برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{مدخل مرتبط
| | #تغییر_مسیر [[میراث امام باقر]] |
| | موضوع مرتبط = امام باقر
| |
| | عنوان مدخل =
| |
| | مداخل مرتبط =
| |
| | پرسش مرتبط =
| |
| }}
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| [[پیامبر اکرم]] از قبل خبر داده بود که نواده آن [[حضرت محمد بن علی بن الحسین]] در آیندهای نزدیک [[دل]] دریای [[دانش]] را خواهد شکافت و [[علم]] و دانش از سرچشمه او فوران خواهد نمود.
| |
| همه همعصران [[امام باقر]]{{ع}} نیز به این مسأله [[شهادت]] دادند. خصوصیتی که آنچنان برای همگان جلبتوجّه کرد که [[مورّخان]] [[نسل]] بعد از نسل آن را نقل نمودند.
| |
| امّا بهترین دلیل بر صحّت آنچه این مورّخان در طول قرنها و نسلها به آن شهادت دادهاند و خود دلیلی از [[دلایل]] [[نبوّت]] جدّ بزرگوارش [[رسول خدا]]{{صل}} میباشد، همان [[میراث]] علم و دانش و کلمات گهرباری است که آن [[بزرگوار]] برای ما بهجا گذاشته است.
| |
| برهه زمانی که امام باقر{{ع}} در آن میزیسته زمانهای بوده که بیشترین نیاز را به [[قیام]] آن حضرت در راه [[استوار]] کردن بنیانهای تمدّن [[اسلامی]] و تقویت [[امّت]] [[مسلمان]] با [[معارف]] [[ناب]] اسلامی داشته است تا امّت [[توانایی]] ایستادن در برابر امواج [[فرهنگی]] که بهواسطه [[فتوحات]] انجامشده و گشودگی فرهنگی که از رابطه [[امّت اسلامی]] با امّتهای دیگری که در [[مملکت اسلامی]] بزرگ آن [[روزگار]] وارد میشدند به سمت او میآمد و چندی نمانده بود تا [[حیات]] اسلامی امّت را از هم متلاشی سازد، داشته باشند.
| |
| | |
| از همینجاست که میتوانیم بگوییم [[رسالت]] [[ائمّه]] بعد از [[امام حسین]]{{ع}} دارای دو خصوصیت اصلی بوده که در مقاومسازی [[معرفتی]] و فرهنگی امّت مسلمان عموما و [[شیعیان]] خصوصا خلاصه میگردید.
| |
| اگر به [[میراث فرهنگی]] که [[ائمّه اطهار]]{{عم}} از نیمه دوّم [[قرن]] اوّل [[هجری]] تا اوائل قرن سوّم هجری برای [[امّت اسلام]] به یادگار گذاشتند دقّت کنیم، [[عظمت]] این میراث بزرگ، منحصربهفرد بودن آن و برتریاش نسبت به میراثی که در نزد جمیع [[فرق اسلامی]] وجود دارد بر ما آشکار میشود؛ چراکه [[میراث علمی اهل بیت]]{{عم}} دربرگیرنده همه عرصههای [[شناخت]] و [[معرفت]] بوده، از نظر منبع و مصدر دارای [[سلامت]] کامل و از نظر مضمون و محتوا بسیار سنجیده و حسابشده است. این [[میراث]] به صورتی روشن و آشکار با منابع [[معرفت]] ربّانی که در [[کتاب خدا]] و [[سنّت]] [[رسول خدا]]{{صل}} نمود پیدا میکند، ارتباطی تنگاتنگ دارد.
| |
| اگرچه در این مجموعه بنای ما بر اختصار میباشد و نمیتوانیم همه [[میراث فرهنگی]] [[امام باقر]]{{ع}} را در اینجا منعکس نماییم، امّا لازم است تا قدری از آن را در اینجا بیاوریم تا [[میزان]] غنای [[فرهنگی]] و [[معرفتی]] این میراث آشکار گردد.
| |
| ما در این کتاب نمونههایی در عرصههای مختلف [[دانش]] و معرفت [[اسلامی]] و البتّه به مقدار اقتضای صفحاتی از این جلد مجموعه که مخصوص به امام باقر{{ع}} میباشد [[انتخاب]] نمودهایم و از [[خداوند متعال]] [[طلب]] [[توفیق]] مینماییم.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۱۷.</ref>.
| |
|
| |
| ==میراث [[تفسیری]] امام محمد باقر{{ع}}==
| |
| [[شک]] نیست که [[قرآن کریم]] اوّلین منبع [[تشریع اسلامی]] و مهمترین منبع [[فرهنگ اسلامی]] است که به [[امّت اسلام]] و [[رسالت الهی]] [[هویت]] بخشیده و [[امّت]] را به سمت [[کمال انسانی]] رهنمون میگردد.
| |
| امام باقر{{ع}} همچون سایر [[اهل بیت]]{{عم}} اهمیت ویژهای به [[تلاوت]]، [[حفظ]] و [[تفسیر قرآن]] و [[حفاظت]] از آن در برابر دستاندازیهای [[متجاوزان]] و ادّعاهای [[دروغین]] [[دروغگویان]] میدادهاند. جلسات تفسیر قرآن آن حضرت به دلیل فعّالیت معرفتی و [[جهاد علمی]] که در خود امام باقر{{ع}} وجود داشت زمینه پرباری بود که هویت خاصّ امّت اسلام را به آنها عرضه میداشت. از همین جا بود که امام باقر{{ع}} قسمتی از وقت خود را در شبانهروز به [[تفسیر]] اختصاص داده و در آن [[ساعت]] به همه زمینههای آن میپرداخت. [[دانشمندان]] زیادی از علمای تفسیر باوجود همه اختلافنظر و گرایشاتی که داشتند به نزد آن حضرت آمده و چیزهای زیادی از آن حضرت آموختهاند<ref>باقر شریف القرشى، حیاة الامام المحمّد الباقر، ج۱، ص۱۷۴.</ref>.
| |
| بنابراین امام باقر{{ع}} از درخشانترین [[مفسّران]] قرآن کریم در [[جهان اسلام]] میباشد.
| |
| | |
| امام باقر{{ع}} در تفسیر قرآن راهی [[علمی]] و مخصوص به خود داشت که با [[اهداف رسالت]] و اصول آن سازگاری داشته و برهمزننده بساط [[اهل رأی]]، [[استحسان]]، [[تأویل]] و [[ظنّ]] و [[گمان]] بود. بهعنوان مثال میتوان به برخورد اعتراضآمیز آن حضرت با [[قتاده]] اشاره کرد که به او فرمودند: به من خبر رسیده است که تو [[قرآن]] را [[تفسیر]] میکنی!. قتاده عرض کرد: آری.
| |
| [[امام]]{{ع}} این کار او را صحیح ندانسته و به او گفتند: ای قتاده، اگر تو قرآن را از پیش خود تفسیر میکنی، بدانکه هلاک شدی و دیگران را نیز به [[هلاکت]] انداختهای. و اگر قرآن را از کلمات و یافتههای [[عقلی]] دیگر [[مردمان]] که مانند تو هستند تفسیر میکنی بدانکه هلاک شدی و دیگران را به هلاکت انداختهای. ای قتاده، وای بر تو. تنها کسانی قرآن را میشناسند که از جانب [[خداوند]] مخاطب قرآن بودهاند<ref>البیان فى تفسیر القرآن، ص۲۶۷.</ref>.
