امامت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۸: خط ۳۸:


==[[امامت]] در دانشنامه کلام اسلامی==
==[[امامت]] در دانشنامه کلام اسلامی==
*
*[[امامت]]: [[رهبری]] [[امت اسلامی]] پس از [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}
*مباحث [[امامت]] بر پنج محور کلی [[استوار]] است:
#[[حقیقت]] یا چیستی [[امامت]] (ما الإمام؟)؛
#[[وجوب]] و [[وجود امام]] (هل الإمام؟)؛
#[[فلسفه]] و [[غایت امامت]] (لم یجب وجود الإمام؟)؛
#صفات و [[ویژگی‌های امام]] (کیف الإمام؟)؛
#[[تعیین امام]] در هر زمان (مَنِ الإمام؟)<ref>تلخیص المحصل، ص۴۲۶- ۴۲۷؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۳- ۱۷۴.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۰۴.</ref>.
*چهار مبحث نخست، مباحث کلی [[امامت]] ([[امامت عامه]]) را تشکیل می‌دهد و مبحث اخیر مربوط به [[امامت خاصه]] است. به عبارت دیگر مسایل کلی و عمومی [[امامت]]، مربوط به [[امامت عامه]] است و مسایل مربوط به مصداق شناسی [[امام]] و این که [[امامان]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} چه کسانی بوده‌اند، مسایل [[امامت خاصه]] است. مباحث [[امامت خاصه]] در مدخل‌های مناسب [[تبیین]] خواهد شد. چنان که پاره‌ای از مباحث کلی [[امامت]] نیز که از اهمیت یا گستردگی خاصی برخوردارند مدخل‌های مستقلی خواهند داشت.
*[[عصمت امام]]، [[افضلیت امام]] و [[علم امام]] از این گونه مباحث‌اند. در این مقاله دیگر مباحث کلی [[امامت]] بررسی خواهد شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۰۴.</ref>.
 
==[[تعریف امامت]]==
*[[امامت]] در لغت به معنای [[پیشوایی]] و [[رهبری]] است و [[امام]]، فرد یا چیزی است که به او [[اقتدا]] می‌شود. در کتاب‌های لغت برای [[امام]] مصادیقی برشمرده شده است که عبارتند از: [[قرآن کریم]]، [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، [[جانشین پیامبر]]{{صل}}، [[امام]] در [[نماز جماعت]]، [[فرمانده سپاه]]، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و [[آشکار]]، دانشمندی که از او [[پیروی]] می‌شود<ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱- ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref>.
*واژه [[امام]] در [[قرآن کریم]] کاربردهای گوناگونی دارد که به دو دسته بشری و غیر بشری تقسیم می‌شوند:
#کاربردهای غیر بشری [[امام]] عبارتند از:
##[[لوح محفوظ]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}} «ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن  بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>.
##راه [[آشکار]]<ref>{{متن قرآن|فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}} «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>
##[[کتاب آسمانی]] [[حضرت موسی]]<ref>{{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}} «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>.
#کاربردهای بشری [[امام در قرآن]] دو گونه است:
##[[حق]]
##[[باطل]].
*[[مصادیق امام]] [[حق]] عبارتند از:
#[[پیامبران الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}} «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}} «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند  برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>.
#[[بندگان]] [[شایسته]] [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}} «و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>.
#[[مستضعفان]]<ref>{{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}} «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند  منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>.
*[[پیشوایان]] [[کفر]] و از آن جمله [[فرعون]] و دستیاران او [[مصادیق امام]] [[باطل]] در [[قرآن کریم]] می‌باشند<ref>{{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ}} «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲؛ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}} «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>.
*در آیه‌ای نیز [[امام]] به گونه‌ای به کار رفته است که همه کاربردهای پیشین را شامل می‌شود: [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>. [[پیامبران الهی]]، [[کتاب‌های آسمانی]]، نامه‌های [[اعمال]] و هر کس که در [[دنیا]] از او [[پیروی]] شده است، وجوهی است که [[مفسران]] درباره مقصود از [[امام]] در [[آیه]] یاد شده گفته‌اند<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۴۲۹- ۴۳۰.</ref>.
*مجموع تعریف‌هایی که [[متکلمان اسلامی]] برای [[امامت]] [[بیان]] کرده‌اند دو دسته است:
#تعریف‌های عام که [[نبوت]] را نیز در برمی‌گیرد.
#تعریف‌های خاصی که شامل [[نبوت]] نمی‌شود.
