شهادت حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: واگردانی دستی
 
(۳۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[حضرت فاطمه زهرا]]''' است. "'''[[شهادت حضرت فاطمه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = حضرت فاطمه زهرا
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[شهادت حضرت فاطمه در حدیث]] - [[شهادت حضرت فاطمه در معارف و سیره فاطمی]] - [[شهادت حضرت فاطمه در نهج البلاغه]] - [[شهادت حضرت فاطمه در تاریخ اسلامی]]</div>
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط = [[شهادت حضرت فاطمه در معارف و سیره فاطمی]] - [[شهادت حضرت فاطمه در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


بعد از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} حوادثی برای [[اهل بیت]] {{ع}} مخصوصاً [[حضرت زهرا]] {{س}} مانند [[آتش]] زدن [[خانه]] آن حضرت، مجروح شدن و سقط [[فرزند]] پیش آمد که به‌سبب آنها اوضاع جسمی [[فاطمه]]{{س}} [[روز]] به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد و در نهایت پس از مدت کوتاهی از [[شهادت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ایشان هم به [[شهادت]] رسیدند. بنابر وصیتی که آن حضرت کرده بودند ـ به‌دلیل نشان دادن نارضایتی از [[غاصبان خلافت]] ـ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ایشان را شبانه [[غسل]] و کفن کرده و [[دفن]] نمودند.
بعد از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} حوادثی برای [[اهل بیت]] {{ع}} مخصوصاً [[حضرت زهرا]] {{س}} مانند [[آتش]] زدن [[خانه]] آن حضرت، مجروح شدن و سقط [[فرزند]] پیش آمد که به‌سبب آنها اوضاع جسمی [[فاطمه]] {{س}} [[روز]] به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد و در نهایت پس از مدت کوتاهی از [[شهادت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ایشان هم به [[شهادت]] رسیدند. بنابر وصیتی که آن حضرت کرده بودند ـ به‌دلیل نشان دادن نارضایتی از [[غاصبان خلافت]] ـ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ایشان را شبانه [[غسل]] و کفن کرده و [[دفن]] نمودند.


==مقدمه==
== مقدمه‌ ==
اوضاع جسمی [[فاطمه]]{{س}} پس از [[آتش]] زدن در [[خانه]] و سقط [[فرزند]]، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از [[حق الهی]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} کوتاه نیامد. در یکی از این روزها که [[فاطمه]]{{س}} در بستر بود [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصار]] به [[عیادت]] او آمدند. آنها از آن حضرت پرسیدند: ای دختر [[رسول خدا]]{{صل}}! با این [[بیماری]] چگونه صبح کردی؟ [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "در حالی که نسبت به دنیای شما بی‌میل و بر مردانتان غضبناک هستم و آنان را پس از دقت در احوالشان رها ساخته‌ام، صبح کردم. چه [[زشت]] است کندی شمشیرها و آراء [[فاسد]] و انحراف‌انگیز و چه بد ذخیره‌ای برای خویش پیش فرستادند! که نتیجه آن، [[خشم خداوند]] بود و در [[عذاب الهی]] جاودانه خواهند ماند. چه باعث شد که از [[علی]] [[انتقام]] گیرند؟ به [[خدا]] قسم، از او [[انتقام]] نگرفتند مگر به خاطر ضربه‌های شمشیرش و پیروزی‌هایش در میدان [[نبرد]] و دلیری‌اش در [[راه خدا]]"<ref>معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص۳۵۴، الامالی، شیخ طوسی، ص۳۷۵؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۴۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۹.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۹-۳۰۶.</ref>
پس از رحلت [[پیامبر اکرم]] {{صل}}،  اوضاع جسمی [[فاطمه]] {{س}} پس از آتش زدن در خانه و سقط فرزند، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از [[حق]] [[الهی]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} کوتاه نیامد. در یکی از این روزها که [[فاطمه]] {{س}} در بستر بود [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصار]] به [[عیادت]] او آمدند. آنها از آن حضرت پرسیدند: ای [[دختر رسول خدا]] {{صل}}! با این [[بیماری]] چگونه صبح کردی؟ فاطمه {{س}} فرمود: "در حالی که نسبت به دنیای شما بی‌میل و بر مردانتان [[غضبناک]] هستم و آنان را پس از دقت در احوالشان رها ساخته‌ام، صبح کردم. چه [[زشت]] است کندی شمشیرها و آراء [[فاسد]] و انحراف‌انگیز و چه بد ذخیره‌ای برای خویش پیش فرستادند! که نتیجه آن، [[خشم خداوند]] بود و در [[عذاب الهی]] [[جاودانه]] خواهند ماند. چه باعث شد که از علی [[انتقام]] گیرند؟ به [[خدا]] قسم، از او انتقام نگرفتند مگر به خاطر ضربه‌های شمشیرش و پیروزی‌هایش در میدان [[نبرد]] و دلیری‌اش در [[راه خدا]]"<ref>معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص۳۵۴، الامالی، شیخ طوسی، ص۳۷۵؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۴۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۹.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۲۹۹-۳۰۶.</ref>


==[[ناراضی بودن حضرت فاطمه از خلفا]]==
== وصیت حضرت فاطمه ==
[[عمر]] و [[ابوبکر]] در زمان [[بیماری حضرت فاطمه]]{{س}} [[فرصت]] را [[غنیمت]] شمرده و به [[عیادت حضرت فاطمه]]{{س}} رفته، از ایشان اجازه [[ملاقات]] خواستند و آن حضرت اجازه نداد. آنها [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را واسطه قرار دادند<ref>الإمامة و السیاسة، ابن قتیبة دینوری، ج۱، ص۱۷.</ref>؛ [[امیرمؤمنان]]{{ع}} با آن حضرت سخن گفت و [[فاطمه]]{{س}} در جواب گفت: "[[خانه]] [[خانه]] توست؛ هر چه می‌خواهید انجام دهید"<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۳۹۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۸، ص۳۰۳.</ref>. سپس آن دو به [[خانه]] وارد شدند و [[فاطمه]]{{س}} از آنان رو برگرداند. [[ابوبکر]] [[سخن]] آغاز کرد و کارهای صورت گرفته را توجیه کرد تا آنکه [[فاطمه]]{{س}} [[سخن]] آغاز کرد و فرمود: "اگر [[حدیثی]] را از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کنم آن را می‌پذیرید؟" آنها گفتند: آری. [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "شما را به [[خدا]] قسم، آیا [[رسول خدا]]{{صل}} نمی‌فرمود: "رضای [[فاطمه]] رضای من و [[خشم]] او [[خشم]] من است؛ هر که او را [[دوست]] دارد مرا [[دوست]] داشته و هر که او را [[راضی]] کند مرا [[راضی]] کرده است و هر که او را غضبناک سازد مرا غضبناک کرده"". [[عمر]] و [[ابوبکر]] گفتند: آری، این سخن را از [[رسول خدا]] شنیدیم. [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "من، [[خداوند]] و فرشتگانش را [[شاهد]] می‌گیرم که شما دو نفر مرا غضبناک کرده و [[راضی]] نکردید و اگر [[رسول خدا]] را [[ملاقات]] کنم از شما دو نفر به ایشان [[شکایت]] خواهم کرد". [[ابوبکر]] گفت: "من به [[خدا]] [[پناه]] می‌برم از [[غضب]] او و [[غضب]] تو ای [[فاطمه]]!" و سپس شروع به [[گریه]] کرد و شدید می‌گریست. [[فاطمه]]{{س}} هم به او فرمود: "به [[خدا]] قسم تو را پس از هر نمازم [[نفرین]] خواهم کرد". [[ابوبکر]]، گریان از [[خانه]] خارج شد؛ [[مردم]] گرد او جمع شدند و او به آنان می‌گفت: از [[بیعت]] من [[دست]] بردارید<ref>الامامة والسیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۱۷.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۶.</ref>
{{اصلی|وصیت حضرت فاطمه}}
حضرت زهرا {{س}} در آخرین لحظات عمر  خطاب به [[حضرت علی]] {{ع}} عرضه داشت: پسر عمو! من خبر [[مرگ]] خویش را دریافت کرده‌ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‌تر می‌شوم، اکنون تو را به انجام خواسته‌هایی که در [[دل]] دارم سفارش می‌کنم (...) نخستین وصیّتم این است که پس از من زنی را به [[ازدواج]] خویش درآوری... ؛ زیرا مردان بدون [[زن]] نمی‌توانند ادامه [[زندگی]] دهند و سپس معروض داشت: سفارش بعدی‌ام این است که اجازه ندهی هیچ‌یک از افرادی که در حقم [[ستم]] روا داشتند در [[تشییع]] جنازه‌ام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان [[خدا]] و رسولند و رخصت ندهی هیچ‌کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‌ام [[نماز]] بگزارند و شبانگاه، آن زمان‌که دیدگان [[مردم]] [[آرامش]] یافت و [[چشم‌ها]] به خواب رفت، مرا به خاک بسپار<ref>روضة الواعظین، ج، ص۱۵۱.</ref>.


