آیه تبلیغ در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[آبان]]|روز=[[27]]|سال=[[1403]]|کاربر=فرقانی}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = آیه تبلیغ
| موضوع مرتبط = آیه تبلیغ
| عنوان مدخل  = آیه تبلیغ
| عنوان مدخل  = آیه تبلیغ
| مداخل مرتبط = [[آیه تبلیغ در تفسیر و علوم قرآنی]] - [[آیه تبلیغ در حدیث]] - [[آیه تبلیغ در کلام اسلامی]] - [[آیه تبلیغ در معارف و سیره رضوی]] - [[آیه تبلیغ در تاریخ اسلامی]] - [[آیه تبلیغ از دیدگاه اهل سنت]]
| مداخل مرتبط = [[آیه تبلیغ در تفسیر و علوم قرآنی]] - [[آیه تبلیغ در حدیث]] - [[آیه تبلیغ در کلام اسلامی]] - [[آیه تبلیغ در معارف و سیره رضوی]] - [[آیه تبلیغ از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


'''آیه تبلیغ''' {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> خواه در [[سیاق آیات]] قبل و بعد خود باشد و خواه نباشد، خبر از [[ابلاغ]] دستور مهمی به [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌دهد که اگر حضرتش به انجام نرساند، کل [[اسلام]] در معرض خطر قرار می‌گیرد. موضوع این ابلاغ چنان مهم است که آن حضرت با بیانی خاص مورد خطاب [[الهی]] قرار گرفته است. [[حال]] این سؤال مطرح است که [[رسول خدا]]{{صل}} (با وجود اهتمام فراوانی که به [[ابلاغ احکام]] الهی داشت) نگران چه توطئه‌ای بود که در ابلاغ این [[دستور الهی]] درنگ می‌کرد و [[منتظر]] فرصت مناسب بود؟ در حالی که ایشان در انجام [[وظایف]] [[رسالت]] هرگز از توطئه‌های گوناگون [[کفار]] و [[یهودیان]] هراسی نداشت و با [[قاطعیت]] [[احکام الهی]] را بیان می‌فرمود.
'''آیه تبلیغ''' آیه ۶۷ سوره مائده، خبر از [[ابلاغ]] دستور مهمی به [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌دهد که اگر حضرت به انجام نرساند، کل [[اسلام]] در معرض خطر قرار می‌گیرد. موضوع این ابلاغ چنان مهم است که آن حضرت با بیانی خاص مورد خطاب [[الهی]] قرار گرفته است. حال این سؤال مطرح است که [[رسول خدا]]{{صل}} (با وجود اهتمام فراوانی که به ابلاغ احکام الهی داشت) نگران چه توطئه‌ای بود که در ابلاغ این [[دستور الهی]] درنگ می‌کرد و [[منتظر]] فرصت مناسب بود؟ در حالی که ایشان در انجام [[وظایف]] [[رسالت]] هرگز از توطئه‌های گوناگون [[کفار]] و [[یهودیان]] هراسی نداشت و با [[قاطعیت]] [[احکام الهی]] را بیان می‌فرمود.


با بررسی احتمالات گوناگون، این نتیجه حاصل می‌گردد که تنها حکمی که چنین حساسیت و اهمیتی دارد، ابلاغ امری معادل [[اصل دین]] است؛ یعنی [[ولایت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} برای [[حفظ]] و [[حراست از دین]] و این همان مطلبی است که [[خداوند]] دستور به ابلاغ آن می‌دهد، [[روایات]] مختلف دلالت بر این امر دارد که [[شأن نزول آیه]] [[تبلیغ]]، موضوع ولایت و [[جانشینی حضرت علی]]{{ع}} بوده است. از مهم‌ترین این روایات، [[حدیث مشهور]] [[غدیر]] است که به [[تواتر]] از [[شیعه]] و [[سنی]] نقل گردیده است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴]]، ص۱۵۳.</ref>.
با بررسی احتمالات گوناگون، این نتیجه حاصل می‌گردد، تنها حکمی که چنین حساسیت و اهمیتی دارد، ابلاغ امری معادل اصل دین است؛ یعنی [[ولایت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} برای [[حفظ]] و [[حراست از دین]] و این همان مطلبی است که [[خداوند]] دستور به ابلاغ آن می‌دهد؛ [[روایات]] مختلف نیز دلالت بر این امر دارد که [[شأن نزول آیه]] [[تبلیغ]]، موضوع ولایت و [[جانشینی حضرت علی]]{{ع}} بوده است. از مهم‌ترین این روایات، حدیث مشهور [[غدیر]] است که به تواتر از [[شیعه]] و [[سنی]] نقل گردیده است.


== [[شأن نزول آیه]] ==
== [[شأن نزول آیه]] ==
[[مفسّران]]، [[محدّثان]] و [[مورّخان]] [[شیعه]] همگی بدون هیچ گونه تردیدی، [[آیه تبلیغ]] را با واقعه «[[غدیر]]»، مرتبط دانسته‌ و محتوای [[پیام]] آن را [[ولایت]] و [[امامت امام علی]]{{ع}} بیان کرده‌اند. به عنوان نمونه [[علامه امینی]] از 30 منبع [[حدیثی]] و [[تفسیری]] [[اهل]] [[سنّت]]، همچون «کتاب الولایه» از [[ابن جریر طبری]]، [[تفسیر]] الثعلبی، کتاب ما نزل من القرآن فی علی از [[ابو نعیم اصفهانی]]، أسباب النزول واحدی و...، ارتباط این آیه را با [[جریان غدیر]]، نقل کرده است. <ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج1، ص214-223</ref> گر چه ممکن است بعضی از آنها این ارتباط و آنچه را نقل کرده‌اند، قبول نداشته باشند.
آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> به آیه تبلیغ مشهور شده است.


عیّاشی از مفسّران [[شیعی]]، از [[ابن عبّاس]] و [[جابر بن عبد الله انصاری]] نقل می‌‌کند که: [[خداوند]]، به [[پیامبر]]{{صل}}[[ امر]] کرد تا علی{{ع}} را به [[امامت]] [[مردم]]، [[منصوب]] کند و ولایت او را به آنان خبر دهد. پیامبر{{صل}} ترسید که بگویند: عموزاده‌اش را برگزیده است و در این باره، [[سرکشی]] کنند. پس خداوند به او چنین [[وحی]] کرد: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن و اگر نکنی، پیامش را نرسانده‌ای، و [[خدا]]، تو را از گزند مردم، نگاه می‌‌دارد».  <ref>تفسیر عیّاشی: ج۱، ص۳۳۱.</ref>.
[[مفسّران]]، محدّثان و مورّخان [[شیعه]] همگی بدون هیچ گونه تردیدی، [[آیه تبلیغ]] را با واقعه «[[غدیر]]»، مرتبط دانسته‌ و محتوای [[پیام]] آن را [[ولایت]] و [[امامت امام علی]]{{ع}} بیان کرده‌اند. به عنوان نمونه [[علامه امینی]] از ۳۰ منبع [[حدیثی]] و [[تفسیری]] [[اهل سنّت]]، همچون "کتاب الولایه" از [[ابن جریر طبری]]، "تفسیر الثعلبی"، کتاب "ما نزل من القرآن فی علی" از [[ابو نعیم اصفهانی]]، "أسباب النزول واحدی" و...، ارتباط این آیه را با [[جریان غدیر]]، نقل کرده است<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۲۱۴-۲۲۳.</ref> گر چه ممکن است بعضی از آنها این ارتباط و آنچه را نقل کرده‌اند، قبول نداشته باشند.


[[سیوطی]] از مفسّران اهل سنّت نیز، از [[ابو سعید خُدری]] [[روایت]] می‌‌کند که گفت: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه 67.</ref>، [[روز غدیر خم]]، در باره [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، نازل شد. وی همچنین از [[ابن مسعود]]، روایت کرده که گفت: «ما در [[زمان پیامبر]] خدا{{صل}} این آیه را این گونه قرائت و [[فهم]] می‌‌کردیم: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه 67.</ref> {{عربی|أنَّ علیّاً مولی المؤمنین}} {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه 67.</ref>. <ref>سیوطی، الدرّ المنثور: ج۲ ص۲۹۸.</ref>.
عیّاشی از مفسّران [[شیعی]]، از [[ابن عبّاس]] و [[جابر بن عبد الله انصاری]] نقل می‌‌کند: [[خداوند]]، به [[پیامبر]]{{صل}}[[ امر]] کرد تا علی{{ع}} را به [[امامت]] [[مردم]]، [[منصوب]] کند و ولایت او را به آنان خبر دهد. پیامبر{{صل}} ترسید که بگویند: عموزاده‌اش را برگزیده است و در این باره، [[سرکشی]] کنند. پس خداوند به او چنین [[وحی]] کرد: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن و اگر نکنی، پیامش را نرسانده‌ای، و [[خدا]]، تو را از گزند مردم، نگاه می‌‌دارد»<ref>تفسیر عیّاشی: ج۱، ص۳۳۱.</ref>.


با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت که از منظر شیعه [[آیه تبلیغ]]، در آخرین سال عمر پیامبر و در روز [[هجدهم ذی‌حجه]] یعنی در [[حجة الوداع]] نازل شده است<ref>ر.ک: [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۴۲۱. </ref> و سیاق آن بیانگر این است که [[پیامبر]]{{صل}} از جانب [[خداوند]] مأموریت یافته بود که مطلب بسیار مهمی را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، [[رسالت]] او ناقص و نامقبول خواهد بود. بدیهی است پیامبر{{صل}} تا آن [[زمان]] همۀ اصول و [[فروع اسلام]] را به [[مسلمانان]] ابلاغ کرده بود و مسلمانان به آنها عمل می‌کردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود مسئله [[رهبری امت اسلامی]] پس از پیامبر{{صل}} بود. [[نگرانی پیامبر]]{{صل}} این بود که با ابلاغ این [[دستور الهی]]، [[منافقان]] که از هر فرصتی برای ضربه زدن به [[اسلام]] استفاده می‌کردند، چنین وانمود کنند که پیامبر{{صل}} در [[حقیقت]] به همان [[سنت‌های قومی]] و قبیلگی عمل می‌کند و مسئله [[رهبری]] او نیز که به عنوان امری [[الهی]] [[تبلیغ]] می‌شد، ریشه در سنت‌های مزبور دارد. اگر این [[تفکر]] در میان مسلمانان [[نفوذ]] می‌کرد، همه تلاش‌های طاقت‌فرسای پیامبر{{صل}} در طول دوران [[نبوت]]، مخدوش می‌گردید. خداوند به او [[اطمینان]] داد که [[کافران]] و منافقان از نقشه‌های خود طرفی نخواهند بست و بر او لازم است که بدون [[نگرانی]] از این جهت [[مأموریت الهی]] خویش را ابلاغ کند. بر این اساس، پیامبر{{صل}} در [[هیجدهم ذی الحجه]] و در [[غدیر خم]] به مأموریت ویژه خود [[جامه]] عمل پوشانید و علی{{ع}} را به عنوان [[رهبر]] [[امت اسلامی]] پس از خود معرفی کرد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۵۰. </ref>.
[[سیوطی]] از مفسّران اهل سنّت نیز، از [[ابو سعید خُدری]] [[روایت]] می‌‌کند که گفت: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}، [[روز غدیر خم]]، در باره [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، نازل شد. وی همچنین از [[ابن مسعود]]، روایت کرده که گفت: «ما در زمان پیامبر خدا{{صل}} این آیه را این گونه قرائت و فهم می‌‌کردیم: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} {{عربی|أنَّ علیّاً مولی المؤمنین}} {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>سیوطی، الدرّ المنثور، ج۲ ص۲۹۸.</ref>.


در این هنگام پیامبر، مسلمانان را در محلی به نام [[غدیر خم]] جمع کرده و خطبه‌ای [[قراء]] خواندند. سپس شروع به [[معرفی حضرت علی]]{{ع}} به عنوان [[وصی]] و [[جانشینی]] خود کردند. [[پیامبر]] ابتدا از [[مردم]] بر [[وحدانیّت]] [[خدا]] و [[رسالت]] خود و [[معاد]]، [[تصدیق]] گرفت آن‌گاه فرمود: «من در راه [[سفر]] آخرتم و برای [[گمراه]] نشدن شما [[کتاب خدا]] و عترتم را به یادگار گذاشتم. پروردگارم مرا باخبر کرده که این دو یادگار تا [[روز قیامت]] از هم جدا نخواهند شد. ای مردم! این دو [[امانت]] [[ارزشمند]] را [[حفظ]] کنید چراکه مادامی که به آن [[متوسل]] می‌‌شوید هرگز گمراه نخواهید شد». در این هنگام پیامبر[[دست]] علی{{ع}} را بالا برد و فرمود: «ای مردم! چه کسی بر [[مؤمنان]] از خود آنها سزاوارتر است؟ مردم جواب دادند: خدا و رسولش داناترند. سپس پیامبر فرمود هر کس که من تاکنون مولای او بودم این علی مولای او است. خداوندا! آن‌کس که علی را [[دوست]] دارد، دوست بدار و آنکه علی را [[دشمن]] میدارد، دشمن بدار! پروردگارا! هر کس را که یاری‌اش می‌کند یاریش کن و [[دشمنان]] او را [[خوار]] کن، خدواندا! او را محور [[حقّ]] قرار بده».
با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت که از منظر شیعه [[آیه تبلیغ]]، در آخرین سال عمر پیامبر و در روز [[هجدهم ذی‌حجه]] یعنی در [[حجة الوداع]] نازل شده است<ref>ر.ک: [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیه تبلیغ - خراسانی (مقاله)|آیه تبلیغ]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۴۲۱.</ref> و سیاق آن بیانگر این است که [[پیامبر]]{{صل}} از جانب [[خداوند]] مأموریت یافته بود که مطلب بسیار مهمی را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، [[رسالت]] او ناقص و نامقبول خواهد بود. بدیهی است پیامبر{{صل}} تا آن [[زمان]] همۀ اصول و فروع اسلام را به [[مسلمانان]] ابلاغ کرده بود و مسلمانان به آنها عمل می‌کردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود مسئله رهبری امت اسلامی پس از پیامبر{{صل}} بود. نگرانی پیامبر{{صل}} این بود که با ابلاغ این [[دستور الهی]]، [[منافقان]] که از هر فرصتی برای ضربه زدن به [[اسلام]] استفاده می‌کردند، چنین وانمود کنند که پیامبر{{صل}} در [[حقیقت]] به همان سنت‌های قومی و قبیلگی عمل می‌کند و مسئله [[رهبری]] او نیز که به عنوان امری [[الهی]] [[تبلیغ]] می‌شد، ریشه در سنت‌های مزبور دارد. اگر این [[تفکر]] در میان مسلمانان نفوذ می‌کرد، همه تلاش‌های طاقت‌فرسای پیامبر{{صل}} در طول دوران [[نبوت]]، مخدوش می‌گردید. خداوند به او [[اطمینان]] داد که [[کافران]] و منافقان از نقشه‌های خود طرفی نخواهند بست و بر او لازم است که بدون نگرانی از این جهت مأموریت الهی خویش را ابلاغ کند. بر این اساس، پیامبر{{صل}} در [[هیجدهم ذی الحجه]] و در [[غدیر خم]] به مأموریت ویژه خود [[جامه]] عمل پوشانید و علی{{ع}} را به عنوان [[رهبر]] [[امت اسلامی]] پس از خود معرفی کرد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۵۰.</ref>.


[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از اعلام [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}} از مردم خواست تا دیگران را از این امر باخبر کرده و به بزرگان [[اصحاب]] [[امر]] کرد که به علی{{ع}} بابت چنین [[ولایتی]] تبریک بگویند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳. </ref>. هنوز جمعیّت متفرّق نشده بود که [[پیک وحی]] فرود آمد و آیۀ {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز كسانى كه كافر شده‏‌اند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده ‏اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آيينى برگزيدم». سوره مائده، آیه ۳.</ref> را نازل کرد<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی ۵]]، ص۲۴-۲۶.</ref>.
در این هنگام پیامبر، مسلمانان را در محلی به نام [[غدیر خم]] جمع کرده و خطبه‌ای قراء خواندند. سپس شروع به معرفی [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان [[وصی]] و [[جانشینی]] خود کردند. [[پیامبر]] ابتدا از [[مردم]] بر وحدانیّت [[خدا]] و [[رسالت]] خود و [[معاد]]، تصدیق گرفت آن‌گاه فرمود: «من در راه [[سفر]] آخرتم و برای [[گمراه]] نشدن شما [[کتاب خدا]] و عترتم را به یادگار گذاشتم. پروردگارم مرا باخبر کرده که این دو یادگار تا [[روز قیامت]] از هم جدا نخواهند شد. ای مردم! این دو [[امانت]] ارزشمند را [[حفظ]] کنید چراکه مادامی که به آن [[متوسل]] می‌‌شوید هرگز گمراه نخواهید شد». در این هنگام پیامبر [[دست]] علی{{ع}} را بالا برد و فرمود: «ای مردم! چه کسی بر [[مؤمنان]] از خود آنها سزاوارتر است؟ مردم جواب دادند: خدا و رسولش داناترند. سپس پیامبر فرمود هر کس که من تاکنون مولای او بودم این علی مولای او است. خداوندا! آن‌کس که علی را [[دوست]] دارد، دوست بدار و آنکه علی را [[دشمن]] میدارد، دشمن بدار! پروردگارا! هر کس را که یاری‌اش می‌کند یاریش کن و [[دشمنان]] او را [[خوار]] کن، خدواندا! او را محور [[حقّ]] قرار بده».
 
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از اعلام [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}} از مردم خواست تا دیگران را از این امر باخبر کرده و به بزرگان [[اصحاب]] [[امر]] کرد که به علی{{ع}} بابت چنین [[ولایتی]] تبریک بگویند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳.</ref>. هنوز جمعیّت متفرّق نشده بود که [[پیک وحی]] فرود آمد و آیۀ {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز كسانى كه كافر شده‏‌اند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده ‏اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آيينى برگزيدم». سوره مائده، آیه ۳.</ref> را نازل کرد<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی ۵]]، ص۲۴-۲۶.</ref>.


