصریح می‌کند که این [[آیه]]، از [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}} و پیامبران پیشین حکایت دارد<ref>ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان مفید، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۹۶.</ref>. [[قرآن مجید]] در این مجال، پس از نام بردن تنی چند از [[پیامبران]]، از ایشان با عنوان [[هدایت]] یافتگان یاد کرده و از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اقتدا]] به آنان را خواسته است.


حاصل آن‌که [[انبیا]] به هدایت خاصّ [[الهی]] هدایت شده‌اند، طوری که هرگز گناهی نمی‌تواند در ساخت قدسی آنان [[راه]] یابد.
'''کیفیت [[استدلال]]:'''


[[اطاعت از پیامبران]] را قرآن به طور مطلق لازم دانسته است. در حالی که اگر کسی امر به گناه کند، اطاعت‌اش [[حرام]] است، پس پیامبران لزوماً به لحاظ [[قول و فعل]] از گناه مصونند. توضیح این که: [[اطاعت]] از قول و فعل و تقریر [[پیامبر]]، مصداق اَتمِّ اطاعت است و اگر پیامبر [[مرتکب گناه]] شود، از باب اطاعت از فعل او ارتکاب گناه لازم می‌شود، در حالی که ارتکاب گناه حرام است.
'''مقدمه اول''': پیامبران، هدایت یافتگان الهی‌اند و بر پایه [[آیه]] ۳۷ [[سوره زمر]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ}}<ref>«و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۷.</ref>، هرگونه [[ضلالت]] و [[انحرافی]] از [[هدایت]] یافتگان [[نفی]] شده است. در [[آیه]] ۶۲ [[سوره یس]] نیز [[گناه]]، نوعی [[انحراف]] و [[گمراهی]] شمرده شده است و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا...}}<ref>«و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمی‌ورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۲.</ref>. از ضمیمه ساختن این [[آیات]] به یکدیگر، [[عصمت پیامبران]] [[اثبات]] می‌شود<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۸.</ref>. به بیان منطقی چنین تبیین می‌گردد: [[پیامبران]] هدایت یافتگان الهی‌اند و هدایت یافتگان [[الهی]]، هرگز دچار [[لغزش]] نمی‌شوند. پس پیامبران دچار لغزش نمی‌گردند<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، به قلم جعفر الهادی، ج۴، ص۴۲۴.</ref>.


این [[دلیل]] را این گونه نیز می‌توان بیان کرد: [[قرآن]] [[اطاعت از پیامبر]] را همراه و در کنار [[اطاعت از خدا]] به طور مطلق لازم دانسته است. و اگر [[امر و نهی]] قولی و فعلی [[پیامبر]] خلاف امر و نهی [[الهی]] باشد، مکلّف دچار تناقض می‌شود، زیرا فعل خاصّی را هم [[واجب]] است انجام دهد (مثلاً امر پیامبر) و هم واجب است انجام ندهد (برحسب [[نهی]] [[خداوند]]) و این محال است. [[آیات]] در این زمینه متعدد است. در اینجا تنها به یک مورد اشاره می‌شود: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱-۳۲.</ref>.
'''مقدمه دوم''': این گونه هدایت تلازم روشنی با [[عصمت]] دارد؛ زیرا هدایت یافتگان الهی از هرگونه گمراهی به دورند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ...}}<ref>«و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۷.</ref> گناه و هرگونه لغزش در امر [[وحی]] نمونه روشن گمراهی است. نتیجه آنکه پیامبران در برابر گناه و لغزش، معصوم‌اند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۵.</ref>.<ref>ر.ک: محمد تقی مصباح، معارف قرآن: راه و راهنما‌شناسی، ص۲۱۳-۳۵۹.</ref>


در این [[آیه]]، نخست [[دوست داشتن]] [[خدا]] را مساوی [[پیروی از پیامبر]] قرار داده است، [[بدیهی]] است که خداوند [[گناه]] و [[گناهکار]] را [[دوست]] ندارد. پس هرچه پیامبر می‌کند، [[محبوب]] خدا است.
=== نهم: [[رضایت]] کامل [[خداوند]] از [[پیامبران]] ===
خداوند متعال در برخی دیگر از [[آیات قرآن کریم]]، از پیامبرانی نام می‌برد که پسندیده مطلق او هستند: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا * وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود * و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۴-۵۵.</ref>. دلالت این آیه بر [[عصمت]] [[حضرت اسماعیل]] {{ع}} بسیار روشن است؛ زیرا [[ارتکاب معصیت]] از این [[پیامبر]] با رضایت کامل خداوند از او، ناسازگار است. به دیگر بیان، وقتی کسی پسندیده تمام عیار خداوند قرار می‌گیرد که همه [[دستورات]] او را انجام داده و از همه نواهی‌اش اجتناب کرده باشد. کلمات نقل شده از نخستین [[مفسران]] درباره این [[آیات]] به ما چندان کمکی برای دستیابی به فهم [[مسلمانان]] نخستین از این آیات نمی‌کنند، اما بسیاری از [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] که به بحث درباره این آیه پرداخته‌اند، به این [[باور]] رسیده‌اند که این آیه بر صادر نشدن [[فعل قبیح]] از این [[پیامبر الهی]] دلالت دارد<ref>طبری در این باره می‌نویسد: {{عربی|محمودا فيما كلفه و به غير مقصر في طاعته}} (محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۹، ص۱۲۰). بخش دوم عبارت طبری در برخی دیگر از تفاسیر اهل سنت نیز هست. (برای نمونه ر.ک: وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۴۸۶؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۶، ص۶۳). از نظر فخر رازی نیز مرضی عندالله کسی است که موفق به انجام دادن همه طاعات در بالاترین درجه شده است (ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۱۹۹. از مفسران شیعی نیز، ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۸۰۰؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۱۲).</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳.</ref>


دیگر اینکه [[اطاعت از خداوند]] را قرین [[اطاعت پیامبر]] قرار داده است، و اطلاق آیه دالِّ بر این است که آن‌چه پیامبر می‌کند و می‌گوید همگی مطابق امر و نهی الهی است و [[نافرمانی]] در آن نیست»<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]] ص ۲۳-۲۹.</ref>.
=== دهم: دور کردن [[سوء]] و [[فحشا]] از [[پیامبران]] ===
[[خداوند متعال]] در برخی دیگر از [[آیات قرآن کریم]]، از برخی پیامبران نام می‌برد که با [[امداد الهی]] از [[گناه]] و [[پلیدی]] اجتناب کرده‌اند؛ چنان که درباره [[حضرت یوسف]] {{ع}} چنین فرموده است: {{متن قرآن|لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«...تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>. نخستین [[مفسران]] [[اسلام]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] با ارائه تفسیرهای مختلف به این [[باور]] رسیده‌اند که حضرت یوسف {{ع}} با عنایت خداوند از گناه باز داشته شد؛ چنان که [[ابن عباس]] بر این باور است که [[جبرائیل]] در هیئت [[حضرت یعقوب]] {{ع}} ظاهر و مانع از گناه یوسف {{ع}} شد، و حسن، [[سدی]]، [[مجاهد]]، [[سعید بن جبیر]]، [[قتاده]] و برخی دیگر از مفسران نخستین نیز ندای [[غیبی]] یا مشاهده تمثال حضرت یعقوب {{ع}} را بر [[لطف]] و عنایت خداوند تطبیق کرده‌اند<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۱۰۹؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۱۲۳؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۲۷؛ جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الدر المنشور، ج۴، ص۱۳.</ref>. صرف نظر از [[درستی]] یا نادرستی چنین نظریاتی، توجه به این نکته لازم است که نقل چنین دیدگاه‌هایی از مفسران صدر اسلام، می‌تواند دلیلی بر وجود آموزه بازدارندگی پیامبران از گناه، به وسیله لطف و عنایت خداوند در آن دوران باشد. افزون بر آن، دیگر [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] در دوره‌های بعد نیز بر دلالت این آیه بر [[عصمت]] و بازدارندگی پیامبران از گناه تأکید کرده‌اند<ref> ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص۱۲۱-۱۲۲؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۴؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۱، ص۵۰؛ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۴۰.</ref>. از مجموع آنچه گذشت، می‌توان به این نتیجه رسید که [[پیامبران الهی]] در پی [[امداد]] [[خداوند متعال]] از [[گناهان]] دورند، و چنین نتیجه‌ای با [[عصمت]] آنها ملازم است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳.</ref>.