==[[بیماری حضرت فاطمه]]==
پس از آن فرمود: پسر عموی [[مهربان]]! از [[دنیا]] که رفتم بدنم را از زیر [[لباس]] [[غسل]] بده؛ زیرا بدنم [[پاک]] و [[پاکیزه]] است، با باقیمانده کافوری که از پدرم [[رسول خدا]] {{صل}} به‌جای مانده مرا حنوط نما و خود بر پیکرم نماز بگزار و سپس [[خویشان]] و [[نزدیکان]] خاندانم به ترتیب بر جنازه‌ام نماز بگزارند، شبانه و نهانی بدنم را به خاک بسپار و محل قبرم را پوشیده دار، هیچ‌کس از کسانی‌ که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‌ام حاضر نشوند، پسر عمو! به خوبی می‌دانم که تو پس از من نمی‌توانی بدون [[همسر]] بمانی...<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۸ و ۱۹۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)| پیشوایان هدایت ج۳]]، ص۲۴۸.</ref>


==[[روزهای پایانی حضرت فاطمه]]==
== تابوت حضرت فاطمه ==
[[فاطمه زهرا]]{{س}} پس از [[پدر]] بزرگوارش چند ماه بیشتر زنده نبود و این مدت را، با [[گریه]] و [[آه]] و ناله سپری کرد. گریه‌های آن حضرت از علل و اسباب و انگیزه‌های گوناگونی برخوردار بود که مهم‌ترین آنها به جهت [[انحراف]] [[مسلمانان]] از [[راه راست]] و [[سقوط]] در وادی پر مخاطره‌ای بود که به [[اختلاف]] و جدایی و [[فروپاشی]] تدریجی مسلمانان می‌انجامید.  
{{اصلی|تابوت حضرت فاطمه}}
از [[امام صادق]] {{ع}} روایت شده فرمود: نخستین تابوتی که در [[اسلام]] ساخته شد، تابوت مربوط به [مادرمان‌] فاطمه زهرا {{س}} بود وی در آن [[بیماری]] که در اثر آن دنیا را وداع گفت به اسماء فرمود: اسماء! بدنم لاغر و تکیده شده، حاضری برایم تابوتی درست کنی که بدنم را بپوشاند؟ اسماء عرضه داشت: بانوی من! دورانی که من در [[حبشه]] به سر می‌بردم، دیدم مردم آن سامان برای مردگان خود چگونه تابوتی می‌ساختند، اگر مایل باشید نظیر آن را برایتان تهیه کنم؟ اگر آن را پسندیدید برایتان مانند آن را تهیه خواهم کرد [[زهرای مرضیه]] فرمود: باشد. اسماء تختی را خواست و آن را وارونه کرد و سپس قطعه‌های چوبی از نخل‌طلبید و آنها را به پایه‌های تخت محکم بست و آن‌گاه با پارچه‌ای آن را پوشاند و عرضه داشت: [[فاطمه]] [[جان]]! تابوتی را که دیدم آنها می‌ساختند به این شکل بود، [[فاطمه زهرا]] {{س}} فرمود: نظیر همین را برایم بساز و بدنم را بپوشان، [[خداوند]] بدنت را از [[آتش دوزخ]] مصون دارد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)| پیشوایان هدایت ج۳]]، ص۲۵۰.</ref>.


از علی{{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: [[پیکر مطهر]] رسول خدا{{صل}} را از زیر پیراهنش [[غسل]] دادم، [[فاطمه]] همواره درخواست می‌کرد پیراهن پدرم را به من نشان بده، وقتی بدو نشان دادم و آن را بویید فریادی زد و از هوش رفت، چون چنین دیدم، پیراهن را [[نهان]] ساختم<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۵۷.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۳۳.</ref>
== آخرین لحظات دنیوی حضرت فاطمه ==
[[حضرت زهرا]] {{س}} در لحظات [[عمر]] کوتاه خویش غسل کرد و خود را [[پاکیزه]] ساخت و پارچه‌های کفن را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و حنوط کرد و به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمود درون همین کفن مرا غسل بده<ref>المصنف، صنعانی، ج۳، ص۴۱۱؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۱۷۸؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۳۹۹؛ احادیث مختارة من موضوعات الجورقانی و ابن الجوزی، ذهبی، ج۱، ص۱۰۸.</ref>. و سپس وصیت‌هایی را به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} کرد مانند ازدواج با دختر امامه، کفن و دفن شبانه حضرت فاطمه، مشخص نبودن قبر و حضور نیافتن ظالمین در حق ایشان<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ص۲۹۹-۳۰۶.</ref>.


[[حضرت زهرا]] {{س}} در لحظات عمر کوتاه خویش [[غسل]] کرد و خویش را [[پاکیزه]] ساخت و پارچه‌های [[کفن]] خود را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و [[حنوط]] کرد و به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود درون همین [[کفن]] مرا [[غسل]] بده<ref>المصنف، صنعانی، ج۳، ص۴۱۱؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۱۷۸؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۳۹۹؛ احادیث مختارة من موضوعات الجورقانی و ابن الجوزی، ذهبی، ج۱، ص۱۰۸.</ref>. و سپس وصیت‌هایی را به امیرالمؤمنین {{ع}} کرد مانند ازدواج با دختر امامه، کفن و دفن شبانه ایشان، مشخص نبودن قبر و حضور نیافتن ظالمین در حق ایشان<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۶.</ref>.
از [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] شده: وقتی لحظه [[وفات حضرت زهرا]] {{س}} نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}} نزدیک شد، [[جبرئیل]] برایش کافوری از [[بهشت]] آورد و [[رسول خدا]] {{صل}} آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده [[کافور]] حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز [[فرمان]] زهرا را [[اطاعت]] کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای [[نماز]] [[وضو]] گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و [[لباس]] ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن [[وضو]] گرفت.