=== بررسی و نقد اقوال و احتمالات دیگر ===
=== بررسی و نقد اقوال و احتمالات دیگر ===
برخی از [[علمای اهل سنت]] در صدد توجیه دیگری برای [[آیه]] برآمده‌اند تا ربطی به مسألۀ [[غدیر]] نداشته و از مؤيّدات [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}}، به [[حساب]] نیاید اینک این توجیهات را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهیم
برخی از علمای [[اهل سنت]] در صدد توجیه دیگری برای [[آیه]] برآمده‌اند تا ربطی به مسألۀ [[غدیر]] نداشته و از مؤيّدات [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}}، به حساب نیاید اینک این توجیهات را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهیم:
# [[نزول آیه]] در مورد [[محافظت]] [[پیامبر]] در [[مدینه]]: [[اهل سنت]] بر اساس برخی از [[روایات]] می‌گویند: پیش از [[نزول]] این آیه از پیامبر محافظت می‌شد ولی پس از نزول آن و تضمین [[خداوند]] بر [[حفظ جان]] ایشان عذر
 
[[نگهبانان]] را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را [[حفظ]] خواهد کرد.».
==== نزول آیه در قضیه محافظت [[پیامبر]] در [[مدینه]] ====
## پاسخ:  
[[اهل سنت]] بر اساس برخی از [[روایات]] می‌گویند: پیش از نزول این آیه از پیامبر محافظت می‌شد ولی پس از نزول آن و تضمین [[خداوند]] بر حفظ جان ایشان عذر نگهبانان را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را [[حفظ]] خواهد کرد».
### اولاً این روایات بر فرض احراز صدور، در صدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد بلکه در آنها تنها استناد [[پیامبر خدا]]{{صل}} را به بخشی از این آیه نشان می‌دهد و چون در متن برخی از روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیهٔ [[رسول خدا]]{{صل}} در مدینه بوده است احتمال دارد در فاصله [[غدیر خم]] تا [[وفات پیامبر]] [[خدا]] باشد.
 
### ثانياً: اساساً [[مفسّران]] اهل سنت این روایات را [[غریب]] دانسته و بر این قول متفقند که چون آیۀ مذکور [[مدنی]] و در اواخر [[بعثت]] نازل شده است با [[حراست]] [[ابو طالب]] در [[مکه]] پیوندی ندارد
'''پاسخ:'''
### ثالثاً قول به اینکه آیه فوق دو بار یکی در اوائل بعثت و دیگری در مدینه در اواخر بعثت نازل شده باشد نمی‌تواند مشکلی را حل کند؛ زیرا بر فرض که آیه در اوائل بعثت نازل شده باشد و در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبر{{صل}} باشد ولی نیازی به [[نگهبانی]] رسول خدا، در مدینه توسط یارانش نخواهد بود.
# اولاً این روایات بر فرض احراز صدور، در صدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد بلکه در آنها تنها استناد [[پیامبر خدا]]{{صل}} را به بخشی از این آیه نشان می‌دهد و چون در متن برخی از روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیۀ [[رسول خدا]]{{صل}} در مدینه بوده است احتمال دارد در فاصله [[غدیر خم]] تا [[وفات پیامبر]] [[خدا]] باشد.
# نزول آیه در مورد حراست در مکه:
# ثانياً: اساساً [[مفسّران]] اهل سنت این روایات را غریب دانسته و بر این قول متفقند که چون آیۀ مذکور مدنی و در اواخر [[بعثت]] نازل شده است با حراست [[ابو طالب]] در [[مکه]] پیوندی ندارد<ref>تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.</ref>.
# ثالثاً قول به اینکه آیه فوق دو بار یکی در اوائل بعثت و دیگری در مدینه در اواخر بعثت نازل شده باشد نمی‌تواند مشکلی را حل کند؛ زیرا بر فرض که آیه در اوائل بعثت نازل شده باشد و در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبر{{صل}} باشد ولی نیازی به نگهبانی رسول خدا، در مدینه توسط یارانش نخواهد بود.
 
[[سیوطی]] نیز از [[ابن عباس]] نقل می‌کند که از [[رسول خدا]]{{صل}} سؤال شد کدام [[آیه]] بر شما گران آمد؟ حضرت فرمود: در ایام [[موسم حج]] در [[منا]] بودم و [[مشرکان]] [[عرب]] و سایر [[مردم]] در آنجا بودند؛ [[جبرئیل]] بر من نازل شد و گفت {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان..». سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.... من برخاستم و ندا دادم ای مردم چه کسی مرا [[یاری]] می‌کند تا [[پیام]] پروردگارم را برسانم و برای او [[بهشت]] باشد؟ ای مردم! بگویید: {{{عربی|لا اله الا الله}} و من [[رسول]] خدایم تا [[رستگار]] شده و [[نجات]] یابید و به بهشت روید. پس هیچ کس از مرد وزن و کودک نبود جز آنکه مرا با خاک و سنگ [[هدف]] قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند: [[دروغگو]] است... تا اینکه عموی ایشان آمد و آن حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند»<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۷؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۹۰؛ فتح القدیر، ج۲، ص۶۱.</ref>.
 
'''پاسخ:''' این [[حدیث]] از موضوعات و جعلیات [[بنی العباس]] بوده تا در برابر [[علویان]] فضیلتی بسازند زیرا:
# اولا: [[آیه]] مذکور به اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] در اوائل [[بعثت]] در [[مکه]] نازل نشده است و تکرار نزول هم وجهی ندارد.  
# ثانیا: این حدیث، خبر واحد است و با تمام احادیثی که مخالف با این مضمون است، منافات دارد.
 
==== نزول آیه در [[جنگ]] با بنی انمار ====
[[ابن ابی‌حاتم]] به نقل از [[جابر بن عبدالله انصاری]] می‌گوید در [[جنگ]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} با بنی انمار، حضرت بر سر چاهی نشستند. مردی به نام [[وارث]] یا غورث بن حارث از بنی نجار قصد کشتن حضرت را کرد. وی نزد [[پیامبر]] آمد و گفت شمشیرت را بده تا ببویم. حضرت آن را به وی داد، آنگاه از دستش لیز خورده و افتاد. پیامبر به او فرمود: [[خداوند]] بین تو و آنچه می‌خواستی انجام دهی، مانع شد. آنگاه این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.<ref>ابن کثیر، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۴.</ref>.
 
'''پاسخ:'''
#اوّلاً: [[ابن کثیر]] بعد از نقل این [[حدیث]] می‌گوید: «[[حدیث جابر]] بدین صورت غریب است<ref>تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.</ref>.
# ثانیاً: در نقل این داستان [[اختلاف]] است؛ زیرا [[ابوهریره]] آن را به نحو دیگری نقل می‌‌کند<ref>سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۱۹؛ تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.</ref> و اختلاف در نقل، سبب وهن [[روایت]] است.
 
==== نزول آیه درباره [[رجم]] و [[قصاص]] ====
برخی از [[اهل سنت]] در [[شأن نزول آیه]] می‌گویند: «[[خداوند]] به پیامبرش دستور داد تا آنچه را که درباره [[حکم]] رجم و قصاص بر وی نازل شده [[اعلان]] کند. در واقع این اعلان برخوردی در برابر موضع [[یهود]] بود که می‌خواستند به نحوی از حکم رجم زنای محصنه و قصاص که در [[تورات]] آمده است، فرار کنند. از این رو افرادی را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستادند تا از ایشان دربارۀ این دو موضوع سؤال کنند، [[جبرئیل]] نازل شد و حکم رجم و قصاص را آورد»<ref>بدرالدین عینی، عمدة القارى، ج۱۸، ص۲۰۶؛ بغوی، تفسیر معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ فخر رازی، مفاتيح الغيب، ج۱۲، ص۴۸.</ref>. ایشان بر این باورند که [[آیات]] ۴۱ تا ۴۳ که پیش از [[آیه]] مورد بحث در همین [[سوره مائده]] است در این باره است.
 
'''پاسخ:'''
# اوّلاً: این قول بدون دلیل و مخالف با اقوال تمام [[صحابه]] است.
# ثانیاً: متن این آیات در رد این قول کافی است، چون یهود در [[زمان]] نزول این [[سوره]] در اواخر [[بعثت]] تار و مار شده و سر جایشان نشسته بودند و در موقعیتی قرار نداشتند که بتوانند به حضرت زیانی برسانند تا خداوند وعدۀ [[حفظ]] به آن حضرت دهد.
 
==== نزول آیه درباره [[مکر]] [[یهود]] ====
اولین کسی که [[آیه تبلیغ]] را در قضیه مکر یهود [[تفسیر]] کرد، [[مقاتل]] بن سلیمان است<ref>تفسير مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۴۹۱ و ۴۹۲.</ref> و پس از وی [[طبری]] و [[بغوی]] و [[محمد بن ابی بکر]] رازی این قول و تفسیر را [[اختیار]] کرده‌اند<ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ بغوی، تفسير معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ رازی، تفسير اسألة القرآن المجيد و اجوبتها، ص۷۴.</ref>. [[فخر رازی]] نیز پس از احتمالات فراوان در مورد نزول آیه مورد بحث، همین قول را برگزیده و تنها دلیل آن را نیز سیاق یا تناسب [[آیات]] قبل و بعد دانسته که جملگی دربارۀ [[یهودیان]] است<ref>رازی، مفاتيح الغيب، ج ۱۲، ص۵۰.</ref>.
 
'''پاسخ:'''
# اولاً: [[سوره مائده]] آخرین سوره‌ای است که بر [[پیامبر]] در [[حجة الوداع]] نازل شده است و در آن موقع یهود شوکتی نداشته‌اند تا پیامبر از آنها [[خوف]] داشته باشد و احتیاج به محافظت و [[عصمت]] و نگهبانی از آنها داشته باشد.
# ثانياً: [[قرآن]] موجود بر اساس ترتیب نزول آن نبوده تا بتوان به سیاق آیات آن بر ظهور یک معنا تمسک کرد.
# ثالثاً: سیاق بر فرض ظهور داشتن قرینۀ مقامی است و در برابر [[نص]] [[روایات]] و قرینه‌های دیگر، ظهوری نخواهد داشت.
# رابعاً: بنا بر گفته فخر رازی، حکمی که [[خداوند]] دربارۀ یهود نازل کرد و به قدری بر آنان گران تمام شد که موجب تأخیر در [[ابلاغ]] آن از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} گردید، این بود:{{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید، بر حق نیستید..». سوره مائده، آیه ۶۸.</ref>. در حالی که قرآن پیش از این [[آیه]] در آیه ۶۴ همین [[سوره]] خطاب تندتری به يهود دارد: {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا}}<ref>«و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفته‌اند لعنت بر ایشان باد..». سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>.
# خامساً: وجود این [[آیه]] در بین [[آیات]] [[یهود]]، ممکن است اشاره به این نکته باشد که منافقانی که [[پیامبر]]{{صل}} از آنها [[خوف]] داشت، به منزلۀ یهود و از سنخ آنان در [[کفر]] و ضلالتند<ref>علی اصغر رضوانی، امامت در قرآن، ص۲۵۸-۲۶۲.</ref>.


== مفردات آیه ==
== مفردات آیه ==
=== معناشناسی {{متن قرآن|بَلِّغْ}} ===
=== معناشناسی {{متن قرآن|بَلِّغْ}} ===
واژه {{متن قرآن|بَلِّغْ}}، به معنای رساندن به نقطه پایانی مقصد است یعنی [[خداوند]] به پیامبرش امر کرده که ای [[پیامبر]]، آنچه بر تو نازل شده است، به صورت تام و کامل به دیگران برسان. همچنین از عبارت {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ}} به دست می‌آید که [[تبلیغ]] علاوه بر تبلیغ لسانی، باید در [[مقام عمل]] و فعل هم باشد تا برای همگان [[اتمام حجت]] شده باشد. از طرفی میان [[ابلاغ]] و تبلیغ نیز تفاوت وجود دارد. ابلاغ، [[اطلاع‌رسانی]] است، ولی تبلیغ، انتقال چهره‌ به‌ چهره و رساندن عملی است.
واژه {{متن قرآن|بَلِّغْ}}، به معنای رساندن به نقطه پایانی مقصد است یعنی [[خداوند]] به پیامبرش امر کرده که ای [[پیامبر]]، آنچه بر تو نازل شده است، به صورت تام و کامل به دیگران برسان. همچنین از عبارت {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ}} به دست می‌آید که [[تبلیغ]] علاوه بر تبلیغ لسانی، باید در مقام عمل و فعل هم باشد تا برای همگان [[اتمام حجت]] شده باشد. از طرفی میان [[ابلاغ]] و تبلیغ نیز تفاوت وجود دارد. ابلاغ، [[اطلاع‌رسانی]] است، ولی تبلیغ، انتقال چهره‌ به‌ چهره و رساندن عملی است.


=== معناشناسی {{متن قرآن|أُنْزِلَ}} ===  
=== معناشناسی {{متن قرآن|أُنْزِلَ}} ===  
خط ۴۲: خط ۷۴:


=== مراد از {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} ===
=== مراد از {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} ===
این عبارت نشان می‌دهد عده‌ای در این مسئله موضع‌گیری [[سختی]] داشته‌اند تا حدی که [[جان]] پیامبر{{صل}} در معرض خطر بوده است؛ به همین دلیل، خداوند [[حمایت]] خاص خودش را از پیامبر اعلام می‌دارد و واژه «النَّاسِ» شامل [[کافر]] و [[مؤمن]] می‌‌شود و [[حصر]] آن در [[کافران]]، توجیهی ندارد. همچنین باید توجه داشت کافران در {{متن قرآن|إِإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}} خصوص [[مشرکان]]، [[یهود]] و یا [[نصاری]] نیستند، بلکه [[کفر]] در آیه، معنای عام دارد که پوشانیدن [[حق]] است؛ از این‌رو، پوشاندن و [[انکار]] [[ولایت امیر مؤمنان]]{{ع}} مصداق [[کفر]] به شمار می‌آید<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۱۷.</ref>.
این عبارت نشان می‌دهد عده‌ای در این مسئله موضع‌گیری [[سختی]] داشته‌اند تا حدی که [[جان]] پیامبر{{صل}} در معرض خطر بوده است؛ به همین دلیل، خداوند حمایت خاص خودش را از پیامبر اعلام می‌دارد و واژه «النَّاسِ» شامل [[کافر]] و [[مؤمن]] می‌‌شود و [[حصر]] آن در [[کافران]]، توجیهی ندارد. همچنین باید توجه داشت کافران در {{متن قرآن|إِإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}} خصوص [[مشرکان]]، [[یهود]] و یا [[نصاری]] نیستند، بلکه [[کفر]] در آیه، معنای عام دارد که پوشانیدن [[حق]] است؛ از این‌رو، پوشاندن و [[انکار]] [[ولایت امیر مؤمنان]]{{ع}} مصداق [[کفر]] به شمار می‌آید<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۱۷.</ref>.


== دلالت آیه ==
== دلالت آیه ==
=== دلالت بر [[امامت امام علی]]{{ع}} ===
=== دلالت بر [[امامت امام علی]]{{ع}} ===
[[مفسران شیعه]] و روایات اهل بیت{{ع}} و همچنین اندیشمندان [[اهل سنت]] معتقدند [[آیه]] دربارۀ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نازل شده به نحوی که [[علامه امینی]] با نقل این واقعه و نزول آیه و خطبۀ پیامبر در غدیر و حوادث مربوط به آن از ۱۱۰ نفر از [[صحابه]] و ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۵۶ نفر از روات اهل سنت در طول چهارده [[قرن]] [[واقعه غدیر]] و نزول آیه را مربوط به [[امام علی]]{{ع}} می‌‌داند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳. </ref>، چنانکه افرادی از اهل سنت مانند ابی‌نعیم [[اصفهانی]]، ابن‌عساکر، واحدی، [[سیوطی]] و حبری، از کسانی‌اند که [[شأن نزول آیه]] را در [[حق]] امیرالمؤمنین{{ع}} دانسته و از [[ابن عباس]] و ابی‌ سعید [[خدری]] نقل کرده‌اند که آیۀ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ}} بر [[رسول خدا]]{{صل}} و در [[شأن]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} نازل شده است<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص ۱۱۹.</ref>.  
[[مفسران شیعه]] و روایات اهل بیت{{ع}} و همچنین اندیشمندان [[اهل سنت]] معتقدند [[آیه]] دربارۀ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نازل شده به نحوی که [[علامه امینی]] با نقل این واقعه و نزول آیه و خطبۀ پیامبر در غدیر و حوادث مربوط به آن از ۱۱۰ نفر از [[صحابه]] و ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۵۶ نفر از روات اهل سنت در طول چهارده [[قرن]] [[واقعه غدیر]] و نزول آیه را مربوط به [[امام علی]]{{ع}} می‌‌داند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳.</ref>، چنانکه افرادی از اهل سنت مانند ابی‌نعیم اصفهانی، ابن‌عساکر، واحدی، [[سیوطی]] و حبری، از کسانی‌اند که [[شأن نزول آیه]] را در [[حق]] امیرالمؤمنین{{ع}} دانسته و از [[ابن عباس]] و ابی‌ سعید خدری نقل کرده‌اند که آیۀ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ}} بر [[رسول خدا]]{{صل}} و در [[شأن]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} نازل شده است<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص ۱۱۹.</ref>.  


