زید بن حارثه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +))
جز (جایگزینی متن - 'حنظله' به 'حنظله')
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[زید بن حارثه]]''' است. "'''[[زید بن حارثه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[زید بن حارثه در قرآن]] - [[زید بن حارثه در تاریخ اسلامی]] </div>
| موضوع مرتبط = زید بن حارثه
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = [[زید بن حارثه]]
 
| مداخل مرتبط = [[زید بن حارثه در قرآن]] - [[زید بن حارثه در تاریخ اسلامی]]  
==مقدمه==
| پرسش مرتبط  =  
*در این مدخل آیاتی در رابطه با زیدبن حارثه، [[غلام]] [[آزاد]] شده و پسر خوانده [[پیامبر]] آمده است.[[زید]] از [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] بود که در [[سال هشتم هجری]] در [[جنگ موته]] که سمت [[فرماندهی]] داشت، به [[شهادت]] رسید.
}}
== مقدمه ==
در این مدخل آیاتی در رابطه با زیدبن حارثه، [[غلام]] [[آزاد]] شده و پسر خوانده [[پیامبر]] آمده است. [[زید]] از [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] بود که در [[سال هشتم هجری]] در [[جنگ موته]] که سمت [[فرماندهی]] داشت، به [[شهادت]] رسید.
#{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>  
#{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>  
#{{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>
#{{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>
خط ۱۵: خط ۱۶:
'''نکات:'''
'''نکات:'''
# [[فرمان پیامبر]] به [[زینب]] برای [[ازدواج]] با [[زید]]: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>.
# [[فرمان پیامبر]] به [[زینب]] برای [[ازدواج]] با [[زید]]: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>.
#تمرد [[زینب]] از قبول [[فرمان پیامبر]] بر [[ازدواج]] [[زید]] مورد [[نکوهش]] [[پروردگار]]: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>
# تمرد [[زینب]] از قبول [[فرمان پیامبر]] بر [[ازدواج]] [[زید]] مورد [[نکوهش]] [[پروردگار]]: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>
#برخورداری [[زید بن حارثه]]، از انعامها و نعمتهای ([[اسلام]] و [[ایمان]]) [[الهی]] وپیامبر: {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>
# برخورداری [[زید بن حارثه]]، از انعامها و نعمتهای ([[اسلام]] و [[ایمان]]) [[الهی]] وپیامبر: {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>
#آمیزش [[زید]] با [[زینب]] پس از [[ازدواج]]: {{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>.
# آمیزش [[زید]] با [[زینب]] پس از [[ازدواج]]: {{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>.
#عدم جریان [[احکام]] فرزندی بر [[زید]]، در عین پسر خوانده گی وی برای [[پیامبر]]: «حُرمَتْ عَلَیکمْ أُمهٰاتُکمْ.... {{متن قرآن|وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ}}<ref>«بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرا» سوره نساء، آیه ۲۳.</ref>.... {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» می‌کنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ می‌گوید و اوست که راه را نشان می‌دهد» سوره احزاب، آیه ۴.</ref>..... {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>.
# عدم جریان [[احکام]] فرزندی بر [[زید]]، در عین پسر خوانده گی وی برای [[پیامبر]]: «حُرمَتْ عَلَیکمْ أُمهٰاتُکمْ.... {{متن قرآن|وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ}}<ref>«بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرا» سوره نساء، آیه ۲۳.</ref>.... {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» می‌کنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ می‌گوید و اوست که راه را نشان می‌دهد» سوره احزاب، آیه ۴.</ref>..... {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>.
# [[ازدواج پیامبر]] با مطلقه [[زید]]، به [[فرمان خدا]] به منظور درهم شکستن [[سنت]] [[جاهلی]] [[تحریم]] [[ازدواج]] با [[همسر]] پسر خوانده: {{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۷۷.</ref>.
# [[ازدواج پیامبر]] با مطلقه [[زید]]، به [[فرمان خدا]] به منظور درهم شکستن [[سنت]] [[جاهلی]] [[تحریم]] [[ازدواج]] با [[همسر]] پسر خوانده: {{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۷۷.</ref>.


==نسب‌شناسی==
== نسب‌شناسی ==
ابواسامه، [[زید بن حارثة بن شراحیل]]<ref>الطبقات، خلیفه، ص ۳۲؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۵، ص ۵۱۶.</ref> از تیره کلب<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۴۵۹؛ الانساب، ج ۴، ص ۵۱۶.</ref> از [[قبیله]] [[قضاعه]] است.<ref>الانساب، ج ۴، ص ۵۱۶.</ref> تنها صحابی‌ای است که نامش در [[قرآن]] آمده است. بنابر نسبش، کلبی و بنابر آنکه آزاد شده [[پیامبر]] بود، از [[بنی‌هاشم]] است، چنان‌که او را "[[محمدی]]" نیز خوانده‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲.</ref> از آنجا که هنگام شهادتش در [[سال هشتم هجری]] ۵۵ سال داشته، باید حداقل ۶ سال از پیامبر کوچک‌تر باشد. طبق برخی گزارش‌ها پیامبر ۱۰ یا ۲۰ سال از [[زید]] بزرگ‌تر بود.<ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> مادرش [[سعدی بنت ثعلبه]] یا [[سعاد بنت ثعلبه]]<ref>المعجم الکبیر، ج۵، ص۸۳.</ref> از تیره [[معن]] از [[قبیله طی]] بود.<ref>الطبقات، خلیفه، ص۳۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> در ۸ سالگی در مسیر خود به سکونتگاه قبیله مادرش، به دست سواران بنی‌القَین بن جسر ربوده<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> و در بازار [[عکاظ]] یا بازار حُباشه<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> به فروش گذاشته شد. [[حکیم بن حزام|حَکیم بن حِزام]] وی را برای عمه‌اش [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه بنت خُوَیلَد]] <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ المعارف، ص۱۴۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> به ۴۰۰ <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ المعارف، ص۱۴۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴۳.</ref> یا ۶۰۰ [[درهم]] <ref>تاریخ دمشق، ج۱۵، ص۱۰۲.</ref> خرید. به گزارش دیگری در پی درخواست [[حکیم]] از [[حضرت خدیجه]] مبنی بر [[انتخاب]] یکی از بردگان او، وی زید را برگزید.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> گزارش‌های داستان‌گونه دیگری نیز در منابع وجود دارند؛ از جمله آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} او را در بطحای [[مکه]] یا بازار عکاظ<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref>دید <ref>تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> و پس از بازگشت به [[خانه]] و بیان کردن [[وصف]] آن برده، [[خدیجه]] [[زید]] را به ۷۰۰ [[درهم]] خرید و او را به [[پیامبر]] بخشید.<ref> تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> چنانچه [[زید]] اندکی پس از [[بردگی]] خریده شده و به پیامبر بخشیده شده باشد، باید در آن هنگام ۱۹ ساله یا بیشتر باشد، زیرا [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در ۲۵ سالگی [[ازدواج]] کرد و فاصله او با پیامبر ۶ سال است که در این صورت با گزارش بردگی او در ۸ سالگی ناسازگار است، مگر آنکه گفته شود زید پس از بردگی، اربابان دیگری داشته و پس از آن به خدیجه فروخته شده، یا اینکه از همان سنین، برده خدیجه بوده و در [[جوانی]] به پیامبر بخشیده شده است. به هر حال، پس از آنکه خدیجه زید را به [[رسول خدا]]{{صل}} بخشید،<ref>المعارف، ص۱۴۴.</ref> پیامبر او را [[آزاد]] کرد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۷-۲۴۸؛ تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> مدتی پس از این رویداد، برخی اعضای [[قبیله کلب]] در [[مناسک]] [[حج]] زید را دیده و شناختند. زید ابیاتی به عنوان نشانه خواند تا به خانواده‌اش برسانند و به آنها بگویند از خدمتگزاران [[خانه]] خداست و نگران و در پی او نباشند.<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۱.</ref> پس از آن، [[حارثه]] پدرِ زید و عمویش [[کعب]] برای [[آزادی]] او به [[مکه]] آمده و درصدد پرداخت فدیه و آزادی او برآمدند. طبق برخی گزارش‌ها [[پدر]] زید، از [[ابوطالب]] خواست در این کار وساطت کند؛ ولی خود زید تمایلی به بازگشت نداشت، از این رو پدرش [[قریش]] را [[شاهد]] گرفت و اعلام کرد که از این پس زید پسر او نیست. پیامبر در واکنش به [[رفتار]] پدر زید، وی را فرزند خود دانست<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱.</ref> و از آن پس او را "زید بن [[محمد]]" خواندند. در آن هنگام هنوز ایشان [[پیامبر]] نبود<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص ۲۴۸.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>
ابواسامه، [[زید بن حارثة بن شراحیل]]<ref>الطبقات، خلیفه، ص ۳۲؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۵، ص ۵۱۶.</ref> از تیره کلب<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۴۵۹؛ الانساب، ج ۴، ص ۵۱۶.</ref> از [[قبیله]] [[قضاعه]] است.<ref>الانساب، ج ۴، ص ۵۱۶.</ref> تنها صحابی‌ای است که نامش در [[قرآن]] آمده است. بنابر نسبش، کلبی و بنابر آنکه آزاد شده [[پیامبر]] بود، از [[بنی‌هاشم]] است، چنان‌که او را "[[محمدی]]" نیز خوانده‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲.</ref> از آنجا که هنگام شهادتش در [[سال هشتم هجری]] ۵۵ سال داشته، باید حداقل ۶ سال از پیامبر کوچک‌تر باشد. طبق برخی گزارش‌ها پیامبر ۱۰ یا ۲۰ سال از [[زید]] بزرگ‌تر بود.<ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> مادرش [[سعدی بنت ثعلبه]] یا [[سعاد بنت ثعلبه]]<ref>المعجم الکبیر، ج۵، ص۸۳.</ref> از تیره [[معن]] از [[قبیله طی]] بود.<ref>الطبقات، خلیفه، ص۳۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> در ۸ سالگی در مسیر خود به سکونتگاه قبیله مادرش، به دست سواران بنی‌القَین بن جسر ربوده<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> و در بازار [[عکاظ]] یا بازار حُباشه<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> به فروش گذاشته شد. [[حکیم بن حزام|حَکیم بن حِزام]] وی را برای عمه‌اش [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه بنت خُوَیلَد]] <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ المعارف، ص۱۴۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> به ۴۰۰ <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ المعارف، ص۱۴۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴۳.</ref> یا ۶۰۰ [[درهم]] <ref>تاریخ دمشق، ج۱۵، ص۱۰۲.</ref> خرید. به گزارش دیگری در پی درخواست [[حکیم]] از [[حضرت خدیجه]] مبنی بر [[انتخاب]] یکی از بردگان او، وی زید را برگزید.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> گزارش‌های داستان‌گونه دیگری نیز در منابع وجود دارند؛ از جمله آنکه [[رسول خدا]] {{صل}} او را در بطحای [[مکه]] یا بازار عکاظ<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref>دید <ref>تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> و پس از بازگشت به [[خانه]] و بیان کردن وصف آن برده، [[خدیجه]] [[زید]] را به ۷۰۰ [[درهم]] خرید و او را به [[پیامبر]] بخشید.<ref> تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> چنانچه [[زید]] اندکی پس از [[بردگی]] خریده شده و به پیامبر بخشیده شده باشد، باید در آن هنگام ۱۹ ساله یا بیشتر باشد، زیرا [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در ۲۵ سالگی [[ازدواج]] کرد و فاصله او با پیامبر ۶ سال است که در این صورت با گزارش بردگی او در ۸ سالگی ناسازگار است، مگر آنکه گفته شود زید پس از بردگی، اربابان دیگری داشته و پس از آن به خدیجه فروخته شده، یا اینکه از همان سنین، برده خدیجه بوده و در [[جوانی]] به پیامبر بخشیده شده است. به هر حال، پس از آنکه خدیجه زید را به [[رسول خدا]] {{صل}} بخشید،<ref>المعارف، ص۱۴۴.</ref> پیامبر او را [[آزاد]] کرد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۷-۲۴۸؛ تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> مدتی پس از این رویداد، برخی اعضای [[قبیله کلب]] در [[مناسک]] [[حج]] زید را دیده و شناختند. زید ابیاتی به عنوان نشانه خواند تا به خانواده‌اش برسانند و به آنها بگویند از خدمتگزاران [[خانه]] خداست و نگران و در پی او نباشند.<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۱.</ref> پس از آن، [[حارثه]] پدرِ زید و عمویش [[کعب]] برای [[آزادی]] او به [[مکه]] آمده و درصدد پرداخت فدیه و آزادی او برآمدند. طبق برخی گزارش‌ها [[پدر]] زید، از [[ابوطالب]] خواست در این کار وساطت کند؛ ولی خود زید تمایلی به بازگشت نداشت، از این رو پدرش [[قریش]] را [[شاهد]] گرفت و اعلام کرد که از این پس زید پسر او نیست. پیامبر در واکنش به [[رفتار]] پدر زید، وی را فرزند خود دانست<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱.</ref> و از آن پس او را "زید بن [[محمد]]" خواندند. در آن هنگام هنوز ایشان [[پیامبر]] نبود<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص ۲۴۸.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>


