خداشناسی در معارف دعا و زیارات: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = خداشناسی | | موضوع مرتبط = خداشناسی | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = خداشناسی | ||
| مداخل مرتبط = [[خداشناسی در نهج البلاغه]] - [[خداشناسی در معارف دعا و زیارات]] - [[خداشناسی در معارف و سیره سجادی]] - [[خداشناسی در معارف و سیره حسینی]] - [[خداشناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[خداشناسی در کلام اسلامی]] - [[خداشناسی در نهج البلاغه]] - [[خداشناسی در معارف دعا و زیارات]] - [[خداشناسی در معارف و سیره علوی]] - [[خداشناسی در معارف و سیره سجادی]] - [[خداشناسی در معارف و سیره حسینی]] - [[خداشناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[خداشناسی در تربیت اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== | == مقدمه == | ||
[[خداشناسی]] از مهمترین مسائلی است که در طول [[تاریخ]]، [[اندیشه]] [[بشر]] را به خود مشغول داشته و بیشترین آثار و نوشتههای اندیشمندان را به خود اختصاص داده است. اهمیت خداشناسی از آن روست که هر نوع [[داوری]] در این باره نگاه [[انسان]] را به [[جهان هستی]] و آغاز و فرجام آن تحت تأثیر قرار میدهد و از نظر عملی نیز، شیوه و روش خاصی از [[زندگی]] را ایجاب مینماید. [[باور]] به وجود خدای دانای فرزانه که با [[قدرت]] مطلقه خویش جهان هستی را از سر [[لطف]] و [[مهرورزی]]، با [[هدف]] خاصی [[آفریده]] و انسان را در مسیر دستیابی به کمال خویش و [[فلسفه آفرینش]] رهنمون شده است، به زندگی انسان معنا میبخشد و [[آدمی]] را از سردرگمی، پوچی، درجا زدن، به قهقرا برگشتن و بیبرنامه بودن و باری به هر جهت زندگی کردن، باز میدارد. از این رو، در [[کلام]] [[رسول خدا]] {{صل}} از خداشناسی، به عنوان سرآمد همه معرفتها یاد شده است<ref>بحارالانوار، ج۳، ص۱۴.</ref> و [[علی]] {{ع}} [[معرفت]] کسی را کامل میداند که به [[شناخت خدا]] [[دست]] یافته باشد<ref>غررالحکم، ح۷۹۹۹.</ref>.<ref>[[علی باقریفر|باقریفر، علی]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «خداشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۱۹۳.</ref> | |||
[[ | |||
== شناخت خدا از طریق [[خدا]] == | |||
خداشناسی امری [[فطری]] است، یعنی از [[درون انسان]] میجوشد. هیچکس بهتر از [[خداوند]] نمیتواند خود را به آفریدههایش بشناساند چنانکه [[امام زینالعابدین]] {{ع}} در [[دعای اول صحیفه سجادیه]] به این [[حقیقت]] اشاره کرده میفرماید: «[[حمد]] و [[سپاس]] خداوندی را که خود را به ما شناسانید و شیوه [[سپاسگزاری]] را به ما [[الهام]] کرد و ابواب [[علم]] [[ربوبیت]] خویش را به روی ما گشود و ما را به [[اخلاص]] در [[توحید]] خود [[راه]] نمود و از [[الحاد]] و تردید در امر وی دور داشت»<ref>نیایش یکم.</ref>. | |||
[[امام علی]] {{ع}} میفرماید: «خدا را به خدا بشناسید»<ref>الکافی، ج۱، ص۸۵.</ref> و شیخ المحدثین، [[صدوق]] در شرح این جمله مینویسد: "خدا را به خدا شناختیم، چون اگر او را به خردهایمان بشناسیم، [[خرد]] را همو بخشید، و اگر با [[پیامبران]] و فرستادگان و حجتهایش بشناسیم، باز [[خدای عزوجل]] آنان را برانگیخته و فرستاده و به عنوان [[حجت]] برگرفته، و اگر با نفس خود بشناسیم، باز هم خدای آن را پدید آورده است. پس [[خدا]] را به خدا شناختهایم<ref>التوحید، ص۲۹۰؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۷۳.</ref>. | |||
==اهمیت [[خداشناسی]]== | اینکه [[خداوند]] چگونه خود را به ما میشناساند بحثهای مختلفی را برانگیخته است. [[اختلاف]] دیدگاهها در این باره بیشتر برآمده از اختلاف در [[مراتب شناخت]] خداست ولی در سادهترین بیان، با [[الهام]] از [[قرآن]] و [[روایات معصومین]] میتوان گفت: خداوند انواع ابزارها و امکانات درونی و بیرونی را برای [[بشر]] فراهم کرده است تا او را به سوی خود رهنمون شود. آنچه خداوند در درون ما قرار داده، [[فطرت خداشناسی]] و [[عقل]] و [[قلب]] است که از آنها با عنوان "ابزارهای [[خداشناسی]]" یاد میشود. اما آنچه در بیرون از وجود [[انسان]] برای آشنایی با خود قرار داده، عبارت است از [[وحی]] و پیامبران. گرچه [[معرفت]] حاصل از هر کدام از این راهها متفاوت – و البته هماهنگ با یکدیگر- است ولی در هر صورت میتوان گفت که معرفت ساخته و پرداخته خداست. اوست که ابزار [[شناخت]] را به انسان [[عنایت]] کرده و امکان تحصیل آن را فراهم ساخته است تا انسان بتواند با بهرهگیری از [[هدایت]] [[انبیای الهی]] و زدودن [[موانع معرفت]]، با دیده عقل و [[دل]]، به روشنی جلوههای [[جمال]] او را [[مشاهده]] کند. [[امام زینالعابدین]] {{ع}} در آغاز دعای مشهور به [[ابوحمزه ثمالی]] – که [[خواندن]] آن در سحرهای [[ماه رمضان]] توصیه شده است – عرضه میدارد: تو را به خودت شناختم و تو مرا به خود ره نمودی و به سوی خود فرا خواندی و اگر تو نبودی، نمیدانستم کیستی! <ref>مصباح المتهجد، ص۵۸۲.