بنیجمل در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = بنیمراد| عنوان مدخل =| مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | ||
| موضوع مرتبط = بنیمراد | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مواطن و منازل بنیجمل== | ==مواطن و منازل بنیجمل== | ||
به نظر میرسد این [[طایفه]] نیز چونان دیگر [[طوایف]] [[بنیمراد]]، پیش از [[اسلام]] در [[یمن]] و بیشتر در «جوف» [[همدان]]<ref>عبدالرحمن بن عبدالواحد الشجاع، الیمن فی صدر الاسلام، ص۳۳.</ref> در جنوب [[غربی]] [[مأرب]]<ref> | به نظر میرسد این [[طایفه]] نیز چونان دیگر [[طوایف]] [[بنیمراد]]، پیش از [[اسلام]] در [[یمن]] و بیشتر در «جوف» [[همدان]]<ref>عبدالرحمن بن عبدالواحد الشجاع، الیمن فی صدر الاسلام، ص۳۳.</ref> در جنوب [[غربی]] [[مأرب]]<ref>حجری یمانی، مجموع البلدان الیمن و قبائلها، ج۴، ص۷۰۲ - ۷۰۳.</ref> و نیز اطراف و اکناف [[زبید]]،<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۶۶.</ref> نیز«[[مارب]]» (بدون همزه)، «مریب»، «[[وادی]] بیحان» و «شَبْوة»<ref>الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.</ref>[[سکونت]] داشتند؛ ضمن این که از بلاد «خبّان»، «سَلاطِح» و «[[قرن]]»<ref>البکری، معجم ما استعجم، ج۲، ص۲۱۵ و ج۱، ص۲۹۰؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۳۳.</ref> و نیز دو مخلاف «بَیحان» و «حَذاء»<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۶۷ - ۶۹.</ref>هم به عنوان دیگر بلاد آنان نام برده شده است. در پی انجام [[فتوحات اسلامی]]، [[مردم]] این طایفه، همراه با بسیاری از مردم بنیمراد و [[مذحج]] به بلاد مفتوحه بهویژه [[کوفه]] کوچیدند و در این [[شهر]] رحل اقامت افکندند.<ref>ر.ک: شیخ مفید، الجمل، ص۱۷۱؛ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۱۸۳ و ج۶، ص۳۳۶؛ شیخ طوسی، رجال، ص۱۰۶، ۱۷۷، ۲۸۷ و ۲۱۷؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.</ref> از مواطن متأخرتر دوران [[اسلامی]] این [[قوم]] میتوان از [[نهر الملک]]<ref>نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۲.</ref> - قصبهای بزرگ در [[بغداد]] - <ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۲۴.</ref> یاد کرد. [[زبیدی]] هم در کتاب خود، در تشریح واژه «بنو النهاری»، از حضور برخی از [[فرزندان]] نهار بن عامر - از شاخههای بنیجمل - در یمن خبر داده است.<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۷، ص۵۷۲.</ref> امروزه، در برخی مناطق [[بلاد اسلامی]] جمعی از [[اعراب]] خود را از منتسبین این قوم میدانند که [[آل]] [[جمیل]] (جمیلیین) از جمله این طوایف است. آل جمیل در حال حاضر در اطراف یافاء [[فلسطین]] و جمعی از آنان در [[سوریه]] و شرق [[اردن]] و شبه جزیره [[سیناء]] ساکنند.<ref>محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۲۹۷.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==بنیجمل و [[فتوحات اسلامی]]== | ==بنیجمل و [[فتوحات اسلامی]]== | ||
از [[تاریخ]] [[جاهلی]] [[فرزندان]] [[جمل]] خبری در دست نیست و از تاریخ [[اسلامی]] آن هم، جز اندک اخباری که غالباً در ذیل [[تراجم]] برخی از افراد این [[طایفه]] تعریف یافته، اطلاعی در دست نیست. بر این اساس، نخستین [[آگاهی]] هایمان از بنیجمل بن ناجیة بن مراد تقریباً به [[زمان]] فتوحات اسلامی باز میگردد. در گزارشات برخی منابع، از مشارکت برخی از [[رجال]] آنها از جمله عمرو بن عبدالله بن عامر بن نهار در [[فتوحات]] [[ایران]] بهویژه [[جنگ نهاوند]] (به | از [[تاریخ]] [[جاهلی]] [[فرزندان]] [[جمل]] خبری در دست نیست و از تاریخ [[اسلامی]] آن هم، جز اندک اخباری که غالباً در ذیل [[تراجم]] برخی از افراد این [[طایفه]] تعریف یافته، اطلاعی در دست نیست. بر این اساس، نخستین [[آگاهی]] هایمان از بنیجمل بن ناجیة بن مراد تقریباً به [[زمان]] فتوحات اسلامی باز میگردد. در گزارشات برخی منابع، از مشارکت برخی از [[رجال]] آنها از جمله [[عمرو بن عبدالله بن عامر بن نهار]] در [[فتوحات]] [[ایران]] بهویژه [[جنگ نهاوند]] (به سال ۲۱ هجری) خبر داده شده است.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۱۵</ref> [[عمرو بن عبدالله]] در این [[جنگ]]، از ناحیه بینی زخمی شد و بواسطه بریدگی بینی اش، از آن پس «اجدع» خوانده میشد.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۱۵</ref> همچنین، بر اساس گزارشی، بعد از فتح جزیره و ارمنیه، [[عمر]]، [[ولید بن عقبه]] را بر [[بنیتغلب]] [[امیر]] کرد اما بواسطه [[اختلافات]] مستمر بنیتغلب با ولید، [[بیم]] آن میرفت که ولید با سپاهیانش بر بنیتغلب بتازد. از این رو، [[عمر بن خطاب]]، ولید را از امارت جزیره [[خلع]] و [[فرات بن حیان]] و [[هند بن عمرو جملی]] را در سال ۱۷ هجری، مشترکاً بر این منطقه و بر نصارای بنیتغلب امیر کرد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۵۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۳۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۱۲.