مدعیان دروغین وکالت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{امام مجتبی/بالا}}' به '')
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
== مقدمه ==
==مقدمه==
در مورد [[غیبت امام مهدی]] {{ع}} و نیز حوادث دوران [[وکالت]]، سؤالات و [[شبهات]] و نیز نکات مهمی قابل طرح است.
در مورد [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} و نیز حوادث دوران [[وکالت]]، سؤالات و [[شبهات]] و نیز نکات مهمی قابل طرح است.
== [[مدّعیان دروغین]] [[وکالت]] ==
==[[مدّعیان دروغین]] [[وکالت]]==
علاوه بر بعضی از [[وکیلان]] که در ادامه کار [[وکالت]]، به [[خیانت]] روی می‌آوردند و مورد [[لعن]] [[امام]] {{ع}} قرار می‌گرفتند، گونه‌ای دیگر از [[انحراف]] در [[وکالت]] پدید آمد و آن، ادعای دروغینِ [[وکالت]] از سوی کسانی بود که هرگز سابقه [[وکالت]] نداشتند؛ ولی با انگیزه‌های مختلف، خود را [[وکیل]] یا [[نایب امام]] خوانده، برای مدتی، برخی را به خود جذب کردند. [[جریان انحرافی]] مدعیان [[وکالت]]، هم در [[عصر حضور]] [[امامان]] و هم در عصر [[غیبت امام دوازدهم]] {{ع}} وجود داشته و البته در [[عصر غیبت]]، بیشتر و گسترده‌تر بوده است.<REF>البته در زمان [[نایب اول]] به [[دلیل]] [[شهرت]] او در این [[مقام]]، کسی جرأت [[ادعای نیابت]] را نیافت؛ ولی در زمان [[نایب دوم]]، مدعیان زیادی سربرآوردند.</REF>
علاوه بر بعضی از [[وکیلان]] که در ادامه کار [[وکالت]]، به [[خیانت]] روی می‌آوردند و مورد [[لعن]] [[امام]]{{ع}} قرار می‌گرفتند، گونه‌ای دیگر از [[انحراف]] در [[وکالت]] پدید آمد و آن، ادعای دروغینِ [[وکالت]] از سوی کسانی بود که هرگز سابقه [[وکالت]] نداشتند؛ ولی با انگیزه‌های مختلف، خود را [[وکیل]] یا [[نایب امام]] خوانده، برای مدتی، برخی را به خود جذب کردند. [[جریان انحرافی]] مدعیان [[وکالت]]، هم در [[عصر حضور]] [[امامان]] و هم در عصر [[غیبت امام دوازدهم]]{{ع}} وجود داشته و البته در [[عصر غیبت]]، بیشتر و گسترده‌تر بوده است.<REF>البته در زمان [[نایب اول]] به [[دلیل]] [[شهرت]] او در این [[مقام]]، کسی جرأت [[ادعای نیابت]] را نیافت؛ ولی در زمان [[نایب دوم]]، مدعیان زیادی سربرآوردند.</REF>
[[وکالت]] [[امام]] [[معصوم]] نزد [[شیعیان]]، [[جایگاه]] والایی داشت و [[وکیل]]، مورد [[احترام]] ایشان و برخوردار از [[منزلت اجتماعی]] بود. به علاوه مهم‌ترین کار [[وکلا]]، دریافت [[وجوه شرعی]] متعلق به [[امام]] بود و این [[اموال]] در دسترس [[وکلا]] بود. اینها و انگیزه‌های [[دنیایی]] دیگر مانند [[حسادت]] و [[عقاید]] [[باطل]]، سبب شد که افرادی به [[دروغ]]، ادعای [[وکالت]] کنند و سبب [[انحراف]] بعضی از [[عوام]] [[شیعه]] شوند.
[[وکالت]] [[امام]] [[معصوم]] نزد [[شیعیان]]، [[جایگاه]] والایی داشت و [[وکیل]]، مورد [[احترام]] ایشان و برخوردار از [[منزلت اجتماعی]] بود. به علاوه مهم‌ترین کار [[وکلا]]، دریافت [[وجوه شرعی]] متعلق به [[امام]] بود و این [[اموال]] در دسترس [[وکلا]] بود. اینها و انگیزه‌های [[دنیایی]] دیگر مانند [[حسادت]] و [[عقاید]] [[باطل]]، سبب شد که افرادی به [[دروغ]]، ادعای [[وکالت]] کنند و سبب [[انحراف]] بعضی از [[عوام]] [[شیعه]] شوند.


