جز
جایگزینی متن - 'ه. ق)' به 'ﻫ.ق)'
جز (جایگزینی متن - ']]↵رده:قبیله نامعلوم' به ']]') برچسب: واگردانی دستی |
جز (جایگزینی متن - 'ه. ق)' به 'ﻫ.ق)') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
== [[ملاقات امام]] {{ع}} با علاء و [[اعتراض]] به [[گوشهگیری]] عاصم == | == [[ملاقات امام]] {{ع}} با علاء و [[اعتراض]] به [[گوشهگیری]] عاصم == | ||
[[سید رضی]] در [[نهج البلاغه]] در [[خطبه ۲۰۹]] [[نقل]] میکند: [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بعد از [[جنگ جمل]] وارد [[بصره]] شد و در ایامی که در آنجا به سر میبرد، روزی به [[عیادت]] یکی از یارانش به نام [[علاء بن زیاد]]<ref>ابن ابی الحدید (متوفای ۶۵۶ | [[سید رضی]] در [[نهج البلاغه]] در [[خطبه ۲۰۹]] [[نقل]] میکند: [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بعد از [[جنگ جمل]] وارد [[بصره]] شد و در ایامی که در آنجا به سر میبرد، روزی به [[عیادت]] یکی از یارانش به نام [[علاء بن زیاد]]<ref>ابن ابی الحدید (متوفای ۶۵۶ ﻫ.ق) در شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۳۷ او را «ربیع بن زیاد حارثی» معرفی میکند، و مینویسد: «علاء بن زیاد» که سید رضی (متوفای ۴۰۶ ﻫ.ق) در نهج البلاغه آورده را نمیشناسم و شاید او کس دیگری میباشد که سید رضی او را شناخته است. مؤلف در ترجمه ربیع بن زیاد در همین اثر آوردیم که ابن ابی الحدید در شرح، ج۱۱، ص۳۵، عاصم بن زیاد را برادر ربیع دانسته و ملاقات امام {{ع}} با ربیع که چشمدرد داشت در مدینه بوده است و ربیع در این ملاقات شکایت برادرش عاصم را کرد که او تارک دنیا شده است تا آخر داستان. ولی به نظر مؤلف، عاصم برادر علاء بن زیاد بوده نه برادر ربیع، و ملاقات در بصره در خانه مجلل علاء بوده نه در مدینه، و اشتباه از ابن ابی الحدید میباشد؛ والله العالم.</ref> رفت. این مرد [[خانه]] مجلل و وسیعی داشت، [[حضرت]] به محض این که [[خانه]] مجلل او را دید، به او فرمود: «این [[خانه]] با این [[عظمت]] به چه کار تو در [[دنیا]] میخورد، در صورتی که به [[خانه]] وسیعی در [[آخرت]] محتاجتری، ولی میتوانی همین [[خانه]] وسیع [[دنیا]] را وسیلهای برای رسیدن به خانۀ وسیع [[آخرت]] قرار دهی، به این که در این [[خانه]] از مهمان [[پذیرایی]] کنی، [[صله رحم]] نمایی، [[حقوق]] [[مسلمانان]] را در این [[خانه]] رعایت نمایی، و از انحصار و مطامع شخصی و استفاده خودی خارج نمایی - (یعنی [[مجالس جشن]] و امثال اینها برای افراد [[محروم]] [[جامعه]] در این [[منزل]] برپا کنی) -». | ||
علاء بدون این که [[سخن امام]] {{ع}} را رد کند، عرض کرد: یا [[امیرالمؤمنین]]، من از برادرم عاصم نزد شما [[شکایت]] دارم. [[حضرت]] فرمود: «چه شکایتی داری؟» عرض کرد: او [[تارک دنیا]] شده، جامۀ کهنه پوشیده و [[عزلت]] گزیده و [[منزوی]] گشته، همه چیز و همه کس را رها کرده است. [[حضرت]] [[دستور]] داد، فوراً او را حاضر کنند. عاصم، وقتی آمد، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به او فرمود: «ای [[دشمن]] [[جان]] خود، [[شیطان]] [[عقل]] تو را ربوده است، چرا به [[زن]] و [[فرزند]] خویش رحم نکردی؟ آیا تو [[خیال]] میکنی خدایی که نعمتهای پاکیزۀ [[دنیا]] را برای تو [[حلال]] و روا ساخته ناراضی میشود از این که تو از آنها بهره ببری؟ تو در نزد [[خدا]] کوچکتر از آن هستی، که چنین [[گمان]] بکنی»<ref>{{متن حدیث|يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكَ الْخَبِيثُ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ وَ وَلَدَكَ أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ}}</ref> | علاء بدون این که [[سخن امام]] {{ع}} را رد کند، عرض کرد: یا [[امیرالمؤمنین]]، من از برادرم عاصم نزد شما [[شکایت]] دارم. [[حضرت]] فرمود: «چه شکایتی داری؟» عرض کرد: او [[تارک دنیا]] شده، جامۀ کهنه پوشیده و [[عزلت]] گزیده و [[منزوی]] گشته، همه چیز و همه کس را رها کرده است. [[حضرت]] [[دستور]] داد، فوراً او را حاضر کنند. عاصم، وقتی آمد، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به او فرمود: «ای [[دشمن]] [[جان]] خود، [[شیطان]] [[عقل]] تو را ربوده است، چرا به [[زن]] و [[فرزند]] خویش رحم نکردی؟ آیا تو [[خیال]] میکنی خدایی که نعمتهای پاکیزۀ [[دنیا]] را برای تو [[حلال]] و روا ساخته ناراضی میشود از این که تو از آنها بهره ببری؟ تو در نزد [[خدا]] کوچکتر از آن هستی، که چنین [[گمان]] بکنی»<ref>{{متن حدیث|يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكَ الْخَبِيثُ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ وَ وَلَدَكَ أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ}}</ref> | ||
عاصم برای توجیه [[رفتار]] خود عرض کرد: «ای [[امیرالمؤمنین]]، شما هم که مثل من هستید در [[زندگی]] به خود سخت میگیرید، جامۀ خشنی میپوشید و غذای غیر لذیذ میخورید، پس من همان کاری میکنم که شما میکنید و از همان روشی استفاده میکنم که شما استفاده میکنید»<ref>{{عربی|يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ}}</ref> | عاصم برای توجیه [[رفتار]] خود عرض کرد: «ای [[امیرالمؤمنین]]، شما هم که مثل من هستید در [[زندگی]] به خود سخت میگیرید، جامۀ خشنی میپوشید و غذای غیر لذیذ میخورید، پس من همان کاری میکنم که شما میکنید و از همان روشی استفاده میکنم که شما استفاده میکنید»<ref>{{عربی|يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ}}</ref> |