== دلایل قرآنی عصمت پیامبران ==
=== یازدهم: مصطفی و خیر بودن [[پیامبران]] ===
'''[[مخلَصین]]''': دسته‌ای از [[آیات قرآن کریم]]، گروهی از [[بندگان]] [[خداوند]] را به‌عنوان "مخلَصین" معرفی می‌کنند. این [[آیات]] جزو صریح‌ترین و متقّن‌ترین آیاتی هستند که [[عصمت انبیا]] را [[اثبات]] می‌نمایند. برای [[تبیین]] دلالت این آیات بر [[عصمت]]، نخست توضیحی درباره واژه [[مخلَص]] داده، سپس خصوصیات مخلَصین در [[قرآن]] را بیان می‌کنیم.
در [[قرآن کریم]] به آیات دیگری برمی‌خوریم که پیامبران را انسان‌هایی [[برگزیده]] معرفی کرده است و آنها را از جمله «[[اخیار]]» می‌داند؛ چنان که در وصف [[ابراهیم]]، [[اسحاق]]، [[یعقوب]]، اسماعیل، [[الیسع]] و ذالکفل {{عم}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷-۴۸.</ref>. بر اساس ظاهر این آیه، [[پیامبران الهی]] یادشده، همگی برگزیده و خیر مطلق‌اند. چنین اوصافی ملازمه روشنی با [[عصمت]] آنها دارد؛ زیرا نمی‌توان [[انسان]] [[گناهکار]] را برگزیده و خیر مطلق دانست. بسیاری از [[مفسران شیعه]] و [[سنی]]، آیات مزبور را دلیلی دیگر بر عصمت پیامبران دانسته‌اند<ref>احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۳، ص۱۲۸؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۱۸؛ عبدالرحمان بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۵۷۸.</ref>؛ چنان که مرحوم [[شیخ طوسی]] «[[اصطفاء]]» را به معنای درآوردن امر [[خالص]] از یک شیء دانسته است. از این‌رو، پیامبران انسان‌هایی برگزیده و خالص‌اند، و دیگران کدر<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۵۷۱-۵۷۲. نیز ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۹۹؛ احمد بن ابی اسعد رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، ج۸، ص۳۵۶.</ref>.از سوی دیگر [[فخر رازی]] نقل می‌کند که [[علما]] از این [[آیه]] [[عصمت انبیا]] را ثابت کرده‌اند و در مقام [[استدلال]] به این آیه، به این [[باور]] رسیده‌اند که واژه «خیر» به طور مطلق بر خیر و خوب بودن [[پیامبران]] دلالت می‌کند، و چنین اطلاقی دلیل بر [[عصمت پیامبران]] است<ref> {{عربی|لانه تعالى حكم عليهم بكونهم اخيارا على الاطلاق و هذا يعم حصول الخيرية في جميع الافعال والصفات بدليل صحة الاستثناء و بدليل دفع الاجمال}}؛ (محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۱۸۹).</ref>. اینکه فخر رازی این استدلال را به علما نسبت می‌دهد، خود نشان جایگاه محکم این آیه در [[اثبات عصمت پیامبران]] است. همین نکته سبب می‌شود تا بتوان مدعی شد که اگرچه از [[مفسران]] نخستین [[اسلام]] که معاصر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بوده‌اند، [[تفسیری]] از این آیه در [[اختیار]] ما نیست، معنای لغوی و [[عرفی]] آن قرینه‌ای است که نشان می‌دهد [[مسلمانان]] نخستین نیز چنین برداشتی داشته‌اند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۵۷-۶۳.</ref>.


[[قرآن کریم]]، بعضی از [[انسان‌ها]] را مُخلِص - به صیغه اسم فاعل - خوانده است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ}} «اوست که شما را در خشکی و دریا می‌گرداند تا چون در کشتی‌ها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتی‌ها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شده‌اند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره یونس، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}} «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}} «ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستاده‌ایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب می‌داری بپرست. ترجمه قرآن ۴۹۸» سوره زمر، آیه ۲؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}} «بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌دارم بپرستم» سوره زمر، آیه ۱۱؛ {{متن قرآن|قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي}} «بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب می‌دارم، می‌پرستم» سوره زمر، آیه ۱۴.</ref> و برخی دیگر را با عنوان "[[مخلَص]]" - به صیغه اسم مفعول - مورد [[مدح]] و [[ستایش]] قرار می‌دهد.
=== دوازدهم: آیاتی که بر [[عصمت]] فرشته وحی دلالت دارند ===
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۱۹ ـ ۲۲۱.</ref>.


"مخلِصین" انسان‌های والایی هستند که کارهایشان را برای [[خداوند]] و در پر تو [[تبعیت]] از [[فرامین]] او انجام داده و هر شائبه غیر [[الهی]] را از دامن [[زندگی]] خویش زدوده‌اند؛ به طوری که [[عبودیت]] [[حق تعالی]] در همه حرکات و سکنات آنها تجسّم یافته است. اما "[[مخلَصین]]" به معنی "[[خالص]] شده‌ها" است؛ انسان‌هایی که خداوند آنها را خالص کرده و خودش [[پاکی]] و [[خلوص]] آنها را ضمانت نموده است<ref>الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ ج۳، ص۲۲؛ روح‌المعانی، ج۲۳، ص۲۲۸. </ref>. این مرتبه و موقعیت والای [[معنوی]]، بسیار بالاتر از [[مقام]] مخلِصین می‌باشد و هر کسی [[شایستگی]] بهره‌مندی از آن را ندارد. می‌توان گفت که از دیدگاه [[اسلام]]، عالی‌ترین و والاترین مرتبه کمال [[آدمی]] همین مرتبه است. به نظر می‌رسد که اصطلاح "مخلَص" در [[قرآن کریم]] تقریباً معادل همان اصطلاح "[[معصوم]]" می‌باشد<ref>الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۱۴۲؛ رسالة فی‌السیر و السلوک، ص۲۷؛ راهنما‌شناسی، ص۱۰۷؛ جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۴۵؛ امام‌شناسی، ج۱، ص۴۹. </ref>. برای آشنایی بیشتر با این [[مقام معنوی]] و اوصاف بهره‌مندان از این [[عنایت الهی]]، به طور خلاصه به بیان ویژگی‌های آنها در قرآن کریم می‌پردازیم. در [[آیات قرآن]] مجموعاً سه<ref>برخی با تمسک به آیه ۱۲۸ زمر ویژگی چهارمی نیز برای مخلَصین ذکر نموده‌اند و آن عبارت است از اینکه «از محاسبه محشر آفاقی و حضور در آن عرصه معاف و فارغ‌اند». ر.ک: رسالة فی السیر والسلوک، ص۲۷.</ref> ویژگی برای [[مخلَصین]]، ذکر شده است:
== پرسش مستقیم ==
# '''[[مصونیت]] از اغرائات و تسویلات [[شیطانی]]''': {{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>.
{{پرسش‌های وابسته}}
# '''برخورداری از [[رحمت]] غیر متناهی [[خداوند]]''': {{متن قرآن|وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و جز (برای) آنچه کرده‌اید کیفر نمی‌بینید * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.
# [[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# '''[[شایستگی]] توصیف خداوند''': {{متن قرآن|سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«پاکا که خداوند است از آنچه وصف می‌کنند * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۱۵۹-۱۶۰.</ref>
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
 
از آنجا که مخلَصین را خود خداوند [[خالص]] نموده و غیر خود را از [[فکر]] و [[دل]] آنان بیرون رانده است و فقط [[خدا]] را می‌شناسند و می‌بینند و دیگران را هم به واسطه او می‌شناسند، اگر در [[ضمیر]] و [[نهان]] دل خویش، خداوند را توصیف نمایند، او را آن‌گونه که مناسب با [[ساحت]] [[قدس]] [[الهی]] است، می‌ستایند. و اگر هم با [[زبان]] و الفاظ به توصیف او بپردازند - چون الفاظ از بیان حقایق، قاصرند - به [[قصور]] بیان خود معترفند. از این رو [[پیامبر گرامی اسلام]] - که پیشوای مخلَصین است - به [[خداوند متعال]] عرض می‌کند: {{عربی|لا أحصی ثناء علیک. انت کما اثنیت علی نفسک}}<ref>المیزان، ج۱۷، ص۱۷۴. </ref>؛ توان [[ستایش]] تو را [آنگونه که سزاوار توست] ندارم؛ تو همچنانی که خود خویشتن را ستوده‌ای.
 
با دقّت در این [[آیات]] که ویژگی‌های [[بندگان]] [[مخلَص]] خداوند را برمی‌شمرند، مخصوصاً با توجه به مصونیت و [[امنیت]] آنان از تسویلات [[شیطان]]، روشن می‌شود که "مخلَصین" انسان‌هایی هستند که از هر گونه [[گناه]] و [[لغزش]] و خطایی معصومند؛ زیرا اینان در عالم، جز تجلیات [[ذات اقدس خداوند]] را نمی‌بینند و در همه جا و همه وقت تنها [[محبوب]] خویش را می‌نگرند و او را حاضر و ناظر بر تمامی امور می‌یابند و جز خواسته او خواهشی ندارند. از این رو هر گاه [[شیاطین]] بخواهند به نحوی در اینان تأثیر گذاشته، آنان را از ذکر و [[یاد خدا]] [[غافل]] کنند، موفق نخواهند شد.
 
اما اینکه چه کسانی به این [[مقام]] [[دست]] یافته و از این [[موهبت الهی]] برخوردارند، باید گفت: [[شناخت]] آنها برای ما امکان ندارد و تنها [[خداوند]] است که می‌داند چه کسی را [[خالص]] گردانیده است. اما به طور [[قطع]] می‌توان گفت که انبیای عظام، جزو این گروه هستند. زیرا:
 
'''اولاً''': [[پیامبران]] [[برترین]] [[انسان‌ها]] هستند، و اگر آنها از این موقعیت و [[منزلت]] والای [[معنوی]] برخوردار نباشند، کس دیگری به [[یقین]] نمی‌تواند به آن مقام دست یابد.
 
'''ثانیاً''': [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]]، عده‌ای از [[انبیا]] را نام برده و آنها را به صفت والای "[[مخلَص]]" توصیف کرده است، مثلاً: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۷.</ref>. {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>. {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.
 
در این [[آیه شریفه]]، [[دلیل]] اعطای [[الطاف]] خاص [[الهی]] به [[حضرت یوسف]] مخلَص بودن ایشان دانسته شده است<ref>ر.ک: المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹-۱۳۰. </ref>. یعنی، از آنجا که [[یوسف]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] [[خداوند]] بود، توانست از آن شرایط استثنایی [[پاک]] و [[طاهر]] بیرون آید و حتی برای یک لحظه هم [[فکر گناه]] را در سر نپروراند. پس "[[مخلَصین]]" - که [[قدر]] [[متقین]] از آنها انبیای عظامند - افرادی هستند که خداوند آنها را برای خود پاک و [[پاکیزه]] گردانیده است؛ از این رو، [[شیطان]] هیچ‌گونه تسلّطی در [[گمراه]] ساختن آنان ندارد.
 