</ref>. و در [[دعای پنجم صحیفه سجادیه]] نیز از خدا میخواهد: «خدایا! بر [[محمد]] و خاندانش [[درود]] فرست و ما را (...) به سوی خودت رهنمون شو و از خودت دور مگردان که در [[حقیقت]]، هر که را تو نگه داشتی به [[سلامت]] ماند و هر که را تو ره نمودی [[آگاهی]] یافت و هر که را تو نزدیک کردی سود برد»<ref>دانشنامه عقایداسلامی، ج۴، ص۳۱.</ref>. از آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که نه فقط [[شناخت خدا]] تنها از طریق [[خدا]] صورت میگیرد بلکه هر [[شناخت]] [[درستی]] جز با [[هدایت الهی]] امکانپذیر نیست؛ چنان که [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}<ref>«بیگمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.</ref>؛ از این رو در [[صحیفه سجادیه]] میخوانیم: «بارخدایا! از تو [[راه]] خیر را میطلبیم که تو به آن آگاهی، پس [[درود]] بفرست بر [[محمد]] و [[خاندان]] او و هرچه خیر است برای من مقدر فرمای و به ما [[الهام]] کن شناخت راهی را که باید [[اختیار]] کنیم... پس غبار تردید از [[دل]] ما بزدای و ما را به [[یقینی]] چون [[یقین]] [[مخلصان]] [[یاری]] فرمای»<ref>نیایش سیوسوم.</ref>.<ref>[[علی باقریفر|باقریفر، علی]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «خداشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۱۹۴.</ref> | ||
== اهمیت [[خداشناسی]] == | |||
به جرأت میتوان گفت که مهمترین موضوعی که در سراسر صحیفه سجادیه موج میزند موضوع خداشناسی و [[توحید]] است؛ چرا که اساس [[نیایش]] جز بر محور خدا شکل نمیگیرد و بدون شناخت همهجانبه و دقیق خدا به کمال نمیرسد. بنابراین برای آشنایی با خدا در صحیفه سجادیه باید همه دعاهای این کتاب [[شریف]] را به دقت مورد مطالعه و ژرفکاوی قرار داد. از این رو ما ناگزیر فرازهای کوتاهی از آن را در شش سرفصل مرور میکنیم: | به جرأت میتوان گفت که مهمترین موضوعی که در سراسر صحیفه سجادیه موج میزند موضوع خداشناسی و [[توحید]] است؛ چرا که اساس [[نیایش]] جز بر محور خدا شکل نمیگیرد و بدون شناخت همهجانبه و دقیق خدا به کمال نمیرسد. بنابراین برای آشنایی با خدا در صحیفه سجادیه باید همه دعاهای این کتاب [[شریف]] را به دقت مورد مطالعه و ژرفکاوی قرار داد. از این رو ما ناگزیر فرازهای کوتاهی از آن را در شش سرفصل مرور میکنیم: | ||
===خدای نادیدنی و فراتر از [[اندیشه]]=== | === خدای نادیدنی و فراتر از [[اندیشه]] === | ||
[[حمد]] و [[سپاس]] خدای را، آن نخستینِ بیپیشین را و آن آخرین بیپسین را، خداوندی که دیده بینایان از دیدارش قاصر آید و اندیشه وصفکنندگان از توصیف او فرو ماند. [[آفریدگان]] را به [[قدرت]] خویش [[ابداع]] کرد (...) و به راهی که [[اراده]] او بود روان داشت و رهسپار طریق [[محبت]] خویش گردانید<ref>نیایش یکم.</ref>. | [[حمد]] و [[سپاس]] خدای را، آن نخستینِ بیپیشین را و آن آخرین بیپسین را، خداوندی که دیده بینایان از دیدارش قاصر آید و اندیشه وصفکنندگان از توصیف او فرو ماند. [[آفریدگان]] را به [[قدرت]] خویش [[ابداع]] کرد (...) و به راهی که [[اراده]] او بود روان داشت و رهسپار طریق [[محبت]] خویش گردانید<ref>نیایش یکم.</ref>. | ||
===خدای تعریفناپذیر=== | === خدای تعریفناپذیر === | ||
«بارخدایا! ای آنکه توصیف واصفان | «بارخدایا! ای آنکه توصیف واصفان وصف کردنت نتواند.»..<ref>نیایش سیویکم.</ref>. | ||
«ای خداوندی که (...) اوصاف در [[ساحت]] تو گم گشته، و تعریفها در بیان چگونگیات از هم گسیخته، و دقیقترین [[اندیشهها]] در پیشگاه کبریاییات حیراناند»<ref>نیایش سیودوم، همچنین نک به نیایش چهلوهفتم.</ref>. | «ای خداوندی که (...) اوصاف در [[ساحت]] تو گم گشته، و تعریفها در بیان چگونگیات از هم گسیخته، و دقیقترین [[اندیشهها]] در پیشگاه کبریاییات حیراناند»<ref>نیایش سیودوم، همچنین نک به نیایش چهلوهفتم.</ref>. | ||
===[[شناخت خدا]] از طریق برخی ویژگیهای او=== | === [[شناخت خدا]] از طریق برخی ویژگیهای او === | ||
[[شناخت]] [[ذات خداوند]] امکانپذیر نیست بلکه او را باید از [[راه]] نامها و صفات او شناخت. [[صفات خدا]] را در یک تقسیمبندی کلی میتوان به دو گروه تقسیم کرد: صفات ثبوتی و صفات سلبی. منظور از صفات ثبوتی، صفاتی هستند که [[خداوند]] دارای آنهاست مثل [[حی]]، قیوم، علیم، قدیر و... و صفات سلبی صفاتی هستند که از خداوند [[نفی]] میشود مثل [[ظلم]]، [[جهل]]، ترکیب، جسمیّت، [[ناتوانی]]، خوابگرفتگی و.... | [[شناخت]] [[ذات خداوند]] امکانپذیر نیست بلکه او را باید از [[راه]] نامها و صفات او شناخت. [[صفات خدا]] را در یک تقسیمبندی کلی میتوان به دو گروه تقسیم کرد: صفات ثبوتی و صفات سلبی. منظور از صفات ثبوتی، صفاتی هستند که [[خداوند]] دارای آنهاست مثل [[حی]]، قیوم، علیم، قدیر و... و صفات سلبی صفاتی هستند که از خداوند [[نفی]] میشود مثل [[ظلم]]، [[جهل]]، ترکیب، جسمیّت، [[ناتوانی]]، خوابگرفتگی و.... | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