==[[زید]] پس از [[بعثت پیامبر]]{{صل}}==
== [[زید]] پس از [[بعثت پیامبر]] {{صل}} ==
زید را نخستین مرد از [[موالی]] دانسته‌اند که [[اسلام]] آورد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۶؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۹۹.</ref> اسلام او پس از [[علی]]{{ع}} <ref> المعارف، ص۱۶۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۷.</ref> و [[حضرت خدیجه]]{{س}} بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۱.</ref>. پیوسته حضرت خدیجه{{س}}، [[حضرت علی]]{{ع}} و زید با آن‌حضرت [[نماز]] می‌گزاردند <ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۴.</ref> و همواره زید و علی{{ع}} همراه پیامبر{{صل}} بودند و هنگامی که آن‌حضرت برای نماز گزاردن، ظهر به سوی [[کعبه]] می‌رفت، [[قریش]] نماز او را [[انکار]] نمی‌کرد و زمانی که آن‌حضرت نمازی غیر از ظهر می‌گزارد، علی{{ع}} و زید نشسته و مراقب بودند.<ref> انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۲۶.</ref> در رویدادی دیگر، هنگامی که [[قریش]] از [[همراهی]] [[ابوطالب]] با آنان [[ناامید]] شدند، [[عقبة بن ابی‌معیط]] پیشنهاد [[ترور]] پیامبر{{صل}} را مطرح کرد که با اقدامات ابوطالب این امر صورت نگرفت. [[زید]] در این رویداد پیک ابوطالب بود.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۵۸.</ref> چندی پس از رخداد [[شعب ابی‌طالب]] در [[سال دهم بعثت]]، پیامبر ناامید از [[ایمان]] [[اهل مکه]] به [[طائف]] رفت <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۵؛ المعارف، ص۱۵۱.</ref> و [[زید بن حارثه]] [[یا علی]]{{ع}} <ref> شرح نهج البلاغه، ج۴، ص ۱۲۸.</ref> یا هر دوی آنان، همراه آن [[حضرت]] بودند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص ۱۲۷.</ref> در این [[سفر]] زید از آن حضرت در برابر سنگ‌پرانی آنان محافظت می‌کرد، به گونه‌ای که چند جای سرش [[شکست]]. سپس از طائف خارج شدند و به محله نخله رسیدند و چند [[روز]] آنجا ماندند<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>
زید را نخستین مرد از [[موالی]] دانسته‌اند که [[اسلام]] آورد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۶؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۹۹.</ref> اسلام او پس از [[علی]] {{ع}} <ref> المعارف، ص۱۶۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۷.</ref> و [[حضرت خدیجه]] {{س}} بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۱.</ref>. پیوسته حضرت خدیجه {{س}}، [[حضرت علی]] {{ع}} و زید با آن‌حضرت [[نماز]] می‌گزاردند <ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۴.</ref> و همواره زید و علی {{ع}} همراه پیامبر {{صل}} بودند و هنگامی که آن‌حضرت برای نماز گزاردن، ظهر به سوی [[کعبه]] می‌رفت، [[قریش]] نماز او را [[انکار]] نمی‌کرد و زمانی که آن‌حضرت نمازی غیر از ظهر می‌گزارد، علی {{ع}} و زید نشسته و مراقب بودند.<ref> انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۲۶.</ref> در رویدادی دیگر، هنگامی که [[قریش]] از [[همراهی]] [[ابوطالب]] با آنان [[ناامید]] شدند، [[عقبة بن ابی‌معیط]] پیشنهاد [[ترور]] پیامبر {{صل}} را مطرح کرد که با اقدامات ابوطالب این امر صورت نگرفت. [[زید]] در این رویداد پیک ابوطالب بود.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۵۸.</ref> چندی پس از رخداد [[شعب ابی‌طالب]] در [[سال دهم بعثت]]، پیامبر ناامید از [[ایمان]] [[اهل مکه]] به [[طائف]] رفت <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۵؛ المعارف، ص۱۵۱.</ref> و [[زید بن حارثه]] [[یا علی]] {{ع}} <ref> شرح نهج البلاغه، ج۴، ص ۱۲۸.</ref> یا هر دوی آنان، همراه آن [[حضرت]] بودند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص ۱۲۷.</ref> در این [[سفر]] زید از آن حضرت در برابر سنگ‌پرانی آنان محافظت می‌کرد، به گونه‌ای که چند جای سرش [[شکست]]. سپس از طائف خارج شدند و به محله نخله رسیدند و چند [[روز]] آنجا ماندند<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>


