آخرین خطبه امام علی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = امام علی | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = امام علی (پرسش) | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[نهج البلاغة]]: از [[نوف بکالی]] [[روایت]] است که این [[خطبه]] را [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در [[کوفه]] ایراد کرد، در حالی که بر روی سنگی [[ایستاده]] بود که [[جعدة]] بن هبیره مخزومی برای او نهاد، بر تن او جُبهای پشمین بود و بند شمشیرش از پوست درخت خرما بود، در پاهایش نیز کفشی از لیف خرما بود و پیشانیاش نیز [از [[سجده]] بسیار] همچون پینه زانوی شتر. فرمود: "ستایشْ خدایی را که سرانجام [[مردم]] و فرجام [[کارها]] به سوی اوست. او را بر [[نیکی]] بزرگش، بر دلیلِ آشکارش، بر [[بخشش]] و منتش میستاییم؛ ستایشی که ادای [[حق]] او و [[شکر]] او باشد و به پاداشش نزدیک سازد و افزایش نعمتش را موجب شود. از او مدد میجوییم، مدد خواستن کسی که به عطای او [[امیدوار]] و به سودِ او آرزومند و به دفعِ او مطمئن و به بزرگواریاش معترف و با [[رفتار]] و گفتار، [[فرمانبردار]] اوست. و به او [[ایمان]] داریم، [[ایمان]] کسی که از روی [[یقین]] به او [[امید]] بسته و از روی [[ایمان]]، به او بازگشته و از روی [[پذیرش]]، در پیشگاه او [[خاضع]] است و موحدانه، کار را برای او [[خالص]] میسازد و سپاسمندانه بزرگش میدارد و با رغبت و تلاش، به او [[پناه]] میبرد. | [[نهج البلاغة]]: از [[نوف بکالی]] [[روایت]] است که این [[خطبه]] را [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} در [[کوفه]] ایراد کرد، در حالی که بر روی سنگی [[ایستاده]] بود که [[جعدة]] بن هبیره مخزومی برای او نهاد، بر تن او جُبهای پشمین بود و بند شمشیرش از پوست درخت خرما بود، در پاهایش نیز کفشی از لیف خرما بود و پیشانیاش نیز [از [[سجده]] بسیار] همچون پینه زانوی شتر. فرمود: "ستایشْ خدایی را که سرانجام [[مردم]] و فرجام [[کارها]] به سوی اوست. او را بر [[نیکی]] بزرگش، بر دلیلِ آشکارش، بر [[بخشش]] و منتش میستاییم؛ ستایشی که ادای [[حق]] او و [[شکر]] او باشد و به پاداشش نزدیک سازد و افزایش نعمتش را موجب شود. از او مدد میجوییم، مدد خواستن کسی که به عطای او [[امیدوار]] و به سودِ او آرزومند و به دفعِ او مطمئن و به بزرگواریاش معترف و با [[رفتار]] و گفتار، [[فرمانبردار]] اوست. و به او [[ایمان]] داریم، [[ایمان]] کسی که از روی [[یقین]] به او [[امید]] بسته و از روی [[ایمان]]، به او بازگشته و از روی [[پذیرش]]، در پیشگاه او [[خاضع]] است و موحدانه، کار را برای او [[خالص]] میسازد و سپاسمندانه بزرگش میدارد و با رغبت و تلاش، به او [[پناه]] میبرد. | ||
[[خدای سبحان]] نه زاده شده، تا در [[عزت]] شریکی داشته باشد و نه زاده است، تا خود از بین رود و از او [[ارث]] برند، و نه وقت و زمان بر او پیشی جسته، و نه افزایش و [[کاستی]] بر او راه یافته است؛ بلکه با نشانههای [[تدبیر]] [[استوار]] و تقدیر حتمی که نشانمان داده، بر خِردها آشکار شده است. از نشانههای [[خلقت]] او، [[آفرینش]] آسمانهاست، که بیستون، [[استوار]] و برقرار است و بیتکیهگاه، پا برجاست. آنها را فرا خوانْد، [[فرمانبردار]] و پذیرا پاسخ دادند، بیتوقف و درنگ! اگر نبود که به پروردگاری او [[اقرار]] داشتند و به اطاعتش [[تسلیم]]، [[آسمانها]] را [[جایگاه]] [[عرش]] خود و قرارگاه فرشتگانش و فرازگاه سخن [[پاک]] و کار [[شایسته]] آفریدههایش قرار نمیداد. [[ستارگان]] [[آسمان]] را نشانههایی قرار داد، تا سرگشته راهها و درههای گوناگون، با آنها راه را بیابد. [[تاریکی]] پردههای شبتار، از نورافشانی آنها نمیتواند جلوگیری کند و پوششهای ظلمتِ [[شب]] دیجور، | [[خدای سبحان]] نه زاده شده، تا در [[عزت]] شریکی داشته باشد و نه زاده است، تا خود از بین رود و از او [[ارث]] برند، و نه وقت و زمان بر او پیشی جسته، و نه افزایش و [[کاستی]] بر او راه یافته است؛ بلکه با نشانههای [[تدبیر]] [[استوار]] و تقدیر حتمی که نشانمان داده، بر خِردها آشکار شده است. از نشانههای [[خلقت]] او، [[آفرینش]] آسمانهاست، که بیستون، [[استوار]] و برقرار است و بیتکیهگاه، پا برجاست. آنها را فرا خوانْد، [[فرمانبردار]] و پذیرا پاسخ دادند، بیتوقف و درنگ! اگر نبود که به پروردگاری او [[اقرار]] داشتند و به اطاعتش [[تسلیم]]، [[آسمانها]] را [[جایگاه]] [[عرش]] خود و قرارگاه فرشتگانش و فرازگاه سخن [[پاک]] و کار [[شایسته]] آفریدههایش قرار نمیداد. [[ستارگان]] [[آسمان]] را نشانههایی قرار داد، تا سرگشته راهها و درههای گوناگون، با آنها راه را بیابد. [[تاریکی]] پردههای شبتار، از نورافشانی آنها نمیتواند جلوگیری کند و پوششهای ظلمتِ [[شب]] دیجور، مانع درخشش فروغ ماه در [[آسمانها]] نیست. منزه است خدایی که بر او پوشیده نیست سیاهی [[شب]] تار و شبِ آرام گرفته در عمق درههای [[زمین]] و بلندیهای کوههای تیرهرنگِ بههم پیوسته و پیچیدن صدای غرش رعد در افق [[آسمان]] و آذرخشی که از ابرها برمیجهد و برگی که با وزش بادهای انواء<ref>انواء، جمع نوء است که به دو معنا به کار میرود: یکی به معنای باران، و دیگری به معنای افول و ظهورستارگان. عرب بر این باور بودند که اگر ستارهای فرود آید و ستاره دیگری طلوع کند، حتماً بادهای شدیدی میوزد و باران از آسمان نازل میشود (ر. ک: مجمع البحرین، ج ۳، ص ۱۸۴۳ ماده «نوء»).</ref> و بارش [[باران]] از [[آسمان]] از درخت فرو میافتد. میداند که هر قطره کجا فرو میچکد و قرار میگیرد و مورچه [[خرد]] [دانه را] از کجا میکشد و به کجا میبرد و قُوت و خوراکی که پشه را [[کفایت]] میکند و آنچه در شکم ماده است، چیست. | ||