*عبارت: [[امام]] کسی که دارای [[رهبری عمومی]] در مسائل [[دینی]] و [[دنیوی]] است<ref>{{عربی|الإمام الّذی له الرئاسة العامّة فی الدین و الدنیا جمیعا}}؛ التعریفات، ص۲۸.</ref> و عبارت‌های دیگری همانند آن تعریف‌های عام [[امامت]] می‌باشد<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶.</ref>. در این تعریف‌ها به [[خلافت]] یا [[نیابت]] از [[پیامبر]] اشاره نشده است، بدین جهت، [[نبوت]] را نیز شامل می‌شود، ولی دسته دوم، تعریف‌هایی است که قید [[خلافت]] یا [[نیابت]] از [[پیامبر]] در آنها آمده است و بدین جهت شامل [[نبوت]] نمی‌شود. دو نمونه از این تعریف‌ها به قرار ذیل است:
#[[امامت]]، [[رهبری عمومی]] در امور [[دین]] و [[دنیا]] و برای فردی از افراد به عنوان [[نیابت]] از [[پیامبر]]{{صل}} است<ref>{{عربی|الإمامة، رئاسة عامّة فی الدّین و الدّنیا لشخص من الأشخاص نیابةً عن النّبی{{صل}}}}؛ الباب الحادی عشر، ص۶۶؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵- ۳۲۶؛ اللوامع الإلهیة، ص۳۱۹- ۳۲۰.</ref>.
#[[امامت]] عبارت است از [[جانشینی پیامبر]] در [[اجرای دین]]، به گونه‌ای که [[پیروی]] از او بر همه [[مسلمانان]] [[واجب]] است<ref>{{عربی|الإمامة خلافة الرّسول في إقامة الدين بحيث يجب إتّباعه علی كافّة الأمّة}}؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۰۵</ref>
*[[رهبری]] [[امت اسلامی]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} هم [[خلافت]] نامیده می‌شود و هم [[امامت]]؛ چنان که کسی که عهده دار این [[مقام]] می‌شود هم [[خلیفه]] نام دارد و هم [[امام]]. از آن جهت که [[مردم]] باید از او [[پیروی]] کنند و او پیشوای آنان است، [[امام]] نامیده می‌شود، و از آن جهت که [[رهبری]] او به عنوان [[جانشینی]] از [[پیامبر]]{{صل}} است، [[خلیفه]] نام دارد. بر این اساس، [[امام]] در [[شریعت اسلامی]] خلیفة الرسول است. در این که آیا می‌توان او را [[خلیفة الله]] نیز نامید دو قول است، برخی آن را جایز دانسته و برخی دیگر آن را مجاز نشمرده‌اند<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱.</ref>.
*در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} از [[امامت]] به عنوان خلافة [[الله]] و خلافة الرسول یاد شده است: {{متن حدیث|َّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>.
*از مطالب پیشین به دست آمد که [[تعریف امامت]] به [[رهبری]] [[امت اسلامی]] در [[امور دینی]] و [[دنیوی]] آنان به عنوان [[جانشین پیامبر]]{{صل}} مورد قبول همه [[فرق اسلامی]] است<ref>گوهر مراد، ص۴۶۱- ۴۶۲؛ سرمایه ایمان، ص۱۰۷.</ref>.
*[[متکلمان]] [[اهل سنت]] در پاسخ این اشکال که با [[گزینش امام]] توسط [[مردم]] چگونه او [[جانشین پیامبر]]{{صل}} می‌باشد؟ گفته‌اند: [[جانشین پیامبر]]{{صل}} به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم امکان‌پذیر است، و [[انتخاب مردم]] از گونه دوم خواهد بود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴.</ref>.
*به عبارت دیگر، [[بیعت]] و [[انتخاب مردم]] در [[تعیین امام]] موضوعیت ندارد، بلکه جنبه طریقی دارد، مانند طریقیت [[قیاس]] و [[اجماع]] در دلالت بر [[احکام شرعی]]<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.</ref>.
*برخی از [[متکلمان]] قید [[رهبری]] اصالی در سرای [[تکلیف]]<ref>{{عربی|بالأصالة في دار التكليف}}</ref> و عبارت‌هایی همانند آن را به [[تعریف امامت]] افزوده‌اند<ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵.</ref>. مقصود آنان این است که [[رهبری امام]] اگر چه نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} نیابی است، ولی نسبت به کسانی که در سرای [[تکلیف]] هستند و از [[دنیا]] نرفته‌اند اصالی است. بر این اساس تعریف [[امامت]] کسانی را که از طرف [[امام]] [[نیابت]] دارند، هر چند گستره [[رهبری]] آنان [[عمومیت]] داشته باشد، شامل نخواهد شد، زیرا [[رهبری]] آنان نیابی است، نه اصالی.
