انفاق در معارف و سیره فاطمی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==[[ایثار]] و [[انفاق]]==
== [[ایثار]] و [[انفاق]] ==
واژه «ایثار» در اصل به معنای ترجیح یک چیز بر چیزی دیگر و در اصطلاح، مقدم داشتن دیگران بر خود در جلب [[منفعت]] و دفع ضرر است. «انفاق» از ریشه «نفق» به معنای خروج و تمام شدن است و [[بخشش مال]] را از آن جهت انفاق گویند که شخص، [[مال]] را بدان وسیله از تملک خویش خارج می‌کند و در اصطلاح عبارت است از [[خرج]] کردن مال در [[راه خدا]]؛ اعم از [[واجب]] و [[مستحب]].
واژه «ایثار» در اصل به معنای ترجیح یک چیز بر چیزی دیگر و در اصطلاح، مقدم داشتن دیگران بر خود در جلب [[منفعت]] و دفع ضرر است. «انفاق» از ریشه «نفق» به معنای خروج و تمام شدن است و [[بخشش مال]] را از آن جهت انفاق گویند که شخص، [[مال]] را بدان وسیله از تملک خویش خارج می‌کند و در اصطلاح عبارت است از [[خرج]] کردن مال در [[راه خدا]]؛ اعم از [[واجب]] و [[مستحب]].


خط ۱۶: خط ۱۶:
{{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>.
{{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>.


[[امیرمؤمنان]]{{ع}} ایثار را اوج [[احسان]] و [[نیکی]]<ref>شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۳۵.</ref>، شریف‌ترین نوع [[بخشش]]<ref>شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۲۸.</ref>، [[برترین]] [[عبادت]]<ref>شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۰۰.</ref>، [[منش]] [[نیکوکاران]] و [[خوی]] [[نیکان]] و [[برگزیدگان]]<ref>شرح غررالحکم، ج۲، ص۱۶۴.</ref> دانسته است.
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} ایثار را اوج [[احسان]] و [[نیکی]]<ref>شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۳۵.</ref>، شریف‌ترین نوع [[بخشش]]<ref>شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۲۸.</ref>، [[برترین]] [[عبادت]]<ref>شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۰۰.</ref>، [[منش]] [[نیکوکاران]] و [[خوی]] [[نیکان]] و [[برگزیدگان]]<ref>شرح غررالحکم، ج۲، ص۱۶۴.</ref> دانسته است.


[[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]] با [[تأسی]] به [[سیره نبوی]]{{صل}} مختصر امکانات [[مالی]] و درآمد روزمره [[زندگی]] خویش را به [[نیازمندان]] می‌دادند و توده‌های [[مردم]] را بر خود مقدم می‌داشتند. در این میان [[حضرت زهرا]]{{س}} در اوج قرار داشت. سر تاسر [[زندگی]] او تبلور [[ایثار]] بود. او هیچ‌گاه حتی در سخت‌ترین شرایط، [[نیازمندی]] را از درگاه خویش نراند [[سختی]] زندگی و [[گرسنگی]] [[کودکان]] خویش را [[تحمل]] کرد، لکن بازگشت مأیوسانه در ماندگان را هرگز.
[[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]] با [[تأسی]] به [[سیره نبوی]] {{صل}} مختصر امکانات [[مالی]] و درآمد روزمره [[زندگی]] خویش را به [[نیازمندان]] می‌دادند و توده‌های [[مردم]] را بر خود مقدم می‌داشتند. در این میان [[حضرت زهرا]] {{س}} در اوج قرار داشت. سر تاسر [[زندگی]] او تبلور [[ایثار]] بود. او هیچ‌گاه حتی در سخت‌ترین شرایط، [[نیازمندی]] را از درگاه خویش نراند [[سختی]] زندگی و [[گرسنگی]] [[کودکان]] خویش را [[تحمل]] کرد، لکن بازگشت مأیوسانه در ماندگان را هرگز.


زهرا{{س}} به ما آموخت که برای رسیدن به [[خوبی‌ها]] باید از خویشتن گذشت:
زهرا {{س}} به ما آموخت که برای رسیدن به [[خوبی‌ها]] باید از خویشتن گذشت:
{{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref>.
{{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref>.


[[دختر پیامبر]]{{صل}} به ما آموخت که ملاک [[انفاق]] [[دارایی]] نیست که [[توانایی]] است:
[[دختر پیامبر]] {{صل}} به ما آموخت که ملاک [[انفاق]] [[دارایی]] نیست که [[توانایی]] است:
{{متن قرآن|قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ}}<ref>«بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref>.
{{متن قرآن|قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ}}<ref>«بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref>.


انفاق و ایثار در همه ابعادش در وجود [[فاطمه]]{{س}} به صورت ملکه‌ای در آمده بود که در تمامی زوایای زندگی‌اش تبلور داشت. صحنه‌هایی که فاطمه{{س}} در زندگی کوتاه مدت خود از ایثار ترسیم کرده است، بی‌شک در [[تاریخ]] [[بشر]] بی‌نظیر است. اینک در ادامه بحث به جلوه‌هایی از انفاق و ایثار [[خدا]] پسندانه فاطمه{{س}} اشاره می‌کنیم.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۳.</ref>
انفاق و ایثار در همه ابعادش در وجود [[فاطمه]] {{س}} به صورت ملکه‌ای در آمده بود که در تمامی زوایای زندگی‌اش تبلور داشت. صحنه‌هایی که فاطمه {{س}} در زندگی کوتاه مدت خود از ایثار ترسیم کرده است، بی‌شک در [[تاریخ]] [[بشر]] بی‌نظیر است. اینک در ادامه بحث به جلوه‌هایی از انفاق و ایثار [[خدا]] پسندانه فاطمه {{س}} اشاره می‌کنیم.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۳.</ref>


===در آمد [[فدک]]===
=== در آمد [[فدک]] ===
فدک قریه‌ای بود در فاصله حدود صد و چهل کیلومتری [[مدینه]] با چشم‌های جوشان و نخل‌های فراوان<ref>معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.</ref> که درختان خرمای آن با کل درختان خرمای [[شهر کوفه]] در [[قرن ششم]] [[برابری]] می‌کرد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۶.</ref>. این روستای سرسبز در سال، درآمدی بین ۲۴ تا هتفاد هزار دینار داشت<ref>سفینة البحار، ج۷، ص۴۵؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۲۳.</ref>. شاید این [[اختلاف]] ناشی از تفاوت درآمد سالانه آن بوده است.
فدک قریه‌ای بود در فاصله حدود صد و چهل کیلومتری [[مدینه]] با چشم‌های جوشان و نخل‌های فراوان<ref>معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.</ref> که درختان خرمای آن با کل درختان خرمای [[شهر کوفه]] در [[قرن ششم]] [[برابری]] می‌کرد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۶.</ref>. این روستای سرسبز در سال، درآمدی بین ۲۴ تا هتفاد هزار دینار داشت<ref>سفینة البحار، ج۷، ص۴۵؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۲۳.</ref>. شاید این [[اختلاف]] ناشی از تفاوت درآمد سالانه آن بوده است.


