زکات در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = زکات| عنوان مدخل = زکات| مداخل مرتبط = [[زکات در قرآن]] - [[زکات در نهج البلاغه]] - [[زکات در فقه سیاسی]] - [[زکات در معارف دعا و زیارات]] - [[زکات در معارف و سیره نبوی]] - [[زکات در معارف و سیره علوی]] - [[زکات در معارف و سیره سجادی]] - [[زکات در فقه اسلامی]] - [[زکات در جامعهشناسی اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = زکات | |||
| عنوان مدخل = زکات | |||
| مداخل مرتبط = [[زکات در لغت]] - [[زکات در قرآن]] - [[زکات در نهج البلاغه]] - [[زکات در فقه سیاسی]] - [[زکات در معارف دعا و زیارات]] - [[زکات در معارف و سیره نبوی]] - [[زکات در معارف و سیره علوی]] - [[زکات در معارف و سیره سجادی]] - [[زکات در فقه اسلامی]] - [[زکات در جامعهشناسی اسلامی]] - [[زکات در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[تشریع]] [[زکات]] را در [[اسلام]] به دو مرحله میتوان تقسیم کرد: | [[تشریع]] [[زکات]] را در [[اسلام]] به دو مرحله میتوان تقسیم کرد: |
نسخهٔ ۲۵ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۲
مقدمه
تشریع زکات را در اسلام به دو مرحله میتوان تقسیم کرد:
مرحله نخست، از آغاز بعثت تا سال هشتم هجری است. در این سالها که زکات هنوز، صورت مالیات قانونی نداشت، مسلمانان با اتکا بر انگیزههای ایمانی و در حد اعتدال، به تناسب توانمندی خویش، زکات مال خود را میپرداختند. تأمل در این مقطع از تاریخ زکات نشان میدهد که اسلام، چگونه با پرورش معنوی افراد و تحریک روح ایثار و اخوت میتواند بدون در اختیار داشتن دستگاه اجرایی و قوانین پیچیده، به تجهیز منابع عمومی بپردازد. در خلال این سالها، پیامبر با اعمال چنین سیاستی، افزون بر آنکه منابع مالی حکومت خود را تأمین کرد، بستر نهادی بسیار کارآمدی را نیز برای اعمال قانون زکات فراهم ساخت.
در سال هشتم هجری، در حالی که پایههای حکومت اسلام در جزیرة العرب تثبیت شده بود و جامعه مسلمانان به تدریج مختصات مدنی خود را تکمیل میکرد، مرحله دوم از تشریع زکات با نزول آیه زیر بر پیامبر آغاز شد: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۱].
پس از مدت کوتاهی، موارد مصرف و مستحقان زکات نیز با فرمان قطعی خداوند مشخص شد: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۲].
با نزول این آیات، پیامبر موارد وجوب زکات و نصابها و مقادیر هر یک را معین فرمود و بدین ترتیب، زکات به مفهوم امروزی آن تشریع شد.
حکومت اسلامی از سال هشتم هجری به بعد، همواره مأمورانی برای گردآوری یا تخصیص زکات به کار میگرفت، پیامبر اشخاصی چون معاذ[۳]، قیس بن سعد بن عباده[۴]، عبادة بن صامت[۵]، ضحاک بن قیس[۶]، ابن لبتیه[۷] و ابومسعود انصاری[۸] را برای گردآوری زکات فرستاد و برای هر یک از آنان نامهای نوشت که دربردارنده دستورالعملهای اجرایی و سفارشهای اخلاقی بود. افزون بر این، درباره زکات محصولات کشاورزی، پیش از برداشت محصول، کارشناسانی از سوی حضرت برای تخمین میزان محصولات تعیین میشدند[۹]، و بدین صورت، از فرار مالیاتی جلوگیری میشد؛ اما در تعیین آن هیچگاه اجحاف نمیکردند؛ چنان که عبدالله بن رواحه و عتاب بن اسد از جمله کسانی بودند که به این منظور اعزام میشدند و پیامبر به آنان سفارش میکرد تا در تخمین محصول، مواردی چون مصارف شخصی و انفاقها و هدایا و استفاده رهگذران را در نظر گرفته، از میزان تخمین کم کنند[۱۰]. پس از تخمین، صاحب محصول مخیر میشد که محصول را خود بردارد و بر اساس تخمین، فقط زکات آن را بپردازد یا سهم خویش را بر همین اساس گرفته، محصول را واگذارد. به عبارت دیگر، پس از تعیین مقدار، چگونگی پرداخت را به اختیار پرداخت کنندگان بود تا بدین صورت رضایت آنان نیز جلب شود؛ به خصوص که هنگام دریافت با خوشرویی و درود از آنان استقبال میشد.
با رحلت پیامبر و پیدایش جریان ارتداد در بعضی از قبایل و مناطق، نهاد زکات در معرض فروپاشی قرار گرفت و حتی گروهها و جریانهایی از پرداخت زکات سرباز زدند. در متون تاریخی، گوشههایی از این جریان تحت عنوان «اصحاب رده» ثبت شده است.
ابوبکر با این جریان به سختی مبارزه کرد و مانعان زکات را به قتل تهدید کرد.
نسائی کلام او را در این باره چنین نقل میکند: «هر آینه با کسانی که بین نماز و زکات جدایی بیندازند خواهم جنگید. به درستی که زکات حق مال است. به خدا قسم! اگر عقالی طنابی که با آن پای شتر را میبندند را که به رسول خدا (ص) میدادند، از من منع کنند، با آنان به سبب این منع خواهم جنگید»[۱۱].
با سرکوب جریانهای ارتداد، نهاد زکات دوباره شکل عادی به خود گرفت و این روند در زمان عمر نیز ادامه یافت.
در زمان عثمان، به دلیل فساد اداری و از جمله بهکارگیری افراد ناشایسته در امر زکات، اعتقاد مردم به سلامت نهاد رسمی و دستگاه اجرایی زکات متزلزل شد، و در لزوم پرداخت زکات به مأموران حکومت، از طرف عدهای از صاحبنظران تردید پدید آمد و در نهایت امر، صرف زکات برای مستحقان به دست خود مؤدیان تجویز گردید[۱۲]. بدون تردید اگر دستورهای پیامبر در جمع و توزیع زکات اجرا میشد، این بیاعتمادی پیش نمیآمد.[۱۳]
گردآوری زکات
گردآوری زکات در دوران پیامبر
مراحل دریافت زکات
زکات یکی از واجبات و ضروریات دین اسلام است. در بسیاری از سورههای مکی به آن توصیه شده است[۱۴]. زکات یا صدقه واجب در مدینه عنوان مالیات رسمی یافت. برخی تشریع زکات را در سال دوم هجری یاد کرده و این نظر را مشهور دانستهاند[۱۵]؛ اما دلیلی بر این ادعا نیست. به نظر میرسد آنچه در سال دوم بنیان نهاده شده، زکات فطره است که پس از روزه در هیجدهمین ماه هجرت واجب گردیده است[۱۶]. زکات بر مال در سال هفتم یا هشتم تشریع شده است[۱۷]. از آنجا که سیره پیامبر برای ما حجت و اساس کار است و علی(ع) در امور مالی بازگشت به سیره پیامبر داشتند گزارشی در این باره ارائه میکنیم: دریافت و مصرف زکات توسط پیامبر اکرم(ص) چهار مرحله داشت: ۱. اعلام وجوب زکات؛ ۲. برآورد و تخمین (خرص) مال زکوی؛ ۳. اعزام کارگزاران زکات؛ ۴. دریافت و مصرف. اعلام برابر روایت صحیحی از امام صادق(ع)، هنگامی که آیه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ...﴾[۱۸]. از اموال آنان صدقهای بگیر، تا به وسیله آن پاک و پاکیزهشان سازی. نازل شد ماه رمضان بود. پیامبر(ص) فرمود: «زکات بمانند روزه بر شما واجب است. آن گاه یک سال گذشت. حضرت اعلام کرد ای مردم زکات اموال خود را بدهید تا نمازتان پذیرفته شود. آن گاه کارگزاران زکات را اعزام فرمود»[۱۹]. برابر گزارش ابن سعد، اعزام کارگزاران زکات در محرم سال نهم بوده است[۲۰]. بنابراین، وجوب زکات در رمضان سال هشتم و هنگام دریافت آن در سال نهم بوده است. از آنجا که پیامبر در روز جمعه - دو روز پس از رمضان سال هشتم - مدینه را به قصد فتح مکه ترک کردند[۲۱] و در ماه ذی قعده به سوی مدینه حرکت کردند[۲۲]، کارگزاران زکات را در محرم سال نهم اعزام نمودند. برخی وجوب زکات را در سال پنجم و اعزام کارگزاران را در محرم سال نهم دانستهاند[۲۳] به این دلیل که ضمام بن ثعلبه در سال پنجم خدمت پیامبر رسیده و از زکات سؤال کرده است[۲۴]؛ ولی این نظر درست نیست؛ زیرا برابر نقل ابن هشام ضمام بن ثعلبه در سال نهم خدمت پیامبر(ص) رسیده است[۲۵]. نامههای پیامبر(ص) رسول گرامی اسلام(ص) در نامههایی که به سران قبائل مینوشت یا برای کارگزاران اعزامی مینگاشت، ایشان را به پرداخت زکات توصیه میکرد و زکات را در ردیف نماز لازم میشمرد. این نامهها را به سه دسته میتوان تقسیم کرد: الف) نامههایی که در آن دستور به دریافت و ادای زکات و خمس داده شده بود. به این گونه: هذا كتاب من محمد رسول الله(ص) لنهشل بن مالك... لمن أسلم و أقام الصلاة و أتى الزكاة و أطاع الله و رسوله و أعطى من المغنم خمس الله و سهم النبي...