*در برخی از عبارات، [[امامت]] به [[رهبری عمومی]] در [[دین]] تعریف شده است<ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴.</ref> مقصود آنان این نیست که [[رهبری سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[مسلمانان]] از دایره [[امامت]] خارج است، بلکه مقصودشان این است که این مسئله نیز صبغه [[دینی]] دارد<ref>المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵- ۲۳۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۰۶</ref>
 
==[[جایگاه امامت]]==
*مسئله [[امامت]] در [[تفکر]] [[اسلامی]] [[جایگاه]] بسیار بالایی دارد. [[قرآن کریم]] [[امامت]] را [[برتر]] از [[نبوت]] دانسته است، زیرا درباره [[ابراهیم خلیل]]، یادآور شده است که او پس از آن که دارای [[مقام نبوت]] بود، مورد آزمون‌های ویژه‌ای قرار گرفت و آن گاه [[مقام امامت]] به او اعطا گردید{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
*در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} بر این مطلب تصریح و تأکید شده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۳۳- ۱۳۴، ۱۴۹- ۱۵۱ و ۱۵۴؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۲۷- ۱۲۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۹- ۱۵۱.</ref>.
*از احادیثی که در [[شأن نزول]] [[آیه اکمال دین]]{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref> «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> [[روایت]] شده است نیز [[جایگاه]] بالای [[امامت]] به دست می‌آید. مطابق این [[روایات]]، [[آیه]] مزبور ناظر به [[واقعه غدیر خم]] است که [[پیامبر]]{{صل}} به [[فرمان خداوند]]، [[علی]]{{ع}} را به عنوان [[پیشوای امت]] [[اسلامی]] پس از خود معرفی کرد<ref>الغدیر، ج۱، ص۲۳۰- ۲۳۶؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۸- ۳۴۰.</ref> بر این اساس، [[امامت]] آموزه‌ای [[اسلامی]] است که [[دین اسلام]] با آن به کمال مطلوب خود رسیده است؛ چنان که [[آیه تبلیغ]]{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref> «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> نیز بیانگر این مطلب است، زیرا مطابق این [[آیه]] و با توجه به روایات‌شان [[نزول]] آن، [[امامت علی]]{{ع}} از چنان جایگاهی برخوردار بوده است که اگر [[پیامبر]]{{صل}} آن را [[ابلاغ]] نمی‌کرد، گویی [[رسالت الهی]] خویش را [[ابلاغ]] نکرده است<ref>الغدیر، ج۱، ص۲۱۴- ۲۲۳؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۰- ۳۲۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۰۶-۴۰۷</ref>
*مفاد [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> این است که [[روز قیامت]] هر گروه و جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار می‌گیرند؛ چنان که در [[حدیثی]] که [[شیعه]] و [[اهل سنت]] از [[امام رضا]]{{ع}} [[روایت]] کرده‌اند، آمده است که [[روز قیامت]] هرگروهی را با نام [[کتاب آسمانی]] و [[سنت پیامبر]] و [[امام زمان]] آنها فرا می‌خوانند<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۴۳۰.</ref>. از [[آیه]] و [[حدیث]] یاد شده نیز می‌توان به اهمیت مسئله [[امامت]] پی برد.
*امیرالمؤمنان{{ع}} فرموده است: [[امامان]]، [[رهبران]] و راهنمایان [[خداوند]] بر [[بندگان]] او هستند و کسی داخل [[بهشت]] نخواهد شد، مگر این که آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل [[دوزخ]] نخواهد شد، مگر این که آنان را [[انکار]] کند و آنان نیز او را [[انکار]] نمایند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.</ref> [[ابن ابوالحدید]] این [[سخن امام]] را ناظر به [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}} دانسته و گفته است [[حدیث]]: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}} نیز بیانگر همین مطلب است. بر این اساس، [[امامان]] در [[قیامت]] [[پیروان]] خود را می‌شناسند هر چند در [[دنیا]] آنان را ندیده باشند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref>.
*در [[احادیث]] متعددی از [[امامان اهل بیت]]{{عم}} [[روایت]] شده که [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]]، [[حج]] و [[ولایت]] [[ارکان اسلام]] به شمار می‌روند و در این میان [[ولایت]] از [[جایگاه]] [[برتری]] برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنها می‌باشد<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۶، ح۵و ۸.</ref>.