| |
| [[امام باقر]]{{ع}} [[معرفت]] و [[شناخت قرآن]] را منحصر در [[اهل بیت]]{{عم}} میدانستهاند؛ چراکه آناناند که میتوانند [[محکمات]] قرآن را از [[متشابهات]] و [[ناسخ]] آن را از [[منسوخ]] تشخیص دهند، و چنین [[علمی]] در نزد هیچکس غیر از اهل بیت{{عم}} وجود ندارد. به همین دلیل است که از همان بزرگواران [[روایت]] شده است که فرمودهاند: «هیچ چیزی به اندازه [[تفسیر قرآن]] از [[عقل]] مردمان دور نیست.
| |
| | |
| چراکه یک [[آیه]] که [[کلامی]] متّصل است اوّل آن درباره یک مسأله و آخر آن درباره مسأله دیگر، و این [[کلام]] متّصل به چند وجه برگشت داده میشود»<ref>فرائد الاصول، ص۲۸.</ref>.
| |
| البتّه عمل کردن به ظاهر [[قرآن کریم]] بهعنوان [[تفسیر به رأی]] که از آن [[نهی]] شده است به [[حساب]] نمیآید.
| |
| امام باقر{{ع}} کتابی در تفسیر قرآن نوشته است که [[محمد بن اسحاق]] ندیم در کتاب خود الفهرست، آنجا که کتابهای تألیفشده در تفسیر قرآن را برمیشمارد، از آن نام برده است. [[ابن ندیم]] مینویسد: «کتاب [[باقر]]، محمّد بن علی بن الحسین که این کتاب را [[ابو الجارود زیاد بن منذر]] [[رئیس]] [[فرقه]] [[جارودیه]] از او روایت نموده است». [[سید حسن صدر]] گوید: این [[کتاب تفسیر]] را ابو الجارود در ایامی که هنوز بر [[اعتقادات]] حقّه پابرجا بود از گروهی از [[راستگویان]] [[شیعه]] که در میان آنها میتوان به «[[ابو بصیر]] [[یحیی بن قاسم اسدی]]» اشاره نمود نقل کرده است، همچنین این [[کتاب تفسیر]] را [[علی بن ابراهیم بن هاشم قمی]] در کتاب تفسیر خود از طریق ابو بصیر نیز نقل نموده است<ref>تأسیس الشّیعه لعلوم الاسلام، ص۳۳۷؛ شیخ طوسى، الفهرست، ص۹۸؛ این تفسیر را سید شاکر قرباغى تحریر کرده، امّا آن را منتشر نکرده است.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۱۹.</ref>.
| |
| | |
| ==نمونههایی از [[تفسیر]] [[امام باقر]]{{ع}}==
| |
| # امام باقر{{ع}} [[هدایت]] را در [[آیه]] [[شریف]] [[قرآن]]: {{متن قرآن|وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى}}<ref>«و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید» سوره طه، آیه ۸۲.</ref> به [[ولایت]] [[ائمّه]] [[اهل بیت]] تفسیر نموده است. آنجا که میفرماید: به [[خدا]] [[سوگند]] اگر مردی تمام عمر خود را در بین [[رکن و مقام]] به [[عبادت]] بگذارد امّا ولایت ما را با خود به [[قیامت]] نیاورد، [[خداوند]] او را به رو به [[آتش]] [[جهنّم]] درمیافکند<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۲۳، چاپ بیروت.</ref>. | |
| #آن حضرت [[کلام]] [[خداوند متعال]] را که میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> اینگونه تفسیر نموده است که: خداوند به [[پیامبر]] خود [[وحی]] فرستاد تا علی{{ع}} را به [[خلافت]] پس از خود برگزیند و [[نصب]] نماید. [[پیامبر اکرم]] [[بیم]] آن داشت که این مسأله بر گروهی از یارانش گران آید. اینجا بود که خداوند این آیه را برای [[دلداری]] دادن و تشجیع [[پیغمبر]] بر این عمل و [[قیام]] به [[دستور الهی]] نازل نمود<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۲۲۳.</ref>.
| |
| #آن حضرت در تفسیر قول خداوند متعال: {{متن قرآن|تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا}}<ref>«فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود میآیند» سوره قدر، آیه ۴.</ref> فرموده است: [[ملائکه]] و نویسندگان به [[آسمان]] [[دنیا]] میآیند و آنچه را که در طول این سال بر [[بندگان خدا]] میگذرد مینویسند. امّا هر چه در آنجا مینویسند موقوف بر [[مشیت الهی]] مینمایند. پس [[خداوند متعال]] آنچه را که بخواهد مقدّم میدارد و آنچه را که بخواهد به تأخیر میاندازد، و آنچه را که بخواهد ثابت میکند و امّ الکتاب در نزد اوست<ref>دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۳۴.</ref>.
| |
| # و در [[تفسیر]] قول خداوند متعال: {{متن قرآن|فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ}}<ref>«و آنان و گمرهان را سرنگون در آن (دوزخ) میافکنند» سوره شعراء، آیه ۹۴.</ref> فرموده است: این [[آیه]] درباره قومی نازل شده است که به زبان [[اقرار]] به [[عدالت]] کسی نمودند، امّا در عمل با او [[مخالفت]] کرده و به دیگری گرویدند<ref>اصول کافى، ج۱، ص۴۷.</ref>.
| |
| # و در تفسیر قول خداوند متعال: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷.</ref> [[محمد بن مسلم]] [[روایت]] میکند که: به [[امام باقر]]{{ع}} عرض کردم: کسانی در نزد ما هستند که [[گمان]] میکنند مراد آیه [از [[اهل ذکر]] و دانائی] [[یهود]] و [[نصاری]] میباشد. امام باقر{{ع}} فرمودند: اگر اینچنین باشد، آنها شما را به [[دین]] خود خواهند خواند! سپس [[امام]]{{ع}} اشاره به سینه خود نموده و فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ}}؛ ما [[اهل ذکر]]، و آن کسانی هستیم که باید از آنان سؤال شود<ref>اصول کافى، ج۱، ص۲۱۱.</ref>.
| |
| # و در تفسیر [[کلام]] خداوند متعال: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> [[جابر بن یزید جعفی]] از امام باقر{{ع}} روایت میکند که فرمود: هنگامی که این آیه نازل شد، [[مسلمانان]] به [[پیامبر]] اکرم عرضه داشتند: ای [[رسول خدا]]، آیا تو امام همه [[مردم]] نیستی؟ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در پاسخ فرمودند: من [[فرستاده خدا]] به سمت همه مردم هستم، امّا پس از من پیشوایانی از [[اهل بیت]] من برای مردم خواهند آمد که در میان مردم بهپا خواهند خواست، امّا مردم آنها را [[تکذیب]] نموده و [[پیشوایان]] [[کفر]] و ظلال و طرفداران آنها بر آنان [[ستم]] روا خواهند داشت. پس هرکس به [[ولایت]] آنان درآمده، از آنان [[پیروی]] کند و آنها را [[تصدیق]] نماید، او از من است و با من است و بهزودی مرا [[ملاقات]] خواهد کرد. امّا [[آگاه]] باشید که هرکس به آنها ستم روا دارد و آنان را [[تکذیب]] نماید از من نیست و با من نخواهد بود و من از وی بیزارم<ref>اصول کافى، ج۱، ص۲۱۵.</ref>.