==زید پس از [[مهاجرت]] به [[مدینه]]==
== زید پس از [[مهاجرت]] به [[مدینه]] ==
زید پس از مهاجرت به مدینه در [[قبا]] در [[منزل]] [[کلثوم بن هدم]] یا [[سعد بن خیثمه]] ساکن شد <ref> السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۷۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲.</ref> و زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] به [[خانه]] [[ابو ایوب انصاری]] رفت، [[زید]] را همراه [[ابو رافع]] با دو شتر و ۵۰۰ [[درهم]]، روانه [[مکه]] کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳؛ ج۸، ص۴۹.</ref> زید در قُدَید در میانه [[راه]] سه شتر خرید و به مکه رفت و [[فاطمه]]، [[ام‌کلثوم]] و [[سوده دختر زمعه]] [[همسر رسول خدا]]{{صل}}،<ref> المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۲۵؛ الاستیعاب، ج۴، ص ۱۹۳۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۵۲.</ref> همچنین همسرش [[ام ایمن]] و [[اسامه]] فرزندش را به مدینه آورد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳.</ref> در [[سال دوم هجری]] رسول خدا{{صل}} میان او و [[اسید بن حضیر]] [[اوسی]] [[انصاری]] [[پیمان برادری]] بست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ المحبر، ص۷۱؛ رجال الطوسی، ص۲۳.</ref> پیمان برادری او و [[حمزه]] <ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۵؛ الطبقات، ابن سعد، ج، ص ۳۲؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۴۱؛ ج۵، ص۸۵.</ref> احتمالاً به دوره حضور آنان در مکه باز می‌گردد. در همین سال [[زید]] در سریه حمزه همراه تنی چند از [[مهاجران]] [[مأمور]] شدند به سیف‌البحر رفته و مانع عبور کاروان [[قریش]] شوند؛ ولی در این اعزام، [[جنگی]] درنگرفت؛<ref> المغازی، ج۱، ص ۹.</ref> همچنین رسول خدا{{صل}} [[زید بن حارثه]] را به [[نیابت]] از خود در مدینه قرار داد <ref> المغازی، ج۱، ص۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶.</ref> و در جست‌وجوی [[کُرز بن جابر فَهری]] که به گله‌های مدینه دستبرد زده بود حرکت کرد؛ اما [[کرز]] گریخت و آن [[حضرت]] به او دست نیافت.<ref>المغازی، ج۱، ص۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶.</ref> در اوایل سال سوم، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} زید را به [[فرماندهی]] گروهی به جاده [[عراق]] به مکه فرستاد تا کاروان قریش را که از مسیر ساحلی به مسیر [[نجد]] [[تغییر]] مسیر داده بود [[مصادره]] کند.<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۶۰۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۹۲.</ref> زید راه را برکاروان قریش بست و پس از فرار [[ابوسفیان]] و دیگر سران قریش، [[اموال]] کاروان را نزد [[پیامبر]] آورد و ایشان پس از جدا کردن [[خمس]] آن، بقیه را میان افراد حاضر در این اعزام قسمت کرد.<ref> المغازی، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۷؛ ج۳، ص۳۳.</ref> چند ماه بعد [[زید]] در [[نبرد بدر]] شرکت کرد و در [[قتل]] [[حنظله]] پسر [[ابوسفیان]] سهیم بود <ref> المغازی، ج ۱، ص ۱۵۳؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۷۰۸؛ الدرر، ص۱۱۰.</ref>. وی که در مسیر رفت با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[علی]]{{ع}} یک شتر داشتند و به نوبت بر آن می‌نشستند،<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴.</ref> در مسیر بازگشت بر شتر پیامبر سوار شد تا پیش از دیگران خبر این [[پیروزی]] را به ساکنان [[مدینه]] برساند.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۵، السیرة النبویه، ج۲، ص ۶۱۵؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۰۳.</ref> هنگامی که زید به مدینه رسید فریاد زد که [[عتبه]] و [[شیبه]] [[فرزندان]] [[ربیعه]] و نبیه و منبّه از فرزندان [[حجاج]]،<ref> تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۸.</ref>[[ابوجهل]]، [[ابوالبَختری بن هشام]]، [[زَمَعة بن اسود]] و [[اُمیّة بن خَلف]] کشته شدند و [[سهیل بن عمرو]] و ذو الانیاب و گروهی هم [[اسیر]] شدند؛ ولی [[منافقان]] و [[یهود]] سخنان او را [[باور]] نکرده، [[گمان]] کردند زید براثر کشته شدن پیامبر و گریختن از معرکه، دیوانه شده است. این امر [[نگرانی]] و [[خشم]] [[مسلمانان]] را در پی داشت تا اینکه پیامبر{{صل}} همراه [[اسیران]] وارد مدینه شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۱۵.</ref> در [[سال سوم هجری]] [[زید]] در [[جنگ احد]] شرکت کرد <ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> و یکی از تیراندازانی بود که نمی‌بایست موضع خود را رها کنند.<ref> المغازی، ج۱، ص۲۴۳.</ref>
زید پس از مهاجرت به مدینه در [[قبا]] در [[منزل]] [[کلثوم بن هدم]] یا [[سعد بن خیثمه]] ساکن شد <ref> السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۷۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲.</ref> و زمانی که [[رسول خدا]] {{صل}} در [[مدینه]] به [[خانه]] [[ابو ایوب انصاری]] رفت، [[زید]] را همراه [[ابو رافع]] با دو شتر و ۵۰۰ [[درهم]]، روانه [[مکه]] کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳؛ ج۸، ص۴۹.</ref> زید در قُدَید در میانه [[راه]] سه شتر خرید و به مکه رفت و [[فاطمه]]، [[ام‌کلثوم]] و [[سوده دختر زمعه]] [[همسر رسول خدا]] {{صل}}،<ref> المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۲۵؛ الاستیعاب، ج۴، ص ۱۹۳۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۵۲.</ref> همچنین همسرش [[ام ایمن]] و [[اسامه]] فرزندش را به مدینه آورد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳.</ref> در [[سال دوم هجری]] رسول خدا {{صل}} میان او و [[اسید بن حضیر]] [[اوسی]] [[انصاری]] [[پیمان برادری]] بست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ المحبر، ص۷۱؛ رجال الطوسی، ص۲۳.</ref> پیمان برادری او و [[حمزه]] <ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۵؛ الطبقات، ابن سعد، ج، ص ۳۲؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۴۱؛ ج۵، ص۸۵.</ref> احتمالاً به دوره حضور آنان در مکه باز می‌گردد. در همین سال [[زید]] در سریه حمزه همراه تنی چند از [[مهاجران]] [[مأمور]] شدند به سیف‌البحر رفته و مانع عبور کاروان [[قریش]] شوند؛ ولی در این اعزام، [[جنگی]] درنگرفت؛<ref> المغازی، ج۱، ص ۹.</ref> همچنین رسول خدا {{صل}} [[زید بن حارثه]] را به [[نیابت]] از خود در مدینه قرار داد <ref> المغازی، ج۱، ص۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶.</ref> و در جست‌وجوی [[کُرز بن جابر فَهری]] که به گله‌های مدینه دستبرد زده بود حرکت کرد؛ اما [[کرز]] گریخت و آن [[حضرت]] به او دست نیافت.<ref>المغازی، ج۱، ص۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶.</ref> در اوایل سال سوم، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} زید را به [[فرماندهی]] گروهی به جاده [[عراق]] به مکه فرستاد تا کاروان قریش را که از مسیر ساحلی به مسیر [[نجد]] [[تغییر]] مسیر داده بود [[مصادره]] کند.<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۶۰۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۹۲.</ref> زید راه را برکاروان قریش بست و پس از فرار [[ابوسفیان]] و دیگر سران قریش، [[اموال]] کاروان را نزد [[پیامبر]] آورد و ایشان پس از جدا کردن [[خمس]] آن، بقیه را میان افراد حاضر در این اعزام قسمت کرد.<ref> المغازی، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۷؛ ج۳، ص۳۳.</ref> چند ماه بعد [[زید]] در [[نبرد بدر]] شرکت کرد و در [[قتل]] حنظله پسر [[ابوسفیان]] سهیم بود <ref> المغازی، ج ۱، ص ۱۵۳؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۷۰۸؛ الدرر، ص۱۱۰.</ref>. وی که در مسیر رفت با [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[علی]] {{ع}} یک شتر داشتند و به نوبت بر آن می‌نشستند،<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴.</ref> در مسیر بازگشت بر شتر پیامبر سوار شد تا پیش از دیگران خبر این [[پیروزی]] را به ساکنان [[مدینه]] برساند.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۵، السیرة النبویه، ج۲، ص ۶۱۵؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۰۳.</ref> هنگامی که زید به مدینه رسید فریاد زد که [[عتبه]] و [[شیبه]] [[فرزندان]] [[ربیعه]] و نبیه و منبّه از فرزندان [[حجاج]]،<ref> تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۸.</ref>[[ابوجهل]]، [[ابوالبَختری بن هشام]]، [[زَمَعة بن اسود]] و [[اُمیّة بن خَلف]] کشته شدند و [[سهیل بن عمرو]] و ذو الانیاب و گروهی هم [[اسیر]] شدند؛ ولی [[منافقان]] و [[یهود]] سخنان او را [[باور]] نکرده، [[گمان]] کردند زید براثر کشته شدن پیامبر و گریختن از معرکه، دیوانه شده است. این امر [[نگرانی]] و [[خشم]] [[مسلمانان]] را در پی داشت تا اینکه پیامبر {{صل}} همراه [[اسیران]] وارد مدینه شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۱۵.</ref> در [[سال سوم هجری]] [[زید]] در [[جنگ احد]] شرکت کرد <ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> و یکی از تیراندازانی بود که نمی‌بایست موضع خود را رها کنند.<ref> المغازی، ج۱، ص۲۴۳.</ref>


زید پس از [[غزوه حمراء الاسد]] که یک [[روز]] پس از [[نبرد]] [[احد]] روی داد، [[معاویة بن مغیره]] از [[مشرکان]] [[مکه]] را که با وساطت [[عثمان]] سه روز [[امان]] گرفته و پس از آن پنهان شده بود، یافت و با [[مشارکت]] [[عمار یاسر]] به قتل رساند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۰۴؛ المغازی، ج۱، ص۳۳۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۵۴.</ref> در نبرد [[خندق]] در [[سال پنجم هجری]] [[زید]] [[مسئولیت]] بیشتری یافت و [[پرچم]] [[مهاجران]] بدو سپرده شد؛<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ المغازی، ج۲، ص۴۶۰.</ref> همچنین هنگامی که [[بنی‌قریظه]] به هنگام [[نبرد]] خندق، [[خیانت]] کرده و با [[دشمن]] بیرونی همراه شدند، [[رسول خدا]]{{صل}} او را با ۳۰۰ نفر [[مأمور]] [[تأمین امنیت]] [[مدینه]] کرد.<ref> المغازی، ج۲، ص۴۶۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref> پس از خندق، [[پیامبر]] زید را [[جانشین]] خود در مدینه کرده و عازم [[غزوه]] مریسیع در برابر [[بنی‌مصطلق]] شد.<ref>نسب معد، ج۲، ص۳۸۶؛ المغازی، ج۱، ص۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref>در [[سال ششم هجری]] زید در [[صلح حدیبیه]] و [[جنگ خیبر]] <ref>نسب معد، ج۲، ص۳۸۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> شرکت کرد و پیامبر{{صل}} سهمی از [[اراضی]] غنیمتی [[خیبر]] را بدو داد که در پی شهادتش، به فرزندش [[اسامه]] رسید.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۹۹.</ref> [[عمر بن خطاب]] در دوره [[خلافت]] خود سهم آن دسته از سهامداران [[غنایم]] خیبر را که از [[دنیا]] رفته بودند، از وارثانشان پس گرفت و از همین رو سهم [[زید بن حارثه]] را نیز از فرزندش اسامه گرفت.<ref> المغازی، ج۲، ص۶۹۷.</ref> فعالیت‌های نظامی زید در سال ششم رو به فزونی نهاد: در اوایل سال به پیامبر خبر رسید که [[کاروان تجاری قریش]] از [[شام]] باز می‌گردد. پیامبر زید را با ۱۷۰ سوار فرستاد و آنان در منطقه عیص کالاهای آنان را گرفته و تنی چند را به [[اسارت]] گرفتند.
زید پس از [[غزوه حمراء الاسد]] که یک [[روز]] پس از [[نبرد]] [[احد]] روی داد، [[معاویة بن مغیره]] از [[مشرکان]] [[مکه]] را که با وساطت [[عثمان]] سه روز [[امان]] گرفته و پس از آن پنهان شده بود، یافت و با [[مشارکت]] [[عمار یاسر]] به قتل رساند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۰۴؛ المغازی، ج۱، ص۳۳۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۵۴.</ref> در نبرد [[خندق]] در [[سال پنجم هجری]] [[زید]] [[مسئولیت]] بیشتری یافت و [[پرچم]] [[مهاجران]] بدو سپرده شد؛<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ المغازی، ج۲، ص۴۶۰.</ref> همچنین هنگامی که [[بنی‌قریظه]] به هنگام [[نبرد]] خندق، [[خیانت]] کرده و با [[دشمن]] بیرونی همراه شدند، [[رسول خدا]] {{صل}} او را با ۳۰۰ نفر [[مأمور]] [[تأمین امنیت]] [[مدینه]] کرد.<ref> المغازی، ج۲، ص۴۶۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref> پس از خندق، [[پیامبر]] زید را [[جانشین]] خود در مدینه کرده و عازم [[غزوه]] مریسیع در برابر [[بنی‌مصطلق]] شد.<ref>نسب معد، ج۲، ص۳۸۶؛ المغازی، ج۱، ص۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref>در [[سال ششم هجری]] زید در [[صلح حدیبیه]] و [[جنگ خیبر]] <ref>نسب معد، ج۲، ص۳۸۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> شرکت کرد و پیامبر {{صل}} سهمی از [[اراضی]] غنیمتی [[خیبر]] را بدو داد که در پی شهادتش، به فرزندش [[اسامه]] رسید.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۹۹.</ref> [[عمر بن خطاب]] در دوره [[خلافت]] خود سهم آن دسته از سهامداران [[غنایم]] خیبر را که از [[دنیا]] رفته بودند، از وارثانشان پس گرفت و از همین رو سهم [[زید بن حارثه]] را نیز از فرزندش اسامه گرفت.<ref> المغازی، ج۲، ص۶۹۷.</ref> فعالیت‌های نظامی زید در سال ششم رو به فزونی نهاد: در اوایل سال به پیامبر خبر رسید که [[کاروان تجاری قریش]] از [[شام]] باز می‌گردد. پیامبر زید را با ۱۷۰ سوار فرستاد و آنان در منطقه عیص کالاهای آنان را گرفته و تنی چند را به [[اسارت]] گرفتند.