</ref> ضمن این که برخی از منابع هم، از حضور هند بن عمرو جملی در برخی از فتوحات مناطق شمالی ایران از جمله فتح [[قومس]]<ref>«ایالتی بود وسیع مشتمل بر شهرها و روستاها و مزارع بسیار در ذیل جبال طبرستان بین ری و نیشابور». (استان سمنان امروزی) یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۱۴.</ref> در سال ۲۲ هجری خبر دادهاند.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۵۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵.</ref> گفته شده که [[عمر]]، پس از دریافت خبر فتح [[ری]] توسط سردار خود [[نعیم بن مقرن]]، [[نامه]] ای بدو نوشت و از او خواست تا برادرش [[سوید بن مقرن]] را جهت انجام [[فتوحات]]، سوی [[قومس]] فرستد. عمر در این نامه تأکید کرد که وی، [[سماک بن مخرمه]] را بر مقدمه [[سپاه]] بگمارد و دو پهلوی سپاه را به عیینة بن نهاس و [[هند بن عمرو جملی]] بسپارد. [[سوید]] همراه این سپاه به سمت قومس حرکت کرد و آن را به [[صلح]] گشود.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۵۱ - ۱۵۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵.</ref> پس آنگاه، سوی [[گرگان]] رفت و آنجا را نیز در سال ۱۸ هجری به صلح فتح کرد. در مکتوبی که او برای رزبان صول - [[حاکم]] گرگان - به عنوان [[صلحنامه]] نوشت، وی هند بن عمرو جملی و سواد بن [[قطبه]] و برخی دیگر از بزرگان سپاه خود را [[شاهد]] معرفی کرد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۵۲.</ref> در پی آن، در ماجرای صلحی که در سال ۱۸ هجری بین سوید بن مقرن و حاکم [[طبرستان]] اتفاق افتاد، باز هم، هند بن عمرو جملی و [[عتیبة]] بن نهاس بکری و برخی دیگر از سران سپاه [[اعراب]]، شاهد این صلحنامه معرفی شدند.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۵۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==مناسبات بنیجمل و [[حکومت امام علی]]{{ع}}== | ==مناسبات بنیجمل و [[حکومت امام علی]]{{ع}}== | ||
[[بنیمراد]] و [[طوایف]] آن در مواجهه با [[حکومت علی]]{{ع}} دو رویه متفاوت را پی گرفته بودند. مرادیان [[عراق]] بر خلاف مرادیهای [[مصر]] و [[شام]]، غالباً به [[تبعیت]] از سران خود که از [[شیعیان]] بزرگ و از ارادتمندان و [[یاران خاص]] [[مولی]] علی{{ع}} بودند، در [[خدمت]] [[حکومت]] حضرت و در راستای برنامههای ایشان بودند. از جمله این مرادیها، هند بن عمرو جملی بود. وی پس از [[به خلافت رسیدن امام علی]]{{ع}}، به ایشان پیوست و از [[یاران]] و [[اصحاب]] ایشان گردید.<ref>شیخ طوسی، الرجال، ص۸۵.</ref> وی که از [[بزرگان کوفه]] بود و به «[[سید]] [[اهل کوفه]]» [[شهرت]] داشت،<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۷۱؛ نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۷۰.</ref> به | [[بنیمراد]] و [[طوایف]] آن در مواجهه با [[حکومت علی]]{{ع}} دو رویه متفاوت را پی گرفته بودند. مرادیان [[عراق]] بر خلاف مرادیهای [[مصر]] و [[شام]]، غالباً به [[تبعیت]] از سران خود که از [[شیعیان]] بزرگ و از ارادتمندان و [[یاران خاص]] [[مولی]] علی{{ع}} بودند، در [[خدمت]] [[حکومت]] حضرت و در راستای برنامههای ایشان بودند. از جمله این مرادیها، هند بن عمرو جملی بود. وی پس از [[به خلافت رسیدن امام علی]]{{ع}}، به ایشان پیوست و از [[یاران]] و [[اصحاب]] ایشان گردید.<ref>شیخ طوسی، الرجال، ص۸۵.</ref> وی که از [[بزرگان کوفه]] بود و به «[[سید]] [[اهل کوفه]]» [[شهرت]] داشت،<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۷۱؛ نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۷۰.</ref> به سال ۳۶ هجری، همراه با علی{{ع}}، در [[جنگ جمل]] شرکت کرد<ref>خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۴؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۱، ص۲۹۲.</ref>و در این [[نبرد]]، [[فرماندهی]] [[سوارهنظام]] [[قبیله مذحج]] را بر عهده داشت.<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۷۱.</ref> [[هند]] در حالی که [[رجز]] میخواند: {{عربی|أضرِبُهُم جَهدِي بِحَدِّ المُنصَلِ والمَوتُ دُونَ الجَمَلِ المُجَلَّلِ}}<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۴.</ref> | ||
تا جایی که میتوانید با لبه تیز تیغ به آنها ضربه بزنید و [[مرگ]] نزدیک شتر [[عایشه]] مرگی باشکوه است. | تا جایی که میتوانید با لبه تیز تیغ به آنها ضربه بزنید و [[مرگ]] نزدیک شتر [[عایشه]] مرگی باشکوه است. | ||
در نبردی تن به تن به دست یکی از [[ناکثین]] به نام عمرو بن یثربی ضبی به [[شهادت]] رسید.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۴؛ خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۱۲۰.</ref> [[قاتل]] او ضمن سرودن اشعاری، از شهادت او به دست خود خبر داده است: {{ | در نبردی تن به تن به دست یکی از [[ناکثین]] به نام عمرو بن یثربی ضبی به [[شهادت]] رسید.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۴؛ خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۱۲۰.</ref> [[قاتل]] او ضمن سرودن اشعاری، از شهادت او به دست خود خبر داده است: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''إِنْ تَقْتُلُونِي فَأَنَا ابْنُ يَثْرِبِيٍّ ''|2='' قَاتِلُ عِلْبَاءَ وَهِنْدَ الْجَمَلِيَّ''}} | |||