اما اختلافی که به سبب این آیه بین [[شیعه]] و اهل سنت ایجاد شده است مربوط به دلالت آیه است به نحوی که شیعه [[معتقد]] است نزول آیه به خاطر [[ولایت]] و [[جانشینی امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده است، ولی اهل سنت منکر این ادعا بوده و معتقدند مأموریتی که در این آیه بر دوش رسول خدا{{صل}} قرار داده شده مربوط به [[امامت]] و ولایت ایشان نیست بلکه آیه به این خاطر نازل شد که [[پیامبر]] در [[روز غدیر]] [[مردم]] را به [[دوستی]] با امیرالمؤمنین سفارش کند و یا اعلام کند که حضرت در تمام شرایط [[یار]] و [[یاور]] پیامبر بوده است. اما این فرضیه به سبب [[ادلۀ عقلی]] و [[نقلی]] قابل پذیریش نیست از جمله این [[دلایل]] می‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
اما اختلافی که به سبب این آیه بین [[شیعه]] و اهل سنت ایجاد شده است مربوط به دلالت آیه است به نحوی که شیعه [[معتقد]] است نزول آیه به خاطر [[ولایت]] و [[جانشینی امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده است، ولی اهل سنت منکر این ادعا بوده و معتقدند مأموریتی که در این آیه بر دوش رسول خدا{{صل}} قرار داده شده مربوط به [[امامت]] و ولایت ایشان نیست بلکه آیه به این خاطر نازل شد که [[پیامبر]] در [[روز غدیر]] [[مردم]] را به [[دوستی]] با امیرالمؤمنین سفارش کند و یا اعلام کند که حضرت در تمام شرایط یار و [[یاور]] پیامبر بوده است. اما این فرضیه به سبب ادلۀ عقلی و [[نقلی]] قابل پذیرش نیست از جمله این [[دلایل]] می‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
# '''[[دلایل عقلی]]:'''  
# '''[[دلایل عقلی]]:'''  
## آنچه از [[تاریخ اسلام]] نسبت به [[تعالیم]] و [[آموزه‌های دینی]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} ثبت و ضبط شده، نشان دهندۀ این است که هیچ کدام از آن آموزه‌ها و [[تعالیم پیامبر]] مهم‌تر و اساسی‌تر از [[جریان غدیرخم]] نبوده است، با این [[حال]] آیا می‌‌توان قائل بود [[مأموریت پیامبر]] در [[روز غدیر]]، فقط بیان [[دوستی]] با [[امام علی]]{{ع}} یا معرفی ایشان به عنوان [[ناصر]] و [[یاور]] [[پیامبر]]{{صل}} باشد؟ در حالی که بین این ادعا (دوستی و [[یاوری]]) و محتوای [[آیه]] که عدم [[ابلاغ]] آن به منزلۀ ترک [[رسالت الهی]] معرفی شده، تناسب و سنخیتی وجود ندارد.
## آنچه از تاریخ اسلام نسبت به تعالیم و [[آموزه‌های دینی]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} ثبت و ضبط شده، نشان دهندۀ این است که هیچ کدام از آن آموزه‌ها و تعالیم پیامبر مهم‌تر و اساسی‌تر از جریان [[غدیرخم]] نبوده است، با این حال آیا می‌‌توان قائل بود مأموریت پیامبر در [[روز غدیر]]، فقط بیان [[دوستی]] با [[امام علی]]{{ع}} یا معرفی ایشان به عنوان ناصر و [[یاور]] [[پیامبر]]{{صل}} باشد؟ در حالی که بین این ادعا (دوستی و [[یاوری]]) و محتوای [[آیه]] که عدم [[ابلاغ]] آن به منزلۀ ترک [[رسالت الهی]] معرفی شده، تناسب و سنخیتی وجود ندارد.
## صریح [[آیۀ تبلیغ]] نشان دهندۀ این مطلب است که پیامبر{{صل}} از ابلاغ [[آیه تبلیغ]] [[خوف]] و [[واهمه]] داشتند به طوری که این واهمه [[مأموریت]] حضرت را با تأخیر مواجه کرد. این امر بدان سبب بود که [[پیام]] آیه چنان با اهمیت و مسئله‌ساز برای گروهی بود که حضرت [[احساس]] خطر و نوعی [[ناامنی]] برای [[دین]] یا [[جامعه اسلامی]] می‌‌کردند. با این تفاصیل نمی‌توان قائل شد حضرت فقط برای [[ابلاغ پیام]] [[دوستی]] با حضرت مامور شده بودند چراکه روشن است چنین پیامی‌‌ با صرف [[معرفی حضرت علی]]{{ع}} به عنوان یاور یا توصیه به دوستی حضرت تناسب و سنخیت ندارد، همچنین فرضیۀ مدعیان ابلاغ دوستی و یاوری با [[خوف]] و واهمۀ پیامبر برای ابلاغ چنین مأموریتی منطقی به نظر نمی‌رسد، اما اگر ابلاغ آیه را به [[امامت]] و [[ولایت امیرالمؤمنین]] [[تفسیر]] کنیم، مأموریت پیامبر برای ابلاغ آیه بسیار منطقی و موجه خواهد بود؛ چراکه معنا ندارد پیامبر در یک [[روز]] گرم حدود یکصد هزار حج‌گزار را در یک بیابان سوزان نگه دارد و تنها به آنان توصیه کند علی{{ع}} را [[دوست]] بدارند و یا اینکه [[یاری]] دهندۀ خود را در طول بیست و سه سال معرفی کند.<ref>ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت ۲ (کتاب)|امامت، ص۲۱۳ - ۲۲۲. </ref>
## صریح [[آیۀ تبلیغ]] نشان دهندۀ این مطلب است که پیامبر{{صل}} از ابلاغ [[آیه تبلیغ]] [[خوف]] و واهمه داشتند به طوری که این واهمه مأموریت حضرت را با تأخیر مواجه کرد. این امر بدان سبب بود که [[پیام]] آیه چنان با اهمیت و مسئله‌ساز برای گروهی بود که حضرت [[احساس]] خطر و نوعی ناامنی برای [[دین]] یا [[جامعه اسلامی]] می‌‌کردند. با این تفاصیل نمی‌توان قائل شد حضرت فقط برای [[ابلاغ پیام]] [[دوستی]] با حضرت مامور شده بودند چراکه روشن است چنین پیامی‌‌ با صرف معرفی حضرت علی{{ع}} به عنوان یاور یا توصیه به دوستی حضرت تناسب و سنخیت ندارد، همچنین فرضیۀ مدعیان ابلاغ دوستی و یاوری با [[خوف]] و واهمۀ پیامبر برای ابلاغ چنین مأموریتی منطقی به نظر نمی‌رسد، اما اگر ابلاغ آیه را به [[امامت]] و [[ولایت امیرالمؤمنین]] [[تفسیر]] کنیم، مأموریت پیامبر برای ابلاغ آیه بسیار منطقی و موجه خواهد بود؛ چراکه معنا ندارد پیامبر در یک [[روز]] گرم حدود یکصد هزار حج‌گزار را در یک بیابان سوزان نگه دارد و تنها به آنان توصیه کند علی{{ع}} را [[دوست]] بدارند و یا اینکه [[یاری]] دهندۀ خود را در طول بیست و سه سال معرفی کند.<ref>ر.ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۱۳ - ۲۲۲.</ref>
## از متن [[پیام غدیر]] که توسط [[پیامبر]]{{صل}} قرائت شد، می‌‌توان [[استدلال]] کرد مسئلۀة به [[امامت حضرت علی]]{{ع}} ناظر بود، آنجا که پیامبر{{صل}} از [[اولویت]] خودش بر [[مردم]] و تقدم خود بر [[نفوس]] مردم[[سخن]] می‌‌گوید: {{متن حدیث| ألَسْتُ اَوْلي}}...
## از متن [[پیام غدیر]] که توسط [[پیامبر]]{{صل}} قرائت شد، می‌‌توان [[استدلال]] کرد مسئلۀة به [[امامت حضرت علی]]{{ع}} ناظر بود، آنجا که پیامبر{{صل}} از اولویت خودش بر [[مردم]] و تقدم خود بر [[نفوس]] مردم [[سخن]] می‌‌گوید: {{متن حدیث| ألَسْتُ اَوْلي}}.
# '''[[دلیل نقلی]]:''' [[روایات صحیح]] و متعددی دربارۀ [[نزول]] این [[آیه]] در [[روز غدیر]] و در [[شأن]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} به تواتر نقل شده است<ref>ر.ک: الغدیر: ج۱، ص۲۱۴ به بعد.</ref> مانند:
# '''[[دلیل نقلی]]:''' روایات صحیح و متعددی دربارۀ نزول این [[آیه]] در [[روز غدیر]] و در [[شأن]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} به تواتر نقل شده است<ref>ر.ک: الغدیر: ج۱، ص۲۱۴ به بعد.</ref> مانند:
## [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: «[[خداوند]]، پیامبرش را به [[ولایت امام علی]]{{ع}} [[فرمان]] داد و بر او این آیه را نازل کرد: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. خداوند [[ولایت اولی الامر]] را [[واجب]] کرد. آنان نمی‌دانستند این [[ولایت]] چیست. پس خداوند به محمد{{صل}} فرمان داد، ولایت را برای آنان [[تفسیر]] کند، همان‌گونه که [[احکام]] [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حجّ]] را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شده و نگران بود که نکند مردم از دینشان برگشته و او را [[تکذیب]] کنند، در همین هنگام این آیه به [[قلب]] پیامبر نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. پس حضرت به [[فرمان خدا]]، [[امر]] ولایت را آشکار ساخت و [[ولایت علی]]{{ع}} در [[روز غدیر خم]] را معرفی کرد... و به مردم فرمان داد، تا حاضران غایبان را [[آگاه]] کنند»<ref>{{متن حدیث|أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً صأَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ{{ع}}یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَی الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِب}}؛ ‏ کافی، ج۱، ص۲۹۰، ح۵.</ref><ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۱۹. </ref>
## [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: «[[خداوند]]، پیامبرش را به [[ولایت امام علی]]{{ع}} [[فرمان]] داد و بر او این آیه را نازل کرد: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. خداوند ولایت اولی الامر را [[واجب]] کرد. آنان نمی‌دانستند این [[ولایت]] چیست. پس خداوند به محمد{{صل}} فرمان داد، ولایت را برای آنان [[تفسیر]] کند، همان‌گونه که [[احکام]] [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حجّ]] را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شده و نگران بود که نکند مردم از دینشان برگشته و او را [[تکذیب]] کنند، در همین هنگام این آیه به [[قلب]] پیامبر نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. پس حضرت به [[فرمان خدا]]، [[امر]] ولایت را آشکار ساخت و [[ولایت علی]]{{ع}} در [[روز غدیر خم]] را معرفی کرد... و به مردم فرمان داد، تا حاضران غایبان را [[آگاه]] کنند»<ref>{{متن حدیث|أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً صأَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ{{ع}}یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَی الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِب}}؛ ‏ کافی، ج۱، ص۲۹۰، ح۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۱۹.</ref>
## [[سیوطی]] در [[الدرالمنثور]]<ref>الدر المنثور؛ ج۲، ص۳۹۸.</ref> و همچنین دیگران در سایر کتب، از [[ابن مسعود]] نقل کرده‌اند که گفت: در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} این [[آیه]] را اینگونه قرائت مى‌کردیم: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} ـ{{عربی|أن علیاً مولی المؤمنین}} ـ {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«اى پیامبر! آن‌چه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده که علی مولای مؤمنین است را، ابلاغ کن و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرسانده‌اى. و خدا تو را از آسیب و گزند مردم نگه مى‌‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
## [[سیوطی]] در [[الدرالمنثور]]<ref>الدر المنثور؛ ج۲، ص۳۹۸.</ref> و همچنین دیگران در سایر کتب، از [[ابن مسعود]] نقل کرده‌اند که گفت: در زمان رسول خدا{{صل}} این [[آیه]] را اینگونه قرائت مى‌کردیم: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} ـ{{عربی|أن علیاً مولی المؤمنین}} ـ {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«اى پیامبر! آن‌چه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده که علی مولای مؤمنین است را، ابلاغ کن و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرسانده‌اى. و خدا تو را از آسیب و گزند مردم نگه مى‌‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
##"[[حافظ]] ابوجعفر [[محمد بن جریر طبری]]" با [[اسناد]] خود در کتاب "الولایة فی طریق [[حدیث]] [[الغدیر]]" از [[زید بن ارقم]] نقل مى‌کند: وقتی [[پیامبر]]{{صل}} در بازگشت از [[حجةالوداع]]، در [[غدیر خم]]، هنگام ظهر و در هوای بسیار گرم، [[منزل]] کرد و دستور داد، چادرها را افراشتند و امر به [[نماز جماعت]] کرد، همگی جمع شدیم و حضرت، [[خطبه]] بلیغی خواند و سپس فرمود: "[[خدای تعالی]] بر من این آیه را نازل کرده است: اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره [[ولایت]] و رهبرى [[علی بن ابی طالب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن و اگر انجام ندهى [[پیام]] [[خدا]] را نرسانده‌اى و خدا تو را از آسیب و گزند [[مردم]] نگه مى‌دارد. و [[جبرئیل]] از طرف پروردگارم به من امر کرده است که در این مکان بایستم و هر سفید و سیاهی را از این امر [[آگاه]] سازم که: علی بن ابی طالب، [[برادر]]، [[وصی]]، [[خلیفه]] و [[امام]] پس از من است. تا آنجا که فرمود: ای مردم! بدانید که خدا او را به عنوان ولی و امام شما منصّوب کرده است و [[اطاعت]] از او را بر همگان [[واجب]] فرموده است؛ پس [[حکم]] او لازم الاجرا و [[کلام]] او نافذ است، هرکس با او مخالفت کند، [[ملعون]] و هر که او را [[تصدیق]] نماید مرحوم است. بشنوید و اطاعت کنید که [[الله]]، مولای شما و علی، امامتان است و پس از او، [[امامت]] در [[فرزندان]] من از صلب اوست تا [[روز قیامت]]. حلالی نیست جز آنچه خدا و رسولش [[حلال]] کرده‌اند و حرامی نیست جز آنچه خدا و رسولش [[حرام]] کرده‌اند... [[محکمات]] [[قرآن]] را بشناسید و از [[متشابهات]] آن [[پیروی]] نکنید و آن متشابهات را برای شما [[تفسیر]] نخواهد کرد مگر کسی که اکنون من دستش را گرفته‌ام و بازویش را بالا برده‌ام و بدانید: هر که من مولای اویم، این علی نیز مولای اوست و [[موالات]] او از جانب [[خدای عزّوجلّ]] واجب شده است که این موالات را نازل فرمود. آگاه باشید که من تکلیف‌ام را ادا کردم، آگاه باشید که من [[تبلیغ]] کردم، آگاه باشید که من به گوش همگان رساندم، آگاه باشید که من این امر را آشکار کردم، بعد از من امارت بر [[مؤمنان]] برای احدی غیر از او حلال نیست". سپس علی را آنقدر به طرف [[آسمان]] بلند کرد که پاهایش به زانوهای [[پیامبر]] رسید و گفت: "ای [[مردم]]! این علی [[برادر]] و [[وصی]] و دارنده [[علم]] من، و [[جانشین]] من در میان کسانی است که به من [[ایمان]] آورده‌اند و [[مفسر]] کتاب پروردگارم پس از من است و..."<ref>ر.ک: الغدیر؛ ج۱، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>.
##"حافظ ابوجعفر [[محمد بن جریر طبری]]" با [[اسناد]] خود در کتاب "الولایة فی طریق [[حدیث]] [[الغدیر]]" از [[زید بن ارقم]] نقل مى‌کند: وقتی [[پیامبر]]{{صل}} در بازگشت از [[حجةالوداع]]، در [[غدیر خم]]، هنگام ظهر و در هوای بسیار گرم، [[منزل]] کرد و دستور داد، چادرها را افراشتند و امر به [[نماز جماعت]] کرد، همگی جمع شدیم و حضرت، [[خطبه]] بلیغی خواند و سپس فرمود: "[[خدای تعالی]] بر من این آیه را نازل کرده است: اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره [[ولایت]] و رهبرى [[علی بن ابی طالب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن و اگر انجام ندهى [[پیام]] [[خدا]] را نرسانده‌اى و خدا تو را از آسیب و گزند [[مردم]] نگه مى‌دارد. و [[جبرئیل]] از طرف پروردگارم به من امر کرده است که در این مکان بایستم و هر سفید و سیاهی را از این امر [[آگاه]] سازم که: علی بن ابی طالب، [[برادر]]، [[وصی]]، [[خلیفه]] و [[امام]] پس از من است. تا آنجا که فرمود: ای مردم! بدانید که خدا او را به عنوان ولی و امام شما منصّوب کرده است و [[اطاعت]] از او را بر همگان [[واجب]] فرموده است؛ پس [[حکم]] او لازم الاجرا و [[کلام]] او نافذ است، هرکس با او مخالفت کند، [[ملعون]] و هر که او را تصدیق نماید مرحوم است. بشنوید و اطاعت کنید که [[الله]]، مولای شما و علی، امامتان است و پس از او، [[امامت]] در [[فرزندان]] من از صلب اوست تا [[روز قیامت]]. حلالی نیست جز آنچه خدا و رسولش [[حلال]] کرده‌اند و حرامی نیست جز آنچه خدا و رسولش [[حرام]] کرده‌اند... [[محکمات]] [[قرآن]] را بشناسید و از [[متشابهات]] آن [[پیروی]] نکنید و آن متشابهات را برای شما [[تفسیر]] نخواهد کرد مگر کسی که اکنون من دستش را گرفته‌ام و بازویش را بالا برده‌ام و بدانید: هر که من مولای اویم، این علی نیز مولای اوست و [[موالات]] او از جانب [[خدای عزّوجلّ]] واجب شده است که این موالات را نازل فرمود. آگاه باشید که من تکلیف‌ام را ادا کردم، آگاه باشید که من [[تبلیغ]] کردم، آگاه باشید که من به گوش همگان رساندم، آگاه باشید که من این امر را آشکار کردم، بعد از من امارت بر [[مؤمنان]] برای احدی غیر از او حلال نیست". سپس علی را آنقدر به طرف [[آسمان]] بلند کرد که پاهایش به زانوهای [[پیامبر]] رسید و گفت: "ای [[مردم]]! این علی [[برادر]] و [[وصی]] و دارنده [[علم]] من، و [[جانشین]] من در میان کسانی است که به من [[ایمان]] آورده‌اند و [[مفسر]] کتاب پروردگارم پس از من است و..."<ref>ر.ک: الغدیر؛ ج۱، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>.
##"[[ابو اسحاق ثعلبی]]" نیز در کتاب تفسیرش ([[الکبیر]]) در [[تفسیر]] [[سوره معارج]] نقل کرده است: "وقتی [[رسول خدا]] در [[غدیر خم]] بود، همه مردم را فراخواند، زمانی که همگی جمع شدند، [[دست]] علی را گرفت و گفت: هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست. این مسئله در همه جا انتشار یافت تا اینکه به [[گوش]]"[[حارث بن نعمان]] فهری" رسید. او سوار بر شترش شد و به محضر رسول خدا{{صل}} آمد و شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و به حضرت گفت: ای محمد! به ما امر کردی [[شهادت]] بدهیم خدایی جز [[الله]] نیست و تو فرستاده او هستی، ما هم از تو قبول کردیم، [[امر]] کردی پنج بار در [[روز]] [[نماز]] بگزاریم، قبول کردیم، به [[زکات]] امر کردی، گردن نهادیم، دستور دادی [[رمضان]] را [[روزه]] بگیریم، پذیرفتیم، به [[حج]] امر کردی، قبول کردیم. سپس، از این همه [[راضی]] نشدی تا اینکه بازوان پسر عمویت را بالا بُردی و او را بر ما [[برتری]] دادی و گفتی که هر کس من مولای اویم، علی هم مولای اوست؟! آیا این اعلام [[جانشینی]] او از طرف توست یا از طرف [[خدا]]؟ حضرت فرمود: به خدایی که خدایی جز او نیست، [[سوگند]] که این امر از جانب خداست. پس حارث به سوی مرکبش بازگشت و اینچنین مى‌گفت: خدایا اگر آنچه محمد مى‌گوید [[حق]] است، پس بر ما سنگی از [[آسمان]] فرو بفرست یا عذابی دردناک بر ما نازل کن. پس هنوز به مرکبش نرسیده بود که خدا، سنگی به سوی او فرو فرستاد که به سرش اصابت کرد و از مخرجش خارج شد و سپس [[خدای متعال]] این [[آیه]] را نازل نمود: تقاضا کنندهاى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد. این [[عذاب]] مخصوص [[کافران]] است، و هیچ کس نمى‌تواند آن را دفع کند، از سوى [[خداوند]] ذى المعارج [خداوندى که فرشتگانش بر [[آسمانها]] صعود و [[عروج]] مى‌کنند<ref>{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}} «خواهنده‌ای عذابی رخ‌دهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱-۳.</ref>.<ref>این حدیث را علامه شبلنجی در کتاب «نور الابصار فی احوال علی» صفحه ۷۱ از ثعلبی نقل کرده است، حلبی نیز در جلد سوم «السیرة الحلبیة»، صفحه ۲۷۴ در ضمن روایات «حجة الوداع»، این روایت را نقل کرده است.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۹۳-۹۶</ref>.
##"[[ابو اسحاق ثعلبی]]" نیز در کتاب تفسیرش (الکبیر) در [[تفسیر]] [[سوره معارج]] نقل کرده است: "وقتی [[رسول خدا]] در [[غدیر خم]] بود، همه مردم را فراخواند، زمانی که همگی جمع شدند، [[دست]] علی را گرفت و گفت: هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست. این مسئله در همه جا انتشار یافت تا اینکه به [[گوش]]"[[حارث بن نعمان]] فهری" رسید. او سوار بر شترش شد و به محضر رسول خدا{{صل}} آمد و شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و به حضرت گفت: ای محمد! به ما امر کردی [[شهادت]] بدهیم خدایی جز [[الله]] نیست و تو فرستاده او هستی، ما هم از تو قبول کردیم، [[امر]] کردی پنج بار در [[روز]] [[نماز]] بگزاریم، قبول کردیم، به [[زکات]] امر کردی، گردن نهادیم، دستور دادی [[رمضان]] را [[روزه]] بگیریم، پذیرفتیم، به [[حج]] امر کردی، قبول کردیم. سپس، از این همه [[راضی]] نشدی تا اینکه بازوان پسر عمویت را بالا بُردی و او را بر ما [[برتری]] دادی و گفتی که هر کس من مولای اویم، علی هم مولای اوست؟! آیا این اعلام [[جانشینی]] او از طرف توست یا از طرف [[خدا]]؟ حضرت فرمود: به خدایی که خدایی جز او نیست، [[سوگند]] که این امر از جانب خداست. پس حارث به سوی مرکبش بازگشت و اینچنین مى‌گفت: خدایا اگر آنچه محمد مى‌گوید [[حق]] است، پس بر ما سنگی از [[آسمان]] فرو بفرست یا عذابی دردناک بر ما نازل کن. پس هنوز به مرکبش نرسیده بود که خدا، سنگی به سوی او فرو فرستاد که به سرش اصابت کرد و از مخرجش خارج شد و سپس [[خدای متعال]] این [[آیه]] را نازل نمود: تقاضا کننده‌ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد. این [[عذاب]] مخصوص [[کافران]] است، و هیچ کس نمى‌تواند آن را دفع کند، از سوى [[خداوند]] ذى المعارج [خداوندى که فرشتگانش بر [[آسمانها]] صعود و عروج مى‌کنند<ref>{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}} «خواهنده‌ای عذابی رخ‌دهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱-۳.</ref>.<ref>این حدیث را علامه شبلنجی در کتاب «نور الابصار فی احوال علی» صفحه ۷۱ از ثعلبی نقل کرده است، حلبی نیز در جلد سوم «السیرة الحلبیة»، صفحه ۲۷۴ در ضمن روایات «حجة الوداع»، این روایت را نقل کرده است.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۹۳-۹۶.</ref>.
# '''دیدگاه متکلمان شیعه:'''
## مرحوم شرف الدين در دلالت اين آيه بر [[امامت]] اميرالمؤمنين{{ع}}، می‌گوید: آيا پيامبر مامور نشد که [[امامت حضرت علی]] {{ع}} را تبليغ کند و در اين مسیر‌ آيا بر پيامبر سخت گرفته نشد چه اینکه که لحن و خطاب آيه مقداری تهديد آميز نازل شده است. ايشان سپس می‌نویسد: تعداد زيادی از کسانی که [[سنن]] پيامبر را نقل کرده‌اند اين مطلب را در کتاب خود آورده‌اند. از جمله [[امام]] واحدی در کتاب خود «اسباب النزول» که [[شان نزول]] بعضی آيات را آورده است به اين مسأله پرداخته است. وی از ابوسعيد از خدری نقل می‌‌کند که اين آيه مربوط به علی بن ابيطالب{{ع}} است که در [[روز]] غدير خم نازل شده است. [[مفسر]] معروف [[ثعلبی]] نيز اين مطلب را در تفسير خود آورده است. ابراهيم حموينی [[خراسانی]] [[شافعی]] در کتاب «فرائد السمطين» از ابو هريره مرفوعا از پيامبر نقل کرده است. ابونعيم اصفهانی نيز در کتاب «ما نزل من القرآن فی علی بن ابی طالب» از ابی رافع و [[اعمش]] که از عطيه رافعا از پيامبر، حديث را نقل کرده است. در غايه المرام نيز سيد هاشم [[بحرانی]] ۹ روايت را از طريق [[اهل سنت]] و ۸ روايت را از طريق شيعه نقل کرده است.
## [[علامه مجلسی]] نیز پس از نقل روایتی در این خصوص که در قسمتی از آن چنین آمده: بعد از اينکه آيه [[ابلاغ]] نازل شد، [[پيامبر اکرم]]{{صل}} [[مردم]] را جمع و دستور دادند خارهای روی زمين را جمع کنند و فرمودند: ای مردم ولی شما و اولی به شما از خود شما چه کسی است؟ گفتند: [[خداوند]] و [[رسول]] او. حضرت سپس فرمود: هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. بعد از اين جريان خار [[نفاق]] در [[دل]] منافقين فعال شد و گفتند: اين مطلت [[دستور خداوند]] نيست بلکه او می خواهد پسر عموی خودش را بر ما مسلط کند»، نکته جالبی را بيان نموده و می‌فرمايد: اينکه پيامبر اکرم{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ وَلِيُّكُمْ وَ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} قسمت اول اشاره به آيه ولايت و قسمت دوم اشاره به آيه {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> دارد و حضرت می خواهد بگويد معنای «ولی» همان اولی بالتصرف است نه صرف معنای [[محبت]] و [[نصرت]]<ref>درس امامت، شرف الدین، المراجعات، ص۱۰۹ و ۱۱۰، استاد: علی ربانی گلپایگانی، ۱۳۹۶/۰۶/۱۴.</ref>.
 
