|
|
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| | | #تغییر_مسیر [[ابودجانه انصاری]] |
| {{امامت}}
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابودجانه انصاری در قرآن]] - [[ابودجانه انصاری در تراجم و رجال]] - [[ابودجانه انصاری در تاریخ اسلامی]] - [[ابودجانه انصاری در معارف مهدویت]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| نام وی سیماک و نام پدرش [[خرشة بن لوذان]] و به نظر برخی <ref>ابن عبدالبر، ج۲، ص۲۱۲.</ref> [[اوس بن لوذان]] و نام مادرش حَزمه دختر حَرمله بود. او از طرف [[پدر]] به بنو ساعده از تیرههای [[قبیله خزرج]] و از طرف [[مادر]] به بنوزعب از تیرههای [[قبیله]] [[بنوسُلیم بن منصور]]، [[نسب]] میبرد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref>. او با [[آمنه]] دختر [[عمرو بن أحبش]] از تیره بنوبهز از قبیله [[بنو سلیم بن منصور]]، [[ازدواج]] کرد و [[خالد]] از آنان به [[دنیا]] آمد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref>.
| |
| | |
| وقتی [[پیامبر خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] آمد، [[سعد بن عباده]] و [[ابودجانه]] از بنوساعده از ایشان [[دعوت]] کردند در قبیلهشان فرود آید و سُکنا گزیند<ref>ابن حبان، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. [[رسول خدا]] میان وی و [[عتبة بن غزوان]] [[پیمان برادری]] برقرار کرد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref>. ابودجانه از بزرگان [[انصار]]، [[شجاعان]] [[عرب]] و قهرمانان میدان [[نبرد]] بود. او در [[جنگهای رسول خدا]]{{صل}} شرکت فعال داشت و نام خود را در ردیف [[امام علی]]{{ع}}، [[حمزه]]، [[جعفر]] و [[زبیر]]، به عنوان یکی از المعروفون بالجهاد در [[سیره نبوی]] ثبت کرد<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۲۱۸؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۳۴۱.</ref>.
| |
| | |
| [[اسکافی]]<ref>اسکافی، ص۹۰۸۹.</ref> میگوید: هر یک از این چند نفر، در زمینهای مهارت داشتند. حمزه در حملهآوری بر [[دشمن]]، زبیر در سوارکاری و ابودجانه در [[شمشیر]] زنی ماهر بودند، ولی امام علی{{ع}} تنها فردی بود که به جمیع [[فنون]] [[جنگی]] آشنا و جامع همه ویژگیهای یک [[شخصیت]] نظامی بود. [[دفاع]] کنندگان از [[اسلام]] را چهار نفر نام بردهاند: امام علی{{ع}}، زبیر، ابودجانه و [[سلمان فارسی]]<ref>مفید، الاختصاص، ص۹۷.</ref>. ابودجانه، یکی از چهار نفری بود که با نشان رزم میجنگید. نشان وی، دستار قرمزی بود که بالای کلاه خودش بسته میشد<ref>واقدی، ج۱، ص۷۶ و ۸۳ و ج۲، ص۶۶۸.</ref>.
| |
| | |
| او نخست در سریه حمزه<ref>واقدی، ج۱، ص۹.</ref> و پس از آن در [[جنگ بدر]] شرکت کرد و به [[رویارویی]] [[عاصم بن ابی عوف]] رفت که [[قریش]] را بر [[ضد]] [[مسلمانان]] تحریک میکرد و او را کُشت. پس از او، با [[معبد بن وهب]] روبه رو شد و از او ضربه [[سختی]] خورد، ولی در نهایت وی را کُشت<ref>واقدی، ج۱، ص۸۶.</ref>. همچنین در این [[غزوه]]، [[ربیعة بن اسود]]<ref>واقدی، ج۱، ص۱۴۸.</ref>، [[ابو مسافع اشعری]] (حلیف بنومخزوم)<ref>ابن هشام، ج۲، ص۵۲۸؛ واقدی، ج۱، ص۱۵۰.</ref> و [[ابوالعاص بن قیس]]<ref>واقدی، ج۱، ص۱۵۲.</ref> به دست وی کشته شدند.
