عصمت از اشتباه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


'''عصمت معصومان از اشتباه''' در عمل به [[دین]] از جمله موضوعات مهمی که در [[عصمت امامان]] مورد بحث قرار می‌گیرد. اشتباه در عمل به دین به دو صورت قابل تصور است. اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج نینجامد که [[متکلمان]] از آن با عنوان «اشتباه در انجام دادن [[واجبات]] [[شرعی]]» یاد می‌کنند و اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد که آن را «گناه سهوی» می‌نامند. در این خصوص میان متکلمان اسلامی اختلافاتی به چشم می‌خورد. متکلمان [[اهل سنت]] قائل به [[عصمت پیامبران]] از اشتباه در مرحله عمل به دین نیستند به خلاف متکلمان امامیه. برخی به [[ضرورت]] نداشتن [[عصمت امام]] از چنین گناهانی در قالب نظریه [[سهو النبی]] ملتزم شده‌اند. اما برخی دیگر به صراحت [[پیامبر]] و حتی [[امام]] را از چنین گناهانی [[معصوم]] دانسته‌اند.
'''[[عصمت از اشتباه]]''' از جمله موضوعات مهمی است که در عصمت متعلق مورد بحث قرار می‌گیرد و مراد از آن مصونیت معصومان از اشتباه در مرحله عمل به دین است. اشتباه در مرحله عمل به دین خود به دو صورت قابل تصور است. اول: اشتباهی که به وقوع یک عمل [[قبیح]] در خارج نینجامد که متکلمان از آن با عنوان «اشتباه در انجام دادن [[واجبات]] [[شرعی]]» یاد می‌کنند و دوم: اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد که آن را «گناه سهوی» می‌نامند. در این خصوص میان متکلمان اسلامی اختلافاتی به چشم می‌خورد. متکلمان اهل سنت قائل به عصمت پیامبران از اشتباه در مرحله عمل به دین نیستند به خلاف متکلمان امامیه. برخی به [[ضرورت]] نداشتن عصمت امام از چنین گناهانی در قالب نظریه [[سهو النبی]] ملتزم شده‌اند. اما برخی دیگر به صراحت پیامبر و حتی امام را از چنین گناهانی معصوم دانسته‌اند.


== معناشناسی ==
== معناشناسی ==
خط ۱۲: خط ۱۲:
==== معنای لغوی ====
==== معنای لغوی ====
{{اصلی|عصمت در لغت}}
{{اصلی|عصمت در لغت}}
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «[[اعتصام]]» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


==== در اصطلاح [[متکلمان]] ====
==== در اصطلاح [[متکلمان]] ====
خط ۱۸: خط ۱۸:
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': [[شیخ مفید]] نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] [[خداوند]] از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': [[شیخ مفید]] نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] [[خداوند]] از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''عصمت به معنای ملکه''': پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ ـ ۳۵.</ref>
#'''عصمت به معنای ملکه''': پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ ـ ۳۵.</ref>
=== [[اشتباه]] ===
[[اشتباه]] در لغت مصدر باب افتعال از ریشه «شبه» به معنای مانند شدن، به غلط گرفتن و شبیه بودن است<ref>انصاری، مسعود و طاهری، محمدعلی، دانشنامه حقوق خصوصی، ج۱، ص۲۸۷، تهران، انتشارات محراب فکر، ۱۳۸۴، چاپ اول</ref>. [[اشتباه]] به طور کلی تصور غلطی است که [[انسان]] از چیزی دارد.


=== [[سهو]] ===
=== [[سهو]] ===
{{اصلی|سهو}}
{{اصلی|سهو}}
[[سهو]] در لغت به معنای [[غفلت]] از چیزی، و عدم توجه [[قلب]] به آن است. هرگاه کسی از جزء اجزای [[نماز]] [[غافل]] شود، گفته می‌شود او در نماز خود سهو کرد<ref>خلیل بن احمد (فراهیدی)، کتاب العین، ج۴، ص۷۱؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج۶، ص۱۹۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۴۰۶؛ ابن سیده، المحکم والمحیط الاعظم، ج۴، ص۴۰۶.</ref>. برخی می‌گویند سهو در برابر [[تذکر]]، عبارت است از: «محو شدن صورت [[علمی]] شیء از [[قوه]] ذاکره [[انسان]]، بدون محو آن از [[حافظه]]؛ به گونه‌ای که با اندک [[تأمل]] و تذکری به یاد می‌آورد»<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۲، ص۹۰۸؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۸۸؛ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۱۹، ص۵۵۵.</ref>. تفاوت سهو با [[نسیان]] در آن است که در سهو، صورت علمی شیء تنها از قوه ذاکره محو می‌شود، نه از [[خزانه]] حافظه؛ اما در نسیان، صورت علمی شیء از خزانه حافظه نیز محو می‌شود و تنها با [[یادگیری]] [[مجدد]] با مراجعه، در [[ذهن]] حاضر می‌شود؛ نه با تذکر اجمالی و تأمل. در [[حقیقت]]، سهو حالت متوسط میان تذکر و نسیان است<ref>روض الجنان و روح الجنان، ج۲، ص۹۰۸؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۸۸؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۵۵۵.</ref>. تفاوت سهو با [[شک]] نیز روشن است. شک، [[تساوی]] دو طرف احتمال است. منشأ تردد و تساوی احتمال می‌تواند سهو یا نسیان باشد. بنابراین، سهو از اسباب شک است؛ بدین علت از باب نامیدن مسبب به اسم سبب- سهو بر شک نیز اطلاق شده است<ref>خویی، المستند فی شرح العروة الوثقی، ج۷، ص۴۹.</ref>.
سهو در لغت، [[غفلت]] از چیزی است که به دلیل توجه به امری دیگر رخ می‌‌دهد. برخی از اهل لغت این غفلت را به دو نوع تقسیم کرده‌ و معتقدند نوعی از سهو خارج از [[اختیار انسان]] است، مانند غفلت فرد مجنون، به خلاف نوع دیگر که ناشی از اختیار انسان است. در نوع دوم [[انسان]] با فراهم آوردن اسبابی به صورت ارادی سبب غفلت خودش می‌گردد مانند فردی که شراب می‌‌نوشد و این نوع دارای مواخذه نیز هست<ref>{{عربی|"السهو خطأ عن غفلة و ذلک ضربان أحدهما، أن لا یکون من الانسان جوالبه و مولداته کمجنون سب إنسانا، و الثانی أن یکون منه مولداته کمن شرب خمرا ثم ظهر منه منکر لا عن قصد إلی فعله. و الاول معفو عنه و الثانی مأخوذ به"}}، راغب اصفهانی، مفردات، ص۲۴۶؛ {{عربی|"السهو: الغفلة عن الشئ، و ذهاب القلب عنه، و سها الرجل فی صلاته إذا غفل عن شئ منها"}}، خلیل فراهیدی، العین فی اللغة، ج۴،ص۷۱؛ {{عربی|"سها: السهو و السهوة: نسیان الشئ و الغفلة عنه و ذهاب القلب عنه إلی غیره"}}، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۴۰۶.</ref>.


سزاوار است دو واژه [[خطا]] و [[اشتباه]]، که گاهی مترادف با کلمه سهو شمرده می‌شود، از نظر لغت ارزیابی شود. واژه خطا، در لغت به معنای برگشتن از یک سو به سوی دیگر است؛ به این معنا که کسی [[اراده]] می‌کند کاری انجام دهد و در عمل، کار دیگری از او سر می‌زند<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص۶۱۲.</ref>. واژه [[اشتباه]] در لغت به معنای گره خوردن و مشکل شدن کار، و همچنین به معنای همانند شدن دو چیز آمده است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۵۰۵.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۵.</ref>.
از آنجا که واژه اشتباه به لحاظ معنای لغوی، مشابه واژه سهو است لذا در اینجا اشتباه مرادف با سهو گرفته شده است.


== عصمت از اشتباه<ref>عصمت از اشتباه معادل «سهو و نسیان» است که در کلمات بزرگان به وفور یافت می‌شود.</ref> در عمل به [[دین]] و اقسام آن ==
== عصمت از اشتباه<ref>عصمت از اشتباه معادل «سهو و نسیان» است که در کلمات بزرگان به وفور یافت می‌شود.</ref> در عمل به [[دین]] و اقسام آن ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[مراد از ارتکاب سهوی گناه از سوی انبیاء چیست؟ (پرسش)| مراد از ارتکاب سهوی گناه از سوی انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
اشتباه در مرحله عمل به دین می‌تواند به دو صورت رخ دهد:
اشتباه در مرحله عمل به دین می‌تواند به دو صورت رخ دهد:
# اشتباهی که به وقوع یک عمل [[قبیح]] در خارج نینجامد که اصطلاحاً از آن با عنوان کلی «اشتباه در انجام دادن [[واجبات]] [[شرعی]]» یاد می‌کنیم؛
# اشتباهی که به وقوع یک عمل [[قبیح]] در خارج نینجامد که اصطلاحاً از آن با عنوان کلی «اشتباه در انجام دادن [[واجبات]] [[شرعی]]» یاد می‌کنیم؛
خط ۳۱: خط ۳۶:


=== عصمت از اشتباه و [[سهو]] در انجام دادن واجبات شرعی ===
=== عصمت از اشتباه و [[سهو]] در انجام دادن واجبات شرعی ===
منظور از این عنوان آن است که آیا ممکن است [[امام]] در انجام دادن [[تکالیف شرعی]] خود مرتکب اشتباه شود؟ برای نمونه، آیا ممکن است امام به دلیل غفلت، [[نماز]] خود را نخواند یا در نماز مرتکب [[سهو]] و [[نسیان]] در شمار رکعات شود؟ این مسأله قبل از آنکه در منابع [[کلامی]] [[شیعه]] مطرح شود در کتاب‌های [[روایی]] محدثان [[امامیه]] با عنوان معروف «[[سهو النبی]]» که بیانگر [[اشتباه]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} در [[نماز]] و نیز قضا شدن نماز آن حضرت است، در قرون چهارم و پنجم به چشم می‌خورد. با این حال بازتابی از این [[روایات]] در کلمات [[اصحاب ائمه]] در این باره در دست نیست. هر چند می‌توان احتمال [[قوی]] داد که محدثان امامیه، به ضرورت معصوم بودن امام از اشتباه در ادای واجبات باور نداشتند. طرح این مسأله در منابع کلامی را باید در [[نزاع]] میان [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] جستجو نمود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳.</ref>.
منظور از این عنوان آن است که آیا ممکن است پیامبر یا [[امام]] در انجام دادن [[تکالیف شرعی]] خود مرتکب اشتباه شود؟ برای نمونه، آیا ممکن است پیامبر یا امام به دلیل غفلت، [[نماز]] خود را نخواند یا در نماز مرتکب [[سهو]] و نسیان در شمار رکعات شود؟ این مسأله قبل از آنکه در منابع [[کلامی]] [[شیعه]] مطرح شود در کتاب‌های [[روایی]] محدثان [[امامیه]] با عنوان معروف «[[سهو النبی]]» که بیانگر [[اشتباه]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} در [[نماز]] و نیز قضا شدن نماز آن حضرت است، در قرون چهارم و پنجم به چشم می‌خورد. با این حال بازتابی از این [[روایات]] در کلمات [[اصحاب ائمه]] در این باره در دست نیست. هر چند می‌توان احتمال [[قوی]] داد که محدثان امامیه، به ضرورت معصوم بودن امام از اشتباه در ادای واجبات باور نداشتند. طرح این مسأله در منابع کلامی را باید در [[نزاع]] میان [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] جستجو نمود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳.</ref>.


[[شیخ صدوق]] در این باره اظهار نظری در خصوص امام ندارد، با توجه به نظریه معروف او درباره [[پیامبر]] {{صل}} ([[سهوالنبی]] {{صل}}) و اینکه وی [[منصب امامت]] را ادامه [[نبوت]] دانسته و این دو منصب را در مسئله [[عصمت]] مساوی قلمداد کرده است، می‌توان نظر سهوالنبی {{صل}} او را درباره [[امام]] نیز جاری دانست. از این رو می‌توان گفت، از آنجا که [[شیخ صدوق]]، [[پیامبر]] را در عمل به [[دین]] از [[سهو]] و [[نسیان]] [[معصوم]] نمی‌داند، پس [[امامان]] را نیز از این جهت همچون پیامبر معصوم نمی‌شمرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۱۶.</ref>.
[[شیخ صدوق]] در این باره اظهار نظری در خصوص امام ندارد، با توجه به نظریه معروف او درباره [[پیامبر]] {{صل}} ([[سهوالنبی]] {{صل}}) و اینکه وی [[منصب امامت]] را ادامه [[نبوت]] دانسته و این دو منصب را در مسئله [[عصمت]] مساوی قلمداد کرده است، می‌توان نظر سهوالنبی {{صل}} او را درباره [[امام]] نیز جاری دانست. از این رو می‌توان گفت، از آنجا که [[شیخ صدوق]]، [[پیامبر]] را در عمل به [[دین]] از [[سهو]] و نسیان [[معصوم]] نمی‌داند، پس [[امامان]] را نیز از این جهت همچون پیامبر معصوم نمی‌شمرد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۱۶.</ref>.


=== مسئله اختلافی سهوالنبی ===
==== سهوالنبی ====
{{اصلی|سهوالنبی}}
{{اصلی|سهوالنبی}}
درباره سهو گفتگوهای مفصلی شکل گرفته است. از این مساله به تناسب بحث، غالبا ذیل عنوان «سهو النبی» در کتاب‌های کلامی<ref>برای نمونه نگاه کنید به سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۱؛ سیدِ مرتضَی، تنزیه الانبیاء، ۱۳۸۰ش، ص۳۴-۴۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء، ۱۴۲۰ق، ص۲۹۱.</ref> در مباحث مربوط به عصمت پیامبران و در کتاب‌های فقهی<ref>برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، منتهی المطلب، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۷۸؛ شهید اول، ذکری، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۱۰.</ref> در بحث سهو در نماز سخن به میان آمده است.
مقصود از [[سهو پیامبر]]{{صل}}، [[اشتباه]] نمودن در امور عادی است. آیا [[پیامبر]]{{صل}} همان‌گونه که در دریافت وحی و [[تبلیغ]] آن دچار [[سهو]] و اشتباه نمی‌شود، آیا در اموری عادی که مرتبط با [[وحی]] و [[رسالت]] نیست هم مصون از اشتباه است یا خیر؟
 
==== مراد از سهوالنبی ====
مقصود از [[سهو پیامبر]]{{صل}}، [[اشتباه]] نمودن در امور عادی است؛ به عبارت دیگر در این بخش به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که آیا [[پیامبر]]{{صل}} همان‌گونه که در دریافت وحی و [[تبلیغ]] آن دچار [[سهو]] و اشتباه نمی‌شود، آیا در اموری عادی که مرتبط با [[وحی]] و [[رسالت]] نیست هم مصون از اشتباه است یا خیر؟
 
قریب به اتفاق [[فقها]] و متکلمان امامیه، قائل به [[عصمت پیامبر]]{{صل}} از سهو و [[نسیان]] حتی در امور عادی هستند. اما برخی از علمای امامیه؛ مانند [[شیخ صدوق]] و استادش ابن ولید، [[سهو نبی]] در امور عادی؛ مانند [[نماز]] و غیره را جایز می‌‌دانند.
 
==== دیدگاه متکلمان امامیه در سهو النبی ====
[[شیخ صدوق]] به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود [[روایات]] فراوانی مبنی بر وقوع [[سهو]] و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء از [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، [[ضرورت عصمت]] آن حضرت از اشتباه در [[نماز]]<ref>ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و نیز [[خواب]] ماندن از نماز<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref> را [[نفی]] می‌کند. اما پس از او  [[شیخ مفید]] قاطعانه امکان [[اشتباه]] [[امام]] در نماز<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> و به طور کلی عمل به [[دین]] را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی [[معصوم]] می‌داند. هر چند ایشان امکان [[عقلی]] قضا شدن نماز به واسطه خواب ماندن پیامبر و امام را می‌پذیرد<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳ ۴۱۴.</ref>
 
[[متکلمان]] متأخر و معاصر غالباً قائل به ضرورت عصمت پیامبر و امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر آنها را معصوم از سهو می‌دانند. با این حال به واسطه صحت اسناد روایاتی که متضمن سهو [[پیامبر خاتم]]{{صل}} در نماز هستند، بر این باورند که مراد از سهو در اینجا، اسهاء است، یعنی [[خدای متعال]] گاهی به دلایلی پیامبرش را در سهو می‌اندازد تا مردم به واسطه عدم افتادن او در اشتباه، عدم [[فراموشی]] و.. مقامی والاتر از جایگاهش را به او نسبت نداده و او را عبادت نکنند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۸۳.</ref>.
 
جناب [[محمد بن الحسن]] معروف به [[ابن ولید قمی]] (م۳۴۳) و شاگردش [[محمد بن علی بن حسین بن بابویه]] معروف به [[شیخ صدوق]] (م۳۸۱) و [[ابوعلی طبرسی]] و ظاهر کتاب [[کلینی]] و شیخ [[محمدتقی تستری]] و ظاهر [[کلام]] [[علامه طباطبایی]] این است که: در عین اینکه [[ائمه]] {{عم}} از گناه صغیره و کبیره معصوم‌اند و [[عصمت]] ایشان در [[تبلیغ]] و تبیین [[رسالت]] و [[احکام دین]] لازم است<ref>الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.</ref> اما جایز است که ایشان به خاطر مصلحتی [[سهو]] بفرمایند. مستند این نظریه روایاتی است که بر طبق آنها [[پیامبر]] {{صل}} در یکی از روزها برای نماز صبح [[خواب]] ماندند و نمازشان [[قضا]] شد یا اینکه برطبق برخی [[روایات]] در جایی که نباید [[سلام]] [[نماز]] بدهند سلام دادند، یا اینکه در هنگام قرائت نماز، قسمتی از [[سوره]] را [[اشتباه]] یا ناقص خواندند. دانشمندانی ذکر شده این سهو را خواست [[خداوند]] می‌دانند و [[مصلحت]] آن را سه مطلب معرفی می‌کنند:
 
اول اینکه فرق بین [[خالق]] و مخلوق معلوم شود و [[مردم]] [[ربوبیت]] را از پیامبر [[نفی]] کرده و او را بشری مخلوق بشمارند و پروردگاری غیر از خداوند برای خود قائل نشوند و بدانند تنها خداوند [[حی]] و قیوم است که خواب او را نمی‌گیرد و سهو و اشتباه نمی‌کند. دوم اینکه با این اتفاق [[حکم]] سهو برای [[مسلمین]] معلوم شود و بدانند اگر [[سهوی]] در نماز رخ داد چگونه باید عمل کنند. سوم این که اگر کسی در نماز سهو کرد یا خوابش برد کسی او را [[مذمت]] نکند و بگویند پیامبر هم سهو کرد و برای [[نماز]] خوابش برد.
 