{{ب|''ثُمَّ ابْنَ صُوحَانَ عَلَى دِينِ عَلِيِّ''|2= | |||
<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳. و با اندکی اختلاف بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۴؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۴۶.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
علاوه بر هند جملی، از [[ابوالعالیه عبدالله بن سلمه]] هم، از حاضران در جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] یاد شده است.<ref>خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷.</ref> أسود بن یزید بن جابر بن عمرو بن ربیعة بن مالک بن حلاوة بن حیّ بن جمل هم، از دیگر [[اصحاب امام علی]]{{ع}} بود که در جنگهای سه گانه حضرت ایشان را [[همراهی]] کرده بود.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳.</ref> از [[زائدة بن سمیر بن عبدالله]] بن عامر بن نهار هم، به عنوان یکی از نقش آفرینان و حاضران در [[جنگ نهروان]] و از شهدای این [[جنگ]] یاد شده است.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۷۴؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۳۳۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | علاوه بر هند جملی، از [[ابوالعالیه عبدالله بن سلمه]] هم، از حاضران در جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] یاد شده است.<ref>خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷.</ref> أسود بن یزید بن جابر بن عمرو بن ربیعة بن مالک بن حلاوة بن حیّ بن جمل هم، از دیگر [[اصحاب امام علی]]{{ع}} بود که در جنگهای سه گانه حضرت ایشان را [[همراهی]] کرده بود.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳.</ref> از [[زائدة بن سمیر بن عبدالله]] بن عامر بن نهار هم، به عنوان یکی از نقش آفرینان و حاضران در [[جنگ نهروان]] و از شهدای این [[جنگ]] یاد شده است.<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۷۴؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۳۳۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==نقش بنیجمل در مواجهه با جنبشهای [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] دوران [[اموی]]== | ==نقش بنیجمل در مواجهه با جنبشهای [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] دوران [[اموی]]== | ||
[[پس از شهادت امام علی]]{{ع}} نیز برخی از [[رجال]] جملی، نقش آفرین برخی حوادث مهم [[صدر اسلام]] بودند که از جمله آن میتوان به حضور برخی از رجال این [[طایفه]] در [[قیام حجر بن عدی]] در | [[پس از شهادت امام علی]]{{ع}} نیز برخی از [[رجال]] جملی، نقش آفرین برخی حوادث مهم [[صدر اسلام]] بودند که از جمله آن میتوان به حضور برخی از رجال این [[طایفه]] در [[قیام حجر بن عدی]] در سال ۵۰ هجری و نیز [[قیام عظیم عاشورا]] یاد کرد. [[ابن کلبی]] با ذکر نام کعب (اسلع) بن عمرو بن سلمة بن کعب بن وائل بن کعب بن جمل<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳.</ref> و [[ابن حجر]] با ذکر نام [[عمرو بن سلمة بن کعب جملی]] در شمار [[اصحاب حجر]]، آنها را از شهدای [[یوم]] [[مرج]] [[عذراء]] برشمردهاند.<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۴۵۱؛ محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۶۰۹.</ref> ضمن این که از رجال شناخته شده جملی در [[سپاه]] [[حسینی]] هم میتوان از«[[نافع بن هلال]] مرادی جملی» نام برد که در [[زیارت ناحیه مقدسه]] و [[زیارت رجبیه]] بر وی [[سلام]] فرستاده شده است. نافع، از سلحشوران [[سپاه امام حسین]]{{ع}} بود که علاوه بر [[همراهی]] با [[قمر بنیهاشم]]{{ع}} و جمعی دیگر از [[یاران]] [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} جهت آوردن آب در شب [[تاسوعا]]،<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۱۲ - ۴۱۳، بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۱؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۷.</ref> در [[روز عاشورا]] در حالی که زمزمه میکرد: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''أرمي بها معلمة أفواقها''|2=''والنفس لا ينفعها إشفاقها''}} | |||
{{ب|''مسمومة يجري بها أخفاقها''|2=''لتملأن أرضها رشاقها''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