[۲۶]؛ این نامهای است از محمد رسول خدا(ص) برای نهشل بن مالک... برای کسی که اسلام آورد و نماز را بپا دارد و زکات بدهد و خدا و رسولش را اطاعت نماید و از غنایم، خمس خدا و سهم پیامبر را بپردازد.... اینک به شماری از این نامهها اشاره میکنیم: در نامههای حضرت به نهشل بن مالک وائلی از باهله، جناده ازدی و قومش از ازد[۲۷]، بنی جُوَین طایی، بنی معاویة بن جرول طایی، سعد هذیم[۲۸]، فجیع بن عبدالله[۲۹]، به حاکمان حمیر[۳۰]، عمرو بن حزم زمانی که وی را به یمن اعزام فرمود[۳۱]، عبد یغوث بن وعله حارثی، عمرو بن معبد جُهنی[۳۲]، بنی زهیر کلبی[۳۳]، اُکیدر حاکم دومة الجندل[۳۴] و در گفتوگو با گروه اعزامی عبدالقیس[۳۵]. ب) در برخی نامهها تنها ادای خمس آمده است؛ مانند نامه به جهینه[۳۶]. ج) در شماری از آنها پیامبر تنها به ادای زکات توصیه کرده است. برای نمونه، در نامه به خالد بن ضماد ازدی، بنی ضباب از بنی حارث بن کعب، یزید بن طفیل حارثی، بنی زیاد بن حارث، قیس بن حصین، بنی قنان بن یزید، عامر بن اسود، اسلم از خزاعه و دیگر نامهها[۳۷]. اینها همه نشانگر اعلام حکم زکات به قبایل تازه مسلمان و اهمیت این فریضه الهی است. برآورد (تخمین) برابر روایات، پیامبر(ص) زکات را در نُه چیز قرار داد: طلا و نقره، گندم و جو، خرما و کشمش و گاو و گوسفند و شتر. اعزام کارگزاران در مورد اموال ظاهره؛ یعنی زکات غلههای چهارگانه و حیوانات است و پرداخت زکات اموال باطنه؛ یعنی طلا و نقره به ایمان صاحب ثروت بستگی دارد و تخمین و برآورد که در عربی به آن «خرص» گویند مربوط به چهار محصول کشاورزی است؛ زیرا زمان وجوب زکات غلههای چهارگانه با زمان دریافت آن یکسان نیست. زمان اعزام افراد برای برآورد هنگام وجوب زکات است آنگاه که بر گندم و جو این نام گفته شود. و وجوب زکات کشمش هنگامی است که انگور غوره است و در خرما زمانی که به آن تمر گویند[۳۸]. هنگام دریافت گندم و جو، سر خرمن است و در خرما و کشمش زمانی که خشک شوند. برابر نظر فقهایی؛ مانند شیخ طوسی، هنگام اعزام برآورد سازان، زمان وجوب زکات است[۳۹]. و در هنگام برداشت کارگزاران برای دریافت زکات اعزام میشوند[۴۰]. بعید نیست چنانچه ضرری متوجه بیت المال نباشد، نیازی به برآورد محصول انگور و خرما پیش از برداشت نباشد. ابوحنیفه از فقهای عامه برآورد را روا نمیشمارد[۴۱]؛ اما در سیره نبوی روایاتی در درستی تخمین نقل شده است که به نمونههایی اشاره میشود: ۱. عتاب بن اسید گوید: رسول خدا(ص) دستور داد باغهای انگور ثقیف، برآورد شود. بسان برآورد نخلهای خرما. پس از برآورد، زکات کشمش را گرفت، بدان گونه که زکات نخل را میگیرند[۴۲]. ۲. نقل شده: رسول خدا(ص) در سال نهم هجری (سال جنگ تبوک) باغ زنی را برآورد کرد که ده «وسق» بود[۴۳]. ۳. پیامبر(ص) در هر سال، عبدالله بن رواحه را برای برآورد اموال خیبر میفرستاد[۴۴]. هنگامی که یهود خیبر میگفتند تو به حق ما تجاوز کردی، عبدالله پیشنهاد میکرد: آنچه برای شماست از ما باشد. یهود میگفتند: «به واسطه این عدل است که آسمانها و زمین بر پاست»[۴۵]. برابر قرارداد، یهود خیبر روی زمین کار میکردند و نصف محصول و درآمد آن برای مسلمانان بود[۴۶]. بنابراین، درآمد، خراج بوده نه زکات. با توجه به این که جنگ خیبر در محرم سال هفتم رخ داده[۴۷] و عبدالله بن رواحه در جمادی الاولی سال هشتم در جنگ موته به شهادت رسیده است[۴۸]، تنها یک سال برآورد درآمد خیبر را به عهده داشته است[۴۹]، مگر این که قرارداد را در برگیرنده محصول سال هفتم نیز بدانیم. و در هر صورت بر درستی خرص و تخمین دلالت دارد، گرچه خراج باشد و زمان تخمین، هنگام وجوب زکات خرما بوده است[۵۰]. افزون بر ابن رواحه نام شماری دیگر به عنوان «تخمین زن» یاد شده است: ابوزبید بن صلت[۵۱] و فروة بن عمر و انصاری که میوههای مدینه را برآورد میکردند[۵۲] و سهل بن أبی حثمه، صلت بن معدیکرب و ابو خیثمه عامر بن ساعده که به خیبر میرفتند[۵۳]. کارگزاران زکات قرآن مجید یکی از مصرفهای هشتگانه زکات را کارگزاران زکات {متن قرآن|وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا}}[۵۴] دانسته است و منظور کسانی است که در گردآوری، حفاظت، نگارش مقدار زکات، برآورد و تقسیم زکات نقش دارند. برابر تعریفی، عامل زکات: «عبارت از ساعی و کاتب و قسام و عاشر و عریف و حاسب و حافظ است»[۵۵]. عریف کسی است که نمایندگی افراد نیازمند یا قبائل را به عهده دارد. از کارگزاران زکات در روایات و کتابهای فقهی تعبیر به «عمال الزکاة»، «عمال الصدقات»، «عمال الطسق»، «مصدق الصدقات»، «الساعی و سعاة الزکاة» و «جباة الصدقات» شده است. کتانی از عنوان «مستوفی» نیز استفاده کرد و گفته است: «مردی است که امام او را برای دریافت مال جمع شده میفرستاد تا وی اموال را برای امام بفرستد»؛ مانند این که علی(ع) خمس را از خالد گرفت و به نجران رفت تا زکات آنها را جمع کند و جزیه ایشان را بیاورد[۵۶]. شرایط کارگزاران زکات در کتابهای فقهی، شرایطی را برای کارگزاران زکات برشمردهاند: ١. تکلیف (عقل...)؛ ۲. ایمان؛ ۳. عدالت؛ ۴. فقه (آشنایی به مسائل مربوط به زکات)؛ ۵. هاشمی نبودن[۵۷]. برخی علمای اهل سنت به جای عدالت، امین بودن را شرط دانستهاند[۵۸]. از آنجا که برابر نصّ قرآن، کارگزار، سهمی از زکات دارد اگرچه فقیر نباشد، رسول خدا اجازه نمیداد کارگزاران زکات از بنی هاشم باشند و از این راه کسب درآمد کنند. پیامبر پیشنهاد برخی از بنی هاشم را در اعزام برای گردآوری زکات ردّ کرد[۵۹] حتی به غلام خود ابورافع اجازه نداد در این مأموریتها شرکت کند[۶۰]؛ چون به مانند بنی هاشم بود. اعزام کارگزاران زکات در کتابهای تاریخی نام برخی به عنوان کارگزار صدقات پیامبر یاد شده است: ابن سعد در کتاب طبقات مینویسد: چون پیامبر هلال محرم سال نهم را دید مأموران زکات را اعزام نمود تا زکات عرب را دریافت کنند: ١. عیینة بن حصن به سوی بنی تمیم؛ ٢. بریدة بن حصیب به سوی اسلم و عقار و گفته میشود کعب بن مالک را به جانب آنها فرستاد؛ ۳. عباد بن بشر اشهلی را به جانب سلیم و مزینه؛ ۴. رافع بن مکیث، به جهینه؛ ۵. عمرو بن عاص، به سوی بنی فزاره؛ ۶. ضحاک بن سفیان کلابی، به سوی بنی کلاب؛ ۷. بسر بن سفیان کَعْبی، به جانب بنی کعب؛ ۸. مردی از بنی سعدان و هُذیم را به جانب قبیله آنها اعزام فرمود؛ ۹. ابن لُتبیّه ازدی، به بنی ذُبْیان[۶۱]؛ نام وی عبدالله بود[۶۲] و او کسی است که آنچه را از زکات جمع کرده بود، نزد پیامبر(ص) نهاد و گفت: این مال از شما و این مال را به من هدیه دادهاند! پیامبر در جمع مؤمنان فرمود: «اگر این آقا در خانه پدر و مادرش مینشست برای او هدیه میآورند! سوگند به کسی که جان محمد(ص) در دست اوست، هیچ یک از شما چیزی را نمیپذیرد جز این که در قیامت باید پاسخگوی آن باشد»[۶۳]. و در همین ارتباط میفرمود: «من استعملناه على عمل فرزقناه رزقا فما أخذ بعد ذلك فهو غلول»[۶۴]؛ هر که را بر کاری گماردیم و حقوقی برای او معین ساختیم، پس اگر پس از آن چیزی برداشت، خیانت است. ابن اسحاق، گروه دیگری از کارگزاران پیامبر را نام میبرد: ۱۰. مهاجر بن ابی امیه به صنعاء؛ ۱۱. زیاد بن لبید، به حضرموت؛ ۱۲. عدی بن حاتم، به سوی طی و بنی اسد؛ ۱۳. مالک بن نویره، بر صدقات بنی حنظله؛ ۱۴. زبرقان بن بدر، بر ناحیهای از بنی سعد؛ ۱۵. قیس بن عاصم، بر ناحیه دیگر از بنی سعد؛ ۱۶. علاء بن حضرمی، بر بحرین؛ ١٧. علی بن ابی طالب(ع) به سوی نجران برای گردآوری صدقات و جزیه آنها[۶۵]؛ گروه دیگری نیز از سوی پیامبر اعزام شدند؛ ۱۸. عکرمة بن خالد، بر صدقات عُکّ؛ ١٩. ولید بن عقبه، به سوی بنی المصطلق که گزارش دروغ داد؛ ۲۰. ارقم بن ابی ارقم، بر صدقات قومش؛ ۲۱. حذیفة بن یمان ازدی، بر صدقاتازد؛ ۲۲. کهل بن مالک هذلی، بر صدقات هذیل؛ ۲۳. خالد بن سعید بن عاص اموی، بر صدقات مَذحِج؛ ۲۴. عمر بن خطاب؛ ۲۵. ابو مسعود؛ ۲۶. ابوجهم بن حذیفه؛ ۲۷. عقبة بن عامر؛ ۲۸. ضحاک بن قیس؛ ۲۹. قیس بن سعد؛ ۳۰. عبادة بن صامت[۶۶]؛ سال نهم هجری سال «وفود» نام گرفته و پیامبر شماری از رؤسای وفود را به عنوان کارگزار صدقات بر میگزیند؛ مانند: ۳۱. قرة بن هبیرة بن سلمه، مسئول صدقات بنی قشیر[۶۷]؛ ۳۲. قبیصة بن مخارق، سهمی از صدقات هلال بن عامر را برای وی قرار داد[۶۸]؛ ۳۳. ابوقتاده انصاری[۶۹]؛ ۳۴. زمانی پیامبر کارگزاری را به منطقهای اعزام میکرد. از آنجا که مسئولیت گردآوری زکات بر عهده آنها بود، توصیههای لازم را به آنها مینمود. پیامبر در هنگام اعزام معاذ بن جبل به «جَنَد» یمن به وی چنین توصیه کرد: «فإن هم أطاعوك لذلك فأعلمهم أن الله افترض عليهم صدقة تؤخذ من أغنيائهم فترد على فقرائهم فإن هم أطاعوك لذلك فإياك و كرائم أموالهم...»