| |
| #از [[امام باقر]]{{ع}} در رابطه با [[تفسیر]] این [[آیه]] [[قرآن مجید]]: {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ}}<ref>«سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم و برخی از آنان، ستمکاره با خویشند و برخی میانهرو و برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند» سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref> سؤال شد. آن حضرت پاسخ دادند: «مراد از آنان که در [[کارهای نیک]] به [[فرمان خدا]] پیشگامند یا «[[سابق بالخیرات]]» [[امام]]، مراد از میانهرو یا «مقتصد» کسی است که امام را بشناسد، و مراد از کسی که به نفس خود ستم میکند، کسی است که امام را نمیشناسد<ref>اصول کافى، ج۱، ص۲۱۴.</ref>.
| |
| #از [[حضرت باقر]]{{ع}} از معنای کلمه {{متن قرآن|مُتَوَسِّمِينَ}} در [[کلام]] [[خداوند متعال]]: {{متن قرآن|إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ}}<ref>«همانا در این (داستان) برای نشانهشناسان نشانههاست» سوره حجر، آیه ۷۵.</ref> سؤال شد. آن حضرت پاسخ دادند: [[امیر المؤمنین]] [[حضرت علی بن ابی طالب]]{{ع}} فرمود: [[پیامبر اکرم]] سرسلسله این گروه بوده و من پس از او و ائمّهای که از [[نسل]] من هستند همه جزو گروه هوشیاران یا {{متن قرآن|مُتَوَسِّمِينَ}} میباشند<ref>اصول کافى، ج۱، ص۲۱۹.</ref>.
| |
| #در تفسیر کلام خداوند متعال: {{متن قرآن|وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا}}<ref>«و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب میکنیم» سوره جن، آیه ۱۶.</ref> فرموده است: یعنی اگر [[مردم]] بر [[ولایت علی بن ابی طالب]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} و فرزندانش که [[اوصیا]] او هستند [[پایداری]] ورزند و [[طاعت]] آنها را در امر و نهیشان قبول نمایند، دلهایشان را از آب زلال [[ایمان]] [[سیراب]] میکنیم، و امّا کلمه «طریقه» در این [[آیه]] بهمعنای ایمان به [[ولایت حضرت علی]]{{ع}} و [[امامان]] پس از او میباشد<ref>اصول کافى، ج۱، ص۲۲۰.</ref>.
| |
| #در رابطه با آیه [[شریف]]: {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، [[یزید بن معاویه]] از [[امام باقر]]{{ع}} سؤال کرد که مراد از [[کلام]] [[خداوند متعال]]: {{متن قرآن|وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} (و آنکس که نزد او [[علم کتاب]] است) چیست؟ [[امام]]{{ع}} پاسخ دادند: {{متن حدیث|إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِيِّ}}؛ منظور آیه شریف ما هستیم و علی اوّلین ما و [[برترین]] ما بعد از [[پیامبر]]{{صل}} میباشد<ref>اصول کافى، ج۱، ص۲۲۹؛ مجمع البیان، ج۶، ص۳۰۱، که در آن از امام باقر{{ع}} روایت نقل شده که این آیه در رابطه با اهل بیت{{عم}} نازل شده است.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۲۱.</ref>.
| |
| | |
| ==[[میراث]] [[حدیثی]] امام باقر{{ع}}==
| |
| [[حدیث شریف]] [[نبوی]] دوّمین منبع از منابع [[تشریع اسلامی]] بعد از [[قرآن کریم]] میباشد، و اهمیت زیاد و نقش بزرگی در پایهریزی بنای مستحکم [[فرهنگ]] [[امّت اسلام]] به صورت عام و ساختن بنای [[استوار]] [[فقهی]] و [[تشریع]] عملی برای [[حیات انسانی]] به شکل خاصّ دارد.
| |
| البتّه مصیبتی در [[جهان اسلام]] پیشآمد و آن [[تحریف]]، [[تزویر]]، [[جعل]] و [[ضایع کردن]] [[احادیث نبوی]] در طول برههای از [[زمان]] بود که خلفای آن زمان، تدوین و [[نوشتن]] و بلکه گفتن احادیث نبوی را ممنوع نموده بودند و این امر باعث شد تا [[اهل بیت]]{{عم}} [[همّت]] بیشتری در نشر [[سنّت]] [[رسول خدا]] و [[تبلیغ]] آن به کار بندند.
| |
| امام باقر{{ع}} به شکلی خاصّ [[حدیث]] [[رسول اکرم]]{{صل}} را مورد اعتنا و اهمیت قرار داده بود، تا جایی که [[جابر بن یزید جعفی]] هفتاد هزار [[حدیث]] از آن حضرت از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} نقل نموده است<ref>اصول کافى، ج۱، ص۱۴۰، ر.ک: مقدّمه صحیح مسلم.</ref>، همچنانکه [[ابان بن تغلب]] و سایر شاگردان آن حضرت مجموعه بسیار بزرگی از این [[میراث]] عظیم را از آن حضرت [[روایت]] نمودهاند.
| |
| | |
| [[امام باقر]]{{ع}} تنها به [[نقل حدیث]] و انتشار آن اکتفا نکرده، بلکه [[اصحاب]] خود را به [[همّت]] گماشتن در [[فهم حدیث]] و آشنایی پیدا کردن با معانی آن فرا میخواندهاند، تا آنجا که مقیاس و معیار [[فضیلت]] [[راوی]] را این دانستهاند که چه اندازه حدیث را میفهمد و به معانی و [[اسرار]] آن [[آگاهی]] پیدا مینماید.
| |
| یزید رزّاز از پدرش از [[امام صادق]]{{ع}} از پدرش امام باقر{{ع}} روایتی نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
| |
| مراتب [[شیعیان]] ما را به [[میزان]] روایت کردن آنها از [[احادیث اهل بیت]] و [[معرفت]] آنها به آن [[احادیث]] بشناسید، و معرفت همان [[شناخت]] روایت و [[درایة الحدیث]] است و با [[درایت]] و [[فهم]] روایت است که [[مؤمن]] به بالاترین [[درجات ایمان]] میرسد<ref>استاد باقر شریف القرشى، حیاة الامام محمّد باقر{{ع}}، ص۱۴۰- ۱۴۱، به نقل از ناسخ التّواریخ، ج۲، ص۲۱۹.</ref>.
| |
| ما نیز در بخشهای گذشته نمونههایی از روایاتی که امام باقر{{ع}} از جدّ [[بزرگوار]] خود [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} نقل فرمودهاند عرضه داشتهایم و برای یادآوری [[مجدّد]] میتوانید به همان بحثها مراجعه کنید<ref>خصال، ص۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۲۴.</ref>.