[[حاکمان عباسی]] که این [[جریان‌های انحرافی]] را در راستای [[سیاست]] خود می‌دیدند، تا زمانی که حساسیت عمومی برانگیخته نمی‌شد، از آن [[حمایت]] می‌کردند.
[[حاکمان عباسی]] که این [[جریان‌های انحرافی]] را در راستای [[سیاست]] خود می‌دیدند، تا زمانی که حساسیت عمومی برانگیخته نمی‌شد، از آن [[حمایت]] می‌کردند.
[[امامان معصوم]]{{ع}} و نیز وکلای ارشد و [[نایبان خاص]] [[امام دوازدهم]]{{ع}} در برابر مدعیان [[وکالت]] واکنش نشان داده، [[سعی]] در افشای ماهیت آنها داشتند.
[[امامان معصوم]] {{ع}} و نیز وکلای ارشد و [[نایبان خاص]] [[امام دوازدهم]] {{ع}} در برابر مدعیان [[وکالت]] واکنش نشان داده، [[سعی]] در افشای ماهیت آنها داشتند.
در زمان [[امامت امام جواد]]{{ع}}، [[احمد بن محمد]] سیّاری، [[وکالت]] و بابیّت آن [[حضرت]] را ادّعا کرد. [[امام]] در واکنش به این ادّعای [[دروغ]]، ضمن رّد این ادّعا، [[شیعیان]] را از پرداخت هرگونه وجهی به وی [[نهی]] کرد و فرمود: او در [[مقام]] و موقعیتی نیست که مدعی آن است و چیزی به وی پرداخت نکنید.<REF>رجال کشی، ص ۶۰۶، ح ۱۱۲۸.</REF> [[محمد بن نصیر]] النمیری در عصر [[نایب دوم امام مهدی]]{{ع}} [[مقام]] [[نیابت]] را برای خود ادعا کرد؛ ولی به [[دلیل]] سخنان کفرآمیزش رسوا شد. [[نایب دوم]] نیز او را [[لعن]] کرد و [[شیعیان]] به [[پیروی]] از او چنین کردند؛ گرچه از سوی [[وزیر]] دربار، مورد [[تأیید]] و [[پشتیبانی]] قرار گرفت.<REF>الغیبة [[طوسی]]، ص ۳۹۸.</REF>
در زمان [[امامت امام جواد]] {{ع}}، [[احمد بن محمد]] سیّاری، [[وکالت]] و بابیّت آن [[حضرت]] را ادّعا کرد. [[امام]] در واکنش به این ادّعای [[دروغ]]، ضمن رّد این ادّعا، [[شیعیان]] را از پرداخت هرگونه وجهی به وی [[نهی]] کرد و فرمود: او در [[مقام]] و موقعیتی نیست که مدعی آن است و چیزی به وی پرداخت نکنید.<REF>رجال کشی، ص ۶۰۶، ح ۱۱۲۸.</REF> [[محمد بن نصیر]] النمیری در عصر [[نایب دوم امام مهدی]] {{ع}} [[مقام]] [[نیابت]] را برای خود ادعا کرد؛ ولی به [[دلیل]] سخنان کفرآمیزش رسوا شد. [[نایب دوم]] نیز او را [[لعن]] کرد و [[شیعیان]] به [[پیروی]] از او چنین کردند؛ گرچه از سوی [[وزیر]] دربار، مورد [[تأیید]] و [[پشتیبانی]] قرار گرفت.<REF>الغیبة [[طوسی]]، ص ۳۹۸.</REF>