[۷۰]؛ پس اگر آنان تو را اطاعت کردند، آگاهشان نما که خداوند بر آنان زکات را واجب نموده که از ثروتمندان آنان گرفته میشود و در میان فقرای آنها تقسیم میگردد. اگر آنان از تو در این مسئله اطاعت کردند. برحذر باش از گرفتن اموال نیک و برجسته آنها. نهی از گرفتن اموال برجسته مردم جزو فرمانهای اکید پیامبر بود که به همه گردآوران زکات میفرمود. ابن سعد مینویسد: و أمر رسول الله(ص) مصدقيه أن يأخذوا العفو منهم و يتوقوا كرائم أموالهم[۷۱]؛ و پیامبر فرمان داد به گردآوران زکات خود که اموال اضافی مردم را بگیرند و پرهیز کنند از دریافت اموال برجسته آنها. بنابراین، ممیزهای مالیاتی در دریافت مالیات باید دقت ویژه داشته باشند و در صدد غارت اموال مردم بر نیایند. ۳۵. عکرمة بن ابی جهل، بر زکات هوازن[۷۲] در سال درگذشت حضرت؛ ۳۶. خزیمة بن عاصم عکلی، بر زکات مردمش[۷۳]؛ ۳۷. سهل بن منجاب، بر صدقات تیرهای از بنی تمیم[۷۴]؛ ۳۸. عمرو بن سعید، بر میوههای خیبر[۷۵]؛ ۳۹. غافرة بن سمره تمیمی، بر زکات[۷۶]؛ ۴۰. کافیة بن سبع اسدی، بر صدقات مردمش؛ ۴۱. متمم بن نویره تمیمی، بر صدقات بنی تمیم؛ ۴۲. مرداس بن مالک غنوی، بر زکات قومش؛ ۴۳. هیثم پدر قیس، بر صدقات قومش[۷۷]؛ ۴۴. سعد بن عباده[۷۸]؛ ۴۵. سعید بن رسیم[۷۹]؛ ۴۶. مردی از بنی مخزوم[۸۰]؛ ۴۸ و ۴۷. مردی از بنی جهینه و مردی از بنیسلیم و داستان ثعلبة بن حاطب[۸۱]؛ ۴۹. ابی بن کعب بر صدقات جهینه[۸۲] و بر صدقات بلی بنی سعد بن هذیم از قضاعه[۸۳]؛ ۵۰. هلال بن عبدالله؛ پیامبر او را ساعی بر زکات قرار داد و مردی از خزاعه را با او همراه ساخت. وی مرد خزاعی را کشت و از ترس قصاص مرتد شد و همراه زکاتی که داشت به مکه گریخت و به مردم مکه گفت: من دینی بهتر از دین شما ندیدم. او دو کنیز داشت که آواز میخواندند و به پیامبر توهین میکردند. در روز فتح مکه، پیامبر دستور داد هر جا هلال و دو کنیز او را دیدند بکشند گرچه آویزان به پرده کعبه باشند. ابوبرزه نضلة بن عبدالله اسلمی، گردن هلال را در مسجد الحرام بین رکن و مقام زد[۸۴]. این گزارش نشان میدهد که پیش از فتح مکه، زکات گردآوری میشده و نشان آن است که برخی از کارگزاران پیامبر خطا میکردند و از اموال عمومی سوء استفاده مینمودند. بنابراین، قضاوت درباره ایمان عاملان زکاتی که نام آنها یاد شد باید بر اساس آخرین عملکرد آنها باشد. واکنشها اعزام کارگزاران برای دریافت زکات با استقبال روبهرو شد و افرادی؛ مانند سوید بن غفله، زکات اموال خود را به نماینده پیامبر دادند با این که آن حضرت را ندیده بود و زمانی به مدینه رسید که پیامبر را دفن میکردند[۸۵]. یا بنی مرة بن عبید زکات اموال خود را توسط عکراش بن ذؤیب تمیمی نزد پیامبر فرستادند[۸۶]؛ اما گروهی نیز در برابر این دستور خدا موضع منفی گرفتند. که به دو نمونه اشاره میکنیم: ۱. ثعلبة بن حاطب انصاری، فردی بود که به دعای رسول خدا(ص) از فقر نجات یافت، به گونهای که ناگزیر شد برای مهیا نمودن علوفه گوسفندان خود، از مدینه خارج شود. هنگامی که پیامبر نمایندهای فرستاد، تا زکات مال او را بگیرد، بخل ورزید و زکات نپرداخت و گفت: ما هذه إلا أخت الجزية؛ این همانند جزیه است. رسول خدا(ص) که این سخن وی را شنید فرمود: وای بر تو ای ثعلبه وای بر تو ای ثعلبه[۸۷]. پس از این، آیه قرآن درباره وی نازل شد: از جمله آنان (منافقان)، کسانی هستند که با خدا پیمان بستهاند: اگر از فضل خداوند به آنان داده شود، صدقه دهیم و از نیکان باشیم. چون خداوند از فضل خویش به آنان رسانید، از پیمان و عهدی که بسته بودند، برگشتند و روگردان شدند[۸۸]. خویشان ثعلبه پس از آن که، از نزول آیه آگاه شدند، به ثعلبه خبر دادند. ثعلبه به مدینه آمد و خدمت پیامبر رسید و اظهار پشیمانی کرد و مالی را تقدیم داشت و گفت: ای رسول خدا! این زکات مال من است. پیامبر(ص) فرمود: «هَذَا عَمَلُكَ بِنَفْسِكَ، أَمَرْتُكَ فَلَمْ تُطِعْنِي»؛ این کاری است که اکنون خود انجام میدهی. من به تو فرمان دادم پیروی نکردی. به خاطر نفاق وی، پیامبر(ص) زکات او را نپذیرفت، ثعلبه، پس از پیامبر نزد ابوبکر رفت، تا زکات مال خود را بپردازد، وی نیز نپذیرفت. پس از ابوبکر نزد عمر رفت، او هم نپذیرفت. تا این که در روزگار عثمان به هلاکت رسید[۸۹]. این گزارش نشان میدهد که زکات را باید به امام مسلمانان پرداخت و گرفتن وی لطفی برای پرداخت کنندگان است. ۲. رسول خدا(ص)، بسر بن سفیان یا نعیم بن عبدالله بن نحام عدوی را بر زکات بنی کعب گمارد. فرستاده پیامبر، هنگامی به محل مأموریت خود رسید که مردم خزاعه حیوانهای خود را برای پرداخت زکات گرد آوردند؛ اما بنی تمیم حاضر نشدند زکات خود را بدهند و اعلام کردند: چرا ثروت خود را به باطل میدهید، شمشیرهای خود را از نیام بیرون کشیده و گفتند: «به خدا سوگند هرگز به یک شتر از شترها دست نخواهی یافت». مأمور زکات فرار کرد و نزد پیامبر(ص) رفت. آن حضرت، عیینة بن حصن فزاری را همراه با پنجاه تن برای سرکوب این گروه یاغی اعزام کرد. عیینة بن حصن با آنها درگیر شد، شماری از مردان و زنانشان را اسیر و نزد پیامبر برد که بعد توسط حضرت آزاد شدند[۹۰]. برخورد شدید رسول خدا(ص) با یاغیان، باعث شد که ولید بن عقبه در هنگام اعزام برای گردآوری صدقات بنی المصطلق مدعی شود که آنان مانع رسیدن وی به زکات شدهاند و پیامبر تصمیم به اعزام نیرو گرفت[۹۱]؛ اما خداوند اعلام کرد: اگر فاسقی به شما خبری داد دربارهاش تحقیق کنید[۹۲]. و در نتیجه ولید نتوانست به مردم آن منطقه ضرر بزند و اختلافهای جاهلی خود را زنده نماید. مصرفها خداوند در قرآن کریم، مصرف زکات را مشخص کرده و آن را در هشت صنف قرار داده است: فقرا، مسکینها، کارگزاران زکات، برای تألیف قلوب، آزادی بردگان، ورشکستگان مالی، در راه خدا و برای در راه ماندگان[۹۳]. زکات گرفته میشد و به مصرف فقرا میرسید و گاهی نیز برای تقویت بنیه نظامی از آن استفاده میگردید. در سال نهم هجری که پیامبر به قصد غزوه تبوک میرفتند دستور گردآوری زکات منطقه مکه و قبایل آن را صادر کردند که مال زیادی شد و باعث تقویت جبهه مسلمانان گردید[۹۴]. برنامه کلی پیامبر این بود که زکات هر منطقهای در میان مردم همان منطقه مصرف شود. امام صادق(ع) میفرمود: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَقْسِمُ صَدَقَةَ أَهْلِ الْبَوَادِي فِي أَهْلِ الْبَوَادِي وَ صَدَقَةَ أَهْلِ الْحَضَرِ فِي أَهْلِ الْحَضَرِ»[۹۵]؛ همواره رسول خدا(ص) زکات بادیه نشینان را بین خود آنان و زکات شهرنشینان را بین خود آنان تقسیم میکرد. فصل سوم آیین گردآوری زکات در دوران علی(ع)
گردآوری زکات در صدر اسلام با در گذشت رسول خدا(ص)، خلفاء به گردآوری زکات پرداختند و به مناطق گوناگون مأمور زکات فرستادند. با کسانی که زکات نمیدادند جنگ نمودند. با فتح ایران، عراق و روم، منابع درآمد مسلمانان افزایش یافت و درآمد زکات در برابر درآمد خراج ایران، عراق و مصر ناچیز مینمود. امیرالمؤمنین؛ مانند دیگران در زمان خلافت خویش به گردآوری صدقات پرداخت و آن را میان نیازمندان تقسیم مینمود و دستورهای مهمی در بهتر شدن وضع دریافت زکات صادر کرد. آن گاه که معاویه گروهی را برای گردآوری زکات مناطق تحت نظر حکومت علی(ع) فرستاد و از آنان خواست زکات مردم را بگیرند و طرفداران علی(ع) را آزار دهند. امیرالمؤمنین، شماری را برای مقابله با آنان اعزام فرموده از آنان خواست زکات اموال آن مناطق را از کارگزاران معاویه پس گرفته به کوفه بیاورند. و این موضع درباره زکات سماوه، تیماء و دومة الجندل رخ داد[۹۶]. امیرالمؤمنین علت آن را در سفارشهای خود به مخنف بن سلیم آن گاه که او را برای دریافت زکات بکر بن وائل اعزام کرد این گونه بیان کرد که نیروهای ما از آنان حمایت میکنند، پس نباید زکات خود را به مأموران معاویه بدهند. در بخشی از نامه علی(ع) به مخنف چنین آمده است: «پس هر کسی از پیروان ما، از مردمان جزیره و آنچه بین کوفه و شام میباشد، ادعا کند زکات خود را به کارگزاران شام داده است و حال آنکه او در حوزه و منطقه ماست. از این کار منع میشود؛ زیرا نیروهای سواره و پیاده ما از او حمایت کردهاند (و امنیت او را برقرار نمودهاند)، پس برای او دادن زکات (به کارگزاران معاویه) جایز نمیباشد؛ گرچه حق آن گونه باشد که او گمان کرده است (واقعاً زکات مالش را به کارگزاران معاویه داده است)؛ زیرا برای او نیست که در سرزمین ما باشد و زکات مالش را به دشمن ما بدهد»[۹۷]. از این نامه به روشنی استفاده میشود که پرداخت زکات و مالیات در برابر خدماتی است که حکومت اسلامی انجام میدهد و امنیتی که برقرار مینماید و چنین افرادی اگر مالیات و وجوه شرعی خود را به دشمنان حکومت اسلامی بدهند از آنان پذیرفته نیست. توصیههای علی(ع) به مأموران زکات امیرالمؤمنین(ع) در هنگام اعزام کارگزاران زکات، توصیههای لازم را به آنها مینمود که مبادا به مردم ظلم و ستم نمایند. در عین حال اگر شکایتی از آنان به علی(ع) میرسید آنان را عزل میکرد. داستان سوده همدانیه و حکایت عزل کارگزار علی(ع) به خاطر شکایت سوده مربوط به مأمور زکات بوده است[۹۸]. توصیههای علی(ع) در دو محور بود: دستورهای لازم برای خود کارگزاران که با مردم با روی خوش و تواضع رفتار کنند و انصاف در دریافت زکات.