| |
| | |
| ==[[میراث]] [[کلامی]] [[امام باقر]]{{ع}}==
| |
| امام باقر{{ع}} در بسیاری از درسهای خود مسائل کلامی را مورد بحث قرار دادهاند. همچنین از مشکلترین مسائل کلامی و دقیقترین مباحث این [[علم]] از آن حضرت سؤال میشده و آن حضرت به نحو احسن به آنها جواب میدادهاند.
| |
| شایسته است این مطلب را ذکر کنیم که [[عصر امام باقر]]{{ع}} در میان دیگر دورههای [[تاریخ اسلام]] از حسّاسیت فوق العادهای نسبت به [[مسائل اعتقادی]] و کلامی برخوردار بوده است؛ چراکه در آن عصر امتداد [[فتوحات اسلامی]] به اغلب مناطق [[جهان]] و کشورها و ملّتهای روی [[کره زمین]] رسیده و این مطلب باعث جوشش [[کینه]] در دلوجان [[دشمنان اسلام]] خصوصا در میان ملّتهایی که توسّط [[اسلام]] [[شکست]] خورده بودند شده بود. آنها به عکس العمل این شکست دست به حملات [[تبلیغاتی]] بر ضدّ [[عقاید اسلامی]] زده و [[شک]] و [[شبهه]] را در بین [[فرزندان]] [[مسلمانان]] رواج دادند. البتّه [[حکومتهای اموی]] که در آن عصر به [[حکومت]] میرسیدند، جریاناتی را که دارای [[افکار]] ضدّ [[اسلامی]] بودند نهتنها مورد [[مبارزه]] قرار نداده، بلکه آنها را تقویت نیز مینمودند، و اگر یکی از [[پادشاهان]] سلسله [[بنی امیه]] در مقابل یکی از این [[جریانها]] مقاومتی از خود نشان داده بود، حتما [[تاریخ]] آن را ثبت میکرد، امّا از ورق زدن صفحات تاریخ هرگز اثری از چنین [[مقاومت]] و مبارزهای دیده نمیشود. در چنین بحبوحهای که هیچ کس برای [[نجات]] [[اعتقادات]] [[مسلمین]] سر بلند نمیکرد، امام باقر{{ع}} به این امر مهمّ [[همّت]] گماشت و جریانات [[انحرافی]] و [[دشمن]] اسلام را [[رسوا]] کرده و به [[دلایل]] و [[براهین]] رسا و [[بلیغ]]، [[عقاید]] آنها و شک و شبهههایی که آنها ایجاد میکردهاند [[باطل]] و ردّ نموده است. اینک نمونههایی از بحثهای کلامی امام باقر{{ع}}:
| |
| | |
| ===[[عجز]] [[عقل انسان]] از [[درک]] [[حقیقت]] [[خداوند متعال]]===
| |
| از امام باقر{{ع}} درباره قول [[خداوند متعال]] در [[قرآن]]: {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ}}<ref>«چشمها او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> سؤال شد.
| |
| آن حضرت در پاسخ فرمودند: تصوّرات [[عقلی]] همواره دقیقتر و گستردهتر از آن است که چشم [[انسان]] میبیند؛ چراکه تو میتوانی بهوسیله [[قدرت]] تخیل هماکنون مملکت سند و هند را ببینی، همچنین شهرهایی را [[تصوّر]] کنی که تاکنون به آنها داخل نشده و با [[چشم سر]] آنها را ندیدهای. با این وصف، تصوّرات عقلی و خیالی [[قادر]] به [[درک]] کنه ذات [[خداوند متعال]] نیستند.
| |
| | |
| پس چگونه دید چشمان سر بتواند [[خدا]] را درک کند؟!<ref>این حدیث به امام جواد{{ع}} نیز نسبت داده شده است.</ref>.
| |
| [[عبدالرحمان بن ابی النجران]] از [[امام باقر]]{{ع}} درباره خداوند متعال سؤالی کرد و گفت: من چیزی را [از [[خدا]]] در [[ذهن]] خود [[توهّم]] میکنم. امام باقر{{ع}} به او فرمودند:
| |
| آری، غیرمعقول و نامحدود، بدینترتیب آنچه را که [[وهم]] و [[خیال]] تو ایجاد میکند خلاف [[حقیقت]] ذات او خواهد بود. هیچ چیزی به او شبیه نیست و هرگز تصوّرات و اوهام و خیالات او را درک نمیکنند، و چگونه اوهام میتوانند او را به دایره خیال بکشانند در حالیکه [[خداوند]] از جنس معقول نیست و برخلاف آنچه است که در وهم [[انسانی]] به تصوّر درمیآید. ذهن تنها میتواند چیزی غیرمعقول و نامحدود را [به صورت کلی] تصوّر کند<ref>اصول کافى، ج۱، ص۸۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۲۷.</ref>.
| |
|
| |
| ===[[ازلی]] بودن [[واجب الوجود]]===
| |
| مردی از امام باقر{{ع}} سؤال کرد: مرا از [[پروردگار]] خود خبر بده که از چه زمانی وجود داشته است؟ امام باقر{{ع}} در پاسخ او فرمودند:
| |
| وای بر تو، سؤال تو درباره چیزهایی صحیح است که نبوده و بهوجود آمده و میگویند چهوقت بهوجود آمده. امّا خداوند من تبارک و تعالی از ازل بوده و همواره [[حیات]] داشته و حیات او [[مقید]] به چگونگی [یا مقوله کیف] نبوده و نیست (چراکه کیفیات خود حادث و مخلوق هستند و خداوند که موجود بسیط است ترکیبی ندارد تا چگونگی داشته باشد).
| |
| پروردگار من در حالتی بوده که بودنش از مقوله «کون کیف» یا بودن مقید به چگونگی نبوده است، او مکانی ندارد و در مقوله «این» نیز درنمیگنجد، در چیزی نیست [چراکه [[حلول]] [[باطل]] است] و بر چیزی قرار ندارد [چراکه محتاج چیزی نیست] و برای بودن خود مکانی پدید نیاورده است.
| |
| | |
| او پس از [[آفرینش]] [[مخلوقات]] نیرومند نگشت [چون اصلا [[ضعیف]] نبود] و پیش از آفرینش موجودات [[ناتوان]] نبود [تا آفرینش آنان سبب رفع [[ناتوانی]] او باشد]، پیش از آفرینش بیمناک نیز نبوده است [تا برای انس گرفتن با موجودات آنان را بیافریند] به هیچچیز که در لفظ آید یا بهخاطر درگذرد شبیه نیست [چراکه از مشابهت به [[مخلوقات]] خود [[منزه]] است] نه پیش از آفرینش موجودات، نه پس از آفرینش آنان و نه پس از زوال و نابودی آنها هیچگاه از [[پادشاهی]] و [[سلطنت]] جدا نبوده است [چرا که [[سلطنت]] او منوط بهوجود آنان در [[جهان]] خارج نیست] او از ازل زنده بوده است بدون [[زندگی]] [جدای از ذات]، پیش از آنکه چیزی بیافریند [[پادشاه]] توانا بود و پس از [[آفرینش جهان]] هستی نیز پادشاه [[مقتدر]] است.