'''مطهَّرین''': دسته‌ای دیگر از [[آیات قرآنی]] که بر [[عصمت عملی]] [[انبیا]] دلالت دارند، آیاتی هستند که گروهی از [[انسان‌ها]] را به‌عنوان "[[مطهرین]]" معرفی کرده و ویژگی‌هایی برای آنان بیان نموده‌اند. از جمله اینکه مطهرین افرادی هستند که با [[حقیقت]] و [[روح]] [[قرآن]] در تماس و با [[لوح محفوظ]] در ارتباطند: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است * در نوشته‌ای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.</ref>. [[قرآن کریم]]، [[حضرت مریم]]{{س}} را به این صفت ستوده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>
 
همچنین در [[سوره احزاب]]، درباره [[اهل‌بیت]]{{عم}} می‌خوانیم: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>
 
از این [[آیه]] می‌توان عصمت عملی انبیا را استفاده نمود. نحوه دلالت آن با دقّت در چند نکته روشن می‌شود:
# واژه "[[مطهر]]" اسم مفعول باب تفعیل می‌باشد که غالباً کاربرد این باب، برای متعدی ساختن فعل است. {{عربی|طهر الله فلاناً}}، یعنی خداوند فلان شخص را پاک گردانید. بنابراین "مطهَّر" یعنی پاک گردانیده شده.
# نه تنها [[تطهیر]] یاد شده در [[آیه]]، مقیّد و منحصر به مورد خاصی نشده، بلکه با "مفعول مطلق تأکیدی" (تطهیراً) تأکید شده است. بنابراین {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} به معنای آن است که [[خداوند]] ایشان را از هرگونه [[آلودگی]] و [[پلیدی]] پیراسته است، پس می‌توان نتیجه گرفت که "مطهَرین" همان "[[معصومین]]" می‌باشند؛ زیرا منظور از [[عصمت]]، [[عنایت ویژه]] [[الهی]] به [[تطهیر]] و [[پاکی]] گروهی از انسان‌هاست. (البته به گونه‌ای که [[اختیار]] از آنها سلب نمی‌شود)<ref>راهنما‌شناسی، ص۱۰۹-۱۱۱.</ref>.
# هر چند [[آیه تطهیر]] از بین [[پیامبران]]، فقط [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را به "دلالت مطابقی" شامل است<ref>زیرا، چنان‌که خواهد آمد، منظور از اهل بیت، پیامبر گرامی اسلام، علی، فاطمه، حسن و حسین{{عم}} می‌باشد. </ref>، اما با توجه به اینکه در این جهت، تفاوتی بین [[انبیا]] نیست - و کسی هم قائل به فرق نشده است - می‌توان دلالت این آیه را بر عصمت تمام انبیا پذیرفت<ref>از این دلیل در بحث مربوط به عصمت اهل‌بیت به تفصیل سخن خواهد رفت. </ref>.


'''[[عهد الهی]]''': در فصل پیشین برای [[اثبات عصمت]] [[اعتقادی]] انبیا، به آیه‌ای از [[سوره بقره]] [[استدلال]] نمودیم که می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
== پرسش‌های وابسته ==
 
{{پرسش‌های وابسته}}
در آنجا گفتیم با توجه به اینکه [[قرآن]]، [[مشرک]] را "[[ظالم]]" می‌نامد، چنین شخصی [[شایستگی]] عهده‌دار شدن [[منصب]] [[نبوت]] را ندارد. از این آیه می‌توان [[عصمت عملی پیامبران]] را نیز استفاده نمود. این استدلال بر پایه چند مقدمه [[استوار]] است:
# [[آیه ۹۰ سوره انعام چگونه بر عصمت پیامبران در رفتار و گفتار دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
 
# [[آیه ۶۴ سوره نساء چگونه بر عصمت پیامبران در رفتار و گفتار دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# همچنان که پیشتر یادآور شدیم، منظور از "عهد الهی" منصب‌ها و سمت‌هایی است که از [[ناحیه]] خداوند برای اغراض خاصی به پاره‌ای از [[بندگان]] [[شایسته]] عطا می‌شود. بنابراین، عهد الهی یک عنوان کلی و فراگیر است که دامنه‌ای فراتر از نبوت و [[امامت]] دارد؛ هر چند [[قدر]] متّیقن از آن، [[مقام]] [[پیامبری]] و [[جانشینی پیامبر]] است.
# [[آیه ۸۳ سوره ص چگونه بر عصمت پیامبران در رفتار و گفتار دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# استعمال قرآنیِ واژه "[[ظلم]]" و مشتقات آن به مراتب گسترده‌تر از کاربرد عرفی و لغوی آن می‌باشد. این لغت در کاربردهای عرفی، بیشتر در مواردی که شخصی به حقوقِ انسان‌های دیگر و یا حیوانات [[تجاوز]] نماید، استعمال می‌شود. امّا در استعمالات [[قرآنی]]، هم در مورد [[ظلم به خویشتن]] و و هم در مورد [[ظلم]] به [[حقوق]] دیگران و هم در مورد [[ظلم به خداوند]] - که [[شرک]] بارزترین مصداق آن می‌باشد- به کار رفته است<ref>برای نمونه ر.ک: {{متن قرآن|وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ}} «و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید» سوره بقره، آیه ۵۱؛ {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}} «اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}} «ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کرده‌ایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴؛ {{متن قرآن|فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}} «پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند» سوره آل عمران، آیه ۹۴؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا}} «خداوند همسنگ ذرّه‌ای ستم نمی‌ورزد و اگر (آن ذرّه) کاری نیک باشد آن را دو چندان می‌کند و از سوی خود پاداشی سترگ می‌دهد» سوره نساء، آیه ۴۰؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}} «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷؛ {{متن قرآن|قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} «گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۲۳؛ {{متن قرآن|قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ}} «گفت: پناه بر خداوند که جز آن کس را بگیریم که کالای خویش را نزد او یافته‌ایم زیرا آنگاه ستمگر خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۷۹.</ref>. به‌طور کلی می‌توان معنای این واژه را در [[قرآن]]، مساوی با "[[عصیان]]" و "[[ارتکاب گناه]]" دانست. از این رو "[[ظالم]]" در اصطلاح و کاربرد قرآن به معنای "[[گناهکار]]" است<ref>راهنما‌شناسی، ص۱۱۳-۱۱۴. </ref>.
# [[آیه ۲۱ سوره احزاب چگونه بر عصمت پیامبران در رفتار و گفتار دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# با توجه به مطالبی که در فصل پیشین درباره "مشتقات" گذشت، روشن می‌شود که "ظالم" منحصر در کسی که فعلاً گنه‌کار باشد، نیست؛ بلکه اگر کسی - هر چند در یک لحظه از [[عمر]] خویش - به گناهی [[آلوده]] شده باشد، عنوان ظالم او را نیز شامل می‌گردد.
# [[آیه ۱۲۴ سوره بقره چگونه بر عصمت پیامبران در رفتار و گفتار دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
 
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
بنابراین، [[پیامبران]] پیش و پس از [[تصدی]] [[مقام نبوت]]، نباید به گناهی ([[صغیره]] یا [[کبیره]]) آلوده باشند.
 
'''[[اطاعت]] و [[عصمت]]''': [[قرآن مجید]] [[هدف]] از [[برانگیختن]] پیامبران را [[فرمانبرداری]] [[مردم]] از آنان می‌داند: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>
 
از این [[آیه]] - که اطاعت مطلق از پیامبران را بر مردم لازم می‌شمارد - بسیاری از [[مراتب عصمت]] [[انبیا]] استفاده می‌شود. پیشتر چگونگی دلالت آیه را بر عصمت در [[مقام]] تلقی و [[ابلاغ]] باز گفتیم. اینک نحوه دلالت آن را بر عصمت از [[معاصی]] با ذکر چند مقدمه، بیان می‌کنیم<ref>ر.ک: المیزان، ج۲، ص۱۳۷؛ ج۴، ص۴۰۴؛ امام‌شناسی، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵؛ راهنما‌شناسی، ص۱۱۱-۱۱۲. </ref>:
# [[کردار]] و گفتار، هر دو وسیله رسانیدن [[پیام]] و ارائه [[اندیشه]] و [[افکار]] [[انسان]] می‌باشند؛ بلکه تأثیر کردار در [[تبلیغ]] یک اندیشه به مراتب بیشتر از گفتار می‌باشد. بنابراین، همچنان که سخن و گفتار شخص، [[شایستگی]] آن را دارد که مورد [[اطاعت]] و [[پیروی]] قرار گیرد، عمل او نیز چنین است.
# هرگونه [[معصیت]] و [[نافرمانی]] از [[دستورات]] [[خداوند]]، خلاف [[حق]] و رضای خداوند است؛ ازاین‌رو، مورد [[اذن]] و [[اراده تشریعی]] [[الهی]] نیست؛ زیرا اذن<ref>برای آگاهی از معنا و حقیقت «اذن الهی» ر.ک: معارف قرآن، ص۱۹۵-۱۹۹. </ref> و [[اراده خداوند]] به [[باطل]] تعلق نمی‌گیرد.
# به دلالت صریح [[آیه]]، اذن و اراده تشریعی خداوند به اطاعت و پیروی بی‌چون و چرا و [[تبعیت]] مطلق از تمامی گفتار و کردار [[انبیا]] تعلق گرفته است؛ به عبارت دیگر، [[اطاعت از پیامبران]] مقیّد و مشروط به هیچ قید و شرطی نشده است.
 