==داستان [[سرداب مقدّس]]==
== داستان [[سرداب مقدّس]] ==
در [[خانه]] [[امام عسکری]]{{ع}}، سردابی وجود داشته که در روزهای گرم، ساکنان [[خانه]] در آن [[سرداب]] به سر می‌بردند. نیز این [[سرداب]]، محل [[عبادت]] سه [[امام]] بزرگوار یعنی [[امام هادی]] و [[امام عسکری]] و [[امام مهدی]]{{عم}} بوده است؛ به همین سبب محل مذکور، پیوسته مورد [[احترام]] [[شیعیان]] قرار داشته و آن را از مصادیق این [[آیه]] می‌شمرده‌اند که: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ}}<ref>«(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند» سوره نور، آیه ۳۶.</ref> برخی از نویسندگان [[اهل سنت]] نوشته‌اند که [[حضرت مهدی]]{{ع}} در تمام [[دوره غیبت]]، بدون آب و [[غذا]] در [[سرداب]] به سرمی‌برد و از آنجا [[ظهور]] خواهد کرد و شیعیانش در کنر [[سرداب]] [[چشم به راه]] [[ظهور]] اویند!<REF>سیر اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۱۱۹؛ [[تاریخ]] [[ابن خلدون]]، ج ۱، فصل ۲۷؛ ص ۱۹۹.</REF> ولی در [[حقیقت]] این است که هیچ یک از بزرگان [[شیعه]] چنین باوری نداشته و چنین سخنی نگفته و ننوشته است.
در [[خانه]] [[امام عسکری]] {{ع}}، سردابی وجود داشته که در روزهای گرم، ساکنان [[خانه]] در آن [[سرداب]] به سر می‌بردند. نیز این [[سرداب]]، محل [[عبادت]] سه [[امام]] بزرگوار یعنی [[امام هادی]] و [[امام عسکری]] و [[امام مهدی]] {{عم}} بوده است؛ به همین سبب محل مذکور، پیوسته مورد [[احترام]] [[شیعیان]] قرار داشته و آن را از مصادیق این [[آیه]] می‌شمرده‌اند که: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ}}<ref>«(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند» سوره نور، آیه ۳۶.</ref> برخی از نویسندگان [[اهل سنت]] نوشته‌اند که [[حضرت مهدی]] {{ع}} در تمام [[دوره غیبت]]، بدون آب و [[غذا]] در [[سرداب]] به سرمی‌برد و از آنجا [[ظهور]] خواهد کرد و شیعیانش در کنر [[سرداب]] [[چشم به راه]] [[ظهور]] اویند!<REF>سیر اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۱۱۹؛ [[تاریخ]] [[ابن خلدون]]، ج ۱، فصل ۲۷؛ ص ۱۹۹.</REF> ولی در [[حقیقت]] این است که هیچ یک از بزرگان [[شیعه]] چنین باوری نداشته و چنین سخنی نگفته و ننوشته است.