پس [[سهو پیامبر]] در غیرتبلیغِ امورِ [[شریعت]] جایز است، زیرا ایشان در این‌گونه امور [[انسانی]] به [[حکم]] [[آیه]] {{متن قرآن|أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref> مانند سایر [[انسان‌ها]] هستند، و همان‌طور که انسان‌ها [[خواب]] و [[سهو]] و بی‌هوشی دارند، [[پیامبر]] و [[ائمه]] همچنین هستند؛ البته با این فرق که سهو [[نبی]] از سوی خداست و سهو [[مردم]] از ناحیه [[شیطان]] است؛ زیرا شیطان بر [[پیامبران]] [[تسلط]] ندارد: {{متن قرآن|إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.</ref>.<ref>الفقیه، ج۱، ص۳۵۸ تا ۳۶۰.</ref>
 
ابن‌ولید در این‌باره گفته است: «اولین [[درجه]] [[غلو]] [[انکار]] سهوالنبی می‌باشد. اگر جایز باشد [[اخبار]] سهوالنبی را رد نماییم پس همه اخبار را می‌شود رد کرد و درنتیجه [[دین]] و شریعت از بین می‌رود و من [[امید]] [[ثواب]] از [[خداوند]] دارم که رساله‌ای مستقل درباره سهوالنبی تألیف کنم»<ref>ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰.</ref>.
 
و [[شیخ صدوق]] هم فرموده است: «همانا [[غلات]] و [[مفوضه]] - لعنهم [[الله]] - منکر سهوالنبی هستند و می‌گویند: «اگر سهو در نماز جایز باشد پس سهو در [[تبلیغ]] هم جایز است، زیرا نماز و تبلیغ هر دو بر پیامبر [[واجب]] است». در جواب اینها باید گفت: در عباداتی که بین پیامبر و دیگران مشترک است هرچه برای دیگران جایز باشد برای پیامبر هم جایز است و نماز از [[عبادات]] مشترکه است پس [[سهوی]] که برای مردم جایز است برای پیامبر هم جایز است، ولی تبلیغ [[وظیفه]] [[عبادی]] مخصوص پیامبر است و سهو و [[خطا]] در آن راه ندارد؛ همچنین مخالفان سهوالنبی می‌گویند: ذوالیدین مجهول است و [[صحابی]] به این نام نبوده است و حال آنکه ذوالیدین همان [[ابومحمد عمیر بن عبد عمرو بن نضله]] است که [[شیعه]] و [[سنی]] از او نقل حدیث کرده و برخی از [[اخبار]] [[جنگ صفین]] را به واسطه او نقل می‌کنند»<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.</ref>.
 
[[فضل بن حسن بن فضل طبرسی]] (م ۵۳۸) در این‌باره می‌گوید: «[[امامیه]] [[سهو النبی]] را در [[تبلیغ]] جایز نمی‌دانند، اما در غیر آن اگر باعث اخلال در [[عقل]] نشود جایز می‌دانند»<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۷: {{عربی|بالجمله هذه المسئله مما لم یمنع عنها العقل و دل علیها النقل فالواجب القول بها کما فی نظائرها}}.</ref>.
 
مرحوم تستری صاحب قاموس‌الرجال هم در رساله‌ای که به صورت خطی در آخر قاموس‌الرجال چاپ شده، به [[دفاع]] از [[شیخ صدوق]] پرداخته و [[ادله]] [[شیخ مفید]] را در [[انکار]] سهوالنبی جواب داده و گفته است: «این مسئله مانع [[عقلی]] ندارد و نقل هم دلالت بر آن دارد؛ پس باید [[اعتقاد]] به آن پیدا کرد، مثل نظائر آن»<ref>رساله فی سهو النبی، ص۲۳.</ref> و از آنجا که مرحوم [[کلینی]] [[روایات]] سهوالنبی را بدون هیچ توضیح یا تعلیقه‌ای در کافی نقل کرده است، [[ظهور]] در قبول این روایات از سوی ایشان دارد.
 
[[علامه طباطبایی]] هم درضمن [[پرسش]] و پاسخ‌هایی درباره [[عصمت]] و [[علم پیامبر]] ظاهراً روایات خواب ماندن پیامبر از [[نماز]] را قبول کرده و می‌فرماید: [[مخالفت]] در حالت [[خواب]] با عصمت ناسازگار نیست، زیرا این‌گونه مخالفت، مخالفت امر نیست تا با عصمت منافات داشته باشد»<ref>در محضر علامه طباطبایی، ص۲۱۴.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۶۲-۲۷۱.</ref>
 
==== ادله [[عصمت انبیا]] از [[سهو]] و [[اشتباه]] ====
===== دلیل عقلی =====
برخی نوزده دلیل عقلی بر [[عصمت انبیا]] از [[سهو]] و [[نسیان]] و [[خطا]] اقامه کرده‌اند<ref>شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴.</ref> که عمده آنها به یک دلیل بر می‌گردد که همان نقض غرض باشد.
 
'''نقض غرض'''
 
عدم عصمت [[پیامبران]] از [[سهو]] و [[خطا]] موجب نقض غرض [[بعثت]] است که نقض غرض هم از مولاى [[حکیم]] محال است. پس احتمال سهو و خطا بر [[نبی]]{{صل}} هم محال خواهد بود.
 
توضیح اینکه؛ یکی از هدف‌های [[بعثت انبیا]] و [[فرستادن پیامبران]] از سوی [[پروردگار]] حکیم، [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعى است تا با عمل به دستورهاى [[شرع]]، [[تزکیه]] و [[تربیت]] شده، به کمال شایسته [[انسانی]] و [[سعادت]] برسند. این [[هدف]] بدون [[عصمت پیامبران]] از سهو و خطا به دست نمی‌آید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر [[انبیا]]، هر آینه ممکن است آنان در بیان [[اعمال]] و [[دستورات الهی]] که برای ارشاد و رسیدن [[بشر]] به مصالح [[واقعی]] وضع شده‌اند سهو و [[اشتباه]] نمایند و [[انسان]] در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در [[افعال]] و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت می‌کند، [[انسان]] در متابعت کامل از او دچار تردید می‌‌گردد و ممکن است برخی از [[دستورات]] او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت [[محروم]] گردد که این امور، موجب نقض غرض از [[ارسال پیامبران]] و بر خلاف [[حکمت]] است و خلاف حکمت از [[خداوند]] صادر نمى‌‏شود»<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]، ج‏۱، ص۲۳۷.</ref>
 
'''قبح امر الهی به اطاعت مطلق از غیر معصوم از سهو'''
 
به دستور [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که به طور مطلق و بدون قید و شرط، از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پیروی کنیم و در هیچ صورت [[حق]] [[مخالفت]] با آن حضرت را نداریم. اگر اشتباه و سهو بر او جایز باشد، به [[حکم]] [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که از [[سهو]] و [[اشتباه]] او [[پیروی]] کنیم؛ در حالی که بر [[خداوند]] [[دانا]] و [[حکیم]] [[قبیح]] است که ما را به پیروی از اشتباه و سهو [[مأمور]] کند، و چون قبیح بر خداوند محال است، پس [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید مصون از اشتباه و سهو باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۵.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۹.</ref>
 
'''امتناع دور و تسلسل'''
 
دلیل و [[فلسفه]] نیاز به [[پیامبر]] {{صل}} اشتباه [[امّت]] است. اگر پیامبر {{صل}} هم در کارهای خود دچار سهو و اشتباه شود، او نیز به پیامبر دیگری نیاز دارد؛ زیرا علّت مشترک است و [[ترجیح بلامرجح]] عقلاً [[باطل]] است. بنابراین [[تسلسل]] لازم می‌آید، و تسلسل باطل است. پس پیامبر {{صل}} باید مصون از سهو و اشتباه باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۶.</ref>.


برخی گفته‌اند: اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، امکان دارد آن [[حضرت]] از روی اشتباه و [[فراموشی]]، [[مال]] [[مردم]] را تلف یا [[غصب]] کند. همچنین امکان دارد [[حق مردم]] را، که به عهده اوست، فراموش نموده و [[انکار]] کند، بلکه ممکن است به اشتباه دست به [[قتل]] مؤمنی بزنند و دیه‌ای بر او [[واجب]] گردد. در این هنگام، اگر صاحبان این [[حقوق]] [[اقامه دعوا]] کنند، به [[پیامبر]] دیگری نیاز پیدا می‌شود که بین آنها [[حکومت]] و [[داوری]] کند. در این صورت یا دور لازم می‌آید یا [[تسلسل]] که هر دو [[باطل]] است<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref><ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۹.</ref>
قریب به اتفاق [[فقها]] و متکلمان امامیه، قائل به [[عصمت پیامبر]]{{صل}} از سهو و نسیان حتی در امور عادی هستند. اما برخی از علمای امامیه؛ مانند [[شیخ صدوق]] و استادش ابن ولید، [[سهو نبی]] در امور عادی؛ مانند [[نماز]] و غیره را جایز می‌‌دانند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴.</ref>.