ستایشْ خدایی را که پیش از آنکه [[کرسی]] و [[عرش]] و [[آسمان]] و [[زمین]] و [[جن]] و [[انس]] باشند، بوده است. نه با [[خیال]]، [[درک]] میشود، نه با [[فهم]]، به اندازه میآید، نه خواهندهای مشغولش میکند و نه بخششی از او میکاهد، نه با چشم مینگرد و نه با" کجا" محدود میشود، نه با همسان و جفت، توصیف میشود و نه با ابزار [[آفریده]] میشود و نه با حواسْ [[درک]] میشود و نه با مردمْ [[قیاس]] میشود؛ همو که با [[موسی]]{{ع}} [[سخن]] گفت و از نشانههای بزرگ خویش به او نشان داد، بیآن که از اندام و ابزار و نطق و زبانک بهره گیرد. ای آنکه در | ستایشْ خدایی را که پیش از آنکه [[کرسی]] و [[عرش]] و [[آسمان]] و [[زمین]] و [[جن]] و [[انس]] باشند، بوده است. نه با [[خیال]]، [[درک]] میشود، نه با [[فهم]]، به اندازه میآید، نه خواهندهای مشغولش میکند و نه بخششی از او میکاهد، نه با چشم مینگرد و نه با" کجا" محدود میشود، نه با همسان و جفت، توصیف میشود و نه با ابزار [[آفریده]] میشود و نه با حواسْ [[درک]] میشود و نه با مردمْ [[قیاس]] میشود؛ همو که با [[موسی]] {{ع}} [[سخن]] گفت و از نشانههای بزرگ خویش به او نشان داد، بیآن که از اندام و ابزار و نطق و زبانک بهره گیرد. ای آنکه در وصف [[خدا]]، خود را به [[رنج]] میافکنی! اگر راست میگویی، به توصیف [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] و [[فرشتگان مقرب]] بپرداز که در سراپردههای [[قدس]] ساکناند و از توصیف [[خدا]] که [[برترین]] [[آفریدگار]] است، سرگشته و حیراناند؛ چرا که چیزهایی را میتوان وصف کرد که دارای شکلها و ابزارها باشند و چون سرآمدشان سرآید، نابود شوند. پس معبودی جز او نیست، با فروغش هر [[تاریکی]] را روشن ساخته و با ظلمتآفرینیاش هر [[نور]] را تاریک ساخته است. | ||
ای [[بندگان خدا]]! شما را به پروای از [[خدا]] سفارش میکنم؛ همو که بر شما [[جامه]] پوشاند و وسایل زندگیتان را فراهم ساخت. اگر کسی وسیلهای برای همیشه ماندن، یا راهی برای دور ساختن [[مرگ]] داشت، همانا [[سلیمان]] بن [[داوود]] بود که [[خداوند]]، همراه [[پیامبری]] و جایگاهی [[عظیم]]، بر [[جن]] و انسْ او را [[حکومت]] داده بود. چون روزی مقدرش را بر گرفت و مدتش سرآمد، کمانِ نیستی با تیرهای [[مرگ]]، او را [[هدف]] قرار داد و [[زمین]] از او تهی شد، [[خانهها]] خالی و رها ماند و به [[ارث]] به گروهی دیگر رسید. همانا برای شما در روزگاران گذشته [[عبرت]] است. عَمالقه و فرزندانشان کجایند؟<ref>عمالقه گروهی از فرزندان عملیق از نسل حضرت نوح بودند که در ناحیه یمن و حجاز حکومتداشتند. (م)</ref> فرعونها و فرعونزادگان کجایند؟ ساکنان شهرهای رَس کجایند؛ همانان که [[پیامبران]] را کشتند و سنتهای [[انبیا]] را خاموش ساختند و شیوه گردنکشان را زنده کردند؟ کجایند آنان که با [[لشکریان]] به هر سو میرفتند و هزاران را هزیمت میدادند؛ آنان که سپاهها به راه انداختند و [[شهرها]] ساختند؟". و در بخشی از این [[خطبه]] فرمود: "سپر [[حکمت]] را پوشیده و همه [[آداب]] آن- همچون روی آوردن به آن و شناختِ آن و خود را برای آن فارغ ساختن- را برگرفته است. پس حکمتْ نزد او، گمشده اوست که میجویدش و نیاز اوست که میخواهدش. او [[غریب]] است، آن گاه که [[اسلام]] غریب است و از [[ناتوانی]] [همچون شتری آزرده،] دُم خود را میجنباند و جلوی گردنش را بر [[زمین]] میچسباند. بازماندهای از بقایای [[حجت]] خداست و [[جانشینی]] از [[جانشینان]] [[پیامبران الهی]]". سپس فرمود: "ای [[مردم]]! من پندهایی را که [[پیامبران]] به امتهای خویش میدادند، برایتان گستردم و آنچه را [[جانشینان]] [[انبیا]] به انسانهای پس از خود میرساندند، بهشما رساندم. با تازیانه تأدیبم شما را [[ادب]] کردم، اما [[استوار]] نشدید و با [[بیم]] دادنها شما را به راه [[حق]] کشاندم، اما بر [[فرمانبرداری]] همراه نشدید. [[خدا]] خیرتان دهد! آیا [[پیشوایی]] جز من میخواهید که شما را بهراه آورد و راهنماییتان کند؟ [[آگاه]] باشید که آنچه از [[دنیا]] روی آورده بود، روی گردانده است و آنچه رویگردان بود، روی آورده است. [[بندگان]] خوب [[خدا]]، آهنگ کوچ کردند و دنیای ناپایدار اندک را به آخرتِ پاینده و فراوان فروختند. | ای [[بندگان خدا]]! شما را به پروای از [[خدا]] سفارش میکنم؛ همو که بر شما [[جامه]] پوشاند و وسایل زندگیتان را فراهم ساخت. اگر کسی وسیلهای برای همیشه ماندن، یا راهی برای دور ساختن [[مرگ]] داشت، همانا [[سلیمان]] بن [[داوود]] بود که [[خداوند]]، همراه [[پیامبری]] و جایگاهی [[عظیم]]، بر [[جن]] و انسْ او را [[حکومت]] داده بود. چون روزی مقدرش را بر گرفت و مدتش سرآمد، کمانِ نیستی با تیرهای [[مرگ]]، او را [[هدف]] قرار داد و [[زمین]] از او تهی شد، [[خانهها]] خالی و رها ماند و به [[ارث]] به گروهی دیگر رسید. همانا برای شما در روزگاران گذشته [[عبرت]] است. عَمالقه و فرزندانشان کجایند؟<ref>عمالقه گروهی از فرزندان عملیق از نسل حضرت نوح بودند که در ناحیه یمن و حجاز حکومتداشتند. (م)</ref> فرعونها و فرعونزادگان کجایند؟ ساکنان شهرهای رَس کجایند؛ همانان که [[پیامبران]] را کشتند و سنتهای [[انبیا]] را خاموش ساختند و شیوه گردنکشان را زنده کردند؟ کجایند آنان که با [[لشکریان]] به هر سو میرفتند و هزاران را هزیمت میدادند؛ آنان که سپاهها به راه انداختند و [[شهرها]] ساختند؟". و در بخشی از این [[خطبه]] فرمود: "سپر [[حکمت]] را پوشیده و همه [[آداب]] آن- همچون روی آوردن به آن و شناختِ آن و خود را برای آن فارغ ساختن- را برگرفته است. پس حکمتْ نزد او، گمشده اوست که میجویدش و نیاز اوست که میخواهدش. او [[غریب]] است، آن گاه که [[اسلام]] غریب است و از [[ناتوانی]] [همچون شتری آزرده،] دُم خود را میجنباند و جلوی گردنش را بر [[زمین]] میچسباند. بازماندهای از بقایای [[حجت]] خداست و [[جانشینی]] از [[جانشینان]] [[پیامبران الهی]]". سپس فرمود: "ای [[مردم]]! من پندهایی را که [[پیامبران]] به امتهای خویش میدادند، برایتان گستردم و آنچه را [[جانشینان]] [[انبیا]] به انسانهای پس از خود میرساندند، بهشما رساندم. با تازیانه تأدیبم شما را [[ادب]] کردم، اما [[استوار]] نشدید و با [[بیم]] دادنها شما را به راه [[حق]] کشاندم، اما بر [[فرمانبرداری]] همراه نشدید. [[خدا]] خیرتان دهد! آیا [[پیشوایی]] جز من میخواهید که شما را بهراه آورد و راهنماییتان کند؟ [[آگاه]] باشید که آنچه از [[دنیا]] روی آورده بود، روی گردانده است و آنچه رویگردان بود، روی آورده است. [[بندگان]] خوب [[خدا]]، آهنگ کوچ کردند و دنیای ناپایدار اندک را به آخرتِ پاینده و فراوان فروختند. | ||