فدک متعلق به [[یهودیان]] بود که طی قرار داد صلحی به [[رسول الله]]{{صل}} واگذار شد و چون خالصه [[رسول خدا]]{{صل}} بود<ref>طبق تصریح قرآن، چیزی که بدون درگیری نظامی و جنگ به دست مسلمانان بیفتد، منحصراً حق پیامبر{{صل}} است و به صورت غنائم جنگی تقسیم نمی‌شود (ر.ک: سوره حشر، آیه ۶ و ۷).</ref>. در [[اختیار]] آن [[حضرت]] قرار گرفت و او در [[حیات]] خود [[فدک]] را به بانوی [[اسلام]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} بخشید<ref>ر.ک: الدر المنثور، ج۵، ص۲۷۳ و ۲۷۴.</ref>.
فدک متعلق به [[یهودیان]] بود که طی قرار داد صلحی به [[رسول الله]] {{صل}} واگذار شد و چون خالصه [[رسول خدا]] {{صل}} بود<ref>طبق تصریح قرآن، چیزی که بدون درگیری نظامی و جنگ به دست مسلمانان بیفتد، منحصراً حق پیامبر {{صل}} است و به صورت غنائم جنگی تقسیم نمی‌شود (ر. ک: سوره حشر، آیه ۶ و ۷).</ref>. در [[اختیار]] آن [[حضرت]] قرار گرفت و او در [[حیات]] خود [[فدک]] را به بانوی [[اسلام]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} بخشید<ref>ر. ک: الدر المنثور، ج۵، ص۲۷۳ و ۲۷۴.</ref>.


[[حضرت زهرا]]{{س}} هر ساله تنها به اندازه قوت خود از درآمد فدک بر می‌داشت و بقیه را بین [[نیازمندان]] تقسیم می‌کرد. این شیوه تا [[زمان]] [[رحلت پیامبر]]{{صل}} ادامه داشت<ref>بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۱۸.</ref>.
[[حضرت زهرا]] {{س}} هر ساله تنها به اندازه قوت خود از درآمد فدک بر می‌داشت و بقیه را بین [[نیازمندان]] تقسیم می‌کرد. این شیوه تا [[زمان]] [[رحلت پیامبر]] {{صل}} ادامه داشت<ref>بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۱۸.</ref>.


پیش از این گذشت که زهرا{{س}} دو دستبند نقره و گوشواره و پرده‌ای را که به تازگی سهم علی{{ع}} از [[غنائم]] شده بود برای [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد و پیغام داد:
پیش از این گذشت که زهرا {{س}} دو دستبند نقره و گوشواره و پرده‌ای را که به تازگی سهم علی {{ع}} از [[غنائم]] شده بود برای [[رسول خدا]] {{صل}} فرستاد و پیغام داد:
{{متن حدیث|تَقْرَأُ عَلَيْكَ ابْنَتُكَ السَّلَامَ وَ تَقُولُ اجْعَلْ هَذَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌}}؛
{{متن حدیث|تَقْرَأُ عَلَيْكَ ابْنَتُكَ السَّلَامَ وَ تَقُولُ اجْعَلْ هَذَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌}}؛
یا [[رسول الله]]!دخترت به تو [[سلام]] می‌رساند و می‌گوید اینها را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کن.
یا [[رسول الله]]! دخترت به تو [[سلام]] می‌رساند و می‌گوید اینها را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کن.


[[پیامبر]]{{صل}} پس از [[مشاهده]] این [[بخشش]] سه بار فرمود: {{متن حدیث|فِدَاهَا أَبُوهَا}}؛ «پدرش به فدایش!»<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۰.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۵.</ref>
[[پیامبر]] {{صل}} پس از [[مشاهده]] این [[بخشش]] سه بار فرمود: {{متن حدیث|فِدَاهَا أَبُوهَا}}؛ «پدرش به فدایش!»<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۰.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۵.</ref>


===[[وصیت]] به انفاق===
=== [[وصیت]] به انفاق ===
حضرت فاطمه{{س}} پیش از [[شهادت]] به علی{{ع}} وصیت کرد که بخشی از [[اموال]] وی را بین [[همسران پیامبر]]{{صل}} و [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] و اُمامه دختر [[ابوالعاص]] تقسیم کند. بنابر [[نقلی]] دیگر، وی با [[مال]] خود بر بنی‌هاشم و [[بنی عبدالمطلب]] انفاق می‌کرد<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۸؛ دلائل الامامه، ص۴۲ - ۴۳.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۶.</ref>
حضرت فاطمه {{س}} پیش از [[شهادت]] به علی {{ع}} وصیت کرد که بخشی از [[اموال]] وی را بین [[همسران پیامبر]] {{صل}} و [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] و اُمامه دختر [[ابوالعاص]] تقسیم کند. بنابر [[نقلی]] دیگر، وی با [[مال]] خود بر بنی‌هاشم و [[بنی عبدالمطلب]] انفاق می‌کرد<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۸؛ دلائل الامامه، ص۴۲ - ۴۳.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۶.</ref>


===[[ایثار]] در شب [[عروسی]]===
=== [[ایثار]] در شب [[عروسی]] ===
شب [[ازدواج]] برای هر عروس و دامادی خاطره‌آمیز، و [[زیبایی]] و [[آراستگی]] عروس در چنین شبی در [[افکار]] و علاقه [[آینده]] داماد اثرگذار است و به عنوان پایه و اساس [[زندگی]] مشترک آنان به حساب می‌آید؛ ولی [[فاطمه]]{{س}} با [[آگاهی]] از همه این حساسیت‌ها، پیراهن عروسی‌اش را به [[سائل]] بخشید و با پیراهن دیگری آن شب را گذراند.
شب [[ازدواج]] برای هر عروس و دامادی خاطره‌آمیز، و [[زیبایی]] و [[آراستگی]] عروس در چنین شبی در [[افکار]] و علاقه [[آینده]] داماد اثرگذار است و به عنوان پایه و اساس [[زندگی]] مشترک آنان به حساب می‌آید؛ ولی [[فاطمه]] {{س}} با [[آگاهی]] از همه این حساسیت‌ها، پیراهن عروسی‌اش را به [[سائل]] بخشید و با پیراهن دیگری آن شب را گذراند.
هنگامی که [[سلمان]] افسار مرکب عروس را در دست داشت و به سمت [[خانه]] استیجاری داماد می‌رفتند، ناگهان کنیزی به [[دختر پیامبر]]{{صل}} سلام گفت و برای رفع [[مشکلات]] خود [[استمداد]] جست. فاطمه{{س}} از مرکب پایین آمد و در میان حلقه زنان همراه، پیراهن عروسی‌اش را که به هفت درهم خریداری شده بود از تنش در آورد و به [[سائل]] بخشید و خود [[پیراهن کهنه]] پوشید و راهی [[خانه]] شوهر شد.
هنگامی که [[سلمان]] افسار مرکب عروس را در دست داشت و به سمت [[خانه]] استیجاری داماد می‌رفتند، ناگهان کنیزی به [[دختر پیامبر]] {{صل}} سلام گفت و برای رفع [[مشکلات]] خود [[استمداد]] جست. فاطمه {{س}} از مرکب پایین آمد و در میان حلقه زنان همراه، پیراهن عروسی‌اش را که به هفت درهم خریداری شده بود از تنش در آورد و به [[سائل]] بخشید و خود [[پیراهن کهنه]] پوشید و راهی [[خانه]] شوهر شد.


[[روز]] بعد وقتی [[پیامبر]]{{صل}} با کاسه شیر به [[دیدار]] عروس و داماد رفت. متوجه پیراهن کهنه [[فاطمه]] شد.
[[روز]] بعد وقتی [[پیامبر]] {{صل}} با کاسه شیر به [[دیدار]] عروس و داماد رفت. متوجه پیراهن کهنه [[فاطمه]] شد.


دخترم چرا [[لباس]] نو نپوشیدی؟
دخترم چرا [[لباس]] نو نپوشیدی؟
خط ۵۸: خط ۵۸:
علاوه بر این شما چنین می‌کردید<ref>العوالم، ج۱۱، ص۲۱۰.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۶.</ref>
علاوه بر این شما چنین می‌کردید<ref>العوالم، ج۱۱، ص۲۱۰.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۶.</ref>


===گردن‌بند با [[برکت]]===
=== گردن‌بند با [[برکت]] ===
بعد از [[نماز عصر]] پیرمردی به [[رسول خدا]]{{صل}} مراجعه و عرض کرد: «یا [[رسول الله]]! گرسنه‌ام، سیرم کن؛ عریانم، بپوشان؛ فقیرم، کمکم کن».
بعد از [[نماز عصر]] پیرمردی به [[رسول خدا]] {{صل}} مراجعه و عرض کرد: «یا [[رسول الله]]! گرسنه‌ام، سیرم کن؛ عریانم، بپوشان؛ فقیرم، کمکم کن».
پیامبر{{صل}} فرمود: «من چیزی که به تو بدهم در [[اختیار]] ندارم؛ ولی [[راهنمایی]] کننده بر خیر همچون انجام دهنده آن است. برو به [[منزل]] کسی که [[خدا]] و پیامبر را [[دوست]] دارد، خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند؛ کسی که [[رضای خدا]] را بر خواسته خویش مقدم می‌دارد، هم اکنون برو سراغ [[خانه فاطمه]].
پیامبر {{صل}} فرمود: «من چیزی که به تو بدهم در [[اختیار]] ندارم؛ ولی [[راهنمایی]] کننده بر خیر همچون انجام دهنده آن است. برو به [[منزل]] کسی که [[خدا]] و پیامبر را [[دوست]] دارد، خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند؛ کسی که [[رضای خدا]] را بر خواسته خویش مقدم می‌دارد، هم اکنون برو سراغ [[خانه فاطمه]].


[[عرب]]، همراه [[بلال]] به خانه فاطمه{{س}} رفت. بعد از [[سلام]] و [[ستایش]] [[اهل بیت]]، وضع خود و موضوع دیدار با پیامبر{{صل}} را به اطلاع وی رسانید<ref>در حدیث یاد شده آمده است که فاطمه و علی{{عم}} همچون خود پیامبر{{صل}} سه روز بود که گرسنه بودند و چیزی در اختیار نداشتند و پیامبر{{صل}} این موضوع را می‌دانست، با این حال، مرد سائل را نزد فاطمه{{س}} فرستاد.</ref>. [[حضرت زهرا]]{{س}} نخست، پوستی را که حسن و حسین{{عم}} بر آن می‌خوابیدند به عرب داد؛ ولی او نپذیرفت و گفت: «من از [[گرسنگی]] نزد تو [[شکایت]] می‌برم و تو پوست گوسفند به من می‌دهی!».
[[عرب]]، همراه [[بلال]] به خانه فاطمه {{س}} رفت. بعد از [[سلام]] و [[ستایش]] [[اهل بیت]]، وضع خود و موضوع دیدار با پیامبر {{صل}} را به اطلاع وی رسانید<ref>در حدیث یاد شده آمده است که فاطمه و علی {{عم}} همچون خود پیامبر {{صل}} سه روز بود که گرسنه بودند و چیزی در اختیار نداشتند و پیامبر {{صل}} این موضوع را می‌دانست، با این حال، مرد سائل را نزد فاطمه {{س}} فرستاد.</ref>. [[حضرت زهرا]] {{س}} نخست، پوستی را که حسن و حسین {{عم}} بر آن می‌خوابیدند به عرب داد؛ ولی او نپذیرفت و گفت: «من از [[گرسنگی]] نزد تو [[شکایت]] می‌برم و تو پوست گوسفند به من می‌دهی!».


فاطمه{{س}} وقتی این سخن را از او شنید، گردنبندی را که یادگار و [[هدیه]] دختر عمویش [[حمزه سیدالشهداء]] بود، به [[مرد]] [[عرب]] داد و فرمود: «بگیر، آن را بفروش. [[امید]] است مشکل تو با آن حل شود». مرد عرب گردنبند را گرفت و شادمان نزد [[پیامبر]]{{صل}} به [[مسجد]] رفت و پس از سخنانی سرانجام، [[عمار یاسر]] آن را به بیست دینار و دویست درهم، یک دست [[لباس]] و یک رأس مرکب خرید و [[اعرابی]]، خوشحال از محضر پیامبر{{صل}} مرخص شد.
فاطمه {{س}} وقتی این سخن را از او شنید، گردنبندی را که یادگار و [[هدیه]] دختر عمویش [[حمزه سیدالشهداء]] بود، به [[مرد]] [[عرب]] داد و فرمود: «بگیر، آن را بفروش. [[امید]] است مشکل تو با آن حل شود». مرد عرب گردنبند را گرفت و شادمان نزد [[پیامبر]] {{صل}} به [[مسجد]] رفت و پس از سخنانی سرانجام، [[عمار یاسر]] آن را به بیست دینار و دویست درهم، یک دست [[لباس]] و یک رأس مرکب خرید و [[اعرابی]]، خوشحال از محضر پیامبر {{صل}} مرخص شد.


[[عمار]] گردنبند را به [[خانه]] آورد و آن را با [[مشک]] [[معطر]] ساخت و در برد [[یمانی]] گذاشت و تحویل غلامش داد و گفت: «این گردنبند را به پیامبر{{صل}} بده، تو را نیز به آن [[حضرت]] بخشیدم».
[[عمار]] گردنبند را به [[خانه]] آورد و آن را با [[مشک]] [[معطر]] ساخت و در برد [[یمانی]] گذاشت و تحویل غلامش داد و گفت: «این گردنبند را به پیامبر {{صل}} بده، تو را نیز به آن [[حضرت]] بخشیدم».


[[غلام]] حضور پیامبر{{صل}} رسید و جریان را به عرض آن گرامی رسانید. پیامبر{{صل}} نیز فرمود: «گردنبند را نزد [[فاطمه]] ببر و تو را به او بخشیدم».
[[غلام]] حضور پیامبر {{صل}} رسید و جریان را به عرض آن گرامی رسانید. پیامبر {{صل}} نیز فرمود: «گردنبند را نزد [[فاطمه]] ببر و تو را به او بخشیدم».
غلام نزد فاطمه{{س}} آمد و موضوع را به عرض وی رسانید. فاطمه{{س}} گردنبند را گرفت و غلام را در [[راه خدا]] [[آزاد]] کرد. غلام از این رخداد خندید و گفت: «چه گردنبند با برکتی! گرسنه‌ای را [[سیر]] کرد، عریانی را پوشانید، [[فقیری]] را [[بی‌نیاز]] ساخت، برده‌ای را آزاد کرد و سرانجام به صاحب اصلی‌اش بازگشت»<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۶ - ۵۸ با اختصار.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۷.</ref>
غلام نزد فاطمه {{س}} آمد و موضوع را به عرض وی رسانید. فاطمه {{س}} گردنبند را گرفت و غلام را در [[راه خدا]] [[آزاد]] کرد. غلام از این رخداد خندید و گفت: «چه گردنبند با برکتی! گرسنه‌ای را [[سیر]] کرد، عریانی را پوشانید، [[فقیری]] را [[بی‌نیاز]] ساخت، برده‌ای را آزاد کرد و سرانجام به صاحب اصلی‌اش بازگشت»<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۶ - ۵۸ با اختصار.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۷.</ref>


===[[ایثار]] فقط برای [[خدا]]===
=== [[ایثار]] فقط برای [[خدا]] ===
[[شأن نزول]] [[سوره]] «دهر» را همه شنیده‌ایم. خلاصه آن چنین است: [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} مریض می‌شوند. پیامبر{{صل}} به [[عیادت]] آنان می‌رود و به [[حضرت امیر]]{{ع}} پیشنهاد می‌کند برای شفای فزندانشان [[نذر]] کنند [[روزه]] بگیرند. بچه‌ها [[شفا]] می‌یابند. [[والدین]] آنها به نذر خویش، یعنی گرفتن سه [[روز]] روزه [[وفا]] می‌کنند. [[فضه]] و [[حسنین]] نیز علی و زهرا{{عم}} را در این امر [[همراهی]] می‌نمایند.
[[شأن نزول]] [[سوره]] «دهر» را همه شنیده‌ایم. خلاصه آن چنین است: [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} مریض می‌شوند. پیامبر {{صل}} به [[عیادت]] آنان می‌رود و به [[حضرت امیر]] {{ع}} پیشنهاد می‌کند برای شفای فزندانشان [[نذر]] کنند [[روزه]] بگیرند. بچه‌ها [[شفا]] می‌یابند. [[والدین]] آنها به نذر خویش، یعنی گرفتن سه [[روز]] روزه [[وفا]] می‌کنند. [[فضه]] و [[حسنین]] نیز علی و زهرا {{عم}} را در این امر [[همراهی]] می‌نمایند.


با [[زحمت]] و [[رنج]] فراوان یک صاع (حدود سه کیلو) جو تهیه و پنج قرص نان [[جوین]] برای [[افطار]] آماده می‌گردد. هنگام افطار مسکینی در [[خانه امیر]] را می‌کوبد. علی{{ع}} در دادن سهم نان خود به [[سائل]] پیش‌قدم می‌شود، بقیه نیز به او [[تأسی]] می‌کنند و بدین ترتیب، روز نخست را با آب افطار می‌نمایند. [[روز]] دوم و سوم نیز به همین منوال می‌گذرد و افطاری آماده شده به [[یتیم]] و [[اسیر]] داده می‌شود و بدین ترتیب [[نذر]] ادا می‌گردد.
با [[زحمت]] و [[رنج]] فراوان یک صاع (حدود سه کیلو) جو تهیه و پنج قرص نان [[جوین]] برای [[افطار]] آماده می‌گردد. هنگام افطار مسکینی در [[خانه امیر]] را می‌کوبد. علی {{ع}} در دادن سهم نان خود به [[سائل]] پیش‌قدم می‌شود، بقیه نیز به او [[تأسی]] می‌کنند و بدین ترتیب، روز نخست را با آب افطار می‌نمایند. [[روز]] دوم و سوم نیز به همین منوال می‌گذرد و افطاری آماده شده به [[یتیم]] و [[اسیر]] داده می‌شود و بدین ترتیب [[نذر]] ادا می‌گردد.


[[امیر مؤمنان]]{{ع}} حسن و حسین -{{عم}} - را در حالی که بسیار گرسنه بودند، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برد. [[پیامبر]]{{صل}} چون چشمش به آنان افتاد، بسیار متأثر شد. سپس همراه آنان به [[خانه فاطمه]]{{س}} آمد. او را در [[محراب]] [[عبادت]] یافتند؛ در حالی که آثار [[گرسنگی]] در چهره‌اش نمایان و چشم‌هایش به گودی فرو رفته بود. پیامبر{{صل}} چون دخترش را بدین وضع دید، او را به سینه چسبانید و فرمود: «شما سه روز است که چنین هستید؟!» [[جبرئیل]] نازل شد و [[آیات سوره دهر]] را فرود آورد<ref>بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۳۷ - ۲۴۰.</ref>:
[[امیر مؤمنان]] {{ع}} حسن و حسین -{{عم}} - را در حالی که بسیار گرسنه بودند، نزد [[رسول خدا]] {{صل}} برد. [[پیامبر]] {{صل}} چون چشمش به آنان افتاد، بسیار متأثر شد. سپس همراه آنان به [[خانه فاطمه]] {{س}} آمد. او را در [[محراب]] [[عبادت]] یافتند؛ در حالی که آثار [[گرسنگی]] در چهره‌اش نمایان و چشم‌هایش به گودی فرو رفته بود. پیامبر {{صل}} چون دخترش را بدین وضع دید، او را به سینه چسبانید و فرمود: «شما سه روز است که چنین هستید؟!» [[جبرئیل]] نازل شد و [[آیات سوره دهر]] را فرود آورد<ref>بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۳۷ - ۲۴۰.</ref>:
{{متن قرآن|يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا}}<ref>«به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند *(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی * بی‌گمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است می‌هراسیم» سوره انسان، آیه ۷-۱۰.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۹.</ref>
{{متن قرآن|يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا}}<ref>«به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند *(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی * بی‌گمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است می‌هراسیم» سوره انسان، آیه ۷-۱۰.</ref><ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۰۹.</ref>


===[[ایثار]] در [[پذیرایی از مهمان]]===
=== [[ایثار]] در [[پذیرایی از مهمان]] ===
روزی [[عربی]] مستمند [[خدمت]] [[رسول الله]]{{صل}} رسید و از [[رنج]] گرسنگی به حضرتش [[شکوه]] کرد. [[حضرت]] پیکی نزد همسرانش فرستاد و از ایشان در خواست طعام کرد؛ ولی همگی گفتند که ما جز آب چیزی برای خوردن نداریم.
روزی [[عربی]] مستمند [[خدمت]] [[رسول الله]] {{صل}} رسید و از [[رنج]] گرسنگی به حضرتش [[شکوه]] کرد. [[حضرت]] پیکی نزد همسرانش فرستاد و از ایشان در خواست طعام کرد؛ ولی همگی گفتند که ما جز آب چیزی برای خوردن نداریم.
پیامبر{{صل}} خطاب به [[مسلمانان]] فرمود: «چه کسی این مرد را امشب میهمان می‌کند؟» علی{{ع}} اظهار [[آمادگی]] کرد و [[عرب]] را به [[خانه]] آورد و از [[فاطمه]]{{س}} در این باره کمک خواست. زهرا{{س}} گفت: «ما طعامی جز به اندازه [[خوراک]] کودکانمان نداریم؛ ولی میهمان را بر فرزند خود مقدم می‌داریم».
پیامبر {{صل}} خطاب به [[مسلمانان]] فرمود: «چه کسی این مرد را امشب میهمان می‌کند؟» علی {{ع}} اظهار [[آمادگی]] کرد و [[عرب]] را به [[خانه]] آورد و از [[فاطمه]] {{س}} در این باره کمک خواست. زهرا {{س}} گفت: «ما طعامی جز به اندازه [[خوراک]] کودکانمان نداریم؛ ولی میهمان را بر فرزند خود مقدم می‌داریم».


فاطمه{{س}} با توافق [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[فرزندان]] را گرسنه خوابانید و چراغ را خاموش کرد و در [[تاریکی]] از میهمان [[پذیرایی]] نمودند. علی{{ع}} با تکان دادن و زیر و رو کردن زبان خود در تاریکی به میهمان چنین وانمود می‌کرد که او نیز طعام می‌خورد تا میهمان [[خجالت]] نکشد. وقتی میهمان دست از [[غذا]] کشید و [[فاطمه]]{{س}} چراغ را آورد، دیدند کاسه از [[فضل الهی]] پر از غذا است.
فاطمه {{س}} با توافق [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[فرزندان]] را گرسنه خوابانید و چراغ را خاموش کرد و در [[تاریکی]] از میهمان [[پذیرایی]] نمودند. علی {{ع}} با تکان دادن و زیر و رو کردن زبان خود در تاریکی به میهمان چنین وانمود می‌کرد که او نیز طعام می‌خورد تا میهمان [[خجالت]] نکشد. وقتی میهمان دست از [[غذا]] کشید و [[فاطمه]] {{س}} چراغ را آورد، دیدند کاسه از [[فضل الهی]] پر از غذا است.


[[روز]] بعد پس از [[نماز صبح]] [[پیامبر]]{{صل}} با دیدن علی{{ع}} به شدت گریست و فرمود: «ای [[امیر مؤمنان]]! [[پروردگار]] از مهمان نوازی دیشب شما [[تعجب]] کرده است؛ سپس این [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد: {{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref><ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۸ و ۳۴؛ ج۳۶، ص۵۹.</ref>.
[[روز]] بعد پس از [[نماز صبح]] [[پیامبر]] {{صل}} با دیدن علی {{ع}} به شدت گریست و فرمود: «ای [[امیر مؤمنان]]! [[پروردگار]] از مهمان نوازی دیشب شما [[تعجب]] کرده است؛ سپس این [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد: {{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref><ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۸ و ۳۴؛ ج۳۶، ص۵۹.</ref>.


[[عرب]] تازه [[مسلمانی]] در [[مسجد]] از [[مردم]] کمک خواست. پیامبر{{صل}} به [[یاران]] خود نگریست. [[سلمان]] برخاست تا نیاز [[سائل]] را بر طرف کند. هر جا رفت دست خالی برگشت. در بازگشت به مسجد نگاهش به [[خانه فاطمه]]{{س}} افتاد. با خود گفت: اگر خیری باشد در خانه فاطمه است.
[[عرب]] تازه [[مسلمانی]] در [[مسجد]] از [[مردم]] کمک خواست. پیامبر {{صل}} به [[یاران]] خود نگریست. [[سلمان]] برخاست تا نیاز [[سائل]] را بر طرف کند. هر جا رفت دست خالی برگشت. در بازگشت به مسجد نگاهش به [[خانه فاطمه]] {{س}} افتاد. با خود گفت: اگر خیری باشد در خانه فاطمه است.


در را کوبید و قصه عرب مستمند را باز گفت. فاطمه{{س}} فرمود: «[[سوگند]] به خدایی که محمد{{صل}} را به [[پیامبری]] برگزید، سه روز است که غذا نخورده‌ایم و فرزندانم حسن و حسین{{عم}} از شدت [[گرسنگی]] [[بی‌قراری]] می‌کنند و خسته و مانده به [[خواب]] رفته‌اند؛ اما من، خیری را که در [[منزل]] مراکوبیده رد نمی‌کنم».
در را کوبید و قصه عرب مستمند را باز گفت. فاطمه {{س}} فرمود: «[[سوگند]] به خدایی که محمد {{صل}} را به [[پیامبری]] برگزید، سه روز است که غذا نخورده‌ایم و فرزندانم حسن و حسین {{عم}} از شدت [[گرسنگی]] [[بی‌قراری]] می‌کنند و خسته و مانده به [[خواب]] رفته‌اند؛ اما من، خیری را که در [[منزل]] مراکوبیده رد نمی‌کنم».
آن‌گاه پیراهن خود را به سلمان داد تا با گرو گذاشتن نزد [[شمعون]] [[یهودی]] مقداری جو و خرما [[قرض]] بگیرد.
آن‌گاه پیراهن خود را به سلمان داد تا با گرو گذاشتن نزد [[شمعون]] [[یهودی]] مقداری جو و خرما [[قرض]] بگیرد.


سلمان می‌گوید: پس از دریافت جو و خرما نزد فاطمه{{س}} بازگشتم و گفتم: «فاطمه [[جان]]! مقداری از این غذاها را برای فرزندان گرسنه‌ات بردار. فرمود:
سلمان می‌گوید: پس از دریافت جو و خرما نزد فاطمه {{س}} بازگشتم و گفتم: «فاطمه [[جان]]! مقداری از این غذاها را برای فرزندان گرسنه‌ات بردار. فرمود:
{{متن حدیث|هَذَا شَيْ‌ءٌ أَمْضَيْنَاهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْنَا نَأْخُذُ مِنْهُ شَيْئاً}}.
{{متن حدیث|هَذَا شَيْ‌ءٌ أَمْضَيْنَاهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْنَا نَأْخُذُ مِنْهُ شَيْئاً}}.
این کار را فقط برای [[خدای بزرگ]] انجام دادیم و هرگز چیزی از آن بر نخواهیم داشت<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۲ - ۷۳ با اختصار.</ref>.
این کار را فقط برای [[خدای بزرگ]] انجام دادیم و هرگز چیزی از آن بر نخواهیم داشت<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۲ - ۷۳ با اختصار.</ref>.


[[انفاق]] و [[ایثار حضرت فاطمه]]{{س}} به موارد یاد شده محدود نمی‌شود. [[ایثار]] وی در [[حق]] همسرش علی{{ع}}، نسبت به فرزندانش، نسبت به وجود [[مبارک]] [[رسول خدا]]{{صل}}، در حق [[همسایگان]]، نسبت به خدمتکار و... همه، جلوه‌های ایثار این ایثارگر [[مخلص]] و بی‌نظیر است که صفحات [[تاریخ]] را [[زینت]] بخشیده و ما به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها صرف نظر کردیم.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۱۰.</ref>
[[انفاق]] و [[ایثار حضرت فاطمه]] {{س}} به موارد یاد شده محدود نمی‌شود. [[ایثار]] وی در [[حق]] همسرش علی {{ع}}، نسبت به فرزندانش، نسبت به وجود [[مبارک]] [[رسول خدا]] {{صل}}، در حق [[همسایگان]]، نسبت به خدمتکار و... همه، جلوه‌های ایثار این ایثارگر [[مخلص]] و بی‌نظیر است که صفحات [[تاریخ]] را [[زینت]] بخشیده و ما به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها صرف نظر کردیم.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۱۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:


[[رده:انفاق]]
[[رده:انفاق]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۴

ایثار و انفاق

واژه «ایثار» در اصل به معنای ترجیح یک چیز بر چیزی دیگر و در اصطلاح، مقدم داشتن دیگران بر خود در جلب منفعت و دفع ضرر است. «انفاق» از ریشه «نفق» به معنای خروج و تمام شدن است و بخشش مال را از آن جهت انفاق گویند که شخص، مال را بدان وسیله از تملک خویش خارج می‌کند و در اصطلاح عبارت است از خرج کردن مال در راه خدا؛ اعم از واجب و مستحب.

دو خصلت پسندیده انفاق و ایثار از فضائل اخلاقی به شمار می‌روند و متخلق به این دو صفت، یعنی ایثارگران و انفاق کنندگان در آیات و روایات مورد تمجید قرار گرفته‌اند. قرآن درباره انفاق می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱].

و در مقام تمجید از انصار که در اوج فقر و نیازمندی، پذیرای مهاجران شده، آنان را بر خود مقدم داشتند، می‌فرماید: ﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۲].

امیرمؤمنان (ع) ایثار را اوج احسان و نیکی[۳]، شریف‌ترین نوع بخشش[۴]، برترین عبادت[۵]، منش نیکوکاران و خوی نیکان و برگزیدگان[۶] دانسته است.

اهل بیت عصمت و طهارت با تأسی به سیره نبوی (ص) مختصر امکانات مالی و درآمد روزمره زندگی خویش را به نیازمندان می‌دادند و توده‌های مردم را بر خود مقدم می‌داشتند. در این میان حضرت زهرا (س) در اوج قرار داشت. سر تاسر زندگی او تبلور ایثار بود. او هیچ‌گاه حتی در سخت‌ترین شرایط، نیازمندی را از درگاه خویش نراند سختی زندگی و گرسنگی کودکان خویش را تحمل کرد، لکن بازگشت مأیوسانه در ماندگان را هرگز.

زهرا (س) به ما آموخت که برای رسیدن به خوبی‌ها باید از خویشتن گذشت: ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ[۷].

دختر پیامبر (ص) به ما آموخت که ملاک انفاق دارایی نیست که توانایی است: ﴿قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ[۸].

انفاق و ایثار در همه ابعادش در وجود فاطمه (س) به صورت ملکه‌ای در آمده بود که در تمامی زوایای زندگی‌اش تبلور داشت. صحنه‌هایی که فاطمه (س) در زندگی کوتاه مدت خود از ایثار ترسیم کرده است، بی‌شک در تاریخ بشر بی‌نظیر است. اینک در ادامه بحث به جلوه‌هایی از انفاق و ایثار خدا پسندانه فاطمه (س) اشاره می‌کنیم.[۹]

در آمد فدک

فدک قریه‌ای بود در فاصله حدود صد و چهل کیلومتری مدینه با چشم‌های جوشان و نخل‌های فراوان[۱۰] که درختان خرمای آن با کل درختان خرمای شهر کوفه در قرن ششم برابری می‌کرد[۱۱]. این روستای سرسبز در سال، درآمدی بین ۲۴ تا هتفاد هزار دینار داشت[۱۲]. شاید این اختلاف ناشی از تفاوت درآمد سالانه آن بوده است.

فدک متعلق به یهودیان بود که طی قرار داد صلحی به رسول الله (ص) واگذار شد و چون خالصه رسول خدا (ص) بود[۱۳]. در اختیار آن حضرت قرار گرفت و او در حیات خود فدک را به بانوی اسلام حضرت فاطمه (س) بخشید[۱۴].