=== دلالت بر [[الهی بودن امامت]] ===
از منظر متکلمان شیعه، [[ امامت]] امری [[انتصابی]] است و [[نصب امام]] توسط [[خدای متعال]] و به واسطه جعل مستقیم او به این مقام می‌رسد و از این رو [[مردم]] هیچ [[اختیار]] یا نقشی در [[انتخاب]] یا [[تعیین امام]] ندارند. متکلمان امامیه بر این باورند که در این خصوص حتی [[پیامبراکرم]]{{صل}} نیز نقشی نداشته و بلکه تنها [[وظیفه]] آن حضرت معرفی آن کسی است که خدای متعال او را به عنوان [[خلیفه]] خود در [[زمین]] و [[امام]] یا رهبر جامعه اسلامی انتخاب و تعیین کرده است. بر خلاف [[اهل سنت]] که انتخاب و تعیین امام را امری انتخابی دانسته و بر این باورند که [[رسول خدا]]{{صل}} نه کسی را به عنوان [[جانشین]] بعد از خود معرفی کرده و نه بر این مسأله [[وصیت]] نموده است بلکه انتخاب یا تعیین امام را به عهده مردم واگذاشته است.
 
یکی از [[ادله]] انتصابی بودن یا الهی بودن امر امامت که دیدگاه [[شیعه]] را [[تأیید]] می‌نماید، [[آیه تبلیغ]] است. آنجا که به صراحت می‌فرماید {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. بدین معنا که «ای [[پیامبر]]! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی [[پیام]] او را نرسانده‌ای؛ و [[خداوند]] تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه [[کافران]] را [[راهنمایی]] نمی‌کند».
 
با توجه به آنکه روایات اهل بیت{{عم}}، [[شأن نزول]] این [[آیه]] را [[ولایت]] و [[امامت امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌دانند، روشن می‌شود که مراد خدای از این سخن که می‌فرماید: ای [[رسول]] ما، آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده را به مردم [[ابلاغ]] کن، همان [[امامت]] و [[ولایت امیرمؤمنان]]{{ع}} است که توسط خدای متعال برای تصدی این مقام انتخاب و تعیین شده و به همین جهت است که هنگام خطاب به پیامبراکرم{{صل}} در اینجا از تعبیر «رسول» استفاده شده تا ما را به این نکته مهم رهنمون کند که [[وظیفه]] [[رسول]] منحصراً [[ابلاغ]] یا رساندن آنچیزی است که [[خدای متعال]] به او امر نموده است و از آنجا که [[امامت]] نیز در زمره اموری است که مختص خدای متعال بوده و [[مردم]] در آن اختیاری ندارند؛ لذا وظیفه پیامبر تنها ابلاغ [[امام]] تعیین شده توسط [[خدا]] به مردم است. چنانچه از ادامه [[آیه]] نیز همین مسأله قابل برداشت است؛ آنجا که می‌فرماید: اگر چنین نکنی،[[ رسالت]] خدا را انجام نداده‌ای. این بدان معناست که امامت [[عهد]] و منصبی [[الهی]] است که از ابتدای [[خلقت]] نیز [[رسالت]] خدای متعال بر آن قرار گرفته و [[امیرمؤمنان]] را برای این امر [[انتخاب]] نموده و از همه [[انبیا]] بر آن [[پیمان]] گرفته بود.
 
با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت: [[غدیر]] آخرین جایگاه [[اعلان]] عمومی امامت و [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و معرفی [[خلیفه خدا در زمین]] به مردم توسط [[پیامبراکرم]]{{صل}} بود<ref>مکاتبه اختصاص دانشنامه امامت و ولایت با [[محمد هادی فرقانی]].</ref>.
 
=== دلالت بر [[اصل دین بودن امامت]] ===
متکلمان شیعه معتقدند مسأله [[امامت]] و [[ولایت]] در [[اسلام]] تا آن حد حائز اهمیت است که بر اساس برخی [[آیات]] و [[روایات]]، باید آن را از [[اصول دین]] برشمرد نه به عنوان فرعی از فروع. بر خلاف [[اهل سنت]] که امامت را به عنوان یک مسأله فرعی [[فقهی]] ـ در صورتی که به [[امام]] به عنوان [[رهبر سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] و [[حاکم]] بنگریم ـ یا [[کلامی]] ـ در صورتی که [[ریاست]] عمومی امام را علاوه بر [[سیاست]] و [[امور دنیوی]] در [[امور دینی]] [[مردم]] نیز بپذیریم ـ مطرح می‌نمایند. از منظر متکلمان شیعه یکی از ادله‌ای که بر اصل بودن امامت در اسلام، دلالت دارد، [[آیه تبلیغ]] است. آنها بر این باورند که لسان [[آیه]] و لحن آن چنان است که چیزی غیر از اصل انگاری امامت از آن قابل استفاده نیست. چه اینکه [[خدای متعال]] خطاب به [[پیامبر]] خود می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. بدین معنا که «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی [[پیام]] او را نرسانده‌ای...».


== پانویس ==
چنین خطابی که با یک هشدار جدی به [[رسول خدا]]{{صل}} همراه شده است، به روشنی بر این مسأله دلالت دارد که کوتاهی پیامبر در انجام آن مأموریت، نه تنها موجب تضییع تمام زحمات آن حضرت در دوران رسالتش می‌شود بلکه موجب تضییع [[رسالت الهی]] و به هدر رفتن زحمات سایر انبیای قبل نیز خواهد شد. این بدان معناست که آن مسأله در بالاترین درجه اهمیت نزد خدای متعال قرار دارد و بدیهی است که چنین امری نمی‌تواند در شمار مسائل فرعی [[دین]] باشد بلکه حتما اصلی از اصول دین محسوب می‌گردد و از آنجا که روایات اهل بیت{{عم}} [[شان نزول]] این آیه را امامت و [[ولایت امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌دانند، می‌توان گفت:[[ امامت]] از جمله مهمترین [[اصول دین]] در [[اسلام]] است<ref>مکاتبه اختصاصی دانشنامه امامت و ولایت با [[محمد هادی فرقانی]].</ref>.
{{پانویس}}
 
=== دلالت بر [[ضرورت امامت]] ===
لسان [[آیه تبلیغ]] و هشداری که در آن خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}} آمده حاکی از آن است که مسأله [[امامت]]، امری مهم و ضروری برای ادامه [[زندگی]] [[بشر]] پس از [[خاتم انبیا]]{{صل}} است. مسأله‌ای که اگر مورد توجه قرار نگرفته یا رسول خدا{{صل}} نسبت به [[ابلاغ]] آن به [[مردم]]، کوتاهی نمایند، به اصل [[رسالت الهی]] و [[هدف]] [[خدای متعال]] از ارسال [[انبیا]] و [[رسل]] خلل وارد می‌کند. این مسأله نشان می‌دهد که نمی‌توان [[جامعه]] را بعد از [[پیامبراکرم]]{{صل}} بدون [[رهبر]] رها نمود بلکه معرفی [[خلیفه الهی]] توسط آن حضرت برای بعد از خود که به [[حقیقت]]، [[خلیفه]] و [[جانشین]] او در انجام وظایف رهبری و از جمله به عنوان [[مرجعیت دینی]]، [[سیاسی]] و [[علمی]] [[امت]] باشد، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است<ref>مکاتبه اختصاصی دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.</ref>.
 
== [[شبهات]] [[کلامی]] [[آیه تبلیغ]] ==
[[استدلال]] [[شیعه]] به [[آیه تبلیغ]] با توجه به آنچه گذشت، روشن است. با این حال شبهاتى را متوجه این استدلال کرده‌‏اند که اکنون به بررسى آنها مى‌‏پردازیم. در یک تقسیم ‏بندى کلى این [[شبهات]] را مى‏‌توان در چند محور یاد کرد:
 
=== [[سخن]] نگفتن [[پیامبر]] در [[غدیر]] از [[جانشین]] خود ===
یکى از شبهاتى که به [[استدلال]] [[شیعه]] از [[آیه تبلیغ]] شده این است که گفته‌اند: [[رسول خدا]]{{صل}} در [[روز]] [[غدیرخم]] سخنى درباره جانشینى خود نگفته است. توضیح اینکه: اگر [[پیامبر]] در آن روز، مى‏‌خواست بر جانشینى خود تصریح و آن را براى [[مردم]] بیان کند، چنین کارى را در [[خطبه]] [[حجة ‏الوداع]] مى‏‌کرد، در حالى که در آن خطبه، رسول خدا{{صل}} از مردم خواست بر تبلیغى که انجام مى‏‌دهد، [[شهادت]] دهند؛ لذا آن حضرت [[خداوند]] را [[شاهد]] بر این کار گرفت.
 
قبل از نقد [[شبهات]] این [[آیه]]، [[تذکر]] چند نکته زیر لازم است:
# استدلال شیعه به [[آیات]] متوقف بر مقدماتى است که با توجه به آنها این استدلال شکل مى‌‏گیرد. یکى از مقدمات در آیه مورد بحث این است که رسول خدا در [[خطبه غدیریه]]، جمله {{متن حدیث|من کنت مولاه فعلى مولاه}} را گفته است.
# یکى از [[مشکلات]] دنیاى [[اسلام]] به‌خصوص [[اهل سنت]] این است که کسانى به هجوم فرهنگى علیه [[مکتب]] [[اهل‏ بیت]]{{عم}} رو آورده‌‏اند که از متون حدیثى و تاریخى و تفسیرى خود نیز اطلاع چندانى ندارند. طرفداران [[اندیشه]] [[وهابیت]] که همه تلاش خود را براى نابودى مکتب مکتب اهل‏ بیت{{{عم}} به کار گرفته‌‏اند، یا نسبت به [[میراث]] علمى خود بی ‌اطلاع هستند، یا اینکه خود را بی اطلاع جلوه می‌دهند. به عنوان نمونه [[رشید رضا]] در آن حدى نیست که [[تفسیر قرآن]] بنویسد و آنچه از او به عنوان [[تفسیر المنار]] منتشر شده است برداشت‌هاى او از درس [[تفسیر]] استادش [[محمد عبده]] است. عبده از عاشقان اهل‏ بیت{{{عم}} بود، ولى رشید رضا به جز دو جلد اول تفسیرش که در [[حیات]] عبده منتشر شده، تلاش کرده است اندیشه‏‌هاى وهابیت را [[تبلیغ]] کند<ref>رشید رضا، تفسیر المنار، ج۶، ص۴۶۶.</ref>. از این جهت این شبهات را تنها در این تفسیر و کتبى از این نوع ـ که بعد از روى کار آمدن [[وهابیان]] در [[عربستان]] تدوین و یا تحقیق شده است ـ مى‏‌توان یافت.
 