:«تیرهایی پرتاب میکنم که بر بالای آن نامم نوشته شده است و [[جان]] را [[ترس]] از آن سودی نبخشد؛ من جملی ام و بر [[دین علی]]{{ع}} هستم».<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۴.</ref> با تیرهای زهر آگینش، [[دشمنان]] را [[هدف]] قرار میداد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۱ - ۴۴۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۱ - ۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۴.</ref> وی پس از پرتاب تیرهایش، [[شمشیر]] کشید و به صفوف [[لشکر]] [[دشمن]] حملهور شد. او [[دوازده تن]] از [[سپاهیان عمر بن سعد]] را کشت و بسیاری را مجروح ساخت. لشکر دشمن که چاره کار را در مقابله با او، [[حمله]] دسته جمعی میدید، نافع را محاصره کرده، [[هدف]] تیرها و سنگهای خود قرار دادند تا این که بازوان او را شکستند و سپس به [[اسارت]] گرفتند. [[شمر]] و گروهی از یارانش، او را نزد [[عمر بن سعد]] آوردند و پس از گفتگویی کوتاه، سرانجام نافع به دستور عمر بن سعد و به دست شمر به [[شهادت]] رسید.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۱ - ۴۴۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۱ - ۷۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
== | ==جهتگیریهای [[فکری]] و [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] [[موالیان]] [[بنیمراد]] در مواجهه با وقایع [[صدر اسلام]]== | ||
علاوه بر منتسبین این [[قبیله]]، موالیان مرادی در [[مصر]] و [[عراق]] هم دارای [[شهرت]] اجتماعی و سیاسی فراوانی بودند. بنیمراد مصر همانند مرادیهای [[شام]]، از همان ابتدا به [[تبعیت]] از سران خود روی [[خوشی]] به [[حکومت امیرالمؤمنین]]{{ع}} نشان ندادند و با تضادی آشکار با مرادیان عراق، همواره در [[خدمتگزاری]] و [[همسویی]] با [[امویان]] کوتاهی نکردند. چندان که برخی از [[مردم]] این [[سرزمین]]، علیه [[حکومت علی]]{{ع}} شوریدند. از جمله این افراد محمد بن سلمة بن عبدالله بن ابی فاطمه | علاوه بر منتسبین این [[قبیله]]، موالیان مرادی در [[مصر]] و [[عراق]] هم دارای [[شهرت]] اجتماعی و سیاسی فراوانی بودند. بنیمراد مصر همانند مرادیهای [[شام]]، از همان ابتدا به [[تبعیت]] از سران خود روی [[خوشی]] به [[حکومت امیرالمؤمنین]]{{ع}} نشان ندادند و با تضادی آشکار با مرادیان عراق، همواره در [[خدمتگزاری]] و [[همسویی]] با [[امویان]] کوتاهی نکردند. چندان که برخی از [[مردم]] این [[سرزمین]]، علیه [[حکومت علی]]{{ع}} شوریدند. از جمله این افراد [[محمد بن سلمة بن عبدالله بن ابی فاطمه جملی مرادی]] مولی [[عبدالله بن یزید بن بردع جملی]]، معروف به [[عامر جمل]] بود<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۶، ص۱۳۵؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱؛ ابن القیسرانی، المؤتلف والمختلف (الأنساب المتفقة فی الخط المتماثلة فی النقط)، ج۱، ص۳۲.</ref> که به نوشته برخی منابع، پس از شهادت [[محمد بن ابوبکر]]، همراه با تنی چند از [[مصریها]] ضمن هیأتی، نزد [[معاویه]] در شام رفتند. معاویه هم به [[پاس]] این [[خدمت]]، [[سخاوت]] را در [[حق]] او و دویست تن همراهش تمام کرد و علاوه بر اعطاء [[هدایا]]،<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۶، ص۱۳۵ - ۱۳۶؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.</ref> او را [[عریف]]<ref>کسی که امور مردم را به عُهده گیرد.</ref> [[موالی]] [[مذحج]] در [[مصر]] قرار داد.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۶، ص۱۳۶.</ref> پس از این نیز، وی در وفدی، همراه با [[عمرو بن عاص]] نزد [[معاویه]] رفت و در [[مجادله]] ای که در این دیدار بین عمرو بن عاص و معاویه در گرفت، او به [[حمایت]] از عمرو برخاست و معاویه پس از گفتگویی کوتاه، او را «عامر [[جمل]]» خواند؛ از آن پس وی به این [[لقب]] معروف و مشهور گردید.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۶، ص۱۳۶؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.</ref> [[فرزندان]] عامر جمل در مصر ماندگار شدند و برخی از ایشان همانند [[مخارق بن سعید بن عامر]] مکنی به «ابوالمهنی» صاحب بندق - از دهات منف - از اشراف این [[سرزمین]] محسوب میشدند.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۶، ص۱۳۶.</ref> «ابودُکَین» هم از دیگر [[موالیان]] و وابستگان [[قبیله]] بنیجمل مرادی بود که در جنبشهای [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] دوران خود نقش برجسته ای ایفا نمود. وی از [[داعیان عباسی]] به شمار میرفت که برای [[موفقیت]] در کارش، افراد بسیاری را به [[خدمت]] گرفت و با پرداخت مقرری و [[پاداش]] به افراد، راه [[دعوت عباسی]] را هموار و تسریع نمود<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۳۴۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | ||
==مشاهیر بنیجمل بن | ==مشاهیر [[بنیجمل بن ناجیه]]== | ||
