شخصیت امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = شخصیت امام حسین | |||
| عنوان مدخل = شخصیت امام حسین | |||
| مداخل مرتبط = [[شخصیت امام حسین در قرآن]] - [[شخصیت امام حسین در حدیث]] - [[شخصیت امام حسین در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== | == جایگاه امام حسین {{ع}} از دیدگاه معاصران== | ||
# [[عمر بن خطاب]] به [[امام حسین]]{{ع}} گفت: آنچه را میبینی، [[خدا]] [[آفریده]] و پس از آن شما را به ما ارزانی داشته (یعنی: هرچه در [[دنیا]] داریم از خدا داریم)<ref>الاصابة، ج۱، ص۳۳۳ و سند آن را صحیح دانسته است.</ref>. | # [[عمر بن خطاب]] به [[امام حسین]] {{ع}} گفت: آنچه را میبینی، [[خدا]] [[آفریده]] و پس از آن شما را به ما ارزانی داشته (یعنی: هرچه در [[دنیا]] داریم از خدا داریم)<ref>الاصابة، ج۱، ص۳۳۳ و سند آن را صحیح دانسته است.</ref>. | ||
# [[عثمان بن عفان]] درباره [[امام حسن]] و امام حسین{{ع}} و [[عبدالله بن جعفر]] گفت: اینان در [[علم]] و [[دانش]]، گوی [[سبقت]] را از دیگران ربوده و به خیر و [[حکمت]] دست یافتهاند<ref>خصال، ص۱۳۶.</ref>. | # [[عثمان بن عفان]] درباره [[امام حسن]] و امام حسین {{ع}} و [[عبدالله بن جعفر]] گفت: اینان در [[علم]] و [[دانش]]، گوی [[سبقت]] را از دیگران ربوده و به خیر و [[حکمت]] دست یافتهاند<ref>خصال، ص۱۳۶.</ref>. | ||
# [[ابو هریره]] میگوید: روزی [[حسین بن علی]] که عمّامه به سر نهاده بود بر ما وارد شد، پنداشتم [[پیامبر اکرم]] زنده شده است<ref>بحار الانوار، ج۱۰، ص۸۲.</ref>. امام حسین{{ع}} در [[تشییع]] جنازهای شرکت جسته بود، خسته شد در بین راه نشست، ابو هریره با گوشه لباسش غبار کف پاهای آن | # [[ابو هریره]] میگوید: روزی [[حسین بن علی]] که عمّامه به سر نهاده بود بر ما وارد شد، پنداشتم [[پیامبر اکرم]] زنده شده است<ref>بحار الانوار، ج۱۰، ص۸۲.</ref>. امام حسین {{ع}} در [[تشییع]] جنازهای شرکت جسته بود، خسته شد در بین راه نشست، ابو هریره با گوشه لباسش غبار کف پاهای آن حضرت را برگرفت. [[امام]] {{ع}} فرمود: ابو هریره! چرا چنین میکنی؟ در پاسخ گفت: مرا به خود واگذار، به خدا [[سوگند]]! اگر آنچه را من دربارهات میدانم، [[مردم]] میدانستند؛ شما را بر دوش خود بلند میکردند<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.</ref>. | ||
# روزی [[عبدالله بن عباس]] برای امام حسن و امام حسین{{عم}} رکاب گرفت تا سوار شوند، از ناحیه برخی افراد مورد [[نکوهش]] قرار گرفت و به او گفته شد: سنّ شما از آنها بیشتر است! [[ابن عباس]] گفت: این دو، [[فرزندان رسول خدا]] هستند، آیا [[سعادت]] نصیب من نشده که رکاب آنها را بگیرم؟<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.</ref> [[معاویه]] پس از [[شهادت امام]] [[مجتبی]]{{ع}} به ابن عباس گفت: اکنون تو به سالاری قبیلهات درآمدهای. ابن عباس در پاسخ معاویه گفت: تا آن هنگام که [[ابو عبدالله]] الحسین زنده باشد، من کارهای نیستم<ref>حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۵۰۰.</ref>. | # روزی [[عبدالله بن عباس]] برای امام حسن و امام حسین {{عم}} رکاب گرفت تا سوار شوند، از ناحیه برخی افراد مورد [[نکوهش]] قرار گرفت و به او گفته شد: سنّ شما از آنها بیشتر است! [[ابن عباس]] گفت: این دو، [[فرزندان رسول خدا]] هستند، آیا [[سعادت]] نصیب من نشده که رکاب آنها را بگیرم؟<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.</ref> [[معاویه]] پس از [[شهادت امام]] [[مجتبی]] {{ع}} به ابن عباس گفت: اکنون تو به سالاری قبیلهات درآمدهای. ابن عباس در پاسخ معاویه گفت: تا آن هنگام که [[ابو عبدالله]] الحسین زنده باشد، من کارهای نیستم<ref>حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۵۰۰.</ref>. | ||
# [[انس بن مالک]] -آنگاه که امام حسین{{ع}} را [[مشاهده]] کرده بود- گفت: حسین{{ع}} بیش از همه به [[رسول خدا]]{{صل}} شباهت داشت<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۶۳.</ref>. | # [[انس بن مالک]] -آنگاه که امام حسین {{ع}} را [[مشاهده]] کرده بود- گفت: حسین {{ع}} بیش از همه به [[رسول خدا]] {{صل}} شباهت داشت<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۶۳.</ref>. | ||
#زمانی که [[ابن زیاد]] در مجلس خود بر [[لب و دندان]] (سر [[بریده]]) ابا [[عبد]] الله الحسین{{ع}} چوب مینواخت، [[زید بن ارقم]] به او گفت: [[ابن زیاد]]! چوبت را از این لبان بردار، به خدایی که جز او معبودی نیست، با چشم خود دیدم [[رسول خدا]]{{صل}} لبان مبارکش را بر این دو لب نهاده و آنها را میبوسد. این را گفت و به [[گریه]] افتاد. ابن زیاد به او گفت: [[خدا]] چشمت را همواره بگریاند، اگر [[پیری]] فرتوت و [[بیخرد]] نبودی، تو را گردن میزدم. [[زید]] از [[مجلس ابن زیاد]] بیرون رفت و اظهار میداشت: ای [[مردم عرب]]! از امروز به بعد، به [[بردگی]] درآمدید! زیرا پسر [[فاطمه]] را به [[شهادت]] رساندید و پسر مرجانه را بر خود [[حاکمیت]] دادید! او