| |
| برای او چگونگی و مکان و حدّی نیست و بهوسیله شباهت به چیزی شناخته نشود، هرچه بماند پیر نشود، او از چیزی نمیترسد بلکه تمام چیزها از [[ترس]] او قالب تهی میکنند، زنده است اما نه زندگی که از عدم بهوجود آمده باشد و بوده است اما نه بودنی که به وصف درآید [یعنی صفت زاید بر ذات باشد یا موصوف به [[زمان]] و مکان باشد] و چگونگی آن محدود نیست مکانی که در آن بایستد یا در جوار چیز دیگری قرار گیرد ندارد بلکه زندهایست شناخته شده و پادشاهی است که همواره دارای [[قدرت]] و پادشاهی است هرچه را خواسته به مجرد خواستن [بدون هیچ وسیله، دیدن، ماده یا حرکتی] پدید آورد.
| |
| | |
| نه محدود است و نه دارای اجزا و هرگز زوال نپذیرد و فانی نگردد او بدون کیفیت سرآغاز هستی است (چون جز [[ذات مقدس]] [[خداوند متعال]] هرچیزیکه سرآغاز چیز دیگری باشد از همین آغاز شدن برایش کیفیتی حاصل میشود)، و پایان هستی است بدون اینکه مکانی داشته باشد (چون هرچیز که در رتبه پایان قرار گیرد با آن چیز نسبت تأخّر دارد جز [[خداوند متعال]] که اوّلیت و آخریتش عین ذات او است)، جز ذات او همهچیز نابود است، [[آفرینش]] و [[فرمان]] به دست او است، تبارک [[الله]] [[ربّ العالمین]].
| |
| وای بر تو ای سؤالکننده، تصورات [[پروردگار]] مرا فرانگیرند و [[شبهات]] در ساحت او فرود نیایند و هرگز در امری متحیر و [[سرگردان]] نشود، چیزی به نزدیکی او نرسد و حوادث و رویدادها بر او واقع نگردند (چون او مافوق [[زمان]] و رویدادهای زمانی است) هرگز درباره چیزی مورد سؤال واقع نمیگردد و از انجام کاری پشیمان نمیشود، [[چرت]] و [[خواب]] او را فرا نمیگیرد و هرچه در [[آسمانها]] و [[زمین]] و میان آنها و زیر خاک است از آن او است<ref>اصول کافى، ج۱، ص۸۸- ۸۹، خوانندگان محترم توجه دارند که این روایت شریف متضمن اصطلاحات فلسفى است و چون در این کتاب تنها ترجمه آن در نظر بوده است از شرح و بسط مطالب خوددارى شده و کسانى که مایل به تحقیق بیشتر باشند باید به کتابهایى که در شرح اصول کافى نوشته شده است مراجعه نمایند.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۲۸.</ref>.
| |
|
| |
| ===[[وجوب اطاعت امام]]{{ع}}===
| |
| [[اطاعت]] و [[پیروی از امام]] یک [[واجب]] [[دینی]] است که [[قرآن کریم]] در [[آیه]]: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> آن را به صراحت اعلام نموده و [[اخبار]] و [[احادیث]] نیز در این رابطه به حدّ [[تواتر]] رسیده است، [[زراره]] از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده که آن حضرت فرمودهاند:
| |
| پس از [[معرفت]] و [[شناخت امام]] هرزمان، اطاعت و [[پیروی]] کامل از او به منزله اوج و قلّه کار یعنی [[ایمان]]، و کلید آن و در هرچیز و موجب [[رضایت خداوند]] [[رحمان]]، تبارک و تعالی میباشد... [[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref><ref>اصول کافى، ج۱، ص۱۸۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۳۰.</ref>.
| |
| | |
| ==[[میراث]] [[تاریخی]] [[امام باقر]]{{ع}}==
| |
| امام باقر{{ع}} بسیاری از [[حکمتها]] و سنّتهای [[انبیا]] به خصوص [[تاریخ]] و [[سیره]] جدّ [[بزرگوار]] خود [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} و مسائل تاریخی [[عصر نبوی]] را در ضمن [[احادیث]] خود آورده است. کسانی که در این سری بحثها دارای [[تخصّص]] هستند، [[روایات]] زیادی در این رابطه از آن حضرت نقل نمودهاند.
| |
| اینک به بعضی از این روایات توجّه کنید:
| |
| #'''[[وحی]] [[خداوند]] به [[حضرت آدم]]{{ع}}''': امام باقر{{ع}} برای [[اصحاب]] خود آنچه را که [[خداوند متعال]] به [[آدم]] وحی نمود و متضمّن مسائل حکمی و [[اخلاقی]] است، بیان داشته است. آن حضرت فرمودهاند: «[[خداوند تبارک و تعالی]] به آدم وحی کرد که: من تمام خیر را برای تو در چهارکلمه خلاصه و جمع مینمایم: یکی از آنها برای من، یکی از آنها برای تو، یکی از آنها میان من و تو و یکی دیگر از آنها میان تو و [[مردم]]. امّا آن کلمه که مربوط به من است، این است که مرا [[عبادت]] کنی و به من [[شرک]] نورزی، و امّا آن کلمه که مربوط به تو است، آن است که من جزای [[اعمال]] تو را در وقتی که بسیار به آن احتیاج داری به تو خواهم داد، و امّا آنچه بین من و تو میباشد، این است که تو [[دعا]] کنی و من را بخوانی و بر من است که تو را [[اجابت]] کنم، و امّا آنچه در میان تو و مردم واقع میشود، این است که برای مردم همانچیز را بخواهی که برای خود خواستهای»<ref>امالى صدوق، ص۵۴۴.</ref>.
| |
| #'''[[حکمت]] سلیمان''': امام باقر{{ع}} یکی از حکمتهای والای [[پیامبر خدا]] [[سلیمان بن داود]]{{ع}} را برای اصحاب خود حکایت نموده است. آن حضرت فرموده است: [[سلیمان بن داوود]] گفت: هرآنچه به مردم داده شده و آنچه به آنها داده نشده به ما داده شده است، و آنچه را مردم میدانند و آنچه را آنها نمیدانند به ما [[تعلیم]] داده شده است، و ما [با چنین حالتی] میگوییم: هیچچیز را بافضیلتتر از [[خوف]] و [[خشیت از خداوند]] در [[نهان]] و آشکار، همچنین رعایت [[اقتصاد]] و [[میانهروی]] چه در حالت [[بینیازی]] و چه در حالت [[فقر]]، همچنین [[پایبندی]] به [[حقّ]] در حالت [[رضایت]] و [[ناراحتی]] و [[تضرّع]] در هرحال به درگاه [[خداوند عزّ و جلّ]] نیافتهایم<ref>خصال، ص۲۱۹.</ref>.