[[زید]] همراه با ۱۵ تن از [[مسلمانان]] در مأموریتی ۴ [[روزه]] علیه [[بنی‌ثعلبه]] در منطقه طَرَف در ۳۶ میلی [[راه]] مدینه به [[عراق]] توانست آنان را فراری داده و تعدادی شتر و گوسفند به [[غنیمت]] گیرد؛<ref>المغازی، ج۲، ص۵۵۵؛ الطبقات، خلیفه، ص۵۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶۷.</ref> همچنین در این سال زید مأمور شد افرادی از [[قبیله]] جُذام را که در حِسمی در مسیر پیک پیامبر{{صل}} به بیزانس قرار گرفته و [[اموال]] زید را [[غارت]] کرده بودند، [[تنبیه]] کند و از این رو [[زید]] را با ۵۰۰ نفر بدانجا گسیل داشت<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۲؛ المغازی، ج۲، ص۵۶۶.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>
[[زید]] همراه با ۱۵ تن از [[مسلمانان]] در مأموریتی ۴ [[روزه]] علیه [[بنی‌ثعلبه]] در منطقه طَرَف در ۳۶ میلی [[راه]] مدینه به [[عراق]] توانست آنان را فراری داده و تعدادی شتر و گوسفند به [[غنیمت]] گیرد؛<ref>المغازی، ج۲، ص۵۵۵؛ الطبقات، خلیفه، ص۵۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶۷.</ref> همچنین در این سال زید مأمور شد افرادی از [[قبیله]] جُذام را که در حِسمی در مسیر پیک پیامبر {{صل}} به بیزانس قرار گرفته و [[اموال]] زید را [[غارت]] کرده بودند، [[تنبیه]] کند و از این رو [[زید]] را با ۵۰۰ نفر بدانجا گسیل داشت<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۲؛ المغازی، ج۲، ص۵۶۶.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>


==[[ازدواج]] و [[همسران]] [[زید]]==
== [[ازدواج]] و [[همسران]] [[زید]] ==
نخستین [[همسر]] زید، [[ام‌ایمن]] از [[موالی]] عبدالله ‌، [[پدر]] [[پیامبر]]{{صل}} بود که پس از [[وفات]] ایشان به پیامبر به [[ارث]] رسیده بود. ام ایمن که از همسر سابق خود جدا شده بود، پس از [[بعثت پیامبر]] با زید ازدواج کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۱۶.</ref> احتمالاً زید در آن [[مقطع]] بیش از ۳۴ سال سن داشته و ام ایمن هم سال‌ها از او بزرگ‌تر بوده است. با توجه به اینکه فرزندشان [[اسامه]] در [[سال دهم هجری]]، [[جوانی]] ۱۸ ساله بوده، باید ۵ سال پس از بعثت پیامبر به [[دنیا]] آمده باشد. [[ازدواج]] زید با دُرّه دختر [[ابولهب]] و نیز [[هند]] [[خواهر]] [[زبیر بن عوام]] نیز باید مربوط به دوره مکی باشد.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> پس از [[هجرت]] و حدودا در [[سال دوم هجری]]، پیامبر{{صل}} دختر عمه‌اش [[زینب بنت جحش]] را در حالی‌ که ۳۲ یا ۳۵ سال داشت برای زید خواستگاری کرد؛ ولی از نظر [[اجتماعی]] زینب وی را در [[شأن]] خود نمی‌دانست،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۸۰؛ تفسیر مقاتل، ج۳، ص۴۷؛ التبیان، ج۸، ص۳۴۳-۳۴۴.</ref> از این رو با برادرش عبدالله ‌با این ازدواج [[مخالفت]] کردند؛ ولی در نهایت [[رضایت]] [[رسول خدا]] را ترجیح دادند و زینب با زید ازدواج کرد. بیشتر [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> را در این باره دانسته‌اند. در این آیه بیان شده که مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] در برابر [[حکم خداوند]] و پیامبر او، نمی‌توانند [[تصمیم]] دیگری بگیرند و هر کس از [[خدا]] و پیامبر [[نافرمانی]] کند [[گمراه]] شده است.
نخستین [[همسر]] زید، [[ام‌ایمن]] از [[موالی]] عبدالله ‌، [[پدر]] [[پیامبر]] {{صل}} بود که پس از [[وفات]] ایشان به پیامبر به [[ارث]] رسیده بود. ام ایمن که از همسر سابق خود جدا شده بود، پس از [[بعثت پیامبر]] با زید ازدواج کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۱۶.</ref> احتمالاً زید در آن مقطع بیش از ۳۴ سال سن داشته و ام ایمن هم سال‌ها از او بزرگ‌تر بوده است. با توجه به اینکه فرزندشان [[اسامه]] در [[سال دهم هجری]]، [[جوانی]] ۱۸ ساله بوده، باید ۵ سال پس از بعثت پیامبر به [[دنیا]] آمده باشد. [[ازدواج]] زید با دُرّه دختر [[ابولهب]] و نیز [[هند]] [[خواهر]] [[زبیر بن عوام]] نیز باید مربوط به دوره مکی باشد.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> پس از [[هجرت]] و حدودا در [[سال دوم هجری]]، پیامبر {{صل}} دختر عمه‌اش [[زینب بنت جحش]] را در حالی‌ که ۳۲ یا ۳۵ سال داشت برای زید خواستگاری کرد؛ ولی از نظر [[اجتماعی]] زینب وی را در [[شأن]] خود نمی‌دانست،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۸۰؛ تفسیر مقاتل، ج۳، ص۴۷؛ التبیان، ج۸، ص۳۴۳-۳۴۴.</ref> از این رو با برادرش عبدالله ‌با این ازدواج [[مخالفت]] کردند؛ ولی در نهایت [[رضایت]] [[رسول خدا]] را ترجیح دادند و زینب با زید ازدواج کرد. بیشتر [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> را در این باره دانسته‌اند. در این آیه بیان شده که مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] در برابر [[حکم خداوند]] و پیامبر او، نمی‌توانند [[تصمیم]] دیگری بگیرند و هر کس از [[خدا]] و پیامبر [[نافرمانی]] کند [[گمراه]] شده است.


مدتی پس از ازدواج آن دو، زینب سرناسازگاری برداشت. [[ناسازگاری]] زینب مایه [[گلایه]] [[زید]] به [[پیامبر]] شد.
مدتی پس از ازدواج آن دو، زینب سرناسازگاری برداشت. [[ناسازگاری]] زینب مایه [[گلایه]] [[زید]] به [[پیامبر]] شد.


زمانی که [[زید]] از [[طلاق]] [[زینب]] [[سخن]] گفت، پیامبر از او خواست [[تقوا]] پیشه کند و [[همسر]] خود را نگاه دارد. این امر در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام ‌یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> آمده است.
زمانی که [[زید]] از [[طلاق]] [[زینب]] [[سخن]] گفت، پیامبر از او خواست [[تقوا]] پیشه کند و [[همسر]] خود را نگاه دارد. این امر در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام ‌یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> آمده است.
 
در پی طلاق زینب، [[رسول خدا]]{{صل}} با او در [[سال پنجم هجری]]<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۹.</ref> [[ازدواج]] کرد. این کار موجی از [[انتقاد]] را ضدّ پیامبر به همراه داشت و [[منافقان]] و [[یهودیان]] می‌گفتند: [[محمد]] [[ازدواج]] با [[زنان]] فرزند را [[حرام]] دانسته؛ ولی خود به آن پای‌بند نمانده است.<ref> اسباب النزول، ص ۳۶۵؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۴۴۸.</ref> در ادامه آیه {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید  گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی  از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام ‌یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> به عامل این ازدواج اشاره شده و آمده است که ما او را به همسری تو درآوردیم تا دیگران نیز نگران ازدواج با [[همسران]] پسر خوانده‌هایشان نباشند و خواست [[خدا]]، شدنی است. در این آیه اشاره شده که این ازدواج صورت گرفت تا دیگران [[احکام]] فرزند [[واقعی]] را درباره فرزند خوانده، جاری نکنند. سپس در آیه {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین  پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> تأکید شده که [[محمد]] [[پدر]] هیچ کسی نیست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۳-۵۶۴.</ref>