'''محال بودن ارتکاب حرام و ترک واجب توسط نبی'''
===== ادله عقلی [[عصمت انبیا]] از [[سهو]] و [[اشتباه]] =====
برخی نوزده دلیل عقلی بر [[عصمت انبیا]] از [[سهو]] و نسیان و [[خطا]] اقامه کرده‌اند<ref>شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴.</ref> که عمده آنها به یک دلیل بر می‌گردد که همان نقض غرض باشد.


اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، برای او جایز خواهد بود که از روی سهو و [[نسیان]] [[واجبات]] را ترک کرده و [[محرمات]] را انجام دهد؛ زیرا انجام واجب و ترک [[حرام]]، هر دو، [[عبادت]] است. وقتی از روی سهو و اشتباه ترک جزئی از عبادت [مانند دو رکعت اخیر [[نماز]] چهار رکعتی] جایز باشد، ترک تمام عبادت (تمام چهار رکعت) هم جایز است و این، با [[عصمت]] مطلق که تمام [[معاصی]] را از [[معصوم]] [[نفی]] می‌کند، سازگاری ندارد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۷.</ref>.
عدم عصمت [[پیامبران]] از [[سهو]] و [[خطا]] موجب نقض غرض [[بعثت]] است که نقض غرض هم از مولاى [[حکیم]] محال است. پس احتمال سهو و خطا بر [[نبی]]{{صل}} هم محال خواهد بود. توضیح اینکه؛ یکی از هدف‌های [[بعثت انبیا]] و [[فرستادن پیامبران]] از سوی [[پروردگار]] حکیم، [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعى است تا با عمل به دستورهاى [[شرع]]، [[تزکیه]] و [[تربیت]] شده، به کمال شایسته [[انسانی]] و [[سعادت]] برسند. این [[هدف]] بدون [[عصمت پیامبران]] از سهو و خطا به دست نمی‌آید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر [[انبیا]]، هر آینه ممکن است آنان در بیان [[اعمال]] و [[دستورات الهی]] که برای ارشاد و رسیدن [[بشر]] به مصالح واقعی وضع شده‌اند سهو و [[اشتباه]] نمایند و [[انسان]] در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در [[افعال]] و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت می‌کند، [[انسان]] در متابعت کامل از او دچار تردید می‌‌گردد و ممکن است برخی از [[دستورات]] او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت [[محروم]] گردد که این امور، موجب نقض غرض از [[ارسال پیامبران]] و بر خلاف [[حکمت]] است و خلاف حکمت از [[خداوند]] صادر نمى‌‏شود<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]، ج‏۱، ص۲۳۷.</ref>


این دلیل به نحو دیگری نیز تقریر شده است و آن اینکه اگر پیامبر اکرم {{صل}} از سهو و اشتباه مصون نباشد، ممکن است از روی سهو و نسیان حرامی را مرتکب شود. این، دو صورت دارد یا پیروی از او در آن [[فعل واجب]] است که این قطعاً باطل است و با غرض [[بعثت]] او منافات دارد. یا پیروی از وی واجب نیست و این، با صریح [[قرآن]] مخالف است که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. بنابراین [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید از [[سهو]] و [[اشتباه]] مصون باشد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۹.</ref>.
دلایل دیگری هم وجود دارد مانند: قبح امر الهی به اطاعت مطلق از غیر معصوم از سهو؛ امتناع دور و تسلسل؛ محال بودن ارتکاب حرام و ترک واجب توسط نبی و ... .


===== ادله قرآنی =====
===== ادله قرآنی =====
در [[قرآن کریم]] [[آیات]] فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و [[خطا]]، مصون و [[معصوم]] است مانند: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. دقت در فقرات [[آیه]] حدود و قلمرو صیانت [[نبی اکرم]] {{صل}} و [[عصمت]] آن حضرت را از [[سهو]] و [[خطا]]، به خوبی مشخص می‌کند.
در [[قرآن کریم]] [[آیات]] فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و [[خطا]]، مصون و [[معصوم]] است مانند: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. دقت در فقرات [[آیه]] حدود و قلمرو صیانت [[نبی اکرم]] {{صل}} و [[عصمت]] آن حضرت را از [[سهو]] و [[خطا]]، به خوبی مشخص می‌کند<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۲.</ref>.
 
هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت می‌کند که [[انبیا]]، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و انجام دادن امور شخصی و [[اجتماعی]]، از سهو و [[نسیان]] و اشتباه مصون و معصوم‌اند<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۲.</ref>.
 
علاوه بر این [[آیات]] دیگری <ref>سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.</ref> نیز در این خصوص هستند که می‌توان به آنها استناد نمود.
 
'''آیه تطهیر'''
 
به عنوان نمونه می‌توان از آیه تطهیر یاد کرد که خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مى‌‏فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«خدا چنین مى‏‌خواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. «[[رجس]]» در لغت به معنى شىء [[ناپاک]] است، خواه از نظر طبع آدمى [[آلوده]] و منفور باشد يا به حكم [[عقل]] يا [[شرع]] و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى [[گناه]] يا [[شرک]] يا [[اعتقاد]] [[باطل]] يا [[بخل]] و [[حسد]] تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه [[خداوند]] [[اراده]] كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله {{متن قرآن|وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} با توجه به اينكه معنى «تطهير»، [[پاک]] ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدى‌ها كه در جمله قبل آمده است و واژه {{متن قرآن|تَطْهِيرًا}} كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه [[اهل بیت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|پیام قرآن ج۹]]، ص۱۳۹.</ref>.
 
نسيان و [[سهو]] نيز يکی از گونه‌های رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز می‌‌گردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر می‌‌گردد را از اهل بيت {{ع}} دور کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد می‌کنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]، ج ‏۱، ص ۲۴۱.</ref>
 
'''[[آیه اذن واعیه]]'''
 
[[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ}}<ref>«تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لکن گوش شنواى هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت»، سوره حاقه، آیه ۱۲».</ref> [[مفسران شیعه]]<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۱۹؛ ذکاوتى، قراگزلو، علیرضا، ترجمه اسباب النزول، ص۲۳۴، نشر نی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش؛ فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، محقق: اعلمی، حسین، ج ۵، ص۲۱۸، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص۵۳۰، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص۱۶۳، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش</ref> و [[سنی]]<ref>ثعلبى نیشابورى، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص۲۸، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: عبدالسلام، عبدالشافى، محمد، ج ۵، ص۳۵۸، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ فخرالدین رازى، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۳۰، ص۶۲۴، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق؛ رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: على اصغر حکمت، ج ۱۰، ص۲۰۹، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش؛ زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۴، ص۶۰۰، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق</ref> گفته‌اند این [[آیه]] به فرموده [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} در [[حق]] حضرت [[امام علی]]{{ع}} نازل شده و مراد از «اذن واعیه»<ref>«گوش‌های حافظ و نگهدارنده»</ref>، امام علی{{ع}} است.
 
«اذن واعیه»؛ یعنی گوش‌هایى که ظرفیت و قابلیت [[حفظ]] و نگاهدارى ـ  پیام‌های الهی را ـ داشته باشد و این صلاحیت و قابلیت، اختصاص به [[معصوم]] دارد که [[سهو]] و [[اشتباه]] و [[نسیان]] و [[جهل]] و عدم [[درک]] در او راه نداشته باشد و گرنه واعیه نیست<ref>أطیب البیان، ج ‏۱۳، ص۱۶۳.</ref>. این [[آیه]] مطلق است و شامل تمام امور چه [[تبلیغ]] چه غیر تبلیغ می‌شود و به دلالت این آیه [[سهو]] و [[نسیان]] و [[خطا]] از [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} [[نفی]] شده است پس به طریق اولی دلالت بر نفی سهو و نسیان و خطا از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دارد و به طریق اولی باید گفت سهو و نسیان و خطا در [[پیامبر خاتم]]{{صل}} راه ندارد<ref>عبد الرسول، غفار، شبهة الغلو عند الشیعة، ص۲۴۳.‏</ref>.
 
'''آیه عدم فراموشی قرآن'''


خداوند متعال خطاب به پیامبر خاتم {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى}}<ref>«ما بزودی (قرآن را) بر تو می‌خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد» سوره اعلی، آیه ۶</ref>. بر اساس این [[آیه]] [[خدای متعال]] به [[پیامبر خاتم]]{{صل}} [[امر]] نموده که هنگام نزول وحی [[عجله]] مکن و هرگز نگران فراموش کردن [[آیات الهی]] مباش، آن کس که این [[آیات]] بزرگ را برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] بر تو فرستاده، هم او حافظ و نگاهبان آنهاست، آری او نقش این آیات را در سینه [[پاک]] تو ثابت می‌دارد، به طوری که هرگز گرد و غبار [[نسیان]] بر آن نخواهد نشست<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]]، ج۲۶، ص۳۹۳.</ref> و این همان عصمت از نسیان است.
علاوه بر این [[آیات]] دیگری نیز در این خصوص هستند که می‌توان به آنها استناد نمود مانند: [[آیه تطهیر]]؛ [[آیه اذن واعیه]] و آیه عدم فراموشی قرآن.