مگر برادرانی که در صِفینْ خونهایشان ریخت و امروز زنده نیستند زیان کردند تا غصهها بخورند و تیرهها بنوشند؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، [[خدا]] را [[دیدار]] کردند. [[پروردگار]] هم [[پاداش]] کاملشان را داد و پس از بیمشان، در سرای ایمنی جایشان داد. کجایند برادرانم، آنان که به راه افتادند و راه [[حق]] پیمودند؟! [[عمار]] کجاست؟ ابن تَیهان کجاست؟ [[ذوالشهادتین]] کجاست؟<ref>برای اطلاع از شرح احوال یاران امام{{ع}}، ر.ک: دانشنامه امیر المؤمنین{{ع}}، ج ۱۳ (بخش شانزدهم: یاران و کارگزاران امام علی{{ع}}).</ref> کجایند همانندهای آنان، برادرانی که [[پیمان]] [[مرگ]] بستند و سرهای مطهرشان نزد [[فاجران]] برده شد؟". | مگر برادرانی که در صِفینْ خونهایشان ریخت و امروز زنده نیستند زیان کردند تا غصهها بخورند و تیرهها بنوشند؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، [[خدا]] را [[دیدار]] کردند. [[پروردگار]] هم [[پاداش]] کاملشان را داد و پس از بیمشان، در سرای ایمنی جایشان داد. کجایند برادرانم، آنان که به راه افتادند و راه [[حق]] پیمودند؟! [[عمار]] کجاست؟ ابن تَیهان کجاست؟ [[ذوالشهادتین]] کجاست؟<ref>برای اطلاع از شرح احوال یاران امام {{ع}}، ر. ک: دانشنامه امیر المؤمنین {{ع}}، ج ۱۳ (بخش شانزدهم: یاران و کارگزاران امام علی {{ع}}).</ref> کجایند همانندهای آنان، برادرانی که [[پیمان]] [[مرگ]] بستند و سرهای مطهرشان نزد [[فاجران]] برده شد؟". | ||
نوف گوید: [[امام]]{{ع}} پس از این سخنْ دست خود را بر [[محاسن]] خویش زد و بسیار گریست و سپس فرمود: "دریغا بر آن برادرانی که [[قرآن]] را [[تلاوت]] و آن را [[استوار]] کردند، در واجبهای قرآن [[اندیشه]] کردند و آنها را برپا داشتند، [[سنت]] را زنده کردند و [[بدعت]] را میراندند، به [[جهاد]] فراخوانده شدند و پاسخ دادند و به [[رهبر]] [[اعتماد]] کردند و از وی [[پیروی]] نمودند". سپس با صدای بلند ندا داد: "[[بندگان خدا]]، [[نبرد]]! [[نبرد]]! [[آگاه]] باشید، من همین امروز [[لشکر]] میآرایم. هر که میخواهد به سوی [[خدا]] بکوچد، پس برون آید!". | نوف گوید: [[امام]] {{ع}} پس از این سخنْ دست خود را بر [[محاسن]] خویش زد و بسیار گریست و سپس فرمود: "دریغا بر آن برادرانی که [[قرآن]] را [[تلاوت]] و آن را [[استوار]] کردند، در واجبهای قرآن [[اندیشه]] کردند و آنها را برپا داشتند، [[سنت]] را زنده کردند و [[بدعت]] را میراندند، به [[جهاد]] فراخوانده شدند و پاسخ دادند و به [[رهبر]] [[اعتماد]] کردند و از وی [[پیروی]] نمودند". سپس با صدای بلند ندا داد: "[[بندگان خدا]]، [[نبرد]]! [[نبرد]]! [[آگاه]] باشید، من همین امروز [[لشکر]] میآرایم. هر که میخواهد به سوی [[خدا]] بکوچد، پس برون آید!". | ||
نوف گوید: برای [[حسین]]{{ع}} پرچمی برای [[فرماندهی]] ده هزار نفر بست، [[قیس]] بن سعد را هم با ده هزار نفر [[تجهیز]] کرد، [[ابو ایوب انصاری]] را هم سرکرده ده هزار نفر ساخت و برای دیگران هم تعدادی دیگر فراهم آورد، در حالی که میخواست به [[صفین]] برگردد. هنوز [[جمعه]] نشده بود که [[ابن ملجم]] [[ملعون]] بر وی ضربت زد، لشکرها برگشتند و ما همچون گوسفندانی شدیم که چوپانشان را گم کرده باشند و گرگها از هر سو آنها را برُبایند!<ref>نهج البلاغة، {{متن حدیث|رُوِی عَن نَوفِ البِکالِی قالَ: خَطَبَنا بِهذِهِ الخُطبَةِ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِی{{ع}} بِالکوفَةِ وهُوَ قائِمٌ عَلی حِجارَةٍ نَصَبَها لَهُ جَعدَةُ بنُ هُبَیرَةَ المَخزومِی، وعَلَیهِ مِدرَعَةٌ مِن صوفٍ وحَمائِلُ سَیفِهِ لیفٌ، وفی رِجلَیهِ نَعلانِ مِن لیفٍ، وکأَن جَبینَهُ ثَفِنَةُ بَعیرٍ. فَقالَ{{ع}}: الحَمدُ للهِ الذی إلَیهِ مَصائِرُ الخَلقِ، وعَواقِبُ الأَمرِ. نَحمَدُهُ عَلی عَظیمِ إحسانِهِ ونَیرِ بُرهانِهِ، ونَوامی فَضلِهِ وَامتِنانِهِ، حَمداً یکونُ لِحَقهِ قَضاءً، ولِشُکرِهِ أداءً، وإلی ثَوابِهِ مُقَرباً، ولِحُسنِ مَزیدِهِ موجِباً. ونَستَعینُ بِهِ استِعانَةَ راجٍ لِفَضلِهِ، مُؤَملٍ لِنَفعِهِ، واثِقٍ بِدَفعِهِ، مُعتَرِفٍ لَهُ بِالطولِ، مُذعِنٍ لَهُ بِالعَمَلِ وَالقَولِ. ونُؤمِنُ بِهِ إیمانَ مَن رَجاهُ موقِناً، وأنابَ إلَیهِ مُؤمِناً، وخَنَعَ لَهُ مُذعِناً، وأخلَصَ لَهُ مُوَحداً، وعَظمَهُ مُمَجداً، ولاذَ بِهِ راغِباً مُجتَهِداً. لَم یولَد سُبحانَهُ فَیکونَ فِی العِز مُشارَکاً، ولَم یلِد فَیکونَ مَوروثاً هالِکاً. ولَم یتَقَدمهُ وَقتٌ ولا زَمانٌ. ولَم یتَعاوَرهُ زِیادَةٌ ولا نُقصانٌ، بَل ظَهَرَ لِلعقُولِ بِما أرانا مِن عَلاماتِ التدبیرِ المُتقَنِ وَالقَضاءِ المُبرَمِ. فَمِن شَواهِدِ خَلقِهِ خَلقُ السمواتِ مُوَطداتٍ بِلا عَمَدٍ، قائِماتٍ بِلا سَنَدٍ. دَعاهُن فَأَجَبنَ طائِعاتٍ مُذعِناتٍ، غَیرَ مُتَلَکئاتٍ ولا مُبطِئاتٍ. ولَولا إقرارُهُن لَهُ بِالربوبِیةِ وإذعانُهُن بِالطواعِیةِ لَما جَعَلَهُن مَوضِعاً لِعَرشِهِ، ولا مَسکناً لِمَلائِکتِهِ، ولا مَصعَداً لِلکلِمِ الطیبِ وَالعَمَلِ الصالِحِ مِن خَلقِهِ. جَعَلَ نُجومَها أعلاماً یستَدِل بِهَا الحَیرانُ فی مُختَلِفِ فِجاجِ الأَقطارِ. لَم یمنَع ضَوءَ نورِهَا ادلِهمامُ سُجُفِ اللیلِ المُظلِمِ. ولَا استَطاعَت جَلابیبُ سَوادِ الحَنادِسِ أن تَرُد ما شاعَ فِی السمواتِ مِن تَلَألُؤِ نورِ القَمَرِ. فَسُبحانَ مَن لا یخفی عَلَیهِ سَوادُ غَسَقٍ داجٍ ولا لَیلٍ ساجٍ فی بِقاعِ الأَرَضینَ المُتَطَأطِئاتِ، ولا فی یفاعِ السفعِ المُتَجاوِراتِ. وما یتَجَلجَلُ بِهِ الرعدُ فی افُقِ السماءِ، وما تَلاشَت عَنهُ بُروقُ الغَمامِ، وما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ تُزیلُها عَن مَسقَطِها عَواصِفُ الأَنواءِ وَانهِطالُ السماءِ، ویعلَمُ مَسقَطَ القَطرَةِ ومَقَرها، ومَسحَبَ الذرةِ ومَجَرها، وما یکفِی البَعوضَةَ مِن قوتِها، وما تَحمِلُ الانثی فی بَطنِها. الحَمدُ للهِ الکائِنِ قَبلَ أن یکونَ کرسِی أو عَرشٌ، أو سَماءٌ أو أرضٌ أو جان أو إنسٌ، لا یدرَک بِوَهمٍ، ولا یقَدرُ بِفَهمٍ. ولا یشغَلُهُ سائِلٌ، ولا ینقُصُهُ نائِلٌ، ولا ینظُرُ بِعَینٍ، ولا یحَد بِأَینٍ. ولا یوصَفُ بِالأَزواجِ، ولا یخلَقُ بِعِلاجٍ. ولا یدرَک بِالحَواس. ولا یقاسُ بِالناسِ. الذی کلمَ موسی