==[[دفن حضرت فاطمه]] و قبر آن حضرت==
و آن‌گاه با همان [[لباس]] در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن.
[[احمد بن محمد بن ابی نصر]] می‌گوید: از [[امام رضا]]{{ع}} پرسیدم: [[فاطمه]]{{س}} دختر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را کجا به [[خاک]] سپردند؟ فرمود «مردی از [[امام صادق]]{{ع}} همین مسئله را پرسید و «[[عیسی بن موسی]]» حاضر بود [[عیسی]] گفت: در [[بقیع]] به خاک سپرده شد. آن مرد پرسید: آقا چه می‌فرمائید؟ حضرت فرمود: عیسی، پاسخت را داد». [[احمد بن محمد بن ابی نصر]] به [[امام]] گفت: [[خدا]] تو را از [[صالحان]] قرار دهد! مرا با [[عیسی بن موسی]] چه کار است؟ از پدرانت به من خبر ده. [[حضرت رضا]]{{ع}} فرمود «در خانه‌اش به خاک سپرده شد»<ref>{{متن حدیث|وَ سَأَلْتُهُ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، أَيَّ مَكَانٍ دُفِنَتْ؟ فَقَالَ: «سَأَلَ رَجُلٌ جَعْفَراً عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ - وَ عِيسَى بْنُ مُوسَى حَاضِرٌ - فَقَالَ لَهُ عِيسَى: دُفِنَتْ فِي الْبَقِيعِ. فَقَالَ الرَّجُلُ: مَا تَقُولُ؟ فَقَالَ: «قَدْ قَالَ لَكَ». فَقُلْتُ لَهُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ، مَا أَنَا وَ عِيسَى بْنُ مُوسَى، أَخْبِرْنِي عَنْ آبَائِكَ. فَقَالَ: «دُفِنَتْ فِي بَيْتِهَا}}؛ قرب الاسناد، ص۳۶۷.</ref> و مرحوم کلینی در ادامه روایت آمده است که [[امام]] {{ع}} فرمود: "و زمانی که «[[بنی‌امیه]]»، [[مسجد]] را توسعه دادند، آن [[خانه]] جزئی از مسجد شد"<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا زَادَتْ بَنُو أُمَيَّةَ فِي الْمَسْجِدِ صَارَتْ فِي الْمَسْجِدِ}}؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۵۰۱.</ref> [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[قبر]] [[فاطمه]]{{س}} را به [[وصیت]] خود ایشان کاملاً مخفی کرد و در [[بقیع]] صورت قبرهای تازه‌ای نیز پدید آورد<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۶.</ref>.
 
لحظه [[احتضار]] که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت [[زهرای مرضیه]] نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: [[درود]] و [[سلام]] بر [[جبرئیل]] و [[رسول خدا]] {{صل}} خدایا! در کنار [[رسول]] تو و در [[رضوان]] و جوار [[رحمت]] و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک [[رسول اکرم]] {{صل}} است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است.
 
و آن‌گاه چشمان مبارکش را گشود و فرمود: سلام و درود بر تو ای گیرنده [[روح]] [[آدمیان]]، در قبض روحم [[شتاب]] کن و آن را به [[سختی]] مگیر و سپس چشمان خود را بست و دست و پاهایش را به سمت [[قبله]] دراز کرد.
 
پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، [[پوشش]] از چهره [[دخت رسول خدا]] {{صل}} کنار زد، دید [[فاطمه]] از [[دنیا]] رفته است، خود را روی بدن [[پاک]] [[زهرا]] افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه [[جان]]! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا {{صل}} وارد می‌شوی، سلام [[اسماء بنت عمیس]] را به او برسان، در همین اثناء [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} وارد [[خانه]] شدند، مادرشان را در بستر خوابیده دیدند، به اسماء گفتند: اسماء! مادرمان هیچ‌گاه این [[ساعت]] از [[روز]] نمی‌خوابید؟ اسماء عرضه داشت: عزیزان رسول خدا {{صل}} مادرتان نخوابیده، بلکه از دنیا رفته است.
 
[[امام حسن]] {{ع}} خود را روی بدن مادر انداخت و آن را می‌بوسید و می‌گفت: مادر عزیز! تا روح از بدنم خارج نشده با من سخنی بگو و حسین {{ع}} بر پاهای مادر بوسه می‌زد و می‌گفت: مادر! من فرزندت حسینم، با من حرف بزن، نزدیک است قلبم از فراقت پاره‌پاره شود و جان دهم.
 
اسماء به آنها گفت: ای [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}} نزد پدر بزرگوارتان علی‌ بروید و او را از رحلت مادرتان [[آگاه]] سازید، [[حسن]] و [[حسین]] دوان‌دوان خود را نزدیک [[مسجد]] رساندند، صدای خود را به [[گریه]] بلند کردند، جمعی از [[صحابه]] با پیشدستی خود را به آنان رسانده و سبب گریه آنها را جویا شدند، در پاسخ گفتند: مادرمان [[فاطمه]] از [[دنیا]] رفته است. [[امام علی]] {{ع}} از شنیدن این خبر روی [[زمین]] افتاد و می‌فرمود: {{متن حدیث|بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ}}<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref>؛ ای [[دخت رسول خدا]] {{صل}} پس از تو [[دل]] را به چه کسی تسلّی دهم<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)| پیشوایان هدایت ج۳]]، ص۲۵۱.</ref>.
 
== وداع حضرت فاطمه با فرزندان ==
بر اساس روایتی که از ورقه آمده است؛ [[حضرت علی]] {{ع}} فرمود: مشغول [[غسل دادن حضرت فاطمه]] {{س}} شدم؛ او را در درون پیراهن، [[غسل]] دادم؛ به [[خدا]] [[سوگند]] [[فاطمه]] {{س}} [[پاک]] و [[پاکیزه]] بود؛ سپس از باقی مانده حنوط [[رسول خدا]] او را حنوط کردم و کفن بر او پوشاندم و پیچیدم؛ وقتی که خواستم بندهای کفن را ببندم، صدا زدم: ای [[ام کلثوم]]، ای [[زینب]]، ای [[سکینه]]، ای [[فضه]]، ای حسن، ای حسین {{متن حدیث|هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ {{عم}} وَ هُمَا يُنَادِيَانِ}}<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.</ref>؛ بیایید و از دیدار مادرتان توشه برگیرید، که اینک وقت فراق است و [[ملاقات]] دیگر در [[بهشت]] است. حسن و حسین {{عم}} آمدند و با آه و ناله گفتند: «آه چه شعله [[حسرت]] و اندوهی که هرگز خاموش شدنی نیست. برای فقدان جدمان [[محمد مصطفی]] {{صل}} و مادرمان [[فاطمه زهرا]] {{س}}. ای مادر حسن {{ع}} و ای مادر حسین {{ع}}! وقتی که با جدمان ملاقات کردی، [[سلام]] ما را به او برسان و بگو: پس از تو در [[دنیا]] [[یتیم]] شدیم. در این هنگام حادثه‌ای عجیب پیش آمد»<ref>{{متن حدیث|وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا}}؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.</ref>.
 