علاوه بر رجالی که در سطور بالا ذکری از ایشان به میان آمد، از دیگر [[رجال]] بنیجمل بن ناجیه میتوان به نام [[صفوان بن عسال]] از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}}،<ref>دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۱، ص۳۹۲؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۱۱۹.</ref> مرثد بن حارث بن قیس بن عبداللّه بن سلمة بن مازن بن بدّا بن مالک بن | علاوه بر رجالی که در سطور بالا ذکری از ایشان به میان آمد، از دیگر [[رجال]] بنیجمل بن ناجیه میتوان به نام [[صفوان بن عسال]] از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}}،<ref>دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۱، ص۳۹۲؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۱۱۹.</ref> [[مرثد بن حارث بن قیس بن عبداللّه بن سلمة بن مازن بن بدّا بن مالک بن جمل]]،<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲.</ref> [[عمرو بن عبدالله بن عامر بن نهار]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲.</ref> و [[زائدة بن سمیر بن عبدالله بن عامر بن نهار]]،<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛ زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۴۹.</ref> [[محمد بن عمر بن موسی نهاری]] ملقب به «قمر الصالحین»،<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۷، ص۵۷۲.</ref> [[سمیر بن عبدالله بن عامر بن نهار]]، از اشراف بنینهار،<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲.</ref> [[یزید بن شریح بن حارث بن شراحیل بن عبدالله بن عامر]] - از شعرای معروف بنیعامر - <ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲.</ref> [[حجاج بن زیاد بن زید مناة بن سلمة بن کعب بن وائل بن کعب بن جمل]] - از شعرای معروف بنیجمل - <ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳.</ref> [[مرة بن طارق عبدالله جملی]] - از [[محدثان اهل سنت]] - <ref>خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷. نیز ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۴۴۶.</ref> و پسرش [[عمرو بن مره جملی]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳؛ خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷؛ العجلی، معرفة الثقات، ج۲، ص۱۸۵؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۲۳۲.</ref> - از [[ائمه]] اعلام<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۹۶ - ۱۹۷.</ref> و از [[فقهای اهل سنت]] - <ref>سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.</ref> [[عمرو بن هند جملی]]<ref>سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.</ref> و پسرش [[عبدالله بن عمرو بن هند]] - ازراویان [[امام علی]]{{ع}} - <ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۱؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۱، ص۲۹۲.</ref> [[زیاد بن عمرو بن هند جملی]]،<ref>ابن حبان، الثقات، ج۶، ص۳۳۶؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.</ref> [[ابوعبدالله اشعث بن عبدالله جملی]]،<ref>سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.</ref> [[ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سلمة بن عبدالله بن ابی فاطمه]] - پسر عامر جمل و مولی جمل - <ref>سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.</ref>[[محمد بن عبدالله مرادی]]،<ref>دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۱، ص۳۹۲؛ ابن حبان، الثقات، ج۷، ص۴۲۲.</ref> [[ابوبکر جبرئیل بن احمر جملی]]، <ref>ابن حبان، الثقات، ج۶، ص۱۵۸؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۴۹.</ref> [[مسلم بن حارث جملی]]<ref>ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۸، ص۱۸۲.</ref> و [[قیس جملی]]<ref>ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۷، ص۱۰۵.</ref> - همگی از [[محدثان]] و [[راویان]] معروف [[اهل سنت]] - اشاره کرد. | ||
از [[رجال]] [[شیعی]] این [[قوم]] هم علاوه بر نام [[هند بن عمرو جملی]] - از [[اصحاب]] و [[راویان]] [[امام علی]]{{ع}} - <ref>شیخ طوسی، رجال، ص۸۵.</ref> و [[نافع بن هلال جملی]] - از [[اصحاب امام حسین]]{{ع}} - <ref>شیخ طوسی، رجال، ص۱۰۶؛ ابن داود، رجال، ص۱۹۵.</ref> میتوان از [[ابوحسان جمیل بن زیاد جملی مرادی کوفی]]،<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۱۷۷؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۱۶، ص۱۹۷.</ref> [[سلیمان بن نافع جملی مرادی کوفی]]،<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۲۱۷.</ref> [[کثیر بن اسود جملی مرادی کوفی]]،<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۲۷۲؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۱۰۸.</ref>[[محمد بن عبدالله جملی مرادی کوفی]]،<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۲۸۷؛ ابن داود، رجال، ص۱۷۶.</ref> [[ولید بن هشام جملی کوفی]]<ref>شیخ طوسی، رجال، ص۳۱۷؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۱۹.</ref> [[عمرو بن عبدالله بن هند جملی]]<ref>نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۶، ص۵۳.</ref> - همگی از [[اصحاب امام صادق]]{{ع}} - یاد کرد. ضمن این که برخی منابع هم، از [[عمر بن مرة جملی مرادی]] به عنوان یکی از [[تابعان]] و [[پارسایان]] و [[ثقات]] روات<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ۱۱۹۵ - ۲۰۰.</ref> و از روات [[شیعه]] که محضر [[پنج تن]] از [[ائمه اطهار]]{{ع}} (از امام علی{{ع}} تا [[امام محمد باقر]]{{ع}}) را [[درک]] کرده بود،<ref>ابو حمزه ثمالی، تفسیر القرآن الکریم، ص۳۴؛ ابن حبان، الثقات، ج۲، ص۱۶۶.</ref> از دیگر مشاهیر بنام شیعی این [[طایفه]] نام بردهاند. این در حالی است که برخی منابع هم، او را از جریان [[فکری]] [[مرجئه]] معرفی کردهاند.<ref>سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۵