[[شیعه]] [[اعتقاد]] ندارد که [[امام]] در [[سرداب مقدس]] پنهان شده و از همان جا [[ظهور]] خوهد کرد؛ بلکه با [[احادیث]] [[تأیید]] شده [[معتقد]] است که از کنار [[کعبه]] [[ظهور]] می‌کند... آن [[سرداب]]، [[خانه]] [[امامان]] در [[سامراء]] بوده و از آن‌رو [[شرافت]] پیدا کرده که به سه تن از [[امامان]] بزرگوار، منسوب شده است.<REF>الغدیر، ج ۳، ص ۳۰۸ و ۳۰۹.</REF>
[[شیعه]] [[اعتقاد]] ندارد که [[امام]] در [[سرداب مقدس]] پنهان شده و از همان جا [[ظهور]] خوهد کرد؛ بلکه با [[احادیث]] [[تأیید]] شده [[معتقد]] است که از کنار [[کعبه]] [[ظهور]] می‌کند... آن [[سرداب]]، [[خانه]] [[امامان]] در [[سامراء]] بوده و از آن‌رو [[شرافت]] پیدا کرده که به سه تن از [[امامان]] بزرگوار، منسوب شده است.<REF>الغدیر، ج ۳، ص ۳۰۸ و ۳۰۹.</REF>
بنابراین در جریان [[غیبت امام مهدی]]{{ع}}، [[سرداب مقدس]] [[سامراء]] جایگاهی ندارد و جالب اینکه گزارشی که درباره [[سرداب]] [[نقل]] شده است، نه در آغاز [[غیبت]]، بلکه [[نوزده سال]] پس از شروع [[غیبت]] بوده است. در سال ۲۷۹ ق همزمان با [[خلافت]] [[معتضد عباسی]]، [[خلیفه]] سه نفر را مخفیاه به خاه [[امام عسکری]]{{ع}} فرستاد و [[فرمان]] داد که هر کس را در آن [[خانه]] یافتند بکشند. آنها به [[خانه]] وارد شدند و اتاقی یافتند که پرده‌ای [[زیبا]] داشت. هنگامی که پرده را بالا زدند، گویی دریایی پر از آب دیدند که در انتهای آن، مردی روی حصیری مشغول [[نماز]] بود. وارد آب شدند؛ ولی نزدیک بود [[غرق]] شوند و با [[اضطراب]] خارج شدند و بازگشتند.<REF>الغیبه [[شیخ طوسی]]، ۲۴۷ و [[بحار الانوار]]، ج ۵۲، ص ۵۱.</REF>
بنابراین در جریان [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}، [[سرداب مقدس]] [[سامراء]] جایگاهی ندارد و جالب اینکه گزارشی که درباره [[سرداب]] [[نقل]] شده است، نه در آغاز [[غیبت]]، بلکه [[نوزده سال]] پس از شروع [[غیبت]] بوده است. در سال ۲۷۹ ق همزمان با [[خلافت]] [[معتضد عباسی]]، [[خلیفه]] سه نفر را مخفیاه به خاه [[امام عسکری]] {{ع}} فرستاد و [[فرمان]] داد که هر کس را در آن [[خانه]] یافتند بکشند. آنها به [[خانه]] وارد شدند و اتاقی یافتند که پرده‌ای [[زیبا]] داشت. هنگامی که پرده را بالا زدند، گویی دریایی پر از آب دیدند که در انتهای آن، مردی روی حصیری مشغول [[نماز]] بود. وارد آب شدند؛ ولی نزدیک بود [[غرق]] شوند و با [[اضطراب]] خارج شدند و بازگشتند.<REF>الغیبه [[شیخ طوسی]]، ۲۴۷ و [[بحار الانوار]]، ج ۵۲، ص ۵۱.</REF>