[[امیرالمؤمنین]] فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي}}<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.</ref>؛ «من خدا را [[گواه]] می‌گیرم که فاطمه {{س}} ناله جان‌کاه کشید و دست‌های خود را باز کرد و فرزندانش را مدتی به سینه چسباند، ناگاه شنیدم هاتفی در [[آسمان]] صدا زد: {{متن حدیث|يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ}}<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.</ref>؛ ای اباالحسن! حسن و حسین {{عم}} را از سینه مادرشان بلند کن که [[سوگند]] به [[خدا]] این حالت آنها، [[فرشتگان]] [[آسمان]] را به [[گریه]] انداخت. آن‌گاه حسن و حسین {{عم}} را از سینه مادرشان بلند کرد و بندهای کفن را محکم بست<ref>رنج‌ها و فریادهای فاطمه {{س}}، محمد محمدی اشتهاردی، ص۲۵۲؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۷۹؛ فرهنگ فاطمیه (الفبای شخصیتی حضرت زهرا {{س}})، محمد نیلی‌پور، ص۵۷۱.</ref> و وقتی [[کوثر]] [[رسول الله]] را در [[قبر]] نهاد، فرمود: {{متن حدیث|‌بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ سَلَّمْتُكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ إِلَى مَنْ هُوَ أَوْلَى بِكِ مِنِّي وَ رَضِيتُ لَكِ بِمَا رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى لَكِ}}<ref>بحارالانوار، ج۷۹، ص۲۷.</ref>؛ سپس [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى}}<ref>«شما را از آن آفریدیم و در آن باز می‌گردانیم و بار دیگر از همان برمی‌آوریم» سوره طه، آیه ۵۵.</ref> را قرائت کرد<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص۱۸۲۹.</ref>.
 
== تشییع حضرت فاطمه ==
{{اصلی|تشییع حضرت فاطمه}}
بعد از [[شهادت]] حضرت زهرا {{س}} مردم، اشکباران گرد آمدند و روی زمین نشستند و در [[انتظار]] بیرون آمدن جنازه فاطمه بودند تا بر پیکر پاکش [[نماز]] بگزارند اما [[ابوذر]] از خانه بیرون آمد و [[اعلان]] داشت: مردم! به خانه‌هایتان بروید [[تشییع جنازه]] دخت رسول خدا {{صل}} امشب به تأخیر افتاده است<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۹.</ref>. بدین ترتیب، مردم با این تصور که پیکر [[زهرای مرضیه]] {{س}} صبح فردا تشییع می‌شود، پراکنده شدند ([[روایت]] شده [[وفات حضرت زهرا]] {{س}} بعد از نماز عصر و یا اوائل شب رخ داده است). ولی [[امام علی]] {{ع}} با کمک اسماء در همان شب پیکر نازنین [[زهرا]] را [[غسل]] داد و کفن نمود.
 
آن‌گاه امام علی {{ع}} بر جنازه فاطمه‌اش [[نماز]] گزارد و دستان خود را به [[آسمان]] بلند کرد و عرضه داشت: خدایا! این پیکر [[فاطمه]]، [[دخت پیامبر]] توست، وجود [[مقدس]] او را با [[قدرت]] خود از [[تاریکی]] و [[ظلمت]]، به [[روشنایی]] و [[نور]] منتقل ساختی و همه‌جا را از نور رخش پرتو افکن ساخت. با آرام شدن هیاهو و سر و صداها که دیدگان [[مردم]] به [[خواب]] رفت و پاسی از شب گذشت، [[امیر المؤمنین]] {{ع}} و عباس و [[فضل بن عباس]] به اتفاق یک تن دیگر، پیکر نحیف و تکیده زهرا را حمل و حسن و حسین، [[عقیل]]، [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[بریده]] و [[عمّار]] آن را [[تشییع]] کردند<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)| پیشوایان هدایت ج۳]]، ص۲۵۴.</ref>.
 
== اندوه امام علی از فقدان حضرت فاطمه ==
{{اصلی|اندوه امام علی از فقدان حضرت فاطمه}}
هنگامی‌که امام علی {{ع}} خاک [[قبر زهرا]] را از دستان خود می‌زدود، برای از دست دادن پاره تن [[رسول خدا]] {{صل}} و [[همسر]] [[مهربان]] خویش که در کمال صفا و صمیمیت و [[پاکی]] و گذشت و [[ایثار]] با وی [[زندگی]] کرده و در مسیر اهداف او [[دشواری‌ها]] و [[سختی‌ها]] را تحمّل نموده بود، [[حزن]] و [[اندوه]] وجودش را فراگرفت و [[اشک]] بر گونه‌های مبارکش جاری شد و صورت خود را به سمت قبر مطهر رسول خدا {{صل}} برگرداند و عرضه داشت: ای رسول خدا! از من و از دخترت که به دیدار تو شتافته و در کنارت در زیر خروارها خاک آرمیده است، بر تو [[درود]] باد، [[اراده خدا]] بر این تعلق گرفت که او پیش از دیگران به تو بپیوندد، [[مرگ]] او [[صبر]] و [[شکیبایی]] از من گرفته و تاب و توان از کفم ربوده است، امّا همان‌گونه که در فقدان تو [[بردباری]] پیشه ساختم در مرگ دخترت فخر جهانیان نیز چاره‌ای جز صبر و بردباری ندارم که صبر و شکیبایی بر سختی‌ها [[سنّت]] توست، ای [[پیامبر خدا]]! [[جان]] عزیز تو بر روی سینه‌ام از بدن پاکت مفارقت کرد. چشمان مبارکت را با دستان خود بستم و پیکر مبارکت را به خاک سپردم، [[پیام]] [[قرآن]] آن است که پایان زندگی همه بازگشت به سوی خداست، هم اکنون امانتی که به من سپرده بودی بازگردانده شد و [[روح]] بلندی که در بدن گروگان بود، ستانده شد و زهرا از دستم ربوده شد، ای رسول خدا! پس از [[فاطمه]] [[آسمان]] و زمین بس [[زشت]] می‌نماید...<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)| پیشوایان هدایت ج۳]]، ص۲۵۶.</ref>
 
== سبب شهادت حضرت فاطمه {{س}} ==
{{اصلی|سبب شهادت حضرت فاطمه}}
[[ابوبصیر]] از امام صادق {{ع}} نقل کرده: سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ [[غلام]] [[عمر]] (در [[روایت]] تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف [[شمشیر]] به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر [[بیماری]] افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد<ref>دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۴۵.</ref>. به تصریح روایت منقول از [[امام باقر]] {{ع}}، علت اصلی [[بیماری]] و رحلت [[فاطمه]] {{س}} ضربتی بود که به هنگام [[یورش]] مهاجمان بر پیکرش وارد شد و در اثر آن فرزندش [[محسن]] را سقط کرد<ref>دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۲۶ و ۲۷.</ref>.
 