بنابر [[روایت]] [[عطاء بن ابی رباح]] آیه {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کرده‌اید، که اگر با آنها همخوابگی نکرده‌اید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.</ref> هم به [[ازدواج پیامبر]] با همسر پیشین زید اشاره دارد<ref> جامع البیان، ج۴، ص۲۲۳.</ref> در این آیه که [[خداوند]] در صدد بیان [[محارم]] است، همسران[[پسران]] هر مرد را نیز جزو محارم برمی‌شمارد؛ ولی آن را [[مقید]] می‌سازد که پسران باید از خود همان پدر باشند ـ نه فرزند خوانده‌ها ـ همچنین در آیه {{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار»  می‌کنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ می‌گوید و اوست که راه را نشان می‌دهد» سوره احزاب، آیه ۴.</ref> از [[مؤمنان]] خواسته شده که بهتر است از این پس فرزندخوانده‌ها با نام [[پدران]] واقعی‌شان خوانده شوند و اگر پدرانشان را به نام نمی‌شناسند، به عنوان [[برادران دینی]] و [[موالی]] [[شناسایی]] شوند: {{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر است و اگر پدرانشان را نمی‌شناسید برادران دینی و وابستگان  شمایند و شما را در آنچه اشتباه کرده‌اید گناهی نیست اما در آنچه دل‌هایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.</ref>.<ref>جامع البیان، ج۲۱، ص۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۹.</ref> از آن پس نام "[[زید]] بن [[محمد]]" به «[[زید بن حارثه]]" [[تغییر]] کرد <ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۹.</ref> و پسرخوانده‌ها را به پدران واقعیشان منتَسب می‌کردند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۴۴.</ref> در سال ششم و پس از [[صلح حدیبیه]]، [[ام کلثوم]] دختر [[عُقبَة بن ابی‌مُعَیط]] از [[مکه]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. به [[دستور]] [[قرآن]]، بندهای صلح حدیبیه مبنی بر [[لزوم]] بازگرداندن مهاجرانی که پس از آن [[تاریخ]] به مدینه می‌رفتند، شامل [[زنان]] نمی‌شد و ام کلثوم توانست در مدینه بماند <ref>تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.</ref>. ام کلثوم شوهری نداشت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۵۳-۱۹۵۴.</ref> و پس از آنکه [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[عمرو عاص]] و زید بن حارثه از او خواستگاری کردند، وی با [[برادر]] [[مادری]] خود، [[عثمان بن عفان]] [[مشورت]] کرد، [[عثمان]] وی را نزد [[پیامبر]]{{صل}} فرستاد و او طبق نظر پیامبر{{صل}} با زید [[ازدواج]] کرد <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۴.</ref> که ثمره آن، دو فرزند به نام‌های زید و [[رقیه]] بود،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> تا اینکه زید دو سال بعد در [[نبرد موته]] به [[شهادت]] رسید. گزارشی هم از [[طلاق]] آن دو وجود دارد.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ ج۸، ص۱۸۴؛ تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۳۸۲.</ref> ازدواج‌های زید با حُمَیمَه دختر [[صیفی]] <ref> الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۲۹۶.</ref> و [[جمیله]] دختر [[ثابت بن ابی افلح]] و احتمالاً ام مبشّر، با توجه به آنکه هر سه از اهالی [[مدینه]] بودند، باید در دوره [[مدنی]] و پس از [[مهاجرت]] روی داده باشد. البته ممکن است ام مبشر [[کنیه]] یکی از [[همسران]] [[انصاری]] او باشد <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۳۳۵؛ صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۱۲۵؛ تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۳۸۵.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>
در پی طلاق زینب، [[رسول خدا]] {{صل}} با او در [[سال پنجم هجری]]<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۹.</ref> [[ازدواج]] کرد. این کار موجی از [[انتقاد]] را ضدّ پیامبر به همراه داشت و [[منافقان]] و [[یهودیان]] می‌گفتند: [[محمد]] [[ازدواج]] با [[زنان]] فرزند را [[حرام]] دانسته؛ ولی خود به آن پای‌بند نمانده است.<ref> اسباب النزول، ص ۳۶۵؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۴۴۸.</ref> در ادامه آیه {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام ‌یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> به عامل این ازدواج اشاره شده و آمده است که ما او را به همسری تو درآوردیم تا دیگران نیز نگران ازدواج با [[همسران]] پسر خوانده‌هایشان نباشند و خواست [[خدا]]، شدنی است. در این آیه اشاره شده که این ازدواج صورت گرفت تا دیگران [[احکام]] فرزند [[واقعی]] را درباره فرزند خوانده، جاری نکنند. سپس در آیه {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> تأکید شده که [[محمد]] [[پدر]] هیچ کسی نیست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۳-۵۶۴.</ref>


==[[غزوه]] [[موته]] و [[شهادت]] [[زید]]==
بنابر [[روایت]] [[عطاء بن ابی رباح]] آیه {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کرده‌اید، که اگر با آنها همخوابگی نکرده‌اید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.</ref> هم به [[ازدواج پیامبر]] با همسر پیشین زید اشاره دارد<ref> جامع البیان، ج۴، ص۲۲۳.</ref> در این آیه که [[خداوند]] در صدد بیان [[محارم]] است، همسران[[پسران]] هر مرد را نیز جزو محارم برمی‌شمارد؛ ولی آن را [[مقید]] می‌سازد که پسران باید از خود همان پدر باشند ـ نه فرزند خوانده‌ها ـ همچنین در آیه {{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» می‌کنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ می‌گوید و اوست که راه را نشان می‌دهد» سوره احزاب، آیه ۴.</ref> از [[مؤمنان]] خواسته شده که بهتر است از این پس فرزندخوانده‌ها با نام [[پدران]] واقعی‌شان خوانده شوند و اگر پدرانشان را به نام نمی‌شناسند، به عنوان [[برادران دینی]] و [[موالی]] [[شناسایی]] شوند: {{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر است و اگر پدرانشان را نمی‌شناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کرده‌اید گناهی نیست اما در آنچه دل‌هایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.</ref>.<ref>جامع البیان، ج۲۱، ص۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۹.</ref> از آن پس نام "[[زید]] بن [[محمد]]" به «[[زید بن حارثه]]" [[تغییر]] کرد <ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۹.</ref> و پسرخوانده‌ها را به پدران واقعیشان منتَسب می‌کردند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۴۴.</ref> در سال ششم و پس از [[صلح حدیبیه]]، [[ام کلثوم]] دختر [[عُقبَة بن ابی‌مُعَیط]] از [[مکه]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. به [[دستور]] [[قرآن]]، بندهای صلح حدیبیه مبنی بر [[لزوم]] بازگرداندن مهاجرانی که پس از آن [[تاریخ]] به مدینه می‌رفتند، شامل [[زنان]] نمی‌شد و ام کلثوم توانست در مدینه بماند <ref>تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.</ref>. ام کلثوم شوهری نداشت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۵۳-۱۹۵۴.</ref> و پس از آنکه [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[عمرو عاص]] و زید بن حارثه از او خواستگاری کردند، وی با [[برادر]] [[مادری]] خود، [[عثمان بن عفان]] [[مشورت]] کرد، [[عثمان]] وی را نزد [[پیامبر]] {{صل}} فرستاد و او طبق نظر پیامبر {{صل}} با زید [[ازدواج]] کرد <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۴.</ref> که ثمره آن، دو فرزند به نام‌های زید و [[رقیه]] بود،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> تا اینکه زید دو سال بعد در [[نبرد موته]] به [[شهادت]] رسید. گزارشی هم از [[طلاق]] آن دو وجود دارد.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ ج۸، ص۱۸۴؛ تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۳۸۲.</ref> ازدواج‌های زید با حُمَیمَه دختر [[صیفی]] <ref> الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۲۹۶.</ref> و [[جمیله]] دختر [[ثابت بن ابی افلح]] و احتمالاً ام مبشّر، با توجه به آنکه هر سه از اهالی [[مدینه]] بودند، باید در دوره [[مدنی]] و پس از [[مهاجرت]] روی داده باشد. البته ممکن است ام مبشر [[کنیه]] یکی از [[همسران]] [[انصاری]] او باشد <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۳۳۵؛ صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۱۲۵؛ تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۳۸۵.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>
در پی کشته شدن پیک [[پیامبر]]{{صل}} به سوی امپراتور بیزانس توسط [[شرحبیل بن عمر]] از سران [[خاندان]] غسّانی، [[مسلمانان]] [[تصمیم]] گرفتند سپاهی علیه وی اعزام کنند. پیامبر در این [[لشکرکشی]]، زید را [[فرمانده سپاه]]، سپس [[جعفر]] و [[عبدالله ‌بن رواحه]] را به ترتیب [[جانشینان]] او دانست.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۳-۳۸۸؛ المغازی، ج۲، ص۷۵۶-۷۹۵؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۹۷.</ref> با رسیدن [[سپاه مسلمانان]] به نزدیکی قلمرو [[شرحبیل]]، متوجه شدند امپراتور بیزانس با [[قبایل عرب]] همپیمان خود، [[لشکر]] بزرگی را برای [[رویارویی]] با آنان گرد آورده‌اند و از این رو ابتدا تصمیم داشتند با ارسال پیکی به مدینه از پیامبر{{صل}} کسب [[تکلیف]] کنند؛ ولی عبدالله بن رواحه [[فرمانده]] سوم لشکر از پیروزی‌های پیشین سپاه مسلمانان به رغم تعداد و [[سلاح]] اندک سخن گفت و آنان را به [[نبرد]] [[تشویق]] کرد. زید و دیگر [[فرماندهان]] در این رویارویی به شهادت رسیدند.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۵۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۹۷.</ref> در پی شهادت زید، و آمدن [[رسول خدا]]{{صل}} به [[خانه]] [[زید]]، دختر زید گریان <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴.</ref> خود را در آغوش پیامبر{{صل}} انداخت و آن‌گاه رسول خدا{{صل}} با صدای بلند گریست و در پاسخ به [[سعد بن عباده]] که از [[رفتار پیامبر]]{{صل}} شگفت‌زده شده بود، آن را [[اشتیاق]] [[دوست]] به دوست دانست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۴۹۶.</ref>


زید به هنگام شهادت ۵۵ سال داشت.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۹.</ref> زید قدی کوتاه، پوستی سیاه و بینی پهنی داشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ المعارف، ص۱۴۵.</ref> در گزارش‌هایی دیگر او را سفیدپوست <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص ۲۲۲؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۴۲.</ref> یا قرمز<ref> اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۲.</ref> و فرزندش [[اسامه]] را سیاه دانسته‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۴۱-۲۴۲؛ تعجیل المنفعه، ص۳۹۴.</ref> وی [[محبوب]] [[رسول خدا]]{{صل}}<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴.</ref> بود و [[پیامبر]] او را از [[دل]] و [[جان]] [[دوست]] داشت.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴.</ref> [[عبدالملک مروان]] [[امام سجاد]]{{ع}} را به سبب اینکه مادرش را به همسری برده آزاد شده خود درآورد [[سرزنش]] کرد. امام سجاد{{ع}} هم این کار را برابر با الگویی [[نبوی]] دانست و به [[ازدواج]] [[زید]] با دختر عمه پیامبر اشاره کرد.<ref>المعارف، ص ۲۱۵؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. به رغم سابقه و فعالیت‌های فراوان [[زید]] و رابطه تنگاتنگ او با پیامبر، مایه [[تعجب]] است که جز [[آیات]] مربوط به ازدواج او با [[زینب]] و مسئله [[فرزندخواندگی]] زید، آیات دیگری را در [[شأن]] وی معرفی نکرده‌اند. در واقع زید همچون بسیاری از هواداران پیامبر{{صل}} که در [[زمان پیامبر]] به [[شهادت]] رسیدند، در متون بعدی به حاشیه رانده شده‌اند. زید افزون بر آنکه در کنار پیامبر [[تربیت]] شد، در عرصه‌های گوناگون، به ویژه نظامی از توانایی‌های فراوانی برخوردار بود و از [[یاوران]] [[وفادار]] و قابل [[اعتماد]] پیامبر شمرده می‌شد.
== [[غزوه]] [[موته]] و [[شهادت]] [[زید]] ==
در پی کشته شدن پیک [[پیامبر]] {{صل}} به سوی امپراتور بیزانس توسط [[شرحبیل بن عمر]] از سران [[خاندان]] غسّانی، [[مسلمانان]] [[تصمیم]] گرفتند سپاهی علیه وی اعزام کنند. پیامبر در این [[لشکرکشی]]، زید را [[فرمانده سپاه]]، سپس [[جعفر]] و [[عبدالله ‌بن رواحه]] را به ترتیب [[جانشینان]] او دانست.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۳-۳۸۸؛ المغازی، ج۲، ص۷۵۶-۷۹۵؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۹۷.</ref> با رسیدن [[سپاه مسلمانان]] به نزدیکی قلمرو [[شرحبیل]]، متوجه شدند امپراتور بیزانس با [[قبایل عرب]] همپیمان خود، [[لشکر]] بزرگی را برای [[رویارویی]] با آنان گرد آورده‌اند و از این رو ابتدا تصمیم داشتند با ارسال پیکی به مدینه از پیامبر {{صل}} کسب [[تکلیف]] کنند؛ ولی عبدالله بن رواحه [[فرمانده]] سوم لشکر از پیروزی‌های پیشین سپاه مسلمانان به رغم تعداد و [[سلاح]] اندک سخن گفت و آنان را به [[نبرد]] [[تشویق]] کرد. زید و دیگر [[فرماندهان]] در این رویارویی به شهادت رسیدند.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۵۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۹۷.</ref> در پی شهادت زید، و آمدن [[رسول خدا]] {{صل}} به [[خانه]] [[زید]]، دختر زید گریان <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴.</ref> خود را در آغوش پیامبر {{صل}} انداخت و آن‌گاه رسول خدا {{صل}} با صدای بلند گریست و در پاسخ به [[سعد بن عباده]] که از [[رفتار پیامبر]] {{صل}} شگفت‌زده شده بود، آن را [[اشتیاق]] [[دوست]] به دوست دانست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۴۹۶.</ref>