| |
| #'''حکمتی از تورات''': [[امام باقر]]{{ع}} یکی از حکمتهایی که در [[تورات]] نوشته شده است را برای [[اصحاب]] خود اینگونه بیان فرمودهاند که: در تورات نوشته شده است: ای [[موسی]]، من تو را آفریدم و تو را برگزیدم. من نیرؤیت داده تو را دستور دادم تا مرا [[اطاعت]] کنی و تو را از [[نافرمانی]] خود بازداشتم. پس اگر مرا اطاعت کنی تو را بر [[طاعت]] خود [[یاری]] و کمک خواهم کرد، امّا اگر مرا نافرمانی کنی تو را بر نافرمانی یاری نخواهم نمود، ای موسی بدینترتیب در هر [[فرمانبرداری]] و طاعتی که برای من میکنی من بر تو [[منّت]] دارم و در هر معصیتی که انجام بدهی، [[حجّت]] من بر تو تمام است<ref>امالى صدوق، ص۲۷۴.</ref>.
| |
| #'''نامگذاری نوح به عبدشکور''': [[محمد بن مسلم]] از امام باقر{{ع}} [[روایت]] کرده است که فرمود: دلیل اینکه نوح به نام [[بنده]] [[شکرگزار]] یا «عبد [[شکور]]» نامگذاری شده، این است که او در هر صبح و [[شام]] میگفت: خداوندا من تو را به [[شهادت]] میگیرم که هر نعمتی که در این [[روز]] به من رسیده و یا هر [[سلامتی]] که در امر [[دین]] و یا دنیای من ایجاد شده است از تو است که به [[تنهایی]] خدایی و هیچ شریکی نداری. پس [[حمد]] و [[شکر]] همه این [[نعمتها]] بر من [[واجب]] است تا آنجا که تو [[راضی]] شوی<ref>علل الشرایع، ص۲۹.</ref>.
| |
| #'''[[نفرین]] کردن نوح به قومش''': [[سدیر]] از امام باقر{{ع}} درباره نفرین نوح بر قومش سؤال کرد و بر آن حضرت عرضه داشت: هنگامی که نوح [[قوم]] خود را نفرین کرد و گفت: {{متن قرآن|رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا * إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا}}<ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار * که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه میکنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمیآورند» سوره نوح، آیه ۲۶-۲۷.</ref>، آیا به حال [[قوم]] خود عالم بود؟ [[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ او فرمودند: [[خداوند متعال]] به او [[وحی]] نمود که جز این کسان از قوم تو که [[ایمان]] آوردهاند، دیگر کسی به تو ایمان نخواهد آورد. در این [[زمان]] بود که نوح آنان را اینگونه [[نفرین]] کرد<ref>علل الشرایع، ص۳۱.</ref>.
| |
| #'''اسماعیل اوّلین کسی بود که به [[زبان عربی]] سخن گفت''': امام باقر{{ع}} به [[اصحاب]] خود اینگونه فرموده است که: [[پیامبر خدا]] [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} اوّلین کسی است که [[خداوند]] زبانش را به لغت [[عربی]] باز نموده است. امام باقر{{ع}} در این رابطه فرمودهاند: اوّلین کسی که زبانش به زبان عربی آشکار باز شده است، اسماعیل و در سنّ ۱۰ سالگی بوده است<ref>البیان و التّبیین، ج۳، ص۲۹۰.</ref>.
| |
| #'''[[نفی]] بیسواد بودن از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}''': [[علی بن اسباط]] [[روایت]] میکند که: به امام باقر{{ع}} عرض کردم: [[مردم]] [[گمان]] دارند که [[رسول خدا]]{{صل}} [[توانایی]] [[خواندن و نوشتن]] نداشته است! امام باقر{{ع}} گفته او را [[انکار]] کرده و فرمود: {{متن حدیث|أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ؟! وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> كَيْفَ يُعَلِّمَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ لَيْسَ يُحْسِنُ أَنْ يَقْرَأَ وَ يَكْتُبَ}}؛ چگونه چنین چیزی ممکن است؟! در حالی که خداوند متعال میفرماید: «اوست آن کس که در میان بیسوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت، تا [[آیات]] او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و [[حکمت]] به ایشان بیاموزد، و [آنان] قطعا پیش از آن در [[گمراهی]] آشکاری بودند». چگونه [[پیامبر]] میتوانسته است به [[مردم]] کتاب و حکمت را [[آموزش]] بدهد در حالیکه نتواند بخواند و بنویسد؟!. [[علی بن اسباط]] با [[شگفتی]] به [[امام]]{{ع}} عرض کرد: پس چرا [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} را [[نبی]] [[امّی]] خواندهاند؟ [[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ او فرمودند: {{متن قرآن|لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا}}<ref>«تا (مردم) «مادر شهر» (مکّه) و مردم پیرامون آن را بیم دهی» سوره انعام، آیه ۹۲.</ref> بهخاطر اینکه آن حضرت به [[مکه]] منسوب بوده است و چون مکه در قول [[خداوند متعال]]: تا [مردم امّ القری] مکه و کسانی را که پیرامون آنند هشدار دهی [[امّ القری]] نامیده شده است، به آن حضرت امّی گفتهاند<ref>علل الشرایع، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۳۰.</ref>.
| |
| | |
| ==[[امام باقر]]{{ع}} و نقل [[سیره]] [[مبارک]] نبوی==
| |
| ۱. '''عاریه گرفتن [[سلاح]] توسّط [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از صفوان''': [[طبری]] به سند خود از امام باقر{{ع}} [[روایت]] میکند که فرمود: «هنگامی که [[رسول خدا]] تصمیم به [[حرکت]] برای [[جنگ]] با [[قبیله هوازن]] گرفتند، به آن حضرت گفته شد که در نزد [[صفوان بن امیه]] -که در آنزمان [[مشرک]] بود- مقداری [[زره]] و سلاح وجود دارد، پیامبر اکرم{{صل}} کسی را به نزد او فرستاده و فرمودند: ای [[ابو امیه]]، سلاحهایی که داری به ما عاریه بده تا ما فردا بهوسیله این سلاحها به جنگ [[دشمن]] خود برویم. صفوان به آن حضرت عرض کرد:
| |
| آیا این سلاحها را به [[غصب]] از من میگیری؟ پیامبر اکرم{{صل}} پاسخ دادند: خیر، بلکه به صورت عاریه مضمونه از تو میگیریم و سپس سالم به تو باز میگردانیم، صفوان عرض کرد: در این صورت اشکالی ندارد، او به [[پیغمبر]] صد زره با سایر متعلّقات و سلاح آن عاریه داد، و بعضی [[گمان]] کردهاند که پیامبر اکرم{{صل}} از صفوان خواست تا حمل این سلاحها را نیز به عهده بگیرد و او این کار را انجام داد.
| |
| امام باقر{{ع}} اضافه فرمودهاند که: از آن پس [[سنّت]] عاریه مضمونه در میان [[مسلمانان]] رایج گردید<ref>تاریخ طبرى، ج۳، ص۷۳، چاپ دار المعارف.</ref>.
| |
| امام باقر{{ع}} به این نکته ظریف اشاره کردهاند که از این واقعه [[تاریخی]] [[قاعده فقهی]] عاریه مضمونه استفاده میشود و آن قاعده این است که اگر شخصی چیزی را از کسی به عاریه گرفت و در نگهداری آن بیاحتیاطی و [[تفریط]] روا داشت، ضامن آن چیز میباشد. پس همیشه عاریهکننده تا هنگامی که [[مال]] عاریهشده را به [[سلامت]] به صاحبش بازگرداند ضامن آن است.