حضرت زهرا (س) هر ساله تنها به اندازه قوت خود از درآمد فدک بر می‌داشت و بقیه را بین نیازمندان تقسیم می‌کرد. این شیوه تا زمان رحلت پیامبر (ص) ادامه داشت[۱۵].

پیش از این گذشت که زهرا (س) دو دستبند نقره و گوشواره و پرده‌ای را که به تازگی سهم علی (ع) از غنائم شده بود برای رسول خدا (ص) فرستاد و پیغام داد: «تَقْرَأُ عَلَيْكَ ابْنَتُكَ السَّلَامَ وَ تَقُولُ اجْعَلْ هَذَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌»؛ یا رسول الله! دخترت به تو سلام می‌رساند و می‌گوید اینها را در راه خدا انفاق کن.

پیامبر (ص) پس از مشاهده این بخشش سه بار فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»؛ «پدرش به فدایش!»[۱۶][۱۷]

وصیت به انفاق

حضرت فاطمه (س) پیش از شهادت به علی (ع) وصیت کرد که بخشی از اموال وی را بین همسران پیامبر (ص) و زنان بنی‌هاشم و اُمامه دختر ابوالعاص تقسیم کند. بنابر نقلی دیگر، وی با مال خود بر بنی‌هاشم و بنی عبدالمطلب انفاق می‌کرد[۱۸][۱۹]

ایثار در شب عروسی

شب ازدواج برای هر عروس و دامادی خاطره‌آمیز، و زیبایی و آراستگی عروس در چنین شبی در افکار و علاقه آینده داماد اثرگذار است و به عنوان پایه و اساس زندگی مشترک آنان به حساب می‌آید؛ ولی فاطمه (س) با آگاهی از همه این حساسیت‌ها، پیراهن عروسی‌اش را به سائل بخشید و با پیراهن دیگری آن شب را گذراند. هنگامی که سلمان افسار مرکب عروس را در دست داشت و به سمت خانه استیجاری داماد می‌رفتند، ناگهان کنیزی به دختر پیامبر (ص) سلام گفت و برای رفع مشکلات خود استمداد جست. فاطمه (س) از مرکب پایین آمد و در میان حلقه زنان همراه، پیراهن عروسی‌اش را که به هفت درهم خریداری شده بود از تنش در آورد و به سائل بخشید و خود پیراهن کهنه پوشید و راهی خانه شوهر شد.

روز بعد وقتی پیامبر (ص) با کاسه شیر به دیدار عروس و داماد رفت. متوجه پیراهن کهنه فاطمه شد.

دخترم چرا لباس نو نپوشیدی؟

پدر جان! شب گذشته آن را به نیازمند بخشیدم. عزیزم! مناسب بود برای مراعات حال داماد، لباس نو را برای خود نگه می‌داشتی.

پدر جان! این درس را از قرآن آموخته‌ام: ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ[۲۰]. علاوه بر این شما چنین می‌کردید[۲۱][۲۲]

گردن‌بند با برکت

بعد از نماز عصر پیرمردی به رسول خدا (ص) مراجعه و عرض کرد: «یا رسول الله! گرسنه‌ام، سیرم کن؛ عریانم، بپوشان؛ فقیرم، کمکم کن». پیامبر (ص) فرمود: «من چیزی که به تو بدهم در اختیار ندارم؛ ولی راهنمایی کننده بر خیر همچون انجام دهنده آن است. برو به منزل کسی که خدا و پیامبر را دوست دارد، خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند؛ کسی که رضای خدا را بر خواسته خویش مقدم می‌دارد، هم اکنون برو سراغ خانه فاطمه.

عرب، همراه بلال به خانه فاطمه (س) رفت. بعد از سلام و ستایش اهل بیت، وضع خود و موضوع دیدار با پیامبر (ص) را به اطلاع وی رسانید[۲۳]. حضرت زهرا (س) نخست، پوستی را که حسن و حسین (ع) بر آن می‌خوابیدند به عرب داد؛ ولی او نپذیرفت و گفت: «من از گرسنگی نزد تو شکایت می‌برم و تو پوست گوسفند به من می‌دهی!».

فاطمه (س) وقتی این سخن را از او شنید، گردنبندی را که یادگار و هدیه دختر عمویش حمزه سیدالشهداء بود، به مرد عرب داد و فرمود: «بگیر، آن را بفروش. امید است مشکل تو با آن حل شود». مرد عرب گردنبند را گرفت و شادمان نزد پیامبر (ص) به مسجد رفت و پس از سخنانی سرانجام، عمار یاسر آن را به بیست دینار و دویست درهم، یک دست لباس و یک رأس مرکب خرید و اعرابی، خوشحال از محضر پیامبر (ص) مرخص شد.

عمار گردنبند را به خانه آورد و آن را با مشک معطر ساخت و در برد یمانی گذاشت و تحویل غلامش داد و گفت: «این گردنبند را به پیامبر (ص) بده، تو را نیز به آن حضرت بخشیدم».

غلام حضور پیامبر (ص) رسید و جریان را به عرض آن گرامی رسانید. پیامبر (ص) نیز فرمود: «گردنبند را نزد فاطمه ببر و تو را به او بخشیدم». غلام نزد فاطمه (س) آمد و موضوع را به عرض وی رسانید. فاطمه (س) گردنبند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد کرد. غلام از این رخداد خندید و گفت: «چه گردنبند با برکتی! گرسنه‌ای را سیر کرد، عریانی را پوشانید، فقیری را بی‌نیاز ساخت، برده‌ای را آزاد کرد و سرانجام به صاحب اصلی‌اش بازگشت»[۲۴][۲۵]

ایثار فقط برای خدا

شأن نزول سوره «دهر» را همه شنیده‌ایم. خلاصه آن چنین است: امام حسن و امام حسین (ع) مریض می‌شوند. پیامبر (ص) به عیادت آنان می‌رود و به حضرت امیر (ع) پیشنهاد می‌کند برای شفای فزندانشان نذر کنند روزه بگیرند. بچه‌ها شفا می‌یابند. والدین آنها به نذر خویش، یعنی گرفتن سه روز روزه وفا می‌کنند. فضه و حسنین نیز علی و زهرا (ع) را در این امر همراهی می‌نمایند.

با زحمت و رنج فراوان یک صاع (حدود سه کیلو) جو تهیه و پنج قرص نان جوین برای افطار آماده می‌گردد. هنگام افطار مسکینی در خانه امیر را می‌کوبد. علی (ع) در دادن سهم نان خود به سائل پیش‌قدم می‌شود، بقیه نیز به او تأسی می‌کنند و بدین ترتیب، روز نخست را با آب افطار می‌نمایند. روز دوم و سوم نیز به همین منوال می‌گذرد و افطاری آماده شده به یتیم و اسیر داده می‌شود و بدین ترتیب نذر ادا می‌گردد.

