علوم قرآنی در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۸۲: خط ۸۲:
# تأویل قرآن از سنخ آموختنی‌ها است.
# تأویل قرآن از سنخ آموختنی‌ها است.
#آن حضرت، واجد [[دانش]] تأویل قرآن است.<ref>[[علی نقی خدایاری|خدایاری، علی نقی]]، [[قرآن‌شناسی - خدایاری (مقاله)|مقاله «قرآن‌شناسی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۲۰۳.</ref>
#آن حضرت، واجد [[دانش]] تأویل قرآن است.<ref>[[علی نقی خدایاری|خدایاری، علی نقی]]، [[قرآن‌شناسی - خدایاری (مقاله)|مقاله «قرآن‌شناسی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۲۰۳.</ref>
===[[راسخان در علم]]===
آیا [[دانش]] [[تأویل]]، ویژه [[خدا]] است؟ یا کسان دیگر نیز از آن آگاهند؟ آیا در [[آیه]] هفتم [[سوره آل عمران]]، پس از واژه {{متن قرآن|اللَّهُ}} باید [[وقف]] کرد یا پس از {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}؟ هر دو از نظر ادیبان جایز است و هر یک طرفدارانی دارد. بنابر دیدگاه نخست، تنها خدا به [[تأویل قرآن]] [[آگاه]] است، ولی طبق قول دوم، خدا و [[راسخان]] در [[علم به تأویل قرآن]] آگاهند.
برخی از سخنان [[حضرت علی]]{{ع}} در نگاه اول تأییدی بر دیدگاه نخست به نظر می‌آید.
ایشان در پاسخ مردی که خواستار توصیف [[خداوند]] شده بود، فرمود:
... و بدان که راسخان در علم کسانی هستند که اقرارشان به ندانستن آن‌چه در پرده [[غیب]] است، آنان را از [[کوشش]] برای گشودن درهای بسته [[عالم غیب]] [[بی‌نیاز]] کرده است، تا به امور مستور آگاه شوند. ایشان اعتراف می‌کنند که از دریافت آن‌چه در حیطه دانششان نیست، عاجزند، و [[خدای متعال]] این اعتراف را [[ستوده]] و بدین سبب آنان را راسخان در علم نامیده است؛ زیرا [[تعمق]] را در چیزی که خداوند، جست‌وجو در کنه آن را [[تکلیف]] نکرده است، واگذاشته‌اند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۰.</ref>.
از ظاهر این [[خطبه]] بر می‌آید که راسخان در علم به تأویل قرآن [[علم]] نداشته، صرفاً به همه [[غیوب]] [[ایمان]] دارند؛ ولی این برداشت به [[دلایل]] زیر ناتمام است:
یک. فرمایش آن حضرت – ظاهراً- ناظر به مرحله‌ای است که [[تفسیر]] آن‌چه در سراپرده غیب مستور است، به راسخان اعطا نشده است. در این مرحله است که راسخان از غیب [[آگاهی]] نداشته، در کنه مسائلی که بدان آگاهی ندارند، از پیش خود به جست‌و‌جوی نمی‌پردازند؛ اما پس از آن‌که به [[اذن خدا]]، سراپرده غیب آشکار شد و [[آفتاب]] [[تعلیم الهی]]، افق غیب را در برابر دیدگان ایشان گشود، آنان از مسائل [[غیبی]] و تأویل‌های [[قرآنی]] آگاه خواهند شد<ref>ر.ک: منهاج البراعه، ج۶، ص۳۱۳.</ref>.
دو. این برداشت با برخی دیگر از سخنان حضرت درباره آگاهی [[راسخان]] به [[تأویل قرآن]] ناسازگار است. در [[احادیث]] فراوانی از [[دانش]] [[پیامبر]] و [[اهل بیت]]{{عم}} به تأویل قرآن سخن رفته است؛ از جمله:
درباره کتاب [[خدای عزیز]] و بزرگ از من بپرسید. به [[خدا]] [[سوگند]] آیه‌ای از آن نازل نشد - در شب یا [[روز]] [[سفر]] یا حضر - جز آن‌که پیامبر آن را بر من خواند و [[تأویل]] آن را به من آموخت. ابن الکواء: گفت: ای [[امیرمؤمنان]]، درباره آیاتی که بر پیامبر نازل می‌شد و شما حضور نداشتید، چطور؟ فرمود: آنها را برایم [[حفظ]] می‌کرد و وقتی به حضورشان می‌رسیدم، بر من می‌خواند و می‌فرمود: علی [[جان]]، [[خداوند]] پس از تو بر من چنین و چنان نازل کرد، و تأویل آن چنین و چنان است. بدینسان [[تنزیل]] و تأویل قرآن را به من می‌آموخت<ref>الأمالی، ص۵۲۰، ح۱۱۵۸.</ref>.
آن حضرت در [[حدیثی]] دیگر فرمود: «[[مردم]]، پیش از آن‌که مرا از دست دهید، از من بپرسید؛ زیرا دانش اولین و آخرین نزد من است... به خدا سوگند، من به [[قرآن]] و تأویل آن از هر مدعی دانش آن، داناترم»<ref>بحار الأنوار، ج۴۰، ص۱۴۴، ح۵۱.</ref>. همچنین [[امام علی]]{{ع}} از [[آموزش]] تأویل قرآن به فرزند خود [[امام حسن]]{{ع}} سخن گفته است که نشان دهنده [[علم]] آن حضرت به تأویل قرآن است.
اما اینکه [[راسخان در علم]] چه کسانی هستند، بر اساس [[آموزه‌های دینی]] و سخنان [[حضرت علی]]{{ع}}، آنان [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و اهل بیت ایشانند. آن حضرت در سخنی هشدار دهنده می‌فرماید:
کجایند کسانی که به [[دروغ]] و از روی [[ستم]] بر ما پنداشتند که راسخان در علم آنهایند، نه ما اهل بیت؟ خداوند ما را فرا برده، آنان را فرو هشته است؛ به ما عطا کرده آنان را [[محروم]] داشته است؛ ما را به درون برده، آنان را از در رانده است. [[راه هدایت]] به وسیله ما [[طلب]] می‌شود و [[کوری]] و [[گمراهی]] با ما از میان می‌رود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴. در غرر الحکم، ح۲۸۲۶، پس از {{متن حدیث|كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا وَ حَسَداً لَنَا}} عبارت و {{متن حدیث|وَ حَسَداً لَنَا}} نیز آمده است.</ref>.
همچنین آن حضرت در نامه‌ای بلند به [[معاویه]]، می‌فرماید:
شنیدم از [[رسول خدا]]{{صل}} که فرمود: هیچ آیه‌ای از [[قرآن]] نیست، مگر آن‌که برای آن ظهری و بطنی است، و هر حرفی از آن [[تأویل]] دارد؛ «تأویل آن را جز [[خدا]] و [[راسخان در علم]] ندانند». [[راسخان]]، ما [[آل]] محمدیم و [[خداوند]] به دیگران [[فرمان]] داده است که بگویند: «بدان [[ایمان]] داریم. همه از جانب [[پروردگار]] ما است، و جز صاحبان [[خرد]] متذکر نمی‌شوند»<ref>الهلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۷۱؛ بحار الانوار، ج۳۳، ص۱۵۵.</ref>.
سخنان حضرت، همسو با [[احادیث]] دیگر<ref>ر.ک: بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۸۸، باب ۱۰.</ref>، به انحصار راسخان در [[پیامبر]] و [[اهل‌بیت]]{{عم}} تأکید می‌ورزد. بر این اساس، گسترش حوزه راسخان به غیر [[معصومان]]، ادعایی بی‌برهان است؛ زیرا مراد از [[رسوخ در علم]]، [[شناخت کامل]] [[محکمات]] و [[متشابهات]] و [[احاطه علمی]] به جمیع ابعاد و [[آفاق]] و لایه‌های ظاهر و [[باطن]] [[معارف قرآن]] است، نه [[شناختی]] ناقص و اندک از بخش‌هایی از قرآن. بنابراین [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که [[افضل]] راسخان است، [[دانش]] [[قرآنی]] خود را به [[تعلیم الهی]] فرا گرفته و آموخته‌هایش را - با تعلیمی اختصاصی - در [[اختیار]] اوصیای خود قرار داده است. از این رو دیگران که دانش قرآنی خود را وامدار راسخان در علم هستند، هیچ‌گاه هم پایه راسخان نخواهند بود.
یکی از [[شارحان نهج البلاغه]] در این باره می‌نویسد:
[[هدف]] این فقره، [[سرزنش]] و [[انکار]] کسانی است که خود را راسخان در علم می‌پندارند، و یادآور این [[حقیقت]] است که رسوخ در علم، ویژه [[اهل بیت]] [[ولایت]] است، و اینکه دیگران در ادعای [[رسوخ]] [[دروغ]] [[زن]] هستند، و این ادعای اهل بیت، یعنی اختصاص ایشان به رسوخ در علم با [[براهین عقلی]] و [[نقلی]] ثابت گشته، [[عامه]] و [[خاصه]]، بدان تصریح کرده‌اند<ref>منهاج البراعه، ج۹، ص۲۱. </ref>.<ref>[[علی نقی خدایاری|خدایاری، علی نقی]]، [[قرآن‌شناسی - خدایاری (مقاله)|مقاله «قرآن‌شناسی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۲۰۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۲