تَکلیماً، وأراهُ مِن آیاتِهِ عَظیماً. بِلا جَوارِحِ ولا أدَواتٍ، ولا نُطقٍ ولا لَهَواتٍ. بَل إن کنتَ صادِقاً أیهَا المُتَکلفُ لِوَصفِ رَبک فَصِف جَبرائیلَ ومیکائیلَ وجُنودَ المَلائِکةِ المُقَربینَ فی حُجُراتِ القُدُسِ مُرجَحِنینَ، مُتَوَلهَةً عُقولُهُم أن یحُدوا أحسَنَ الخالِقینَ. فَإِنما یدرَک بِالصفاتِ ذَوُو الهَیئاتِ وَالأَدَواتِ، ومَن ینقَضی إذا بَلَغَ أمَدَ حَدهِ بِالفَناءِ؛ فَلا إلهَ إلاهُوَ، أضاءَ بِنورِهِ کل ظَلامٍ، وأظلَمَ بِظُلمَتِهِ کل نورٍ. اوصیکم عِبادَ اللهِ بِتَقوَی اللهِ الذی ألبَسَکمُ الریاشَ وأسبَغَ عَلَیکمُ المَعاشَ. ولَو أن أحَداً یجِدُ إلَی البَقاءِ سُلماً، أو إلی دَفعِ المَوتِ سَبیلًا، لَکانَ ذلِک سُلَیمانُ بنُ داوُدَ{{ع}} الذی سُخرَ لَهُ مُلک الجِن وَالإِنسِ مَعَ النبُوةِ وعَظیمِ الزلفَةِ، فَلَما استَوفی طُعمَتَهُ، وَاستَکمَلَ مُدتَهُ، رَمَتهُ قِسِی الفَناءِ بِنِبالِ المَوتِ، وأصبَحَتِ الدیارُ مِنهُ خالِیةً، وَالمَساکنُ مُعَطلَةً، ووَرِثَها قَومٌ آخَرونَ، وإن لَکم فِی القُرونِ السالِفَةِ لَعِبرَةً! أینَ العَمالِقَةُ وأبناءُ العَمالِقَةِ! أینَ الفَراعِنَةُ وأبناءُ الفَراعِنَةِ! أینَ أصحابُ مَدائِنِ الرس الذینَ قَتَلُوا النبِیینَ، وأطفَؤوا سُنَنَ المُرسَلینَ، وأحیوا سُنَنَ الجَبارینَ! وأینَ الذینَ ساروا بِالجُیوشِ وهَزَموا بِالالوفِ. وعَسکرُوا العَساکرَ ومَدنُوا المَدائِنَ. ومِنها: قَد لَبِسَ لِلحِکمَةِ جُنتَها، وأخَذَها بِجَمیعِ أدَبِها مِنَ الإِقبالِ عَلَیها، وَالمَعرِفَةِ بِها، وَالتفَرغِ لَها؛ فَهِی عِندَ نَفسِهِ ضالتُهُ التی یطلُبُها، وحاجَتُهُ التی یسأَلُ عَنها؛ فَهُوَ مُغتَرِبٌ إذَا اغتَرَبَ الإِسلامُ، وضَرَبَ بِعَسیبِ ذَنَبِهِ، وألصَقَ الأَرضَ بِجِرانِهِ. بَقِیةٌ مِن بَقایا حُجتِهِ، خَلیفَةٌ مِن خَلائِفِ أنبِیائِهِ. ثُم قالَ{{ع}}: أیهَا الناسُ! إنی قَد بَثَثتُ لَکمُ المَواعِظَ التی وَعَظَ الأَنبِیاءُ بِها امَمَهُم، وأدیتُ إلَیکم ما أدتِ الأَوصِیاءُ إلی مَن بَعدَهُم، وأدبتُکم بِسَوطی فَلَم تَستَقیموا. وحَدَوتُکم بِالزواجِرِ فَلَم تَستَوسِقوا. للهِ أنتُم! أ تَتَوَقعونَ إماماً غَیری یطَأُ بِکمُ الطریقَ، ویرشِدُکمُ السبیلَ؟ ألا إنهُ قَد أدبَرَ مِنَ الدنیا ما کانَ مُقبِلًا، وأقبَلَ مِنها ما کانَ مُدبِراً، وأزمَعَ الترحالَ عِبادُ اللهِ الأَخیارُ، وباعوا قَلیلًا مَن الدنیا لا یبقی بِکثیرٍ مِنَ الآخِرَةِ لا یفنی. ما ضَر إخوانَنَا الذینَ سُفِکت دِماؤُهُم وهُم بِصِفینَ ألا یکونُوا الیومَ أحیاءً؟ یسیغونَ الغُصَصَ ویشرَبونَ الرنقَ. قَد- وَاللهِ- لَقُوا اللهَ فَوَفاهُم اجورَهُم، وأحَلهُم دارَ الأَمنِ بَعدَ خَوفِهِم. أینَ إخوانِی الذینَ رَکبُوا الطریقَ ومَضَوا عَلَی الحَق؟ أینَ عَمارٌ؟ وأینَ ابنُ التیهانِ؟ وأینَ ذُو الشهادَتَینِ؟ وأینَ نُظَراؤُهُم مِن إخوانِهِمُ الذینَ تَعاقَدوا عَلَی المَنِیةِ، وابرِدَ بِرُؤوسِهِم إلَی الفَجَرَةِ. قالَ: ثُم ضَرَبَ بِیدِهِ عَلی لِحیتِهِ الشریفَةِ الکریمَةِ فَأَطالَ البُکاءَ، ثُم قالَ{{ع}}: أوهِ عَلی إخوانِی الذینَ تَلَوُا القُرآنَ فَأَحکموهُ، وتَدَبرُوا الفَرضَ فَأَقاموهُ، أحیوُا السنةَ وأماتُوا البِدعَةَ. دُعُوا لِلجِهادِ فَأَجابوا، ووَثِقوا بِالقائِدِ فَاتبَعوهُ. ثُم نادی بِأعلی صَوتِهِ: الجِهادَ الجِهادَ عِبادَ اللهِ! ألا وإنی مُعَسکرٌ فی یومی هذا؛ فَمَن أرادَ الرواحَ إلَی اللهِ فَلیخرُج! قالَ نَوفٌ: وعَقَدَ لِلحُسَینِ{{ع}} فی عَشَرَةِ آلافٍ، ولِقَیسِ بنِ سَعدٍ فی عَشَرَةِ آلافٍ، ولِأَبی أیوبٍ الأَنصارِی فی عَشَرَةِ آلافٍ، ولِغَیرِهِم عَلی أعدادٍ اخَرَ وهُوَ یریدُ الرجعَةَ إلی صِفینَ، فَما دارَتِ الجُمُعَةُ حَتی ضَرَبَهُ المَلعونُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللهُ، فَتَراجَعَتِ العَساکرُ، فَکنا کأَغنامٍ فَقَدَت راعیها تَخَتطِفُهَا الذئابُ مِن کل مَکانٍ}} (نهج البلاغة، خطبه ۱۸۲).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۵۳-۵۵۹.</ref>. | نوف گوید: برای [[حسین]] {{ع}} پرچمی برای [[فرماندهی]] ده هزار نفر بست، [[قیس]] بن سعد را هم با ده هزار نفر [[تجهیز]] کرد، [[ابو ایوب انصاری]] را هم سرکرده ده هزار نفر ساخت و برای دیگران هم تعدادی دیگر فراهم آورد، در حالی که میخواست به [[صفین]] برگردد. هنوز [[جمعه]] نشده بود که [[ابن ملجم]] [[ملعون]] بر وی ضربت زد، لشکرها برگشتند و ما همچون گوسفندانی شدیم که چوپانشان را گم کرده باشند و گرگها از هر سو آنها را برُبایند!<ref>نهج البلاغة، {{متن حدیث|رُوِی عَن نَوفِ البِکالِی قالَ: خَطَبَنا بِهذِهِ الخُطبَةِ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِی {{ع}} بِالکوفَةِ وهُوَ قائِمٌ عَلی حِجارَةٍ نَصَبَها لَهُ جَعدَةُ بنُ هُبَیرَةَ المَخزومِی، وعَلَیهِ مِدرَعَةٌ مِن صوفٍ وحَمائِلُ سَیفِهِ لیفٌ، وفی رِجلَیهِ نَعلانِ مِن لیفٍ، وکأَن جَبینَهُ ثَفِنَةُ بَعیرٍ. فَقالَ {{ع}}: الحَمدُ للهِ الذی إلَیهِ مَصائِرُ الخَلقِ، وعَواقِبُ الأَمرِ. نَحمَدُهُ عَلی عَظیمِ إحسانِهِ ونَیرِ بُرهانِهِ، ونَوامی فَضلِهِ وَامتِنانِهِ، حَمداً یکونُ لِحَقهِ قَضاءً، ولِشُکرِهِ أداءً، وإلی ثَوابِهِ مُقَرباً، ولِحُسنِ مَزیدِهِ موجِباً. ونَستَعینُ بِهِ استِعانَةَ راجٍ لِفَضلِهِ، مُؤَملٍ لِنَفعِهِ، واثِقٍ بِدَفعِهِ، مُعتَرِفٍ لَهُ بِالطولِ، مُذعِنٍ لَهُ بِالعَمَلِ وَالقَولِ. ونُؤمِنُ بِهِ إیمانَ مَن رَجاهُ موقِناً، وأنابَ إلَیهِ مُؤمِناً، وخَنَعَ لَهُ مُذعِناً، وأخلَصَ لَهُ مُوَحداً، وعَظمَهُ مُمَجداً، ولاذَ بِهِ راغِباً مُجتَهِداً. لَم یولَد سُبحانَهُ فَیکونَ فِی العِز مُشارَکاً، ولَم یلِد فَیکونَ مَوروثاً هالِکاً. ولَم یتَقَدمهُ وَقتٌ ولا زَمانٌ. ولَم یتَعاوَرهُ زِیادَةٌ ولا نُقصانٌ، بَل ظَهَرَ لِلعقُولِ بِما أرانا مِن عَلاماتِ التدبیرِ المُتقَنِ وَالقَضاءِ المُبرَمِ. فَمِن شَواهِدِ خَلقِهِ خَلقُ السمواتِ مُوَطداتٍ بِلا عَمَدٍ، قائِماتٍ بِلا سَنَدٍ. دَعاهُن فَأَجَبنَ طائِعاتٍ مُذعِناتٍ، غَیرَ مُتَلَکئاتٍ ولا مُبطِئاتٍ. ولَولا إقرارُهُن لَهُ بِالربوبِیةِ وإذعانُهُن بِالطواعِیةِ لَما جَعَلَهُن مَوضِعاً لِعَرشِهِ، ولا