شایستگانتان را از دم تیغ میگذراند و تبهکارانتان را زنده نگاه میدارد. | # زمانی که [[ابن زیاد]] در مجلس خود بر [[لب و دندان]] (سر [[بریده]]) ابا [[عبد]] الله الحسین {{ع}} چوب مینواخت، [[زید بن ارقم]] به او گفت: [[ابن زیاد]]! چوبت را از این لبان بردار، به خدایی که جز او معبودی نیست، با چشم خود دیدم [[رسول خدا]] {{صل}} لبان مبارکش را بر این دو لب نهاده و آنها را میبوسد. این را گفت و به [[گریه]] افتاد. ابن زیاد به او گفت: [[خدا]] چشمت را همواره بگریاند، اگر [[پیری]] فرتوت و [[بیخرد]] نبودی، تو را گردن میزدم. [[زید]] از [[مجلس ابن زیاد]] بیرون رفت و اظهار میداشت: ای [[مردم عرب]]! از امروز به بعد، به [[بردگی]] درآمدید! زیرا پسر [[فاطمه]] را به [[شهادت]] رساندید و پسر مرجانه را بر خود [[حاکمیت]] دادید! او شایستگانتان را از دم تیغ میگذراند و تبهکارانتان را زنده نگاه میدارد. | ||
# [[ابو برزه اسلمی]] وقتی دید [[یزید]] با چوبهدستیاش بر دندانهای [[مبارک]] (سر [[بریده]]) [[امام حسین]]{{ع}} میزند، یزید را مورد [[اعتراض]] قرار داد و گفت: یزید! بر دندانهای [[حسین]] چوب میزنی؟! چوب تو بر جایی میخورد که چه بسیار دیدم رسول خدا{{صل}} آنجا را [[غرق]] بوسه میساخت. یزید! [[روز قیامت]] وارد میشوی و [[شفیع]] تو ابن زیاد است، ولی حسین که وارد میشود، شفیع او [[محمد]] [[رسول]] خداست<ref>الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص۱۹۸.</ref>. | # [[ابو برزه اسلمی]] وقتی دید [[یزید]] با چوبهدستیاش بر دندانهای [[مبارک]] (سر [[بریده]]) [[امام حسین]] {{ع}} میزند، یزید را مورد [[اعتراض]] قرار داد و گفت: یزید! بر دندانهای [[حسین]] چوب میزنی؟! چوب تو بر جایی میخورد که چه بسیار دیدم رسول خدا {{صل}} آنجا را [[غرق]] بوسه میساخت. یزید! [[روز قیامت]] وارد میشوی و [[شفیع]] تو ابن زیاد است، ولی حسین که وارد میشود، شفیع او [[محمد]] [[رسول]] خداست<ref>الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص۱۹۸.</ref>. | ||
#وقتی [[معاویه]] به [[عبدالله بن جعفر]] گفت: تو [[سرور]] و بزرگ [[بنی هاشم]] هستی، [[عبدالله]] به او پاسخ داد: سروران و بزرگان بنی هاشم، [[حسن]] و حسیناند<ref>الحسن بن علی، از کامل سلیمان، ص۱۷۳.</ref>. عبدالله بن جعفر طی نامهای به امام حسین اظهار داشت: اگر تو امروز از [[دنیا]] بروی، [[نور]] [[اسلام]] به [[خاموشی]] میگراید؛ زیرا تو [[رهبر]] [[هدایتیافتگان]] و سرور [[مؤمنان]] هستی<ref>البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۶۸.</ref>. | # وقتی [[معاویه]] به [[عبدالله بن جعفر]] گفت: تو [[سرور]] و بزرگ [[بنی هاشم]] هستی، [[عبدالله]] به او پاسخ داد: سروران و بزرگان بنی هاشم، [[حسن]] و حسیناند<ref>الحسن بن علی، از کامل سلیمان، ص۱۷۳.</ref>. عبدالله بن جعفر طی نامهای به امام حسین اظهار داشت: اگر تو امروز از [[دنیا]] بروی، [[نور]] [[اسلام]] به [[خاموشی]] میگراید؛ زیرا تو [[رهبر]] [[هدایتیافتگان]] و سرور [[مؤمنان]] هستی<ref>البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۶۸.</ref>. | ||
#مردی از [[عبدالله بن عمر]] پرسید: اگر در [[لباس]] کسی [[خون]] پشه یافت شود آیا میتواند با آن لباس [[نماز]] بخواند؟ عبدالله از او پرسید: [[اهل]] کجایی؟ گفت: از [[عراق]]. فرزند [[عمر]] به اطرافیان خود گفت: به این شخص بنگرید! مسأله خون پشه را از من میپرسد، در صورتی که اینان [[خون]] فرزند [[رسول خدا]]{{صل}} را به [[زمین]] ریختند و من از [[نبیّ]] اکرم{{صل}} شنیدم که میفرمود: {{متن حدیث|هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا}}؛ [[حسن]] و [[حسین]] دو گل خوشبوی دنیای منند<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۱۴.</ref>. | # مردی از [[عبدالله بن عمر]] پرسید: اگر در [[لباس]] کسی [[خون]] پشه یافت شود آیا میتواند با آن لباس [[نماز]] بخواند؟ عبدالله از او پرسید: [[اهل]] کجایی؟ گفت: از [[عراق]]. فرزند [[عمر]] به اطرافیان خود گفت: به این شخص بنگرید! مسأله خون پشه را از من میپرسد، در صورتی که اینان [[خون]] فرزند [[رسول خدا]] {{صل}} را به [[زمین]] ریختند و من از [[نبیّ]] اکرم {{صل}} شنیدم که میفرمود: {{متن حدیث|هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا}}؛ [[حسن]] و [[حسین]] دو گل خوشبوی دنیای منند<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۱۴.</ref>. | ||