علوم قرآن

علوم قرآن، مباحثی درباره قرآن کریم است از جهت نزول، کتابت، قرائت، تفسیر، ناسخ و منسوخ و جز آن[۱]. هر یک از انواع علوم قرآن به جنبه خاصی از قرآن می‌پردازد و از این لحاظ با انواع دیگر متفاوت است[۲]. در سخنان امیرمؤمنان(ع) از انواع گوناگون علوم قرآن، سخن رفته که به طرح برخی موضوعات مهم آنها می‌پردازیم.

ناسخ و منسوخ

بحث ناسخ و منسوخ از مباحث مهم علوم قرآنی و مستند به قرآن است: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا[۳]. نسخ در لغت به معنای بر طرف کردن، نابود و دگرگون ساختن است[۴] و در اصطلاح قرآن پژوهان، رفع امر ثابت در شریعت با سپری شدن زمان آن است[۵]. به عبارت دیگر، رفع حکم شرعی به دلیل شرعی[۶]. نسخ قرآن را بر سه قسم دانسته‌اند: نسخ تلاوت و نه حکم، نسخ تلاوت و حکم، نسخ حکم و نه تلاوت. از نگاه دانشوران شیعی، وقوع دو قسم نخست، مستلزم تحریف و دگرگونی آیات قرآن است. از این رو، تنها قسم مقبول، نوع سوم است[۷]. نسخ حکم ثابت در قرآن، ممکن است به وسیله آیه دیگر یا به وسیله سنت قطعی صورت پذیرد[۸].