مَسکناً لِمَلائِکتِهِ، ولا مَصعَداً لِلکلِمِ الطیبِ وَالعَمَلِ الصالِحِ مِن خَلقِهِ. جَعَلَ نُجومَها أعلاماً یستَدِل بِهَا الحَیرانُ فی مُختَلِفِ فِجاجِ الأَقطارِ. لَم یمنَع ضَوءَ نورِهَا ادلِهمامُ سُجُفِ اللیلِ المُظلِمِ. ولَا استَطاعَت جَلابیبُ سَوادِ الحَنادِسِ أن تَرُد ما شاعَ فِی السمواتِ مِن تَلَألُؤِ نورِ القَمَرِ. فَسُبحانَ مَن لا یخفی عَلَیهِ سَوادُ غَسَقٍ داجٍ ولا لَیلٍ ساجٍ فی بِقاعِ الأَرَضینَ المُتَطَأطِئاتِ، ولا فی یفاعِ السفعِ المُتَجاوِراتِ. وما یتَجَلجَلُ بِهِ الرعدُ فی افُقِ السماءِ، وما تَلاشَت عَنهُ بُروقُ الغَمامِ، وما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ تُزیلُها عَن مَسقَطِها عَواصِفُ الأَنواءِ وَانهِطالُ السماءِ، ویعلَمُ مَسقَطَ القَطرَةِ ومَقَرها، ومَسحَبَ الذرةِ ومَجَرها، وما یکفِی البَعوضَةَ مِن قوتِها، وما تَحمِلُ الانثی فی بَطنِها. الحَمدُ للهِ الکائِنِ قَبلَ أن یکونَ کرسِی أو عَرشٌ، أو سَماءٌ أو أرضٌ أو جان أو إنسٌ، لا یدرَک بِوَهمٍ، ولا یقَدرُ بِفَهمٍ. ولا یشغَلُهُ سائِلٌ، ولا ینقُصُهُ نائِلٌ، ولا ینظُرُ بِعَینٍ، ولا یحَد بِأَینٍ. ولا یوصَفُ بِالأَزواجِ، ولا یخلَقُ بِعِلاجٍ. ولا یدرَک بِالحَواس. ولا یقاسُ بِالناسِ. الذی کلمَ موسی تَکلیماً، وأراهُ مِن آیاتِهِ عَظیماً. بِلا جَوارِحِ ولا أدَواتٍ، ولا نُطقٍ ولا لَهَواتٍ. بَل إن کنتَ صادِقاً أیهَا المُتَکلفُ لِوَصفِ رَبک فَصِف جَبرائیلَ ومیکائیلَ وجُنودَ المَلائِکةِ المُقَربینَ فی حُجُراتِ القُدُسِ مُرجَحِنینَ، مُتَوَلهَةً عُقولُهُم أن یحُدوا أحسَنَ الخالِقینَ. فَإِنما یدرَک بِالصفاتِ ذَوُو الهَیئاتِ وَالأَدَواتِ، ومَن ینقَضی إذا بَلَغَ أمَدَ حَدهِ بِالفَناءِ؛ فَلا إلهَ إلاهُوَ، أضاءَ بِنورِهِ کل ظَلامٍ، وأظلَمَ بِظُلمَتِهِ کل نورٍ. اوصیکم عِبادَ اللهِ بِتَقوَی اللهِ الذی ألبَسَکمُ الریاشَ وأسبَغَ عَلَیکمُ المَعاشَ. ولَو أن أحَداً یجِدُ إلَی البَقاءِ سُلماً، أو إلی دَفعِ المَوتِ سَبیلًا، لَکانَ ذلِک سُلَیمانُ بنُ داوُدَ {{ع}} الذی سُخرَ لَهُ مُلک الجِن وَالإِنسِ مَعَ النبُوةِ وعَظیمِ الزلفَةِ، فَلَما استَوفی طُعمَتَهُ، وَاستَکمَلَ مُدتَهُ، رَمَتهُ قِسِی الفَناءِ بِنِبالِ المَوتِ، وأصبَحَتِ الدیارُ مِنهُ خالِیةً، وَالمَساکنُ مُعَطلَةً، ووَرِثَها قَومٌ آخَرونَ، وإن لَکم فِی القُرونِ السالِفَةِ لَعِبرَةً! أینَ العَمالِقَةُ وأبناءُ العَمالِقَةِ! أینَ الفَراعِنَةُ وأبناءُ الفَراعِنَةِ! أینَ أصحابُ مَدائِنِ الرس الذینَ قَتَلُوا النبِیینَ، وأطفَؤوا سُنَنَ المُرسَلینَ، وأحیوا سُنَنَ الجَبارینَ! وأینَ الذینَ ساروا بِالجُیوشِ وهَزَموا بِالالوفِ. وعَسکرُوا العَساکرَ ومَدنُوا المَدائِنَ. ومِنها: قَد لَبِسَ لِلحِکمَةِ جُنتَها، وأخَذَها بِجَمیعِ أدَبِها مِنَ الإِقبالِ عَلَیها، وَالمَعرِفَةِ بِها، وَالتفَرغِ لَها؛ فَهِی عِندَ نَفسِهِ ضالتُهُ التی یطلُبُها، وحاجَتُهُ التی یسأَلُ عَنها؛ فَهُوَ مُغتَرِبٌ إذَا اغتَرَبَ الإِسلامُ، وضَرَبَ بِعَسیبِ ذَنَبِهِ، وألصَقَ الأَرضَ بِجِرانِهِ. بَقِیةٌ مِن بَقایا حُجتِهِ، خَلیفَةٌ مِن خَلائِفِ أنبِیائِهِ. ثُم قالَ {{ع}}: أیهَا الناسُ! إنی قَد بَثَثتُ لَکمُ المَواعِظَ التی وَعَظَ الأَنبِیاءُ بِها امَمَهُم، وأدیتُ إلَیکم ما أدتِ الأَوصِیاءُ إلی مَن بَعدَهُم، وأدبتُکم بِسَوطی فَلَم تَستَقیموا. وحَدَوتُکم بِالزواجِرِ فَلَم تَستَوسِقوا. للهِ أنتُم! أ تَتَوَقعونَ إماماً غَیری یطَأُ بِکمُ الطریقَ، ویرشِدُکمُ السبیلَ؟ ألا إنهُ قَد أدبَرَ مِنَ الدنیا ما کانَ مُقبِلًا، وأقبَلَ مِنها ما کانَ مُدبِراً، وأزمَعَ الترحالَ عِبادُ اللهِ الأَخیارُ، وباعوا قَلیلًا مَن الدنیا لا یبقی بِکثیرٍ مِنَ الآخِرَةِ لا یفنی. ما ضَر إخوانَنَا الذینَ سُفِکت دِماؤُهُم وهُم بِصِفینَ ألا یکونُوا الیومَ أحیاءً؟ یسیغونَ الغُصَصَ ویشرَبونَ الرنقَ. قَد- وَاللهِ- لَقُوا اللهَ فَوَفاهُم اجورَهُم، وأحَلهُم دارَ الأَمنِ بَعدَ خَوفِهِم. أینَ إخوانِی الذینَ رَکبُوا الطریقَ ومَضَوا عَلَی الحَق؟ أینَ عَمارٌ؟ وأینَ ابنُ التیهانِ؟ وأینَ ذُو الشهادَتَینِ؟ وأینَ نُظَراؤُهُم مِن إخوانِهِمُ الذینَ تَعاقَدوا عَلَی المَنِیةِ، وابرِدَ بِرُؤوسِهِم إلَی الفَجَرَةِ. قالَ: ثُم ضَرَبَ بِیدِهِ عَلی لِحیتِهِ الشریفَةِ الکریمَةِ فَأَطالَ البُکاءَ، ثُم قالَ {{ع}}: أوهِ عَلی إخوانِی الذینَ تَلَوُا القُرآنَ فَأَحکموهُ، وتَدَبرُوا الفَرضَ فَأَقاموهُ، أحیوُا السنةَ وأماتُوا البِدعَةَ. دُعُوا لِلجِهادِ فَأَجابوا، ووَثِقوا بِالقائِدِ فَاتبَعوهُ. ثُم نادی بِأعلی صَوتِهِ: الجِهادَ الجِهادَ عِبادَ اللهِ! ألا وإنی مُعَسکرٌ فی یومی هذا؛ فَمَن أرادَ الرواحَ إلَی اللهِ فَلیخرُج! قالَ نَوفٌ: وعَقَدَ لِلحُسَینِ {{ع}} فی عَشَرَةِ آلافٍ، ولِقَیسِ بنِ سَعدٍ فی عَشَرَةِ آلافٍ، ولِأَبی أیوبٍ الأَنصارِی فی عَشَرَةِ آلافٍ، ولِغَیرِهِم عَلی أعدادٍ اخَرَ وهُوَ یریدُ الرجعَةَ إلی صِفینَ، فَما دارَتِ الجُمُعَةُ حَتی ضَرَبَهُ المَلعونُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللهُ، فَتَراجَعَتِ العَساکرُ، فَکنا کأَغنامٍ فَقَدَت راعیها تَخَتطِفُهَا الذئابُ مِن کل مَکانٍ}} (نهج البلاغة، خطبه ۱۸۲).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۵۳-۵۵۹.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | |||
{{مدخل امام علی}} | {{مدخل امام علی}} | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
{{امام علی}} | {{امام علی}} | ||
[[رده: | [[رده:امام علی]] | ||
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] | [[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۴
مقدمه