# [[محمد بن حنفیه]] میگوید: [[دانش]] [[امام حسین]]{{ع}} از همه ما [[برتر]]، [[حلم]] و بردباریاش از همه فزونتر و از همه ما به رسول خدا{{صل}} نزدیکتر بوده و [[پیشوایی]] [[آگاه]] به شمار میآمد...<ref>بحار الانوار، ج۱۰، ص۱۴۰.</ref>. | # [[محمد بن حنفیه]] میگوید: [[دانش]] [[امام حسین]] {{ع}} از همه ما [[برتر]]، [[حلم]] و بردباریاش از همه فزونتر و از همه ما به رسول خدا {{صل}} نزدیکتر بوده و [[پیشوایی]] [[آگاه]] به شمار میآمد...<ref>بحار الانوار، ج۱۰، ص۱۴۰.</ref>. | ||
# روزی امام حسین از کنار [[عبدالله]] پس [[عمرو عاص]] که در سایه [[خانه کعبه]] نشسته بود، گذارش افتاد. عبدالله به اطرافیانش گفت: این شخص مزبور محبوبترین [[انسانها]] نزد زمینیان و [[اهل آسمان]] است<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.</ref>. | # روزی امام حسین از کنار [[عبدالله]] پس [[عمرو عاص]] که در سایه [[خانه کعبه]] نشسته بود، گذارش افتاد. عبدالله به اطرافیانش گفت: این شخص مزبور محبوبترین [[انسانها]] نزد زمینیان و [[اهل آسمان]] است<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.</ref>. | ||
# عبدالله پسر عمرو عاص که امام حسین{{ع}} از کنارش عبور کرده بود درباره وی اظهار داشت: هرکس [[دوست]] دارد نظارهگر محبوبترین انسانها نزد زمینیان و اهل آسمان باشد، به فردی که از اینجا عبور کرد بنگرد<ref>بحار الانوار، ج۱۰، ص۸۳</ref>. | # عبدالله پسر عمرو عاص که امام حسین {{ع}} از کنارش عبور کرده بود درباره وی اظهار داشت: هرکس [[دوست]] دارد نظارهگر محبوبترین انسانها نزد زمینیان و اهل آسمان باشد، به فردی که از اینجا عبور کرد بنگرد<ref>بحار الانوار، ج۱۰، ص۸۳</ref>. | ||
#آنگاه که [[یزید]] از پدرش [[معاویه]] خواست در پاسخ نامهای که امام حسین{{ع}} به او فرستاده بود، نامهای بنگارد و آن [[حضرت]] را در آن [[نامه]] [[تحقیر]] نماید، معاویه در پاسخ فرزند گفت: ممکن است من درصدد [[عیبجویی]] حسین برآیم، ولی به [[خدا]] [[سوگند]]! هیچگونه عیبی در او نمیبینم<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۳.</ref>. | # آنگاه که [[یزید]] از پدرش [[معاویه]] خواست در پاسخ نامهای که امام حسین {{ع}} به او فرستاده بود، نامهای بنگارد و آن [[حضرت]] را در آن [[نامه]] [[تحقیر]] نماید، معاویه در پاسخ فرزند گفت: ممکن است من درصدد [[عیبجویی]] حسین برآیم، ولی به [[خدا]] [[سوگند]]! هیچگونه عیبی در او نمیبینم<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۳.</ref>. | ||
#هنگامی که [[مروان حکم]] از [[ولید بن عتبة بن ابی سفیان]] ([[فرماندار]] [[مدینه]]) خواست امام حسین{{ع}} را در صورت [[بیعت نکردن]] به [[قتل]] برساند، در پاسخ او گفت: [[مروان]]! به خدا سوگند! اگر [[دنیا]] و آنچه را در آن است در [[اختیار]] داشته باشم، دوست ندارم دستم را به [[خون حسین]] آغشته سازم. سبحان [[الله]]! به [[جرم]] اینکه حسین گفت: [[بیعت]] نمیکنم او را بکشم؟! به خدا سوگند! [[پندار]] من این است هرکه به روی حسین{{ع}} تیغ بکشد [[روز قیامت]] کفه [[میزان]] عملش سبک خواهد بود<ref>البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۴۷.</ref>. | # هنگامی که [[مروان حکم]] از [[ولید بن عتبة بن ابی سفیان]] ([[فرماندار]] [[مدینه]]) خواست امام حسین {{ع}} را در صورت [[بیعت نکردن]] به [[قتل]] برساند، در پاسخ او گفت: [[مروان]]! به خدا سوگند! اگر [[دنیا]] و آنچه را در آن است در [[اختیار]] داشته باشم، دوست ندارم دستم را به [[خون حسین]] آغشته سازم. سبحان [[الله]]! به [[جرم]] اینکه حسین گفت: [[بیعت]] نمیکنم او را بکشم؟! به خدا سوگند! [[پندار]] من این است هرکه به روی حسین {{ع}} تیغ بکشد [[روز قیامت]] کفه [[میزان]] عملش سبک خواهد بود<ref>البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۴۷.</ref>. | ||
#زمانی که [[ابن زیاد]]، [[قیس بن مسهر صیداوی]]، پیک امام حسین{{ع}} را دستگیر کرد به او [[فرمان]] داد بر فراز [[منبر]] رود و [[حسین]]{{ع}} و [[پدر]] بزرگوارش را [[دشنام]] دهد، وی بر منبر بالا رفت و پس از [[حمد]] و ثنای [[خدا]]، اظهار داشت: [[مردم]]! [[حسین بن علی]]، [[بهترین آفریده]] خداست، او [[فرزند فاطمه]] دخت [[نبیّ]] اکرم{{صل}} و من پیک او به نزد شمایم من در منطقه «[[حاجر]] بطن ذی الرمه» از او جدا شده و نزد شما آمدم، سخن آن بزرگوار را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید و پس از این سخنان، [[عبید الله بن زیاد]] و پدرش را [[لعنت]] فرستاد و برای [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} و فرزندش حسین، [[رحمت]] و [[مغفرت]] مسئلت نمود. [[ابن زیاد]] [[دستور]] داد او را از بلندای [[کاخ]] به زیر افکنند و [[بدن]] پاکش قطعه قطعه شد<ref>البدایة و النهایة، ج۱۸، ص۱۶۸.</ref>. | # زمانی که [[ابن زیاد]]، [[قیس بن مسهر صیداوی]]، پیک امام حسین {{ع}} را دستگیر کرد به او [[فرمان]] داد بر فراز [[منبر]] رود و [[حسین]] {{ع}} و [[پدر]] بزرگوارش را [[دشنام]] دهد، وی بر منبر بالا رفت و پس از [[حمد]] و ثنای [[خدا]]، اظهار داشت: [[مردم]]! [[حسین بن علی]]، [[بهترین آفریده]] خداست، او [[فرزند فاطمه]] دخت [[نبیّ]] اکرم {{صل}} و من پیک او به نزد شمایم من در منطقه «[[حاجر]] بطن ذی الرمه» از او جدا شده و نزد شما آمدم، سخن آن بزرگوار را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید و پس از این سخنان، [[عبید الله بن زیاد]] و پدرش را [[لعنت]] فرستاد و برای [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} و فرزندش حسین، [[رحمت]] و [[مغفرت]] مسئلت نمود. [[ابن زیاد]] [[دستور]] داد او را از بلندای [[کاخ]] به زیر افکنند و [[بدن]] پاکش قطعه قطعه شد<ref>البدایة و النهایة، ج۱۸، ص۱۶۸.</ref>. | ||