مهمترین ویژگیهای [[خدا]] که در این [[دعاها]] به آن اشاره شده عبارت است از: [[توحید]] و [[یگانگی]]، نیرو و [[توانایی]]، جلالت و والامقامی، [[بینیازی]]، بیهمتایی، بیهمسر و فرزند، [[پروردگار]] جهانیان، پدید آورنده [[آسمانها]] و [[زمین]]، ربّالارباب، آفریننده هر موجود، باقی، عالم به همه چیز. [[حافظ]] و [[نگهبان]] همه چیز، [[رحیم]] و [[مهربان]]، بخشنده و بزرگوار و..... | مهمترین ویژگیهای [[خدا]] که در این [[دعاها]] به آن اشاره شده عبارت است از: [[توحید]] و [[یگانگی]]، نیرو و [[توانایی]]، جلالت و والامقامی، [[بینیازی]]، بیهمتایی، بیهمسر و فرزند، [[پروردگار]] جهانیان، پدید آورنده [[آسمانها]] و [[زمین]]، ربّالارباب، آفریننده هر موجود، باقی، عالم به همه چیز. [[حافظ]] و [[نگهبان]] همه چیز، [[رحیم]] و [[مهربان]]، بخشنده و بزرگوار و..... | ||
در دیگر نیایشهای [[امام]] به ویژگیهای دیگری نیز اشاره شده است: همچون: اول و آخر، [[عزیز]] و [[حکیم]]، رزاق، [[غنی]]، [[حلیم]]، [[منعم]]، [[پادشاه]] ([[مَلِک]]) و.... | در دیگر نیایشهای [[امام]] به ویژگیهای دیگری نیز اشاره شده است: همچون: اول و آخر، [[عزیز]] و [[حکیم]]، رزاق، [[غنی]]، [[حلیم]]، [[منعم]]، [[پادشاه]] ([[مَلِک]]) و.... | ||
===[[عدالت خدا]]=== | === [[عدالت خدا]] === | ||
"[[عدل]]" در برابر [[ظلم]]، یکی از [[صفات فعل]] [[خداوند متعال]] است که به [[دلیل]] اهمیت ویژه آن در بیانات [[اهلبیت]]{{عم}}، جزء [[اصول مذهب شیعه]] قرار گرفته است. در [[آیات قرآن کریم]] بیش از [[چهل]] بار هر نوع ظلم و [[ستمگری]] از [[ساحت]] خداوند متعال [[نفی]] شده است. [[عدل خداوند]] در دو معنا کاربرد دارد. نخست بدین معنا که همه [[افعال]] خداوند متعال، بر پایه [[بهترین]] [[نظام]] [[استوار]] است؛ یعنی هر پدیدهای با دقت تمام، در وقت لازم، پدید میآید و در جای خود قرار میگیرد و هیچگونه [[انحرافی]] در کار [[آفریدگار]] وجود ندارد. معنای دوم برای عدل خدا عبارت است از رعایت [[حقوق]] و دادن هر حقی به صاحب حق در مقابل ظلم، به معنای [[تجاوز به حقوق دیگران]]<ref>دانشنامه عقاید اسلامی، ج۸، ص۱۴-۱۶.</ref>. | "[[عدل]]" در برابر [[ظلم]]، یکی از [[صفات فعل]] [[خداوند متعال]] است که به [[دلیل]] اهمیت ویژه آن در بیانات [[اهلبیت]] {{عم}}، جزء [[اصول مذهب شیعه]] قرار گرفته است. در [[آیات قرآن کریم]] بیش از [[چهل]] بار هر نوع ظلم و [[ستمگری]] از [[ساحت]] خداوند متعال [[نفی]] شده است. [[عدل خداوند]] در دو معنا کاربرد دارد. نخست بدین معنا که همه [[افعال]] خداوند متعال، بر پایه [[بهترین]] [[نظام]] [[استوار]] است؛ یعنی هر پدیدهای با دقت تمام، در وقت لازم، پدید میآید و در جای خود قرار میگیرد و هیچگونه [[انحرافی]] در کار [[آفریدگار]] وجود ندارد. معنای دوم برای عدل خدا عبارت است از رعایت [[حقوق]] و دادن هر حقی به صاحب حق در مقابل ظلم، به معنای [[تجاوز به حقوق دیگران]]<ref>دانشنامه عقاید اسلامی، ج۸، ص۱۴-۱۶.</ref>. | ||
در [[صحیفه سجادیه]] هر دو معنا به چشم میخورد: در این کتاب [[شریف]] از [[خداوند]] با این عناوین یاد شده است: عادلترین دادگران "اعدلالعادلین"<ref>نیایش چهلوپنجم.</ref> بر پا دارنده [[قسط]] "[[قائم]] بالقسط"<ref>نیایش ششم.</ref> [[دادگر]] در [[حکم]] "عدل فی الحکم"<ref>نیایش ششم.</ref>، کسی که [[کیفر]] و [[پاداش]] او بر پایه [[عدالت]] است<ref>نیایشهای یکم، ششم، دهم، بیستوپنجم و پنجاهم.</ref>. [[قضا و قدر]] او عادلانه است<ref>نیایش بیستویکم.</ref>، روزی [[بندگان]] را به عدالت توزیع کرده است<ref>نیایش سیوپنجم.</ref> برپایه [[عدالت]] [[داوری]] و [[حکمرانی]] میکند<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>، کسی که باید از عدالت او [[هراس]] داشت<ref>نیایش سیوهفتم.</ref>، و [[بندگان]] [[طاقت]] عدالت او را ندارند<ref>نیایش دهم.</ref> و از او میخواهند که با عدالتش با آنها [[رفتار]] نکند، بلکه با [[احسان]]، از خطاهای آنان [[چشمپوشی]] نماید<ref>نیایش سیونهم.</ref> و [[کردار]] [[بنده]] را در ترازوی [[عدل]] خود قرار ندهد<ref>نیایش چهلویکم.</ref>. | در [[صحیفه سجادیه]] هر دو معنا به چشم میخورد: در این کتاب [[شریف]] از [[خداوند]] با این عناوین یاد شده است: عادلترین دادگران "اعدلالعادلین"<ref>نیایش چهلوپنجم.</ref> بر پا دارنده [[قسط]] "[[قائم]] بالقسط"<ref>نیایش ششم.</ref> [[دادگر]] در [[حکم]] "عدل فی الحکم"<ref>نیایش ششم.</ref>، کسی که [[کیفر]] و [[پاداش]] او بر پایه [[عدالت]] است<ref>نیایشهای یکم، ششم، دهم، بیستوپنجم و پنجاهم.</ref>. [[قضا و قدر]] او عادلانه است<ref>نیایش بیستویکم.</ref>، روزی [[بندگان]] را به عدالت توزیع کرده است<ref>نیایش سیوپنجم.</ref> برپایه [[عدالت]] [[داوری]] و [[حکمرانی]] میکند<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>، کسی که باید از عدالت او [[هراس]] داشت<ref>نیایش سیوهفتم.</ref>، و [[بندگان]] [[طاقت]] عدالت او را ندارند<ref>نیایش دهم.</ref> و از او میخواهند که با عدالتش با آنها [[رفتار]] نکند، بلکه با [[احسان]]، از خطاهای آنان [[چشمپوشی]] نماید<ref>نیایش سیونهم.</ref> و [[کردار]] [[بنده]] را در ترازوی [[عدل]] خود قرار ندهد<ref>نیایش چهلویکم.</ref>. | ||