'''نقد و بررسی:'''
# بر اساس شواهد [[روایی]] و [[تاریخی]]، [[رسول خدا]]{{صل}} در حجة ‏الوداع، شش سخنرانى ایراد کرده است که یکى از آنها [[خطبه غدیریه]] در [[غدیرخم]] است. همه کسانى که با [[سیره رسول خدا]]{{صل}} آشنا هستند، توقف آن حضرت در [[غدیر]] را یکى از مسلمات تاریخ اسلام مى‌‏دانند، حتى کسانى که [[گرایش]] شدید ضد [[تشیع]] داشته‌‏اند، وقوع این واقعه را پذیرفته‌‏اند. به عنوان نمونه: ابن‏ کثیر ـ که شاگرد [[ابن تیمیه]] است و در تمام کتب خود گرایش ضد شیعى دارد ـ یک فصل کتابش را با این عنوان مطرح کرده است: {{عربی|فصل فى خطبته بمکان بین مکه و مدینة یقال له غدیرخم}}. در عین حال گرایش ضد شیعى خود را چنین بیان مى‏‌کند: «ما روایاتى را که در این باره وارد شده است، بیان مى‏‌کنیم و اعلام مى‏‌کنیم که [[شیعه]] از [[حدیث غدیر]] بهره‌‏اى ندارد و دلیلى براى آنان نیست»<ref>ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج۴، ص۱۶۷.</ref>. بدین‌سان بعید است که [[رشید رضا]] از وقوع چنین حادثه‌‏اى بى‌‏اطلاع باشد بلکه او در واقع خود را به تجاهل زده است و بنا ندارد [[حقیقت]] را دریابد.
# طرح مسأله جانشینى از طرف رسول خدا{{صل}} در حجة ‏الوداع به خطبه غدیریه اختصاص ندارد، بلکه در [[خطبه]] [[عرفه]] هم رسول خدا{{صل}} آن را مطرح کرده است. رسول خدا{{صل}} در آن خطبه نیز [[حدیث ثقلین]] را بیان کرده است و روشن است که یکى از موارد چهارگانه حدیث ثقلین، [[روز عرفه]] است که راوى آن نیز [[جابر بن عبدالله انصاری]] است<ref>ر.ک: سنن، ترمذى، ج۵، ص۴۳۲، ح۳۸۱۱؛ تاریخ، طبرى، ج۲، ص۴۰۲؛ سیره، ابن هشام، ج۴، ص۲۴۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبى، ج۲، ص۷۰۹؛ تاریخ، یعقوبى، ج۲، ص۱۱۱ و منابع دیگر.</ref>. با تبیین درست حدیث ثقلین، مرجعیت اهل بیت{{عم}} برای [[امت]] بعد از رسول خدا{{صل}} روشن و غیر قابل [[انکار]] است.
# در خطبه غدیریه، رسول خدا{{صل}} مسأله جانشینى خود را چند بار و به چند شکل و در قالب [[حدیث ثقلین]] مطرح کرده است. اصطلاح [[ثقلین]] در [[فرهنگ]] اسلامى درباره [[کتاب خدا]] و [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} برگرفته از کاربرد آن از طرف رسول خدا{{صل}} در [[حجة الوداع]] است که در ضمن دو [[خطبه]] از خطبه‏‌هاى حجة الوداع آمده است. اصطلاح ثقلین از اصطلاحات جا افتاده در متون حدیثى [[فریقین]] است که در [[خطبه غدیریه]] آمده است<ref>صحیح، مسلم، ج۴، ص۱۲۲؛ خصائص، نسایى، ص۱۱۹؛ کفایة ‏الطالب، ص۵۳؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۶۱.</ref>. یکى از جملاتى که رسول خدا{{صل}} درباره جانشینى خود در آن خطبه به کار برده، جمله: {{متن حدیث|من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه}} است. درباره دلالت این جمله بر جانشینى رسول خدا{{صل}} همین بس که دو نفر از دانشمندان اهل سنت یعنى صاحب کفایة الطالب و سبط ابن جوزى بدان اعتراف کرده‌اند<ref>کفایة ‏الطالب، ص۱۶۷؛ سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۳۸.</ref>. درباره صدور این [[کلام]] از رسول خدا{{صل}} نیز باید گفت: همه کسانى که خطبه غدیریه را نقل کرده‏‌اند، این جمله رسول خدا{{صل}} را آورده‌‏اند. از طرفى همه کسانى که [[سیره رسول خدا]]{{صل}} را نوشته‏‌اند اعتراف کرده‌‏اند که فرازى از زندگى رسول خدا{{صل}}، توقف در [[غدیر خم]] و سخنرانى در آن مکان بوده است. [[تواتر حدیث غدیر]] نزد [[اهل]] تحقیق مسلم است و به گفته جزرى شافعى از دانشمندان [[اهل‏ سنت]]، نباید به تلاش عده‌‏اى در تضعیف این [[روایت]] که تخصصى در علم حدیث ندارند، اعتنا کرد<ref>جزری شافعی، اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب، ص۴۸.</ref>. گذشته از تواتر روایت بین [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، دانشمندان اهل‏ سنت در طول تاریخ اسلام کتاب‌هاى بسیارى درباره این [[حدیث]] نوشته‌‏اند که از جمله مهمترین آنها می‌توان به کتب ذیل اشاره نمود:
## کتاب الولایة، در طرق [[حدیث غدیر]] از محمد بن جریر طبرى، صاحب [[تاریخ]] و [[تفسیر]] (۲۲۴ – ۳۱۰ق). هر چند این کتاب امروزه در [[اختیار]] ما نیست، ولى بسیارى از دانشمندان [[اهل‏ سنت]] این کتاب را دیده و از آن یاد کرده‌‏اند.
## من روى [[حدیث غدیرخم]]، از ابوبکر الجعابى محمد بن عمر بن سالم (۲۸۴ – ۳۵۵ق)
## طرق [[حدیث]] [[الغدیر]]، از ابوالحسن على بن عمر بغدادى معروف به حافظ دارقطنى (۳۰۶ – ۳۸۵ق).
## طرق حدیث {{متن حدیث|من کنت مولاه فعلى مولاه}}: از محمد بن عبدالله بن محمد معروف به حاکم نیشابورى]ابن البیّع (۳۲۱ – ۴۰۴ق).
## [[دعاء]] الهداه الى اداء [[حق]] الموالات، از ابوالقاسم [[عبیدالله بن عبدالله]] ابن احمد معروف به [[حاکم]] حسکانى (متوفاى بعداز ۴۷۰ق).
## الداریة فی حدیث الولایة، [[حدیث]] [[من کنت مولاه]] فعلی مولاه، از ابوسعید مسعود بن ناصر الجستانى (المتوفى ۴۷۷ق).
## کتاب حدیث «من کنت مولاه فعلى مولاه»، از شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان مشهور به ذهبى (۶۷۳ – ۷۴۸ق).
 
البته آنچه بیان شد، بخشى از کتاب‌هایى است که دانشمندان مشهور [[اهل سنت]] در چندین جلد درباره [[حدیث غدیر]] تدوین کرده‌‏اند. حال با توجه به آنچه درباره تواتر حدیث و نیز دلالت حدیث از علمای اهل‏ سنت نقل کردیم، آیا منطقى است که بگوییم [[رسول خدا]]{{صل}} در حجة ‏الوداع چیزى درباره جانشینى پس از خود نفرموده است؟!
 
گذشته از بحث سندى حدیث غدیر، همان طور که [[رشید رضا]] مى‏‌گوید؛ رسول خدا{{صل}} در این خطبه‏‌ها به شیوه‌‏اى خاص سخنرانى کرده است، به گونه‏‌اى که بعد از بیان هر مطلبى از [[مردم]] اعتراف مى‏‌گرفت که آیا چنین چیزى را [[تبلیغ]] کرده‌‏ام؟ پس از آنکه مردم اعتراف مى‏‌کردند که چنین چیزى را تبلیغ کرده است، رسول خدا{{صل}}، [[خداوند]] را به عنوان [[شاهد]] بر جریان، مورد خطاب قرار مى‌داد. این شیوه منحصر به فرد دلیل بر اهمیت این [[خطبه]] و مطالب یاد شده در آن است که یکى از آنها مسأله جانشینى اوست<ref>برگرفته از کتاب [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[آیات ولایت در قرآن - مرتضوی ج۲ (کتاب)|آیات ولایت در قرآن ج۲]].</ref>.
 
=== فقدان [[نص بر امامت]] امام علی ===
یکی دیگر از شبهاتى که بر [[استدلال]] [[شیعه]] در [[آیه تبلیغ]] وارد شده؛ این است که گفته می‌شود: هیچ [[نص]] صریحى ـ چه از [[قرآن]] و چه از [[روایات]] ـ در بحث [[امامت]] نداریم. از این رو برخی می‌گویند: ما [[یقین]] داریم که اگر در مسأله امامت نصى از قرآن و [[حدیث]] بود، به تواتر نقل مى‌‏شد و این مقدار [[اختلاف]] در آن وجود ن‏داشت. پس استناد به آیه تبلیغ جهت [[اثبات امامت امام علی]]{{ع}}، قابل قبول نیست.
 
'''نقد و بررسی:''' در پاسخ به این [[شبهه]] گفته شده است:
# شاید بتوان درباره [[قرآن]] این ادعا را تا حدی پذیرفت.؛ چراکه بدون [[اثبات]] [[شأن نزول آیات]]، نمى‌‏توان [[نص]] صریحی بر [[امامت]] ـ نصی که صراحتا و بدون کنایه، [[امام علی]]{{ع}} را بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} به عنوان [[خلیفه]] و [[جانشین]] آن حضرت معرفی کند ـ آن حضرت پیدا کرد، ولى این نکته به مسأله امامت اختصاص ندارد و در بسیارى از مسائلى که قرآن از آنها سخن گفته، قابل مشاهده است.
# به [[دلایل]] زیر این سخن را درباره [[حدیث]] نمى‌‏توان پذیرفت:
## حدیث مشکل قرآن را ندارد که کلى گویى باشد. از این جهت حداقل در شبهه قبل درباره [[حدیث غدیر]]، تواتر و نیز دلالت صریح آن را بر مسأله امامت از قول دانشمندان [[اهل‏ سنت]] نقل کردیم و هم کتاب‌هایى را که دانشمندان اهل سنت درباره آن تدوین کرده‌‏اند، برشمردیم.
## احادیثى که رسول خدا درباره امامت و جانشینى پس از خود بیان کرده است محدود به چند عدد نیست، بلکه [[روایات]] بسیارى است که مى‏‌توان آنها را چنین تقسیم ‏بندى کرد: [[احادیث]] [[یوم الانذار]]؛ احادیث وصایت؛ احادیث وراثت؛ احادیث خلافت؛ [[احادیث منزلت]]؛ احادیث الاماره؛ احادیث الامامه؛ احادیث الولایه؛ احادیث الهدایه؛ احادیث العصمه؛ احادیث العلم؛ [[احادیث اثناعشر]] خلیفه؛ احادیث السفینه؛ احادیث الثقلین. درباره این احادیث یادآورى دو نکته زیر لازم است: الف) تمام این روایات در منابع اهل سنت وجود دارد که تنها درباره حدیث غدیر در شبهه قبل مواردى یاد شد. ب) درباره همه این روایات از طرف دانشمندان اهل سنت کتبى نوشته شده است که جاى ذکر آنها نیست.
## بسیارى از این احادیث مانند [[حدیث ثقلین]]، [[حدیث منزلت]]، [[حدیث یوم الانذار]] و… بر اساس قواعد حدیث‏ شناسى [[شیعه]] و [[اهل سنت]] متواترند.
## اما این سخن که اگر نص صریحى در مسأله بود، اختلافى بین [[امت]] به وجود نمى‌‏آمد، پذیرفته نیست ؛ زیرا پیدایش [[اختلاف]] عوامل گوناگونى دارد. نه تنها در مواردى که حدیث متواتر داریم بین [[امت]] [[اختلاف]] وجود دارد، بلکه در مواردى که [[رسول خدا]]{{صل}} در طول عمر خود عملاً انجام داده است نیز اختلاف راه یافته است؛ به عنوان مثال رسول خدا{{صل}} در طول عمر شریف خود در [[سفر]] و حضر و در حضور همه [[مسلمان‌ها]] بارها و بارها [[وضو]] گرفته و [[نماز]] خوانده است. با این حال درباره چگونگى وضو بین امت اختلاف وجود دارد. بقیه [[احکام]] نیز همین گونه است. این در مسائلى است که افراد و گروه‌ها تضاد منافعى با یکدیگر ندارند و گرنه در مسائلى همانند [[امامت]] که مسأله‌‏اى سیاسى بوده و تضاد منافع گروه‌ها در آن مشهود است و در [[جامعه]] اسلامى اعم از [[مسلمان]]، [[منافق]] و … براى به دست آوردن آن تلاش مى‌‏کنند، بروز اختلاف امرى طبیعى است<ref>برگرفته از کتاب [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[آیات ولایت در قرآن - مرتضوی ج۲ (کتاب)|آیات ولایت در قرآن ج۲]].</ref>.
 
=== محذور همزمانی [[امامت]] پیامبر و [[امام علی]] ===
از جمله شبهاتى که بر [[استدلال]] [[شیعه]] به این [[آیه]] وارد شده؛ این است که اگر این آیه بر [[امامت]] دلالت کند باید [[امام]] على{{ع}}، هم‏زمان با [[رسول خدا]]{{صل}}، امام باشد و این مسأله‏‌اى است که شیعه به آن اعتقادى نداشته و وجود دو امام در یک [[زمان]] را نمی‌پذیرد.
 
'''نقد و بررسی'''
# این مسأله مورد اتفاق مخالفان و موافقان است که مقصود از جانشینى، [[رهبری]] [[امت]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} است. این مسأله هم در روایات شیعه و هم در روایات اهل سنت آمده است. در روایات اهل سنت چنین آمده است: «[[عمران بن حصین]] می‌گوید: [[پیامبر]] یک نیروى نظامى به فرماندهى على براى عملیاتى فرستاد. على در [[سفر]] کارى انجام داد (که عده‌‏اى خوششان نیامد). چهار نفر از [[اصحاب رسول خدا]] با هم [[عهد]] کردند که گزارش این [[رفتار]] على را به پیامبر بدهند. [[عمران]] می‌گوید: ما چنین بودیم که در بازگشت از سفر ابتدا خدمت رسول خدا می‌رسیدیم و بر او [[سلام]] می‌کردیم. پس از سلام بر رسول خدا، یکى از آن چهار نفر برخاست و گفت: اى رسول ‏خدا على در سفر چنین و چنان کرده است. پیامبر صورتش را برگرداند؛ نفر دوم برخاست و گفت: اى رسول خدا على در سفر چنین و چنان کرد. پیامبر صورتش را برگرداند؛ نفر سوم برخاست و گفت: اى رسول خدا على در سفر چنین و چنان کرد. پیامبر به نفر چهارم رو کرد و در حالى که رنگ رخسارش [[تغییر]] کرده بوده، فرمود: على را رها کنید! على را رها کنید! بدون تردید على از من است و من از على هستم و او بعد از من ولىّ هر مؤمنى است»<ref>ر.ک: مسند، احمد بن حنبل، ج۵، ص۶۰۶، ح۱۹۴۲۶ و ج۶، ص۴۹۸، ح۲۲۵۰۳؛ خصائص، نسایى، ص۱۴۴ و ۱۴۳، ح ۸۹ و ۹۰.</ref>. همان طور که ملاحظه مى‏‌کنید، رسول خدا{{صل}} در این [[روایت]] تصریح مى‌‏فرماید که بعد از من، على، ولىّ هر مؤمنى است. در روایات شیعه نیز مسأله جانشینى، براى بعد از رسول خدا{{صل}} بسیار روشن‌تر بیان شده است. [[ابوبصیر]] از [[امام باقر]]{{ع}} روایتی را در [[شان نزول]] این [[آیه]] در [[شأن امام]] على{{ع}} نقل مى‏‌کند که آن حضرت فرمود: «پس رسول خدا [[دست]] على را گرفت و فرمود: اى [[مردم]]! [[خدا]] همه [[پیامبران]] پیش از مرا عمرى معین داد و سپس به جانب خود خواند و آنها هم اجابتش کردند (از دارفانى به عالم باقى رهسپار شدند) و نزدیک است که مرا هم بخواند و [[اجابت]] کنم. من [[مسؤولیت]] دارم و شما هم مسؤولیت دارید، اکنون شما چه مى‌‏گویید؟ آنها گفتند: گواهى مى‏‌دهیم که تو [[ابلاغ]] کردى و خیرخواهى نمودى و آنچه بر تو بود رساندى، [[خدا]] بهترین [[پاداش]] پیامبران را به تو دهد. [[پیامبر]] سه مرتبه فرمود: خدایا [[شاهد]] باش، سپس فرمود: اى گروه [[مسلمانان]]! این (شخصى که روى دست من و نامش على بن ابى طالب است) بعد از من ولىّ شماست؛ شما که حاضرید به غائبان برسانید»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافى، کتاب الحجة، ج۲، ص۵۰.</ref>. بدین‌سان [[رسول خدا]]{{صل}} تصریح مى‌‏کند که على بعد از من ولىّ شماست.
# مخالفان [[حضرت على]]{{ع}} نیز از [[نصب امام]] در [[غدیر]]، جانشینى بعد از رسول‏ خدا{{صل}} را فهمیدند. این مسأله نیز هم در [[روایات]] [[اهل‏ سنت]] مطرح شده و هم در روایات شیعه؛ در روایات اهل سنت بعد از نصب امام و انتشار خبر آن «[[حارث بن نعمان]] فهری» خدمت رسول خدا{{صل}} رسید و به شدت به این [[نصب]]، [[اعتراض]] کرد و وقتى آن حضرت این امر را از طرف [[خداوند]] دانست، بیشتر ناراحت شد و از خداوند خواست که اگر پیامبر راست مى‏‌گوید، عذابى نازل کند که چنین شد و سپس [[آیه]] اول [[سوره معارج]] نازل شد<ref>تفسیر، القرطبى، ج۱۸، ص۲۷۸.</ref>. در روایات شیعه نیز این مسأله منعکس شده است که مخالفان [[حضرت امیر]] از این نصب، نصب براى بعد از رسول خدا{{صل}} را فهمیده‏‌اند. رسول خدا در مسجد خیف سخنرانى کرد و در ضمن آن تمسک به ثقلین را مطرح کرد<ref>[[تفسیر]]، القمى، ج۱، ص۱۷۳.</ref>. «به دنبال سخنرانى رسول خدا عده‌‏اى از [[اصحاب]] آن حضرت گردآمدند و گفتند: [[محمد]] تصمیم دارد که [[امامت]] و رهبرى را در [[اهل‏ بیت]] خودش قرار دهد و چهار نفر از آنان به [[مکه]] آمدند و وارد [[کعبه]] شده و در آنجا با هم‌پیمان بستند و [[عهد]] کردند و قراردادى بین خودشان نوشتند که چه محمد بمیرد یا کشته شود، هرگز نگذارند رهبرى در [[اهل‏ بیت]] او قرار گیرد».
# باید توجه داشت که مسأله رهبرى [[امام]] على{{ع}} از سال‌هاى آغازین [[بعثت]] بحث جانشینى و [[خلیفه]] و وصی مطرح بوده است؛ یعنى در [[روایات]] عناوینى که [[رسول خدا]]{{صل}} براى این [[مسؤولیت]]، به کار برده است؛ عنوان خلیفه، وصى و ... است و همه مى‏‌دانند که این عناوین براى دوران عدم حضور شخص به کار مى‌‏رود<ref>برگرفته از کتاب [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[آیات ولایت در قرآن - مرتضوی ج۲ (کتاب)|آیات ولایت در قرآن ج۲]].</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:11246.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|'''امامت در قرآن''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیه تبلیغ - خراسانی (مقاله)|آیه تبلیغ]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|'''امامت''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴''']]
# [[پرونده:1100836.jpg|22px]] [[سید محمد مرتضوی|مرتضوی، سید محمد]]، [[آیات ولایت در قرآن - مرتضوی ج۲ (کتاب)|'''آیات ولایت در قرآن ج۲''']]
{{پایان منابع}}


{{پایان منابع}}
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:آیه تبلیغ]]
[[رده:آیه تبلیغ]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۲

آیه تبلیغ آیه ۶۷ سوره مائده، خبر از ابلاغ دستور مهمی به رسول اکرم(ص) می‌دهد که اگر حضرت به انجام نرساند، کل اسلام در معرض خطر قرار می‌گیرد. موضوع این ابلاغ چنان مهم است که آن حضرت با بیانی خاص مورد خطاب الهی قرار گرفته است. حال این سؤال مطرح است که رسول خدا(ص) (با وجود اهتمام فراوانی که به ابلاغ احکام الهی داشت) نگران چه توطئه‌ای بود که در ابلاغ این دستور الهی درنگ می‌کرد و منتظر فرصت مناسب بود؟ در حالی که ایشان در انجام وظایف رسالت هرگز از توطئه‌های گوناگون کفار و یهودیان هراسی نداشت و با قاطعیت احکام الهی را بیان می‌فرمود.

با بررسی احتمالات گوناگون، این نتیجه حاصل می‌گردد، تنها حکمی که چنین حساسیت و اهمیتی دارد، ابلاغ امری معادل اصل دین است؛ یعنی ولایت و جانشینی پیامبر(ص) برای حفظ و حراست از دین و این همان مطلبی است که خداوند دستور به ابلاغ آن می‌دهد؛ روایات مختلف نیز دلالت بر این امر دارد که شأن نزول آیه تبلیغ، موضوع ولایت و جانشینی حضرت علی(ع) بوده است. از مهم‌ترین این روایات، حدیث مشهور غدیر است که به تواتر از شیعه و سنی نقل گردیده است.

شأن نزول آیه

آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱] به آیه تبلیغ مشهور شده است.