# [[یزید بن مسعود]] نهشلی در خطبهای میگوید: حسین بن علی فرزند گرانمایه [[امیر مؤمنان]] و نواده ارجمند [[رسول خدا]]{{صل}} و انسانی شرافتمند دارای بینشی ژرف و برخوردار از فضیلتی وصفناشدنی و [[علم]] و دانشی بیکران است. دارای سابقهای درخشان و پرافتخار و در سنّوسال باتجربه و کارآمدتر و خویشاوندیاش به [[پیامبر]] ناگسستنیتر و از هرکس دیگر به [[خلافت]] سزاوارتر است. نسبت به [[کودکان]] [[دلسوز]] و به بزرگان [[احترام]] قائل است. او پیشوای [[راستین]] مردمی است که خدا [[حجّت]] خود را به وسیله او بر آنها تمام گردانید و اندرزهای خود را به وسیله او به آنان رسانده است<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۹۰.</ref>. | # [[یزید بن مسعود]] نهشلی در خطبهای میگوید: حسین بن علی فرزند گرانمایه [[امیر مؤمنان]] و نواده ارجمند [[رسول خدا]] {{صل}} و انسانی شرافتمند دارای بینشی ژرف و برخوردار از فضیلتی وصفناشدنی و [[علم]] و دانشی بیکران است. دارای سابقهای درخشان و پرافتخار و در سنّوسال باتجربه و کارآمدتر و خویشاوندیاش به [[پیامبر]] ناگسستنیتر و از هرکس دیگر به [[خلافت]] سزاوارتر است. نسبت به [[کودکان]] [[دلسوز]] و به بزرگان [[احترام]] قائل است. او پیشوای [[راستین]] مردمی است که خدا [[حجّت]] خود را به وسیله او بر آنها تمام گردانید و اندرزهای خود را به وسیله او به آنان رسانده است<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۹۰.</ref>. | ||
# [[عبدالله بن حر جعفی]] میگوید: هرگز کسی را از حسین{{ع}} زیباتر و چشم پر کنتر ندیدم<ref>اعیان الشیعه، ج۴، ق ۱، ص۱۱۸.</ref>. | # [[عبدالله بن حر جعفی]] میگوید: هرگز کسی را از حسین {{ع}} زیباتر و چشم پر کنتر ندیدم<ref>اعیان الشیعه، ج۴، ق ۱، ص۱۱۸.</ref>. | ||
# [[ابراهیم نخعی]] گفته است: اگر در جمع [[قاتلان]] و کشندگان حسین بودم و سپس وارد [[بهشت]] میشدم، از نگریستن به چهره [[رسول اکرم]]{{صل}} [[شرم]] داشتم<ref>الأصابه، ج۱، ص۳۳۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص ۳۵-۳۹.</ref> | # [[ابراهیم نخعی]] گفته است: اگر در جمع [[قاتلان]] و کشندگان حسین بودم و سپس وارد [[بهشت]] میشدم، از نگریستن به چهره [[رسول اکرم]] {{صل}} [[شرم]] داشتم<ref>الأصابه، ج۱، ص۳۳۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص ۳۵-۳۹.</ref> | ||
== | == [[امام حسین]] {{ع}} در گذر قرنها و نسلها == | ||
# [[ربیع بن خیثم]] به برخی از کسانی که در به [[شهادت]] رساندن امام حسین {{ع}} شرکت داشتند گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! برگزیدگانی را به شهادت رساندید که اگر [[رسول خدا]] {{صل}} در آن [[زمان]] حضور داشت دهانشان را [[غرق]] بوسه میساخت و آنان را در دامانش مینشاند<ref>بحار الانوار، ج۱۰، ص۷۹.</ref>. | |||
# [[ابن سیرین]] میگوید: پس از [[یحیی بن زکریا]]، [[آسمان]] بر کسی جز [[حسین]] {{ع}} نگریست، وقتی امام حسین به شهادت رسید، آسمان تیره و تار شد به گونهای که در [[روز]] ستارهها پدیدار شدند و [[ستاره]] جوزاء (دو پیکر) هنگام عصر دیده شد و از آسمان [[خاک]] سرخ فروریخت و هفت شبانه روز آسمان چونان [[خون]] بسته پدیدار گشت<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۳۹.</ref>. | |||
# به گفته [[علی جلال حسینی]]: [[امام ابو عبدالله الحسین]] {{ع}} [[سرور]] [[پاک سرشت]]، فرزند دخت [[نبیّ]] اکرم {{صل}} و گل خوشبوی آن حضرت و فرزند [[امیر مؤمنان علی]] ([[کرم الله وجهه]]) است. وی از برجستهترین مراتب [[مجد]] و [[شرف]] و [[کرامت]] [[خاندان]] [[نبوّت]] برخوردار بود تمام [[فضایل]] و [[مکارم اخلاق]] و [[رفتار]] [[پسندیده]] را در خود گردآورده بود. از همّتی بالا، شجاعتی فوقالعاده [[کرم]] و بخششی زاید الوصف بهرمند بود. [[گنجینه علم]] و [[دانش]] به شمار میآمد، زبانی گویا داشت، به [[یاری]] [[حق]] میشتافت، به [[نهی از منکر]] میپرداخت و با [[ظلم و ستم]] [[مبارزه]] و در عین قدرتمندی [[متواضع]] و [[فروتن]] بود. [[عدالتخواهی]]، [[شکیبایی]] و [[بردباری]]، [[پاکدامنی]]، [[جوانمردی]]، [[ورع]] و [[تقوا]] و دیگر صفات از ویژگیهای حسین محسوب میشد. از سرشتی [[پاک]]، اندامی [[زیبا]] و [[نیکو]]، [[عقل]] و خردی [[برتر]] و توان [[جسمانی]] فراوانی برخوردار بود. اهتمام زیاد به انجام [[عبادات]] و [[کارهای نیک]]، نظیر [[نماز]]، [[حج]]، [[جهاد در راه خدا]] و [[نیکی]] و [[احسان]] به [[مردم]] را افزون بر آن [[صفات پسندیده]]، دارا بود. هرگاه در [[مدینه]] یا [[شهر]] دیگری حضور داشت، مردم آن سامان را از [[علم]] و دانش خویش بهرهمندی میساخت و با عمل خود آنان را به [[هدایت]] رهنمون میگشت. با [[اخلاق]] نکو و پسندیدهاش در [[تهذیب]] [[مردم]] میکوشید و با سخنان رسا و [[بلیغ]] خود، در [[تربیت]] دیگران کوشا بود، در برابر [[فقرا]] و تهیدستان [[متواضع]] و [[فروتن]] بود. [[خلفا]] بدو [[ارج]] مینهادند. به [[یتیمان]] و [[محرومان]] [[یاری]] میرساند. [[حق مظلومان]] را از ستمپیشگان میستاند و به [[پرستش]] خدای خویش میپرداخت و برای انجام [[حج]] بیست و پنجبار پیاده از [[مدینه]] رهسپار [[مکه]] شد. [[حسین]] {{ع}} در عصر خویش [[پیشوای هدایت]] یافتگان و [[نور]] [[زمین]] به شمار میآمد. سرگذشت [[زندگی]] آن بزرگ مرد با [[انوار]] [[فضائل]] و ویژگیهای نیکش راهنمای رهپویان و [[پیروان]] اوست<ref>به کتاب «الحسین»، ج۱، ص۶ و نیز به مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۱ و بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۹۳ مراجعه شود.</ref>. | |||
# [[محمد رضا مصری]] میگوید: حسین، فرزند دخت [[رسول اکرم]] {{صل}} و پیشوای هدایت یافتگان و [[امید]] [[اهل]] [[ایمان]] بود<ref>الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص۷۵.</ref>. | |||
# به گفته [[عمر رضا کحاله]]: [[حسین بن علی]] {{ع}} در [[فقه]] و موقعیّت و [[کرم]] و [[بخشش]]، بزرگ [[اهل عراق]] به شمار میآمد<ref>اعلام النساء، ج۱، ص۲۸.</ref>. | |||
# [[عبدالله علایی]] میگوید: در [[روایات]] مربوط به [[امام حسین]] {{ع}} آمده است که: وی تصویر ترسیم یافته [[شمایل]] جد بزرگوارش [[رسول خدا]] {{صل}} به شمار میآمد. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پرتوی از [[عشق]] و [[محبّت]] و علاقه درونی خود را در مورد حسین {{ع}} ابراز میداشت، تا در فراسوی تصویرش، بدان معنا بخشد و پس از آن به حقیقتی تبدیل شود. همانگونه که از پیش با گفتن جمله «من از حسینم» انسانیّتی به جایگاه [[نبوّت]] ارتقا یافت و با جمله «حسین از من است» نبوّتی به پایه انسانیّت [[هبوط]] نمود. [[درود]] بر حسین آن [[روز]] که دیده به [[جهان]] گشود<ref>تاریخ الحسین، ص۲۲۶.</ref>. | |||
# [[عباس محمود عقاد]] میگوید: امام حسین {{ع}} در هالهای از نور برای مردم نمودار گشت، دیدگان در برابر [[عظمت]] آن نور، [[خاشع]] گردید. آن بزرگوار به افتخاری نائل آمد که نظیرش را [[تاریخ]] [[عرب]] و غیرعرب و قدیم و جدید، سراغ نداشت. در [[جهان]] خاندانی نظیر [[خاندان حسین]] وجود ندارد که شهدایی به تعداد و [[قدرت]] و توان و یاد و نام آنان به [[جامعه]] تقدیم نماید. برای [[حسین]] {{ع}} همین بس که در [[تاریخ]] این [[دنیا]] و طی صدها سال، تنها اوست که [[شهید]] و فرزند شهید و [[پدر]] [[شهیدان]] [[لقب]] یافته است<ref>ابو الشهداء الحسین بن علی {{ع}}، ص۱۵۰، چاپ نجف، مطبعة الغری الحدیثه.</ref>. | |||
# [[عمر ابونصر]] میگوید: این سرگذشت خاندانی از [[قریش]] است، که [[پرچم]] [[ایثار]] و [[از خودگذشتگی]] و [[شهادت]] و [[جوانمردی]] را از [[شرق]] تا [[غرب]] [[گیتی]] به دوش کشیدند؛ سرگذشتی که بخشهای گوناگونش را با جوانانی تدوین نمود که مانند دیگر [[مردم]] نزیستند و چونان سایران نمردند؛ به این دلیل که [[خداوند]]، این گروه از آفریدگانش را با قرار دادن [[نبوّت]] و [[وحی]] و [[الهام]] در خانههایشان، بر دیگران [[فضیلت]] و [[برتری]] بخشید. افزون بر این، بهره [[عبادت]] و [[پرستش]] افراد عادی را برای این [[خاندان]]، نخوانست بلکه آنان را برای آوارگی و شهادت و ارزشهای والایی چون [[امر به معروف و نهی از منکر]] [[ذخیره]] ساخت و بر آنان [[واجب]] ساخت که تا آخرین فرد دودمانش [[پرچمدار]] [[تقوا]] و خیر و [[صلاح]] باشند<ref>آل محمد فی کربلا، ص۳۰.</ref>. | |||
# [[عبد الحفیظ ابوالسعود]] میگوید: حسین {{ع}} سمبل [[مبارزه]] [[آزادگی]] و جاننثاری و شهادت در راه [[مکتب]] و [[آرمان]] و ذلّتناپذیری در برابر [[جور]] و [[ستم]] و [[طغیان]] [[حاکمان]] [[ستمپیشه]]، تلقّی میشد<ref>سبطا رسول الله الحسن و الحسین، ص۱۸۸.</ref>. | |||
# به گفته [[احمد حسن لطفی]]: مرگی که مورد نظر [[امام حسین]] {{ع}} بود از نگاه وی برجستهترین الگوی [[زندگی]] به شمار میآمد؛ زیرا چنین مرگی راه رسیدن به وصال معبودی محسوب میشد که آغاز و فرجام همهچیز از آن سرچشمه گرفته و راه [[پیروزی]] و [[جاودانگی]] به شمار میآمد. [[حسین بن علی]] {{ع}} بزرگترین [[قهرمانی]] بود که با [[مرگ]]، بر مرگ [[پیروز]] شد<ref>الشهید الخالد الحسین بن علی، ص۴۷.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص ۴۰.</ref> | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:151919.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۵''']] | # [[پرونده:151919.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۵''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:شخصیت امام حسین]] | [[رده:شخصیت امام حسین]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۶
جایگاه امام حسین (ع) از دیدگاه معاصران
- عمر بن خطاب به امام حسین (ع) گفت: آنچه را میبینی، خدا آفریده و پس از آن شما را به ما ارزانی داشته (یعنی: هرچه در دنیا داریم از خدا داریم)[۱].