===[[قضا و قدر]]=== | === [[قضا و قدر]] === | ||
برای [[آفرینش]] هر پدیدهای مقدماتی لازم است که از جمله مهمترین آنها "[[قدر]]" "[[قضا]]" یعنی اندازهگیری و [[فرمان]] تحقق میباشد. "قضا" به معنای [[استوار]] نمودن کاری و قرار دادن آن در جهت [[فلسفه وجودی]] آن است<ref>معجم مقاییس اللغة.</ref> و "قدر" به معنای حد و اندازه چیزی و گوهر و پایان آن میباشد<ref>معجم مقاییس اللغة.</ref>. مقصود از کاربرد قضا و قدر در [[قرآن]] و [[صحیفه سجادیه]] و در [[خداشناسی]]، مشخص کردن هندسه هر چیز از سوی [[خدا]]، و [[حکم]] به تحقق آنهاست. | برای [[آفرینش]] هر پدیدهای مقدماتی لازم است که از جمله مهمترین آنها "[[قدر]]" "[[قضا]]" یعنی اندازهگیری و [[فرمان]] تحقق میباشد. "قضا" به معنای [[استوار]] نمودن کاری و قرار دادن آن در جهت [[فلسفه وجودی]] آن است<ref>معجم مقاییس اللغة.</ref> و "قدر" به معنای حد و اندازه چیزی و گوهر و پایان آن میباشد<ref>معجم مقاییس اللغة.</ref>. مقصود از کاربرد قضا و قدر در [[قرآن]] و [[صحیفه سجادیه]] و در [[خداشناسی]]، مشخص کردن هندسه هر چیز از سوی [[خدا]]، و [[حکم]] به تحقق آنهاست. | ||
به دلایلی که در جای خود توضیح داده شده، [[دانشمندان]] [[علم کلام]] این بحث را ذیل مبحث [[عدل خداوند]] مطرح کردهاند. [[تعالیم]] صحیفه سجادیه پیرامون "قضا و قدر" را میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد: | به دلایلی که در جای خود توضیح داده شده، [[دانشمندان]] [[علم کلام]] این بحث را ذیل مبحث [[عدل خداوند]] مطرح کردهاند. [[تعالیم]] صحیفه سجادیه پیرامون "قضا و قدر" را میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد: | ||
# قضا و قدر، دو فعل از [[افعال]] خداوندی هستند، یعنی تحقق آنها وابسته به [[اراده الهی]] است. [[امام سجاد]]{{ع}} خطاب به هلال ماه میگوید: «... از خدایی که (...) تقدیر کننده من و تقدیر کننده توست، درخواست میکنم که تو را ماه بابرکتی قرار دهد»<ref>نیایش چهلوسوم.</ref> و نیز میفرماید: «خدایا! در [[ماه رمضان]] شبی را برای تقدیر قرار دادی که از هزار ماه [[برتر]] است»<ref>نیایش چهلوچهارم.</ref>. | # قضا و قدر، دو فعل از [[افعال]] خداوندی هستند، یعنی تحقق آنها وابسته به [[اراده الهی]] است. [[امام سجاد]] {{ع}} خطاب به هلال ماه میگوید: «... از خدایی که (...) تقدیر کننده من و تقدیر کننده توست، درخواست میکنم که تو را ماه بابرکتی قرار دهد»<ref>نیایش چهلوسوم.</ref> و نیز میفرماید: «خدایا! در [[ماه رمضان]] شبی را برای تقدیر قرار دادی که از هزار ماه [[برتر]] است»<ref>نیایش چهلوچهارم.</ref>. | ||
#همه [[مقدرات الهی]] حکیمانهاند و هیچ فعل غیر حکیمانهای در [[افعال خداوند]]، وجود ندارد. [[امام]]{{ع}} خدا را چنین میخواند: «ای آنکه ابزارها حکمتش را دگرگون نمیکند»<ref>نیایش سیزدهم.</ref> «تویی خدایی که معبودی جز تو نیست... و کارهایت بر پایه [[دانایی]] و [[حکمت]] است... [[پاک]] و منزهی تو، که سخنت حکمت است»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | # همه [[مقدرات الهی]] حکیمانهاند و هیچ فعل غیر حکیمانهای در [[افعال خداوند]]، وجود ندارد. [[امام]] {{ع}} خدا را چنین میخواند: «ای آنکه ابزارها حکمتش را دگرگون نمیکند»<ref>نیایش سیزدهم.</ref> «تویی خدایی که معبودی جز تو نیست... و کارهایت بر پایه [[دانایی]] و [[حکمت]] است... [[پاک]] و منزهی تو، که سخنت حکمت است»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | ||
# مقدرات الهی همه بر اساس عدل است و هیچ ظلمی در [[نظام آفرینش]] وجود ندارد که بتوان به او نسبت داد: «تویی که چون [[اراده]] کنی حتمی است و هر چه تقدیر کنی بر مقتضای [[عدل]] است و هر چه [[حکم]] کنی از روی [[انصاف]] است»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | # مقدرات الهی همه بر اساس عدل است و هیچ ظلمی در [[نظام آفرینش]] وجود ندارد که بتوان به او نسبت داد: «تویی که چون [[اراده]] کنی حتمی است و هر چه تقدیر کنی بر مقتضای [[عدل]] است و هر چه [[حکم]] کنی از روی [[انصاف]] است»<ref>نیایش چهلوهفتم.</ref>. | ||
#در [[زندگی]] [[اهل]] [[ایمان]]، همه مقدرات [[خداوند]] در نهایت به سود آنان است؛ هرچند که به ظاهر زیانبار باشد: «خداوندا! بر [[سرنوشت]] [[نیکی]] که برایم تقدیر کردی، تو را [[سپاس]] میگویم (...) و از تو درخواست میکنم که مرا به آنچه برایم مقدر کردهای، قانعسازی»<ref>نیایشهای هجدهم و سیودوم.