[[شهرستانی]] می‌نویسد: [[عمر]] در [[روز]] [[بیعت]] چنان ضربه‌ای به شکم فاطمه {{س}} زد که او جنین خود محسن {{ع}} را سقط کرد<ref>الملل و النحل، أبوالفتح محمد بن عبد الکریم بن أبی بکر شهرستانی، ج۱، ص۵۷.</ref>.
 
[[مقدس اردبیلی]] می‌گوید: از [[مطاعن]] او که با همه طعن‌ها برابر است، این است که چون به [[حکم]] او [[آتش]] بردند که [[خانه فاطمه زهرا]] {{س}} را بسوزانند، دیدند و دانستند که فاطمه {{س}} در پشت در نشسته است ولی با این حال حکم به زدن او کرد و درب را به شکمش زد و غلام او تازیانه بر کتفش زد که از آن جهت فرزندش سقط شد و اثر آن مدتی باقی ماند و به همان سبب [[بیمار]] شد و رحلت کرد<ref>حدیقة الشیعة، احمد بن محمد معروف به مقدس اردبیلی، ص۲۶۵ و ۲۶۶.</ref>.
 
در روایتی دیگر آمده است: [[حضرت فاطمه]] {{س}} [[گمان]] می‌کرد که بدون اجازه او وارد خانه‌اش نخواهند شد؛ به همین خاطر درب را بست و قفل کرد، اما آنان بدون اجازه وارد خانه شدند. [[عمر]] کسی را به سوی قنفذ فرستاد که اگر فاطمه {{س}} میان تو و علی {{ع}} را فاصله انداخت او را بزن. هنگامی که فاطمه {{س}} میان قنفذ و شوهرش حائل شد، آن [[ملعون]] او را با تازیانه زد. و فاطمه {{س}} را در پشت چوبه‌های درب قرار داد و آن‌گاه آن را به شدت هُل داد. به همین خاطر استخوان‌های پهلوی او [[شکست]] و جنین خود را انداخت. او پیوسته بستری بود تا اینکه در اثر آن به شهادت رسید<ref>کامل بهایی، عمادالدین طبری، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۹، کتاب سلیم بن قیس، ص۵۸۵ - ۵۸۸؛ بیت الأحزان، شیخ عباس قمی، ص۸۴-۸۶.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص۱۸۰۰؛ [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)| فرهنگ شهادت معصومین ج۱]]، ص ۴۸۵.</ref>
 
== تاریخ شهادت‌ حضرت فاطمه ==
تردیدی نیست که [[وفات حضرت زهرا]] {{س}} در سال یازدهم هجری اتفاق افتاده است زیرا [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در سال دهم، [[حجة الوداع]] انجام داد و در اوائل سال یازدهم بدرود [[حیات]] گفت. تاریخ‌نگاران، همه بر این عقیده‌اند که [[فاطمه زهرا]] {{س}} کمتر از یک سال پس از رحلت پدر بزرگوار خود زنده بوده است، از سویی زهرای اطهر {{س}} در [[زمان]] [[حیات رسول خدا]] {{صل}} در عنفوان [[جوانی]] قرار داشته و در کمال صحّت و [[سلامتی]] به‌سر می‌برده است.
 
آری؛ مورّخان در [[روز]] و ماه رحلت آن بزرگوار با یکدیگر [[اختلاف]] نظر زیادی دارند. نقل شده: فاطمه {{س}} پس از پدر بزرگوار خویش ۶ ماه و به گفته‌ای ۹۵ روز و به روایتی ۷۵ روز یا کمتر زندگی کرده است. از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: فاطمه زهرا {{س}} روز سه‌شنبه سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری رحلت نمود<ref>دلائل الامامه طبری، ص۴۵؛ کشف الغمة، ج۱، ص۵۳.</ref>.
 
و از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: سنّ [[فاطمه زهرا]] {{س}} هنگام [[شهادت]]، هیجده سال و ۷۵ [[روز]] بوده است. از [[جابر بن عبدالله انصاری]] منقول است که گفت: [[زمان]] رحلت [[نبیّ اکرم]] {{صل}} [[حضرت زهرا]] {{س}} هیجده سال و هفت ماه داشت<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۵۷.</ref>. [[ابوالفرج اصفهانی]] می‌گوید: در مدت [[زندگی فاطمه زهرا]] {{س}} پس از رحلت پدر بزرگوارش [[اختلاف]] است و حداکثر ۶ ماه و حداقل آن را ۴۰ روز دانسته‌اند، ولی آن‌چه در این زمینه [[قطعی]] به نظر می‌رسد موردی است که از روایت [[امام باقر]] {{ع}} استفاده می‌شود که فاطمه زهرا {{س}} ۳ ماه بعد از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} [[دنیا]] را وداع گفته است<ref>به کشف الغمه، ص۱۲۸ مراجعه شود.</ref>.
 
بدین‌سان، [[زندگی]] سرشار از [[فضایل]] و [[مناقب]] و موضع‌گیری‌های به [[حق]] و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر {{س}} به پایان رسید، [[سلام]] و [[درود]] و [[رحمت]] و [[برکات]] [[خداوند]] بر او، در آن روز که دیده به [[جهان]] گشود و آن روز که مظلومانه به شهادت رسید و روزی که زنده برانگیخته می‌شود<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)| پیشوایان هدایت ج۳]]، ص۲۶۰؛ [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص۱۷۸۱؛ [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)| فرهنگ شهادت معصومین ج۱]]، ص ۲۹۱.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[وصیت‌های حضرت فاطمه]]
* [[اخبار غیبی از شهادت حضرت فاطمه]]
* [[ناراضی بودن حضرت فاطمه از خلفا]]
* [[بیماری حضرت فاطمه]]
* [[رنج حضرت فاطمه]]
* [[وصیت حضرت فاطمه]]
* [[احتضار حضرت فاطمه]]
* [[احتضار حضرت فاطمه]]
* [[تجهیز حضرت فاطمه]]
* [[تجهیز حضرت فاطمه]]
* [[غسل پیکر حضرت فاطمه]]
* [[تابوت حضرت فاطمه]]
* [[تشییع حضرت فاطمه]]
* [[تشییع حضرت فاطمه]]
* [[رنج حضرت فاطمه]]
* [[سوگنامه‌های حضرت فاطمه]]
* [[غسل حضرت فاطمه]]
* [[نماز بر پیکر حضرت فاطمه]]
* [[نماز بر پیکر حضرت فاطمه]]
* [[دفن حضرت فاطمه]]
* [[دفن حضرت فاطمه]]
* [[قبر حضرت فاطمه]]
* [[نبش قبر حضرت فاطمه]]
* [[اندوه امام علی از فقدان حضرت فاطمه]]
* [[رخدادهای پس از شهادت حضرت فاطمه]]
* [[رخدادهای پس از شهادت حضرت فاطمه]]
* [[سوگنامه‌های حضرت فاطمه]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله « فاطمه زهرا دختر رسول خدا »]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]
# [[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]
#[[پرونده:42439.jpg|22px]] [[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)| مقاله «حضرت فاطمه زهرا»]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
# [[پرونده:151917.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۳''']]
# [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه''']]
# [[پرونده:IM009775.jpg|22px]] [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ شهادت معصومین ج۱''']]
# [[پرونده:IM009743.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|'''فرهنگنامه فاطمی ج۵''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۴۷: خط ۱۰۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:حضرت فاطمه]]
[[رده:حضرت فاطمه زهرا]]
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
| لینک‌دهی دستی = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| رده = <!--ندارد، دارد-->دارد
| جعبه اطلاعات = <!--نه، ندارد، دارد-->ندارد
| عکس = <!--نه، ندارد، دارد-->ندارد
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->
| کپی‌کاری = <!--از چند منبع ، از تک منبع، ندارد-->
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
| ارزیابی=<!--نشده، اولیه، نهایی-->نشده
| شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ندارد
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد-->
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =
}}</onlyinclude>