- عثمان بن عفان درباره امام حسن و امام حسین (ع) و عبدالله بن جعفر گفت: اینان در علم و دانش، گوی سبقت را از دیگران ربوده و به خیر و حکمت دست یافتهاند[۲].
- ابو هریره میگوید: روزی حسین بن علی که عمّامه به سر نهاده بود بر ما وارد شد، پنداشتم پیامبر اکرم زنده شده است[۳]. امام حسین (ع) در تشییع جنازهای شرکت جسته بود، خسته شد در بین راه نشست، ابو هریره با گوشه لباسش غبار کف پاهای آن حضرت را برگرفت. امام (ع) فرمود: ابو هریره! چرا چنین میکنی؟ در پاسخ گفت: مرا به خود واگذار، به خدا سوگند! اگر آنچه را من دربارهات میدانم، مردم میدانستند؛ شما را بر دوش خود بلند میکردند[۴].
- روزی عبدالله بن عباس برای امام حسن و امام حسین (ع) رکاب گرفت تا سوار شوند، از ناحیه برخی افراد مورد نکوهش قرار گرفت و به او گفته شد: سنّ شما از آنها بیشتر است! ابن عباس گفت: این دو، فرزندان رسول خدا هستند، آیا سعادت نصیب من نشده که رکاب آنها را بگیرم؟[۵] معاویه پس از شهادت امام مجتبی (ع) به ابن عباس گفت: اکنون تو به سالاری قبیلهات درآمدهای. ابن عباس در پاسخ معاویه گفت: تا آن هنگام که ابو عبدالله الحسین زنده باشد، من کارهای نیستم[۶].
- انس بن مالک -آنگاه که امام حسین (ع) را مشاهده کرده بود- گفت: حسین (ع) بیش از همه به رسول خدا (ص) شباهت داشت[۷].
- زمانی که ابن زیاد در مجلس خود بر لب و دندان (سر بریده) ابا عبد الله الحسین (ع) چوب مینواخت، زید بن ارقم به او گفت: ابن زیاد! چوبت را از این لبان بردار، به خدایی که جز او معبودی نیست، با چشم خود دیدم رسول خدا (ص) لبان مبارکش را بر این دو لب نهاده و آنها را میبوسد. این را گفت و به گریه افتاد. ابن زیاد به او گفت: خدا چشمت را همواره بگریاند، اگر پیری فرتوت و بیخرد نبودی، تو را گردن میزدم. زید از مجلس ابن زیاد بیرون رفت و اظهار میداشت: ای مردم عرب! از امروز به بعد، به بردگی درآمدید! زیرا پسر فاطمه را به شهادت رساندید و پسر مرجانه را بر خود حاکمیت دادید! او شایستگانتان را از دم تیغ میگذراند و تبهکارانتان را زنده نگاه میدارد.
- ابو برزه اسلمی وقتی دید یزید با چوبهدستیاش بر دندانهای مبارک (سر بریده) امام حسین (ع) میزند، یزید را مورد اعتراض قرار داد و گفت: یزید! بر دندانهای حسین چوب میزنی؟! چوب تو بر جایی میخورد که چه بسیار دیدم رسول خدا (ص) آنجا را غرق بوسه میساخت. یزید! روز قیامت وارد میشوی و شفیع تو ابن زیاد است، ولی حسین که وارد میشود، شفیع او محمد رسول خداست[۸].
- وقتی معاویه به عبدالله بن جعفر گفت: تو سرور و بزرگ بنی هاشم هستی، عبدالله به او پاسخ داد: سروران و بزرگان بنی هاشم، حسن و حسیناند[۹]. عبدالله بن جعفر طی نامهای به امام حسین اظهار داشت: اگر تو امروز از دنیا بروی، نور اسلام به خاموشی میگراید؛ زیرا تو رهبر هدایتیافتگان و سرور مؤمنان هستی[۱۰].
- مردی از عبدالله بن عمر پرسید: اگر در لباس کسی خون پشه یافت شود آیا میتواند با آن لباس نماز بخواند؟ عبدالله از او پرسید: اهل کجایی؟ گفت: از عراق. فرزند عمر به اطرافیان خود گفت: به این شخص بنگرید! مسأله خون پشه را از من میپرسد، در صورتی که اینان خون فرزند رسول خدا (ص) را به زمین ریختند و من از نبیّ اکرم (ص) شنیدم که میفرمود: «هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا»؛ حسن و حسین دو گل خوشبوی دنیای منند[۱۱].