==[[اختلافات]] فرقه‌ای پس از [[شهادت امام عسکری]]{{ع}}==
== [[اختلافات]] فرقه‌ای پس از [[شهادت امام عسکری]] {{ع}} ==
[[امام حسن عسکری]]{{ع}} که در شرایط سخت و سنگینی به سرمی‌برد، امور [[امامت]] و [[رهبری]] [[شیعه]] را پنهانی انجام می‌داد. آن [[حضرت]] به ویژه امر مهم جانشینیِ پس از خود و جریان ولادتِ [[مهدی]]{{ع}} را مخفی نگه داشت؛ به همین [[دلیل]] بود که در زمان [[حیات]] [[امام عسکری]] تنها گروه اندکی از [[شیعیان]] خاص، از [[ولادت حضرت مهدی]]{{ع}} [[آگاه]] شدند. جوّ [[اختناق]] و نیز ولادتِ پنهانی [[امام دوازدهم]] از یک‌سو و ادعای امامتِ [[جعفر]] –برادر [[امام عسکری]]- از سوی دیگر، سبب [[حیرت]] و [[سرگردانی]] گروه‌هایی از [[شیعیان]] شد؛ به گونه‌ای که پس از [[شهادت امام عسکری]]{{ع}}، چهارده [[فرقه]] در میان [[شیعه]] به وجود آمد که در [[اعتقاد به امام]] دوازدهم به [[انحراف]] رفتند؛<REF>بعضی نیز تعداد بیشتری ذکر کرده‌اند که تفصیل آن در «[[تاریخ عصر غیبت]]» نوشته مسعود پورسیدآقائی و دیگران آمده است.</REF> ولی مهم این است که با تلاش [[اصحاب امام]]{{ع}} و [[خواص شیعه]] و [[نایبان خاص]] و [[علمای شیعه]]، [[امر]] [[ولادت امام مهدی]]{{ع}} برای [[شیعیان]] روشن و مسلم شد و [[شیعیان]] به [[امامت]] آن [[حضرت]]، گردن نهادند. به همین سبب، آن تفرّق و پراکندگی به [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] تبدیل شد و از آن [[فرقه‌ها]] و گروه‌ها، تنها نام و تاریخچه‌ای در کتاب‌ها به جای ماند؛ به گونه‌ای که بزرگ [[پرچمدار]] [[شیعه]] [[شیخ مفید]]؛ که در نزدیکی همان دوره می‌زیسته، می‌نویسد: در این سال –سال ۳۷۳ ق- و در زمان ما، دیگر هیچ اثری از این گروه‌ها باقی نمانده است و همه از بین رفته‌اند.<REF>الفصول المختارة، ص ۳۲۱؛ مجله حوزه، ش ۷۱ – ۷۰، ص ۰.</REF> بنابراین [[شبهه افکنی]] بعضی از [[مخالفان]] مبنی بر [[اختلاف]] [[شیعه]] بر سر [[امامت]] [[دوازدهمین امام]] و ولادت او، یک جوسازی و داستان‌پردازی دروغین بیش نیست و [[گواه]] بر این مطلب، [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] [[شیعه]] در [[جهان]] امروز بر [[امامت]] دوازدهم [[مهدی موعود]]{{ع}} است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۲۰۵.</ref>.
[[امام حسن عسکری]] {{ع}} که در شرایط سخت و سنگینی به سرمی‌برد، امور [[امامت]] و [[رهبری]] [[شیعه]] را پنهانی انجام می‌داد. آن [[حضرت]] به ویژه امر مهم جانشینیِ پس از خود و جریان ولادتِ [[مهدی]] {{ع}} را مخفی نگه داشت؛ به همین [[دلیل]] بود که در زمان [[حیات]] [[امام عسکری]] تنها گروه اندکی از [[شیعیان]] خاص، از [[ولادت حضرت مهدی]] {{ع}} [[آگاه]] شدند. جوّ [[اختناق]] و نیز ولادتِ پنهانی [[امام دوازدهم]] از یک‌سو و ادعای امامتِ [[جعفر]] –برادر [[امام عسکری]]- از سوی دیگر، سبب [[حیرت]] و [[سرگردانی]] گروه‌هایی از [[شیعیان]] شد؛ به گونه‌ای که پس از [[شهادت امام عسکری]] {{ع}}، چهارده [[فرقه]] در میان [[شیعه]] به وجود آمد که در [[اعتقاد به امام]] دوازدهم به [[انحراف]] رفتند؛<REF>بعضی نیز تعداد بیشتری ذکر کرده‌اند که تفصیل آن در «[[تاریخ عصر غیبت]]» نوشته مسعود پورسیدآقائی و دیگران آمده است.</REF> ولی مهم این است که با تلاش [[اصحاب امام]] {{ع}} و [[خواص شیعه]] و [[نایبان خاص]] و [[علمای شیعه]]، [[امر]] [[ولادت امام مهدی]] {{ع}} برای [[شیعیان]] روشن و مسلم شد و [[شیعیان]] به [[امامت]] آن [[حضرت]]، گردن نهادند. به همین سبب، آن تفرّق و پراکندگی به [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] تبدیل شد و از آن [[فرقه‌ها]] و گروه‌ها، تنها نام و تاریخچه‌ای در کتاب‌ها به جای ماند؛ به گونه‌ای که بزرگ [[پرچمدار]] [[شیعه]] [[شیخ مفید]]؛ که در نزدیکی همان دوره می‌زیسته، می‌نویسد: در این سال –سال ۳۷۳ ق- و در زمان ما، دیگر هیچ اثری از این گروه‌ها باقی نمانده است و همه از بین رفته‌اند.<REF>الفصول المختارة، ص ۳۲۱؛ مجله حوزه، ش ۷۱ – ۷۰، ص ۰.</REF> بنابراین [[شبهه افکنی]] بعضی از [[مخالفان]] مبنی بر [[اختلاف]] [[شیعه]] بر سر [[امامت]] [[دوازدهمین امام]] و ولادت او، یک جوسازی و داستان‌پردازی دروغین بیش نیست و [[گواه]] بر این مطلب، [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] [[شیعه]] در [[جهان]] امروز بر [[امامت]] دوازدهم [[مهدی موعود]] {{ع}} است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۲۰۵.</ref>.
 