</ref> و نیز: «خداوندا! آنچه از مقدرات را که نمیپسندیم، نزد ما [[محبوب]] گردان»<ref>نیایش سیودوم.</ref> و: «خدایا! آنچه سرانجامش برای ما بهتر است مقدر فرما»<ref>نیایش پنجاهوچهارم.</ref>. | # در [[زندگی]] [[اهل]] [[ایمان]]، همه مقدرات [[خداوند]] در نهایت به سود آنان است؛ هرچند که به ظاهر زیانبار باشد: «خداوندا! بر [[سرنوشت]] [[نیکی]] که برایم تقدیر کردی، تو را [[سپاس]] میگویم (...) و از تو درخواست میکنم که مرا به آنچه برایم مقدر کردهای، قانعسازی»<ref>نیایشهای هجدهم و سیودوم.</ref> و نیز: «خداوندا! آنچه از مقدرات را که نمیپسندیم، نزد ما [[محبوب]] گردان»<ref>نیایش سیودوم.</ref> و: «خدایا! آنچه سرانجامش برای ما بهتر است مقدر فرما»<ref>نیایش پنجاهوچهارم.</ref>. | ||
=== | === محبت خدا === | ||
از مهمترین جلوههای [[خداپرستی]] [[محبت]] خداوند است که در مدخل ویژهای به آن پرداخته شده است و ما در اینجا تنها به ذکر فرازهایی از [[صحیفه]] درباره آن بسنده میکنیم: «بارخدایا! بر [[محمد]] و خاندانش [[درود]] بفرست و چنان مکن که یاد تو و نعمتهایی را که به من ارزانی داشتی فراموش کنم، یا از ذکر [[احسان]] و [[بخشش]] تو [[غافل]] شوم (...) بارخدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و دلم را از هر محبتی تهی گردان تا تنها جای محبت تو باشد (...) و [[انس]] خود و [[دوستان]] خود و [[بندگان]] فرمانبردارت را نصیب من کن»<ref>نیایش بیستویکم.</ref> «بارخدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و ما را از پیش رو و پشت سر و جانب راست و جانب چپ و از هر طرف | از مهمترین جلوههای [[خداپرستی]] [[محبت]] خداوند است که در مدخل ویژهای به آن پرداخته شده است و ما در اینجا تنها به ذکر فرازهایی از [[صحیفه]] درباره آن بسنده میکنیم: «بارخدایا! بر [[محمد]] و خاندانش [[درود]] بفرست و چنان مکن که یاد تو و نعمتهایی را که به من ارزانی داشتی فراموش کنم، یا از ذکر [[احسان]] و [[بخشش]] تو [[غافل]] شوم (...) بارخدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و دلم را از هر محبتی تهی گردان تا تنها جای محبت تو باشد (...) و [[انس]] خود و [[دوستان]] خود و [[بندگان]] فرمانبردارت را نصیب من کن»<ref>نیایش بیستویکم.</ref> «بارخدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و ما را از پیش رو و پشت سر و جانب راست و جانب چپ و از هر طرف حفاظت فرمای، آن سان که از [[نافرمانی]] تو در [[امان]] مانیم و به [[فرمانبرداری]] تو راه یابیم و هرچه کنیم در طریق محبت تو باشد»<ref>نیایش ششم.</ref>.<ref>بحارالانوار، ج۳، محمدباقر مجلسی، بیروت: مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق؛ التوحید، محمد بن علی ابن بابویه القمی (الشیخ الصدوق (م ۳۸۱ق)، تحقیق: السید هاشم الحسینی الطهرانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ ق، دانشنامه عقاید اسلامی، محمد محمدی ریشهری، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ج۴ و ۸، چاپ اول، سال ۱۳۸۵ ش؛ راهنمای موضوعی صحیفه سجادیه، دکتر علی شیروانی، معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ ش؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، ۱۳۸۵ ش؛ غررالحکم و دررالحکم عبدالواحد الآمدی التمیمی (م ۵۵۰ق)، تحقیق: میرجلالالدین محدث ارموی، تهران: دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۰ ش؛ فرهنگنامه موضوعی صحیفه سجادیه، سیداحمد سجادی، مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان، چاپ اول، ۱۳۸۵ ش؛ قرآن کریم، ترجمه سیدعلی موسوی گرمارودی، انتشارات قدیانی، چاپ دوم، ۱۳۸۴ ش؛ الکافی، محمد بن یعقوب الکلینی الرازی، تحقیق: علیاکبر الغفاری، بیروت: دارالتعارف، چاپ چهارم، ۱۴۰۱ ق؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، محمد بن الحسن الطوسی، تحقیق: علی اصغر مروارید، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، ۱۴۱۱ ق؛ معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس الرازی، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، مصر: شرکة مکتبة مصطفی البابی و اولاده.</ref>.<ref>[[علی باقریفر|باقریفر، علی]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «خداشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۱۹۵-۱۹۸.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[اسم الهی]] | * [[اسم الهی]] | ||
* [[صفات الهی]] | * [[صفات الهی]] | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:خداشناسی | [[رده:خداشناسی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۲۶
مقدمه
خداشناسی از مهمترین مسائلی است که در طول تاریخ، اندیشه بشر را به خود مشغول داشته و بیشترین آثار و نوشتههای اندیشمندان را به خود اختصاص داده است. اهمیت خداشناسی از آن روست که هر نوع داوری در این باره نگاه انسان را به جهان هستی و آغاز و فرجام آن تحت تأثیر قرار میدهد و از نظر عملی نیز، شیوه و روش خاصی از زندگی را ایجاب مینماید. باور به وجود خدای دانای فرزانه که با قدرت مطلقه خویش جهان هستی را از سر لطف و مهرورزی، با هدف خاصی آفریده و انسان را در مسیر دستیابی به کمال خویش و فلسفه آفرینش رهنمون شده است، به زندگی انسان معنا میبخشد و آدمی را از سردرگمی، پوچی، درجا زدن، به قهقرا برگشتن و بیبرنامه بودن و باری به هر جهت زندگی کردن، باز میدارد. از این رو، در کلام رسول خدا (ص) از خداشناسی، به عنوان سرآمد همه معرفتها یاد شده است[۱] و علی (ع) معرفت کسی را کامل میداند که به شناخت خدا دست یافته باشد[۲].[۳]
شناخت خدا از طریق خدا
خداشناسی امری فطری است، یعنی از درون انسان میجوشد. هیچکس بهتر از خداوند نمیتواند خود را به آفریدههایش بشناساند چنانکه امام زینالعابدین (ع) در دعای اول صحیفه سجادیه به این حقیقت اشاره کرده میفرماید: «حمد و سپاس خداوندی را که خود را به ما شناسانید و شیوه سپاسگزاری را به ما الهام کرد و ابواب علم ربوبیت خویش را به روی ما گشود و ما را به اخلاص در توحید خود راه نمود و از الحاد و تردید در امر وی دور داشت»[۴]. امام علی (ع) میفرماید: «خدا را به خدا بشناسید»[۵] و شیخ المحدثین، صدوق در شرح این جمله مینویسد: "خدا را به خدا شناختیم، چون اگر او را به خردهایمان بشناسیم، خرد را همو بخشید، و اگر با پیامبران و فرستادگان و حجتهایش بشناسیم، باز خدای عزوجل آنان را برانگیخته و فرستاده و به عنوان حجت برگرفته، و اگر با نفس خود بشناسیم، باز هم خدای آن را پدید آورده است. پس خدا را به خدا شناختهایم[۶].
اینکه خداوند چگونه خود را به ما میشناساند بحثهای مختلفی را برانگیخته است. اختلاف دیدگاهها در این باره بیشتر برآمده از اختلاف در مراتب شناخت خداست ولی در سادهترین بیان، با الهام از قرآن و روایات معصومین میتوان گفت: خداوند انواع ابزارها و امکانات درونی و بیرونی را برای بشر فراهم کرده است تا او را به سوی خود رهنمون شود. آنچه خداوند در درون ما قرار داده، فطرت خداشناسی و عقل و قلب است که از آنها با عنوان "ابزارهای خداشناسی" یاد میشود. اما آنچه در بیرون از وجود انسان برای آشنایی با خود قرار داده، عبارت است از وحی و پیامبران. گرچه معرفت حاصل از هر کدام از این راهها متفاوت – و البته هماهنگ با یکدیگر- است ولی در هر صورت میتوان گفت که معرفت ساخته و پرداخته خداست. اوست که ابزار شناخت را به انسان عنایت کرده و امکان تحصیل آن را فراهم ساخته است تا انسان بتواند با بهرهگیری از هدایت انبیای الهی و زدودن موانع معرفت، با دیده عقل و دل، به روشنی جلوههای جمال او را مشاهده کند. امام زینالعابدین (ع) در آغاز دعای مشهور به ابوحمزه ثمالی – که خواندن آن در سحرهای ماه رمضان توصیه شده است – عرضه میدارد: تو را به خودت شناختم و تو مرا به خود ره نمودی و به سوی خود فرا خواندی و اگر تو نبودی، نمیدانستم کیستی! [۷]. و در دعای پنجم صحیفه سجادیه نیز از خدا میخواهد: «خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را (...) به سوی خودت رهنمون شو و از خودت دور مگردان که در حقیقت، هر که را تو نگه داشتی به سلامت ماند و هر که را تو ره نمودی آگاهی یافت و هر که را تو نزدیک کردی سود برد»[۸]. از آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که نه فقط شناخت خدا تنها از طریق خدا صورت میگیرد بلکه هر شناخت درستی جز با هدایت الهی امکانپذیر نیست؛ چنان که خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى﴾[۹]؛ از این رو در صحیفه سجادیه میخوانیم: «بارخدایا! از تو راه خیر را میطلبیم که تو به آن آگاهی، پس درود بفرست بر محمد و خاندان او و هرچه خیر است برای من مقدر فرمای و به ما الهام کن شناخت راهی را که باید اختیار کنیم... پس غبار تردید از دل ما بزدای و ما را به یقینی چون یقین مخلصان یاری فرمای»[۱۰].[۱۱]
اهمیت خداشناسی
به جرأت میتوان گفت که مهمترین موضوعی که در سراسر صحیفه سجادیه موج میزند موضوع خداشناسی و توحید است؛ چرا که اساس نیایش جز بر محور خدا شکل نمیگیرد و بدون شناخت همهجانبه و دقیق خدا به کمال نمیرسد. بنابراین برای آشنایی با خدا در صحیفه سجادیه باید همه دعاهای این کتاب شریف را به دقت مورد مطالعه و ژرفکاوی قرار داد. از این رو ما ناگزیر فرازهای کوتاهی از آن را در شش سرفصل مرور میکنیم:
خدای نادیدنی و فراتر از اندیشه
حمد و سپاس خدای را، آن نخستینِ بیپیشین را و آن آخرین بیپسین را، خداوندی که دیده بینایان از دیدارش قاصر آید و اندیشه وصفکنندگان از توصیف او فرو ماند. آفریدگان را به قدرت خویش ابداع کرد (...) و به راهی که اراده او بود روان داشت و رهسپار طریق محبت خویش گردانید[۱۲].
خدای تعریفناپذیر
«بارخدایا! ای آنکه توصیف واصفان وصف کردنت نتواند.»..[۱۳]. «ای خداوندی که (...) اوصاف در ساحت تو گم گشته، و تعریفها در بیان چگونگیات از هم گسیخته، و دقیقترین اندیشهها در پیشگاه کبریاییات حیراناند»[۱۴].