نتیجه آن می‌شود که انبیا هیچ‌گونه معصیتی را اعم از [[کبیره]] و [[صغیره]]، مرتکب نمی‌شوند؛ که اگر جز این باشد اراده خداوند به باطل تعلق گرفته است! افزون بر آن، اگر از [[پیامبران]] گناهی سرزند، لازم می‌آید که هم در مورد [[بغض]] و [[نهی]] خداوند باشد و هم در مورد [[حبّ]] و امر او؛ زیرا به دلالت آیه، [[اذن خداوند]] به آن تعلق گرفته است، پس باید مورد حبّ و امر او باشد. و از طرف دیگر، [[ارتکاب گناه]] و معصیت موجب بغض و مورد [[نهی الهی]] است. یعنی [[اجتماع]] [[امر و نهی]]، و حبّ و بغض در شیء واحد و از جهت واحد، لازم می‌آید؛ که از محالات است.
 
[[آیات]] دیگری نیز وجود دارند که تبعیت مطلق از [[پیامبر گرامی اسلام]] را، به‌عنوان [[اسوه حسنه]]، [[واجب]] دانسته است. با توجه به این آیات، [[عصمت]] پیامبر گرامی اسلام را می‌توان به‌آسانی [[اثبات]] کرد. عصمت سایر انبیا را هم می‌توان از آنها استفاده نمود. چون روشن است که [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} خصوصیتی در این، زمینه نداشته، سایر [[انبیا]] در این ویژگی با او شریکند. به چند نمونه از این [[آیات]]<ref>هر چند هر یک از این آیات، خود دلیلی جداگانه بر عصمت پیامبر می‌باشند (همچنان که برخی، آنها را به‌عنوان دلایل مستقل ذکر کرده‌اند. ر.ک: بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج۲، ص۸۴-۸۵؛ تفسیر فخر رازی، ج۳، ص۴۶۳) امّا از آنجا که همه آنها دارای مضمونی قریب به یکدیگرند. ما همه آنها را تحت یک عنوان بررسی می‌نماییم.</ref>، اشاره می‌کنیم:
# {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. این [[آیه]]، مهر [[تأیید]] بر تمامی [[افکار]] و [[اعمال]] و [[گفتار پیامبر]] زده، او را به‌عنوان نمونه اعلا و الگوی کامل [[انسانیت]] معرفی می‌نماید. به عبارت دیگر، [[تأسی]] و [[تبعیت]] از [[کردار]] و گفتار او را، از لوازم [[رسالت]] آن [[حضرت]] می‌داند.
# {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱-۳۲.</ref>. در این آیه، شرط [[رضایت‌مندی]] و [[محبت]] [[خداوند]]، تبعیت و [[فرمانبرداری]] مطلق از [[پیامبر]] قلمداد شده است.
# در آیه‌ای دیگر، سرانجام سخت و دردناکِ کسانی را که از پیامبر [[پیروی]] نکرده‌اند، باز چنین می‌گوید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ<ref>لغت «مشاقه» از ریشه «شقّ» گرفته شده است که قسمت جدا شده از یک چیز را می‌گویند، بنابراین «مشاقّه» و «شقاق» با کسی، یعنی در مسیری غیر او واقع شدن. و این، کنایه از مخالفت و تبعیت نکردن از او می‌باشد. پس «مشاقة الرسول» یعنی مخالفت با پیامبر. ر.ک: المیزان، ج۵، ص۸۲. </ref> الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامی‌نهیم و وی را به دوزخ می‌افکنیم و این بد پایانه‌ای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref>
# {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. در [[آیه شریفه]]، [[اطاعت خداوند]] در [[اطاعت از پیامبر]] دانسته شده است؛ چنان‌که خود [[حضرت]] -طبق روایتی در [[الدرالمنثور]] - به این [[آیه]] اشاره کرده و بر [[وجوب اطاعت]] از خود و [[امامان]]، چنین [[احتجاج]] نمودند: {{متن حدیث|فَقَالَ: يَا هَؤُلَاءِ ألستم تعلمُونَ أَنِّي رَسُول الله إِلَيْكُم قَالُوا: بلَى قَالَ: ألستم تعلمُونَ أَن الله أنزل فِي كِتَابه أَنه من أَطَاعَنِي فقد أطَاع الله قَالُوا: بلَى نشْهد أَنه من أطاعك فقد أطَاع الله وَإِن من طَاعَته طَاعَتك قَالَ: فَإِن من طَاعَة الله أَن تطيعوني وَإِن من طَاعَتي أَن تطيعوا أئمتكم وَإِن صلوا قعُودا فصلوا قعُودا أَجْمَعِينَ}}<ref>المیزان، ج۵، ص۱۷-۱۸. </ref>؛
 
[[پیامبر اکرم]]{{صل}}] فرمود: ای [[مردم]]! آیا نمی‌دانید که من [[فرستاده خدا]] به سوی شمایم؟ گفتند: آری. فرمود: آیا خبر دارید که [[خداوند]] در کتاب خود مقرر فرموده که هرکس مرا [[اطاعت]] کند [[خدا]] را اطاعت نموده است؟ گفتند: آری. [[گواهی]] می‌دهیم که هر کس که [[فرمان]] تو را برد، خدای را اطاعت کرده است، و اینکه از [لوازم] [[اطاعت خدا]]، اطاعت از شماست. [[[پیامبر]]{{صل}}] فرمود: [آری] از [لوازم] [[اطاعت خدا]] این است که از من [[فرمانبرداری]] کنید. و از [لوازم][[اطاعت]] من این است که از پیشوایانتان [[فرمان]] ببرید. [به نحوی که] اگر نشسته [[نماز]] خواندند، همه نشسته بخوانید.
 
مرحوم [[علامه طباطبایی]] پس از [[نقل روایت]] می‌فرمایند: این [[سخن پیامبر]] که "اگر نشسته نماز خواندند..." کنایه از این است که باید [[تبعیت]] کامل از آنها داشته باشید<ref>المیزان، ج۵، ص۱۸. </ref>.
 
'''[[هدایت]] و [[عصمت]]''': پاره‌ای از بزرگان با پیوست آیاتی چند از [[قرآن]]، برآنند که هدایت‌یافتگی [[انبیا]] را [[دلیل عصمت]] آنان شمارند<ref>ر.ک: المیزان، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۶؛ الالهیات، ج۳، ص۱۷۸-۱۷۹؛ امام‌شناسی، ج۱، ۶۷-۶۸. </ref>. به این بیان که: [[خداوند متعال]] در [[سوره انعام]] بعد از آنکه نام هجده تن از انبیا را ذکر می‌کند، آنان را به‌عنوان بهره‌مندان از [[هدایت الهی]]، مورد [[مدح]] و [[ستایش]] قرار داده، می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ...}}<ref>«این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>.
 
سپس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را مورد خطاب قرار داده، می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>
 
تا اینجا معلوم شد که به تصریح [[قرآن کریم]]، تمامی [[پیامبران]] از [[هدایت ویژه]] [[خداوند]] برخوردارند. از طرفی، قرآن کریم در [[آیات]] دیگری - که خصوصیات و ویژگی‌های [[راه]] یافتگان به هدایت الهی را بیان کرده است- یکی از ویژگی‌های آنان را دوری از [[ضلالت]] و [[گمراهی]] می‌داند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ...}}<ref>«و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت» سوره زمر، آیه ۳۷.</ref>؛
 
پس مهتدیان به هدایت الهی از هرگونه ضلالتی در امانند. اما در آیه‌ای دیگر مراد قرآن از "ضلالت" چنین بیان شده است: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ * وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟ * و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟ * و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمی‌ورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۰-۶۲.</ref>.
 
پس، [[قرآن کریم]] [[ضلالت]] را در [[معصیت]] و [[نافرمانی]] از [[خداوند]] می‌داند و هر گناهی را گمراهی‌ای می‌شمارد که در اثر [[فریب]] [[شیطان]]، حاصل شده است.
 
از انضمام این [[آیات]] به یکدیگر چنین برمی‌آید که چون [[پیامبران]] راه‌یافتگان به [[هدایت]] الهی‌اند، هیچ موجودی [[قادر]] به [[گمراه کردن]] آنان نیست، قهراً هیچ‌گونه معصیتی، چه [[کبیره]] و چه [[صغیره]]، از ایشان سر نمی‌زند<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۹۲-۲۰۳.</ref>.
 
==دلیل‌های [[نقلی]] [[عصمت]] ([[آیات قرآن]])==
علاوه بر [[دلیل‌های عقلی]]، دلیل‌هایی دیگر از آیات قرآن و [[روایات]] مبنی بر [[لزوم عصمت]] حجت‌های الاهی اقامه شده است که در این بخش به بررسی آیات قرآن، و پس از آن به روایات در این باره می‌پردازیم.
===[[آیات]] [[عصمت انبیاء]]===
این دسته از آیات خود بر چند گونه‌اند که هر کدام به طور جداگانه بررسی می‌شود.
 