در [[روایت]] ساختگی [[بشارت بهشت]] به ۱۰ تن از [[یاران پیامبر]]، نیز نام زید دیده نمی‌شود. به نظر می‌رسد همه آیاتی که در دوره مکی یا [[مدنی]]، به [[مؤمنان]] [[بشارت]] داده یا وعده‌ای در [[آخرت]] و [[ثواب]] آن را بیان کرده‌اند، به زید [[ارتباط]] دارند، هر چند [[روایات تفسیری]] به این امر اشاره نکرده باشند.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>
زید به هنگام شهادت ۵۵ سال داشت.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۹.</ref> زید قدی کوتاه، پوستی سیاه و بینی پهنی داشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ المعارف، ص۱۴۵.</ref> در گزارش‌هایی دیگر او را سفیدپوست <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص ۲۲۲؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۴۲.</ref> یا قرمز<ref> اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۲.</ref> و فرزندش [[اسامه]] را سیاه دانسته‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۴۱-۲۴۲؛ تعجیل المنفعه، ص۳۹۴.</ref> وی [[محبوب]] [[رسول خدا]] {{صل}}<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴.</ref> بود و [[پیامبر]] او را از [[دل]] و [[جان]] [[دوست]] داشت.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴.</ref> [[عبدالملک مروان]] [[امام سجاد]] {{ع}} را به سبب اینکه مادرش را به همسری برده آزاد شده خود درآورد [[سرزنش]] کرد. امام سجاد {{ع}} هم این کار را برابر با الگویی [[نبوی]] دانست و به [[ازدواج]] [[زید]] با دختر عمه پیامبر اشاره کرد.<ref>المعارف، ص ۲۱۵؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. به رغم سابقه و فعالیت‌های فراوان [[زید]] و رابطه تنگاتنگ او با پیامبر، مایه [[تعجب]] است که جز [[آیات]] مربوط به ازدواج او با [[زینب]] و مسئله [[فرزندخواندگی]] زید، آیات دیگری را در [[شأن]] وی معرفی نکرده‌اند. در واقع زید همچون بسیاری از هواداران پیامبر {{صل}} که در [[زمان پیامبر]] به [[شهادت]] رسیدند، در متون بعدی به حاشیه رانده شده‌اند. زید افزون بر آنکه در کنار پیامبر [[تربیت]] شد، در عرصه‌های گوناگون، به ویژه نظامی از توانایی‌های فراوانی برخوردار بود و از [[یاوران]] [[وفادار]] و قابل [[اعتماد]] پیامبر شمرده می‌شد.
== پرسش‌های وابسته ==


== جستارهای وابسته ==
در [[روایت]] ساختگی [[بشارت بهشت]] به ۱۰ تن از [[یاران پیامبر]]، نیز نام زید دیده نمی‌شود. به نظر می‌رسد همه آیاتی که در دوره مکی یا [[مدنی]]، به [[مؤمنان]] [[بشارت]] داده یا وعده‌ای در [[آخرت]] و [[ثواب]] آن را بیان کرده‌اند، به زید [[ارتباط]] دارند، هر چند [[روایات تفسیری]] به این امر اشاره نکرده باشند.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1100408.jpg|22px]][[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴''']]
# [[پرونده:1100408.jpg|22px]] [[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴''']]
 
{{پایان منابع}}
== پرسش‌های وابسته ==


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:زید بن حارثه]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۱

مقدمه

در این مدخل آیاتی در رابطه با زیدبن حارثه، غلام آزاد شده و پسر خوانده پیامبر آمده است. زید از مسلمانان صدر اسلام بود که در سال هشتم هجری در جنگ موته که سمت فرماندهی داشت، به شهادت رسید.

  1. ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۱]
  2. ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا[۲]
  3. ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ[۳]
  4. ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمً[۴]
  5. ﴿اًحُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا[۵]

نکات:

  1. فرمان پیامبر به زینب برای ازدواج با زید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ[۶].
  2. تمرد زینب از قبول فرمان پیامبر بر ازدواج زید مورد نکوهش پروردگار: ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۷]
  3. برخورداری زید بن حارثه، از انعامها و نعمتهای (اسلام و ایمان) الهی وپیامبر: ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ[۸]
  4. آمیزش زید با زینب پس از ازدواج: ﴿فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا[۹].
  5. عدم جریان احکام فرزندی بر زید، در عین پسر خوانده گی وی برای پیامبر: «حُرمَتْ عَلَیکمْ أُمهٰاتُکمْ.... ﴿وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ[۱۰].... ﴿وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ[۱۱]..... ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ[۱۲].
  6. ازدواج پیامبر با مطلقه زید، به فرمان خدا به منظور درهم شکستن سنت جاهلی تحریم ازدواج با همسر پسر خوانده: ﴿فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا[۱۳][۱۴].

نسب‌شناسی

ابواسامه، زید بن حارثة بن شراحیل[۱۵] از تیره کلب[۱۶] از قبیله قضاعه است.[۱۷] تنها صحابی‌ای است که نامش در قرآن آمده است. بنابر نسبش، کلبی و بنابر آنکه آزاد شده پیامبر بود، از بنی‌هاشم است، چنان‌که او را "محمدی" نیز خوانده‌اند.[۱۸] از آنجا که هنگام شهادتش در سال هشتم هجری ۵۵ سال داشته، باید حداقل ۶ سال از پیامبر کوچک‌تر باشد. طبق برخی گزارش‌ها پیامبر ۱۰ یا ۲۰ سال از زید بزرگ‌تر بود.[۱۹] مادرش سعدی بنت ثعلبه یا سعاد بنت ثعلبه[۲۰] از تیره معن از قبیله طی بود.[۲۱] در ۸ سالگی در مسیر خود به سکونتگاه قبیله مادرش، به دست سواران بنی‌القَین بن جسر ربوده[۲۲] و در بازار عکاظ یا بازار حُباشه[۲۳] به فروش گذاشته شد. حَکیم بن حِزام وی را برای عمه‌اش خدیجه بنت خُوَیلَد [۲۴] به ۴۰۰ [۲۵] یا ۶۰۰ درهم [۲۶] خرید. به گزارش دیگری در پی درخواست حکیم از حضرت خدیجه مبنی بر انتخاب یکی از بردگان او، وی زید را برگزید.[۲۷] گزارش‌های داستان‌گونه دیگری نیز در منابع وجود دارند؛ از جمله آنکه رسول خدا (ص) او را در بطحای مکه یا بازار عکاظ[۲۸]دید [۲۹] و پس از بازگشت به خانه و بیان کردن وصف آن برده، خدیجه زید را به ۷۰۰ درهم خرید و او را به پیامبر بخشید.[۳۰] چنانچه زید اندکی پس از بردگی خریده شده و به پیامبر بخشیده شده باشد، باید در آن هنگام ۱۹ ساله یا بیشتر باشد، زیرا پیامبر اکرم (ص) در ۲۵ سالگی ازدواج کرد و فاصله او با پیامبر ۶ سال است که در این صورت با گزارش بردگی او در ۸ سالگی ناسازگار است، مگر آنکه گفته شود زید پس از بردگی، اربابان دیگری داشته و پس از آن به خدیجه فروخته شده، یا اینکه از همان سنین، برده خدیجه بوده و در جوانی به پیامبر بخشیده شده است. به هر حال، پس از آنکه خدیجه زید را به رسول خدا (ص) بخشید،[۳۱] پیامبر او را آزاد کرد.[۳۲] مدتی پس از این رویداد، برخی اعضای قبیله کلب در مناسک حج زید را دیده و شناختند. زید ابیاتی به عنوان نشانه خواند تا به خانواده‌اش برسانند و به آنها بگویند از خدمتگزاران خانه خداست و نگران و در پی او نباشند.[۳۳] پس از آن، حارثه پدرِ زید و عمویش کعب برای آزادی او به مکه آمده و درصدد پرداخت فدیه و آزادی او برآمدند. طبق برخی گزارش‌ها پدر زید، از ابوطالب خواست در این کار وساطت کند؛ ولی خود زید تمایلی به بازگشت نداشت، از این رو پدرش قریش را شاهد گرفت و اعلام کرد که از این پس زید پسر او نیست. پیامبر در واکنش به رفتار پدر زید، وی را فرزند خود دانست[۳۴] و از آن پس او را "زید بن محمد" خواندند. در آن هنگام هنوز ایشان پیامبر نبود[۳۵].[۳۶]

زید پس از بعثت پیامبر (ص)