===== ادله روایی =====
===== ادله روایی =====
در منابع روایی [[شیعه]]، [[روایات]] فراوانی وجود دارند که سهو و [[اشتباه]] را از [[پیامبر خاتم]] {{صل}} [[نفی]] می‌کنند. مانند اینکه [[زراره]] نقل می‌کند: از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیدم: آیا هیچ‌گاه [[رسول خدا]] {{صل}} دو [[سجده]] سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و [[فقیه]] [که مصداق اتم و اکمل آن [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} است] هم این دو سجده را انجام نمی‌دهد»<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ‌}}؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. هرچند روایاتی مبنی بر سهو پیامبر اکرم{{صل}} وجود دارد که با بررسی اسناد آنها مشخص می‌شود دارای ضعف در سند هستند<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۸ ـ ۱۱۰.</ref>.
در منابع روایی [[شیعه]]، [[روایات]] فراوانی وجود دارند که سهو و [[اشتباه]] را از [[پیامبر خاتم]] {{صل}} [[نفی]] می‌کنند. مانند اینکه [[زراره]] نقل می‌کند: از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیدم: آیا هیچ‌گاه [[رسول خدا]] {{صل}} دو [[سجده]] سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز و [[فقیه]] [که مصداق اتم و اکمل آن [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} است] هم این دو سجده را انجام نمی‌دهد»<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ‌}}؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. هرچند روایاتی مبنی بر سهو پیامبر اکرم{{صل}} وجود دارد که با بررسی اسناد آنها مشخص می‌شود دارای ضعف در سند هستند<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۸ ـ ۱۱۰.</ref>.
 
===== دلیل شهرت =====
یکی از ادله عدم ارتکاب سهو توسط نبی، شهرت آن در میان علمای بزرگ امامیه است.به عنوان نمونه:
 
[[شیخ مفید]] (م۴۱۳): «[[حدیثی]] که [[ناصبی‌ها]] و [[شیعیان]] مقلّد درباره [[سهو پیامبر]] در [[نماز]] مطرح می‌کنند [[خبر واحد]] است که نتیجه [[علمی]] ندارد و قابل عمل کردن نیست»<ref>ر.ک: الهیات، ج۳، ص۲۰۱.</ref>.
 
[[شیخ طوسی]] (م ۴۶۰): «روایاتی که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد قابل فتوادادن نیست؛ زیرا [[روایت]] داریم که [[پیامبر]] هیچ‌گاه [[سجده]] [[سهو]] به‌جا نیاورد»<ref>تهذیب، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. مراد ایشان این روایت می‌باشد: ابن‌بکیر از [[زراره]] نقل کرده: از [[حضرت]] [[امام محمد باقر]] {{ع}} سؤال کردم که آیا [[حضرت رسول الله]] {{صل}} سجده سهو کردند؟ [[امام]] {{ع}} فرمودند: «آن حضرت سجده سهو نکردند و هیچ فقیهی یعنی معصومی سجده سهو نکرد»<ref>لوامع صاحبقرانی (مشهور به شرح فقیه)، ج۴، ص۲۹۷.</ref>.
 
[[سید مرتضی]] (م ۴۳۶): «خبر ذوالیدین خبر [[خبیث]] و باطلی است و ما [[یقین]] به [[فاسد]] بودن آن داریم، زیرا متضمن [[کذب]] پیامبر {{صل}} و سهو اوست و از نظر بیشتر [[علما]] نمی‌توان [[عدول]] کرد، زیرا ادله موثقی دارند و عدم اعتقاد به سهوالنبی مناسبت بیشتری با جایگاه بالا و [[مقام]] والای [[اهل بیت]] دارد»<ref>تنزیه‌الانبیاء، ص۸۴؛ الذریعه، ج۲، ص۵۵۴: {{عربی|خبر ذی الیدین خبر خبیث باطل، مقطوع علی فساده؛ لأنه یتضمن کذب النبی {{صل}} و سهوه}}.</ref>.
 
محقق حلّی (م۶۷۶): «[[مقام امامت]] بالاتر از آن است که بخواهد در [[عبادت]] سهو کند»<ref>مختصرالنافع، ص۴۵.</ref>.
 
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] (م۶۷۲): «[[واجب]] است پیامبر [[کمال عقل]] و [[هوشیاری]] و عدم سهو داشته باشد»<ref>شرح تجرید، ص۱۹۵.</ref>.
 
[[علامه حلّی]] (م ۷۲۶): «خبر سهوالنبی در نزد ما [[باطل]] است، زیرا پیامبر [[معصوم]] است و سهو بر او جایز نیست؛ و چه نسبتی ناقص‌تر و [[پست‌تر]] از این می‌توان به پیامبر داد!؟ که می‌فهماند پیامبر از عبادت [[اعراض]] داشته است... {{عربی|نعوذ بالله من هذه الآراء الفاسده}}<ref>دلائل الصدق لنهج الحق، ج۲، ص۵۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۱۳۰.</ref>.
 
شیخ طوسی (م۴۶۰) بعد از آنکه [[روایات]] سهوالنبی را در [[تهذیب]] نقل کرده، می‌فرماید: «ما این روایات را آوردیم زیرا به احکامی که در این روایات آمده عمل شده است، ولی این روایات موافق [[عامه]] می‌باشد، و [[عقول]] و [[ادله]] قاطعه‌ای که [[سهو]] و غلط را بر [[پیامبر]] جایز نمی‌داند این روایات را منع می‌کند»<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۱؛ الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج۱، ص۳۷۱ و ۲۱۵.</ref>.
 
[[شهید اول]] (م ۷۸۶): «[[روایت]] [[سهو پیامبر]] در بین [[امامیه]] متروک است، زیرا [[دلیل عقلی]] بر [[عصمت پیامبر]] از سهو داریم»<ref>ذکری، ص۱۳۴.</ref>.
 
[[فاضل مقداد]] (م ۸۲۶): «سهوالنبی در [[امور شرعی]] و غیر آن جایز نیست، زیرا باعث [[نفرت]] [[مردم]] می‌شود»<ref>ارشاد الطالبین، ص۳۰۵.</ref>.
 
[[شیخ بهایی]] (م ۱۰۳۰): «بلکه [[ابن‌بابویه]] سهو کرده است، او سزاوارتر به سهو، نسبت به پیامبر می‌باشد»<ref>ر.ک: الهیات، جعفر سبحانی، ص۲۰۲: {{عربی|بل ابن بابویه قد سهی، انه اولی باسهو من النبی}}.</ref>.
 
و همچنین جناب [[میرداماد]] گفته است: «قول صحیح در نزد من آن است که براساس مشرب [[عقل]] و [[مذهب]] [[برهان]] اولین [[درجه]] در [[انکار]] [[حق پیامبر]] نسبت دادن [[حکم]] سهو به پیامبر است، و هیچ غلوی در [[اعتقاد به عصمت]] پیامبر از سهو وجود ندارد، زیرا این [[عصمت]] با [[اذن خداوند]] و [[فضل]] و [[توفیق]] او می‌باشد»<ref>الرواشح السماویة، ۸۴.</ref>.
 
[[ملاصدرا]]: «[[اهل بیت]] {{عم}} به حکم [[آیه تطهیر]] [[معصوم]] از هرگونه خطاء و [[نسیان]] و [[مطهر]] از هرگونه سهو و نقصان و [[رجس]] [[عصیان]] و [[ناپاکی]] [[جهالت]] و [[گمراهی]] [[شیطان]] هستند»<ref>شرح اصول کافی (ملاصدرا)، ج۱، ص۱۶۶.</ref>.
 
[[ملاصالح مازندرانی]] بعد نقل [[کلام]] میرداماد فرموده است: «هیچ بعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از [[اهل سنت]] دست بلندی در [[جعل حدیث]] دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»<ref>شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: {{عربی|و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید}}.</ref>!
[[علامه مجلسی]] (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد {{عربی|حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد}} و آن وقت [[اطمینان]] به شریعتی که [[پیامبر]] اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را [[مخالف]] [[اصول مذهب شیعه]] معرفی می‌کند<ref>الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر.ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.</ref> و بعد از ذکر نظرات و [[ادله]] دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال می‌باشد، زیرا از طرفی برخی از [[آیات]] و [[روایات]] دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر [[اجماع]] [[اصحاب]] و [[دلایل]] [[کلامی]] و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.</ref>.
 
[[احمد بن محمد برقی]]: «این [[روایت]] مخالف مشهور [[امامیه]] است، زیرا مشهور امامیه [[اعتقادی]] به سهوالنبی ندارند، البته می‌توان روایت را حمل بر [[تقیه]] کرد، زیرا [[راوی]] آن [[زیدی]] [[مذهب]] است که اکثر روایات ایشان موافق [[عامه]] است و [[سند]] آن هم [[ضعیف]] است»<ref>المحاسن، ج۱، ص۲۶۱.</ref>.
 