| |
| | |
| در [[جنگ احد]] وقتی [[سپاه مشرکان]] و [[مسلمانان]] برای [[نبرد]] آماده شدند، [[رسول خدا]]{{صل}} پس از سفارش به [[پایداری]]، [[دست]] به قبضه شمشیرش برد و آن را بالا آورد و فرمود: چه کسی با گرفتن این [[شمشیر]]، [[حق]] آن را ادا میکند؟ [[عمر]] و [[زبیر]] [[آمادگی]] خود را اعلام کردند، ولی [[پیامبر خدا]]{{صل}} را از آنان روی برگرداند. [[ابودجانه]] گفت: [[حق]] این شمشیر چیست؟ فرمود: آنقدر با آن بجنگی تا خمیده شود. ابودجانه آمادگی خود را اعلام کرد و [[حضرت]] او را برای [[پیکار]] با [[دشمن]] برگزید. او با شمشیر و نشان رزمش، متکبرانه میان صفوف به راه افتاد.
| |
| | |
| یکی از آن دو نفر و به نقل [[ابن اسحاق]]، زبیر از [[انتخاب]] وی ناراحت شد و به تعقیب حرکات ابودجانه در صحنه نبرد پرداخت. سرانجام، او را [[قهرمانی]] دید که شمشیرش در اثر [[حمله]] و ضربات خردکننده، کُند و همچون داسی خمیده شده بود<ref>واقدی، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. بنا بر نقل [[موسی بن عقبه]]، ابودجانه در [[أحد]] با [[شمشیر رسول خدا]]{{صل}} میجنگید<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۰۹.</ref> و به هنگام تحویل گرفتن شمشیر از رسول خدا{{صل}}، رجزی خواند که منابع<ref>ابن هشام، ج۳، ص۵۸۹؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref> با تفاوت اندکی آن را نقل کردهاند:{{عربی | "أنا الذي عاهدني خليلي بالشعب ذي السفح لدى الخليل ألا أقوم الدهر في الكيول أضرب بسيف الله والرسول"}}؛
| |
| | |
| [[خالد]] پسر ابودجانه [[روایت]] کرده است که رسول خدا{{صل}} در [[وصف]] متکبرانه [[راه رفتن]] ابودجانه در میدان نبرد فرمود: "[[خداوند]] اینگونه راه رفتن را جز در [[جنگ]]، دشمن میدارد"<ref>ابونعیم، ج۵، ص۱۴۳۷.</ref>. در [[روایت]] دیگری آمده است که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[حق]] [[شمشیر]] فرمود: "[[مسلمانی]] را نکشی و از کافری فرار نکنی". ذیل این روایت آمده است که [[ابودجانه]] در میدان [[نبرد]]، پیروزمندانه پیش میتاخت تا اینکه در دامنه [[کوه]] [[أحد]]، زنی را دید که در جمع [[زنان]] دف نواز، سرود نحن بنات الطارق را میخواند. او به قصد کشتن آن [[زن]] شمشیر کشید، ولی از کشتن وی خودداری کرد و در توجیه کارش گفت: [[شمشیر رسول خدا]]{{صل}} گرامیتر از آن است که زن (بییاوری) با آن کشته شود<ref>حاکم، ج۳، ص۲۳۱؛ میثمی، ج۶، ص۱۰۹.</ref>.
| |
| | |
| [[جعفر مرتضی عاملی]]<ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۶، ص۱۴۰-۱۴۲.</ref> اصل روایت [[برتری]] [[شخصیت]] نظامی ابودجانه را بر بسیاری از [[صحابه]] پذیرفته است، ولی در عین حال، نقدهای قابل توجهی به آن دارد. از جمله اینکه، متکبرانه [[راه رفتن]] در میدان نبرد و گفتار رسول خدا{{صل}} در این باره، با [[عمل]] [[امام علی]]{{ع}} در [[جنگ خندق]]، [[اعتراض]] [[عمر]] بر او و پاسخ [[حضرت]] شباهت دارد.