نخستین آموزه حضرت علی(ع) در زمینه نسخ، اصل وجود ناسخ و منسوخ در قرآن کریم است. در خطبه‌ای می‌فرماید: «خَلَّفَ... كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ»[۹]؛ «حضرت محمد(ص) در میان شما، کتاب پروردگارتان را برجای نهاد؛ کتابی که احکام حلال و حرامش، واجب و مستحب و ناسخ و منسوخش روشن شده است». در سخن دیگر می‌فرماید: برخی از قرآن، برخی دیگر را نسخ می‌کرد. از این رو آخرین دستور، از رسول خدا(ص) اخذ می‌شد. بخشی از آخرین سوره‌ای که بر ایشان نازل شد، سوره مائده بود که ما قبل خود را نسخ کرد و چیزی آن را نسخ نکرد... پس رسول خدا(ص) بدان عمل کرد و ما نیز عمل کردیم[۱۰]. از نگاه آن حضرت، قرآن به وسیله سنت نسخ پذیر است. در نخستین خطبه نهج البلاغه، ضمن بیان اقسام احکام قرآن، می‌فرماید: «احکامی که در کتاب خدا به وجوب آن حکم شده، در سنت، نسخ گشته است. احکامی که در سنت، بر وجوب آن تأکید شده، ولی در کتاب به ترکش رخصت داده شده است»[۱۱]. میرزا حبیب الله خویی ذیل این فقره می‌نویسد: «این کلام صریح است در وقوع نسخ قرآن با سنت متواتر، و به طریق اولی بر جواز آن دلالت دارد؛ زیرا وقوع، اخص از امکان است»[۱۲]. از نظر آن حضرت، شناخت ناسخ و منسوخ، از لوازم احاطه علمی بر قرآن است. ابوعبدالرحمن سلمی می‌گوید که علی(ع) به یک قاضی گذر کرد و فرمود: «آیا ناسخ را از منسوخ باز می‌شناسی؟ گفت: نه. فرمود: تباه شدی و دیگران را تباه کردی. تأویل هر حرفی از قرآن، وجوهی دارد»[۱۳]. آن حضرت در برخی احادیث از دانش کامل اهل‌بیت(ع) به معارف و علوم قرآنی از جمله ناسخ و منسوخ خبر داده‌اند: «ماییم اهل رسول خدا، که محکم را از کتاب خدا استنباط می‌کنیم و متشابه را تشخیص می‌دهیم. ناسخ را از آنچه خداوند نسخ کرده، سنگینی تکلیف آن را برداشته، بازمی‌شناسیم»[۱۴].

امام علی(ع) موارد فراوانی از ناسخ و منسوخ قرآن را بر شمرده‌اند که به ذکر نمونه‌ای اکتفا می‌شود: خداوند، جهاد را بر امت واجب کرد و چنین مقرر داشت که یک مرد با بیست تن از مشرکان بجنگد و فرمود: «اگر از شما بیست تن صبر پیشه کنند، بر دویست نفر پیروز گردند.»..[۱۵]. سپس خدای سبحان آن را نسخ کرد و فرمود: «هم‌اکنون خداوند به شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعفی است. بنابراین، هرگاه یک صد نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز می‌شوند»[۱۶]. پس با این آیه، پیشین را نسخ کرد[۱۷].[۱۸]

تفسیر به رأی

یکی از موضوعات علوم قرآنی در آموزه‌های راه‌گشای حضرت امیر، نهی از تفسیر به رأی و منع از توجیه مضامین آیات الهی در جهت اهداف، اندیشه‌ها و دیدگاه‌های شخصی است. حضرت به نقل از پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: خدای والا فرموده است: کسی که با رأی و نظر خود کلام مرا تفسیر کند، به من ایمان نیاورده، و هر کس مرا به آفریده‌هایم شبیه سازد، مرا نشناخته است، و آن‌که در آیین من قیاس به کار برد، بر آیین من نیست[۱۹]. آن حضرت به زندیقی که مدعی وجود ناسازگاری در قرآن بود، فرمود: مبادا قرآن را با رأی خود تفسیر کنی! باید از دانشمندان فرابگیری؛ زیرا چه بسا تنزیل (ظاهر قرآن) شبیه کلام بشر است؛ در حالی که آن سخن خدا است و تأویل آن مانند تأویل سخن انسان نیست؛ همان‌گونه که هیچ آفریده‌ای مانند خداوند نیست[۲۰]. شخصی از آن حضرت خواست که خدا را برایش بستاید؛ به‌گونه‌ای که گویا او را به چشم می‌بیند. حضرت در پاسخ وی خطبه گرانقدری ایراد فرمود که به خطبه اشباح معروف است. در این خطبه آمده است: «... به آنچه قرآن از صفات خدا برای تو بیان کرده و تو را بدان راه نموده است، اقتدا کن و از چراغ هدایت آن، روشنایی بگیر. و هر چه را که شیطان تو را به دانستن آن واداشته، که در کتاب خدا آموختنش بر تو واجب نشده، و در سنت پیامبر و ائمه هدی از آن نشانی نیست، علم آن را به خدا واگذار، که این نهایت چیزی است که خداوند بر تو مقرر داشته است[۲۱].

از این فراز بلند، دو نکته مهم به دست می‌آید: نخست آنکه برای فهم و دریافت معارف دین، استفاده هماهنگ از قرآن کریم و سنت پیامبر و احادیث ائمه، بایسته است. دیگر آنکه، تکلف در شناخت آنچه راهی برای فهم آن نیست، ناروا است. عبیده سلمانی گوید: از علی(ع) شنیدم فرمود: ای مردم، از خدا بترسید و برای مردم فتوا ندهید؛ زیرا رسول خدا(ص) سخنی درباره کسی گفت و امتش به کسی دیگر واگذاشتند، و سخنی فرمود که در غیر موضعش نهادند. به آن حضرت دروغ بستند. پس من و علقمه و اسود و گروهی دیگر برخاستیم و گفتیم: ای امیرمؤمنان، درباره آنچه از تفسیر قرآن شنیده‌ایم، چه کنیم؟ حضرت فرمود: از علمای آل محمد باید پرسید[۲۲]. در ترسیم چهره عالم نمایان، یکی از ویژگی‌های این گروه را تفسیر قرآن بر اساس اندیشه‌ها و هوس‌های خود دانسته‌اند: از میان بندگان، کسی خودش را دانشمند نامد و از دانش در او نشانی نیست. مشتی افکار جاهلانه از جاهلان و گمراهی‌هایی از گمراهان فراگرفته و بر سر راه مردم، دام‌های فریب گسترده است و سخنان باطل گوید. کتاب خدا را به رأی خود تفسیر کند و حقیقت را به مقتضای هوای خویش به این سو و آن سو متمایل سازد[۲۳]. با عنایت به مجموع آموزه‌های امام علی(ع) درمی‌یابیم که ایشان از یک‌سو مسلمانان را به تدبر و تأمل در قرآن، شناختن، پندگرفتن و تمسک و عمل کردن به آن فراخوانده است که لازمه آن فهم پذیری قرآن برای همگان است، و از سوی دیگر، از تفسیر به رأی نهی فرموده و تفسیر قرآن را نیازمند فراگیری از اهل بیت(ع) دانسته است. این دوگانگی در رویکرد به قرآن کریم، از وجود دو حوزه متمایز در عرصه علوم و معارف قرآن حکایت می‌کند: یکی همگانی است که در تیررس فهم و اندیشه تمامی انسان‌ها قرار دارد؛ دیگری ویژه مخاطبان خاص قرآن، یعنی پیامبر و عترت است که شناخت کامل و تفسیر علوم مربوط به این حوزه، تنها از رهگذر رجوع به سخنان آنان ممکن است. بر این اساس، تفسیر به رأی استنباط علوم و معارف متعلق به حوزه خطاب ویژه است که بدون استفاده از تفاسیر پیامبر و اهل بیت(ع) شناخت کامل و صحیح آن حاصل نخواهد شد[۲۴].[۲۵]