مفسّران، محدّثان و مورّخان شیعه همگی بدون هیچ گونه تردیدی، آیه تبلیغ را با واقعه «غدیر»، مرتبط دانسته‌ و محتوای پیام آن را ولایت و امامت امام علی(ع) بیان کرده‌اند. به عنوان نمونه علامه امینی از ۳۰ منبع حدیثی و تفسیری اهل سنّت، همچون "کتاب الولایه" از ابن جریر طبری، "تفسیر الثعلبی"، کتاب "ما نزل من القرآن فی علی" از ابو نعیم اصفهانی، "أسباب النزول واحدی" و...، ارتباط این آیه را با جریان غدیر، نقل کرده است[۲] گر چه ممکن است بعضی از آنها این ارتباط و آنچه را نقل کرده‌اند، قبول نداشته باشند.

عیّاشی از مفسّران شیعی، از ابن عبّاس و جابر بن عبد الله انصاری نقل می‌‌کند: خداوند، به پیامبر(ص)امر کرد تا علی(ع) را به امامت مردم، منصوب کند و ولایت او را به آنان خبر دهد. پیامبر(ص) ترسید که بگویند: عموزاده‌اش را برگزیده است و در این باره، سرکشی کنند. پس خداوند به او چنین وحی کرد: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی، پیامش را نرسانده‌ای، و خدا، تو را از گزند مردم، نگاه می‌‌دارد»[۳].

سیوطی از مفسّران اهل سنّت نیز، از ابو سعید خُدری روایت می‌‌کند که گفت: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ، روز غدیر خم، در باره علی بن ابی طالب(ع)، نازل شد. وی همچنین از ابن مسعود، روایت کرده که گفت: «ما در زمان پیامبر خدا(ص) این آیه را این گونه قرائت و فهم می‌‌کردیم: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ أنَّ علیّاً مولی المؤمنین ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۴].

با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت که از منظر شیعه آیه تبلیغ، در آخرین سال عمر پیامبر و در روز هجدهم ذی‌حجه یعنی در حجة الوداع نازل شده است[۵] و سیاق آن بیانگر این است که پیامبر(ص) از جانب خداوند مأموریت یافته بود که مطلب بسیار مهمی را به مردم ابلاغ کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، رسالت او ناقص و نامقبول خواهد بود. بدیهی است پیامبر(ص) تا آن زمان همۀ اصول و فروع اسلام را به مسلمانان ابلاغ کرده بود و مسلمانان به آنها عمل می‌کردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود مسئله رهبری امت اسلامی پس از پیامبر(ص) بود. نگرانی پیامبر(ص) این بود که با ابلاغ این دستور الهی، منافقان که از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام استفاده می‌کردند، چنین وانمود کنند که پیامبر(ص) در حقیقت به همان سنت‌های قومی و قبیلگی عمل می‌کند و مسئله رهبری او نیز که به عنوان امری الهی تبلیغ می‌شد، ریشه در سنت‌های مزبور دارد. اگر این تفکر در میان مسلمانان نفوذ می‌کرد، همه تلاش‌های طاقت‌فرسای پیامبر(ص) در طول دوران نبوت، مخدوش می‌گردید. خداوند به او اطمینان داد که کافران و منافقان از نقشه‌های خود طرفی نخواهند بست و بر او لازم است که بدون نگرانی از این جهت مأموریت الهی خویش را ابلاغ کند. بر این اساس، پیامبر(ص) در هیجدهم ذی الحجه و در غدیر خم به مأموریت ویژه خود جامه عمل پوشانید و علی(ع) را به عنوان رهبر امت اسلامی پس از خود معرفی کرد[۶].

در این هنگام پیامبر، مسلمانان را در محلی به نام غدیر خم جمع کرده و خطبه‌ای قراء خواندند. سپس شروع به معرفی حضرت علی(ع) به عنوان وصی و جانشینی خود کردند. پیامبر ابتدا از مردم بر وحدانیّت خدا و رسالت خود و معاد، تصدیق گرفت آن‌گاه فرمود: «من در راه سفر آخرتم و برای گمراه نشدن شما کتاب خدا و عترتم را به یادگار گذاشتم. پروردگارم مرا باخبر کرده که این دو یادگار تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. ای مردم! این دو امانت ارزشمند را حفظ کنید چراکه مادامی که به آن متوسل می‌‌شوید هرگز گمراه نخواهید شد». در این هنگام پیامبر دست علی(ع) را بالا برد و فرمود: «ای مردم! چه کسی بر مؤمنان از خود آنها سزاوارتر است؟ مردم جواب دادند: خدا و رسولش داناترند. سپس پیامبر فرمود هر کس که من تاکنون مولای او بودم این علی مولای او است. خداوندا! آن‌کس که علی را دوست دارد، دوست بدار و آنکه علی را دشمن میدارد، دشمن بدار! پروردگارا! هر کس را که یاری‌اش می‌کند یاریش کن و دشمنان او را خوار کن، خدواندا! او را محور حقّ قرار بده».

پیامبر اکرم(ص) بعد از اعلام ولایت امیرالمؤمنین(ع) از مردم خواست تا دیگران را از این امر باخبر کرده و به بزرگان اصحاب امر کرد که به علی(ع) بابت چنین ولایتی تبریک بگویند[۷]. هنوز جمعیّت متفرّق نشده بود که پیک وحی فرود آمد و آیۀ ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۸] را نازل کرد[۹].

بررسی و نقد اقوال و احتمالات دیگر

برخی از علمای اهل سنت در صدد توجیه دیگری برای آیه برآمده‌اند تا ربطی به مسألۀ غدیر نداشته و از مؤيّدات ولایت امیرالمؤمنین(ع)، به حساب نیاید اینک این توجیهات را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهیم:

نزول آیه در قضیه محافظت پیامبر در مدینه

اهل سنت بر اساس برخی از روایات می‌گویند: پیش از نزول این آیه از پیامبر محافظت می‌شد ولی پس از نزول آن و تضمین خداوند بر حفظ جان ایشان عذر نگهبانان را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را حفظ خواهد کرد».

پاسخ:

  1. اولاً این روایات بر فرض احراز صدور، در صدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد بلکه در آنها تنها استناد پیامبر خدا(ص) را به بخشی از این آیه نشان می‌دهد و چون در متن برخی از روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیۀ رسول خدا(ص) در مدینه بوده است احتمال دارد در فاصله غدیر خم تا وفات پیامبر خدا باشد.
  2. ثانياً: اساساً مفسّران اهل سنت این روایات را غریب دانسته و بر این قول متفقند که چون آیۀ مذکور مدنی و در اواخر بعثت نازل شده است با حراست ابو طالب در مکه پیوندی ندارد[۱۰].
  3. ثالثاً قول به اینکه آیه فوق دو بار یکی در اوائل بعثت و دیگری در مدینه در اواخر بعثت نازل شده باشد نمی‌تواند مشکلی را حل کند؛ زیرا بر فرض که آیه در اوائل بعثت نازل شده باشد و در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبر(ص) باشد ولی نیازی به نگهبانی رسول خدا، در مدینه توسط یارانش نخواهد بود.

سیوطی نیز از ابن عباس نقل می‌کند که از رسول خدا(ص) سؤال شد کدام آیه بر شما گران آمد؟ حضرت فرمود: در ایام موسم حج در منا بودم و مشرکان عرب و سایر مردم در آنجا بودند؛ جبرئیل بر من نازل شد و گفت ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ[۱۱].... من برخاستم و ندا دادم ای مردم چه کسی مرا یاری می‌کند تا پیام پروردگارم را برسانم و برای او بهشت باشد؟ ای مردم! بگویید: {لا اله الا الله و من رسول خدایم تا رستگار شده و نجات یابید و به بهشت روید. پس هیچ کس از مرد وزن و کودک نبود جز آنکه مرا با خاک و سنگ هدف قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند: دروغگو است... تا اینکه عموی ایشان آمد و آن حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند»[۱۲].

پاسخ: این حدیث از موضوعات و جعلیات بنی العباس بوده تا در برابر علویان فضیلتی بسازند زیرا:

  1. اولا: آیه مذکور به اتفاق شیعه و سنی در اوائل بعثت در مکه نازل نشده است و تکرار نزول هم وجهی ندارد.
  2. ثانیا: این حدیث، خبر واحد است و با تمام احادیثی که مخالف با این مضمون است، منافات دارد.

نزول آیه در جنگ با بنی انمار

ابن ابی‌حاتم به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید در جنگ پیامبر خدا(ص) با بنی انمار، حضرت بر سر چاهی نشستند. مردی به نام وارث یا غورث بن حارث از بنی نجار قصد کشتن حضرت را کرد. وی نزد پیامبر آمد و گفت شمشیرت را بده تا ببویم. حضرت آن را به وی داد، آنگاه از دستش لیز خورده و افتاد. پیامبر به او فرمود: خداوند بین تو و آنچه می‌خواستی انجام دهی، مانع شد. آنگاه این آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ[۱۳].[۱۴].

پاسخ:

  1. اوّلاً: ابن کثیر بعد از نقل این حدیث می‌گوید: «حدیث جابر بدین صورت غریب است[۱۵].
  2. ثانیاً: در نقل این داستان اختلاف است؛ زیرا ابوهریره آن را به نحو دیگری نقل می‌‌کند[۱۶] و اختلاف در نقل، سبب وهن روایت است.

نزول آیه درباره رجم و قصاص

برخی از اهل سنت در شأن نزول آیه می‌گویند: «خداوند به پیامبرش دستور داد تا آنچه را که درباره حکم رجم و قصاص بر وی نازل شده اعلان کند. در واقع این اعلان برخوردی در برابر موضع یهود بود که می‌خواستند به نحوی از حکم رجم زنای محصنه و قصاص که در تورات آمده است، فرار کنند. از این رو افرادی را نزد رسول خدا(ص) فرستادند تا از ایشان دربارۀ این دو موضوع سؤال کنند، جبرئیل نازل شد و حکم رجم و قصاص را آورد»[۱۷]. ایشان بر این باورند که آیات ۴۱ تا ۴۳ که پیش از آیه مورد بحث در همین سوره مائده است در این باره است.

پاسخ:

  1. اوّلاً: این قول بدون دلیل و مخالف با اقوال تمام صحابه است.
  2. ثانیاً: متن این آیات در رد این قول کافی است، چون یهود در زمان نزول این سوره در اواخر بعثت تار و مار شده و سر جایشان نشسته بودند و در موقعیتی قرار نداشتند که بتوانند به حضرت زیانی برسانند تا خداوند وعدۀ حفظ به آن حضرت دهد.

نزول آیه درباره مکر یهود

اولین کسی که آیه تبلیغ را در قضیه مکر یهود تفسیر کرد، مقاتل بن سلیمان است[۱۸] و پس از وی طبری و بغوی و محمد بن ابی بکر رازی این قول و تفسیر را اختیار کرده‌اند[۱۹]. فخر رازی نیز پس از احتمالات فراوان در مورد نزول آیه مورد بحث، همین قول را برگزیده و تنها دلیل آن را نیز سیاق یا تناسب آیات قبل و بعد دانسته که جملگی دربارۀ یهودیان است[۲۰].

پاسخ:

  1. اولاً: سوره مائده آخرین سوره‌ای است که بر پیامبر در حجة الوداع نازل شده است و در آن موقع یهود شوکتی نداشته‌اند تا پیامبر از آنها خوف داشته باشد و احتیاج به محافظت و عصمت و نگهبانی از آنها داشته باشد.
  2. ثانياً: قرآن موجود بر اساس ترتیب نزول آن نبوده تا بتوان به سیاق آیات آن بر ظهور یک معنا تمسک کرد.
  3. ثالثاً: سیاق بر فرض ظهور داشتن قرینۀ مقامی است و در برابر نص روایات و قرینه‌های دیگر، ظهوری نخواهد داشت.
  4. رابعاً: بنا بر گفته فخر رازی، حکمی که خداوند دربارۀ یهود نازل کرد و به قدری بر آنان گران تمام شد که موجب تأخیر در ابلاغ آن از سوی رسول خدا(ص) گردید، این بود:﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ[۲۱]. در حالی که قرآن پیش از این آیه در آیه ۶۴ همین سوره خطاب تندتری به يهود دارد: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا[۲۲].
  5. خامساً: وجود این آیه در بین آیات یهود، ممکن است اشاره به این نکته باشد که منافقانی که پیامبر(ص) از آنها خوف داشت، به منزلۀ یهود و از سنخ آنان در کفر و ضلالتند[۲۳].

مفردات آیه

معناشناسی ﴿بَلِّغْ

واژه ﴿بَلِّغْ، به معنای رساندن به نقطه پایانی مقصد است یعنی خداوند به پیامبرش امر کرده که ای پیامبر، آنچه بر تو نازل شده است، به صورت تام و کامل به دیگران برسان. همچنین از عبارت ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ به دست می‌آید که تبلیغ علاوه بر تبلیغ لسانی، باید در مقام عمل و فعل هم باشد تا برای همگان اتمام حجت شده باشد. از طرفی میان ابلاغ و تبلیغ نیز تفاوت وجود دارد. ابلاغ، اطلاع‌رسانی است، ولی تبلیغ، انتقال چهره‌ به‌ چهره و رساندن عملی است.

معناشناسی ﴿أُنْزِلَ

واژه ﴿أُنْزِلَ، به صورت فعل مجهول آمده تا اهمیت و بزرگی موضوع مطرح شده در آیه را نشان دهد. عبارت ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ از وحی رسالی پیامبر(ص) حکایت می‌کند، نه وحی قرآنی. وحی رسالی از آموزه‌هایی حرف می‌‌زند که در قرآن نیامده، ولی بر پیامبر(ص) نازل شده و بخشی از سنت نبوی را در بر می‌گیرد، مانند: دستور به تعداد رکعات نماز و مانند آن، ولی وحی قرآنی آیاتی است که در قالب قرآن کریم گردآوری شده است. عبارت ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ می‌فهماند که مسألۀ آیه، از نگاه اسلام اهمیت به‌ سزایی دارد تا آنجا که اگر پیامبر(ص) آن را انجام ندهد، رسالتشان ناتمام باقی می‌‌ماند.

مراد از ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ

این عبارت نشان می‌دهد عده‌ای در این مسئله موضع‌گیری سختی داشته‌اند تا حدی که جان پیامبر(ص) در معرض خطر بوده است؛ به همین دلیل، خداوند حمایت خاص خودش را از پیامبر اعلام می‌دارد و واژه «النَّاسِ» شامل کافر و مؤمن می‌‌شود و حصر آن در کافران، توجیهی ندارد. همچنین باید توجه داشت کافران در ﴿إِإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ خصوص مشرکان، یهود و یا نصاری نیستند، بلکه کفر در آیه، معنای عام دارد که پوشانیدن حق است؛ از این‌رو، پوشاندن و انکار ولایت امیر مؤمنان(ع) مصداق کفر به شمار می‌آید[۲۴].

دلالت آیه

دلالت بر امامت امام علی(ع)

مفسران شیعه و روایات اهل بیت(ع) و همچنین اندیشمندان اهل سنت معتقدند آیه دربارۀ امیرالمؤمنین(ع) نازل شده به نحوی که علامه امینی با نقل این واقعه و نزول آیه و خطبۀ پیامبر در غدیر و حوادث مربوط به آن از ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین و ۳۵۶ نفر از روات اهل سنت در طول چهارده قرن واقعه غدیر و نزول آیه را مربوط به امام علی(ع) می‌‌داند[۲۵]، چنانکه افرادی از اهل سنت مانند ابی‌نعیم اصفهانی، ابن‌عساکر، واحدی، سیوطی و حبری، از کسانی‌اند که شأن نزول آیه را در حق امیرالمؤمنین(ع) دانسته و از ابن عباس و ابی‌ سعید خدری نقل کرده‌اند که آیۀ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ بر رسول خدا(ص) و در شأن علی بن ابی‌طالب(ع) نازل شده است[۲۶].