توصیه به مخنف کارگزار زکات در نامه امیرالمؤمنین(ع) به مخنف بن سلیم ازدی، نکات جالبی درباره تقوا و انصاف دیده میشود: «او را به تقوای خداوند، پروردگارش در امور پنهانی و اعمال مخفیانهاش امر کرد و این که با مردم با گشادهرویی و نرمی برخورد کند و او را فرمان داد که تواضع را پیشه کند و از تکبر اجتناب ورزد؛ زیرا خداوند، متواضعان را بالا میبرد و متکبران را ذلیل و خوار میگرداند. آنگاه افزود: در این صدقه، برای تو حق و نصیبی معین است؛ اما تو شریکانی داری که عبارتند از: فقرا، مساکین، ورشکستگان، مجاهدان، در راه ماندگان، بندگان و الفت پذیران و ما حق تو را میدهیم، پس تو نیز حق، آنها را بده (و از صدقات کم میاور) و اگر چنین نکنی، تو بیشترین دشمن را در روز قیامت خواهی داشت و بدا به حال مردی که دشمنش مانند اینها باشد»[۹۹]. این نامه را سیدرضی در نهج البلاغه مفصلتر آورده و یاد میکند: آن را به برخی از کارگزارانش نوشت که آنها را برای جمعآوری زکات فرستاده بود. از آنجا که نقل نهج البلاغه افزون است آن را ذکر میکنیم: «أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ حَيْثُ لَا شَهِيدَ غَيْرُهُ وَ لَا وَكِيلَ دُونَهُ وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَعْمَلَ بِشَيْءٍ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ فِيمَا ظَهَرَ فَيُخَالِفَ إِلَى غَيْرِهِ فِيمَا أَسَرَّ وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلَانِيَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ. وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَجْبَهَهُمْ وَ لَا يَعْضَهَهُمْ وَ لَا يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلًا بِالْإِمَارَةِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُمُ الْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ وَ الْأَعْوَانُ عَلَى اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ. وَ إِنَّ لَكَ فِي هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً وَ شُرَكَاءَ أَهْلَ مَسْكَنَةٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِي فَاقَةٍ وَ إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ وَ إِلَّا تَفْعَلْ فَإِنَّكَ مِنْ أَكْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ بُؤْسَى لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ السَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ وَ الْغَارِمُونَ وَ ابْنُ السَّبِيلِ وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَ رَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ فِي الآْخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ وَ أَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّةِ وَ السَّلَامُ»[۱۰۰]؛ او را به تقوای الهی فرمان میدهد در کارهای نهانش و کردههای پنهانش، آنجا که جز خدا کسی گواه نیست و نمایندهای جز خدا حضور ندارد. و نیز فرمان میدهد که مبادا اطاعت خدا در آنچه آشکار است بنماید و در خلوت خلاف همان را انجام دهد. و آن کسی که نهان و آشکار و کردار و گفتار او دوگانه نباشد، از عهده امانت برآمده و عبادت را خالص به جای آورده است. و او را میفرماید که مردم پرداخت کننده زکات را نرنجاند و دروغگوشان نداند (و نظر آنها را در مقدار اموالشان بپذیرد) و به خاطر امارت و مقامی که دارد روی از ایشان برنگرداند؛ که آنان برادر دینیاند و در به دست آوردن حقوق (و دریافت زکات) همکار. و تو را در این زکات سهمی معین است و حقی شناخته شده و روشن، و شریکان مردم درویش و زمینگیر و مردم ناتوان و تنگدست. ما حقوق تو را به تمام و کمال میپردازیم، پس باید تو هم حقوق آنان را برسانی (و به طور کامل و صحیح زکات را دریافت و به ما منتقل کنی) وگرنه در روز قیامت تو دارای بیشترین دشمنانی، و بدا به حال کسی که خصم او نزد خدا مستمندان، زمینگیر شدگان، گدایان، رانده شدگان، ورشکستگان و در راه ماندگان باشند. و آنکه کار امانت را سبک شمارد و خیانت را چراگاه خویش قرار دهد و دل و دین خود را از خیانت پاک ننماید، در این جهان در خواری و رسوایی را به روی خویش گشاید و در آخرت خوارتر و رسواتر باشد؛ و بزرگترین خیانت، خیانت به امت مسلمان است و زشتترین دغلکاری و ناراستیها، ناراستی با رهبران است. والسلام. آیین دریافت زکات محور دوم توصیههای حضرت مربوط به شیوه دریافت زکات و احکام مربوط به آن بود. در نامهای که حضرت برای کارگزار صدقات خود عبدالله بن زمعه نگاشت نصاب شتر را بیان فرمود و در نامهای که برای عثمان بن حنیف (کارگزار بصره) فرستاد، دستور داد که از بچههای گوسفند و شتر زکات نگیرد. در سخنی دیگر از علی(ع) میخوانیم که: «وَ لَا يَأْخُذِ الْمُصَدِّقُ هَرِمَةً وَ لَا ذَاتَ عَوَارٍ وَ لَا عَمْيَاءَ وَ لَا تَيْساً إِلَّا أَنْ يَشَاءَ الْمُصَدِّقُ»؛ مأمور زکات، حیوان ماده پیر و معیوب و کور نمیگیرد و همچنین بز یک ساله مگر این که مصدق زکات بخواهد. به نظر میرسد در مواردی ممکن است مأمور زکات، صلاح را در گرفتن حیوانات لاغر بداند. و ممکن است استثنا به مورد اخیر بخورد و منظور از خواست این باشد که وی حق خود را از اینها انتخاب کند. در فرازی دیگر از نامه حضرت به عثمان بن حنیف که در کتابهای لغت نقل شده است میفرماید: «لَا تَأْخُذَنَّ مِنَ الزُّخَّةِ وَ النُّخَّةِ شَيْئاً»[۱۰۱]؛ از بچه گوسفند و شتر یا گاو کارکن چیزی نگیر! زخّه را بچه گوسفند دانستهاند که دنبال مادرش راه میرود و ماههای اول تولدش میباشد و نخّه، هم به معنای بچه شتر آمده و هم به معنای گاوی که کار میکند و از عوامل است. برخی نوشتهاند این نامه را علی(ع) به عثمان نوشته[۱۰۲] و گویا بخشی از نامهای است که علی(ع) از پیامبر(ص) در نزد خود داشته است[۱۰۳]. گویا همین نامه است که علی(ع) آن را توسط محمد بن حنفیه نزد عثمان خلیفه سوم میفرستد تا با عمل به آن به گونهای درست به گردآوری زکات بپردازد و از انتقاداتی که از وی میشده بکاهد؛ ولی عثمان نمیپذیرد و نامه را رد میکند[۱۰۴]. در نامهای که به گفته سید رضی آن را برای مأموران زکات نگاشت بر آداب دریافت زکات توجه نموده است. این نامه در نهج البلاغه و کتاب کافی آمده که تفاوتهای اندکی با هم دارند. ما نقل نهج البلاغه را انتخاب کردهایم و در پایان اضافات نقل کافی را یاد میکنیم. سید رضی بخشی از آن را آورده است و درباره آن مینویسد: «ما بخشی از آن نامه را آوردیم تا دانسته شود امام(ع) بنیان حق را برپا میداشت و نمونههای داد و عدل را در کارهای کوچک و بزرگ پنهان و آشکار بیان میکرد». آیین دریافت زکات در نامه به کارگزاران این نامه یکی از سندهای افتخار جامعه اسلامی است و از فرمانهای زیبا و حکمتآمیز علی(ع) که حکایت از لزوم رعایت عدالت و انصاف در گردآوری زکات و مالیات دارد. مأموران و ممیزهای مالیاتی باید در هنگام دریافت و برآورد مالیات، آن را مطالعه و با دقت و وسواس به آن عمل نمایند. ما این نامه را در چند عنوان ارائه میکنیم. ۱. دوری از ایجاد ترس کسانی که حرفه آنان در ارتباط با مردم است، تلاش میکنند برای خود موقعیت و ابهّت اجتماعی ویژهای فراهم سازند و دیگران را وادار به تعظیم خویش نمایند. تکبر و خود بزرگ بینی از ویژگیهای این اشخاص است. بدین منظور از ایجاد جوّ رعب و وحشت نیز بهره میبرند. به تعبیر دیگر معتقدند دیگران باید از آنها که مأمور مالیات یا زکاتند حساب ببرند. امیرالمؤمنین(ع) در این نامه، کارگزاران را از ایجاد چنین فضایی و ترساندن صاحبان مال به دور میدارد و در آغاز نامه مینویسد: «انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ كَارِهاً وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِي مَالِهِ»؛ با تقوای الهی حرکت کن که خداوند یگانه و بیهمتاست و مسلمانی را مترسان و با کراهت بر وی وارد مشو و بیش از حق خدا از مال او مستان! ۲. برخورد انسانی «فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَيِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْيَاتَهُمْ ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ لآِخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ فَخُذْ مَا أَعْطَاكَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ»؛ چون به قبیلهای برسی، بر سر آب آنان فرود آی و به خانههاشان وارد مشو! پس آهسته و آرام به سوی ایشان رو تا در جمع آنان در آیی و سلامشان نما و در درود گفتن به آنان کوتاهی مکن!