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۶

بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) حوادثی برای اهل بیت (ع) مخصوصاً حضرت زهرا (س) مانند آتش زدن خانه آن حضرت، مجروح شدن و سقط فرزند پیش آمد که به‌سبب آنها اوضاع جسمی فاطمه (س) روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد و در نهایت پس از مدت کوتاهی از شهادت پیامبر اکرم (ص) ایشان هم به شهادت رسیدند. بنابر وصیتی که آن حضرت کرده بودند ـ به‌دلیل نشان دادن نارضایتی از غاصبان خلافت ـ امیرالمؤمنین (ع) ایشان را شبانه غسل و کفن کرده و دفن نمودند.

مقدمه‌

پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، اوضاع جسمی فاطمه (س) پس از آتش زدن در خانه و سقط فرزند، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از حق الهی امیرمؤمنان (ع) کوتاه نیامد. در یکی از این روزها که فاطمه (س) در بستر بود زنان مهاجر و انصار به عیادت او آمدند. آنها از آن حضرت پرسیدند: ای دختر رسول خدا (ص)! با این بیماری چگونه صبح کردی؟ فاطمه (س) فرمود: "در حالی که نسبت به دنیای شما بی‌میل و بر مردانتان غضبناک هستم و آنان را پس از دقت در احوالشان رها ساخته‌ام، صبح کردم. چه زشت است کندی شمشیرها و آراء فاسد و انحراف‌انگیز و چه بد ذخیره‌ای برای خویش پیش فرستادند! که نتیجه آن، خشم خداوند بود و در عذاب الهی جاودانه خواهند ماند. چه باعث شد که از علی انتقام گیرند؟ به خدا قسم، از او انتقام نگرفتند مگر به خاطر ضربه‌های شمشیرش و پیروزی‌هایش در میدان نبرد و دلیری‌اش در راه خدا"[۱].[۲]

وصیت حضرت فاطمه

حضرت زهرا (س) در آخرین لحظات عمر خطاب به حضرت علی (ع) عرضه داشت: پسر عمو! من خبر مرگ خویش را دریافت کرده‌ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‌تر می‌شوم، اکنون تو را به انجام خواسته‌هایی که در دل دارم سفارش می‌کنم (...) نخستین وصیّتم این است که پس از من زنی را به ازدواج خویش درآوری... ؛ زیرا مردان بدون زن نمی‌توانند ادامه زندگی دهند و سپس معروض داشت: سفارش بعدی‌ام این است که اجازه ندهی هیچ‌یک از افرادی که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‌ام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان خدا و رسولند و رخصت ندهی هیچ‌کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‌ام نماز بگزارند و شبانگاه، آن زمان‌که دیدگان مردم آرامش یافت و چشم‌ها به خواب رفت، مرا به خاک بسپار[۳].

پس از آن فرمود: پسر عموی مهربان! از دنیا که رفتم بدنم را از زیر لباس غسل بده؛ زیرا بدنم پاک و پاکیزه است، با باقیمانده کافوری که از پدرم رسول خدا (ص) به‌جای مانده مرا حنوط نما و خود بر پیکرم نماز بگزار و سپس خویشان و نزدیکان خاندانم به ترتیب بر جنازه‌ام نماز بگزارند، شبانه و نهانی بدنم را به خاک بسپار و محل قبرم را پوشیده دار، هیچ‌کس از کسانی‌ که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‌ام حاضر نشوند، پسر عمو! به خوبی می‌دانم که تو پس از من نمی‌توانی بدون همسر بمانی...[۴].[۵]

تابوت حضرت فاطمه

از امام صادق (ع) روایت شده فرمود: نخستین تابوتی که در اسلام ساخته شد، تابوت مربوط به [مادرمان‌] فاطمه زهرا (س) بود وی در آن بیماری که در اثر آن دنیا را وداع گفت به اسماء فرمود: اسماء! بدنم لاغر و تکیده شده، حاضری برایم تابوتی درست کنی که بدنم را بپوشاند؟ اسماء عرضه داشت: بانوی من! دورانی که من در حبشه به سر می‌بردم، دیدم مردم آن سامان برای مردگان خود چگونه تابوتی می‌ساختند، اگر مایل باشید نظیر آن را برایتان تهیه کنم؟ اگر آن را پسندیدید برایتان مانند آن را تهیه خواهم کرد زهرای مرضیه فرمود: باشد. اسماء تختی را خواست و آن را وارونه کرد و سپس قطعه‌های چوبی از نخل‌طلبید و آنها را به پایه‌های تخت محکم بست و آن‌گاه با پارچه‌ای آن را پوشاند و عرضه داشت: فاطمه جان! تابوتی را که دیدم آنها می‌ساختند به این شکل بود، فاطمه زهرا (س) فرمود: نظیر همین را برایم بساز و بدنم را بپوشان، خداوند بدنت را از آتش دوزخ مصون دارد[۶].

آخرین لحظات دنیوی حضرت فاطمه

حضرت زهرا (س) در لحظات عمر کوتاه خویش غسل کرد و خود را پاکیزه ساخت و پارچه‌های کفن را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و حنوط کرد و به امیرمؤمنان (ع) فرمود درون همین کفن مرا غسل بده[۷]. و سپس وصیت‌هایی را به امیرالمؤمنین (ع) کرد مانند ازدواج با دختر امامه، کفن و دفن شبانه حضرت فاطمه، مشخص نبودن قبر و حضور نیافتن ظالمین در حق ایشان[۸].

از اسماء بنت عمیس روایت شده: وقتی لحظه وفات حضرت زهرا (س) نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که رحلت پیامبر اسلام (ص) نزدیک شد، جبرئیل برایش کافوری از بهشت آورد و رسول خدا (ص) آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده کافور حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز فرمان زهرا را اطاعت کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای نماز وضو گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و لباس ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن وضو گرفت.

و آن‌گاه با همان لباس در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن.

لحظه احتضار که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت زهرای مرضیه نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: درود و سلام بر جبرئیل و رسول خدا (ص) خدایا! در کنار رسول تو و در رضوان و جوار رحمت و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک رسول اکرم (ص) است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است.

و آن‌گاه چشمان مبارکش را گشود و فرمود: سلام و درود بر تو ای گیرنده روح آدمیان، در قبض روحم شتاب کن و آن را به سختی مگیر و سپس چشمان خود را بست و دست و پاهایش را به سمت قبله دراز کرد.

پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، پوشش از چهره دخت رسول خدا (ص) کنار زد، دید فاطمه از دنیا رفته است، خود را روی بدن پاک زهرا افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه جان! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا (ص) وارد می‌شوی، سلام اسماء بنت عمیس را به او برسان، در همین اثناء حسن و حسین (ع) وارد خانه شدند، مادرشان را در بستر خوابیده دیدند، به اسماء گفتند: اسماء! مادرمان هیچ‌گاه این ساعت از روز نمی‌خوابید؟ اسماء عرضه داشت: عزیزان رسول خدا (ص) مادرتان نخوابیده، بلکه از دنیا رفته است.

امام حسن (ع) خود را روی بدن مادر انداخت و آن را می‌بوسید و می‌گفت: مادر عزیز! تا روح از بدنم خارج نشده با من سخنی بگو و حسین (ع) بر پاهای مادر بوسه می‌زد و می‌گفت: مادر! من فرزندت حسینم، با من حرف بزن، نزدیک است قلبم از فراقت پاره‌پاره شود و جان دهم.

اسماء به آنها گفت: ای فرزندان رسول خدا (ص) نزد پدر بزرگوارتان علی‌ بروید و او را از رحلت مادرتان آگاه سازید، حسن و حسین دوان‌دوان خود را نزدیک مسجد رساندند، صدای خود را به گریه بلند کردند، جمعی از صحابه با پیشدستی خود را به آنان رسانده و سبب گریه آنها را جویا شدند، در پاسخ گفتند: مادرمان فاطمه از دنیا رفته است. امام علی (ع) از شنیدن این خبر روی زمین افتاد و می‌فرمود: «بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ»[۹]؛ ای دخت رسول خدا (ص) پس از تو دل را به چه کسی تسلّی دهم[۱۰].

وداع حضرت فاطمه با فرزندان

بر اساس روایتی که از ورقه آمده است؛ حضرت علی (ع) فرمود: مشغول غسل دادن حضرت فاطمه (س) شدم؛ او را در درون پیراهن، غسل دادم؛ به خدا سوگند فاطمه (س) پاک و پاکیزه بود؛ سپس از باقی مانده حنوط رسول خدا او را حنوط کردم و کفن بر او پوشاندم و پیچیدم؛ وقتی که خواستم بندهای کفن را ببندم، صدا زدم: ای ام کلثوم، ای زینب، ای سکینه، ای فضه، ای حسن، ای حسین «هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (ع) وَ هُمَا يُنَادِيَانِ»[۱۱]؛ بیایید و از دیدار مادرتان توشه برگیرید، که اینک وقت فراق است و ملاقات دیگر در بهشت است. حسن و حسین (ع) آمدند و با آه و ناله گفتند: «آه چه شعله حسرت و اندوهی که هرگز خاموش شدنی نیست. برای فقدان جدمان محمد مصطفی (ص) و مادرمان فاطمه زهرا (س). ای مادر حسن (ع) و ای مادر حسین (ع)! وقتی که با جدمان ملاقات کردی، سلام ما را به او برسان و بگو: پس از تو در دنیا یتیم شدیم. در این هنگام حادثه‌ای عجیب پیش آمد»[۱۲].

امیرالمؤمنین فرمود: «إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي»[۱۳]؛ «من خدا را گواه می‌گیرم که فاطمه (س) ناله جان‌کاه کشید و دست‌های خود را باز کرد و فرزندانش را مدتی به سینه چسباند، ناگاه شنیدم هاتفی در آسمان صدا زد: «يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ»[۱۴]؛ ای اباالحسن! حسن و حسین (ع) را از سینه مادرشان بلند کن که سوگند به خدا این حالت آنها، فرشتگان آسمان را به گریه انداخت. آن‌گاه حسن و حسین (ع) را از سینه مادرشان بلند کرد و بندهای کفن را محکم بست[۱۵] و وقتی کوثر رسول الله را در قبر نهاد، فرمود: «‌بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ سَلَّمْتُكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ إِلَى مَنْ هُوَ أَوْلَى بِكِ مِنِّي وَ رَضِيتُ لَكِ بِمَا رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى لَكِ»[۱۶]؛ سپس آیه شریفه: ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى[۱۷] را قرائت کرد[۱۸].

تشییع حضرت فاطمه

بعد از شهادت حضرت زهرا (س) مردم، اشکباران گرد آمدند و روی زمین نشستند و در انتظار بیرون آمدن جنازه فاطمه بودند تا بر پیکر پاکش نماز بگزارند اما ابوذر از خانه بیرون آمد و اعلان داشت: مردم! به خانه‌هایتان بروید تشییع جنازه دخت رسول خدا (ص) امشب به تأخیر افتاده است[۱۹]. بدین ترتیب، مردم با این تصور که پیکر زهرای مرضیه (س) صبح فردا تشییع می‌شود، پراکنده شدند (روایت شده وفات حضرت زهرا (س) بعد از نماز عصر و یا اوائل شب رخ داده است). ولی امام علی (ع) با کمک اسماء در همان شب پیکر نازنین زهرا را غسل داد و کفن نمود.

آن‌گاه امام علی (ع) بر جنازه فاطمه‌اش نماز گزارد و دستان خود را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خدایا! این پیکر فاطمه، دخت پیامبر توست، وجود مقدس او را با قدرت خود از تاریکی و ظلمت، به روشنایی و نور منتقل ساختی و همه‌جا را از نور رخش پرتو افکن ساخت. با آرام شدن هیاهو و سر و صداها که دیدگان مردم به خواب رفت و پاسی از شب گذشت، امیر المؤمنین (ع) و عباس و فضل بن عباس به اتفاق یک تن دیگر، پیکر نحیف و تکیده زهرا را حمل و حسن و حسین، عقیل، سلمان، ابوذر، مقداد، بریده و عمّار آن را تشییع کردند[۲۰].[۲۱].

اندوه امام علی از فقدان حضرت فاطمه

هنگامی‌که امام علی (ع) خاک قبر زهرا را از دستان خود می‌زدود، برای از دست دادن پاره تن رسول خدا (ص) و همسر مهربان خویش که در کمال صفا و صمیمیت و پاکی و گذشت و ایثار با وی زندگی کرده و در مسیر اهداف او دشواری‌ها و سختی‌ها را تحمّل نموده بود، حزن و اندوه وجودش را فراگرفت و اشک بر گونه‌های مبارکش جاری شد و صورت خود را به سمت قبر مطهر رسول خدا (ص) برگرداند و عرضه داشت: ای رسول خدا! از من و از دخترت که به دیدار تو شتافته و در کنارت در زیر خروارها خاک آرمیده است، بر تو درود باد، اراده خدا بر این تعلق گرفت که او پیش از دیگران به تو بپیوندد، مرگ او صبر و شکیبایی از من گرفته و تاب و توان از کفم ربوده است، امّا همان‌گونه که در فقدان تو بردباری پیشه ساختم در مرگ دخترت فخر جهانیان نیز چاره‌ای جز صبر و بردباری ندارم که صبر و شکیبایی بر سختی‌ها سنّت توست، ای پیامبر خدا! جان عزیز تو بر روی سینه‌ام از بدن پاکت مفارقت کرد. چشمان مبارکت را با دستان خود بستم و پیکر مبارکت را به خاک سپردم، پیام قرآن آن است که پایان زندگی همه بازگشت به سوی خداست، هم اکنون امانتی که به من سپرده بودی بازگردانده شد و روح بلندی که در بدن گروگان بود، ستانده شد و زهرا از دستم ربوده شد، ای رسول خدا! پس از فاطمه آسمان و زمین بس زشت می‌نماید...[۲۲].[۲۳]

سبب شهادت حضرت فاطمه (س)

ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده: سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ غلام عمر (در روایت تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف شمشیر به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر بیماری افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد[۲۴]. به تصریح روایت منقول از امام باقر (ع)، علت اصلی بیماری و رحلت فاطمه (س) ضربتی بود که به هنگام یورش مهاجمان بر پیکرش وارد شد و در اثر آن فرزندش محسن را سقط کرد[۲۵].