مواطن و منازل بنیجمل
به نظر میرسد این طایفه نیز چونان دیگر طوایف بنیمراد، پیش از اسلام در یمن و بیشتر در «جوف» همدان[۱] در جنوب غربی مأرب[۲] و نیز اطراف و اکناف زبید،[۳] نیز«مارب» (بدون همزه)، «مریب»، «وادی بیحان» و «شَبْوة»[۴]سکونت داشتند؛ ضمن این که از بلاد «خبّان»، «سَلاطِح» و «قرن»[۵] و نیز دو مخلاف «بَیحان» و «حَذاء»[۶]هم به عنوان دیگر بلاد آنان نام برده شده است. در پی انجام فتوحات اسلامی، مردم این طایفه، همراه با بسیاری از مردم بنیمراد و مذحج به بلاد مفتوحه بهویژه کوفه کوچیدند و در این شهر رحل اقامت افکندند.[۷] از مواطن متأخرتر دوران اسلامی این قوم میتوان از نهر الملک[۸] - قصبهای بزرگ در بغداد - [۹] یاد کرد. زبیدی هم در کتاب خود، در تشریح واژه «بنو النهاری»، از حضور برخی از فرزندان نهار بن عامر - از شاخههای بنیجمل - در یمن خبر داده است.[۱۰] امروزه، در برخی مناطق بلاد اسلامی جمعی از اعراب خود را از منتسبین این قوم میدانند که آل جمیل (جمیلیین) از جمله این طوایف است. آل جمیل در حال حاضر در اطراف یافاء فلسطین و جمعی از آنان در سوریه و شرق اردن و شبه جزیره سیناء ساکنند.[۱۱].[۱۲]
بنیجمل و فتوحات اسلامی
از تاریخ جاهلی فرزندان جمل خبری در دست نیست و از تاریخ اسلامی آن هم، جز اندک اخباری که غالباً در ذیل تراجم برخی از افراد این طایفه تعریف یافته، اطلاعی در دست نیست. بر این اساس، نخستین آگاهی هایمان از بنیجمل بن ناجیة بن مراد تقریباً به زمان فتوحات اسلامی باز میگردد. در گزارشات برخی منابع، از مشارکت برخی از رجال آنها از جمله عمرو بن عبدالله بن عامر بن نهار در فتوحات ایران بهویژه جنگ نهاوند (به سال ۲۱ هجری) خبر داده شده است.[۱۳] عمرو بن عبدالله در این جنگ، از ناحیه بینی زخمی شد و بواسطه بریدگی بینی اش، از آن پس «اجدع» خوانده میشد.[۱۴] همچنین، بر اساس گزارشی، بعد از فتح جزیره و ارمنیه، عمر، ولید بن عقبه را بر بنیتغلب امیر کرد اما بواسطه اختلافات مستمر بنیتغلب با ولید، بیم آن میرفت که ولید با سپاهیانش بر بنیتغلب بتازد. از این رو، عمر بن خطاب، ولید را از امارت جزیره خلع و فرات بن حیان و هند بن عمرو جملی را در سال ۱۷ هجری، مشترکاً بر این منطقه و بر نصارای بنیتغلب امیر کرد.[۱۵] ضمن این که برخی از منابع هم، از حضور هند بن عمرو جملی در برخی از فتوحات مناطق شمالی ایران از جمله فتح قومس[۱۶] در سال ۲۲ هجری خبر دادهاند.[۱۷] گفته شده که عمر، پس از دریافت خبر فتح ری توسط سردار خود نعیم بن مقرن، نامه ای بدو نوشت و از او خواست تا برادرش سوید بن مقرن را جهت انجام فتوحات، سوی قومس فرستد. عمر در این نامه تأکید کرد که وی، سماک بن مخرمه را بر مقدمه سپاه بگمارد و دو پهلوی سپاه را به عیینة بن نهاس و هند بن عمرو جملی بسپارد. سوید همراه این سپاه به سمت قومس حرکت کرد و آن را به صلح گشود.[۱۸] پس آنگاه، سوی گرگان رفت و آنجا را نیز در سال ۱۸ هجری به صلح فتح کرد. در مکتوبی که او برای رزبان صول - حاکم گرگان - به عنوان صلحنامه نوشت، وی هند بن عمرو جملی و سواد بن قطبه و برخی دیگر از بزرگان سپاه خود را شاهد معرفی کرد.[۱۹] در پی آن، در ماجرای صلحی که در سال ۱۸ هجری بین سوید بن مقرن و حاکم طبرستان اتفاق افتاد، باز هم، هند بن عمرو جملی و عتیبة بن نهاس بکری و برخی دیگر از سران سپاه اعراب، شاهد این صلحنامه معرفی شدند.[۲۰].[۲۱]
مناسبات بنیجمل و حکومت امام علی(ع)
بنیمراد و طوایف آن در مواجهه با حکومت علی(ع) دو رویه متفاوت را پی گرفته بودند. مرادیان عراق بر خلاف مرادیهای مصر و شام، غالباً به تبعیت از سران خود که از شیعیان بزرگ و از ارادتمندان و یاران خاص مولی علی(ع) بودند، در خدمت حکومت حضرت و در راستای برنامههای ایشان بودند. از جمله این مرادیها، هند بن عمرو جملی بود. وی پس از به خلافت رسیدن امام علی(ع)، به ایشان پیوست و از یاران و اصحاب ایشان گردید.[۲۲] وی که از بزرگان کوفه بود و به «سید اهل کوفه» شهرت داشت،[۲۳] به سال ۳۶ هجری، همراه با علی(ع)، در جنگ جمل شرکت کرد[۲۴]و در این نبرد، فرماندهی سوارهنظام قبیله مذحج را بر عهده داشت.[۲۵] هند در حالی که رجز میخواند: أضرِبُهُم جَهدِي بِحَدِّ المُنصَلِ والمَوتُ دُونَ الجَمَلِ المُجَلَّلِ[۲۶] تا جایی که میتوانید با لبه تیز تیغ به آنها ضربه بزنید و مرگ نزدیک شتر عایشه مرگی باشکوه است.