- محمد بن حنفیه میگوید: دانش امام حسین (ع) از همه ما برتر، حلم و بردباریاش از همه فزونتر و از همه ما به رسول خدا (ص) نزدیکتر بوده و پیشوایی آگاه به شمار میآمد...[۱۲].
- روزی امام حسین از کنار عبدالله پس عمرو عاص که در سایه خانه کعبه نشسته بود، گذارش افتاد. عبدالله به اطرافیانش گفت: این شخص مزبور محبوبترین انسانها نزد زمینیان و اهل آسمان است[۱۳].
- عبدالله پسر عمرو عاص که امام حسین (ع) از کنارش عبور کرده بود درباره وی اظهار داشت: هرکس دوست دارد نظارهگر محبوبترین انسانها نزد زمینیان و اهل آسمان باشد، به فردی که از اینجا عبور کرد بنگرد[۱۴].
- آنگاه که یزید از پدرش معاویه خواست در پاسخ نامهای که امام حسین (ع) به او فرستاده بود، نامهای بنگارد و آن حضرت را در آن نامه تحقیر نماید، معاویه در پاسخ فرزند گفت: ممکن است من درصدد عیبجویی حسین برآیم، ولی به خدا سوگند! هیچگونه عیبی در او نمیبینم[۱۵].
- هنگامی که مروان حکم از ولید بن عتبة بن ابی سفیان (فرماندار مدینه) خواست امام حسین (ع) را در صورت بیعت نکردن به قتل برساند، در پاسخ او گفت: مروان! به خدا سوگند! اگر دنیا و آنچه را در آن است در اختیار داشته باشم، دوست ندارم دستم را به خون حسین آغشته سازم. سبحان الله! به جرم اینکه حسین گفت: بیعت نمیکنم او را بکشم؟! به خدا سوگند! پندار من این است هرکه به روی حسین (ع) تیغ بکشد روز قیامت کفه میزان عملش سبک خواهد بود[۱۶].
- زمانی که ابن زیاد، قیس بن مسهر صیداوی، پیک امام حسین (ع) را دستگیر کرد به او فرمان داد بر فراز منبر رود و حسین (ع) و پدر بزرگوارش را دشنام دهد، وی بر منبر بالا رفت و پس از حمد و ثنای خدا، اظهار داشت: مردم! حسین بن علی، بهترین آفریده خداست، او فرزند فاطمه دخت نبیّ اکرم (ص) و من پیک او به نزد شمایم من در منطقه «حاجر بطن ذی الرمه» از او جدا شده و نزد شما آمدم، سخن آن بزرگوار را بشنوید و از او اطاعت کنید و پس از این سخنان، عبید الله بن زیاد و پدرش را لعنت فرستاد و برای امیر مؤمنان علی (ع) و فرزندش حسین، رحمت و مغفرت مسئلت نمود. ابن زیاد دستور داد او را از بلندای کاخ به زیر افکنند و بدن پاکش قطعه قطعه شد[۱۷].
- یزید بن مسعود نهشلی در خطبهای میگوید: حسین بن علی فرزند گرانمایه امیر مؤمنان و نواده ارجمند رسول خدا (ص) و انسانی شرافتمند دارای بینشی ژرف و برخوردار از فضیلتی وصفناشدنی و علم و دانشی بیکران است. دارای سابقهای درخشان و پرافتخار و در سنّوسال باتجربه و کارآمدتر و خویشاوندیاش به پیامبر ناگسستنیتر و از هرکس دیگر به خلافت سزاوارتر است. نسبت به کودکان دلسوز و به بزرگان احترام قائل است. او پیشوای راستین مردمی است که خدا حجّت خود را به وسیله او بر آنها تمام گردانید و اندرزهای خود را به وسیله او به آنان رسانده است[۱۸].
- عبدالله بن حر جعفی میگوید: هرگز کسی را از حسین (ع) زیباتر و چشم پر کنتر ندیدم[۱۹].
- ابراهیم نخعی گفته است: اگر در جمع قاتلان و کشندگان حسین بودم و سپس وارد بهشت میشدم، از نگریستن به چهره رسول اکرم (ص) شرم داشتم[۲۰].[۲۱]
امام حسین (ع) در گذر قرنها و نسلها
- ربیع بن خیثم به برخی از کسانی که در به شهادت رساندن امام حسین (ع) شرکت داشتند گفت: به خدا سوگند! برگزیدگانی را به شهادت رساندید که اگر رسول خدا (ص) در آن زمان حضور داشت دهانشان را غرق بوسه میساخت و آنان را در دامانش مینشاند[۲۲].
- ابن سیرین میگوید: پس از یحیی بن زکریا، آسمان بر کسی جز حسین (ع) نگریست، وقتی امام حسین به شهادت رسید، آسمان تیره و تار شد به گونهای که در روز ستارهها پدیدار شدند و ستاره جوزاء (دو پیکر) هنگام عصر دیده شد و از آسمان خاک سرخ فروریخت و هفت شبانه روز آسمان چونان خون بسته پدیدار گشت[۲۳].
- به گفته علی جلال حسینی: امام ابو عبدالله الحسین (ع) سرور پاک سرشت، فرزند دخت نبیّ اکرم (ص) و گل خوشبوی آن حضرت و فرزند امیر مؤمنان علی (کرم الله وجهه) است. وی از برجستهترین مراتب مجد و شرف و کرامت خاندان نبوّت برخوردار بود تمام فضایل و مکارم اخلاق و رفتار پسندیده را در خود گردآورده بود. از همّتی بالا، شجاعتی فوقالعاده کرم و بخششی زاید الوصف بهرمند بود. گنجینه علم و دانش به شمار میآمد، زبانی گویا داشت، به یاری حق میشتافت، به نهی از منکر میپرداخت و با ظلم و ستم مبارزه و در عین قدرتمندی متواضع و فروتن بود. عدالتخواهی، شکیبایی و بردباری، پاکدامنی، جوانمردی، ورع و تقوا و دیگر صفات از ویژگیهای حسین محسوب میشد. از سرشتی پاک، اندامی زیبا و نیکو، عقل و خردی برتر و توان جسمانی فراوانی برخوردار بود. اهتمام زیاد به انجام عبادات و کارهای نیک، نظیر نماز، حج، جهاد در راه خدا و نیکی و احسان به مردم را افزون بر آن صفات پسندیده، دارا بود. هرگاه در مدینه یا شهر دیگری حضور داشت، مردم آن سامان را از علم و دانش خویش بهرهمندی میساخت و با عمل خود آنان را به هدایت رهنمون میگشت. با اخلاق نکو و پسندیدهاش در تهذیب مردم میکوشید و با سخنان رسا و بلیغ خود، در تربیت دیگران کوشا بود، در برابر فقرا و تهیدستان متواضع و فروتن بود. خلفا بدو ارج مینهادند. به یتیمان و محرومان یاری میرساند. حق مظلومان را از ستمپیشگان میستاند و به پرستش خدای خویش میپرداخت و برای انجام حج بیست و پنجبار پیاده از مدینه رهسپار مکه شد. حسین (ع) در عصر خویش پیشوای هدایت یافتگان و نور زمین به شمار میآمد. سرگذشت زندگی آن بزرگ مرد با انوار فضائل و ویژگیهای نیکش راهنمای رهپویان و پیروان اوست[۲۴].