اما اختلافی که به سبب این آیه بین شیعه و اهل سنت ایجاد شده است مربوط به دلالت آیه است به نحوی که شیعه معتقد است نزول آیه به خاطر ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) بوده است، ولی اهل سنت منکر این ادعا بوده و معتقدند مأموریتی که در این آیه بر دوش رسول خدا(ص) قرار داده شده مربوط به امامت و ولایت ایشان نیست بلکه آیه به این خاطر نازل شد که پیامبر در روز غدیر مردم را به دوستی با امیرالمؤمنین سفارش کند و یا اعلام کند که حضرت در تمام شرایط یار و یاور پیامبر بوده است. اما این فرضیه به سبب ادلۀ عقلی و نقلی قابل پذیرش نیست از جمله این دلایل می‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. دلایل عقلی:
    1. آنچه از تاریخ اسلام نسبت به تعالیم و آموزه‌های دینی پیامبر اسلام(ص) ثبت و ضبط شده، نشان دهندۀ این است که هیچ کدام از آن آموزه‌ها و تعالیم پیامبر مهم‌تر و اساسی‌تر از جریان غدیرخم نبوده است، با این حال آیا می‌‌توان قائل بود مأموریت پیامبر در روز غدیر، فقط بیان دوستی با امام علی(ع) یا معرفی ایشان به عنوان ناصر و یاور پیامبر(ص) باشد؟ در حالی که بین این ادعا (دوستی و یاوری) و محتوای آیه که عدم ابلاغ آن به منزلۀ ترک رسالت الهی معرفی شده، تناسب و سنخیتی وجود ندارد.
    2. صریح آیۀ تبلیغ نشان دهندۀ این مطلب است که پیامبر(ص) از ابلاغ آیه تبلیغ خوف و واهمه داشتند به طوری که این واهمه مأموریت حضرت را با تأخیر مواجه کرد. این امر بدان سبب بود که پیام آیه چنان با اهمیت و مسئله‌ساز برای گروهی بود که حضرت احساس خطر و نوعی ناامنی برای دین یا جامعه اسلامی می‌‌کردند. با این تفاصیل نمی‌توان قائل شد حضرت فقط برای ابلاغ پیام دوستی با حضرت مامور شده بودند چراکه روشن است چنین پیامی‌‌ با صرف معرفی حضرت علی(ع) به عنوان یاور یا توصیه به دوستی حضرت تناسب و سنخیت ندارد، همچنین فرضیۀ مدعیان ابلاغ دوستی و یاوری با خوف و واهمۀ پیامبر برای ابلاغ چنین مأموریتی منطقی به نظر نمی‌رسد، اما اگر ابلاغ آیه را به امامت و ولایت امیرالمؤمنین تفسیر کنیم، مأموریت پیامبر برای ابلاغ آیه بسیار منطقی و موجه خواهد بود؛ چراکه معنا ندارد پیامبر در یک روز گرم حدود یکصد هزار حج‌گزار را در یک بیابان سوزان نگه دارد و تنها به آنان توصیه کند علی(ع) را دوست بدارند و یا اینکه یاری دهندۀ خود را در طول بیست و سه سال معرفی کند.[۲۷]
    3. از متن پیام غدیر که توسط پیامبر(ص) قرائت شد، می‌‌توان استدلال کرد مسئلۀة به امامت حضرت علی(ع) ناظر بود، آنجا که پیامبر(ص) از اولویت خودش بر مردم و تقدم خود بر نفوس مردم سخن می‌‌گوید: « ألَسْتُ اَوْلي».
  2. دلیل نقلی: روایات صحیح و متعددی دربارۀ نزول این آیه در روز غدیر و در شأن امیرالمؤمنین علی(ع) به تواتر نقل شده است[۲۸] مانند:
    1. امام باقر(ع) فرمودند: «خداوند، پیامبرش را به ولایت امام علی(ع) فرمان داد و بر او این آیه را نازل کرد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۲۹]. خداوند ولایت اولی الامر را واجب کرد. آنان نمی‌دانستند این ولایت چیست. پس خداوند به محمد(ص) فرمان داد، ولایت را برای آنان تفسیر کند، همان‌گونه که احکام نماز و زکات و روزه و حجّ را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شده و نگران بود که نکند مردم از دینشان برگشته و او را تکذیب کنند، در همین هنگام این آیه به قلب پیامبر نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۳۰]. پس حضرت به فرمان خدا، امر ولایت را آشکار ساخت و ولایت علی(ع) در روز غدیر خم را معرفی کرد... و به مردم فرمان داد، تا حاضران غایبان را آگاه کنند»[۳۱].[۳۲]
    2. سیوطی در الدرالمنثور[۳۳] و همچنین دیگران در سایر کتب، از ابن مسعود نقل کرده‌اند که گفت: در زمان رسول خدا(ص) این آیه را اینگونه قرائت مى‌کردیم: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ـأن علیاً مولی المؤمنین ـ ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۳۴].
    3. "حافظ ابوجعفر محمد بن جریر طبری" با اسناد خود در کتاب "الولایة فی طریق حدیث الغدیر" از زید بن ارقم نقل مى‌کند: وقتی پیامبر(ص) در بازگشت از حجةالوداع، در غدیر خم، هنگام ظهر و در هوای بسیار گرم، منزل کرد و دستور داد، چادرها را افراشتند و امر به نماز جماعت کرد، همگی جمع شدیم و حضرت، خطبه بلیغی خواند و سپس فرمود: "خدای تعالی بر من این آیه را نازل کرده است: اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره ولایت و رهبرى علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین(ع) بر تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرسانده‌اى و خدا تو را از آسیب و گزند مردم نگه مى‌دارد. و جبرئیل از طرف پروردگارم به من امر کرده است که در این مکان بایستم و هر سفید و سیاهی را از این امر آگاه سازم که: علی بن ابی طالب، برادر، وصی، خلیفه و امام پس از من است. تا آنجا که فرمود: ای مردم! بدانید که خدا او را به عنوان ولی و امام شما منصّوب کرده است و اطاعت از او را بر همگان واجب فرموده است؛ پس حکم او لازم الاجرا و کلام او نافذ است، هرکس با او مخالفت کند، ملعون و هر که او را تصدیق نماید مرحوم است. بشنوید و اطاعت کنید که الله، مولای شما و علی، امامتان است و پس از او، امامت در فرزندان من از صلب اوست تا روز قیامت. حلالی نیست جز آنچه خدا و رسولش حلال کرده‌اند و حرامی نیست جز آنچه خدا و رسولش حرام کرده‌اند... محکمات قرآن را بشناسید و از متشابهات آن پیروی نکنید و آن متشابهات را برای شما تفسیر نخواهد کرد مگر کسی که اکنون من دستش را گرفته‌ام و بازویش را بالا برده‌ام و بدانید: هر که من مولای اویم، این علی نیز مولای اوست و موالات او از جانب خدای عزّوجلّ واجب شده است که این موالات را نازل فرمود. آگاه باشید که من تکلیف‌ام را ادا کردم، آگاه باشید که من تبلیغ کردم، آگاه باشید که من به گوش همگان رساندم، آگاه باشید که من این امر را آشکار کردم، بعد از من امارت بر مؤمنان برای احدی غیر از او حلال نیست". سپس علی را آنقدر به طرف آسمان بلند کرد که پاهایش به زانوهای پیامبر رسید و گفت: "ای مردم! این علی برادر و وصی و دارنده علم من، و جانشین من در میان کسانی است که به من ایمان آورده‌اند و مفسر کتاب پروردگارم پس از من است و..."[۳۵].
    4. "ابو اسحاق ثعلبی" نیز در کتاب تفسیرش (الکبیر) در تفسیر سوره معارج نقل کرده است: "وقتی رسول خدا در غدیر خم بود، همه مردم را فراخواند، زمانی که همگی جمع شدند، دست علی را گرفت و گفت: هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست. این مسئله در همه جا انتشار یافت تا اینکه به گوش"حارث بن نعمان فهری" رسید. او سوار بر شترش شد و به محضر رسول خدا(ص) آمد و شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و به حضرت گفت: ای محمد! به ما امر کردی شهادت بدهیم خدایی جز الله نیست و تو فرستاده او هستی، ما هم از تو قبول کردیم، امر کردی پنج بار در روز نماز بگزاریم، قبول کردیم، به زکات امر کردی، گردن نهادیم، دستور دادی رمضان را روزه بگیریم، پذیرفتیم، به حج امر کردی، قبول کردیم. سپس، از این همه راضی نشدی تا اینکه بازوان پسر عمویت را بالا بُردی و او را بر ما برتری دادی و گفتی که هر کس من مولای اویم، علی هم مولای اوست؟! آیا این اعلام جانشینی او از طرف توست یا از طرف خدا؟ حضرت فرمود: به خدایی که خدایی جز او نیست، سوگند که این امر از جانب خداست. پس حارث به سوی مرکبش بازگشت و اینچنین مى‌گفت: خدایا اگر آنچه محمد مى‌گوید حق است، پس بر ما سنگی از آسمان فرو بفرست یا عذابی دردناک بر ما نازل کن. پس هنوز به مرکبش نرسیده بود که خدا، سنگی به سوی او فرو فرستاد که به سرش اصابت کرد و از مخرجش خارج شد و سپس خدای متعال این آیه را نازل نمود: تقاضا کننده‌ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد. این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمى‌تواند آن را دفع کند، از سوى خداوند ذى المعارج [خداوندى که فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج مى‌کنند[۳۶].[۳۷].[۳۸].
  3. دیدگاه متکلمان شیعه:
    1. مرحوم شرف الدين در دلالت اين آيه بر امامت اميرالمؤمنين(ع)، می‌گوید: آيا پيامبر مامور نشد که امامت حضرت علی (ع) را تبليغ کند و در اين مسیر‌ آيا بر پيامبر سخت گرفته نشد چه اینکه که لحن و خطاب آيه مقداری تهديد آميز نازل شده است. ايشان سپس می‌نویسد: تعداد زيادی از کسانی که سنن پيامبر را نقل کرده‌اند اين مطلب را در کتاب خود آورده‌اند. از جمله امام واحدی در کتاب خود «اسباب النزول» که شان نزول بعضی آيات را آورده است به اين مسأله پرداخته است. وی از ابوسعيد از خدری نقل می‌‌کند که اين آيه مربوط به علی بن ابيطالب(ع) است که در روز غدير خم نازل شده است. مفسر معروف ثعلبی نيز اين مطلب را در تفسير خود آورده است. ابراهيم حموينی خراسانی شافعی در کتاب «فرائد السمطين» از ابو هريره مرفوعا از پيامبر نقل کرده است. ابونعيم اصفهانی نيز در کتاب «ما نزل من القرآن فی علی بن ابی طالب» از ابی رافع و اعمش که از عطيه رافعا از پيامبر، حديث را نقل کرده است. در غايه المرام نيز سيد هاشم بحرانی ۹ روايت را از طريق اهل سنت و ۸ روايت را از طريق شيعه نقل کرده است.
    2. علامه مجلسی نیز پس از نقل روایتی در این خصوص که در قسمتی از آن چنین آمده: بعد از اينکه آيه ابلاغ نازل شد، پيامبر اکرم(ص) مردم را جمع و دستور دادند خارهای روی زمين را جمع کنند و فرمودند: ای مردم ولی شما و اولی به شما از خود شما چه کسی است؟ گفتند: خداوند و رسول او. حضرت سپس فرمود: هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. بعد از اين جريان خار نفاق در دل منافقين فعال شد و گفتند: اين مطلت دستور خداوند نيست بلکه او می خواهد پسر عموی خودش را بر ما مسلط کند»، نکته جالبی را بيان نموده و می‌فرمايد: اينکه پيامبر اکرم(ص) فرمود: «مَنْ وَلِيُّكُمْ وَ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» قسمت اول اشاره به آيه ولايت و قسمت دوم اشاره به آيه ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۳۹] دارد و حضرت می خواهد بگويد معنای «ولی» همان اولی بالتصرف است نه صرف معنای محبت و نصرت[۴۰].

دلالت بر الهی بودن امامت

از منظر متکلمان شیعه، امامت امری انتصابی است و نصب امام توسط خدای متعال و به واسطه جعل مستقیم او به این مقام می‌رسد و از این رو مردم هیچ اختیار یا نقشی در انتخاب یا تعیین امام ندارند. متکلمان امامیه بر این باورند که در این خصوص حتی پیامبراکرم(ص) نیز نقشی نداشته و بلکه تنها وظیفه آن حضرت معرفی آن کسی است که خدای متعال او را به عنوان خلیفه خود در زمین و امام یا رهبر جامعه اسلامی انتخاب و تعیین کرده است. بر خلاف اهل سنت که انتخاب و تعیین امام را امری انتخابی دانسته و بر این باورند که رسول خدا(ص) نه کسی را به عنوان جانشین بعد از خود معرفی کرده و نه بر این مسأله وصیت نموده است بلکه انتخاب یا تعیین امام را به عهده مردم واگذاشته است.

یکی از ادله انتصابی بودن یا الهی بودن امر امامت که دیدگاه شیعه را تأیید می‌نماید، آیه تبلیغ است. آنجا که به صراحت می‌فرماید ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[۴۱]. بدین معنا که «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند».

با توجه به آنکه روایات اهل بیت(ع)، شأن نزول این آیه را ولایت و امامت امیرمؤمنان(ع) می‌دانند، روشن می‌شود که مراد خدای از این سخن که می‌فرماید: ای رسول ما، آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده را به مردم ابلاغ کن، همان امامت و ولایت امیرمؤمنان(ع) است که توسط خدای متعال برای تصدی این مقام انتخاب و تعیین شده و به همین جهت است که هنگام خطاب به پیامبراکرم(ص) در اینجا از تعبیر «رسول» استفاده شده تا ما را به این نکته مهم رهنمون کند که وظیفه رسول منحصراً ابلاغ یا رساندن آنچیزی است که خدای متعال به او امر نموده است و از آنجا که امامت نیز در زمره اموری است که مختص خدای متعال بوده و مردم در آن اختیاری ندارند؛ لذا وظیفه پیامبر تنها ابلاغ امام تعیین شده توسط خدا به مردم است. چنانچه از ادامه آیه نیز همین مسأله قابل برداشت است؛ آنجا که می‌فرماید: اگر چنین نکنی،رسالت خدا را انجام نداده‌ای. این بدان معناست که امامت عهد و منصبی الهی است که از ابتدای خلقت نیز رسالت خدای متعال بر آن قرار گرفته و امیرمؤمنان را برای این امر انتخاب نموده و از همه انبیا بر آن پیمان گرفته بود.

با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت: غدیر آخرین جایگاه اعلان عمومی امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) و معرفی خلیفه خدا در زمین به مردم توسط پیامبراکرم(ص) بود[۴۲].

دلالت بر اصل دین بودن امامت

متکلمان شیعه معتقدند مسأله امامت و ولایت در اسلام تا آن حد حائز اهمیت است که بر اساس برخی آیات و روایات، باید آن را از اصول دین برشمرد نه به عنوان فرعی از فروع. بر خلاف اهل سنت که امامت را به عنوان یک مسأله فرعی فقهی ـ در صورتی که به امام به عنوان رهبر سیاسی جامعه اسلامی و حاکم بنگریم ـ یا کلامی ـ در صورتی که ریاست عمومی امام را علاوه بر سیاست و امور دنیوی در امور دینی مردم نیز بپذیریم ـ مطرح می‌نمایند. از منظر متکلمان شیعه یکی از ادله‌ای که بر اصل بودن امامت در اسلام، دلالت دارد، آیه تبلیغ است. آنها بر این باورند که لسان آیه و لحن آن چنان است که چیزی غیر از اصل انگاری امامت از آن قابل استفاده نیست. چه اینکه خدای متعال خطاب به پیامبر خود می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[۴۳]. بدین معنا که «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای...».

چنین خطابی که با یک هشدار جدی به رسول خدا(ص) همراه شده است، به روشنی بر این مسأله دلالت دارد که کوتاهی پیامبر در انجام آن مأموریت، نه تنها موجب تضییع تمام زحمات آن حضرت در دوران رسالتش می‌شود بلکه موجب تضییع رسالت الهی و به هدر رفتن زحمات سایر انبیای قبل نیز خواهد شد. این بدان معناست که آن مسأله در بالاترین درجه اهمیت نزد خدای متعال قرار دارد و بدیهی است که چنین امری نمی‌تواند در شمار مسائل فرعی دین باشد بلکه حتما اصلی از اصول دین محسوب می‌گردد و از آنجا که روایات اهل بیت(ع) شان نزول این آیه را امامت و ولایت امیرمؤمنان(ع) می‌دانند، می‌توان گفت:امامت از جمله مهمترین اصول دین در اسلام است[۴۴].

دلالت بر ضرورت امامت

لسان آیه تبلیغ و هشداری که در آن خطاب به رسول خدا(ص) آمده حاکی از آن است که مسأله امامت، امری مهم و ضروری برای ادامه زندگی بشر پس از خاتم انبیا(ص) است. مسأله‌ای که اگر مورد توجه قرار نگرفته یا رسول خدا(ص) نسبت به ابلاغ آن به مردم، کوتاهی نمایند، به اصل رسالت الهی و هدف خدای متعال از ارسال انبیا و رسل خلل وارد می‌کند. این مسأله نشان می‌دهد که نمی‌توان جامعه را بعد از پیامبراکرم(ص) بدون رهبر رها نمود بلکه معرفی خلیفه الهی توسط آن حضرت برای بعد از خود که به حقیقت، خلیفه و جانشین او در انجام وظایف رهبری و از جمله به عنوان مرجعیت دینی، سیاسی و علمی امت باشد، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است[۴۵].

شبهات کلامی آیه تبلیغ

استدلال شیعه به آیه تبلیغ با توجه به آنچه گذشت، روشن است. با این حال شبهاتى را متوجه این استدلال کرده‌‏اند که اکنون به بررسى آنها مى‌‏پردازیم. در یک تقسیم ‏بندى کلى این شبهات را مى‏‌توان در چند محور یاد کرد:

سخن نگفتن پیامبر در غدیر از جانشین خود

یکى از شبهاتى که به استدلال شیعه از آیه تبلیغ شده این است که گفته‌اند: رسول خدا(ص) در روز غدیرخم سخنى درباره جانشینى خود نگفته است. توضیح اینکه: اگر پیامبر در آن روز، مى‏‌خواست بر جانشینى خود تصریح و آن را براى مردم بیان کند، چنین کارى را در خطبه حجة ‏الوداع مى‏‌کرد، در حالى که در آن خطبه، رسول خدا(ص) از مردم خواست بر تبلیغى که انجام مى‏‌دهد، شهادت دهند؛ لذا آن حضرت خداوند را شاهد بر این کار گرفت.

قبل از نقد شبهات این آیه، تذکر چند نکته زیر لازم است:

  1. استدلال شیعه به آیات متوقف بر مقدماتى است که با توجه به آنها این استدلال شکل مى‌‏گیرد. یکى از مقدمات در آیه مورد بحث این است که رسول خدا در خطبه غدیریه، جمله «من کنت مولاه فعلى مولاه» را گفته است.
  2. یکى از مشکلات دنیاى اسلام به‌خصوص اهل سنت این است که کسانى به هجوم فرهنگى علیه مکتب اهل‏ بیت(ع) رو آورده‌‏اند که از متون حدیثى و تاریخى و تفسیرى خود نیز اطلاع چندانى ندارند. طرفداران اندیشه وهابیت که همه تلاش خود را براى نابودى مکتب مکتب اهل‏ بیت{(ع) به کار گرفته‌‏اند، یا نسبت به میراث علمى خود بی ‌اطلاع هستند، یا اینکه خود را بی اطلاع جلوه می‌دهند. به عنوان نمونه رشید رضا در آن حدى نیست که تفسیر قرآن بنویسد و آنچه از او به عنوان تفسیر المنار منتشر شده است برداشت‌هاى او از درس تفسیر استادش محمد عبده است. عبده از عاشقان اهل‏ بیت{(ع) بود، ولى رشید رضا به جز دو جلد اول تفسیرش که در حیات عبده منتشر شده، تلاش کرده است اندیشه‏‌هاى وهابیت را تبلیغ کند[۴۶]. از این جهت این شبهات را تنها در این تفسیر و کتبى از این نوع ـ که بعد از روى کار آمدن وهابیان در عربستان تدوین و یا تحقیق شده است ـ مى‏‌توان یافت.