پس بگو: بندگان خدا! آیا خدا را در مالهای شما حقی است تا آن را به ولیّ او بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه متعرّض او مشو[۱۰۵]؛ و اگر کسی گفت: آری با او برو بیآنکه او را بترسانی یا بیمش دهی یا بر او سختگیری نمایی یاکار بر او سخت گردانی! آنچه از زر یا سیم به تو دهد بگیر! تا اینجا علی(ع) زکات طلا و نقره را که اموال باطنه نامیده میشوند ذکر نموده و بیان مینماید آنچه از زر و سیم به عنوان زکات به تو دادند بپذیر! ۳. وارد نشدن میان اموال «فَإِنْ كَانَ لَهُ مَاشِيَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلَا تَدْخُلْهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ فَإِذَا أَتَيْتَهَا فَلَا تَدْخُلْ عَلَيْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيْهِ وَ لَا عَنِيفٍ بِهِ وَ لَا تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَ لَا تُفْزِعَنَّهَا وَ لَا تَسُوءَنَّ صَاحِبَهَا فِيهَا»؛ اگر او را گاو و گوسفند و شتر است بیرخصت او میان آنها مرو که بیشتر آن رمه از آن اوست و چون به رمه رسیدی چونان کسی به میانشان مرو که بر رمه چیرگی دارد یا خواهد آنها را بیازارد، و چهارپایان را از جای مگریزان و مترسان و با صاحبان آنها در گرفتن حق خدا بد رفتاری مکن! ۴. دریافت عادلانه «وَ اصْدَعِ الْمَالَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ ثُمَّ اصْدَعِ الْبَاقِيَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ فَلَا تَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى يَبْقَى مَا فِيهِ وَفَاءٌ لِحَقِّ اللَّهِ فِي مَالِهِ فَاقْبِضْ حَقَّ اللَّهِ مِنْهُ فَإِنِ اسْتَقَالَكَ فَأَقِلْهُ ثُمَّ اصْنَعْ مِثْلَ الَّذِي صَنَعْتَ أَوَّلًا حَتَّى تَأْخُذَ حَقَّ اللَّهِ فِي مَالِهِ»؛ و مال را دو بخش نما و صاحب مال را مخیر گردان و هر بخش را برگزید، بپذیر، پس هنگامی که پذیرفت، بر انتخاب او خُرده مگیر. آن گاه مانده آن را دو بخش کن و او را مخیر گردان و هر بخش را که برداشت مانع او مشو! پس پیوسته چنین کن تا آنچه از مال او باقی میماند کافی به حق خدا در مال او باشد. پس حق خدا را از او بگیر. (و اگر گمان زیادی پرداخت مالی را کند) و خواهد آنچه را که قسمت او شده به هم زَنَد بپذیر! سپس هر دو بخش را درهم آمیز و مانند بار اول قسمت کن، تا حقّ خدا را از مال او بستانی. ۵. نگرفتن مال معیوب «وَ لَا تَأْخُذَنَّ عَوْداً وَ لَا هَرِمَةً وَ لَا مَكْسُورَةً وَ لَا مَهْلُوسَةً وَ لَا ذَاتَ عَوَارٍ»؛ و آنچه کلانسال، پیر و فرسوده است یا شکسته پا و پشت و یا بیماریاش ناتوان نموده و یا عیبی در او بود مگیر! این سخنان شبیه سخنانی است که از آن حضرت نقل کردیم. ۶. گماردن محافظان امین «وَ لَا تَأْمَنَنَّ عَلَيْهَا إِلَّا مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ رَافِقاً بِمَالِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى يُوَصِّلَهُ إِلَى وَلِيِّهِمْ فَيَقْسِمَهُ بَيْنَهُمْ وَ لَا تُوَكِّلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً غَيْرَ مُعْنِفٍ وَ لَا مُجْحِفٍ وَ لَا مُلْغِبٍ وَ لَا مُتْعِبٍ»؛ و چون مال مسلمانان را با کس روانه نمودی به شخصی (محافظی) بسپار که به دینداری او اطمینان داری، در حالی که نسبت به دارایی مسلمانان، دل بسوزاند تا آن را به دست ولی مسلمانان برساند و او میان آنان بخش کند و کسی را وکالت و نمایندگی مده جز آنکه خیراندیش، مهربان و امانتدار حافظ اموال باشد، نه ستم نماید و نه برنجاند و نه ماندهشان سازد و نه خسته گرداند (حیوانات را). ۷. مهربانی با حیوانها «ثُمَّ احْدُرْ إِلَيْنَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ نُصَيِّرْهُ حَيْثُ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِينُكَ فَأَوْعِزْ إِلَيْهِ أَلَّا يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ وَ بَيْنَ فَصِيلِهَا وَ لَا يَمْصُرَ لَبَنَهَا فَيَضُرَّ ذَلِكَ بِوَلَدِهَا وَ لَا يَجْهَدَنَّهَا رُكُوباً وَ لْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِي ذَلِكَ وَ بَيْنَهَا وَ لْيُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ وَ لْيَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ وَ لْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ وَ لَا يَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ وَ لْيُرَوِّحْهَا فِي السَّاعَاتِ وَ لْيُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ حَتَّى تَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِيَاتٍ غَيْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ»؛ پس آنچه فراهم گشته، شتابان نزد ما روانه دار تا چنان که خدا فرمود، بخش گردانیم و به مستحقان برسانیم. پس اگر امین تو آن را گرفت و رساندنش را تعهد نمود به او سفارش کن که میان ماده شتر و بچه شیر خوارش جدایی نیفکند و ماده را چندان ندوشاند که شیرش اندک ماند و بچهاش را زیان رساند و در سوار شدن، به خستگیاش نیندازد و میان آن و دیگر اشتران عدالت را برقرار سازد و باید شتر خسته را آسوده گرداند و آنکه کمتر آسیب دیده یا از رفتن ناتوان گردیده آرام براند و چون بر آبگیرها و چشمهها گذرد به آبشان در آرد و راهشان را از زمینهای گیاهدار به جادهها نگرداند و در ساعتهایی آنها را آسوده گذارد و به هنگام خوردن آب و چریدن گیاه مهلتشان دهد تا به اذن خدا فربه و تناور، نه خسته و نه از بیماری لاغر، نزد ما رسند. ۸. تقسیم برابر دستور اسلام «لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ(ص) فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»[۱۰۶]؛ تا این که ما به دستور کتاب خدا و سنت پیامبر او، آن را پخش کنیم که این کار پاداش تو را بسیار گرداند و رستگاریات نزدیکتر است. اگر خدا بخواهد. ۹. پاداش مأمور زکات در نقل کافی که امام صادق(ع) همین نامه را از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده نکتههایی اضافی دیده میشود. پس از کلمات «حَتَّى يَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ سِحَاحاً سِمَاناً غَيْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مُجْهَدَاتٍ» چنین آمده: «فَيُقْسَمْنَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ(ص) عَلَى أَوْلِيَاءِ اللَّهِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهَا وَ إِلَيْكَ وَ إِلَى جُهْدِكَ وَ نَصِيحَتِكَ لِمَنْ بَعَثَكَ وَ بُعِثْتَ فِي حَاجَتِهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ مَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَى وَلِيٍّ لَهُ يَجْهَدُ نَفْسَهُ بِالطَّاعَةِ وَ النَّصِيحَةِ لَهُ وَ لِإِمَامِهِ إِلَّا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى»[۱۰۷]؛ پس آنها به اذن خدا برابر دستور قرآن و سنت پیامبر او بر دوستان خدا تقسیم شود. این روش، پاداش تو را بزرگتر گرداند و به رستگاری و صلاحت نزدیکتر است. خداوند به آنها و به تو و به تلاش و خیرخواهی تو برای کسی که تو را فرستاده و کاری که به سوی آن رفته نظر مینماید؛ زیرا پیامبر(ص) فرمود: هر بندهای که خود را در راه طاعت خدا و اخلاص او و رهبرش به زحمت اندازد، خداوند به او نظر کند و مورد لطف و مرحمت خود قرار دهد و با ما در رفیق اعلی باشد. ۱۰. اطمینان به صاحبان مال از توصیههای دیگری که درباره چگونگی گردآوری زکات نقل شده سوگند ندادن صاحبان مال است. علی(ع) میفرماید: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) نَهَى أَنْ يُحْلَفَ النَّاسُ عَلَى صَدَقَاتِهِمْ وَ قَالَ هُمْ فِيهَا مَأْمُونُونَ»[۱۰۸]؛ رسول خدا(ص) نهی فرمود که مردم برای زکات اموالشان سوگند داده شوند و فرمود: آنان در این موضوع مورد اطمینان هستند.