زید را نخستین مرد از موالی دانسته‌اند که اسلام آورد.[۳۷] اسلام او پس از علی (ع) [۳۸] و حضرت خدیجه (س) بود[۳۹]. پیوسته حضرت خدیجه (س)، حضرت علی (ع) و زید با آن‌حضرت نماز می‌گزاردند [۴۰] و همواره زید و علی (ع) همراه پیامبر (ص) بودند و هنگامی که آن‌حضرت برای نماز گزاردن، ظهر به سوی کعبه می‌رفت، قریش نماز او را انکار نمی‌کرد و زمانی که آن‌حضرت نمازی غیر از ظهر می‌گزارد، علی (ع) و زید نشسته و مراقب بودند.[۴۱] در رویدادی دیگر، هنگامی که قریش از همراهی ابوطالب با آنان ناامید شدند، عقبة بن ابی‌معیط پیشنهاد ترور پیامبر (ص) را مطرح کرد که با اقدامات ابوطالب این امر صورت نگرفت. زید در این رویداد پیک ابوطالب بود.[۴۲] چندی پس از رخداد شعب ابی‌طالب در سال دهم بعثت، پیامبر ناامید از ایمان اهل مکه به طائف رفت [۴۳] و زید بن حارثه یا علی (ع) [۴۴] یا هر دوی آنان، همراه آن حضرت بودند.[۴۵] در این سفر زید از آن حضرت در برابر سنگ‌پرانی آنان محافظت می‌کرد، به گونه‌ای که چند جای سرش شکست. سپس از طائف خارج شدند و به محله نخله رسیدند و چند روز آنجا ماندند[۴۶].[۴۷]

زید پس از مهاجرت به مدینه

زید پس از مهاجرت به مدینه در قبا در منزل کلثوم بن هدم یا سعد بن خیثمه ساکن شد [۴۸] و زمانی که رسول خدا (ص) در مدینه به خانه ابو ایوب انصاری رفت، زید را همراه ابو رافع با دو شتر و ۵۰۰ درهم، روانه مکه کرد.[۴۹] زید در قُدَید در میانه راه سه شتر خرید و به مکه رفت و فاطمه، ام‌کلثوم و سوده دختر زمعه همسر رسول خدا (ص)،[۵۰] همچنین همسرش ام ایمن و اسامه فرزندش را به مدینه آورد.[۵۱] در سال دوم هجری رسول خدا (ص) میان او و اسید بن حضیر اوسی انصاری پیمان برادری بست.[۵۲] پیمان برادری او و حمزه [۵۳] احتمالاً به دوره حضور آنان در مکه باز می‌گردد. در همین سال زید در سریه حمزه همراه تنی چند از مهاجران مأمور شدند به سیف‌البحر رفته و مانع عبور کاروان قریش شوند؛ ولی در این اعزام، جنگی درنگرفت؛[۵۴] همچنین رسول خدا (ص) زید بن حارثه را به نیابت از خود در مدینه قرار داد [۵۵] و در جست‌وجوی کُرز بن جابر فَهری که به گله‌های مدینه دستبرد زده بود حرکت کرد؛ اما کرز گریخت و آن حضرت به او دست نیافت.[۵۶] در اوایل سال سوم، پیامبر اکرم (ص) زید را به فرماندهی گروهی به جاده عراق به مکه فرستاد تا کاروان قریش را که از مسیر ساحلی به مسیر نجد تغییر مسیر داده بود مصادره کند.[۵۷] زید راه را برکاروان قریش بست و پس از فرار ابوسفیان و دیگر سران قریش، اموال کاروان را نزد پیامبر آورد و ایشان پس از جدا کردن خمس آن، بقیه را میان افراد حاضر در این اعزام قسمت کرد.[۵۸] چند ماه بعد زید در نبرد بدر شرکت کرد و در قتل حنظله پسر ابوسفیان سهیم بود [۵۹]. وی که در مسیر رفت با پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) یک شتر داشتند و به نوبت بر آن می‌نشستند،[۶۰] در مسیر بازگشت بر شتر پیامبر سوار شد تا پیش از دیگران خبر این پیروزی را به ساکنان مدینه برساند.[۶۱] هنگامی که زید به مدینه رسید فریاد زد که عتبه و شیبه فرزندان ربیعه و نبیه و منبّه از فرزندان حجاج،[۶۲]ابوجهل، ابوالبَختری بن هشام، زَمَعة بن اسود و اُمیّة بن خَلف کشته شدند و سهیل بن عمرو و ذو الانیاب و گروهی هم اسیر شدند؛ ولی منافقان و یهود سخنان او را باور نکرده، گمان کردند زید براثر کشته شدن پیامبر و گریختن از معرکه، دیوانه شده است. این امر نگرانی و خشم مسلمانان را در پی داشت تا اینکه پیامبر (ص) همراه اسیران وارد مدینه شد.[۶۳] در سال سوم هجری زید در جنگ احد شرکت کرد [۶۴] و یکی از تیراندازانی بود که نمی‌بایست موضع خود را رها کنند.[۶۵]

زید پس از غزوه حمراء الاسد که یک روز پس از نبرد احد روی داد، معاویة بن مغیره از مشرکان مکه را که با وساطت عثمان سه روز امان گرفته و پس از آن پنهان شده بود، یافت و با مشارکت عمار یاسر به قتل رساند.[۶۶] در نبرد خندق در سال پنجم هجری زید مسئولیت بیشتری یافت و پرچم مهاجران بدو سپرده شد؛[۶۷] همچنین هنگامی که بنی‌قریظه به هنگام نبرد خندق، خیانت کرده و با دشمن بیرونی همراه شدند، رسول خدا (ص) او را با ۳۰۰ نفر مأمور تأمین امنیت مدینه کرد.[۶۸] پس از خندق، پیامبر زید را جانشین خود در مدینه کرده و عازم غزوه مریسیع در برابر بنی‌مصطلق شد.[۶۹]در سال ششم هجری زید در صلح حدیبیه و جنگ خیبر [۷۰] شرکت کرد و پیامبر (ص) سهمی از اراضی غنیمتی خیبر را بدو داد که در پی شهادتش، به فرزندش اسامه رسید.[۷۱] عمر بن خطاب در دوره خلافت خود سهم آن دسته از سهامداران غنایم خیبر را که از دنیا رفته بودند، از وارثانشان پس گرفت و از همین رو سهم زید بن حارثه را نیز از فرزندش اسامه گرفت.[۷۲] فعالیت‌های نظامی زید در سال ششم رو به فزونی نهاد: در اوایل سال به پیامبر خبر رسید که کاروان تجاری قریش از شام باز می‌گردد. پیامبر زید را با ۱۷۰ سوار فرستاد و آنان در منطقه عیص کالاهای آنان را گرفته و تنی چند را به اسارت گرفتند.

زید همراه با ۱۵ تن از مسلمانان در مأموریتی ۴ روزه علیه بنی‌ثعلبه در منطقه طَرَف در ۳۶ میلی راه مدینه به عراق توانست آنان را فراری داده و تعدادی شتر و گوسفند به غنیمت گیرد؛[۷۳] همچنین در این سال زید مأمور شد افرادی از قبیله جُذام را که در حِسمی در مسیر پیک پیامبر (ص) به بیزانس قرار گرفته و اموال زید را غارت کرده بودند، تنبیه کند و از این رو زید را با ۵۰۰ نفر بدانجا گسیل داشت[۷۴].[۷۵]

ازدواج و همسران زید

نخستین همسر زید، ام‌ایمن از موالی عبدالله ‌، پدر پیامبر (ص) بود که پس از وفات ایشان به پیامبر به ارث رسیده بود. ام ایمن که از همسر سابق خود جدا شده بود، پس از بعثت پیامبر با زید ازدواج کرد.[۷۶] احتمالاً زید در آن مقطع بیش از ۳۴ سال سن داشته و ام ایمن هم سال‌ها از او بزرگ‌تر بوده است. با توجه به اینکه فرزندشان اسامه در سال دهم هجری، جوانی ۱۸ ساله بوده، باید ۵ سال پس از بعثت پیامبر به دنیا آمده باشد. ازدواج زید با دُرّه دختر ابولهب و نیز هند خواهر زبیر بن عوام نیز باید مربوط به دوره مکی باشد.[۷۷] پس از هجرت و حدودا در سال دوم هجری، پیامبر (ص) دختر عمه‌اش زینب بنت جحش را در حالی‌ که ۳۲ یا ۳۵ سال داشت برای زید خواستگاری کرد؛ ولی از نظر اجتماعی زینب وی را در شأن خود نمی‌دانست،[۷۸] از این رو با برادرش عبدالله ‌با این ازدواج مخالفت کردند؛ ولی در نهایت رضایت رسول خدا را ترجیح دادند و زینب با زید ازدواج کرد. بیشتر مفسران آیه ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۷۹] را در این باره دانسته‌اند. در این آیه بیان شده که مردان و زنان مؤمن در برابر حکم خداوند و پیامبر او، نمی‌توانند تصمیم دیگری بگیرند و هر کس از خدا و پیامبر نافرمانی کند گمراه شده است.

مدتی پس از ازدواج آن دو، زینب سرناسازگاری برداشت. ناسازگاری زینب مایه گلایه زید به پیامبر شد.

زمانی که زید از طلاق زینب سخن گفت، پیامبر از او خواست تقوا پیشه کند و همسر خود را نگاه دارد. این امر در آیه ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا[۸۰] آمده است.

در پی طلاق زینب، رسول خدا (ص) با او در سال پنجم هجری[۸۱] ازدواج کرد. این کار موجی از انتقاد را ضدّ پیامبر به همراه داشت و منافقان و یهودیان می‌گفتند: محمد ازدواج با زنان فرزند را حرام دانسته؛ ولی خود به آن پای‌بند نمانده است.[۸۲] در ادامه آیه ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا[۸۳] به عامل این ازدواج اشاره شده و آمده است که ما او را به همسری تو درآوردیم تا دیگران نیز نگران ازدواج با همسران پسر خوانده‌هایشان نباشند و خواست خدا، شدنی است. در این آیه اشاره شده که این ازدواج صورت گرفت تا دیگران احکام فرزند واقعی را درباره فرزند خوانده، جاری نکنند. سپس در آیه ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۸۴] تأکید شده که محمد پدر هیچ کسی نیست.[۸۵]