شناخت خدا از طریق برخی ویژگیهای او
شناخت ذات خداوند امکانپذیر نیست بلکه او را باید از راه نامها و صفات او شناخت. صفات خدا را در یک تقسیمبندی کلی میتوان به دو گروه تقسیم کرد: صفات ثبوتی و صفات سلبی. منظور از صفات ثبوتی، صفاتی هستند که خداوند دارای آنهاست مثل حی، قیوم، علیم، قدیر و... و صفات سلبی صفاتی هستند که از خداوند نفی میشود مثل ظلم، جهل، ترکیب، جسمیّت، ناتوانی، خوابگرفتگی و....
در دعاهای صحیفه سجادیه، خداوند متعال با صفات متفاوتی توصیف شده که به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
«بارخدایا! تویی که به شمار یکتایی، و آن توانایی که در آن ناتوانی راه نیابد، تنها و تنها صفت توست. قدرت و نیرومندی و مرتبه والا و بلندی، تنها و تنها از آن توست»[۱۵].
«تو آن خدای یکتایی که به کس نیازت نیست، فرزندی نیاوردهای و فرزند کس نبودهای و تو را هیچ همتا و همسری نیست»[۱۶].
«حمد خداوندی را که پروردگار جهانیان است. بارخدایا! سپاس تو را، ای پدید آورنده آسمانها و زمین، ای که صاحب سربلندی و بزرگواری هستی، ای معبود هر معبود، ای آفریننده هر موجود، ای خداوندی که چون همگان از میان بروند تو باقی هستی؛ خدایی که هیچ چیز همانندش نیست و هیچ چیز از حیطه علم او بیرون نیست و او بر هر چیز احاطه دارد و هر چیز را نگهبان است»[۱۷].
«بارخدایا! (...) تویی که رحمت تو و علم تو همه چیز را در بر گرفته است. تویی که رحمتت را بر غضبت پیشی است»[۱۸].
«بارخدایا! در آن هنگام که بر فرشتگان و رسولانت درود میفرستی و درود ما را به ایشان ابلاغ میکنی، پس به پاس آن گفتار نیکی که در حق ایشان بر زبان جاری ساختی، بر ما نیز رحمت فرست، که تو بخشنده و بزرگواری»[۱۹]. «سپاس خدای را که به قوت خود شب و روز را بیافرید»[۲۰].
مهمترین ویژگیهای خدا که در این دعاها به آن اشاره شده عبارت است از: توحید و یگانگی، نیرو و توانایی، جلالت و والامقامی، بینیازی، بیهمتایی، بیهمسر و فرزند، پروردگار جهانیان، پدید آورنده آسمانها و زمین، ربّالارباب، آفریننده هر موجود، باقی، عالم به همه چیز. حافظ و نگهبان همه چیز، رحیم و مهربان، بخشنده و بزرگوار و..... در دیگر نیایشهای امام به ویژگیهای دیگری نیز اشاره شده است: همچون: اول و آخر، عزیز و حکیم، رزاق، غنی، حلیم، منعم، پادشاه (مَلِک) و....
عدالت خدا
"عدل" در برابر ظلم، یکی از صفات فعل خداوند متعال است که به دلیل اهمیت ویژه آن در بیانات اهلبیت (ع)، جزء اصول مذهب شیعه قرار گرفته است. در آیات قرآن کریم بیش از چهل بار هر نوع ظلم و ستمگری از ساحت خداوند متعال نفی شده است. عدل خداوند در دو معنا کاربرد دارد. نخست بدین معنا که همه افعال خداوند متعال، بر پایه بهترین نظام استوار است؛ یعنی هر پدیدهای با دقت تمام، در وقت لازم، پدید میآید و در جای خود قرار میگیرد و هیچگونه انحرافی در کار آفریدگار وجود ندارد. معنای دوم برای عدل خدا عبارت است از رعایت حقوق و دادن هر حقی به صاحب حق در مقابل ظلم، به معنای تجاوز به حقوق دیگران[۲۱]. در صحیفه سجادیه هر دو معنا به چشم میخورد: در این کتاب شریف از خداوند با این عناوین یاد شده است: عادلترین دادگران "اعدلالعادلین"[۲۲] بر پا دارنده قسط "قائم بالقسط"[۲۳] دادگر در حکم "عدل فی الحکم"[۲۴]، کسی که کیفر و پاداش او بر پایه عدالت است[۲۵]. قضا و قدر او عادلانه است[۲۶]، روزی بندگان را به عدالت توزیع کرده است[۲۷] برپایه عدالت داوری و حکمرانی میکند[۲۸]، کسی که باید از عدالت او هراس داشت[۲۹]، و بندگان طاقت عدالت او را ندارند[۳۰] و از او میخواهند که با عدالتش با آنها رفتار نکند، بلکه با احسان، از خطاهای آنان چشمپوشی نماید[۳۱] و کردار بنده را در ترازوی عدل خود قرار ندهد[۳۲].
قضا و قدر
برای آفرینش هر پدیدهای مقدماتی لازم است که از جمله مهمترین آنها "قدر" "قضا" یعنی اندازهگیری و فرمان تحقق میباشد. "قضا" به معنای استوار نمودن کاری و قرار دادن آن در جهت فلسفه وجودی آن است[۳۳] و "قدر" به معنای حد و اندازه چیزی و گوهر و پایان آن میباشد[۳۴]. مقصود از کاربرد قضا و قدر در قرآن و صحیفه سجادیه و در خداشناسی، مشخص کردن هندسه هر چیز از سوی خدا، و حکم به تحقق آنهاست. به دلایلی که در جای خود توضیح داده شده، دانشمندان علم کلام این بحث را ذیل مبحث عدل خداوند مطرح کردهاند. تعالیم صحیفه سجادیه پیرامون "قضا و قدر" را میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد:
- قضا و قدر، دو فعل از افعال خداوندی هستند، یعنی تحقق آنها وابسته به اراده الهی است. امام سجاد (ع) خطاب به هلال ماه میگوید: «... از خدایی که (...) تقدیر کننده من و تقدیر کننده توست، درخواست میکنم که تو را ماه بابرکتی قرار دهد»[۳۵] و نیز میفرماید: «خدایا! در ماه رمضان شبی را برای تقدیر قرار دادی که از هزار ماه برتر است»[۳۶].