====آیاتی که به [[حقیقت عصمت]] دلالت دارند====
در این‌گونه از آیات، [[سلطه]] [[شیطان]] بر [[بندگان]] [[برگزیده]] الاهی [[نفی]] شده است.
[[خدای تعالی]] خطاب به شیطان می‌فرماید:
{{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>.
شیطان با راه‌های گوناگونی [[بندگان خدا]] را [[اغوا]] می‌کند و دامنه اغواگری او بسیار وسیع است. او برای [[گمراه]] ساختن همگان می‌کوشد و جهت اغوای هر کس راهی متناسب می‌جوید.
در عصر [[شیخ انصاری]] فردی محترم از [[حوزه علمیه نجف]]، [[ابلیس]] را در [[عالم رؤیا]] [[مشاهده]] کرد در حالی که ریسمان‌ها و زنجیرهای متعددی با ضخامت‌های گوناگون در دست او بود. وی از ابلیس درباره آنها پرسید. او گفت: این ریسمان‌ها و زنجیرها را به گردن افراد مختلف انداخته، آنان را به سوی [[گناه]] می‌کشانم. پرسید گوناگونی آنها از چه رو است و آن زنجیر بسیار ضخیم که پاره است برای کیست؟
 
ابلیس گفت: آن برای شیخ انصاری بود. دیشب آن را بر گردن وی انداخته مقداری به دنبال خود کشیدم؛ اما شیخ [[مقاومت]] کرد و زنجیر پاره شد.
آن شخص پس از [[بیداری]] نزد شیخ رفت و ضمن بازگو کردن رؤیای خود از [[حقیقت]] ماجرا پرسید. شیخ اندکی درنگ کرد و گفت: دیشب جهت تهیه دارو برای [[خانواده]] به مقداری [[پول]] نیازمند شده بودم. خودم پولی نداشتم؛ اما مقداری از [[وجوهات]] در اختیارم بود. با خود [[فکر]] کردم که امشب در آن [[اموال]] [[تصرف]] کنم و فردا آن را جایگزین می‌سازم. با این [[فکر]] به طرف محل نگهداری [[سهم امام]] رفتم؛ اما در بین راه متنبّه گشتم و با خود گفتم چه تضمینی است که من تا فردا زنده باشم، در نتیجه از [[تصرف]] در [[وجوهات]] صرف نظر کرده، بازگشتم.
 
رؤیای آن شخص بیانگر این [[حقیقت]] است که [[ابلیس]] از [[گمراه]] ساختن هیچ شخصی - در هر رتبه و مقامی که باشد - نا [[امید]] نیست و برای همگان نقشه دارد. اما در [[آیه]] مورد بحث، [[خداوند]] [[سلطه]] [[شیطان]] را از [[بندگان]] خود به کلّی [[نفی]] می‌کند. اضافه «عباد» به خداوند در آیه به صورت حمل شایع صناعی است؛ یعنی شیطان بر کسانی که به حقیقت [[بنده]] [[خدا]] هستند هرگز [[تسلط]] ندارد و هیچ اثری در آنها نخواهد داشت، نه اثری که موجب [[ارتکاب معصیت]] شود و نه اثری که باعث [[سهو]] و [[نسیان]] و [[خطا]] گردد.
{{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ}} نکره در [[سیاق]] نفی و مفید عموم است؛ در نتیجه هرگونه [[سیطره]] و تصرف شیطان به هر نحوی از انحاء از بندگان [[حقیقی]] خداوند منتفی است. [[خدای تعالی]] در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:
{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست * چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۹۹-۱۰۰.</ref>.
 
در این آیه نیز تسلط شیطان بر بندگان [[واقعی]] خداوند نفی شده است، در نتیجه این دو آیه بر [[حقیقت عصمت]] دلالت دارند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۷۴.</ref>
 
====آیاتی که بر اصطفای [[انبیاء]] دلالت می‌کنند====
بر اساس برخی [[آیات]]، [[خداوند متعال]] تعدادی از بندگان را از میان [[خلق]] [[گزینش]] می‌کند و آنها را برای خود [[خالص]] می‌گرداند. گزینش و خالص گردانیدن خداوند به روشنی بر [[عصمت]] و [[پاکی]] این بندگان دلالت دارد. خدای تعالی در [[سوره انعام]]، از فضل و [[برتری]] [[پیامبران]] سخن گفته و در مورد ایشان می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۷.</ref>.
و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:
{{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا}}<ref>«آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل‌اند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم» سوره مریم، آیه ۵۸.</ref>.
در آیه‌ای دیگر [[گزینش]] این دسته از [[بندگان]] را مستند به [[علم]] الاهی دانسته، می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref>.
 
[[خداوند]] در [[سوره]] «ص»، [[انبیاء]] را تنها [[بنده]] خود معرفی می‌کند و آنان را به خویش نسبت می‌دهد و می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ.... * وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ... * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن... * و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن... * و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۱-۴۷.</ref>
و درباره [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>.
 
آن‌گاه از زبان [[شیطان]] در مورد این بندگان [[برگزیده]] و [[خالص]] شده می‌فرماید:
{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>
و در مورد [[حضرت یوسف]] نیز می‌فرماید:
{{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.
حاصل آنکه بر اساس این گروه از [[آیات]]، [[پیامبران]] را [[خدا]] [[گزینش]] می‌کند و آنها را به خود نسبت داده و تنها [[بنده]] خویش می‌داند. این [[بندگان]] را [[خالص]] می‌گرداند و آنان را از [[بدی]] و [[فحشا]] و اغوای [[شیطان]] [[محافظت]] می‌کند و این همان معنای [[عصمت]] است؛ یعنی [[خداوند]] هر گونه [[سهو]] و [[نسیان]]، [[خطا]] و [[معصیت]] را از بندگان [[برگزیده]] و خالص شده خود [[نفی]] می‌کند<ref>نکته دیگری که از این آیه به دست می‌آید، برگردانیدن و انصراف سوء از پیامبران است که خود نیز قرینه‌ای بر تأیید نظریه ما در معنای «عصمت» است. همان طور که در بحث معنای «عصمت» گذشت، از نظر ما، معنای «مسک» برای واژه «عصم» مناسب‌تر از «منع» است و مؤید این سخن همین آیات است.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۷۶.</ref>
 
====آیه‌ای که بر [[وجوب اطاعت]] از [[رسولان]] دلالت می‌کند====
[[خدای تعالی]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
«ما» ی نفی به همراه «الا» ی استثناء بر [[حصر]] دلالت دارد. علاوه بر آن [[اطاعت]] از رسولان در این [[آیه]] به صورت مطلق بیان شده است. پس [[بندگان خدا]] باید در همه حال از [[اوامر و نواهی]] و بلکه از [[سکوت]] و فعل رسولان [[تبعیت]] کنند. افراد دیگری هم به [[اذن]] و [[دستور خداوند]] [[مطاع]] هستند؛ اما دایره اطاعت از ایشان محدود است، نه مطلق. به عنوان مثال [[خداوند]] [[بندگان]] را به [[نیکی به پدر و مادر]] [[فرمان]] می‌دهد<ref>{{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا}} «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref>. اما در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا}}<ref>«و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر» سوره لقمان، آیه ۱۵.</ref>.
 
به همین ترتیب [[اطاعت]] از دیگران [[مقید]] است؛ اما اطاعت از [[انبیاء]] «مطلق» است و «[[عصمت]]» نیز لازمه اطاعت مطلق است. این موضوع را تمامی عقلاء پذیرفته‌اند. [[فخر رازی]] در این باره می‌نویسد:
{{عربی|الآية دالة على أن الأنبياء{{عم}} معصومون عن المعاصي و الذنوب لأنها دلت على [[وجوب]] طاعتهم مطلقاً، فلو أتوا بمعصية لوجب علينا الإقتداء بهم في تلك المعصية فتصير تلك المعصية واجبة علينا، و كونها معصية يوجب كونها محرمة علينا، فيلزم توارد الإيجاب والتحريم على الشيء [[الواحد]] وإنه محال}}؛
[[آیه]] دلالت دارد که انبیاء{{عم}} از معصیت‌ها و [[گناهان]] [[معصوم]] هستند؛ زیرا که بر وجوب [[طاعت]] ایشان به طور مطلق دلالت دارد. پس چنانچه [[پیامبران]] معصیتی بیاورند، بر ما [[واجب]] است که در آن [[معصیت]] به آنان [[اقتدا]] کنیم و انجام آن معصیت بر ما نیز واجب می‌شود. از سوی دیگر، معصیت بودن آن موجب [[حرام]] بودن آن است، در نتیجه لازم می‌آید وجوب و [[حرمت]] بر یک امر بار شود، در صورتی که [[اجتماع]] [[امر و نهی]] در یک شیء واحد محال است.
البته فخر رازی تنها [[عصمت از معصیت]] را مطرح می‌کند؛ اما برای [[وجوب اطاعت]] مطلق، [[عصمت]] از [[سهو]] و [[نسیان]] و [[خطا]] نیز لازم است؛ زیرا فرقی نمی‌کند که [[معصیت]] شخص [[واجب الاطاعه]] ما را از مسیر [[منحرف]] سازد، یا سهو و نسیان و خطای وی؛ در هر صورت نتیجه واحد است. پس لازم است که شخص [[واجب]] الإطاعه علاوه بر معصیت، از خطا و سهو و نسیان نیز [[معصوم]] باشد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۷۹.</ref>
 
====[[آیات]] تأسّی به [[انبیاء]]====
[[خدای تعالی]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.
و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:
{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست،» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>.
در این دو [[آیه]]، [[اسوه]] بودن [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} به صورت مطلق بیان شده است. اسوه بودن به نحو اطلاق همانند [[وجوب اطاعت]] مطلق نیاز به عصمت دارد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۰.</ref>
 