| |
| | |
| ۲. '''حرکت خالد به سمت [[قبیله]] [[بنی جذیمه]]''': [[ابن هشام]] با سند خود از امام باقر{{ع}} روایت میکند که: پیامبر اکرم{{صل}} [[خالد بن ولید]] را در هنگام [[فتح مکه]] برای [[دعوت]] قبیله بنی جذیمه به [[اسلام]] به سوی آنها فرستاد و او را برای [[جنگ]] با آنها نفرستاد، امّا خالد بر آنان تاخت. آنان از [[ترس]] [[حمله]] خالد به سمت اسلحههای خود رفته و با سازوبرگ به سمت او آمدند. هنگامی که خالد آنها را دید به آنها گفت: سلاحهای خود را به زمین بگذارید؛ چراکه [[مردم]] [مراد مردم [[مکه]] است] [[اسلام]] آوردهاند. آنان به [[اطمینان]] قول خالد سلاحهای خود را [[زمین]] گذاشتند. امّا خالد با آنان [[مکر]] کرد و دستور داد تا آنها را طنابپیچ کرده و همه آنها را از دم [[شمشیر]] گذراند. هنگامی که این خبر به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} رسید بهشدّت [[اندوهگین]] گردید و دستان مبارکش را به [[دعا]] برداشت و فرمود:
| |
| خداوندا، من به درگاه تو از کاری که خالد کرد [[بیزاری]] میجویم. سپس پیامبر اکرم{{صل}} [[امام امیر المؤمنین]]{{ع}} را فراخواند و به او فرمود: به سمت این [[قوم]] برو و ماجرایی که آنجا اتّفاق افتاده بررسی کن و این نکته را رعایت کن که [[قوانین]] [[جاهلی]] را زیر پا گذاری.
| |
| | |
| علی{{ع}} از [[مدینه]] خارج شد تا به آنها رسید. آن حضرت از [[مالی]] که به همراه آورده بود [[دیه]] خونهایی که خالد ریخته بود را پرداخت کرد و خسارت آنچه را که خالد از [[اموال]] آن مردم برداشته بود به آنان داد، تا جایی که گفتهاند حتّی ظرف آبخوری سگ را هم از قلم نیانداخته و خسارت آن را به آنان پرداخت مینمود. هنگامی که دیه تمام [[خونها]] و خسارت تمام اموال را پرداخت کرد، از اموالی که به همراه آورده بود مقداری باقیمانده بود. [[حضرت علی]]{{ع}} به آنها فرمود: «آیا در نزد شما دیه خونی یا خسارت مالی باقیمانده است که پرداخت نشده باشد؟ گفتند: نه، چیزی باقی نمانده. حضرت علی{{ع}} فرمودند:
| |
| من بقیه این [[مال]] را بنابر [[احتیاط]]، از جانب پیامبر اکرم{{صل}} به شما میبخشم؛ زیرا پیامبر اکرم{{صل}} [برای این کار این مبلغ [[پول]] داده است] یقیناً چیزهایی میداند که شما نمیدانید، سپس آن مال را به آنان داده و به سمت [[رسول خدا]]{{صل}} برگشت و گزارش آنچه را که انجام داده بود به آن حضرت داد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به او فرمودند: بسیار کار خوب و صحیحی انجام دادهای، سپس رسول خدا{{صل}} برخاسته و رو به [[قبله]] دستان خود را آنقدر بلند کردند که زیر بغلهای آن حضرت دیده میشد، و در این حال سهبار فرمودند: «خداوندا، من به درگاه تو از آنچه [[خالد بن ولید]] انجام داده است [[بیزاری]] میجویم»<ref>ابن هشام، السّیرة النّبویه، ج۲، ص۴۲۹- ۴۳۰.</ref>.
| |
| این بعضی از [[روایات امام باقر]]{{ع}} در رابطه با [[سیره]] [[مبارک]] [[نبوی]] بود که ما به جهت ایجاز از آن [[انتخاب]] کرده بودیم.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۳۴.</ref>.
| |
| | |
| ==[[امام باقر]]{{ع}} و [[سیره حضرت علی]]{{ع}}==
| |
| امام باقر{{ع}} در بسیاری از [[احادیث]] خود از سیره و روش جدّ [[بزرگوار]] خود حضرت [[امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب]]{{ع}} که پس از پیامبر اکرم{{صل}} پیشوای [[حقّ]] و [[عدالت]] بوده است سخن رانده است. حال به نمونههائی از این [[روایات]] توجّه کنید:
| |
| [[زرارة بن اعین]] از پدرش از امام باقر{{ع}} نقل میکند که فرمود:
| |
| «[[حضرت علی]]{{ع}} همواره پس از [[نماز صبح]] تا هنگام [[طلوع]] [[خورشید]] به [[تعقیب نماز]] صبح میپرداختند، هنگامی که خورشید طلوع میکرد، [[فقرا]] و [[مساکین]] و سایر طبقات [[مردم]] گرداگرد آن حضرت حلقه زده و آن حضرت به آنها [[فقه]] و [[قرآن]] میآموخت و در [[ساعت]] معینی از این جلسه برمیخاست. روزی پس از این جلسه برخاست تا برود، ناگاه مردی سخن [[زشتی]] به آن حضرت گفت- امام باقر{{ع}} نام آن مرد را نبردند- [[امام]]{{ع}} به [[منبر]] بازگشتند و دستور دادند تا در میان [[جمعیت]] ندا شود که الصّلاة [[جامعة]] (این کلمهای بود که برای احضار مردم به [[مسجد]] بهکار میرفت)، هنگامی که مردم در مسجد جمع شدند، آن حضرت [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] را بهجای آورده، بر [[پیامبر]] [[درود]] فرستاد و سپس فرمود: ای مردم، هیچ چیزی در نزد [[خداوند متعال]] محبوبتر و برای [[بندگان]] پرسودتر از [[بردباری]] امام و فقه و [[دانش]] او نیست، و هیچچیز در نزد [[خداوند متعال]] مبغوضتر و برای [[بندگان]] زیانآمیزتر از [[جهل]] و تندی [[امام]] و [[رهبر]] نمیباشد، بدانید که هرکس در درون نفس خود واعظی نداشته باشد تا او را در مواقع حسّاس [[پند]] دهد، در واقع از جانب خداوند متعال محافظی ندارد، بدانید که هرکس در طول [[زندگی]] [[انصاف]] را بر خود [[حاکم]] کند، خداوند متعال [[عزّت]] او را زیاد میکند، بدانید که [[ذلّت]] و [[خواری]] در راه [[طاعت]] و [[فرمانبرداری]] [[خداوند]] [[انسان]] را به خداوند نزدیک میکند و از آن عزّت و [[سربلندی]] که از راه [[معصیت خدا]] به دست بیاید بهتر است، سپس فرمود: کسی که چند لحظه پیش صحبت کرد کجاست؟ آن مرد نتوانست [[انکار]] کند و گفت: ای [[امیر مؤمنان]]، آن من بودم، امام{{ع}} فرمودند: بدانکه من اگر میخواستم، میگفتم. آن مرد گفت: امّا اگر [[عفو]] کنی و بگذری کاری را کردهای که شایسته آنی. امام به او فرمودند: من تو را عفو نمودم و از تو درگذشتم<ref>شرح نهج، ج۴، ص۱۰۹- ۱۱۰.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۳۷.</ref>.