- محمد رضا مصری میگوید: حسین، فرزند دخت رسول اکرم (ص) و پیشوای هدایت یافتگان و امید اهل ایمان بود[۲۵].
- به گفته عمر رضا کحاله: حسین بن علی (ع) در فقه و موقعیّت و کرم و بخشش، بزرگ اهل عراق به شمار میآمد[۲۶].
- عبدالله علایی میگوید: در روایات مربوط به امام حسین (ع) آمده است که: وی تصویر ترسیم یافته شمایل جد بزرگوارش رسول خدا (ص) به شمار میآمد. پیامبر اکرم (ص) پرتوی از عشق و محبّت و علاقه درونی خود را در مورد حسین (ع) ابراز میداشت، تا در فراسوی تصویرش، بدان معنا بخشد و پس از آن به حقیقتی تبدیل شود. همانگونه که از پیش با گفتن جمله «من از حسینم» انسانیّتی به جایگاه نبوّت ارتقا یافت و با جمله «حسین از من است» نبوّتی به پایه انسانیّت هبوط نمود. درود بر حسین آن روز که دیده به جهان گشود[۲۷].
- عباس محمود عقاد میگوید: امام حسین (ع) در هالهای از نور برای مردم نمودار گشت، دیدگان در برابر عظمت آن نور، خاشع گردید. آن بزرگوار به افتخاری نائل آمد که نظیرش را تاریخ عرب و غیرعرب و قدیم و جدید، سراغ نداشت. در جهان خاندانی نظیر خاندان حسین وجود ندارد که شهدایی به تعداد و قدرت و توان و یاد و نام آنان به جامعه تقدیم نماید. برای حسین (ع) همین بس که در تاریخ این دنیا و طی صدها سال، تنها اوست که شهید و فرزند شهید و پدر شهیدان لقب یافته است[۲۸].
- عمر ابونصر میگوید: این سرگذشت خاندانی از قریش است، که پرچم ایثار و از خودگذشتگی و شهادت و جوانمردی را از شرق تا غرب گیتی به دوش کشیدند؛ سرگذشتی که بخشهای گوناگونش را با جوانانی تدوین نمود که مانند دیگر مردم نزیستند و چونان سایران نمردند؛ به این دلیل که خداوند، این گروه از آفریدگانش را با قرار دادن نبوّت و وحی و الهام در خانههایشان، بر دیگران فضیلت و برتری بخشید. افزون بر این، بهره عبادت و پرستش افراد عادی را برای این خاندان، نخوانست بلکه آنان را برای آوارگی و شهادت و ارزشهای والایی چون امر به معروف و نهی از منکر ذخیره ساخت و بر آنان واجب ساخت که تا آخرین فرد دودمانش پرچمدار تقوا و خیر و صلاح باشند[۲۹].
- عبد الحفیظ ابوالسعود میگوید: حسین (ع) سمبل مبارزه آزادگی و جاننثاری و شهادت در راه مکتب و آرمان و ذلّتناپذیری در برابر جور و ستم و طغیان حاکمان ستمپیشه، تلقّی میشد[۳۰].
- به گفته احمد حسن لطفی: مرگی که مورد نظر امام حسین (ع) بود از نگاه وی برجستهترین الگوی زندگی به شمار میآمد؛ زیرا چنین مرگی راه رسیدن به وصال معبودی محسوب میشد که آغاز و فرجام همهچیز از آن سرچشمه گرفته و راه پیروزی و جاودانگی به شمار میآمد. حسین بن علی (ع) بزرگترین قهرمانی بود که با مرگ، بر مرگ پیروز شد[۳۱].[۳۲]
منابع
پانویس
- ↑ الاصابة، ج۱، ص۳۳۳ و سند آن را صحیح دانسته است.
- ↑ خصال، ص۱۳۶.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۰، ص۸۲.
- ↑ تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.
- ↑ تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۵۰۰.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۶۳.
- ↑ الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص۱۹۸.
- ↑ الحسن بن علی، از کامل سلیمان، ص۱۷۳.
- ↑ البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۶۸.
- ↑ تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۱۴.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۰، ص۱۴۰.
- ↑ تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۲.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۰، ص۸۳
- ↑ اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۳.
- ↑ البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۴۷.
- ↑ البدایة و النهایة، ج۱۸، ص۱۶۸.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۹۰.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۴، ق ۱، ص۱۱۸.
- ↑ الأصابه، ج۱، ص۳۳۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص ۳۵-۳۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۰، ص۷۹.
- ↑ تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۳۹.
- ↑ به کتاب «الحسین»، ج۱، ص۶ و نیز به مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۱ و بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۹۳ مراجعه شود.
- ↑ الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص۷۵.
- ↑ اعلام النساء، ج۱، ص۲۸.
- ↑ تاریخ الحسین، ص۲۲۶.
- ↑ ابو الشهداء الحسین بن علی (ع)، ص۱۵۰، چاپ نجف، مطبعة الغری الحدیثه.
- ↑ آل محمد فی کربلا، ص۳۰.
- ↑ سبطا رسول الله الحسن و الحسین، ص۱۸۸.
- ↑ الشهید الخالد الحسین بن علی، ص۴۷.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص ۴۰.