مکان و زمان جمعآوری زکات همانگونه که گذشت برای تخمین زکات غلات، از سوی حاکم اسلامی مأمورانی اعزام میشدند؛ از این رو زمان برداشت محصول غلات و مکان آن مشخص بود؛ بنابراین، سخن درباره زمان و مکان زکات چهارپایان و حیوانات است. صاحبان چهار پایان چه بدویها و چه گله دارها، به حکم اوضاع طبیعت مجبور بودند که در بهار از پی آب و گیاه در حرکت باشند. آنگاه در کنار چاههای پر آب گرد آیند. بدیهی است در بهار و تابستان بیابانها برای چرای حیوانات، مناسب و هوا نیز قابل تحمل است. در این ایام کسانی که برای گردآوری صدقات میرفتند باید خود را به میان صاحبان چهار پایان برسانند نه این که از آنها بخواهند در جای معینی گرد آیند؛ زیرا چه بسا آنجا برای حیوانات مناسب نباشد و به آنها ضرر وارد گردد. و در این باره، نصوص گوناگونی وارد شده است. از پیامبر(ص) روایت شده که فرمودند: «صدقات مسلمانان را یا بر سر آبهایشان بگیرید و یا بر درگاه خانههایشان»[۱۰۹]. عثمان، کارگزاران زکات را هنگامی که مردم بر سر آبها جمع میشدند میفرستاد[۱۱۰]. از علی(ع) نیز این چنین روایت شده که فرمود: «تُؤْخَذُ صَدَقَاتُ أَهْلِ الْبَادِيَةِ عَلَى مِيَاهِهِمْ وَ لَا يُسَاقُونَ»[۱۱۱]؛ زکات مردم بادیه در کنار آبهایشان گرفته میشود و به جای دیگر برده نمیشوند. زمان جمعآوری صدقات، آغاز تابستان برابر با تقویم شمسی بوده است که با اوضاع طبیعت هم تناسب دارد؛ زیرا صاحب چهار پایان پیش از تابستان بر سر آبهای خود گرد میآمدهاند و چنان بر میآید که هر قبیلهای در منطقهای معین بوده و بر چاههای خود گرد میآمدهاند که آنها را از تجاوز و غصب محافظت نمایند. حفاظت این چاهها یا تصرف آنها پیش از اسلام از عوامل مهم جنگ و ستیز صحرانشینان بوده است؛ ولی در اسلام برای هر قبیله چراگاه و آبی معین شد و باعث کاهش جنگها و ستیزهای قبیلهای گردید[۱۱۲]. مالک بن انس میگفت: کارگزاران زکات را باید پیش از تابستان و هنگامی که ستاره ثریا طلوع میکند برای گرفتن زکات فرستاد؛ زیرا در این هنگام است که مردم با چهار پایان خود بر سر آبها گرد میآیند و این بیشتر به صلاح مردم است[۱۱۳]. رفتن به سر آبها و دریافت زکات بر اساس روشی است که از زمان رسول خدا(ص) بوده که حاکم اسلامی به جمعآوری زکات میپرداخته و دستور و روش اولیه نیز چنین بوده است. و متولی دریافت زکات حاکم اسلامی بوده است؛ از این رو شیخ مفید در کتاب مقنعه بر این نظر است که در مرحله اول، واجب است که زکات را به پیامبر یا امام جانشین وی بدهند و هنگامی که پیامبر نبود خلیفه وی و هرگاه او نبود سفیر امام و در صورت نبود وی واجب است زکات را نزد فقها ببرند[۱۱۴]. و بر همین اساس ابوبکر با کسانی که زکات ندادند جنگید و در زمان علی(ع) که مردم قبیله بنی ناجیه و عبدالقیس از پرداخت زکات خود در سال وقوع جنگ صفین خودداری نمودند، زکات دو سال آنها را گرفت[۱۱۵]. آنان به پیروی از خریت بن راشد دست به شورش زدند و پس از سرکوب شورش توسط معقل بن قیس ریاحی فرستاده علی(ع)، وی مردم را جمع کرد و گفت: «أَدُّوا مَا عَلَيْكُمْ فِي هَذِهِ السِّنِينَ مِنَ الصَّدَقَةِ فَأَخَذَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عِقَالَيْنِ»[۱۱۶]؛ بپردازید آنچه در این دو سال بر عهده شماست از زکات، پس از مسلمانان زکات دو سال را گرفت. ابن منظور گوید: «عِقال» صدقه و زکات یک سال از شتر و گوسفند است، کسائی گوید: عِقال صدقه یک سال است[۱۱۷]. و عقل المصدق الصدقة به معنای دریافت و اخذ آن است و میگویند: لا تشتر الصدقة حتى يعقلها المصدق[۱۱۸]؛ زکات را مخر تا عامل زکات آن را قبض و دریافت کند. و مشابه آن از علی(ع) نقل شده است: «لَا تُبَاعُ الصَّدَقَةُ حَتَّى تُعْقَلْ»[۱۱۹]؛ زکات فروخته نمیشود تا دریافت شود. اما چنانچه شخص بخواهد زکات اموال خودش را بدهد در صورتی که حاکم شرع از او نخواهد، باید زمان زکات هر مالی را در رأس سال آن بدهد و دین شرعی خود را در مصارف تعیین شده به مصرف برساند. در دعائم الاسلام روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «يَجْبُرُ الْإِمَامُ النَّاسَ عَلَى أَخْذِ الزَّكَاةِ مِنْ أَمْوَالِهِمْ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾[۱۲۰]»[۱۲۱]؛ امام، مردم را بر پرداخت زکات اموالشان مجبور میکند؛ زیرا خداوند فرموده: «از اموال آنها زکات بگیر». عزل کارگزار زکات داستان عزل کارگزار امیرالمؤمنین(ع) که سوده همدانی آن را برای معاویه نقل میکند و از حضرت تجلیل مینماید، مربوط به کارگزار صدقات است و ما آن را در جلد اول این کتاب نقل کردیم و در این جا تنها بخش پایانی آن را از منبعی دیگر گزارش میکنیم. سوده، داستان را برای معاویه این گونه گزارش میکند: نزد علی(ع) رفتم تا درباره کارگزار زکاتی که از جانب وی آمده بود سخن بگویم. به خدا قسم که میان من و آن کارگزار، نبود جز لاغر و چاق، یعنی او گوسفندان و حیوانات فربه را به عنوان زکات برمیداشت و حیوانات لاغر را وا مینهاد؛ از این رو نزد علی(ع) آمدم تا از آنچه با ما انجام داده شکایت کنم. دیدم او به نماز ایستاده است. هنگامی که مرا دید از نماز خود منصرف شد[۱۲۲]. آن گاه با مهربانی و عطوفت به من فرمود: آیا حاجتی داری؟ خبری که داشتم به وی گفتم. فرمود: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ الشَّاهِدُ عَلَيَّ وَ عَلَيْهِمْ وَ أَنِّي لَمْ آمُرْهُمْ بِظُلْمِ خَلْقِكَ وَ لَا بِتَرْكِ حَقِّكَ»؛ بار الها! تو بر من و آنان گواهی که من آنها را به ستم بر بندگانت فرمان ندادهام و نه هم به ترک حقت. آنگاه قطعه پوستی از جیب خود بیرون آورد و بر آن نوشت: «به نام خداوند بخشاینده مهربان، پس تمام کنید پیمان و تراز و را به عدل. هرگاه نامه مرا خواندی آنچه در دست تو میباشد از جهت کارگزاری ما (زکات) حفظ نما تا به سوی تو بیاید کسی که آن را از تو تحویل بگیرد. والسلام»[۱۲۳]. از این گزارش به خوبی استفاده میشود که علی(ع) به هیچ روی ستم بر مردم را در دریافت زکات روا ندانسته و همیشه بر کار کارگزاران خویش نظارت میکرد و هر گونه اجحافی را پیگیری مینمود؛ از این رو کارگزار خطا کار خود را که زکات را برابر ضوابط اعلام شده گردآوری نکرده بود به سرعت برکنار فرمود. پرداخت زکات زکات بر انسان بالغ و عاقل، با گذشت یک سال بر مال، آنگاه که به حد نصاب شرعی یاد شده برسد لازم است و مال قرضی زکات ندارد و زکات آن بر صاحب مال است[۱۲۴]، آن هم هنگامی که دریافت میکند. در منابع اهل سنّت، روایات گوناگونی آورده شده که علی(ع) در اموال یتیمان، زکات را واجب میدانست و مستند تمام اینها داستان فرزندان آل ابی رافع است. ابن حزم در کتاب محلی از سفیان ثوری از حبیب بن ابی ثابت از عبیدالله بن ابی رافع نقل میکند که گفت: علی بن ابی طالب(ع) زمین ما را به ۸۰ هزار درهم فروخت و ما یتیمانی بودیم که در منزل او زندگی میکردیم، پس هنگامی که اموال خود را دریافت کردیم کم آمد. گفت: من سالیانه زکات آن را میدادم[۱۲۵]. این روایت به نظر درست نمیآید و با فقه شیعه که زکات را در اموال یتیم روا نمیداند مخالف است[۱۲۶]. آن هم اموالی که تجارتی با آن نشود. افزون بر این: اولاً: ابورافع در زمان حکومت علی(ع) زندگی میکرد و خزانهدار حضرت بوده است و فوت او را در مدینه در زمان امامت امام حسن(ع) دانستهاند[۱۲۷]. ثانیاً: بر فرض که پیش از علی(ع) از دنیا رفته باشد، فرزندان وی؛ مانند علی بن ابی رافع و عبیدالله یتیم نبوده، بلکه بالغ و عاقل، و کاتب علی(ع) بودهاند. ثالثاً: در صورتی این ادعا درست است که درگذشت ابورافع را در زمان خلفای گذشته بدانیم و بر فرض صحت، زکات آن را باید به دستگاه خلافت میداد و این امر بر کسی پوشیده نمیماند. شاید نقل این روایت ساختگی به خاطر این باشد که ابورافع، زمین خود را در خیبر و منزلش را در مدینه فروخت و همراه علی(ع) به کوفه رفت و پس از بازگشت به مدینه، امام حسن(ع) نیمی از منزل علی(ع) در مدینه را به وی داد[۱۲۸]. جاعلان این داستان خواستهاند فداکاری ابورافع و کمک امام حسن(ع) را با این نقل از میان ببرند و واقعیت را وارونه جلوه دهند. از علی(ع) درباره زکات مال یتیم نقل شده که فرمودند: مال یتیم، نزد وصی است با آن کاری ندارد تا یتیم بالغ شود، و بر او زکاتی نیست تا بالغ گردد[۱۲۹]. جالب توجه است که قرضاوی در کتاب فقه الزکاة در نقد زکات در اموال یتیم، از قول علی(ع) میگوید: عجیب است که زید، صادق و یحیی منکر زکات بر اموال یتیم هستند[۱۳۰]. پس چگونه میتوان این ادعا را پذیرفت. مصرفهای زکات برخی در تقسیمی که از بیت المال در دولت اسلامی دارند به جهت مصرف متفاوت زکات با خراج و دیگر منابع بیت المال، بخش زکات را جداگانه قرار داده که در بیت المال ویژه زکات، زکات حیوانات، زمینهای عشری؛ یعنی زکات غلات چهارگانه و یک دهمی که از تاجران مسلمان دریافت میشده جمع و به مصرف ویژه خود میرسیده است[۱۳۱]. در قرآن کریم هشت مصرف برای زکات یاد شده: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ﴾[۱۳۲]. در چگونگی این موارد مصرف، روایاتی از امام علی(ع) رسیده است. از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) لازم نیست که زکات در هشت مورد مصرف شود، بلکه ممکن است در یکی از این هشت صنف به مصرف برسد. آن حضرت فرمود: «لا بأس أن یبعث الرجل الزکاة فی صنف واحد»[۱۳۳]؛ اشکال ندارد که مرد زکات را برای یکی از مصارف بفرستد. ١. مؤلفة قلوب در ر کتاب موسوعه فقه علی بن ابی طالب(ع) از ابن قدامه نقل میکند که: از عمر و عثمان و علی(ع) گزارشی نرسیده که زکات را در تألیف قلوب مصرف کرده باشند[۱۳۴]. اگر این نقل را درست بدانیم به این معنا است که چنین اتفاقی در دوران حضرت نیفتاده نه این که این گروه، استحقاق دریافت زکات را ندارند و نباید زکات در این راه به مصرف برسد. ۲ و ۳. فقرا و مساکین آنگاه که امیرالمؤمنین(ع) در خطبه قاصعه به توضیح درباره احکام اسلامی میپردازد و از نماز و روزه و زکات یاد میکند در اهمیت زکات میفرماید: «مَعَ مَا فِي الزَّكَاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الْأَرْضِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ إِلَى أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْفَقْرِ»[۱۳۵]؛ افزون بر آنچه یاد شد، زکات باعث میشود که دادههای زمین و جز آن به مصرف مردم مسکین و فقیر برسد. و در روایاتی که در گذشته از آن حضرت یاد شد بر کمک به فقرا تأکید شده و این کمک، فلسفه زکات دانسته شده بود؛ اما در سخنان علی(ع) شرایطی برای مصرف آن توسط فقرا آورده شده است: ۱. انسانهای نیازمند قوی، توانا و سالم نباید زکات دریافت کنند، بلکه باید با کار، مخارج خویش را تأمین نمایند. آن حضرت فرمود: «لَا تَحِلُّ الصَّدَقَةُ لِغَنِيٍّ، وَ لَا لِذِي مِرَّةٍ سَوِيٍّ»[۱۳۶]؛ زکات برای انسانهای بینیاز و افراد قوی سالم، حلال نیست. این روایت از رسول خدا(ص) با همین عبارت نقل شده است[۱۳۷]. ۲. امیرالمؤمنین(ع) برابر روایاتی که از ایشان نقل شده، مرز فقر و غنی را مشخص کردهاند و به تعبیر امروز «خط فقر» از نظر علی(ع) ۵۰ درهم است. کسانی که درآمد آنها به پنجاه درهم و بالاتر میرسید مستحقّ دریافت زکات نبودند و چنانچه کمتر از آن بوده به آنها زکات میداده و در نتیجه، پرداخت زکات به فقرا به میزان پنجاه درهم بوده است. آن حضرت فرمود: «لَا تَحِلُّ الزَّكَاةُ لِمَنْ لَهُ خَمْسُونَ دِرْهَماً أَوْ قِيمَتَهَا مِنَ الذَّهَبِ»[۱۳۸]؛ زکات برای کسی که پنجاه درهم یا قیمت آن را از طلا دارد حلال نیست. تعیین سقفی معین برای شناخت مرز فقر و غنی برای این بوده که زکات به همه افراد برسد و به گونهای نباشد که برخی مقدار زیادی زکات دریافت کنند و شماری به نان شب نیازمند باشند. تعیین ۵۰ درهم مربوط به زمان آن حضرت بوده و متناسب با وضعیت مردم، خط فقر تفاوت میکند. از امام صادق(ع) روایتی نقل شده که ایشان فرمودند: زکات برای کسی که ۷۰۰ درهم دارد؛ اما کار ندارد حلال است؛ ولی برای کسی که پنجاه درهم و نیز شغلی دارد که مخارج خانواده خود را میدهد حلال نیست[۱۳۹]. از این روایت استفاده میشود که فقیر کسی بوده که درآمد سالیانه او کمتر از ۷۰۰ درهم بوده است. ۳. دادن زکات به کسانی که واجب النفقه انسان هستند جایز نیست: نباید پدر به فرزند و برعکس زکات بدهند. از آن حضرت نقل شده که فرمودند: «ليس لولد و لا لوالد حق في صدقة مفروضة، و من كان له والد أو ولد فلم يصله فهو عاق»[۱۴۰]؛ برای پسر و پدر حقی در زکات واجب نیست و کسی که پدر یا پسر دارد و به او کمک نکند، عاق است. این معنا برابر با فقه شیعه است و روایات گوناگونی در وسائل الشیعه در این باره نقل شده است[۱۴۱]. ۴. از دیگر شرایط مصرف زکات، این است که گیرنده آن نباید از بنی هاشم باشد. فقها، مصرف زکاتبنی هاشم را در خاندان بنی هاشمی جایز دانستهاند؛ اما مصرف زکات دیگران توسط بنی هاشم جایز نیست. از رسول خدا(ص) و علی(ع) روایات گوناگونی در این زمینه رسیده است. در بحارالأنوار میتوان نمونههای آن را مطالعه کرد[۱۴۲]. در نهج البلاغه نیز آنگاه که داستان عقیل را مطرح میکند به جریان دیگری اشاره مینماید که شخصی شبانه حلوایی به منزل حضرت آورده حضرت میفرماید: آیا این صله یا زکات یا صدقه است که همه اینها بر ما اهل بیت حرام است[۱۴۳]. در تفاوت فقیر و مسکین نوشتهاند: فقیر کسی است که سؤال نمیکند و مسکین سؤال میکند. اصمعی گفته است: فقیر کسی است که مالی دارد تا از آن استفاده کند؛ اما مسکین کسی است که چیزی ندارد[۱۴۴] و در واقع زمینگیر است. ۴. ورشکستگان و قرض داران برابر روایتی که از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده، افراد ورشکسته و مدیون باید به مقدار دینی که دارند به آنان زکات داده شود. در صورتی که در دریافت قرض اسراف نکرده باشند: «يُعْطَى الْمُسْتَدِينُونَ مِنَ الصَّدَقَةِ وَ الزَّكَاةِ دَيْنَهُمْ كُلَّهُ مَا بَلَغَ إِذَا اسْتَدَانُوا فِي غَيْرِ سَرَفٍ»[۱۴۵]؛ همه قرض افراد مقروض از صدقه و زکات داده میشود [البته] هر قدر که برسد در صورتی که در راه غیر اسراف قرض کرده باشند. ۵. بردگان علی(ع) برای آزادی بردگان اولویت را به بردههای مکاتب میداد؛ یعنی آنان که با بستن قرارداد با ارباب خود در صدد آزاد ساختن خویش بودند و زکات را در راه آزادی آنان به کار میبرد، سپس آزادی دیگر بردگان[۱۴۶]. ۶. کارگزاران زکات از موارد مصرف زکات، عاملان و گردآورندگان آن هستند. برابر آیه قرآن، آنان حقی در زکات دارند و علی(ع) در نامهای که برای گردآورندگان زکات نوشت بر داشتن حق آنها تصریح نمود که از این بابت نگران نباشند و توجه داشته باشند که دیگران نیز حقی دارند که توسط مسئول زکات باید ادا شود. شریک بن نمله، یکی از ساعیان زکات میگوید: در هنگام گردآوری زکات، برادرم با من بود، پس از این که زکات را جمع کردم، برادرم را بر شتری سوار کردم و گفتم: اگر علی(ع) اجازه دهد وگرنه از مال خودم مخارج [و کرایه] آن را میپردازم، چون نزد علی(ع) رفتم داستان برادرم را تعریف کردم، علی(ع) فرمود: «لك فيه نصيب»[۱۴۷]؛ برای تو در آن بهرهای است. ۷ و ۸. سبیل الله و ابن السبیل سبیل الله؛ یعنی در راه خدا راه خدا در فقه به جهاد، همه راههای خیر، عمارت مسجد، اصلاح پلها و کمک به حاجی و زائر تفسیر شده است[۱۴۸]. ابن سبیل؛ یعنی در راه مانده و به کسی گفته میشود که در سفر هزینه مسافرت خود را نداشته باشد گرچه در وطن خود ثروتمند باشد. حضرت علی(ع) در نامه ۲۶ نهج البلاغه برابر شرح ابن ابی الحدید به هفت مصرف زکات اشاره کرده است. وی معتقد است ﴿مُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ در زمان رسول خدا(ص) لازم بوده است که اسلام هنوز ضعیف بوده است؛ اما این حقّ، پس از آن حضرت ساقط شده است؛ از این رو در نامه ۲۶ به آن اشاره نشده است. حضرت به کارگزار خود مینویسد: تو را در این زکات، حقی است و دیگران نیز شریک تو هستند و ما حق تو را خواهیم داد تا این که میفرماید: «وَ بُؤْسَى لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ السَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ وَ الْغَارِمُونَ وَ ابْنُ السَّبِيلِ»؛ و بدا به حال کسی که دشمن او نزد خدا فقرا، مسکینها، سؤال کنندگان، پرداخت شدگان، ورشکستگان و در راه ماندگان باشد. ابن ابی الحدید با اشاره به مصارف هشتگانه زکات که در قرآن آمده و سقوط سهم مؤلفه پس از پیامبر و بیان سهم عامل زکات در فرازهای پیشین نامه بر این باور است حضرت، شش مصرف دیگر آن را یاد نموده است. وی سائلان را همان بردگان میداند که در آیه قرآن آمده و آنان بندگان مکاتبی هستند که نمیتوانند حق مال الکتابه خود را بپردازند و از مردم برای آزادی خود درخواست کمک مینمایند. برخی گفتهاند منظور از رقاب در آیه، بردگانی هستند که از ثروتمندان میخواهند آنها را خریده و آزاد کنند. ابن ابی الحدید، مدفوعون را در این کلام، سبیل الله میداند و میگوید: مراد مجاهدان فقیری هستند که از آنان به خاطر فقرشان تعبیر به مدفوعون شده؛ یعنی پرداخت شدگان. مدفوع و مدفَّع به معنای فقیر است؛ زیرا هر کس، آن را از خود دفع میکند و گفته شده آنان حاجیانی هستند که در حج ماندهاند؛ چون از اتمام حج آنها دفاع شده است یا از بازگشت آنها به وطنشان حمایت شده است[۱۴۹].
منابع
پانویس
- ↑ «از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
- ↑ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۵۲۹، ج۱۳۸۹.
- ↑ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۵۵، ح۱۴۵۰.
- ↑ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۴، ص۲۶۷، ح۷۶۶۳.
- ↑ ابن حنبل، المسند، ج۷، ص۳۷۵، ح۲۰۷۱۸.
- ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۲۵۵۹، ح۶۵.
- ↑ ابوداوود، سنن ابی داوود، ج۳، ص۱۳۵، ح۲۹۴۷.
- ↑ ر. ک: شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۲۷۷؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۴، ص۲۰۸، ح۷۴۴۷.
- ↑ کتانی، عبدالحی، التراتیب الاداریه. ص۳۹۹ و ۴۰۰.
- ↑ لاقاتلن من فرق بین الصلاة و الزکاة، فان الزکاة حق المال والله لو منعونی عقالا کانوا یؤدونه الی رسول الله (ص) لقاتلتهم علی منعه؛ نسائی، احمد بن شعیب، سنن النسائی، ج۵، ص۱۵. ر. ک: مالک بن انس، الموطأ. ج۱، ص۲۶۹.
- ↑ ابوعبید، الأموال، ص۵۶۲، ح۱۷۸۸.
- ↑ حسینی، سید رضا، مقاله «بیت المال»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۳۹۵.
- ↑ ﴿وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ﴾ «و در این جهان و در جهان واپسین برای ما نیکی مقرّر فرما که ما به سوی تو بازگشتهایم؛ فرمود: عذابم را به هر کس بخواهم میرسانم و بخشایشم همه چیز را فرا میگیرد و آن را به زودی برای آنان که پرهیزگاری میورزند و زکات میدهند و کسانی که به آیات ما ایمان دارند مقرّر میدارم» سوره اعراف، آیه ۱۵۶؛ ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾ «آنان که نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و به جهان واپسین یقین دارند» سوره نمل، آیه ۳؛ ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾ «آنان که نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و به جهان واپسین یقین دارند» سوره نمل، آیه ۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۸، ص۳.
- ↑ طبقات الکبری (۴جلدی)، ج۱ - ۲، ص۱۲۰.
- ↑ ادوار فقه، ج۱، ص۳۵۵.
- ↑ «از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳.
- ↑ طبقات الکبری، ج۲، ص۱۶۰ و (۴ جلدی)، ج۱-۲، ص۳۲۹.
- ↑ إعلام الوری، ج۱، ص۲۱۸؛ طبقات الکبری، ج۱-۲، ص۳۱۹.
- ↑ إعلام الوری، ج۱، ص۲۴۲ - ۲۴۳.
- ↑ قرضاوی، فقه الزکاة، ج۱، ص۷۰.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۹؛ و (۴ جلدی)، ج۱-۲، ص۱۴۵، به عنوان رئیس وَفْد سعد بن بکر.
- ↑ سیرة النبویه، ج۴، ص۲۲۹؛ اسدالغابه، ج۳، ص۵۷.
- ↑ مکاتیب الرسول، ج۳، ص۳۱۰؛ طبقات الکبری، ج۱-۲، ص۱۳۸.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۱۳۱.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۱۲۹ - ۱۳۱.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۱۴۷.
- ↑ ابن هشام، سیرة النبویه، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۸۸.
- ↑ سیرة النبویه، ج۴، ص۲۴۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، «المغازی»، ص۶۶۹؛ البدایة و النهایه، ج۵، ص۹۰.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۱۳۰ - ۱۳۱.