| |
| | |
| به هنگام [[سختی]] [[جنگ احد]] و فرار [[اصحاب]]، او و امام علی{{ع}} از [[جان]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[دفاع]] کردند<ref>صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۷.</ref>. به گزارش دیگری، همه اصحاب جز امام علی{{ع}} فرار کردند، ولی [[عاصم بن ثابت]]، ابودجانه، [[سهل بن حنیف]] و [[طلحه]] به سرعت به نبردگاه بازگشتند و به [[دفاع]] از پیامبر خدا{{صل}} پرداختند<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۳.</ref>. [[أبودجانه]]، در شمار هفت نفری بود که برای [[جنگیدن]] تا آخرین نفس با رسول خدا{{صل}} [[بیعت]] کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۰؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۸۳.</ref>. در جنگ احد، [[قتادة بن نعمان]] از طرف مقابل و ابودجانه از پشت سر برای رسول خدا{{صل}} سپر بودند و در آن [[روز]]، پشت ابودجانه پر از تیر شد<ref>طبرانی، ج۱۹، ص۸.</ref>. هنگامی که [[ابتکار]] عمل در دست [[دشمن]] بود، [[عبدالله بن حمید بن زهیر]] با [[شعار]] "من زاده زهیرم"، به میدان آمد و خواستار کشتن رسول خدا{{صل}} شد. ابودجانه با پی کردن اسب وی به او حملهور شد و گفت: "من فرزند خرشهام". [[حضرت]] فرمود: خداوندا! از ابن خرشه [[خشنود]] باش، همانگونه که من از او خوشنودم<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۶ و ۳۰۷.</ref>. پس از او، [[عبید بن حاجز]] به [[مسلمانان]] حملهور شد. [[ابودجانه]] پس از ساعتی [[نبرد]]، وی را نیز از پا درآورد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۵۳ و ۳۰۸.</ref>. [[کعب بن مالک]] از مجروحان [[پیکار]] احد بود. وی از [[ترس]] [[مثله]] شدن، خود را از میان کشتهها به کناری کشیده بود و حوادث [[جنگ]] را دنبال میکرد. او مردی را دید که سراپا مسلح به مسلمانان حمله میکرد و فریاد میزد: آنان را چون گوسفندان بکشید. یکی از مسلمانان با ضربتی او را دو نیمه کرد و گفت: ای [[کعب]]! این ضربت را چگونه دیدی؟ من ابودجانهام!<ref>واقدی، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۰.</ref>
| |
| | |
| [[رسول خدا]]{{صل}} در [[جنگ احد]]، شاخه خرمایی برای نبرد به ابودجانه داد و آن شاخه به [[شمشیر]] تبدیل شد. ابودجانه در [[وصف]] این تبدیل، اشعاری سرود<ref>ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۰۴.</ref>.
| |
| | |
| [[امام علی]]{{ع}} فرمود: در پیکار [[أحد]] من و ابودجانه، هر کدام از سویی، [[دشمن]] را دفع میکردیم و [[سعد بن ابی وقاص]] نیز گروهی را دور میزد تا اینکه [[خداوند]] گشایشی ایجاد کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. بنا بر [[روایت]] [[میمون بن مهران]]، وقتی مسلمانان از احد برگشتند، امام علی{{ع}} به [[فاطمه]]{{ع}} گفت: شمشیر غیر [[نکوهش]] شده مرا بگیر. رسول خدا{{صل}} فرمود: [[نیکو]] جنگیدی! ابودجانه نیز نیکو جنگید و شمشیرش نکوهش شده نیست<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۹.</ref>. برخی در [[درستی]] این گزارش تردید کرده، آن را موجب تنزل [[مقام امام]] [[علی]]{{ع}} و ناسازگار با [[اخلاق]] کریمانه رسول خدا{{صل}} دانستهاند<ref>یوسفی، ج۲، ص۳۳۶.</ref> و روایت مفید را صحیح شمردهاند<ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۶، ص۲۹۰-۲۹۱.</ref>. مفید<ref>الارشاد، ج۱، ص۹۰.</ref> روایت کرده که رسول خدا{{صل}} با شنیدن [[سخنان امام علی]]{{ع}}، خطاب به فاطمه{{ع}} فرمود: همسرت به پیمانش [[وفا]] کرد و با شمشیرش، [[اشراف قریش]] را از پا درآورد.