[[صاحب جواهر]] ([[محمدحسن نجفی]]): «لازم است این روایات را به خاطر منافات‌داشتن با [[عصمت]] رها کرد، و [[انصاف]] آن است که با توجه به آیات و روایاتی که دلالت بر عصمت و [[طهارت]] [[اهل بیت]] {{عم}} از [[گناه]] و [[خطا]] و [[سهو]] دارد، این طور مطالب به اهل بیت {{عم}} نسبت داده نشود»<ref>جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۱۳، ص۷۱.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۷۱.</ref>
 
==== ادله قائلین به سهو النبی ====
قائلین به [[سهو النبی]] برای [[اعتقاد]] خود [[ادله]] و قرائنی را مطرح می‌کنند که مهم‌ترین آنها از این قرار است:
# وجود [[آیات]] و [[روایات]] متعدد <ref>برای نمونه: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ}}. «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵ و {{متن قرآن|اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ}}.«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴ و {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا}}.«و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱ و {{متن قرآن|قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}} «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳ و {{متن قرآن|وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}. «و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸ و {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى}}«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.</ref> و [[متواتر]] درباره سهوالنبی.
# [[راویان]] این مطلب از اجلاء و ثقات روات و از [[اصحاب اجماع]] می‌باشند.
# [[علما]] و محدثینی مثل [[شیخ طوسی]] و [[کلینی]] این روایات را در کتب خود نقل کرده‌اند.
# [[فقها]] براساس مضمون این روایات [[فتوا]] صادر کرده‌اند.
# اگر این [[روایات متواتر]] قبول نشود، خیلی از [[روایت]] را می‌توان [[انکار]] کرد؛ آن وقت اساس [[شریعت]] به هم می‌ریزد.
# علمای متقدّم سهوالنبی را قبول داشتند و این [[شیخ مفید]] بود که بعدها آن را انکار کرد.
# [[سهو]] ذاتا [[نقص]] محسوب نمی‌شود، بلکه مثل [[کذب]] است که در برخی مواقع [[مصلحت]] دارد و حکیمانه است.
 
درنتیجه مانع [[عقلی]] از اعتقاد به سهوالنبی وجود ندارد و [[دلیل نقلی]] بر سهو هم که داریم (مقتضی موجود و مانع مفقود)، پس اعتقاد به سهوالنبی ایراد ندارد.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۷۱.</ref>
 
===== نقد و بررسی روایات سهوالنبی =====
درباره سهوالنبی، دوازده [[روایت]] وجود دارد که برخی از [[ثقات]] و [[اجلاء]] و [[اصحاب اجماع]] آنها را روایت کرده‌اند، راویانی مانند [[سماعة بن مهران]]، [[ابن صدقه]]، [[سعید اعرج]]، [[جمیل بن دراج]]، [[ابوبصیر]]، [[زید شحام]]، [[ابوسعید قماط]]، [[ابوبکر حضرمی]]. از این دوازده روایت چهار روایت دارای [[سند صحیح]] و یکی دارای سند حسن و باقی [[اسناد]] غیر صحیحه می‌باشد؛ بیشتر آنها را [[مشایخ ثلاث]] در [[کتب اربعه]] نقل کرده‌اند و باقی آنها در کتاب [[عیون اخبار الرضا]]{{ع}} و [[محاسن برقی]] و [[فقه رضوی]] نقل شده است، در اینجا لازم است به متن کامل این [[روایات]] اشاره شود:
 
[[عثمان بن سعید]] از سماعه بن مهران نقل کرده: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: همانا [[پیامبر]] [[نماز ظهر]] را برای [[مردم]] دو رکعت خواند، سپس [[سهو]] کرد و [[سلام]] داد. [[ذوالشمالین]] گفت: ای [[رسول خدا]] آیا درباره [[نماز]] چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین می‌گویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو [[سجده]] سهو به جا آوردند»<ref>کافی، ج۳، ص۳۵۵.</ref>.
 
و [[شیخ طوسی]] هم همین روایت را با دو سند زیر نقل کرده است: [[احمد بن محمد]] از [[حسن بن علی بن فضال]] از [[ابی‌جمیله]] ([[مفضل بن صالح اسدی]]) از زید شحام از «ابی‌اسامه» از امام صادق{{ع}}...<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۲.</ref>. ۲) [[سعد بن عبدالله]] از احمد بن محمد از حسین از [[فضاله]] از [[سیف بن عمیره]] از ابوبکر حضرمی از امام صادق{{ع}}...<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۰: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} سَهَا فَسَلَّمَ‏ فِي‏ رَكْعَتَيْنِ‏ ثُمَ‏ ذَكَرَ حَدِيثَ‏ ذِي‏ الشِّمَالَيْنِ‏ فَقَالَ ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ‏}}.</ref>.
 
[[محمد بن یحیی]] از [[احمد بن محمد بن عیسی]] از [[علی بن نعمان]] از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق{{ع}} می‌فرماید: «پیامبر نماز خواند و در رکعت دوم سلام داد. کسانی که پشت سر ایشان بودند گفتند: آیا درباره نماز مطلب جدیدی اتفاق افتاده؟ [[پیامبر]] فرمود: چگونه؟ گفتند: [[نماز]] را دو رکعتی خواندید! پیامبر فرمود: ای [[ذوالیدین]] آیا چنین است؟ و او همان کسی است که او را [[ذوالشمالین]] صدا می‌کنند. وی گفت: بله. پس پیامبر بنا را بر نمازش گذاشت و آن را به صورت چهار رکعتی تمام کرده و فرمود: [[خداوند]] به خاطر [[رحمت]] بر [[امت]]، پیامبر را به [[فراموشی]] کشاند. آیا نمی‌دانی اگر شخصی چنین می‌کرد [[مردم]] او را [[سرزنش]] کرده و می‌گفتند نمازت قبول نمی‌شود، اما اگر کسی که امروز چنین کند می‌گویند [[سنّت]] [[رسول الله]] است و [[الگو]] شده و پیامبر دو [[سجده]] هم به خاطر [[سخن گفتن]] بین نماز انجام دادند»<ref>کافی، ج۳، ص۳۵۷؛ تهذیب، ج۲، ص۳۴۵.</ref>.
 
[[حسن بن محبوب]] از [[رباطی]] از [[سعید اعرج]] نقل کرده: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمود: «[[خداوند تبارک و تعالی]] پیامبرش را برای [[نماز صبح]] به [[خواب]] برد تا [[خورشید]] طلوع کرد، سپس پیامبر بلند شد و دو رکعت نماز ([[نافله]]) قبل [[فجر]] را خواند سپس نماز صبح را خواند و (همچنین) خداوند پیامبر را در نماز به [[سهو]] انداخت و پیامبر در رکعت دوم [[سلام]] داد. سپس آنچه را ذوالشمالین گفت توصیف کرد؛ خداوند این‌کار را به خاطر رحمت بر [[امّت]] با پیامبر انجام داد تا هیچ‌کس [[مسلمانی]] را به خاطر [[خواب ماندن از نماز]] یا سهو در نماز سرزنش نکند و بگویند: این اتفاق برای پیامبر هم افتاده است»<ref>الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَامَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فَبَدَأَ فَصَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ صَلَّى الْفَجْرَ وَ أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ‏ الْمُسْلِمُ‏ إِذَا هُوَ نَامَ‏ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَقَالَ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}}}}.</ref>.
 
[[حسین بن سعید]] از [[ابن ابی عمیر]] از جمیل نقل کرده: «از امام صادق{{ع}} درباره مردی پرسیدم که [[نماز]] را دو رکعت خواند، سپس بلند شد. [[امام]]{{ع}} فرمود: دوباره نماز را بخواند. گفتم: پس آنچه [[مردم]] ([[اهل سنت]]) درباره [[حدیث ذوالشمالین]] می‌گویند چیست؟ امام{{ع}} فرمود: همانا [[پیامبر]]{{صل}} از مکانش حرکت نکرده بود؛ اگر حرکت کرده بود نماز را دوباره می‌خواند»<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۵: {{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ رَجُلٍ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَامَ قَالَ يَسْتَقْبِلُ قُلْتُ فَمَا يَرْوِي‏ النَّاسُ‏ فَذَكَرَ لَهُ‏ حَدِيثَ‏ ذِي‏ الشِّمَالَيْنِ‏ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} لَمْ يَبْرَحْ مِنْ مَكَانِهِ وَ لَوْ بَرِحَ اسْتَقْبَلَ}}.</ref>.
 
[[حسین بن سعید]] از حسن از زرعه از سماعه از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده: «همانا پیامبر [[نماز ظهر]] را برای مردم خواند، سپس [[سهو]] کرد و [[سلام]] داد. [[ذوالشمالین]] گفت: ای [[رسول خدا]] آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین می‌گویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو [[سجده]] سهو به جا آوردند. سپس فرمود: پیامبر از مکانش حرکت نکرده بود، اگر [[نمازگزار]] از مکانش حرکت نکرده بود [[نقص]] نمازش را تمام کند»<ref>استبصار، ج۱، ص۲۱۴ و ۳۶۹: {{متن حدیث|فإن رسول الله{{صل}} صلّی بالناس الظهر ثم سها فسلّم فقال له ذو الشمالین: یا رسول الله أنزل فی الصلاة شیء؟ فقال: و ما ذاک؟ قال: إنّما صلّیت رکعتین! فقال رسول الله{{صل}}: أتقولون مثل قوله؟ قالوا: نعم فقام فأتمّ بهم الصلاة و سجد سجدتی السهو. فقال: إن رسول الله{{صل}} لم یبرح من مجلسه فإن کان لم یبرح من مجلسه فلیتم ما نقص من صلاته}}.</ref>.
 
[[حسن بن صدقه]] می‌گوید: «از [[امام کاظم]]{{ع}} پرسیدم: آیا [[پیامبر خدا]] در رکعت دوم سلام داد؟ امام{{ع}} فرمود: بله. گفتم: آیا حالش حال خودش بود؟ امام{{ع}} فرمود: [[خداوند]] می‌خواست به مردم یاد دهد»<ref>کافی، ج۶، ص۲۷۲: {{متن حدیث|أسلّم رسول الله{{صل}} فی الرکعتین الاولتین؟ فقال: نعم، قلت: و حاله حاله؟ قال{{ع}}: أنما أراد الله أن یفقّههم}}.</ref>.
 