== پرسش‌های وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}  
{{منابع}}  
* [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']].
* [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']].
{{پایان}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۳۰: خط ۲۷:


[[رده:]]
[[رده:]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل معارف و عقاید]]
[[رده:مدخل معارف و عقاید]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۹

مقدمه

در مورد غیبت امام مهدی (ع) و نیز حوادث دوران وکالت، سؤالات و شبهات و نیز نکات مهمی قابل طرح است.

مدّعیان دروغین وکالت

علاوه بر بعضی از وکیلان که در ادامه کار وکالت، به خیانت روی می‌آوردند و مورد لعن امام (ع) قرار می‌گرفتند، گونه‌ای دیگر از انحراف در وکالت پدید آمد و آن، ادعای دروغینِ وکالت از سوی کسانی بود که هرگز سابقه وکالت نداشتند؛ ولی با انگیزه‌های مختلف، خود را وکیل یا نایب امام خوانده، برای مدتی، برخی را به خود جذب کردند. جریان انحرافی مدعیان وکالت، هم در عصر حضور امامان و هم در عصر غیبت امام دوازدهم (ع) وجود داشته و البته در عصر غیبت، بیشتر و گسترده‌تر بوده است.[۱] وکالت امام معصوم نزد شیعیان، جایگاه والایی داشت و وکیل، مورد احترام ایشان و برخوردار از منزلت اجتماعی بود. به علاوه مهم‌ترین کار وکلا، دریافت وجوه شرعی متعلق به امام بود و این اموال در دسترس وکلا بود. اینها و انگیزه‌های دنیایی دیگر مانند حسادت و عقاید باطل، سبب شد که افرادی به دروغ، ادعای وکالت کنند و سبب انحراف بعضی از عوام شیعه شوند.

حاکمان عباسی که این جریان‌های انحرافی را در راستای سیاست خود می‌دیدند، تا زمانی که حساسیت عمومی برانگیخته نمی‌شد، از آن حمایت می‌کردند. امامان معصوم (ع) و نیز وکلای ارشد و نایبان خاص امام دوازدهم (ع) در برابر مدعیان وکالت واکنش نشان داده، سعی در افشای ماهیت آنها داشتند. در زمان امامت امام جواد (ع)، احمد بن محمد سیّاری، وکالت و بابیّت آن حضرت را ادّعا کرد. امام در واکنش به این ادّعای دروغ، ضمن رّد این ادّعا، شیعیان را از پرداخت هرگونه وجهی به وی نهی کرد و فرمود: او در مقام و موقعیتی نیست که مدعی آن است و چیزی به وی پرداخت نکنید.[۲] محمد بن نصیر النمیری در عصر نایب دوم امام مهدی (ع) مقام نیابت را برای خود ادعا کرد؛ ولی به دلیل سخنان کفرآمیزش رسوا شد. نایب دوم نیز او را لعن کرد و شیعیان به پیروی از او چنین کردند؛ گرچه از سوی وزیر دربار، مورد تأیید و پشتیبانی قرار گرفت.[۳]

داستان سرداب مقدّس

در خانه امام عسکری (ع)، سردابی وجود داشته که در روزهای گرم، ساکنان خانه در آن سرداب به سر می‌بردند. نیز این سرداب، محل عبادت سه امام بزرگوار یعنی امام هادی و امام عسکری و امام مهدی (ع) بوده است؛ به همین سبب محل مذکور، پیوسته مورد احترام شیعیان قرار داشته و آن را از مصادیق این آیه می‌شمرده‌اند که: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ[۴] برخی از نویسندگان اهل سنت نوشته‌اند که حضرت مهدی (ع) در تمام دوره غیبت، بدون آب و غذا در سرداب به سرمی‌برد و از آنجا ظهور خواهد کرد و شیعیانش در کنر سرداب چشم به راه ظهور اویند![۵] ولی در حقیقت این است که هیچ یک از بزرگان شیعه چنین باوری نداشته و چنین سخنی نگفته و ننوشته است.