در نبردی تن به تن به دست یکی از ناکثین به نام عمرو بن یثربی ضبی به شهادت رسید.[۲۷] قاتل او ضمن سرودن اشعاری، از شهادت او به دست خود خبر داده است:
إِنْ تَقْتُلُونِي فَأَنَا ابْنُ يَثْرِبِيٍّ | قَاتِلُ عِلْبَاءَ وَهِنْدَ الْجَمَلِيَّ | |
ثُمَّ ابْنَ صُوحَانَ عَلَى دِينِ عَلِيِّ | [۲۸] |
علاوه بر هند جملی، از ابوالعالیه عبدالله بن سلمه هم، از حاضران در جنگهای جمل و صفین یاد شده است.[۲۹] أسود بن یزید بن جابر بن عمرو بن ربیعة بن مالک بن حلاوة بن حیّ بن جمل هم، از دیگر اصحاب امام علی(ع) بود که در جنگهای سه گانه حضرت ایشان را همراهی کرده بود.[۳۰] از زائدة بن سمیر بن عبدالله بن عامر بن نهار هم، به عنوان یکی از نقش آفرینان و حاضران در جنگ نهروان و از شهدای این جنگ یاد شده است.[۳۱].[۳۲]
نقش بنیجمل در مواجهه با جنبشهای سیاسی - اجتماعی دوران اموی
پس از شهادت امام علی(ع) نیز برخی از رجال جملی، نقش آفرین برخی حوادث مهم صدر اسلام بودند که از جمله آن میتوان به حضور برخی از رجال این طایفه در قیام حجر بن عدی در سال ۵۰ هجری و نیز قیام عظیم عاشورا یاد کرد. ابن کلبی با ذکر نام کعب (اسلع) بن عمرو بن سلمة بن کعب بن وائل بن کعب بن جمل[۳۳] و ابن حجر با ذکر نام عمرو بن سلمة بن کعب جملی در شمار اصحاب حجر، آنها را از شهدای یوم مرج عذراء برشمردهاند.[۳۴] ضمن این که از رجال شناخته شده جملی در سپاه حسینی هم میتوان از«نافع بن هلال مرادی جملی» نام برد که در زیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه بر وی سلام فرستاده شده است. نافع، از سلحشوران سپاه امام حسین(ع) بود که علاوه بر همراهی با قمر بنیهاشم(ع) و جمعی دیگر از یاران اباعبدالله الحسین(ع) جهت آوردن آب در شب تاسوعا،[۳۵] در روز عاشورا در حالی که زمزمه میکرد:
أرمي بها معلمة أفواقها | والنفس لا ينفعها إشفاقها | |
مسمومة يجري بها أخفاقها | لتملأن أرضها رشاقها |
- «تیرهایی پرتاب میکنم که بر بالای آن نامم نوشته شده است و جان را ترس از آن سودی نبخشد؛ من جملی ام و بر دین علی(ع) هستم».[۳۶] با تیرهای زهر آگینش، دشمنان را هدف قرار میداد.[۳۷] وی پس از پرتاب تیرهایش، شمشیر کشید و به صفوف لشکر دشمن حملهور شد. او دوازده تن از سپاهیان عمر بن سعد را کشت و بسیاری را مجروح ساخت. لشکر دشمن که چاره کار را در مقابله با او، حمله دسته جمعی میدید، نافع را محاصره کرده، هدف تیرها و سنگهای خود قرار دادند تا این که بازوان او را شکستند و سپس به اسارت گرفتند. شمر و گروهی از یارانش، او را نزد عمر بن سعد آوردند و پس از گفتگویی کوتاه، سرانجام نافع به دستور عمر بن سعد و به دست شمر به شهادت رسید.[۳۸].[۳۹]
جهتگیریهای فکری و سیاسی - اجتماعی موالیان بنیمراد در مواجهه با وقایع صدر اسلام
علاوه بر منتسبین این قبیله، موالیان مرادی در مصر و عراق هم دارای شهرت اجتماعی و سیاسی فراوانی بودند. بنیمراد مصر همانند مرادیهای شام، از همان ابتدا به تبعیت از سران خود روی خوشی به حکومت امیرالمؤمنین(ع) نشان ندادند و با تضادی آشکار با مرادیان عراق، همواره در خدمتگزاری و همسویی با امویان کوتاهی نکردند. چندان که برخی از مردم این سرزمین، علیه حکومت علی(ع) شوریدند. از جمله این افراد محمد بن سلمة بن عبدالله بن ابی فاطمه جملی مرادی مولی عبدالله بن یزید بن بردع جملی، معروف به عامر جمل بود[۴۰] که به نوشته برخی منابع، پس از شهادت محمد بن ابوبکر، همراه با تنی چند از مصریها ضمن هیأتی، نزد معاویه در شام رفتند. معاویه هم به پاس این خدمت، سخاوت را در حق او و دویست تن همراهش تمام کرد و علاوه بر اعطاء هدایا،[۴۱] او را عریف[۴۲] موالی مذحج در مصر قرار داد.[۴۳] پس از این نیز، وی در وفدی، همراه با عمرو بن عاص نزد معاویه رفت و در مجادله ای که در این دیدار بین عمرو بن عاص و معاویه در گرفت، او به حمایت از عمرو برخاست و معاویه پس از گفتگویی کوتاه، او را «عامر جمل» خواند؛ از آن پس وی به این لقب معروف و مشهور گردید.[۴۴] فرزندان عامر جمل در مصر ماندگار شدند و برخی از ایشان همانند مخارق بن سعید بن عامر مکنی به «ابوالمهنی» صاحب بندق - از دهات منف - از اشراف این سرزمین محسوب میشدند.[۴۵] «ابودُکَین» هم از دیگر موالیان و وابستگان قبیله بنیجمل مرادی بود که در جنبشهای سیاسی - اجتماعی دوران خود نقش برجسته ای ایفا نمود. وی از داعیان عباسی به شمار میرفت که برای موفقیت در کارش، افراد بسیاری را به خدمت گرفت و با پرداخت مقرری و پاداش به افراد، راه دعوت عباسی را هموار و تسریع نمود[۴۶].[۴۷]
مشاهیر بنیجمل بن ناجیه
علاوه بر رجالی که در سطور بالا ذکری از ایشان به میان آمد، از دیگر رجال بنیجمل بن ناجیه میتوان به نام صفوان بن عسال از اصحاب رسول خدا(ص)،[۴۸] مرثد بن حارث بن قیس بن عبداللّه بن سلمة بن مازن بن بدّا بن مالک بن جمل،[۴۹] عمرو بن عبدالله بن عامر بن نهار[۵۰] و زائدة بن سمیر بن عبدالله بن عامر بن نهار،[۵۱] محمد بن عمر بن موسی نهاری ملقب به «قمر الصالحین»،[۵۲] سمیر بن عبدالله بن عامر بن نهار، از اشراف بنینهار،[۵۳] یزید بن شریح بن حارث بن شراحیل بن عبدالله بن عامر - از شعرای معروف بنیعامر - [۵۴] حجاج بن زیاد بن زید مناة بن سلمة بن کعب بن وائل بن کعب بن جمل - از شعرای معروف بنیجمل - [۵۵] مرة بن طارق عبدالله جملی - از محدثان اهل سنت - [۵۶] و پسرش عمرو بن مره جملی[۵۷] - از ائمه اعلام[۵۸] و از فقهای اهل سنت - [۵۹] عمرو بن هند جملی[۶۰] و پسرش عبدالله بن عمرو بن هند - ازراویان امام علی(ع) - [۶۱] زیاد بن عمرو بن هند جملی،[۶۲] ابوعبدالله اشعث بن عبدالله جملی،[۶۳] ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سلمة بن عبدالله بن ابی فاطمه - پسر عامر جمل و مولی جمل - [۶۴]محمد بن عبدالله مرادی،[۶۵] ابوبکر جبرئیل بن احمر جملی، [۶۶] مسلم بن حارث جملی[۶۷] و قیس جملی[۶۸] - همگی از محدثان و راویان معروف اهل سنت - اشاره کرد.