| |
| | |
| [[فداکاری]] ابودجانه، [[سبب نزول]] یا [[تطبیق]] آیاتی درباره وی شد: [[ابن عباس]] [[نزول آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ}}<ref>«بیگمان خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او صف زده کارزار میکنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.</ref>. را در [[وصف]] افرادی مانند [[امام علی]]{{ع}}، [[حمزه]] و [[ابودجانه]] دانسته است<ref>فرات کوفی، ص۴۸۱.</ref>. بنا بر نقل [[حذیفة بن یمان]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>. و {{{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و بسا پیامبرانی که همراه آنان تودههای انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.</ref>. درباره [[پایداری]] امام علی{{ع}} و ابودجانه نازل شد و آنان را [[شاکر]] و [[صابر]] معرفی کرد<ref>حسکانی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. [[ابوطلحه انصاری]] پس از [[جنگ بدر]]، عده ای از [[مهاجر]] و [[انصار]]، از جمله ابودجانه را به مهمانی شراب [[دعوت]] کرده بود که آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام ، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. نازل شد<ref>طبری، ج۷، ص۵۰.</ref>.
| |
| | |
| ابودجانه با شرکت در [[جنگ]] [[بنونضیر]]، در شمار [[دوازده]] نفری بود که [[رسول خدا]]{{صل}} آنان را برای کشتن [[یاران]] عزوک [[یهودی]] به کمک امام علی{{ع}} فرستاد. آنان یاران عزوک را پیش از رسیدن به حصار بنونضیر کشتند و این کار، [[پیروزی]] [[مسلمانان]] را سرعت بخشید<ref>واقدی، ج۱، ص۳۷۲؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۹۳.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} [[غنایم]] [[بنو نضیر]] را به [[مهاجران]] اختصاص داد و از [[انصار]]، جز [[ابودجانه]] و [[سهل بن حنیف]]، کسی سهمی نداشت<ref>واقدی، ج۱، ص۳۷۹.</ref>.
| |
| | |
| به گزارش ابن عمر]]، رسول خدا{{صل}} در [[نبرد]] [[خندق]] مخفی بود و جز شش تن از یارانش، از جمله ابودجانه جایگاه [[حضرت]] را نمیدانست<ref>طبرانی، ج۱۲، ص۲۹۱؛ میثمی، ج۶، ص۱۳۵.</ref>. او در [[جنگ خیبر]] نیز شرکت داشت و در محاصره [[دژ]] آبی، با یکی از یهودیانی که هماورد خواسته بود، مصاف داد و با ضربتی هر دو پای حریف را قطع کرد و سر و [[شمشیر]] [[دشمن]] را نزد رسول خدا{{صل}} آورد<ref>واقدی، ج۲، ص۶۶۸-۶۶۷.</ref>. [[مسلمانان]] در بازگشت از [[خیبر]]، با [[یهودیان]] [[وادی القری]] درگیر شدند و ابودجانه در مصاف با آنان، دو [[یهودی]] را کشت<ref>واقدی، ج۲، ص۷۱۰.</ref>.
| |
| | |
| [[أبودجانه]] در [[جنگ هوازن]] نیز در شمار معدود افرادی بود که دشواریهای [[جنگ]] او را به ستوه نیاورد و از میدان نبرد نگریخت. او پیوسته از [[جان]] رسول خدا{{صل}} [[دفاع]] کرد و به هماوردی مردی از [[هوازن]] رفت که با [[حمله]] به مسلمانان، گروهی را کشته بود. ابودجانه به وی حمله و شترش را پی کرد. سپس [[امام علی]]{{ع}} به کمک وی شتافت و مرد هوازنی را کشت<ref>واقدی، ج۳، ص۹۰۲.</ref>. ابودجانه در [[جنگ تبوک]]، [[پرچمدار]] [[خزرجیان]]<ref>واقدی، ج۳، ص۹۹۶.</ref> و در آخرین [[حج]] رسول خدا{{صل}}، [[جانشین]] ایشان در [[مدینه]] بود <ref>ابن هشام، ج۴، ص۱۰۲۰.</ref>. او همچنین در شمار صحابیانی بود که به همراه رسول خدا{{صل}}، برای شرکت در جلسه یهودیان به [[منزل]] زنی از [[یهود]] رفت. آن [[زن]] مامور بود حضرت را [[مسموم]] کند<ref>صدوق، الامالی، ص۲۹۴.</ref>.