محکم و متشابه

پیش از تعریف دو اصطلاح قرآنی محکم و متشابه یادآور می‌شویم که واژه احکام در دو معنا به کار رفته است:

۱. استواری و خلل ناپذیری که ویژگی تمامی آیات قرآن است؛ ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ[۲۶]. یکی از مفسران ذیل این آیه می‌نویسد: ﴿أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ؛ یعنی آیات قرآن مانند بنای استوار به صورت مستحکم تنظیم شده، هیچ گونه نقص و خللی ندارد... ﴿ثُمَّ فُصِّلَتْ؛ یعنی با دلایل توحید و مواعظ و احکام شرح داده شده است»[۲۷]. امیرمؤمنان علی(ع) در این زمینه می‌فرماید: «أَرْسَلَهُ بِكِتَابٍ فَصَّلَهُ وَ أَحْكَمَهُ وَ أَعَزَّهُ‌»[۲۸]؛ «خداوند او را با کتابی فرستاد که آن را شرح داده و استوار و عزتمند ساخته است». در جای دیگری می‌فرماید: «فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً(ص) بِالْحَقِّ... بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ‌»[۲۹]؛ «خداوند محمد(ص) را با قرآن برانگیخت که معانی آن را روشن ساخته و بنیان آن را استوار داشته است».

۲. محکم، در مقابل متشابه است. قرآن کریم ضمن تقسیم آیات به دو بخش محکم و متشابه، تأکید می‌کند که آیات محکم، اصل کتاب خدا است؛ لیکن کژدلان و فتنه جویان به دنبال آیات متشابه بوده، در جهت اهداف مورد نظر خود به تأویل این آیات می‌پردازند[۳۰]. امام علی(ع) در تعریفی از آیه محکم می‌فرماید: محکم آن است که آیه‌ای از قرآن، آن را نسخ نکرده است و این سخن خدای بزرگ و عزیز است: «او است که این کتاب را بر تو نازل کرد؛ بخشی از آن، آیات محکم است که آنها اساس کتابند و پاره‌ای دیگر آیات متشابهند»[۳۱]... محکم در اقسامی که یاد کردم[۳۲]، آیه‌ای است که تأویل آن در تنزیل آن است؛ یعنی مدلول آیه از ظاهر آن پیدا است. اعم از آن‌چه خدای سبحان در کتابش، از احکام خوردنی و آشامیدنی و ازدواج، حلال یا حرام کرده است. برخی از محکم‌ها، واجبات الهی‌اند؛ مانند، نماز، زکات، روزه، حج و جهاد و آن‌چه خداوند انسان‌ها را بدان راهنمایی کرده است و ایشان در کلیه رفتارهای خود از آن هدایت الهی بی‌نیاز نیستند: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون به نماز برخیزید، صورت و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید، و سر و پاهای خود را تا برآمدگی پیشین هر دو پا مسح کنید.»..[۳۳]. و این محکم است که تأویل آن در ظاهر تنزیل بوده، تأویل آن به فراتر از تنزیل نیازمند نیست، و نیز «ازدواج با مادرانتان و دخترانتان... به شما حرام گشت»[۳۴]... همه اینها محکم است و غیر منسوخ و مدلول ظاهری تنزیل آنها را بی‌نیاز از تأویل ساخته است، و هر آن‌چه مانند این آیات باشد[۳۵].