- همه مقدرات الهی حکیمانهاند و هیچ فعل غیر حکیمانهای در افعال خداوند، وجود ندارد. امام (ع) خدا را چنین میخواند: «ای آنکه ابزارها حکمتش را دگرگون نمیکند»[۳۷] «تویی خدایی که معبودی جز تو نیست... و کارهایت بر پایه دانایی و حکمت است... پاک و منزهی تو، که سخنت حکمت است»[۳۸].
- مقدرات الهی همه بر اساس عدل است و هیچ ظلمی در نظام آفرینش وجود ندارد که بتوان به او نسبت داد: «تویی که چون اراده کنی حتمی است و هر چه تقدیر کنی بر مقتضای عدل است و هر چه حکم کنی از روی انصاف است»[۳۹].
- در زندگی اهل ایمان، همه مقدرات خداوند در نهایت به سود آنان است؛ هرچند که به ظاهر زیانبار باشد: «خداوندا! بر سرنوشت نیکی که برایم تقدیر کردی، تو را سپاس میگویم (...) و از تو درخواست میکنم که مرا به آنچه برایم مقدر کردهای، قانعسازی»[۴۰] و نیز: «خداوندا! آنچه از مقدرات را که نمیپسندیم، نزد ما محبوب گردان»[۴۱] و: «خدایا! آنچه سرانجامش برای ما بهتر است مقدر فرما»[۴۲].
محبت خدا
از مهمترین جلوههای خداپرستی محبت خداوند است که در مدخل ویژهای به آن پرداخته شده است و ما در اینجا تنها به ذکر فرازهایی از صحیفه درباره آن بسنده میکنیم: «بارخدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و چنان مکن که یاد تو و نعمتهایی را که به من ارزانی داشتی فراموش کنم، یا از ذکر احسان و بخشش تو غافل شوم (...) بارخدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و دلم را از هر محبتی تهی گردان تا تنها جای محبت تو باشد (...) و انس خود و دوستان خود و بندگان فرمانبردارت را نصیب من کن»[۴۳] «بارخدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و ما را از پیش رو و پشت سر و جانب راست و جانب چپ و از هر طرف حفاظت فرمای، آن سان که از نافرمانی تو در امان مانیم و به فرمانبرداری تو راه یابیم و هرچه کنیم در طریق محبت تو باشد»[۴۴].[۴۵].[۴۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ج۳، ص۱۴.
- ↑ غررالحکم، ح۷۹۹۹.
- ↑ باقریفر، علی، مقاله «خداشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۹۳.
- ↑ نیایش یکم.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۸۵.
- ↑ التوحید، ص۲۹۰؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۷۳.
- ↑ مصباح المتهجد، ص۵۸۲.
- ↑ دانشنامه عقایداسلامی، ج۴، ص۳۱.
- ↑ «بیگمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.
- ↑ نیایش سیوسوم.
- ↑ باقریفر، علی، مقاله «خداشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۹۴.
- ↑ نیایش یکم.
- ↑ نیایش سیویکم.
- ↑ نیایش سیودوم، همچنین نک به نیایش چهلوهفتم.
- ↑ نیایش بیستوهشتم.
- ↑ نیایش سیوپنجم.
- ↑ نیایش چهلوهفتم.
- ↑ نیایش شانزدهم.
- ↑ نیایش سوم.
- ↑ نیایش ششم.
- ↑ دانشنامه عقاید اسلامی، ج۸، ص۱۴-۱۶.
- ↑ نیایش چهلوپنجم.
- ↑ نیایش ششم.
- ↑ نیایش ششم.
- ↑ نیایشهای یکم، ششم، دهم، بیستوپنجم و پنجاهم.
- ↑ نیایش بیستویکم.
- ↑ نیایش سیوپنجم.
- ↑ نیایش چهلوهفتم.
- ↑ نیایش سیوهفتم.
- ↑ نیایش دهم.
- ↑ نیایش سیونهم.
- ↑ نیایش چهلویکم.
- ↑ معجم مقاییس اللغة.
- ↑ معجم مقاییس اللغة.
- ↑ نیایش چهلوسوم.
- ↑ نیایش چهلوچهارم.
- ↑ نیایش سیزدهم.
- ↑ نیایش چهلوهفتم.
- ↑ نیایش چهلوهفتم.
- ↑ نیایشهای هجدهم و سیودوم.
- ↑ نیایش سیودوم.
- ↑ نیایش پنجاهوچهارم.
- ↑ نیایش بیستویکم.
- ↑ نیایش ششم.
- ↑ بحارالانوار، ج۳، محمدباقر مجلسی، بیروت: مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق؛ التوحید، محمد بن علی ابن بابویه القمی (الشیخ الصدوق (م ۳۸۱ق)، تحقیق: السید هاشم الحسینی الطهرانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ ق، دانشنامه عقاید اسلامی، محمد محمدی ریشهری، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ج۴ و ۸، چاپ اول، سال ۱۳۸۵ ش؛ راهنمای موضوعی صحیفه سجادیه، دکتر علی شیروانی، معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ ش؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، ۱۳۸۵ ش؛ غررالحکم و دررالحکم عبدالواحد الآمدی التمیمی (م ۵۵۰ق)، تحقیق: میرجلالالدین محدث ارموی، تهران: دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۰ ش؛ فرهنگنامه موضوعی صحیفه سجادیه، سیداحمد سجادی، مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان، چاپ اول، ۱۳۸۵ ش؛ قرآن کریم، ترجمه سیدعلی موسوی گرمارودی، انتشارات قدیانی، چاپ دوم، ۱۳۸۴ ش؛ الکافی، محمد بن یعقوب الکلینی الرازی، تحقیق: علیاکبر الغفاری، بیروت: دارالتعارف، چاپ چهارم، ۱۴۰۱ ق؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، محمد بن الحسن الطوسی، تحقیق: علی اصغر مروارید، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، ۱۴۱۱ ق؛ معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس الرازی، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، مصر: شرکة مکتبة مصطفی البابی و اولاده.
- ↑ باقریفر، علی، مقاله «خداشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۹۵-۱۹۸.