[[ابن ادریس]] از کتاب [[علی بن محبوب]] از عباس از [[حماد بن عیسی]] از [[ربعی]] بن عبدالله از [[فضیل]] نقل کرده: «در نزد [[امام صادق]]{{ع}} [[سهو]] را یادآور شدم. [[امام]]{{ع}} فرمود: هیچ‌کس از این حالت به دور نیست، گاهی من [[خادم]] را در پشت سرم می‌نشانم تا نمازم را بر من [[حفظ]] کند»<ref>سرائر (المستطرفات)، ج۳، ص۶۱۴: {{متن حدیث|ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} السَّهْوَ فَقَالَ وَ يَنْفَلِتُ مِنْ ذَلِكَ أَحَدٌ رُبَّمَا أَقْعَدْتُ‏ الْخَادِمَ‏ خَلْفِي‏ عَلَيَّ يَحْفَظُ صَلَاتِي}}.</ref>.
 
[[جعفر بن محمد بن اشعث]] از [[ابن قداح]] از ابی‌عبدالله از پدرش نقل کرده: [[پیامبر]] [[نماز]] خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامی‌که نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از [[قرآن]] انداختم؟ [[مردم]] ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا [[ابی بن کعب]] در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا [[رسول الله]]! [[آیه]] این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده می‌شود و آنها نمی‌دانند چه مقدار از قرآن خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، [[بنی‌اسرائیل]] به این خاطر هلاک شدند که بدن‌هایشان حاضر بود و دل‌هایشان غایب بود، [[خداوند]] نماز بنده‌ای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمی‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: {{متن حدیث|صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ{{صل}} أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْ‏ءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ{{صل}} ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ‏ أَقْوَامٍ‏ يُتْلَى‏ عَلَيْهِمْ‏ كِتَابُ‏ اللَّهِ‏ فَلَا يَدْرُونَ‏ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ‏}}.</ref>.
 
[[تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی]] از پدرش از [[احمد بن علی انصاری]] از [[اباصلت هروی]] نقل کرده: «به [[امام رضا]]{{ع}} گفتم: ای فرزند [[رسول خدا]]! در [[جمعیت کوفه]] گروهی هستند که [[اعتقاد]] دارند [[پیامبر]] در نمازش [[سهو]] نکرد. [[امام]]{{ع}} فرمود: [[دروغ]] می‌گویند. [[خدا]] آنها را [[لعنت]] کند. تنها کسی که سهو نمی‌کند خدایی است که جز او خدایی نیست»<ref>عیون الأخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: {{متن حدیث|قُلْتُ لِلرِّضَا{{ع}} يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ{{صل}} لَمْ يَقَعْ‏ عَلَيْهِ‏ السَّهْوُ فِي‏ صَلَاتِهِ‏ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ}}.</ref>.
 
با بررسی اقوال [[دانشمندان]] می‌توان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این [[روایات]] ارائه شده است:
# عده‌ای از [[اهل سنت]] صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را بدون هیچ توجیهی پذیرفته و [[معتقد]] به [[سهوالنبی]] شده‌اند.
# عده‌ای مثل [[شیخ صدوق]] صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شده‌اند، البته با این توجیه که سهو از جانب [[شیطان]] نبوده، بلکه إسهاء از جانب [[خداوند]] بوده است.
# عده‌ای صدور این روایات را پذیرفته‌اند اما در جهت صدور آنها اشکال کرده و به خاطر موافقت با روایات [[عامه]] و [[مخالفت]] با [[ادله]] [[کلامی]]، صدور این روایات را تقیه‌ای دانسته‌اند.
# عده‌ای مثل [[شیخ مفید]] این روایات را به خاطر مخالفت با [[ادله عصمت]] [[نبی]] به طور کامل طرد کرده‌اند.
# عده‌ای دیگر درباره این روایات توقف کرده و نپذیرفتن مضمون این روایات را موافق [[احتیاط]] شمرده‌اند<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص۲۶۲-۲۷۱.</ref>.


=== [[عصمت]] از اشتباهی که به عمل قبیح بینجامد (گناه سهوی) ===
=== [[عصمت]] از اشتباهی که به عمل قبیح بینجامد (گناه سهوی) ===
اشتباهی که به یک عمل قبیح در [[جهان]] بینجامد، مانند اینکه کسی بدون [[علم]] یا [[اختیار]]، مرتکب عمل شراب‌خواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته می‌شود. با این حال به نظر می‌رسد عملی را می‌توان گناه نامید که مرتکب آن [[مکلف]] باشد و از روی [[علم]] و عمد آن را انجام داده باشد و در غیر این صورت نمی‌توان او را [[گناهکار]] نامید. با این توضیح روشن می‌شود که اساساً «گناه سهوی» مفهوم روشنی ندارد. تنها تصویری که از «گناه سهوی» به ذهن می‌رسد این است که عملی ـ مانند شراب‌خواری یا [[قتل]] ـ در متن واقع [[قبیح]] باشد و شخص بدون علم به موضوع یا [[حکم]] و یا بدون قصد آن را انجام دهد. حال هرچند مرتکب این عمل را نمی‌توان گناهکار به شمار آورد، نفس عمل، قبیح بوده است. از این‌رو، باید اصطلاح گناه سهوی را با همان [[اشتباه]] در مرحله عمل به [[دین]] تطبیق کنیم؛ آن اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد. حال وقتی می‌گوییم [[امام]] از گناه سهوی [[معصوم]] است، بدین معناست که هیچ عمل قبیحی، حتی بدون علم و [[اختیار]] نیز از او صادر نمی‌شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹ و ۳۸.</ref>.
اشتباهی که به یک عمل قبیح در [[جهان]] بینجامد، مانند اینکه کسی بدون [[علم]] یا [[اختیار]]، مرتکب عمل شراب‌خواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته می‌شود. با این حال به نظر می‌رسد عملی را می‌توان گناه نامید که مرتکب آن [[مکلف]] باشد و از روی [[علم]] و عمد آن را انجام داده باشد و در غیر این صورت نمی‌توان او را [[گناهکار]] نامید. با این توضیح روشن می‌شود که اساساً «گناه سهوی» مفهوم روشنی ندارد. تنها تصویری که از «گناه سهوی» به ذهن می‌رسد این است که عملی ـ مانند شراب‌خواری یا [[قتل]] ـ در متن واقع [[قبیح]] باشد و شخص بدون علم به موضوع یا [[حکم]] و یا بدون قصد آن را انجام دهد. حال هرچند مرتکب این عمل را نمی‌توان گناهکار به شمار آورد، نفس عمل، قبیح بوده است. از این‌رو، باید اصطلاح گناه سهوی را با همان [[اشتباه]] در مرحله عمل به [[دین]] تطبیق کنیم؛ آن اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد. حال وقتی می‌گوییم [[امام]] از گناه سهوی [[معصوم]] است، بدین معناست که هیچ عمل قبیحی، حتی بدون علم و [[اختیار]] نیز از او صادر نمی‌شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹ و ۳۸.</ref>.
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[عصمت از اشتباه به چه معناست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
خط ۲۰۱: خط ۷۴:
# [[رابطه علم معصومین با عصمت از خطا چیست؟ (پرسش)]]
# [[رابطه علم معصومین با عصمت از خطا چیست؟ (پرسش)]]
# [[عصمت پیامبران و امامان از خطا در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[عصمت پیامبران و امامان از خطا در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[مراد از ارتکاب سهوی گناه از سوی انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:152461.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|'''پیام قرآن ج۹''']]
# [[پرونده:IM009795.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)|'''تفسیر نمونه''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:136891.jpg|22px]] [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|'''شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات''']]
# [[پرونده:136891.jpg|22px]] [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|'''شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات''']]
# [[پرونده:IM009874.jpg|22px]] [[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۱۳''']]
# [[پرونده:IM009874.jpg|22px]] [[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۱۳''']]
# [[پرونده:1100785.jpg|22px]] [[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، مصطفی]]، [[مقامات امامان (کتاب)|'''مقامات امامان''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۱۵

عصمت از اشتباه از جمله موضوعات مهمی است که در عصمت متعلق مورد بحث قرار می‌گیرد و مراد از آن مصونیت معصومان از اشتباه در مرحله عمل به دین است. اشتباه در مرحله عمل به دین خود به دو صورت قابل تصور است. اول: اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج نینجامد که متکلمان از آن با عنوان «اشتباه در انجام دادن واجبات شرعی» یاد می‌کنند و دوم: اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد که آن را «گناه سهوی» می‌نامند. در این خصوص میان متکلمان اسلامی اختلافاتی به چشم می‌خورد. متکلمان اهل سنت قائل به عصمت پیامبران از اشتباه در مرحله عمل به دین نیستند به خلاف متکلمان امامیه. برخی به ضرورت نداشتن عصمت امام از چنین گناهانی در قالب نظریه سهو النبی ملتزم شده‌اند. اما برخی دیگر به صراحت پیامبر و حتی امام را از چنین گناهانی معصوم دانسته‌اند.

معناشناسی

عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سید مرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

اشتباه

اشتباه در لغت مصدر باب افتعال از ریشه «شبه» به معنای مانند شدن، به غلط گرفتن و شبیه بودن است[۱۱]. اشتباه به طور کلی تصور غلطی است که انسان از چیزی دارد.