بنابراین «محکم» آیه‌ای است که مدلول ظاهری آن منظور است و فهم معنای آن نیازمند تأویل نیست. افزون بر آن، نسخ نشده و عمل به مفاد آن ضروری است. امام علی(ع) در تعریف متشابه نیز می‌فرماید: «وَ أَمَّا الْمُتَشَابِهُ مِنَ الْقُرْآنِ فَهُوَ الَّذِي انْحَرَفَ مِنْهُ مُتَّفِقُ اللَّفْظِ مُخْتَلِفُ الْمَعْنَى»؛ «و اما متشابه قرآن، آیه‌ای است که از مدلول ظاهری برگشته و دارای لفظ یکسان و معنای گوناگون است»[۳۶]. سپس نمونه‌ای از آیات متشابه را ذکر می‌کند: «خداوند هر که را بخواهد گمراه، و هر که را بخواهد هدایت می‌کند»[۳۷]. و در توضیح تشابه آن می‌فرماید: «خداوند در این جا گمراه کردن را به خود نسبت داد؛ در حالی که انسان‌ها با رفتار خود، از مسیر بهشت، گمراه می‌شوند. در جای دیگر گمراه کردن را به کفار[۳۸] و نیز به بت‌ها[۳۹] نسبت داده است»[۴۰]. آن‌گاه امام وجوه مختلف معانی «ضلال» و پاره‌ای از الفاظ و مفاهیم قرآنی را بر شمرده که در معانی متعدد به کار رفته است؛ مانند وحی، فتنه، خلق، قضاء و نور[۴۱]. همچنین آن حضرت ضمن تأکید بر آگاهی خود از بخش‌های مختلف قرآن، چون محکم و متشابه، فرمود: هنگام کشتن خوارج - پس از آن‌که ابن عباس را برای اقامه حجت به سوی ایشان فرستادم- گفتم: ای گروه خوارج، شما را به خدا سوگندتان می‌دهم! آیا می‌دانید که در قرآن ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام هست؟ گفتند: آری، چنین است. گفتم: خدایا تو بر اینها شاهد باش. پس گفتم: شما را به خدا سوگند! آیا ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه، خاص و عام قرآن را می‌دانید؟ گفتند: نه. گفتم: شما را به خدا آیا می‌دانید که من ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه، و خاص و عام قرآن را می‌دانم؟ گفتند: آری...[۴۲]. حضرت امیر در بیان وظیفه انسان‌ها در برابر آیات محکم و متشابه می‌فرماید: به آیه محکم که مفادش روشن و استوار است، باید عمل کرد و برای فهم آیات متشابه به عالمان به قرآن، یعنی پیامبر و اهل بیت(ع) رجوع کرد: بر شما باد قرآن؛ حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدارید، و به محکم آن عمل کرده، متشابه آن را به عالم آن برگردانید. بی‌شک قرآن شاهد بر شما و برترین وسیله‌ای است که بدان متوسل می‌شوید[۴۳].

در سخنی دیگر می‌فرماید: به یقین مردم درباره آیات متشابه هلاک گشتند؛ زیرا معنای آن را در نیافتند، و حقیقت آن را نشناختند. پس، از پیش خود و با آرای شخصی برای آن تأویل‌هایی نهادند، و بدین بهانه پرسش از اوصیا را رها کردند و سخن رسول خدا(ص) را در رجوع به عترت پشت سر انداختند[۴۴]. در برخی احادیث، از ارجاع آیات متشابه به آیات محکم سخن رفته است؛ لیکن در فرموده امام، سخن از ارجاع آنها به اهل بیت(ع) است؛ زیرا ارجاع آیه متشابه به آیات محکم، برای دفع ظهور آیه متشابه صورت می‌گیرد، نه رفع تشابه و تعیین مراد. به دیگر سخن، با ارجاع آیه متشابه به آیات محکم، روشن می‌شود که مدلول ظاهری آیه متشابه مراد نیست، ولی تفسیر آیه متشابه و تعیین مراد از آن، با ارجاع به محکمات به دست نمی‌آید و نیازمند تفسیر راسخان در علم است. برای مثال با ارجاع آیه متشابهی چون ﴿إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ[۴۵] به آیات محکمی مانند ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ[۴۶]، عدم اراده معنای ظاهری آیه نخست معلوم می‌شود؛ اما تبیین مدلول آن با استفاده از آیه دوم ممکن نیست و به بیان خارجی نیازمند است.[۴۷]

تأویل و راسخان در علم

یکی از مباحث مهم علوم قرآنی، تأویل قرآن است. اینکه منظور از تأویل چیست و چه کسانی به آن آگاهند از دیرباز دغدغه فکری قرآن پژوهان بوده است. آیا علم به تأویل قرآن، ویژه خدا است؟ یا راسخان در علم نیز از دانش تأویل برخوردارند؟ راسخان در علم چه کسانی هستند؟ این مسئله را در دو زمینه، پی می‌گیریم:

تأویل

واژه تأویل، اصطلاحی قرآنی است که در معانی گوناگونی مانند تعبیر خواب[۴۸]، فرجام[۴۹] و نیز تأویل قرآن[۵۰]- اعم از محکم و متشابه - به کار رفته است. در آیه هفتم سوره آل عمران، پس از تقسیم آیات قرآن به محکم و متشابه، آمده است: ﴿...فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا[۵۱].

تأویل از ماده «اول» به معنای رجوع است. ابن فارس می‌نویسد: آل يؤول، أي رجع. أول الحكم إلى أهله، أي أرجعه[۵۲]. راغب اصفهانی می‌گوید: «تأویل به معنای برگرداندن چیزی است به هدفی که از آن در نظر است»[۵۳]. جوهری می‌نویسد: «تأویل بیان چیزی است که چیزی دیگر به آن باز می‌گردد»[۵۴]. با توجه به گفته‌های لغت‌شناسان، تأویل به معنای ارجاع و برگرداندن چیزی به چیز دیگر است؛ لیکن چون تأویل در آیۀ هفتم سوره آل عمران وصف کتاب قرار گرفته و حقیقت کتاب نیز از سنخ کلام است، تأویل به معنای برگرداندن الفاظ، جملات و آیات قرآن، به معانی، مقاصد و مصادیق مورد نظر است. اگر این برگرداندن به معانی و مقاصد دلخواه صورت گیرد، تأویل ناروا است و هرگاه به مدلول‌ها و مصادیق مورد نظر گوینده کلام (خداوند متعال) باشد، تأویل صحیح و مقبول است. از این سخن دو نکته استفاده می‌شود:

یکم. از آنجا که تمامی آیات قرآن - اعم از محکم و متشابه - دارای معانی و مدلول‌های واقعی هستند، پس تمام آیات قرآن دارای تأویلند.