از رجال شیعی این قوم هم علاوه بر نام هند بن عمرو جملی - از اصحاب و راویان امام علی(ع) - [۶۹] و نافع بن هلال جملی - از اصحاب امام حسین(ع) - [۷۰] میتوان از ابوحسان جمیل بن زیاد جملی مرادی کوفی،[۷۱] سلیمان بن نافع جملی مرادی کوفی،[۷۲] کثیر بن اسود جملی مرادی کوفی،[۷۳]محمد بن عبدالله جملی مرادی کوفی،[۷۴] ولید بن هشام جملی کوفی[۷۵] عمرو بن عبدالله بن هند جملی[۷۶] - همگی از اصحاب امام صادق(ع) - یاد کرد. ضمن این که برخی منابع هم، از عمر بن مرة جملی مرادی به عنوان یکی از تابعان و پارسایان و ثقات روات[۷۷] و از روات شیعه که محضر پنج تن از ائمه اطهار(ع) (از امام علی(ع) تا امام محمد باقر(ع)) را درک کرده بود،[۷۸] از دیگر مشاهیر بنام شیعی این طایفه نام بردهاند. این در حالی است که برخی منابع هم، او را از جریان فکری مرجئه معرفی کردهاند.[۷۹].[۸۰]
منابع
- حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
پانویس
- ↑ عبدالرحمن بن عبدالواحد الشجاع، الیمن فی صدر الاسلام، ص۳۳.
- ↑ حجری یمانی، مجموع البلدان الیمن و قبائلها، ج۴، ص۷۰۲ - ۷۰۳.
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۶۶.
- ↑ الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.
- ↑ البکری، معجم ما استعجم، ج۲، ص۲۱۵ و ج۱، ص۲۹۰؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۳۳.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۶۷ - ۶۹.
- ↑ ر.ک: شیخ مفید، الجمل، ص۱۷۱؛ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۱۸۳ و ج۶، ص۳۳۶؛ شیخ طوسی، رجال، ص۱۰۶، ۱۷۷، ۲۸۷ و ۲۱۷؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۲.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۲۴.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۷، ص۵۷۲.
- ↑ محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۲۹۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۱۵
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۱۵
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۵۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۳۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۱۲.
- ↑ «ایالتی بود وسیع مشتمل بر شهرها و روستاها و مزارع بسیار در ذیل جبال طبرستان بین ری و نیشابور». (استان سمنان امروزی) یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۴۱۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۵۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۵۱ - ۱۵۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۵۲.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۵۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ شیخ طوسی، الرجال، ص۸۵.
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ص۱۷۱؛ نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۷۰.
- ↑ خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۴؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ص۱۷۱.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۴.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۴؛ خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۱۲۰.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳. و با اندکی اختلاف بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۴؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۴۶.
- ↑ خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۷۴؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۳۳۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۴۵۱؛ محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۶۰۹.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۱۲ - ۴۱۳، بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۱؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۷.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۱ - ۴۴۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۱ - ۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۱ - ۴۴۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۱ - ۷۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۶، ص۱۳۵؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱؛ ابن القیسرانی، المؤتلف والمختلف (الأنساب المتفقة فی الخط المتماثلة فی النقط)، ج۱، ص۳۲.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۶، ص۱۳۵ - ۱۳۶؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ کسی که امور مردم را به عُهده گیرد.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۶، ص۱۳۶.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۶، ص۱۳۶؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۶، ص۱۳۶.
- ↑ ابن حبیب، المحبر، ص۳۴۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۱، ص۳۹۲؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۱۱۹.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛ زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۴۹.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۷، ص۵۷۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳.
- ↑ خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷. نیز ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۴۴۶.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۳؛ خلیقة بن خیاط، طبقات، ص۲۴۷؛ العجلی، معرفة الثقات، ج۲، ص۱۸۵؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۲۳۲.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۱۹۶ - ۱۹۷.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۱؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ج۶، ص۳۳۶؛ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۱، ص۳۹۲؛ ابن حبان، الثقات، ج۷، ص۴۲۲.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ج۶، ص۱۵۸؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۴۹.
- ↑ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۸، ص۱۸۲.
- ↑ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۷، ص۱۰۵.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۸۵.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۱۰۶؛ ابن داود، رجال، ص۱۹۵.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۱۷۷؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۱۶، ص۱۹۷.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۲۱۷.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۲۷۲؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۱۰۸.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۲۸۷؛ ابن داود، رجال، ص۱۷۶.
- ↑ شیخ طوسی، رجال، ص۳۱۷؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۱۹.
- ↑ نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۶، ص۵۳.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ۱۱۹۵ - ۲۰۰.
- ↑ ابو حمزه ثمالی، تفسیر القرآن الکریم، ص۳۴؛ ابن حبان، الثقات، ج۲، ص۱۶۶.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.