- ↑ بیهقی، سنن الکبری، ج۷، ص۵۸؛ ج۹، ص۱۳.
- ↑ بیهقی، سنن الکبری، ج۷، ص۱۴۰.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۵، ص۵۶؛ ابوعبید، الاموال، ص۲۰.
- ↑ الوثائق السیاسیه، ص۲۶۵، ش۱۵۷. در این نامه، سخن از خمس غنیمت و معدن نیست. بلکه استفاده از منابع آب و زمین است: ان لكم بطون الارض بسهولها و تلاع الاودية و ظهورها على أن ترعوا نباتها و شربوا مائها على أن تؤدوا الخمس.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱-۲، ص۱۲۹ – ۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، رساله، مسئله ۱۸۵۸.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج۱، ص۲۲۷.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج۱، ص۲۴۴.
- ↑ خلاف، ج۲، ص۶۰، مسئله ۷۳.
- ↑ فتوح البلدان، ص۶۸.
- ↑ فقه الزکاة، ج۱، ص۳۸۲.
- ↑ خلاف، ج۲، ص۶۱؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۴، ص۱۲۲.
- ↑ ابن هشام، سیرة النبویه، ج۳، ص۳۶۹.
- ↑ تاریخ طبری (۸ جلدی)، ج۲، ص۳۰۲.
- ↑ تاریخ طبری (۸ جلدی)، ج۲، ص۲۹۸؛ سیرة النبویه، ج۳، ص۳۴۲.
- ↑ سیرة النبویه، ج۴، ص۱۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۸.
- ↑ سیرة النبویه، ج۳، ص۳۴۲.
- ↑ ابن حزم، المحلی، ج۵، ص۳۵۵؛ المبسوط، ج۱، ص۲۲۷.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۳۲.
- ↑ اسد الغابه، ج۴، ص۳۵۸.
- ↑ نظام الحکومة النبویه، المسمی «التراتیب الإداریه»، ج۱، ص۳۱۷.
- ↑ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ سلوک الملوک، ص۲۴۶.
- ↑ نظام الحکومة النبویه، «التراتیب الاداریه»، ج۱، ص۳۲۳.
- ↑ عروة الوثقی، «فصل اصناف مستحقین».
- ↑ فقه الزکاة، ج۲، ص۵۸۲ و ۵۸۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۶؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۷، ص۳۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۹۳؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۷، ص۳۲.
- ↑ طبقات الکبری، ج۲، ص۱۶۰ و (۴ جلدی)، ج۱- ۲، ص۳۲۹.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۳۷۴، ش۳۱۵۴.
- ↑ بیهقی، سنن الکبری، ج۱۰، ص۱۳۸؛ سنن ابی داود، ج۳، ص۱۳۴، ح۲۹۴۶.
- ↑ سنن ابی داود، ج۳، ص۱۳۴، ح۲۹۴۳؛ مجله حوزه، ش۸۴، ص۱۶۰، مقاله نگارنده با عنوان «اسلام در برخورد با ثروتهای بادآورده».
- ↑ سیرة النبویه، ج۴، ص۲۴۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۰۰.
- ↑ فقه الزکاة، ج۲، ص۷۵۱ - ۷۵۲.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۳۰۷.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۳۰۹؛ کنز العمال، ج۶، ص۵۶۹، ح۱۶۹۶؛ حذیفه، ۱۶۹۶۴.
- ↑ معجم الاوسط، ج۵، ص۱۵.
- ↑ فقه الزکاة، ج۱، ص۷۳؛ فتوح البلدان، ص۸۳؛ ابوعبید، الأموال، ص۴۹۳، ح۱۰۸۴.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۳۳۰.
- ↑ اسد الغابه، ج۴، ص۷۱؛ نظام الحکومة النبویه، «التراتیب الاداریه»، ج۱، ص۳۱۵.
- ↑ اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۶؛ نظام الحکومة النبویه، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ اسدالغابه، ج۲، ص۴۷۷؛ نظام الحکومة النبویه، ج۱، ص۳۱۵.
- ↑ اسدالغابه، ج۴، ص۲۳۱.
- ↑ اسدالغابه، ج۴، ص۳۳۵.
- ↑ نظام الحکومة النبویه، ج۱، ص۳۱۴ - ۳۱۵.
- ↑ کنز العمال، ج۶، ص۵۶۹، ح۱۶۹۶۶ - ۱۶۹۶۷.
- ↑ الإصابه (۸جلدی)، ج۳، ص۲۳۴.
- ↑ کنز العمال، ج۶، ص۶۱۰.
- ↑ اسد الغابه، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ ابن خزیمه، صحیح، ج۴، ص۷۵، ح۲۳۸۰.
- ↑ ابن خزیمه، صحیح، ج۴، ص۲۴.
- ↑ جمل من أنساب الأشراف، ج۱۱، ص۴۱ - ۴۲. در آغاز جلد اول چاپ جدید کتاب مکاتیب الرسول نام ۲۷۳ تن از کسانی که پیامبر به آنها مسئولیت داده و برخی از آنان کارگزار صدقات بودند آمده است.
- ↑ اسد الغابه، ج۲، ص۴۹۲.
- ↑ اسد الغابه، ج۴، ص۶۹.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۴۱.
- ↑ ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ * فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ﴾ «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بیچون و چرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود * و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگچشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۶.
- ↑ سیوطی، در المنثور، ج۳، ص۲۶۲؛ مجله فقه، ش۳، ص۱۰۸، مقاله نگارنده با عنوان «لزوم گردآوری وجوه شرعی».
- ↑ واقدی، المغازی، ج۲، ص۹۷۶؛ طبقات الکبری، ج۱-۲، ص۱۴۲؛ ابن هشام، سیرة النبویه، ج۴، ۲۶۹.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۹۸۰.
- ↑ ﴿إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا﴾ «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید» سوره حجرات، آیه ۶.
- ↑ ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱ - ۲، ص۳۳۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۵.
- ↑ الغارات، ص۳۱۸؛ أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۶۵ - ۴۴۹.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۱، «فصل یازدهم»، ص۳۹۸؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۵۹؛ نهج السعاده، ج۴، ص۱۳۹.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۱، ص۸۸؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۱۱۹؛ معادن الحکمه، ج۱، ص۴۲۰.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۱، «فصل یازدهم»، ص۳۹۷ به نقل از دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۶، ترجمه شهیدی، ص۲۸۸.
- ↑ ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص۲۹۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۳۰؛ تاج العروس، ج۷، ص۲۶۳ و ۳۵۴، «دار الهدایه».
- ↑ الفائق، ج۲، ص۷۹؛ مکاتیب الرسول، ج۲، ص۲۱۳ به نقل از خطابی.
- ↑ مکاتیب الرسول، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ مکاتیب الرسول، ج۲، ص۲۱۱.
- ↑ این بخش از نامه با سندی معتبر از امام باقر(ع) نقل شده است: «كَانَ عَلِيٌّ(ع) إِذَا بَعَثَ مُصَدِّقَهُ قَالَ لَهُ: إِذَا أَتَيْتَ عَلَى رَبِّ الْمَالِ فَقُلْ لَهُ: تَصَدَّقْ رَحِمَكَ اللَّهُ مِمَّا أَعْطَاكَ اللَّهُ فَإِنْ وَلَّى عَنْكَ فَلَا تُرَاجِعْهُ»؛ (الکافی، ج۳، ص۵۳۸، ح۴، باب أدب المصدق»).
- ↑ نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۲۵، ص۳۸۰ و ترجمه شهیدی، ص۲۸۶.
- ↑ کافی، ج۳، ص۵۳۷.
- ↑ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۵۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۷۰.
- ↑ بیهقی، سنن الکبری، ج۴، ص۱۱۰ «تؤخذ صدقات المسلمين من أموالهم على مياههم و أفنيتهم».
- ↑ حجاز در صدر اسلام، ص۲۷۳.
- ↑ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۵۲.
- ↑ حجاز در صدر اسلام، ص۲۷۴.
- ↑ حجاز در صدر اسلام، ص۲۷۳.
- ↑ مقنعه، ص۲۵۲.
- ↑ حجاز در صدر اسلام، ص۲۷۰، ۲۷۶ و ۲۸۰.
- ↑ الغارات، ص۲۴۴.
- ↑ حجاز در صدر اسلام، ص۲۸۰.
- ↑ حجاز در صدر اسلام، ص۲۸۱؛ لسان العرب، ج۹، ص۳۳۰ - ۳۳۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۶، ص۹۰.
- ↑ «از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
- ↑ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ در متن عربی «انْفَتَلَ مِنْ صَلَاتِهِ» آمده که در کتابهای لغت «انفتل» را به «انصرف» معنا کردهاند (لسان العرب، ج۱۰، ص۱۷۷)؛ یعنی آن قدر رسیدگی به کار مردم مهم است که حضرت نماز را رها میکند.
- ↑ التذکرة الحمدونیه، ج۳، ص۲۰ - ۲۱، ح۱۷.
- ↑ موسوعة فقه علی بن ابی طالب(ع)، ص۲۹۳.
- ↑ المحلی، ج۵، ص۲۰۸؛ الاموال، ص۵۴۹، ح۱۳۰۶.
- ↑ ر.ک: کافی، ج۳، ص۵۴۰، «باب زکاة مال الیتیم».
- ↑ رجال نجاشی، ص۵.
- ↑ رجال نجاشی، ص۵ - ۶.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۹.
- ↑ فقه الزکاة، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ قرضاوی، فقه الزکاة، ج۲، ص۷۵۷.
- ↑ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ بیهقی، سنن الکبری، ج۸، ص۷۶۰؛ موسوعة فقه علی طالب(ع)، ص۳۰۷.
- ↑ موسوعة فقه علی بن أبی طالب(ع)، ص۳۰۸.
- ↑ نهج البلاغه خطبه ۱۹۲، در این زمینه ر.ک: وسائل، ج۶، ص۱۴۴، روایت تفسیر نعمائی.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۶۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۶۵.
- ↑ ابن زنجویه، الاموال، ج۳، ص۱۲۰، ح۲۳۶۸؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۰؛ المحلی، ج۶، ص۱۵۶؛ موسوعة فقه علی بن ابی طالب(ع)، ص۳۰۸ به نقل از مسند زید، ج۲، ص۶۰۱؛ المغنی، ج۶، ص۶۶.
- ↑ بحارالأنوار، ج۹۳، ص۶۴، ح۲۶.
- ↑ بیهقی، سنن الکبری، ج۷، ص۲۸؛ موسوعة فقه علی بن أبی طالب(ع)، ص۳۰۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۶۵، باب سیزدهم از ابواب مستحقین زکات.
- ↑ بحارالأنوار، ج۹۳، ص۷۴ - ۷۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.
- ↑ ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۴۱۸.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۰ و ۲۰۸؛ قرب الاسناد، ص۱۰۹، ح۳۷۴.
- ↑ موسوعة فقه علی بن ابی طالب(ع)، ص۳۰۸.
- ↑ موسوعة فقه علی بن ابی طالب(ع)، ص۳۰۸.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۳، ص۷۹.
- ↑ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۱۶۱.