دوم. معانی باطنی آیات که در طول معنای ظاهری آیه قرار دارد، مشمول تأویل قرآن است. واژه تأویل در سخنان حضرت امیر بسیار به کار رفته است. آن حضرت در قسمتی از نامه خود به معاویه می‌نویسد: «فَعَدَوْتَ عَلَى طَلَبِ الدُّنْيَا بِتَأْوِيلِ الْقُرْآنِ»[۵۵]؛ «تو با تأویل قرآن، در پی دنیا تاختی». درباره خوارج نیز می‌فرماید: «وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي الْإِسْلَامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ الزَّيْغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِيلِ»[۵۶]؛ «ولی اکنون با برادران مسلمان خود می‌جنگیم؛ به دلیل کژی و انحراف و شبهه و تأویل دروغین که به وسیله ایشان در اسلام راه یافته است». منظور از تأویل در این دو حدیث، برگرداندن آیات قرآن، از معانی صحیح و واقعی به معانی نادرست و دلخواه است که برای رسیدن به اهداف دنیوی صورت می‌گیرد. این نوع تأویل در حقیقت مصداق تفسیر به رأی به شمار می‌رود.

بر اساس گزارش نعمانی در رساله علوم قرآن خود، امیر مؤمنان(ع) اقسام چهارگانه تأویل را چنین بیان می‌فرماید:

۱. آیاتی که تأویل آنها در تنزیل آنها است؛ یعنی هر آیه محکمی که در تحریم امور متعارف در دوران جاهلیت نازل شده است؛ مانند آیه «ازدواج با مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان... بر شما حرام گشت»[۵۷] و یا آن‌چه در حلال کردن پاره‌ای امور نازل شده است؛ مانند «آمیزش با زنانتان در شب‌های روزه بر شما حلال گردیده است»[۵۸][۵۹].

۲. آیاتی که تأویل آنها پیش از تنزیل بوده است؛ یعنی حوادثی که در زمان پیامبر رخ می‌داد و حکم مشروحی درباره آنها نازل نشده بود و پس از وقوع، احکام آنها نازل شد. مثلاً، نوشته‌اند که اوس بن صامت همسر خود را ظهار کرد و سپس از کار خود پشیمان گشت. همسر او نزد پیامبر آمد و از ایشان تعیین تکلیف خواست. آن‌گاه آیات آغازین سوره مجادله درباره حکم ظهار نازل شد[۶۰].

۳. آیاتی که تأویل آنها پس از تنزیل آنها است؛ مانند آیاتی که خداوند در آنها به پیامبرش خبر داده که پس از وی، اموری واقع خواهد شد؛ از قبیل گزارش‌های مربوط به قیامت و رجعت: «آیا جز تأویل آن را می‌نگرند؟ روزی که تأویل آن بیاید.»..[۶۱] و «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین، جانشین خود قرار دهد.»..[۶۲]. و «در نزدیک‌ترین سرزمین رومیان شکست خوردند، و لی بعد از شکستشان، به زودی پیروز خواهند گردید.»..[۶۳]. تأویل این قبیل آیات پیش از تنزیل آنها است[۶۴].

۴. آیاتی که تأویل آنها همراه تنزیل است؛ یعنی آیاتی که به تفسیر و تبیین پیامبر نیازمندند؛ مانند آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۶۵]. طبق بیان پیامبر، مصادیق اولی الامر واجب الاتباع مشخص شده است. همچنین آیه ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ[۶۶] چگونگی، حدود و خصوصیات نماز و زکات مردم به بیان حضرت رسول(ص) نیازمندند[۶۷]. در کلامی دیگر آن حضرت از ظهور قومی خبر داده است که در راه تأویل قرآن با دشمنان قرآن می‌جنگند: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، قطعاً گروهی ظهور خواهند کرد که سرها را بر تأویل قرآن می‌زنند؛ چنان‌که حضرت محمد(ص) در آغاز، بر تنزیل آن با شما چنین کرد. این حکمی است بر شما از سوی خدای رحمان در آخرالزمان[۶۸]. آمدی می‌نویسد: «شاید مراد از این گروه، امام علی(ع) و اصحاب وی باشند، یا حضرت حجت(ع) و یاران او»[۶۹]. حضرت علی(ع) در نامه‌ای ارجمند به فرزند دلبند خود امام حسن(ع) مرقوم فرموده‌اند: «مصمم شدم که نخست کتاب خدا را به تو بیاموزم و از تأویل آن آگاهت سازم و به آیین‌ها و احکام اسلامی و حلال و حرام آشنا گردانم و از این امور به دیگر چیزها نپرداختم»[۷۰]. از این سخن امام چند نکته استفاده می‌شود:

  1. کل قرآن - اعم از محکمات و متشابهات - دارای تأویل است؛ زیرا ضمیر «تأویله» به «کتاب الله» بر می‌گردد.
  2. تأویل قرآن از سنخ آموختنی‌ها است.
  3. آن حضرت، واجد دانش تأویل قرآن است.[۷۱]

راسخان در علم

آیا دانش تأویل، ویژه خدا است؟ یا کسان دیگر نیز از آن آگاهند؟ آیا در آیه هفتم سوره آل عمران، پس از واژه ﴿اللَّهُ باید وقف کرد یا پس از ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ؟ هر دو از نظر ادیبان جایز است و هر یک طرفدارانی دارد. بنابر دیدگاه نخست، تنها خدا به تأویل قرآن آگاه است، ولی طبق قول دوم، خدا و راسخان در علم به تأویل قرآن آگاهند. برخی از سخنان حضرت علی(ع) در نگاه اول تأییدی بر دیدگاه نخست به نظر می‌آید.