| |
| | |
| به گفته [[ابن عباس]]، عدهای دور رسول خدا{{صل}} حلقه زده بودند و از نخستین فرد وارد شونده به [[بهشت]] میپرسیدند. ایشان، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را معرفی کرد. ابودجانه گفت: پیش از این فرمودند: ورود [[پیامبران]] و [[مردمان]] به بهشت، پیش از من [[ممنوع]] است. رسول خدا{{صل}} فرمود: ای ابودجانه! درست گفتی، ولی [[خداوند]] پرچمی از [[نور]] دارد که [[علی]] آن را در [[قیامت]] پیشاپیش من در دست میگیرد و [[پرچمدار]] هر [[قوم]]، پیشاپیش آن قوم حرکت میکند<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۴۷۲.</ref>.
| |
| | |
| روزی [[زید بن اسلم]] به [[عیادت]] [[ابودجانه]] رفت و وی را شادمان دید. سبب پرسید. در جواب گفت: به دو عمل خود بیشتر [[اطمینان]] دارم. یکی [[بیهوده]] [[سخن]] نگفتن و دیگری به [[مسلمانان]] خوش بین بودن<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref> [[مجلسی]]<ref>مجلسی، ج۹۱، ص۲۲۱.</ref> [[حرز]] ابودجانه را با ذکر [[سند]] و به نقل از [[بیهقی]] و [[جاحظ]] آورده و آن را از حرزهای مشهوری دانسته که از [[رسول خدا]]{{صل}} برای دفع [[جن]] و [[سحر]] [[روایت]] شده است، ولی [[ابن جوزی]]<ref>ابن جوزی، ج۳، ص۱۶۹.</ref> آن را بدون هیچ تردیدی جعلی میداند. بر پایه روایت [[مفضل بن عمر]] از [[امام صادق]]، ابودجانه از یاران [[قائم]]{{ع}} خواهد بود و [[حضرت]] به همراه وی، [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[مالک اشتر]] و دیگران، از [[کوفه]] [[قیام]] خواهد کرد<ref> مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۸۶.</ref>.
| |
| | |
| ابودجانه در سال دوازدهم در [[نبرد]] یمامه بر [[ضد]] [[مسیلمه]] [[کذاب]] شرکت کرد و برای گشودن در [[باغی]] (حدیقة الموت) که مسیلمه در آن [[پناه]] گرفته بود، [[دستور]] داد تا وی را به درون باغ افکندند. او گرچه پایش [[شکست]]، ولی در را بر روی مسلمانان گشود و خود همچنان به [[پیکار]] ادامه داد تا کشته شد<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۵۵۱.</ref>. گفتهاند وی، [[عبد الله بن زید]] و [[وحشی]] در [[قتل]] مسیلمه [[شریک]] بودند<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۰۹.</ref>. [[نسل]] وی دست کم تا سال ۲۱۲ در شهرهای [[مدینه]] و [[بغداد]] بودهاند<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref>.
| |
| | |
| منقری<ref>منقری، ص۳۷۵.</ref> از شخص دیگری به نام [[سماک بن خرشه جعفی]] خبر داده که غیر از ابودجانه بوده و در [[نبرد صفین]] [[امام علی]]{{ع}} را [[همراهی]] کرده است. برخی [[گمان]] کردهاند وی همان ابودجانه است. ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۲، ص۲۱۲.</ref> [[روایات]] حضور ابودجانه را در [[صفین]] [[ضعیف]] میداند و [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۳، ص۱۴۶؛ و ر.ک: ابن ماکولا، ج۴، ص۳۵۰.</ref>، تشابه اسمی را عامل این [[اشتباه]] دانسته و افزوده [[سماک بن خرشه]] دیگری، غیر از [[ابودجانه انصاری]] در [[پیکار]] [[صفین]] و [[فتوحات اسلامی]] حضور داشته است. شرف الدین<ref>شرف الدین، ص۱۹۵.</ref> نیز آنان را دو نفر دانسته است، با این حال [[عسکری]]<ref>عسکری، ج۲، ص۱۵۳، ۱۶۲ و ۳۶۸.</ref>، وجود شخص دیگری غیر از [[ابودجانه]] را به نام سماک بن خرشه از ساختههای [[سیف بن عمر]] میداند. [[خالد]] پسر ابی دجانه از [[یاران امام علی]]{{ع}} و همراه وی در [[جنگ صفین]] بوده است<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۷۹.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابو دجانه انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۷۲-۲۷۴.</ref>
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابو دجانه انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| {{صحابه}}
| |
| | |
| [[رده:ابو دجانه انصاری]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:اعلام]]
| |
| [[رده:صحابه]]
| |