====آیاتی که بر [[حجیّت]] [[پیامبران]] دلالت می‌کنند====
[[خداوند سبحان]] در [[سوره نساء]]، از پیامبران خود یاد می‌کند و خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید:
{{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.
روشن است که اگر [[بشارت دهنده]] و ترساننده در اموری که باید [[بشارت]] دهد و یا لازم است که [[مردم]] را از آن بر [[حذر]] داشته و بترساند، دچار سهو، خطا و نسیان شود و یا به [[دروغ]] و از سر [[معصیت بندگان]] را به [[اشتباه]] اندازد، در این صورت [[خداوند]] هرگز نمی‌تواند از [[بندگان]] در آن امور بازخواست کند؛ زیرا در صورت [[مؤاخذه]] بندگان، آنان در مقابل خداوند [[حجت]] دارند و می‌توانند در مورد [[عمل ناشایست]] خود به خطاء، سهو، نسیان و یا معصیت فرستاده او [[احتجاج]] و استناد کنند.
بنابراین کسی که از سوی خداوند [[وظیفه]] دارد به [[نیکوکاران]] بشارت دهد و بدکاران را بترساند، باید در معرفی [[نیک]] و بد دچار [[سهو]]، [[خطا]] و [[نسیان]] نشود و یا از سر [[معصیت بندگان]] را به [[نافرمانی خداوند]] نخواند؛ در غیر این صورت وی هرگز صلاحیت [[حجت]] بودن، [[بشارت]] دادن و [[ترسانیدن]] را نخواهد داشت و همان طور که اگر یک [[مرجع]] [[دینی]] در پاسخ به سؤالات و [[ابتلائات]] [[مردم]] همواره دچار [[اشتباه]] و خطا گردد، صلاحیت تصدّی آن [[منصب]] را ندارد. و یا چنانچه یک [[معلم]] در محدوده کار [[تربیتی]] و تعلیمی خویش از سر سهو، خطا، نسیان و یا [[معصیت]] باعث افت تحصیلی [[شاگرد]] خود گردد، صلاحیت [[آموزش]] و [[تعلیم]] را ندارد. همین طور است اگر فرستاده [[خداوند سبحان]] دچار سهو، خطا و نسیان شود، صلاحیت [[مقام نبوت]] و [[رسالت]] را نخواهد داشت؛ زیرا [[نبی]] یا [[رسول]] [[وظیفه]] دارد با معرفی [[کارهای نیک]] و بد و بشارت به [[نیکوکاران]] و ترسانیدن بدکاران، حجت را بر آنان تمام کند؛ زیرا که [[خدای تعالی]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ}}<ref>«بگو: برهان رسا از آن خداوند است» سوره انعام، آیه ۱۴۹.</ref>.
 
و اگر چنین نبود، [[خداوند]] هرگز نمی‌توانست بدکاران را [[عذاب]] کند؛ چراکه عذاب بدون [[اتمام حجت]] مصداق [[عقاب بلا بیان]] و به [[حکم عقل]] [[قبیح]] است و خداوند هرگز مرتکب قبیح نمی‌شود. و به عبارتی دیگر، عذاب خداوند پس از اتمام حجت است. خدای تعالی در این باره می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا}}<ref>«و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.</ref>.
همچنین اگر خداوند رسولی بفرستد که به اشتباه و یا از سر نسیان و سهو و معصیت مردم را به [[گناه]] فراخواند، هرگز نمی‌تواند [[بندگان]] را به خاطر ارتکاب به آن گناه عذاب کند؛ زیرا سهو، نسیان، خطا و یا معصیت فرستاده او مانع از بیان معصیت بودن و [[عقاب]] داشتن عمل شده است و چنانچه [[بنده]] به واسطه ارتکاب آن عمل عذاب شود، عقاب بلا بیان خواهد بود.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۱.</ref>
 
====آیاتی که بر [[هدایت]]، [[تعلیم و تزکیه]] از سوی [[انبیاء]] دلالت می‌کنند====
بر اساس این گروه از [[آیات]]، [[پیامبران]] و فرستادگان الاهی [[تربیت]] شدگان پروردگارند و از سوی او [[هدایت یافته]] و تحت [[تعلیم]] قرار گرفته‌اند؛ چراکه پیامبران تربیت، [[تزکیه]] و هدایت [[جامعه]] را بر عهده دارند؛ از این‌رو لازم است خود ایشان در بالاترین درجه هدایت و تعلیم و تزکیه باشند.
[[خدای تعالی]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.
روشن است که تنها کسانی در بالاترین درجه هدایت، تعلیم و تزکیه قرار دارند که تحت [[تعلیم و تربیت]] [[خداوند]] قرار گرفته و از سوی او هدایت یافته باشند. به همین جهت خداوند درباره پیامبران خود می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم-» سوره انعام، آیه ۸۴.</ref>.
و پس از ذکر نام‌های برخی از پیامبران و رسولانش می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و همه را بر جهانیان برتری دادیم * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۶-۸۷.</ref>.
 
بنابراین، پیامبران تربیت شدگان و هدایت یافتگان پروردگارند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز می‌فرماید:
{{متن حدیث|أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي‌}}<ref>بحارالأنوار، ج۱۶، ص۲۱۰؛ ج۶۸، ص۳۸۲، ذیل حدیث ۱۷؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱۱، ص۲۳۳؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۱، ح۳۱۰؛ کنز العمال، ج۷، ص۲۱۴، ح۱۸۶۷۳ و ص۴۰۶، ح۳۱۸۹۵؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۹۱؛ کشف الخفاء، ج۱، ص۷۰، ح۱۶۴؛ تفسیر الثعلبی، ج۱۰، ص۱۰؛ تفسیر الرازی، ج۶، ص۲۱۴؛ تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۷۹.</ref>؛
پروردگارم مرا [[تربیت]] کرد، و خوب تربیت کرده.
 
[[پیامبران]] بهترین مربّی‌اند؛ از این‌رو ایشان جهت [[تعلیم و تزکیه]] [[بندگان خدا]] [[برگزیده]] شده‌اند و این منّتی است بر [[مؤمنان]] از سوی [[خداوند]] که می‌فرماید:
{{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>.
بسیار روشن است که تربیت شده خداوند که تربیت و [[هدایت]] بندگان خدا را بر عهده دارد، از هر گونه [[معصیت]]، [[سهو]]، [[نسیان]] و [[خطا]] باید به دور باشد تا بتواند [[وظیفه]] [[تربیتی]] و [[هدایتی]] خود را به خوبی به انجام رساند. اما کسی که از روی سهو، نسیان، خطا و یا از سر معصیت [[پروردگار]] دچار [[رذائل اخلاقی]] گردد، هرگز شأنیت تربیت و هدایت دیگران را ندارد؛ زیرا [[معاشرت]] با یک شخص در [[آداب]] و [[رفتار]] [[انسان‌ها]] تأثیر دارد و اگر آن شخص در جایگاه [[تعلیم و تربیت]] قرار گیرد، اثرگذاریش بیشتر خواهد شد. در نتیجه اگر [[پیامبر]] حتی در امور [[عرفی]] [[معصوم]] نباشد، نمی‌توان او را [[معلم]] و [[مربّی]] الاهی نامید.
پس اگر [بر فرض محال] از [[آیات قرآن]] [[عصمت]] سایر [[انبیاء]] به [[اثبات]] نرسید، با توجه به اینکه دلیل‌های [[قطعی]] از [[عقل]] و نقل بر عصمت ایشان داریم، قهراً آن چه با این معنا به ظاهر منافات داشت را باید به گونه‌ای رفع تنافی کنیم و اگر نتوانستیم، [[سکوت]] می‌کنیم که این همان مقتضای قاعده است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۲.</ref>
 
== پرسش مستقیم ==
* [[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان]]، [[احمد حسین شریفی]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:1379713.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|'''عصمت در قرآن''']]
# [[پرونده:11446.jpg|22px]] [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:11446.jpg|22px]] [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:11450.JPG|22px]] [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|'''مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن''']]
# [[پرونده:1100840.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|'''خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم''']]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:1379713.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|'''عصمت در قرآن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۲۳۱: خط ۹۳:
{{عصمت افقی}}
{{عصمت افقی}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:عصمت]]
[[رده:اثبات عصمت پیامبران]]
[[رده:اثبات عصمت پیامبران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۶

عصمت پیامبران از جمله مباحث مهم علم کلام است که امامیه آن را از ضروری‌ترین شروط إعطای نبوت می‌دانند. هر چند در قرآن کریم از واژه عصمت و مشتقات آن استفاده نشده اما از آیات بسیاری می‌توان عصمت انبیا را به دلالت التزامی ثابت نمود. آیاتی که انبیا را در شمار مخلصین می‌دانند، آیاتی که امر مطلق به اطاعت انبیا می‌کنند، آیاتی که آنها را هدای یافته معرفی می‌کنند و آیاتی که انبیا را به عنوان الگوی حسنه معرفی می‌کنند، برخی از ادله قرآنی عصمت پیامبران هستند.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

دلایل قرآنی بر اثبات عصمت پیامبران

هر چند در قرآن کریم از واژه عصمت و مشتقات آن استفاده نشده اما از آیات بسیاری می‌توان عصمت انبیا را به دلالت التزامی ثابت نمود. در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند.

نخست: عدم تسلط شیطان بر پیامبران

به عنوان نمونه خدای متعال در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: ﴿إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ[۱۱]. فراز: ﴿لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از بندگان حقيقى خداوند را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از آیه، قرینه است بر اینکه مراد از «عبادی»، صرفا بندگان خالص و حقیقی خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در زندگی خویش مرتکب برخی گناهان شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از ارتکاب معاصی، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر وسوسه‌های ابلیس نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای نفی تأثیر وسوسه در عبادالله است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از قرآن کریم و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به خدا توکل می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان واقعی خدا، ثابت می‌نماید[۱۲].[۱۳]

دوم: اصطفای الهی پیامبران

واژه «اصطفا» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است[۱۴]. روشن است که حاصل گزینش الهی و خالص کردن برخی توسط او چیزی جز عصمت نیست. به عنوان نمونه قرآن کریم در جایی می‌فرماید: ﴿اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ، ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۱۵]. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات ﴿أَيْدِيهِمْ و ﴿خَلْفَهُمْ بر اساس دیدگاه برخی مفسران به «رسل» [۱۶] و طبق نظر برخی دیگر به «ناس»[۱۷] برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی اصطفا، تفسیر آیه چنین می‌شود که خداوند از میان مردم و فرشتگان، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت پیام آور تضمین نشده باشد، ابلاغ این پیام دچار آسیب شده و با غرض ارسال رسل ناسازگار خواهد بود[۱۸].

سوم: امر به اطاعت تام و مطلق از پیامبران

خداوند متعال در دسته دیگری از آیات به وجوب اطاعت مطلق از رسولان خود و نیز تأسی به آنان امر کرده است[۱۹]. روشن است که بر اساس قواعد کلامی صدور چنین امری از سوی خدای متعال، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای حکیم صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام معاصی، نسیان، خطا و اشتباه است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم ارتکاب معاصی دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از انبیا (ع)، معتقد شویم، غرض از ارسال نبی یا رسول نقض شده و اطمینان به گفتار و کردار انبیا و رسل (ع) در نظر مکلفین به اطاعت به صورت کامل محقق نخواهد شد[۲۰].

چهارم: معرفی پیامبران به عنوان الگوی حسنه

مصونیت انبیا (ع) را می‌توان از آیات دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به تأسی از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه قرآن کریم از رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان اسوه‌ای نیکو یاد کرده و می‌فرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۲۱]. همچنین از حضرت ابراهیم(ع) یاد کرده و می‌فرماید: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ...[۲۲]. واژه «اسوه» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. قدوه نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او اقتدا می‌شود. کیفیت استدلال به این آیات چنین است که خدای متعال، پیامبراکرم (ص) و حضرت ابراهیم(ع) را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان الگو و سرمشق دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا (ع) امر کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر معصوم و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید[۲۳].

پنجم: اتمام حجت هدف از بعثت انبیا

در دسته‌ای دیگر از آیات، اتمام حجت بر مردم به عنوان یکی از اهداف بعثت انبیا معرفی شده است. قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۲۴].[۲۵]

ششم: انبیا مصداق مخلصین

دسته‌ای از آیات قرآن کریم، گروهی از بندگان خداوند را به‌عنوان "مخلَصین" معرفی می‌کنند. این آیات جزو صریح‌ترین و متقّن‌ترین آیاتی هستند که عصمت انبیا را اثبات می‌نمایند. قرآن کریم، بعضی از انسان‌ها را مُخلِص - به صیغه اسم فاعل - خوانده است[۲۶] و برخی دیگر را با عنوان "مخلَص" - به صیغه اسم مفعول - مورد مدح و ستایش قرار می‌دهد. "مخلِصین" انسان‌های والایی هستند که کارهایشان را برای خداوند و در پر تو تبعیت از فرامین او انجام داده و هر شائبه غیر الهی را از دامن زندگی خویش زدوده‌اند؛ به طوری که عبودیت حق تعالی در همه حرکات و سکنات آنها تجسّم یافته است. اما "مخلَصین" به معنی "خالص شده‌ها" است؛ انسان‌هایی که خداوند آنها را خالص کرده و خودش پاکی و خلوص آنها را ضمانت نموده است[۲۷]. به نظر می‌رسد که اصطلاح "مخلَص" در قرآن کریم تقریباً معادل همان اصطلاح "معصوم" می‌باشد[۲۸]. در آیات قرآن مجموعاً سه[۲۹] ویژگی برای مخلَصین، ذکر شده است: مصونیت از اغرائات و تسویلات شیطانی: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۳۰]. برخورداری از رحمت غیر متناهی خداوند: ﴿وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ[۳۱] و شایستگی توصیف خداوند: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ[۳۲] "مخلَصین" انسان‌هایی هستند که از هر گونه گناه و لغزش و خطایی معصومند؛ زیرا اینان در عالم، جز تجلیات ذات اقدس خداوند را نمی‌بینند و در همه جا و همه وقت تنها محبوب خویش را می‌نگرند و او را حاضر و ناظر بر تمامی امور می‌یابند و جز خواسته او خواهشی ندارند. از این رو هر گاه شیاطین بخواهند به نحوی در اینان تأثیر گذاشته، آنان را از ذکر و یاد خدا غافل کنند، موفق نخواهند شد.اما اینکه چه کسانی به این مقام دست یافته و از این موهبت الهی برخوردارند، باید گفت: شناخت آنها برای ما امکان ندارد و تنها خداوند است که می‌داند چه کسی را خالص گردانیده است. اما به طور قطع می‌توان گفت که انبیای عظام، جزو این گروه هستند. زیرا: اولاً: پیامبران برترین انسان‌ها هستند، و اگر آنها از این موقعیت و منزلت والای معنوی برخوردار نباشند، کس دیگری به یقین نمی‌تواند به آن مقام دست یابد. ثانیاً: خداوند متعال در قرآن کریم، عده‌ای از انبیا را نام برده و آنها را به صفت والای "مخلَص" توصیف کرده است، مثلاً: ﴿وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ[۳۳]. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۳۴]. ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۳۵]. در این آیه شریفه، دلیل اعطای الطاف خاص الهی به حضرت یوسف مخلَص بودن ایشان دانسته شده است[۳۶]. یعنی، از آنجا که یوسف از بندگان مخلَص خداوند بود، توانست از آن شرایط استثنایی پاک و طاهر بیرون آید و حتی برای یک لحظه هم فکر گناه را در سر نپروراند. پس "مخلَصین" - که قدر متقین از آنها انبیای عظامند - افرادی هستند که خداوند آنها را برای خود پاک و پاکیزه گردانیده است؛ از این رو، شیطان هیچ‌گونه تسلّطی در گمراه ساختن آنان ندارد[۳۷].

هفتم: انبیا مصداق مطهرین

دسته‌ای دیگر از آیات قرآنی که بر عصمت عملی انبیا دلالت دارند، آیاتی هستند که گروهی از انسان‌ها را به‌عنوان "مطهرین" معرفی کرده و ویژگی‌هایی برای آنان بیان نموده‌اند. از جمله اینکه مطهرین افرادی هستند که با حقیقت و روح قرآن در تماس و با لوح محفوظ در ارتباطند: ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۳۸]. قرآن کریم، حضرت مریم (س) را به این صفت ستوده، می‌فرماید: ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ[۳۹] همچنین در سوره احزاب، درباره اهل‌بیت (ع) می‌خوانیم: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۴۰] از این آیه می‌توان عصمت عملی انبیا را استفاده نمود. نحوه دلالت آن با دقّت در چند نکته روشن می‌شود: واژه "مطهر" اسم مفعول باب تفعیل می‌باشد که غالباً کاربرد این باب، برای متعدی ساختن فعل است. طهر الله فلاناً، یعنی خداوند فلان شخص را پاک گردانید. بنابراین "مطهَّر" یعنی پاک گردانیده شده. علاوه بر این نه تنها تطهیر یاد شده در آیه، مقیّد و منحصر به مورد خاصی نشده، بلکه با "مفعول مطلق تأکیدی" (تطهیراً) تأکید شده است. بنابراین ﴿يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا به معنای آن است که خداوند ایشان را از هرگونه آلودگی و پلیدی پیراسته است، پس می‌توان نتیجه گرفت که "مطهَرین" همان "معصومین" می‌باشند؛ زیرا منظور از عصمت، عنایت ویژه الهی به تطهیر و پاکی گروهی از انسان‌هاست. (البته به گونه‌ای که اختیار از آنها سلب نمی‌شود)[۴۱]. هر چند آیه تطهیر از بین پیامبران، فقط پیامبر اسلام (ص) را به "دلالت مطابقی" شامل است[۴۲]، اما با توجه به اینکه در این جهت، تفاوتی بین انبیا نیست - و کسی هم قائل به فرق نشده است - می‌توان دلالت این آیه را بر عصمت تمام انبیا پذیرفت[۴۳].[۴۴]

هشتم: مطلق یا عام بودن اقتدا و هدایت

یکی از آیاتی که بر عصمت انبیا دلالت می‌کند، آیه 90 سوره انعام است که می‌فرماید: «﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ[۴۵]. شیخ مفید تصریح می‌کند که این آیه، از عصمت پیامبر اکرم (ص) و پیامبران پیشین حکایت دارد[۴۶]. قرآن مجید در این مجال، پس از نام بردن تنی چند از پیامبران، از ایشان با عنوان هدایت یافتگان یاد کرده و از پیامبر اکرم (ص) اقتدا به آنان را خواسته است.

کیفیت استدلال:

مقدمه اول: پیامبران، هدایت یافتگان الهی‌اند و بر پایه آیه ۳۷ سوره زمر که می‌فرماید: ﴿وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ[۴۷]، هرگونه ضلالت و انحرافی از هدایت یافتگان نفی شده است. در آیه ۶۲ سوره یس نیز گناه، نوعی انحراف و گمراهی شمرده شده است و می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا...[۴۸]. از ضمیمه ساختن این آیات به یکدیگر، عصمت پیامبران اثبات می‌شود[۴۹]. به بیان منطقی چنین تبیین می‌گردد: پیامبران هدایت یافتگان الهی‌اند و هدایت یافتگان الهی، هرگز دچار لغزش نمی‌شوند. پس پیامبران دچار لغزش نمی‌گردند[۵۰].