بنابر روایت عطاء بن ابی رباح آیه ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا[۸۶] هم به ازدواج پیامبر با همسر پیشین زید اشاره دارد[۸۷] در این آیه که خداوند در صدد بیان محارم است، همسرانپسران هر مرد را نیز جزو محارم برمی‌شمارد؛ ولی آن را مقید می‌سازد که پسران باید از خود همان پدر باشند ـ نه فرزند خوانده‌ها ـ همچنین در آیه ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ[۸۸] از مؤمنان خواسته شده که بهتر است از این پس فرزندخوانده‌ها با نام پدران واقعی‌شان خوانده شوند و اگر پدرانشان را به نام نمی‌شناسند، به عنوان برادران دینی و موالی شناسایی شوند: ﴿ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا[۸۹].[۹۰] از آن پس نام "زید بن محمد" به «زید بن حارثه" تغییر کرد [۹۱] و پسرخوانده‌ها را به پدران واقعیشان منتَسب می‌کردند.[۹۲] در سال ششم و پس از صلح حدیبیه، ام کلثوم دختر عُقبَة بن ابی‌مُعَیط از مکه به مدینه هجرت کرد. به دستور قرآن، بندهای صلح حدیبیه مبنی بر لزوم بازگرداندن مهاجرانی که پس از آن تاریخ به مدینه می‌رفتند، شامل زنان نمی‌شد و ام کلثوم توانست در مدینه بماند [۹۳]. ام کلثوم شوهری نداشت[۹۴] و پس از آنکه زبیر، عبدالرحمن بن عوف، عمرو عاص و زید بن حارثه از او خواستگاری کردند، وی با برادر مادری خود، عثمان بن عفان مشورت کرد، عثمان وی را نزد پیامبر (ص) فرستاد و او طبق نظر پیامبر (ص) با زید ازدواج کرد [۹۵] که ثمره آن، دو فرزند به نام‌های زید و رقیه بود،[۹۶] تا اینکه زید دو سال بعد در نبرد موته به شهادت رسید. گزارشی هم از طلاق آن دو وجود دارد.[۹۷] ازدواج‌های زید با حُمَیمَه دختر صیفی [۹۸] و جمیله دختر ثابت بن ابی افلح و احتمالاً ام مبشّر، با توجه به آنکه هر سه از اهالی مدینه بودند، باید در دوره مدنی و پس از مهاجرت روی داده باشد. البته ممکن است ام مبشر کنیه یکی از همسران انصاری او باشد [۹۹].[۱۰۰]

غزوه موته و شهادت زید

در پی کشته شدن پیک پیامبر (ص) به سوی امپراتور بیزانس توسط شرحبیل بن عمر از سران خاندان غسّانی، مسلمانان تصمیم گرفتند سپاهی علیه وی اعزام کنند. پیامبر در این لشکرکشی، زید را فرمانده سپاه، سپس جعفر و عبدالله ‌بن رواحه را به ترتیب جانشینان او دانست.[۱۰۱] با رسیدن سپاه مسلمانان به نزدیکی قلمرو شرحبیل، متوجه شدند امپراتور بیزانس با قبایل عرب همپیمان خود، لشکر بزرگی را برای رویارویی با آنان گرد آورده‌اند و از این رو ابتدا تصمیم داشتند با ارسال پیکی به مدینه از پیامبر (ص) کسب تکلیف کنند؛ ولی عبدالله بن رواحه فرمانده سوم لشکر از پیروزی‌های پیشین سپاه مسلمانان به رغم تعداد و سلاح اندک سخن گفت و آنان را به نبرد تشویق کرد. زید و دیگر فرماندهان در این رویارویی به شهادت رسیدند.[۱۰۲] در پی شهادت زید، و آمدن رسول خدا (ص) به خانه زید، دختر زید گریان [۱۰۳] خود را در آغوش پیامبر (ص) انداخت و آن‌گاه رسول خدا (ص) با صدای بلند گریست و در پاسخ به سعد بن عباده که از رفتار پیامبر (ص) شگفت‌زده شده بود، آن را اشتیاق دوست به دوست دانست.[۱۰۴]

زید به هنگام شهادت ۵۵ سال داشت.[۱۰۵] زید قدی کوتاه، پوستی سیاه و بینی پهنی داشت.[۱۰۶] در گزارش‌هایی دیگر او را سفیدپوست [۱۰۷] یا قرمز[۱۰۸] و فرزندش اسامه را سیاه دانسته‌اند.[۱۰۹] وی محبوب رسول خدا (ص)[۱۱۰] بود و پیامبر او را از دل و جان دوست داشت.[۱۱۱] عبدالملک مروان امام سجاد (ع) را به سبب اینکه مادرش را به همسری برده آزاد شده خود درآورد سرزنش کرد. امام سجاد (ع) هم این کار را برابر با الگویی نبوی دانست و به ازدواج زید با دختر عمه پیامبر اشاره کرد.[۱۱۲]. به رغم سابقه و فعالیت‌های فراوان زید و رابطه تنگاتنگ او با پیامبر، مایه تعجب است که جز آیات مربوط به ازدواج او با زینب و مسئله فرزندخواندگی زید، آیات دیگری را در شأن وی معرفی نکرده‌اند. در واقع زید همچون بسیاری از هواداران پیامبر (ص) که در زمان پیامبر به شهادت رسیدند، در متون بعدی به حاشیه رانده شده‌اند. زید افزون بر آنکه در کنار پیامبر تربیت شد، در عرصه‌های گوناگون، به ویژه نظامی از توانایی‌های فراوانی برخوردار بود و از یاوران وفادار و قابل اعتماد پیامبر شمرده می‌شد.

در روایت ساختگی بشارت بهشت به ۱۰ تن از یاران پیامبر، نیز نام زید دیده نمی‌شود. به نظر می‌رسد همه آیاتی که در دوره مکی یا مدنی، به مؤمنان بشارت داده یا وعده‌ای در آخرت و ثواب آن را بیان کرده‌اند، به زید ارتباط دارند، هر چند روایات تفسیری به این امر اشاره نکرده باشند.[۱۱۳]

منابع

پانویس

  1. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  2. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  3. «خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» می‌کنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ می‌گوید و اوست که راه را نشان می‌دهد» سوره احزاب، آیه ۴.
  4. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  5. «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرا» سوره نساء، آیه ۲۳.
  6. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  7. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  8. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  9. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  10. «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرا» سوره نساء، آیه ۲۳.
  11. «خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» می‌کنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ می‌گوید و اوست که راه را نشان می‌دهد» سوره احزاب، آیه ۴.
  12. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  13. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  14. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۶۷۷.
  15. الطبقات، خلیفه، ص ۳۲؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۵، ص ۵۱۶.
  16. جمهرة انساب العرب، ص ۴۵۹؛ الانساب، ج ۴، ص ۵۱۶.
  17. الانساب، ج ۴، ص ۵۱۶.
  18. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲.
  19. الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.
  20. المعجم الکبیر، ج۵، ص۸۳.
  21. الطبقات، خلیفه، ص۳۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.
  22. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.
  23. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.
  24. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ المعارف، ص۱۴۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.
  25. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ المعارف، ص۱۴۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴۳.
  26. تاریخ دمشق، ج۱۵، ص۱۰۲.
  27. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.
  28. الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.
  29. تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.
  30. تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.
  31. المعارف، ص۱۴۴.
  32. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۷-۲۴۸؛ تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.
  33. نسب معد، ج۲، ص۳۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۱.
  34. نسب معد، ج۲، ص۳۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱.
  35. السیرة النبویه، ج۱، ص ۲۴۸.
  36. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «زید بن حارثه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴.
  37. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۶؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۹۹.
  38. المعارف، ص۱۶۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۷.
  39. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۱.
  40. امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۴.
  41. انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۲۶.
  42. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۵۸.
  43. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۵؛ المعارف، ص۱۵۱.
  44. شرح نهج البلاغه، ج۴، ص ۱۲۸.
  45. شرح نهج البلاغه، ج۴، ص ۱۲۷.
  46. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.
  47. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «زید بن حارثه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴.
  48. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۷۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲.
  49. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳؛ ج۸، ص۴۹.
  50. المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۲۵؛ الاستیعاب، ج۴، ص ۱۹۳۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۵۲.
  51. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳.
  52. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ المحبر، ص۷۱؛ رجال الطوسی، ص۲۳.
  53. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۵؛ الطبقات، ابن سعد، ج، ص ۳۲؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۴۱؛ ج۵، ص۸۵.
  54. المغازی، ج۱، ص ۹.
  55. المغازی، ج۱، ص۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶.
  56. المغازی، ج۱، ص۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶.
  57. السیرة النبویه، ج۱، ص۶۰۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۹۲.
  58. المغازی، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۷؛ ج۳، ص۳۳.
  59. المغازی، ج ۱، ص ۱۵۳؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۷۰۸؛ الدرر، ص۱۱۰.
  60. المغازی، ج۱، ص۲۴.
  61. المغازی، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۵، السیرة النبویه، ج۲، ص ۶۱۵؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۰۳.
  62. تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۸.
  63. المغازی، ج۱، ص۱۱۵.
  64. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.
  65. المغازی، ج۱، ص۲۴۳.
  66. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۰۴؛ المغازی، ج۱، ص۳۳۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۵۴.
  67. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ المغازی، ج۲، ص۴۶۰.
  68. المغازی، ج۲، ص۴۶۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۵۱-۵۲.
  69. نسب معد، ج۲، ص۳۸۶؛ المغازی، ج۱، ص۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.
  70. نسب معد، ج۲، ص۳۸۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.
  71. المغازی، ج۲، ص۶۹۹.
  72. المغازی، ج۲، ص۶۹۷.
  73. المغازی، ج۲، ص۵۵۵؛ الطبقات، خلیفه، ص۵۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶۷.
  74. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۲؛ المغازی، ج۲، ص۵۶۶.
  75. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «زید بن حارثه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴.
  76. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۱۶.
  77. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.
  78. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۸۰؛ تفسیر مقاتل، ج۳، ص۴۷؛ التبیان، ج۸، ص۳۴۳-۳۴۴.
  79. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  80. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام ‌یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  81. الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۹.
  82. اسباب النزول، ص ۳۶۵؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۴۴۸.
  83. «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام ‌یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  84. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  85. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۳-۵۶۴.
  86. «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کرده‌اید، که اگر با آنها همخوابگی نکرده‌اید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.
  87. جامع البیان، ج۴، ص۲۲۳.
  88. «خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» می‌کنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ می‌گوید و اوست که راه را نشان می‌دهد» سوره احزاب، آیه ۴.
  89. «آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر است و اگر پدرانشان را نمی‌شناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کرده‌اید گناهی نیست اما در آنچه دل‌هایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.
  90. جامع البیان، ج۲۱، ص۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۹.
  91. الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۹.
  92. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۴۴.
  93. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.
  94. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۵۳-۱۹۵۴.
  95. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۴.
  96. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.
  97. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ ج۸، ص۱۸۴؛ تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۳۸۲.
  98. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۲۹۶.
  99. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۳۳۵؛ صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۱۲۵؛ تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۳۸۵.
  100. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «زید بن حارثه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴.
  101. السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۳-۳۸۸؛ المغازی، ج۲، ص۷۵۶-۷۹۵؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۹۷.
  102. المغازی، ج۲، ص۷۵۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۹۷.
  103. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴.
  104. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۴۹۶.
  105. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۹.
  106. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ المعارف، ص۱۴۵.
  107. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص ۲۲۲؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۴۲.
  108. اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۲.
  109. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۴۱-۲۴۲؛ تعجیل المنفعه، ص۳۹۴.
  110. نسب معد، ج۲، ص۳۸۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴.
  111. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴.
  112. المعارف، ص ۲۱۵؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۹.
  113. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «زید بن حارثه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴.