←مقدمه
(←منابع) |
(←مقدمه) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
یکی از صفات [[انسان کامل]]، [[توانایی]] در انجام [[معجزه]] و [[کرامت]] است. [[جرجانی]] معجزه را امر خارقالعادهای دانسته است که به خیر و [[سعادت]]، [[دعوت]] میکند و مقرون به دعوی [[نبوّت]] است و مقصود از آن اظهار [[صدق]] کسی است که مدّعی است فرستاده خداست<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۹۶ (باب المیم).</ref>. تهانوی، معجزه را اسم فاعل از [[اعجاز]] و آن را چیزی دانسته که [[بشر]] عاجز است همانند آن را بیاورد<ref>تهانوی، محمد علی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۱۵۷۵.</ref>. شارح قبسات [[میرداماد]] در شرح خود آورده است که: واژه معجزه از عجز در مقابل [[قدرت]]، مأخوذ است و [[حقیقت]] اعجاز، [[اثبات]] معجزاست، سپس برای اظهار آن، استعاره آورده شده، سپس در چیزی که سبب عجز است، استعمال شده است. تاء در لفظ "معجزة" برای نقل از وصفیت به اسمیّت است، چنانکه در حقیقة و برخی گفتهاند تاء برای [[مبالغه]] است، چنانکه در علامة؛ سپس [[تفسیر]] شده است به اینکه معجزه امر خارقالعادهای است که مقرون به تحدّی قولی یا حکمی است. و امر [[خارقالعاده]] گفته شده تا فعلی چون جوشش آب از بین انگشتان را و عدم فعل مثل عدم احراق [[آتش]] را شامل شود<ref>احمد بن زین العابدین العلوی، شرح کتاب التمسات، ۶۵۲.</ref>. | یکی از صفات [[انسان کامل]]، [[توانایی]] در انجام [[معجزه]] و [[کرامت]] است. [[جرجانی]] معجزه را امر خارقالعادهای دانسته است که به خیر و [[سعادت]]، [[دعوت]] میکند و مقرون به دعوی [[نبوّت]] است و مقصود از آن اظهار [[صدق]] کسی است که مدّعی است فرستاده خداست<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۹۶ (باب المیم).</ref>. تهانوی، معجزه را اسم فاعل از [[اعجاز]] و آن را چیزی دانسته که [[بشر]] عاجز است همانند آن را بیاورد<ref>تهانوی، محمد علی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۱۵۷۵.</ref>. | ||
شارح قبسات [[میرداماد]] در شرح خود آورده است که: واژه معجزه از عجز در مقابل [[قدرت]]، مأخوذ است و [[حقیقت]] اعجاز، [[اثبات]] معجزاست، سپس برای اظهار آن، استعاره آورده شده، سپس در چیزی که سبب عجز است، استعمال شده است. تاء در لفظ "معجزة" برای نقل از وصفیت به اسمیّت است، چنانکه در حقیقة و برخی گفتهاند تاء برای [[مبالغه]] است، چنانکه در علامة؛ سپس [[تفسیر]] شده است به اینکه معجزه امر خارقالعادهای است که مقرون به تحدّی قولی یا حکمی است. و امر [[خارقالعاده]] گفته شده تا فعلی چون جوشش آب از بین انگشتان را و عدم فعل مثل عدم احراق [[آتش]] را شامل شود<ref>احمد بن زین العابدین العلوی، شرح کتاب التمسات، ۶۵۲.</ref>. | |||
[[متکلمان شیعه]] پس از بیان صفاتی که باید مدعی [[نبوت]] داشته باشد، [[ظهور]] معجزه به دست [[نبی]] را راه [[شناخت صدق]] او دانسته و گفتهاند: معجزه، ثبوت چیزی است که عادی نیست یا [[نفی]] چیزی است که عادی است همراه با [[خرق عادت]] و مطابقت با ادعا. و ثبوت و نفی در اعجاز، یکسان است؛ زیرا فرقی بین [[قلب]] [[عصا]] به مار، و بین منع [[قادر]]، از برداشتن کوچکترین اشیاء نیست و خرق عادت را شرط کردیم؛ زیرا کار عادی یا نفی آن، بر صدق دلالت نمیکند و گفتیم باید با ادعا مطابقت داشته باشد؛ زیرا کسی که [[ادعای نبوت]] میکند و معجزه خود را به خوب کردن [[کور]] اسناد میدهد؛ ولی نه تنها کور را [[بینا]] نکند بلکه او را کر هم بکند، در دعوی خود صادق نیست<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۳۵۰.</ref>. | [[متکلمان شیعه]] پس از بیان صفاتی که باید مدعی [[نبوت]] داشته باشد، [[ظهور]] معجزه به دست [[نبی]] را راه [[شناخت صدق]] او دانسته و گفتهاند: معجزه، ثبوت چیزی است که عادی نیست یا [[نفی]] چیزی است که عادی است همراه با [[خرق عادت]] و مطابقت با ادعا. و ثبوت و نفی در اعجاز، یکسان است؛ زیرا فرقی بین [[قلب]] [[عصا]] به مار، و بین منع [[قادر]]، از برداشتن کوچکترین اشیاء نیست و خرق عادت را شرط کردیم؛ زیرا کار عادی یا نفی آن، بر صدق دلالت نمیکند و گفتیم باید با ادعا مطابقت داشته باشد؛ زیرا کسی که [[ادعای نبوت]] میکند و معجزه خود را به خوب کردن [[کور]] اسناد میدهد؛ ولی نه تنها کور را [[بینا]] نکند بلکه او را کر هم بکند، در دعوی خود صادق نیست<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۳۵۰.</ref>. |