امیر مؤمنان (ع) حسن و حسین -(ع) - را در حالی که بسیار گرسنه بودند، نزد رسول خدا (ص) برد. پیامبر (ص) چون چشمش به آنان افتاد، بسیار متأثر شد. سپس همراه آنان به خانه فاطمه (س) آمد. او را در محراب عبادت یافتند؛ در حالی که آثار گرسنگی در چهره‌اش نمایان و چشم‌هایش به گودی فرو رفته بود. پیامبر (ص) چون دخترش را بدین وضع دید، او را به سینه چسبانید و فرمود: «شما سه روز است که چنین هستید؟!» جبرئیل نازل شد و آیات سوره دهر را فرود آورد[۲۶]: ﴿يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا[۲۷][۲۸]

ایثار در پذیرایی از مهمان

روزی عربی مستمند خدمت رسول الله (ص) رسید و از رنج گرسنگی به حضرتش شکوه کرد. حضرت پیکی نزد همسرانش فرستاد و از ایشان در خواست طعام کرد؛ ولی همگی گفتند که ما جز آب چیزی برای خوردن نداریم. پیامبر (ص) خطاب به مسلمانان فرمود: «چه کسی این مرد را امشب میهمان می‌کند؟» علی (ع) اظهار آمادگی کرد و عرب را به خانه آورد و از فاطمه (س) در این باره کمک خواست. زهرا (س) گفت: «ما طعامی جز به اندازه خوراک کودکانمان نداریم؛ ولی میهمان را بر فرزند خود مقدم می‌داریم».

فاطمه (س) با توافق امیرمؤمنان (ع) فرزندان را گرسنه خوابانید و چراغ را خاموش کرد و در تاریکی از میهمان پذیرایی نمودند. علی (ع) با تکان دادن و زیر و رو کردن زبان خود در تاریکی به میهمان چنین وانمود می‌کرد که او نیز طعام می‌خورد تا میهمان خجالت نکشد. وقتی میهمان دست از غذا کشید و فاطمه (س) چراغ را آورد، دیدند کاسه از فضل الهی پر از غذا است.

روز بعد پس از نماز صبح پیامبر (ص) با دیدن علی (ع) به شدت گریست و فرمود: «ای امیر مؤمنان! پروردگار از مهمان نوازی دیشب شما تعجب کرده است؛ سپس این آیه را تلاوت کرد: ﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۲۹][۳۰].

عرب تازه مسلمانی در مسجد از مردم کمک خواست. پیامبر (ص) به یاران خود نگریست. سلمان برخاست تا نیاز سائل را بر طرف کند. هر جا رفت دست خالی برگشت. در بازگشت به مسجد نگاهش به خانه فاطمه (س) افتاد. با خود گفت: اگر خیری باشد در خانه فاطمه است.

در را کوبید و قصه عرب مستمند را باز گفت. فاطمه (س) فرمود: «سوگند به خدایی که محمد (ص) را به پیامبری برگزید، سه روز است که غذا نخورده‌ایم و فرزندانم حسن و حسین (ع) از شدت گرسنگی بی‌قراری می‌کنند و خسته و مانده به خواب رفته‌اند؛ اما من، خیری را که در منزل مراکوبیده رد نمی‌کنم». آن‌گاه پیراهن خود را به سلمان داد تا با گرو گذاشتن نزد شمعون یهودی مقداری جو و خرما قرض بگیرد.

سلمان می‌گوید: پس از دریافت جو و خرما نزد فاطمه (س) بازگشتم و گفتم: «فاطمه جان! مقداری از این غذاها را برای فرزندان گرسنه‌ات بردار. فرمود: «هَذَا شَيْ‌ءٌ أَمْضَيْنَاهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْنَا نَأْخُذُ مِنْهُ شَيْئاً». این کار را فقط برای خدای بزرگ انجام دادیم و هرگز چیزی از آن بر نخواهیم داشت[۳۱].

انفاق و ایثار حضرت فاطمه (س) به موارد یاد شده محدود نمی‌شود. ایثار وی در حق همسرش علی (ع)، نسبت به فرزندانش، نسبت به وجود مبارک رسول خدا (ص)، در حق همسایگان، نسبت به خدمتکار و... همه، جلوه‌های ایثار این ایثارگر مخلص و بی‌نظیر است که صفحات تاریخ را زینت بخشیده و ما به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها صرف نظر کردیم.[۳۲]

منابع

پانویس

  1. «آنان که دارایی‌های خود را در راه خداوند می‌بخشند و از پی آنچه بخشیده‌اند منّتی نمی‌نهند و آزاری نمی‌دهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۶۲.
  2. «و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  3. شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۳۵.
  4. شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۲۸.
  5. شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۰۰.
  6. شرح غررالحکم، ج۲، ص۱۶۴.
  7. «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.
  8. «بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.
  9. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۰۳.
  10. معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.
  11. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۶.
  12. سفینة البحار، ج۷، ص۴۵؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۲۳.
  13. طبق تصریح قرآن، چیزی که بدون درگیری نظامی و جنگ به دست مسلمانان بیفتد، منحصراً حق پیامبر (ص) است و به صورت غنائم جنگی تقسیم نمی‌شود (ر. ک: سوره حشر، آیه ۶ و ۷).
  14. ر. ک: الدر المنثور، ج۵، ص۲۷۳ و ۲۷۴.
  15. بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۱۸.
  16. بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۰.
  17. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۰۵.
  18. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۸؛ دلائل الامامه، ص۴۲ - ۴۳.
  19. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۰۶.
  20. «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.
  21. العوالم، ج۱۱، ص۲۱۰.
  22. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۰۶.
  23. در حدیث یاد شده آمده است که فاطمه و علی (ع) همچون خود پیامبر (ص) سه روز بود که گرسنه بودند و چیزی در اختیار نداشتند و پیامبر (ص) این موضوع را می‌دانست، با این حال، مرد سائل را نزد فاطمه (س) فرستاد.
  24. بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۶ - ۵۸ با اختصار.
  25. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۰۷.
  26. بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۳۷ - ۲۴۰.
  27. «به پیمان خود وفا می‌کنند و از روزی می‌هراسند که شرّ آن همه‌گیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند *(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی * بی‌گمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است می‌هراسیم» سوره انسان، آیه ۷-۱۰.
  28. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۰۹.
  29. «و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  30. بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۸ و ۳۴؛ ج۳۶، ص۵۹.
  31. بحارالانوار، ج۴۳، ص۷۲ - ۷۳ با اختصار.
  32. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۱۰.