بحث:امامت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
[[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، [[اسلام]] را از سوی [[خدا]] برای [[مردم]] آورده است. باید لااقل برای مدتی کارشناسانی [[الهی]] در میان [[مردم]] باشند که اسلام را به خوبی به [[مردم]] بشناسانند و آن را در بستر اجرایی قرار دهند. چنین شخصی را [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} از سوی [[خدا]] برای [[مردم]] تعیین کرده است. علمای [[شیعه]] این مطلب را با تعبیر "[[لطف]]" بیان کردهاند و مقصود این است که [[امامت]] برای [[هدایت]] [[بشر]] مفید، بلکه عین [[لطف]] خداست؛ چون راه [[بشر]] به سوی [[خدا]] بسته است، [[لطف الهی]] ایجاب میکند که از آنسو عنایتی بشود. این [[عنایت الهی]] در امتداد [[امامت]] صورت میپذیرد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۶.</ref>. | [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، [[اسلام]] را از سوی [[خدا]] برای [[مردم]] آورده است. باید لااقل برای مدتی کارشناسانی [[الهی]] در میان [[مردم]] باشند که اسلام را به خوبی به [[مردم]] بشناسانند و آن را در بستر اجرایی قرار دهند. چنین شخصی را [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} از سوی [[خدا]] برای [[مردم]] تعیین کرده است. علمای [[شیعه]] این مطلب را با تعبیر "[[لطف]]" بیان کردهاند و مقصود این است که [[امامت]] برای [[هدایت]] [[بشر]] مفید، بلکه عین [[لطف]] خداست؛ چون راه [[بشر]] به سوی [[خدا]] بسته است، [[لطف الهی]] ایجاب میکند که از آنسو عنایتی بشود. این [[عنایت الهی]] در امتداد [[امامت]] صورت میپذیرد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۶.</ref>. | ||
== فرق [[نبوت]] و [[امامت]] == | |||
از زوایای مختلفی میان [[نبوت]] و [[امامت]] تفاوت وجود دارد. از جمله اینکه [[نبوت]] "[[راهنمایی]]" است و "[[امامت]]" [[رهبری]]. [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} و برخی [[پیامبران]] دیگر، هم [[راهنما]] بودهاند و هم [[رهبر]] و [[ختم نبوت]] ختم [[راهنمایی]] [[الهی]] است، نه ختم [[رهبری الهی]]. | |||
[[امامت]] و [[نبوت]] دو [[منصب]] و دو شأناند و احیاناً قابل تفکیک. بسیاری از [[پیامبران]] "[[نبی]]" و "رساننده [[وحی]]" بودهاند؛ ولی "[[امام]]" نبودهاند؛ همچنان که [[ائمه]] {{عم}} اماماند و [[نبی]] نیستند؛ ولی [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و [[حضرت محمد]] {{صل}} هم [[نبی]] هستند و هم [[امام]]: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. | |||
[[وظیفه]] [[نبی]] "[[تبلیغ]]" است: {{متن قرآن|وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ}}<ref>«و بر (عهده) پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref>؛ ولی [[وظیفه امام]] [[ولایت]] و [[رهبری]] کسانی است که [[رهبری]] او را پذیرفتهاند. | |||
اما [[قرآن کریم]]، [[مقام امام]] را بالاتر از [[پیامبر]] دانسته است<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. در [[روایات]] نیز بر آن تأکید شده است<ref>کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۵۴ - ۱۳۳.</ref>. | |||
# '''معانی [[امامت]] [[رهبری]] اجتماع:''' اصل مسئله "[[امامت]] و [[رهبری]] اجتماع" بعد از [[پیامبر]]، مسئلهای است که هم مورد قبول [[شیعه]] است و هم مورد پذیرش [[سنی]]، مبنی بر اینکه اجتماع به یک زعیم و [[فرمانده]] [[نیازمند]] است. [[شیعه]] بر این [[اعتقاد]] است که [[پیغمبر]] {{صل}} [[رهبر]] و زعیم بعد از خودش را تعیین کرد و فرمود: "بعد از من، زمام امور [[مسلمین]] باید به دست [[حضرت علی]] {{ع}} باشد" و [[اهل تسنن]] این مطلب را به شکلی که مورد پذیرش [[شیعه]] است، قبول ندارند و میگویند که در این جهت [[پیغمبر]] شخص معینی را تعیین نکرد، بلکه این [[وظیفه]] خود [[مسلمین]] است که [[رهبر]] [[جامعه]] را بعد از [[پیغمبر]] [[انتخاب]] کنند. آنچه [[اهل تسنن]] به نام [[امامت]] معتقدند، تنها یک [[شأن]] [[دنیایی]] به معنای [[حکومت]] دارد. از منظر آنان، [[امام]] یعنی [[حاکم]] میان [[مسلمین]] و در واقع فردی از [[مسلمانان]] است که باید او را برای [[حکومت]] [[انتخاب]] کنند. آنها گستره مسئله [[امامت]] را بیش از [[حکومت]] [[معتقد]] نیستند. اگر گستره مسئله [[امامت]] در [[رهبر]] [[سیاسی]] [[مسلمین]] بعد از [[پیغمبر]] محدود بود، از نظر [[شیعه]] اصل [[امامت]] جزء [[فروع دین]] قرار میگرفت، نه از زمره [[اصول دین]]<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۷.</ref>. | |||
# '''[[مرجعیت دینی]]:''' از منظر [[شیعه]]، [[امامت]] نوعی کارشناسی [[اسلام]] است؛ اما کارشناسیای از جانب [[خدا]]؛ یعنی افرادی که [[اسلامشناس]] هستند. البته نه اسلامشناسانی که بر مبنای [[عقل]] و [[فکر]] خودشان [[اسلام]] را شناخته باشند که قهراً جایزالخطا باشند؛ بلکه افرادی که از طریقی رمزی و غیبی که بر ما مجهول است، [[علوم]] [[اسلام]] را از [[پیغمبر]] گرفتهاند. این [[علوم]] از [[پیغمبر]] {{صل}} به [[حضرت علی]] {{ع}} و از آن حضرت به [[امامان]] بعد رسیده است و در تمام دورههای [[ائمه]] {{عم}}، [[علم]] [[اسلام]]، یک [[علم معصوم]] است که هیچ [[خطا]] نمیکند و از هر امامی به [[امامان]] بعد رسیده است. [[اهل تسنن]] برای هیچکس چنین مقامی قائل نیستند. در [[حقیقت]] آنها در اینگونه [[امامت]]، اصلاً به [[وجود امام]] و [[امامت]] قائل نیستند، نه اینکه به [[امامت]] قائل باشند و بگویند که [[علی]] {{ع}} [[امام]] نیست و [[ابوبکر]] [[امام]] است، بلکه آنان، به طور کلی برای هیچیک از [[صحابه]] چنین [[شأن]] و مقامی قائل نیستند. بر این اساس، در کتابهای خودشان [[اشتباهات]] فراوانی را از [[ابوبکر]] و [[عمر]] در مسائل [[دینی]] [[نقل]] میکنند؛ ولی [[شیعه]]، [[امامان]] خود را از [[خطا]] [[معصوم]] میداند و محال است که به خطایی برای [[امام]] [[اقرار]] کند<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۸.</ref>. | |||
# '''[[ولایت]]:''' [[امامت]] به معنی "[[ولایت]]"، اوج مفهوم [[امامت]] است. [[ولایت]] به معنی [[حجت]] زمان، این نکته را به [[اعتقاد]] [[شیعه]] نشانده است که [[زمین]] در هیچ زمانی از [[حجت]] خالی نیست: {{متن حدیث|وَ لَوْ لَا الْحُجَّة لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا}}<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۷، ص۲۱۳.</ref>؛ بدان معناست که هیچ زمانی نبوده و نخواهد بود که [[زمین]] از یک [[انسان کامل]] خالی باشد و برای آن [[انسان کامل]] [[مقامات]] و درجات زیادی قائلند و ما در بیشتر [[زیارتها]]، به چنین [[ولایت]] و امامتی [[اقرار]] و اعتراف میکنیم؛ یعنی معتقدیم که [[امام]] دارای چنین [[روح]] کلی است. در [[زیارت]] [[امام رضا]] {{ع}} آمده است: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكَ تَشَهَدُ مَقامي وَتَسْمَعُ كَلامِيْ وَتَرُدُّ سَلامي}}. از نظر ما مرده و زنده [[امام]] فرقی ندارد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۸.</ref>. | |||
آنچه [[قرآن]] تحت عنوان [[رهبری]] بحث میکند، مافوق رهبریای است که [[بشر]] میشناسد. رهبریای که [[بشر]] میشناسد، از حدود [[رهبری]] در مسایل [[اجتماعی]] [[تجاوز]] نمیکند؛ ولی منظور [[قرآن]] از [[رهبری]]، علاوه بر [[رهبری اجتماعی]]، [[رهبری]] [[معنوی]]، یعنی [[رهبری]] کردن [[مردم]] به سوی خداست. این [[رهبری]] از رهبریهای [[اجتماعی]] بسی دقیقتر و حساستر است. | |||
[[امامت]] و [[رهبری]] [[انسان]] ها، چه در بعد [[معنوی]] و [[الهی]]، و چه در بعد [[اجتماعی]]، عالیترین درجه و [[مقام]] و [[پستی]] است که از طرف [[خدا]] به برخی [[انسانها]] واگذار میشود<ref>مطهری، امامت و رهبری، ص۲۹ - ۲۸، ۵۱ - ۴۵، ۵۷، ۹۵ - ۹۲ و ۱۶۳ - ۱۶۲؛ همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص، ۱۱۱ -۱۰۸؛ همو، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۷۶.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۸.</ref>. | |||
==گزارههای مورد نیاز== | ==گزارههای مورد نیاز== |
نسخهٔ ۲۵ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۴۷
نکته مهم
هنگام نوشتن متن نهایی برای امامت در کلام حتما از مطالب صفحه بحث استفاده شود.
تعریف متکلمان از امامت
مجموع تعریفهایی که متکلمان اسلامی برای امامت بیان کردهاند دو دسته است:
عبارت: امام کسی که دارای رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی است[۱] و عبارتهای دیگری همانند آن تعریفهای عام امامت است[۲]. در این تعریفها به خلافت یا نیابت از پیامبر اشاره نشده است، بدین جهت، نبوت را نیز شامل میشود، ولی دسته دوم، تعریفهایی است که قید خلافت یا نیابت از پیامبر در آنها آمده است و بدین جهت شامل نبوت نمیشود. دو نمونه از این تعریفها به قرار ذیل است:
- امامت، رهبری عمومی در امور دین و دنیا و برای فردی از افراد به عنوان نیابت از پیامبر (ص) است[۳].
- امامت عبارت است از جانشینی پیامبر در اجرای دین، به گونهای که پیروی از او بر همه مسلمانان واجب است[۴].[۵]
رهبری امت اسلامی پس از پیامبر (ص) هم خلافت نامیده میشود و هم امامت؛ چنان که کسی که عهده دار این مقام میشود هم خلیفه نام دارد و هم امام. از آن جهت که مردم باید از او پیروی کنند و او پیشوای آنان است، امام نامیده میشود، و از آن جهت که رهبری او به عنوان جانشینی از پیامبر (ص) است، خلیفه نام دارد. بر این اساس، امام در شریعت اسلامی خلیفة الرسول است. در این که آیا میتوان او را خلیفة الله نیز نامید دو قول است، برخی آن را جایز دانسته و برخی دیگر آن را مجاز نشمردهاند[۶].
در روایات اهل بیت (ع) از امامت به عنوان «َ خِلَافَةُ اللَّه» و «خِلَافَةُ الرَّسُولِ » یاد شده است: « الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ»[۷].
از مطالب پیشین به دست آمد که تعریف امامت به رهبری امت اسلامی در امور دینی و دنیوی آنان به عنوان جانشین پیامبر (ص) مورد قبول همه فرق اسلامی است[۸].
متکلمان اهل سنت در پاسخ این اشکال که با گزینش امام توسط مردم چگونه او جانشین پیامبر (ص) میباشد؟ گفتهاند: جانشین پیامبر (ص) به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم امکانپذیر است، و انتخاب مردم از گونه دوم خواهد بود[۹].
به عبارت دیگر، بیعت و انتخاب مردم در تعیین امام موضوعیت ندارد، بلکه جنبه طریقی دارد، مانند طریقیت قیاس و اجماع در دلالت بر احکام شرعی[۱۰].
برخی از متکلمان قید رهبری اصالی در سرای تکلیف[۱۱] و عبارتهایی همانند آن را به تعریف امامت افزودهاند[۱۲]. مقصود آنان این است که رهبری امام اگر چه نسبت به پیامبر (ص) نیابی است، ولی نسبت به کسانی که در سرای تکلیف هستند و از دنیا نرفتهاند اصالی است. بر این اساس تعریف امامت کسانی را که از طرف امام نیابت دارند، هر چند گستره رهبری آنان عمومیت داشته باشد، شامل نخواهد شد، زیرا رهبری آنان نیابی است، نه اصالی.
در برخی از عبارات، امامت به رهبری عمومی در دین تعریف شده است[۱۳] مقصود آنان این نیست که رهبری سیاسی و اجتماعی مسلمانان از دایره امامت خارج است، بلکه مقصودشان این است که این مسئله نیز صبغه دینی دارد[۱۴].[۱۵]
خدایی بودن امامت
شیعه رهبری دینی امامت را مانند نبوت، راهنمایی دینی "من جانب الله" میداند. در این جهت میان راهنمایی و رهبری تفکیک قائل نیست. پیامبران بزرگ هم راهنما بودهاند و هم رهبر.
خواجه نصیر، دراینباره تعبیری این چنین دارد: "الامام لطف". منظور وی این است که امامت، نظیر نبوت از مسائلی است که تعیین آن از حد بشر بیرون است، بلکه از طریق وحی خواهد بود. با این تفاوت که تعیین و نصب نبوت مستقیماً از ناحیه خداست؛ ولی امامت، تعیینی است از ناحیه خدا که با معرفی پیامبر صورت میگیرد.
پیغمبر اکرم(ص)، اسلام را از سوی خدا برای مردم آورده است. باید لااقل برای مدتی کارشناسانی الهی در میان مردم باشند که اسلام را به خوبی به مردم بشناسانند و آن را در بستر اجرایی قرار دهند. چنین شخصی را پیغمبر اکرم (ص) از سوی خدا برای مردم تعیین کرده است. علمای شیعه این مطلب را با تعبیر "لطف" بیان کردهاند و مقصود این است که امامت برای هدایت بشر مفید، بلکه عین لطف خداست؛ چون راه بشر به سوی خدا بسته است، لطف الهی ایجاب میکند که از آنسو عنایتی بشود. این عنایت الهی در امتداد امامت صورت میپذیرد[۱۶].
فرق نبوت و امامت
از زوایای مختلفی میان نبوت و امامت تفاوت وجود دارد. از جمله اینکه نبوت "راهنمایی" است و "امامت" رهبری. پیغمبر اکرم (ص) و برخی پیامبران دیگر، هم راهنما بودهاند و هم رهبر و ختم نبوت ختم راهنمایی الهی است، نه ختم رهبری الهی.
امامت و نبوت دو منصب و دو شأناند و احیاناً قابل تفکیک. بسیاری از پیامبران "نبی" و "رساننده وحی" بودهاند؛ ولی "امام" نبودهاند؛ همچنان که ائمه (ع) اماماند و نبی نیستند؛ ولی حضرت ابراهیم (ع) و حضرت محمد (ص) هم نبی هستند و هم امام: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۱۷].
وظیفه نبی "تبلیغ" است: ﴿وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ﴾[۱۸]؛ ولی وظیفه امام ولایت و رهبری کسانی است که رهبری او را پذیرفتهاند.
اما قرآن کریم، مقام امام را بالاتر از پیامبر دانسته است[۱۹]. در روایات نیز بر آن تأکید شده است[۲۰].
- معانی امامت رهبری اجتماع: اصل مسئله "امامت و رهبری اجتماع" بعد از پیامبر، مسئلهای است که هم مورد قبول شیعه است و هم مورد پذیرش سنی، مبنی بر اینکه اجتماع به یک زعیم و فرمانده نیازمند است. شیعه بر این اعتقاد است که پیغمبر (ص) رهبر و زعیم بعد از خودش را تعیین کرد و فرمود: "بعد از من، زمام امور مسلمین باید به دست حضرت علی (ع) باشد" و اهل تسنن این مطلب را به شکلی که مورد پذیرش شیعه است، قبول ندارند و میگویند که در این جهت پیغمبر شخص معینی را تعیین نکرد، بلکه این وظیفه خود مسلمین است که رهبر جامعه را بعد از پیغمبر انتخاب کنند. آنچه اهل تسنن به نام امامت معتقدند، تنها یک شأن دنیایی به معنای حکومت دارد. از منظر آنان، امام یعنی حاکم میان مسلمین و در واقع فردی از مسلمانان است که باید او را برای حکومت انتخاب کنند. آنها گستره مسئله امامت را بیش از حکومت معتقد نیستند. اگر گستره مسئله امامت در رهبر سیاسی مسلمین بعد از پیغمبر محدود بود، از نظر شیعه اصل امامت جزء فروع دین قرار میگرفت، نه از زمره اصول دین[۲۱].
- مرجعیت دینی: از منظر شیعه، امامت نوعی کارشناسی اسلام است؛ اما کارشناسیای از جانب خدا؛ یعنی افرادی که اسلامشناس هستند. البته نه اسلامشناسانی که بر مبنای عقل و فکر خودشان اسلام را شناخته باشند که قهراً جایزالخطا باشند؛ بلکه افرادی که از طریقی رمزی و غیبی که بر ما مجهول است، علوم اسلام را از پیغمبر گرفتهاند. این علوم از پیغمبر (ص) به حضرت علی (ع) و از آن حضرت به امامان بعد رسیده است و در تمام دورههای ائمه (ع)، علم اسلام، یک علم معصوم است که هیچ خطا نمیکند و از هر امامی به امامان بعد رسیده است. اهل تسنن برای هیچکس چنین مقامی قائل نیستند. در حقیقت آنها در اینگونه امامت، اصلاً به وجود امام و امامت قائل نیستند، نه اینکه به امامت قائل باشند و بگویند که علی (ع) امام نیست و ابوبکر امام است، بلکه آنان، به طور کلی برای هیچیک از صحابه چنین شأن و مقامی قائل نیستند. بر این اساس، در کتابهای خودشان اشتباهات فراوانی را از ابوبکر و عمر در مسائل دینی نقل میکنند؛ ولی شیعه، امامان خود را از خطا معصوم میداند و محال است که به خطایی برای امام اقرار کند[۲۲].
- ولایت: امامت به معنی "ولایت"، اوج مفهوم امامت است. ولایت به معنی حجت زمان، این نکته را به اعتقاد شیعه نشانده است که زمین در هیچ زمانی از حجت خالی نیست: «وَ لَوْ لَا الْحُجَّة لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا»[۲۳]؛ بدان معناست که هیچ زمانی نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل خالی باشد و برای آن انسان کامل مقامات و درجات زیادی قائلند و ما در بیشتر زیارتها، به چنین ولایت و امامتی اقرار و اعتراف میکنیم؛ یعنی معتقدیم که امام دارای چنین روح کلی است. در زیارت امام رضا (ع) آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّكَ تَشَهَدُ مَقامي وَتَسْمَعُ كَلامِيْ وَتَرُدُّ سَلامي». از نظر ما مرده و زنده امام فرقی ندارد[۲۴].
آنچه قرآن تحت عنوان رهبری بحث میکند، مافوق رهبریای است که بشر میشناسد. رهبریای که بشر میشناسد، از حدود رهبری در مسایل اجتماعی تجاوز نمیکند؛ ولی منظور قرآن از رهبری، علاوه بر رهبری اجتماعی، رهبری معنوی، یعنی رهبری کردن مردم به سوی خداست. این رهبری از رهبریهای اجتماعی بسی دقیقتر و حساستر است.
امامت و رهبری انسان ها، چه در بعد معنوی و الهی، و چه در بعد اجتماعی، عالیترین درجه و مقام و پستی است که از طرف خدا به برخی انسانها واگذار میشود[۲۵][۲۶].
گزارههای مورد نیاز
- جایگاه عقل از منظر مسلمانان و وهابیان
- اهل بیت از منظر مسلمانان و وهابیان
- دلالت آیه تطهیر بر عصمت اهل بیت با رویکرد رد شبهات وهابیت
- بررسی تطبیقی اراده الهی از منظر فریقین و وهابیت
- بررسی اراده الهی از منظر شیعه (با رویکرد پاسخ به شبهات وهابیت)
- حقیقت ایمان و جمع شدن آن با فسق
- آیا ایمان مانع لعن مرتکب کبیره میشود؟
- ادله مشروعیت ایمان به ائمه، با رویکرد پاسخ به شبهات وهابیت
- اتهام مرجئی بودن امامیه و پاسخ آن
- الزامات وهابیت بر قائلین به لزوم محبت اهل بیت
- ثواب آخرت بر اساس ایمان نه اسلام
- امامیه و ایمان به ملائکه
- امامیه و ایمان به کتب آسمانی
- شیعه و ایمان به پیامبران
- غلو نسبت به ائمه (امامان شیعه همردیف ملائکه مقرّب)
- بداء و صفات الهی
- قرآن و روایات و مسأله بداء
- بداء و علم امام
- وهابیان و مسأله بداء
- وهابیان و مسأله تأویل صفات
- دلائل بطلان تأویل از منظر وهابیان و پاسخ آن
- اتهامات وهابیت نسبت به قرآن، سنت، اهل بیت و صحابه در مسأله تجسیم
- اهل بیت و مسأله تجسیم با رویکرد پاسخ به اتهامات وهابیت
- شیعه و مسأله تجسیم با رویکرد پاسخ به ادعای وهابیت
- اهل بیت و مسأله تعطیل صفات
- پیآمدهای توصیف خدای متعال به صفات سلبی از دیدگاه وهابیت و پاسخ آن
- شیعه و مسأله تعطیل صفات با رویکرد پاسخ به ادعای وهابیت
- رؤیت از منظر شیعه و سنی با رویکرد پاسخ به شبهات وهابیت
- رؤیت از منظر قرآن و اهل بیت با رویکرد پاسخ به شبهات وهابیت
- امامیه و مسأله علم الهی با رویکرد پاسخ به شبهات وهابیت
- کلام الهی از منظر شیعه با رویکرد پاسخ به شبهات وهابیت
- کلام الهی از منظر اهل بیت با رویکرد پاسخ به شبهات وهابیت
- انکار ولایت اهل بیت و شرک
- عصمت ائمه و اختلاف و تناقض در رفتار آنان
- موت اختیاری ائمه
- نقد شبهات حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه..».
- فلسفه تعیین امام از جانب خداوند در عین علم به عدم تبعیت مردم از آنان
- نقد شبهات حدیث «انا مدینه العلم و علی بابها»
- لیله المبیت و فضیلت امام علی
- رستگاری امام علی و شیعیان ایشان
- آیه سقایة الحاج (توبه/) و افضلیت امام علی
- آیه نجوی (مجادله/) و افضلیت امام علی
- معنا و مصادیق عبادت از نظر وهابیت و نقد آن
- وهابیون و ادعای محبت به اهل بنافی تصرّفات اولیا با توحید افعالی، عبادی و ربوبی
- وهابیت وتخصیص شرک
- اقسام توحید وشرک در قرآن ونقد تقسیمبندی وهابیت
- تناقضات وهابیون در ادعای ملازمه بین توحید ربوبی وعبادی
- شرک مشرکان عصر جاهلیت؟
- لایثبت التوحید فی منهج الوهابی
- حیات وادراک ارواح از منظر قرآن وسنت
- مرز غلو وتعظیم انبیا واولیا
- بررسی ادعای وهابیت در خصوص فقدان نص در باره امامت
- ائمة و ولایت تشریعی
- هل الایمان بالائمه من ارکان الایمان؟
- نواقض اسلام از نظر وهابیت و اهل سنت
- مبانی قرآنی وحدیثی برائت از مشرکان
- وهابیت وپارادوکس سلفیگری درعصر نوگرایی
- شرک الحاکمیه والطاعه
- تحلیلی از فرایند تقابل وهابیت با شیعه
- آیا لعن وسب صحابه مجوز تکفیر و قتل است؟
- آیا شرک تخصیص بردار است؟
- تناقضات وهابیت
- الشیعة تفضل الولایة علی التوحید
- مطاعن وهابیت به پیامبر واولیاء دین
- نقش وسائط در امور معنوی
- اعتقاد عالمان بزرگ اهل سنت در باره شیعه
- الخصائص الربوبی
- آیا خواندن غیر خدا عبادت است؟
- ادعای عدم کفایت شهادتین برای مسلمان بودن
- منزلت وحقوق اهل بیت از دیدگاه کتاب و سنّت و وهابیت
- اتهام پرستش اولیاء
- نقد روش وهابیت در نقل و نقد دیدگاه مخالفان
- اصطلاحنامه تقریب
- تبیین معنای واقع نشدن اخبار امامان
- اندیشه مهدویت
- اندیشه مهدویت شیعه
- فلسفه مهدویت
- فلسفه مهدویت شیعه
- آسیبهای اندیشه مهدویت
- دلیل قرآنی مهدویت
- دلیل قرآنی مهدویت شیعه
- دلیل روایی مهدویت
- دلیل روایی مهدویت شیعه
- شخص خاص بودن امام مهدی
- مهدویت شیعه
- نام امام مهدی
- حرمت بردن نام امام مهدی
- لقب امام مهدی
- کنیه امام مهدی
- خاندان امام مهدی
- اوصاف ظاهری امام مهدی
- فضائل و مقامات امام مهدی
- اثبات وجود و امامت امام مهدی
- برهان لطف برای اثبات وجود امام مهدی
- برهان نظام احسن برای اثبات وجود امام مهدی
- دلیل نقلی اثبات وجود امام مهدی
- اثبات تاریخی وجود امام مهدی
- اثبات ولادت امام مهدی
- چگونگی رشد امام
- نقش زیارت در تقویت باور داشت توحید
- نقش زیارت در تقویت باور داشت معاد
- نقش زیارت در تقویت باور داشت نبوت
- نقش زیارت در تقویت باور داشت امامت
- مبانی کلامی زیارت
- مبانی کلامی توسل
- نقش تقویت عقاید در ارتقاء فضیلت زیارت
- نقش معرفت به مقام امام در زیارت
- بایسته ی معارفی در زمینه امامشناسی برای زائران
- تبیین روایات ناظر به زیارت با معرفت
- احادیث مشترک شیعه و سنی در ارتباط با زیارت
- نقد برداشت وهابیت از روایات ممنوعیت زیارت قبور برای زنان
- بررسی پیامدهای نابودی میراث فرهنگی مسلمانان
تعریف مشهور متکلمان
- امامت در اصطلاح، تعاریف متعدّدی برای آن ارائه شده است که شاید مناسبترین آن تعریف زیر باشد:
- "امامت عبارت است از ریاست و رهبری جامعه در امور دینی و دنیوی". از این تعریف چند نکته استفاده میشود:
- امامت یک منصب الهی و به تعبیر قرآن کریم عهد خداوند است﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۷].
- امام ریاست کلّی جامعه را در همه جنبهها و تمام شئون آن بر عهده دارد. اعم از: رهبری سیاسی و حکومت، رهبری قضایی و فصل خصومت، رهبری و مرجعیّت دینی و مقام افتاء و زعامت تقنینی و قانونگذاری.
- مردم در تعیین و نصب امام دخالتی ندارند، امّا برای به فعلیت رسیدن زعامت او و به اصطلاح "مبسوط الید" شدن امام، بدیهی است که نقش اصلی از آن مردم است. بر این که امامت نیز همچون نبوّت خارج از محدوده انتخاب و تشخیص مردم است علاوه بر قرآن و روایات، عقل نیز دلالت دارد؛ چون امام نیز – چنانکه خواهد آمد- باید دارای صفاتی همچون عصمت و علم خاصّ باشد که جز خداوند کسی از آن آگاه نیست و اینکه تحقّق و فعلیت امام وابسته به مردم و حضور آنها در صحنه است امری روشن است؛ زیرا حاکم بدون رعیت و امام بدون مأموم معنا ندارد و از طرفی انسان موجودی مختار است و امور خود را با اراده خود انجام میدهد و خدای متعال نیز بنا ندارد امور خارج از مجاری عادّی به انجام برسد: «أبى اللّه أن يجرى الأمور إلّا بأسبابها»؛ بنابراین حضور مردم و به تعبیر امیر المؤمنین(ع) "حضور حاضر"[۲۸] است که امکان تصدّی امور توسّط امام را فراهم میکند. به همین دلیل اکثر ائمّه(ع) در حقیقت دارای منصب امامت بودند، ولی در عمل متصدّی بخشی از شئون امامت نبودند و نه تنها مردم از رهبری سیاسی آنها محروم بودند که حتّی در امور مذهبی نیز مرجع عمومی مردم نبودند و مردم به دیگران مراجعه میکردند[۲۹].
- واژۀ امام از ریشۀ "أ م م" است و در لغت به معانی زیر آمده است: "هر کسی که مورد اقتدا و تبعیت گروهی قرار بگیرد چه در راه مستقیم باشند یا گمراه؛ قیم و مصلح، مقدم، طریق و راه"[۳۰].
- ابن منظور در لسان العرب معتقد است که أمامَ (جلو و مقدم) با امام (پیشوا) هم ریشه است هردو ریشۀ "ام یوم" به معنی قصد کردن و پیشی گرفتن است[۳۱].
- واژۀ امام در قرآن در معانی لغوی آن به کار رفته است، تفلیسی در وجوه قرآن بر آن است که "امام" در قرآن بر پنج وجه به کار رفته است:
- وجه نخستین امام به معنای پیشرو است چنان که خدای متعال در سورۀ بقره آیۀ ۱۲۴ فرموده است: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۳۲] و نیز در سورۀ فرقان آیۀ ۷۴ فرموده است: ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾[۳۳] یعني قائداً في الخير.
- وجه دوم به معنای "نامه" آمده است چنان که در سورۀ بنی اسرائیل، آیۀ ۷۱ فرموده است: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۳۴] یعنی بکتابهم الذی عملوا فی الدنیا.
- وجه سوم به معنای "لوح محفوظ" است چنان که در سورۀ یس فرموده است: ﴿كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۳۵] يعني في اللوح المحفوظ.
- وجه چهارم به معنای "تورات" است چنان که در سورۀ هود فرموده است: ﴿مِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا﴾[۳۶] يعني التوراة و در سورۀ احقاف فرمود: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً﴾[۳۷] يعني التوریه.
- وجه پنجم به معنای راه روشن و پیداست، چنان که در سورۀ حجر فرمود: ﴿وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۳۸] يعني الطریق الواضح[۳۹].
- "غالباً معنای آن در نزد عرب امری است که مورد تبعیت باشد چه انسان باشد که کردار و گفتارش مورد تبعیت است و چه کتاب باشد (مانند آیین نامه)، چه محق باشد یا مبطل"[۴۰].
- بنابر آنچه گذشت امامت به معنای پیشوا و مقتدای مردم بودن است که آنان را به سویی هدایت میکند حال اگر امام بر حق و منصوب از طرف خداوند متعال و نبی مکرم اسلام باشد آنان را به سوی خیر و نیکی هدایت مینماید[۴۱].
- اندیشمندان و متکلمان مسلمان درباره امامت و ولایت تعاریف زیادی ذکر کردهاند. در اینجا به برخی از این تعاریف مهم اشاره میشود:
- سید مرتضی علم الهدی از عالمان بزرگ شیعی در این زمینه مینویسد: امامت، ریاست فراگیر در امور دین است به صورت اصلی و استقلالی، نه به نیابت از کسانی که در دار تکلیف هستند[۴۲][۴۳].
- قاضی عبدالجبار معتزلی همدانی از اهل سنت در تعریف امامت مینویسد: "امام، نامی است برای کسی که حق ولایت و صاحب اختیاری بر امّت و (نیز) حق تصرّف در کارهایشان را دارد، به صورتی که قدرتی برتر از او - در میان امت - نیست"[۴۴].
- سعدالدین تفتازانی از اهل سنت میگوید: امامت، ریاست عام و فراگیر بر امر دین و دنیا پس از پیامبر(ص) است[۴۵].
- شیخ طوسی از بزرگان شیعه مینویسد: "امام، همان کسی است که عهدهدار ریاست عمومی در دین و دنیا با هم است"[۴۶].
- امامت در تعریفی دیگر، عبارت است از: ریاست و سرپرستی توسط امام معصوم بر امور دین و دنیای مردم و حفظ مصالح دنیویشان از راه جلوگیری از ظلم و فساد و اخلال امور واجب دینی. وجود چنین امامی لطفی از سوی خدای متعال بر مردم است[۴۷].
- عضدالدین ایجی از اهل سنت نیز میگوید: "امامت، ریاست عام بر امور دین و دنیاست"[۴۸].
- علامه حلی از بزرگ عالمان شیعی، میگوید: "امام، همان انسانی است که برایش ریاست عمومی بالاصالة بر امور دین و دنیا در دار تکلیف است"[۴۹].
- ماوردی اشعری از اهل سنت، میگوید: امامت، ریاست عمومی در امر دین و دنیا، و جانشینی پیامبر(ص) است[۵۰].
- خواجه نصیرالدین طوسی از مشاهیر عالمان شیعی میگوید: "امامت، ریاست عام دینی است که مشتمل بر ترغیب و تشویق عموم مردم بر حفظ مصالح دینی و دنیویشان و بازداشتن آنها از آنچه که به حالشان مضر است"[۵۱].
- ابنمیثم بحرانی، دیگر عالم فرهیخته شیعی نیز میگوید: امام، همان انسانی است که برایش امامت و رهبری میباشد و امامت، ریاست عامی در امور دین و دنیا بالاصاله است[۵۲][۵۳]
بررسی دیدگاهها
- چنانکه از ظاهر تعاریف امامت نزد عالمان شیعی و سنّی برمیآید، به نظر چنین میآید که تفاوت چندانی میان عالمان و متکلمان شیعه و سنّی در این خصوص وجود ندارد. از این رو، اگر ملاک بررسی و داوری درباره دیدگاههای شیعه و سنّی درباره امامت همین تعاریف باشد بر حسب ظاهر عبارات، نمیتوان گفت از امامت دو تصویر و دیدگاه متمایز و متخالف میان شیعه و سنّی وجود دارد.
- به این تشابه ظاهری تعریف است که ممکن است تصور شود که در حقیقت و واقع امر نیز شیعه و سنّی در اصل مسئله امامت و چیستی آن، اختلاف عقیده ندارند و اختلاف آنها فقط به مصداق خارجی برمیگردد[۵۴]، در حالی که تفاوت دیدگاه تشیّع و تسنّن در تصور و تعریف امامت نیز تفاوت آشکار و غیر قابل جمعی است؛ زیرا تفاوت و اختلاف دیدگاه دو گروه در مسائل امامت (از وجوب و ضرورت امامت و شیوه نصب گرفته تا ویژگیها و شرایط امام از علم، عصمت و...) به حدی است که نمیتوان اختلاف آنها را تنها در تعیین مصداق دانست.
- توضیح آنکه اگر در تعریف امامت از سوی عالمان شیعه و سنّی دقت شود، روشن میشود که هسته مرکزی و نقطه محوری تعریف دو گروه درباره امامت، عبارت "ریاست عامه بر مسلمانان در امور دین و دنیا" است. اما تشابه ظاهری و وحدت لفظی آنها در مفهوم امامت نباید مایه این اشتباه و پندار غلط شود که آنها حداقل تصوّر امامت وحدت نظر دارند؛ زیرا تصوّر این دو گروه از امامت نیز کاملاً متفاوت است. چه اینکه ریاست عامه و مطلق بر امور دین و دنیای مسلمانان میطلبد که امام و حاکم مسلمانان از شایستگی لازم و کافی برای احراز این منصب خطیر و حساس برخوردار باشد؛ از قبیل اسلامشناسی به تمام معنا، عدالت و تقوا و مجاز و مأذون بودن از سوی خدا و رسول، تا حکومت و رهبری او از مشروعیت و وجاهت دینی و شرعی کافی ـ و بلکه کامل ـ برخوردار باشد. در غیر این صورت حاکمیت او غیر شرعی و طاغوتی میشود.
- اما اهل سنت به هیچ یک از این شایستگیها که از الزامات غیر قابل اغماض تعریف امامت به معنای یاد شده است، ملتزم نبوده و هیچ یک از آنها را برای امام و رئیس عامه مسلمانان در امور دین و دنیا قائل نیستند. از اینرو، اهل سنت در تعریف امامت، دچار نوعی تضاد و تناقضگویی گشتهاند. به همین خاطر، متکلم شیعی معروف قرن یازدهم "عبدالرزاق لاهیجی"، تشابه ظاهری تعاریف شیعه و سنّی از امامت را "معمّایی" تلقی کرده که باید حل شود؛ زیرا در باطن این تشابه ظاهری، تخالف و تفاوت آشکار و غیر قابل جمعی وجود دارد. وی در این زمینه مینویسد: و از عجایب امور آن است که تعریف مذکور برای امامت متفق علیه است میان ما و مخالفین ما، و حال آنکه هیچ یک از خلفا و ائمه (ای) که ایشان مختّصاند به قول به امامت ایشان، متصف نیستند به جمیع امور معتبره در مفهوم امامت به تعریف مذکور. چه ریاست در امور دین لا محاله موقوف است بر معرفت امور دینیه بالضرورة و ایشان عالم بودن امام را شرط نمیدانند در امامت؛ و مدّعی آن هم نیستند که هیچ یک از ائمه (مورد قبول) ایشان عالم به جمیع امور دین بودهاند.
- مرحوم لاهیجی در ادامه میگوید: "و نیز ریاست در امور دین موقوف است به عدالت بالضرورة؛ و ایشان آن را (نیز) شرط ندانستهاند؛ و تصریح به عدم اشتراط این دو امر، در اکثر کتب ایشان موجود است. از جمله در "شرح مقاصد" گفته که یکی از اسباب انعقاد خلافت، قهر و غلبه است و هر کس متصدی امامت به قهر و غلبه شود بدون بیعت، اگرچه فاسق یا جاهل باشد علی الاظهر منعقد شود خلافت برای او؛ و نیز گفته: "و واجب است اطاعت و فرمانبری از امام تا جایی که مخالف حکم شرع نباشد، چه اینکه امام عادل باشد یا جائر و فاسق"[۵۵]؛ "و همچنین در سایر کتب ایشان، چنانکه بر ادنی متتبعی پوشیده نیست؛ و نیز خلیفگی از پیغمبر موقوف است به اذن پیغمبر بالضرورة؛ و از آنچه از شرح مقاصد نقل شد، عدم اعتبار این شرط نیز ظاهر است..."[۵۶].
- بنابراین، اهل سنت در مسئله امامت و خلافت، به وحدت نظر و دیدگاه یکسان و متفق القولی نرسیدهاند. از طرفی، به تعریفی پایبندند که امام و خلیفه پس از پیامبر(ص) را اسلامشناسی عادل و مجاز از سوی خدا و رسول(ص) معرفی میکند و در آن جایگاه قرار میدهد، از سوی دیگر، در واقع امر و در مقام تعیین مصداق، خلاف آن عمل کرده و نه این شرایط را مد نظر قرار میدهند و نه چنین شرایط و شایستگیهایی در خلفای آنها وجود دارد!
- از آنچه گفته شد، این حقیقت مهم و کلیدی نیز آشکار گشت که به رغم تشابه ظاهری شیعه و سنّی در تعریف امامت، ولی اختلاف این دو مذهب مهم و محوری در میان مسلمانان در مسئله امامت، اختلافی شدید است؛ چه اینکه اساساً ریشه همه اختلافات شیعه و سنّی در مسائل اصولی و فروعی دین، به هیمن اختلاف دیدگاه آنها در مسئله امامت و خلافت پس از پیامبر(ص) برمیگردد و از آن نشأت میگیرد؛ زیرا شیعیان بنا به دلایل عقلی و نقلی، امامت را اصلی از اصول دین و مذهب خود میدانند، ولی اهل سنّت آن را تا آنجا تنزل دادهاند که فرعی از فروع فقهی میشمارند؛ هر چند در عمل، با واجب الاطاعه دانستن هر حاکم حتی فاقد صلاحیت، او را در جایگاه امام و پیامبر معصوم قرار داده و قداست و منزلت والایی برای او قائل شدهاند![۵۷]
پانویس
- ↑ الإمام الّذی له الرئاسة العامّة فی الدین و الدنیا جمیعا؛ التعریفات، ص۲۸.
- ↑ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶.
- ↑ الإمامة، رئاسة عامّة فی الدّین و الدّنیا لشخص من الأشخاص نیابةً عن النّبی (ص)؛ الباب الحادی عشر، ص۶۶؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵- ۳۲۶؛ اللوامع الإلهیة، ص۳۱۹- ۳۲۰.
- ↑ الإمامة خلافة الرّسول في إقامة الدين بحيث يجب إتّباعه علی كافّة الأمّة؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ گوهر مراد، ص۴۶۱- ۴۶۲؛ سرمایه ایمان، ص۱۰۷.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.
- ↑ بالأصالة في دار التكليف.
- ↑ رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵.
- ↑ رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴.
- ↑ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵- ۲۳۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۶.
- ↑ «من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و بر (عهده) پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
- ↑ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۵۴ - ۱۳۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۸.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۷، ص۲۱۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۸.
- ↑ مطهری، امامت و رهبری، ص۲۹ - ۲۸، ۵۱ - ۴۵، ۵۷، ۹۵ - ۹۲ و ۱۶۳ - ۱۶۲؛ همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص، ۱۱۱ -۱۰۸؛ همو، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۷۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۸.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۳۰-۳۱.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۰؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۰۵.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۰.
- ↑ «من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ «هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.
- ↑ «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.
- ↑ «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود» سوره احقاف، آیه ۱۲.
- ↑ «و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
- ↑ وجوه قرآن، ص۲۸-۲۹؛ اسماعیل بن احمد، وجوه القرآن، ص۲۸-۲۹ و ص۹۸-۹۹.
- ↑ ر.ک: المفردات، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۵۴- ۱۵۶.
- ↑ مراد از قید «بالاصالة لا بالنیابة» در تعریف امامت این است که امامت مورد نظر اسلام و شیعه، امری اصلی و منصبی الهی است، نه امری نیابتی و وکالتی از سوی مردم، که امامت و رهبری مطرح در حکومتهای رایج در گذشته و حال از این قسم است.
- ↑ اَلاِمَامَهُ رِیَاسَهٌ عَامَّهٌ فِی الدِّینِ بِالاِصَالَهِ لا بِالنِّیَابَهِ عَمَّن هُوَ فِی دَارِ التَّكلیِفِ؛ الحدود والحقایق، سید مرتضی علم الهدی، ص۴۱.
- ↑ الإمام اسم لمن له الولايه علی الأمة و التصرف في أمورهم علی وجه لا يكون فوق يده يدٌ؛ شرح الأصول الخمسة، ص۵۰۹.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.
- ↑ الامام هو الذي يتولي الرئاسة العامّة في الدين و الدنيا جميعاً؛ شرح العبارات المصطلحة بین المتکلمین، به نقل از امامت پژوهی، ص۴۲.
- ↑ برگرفته از تمهید الأصولی فی علم الکلام، ابی جعفر محمد بن حسن طوسی، ص۳۴۸ - ۳۴۹.
- ↑ الامامة رياسة عامة في امور الدين و الدنيا؛ شرح المواقف، شرح از سید شریف علی بن محمد جرجانی، ج۸، ص۲۴۵.
- ↑ الأمام هو الانسان الذي له الرياسة العامة في أمور الدين و الدنیا بالأصالة فی دار التکلیف؛ الاَلفین (دو هزار دلیل) فی امامة امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، جمال الدین حسن بن یوسف المطهر الحلّی، ص۲.
- ↑ به نقل از امامتپژوهی، ص۴۱.
- ↑ الامامة رئاسة عامة دينية مشتملة علی ترغيب عموم الناس في حفظ مصالحهم الدينية و الدنياوية و زجرهم عما يضرهم بحسبها؛ قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، ص۱۰۸.
- ↑ قواعد المرام فی علم الکلام، میثم بن علی بن میثم البحرانی، ص۱۷۴.
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۱۷-۱۹.
- ↑ یعنی اختلاف فقط در این است که امام کیست و نه امامت چیست.
- ↑ و يجب طاعة الإمام ما لم يخالف حكم الشرع سواء كان عادلاً أو جائراً؛ شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۳-۳۳۴.
- ↑ گوهر مراد، ملا عبدالرزاق لاهیجی، ص۴۶۲.
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۲۰-۲۲.