ایشان در پاسخ مردی که خواستار توصیف خداوند شده بود، فرمود: ... و بدان که راسخان در علم کسانی هستند که اقرارشان به ندانستن آن‌چه در پرده غیب است، آنان را از کوشش برای گشودن درهای بسته عالم غیب بی‌نیاز کرده است، تا به امور مستور آگاه شوند. ایشان اعتراف می‌کنند که از دریافت آن‌چه در حیطه دانششان نیست، عاجزند، و خدای متعال این اعتراف را ستوده و بدین سبب آنان را راسخان در علم نامیده است؛ زیرا تعمق را در چیزی که خداوند، جست‌وجو در کنه آن را تکلیف نکرده است، واگذاشته‌اند[۷۲]. از ظاهر این خطبه بر می‌آید که راسخان در علم به تأویل قرآن علم نداشته، صرفاً به همه غیوب ایمان دارند؛ ولی این برداشت به دلایل زیر ناتمام است:

یک. فرمایش آن حضرت – ظاهراً- ناظر به مرحله‌ای است که تفسیر آن‌چه در سراپرده غیب مستور است، به راسخان اعطا نشده است. در این مرحله است که راسخان از غیب آگاهی نداشته، در کنه مسائلی که بدان آگاهی ندارند، از پیش خود به جست‌و‌جوی نمی‌پردازند؛ اما پس از آن‌که به اذن خدا، سراپرده غیب آشکار شد و آفتاب تعلیم الهی، افق غیب را در برابر دیدگان ایشان گشود، آنان از مسائل غیبی و تأویل‌های قرآنی آگاه خواهند شد[۷۳].

دو. این برداشت با برخی دیگر از سخنان حضرت درباره آگاهی راسخان به تأویل قرآن ناسازگار است. در احادیث فراوانی از دانش پیامبر و اهل بیت(ع) به تأویل قرآن سخن رفته است؛ از جمله: درباره کتاب خدای عزیز و بزرگ از من بپرسید. به خدا سوگند آیه‌ای از آن نازل نشد - در شب یا روز سفر یا حضر - جز آن‌که پیامبر آن را بر من خواند و تأویل آن را به من آموخت. ابن الکواء: گفت: ای امیرمؤمنان، درباره آیاتی که بر پیامبر نازل می‌شد و شما حضور نداشتید، چطور؟ فرمود: آنها را برایم حفظ می‌کرد و وقتی به حضورشان می‌رسیدم، بر من می‌خواند و می‌فرمود: علی جان، خداوند پس از تو بر من چنین و چنان نازل کرد، و تأویل آن چنین و چنان است. بدینسان تنزیل و تأویل قرآن را به من می‌آموخت[۷۴]. آن حضرت در حدیثی دیگر فرمود: «مردم، پیش از آن‌که مرا از دست دهید، از من بپرسید؛ زیرا دانش اولین و آخرین نزد من است... به خدا سوگند، من به قرآن و تأویل آن از هر مدعی دانش آن، داناترم»[۷۵]. همچنین امام علی(ع) از آموزش تأویل قرآن به فرزند خود امام حسن(ع) سخن گفته است که نشان دهنده علم آن حضرت به تأویل قرآن است.

اما اینکه راسخان در علم چه کسانی هستند، بر اساس آموزه‌های دینی و سخنان حضرت علی(ع)، آنان پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت ایشانند. آن حضرت در سخنی هشدار دهنده می‌فرماید: کجایند کسانی که به دروغ و از روی ستم بر ما پنداشتند که راسخان در علم آنهایند، نه ما اهل بیت؟ خداوند ما را فرا برده، آنان را فرو هشته است؛ به ما عطا کرده آنان را محروم داشته است؛ ما را به درون برده، آنان را از در رانده است. راه هدایت به وسیله ما طلب می‌شود و کوری و گمراهی با ما از میان می‌رود[۷۶]. همچنین آن حضرت در نامه‌ای بلند به معاویه، می‌فرماید: شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود: هیچ آیه‌ای از قرآن نیست، مگر آن‌که برای آن ظهری و بطنی است، و هر حرفی از آن تأویل دارد؛ «تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم ندانند». راسخان، ما آل محمدیم و خداوند به دیگران فرمان داده است که بگویند: «بدان ایمان داریم. همه از جانب پروردگار ما است، و جز صاحبان خرد متذکر نمی‌شوند»[۷۷].

سخنان حضرت، همسو با احادیث دیگر[۷۸]، به انحصار راسخان در پیامبر و اهل‌بیت(ع) تأکید می‌ورزد. بر این اساس، گسترش حوزه راسخان به غیر معصومان، ادعایی بی‌برهان است؛ زیرا مراد از رسوخ در علم، شناخت کامل محکمات و متشابهات و احاطه علمی به جمیع ابعاد و آفاق و لایه‌های ظاهر و باطن معارف قرآن است، نه شناختی ناقص و اندک از بخش‌هایی از قرآن. بنابراین پیامبر اکرم(ص) که افضل راسخان است، دانش قرآنی خود را به تعلیم الهی فرا گرفته و آموخته‌هایش را - با تعلیمی اختصاصی - در اختیار اوصیای خود قرار داده است. از این رو دیگران که دانش قرآنی خود را وامدار راسخان در علم هستند، هیچ‌گاه هم پایه راسخان نخواهند بود. یکی از شارحان نهج البلاغه در این باره می‌نویسد: هدف این فقره، سرزنش و انکار کسانی است که خود را راسخان در علم می‌پندارند، و یادآور این حقیقت است که رسوخ در علم، ویژه اهل بیت ولایت است، و اینکه دیگران در ادعای رسوخ دروغ زن هستند، و این ادعای اهل بیت، یعنی اختصاص ایشان به رسوخ در علم با براهین عقلی و نقلی ثابت گشته، عامه و خاصه، بدان تصریح کرده‌اند[۷۹].[۸۰]