شیعه اعتقاد ندارد که امام در سرداب مقدس پنهان شده و از همان جا ظهور خوهد کرد؛ بلکه با احادیث تأیید شده معتقد است که از کنار کعبه ظهور می‌کند... آن سرداب، خانه امامان در سامراء بوده و از آن‌رو شرافت پیدا کرده که به سه تن از امامان بزرگوار، منسوب شده است.[۶] بنابراین در جریان غیبت امام مهدی (ع)، سرداب مقدس سامراء جایگاهی ندارد و جالب اینکه گزارشی که درباره سرداب نقل شده است، نه در آغاز غیبت، بلکه نوزده سال پس از شروع غیبت بوده است. در سال ۲۷۹ ق همزمان با خلافت معتضد عباسی، خلیفه سه نفر را مخفیاه به خاه امام عسکری (ع) فرستاد و فرمان داد که هر کس را در آن خانه یافتند بکشند. آنها به خانه وارد شدند و اتاقی یافتند که پرده‌ای زیبا داشت. هنگامی که پرده را بالا زدند، گویی دریایی پر از آب دیدند که در انتهای آن، مردی روی حصیری مشغول نماز بود. وارد آب شدند؛ ولی نزدیک بود غرق شوند و با اضطراب خارج شدند و بازگشتند.[۷]

اختلافات فرقه‌ای پس از شهادت امام عسکری (ع)

امام حسن عسکری (ع) که در شرایط سخت و سنگینی به سرمی‌برد، امور امامت و رهبری شیعه را پنهانی انجام می‌داد. آن حضرت به ویژه امر مهم جانشینیِ پس از خود و جریان ولادتِ مهدی (ع) را مخفی نگه داشت؛ به همین دلیل بود که در زمان حیات امام عسکری تنها گروه اندکی از شیعیان خاص، از ولادت حضرت مهدی (ع) آگاه شدند. جوّ اختناق و نیز ولادتِ پنهانی امام دوازدهم از یک‌سو و ادعای امامتِ جعفر –برادر امام عسکری- از سوی دیگر، سبب حیرت و سرگردانی گروه‌هایی از شیعیان شد؛ به گونه‌ای که پس از شهادت امام عسکری (ع)، چهارده فرقه در میان شیعه به وجود آمد که در اعتقاد به امام دوازدهم به انحراف رفتند؛[۸] ولی مهم این است که با تلاش اصحاب امام (ع) و خواص شیعه و نایبان خاص و علمای شیعه، امر ولادت امام مهدی (ع) برای شیعیان روشن و مسلم شد و شیعیان به امامت آن حضرت، گردن نهادند. به همین سبب، آن تفرّق و پراکندگی به وحدت و یکپارچگی تبدیل شد و از آن فرقه‌ها و گروه‌ها، تنها نام و تاریخچه‌ای در کتاب‌ها به جای ماند؛ به گونه‌ای که بزرگ پرچمدار شیعه شیخ مفید؛ که در نزدیکی همان دوره می‌زیسته، می‌نویسد: در این سال –سال ۳۷۳ ق- و در زمان ما، دیگر هیچ اثری از این گروه‌ها باقی نمانده است و همه از بین رفته‌اند.[۹] بنابراین شبهه افکنی بعضی از مخالفان مبنی بر اختلاف شیعه بر سر امامت دوازدهمین امام و ولادت او، یک جوسازی و داستان‌پردازی دروغین بیش نیست و گواه بر این مطلب، وحدت و یکپارچگی شیعه در جهان امروز بر امامت دوازدهم مهدی موعود (ع) است[۱۰].

منابع

پانویس

  1. البته در زمان نایب اول به دلیل شهرت او در این مقام، کسی جرأت ادعای نیابت را نیافت؛ ولی در زمان نایب دوم، مدعیان زیادی سربرآوردند.
  2. رجال کشی، ص ۶۰۶، ح ۱۱۲۸.
  3. الغیبة طوسی، ص ۳۹۸.
  4. «(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند» سوره نور، آیه ۳۶.
  5. سیر اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۱۱۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، فصل ۲۷؛ ص ۱۹۹.
  6. الغدیر، ج ۳، ص ۳۰۸ و ۳۰۹.
  7. الغیبه شیخ طوسی، ۲۴۷ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۱.
  8. بعضی نیز تعداد بیشتری ذکر کرده‌اند که تفصیل آن در «تاریخ عصر غیبت» نوشته مسعود پورسیدآقائی و دیگران آمده است.
  9. الفصول المختارة، ص ۳۲۱؛ مجله حوزه، ش ۷۱ – ۷۰، ص ۰.
  10. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۰۵.

[[رده:]]