سهو

سهو در لغت، غفلت از چیزی است که به دلیل توجه به امری دیگر رخ می‌‌دهد. برخی از اهل لغت این غفلت را به دو نوع تقسیم کرده‌ و معتقدند نوعی از سهو خارج از اختیار انسان است، مانند غفلت فرد مجنون، به خلاف نوع دیگر که ناشی از اختیار انسان است. در نوع دوم انسان با فراهم آوردن اسبابی به صورت ارادی سبب غفلت خودش می‌گردد مانند فردی که شراب می‌‌نوشد و این نوع دارای مواخذه نیز هست[۱۲].

از آنجا که واژه اشتباه به لحاظ معنای لغوی، مشابه واژه سهو است لذا در اینجا اشتباه مرادف با سهو گرفته شده است.

عصمت از اشتباه[۱۳] در عمل به دین و اقسام آن

اشتباه در مرحله عمل به دین می‌تواند به دو صورت رخ دهد:

  1. اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج نینجامد که اصطلاحاً از آن با عنوان کلی «اشتباه در انجام دادن واجبات شرعی» یاد می‌کنیم؛
  2. اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد که آن را «گناه سهوی» می‌نامیم[۱۴].

عصمت از اشتباه و سهو در انجام دادن واجبات شرعی

منظور از این عنوان آن است که آیا ممکن است پیامبر یا امام در انجام دادن تکالیف شرعی خود مرتکب اشتباه شود؟ برای نمونه، آیا ممکن است پیامبر یا امام به دلیل غفلت، نماز خود را نخواند یا در نماز مرتکب سهو و نسیان در شمار رکعات شود؟ این مسأله قبل از آنکه در منابع کلامی شیعه مطرح شود در کتاب‌های روایی محدثان امامیه با عنوان معروف «سهو النبی» که بیانگر اشتباه پیامبر خاتم(ص) در نماز و نیز قضا شدن نماز آن حضرت است، در قرون چهارم و پنجم به چشم می‌خورد. با این حال بازتابی از این روایات در کلمات اصحاب ائمه در این باره در دست نیست. هر چند می‌توان احتمال قوی داد که محدثان امامیه، به ضرورت معصوم بودن امام از اشتباه در ادای واجبات باور نداشتند. طرح این مسأله در منابع کلامی را باید در نزاع میان شیخ صدوق و شیخ مفید جستجو نمود[۱۵].

شیخ صدوق در این باره اظهار نظری در خصوص امام ندارد، با توجه به نظریه معروف او درباره پیامبر (ص) (سهوالنبی (ص)) و اینکه وی منصب امامت را ادامه نبوت دانسته و این دو منصب را در مسئله عصمت مساوی قلمداد کرده است، می‌توان نظر سهوالنبی (ص) او را درباره امام نیز جاری دانست. از این رو می‌توان گفت، از آنجا که شیخ صدوق، پیامبر را در عمل به دین از سهو و نسیان معصوم نمی‌داند، پس امامان را نیز از این جهت همچون پیامبر معصوم نمی‌شمرد[۱۶].

سهوالنبی

مقصود از سهو پیامبر(ص)، اشتباه نمودن در امور عادی است. آیا پیامبر(ص) همان‌گونه که در دریافت وحی و تبلیغ آن دچار سهو و اشتباه نمی‌شود، آیا در اموری عادی که مرتبط با وحی و رسالت نیست هم مصون از اشتباه است یا خیر؟

قریب به اتفاق فقها و متکلمان امامیه، قائل به عصمت پیامبر(ص) از سهو و نسیان حتی در امور عادی هستند. اما برخی از علمای امامیه؛ مانند شیخ صدوق و استادش ابن ولید، سهو نبی در امور عادی؛ مانند نماز و غیره را جایز می‌‌دانند[۱۷].

ادله عقلی عصمت انبیا از سهو و اشتباه

برخی نوزده دلیل عقلی بر عصمت انبیا از سهو و نسیان و خطا اقامه کرده‌اند[۱۸] که عمده آنها به یک دلیل بر می‌گردد که همان نقض غرض باشد.

عدم عصمت پیامبران از سهو و خطا موجب نقض غرض بعثت است که نقض غرض هم از مولاى حکیم محال است. پس احتمال سهو و خطا بر نبی(ص) هم محال خواهد بود. توضیح اینکه؛ یکی از هدف‌های بعثت انبیا و فرستادن پیامبران از سوی پروردگار حکیم، ارشاد و هدایت مردم به مصالح و مفاسد واقعى است تا با عمل به دستورهاى شرع، تزکیه و تربیت شده، به کمال شایسته انسانی و سعادت برسند. این هدف بدون عصمت پیامبران از سهو و خطا به دست نمی‌آید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر انبیا، هر آینه ممکن است آنان در بیان اعمال و دستورات الهی که برای ارشاد و رسیدن بشر به مصالح واقعی وضع شده‌اند سهو و اشتباه نمایند و انسان در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در افعال و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت می‌کند، انسان در متابعت کامل از او دچار تردید می‌‌گردد و ممکن است برخی از دستورات او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت محروم گردد که این امور، موجب نقض غرض از ارسال پیامبران و بر خلاف حکمت است و خلاف حکمت از خداوند صادر نمى‌‏شود[۱۹].[۲۰]

دلایل دیگری هم وجود دارد مانند: قبح امر الهی به اطاعت مطلق از غیر معصوم از سهو؛ امتناع دور و تسلسل؛ محال بودن ارتکاب حرام و ترک واجب توسط نبی و ... .

ادله قرآنی

در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد پیامبر خاتم(ص)، در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و خطا، مصون و معصوم است مانند: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۲۱]. دقت در فقرات آیه حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص می‌کند[۲۲].

علاوه بر این آیات دیگری نیز در این خصوص هستند که می‌توان به آنها استناد نمود مانند: آیه تطهیر؛ آیه اذن واعیه و آیه عدم فراموشی قرآن.

ادله روایی

در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و اشتباه را از پیامبر خاتم (ص) نفی می‌کنند. مانند اینکه زراره نقل می‌کند: از امام باقر (ع) پرسیدم: آیا هیچ‌گاه رسول خدا (ص) دو سجده سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز و فقیه [که مصداق اتم و اکمل آن امام معصوم (ع) است] هم این دو سجده را انجام نمی‌دهد»[۲۳]. هرچند روایاتی مبنی بر سهو پیامبر اکرم(ص) وجود دارد که با بررسی اسناد آنها مشخص می‌شود دارای ضعف در سند هستند[۲۴].

عصمت از اشتباهی که به عمل قبیح بینجامد (گناه سهوی)

اشتباهی که به یک عمل قبیح در جهان بینجامد، مانند اینکه کسی بدون علم یا اختیار، مرتکب عمل شراب‌خواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته می‌شود. با این حال به نظر می‌رسد عملی را می‌توان گناه نامید که مرتکب آن مکلف باشد و از روی علم و عمد آن را انجام داده باشد و در غیر این صورت نمی‌توان او را گناهکار نامید. با این توضیح روشن می‌شود که اساساً «گناه سهوی» مفهوم روشنی ندارد. تنها تصویری که از «گناه سهوی» به ذهن می‌رسد این است که عملی ـ مانند شراب‌خواری یا قتل ـ در متن واقع قبیح باشد و شخص بدون علم به موضوع یا حکم و یا بدون قصد آن را انجام دهد. حال هرچند مرتکب این عمل را نمی‌توان گناهکار به شمار آورد، نفس عمل، قبیح بوده است. از این‌رو، باید اصطلاح گناه سهوی را با همان اشتباه در مرحله عمل به دین تطبیق کنیم؛ آن اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد. حال وقتی می‌گوییم امام از گناه سهوی معصوم است، بدین معناست که هیچ عمل قبیحی، حتی بدون علم و اختیار نیز از او صادر نمی‌شود[۲۵].

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ ـ ۳۵.
  11. انصاری، مسعود و طاهری، محمدعلی، دانشنامه حقوق خصوصی، ج۱، ص۲۸۷، تهران، انتشارات محراب فکر، ۱۳۸۴، چاپ اول
  12. "السهو خطأ عن غفلة و ذلک ضربان أحدهما، أن لا یکون من الانسان جوالبه و مولداته کمجنون سب إنسانا، و الثانی أن یکون منه مولداته کمن شرب خمرا ثم ظهر منه منکر لا عن قصد إلی فعله. و الاول معفو عنه و الثانی مأخوذ به"، راغب اصفهانی، مفردات، ص۲۴۶؛ "السهو: الغفلة عن الشئ، و ذهاب القلب عنه، و سها الرجل فی صلاته إذا غفل عن شئ منها"، خلیل فراهیدی، العین فی اللغة، ج۴،ص۷۱؛ "سها: السهو و السهوة: نسیان الشئ و الغفلة عنه و ذهاب القلب عنه إلی غیره"، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۴۰۶.
  13. عصمت از اشتباه معادل «سهو و نسیان» است که در کلمات بزرگان به وفور یافت می‌شود.
  14. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۲۴۱.
  15. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۳.
  16. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۱۶.
  17. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴.
  18. شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴.
  19. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص۳۵۹.
  20. رضوانی، علی اصغر، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج‏۱، ص۲۳۷.
  21. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  22. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۲.
  23. «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ‌»؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.
  24. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۸ ـ ۱۱۰.
  25. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۹ و ۳۸.