مقدمه دوم: این گونه هدایت تلازم روشنی با عصمت دارد؛ زیرا هدایت یافتگان الهی از هرگونه گمراهی به دورند: ﴿وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ...[۵۱] گناه و هرگونه لغزش در امر وحی نمونه روشن گمراهی است. نتیجه آنکه پیامبران در برابر گناه و لغزش، معصوم‌اند[۵۲].[۵۳]

نهم: رضایت کامل خداوند از پیامبران

خداوند متعال در برخی دیگر از آیات قرآن کریم، از پیامبرانی نام می‌برد که پسندیده مطلق او هستند: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا * وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا[۵۴]. دلالت این آیه بر عصمت حضرت اسماعیل (ع) بسیار روشن است؛ زیرا ارتکاب معصیت از این پیامبر با رضایت کامل خداوند از او، ناسازگار است. به دیگر بیان، وقتی کسی پسندیده تمام عیار خداوند قرار می‌گیرد که همه دستورات او را انجام داده و از همه نواهی‌اش اجتناب کرده باشد. کلمات نقل شده از نخستین مفسران درباره این آیات به ما چندان کمکی برای دستیابی به فهم مسلمانان نخستین از این آیات نمی‌کنند، اما بسیاری از مفسران شیعه و سنی که به بحث درباره این آیه پرداخته‌اند، به این باور رسیده‌اند که این آیه بر صادر نشدن فعل قبیح از این پیامبر الهی دلالت دارد[۵۵].[۵۶]

دهم: دور کردن سوء و فحشا از پیامبران

خداوند متعال در برخی دیگر از آیات قرآن کریم، از برخی پیامبران نام می‌برد که با امداد الهی از گناه و پلیدی اجتناب کرده‌اند؛ چنان که درباره حضرت یوسف (ع) چنین فرموده است: ﴿لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۵۷]. نخستین مفسران اسلام در تفسیر این آیه با ارائه تفسیرهای مختلف به این باور رسیده‌اند که حضرت یوسف (ع) با عنایت خداوند از گناه باز داشته شد؛ چنان که ابن عباس بر این باور است که جبرائیل در هیئت حضرت یعقوب (ع) ظاهر و مانع از گناه یوسف (ع) شد، و حسن، سدی، مجاهد، سعید بن جبیر، قتاده و برخی دیگر از مفسران نخستین نیز ندای غیبی یا مشاهده تمثال حضرت یعقوب (ع) را بر لطف و عنایت خداوند تطبیق کرده‌اند[۵۸]. صرف نظر از درستی یا نادرستی چنین نظریاتی، توجه به این نکته لازم است که نقل چنین دیدگاه‌هایی از مفسران صدر اسلام، می‌تواند دلیلی بر وجود آموزه بازدارندگی پیامبران از گناه، به وسیله لطف و عنایت خداوند در آن دوران باشد. افزون بر آن، دیگر مفسران شیعه و سنی در دوره‌های بعد نیز بر دلالت این آیه بر عصمت و بازدارندگی پیامبران از گناه تأکید کرده‌اند[۵۹]. از مجموع آنچه گذشت، می‌توان به این نتیجه رسید که پیامبران الهی در پی امداد خداوند متعال از گناهان دورند، و چنین نتیجه‌ای با عصمت آنها ملازم است[۶۰].

یازدهم: مصطفی و خیر بودن پیامبران

در قرآن کریم به آیات دیگری برمی‌خوریم که پیامبران را انسان‌هایی برگزیده معرفی کرده است و آنها را از جمله «اخیار» می‌داند؛ چنان که در وصف ابراهیم، اسحاق، یعقوب، اسماعیل، الیسع و ذالکفل (ع) می‌فرماید: ﴿وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ[۶۱]. بر اساس ظاهر این آیه، پیامبران الهی یادشده، همگی برگزیده و خیر مطلق‌اند. چنین اوصافی ملازمه روشنی با عصمت آنها دارد؛ زیرا نمی‌توان انسان گناهکار را برگزیده و خیر مطلق دانست. بسیاری از مفسران شیعه و سنی، آیات مزبور را دلیلی دیگر بر عصمت پیامبران دانسته‌اند[۶۲]؛ چنان که مرحوم شیخ طوسی «اصطفاء» را به معنای درآوردن امر خالص از یک شیء دانسته است. از این‌رو، پیامبران انسان‌هایی برگزیده و خالص‌اند، و دیگران کدر[۶۳].از سوی دیگر فخر رازی نقل می‌کند که علما از این آیه عصمت انبیا را ثابت کرده‌اند و در مقام استدلال به این آیه، به این باور رسیده‌اند که واژه «خیر» به طور مطلق بر خیر و خوب بودن پیامبران دلالت می‌کند، و چنین اطلاقی دلیل بر عصمت پیامبران است[۶۴]. اینکه فخر رازی این استدلال را به علما نسبت می‌دهد، خود نشان جایگاه محکم این آیه در اثبات عصمت پیامبران است. همین نکته سبب می‌شود تا بتوان مدعی شد که اگرچه از مفسران نخستین اسلام که معاصر پیامبر اکرم (ص) بوده‌اند، تفسیری از این آیه در اختیار ما نیست، معنای لغوی و عرفی آن قرینه‌ای است که نشان می‌دهد مسلمانان نخستین نیز چنین برداشتی داشته‌اند[۶۵].

دوازدهم: آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند

در قرآن کریم از عصمت و امانتداری فرشتۀ وحی سخن گفته شده است به نحوی که خداوند دربارۀ آنان فرموده است: ﴿لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[۶۶]، بنابراین اگر حاملِ اول وحی یعنی فرشتگان از جمله جبرئیل دارای عصمت باشد، حامل دیگر آن یعنی پیامبر هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن عصمت همانطور که نقض امانتداری فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض امانتداری پیامبران هم خواهد بود[۶۷].

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. «قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲
  12. سوره نحل، آیات ۹۹ و۱۰۰.
  13. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  14. راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، آیه ۵۸ و دخان، آیه۳۲.
  15. «خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.
  16. طباطبایی، محمدحسین، ج۱۰، ص۴۱۰.
  17. زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...
  18. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی؛ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۸۲.
  19. سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.
  20. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی؛ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۱۹۲-۲۰۳؛ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۸۲؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۲۳-۲۹.
  21. «قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.
  22. «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند ...» سوره ممتحنه، آیه ۴.
  23. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی؛ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۸۲.
  24. «پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  25. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  26. ر.ک: ﴿هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ «اوست که شما را در خشکی و دریا می‌گرداند تا چون در کشتی‌ها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتی‌ها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شده‌اند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره یونس، آیه ۲۲؛ ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹؛ ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ «ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستاده‌ایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب می‌داری بپرست. ترجمه قرآن ۴۹۸» سوره زمر، آیه ۲؛ ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ «بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌دارم بپرستم» سوره زمر، آیه ۱۱؛ ﴿قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي «بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب می‌دارم، می‌پرستم» سوره زمر، آیه ۱۴.
  27. الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ ج۳، ص۲۲؛ روح‌المعانی، ج۲۳، ص۲۲۸.
  28. الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۱۴۲؛ رسالة فی‌السیر و السلوک، ص۲۷؛ راهنما‌شناسی، ص۱۰۷؛ جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۴۵؛ امام‌شناسی، ج۱، ص۴۹.
  29. برخی با تمسک به آیه ۱۲۸ زمر ویژگی چهارمی نیز برای مخلَصین ذکر نموده‌اند و آن عبارت است از اینکه «از محاسبه محشر آفاقی و حضور در آن عرصه معاف و فارغ‌اند». ر.ک: رسالة فی السیر والسلوک، ص۲۷.
  30. «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
  31. «و جز (برای) آنچه کرده‌اید کیفر نمی‌بینید * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۳۹-۴۰.
  32. «پاکا که خداوند است از آنچه وصف می‌کنند * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۱۵۹-۱۶۰.
  33. «و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۷.
  34. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  35. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  36. ر.ک: المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹-۱۳۰.
  37. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۱۹۲-۲۰۳؛ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۵۷-۶۳؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۲۳-۲۹.
  38. «که این قرآنی ارجمند است * در نوشته‌ای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.
  39. «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
  40. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  41. راهنما‌شناسی، ص۱۰۹-۱۱۱.
  42. زیرا، چنان‌که خواهد آمد، منظور از اهل بیت، پیامبر گرامی اسلام، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) می‌باشد.
  43. از این دلیل در بحث مربوط به عصمت اهل‌بیت به تفصیل سخن خواهد رفت.
  44. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۱۹۲-۲۰۳.
  45. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.
  46. ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان مفید، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۹۶.
  47. «و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۷.
  48. «و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمی‌ورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۲.
  49. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۸.
  50. ر.ک: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، به قلم جعفر الهادی، ج۴، ص۴۲۴.
  51. «و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۷.
  52. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۵.
  53. ر.ک: محمد تقی مصباح، معارف قرآن: راه و راهنما‌شناسی، ص۲۱۳-۳۵۹.
  54. «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود * و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۴-۵۵.
  55. طبری در این باره می‌نویسد: محمودا فيما كلفه و به غير مقصر في طاعته (محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۹، ص۱۲۰). بخش دوم عبارت طبری در برخی دیگر از تفاسیر اهل سنت نیز هست. (برای نمونه ر.ک: وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۴۸۶؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۶، ص۶۳). از نظر فخر رازی نیز مرضی عندالله کسی است که موفق به انجام دادن همه طاعات در بالاترین درجه شده است (ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۱۹۹. از مفسران شیعی نیز، ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۸۰۰؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۱۲).
  56. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۵۷-۶۳.
  57. «...تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  58. ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۱۰۹؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۱۲۳؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۲۷؛ جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الدر المنشور، ج۴، ص۱۳.
  59. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص۱۲۱-۱۲۲؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۴؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۱، ص۵۰؛ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۵۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۴۰.
  60. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۵۷-۶۳.
  61. «و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷-۴۸.
  62. احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۳، ص۱۲۸؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۱۸؛ عبدالرحمان بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۵۷۸.
  63. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۵۷۱-۵۷۲. نیز ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۹۹؛ احمد بن ابی اسعد رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، ج۸، ص۳۵۶.
  64. لانه تعالى حكم عليهم بكونهم اخيارا على الاطلاق و هذا يعم حصول الخيرية في جميع الافعال والصفات بدليل صحة الاستثناء و بدليل دفع الاجمال؛ (محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۱۸۹).
  65. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۵۷-۶۳.
  66. «در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.
  67. ر.ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۲۱۹ ـ ۲۲۱.