نهج البلاغة: از نوف بکالی روایت است که این خطبه را امیر مؤمنان علی (ع) در کوفه ایراد کرد، در حالی که بر روی سنگی ایستاده بود که جعدة بن هبیره مخزومی برای او نهاد، بر تن او جُبهای پشمین بود و بند شمشیرش از پوست درخت خرما بود، در پاهایش نیز کفشی از لیف خرما بود و پیشانیاش نیز [از سجده بسیار] همچون پینه زانوی شتر. فرمود: "ستایشْ خدایی را که سرانجام مردم و فرجام کارها به سوی اوست. او را بر نیکی بزرگش، بر دلیلِ آشکارش، بر بخشش و منتش میستاییم؛ ستایشی که ادای حق او و شکر او باشد و به پاداشش نزدیک سازد و افزایش نعمتش را موجب شود. از او مدد میجوییم، مدد خواستن کسی که به عطای او امیدوار و به سودِ او آرزومند و به دفعِ او مطمئن و به بزرگواریاش معترف و با رفتار و گفتار، فرمانبردار اوست. و به او ایمان داریم، ایمان کسی که از روی یقین به او امید بسته و از روی ایمان، به او بازگشته و از روی پذیرش، در پیشگاه او خاضع است و موحدانه، کار را برای او خالص میسازد و سپاسمندانه بزرگش میدارد و با رغبت و تلاش، به او پناه میبرد.
خدای سبحان نه زاده شده، تا در عزت شریکی داشته باشد و نه زاده است، تا خود از بین رود و از او ارث برند، و نه وقت و زمان بر او پیشی جسته، و نه افزایش و کاستی بر او راه یافته است؛ بلکه با نشانههای تدبیر استوار و تقدیر حتمی که نشانمان داده، بر خِردها آشکار شده است. از نشانههای خلقت او، آفرینش آسمانهاست، که بیستون، استوار و برقرار است و بیتکیهگاه، پا برجاست. آنها را فرا خوانْد، فرمانبردار و پذیرا پاسخ دادند، بیتوقف و درنگ! اگر نبود که به پروردگاری او اقرار داشتند و به اطاعتش تسلیم، آسمانها را جایگاه عرش خود و قرارگاه فرشتگانش و فرازگاه سخن پاک و کار شایسته آفریدههایش قرار نمیداد. ستارگان آسمان را نشانههایی قرار داد، تا سرگشته راهها و درههای گوناگون، با آنها راه را بیابد. تاریکی پردههای شبتار، از نورافشانی آنها نمیتواند جلوگیری کند و پوششهای ظلمتِ شب دیجور، مانع درخشش فروغ ماه در آسمانها نیست. منزه است خدایی که بر او پوشیده نیست سیاهی شب تار و شبِ آرام گرفته در عمق درههای زمین و بلندیهای کوههای تیرهرنگِ بههم پیوسته و پیچیدن صدای غرش رعد در افق آسمان و آذرخشی که از ابرها برمیجهد و برگی که با وزش بادهای انواء[۱] و بارش باران از آسمان از درخت فرو میافتد. میداند که هر قطره کجا فرو میچکد و قرار میگیرد و مورچه خرد [دانه را] از کجا میکشد و به کجا میبرد و قُوت و خوراکی که پشه را کفایت میکند و آنچه در شکم ماده است، چیست.
ستایشْ خدایی را که پیش از آنکه کرسی و عرش و آسمان و زمین و جن و انس باشند، بوده است. نه با خیال، درک میشود، نه با فهم، به اندازه میآید، نه خواهندهای مشغولش میکند و نه بخششی از او میکاهد، نه با چشم مینگرد و نه با" کجا" محدود میشود، نه با همسان و جفت، توصیف میشود و نه با ابزار آفریده میشود و نه با حواسْ درک میشود و نه با مردمْ قیاس میشود؛ همو که با موسی (ع) سخن گفت و از نشانههای بزرگ خویش به او نشان داد، بیآن که از اندام و ابزار و نطق و زبانک بهره گیرد. ای آنکه در وصف خدا، خود را به رنج میافکنی! اگر راست میگویی، به توصیف جبرئیل و میکائیل و فرشتگان مقرب بپرداز که در سراپردههای قدس ساکناند و از توصیف خدا که برترین آفریدگار است، سرگشته و حیراناند؛ چرا که چیزهایی را میتوان وصف کرد که دارای شکلها و ابزارها باشند و چون سرآمدشان سرآید، نابود شوند. پس معبودی جز او نیست، با فروغش هر تاریکی را روشن ساخته و با ظلمتآفرینیاش هر نور را تاریک ساخته است. ای بندگان خدا! شما را به پروای از خدا سفارش میکنم؛ همو که بر شما جامه پوشاند و وسایل زندگیتان را فراهم ساخت. اگر کسی وسیلهای برای همیشه ماندن، یا راهی برای دور ساختن مرگ داشت، همانا سلیمان بن داوود بود که خداوند، همراه پیامبری و جایگاهی عظیم، بر جن و انسْ او را حکومت داده بود. چون روزی مقدرش را بر گرفت و مدتش سرآمد، کمانِ نیستی با تیرهای مرگ، او را هدف قرار داد و زمین از او تهی شد، خانهها خالی و رها ماند و به ارث به گروهی دیگر رسید. همانا برای شما در روزگاران گذشته عبرت است. عَمالقه و فرزندانشان کجایند؟[۲] فرعونها و فرعونزادگان کجایند؟ ساکنان شهرهای رَس کجایند؛ همانان که پیامبران را کشتند و سنتهای انبیا را خاموش ساختند و شیوه گردنکشان را زنده کردند؟ کجایند آنان که با لشکریان به هر سو میرفتند و هزاران را هزیمت میدادند؛ آنان که سپاهها به راه انداختند و شهرها ساختند؟". و در بخشی از این خطبه فرمود: "سپر حکمت را پوشیده و همه آداب آن- همچون روی آوردن به آن و شناختِ آن و خود را برای آن فارغ ساختن- را برگرفته است. پس حکمتْ نزد او، گمشده اوست که میجویدش و نیاز اوست که میخواهدش. او غریب است، آن گاه که اسلام غریب است و از ناتوانی [همچون شتری آزرده،] دُم خود را میجنباند و جلوی گردنش را بر زمین میچسباند. بازماندهای از بقایای حجت خداست و جانشینی از جانشینان پیامبران الهی". سپس فرمود: "ای مردم! من پندهایی را که پیامبران به امتهای خویش میدادند، برایتان گستردم و آنچه را جانشینان انبیا به انسانهای پس از خود میرساندند، بهشما رساندم. با تازیانه تأدیبم شما را ادب کردم، اما استوار نشدید و با بیم دادنها شما را به راه حق کشاندم، اما بر فرمانبرداری همراه نشدید. خدا خیرتان دهد! آیا پیشوایی جز من میخواهید که شما را بهراه آورد و راهنماییتان کند؟ آگاه باشید که آنچه از دنیا روی آورده بود، روی گردانده است و آنچه رویگردان بود، روی آورده است. بندگان خوب خدا، آهنگ کوچ کردند و دنیای ناپایدار اندک را به آخرتِ پاینده و فراوان فروختند. مگر برادرانی که در صِفینْ خونهایشان ریخت و امروز زنده نیستند زیان کردند تا غصهها بخورند و تیرهها بنوشند؟ به خدا سوگند، خدا را دیدار کردند. پروردگار هم پاداش کاملشان را داد و پس از بیمشان، در سرای ایمنی جایشان داد. کجایند برادرانم، آنان که به راه افتادند و راه حق پیمودند؟! عمار کجاست؟ ابن تَیهان کجاست؟ ذوالشهادتین کجاست؟[۳] کجایند همانندهای آنان، برادرانی که پیمان مرگ بستند و سرهای مطهرشان نزد فاجران برده شد؟". نوف گوید: امام (ع) پس از این سخنْ دست خود را بر محاسن خویش زد و بسیار گریست و سپس فرمود: "دریغا بر آن برادرانی که قرآن را تلاوت و آن را استوار کردند، در واجبهای قرآن اندیشه کردند و آنها را برپا داشتند، سنت را زنده کردند و بدعت را میراندند، به جهاد فراخوانده شدند و پاسخ دادند و به رهبر اعتماد کردند و از وی پیروی نمودند". سپس با صدای بلند ندا داد: "بندگان خدا، نبرد! نبرد! آگاه باشید، من همین امروز لشکر میآرایم. هر که میخواهد به سوی خدا بکوچد، پس برون آید!".