نقد و بررسی:

  1. بر اساس شواهد روایی و تاریخی، رسول خدا(ص) در حجة ‏الوداع، شش سخنرانى ایراد کرده است که یکى از آنها خطبه غدیریه در غدیرخم است. همه کسانى که با سیره رسول خدا(ص) آشنا هستند، توقف آن حضرت در غدیر را یکى از مسلمات تاریخ اسلام مى‌‏دانند، حتى کسانى که گرایش شدید ضد تشیع داشته‌‏اند، وقوع این واقعه را پذیرفته‌‏اند. به عنوان نمونه: ابن‏ کثیر ـ که شاگرد ابن تیمیه است و در تمام کتب خود گرایش ضد شیعى دارد ـ یک فصل کتابش را با این عنوان مطرح کرده است: فصل فى خطبته بمکان بین مکه و مدینة یقال له غدیرخم. در عین حال گرایش ضد شیعى خود را چنین بیان مى‏‌کند: «ما روایاتى را که در این باره وارد شده است، بیان مى‏‌کنیم و اعلام مى‏‌کنیم که شیعه از حدیث غدیر بهره‌‏اى ندارد و دلیلى براى آنان نیست»[۴۷]. بدین‌سان بعید است که رشید رضا از وقوع چنین حادثه‌‏اى بى‌‏اطلاع باشد بلکه او در واقع خود را به تجاهل زده است و بنا ندارد حقیقت را دریابد.
  2. طرح مسأله جانشینى از طرف رسول خدا(ص) در حجة ‏الوداع به خطبه غدیریه اختصاص ندارد، بلکه در خطبه عرفه هم رسول خدا(ص) آن را مطرح کرده است. رسول خدا(ص) در آن خطبه نیز حدیث ثقلین را بیان کرده است و روشن است که یکى از موارد چهارگانه حدیث ثقلین، روز عرفه است که راوى آن نیز جابر بن عبدالله انصاری است[۴۸]. با تبیین درست حدیث ثقلین، مرجعیت اهل بیت(ع) برای امت بعد از رسول خدا(ص) روشن و غیر قابل انکار است.
  3. در خطبه غدیریه، رسول خدا(ص) مسأله جانشینى خود را چند بار و به چند شکل و در قالب حدیث ثقلین مطرح کرده است. اصطلاح ثقلین در فرهنگ اسلامى درباره کتاب خدا و اهل بیت رسول خدا(ص) برگرفته از کاربرد آن از طرف رسول خدا(ص) در حجة الوداع است که در ضمن دو خطبه از خطبه‏‌هاى حجة الوداع آمده است. اصطلاح ثقلین از اصطلاحات جا افتاده در متون حدیثى فریقین است که در خطبه غدیریه آمده است[۴۹]. یکى از جملاتى که رسول خدا(ص) درباره جانشینى خود در آن خطبه به کار برده، جمله: «من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» است. درباره دلالت این جمله بر جانشینى رسول خدا(ص) همین بس که دو نفر از دانشمندان اهل سنت یعنى صاحب کفایة الطالب و سبط ابن جوزى بدان اعتراف کرده‌اند[۵۰]. درباره صدور این کلام از رسول خدا(ص) نیز باید گفت: همه کسانى که خطبه غدیریه را نقل کرده‏‌اند، این جمله رسول خدا(ص) را آورده‌‏اند. از طرفى همه کسانى که سیره رسول خدا(ص) را نوشته‏‌اند اعتراف کرده‌‏اند که فرازى از زندگى رسول خدا(ص)، توقف در غدیر خم و سخنرانى در آن مکان بوده است. تواتر حدیث غدیر نزد اهل تحقیق مسلم است و به گفته جزرى شافعى از دانشمندان اهل‏ سنت، نباید به تلاش عده‌‏اى در تضعیف این روایت که تخصصى در علم حدیث ندارند، اعتنا کرد[۵۱]. گذشته از تواتر روایت بین شیعه و اهل سنت، دانشمندان اهل‏ سنت در طول تاریخ اسلام کتاب‌هاى بسیارى درباره این حدیث نوشته‌‏اند که از جمله مهمترین آنها می‌توان به کتب ذیل اشاره نمود:
    1. کتاب الولایة، در طرق حدیث غدیر از محمد بن جریر طبرى، صاحب تاریخ و تفسیر (۲۲۴ – ۳۱۰ق). هر چند این کتاب امروزه در اختیار ما نیست، ولى بسیارى از دانشمندان اهل‏ سنت این کتاب را دیده و از آن یاد کرده‌‏اند.
    2. من روى حدیث غدیرخم، از ابوبکر الجعابى محمد بن عمر بن سالم (۲۸۴ – ۳۵۵ق)
    3. طرق حدیث الغدیر، از ابوالحسن على بن عمر بغدادى معروف به حافظ دارقطنى (۳۰۶ – ۳۸۵ق).
    4. طرق حدیث «من کنت مولاه فعلى مولاه»: از محمد بن عبدالله بن محمد معروف به حاکم نیشابورى]ابن البیّع (۳۲۱ – ۴۰۴ق).
    5. دعاء الهداه الى اداء حق الموالات، از ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله ابن احمد معروف به حاکم حسکانى (متوفاى بعداز ۴۷۰ق).
    6. الداریة فی حدیث الولایة، حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه، از ابوسعید مسعود بن ناصر الجستانى (المتوفى ۴۷۷ق).
    7. کتاب حدیث «من کنت مولاه فعلى مولاه»، از شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان مشهور به ذهبى (۶۷۳ – ۷۴۸ق).

البته آنچه بیان شد، بخشى از کتاب‌هایى است که دانشمندان مشهور اهل سنت در چندین جلد درباره حدیث غدیر تدوین کرده‌‏اند. حال با توجه به آنچه درباره تواتر حدیث و نیز دلالت حدیث از علمای اهل‏ سنت نقل کردیم، آیا منطقى است که بگوییم رسول خدا(ص) در حجة ‏الوداع چیزى درباره جانشینى پس از خود نفرموده است؟!

گذشته از بحث سندى حدیث غدیر، همان طور که رشید رضا مى‏‌گوید؛ رسول خدا(ص) در این خطبه‏‌ها به شیوه‌‏اى خاص سخنرانى کرده است، به گونه‏‌اى که بعد از بیان هر مطلبى از مردم اعتراف مى‏‌گرفت که آیا چنین چیزى را تبلیغ کرده‌‏ام؟ پس از آنکه مردم اعتراف مى‏‌کردند که چنین چیزى را تبلیغ کرده است، رسول خدا(ص)، خداوند را به عنوان شاهد بر جریان، مورد خطاب قرار مى‌داد. این شیوه منحصر به فرد دلیل بر اهمیت این خطبه و مطالب یاد شده در آن است که یکى از آنها مسأله جانشینى اوست[۵۲].

فقدان نص بر امامت امام علی

یکی دیگر از شبهاتى که بر استدلال شیعه در آیه تبلیغ وارد شده؛ این است که گفته می‌شود: هیچ نص صریحى ـ چه از قرآن و چه از روایات ـ در بحث امامت نداریم. از این رو برخی می‌گویند: ما یقین داریم که اگر در مسأله امامت نصى از قرآن و حدیث بود، به تواتر نقل مى‌‏شد و این مقدار اختلاف در آن وجود ن‏داشت. پس استناد به آیه تبلیغ جهت اثبات امامت امام علی(ع)، قابل قبول نیست.

نقد و بررسی: در پاسخ به این شبهه گفته شده است:

  1. شاید بتوان درباره قرآن این ادعا را تا حدی پذیرفت.؛ چراکه بدون اثبات شأن نزول آیات، نمى‌‏توان نص صریحی بر امامت ـ نصی که صراحتا و بدون کنایه، امام علی(ع) را بعد از رسول خدا(ص) به عنوان خلیفه و جانشین آن حضرت معرفی کند ـ آن حضرت پیدا کرد، ولى این نکته به مسأله امامت اختصاص ندارد و در بسیارى از مسائلى که قرآن از آنها سخن گفته، قابل مشاهده است.
  2. به دلایل زیر این سخن را درباره حدیث نمى‌‏توان پذیرفت:
    1. حدیث مشکل قرآن را ندارد که کلى گویى باشد. از این جهت حداقل در شبهه قبل درباره حدیث غدیر، تواتر و نیز دلالت صریح آن را بر مسأله امامت از قول دانشمندان اهل‏ سنت نقل کردیم و هم کتاب‌هایى را که دانشمندان اهل سنت درباره آن تدوین کرده‌‏اند، برشمردیم.
    2. احادیثى که رسول خدا درباره امامت و جانشینى پس از خود بیان کرده است محدود به چند عدد نیست، بلکه روایات بسیارى است که مى‏‌توان آنها را چنین تقسیم ‏بندى کرد: احادیث یوم الانذار؛ احادیث وصایت؛ احادیث وراثت؛ احادیث خلافت؛ احادیث منزلت؛ احادیث الاماره؛ احادیث الامامه؛ احادیث الولایه؛ احادیث الهدایه؛ احادیث العصمه؛ احادیث العلم؛ احادیث اثناعشر خلیفه؛ احادیث السفینه؛ احادیث الثقلین. درباره این احادیث یادآورى دو نکته زیر لازم است: الف) تمام این روایات در منابع اهل سنت وجود دارد که تنها درباره حدیث غدیر در شبهه قبل مواردى یاد شد. ب) درباره همه این روایات از طرف دانشمندان اهل سنت کتبى نوشته شده است که جاى ذکر آنها نیست.
    3. بسیارى از این احادیث مانند حدیث ثقلین، حدیث منزلت، حدیث یوم الانذار و… بر اساس قواعد حدیث‏ شناسى شیعه و اهل سنت متواترند.
    4. اما این سخن که اگر نص صریحى در مسأله بود، اختلافى بین امت به وجود نمى‌‏آمد، پذیرفته نیست ؛ زیرا پیدایش اختلاف عوامل گوناگونى دارد. نه تنها در مواردى که حدیث متواتر داریم بین امت اختلاف وجود دارد، بلکه در مواردى که رسول خدا(ص) در طول عمر خود عملاً انجام داده است نیز اختلاف راه یافته است؛ به عنوان مثال رسول خدا(ص) در طول عمر شریف خود در سفر و حضر و در حضور همه مسلمان‌ها بارها و بارها وضو گرفته و نماز خوانده است. با این حال درباره چگونگى وضو بین امت اختلاف وجود دارد. بقیه احکام نیز همین گونه است. این در مسائلى است که افراد و گروه‌ها تضاد منافعى با یکدیگر ندارند و گرنه در مسائلى همانند امامت که مسأله‌‏اى سیاسى بوده و تضاد منافع گروه‌ها در آن مشهود است و در جامعه اسلامى اعم از مسلمان، منافق و … براى به دست آوردن آن تلاش مى‌‏کنند، بروز اختلاف امرى طبیعى است[۵۳].

محذور همزمانی امامت پیامبر و امام علی

از جمله شبهاتى که بر استدلال شیعه به این آیه وارد شده؛ این است که اگر این آیه بر امامت دلالت کند باید امام على(ع)، هم‏زمان با رسول خدا(ص)، امام باشد و این مسأله‏‌اى است که شیعه به آن اعتقادى نداشته و وجود دو امام در یک زمان را نمی‌پذیرد.

نقد و بررسی

  1. این مسأله مورد اتفاق مخالفان و موافقان است که مقصود از جانشینى، رهبری امت بعد از رسول خدا(ص) است. این مسأله هم در روایات شیعه و هم در روایات اهل سنت آمده است. در روایات اهل سنت چنین آمده است: «عمران بن حصین می‌گوید: پیامبر یک نیروى نظامى به فرماندهى على براى عملیاتى فرستاد. على در سفر کارى انجام داد (که عده‌‏اى خوششان نیامد). چهار نفر از اصحاب رسول خدا با هم عهد کردند که گزارش این رفتار على را به پیامبر بدهند. عمران می‌گوید: ما چنین بودیم که در بازگشت از سفر ابتدا خدمت رسول خدا می‌رسیدیم و بر او سلام می‌کردیم. پس از سلام بر رسول خدا، یکى از آن چهار نفر برخاست و گفت: اى رسول ‏خدا على در سفر چنین و چنان کرده است. پیامبر صورتش را برگرداند؛ نفر دوم برخاست و گفت: اى رسول خدا على در سفر چنین و چنان کرد. پیامبر صورتش را برگرداند؛ نفر سوم برخاست و گفت: اى رسول خدا على در سفر چنین و چنان کرد. پیامبر به نفر چهارم رو کرد و در حالى که رنگ رخسارش تغییر کرده بوده، فرمود: على را رها کنید! على را رها کنید! بدون تردید على از من است و من از على هستم و او بعد از من ولىّ هر مؤمنى است»[۵۴]. همان طور که ملاحظه مى‏‌کنید، رسول خدا(ص) در این روایت تصریح مى‌‏فرماید که بعد از من، على، ولىّ هر مؤمنى است. در روایات شیعه نیز مسأله جانشینى، براى بعد از رسول خدا(ص) بسیار روشن‌تر بیان شده است. ابوبصیر از امام باقر(ع) روایتی را در شان نزول این آیه در شأن امام على(ع) نقل مى‏‌کند که آن حضرت فرمود: «پس رسول خدا دست على را گرفت و فرمود: اى مردم! خدا همه پیامبران پیش از مرا عمرى معین داد و سپس به جانب خود خواند و آنها هم اجابتش کردند (از دارفانى به عالم باقى رهسپار شدند) و نزدیک است که مرا هم بخواند و اجابت کنم. من مسؤولیت دارم و شما هم مسؤولیت دارید، اکنون شما چه مى‌‏گویید؟ آنها گفتند: گواهى مى‏‌دهیم که تو ابلاغ کردى و خیرخواهى نمودى و آنچه بر تو بود رساندى، خدا بهترین پاداش پیامبران را به تو دهد. پیامبر سه مرتبه فرمود: خدایا شاهد باش، سپس فرمود: اى گروه مسلمانان! این (شخصى که روى دست من و نامش على بن ابى طالب است) بعد از من ولىّ شماست؛ شما که حاضرید به غائبان برسانید»[۵۵]. بدین‌سان رسول خدا(ص) تصریح مى‌‏کند که على بعد از من ولىّ شماست.
  2. مخالفان حضرت على(ع) نیز از نصب امام در غدیر، جانشینى بعد از رسول‏ خدا(ص) را فهمیدند. این مسأله نیز هم در روایات اهل‏ سنت مطرح شده و هم در روایات شیعه؛ در روایات اهل سنت بعد از نصب امام و انتشار خبر آن «حارث بن نعمان فهری» خدمت رسول خدا(ص) رسید و به شدت به این نصب، اعتراض کرد و وقتى آن حضرت این امر را از طرف خداوند دانست، بیشتر ناراحت شد و از خداوند خواست که اگر پیامبر راست مى‏‌گوید، عذابى نازل کند که چنین شد و سپس آیه اول سوره معارج نازل شد[۵۶]. در روایات شیعه نیز این مسأله منعکس شده است که مخالفان حضرت امیر از این نصب، نصب براى بعد از رسول خدا(ص) را فهمیده‏‌اند. رسول خدا در مسجد خیف سخنرانى کرد و در ضمن آن تمسک به ثقلین را مطرح کرد[۵۷]. «به دنبال سخنرانى رسول خدا عده‌‏اى از اصحاب آن حضرت گردآمدند و گفتند: محمد تصمیم دارد که امامت و رهبرى را در اهل‏ بیت خودش قرار دهد و چهار نفر از آنان به مکه آمدند و وارد کعبه شده و در آنجا با هم‌پیمان بستند و عهد کردند و قراردادى بین خودشان نوشتند که چه محمد بمیرد یا کشته شود، هرگز نگذارند رهبرى در اهل‏ بیت او قرار گیرد».
  3. باید توجه داشت که مسأله رهبرى امام على(ع) از سال‌هاى آغازین بعثت بحث جانشینى و خلیفه و وصی مطرح بوده است؛ یعنى در روایات عناوینى که رسول خدا(ص) براى این مسؤولیت، به کار برده است؛ عنوان خلیفه، وصى و ... است و همه مى‏‌دانند که این عناوین براى دوران عدم حضور شخص به کار مى‌‏رود[۵۸].

منابع

پانویس

  1. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  2. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۲۱۴-۲۲۳.
  3. تفسیر عیّاشی: ج۱، ص۳۳۱.
  4. سیوطی، الدرّ المنثور، ج۲ ص۲۹۸.
  5. ر.ک: خراسانی، علی، آیه تبلیغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۱.
  6. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۵۰.
  7. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۳.
  8. «امروز كسانى كه كافر شده‏‌اند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده ‏اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آيينى برگزيدم». سوره مائده، آیه ۳.
  9. ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۲۴-۲۶.
  10. تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.
  11. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان..». سوره مائده، آیه ۶۷.
  12. سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۷؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۹۰؛ فتح القدیر، ج۲، ص۶۱.
  13. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  14. ابن کثیر، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۴.
  15. تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.
  16. سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۱۹؛ تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.
  17. بدرالدین عینی، عمدة القارى، ج۱۸، ص۲۰۶؛ بغوی، تفسیر معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ فخر رازی، مفاتيح الغيب، ج۱۲، ص۴۸.
  18. تفسير مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۴۹۱ و ۴۹۲.
  19. طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ بغوی، تفسير معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ رازی، تفسير اسألة القرآن المجيد و اجوبتها، ص۷۴.
  20. رازی، مفاتيح الغيب، ج ۱۲، ص۵۰.
  21. «بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید، بر حق نیستید..». سوره مائده، آیه ۶۸.
  22. «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفته‌اند لعنت بر ایشان باد..». سوره مائده، آیه ۶۴.
  23. علی اصغر رضوانی، امامت در قرآن، ص۲۵۸-۲۶۲.
  24. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۱۷.
  25. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۳.
  26. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص ۱۱۹.
  27. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۱۳ - ۲۲۲.
  28. ر.ک: الغدیر: ج۱، ص۲۱۴ به بعد.
  29. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  30. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  31. «أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً صأَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(ع)یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَی الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِب»؛ ‏ کافی، ج۱، ص۲۹۰، ح۵.
  32. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۱۹.
  33. الدر المنثور؛ ج۲، ص۳۹۸.
  34. «اى پیامبر! آن‌چه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده که علی مولای مؤمنین است را، ابلاغ کن و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرسانده‌اى. و خدا تو را از آسیب و گزند مردم نگه مى‌‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  35. ر.ک: الغدیر؛ ج۱، ص۲۱۴-۲۱۶.
  36. ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ «خواهنده‌ای عذابی رخ‌دهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱-۳.
  37. این حدیث را علامه شبلنجی در کتاب «نور الابصار فی احوال علی» صفحه ۷۱ از ثعلبی نقل کرده است، حلبی نیز در جلد سوم «السیرة الحلبیة»، صفحه ۲۷۴ در ضمن روایات «حجة الوداع»، این روایت را نقل کرده است.
  38. اراکی، محسن، امامت در قرآن، ص۹۳-۹۶.
  39. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
  40. درس امامت، شرف الدین، المراجعات، ص۱۰۹ و ۱۱۰، استاد: علی ربانی گلپایگانی، ۱۳۹۶/۰۶/۱۴.
  41. سوره مائده، آیه ۶۷.
  42. مکاتبه اختصاص دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.
  43. سوره مائده، آیه ۶۷.
  44. مکاتبه اختصاصی دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.
  45. مکاتبه اختصاصی دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.
  46. رشید رضا، تفسیر المنار، ج۶، ص۴۶۶.
  47. ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج۴، ص۱۶۷.
  48. ر.ک: سنن، ترمذى، ج۵، ص۴۳۲، ح۳۸۱۱؛ تاریخ، طبرى، ج۲، ص۴۰۲؛ سیره، ابن هشام، ج۴، ص۲۴۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبى، ج۲، ص۷۰۹؛ تاریخ، یعقوبى، ج۲، ص۱۱۱ و منابع دیگر.
  49. صحیح، مسلم، ج۴، ص۱۲۲؛ خصائص، نسایى، ص۱۱۹؛ کفایة ‏الطالب، ص۵۳؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۶۱.
  50. کفایة ‏الطالب، ص۱۶۷؛ سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۳۸.
  51. جزری شافعی، اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب، ص۴۸.
  52. برگرفته از کتاب مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۲.
  53. برگرفته از کتاب مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۲.
  54. ر.ک: مسند، احمد بن حنبل، ج۵، ص۶۰۶، ح۱۹۴۲۶ و ج۶، ص۴۹۸، ح۲۲۵۰۳؛ خصائص، نسایى، ص۱۴۴ و ۱۴۳، ح ۸۹ و ۹۰.
  55. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافى، کتاب الحجة، ج۲، ص۵۰.
  56. تفسیر، القرطبى، ج۱۸، ص۲۷۸.
  57. تفسیر، القمى، ج۱، ص۱۷۳.
  58. برگرفته از کتاب مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۲.