منابع

پانویس

  1. زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۰.
  2. ر.ک: حکیم، سید محمد باقر، علوم قرآنی، ترجمه لسانی فشارکی، ص۲۰.
  3. «اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟» سوره بقره، آیه ۱۰۶.
  4. الصحاح، ج۱، ص۴۳۳.
  5. البیان، ص۲۷۷.
  6. مناهل العرفان، ج۲، ص۷۲.
  7. البیان، ص۲۸۶.
  8. البیان، ص۲۸۶.
  9. نهج البلاغه، خطبه ١. نیز ر.ک: الکافی، ج۱، ص۶۴، ح۱؛ التفسیر، ج۱، ص۱۴، ح۱.
  10. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۲۸۸؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۲۵۷.
  11. نهج البلاغه، خطبه ١.
  12. منهاج البراعه، ج۲، ص۱۸۵.
  13. التفسیر، ج۱، ص۱۲.
  14. حرانی، حسین بن شعبه، تحف العقول، ص۱۳۵.
  15. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌شوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند» سوره انفال، آیه ۶۵.
  16. ﴿الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ «اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۶۶.
  17. ر.ک: بحارالانوار، ج۹۳، ص۷ به بعد.
  18. خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآن‌شناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۹۵.
  19. صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۱۶.
  20. التوحید، ص۲۶۴.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۹۰.
  22. طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۳۸، ح۳۰.
  23. نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
  24. ر.ک: نگاهی به علوم قرآنی ص۱۰۱؛ البیان، ص۲۶۹.
  25. خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآن‌شناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۹۷.
  26. «الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار شده است؛» سوره هود، آیه ۱.
  27. جوامع الجامع، ص۲۰۰.
  28. التفسیر، ج۱، ص۷.
  29. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
  30. ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  31. ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  32. منظور، مباحث نسخ در قرآن است که پیش‌تر در سخنان آن حضرت آمده است.
  33. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
  34. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کرده‌اید، که اگر با آنها همخوابگی نکرده‌اید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.
  35. بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۱.
  36. بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۱.
  37. ﴿وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ «و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه می‌خواهد؟ بدین‌گونه خداوند هر که را بخواهد در گمراهی وا می‌نهد و هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و سپاه پروردگارت را کسی جز او نمی‌داند و این جز یادآوری برای آدمیان، نیست» سوره مدثر، آیه ۳۱.
  38. ﴿وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ «و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.
  39. در آیه ﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ «پروردگارا! به راستی آنان بسیاری از مردم را گمراه کرده‌اند» سوره ابراهیم، آیه ۳۶.
  40. بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۲.
  41. ر.ک: بحار الانوار، ج۹۳، ص۲۳ - ۱۳.
  42. بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۵.
  43. غررالحکم، ج۴، ص۳۰۲، ح۱۵۷.
  44. بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۲.
  45. «(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد» سوره قیامه، آیه ۲۳.
  46. «چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد و او نازک‌بین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
  47. خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآن‌شناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۹۹.
  48. ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰؛ ﴿قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِينَ «گفتند خواب‌هایی پریشان است و ما تعبیر خواب‌های پریشان را نمی‌دانیم» سوره یوسف، آیه ۴۴.
  49. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  50. ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَيَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ «آیا جز فرجام آن را چشم می‌دارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیش‌تر آن را فراموش کرده بودند می‌گویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجی‌هایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده می‌شویم تا جز آن کنیم که پیش‌تر می‌کردیم؟ بی‌گمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است» سوره اعراف، آیه ۵۳.
  51. «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  52. معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۵۹.
  53. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۹.
  54. الصحاح، ج۴، ص۱۶۲۷.
  55. نهج البلاغه، نامه ۵۵.
  56. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱.
  57. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیرده‌تان و خواهران شیرخورده‌تان و مادرزن‌هایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کرده‌اید، که اگر با آنها همخوابگی نکرده‌اید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.
  58. ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «آمیزش با زنانتان در شب روزه‌داری برای شما حلال شده است. آنها جامه شما و شما جامه آنهایید. خداوند معلوم داشت که شما با خود نادرستی می‌ورزیدید، بنابراین، از شما در گذشت و شما را بخشود؛ اکنون (می‌توانید) با آنان آمیزش کنید و آنچه خداوند برای شما مقرّر داشته است باز جویید، و تا سپیدی سپیده‌دم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (می‌توانید) بخورید و بیاشامید؛ سپس روزه را تا شب به پایان رسانید و در حالی که در مسجدها اعتکاف کرده‌اید از آنان کام مجویید، اینها حدود خداوند است، به آنها نزدیک نشوید. خداوند این چنین آیاتش را برای مردم روشن می‌گرداند باشد که آنان پرهیزگاری ورزند» سوره بقره، آیه ۱۸۷.
  59. ر.ک: بحار الانوار، ج۹۳، ص۶۸.
  60. بحار الانوار، ج۹۳، ص۷۷ – ۶۹.
  61. ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَيَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ «آیا جز فرجام آن را چشم می‌دارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیش‌تر آن را فراموش کرده بودند می‌گویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجی‌هایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده می‌شویم تا جز آن کنیم که پیش‌تر می‌کردیم؟ بی‌گمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است» سوره اعراف، آیه ۵۳.
  62. ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
  63. ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ «رومیان شکست خوردند * در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند» سوره روم، آیه ۲-۳.
  64. ر.ک: بحار الانوار، ج۹۳، ص۷۸ و ۷۷.
  65. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  66. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  67. ر.ک: بحار الانوار، ج۹۳، ص۷۸ به بعد.
  68. غررالحکم، ج۶، ص۲۳۲، ج۱۰۱۰۲.
  69. ر.ک: غررالحکم، ج۶، ص۲۳۴ و ۲۳۳.
  70. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  71. خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآن‌شناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۲۰۳.
  72. نهج البلاغه، خطبه ۹۰.
  73. ر.ک: منهاج البراعه، ج۶، ص۳۱۳.
  74. الأمالی، ص۵۲۰، ح۱۱۵۸.
  75. بحار الأنوار، ج۴۰، ص۱۴۴، ح۵۱.
  76. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴. در غرر الحکم، ح۲۸۲۶، پس از «كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا وَ حَسَداً لَنَا» عبارت و «وَ حَسَداً لَنَا» نیز آمده است.
  77. الهلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۷۱؛ بحار الانوار، ج۳۳، ص۱۵۵.
  78. ر.ک: بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۸۸، باب ۱۰.
  79. منهاج البراعه، ج۹، ص۲۱.
  80. خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآن‌شناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۲۰۶.