شهرستانی می‌نویسد: عمر در روز بیعت چنان ضربه‌ای به شکم فاطمه (س) زد که او جنین خود محسن (ع) را سقط کرد[۲۶].

مقدس اردبیلی می‌گوید: از مطاعن او که با همه طعن‌ها برابر است، این است که چون به حکم او آتش بردند که خانه فاطمه زهرا (س) را بسوزانند، دیدند و دانستند که فاطمه (س) در پشت در نشسته است ولی با این حال حکم به زدن او کرد و درب را به شکمش زد و غلام او تازیانه بر کتفش زد که از آن جهت فرزندش سقط شد و اثر آن مدتی باقی ماند و به همان سبب بیمار شد و رحلت کرد[۲۷].

در روایتی دیگر آمده است: حضرت فاطمه (س) گمان می‌کرد که بدون اجازه او وارد خانه‌اش نخواهند شد؛ به همین خاطر درب را بست و قفل کرد، اما آنان بدون اجازه وارد خانه شدند. عمر کسی را به سوی قنفذ فرستاد که اگر فاطمه (س) میان تو و علی (ع) را فاصله انداخت او را بزن. هنگامی که فاطمه (س) میان قنفذ و شوهرش حائل شد، آن ملعون او را با تازیانه زد. و فاطمه (س) را در پشت چوبه‌های درب قرار داد و آن‌گاه آن را به شدت هُل داد. به همین خاطر استخوان‌های پهلوی او شکست و جنین خود را انداخت. او پیوسته بستری بود تا اینکه در اثر آن به شهادت رسید[۲۸].[۲۹]

تاریخ شهادت‌ حضرت فاطمه

تردیدی نیست که وفات حضرت زهرا (س) در سال یازدهم هجری اتفاق افتاده است زیرا پیامبر اکرم (ص) در سال دهم، حجة الوداع انجام داد و در اوائل سال یازدهم بدرود حیات گفت. تاریخ‌نگاران، همه بر این عقیده‌اند که فاطمه زهرا (س) کمتر از یک سال پس از رحلت پدر بزرگوار خود زنده بوده است، از سویی زهرای اطهر (س) در زمان حیات رسول خدا (ص) در عنفوان جوانی قرار داشته و در کمال صحّت و سلامتی به‌سر می‌برده است.

آری؛ مورّخان در روز و ماه رحلت آن بزرگوار با یکدیگر اختلاف نظر زیادی دارند. نقل شده: فاطمه (س) پس از پدر بزرگوار خویش ۶ ماه و به گفته‌ای ۹۵ روز و به روایتی ۷۵ روز یا کمتر زندگی کرده است. از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: فاطمه زهرا (س) روز سه‌شنبه سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری رحلت نمود[۳۰].

و از امام باقر (ع) روایت شده که فرمود: سنّ فاطمه زهرا (س) هنگام شهادت، هیجده سال و ۷۵ روز بوده است. از جابر بن عبدالله انصاری منقول است که گفت: زمان رحلت نبیّ اکرم (ص) حضرت زهرا (س) هیجده سال و هفت ماه داشت[۳۱]. ابوالفرج اصفهانی می‌گوید: در مدت زندگی فاطمه زهرا (س) پس از رحلت پدر بزرگوارش اختلاف است و حداکثر ۶ ماه و حداقل آن را ۴۰ روز دانسته‌اند، ولی آن‌چه در این زمینه قطعی به نظر می‌رسد موردی است که از روایت امام باقر (ع) استفاده می‌شود که فاطمه زهرا (س) ۳ ماه بعد از رحلت رسول خدا (ص) دنیا را وداع گفته است[۳۲].

بدین‌سان، زندگی سرشار از فضایل و مناقب و موضع‌گیری‌های به حق و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر (س) به پایان رسید، سلام و درود و رحمت و برکات خداوند بر او، در آن روز که دیده به جهان گشود و آن روز که مظلومانه به شهادت رسید و روزی که زنده برانگیخته می‌شود[۳۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص۳۵۴، الامالی، شیخ طوسی، ص۳۷۵؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۴۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۹.
  2. کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۲۹۹-۳۰۶.
  3. روضة الواعظین، ج، ص۱۵۱.
  4. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۸ و ۱۹۲.
  5. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳، ص۲۴۸.
  6. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳، ص۲۵۰.
  7. المصنف، صنعانی، ج۳، ص۴۱۱؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۱۷۸؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۳۹۹؛ احادیث مختارة من موضوعات الجورقانی و ابن الجوزی، ذهبی، ج۱، ص۱۰۸.
  8. کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌، ص۲۹۹-۳۰۶.
  9. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.
  10. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳، ص۲۵۱.
  11. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.
  12. «وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا»؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.
  13. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.
  14. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹.
  15. رنج‌ها و فریادهای فاطمه (س)، محمد محمدی اشتهاردی، ص۲۵۲؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۷۹؛ فرهنگ فاطمیه (الفبای شخصیتی حضرت زهرا (س))، محمد نیلی‌پور، ص۵۷۱.
  16. بحارالانوار، ج۷۹، ص۲۷.
  17. «شما را از آن آفریدیم و در آن باز می‌گردانیم و بار دیگر از همان برمی‌آوریم» سوره طه، آیه ۵۵.
  18. اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص۱۸۲۹.
  19. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۹.
  20. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۳.
  21. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳، ص۲۵۴.
  22. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۳.
  23. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳، ص۲۵۶.
  24. دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۴۵.
  25. دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۲۶ و ۲۷.
  26. الملل و النحل، أبوالفتح محمد بن عبد الکریم بن أبی بکر شهرستانی، ج۱، ص۵۷.
  27. حدیقة الشیعة، احمد بن محمد معروف به مقدس اردبیلی، ص۲۶۵ و ۲۶۶.
  28. کامل بهایی، عمادالدین طبری، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۹، کتاب سلیم بن قیس، ص۵۸۵ - ۵۸۸؛ بیت الأحزان، شیخ عباس قمی، ص۸۴-۸۶.
  29. اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص۱۸۰۰؛ یوسفی غروی، محمد هادی، فرهنگ شهادت معصومین ج۱، ص ۴۸۵.
  30. دلائل الامامه طبری، ص۴۵؛ کشف الغمة، ج۱، ص۵۳.
  31. مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۵۷.
  32. به کشف الغمه، ص۱۲۸ مراجعه شود.
  33. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳، ص۲۶۰؛ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص۱۷۸۱؛ یوسفی غروی، محمد هادی، فرهنگ شهادت معصومین ج۱، ص ۲۹۱.