نوف گوید: برای حسین (ع) پرچمی برای فرماندهی ده هزار نفر بست، قیس بن سعد را هم با ده هزار نفر تجهیز کرد، ابو ایوب انصاری را هم سرکرده ده هزار نفر ساخت و برای دیگران هم تعدادی دیگر فراهم آورد، در حالی که میخواست به صفین برگردد. هنوز جمعه نشده بود که ابن ملجم ملعون بر وی ضربت زد، لشکرها برگشتند و ما همچون گوسفندانی شدیم که چوپانشان را گم کرده باشند و گرگها از هر سو آنها را برُبایند![۴][۵].
جستارهای وابسته
- آخرین خطبه امام علی
- شهادت آرزوی امام علی
- پدر امام علی
- از ذو قار تا بصره
- ازدواج امام علی
- امارت امام علی در حدیث
- امامت امام علی در حدیث
- انواع دانشهای امام علی
- انگیزههای دشمنی با امام علی
- ایثار امام علی در شب هجرت
- بازگشت خورشید برای امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ بدر
- بیعت با امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ تبوک
- ترور امام علی
- توطئه برای ترور امام علی
- جایگاه علمی امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ احد
- اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
- اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
- اقدامات امام علی در جنگ حنین
- خبر دادن پیامبر از شهادت علی
- خلافت امام علی در حدیث
- اقدامات امام علی در جنگ خندق
- اقدامات امام علی در جنگ خیبر
- داوریهای امام علی
- دشمنان امام علی
- دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
- دلایل تنهایی امام علی
- حب امام علی
- رویارویی امام علی با ناکثین
- زیانهای دشمنی با امام علی
- سیاستهای اجتماعی امام علی
- سیاستهای اداری امام علی
- سیاستهای اقتصادی امام علی
- سیاستهای امنیتی امام علی
- سیاستهای جنگی امام علی
- سیاستهای حکومتی امام علی
- سیاستهای فرهنگی امام علی
- سیاستهای قضایی امام علی
- سیمای امام علی
- شکست بتها توسط امام علی
- شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
- عصمت امام علی در حدیث
- علم امام علی در حدیث
- امام علی از زبان اهل بیت
- امام علی از زبان دشمنانش
- امام علی از زبان قرآن
- امام علی از زبان همسران پیامبر
- امام علی از زبان پیامبر
- امام علی از زبان یارانش
- امام علی از زبان یاران پیامبر
- امام علی از زبان خودش
- غلو در دوست داشتن امام علی
- اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
- فرزندان امام علی
- لقبهای امام علی
- مأموریت امام علی
- محبوبیت امام علی
- محدودیتهای امام علی در انتخاب کارگزاران
- هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
- نافرمانی سپاه امام علی
- نامهای امام علی
- نسب امام علی
- نیرنگهای دشمنان امام علی
- هدایت امام علی در حدیث
- وراثت امام علی در حدیث
- وصایت امام علی در حدیث
- ولادت امام علی
- ولایت امام علی در حدیث
- ویژگیهای اخلاقی امام علی
- ویژگیهای اعتقادی امام علی
- ویژگیهای امام علی
- ویژگیهای جنگی امام علی
- ویژگیهای دشمنان امام علی
- ویژگیهای دوستداران امام علی
- ویژگیهای سیاسی امام علی
- ویژگیهای عملی امام علی
- پذیرفته شدن دعاهای امام علی
- پرورش امام علی
- پس از شهادت امام علی
- پیشگویی امام علی
- کارگزاران امام علی
- کنیههای امام علی
- کینورزی به امام علی
- یاران امام علی
- یاری خواستن امام علی از کوفیان
- یومالدار
منابع
پانویس
- ↑ انواء، جمع نوء است که به دو معنا به کار میرود: یکی به معنای باران، و دیگری به معنای افول و ظهورستارگان. عرب بر این باور بودند که اگر ستارهای فرود آید و ستاره دیگری طلوع کند، حتماً بادهای شدیدی میوزد و باران از آسمان نازل میشود (ر. ک: مجمع البحرین، ج ۳، ص ۱۸۴۳ ماده «نوء»).
- ↑ عمالقه گروهی از فرزندان عملیق از نسل حضرت نوح بودند که در ناحیه یمن و حجاز حکومتداشتند. (م)
- ↑ برای اطلاع از شرح احوال یاران امام (ع)، ر. ک: دانشنامه امیر المؤمنین (ع)، ج ۱۳ (بخش شانزدهم: یاران و کارگزاران امام علی (ع)).
- ↑ نهج البلاغة، «رُوِی عَن نَوفِ البِکالِی قالَ: خَطَبَنا بِهذِهِ الخُطبَةِ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِی (ع) بِالکوفَةِ وهُوَ قائِمٌ عَلی حِجارَةٍ نَصَبَها لَهُ جَعدَةُ بنُ هُبَیرَةَ المَخزومِی، وعَلَیهِ مِدرَعَةٌ مِن صوفٍ وحَمائِلُ سَیفِهِ لیفٌ، وفی رِجلَیهِ نَعلانِ مِن لیفٍ، وکأَن جَبینَهُ ثَفِنَةُ بَعیرٍ. فَقالَ (ع): الحَمدُ للهِ الذی إلَیهِ مَصائِرُ الخَلقِ، وعَواقِبُ الأَمرِ. نَحمَدُهُ عَلی عَظیمِ إحسانِهِ ونَیرِ بُرهانِهِ، ونَوامی فَضلِهِ وَامتِنانِهِ، حَمداً یکونُ لِحَقهِ قَضاءً، ولِشُکرِهِ أداءً، وإلی ثَوابِهِ مُقَرباً، ولِحُسنِ مَزیدِهِ موجِباً. ونَستَعینُ بِهِ استِعانَةَ راجٍ لِفَضلِهِ، مُؤَملٍ لِنَفعِهِ، واثِقٍ بِدَفعِهِ، مُعتَرِفٍ لَهُ بِالطولِ، مُذعِنٍ لَهُ بِالعَمَلِ وَالقَولِ. ونُؤمِنُ بِهِ إیمانَ مَن رَجاهُ موقِناً، وأنابَ إلَیهِ مُؤمِناً، وخَنَعَ لَهُ مُذعِناً، وأخلَصَ لَهُ مُوَحداً، وعَظمَهُ مُمَجداً، ولاذَ بِهِ راغِباً مُجتَهِداً. لَم یولَد سُبحانَهُ فَیکونَ فِی العِز مُشارَکاً، ولَم یلِد فَیکونَ مَوروثاً هالِکاً. ولَم یتَقَدمهُ وَقتٌ ولا زَمانٌ. ولَم یتَعاوَرهُ زِیادَةٌ ولا نُقصانٌ، بَل ظَهَرَ لِلعقُولِ بِما أرانا مِن عَلاماتِ التدبیرِ المُتقَنِ وَالقَضاءِ المُبرَمِ. فَمِن شَواهِدِ خَلقِهِ خَلقُ السمواتِ مُوَطداتٍ بِلا عَمَدٍ، قائِماتٍ بِلا سَنَدٍ. دَعاهُن فَأَجَبنَ طائِعاتٍ مُذعِناتٍ، غَیرَ مُتَلَکئاتٍ ولا مُبطِئاتٍ. ولَولا إقرارُهُن لَهُ بِالربوبِیةِ وإذعانُهُن بِالطواعِیةِ لَما جَعَلَهُن مَوضِعاً لِعَرشِهِ، ولا مَسکناً لِمَلائِکتِهِ، ولا مَصعَداً لِلکلِمِ الطیبِ وَالعَمَلِ الصالِحِ مِن خَلقِهِ. جَعَلَ نُجومَها أعلاماً یستَدِل بِهَا الحَیرانُ فی مُختَلِفِ فِجاجِ الأَقطارِ. لَم یمنَع ضَوءَ نورِهَا ادلِهمامُ سُجُفِ اللیلِ المُظلِمِ. ولَا استَطاعَت جَلابیبُ سَوادِ الحَنادِسِ أن تَرُد ما شاعَ فِی السمواتِ مِن تَلَألُؤِ نورِ القَمَرِ. فَسُبحانَ مَن لا یخفی عَلَیهِ سَوادُ غَسَقٍ داجٍ ولا لَیلٍ ساجٍ فی بِقاعِ الأَرَضینَ المُتَطَأطِئاتِ، ولا فی یفاعِ السفعِ المُتَجاوِراتِ. وما یتَجَلجَلُ بِهِ الرعدُ فی افُقِ السماءِ، وما تَلاشَت عَنهُ بُروقُ الغَمامِ، وما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ تُزیلُها عَن مَسقَطِها عَواصِفُ الأَنواءِ وَانهِطالُ السماءِ، ویعلَمُ مَسقَطَ القَطرَةِ ومَقَرها، ومَسحَبَ الذرةِ ومَجَرها، وما یکفِی البَعوضَةَ مِن قوتِها، وما تَحمِلُ الانثی فی بَطنِها. الحَمدُ للهِ الکائِنِ قَبلَ أن یکونَ کرسِی أو عَرشٌ، أو سَماءٌ أو أرضٌ أو جان أو إنسٌ، لا یدرَک بِوَهمٍ، ولا یقَدرُ بِفَهمٍ. ولا یشغَلُهُ سائِلٌ، ولا ینقُصُهُ نائِلٌ، ولا ینظُرُ بِعَینٍ، ولا یحَد بِأَینٍ. ولا یوصَفُ بِالأَزواجِ، ولا یخلَقُ بِعِلاجٍ. ولا یدرَک بِالحَواس. ولا یقاسُ بِالناسِ. الذی کلمَ موسی تَکلیماً، وأراهُ مِن آیاتِهِ عَظیماً. بِلا جَوارِحِ ولا أدَواتٍ، ولا نُطقٍ ولا لَهَواتٍ. بَل إن کنتَ صادِقاً أیهَا المُتَکلفُ لِوَصفِ رَبک فَصِف جَبرائیلَ ومیکائیلَ وجُنودَ المَلائِکةِ المُقَربینَ فی حُجُراتِ القُدُسِ مُرجَحِنینَ، مُتَوَلهَةً عُقولُهُم أن یحُدوا أحسَنَ الخالِقینَ. فَإِنما یدرَک بِالصفاتِ ذَوُو الهَیئاتِ وَالأَدَواتِ، ومَن ینقَضی إذا بَلَغَ أمَدَ حَدهِ بِالفَناءِ؛ فَلا إلهَ إلاهُوَ، أضاءَ بِنورِهِ کل ظَلامٍ، وأظلَمَ بِظُلمَتِهِ کل نورٍ. اوصیکم عِبادَ اللهِ بِتَقوَی اللهِ الذی ألبَسَکمُ الریاشَ وأسبَغَ عَلَیکمُ المَعاشَ. ولَو أن أحَداً یجِدُ إلَی البَقاءِ سُلماً، أو إلی دَفعِ المَوتِ سَبیلًا، لَکانَ ذلِک سُلَیمانُ بنُ داوُدَ (ع) الذی سُخرَ لَهُ مُلک الجِن وَالإِنسِ مَعَ النبُوةِ وعَظیمِ الزلفَةِ، فَلَما استَوفی طُعمَتَهُ، وَاستَکمَلَ مُدتَهُ، رَمَتهُ قِسِی الفَناءِ بِنِبالِ المَوتِ، وأصبَحَتِ الدیارُ مِنهُ خالِیةً، وَالمَساکنُ مُعَطلَةً، ووَرِثَها قَومٌ آخَرونَ، وإن لَکم فِی القُرونِ السالِفَةِ لَعِبرَةً! أینَ العَمالِقَةُ وأبناءُ العَمالِقَةِ! أینَ الفَراعِنَةُ وأبناءُ الفَراعِنَةِ! أینَ أصحابُ مَدائِنِ الرس الذینَ قَتَلُوا النبِیینَ، وأطفَؤوا سُنَنَ المُرسَلینَ، وأحیوا سُنَنَ الجَبارینَ! وأینَ الذینَ ساروا بِالجُیوشِ وهَزَموا بِالالوفِ. وعَسکرُوا العَساکرَ ومَدنُوا المَدائِنَ. ومِنها: قَد لَبِسَ لِلحِکمَةِ جُنتَها، وأخَذَها بِجَمیعِ أدَبِها مِنَ الإِقبالِ عَلَیها، وَالمَعرِفَةِ بِها، وَالتفَرغِ لَها؛ فَهِی عِندَ نَفسِهِ ضالتُهُ التی یطلُبُها، وحاجَتُهُ التی یسأَلُ عَنها؛ فَهُوَ مُغتَرِبٌ إذَا اغتَرَبَ الإِسلامُ، وضَرَبَ بِعَسیبِ ذَنَبِهِ، وألصَقَ الأَرضَ بِجِرانِهِ. بَقِیةٌ مِن بَقایا حُجتِهِ، خَلیفَةٌ مِن خَلائِفِ أنبِیائِهِ. ثُم قالَ (ع): أیهَا الناسُ! إنی قَد بَثَثتُ لَکمُ المَواعِظَ التی وَعَظَ الأَنبِیاءُ بِها امَمَهُم، وأدیتُ إلَیکم ما أدتِ الأَوصِیاءُ إلی مَن بَعدَهُم، وأدبتُکم بِسَوطی فَلَم تَستَقیموا. وحَدَوتُکم بِالزواجِرِ فَلَم تَستَوسِقوا. للهِ أنتُم! أ تَتَوَقعونَ إماماً غَیری یطَأُ بِکمُ الطریقَ، ویرشِدُکمُ السبیلَ؟ ألا إنهُ قَد أدبَرَ مِنَ الدنیا ما کانَ مُقبِلًا، وأقبَلَ مِنها ما کانَ مُدبِراً، وأزمَعَ الترحالَ عِبادُ اللهِ الأَخیارُ، وباعوا قَلیلًا مَن الدنیا لا یبقی بِکثیرٍ مِنَ الآخِرَةِ لا یفنی. ما ضَر إخوانَنَا الذینَ سُفِکت دِماؤُهُم وهُم بِصِفینَ ألا یکونُوا الیومَ أحیاءً؟ یسیغونَ الغُصَصَ ویشرَبونَ الرنقَ. قَد- وَاللهِ- لَقُوا اللهَ فَوَفاهُم اجورَهُم، وأحَلهُم دارَ الأَمنِ بَعدَ خَوفِهِم. أینَ إخوانِی الذینَ رَکبُوا الطریقَ ومَضَوا عَلَی الحَق؟ أینَ عَمارٌ؟ وأینَ ابنُ التیهانِ؟ وأینَ ذُو الشهادَتَینِ؟ وأینَ نُظَراؤُهُم مِن إخوانِهِمُ الذینَ تَعاقَدوا عَلَی المَنِیةِ، وابرِدَ بِرُؤوسِهِم إلَی الفَجَرَةِ. قالَ: ثُم ضَرَبَ بِیدِهِ عَلی لِحیتِهِ الشریفَةِ الکریمَةِ فَأَطالَ البُکاءَ، ثُم قالَ (ع): أوهِ عَلی إخوانِی الذینَ تَلَوُا القُرآنَ فَأَحکموهُ، وتَدَبرُوا الفَرضَ فَأَقاموهُ، أحیوُا السنةَ وأماتُوا البِدعَةَ. دُعُوا لِلجِهادِ فَأَجابوا، ووَثِقوا بِالقائِدِ فَاتبَعوهُ. ثُم نادی بِأعلی صَوتِهِ: الجِهادَ الجِهادَ عِبادَ اللهِ! ألا وإنی مُعَسکرٌ فی یومی هذا؛ فَمَن أرادَ الرواحَ إلَی اللهِ فَلیخرُج! قالَ نَوفٌ: وعَقَدَ لِلحُسَینِ (ع) فی عَشَرَةِ آلافٍ، ولِقَیسِ بنِ سَعدٍ فی عَشَرَةِ آلافٍ، ولِأَبی أیوبٍ الأَنصارِی فی عَشَرَةِ آلافٍ، ولِغَیرِهِم عَلی أعدادٍ اخَرَ وهُوَ یریدُ الرجعَةَ إلی صِفینَ، فَما دارَتِ الجُمُعَةُ حَتی ضَرَبَهُ المَلعونُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللهُ، فَتَراجَعَتِ العَساکرُ، فَکنا کأَغنامٍ فَقَدَت راعیها تَخَتطِفُهَا الذئابُ مِن کل مَکانٍ» (نهج البلاغة، خطبه ۱۸۲).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۵۵۳-۵۵۹.