| |
| | |
| ==[[اخبار غیبی]] که [[امام باقر]]{{ع}} بیان داشتهاند==
| |
| ۱. [[منصور دوانیقی]] گوید: در [[زمان]] [[بنی امیه]] من و برادرم ابو العبّاس سفّاح در حال [[فرار]] بودیم. روزی به [[مسجد پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} رفتیم. امام باقر{{ع}} در آنجا نشسته بود. چون ما را دید به مردی که در کنارش بود گفت: گویا میبینم که [[خلافت]] این [[امّت]] به این دو مرد میرسد و به ما اشاره کرد. آن مرد به نزد ما آمد و ما را از [[کلام]] آن حضرت خبر داد، ما به نزد آن حضرت رفته و به او گفتیم: ای فرزند [[رسول خدا]]{{صل}} چه گفتید؟ آن حضرت فرمودند: این امر بهزودی به شما خواهد رسید، امّا شما با [[فرزندان]] و [[خاندان]] من [[رفتار]] خوبی نخواهید داشت، پس وای بر شما<ref>دلائل الامامه، ص۹۶.</ref>. و همچنانکه آن حضرت فرموده و خبر داده بود، وقتی منصور دوانیقی به خلافت رسید، بدترین رفتار را با ذرّیه [[رسول خدا]]{{صل}} و [[عترت]] آن حضرت انجام داد. وی آنان را به بدترین وجه مورد [[شکنجه]] و [[آزار]] قرار داد. [[خاندان پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} در [[عهد]] این [[حاکم ستمگر]] عذابها و شکنجههایی را دیدند که هیچ چشمی در [[زمان]] [[بنی امیه]] مثل آن را ندیده بود، و ایام [[خلافت]] [[منصور دوانیقی]] تماما برای [[آل پیامبر]] آکنده از [[محنت]] و [[درد]] و [[رنج]] بود.
| |
| | |
| ۲. از دیگر [[اخبار غیبی]] [[امام باقر]]{{ع}} این بود که آن حضرت خبر دادند که [[حجر الاسود]] در [[مسجد جامع کوفه]] آویخته خواهد شد<ref>مقریزى، اتعاض الحنفاء، ص۲۴۵.</ref>، و این امر در زمان [[قرامطه]] به انجام رسید. آنان حجر الاسود را از [[کعبه]] کنده و آن را در مسجد جامع کوفه قرار دادند و [[معتقد]] بودند که هرجا حجر الاسود باشد [[حجّ]] باید در آنجا انجام شود، و آنها میخواستند که [[مراسم]] حجّ را در [[کوفه]] به انجام برسانند.
| |
| حجر الاسود مدّتی نزدیک به بیست سال در [[مسجد کوفه]] باقی ماند و سپس به جای خود بازگردانده شد.
| |
| | |
| ۳. از دیگر اخبار غیبی که امام باقر{{ع}} از آن خبر دادند، [[حمله]] نافع بن ازرق به [[مدینه]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[مباح]] کردن آن [[شهر]] برای [[سربازان]] او بوده است، [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:
| |
| «پدرم در [[مجلسی]] عام در مدینه نشسته بود، ناگاه سر به زیر افکند و پس از مدّتی سر برداشت و گفت: ای [[قوم]]، حال شما چگونه است هنگامی که مردی بر شهر شما داخل شود با چهار هزار [[سپاه]] و سه [[روز]] پیاپی [[شمشیر]] در میان شما گذارد و افراد زیادی از شما کشته و شما از ناحیه او با [[بلا]] و مصیبتی روبهرو شوید که نتوانید آن را دفع نمائید، این مسأله در سال [[آینده]] به وقوع خواهد پیوست. پس از همین الآن در [[فکر]] چاره باشید و بدانید اینکه به شما گفتم حتما به وقوع خواهد پیوست».
| |
| امّا [[مردم مدینه]] توجّهی به [[کلام]] آن حضرت نکردند و گفتند هرگز چنین چیزی نخواهد شد، چون سال [[آینده]] رسید، [[امام باقر]]{{ع}} همه [[خاندان]] خود و گروهی از [[بنیهاشم]] را با خود برداشت و از [[مدینه]] خارج شد. در همانسال [[نافع بن ازرق]] به مدینه داخل شد و سه [[روز]] تمام آن [[شهر]] را بر [[سربازان]] خود [[مباح]] کرد و عدّه زیادی در آن شهر کشته شدند<ref>نور الابصار، ص۱۳۰؛ جوهرة الکلام فى مدح السّادة الاعلام، ص۱۳۴؛ الخرائج و الجرائح، ص۸۰ از نسخههاى خطّى کتابخانه حکیم.</ref>، و چنین بود که [[مردم مدینه]] به درجه [[درستی]] [[اخبار]] امام باقر{{ع}} [[آگاهی]] یافتند.
| |
| | |
| ۴. امام باقر{{ع}} همچنین از [[شهادت]] [[برادر]] بزرگوارش [[زید بن علی]]{{ع}} خبر داده است. [[زید بن حازم]] گوید: با امام باقر{{ع}} بودم که زید بن علی از کنار ما گذشت. امام باقر{{ع}} به من فرمودند: آیا این شخص را دیدی؟ او حتما در [[کوفه]] [[قیام]] خواهد کرد و کشته خواهد شد و سر او را شهربهشهر خواهند گرداند»<ref>نور الابصار، ص۱۳۱.</ref>، روزگاری نگذشت که زید در کوفه کشته شد و سر مبارکش در شهرهای مختلف گردانده گردید.
| |
| | |
| ۵. از دیگر حوادثی که امام باقر{{ع}} از آن خبر داده بود، ویران شدن [[خانه]] [[هشام بن عبدالملک]] بود که یکی از بزرگترین خانههای مدینه بود. [[عبدالملک]] این خانه را با سنگهای «زیت» که ظاهرا از [[کوه]] [[زیتون]] [[فلسطین]] آورده میشد ساخته بود. امام باقر{{ع}} فرمود: «بدانید به [[خدا]] [[سوگند]] این خانه ویران خواهد شد و به خدا سوگند سنگ «زیت» در مدینه کمیاب خواهد شد»، [[ابو حازم]] گوید: هنگامی که این [[کلام]] را از آن حضرت شنیدم، متعجّب شدم و گفتم: چه کسی میتواند آن را خراب کند؟ در حالیکه [[امیر المؤمنین]] هشام این خانه را بنا کرده است!! امّا هنگامی که هشام از [[دنیا]] رفت و پس از او برادرش ولید امر [[خلافت]] را برعهده گرفت، دستور داد تا آن خانه را ویران کرده و آن سنگها را هم از آنجا بردند و سنگ زیت در مدینه کمیاب شد<ref>دلائل الامامه، ص۱۱۰.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۳۸.</ref>.
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:151921.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۷''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| [[رده:امام باقر]]
| |