*اگر از منظر [[تاریخی]] نیز به [[امامت]] بنگریم [[جایگاه]] ویژه آن نزد [[مسلمانان]] [[آشکار]] می‌گردد. پس از [[پیامبر گرامی]]{{صل}} مهم‌ترین و حساس‌ترین مسئله‌ای که مورد بحث و گفت وگوی [[مسلمانان]] قرار گرفت، [[امامت]] بود. هیچ یک از [[آموزه‌های دینی]]، در هیچ زمانی مانند [[امامت]] مورد بحث و [[نزاع]] واقع نشده است <ref>شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۲۲.</ref>.
*از دیدگاه [[شیعه]] [[امامت]] از اصول [[عقاید اسلامی]] است، ولی [[معتزله]] و [[اشاعره]] و دیگر [[مذاهب اسلامی]] آن را از [[فروع دین]] می‌دانند. بر این اساس، [[شیعه]] برای [[امامت]] [[جایگاه]] برجسته تری در مقایسه با [[اهل سنت]] قائل است، ولی همان گونه که اشاره شد از دیدگاه [[اهل سنت]] نیز [[امامت]] مسئله‌ای مهم و برجسته است، زیرا از [[فروع دین]] بودن یک مسئله با مهم بودن آن منافات ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۰۷</ref>
==[[وجوب امامت]]==
*می‌توان گفت [[وجوب امامت]] مورد [[اجماع]] [[مسلمانان]] است، زیرا دیدگاه مخالف در این باره شاذ بوده و قابل اعتنا نیست، اما درباره این که [[وجوب امامت]] [[عقلی]] است یا [[نقلی]]، و [[واجب علی الله]] است یا [[واجب علی الناس]]، دیدگاه‌ها مختلف است. [[شیعه امامیه]] [[امامت]] را [[واجب علی الله]] می‌داند؛ از نظر آنان [[امامت]] از مصادیق [[لطف الهی]] است و [[لطف]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است<ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref> یعنی مقتضای [[حکمت خداوند]] است. کسی آن را بر [[خدا]] [[واجب]] نکرده است، بلکه [[خداوند]] به مقتضای [[حکمت]] خود آن را بر خود [[واجب]] کرده است؛ چنان که [[خداوند]] [[هدایت]] را بر خود [[واجب]] می‌داند: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}<ref>«بی‌گمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.</ref>. گروهی از [[زیدیه]] و [[کیسانیه]] نیز درباره [[امامت]] طرفدار [[وجوب علی الله]] بوده‌اند<ref>قواعد العقاید، ص۱۱۰.</ref>. [[معتزله]]، [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]]، [[اباضیه]] و گروهی از [[زیدیه]] [[امامت]] را [[واجب علی الناس]] دانسته‌اند. عده‌ای از [[معتزله]] [[وجوب امامت]] را [[عقلی]] و دیگران [[وجوب]] آن را [[نقلی]] شمرده‌اند<ref>قواعدالعقائد، ص۱۱۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۶؛ کشف المراد، ص۲۹۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۰۷</ref>
*از [[هشام بن عمر فوطی]] و [[ابوبکر اصم]] دو تن از [[متکلمان معتزله]] به عنوان منکران [[وجوب امامت]] یاد شده است. البته [[مخالفت]] آن دو نیز مشروط است. [[هشام بن عمر فوطی]] [[وجوب امامت]] را به [[حاکم]] بودن [[عدل]] در [[جامعه اسلامی]] مشروط کرده و [[ابوبکر اصم]] عکس آن را شرط [[وجوب امامت]] دانسته است<ref>قواعدالعقائد، ص۱۱۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۶؛ کشف المراد، ص۲۹۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵.</ref>.
*از دو [[فرقه]] [[محکمه]] و [[نجدات]] از فرقه‌های [[خوارج]] نیز به عنوان منکران [[وجوب امامت]] یاد شده است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۷؛ شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۱۶.</ref>.
*یکی از [[دلایل]] [[وجوب امامت]] [[آیه اولی الأمر]]{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref> «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> است، زیرا این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الأمر]] را بر [[مؤمنان]] [[واجب]] کرده است، و [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الأمر]] بدون تحقق آن امکان پذیر نیست، بر این اساس [[وجود امام]] [[واجب]] خواهد بود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>، [[دلیل]] دیگر بر [[وجوب امامت]]، [[حدیث]] [[من مات]] است، زیرا مطابق این [[حدیث]] هر کس بدون [[شناخت امام زمان]] خود از [[دنیا]] برود، به [[مرگ جاهلیت]] مرده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}<ref>بحارالأنوار، ج۲۳، ص۷۶- ۹۵؛ اثبات الوصیه، ج۱، ص۱۱۲- ۱۱۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳/ ص۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref>.
*عده‌ای از [[متکلمان اسلامی]] [[حدیث]] مزبور را [[دلیل]] [[وجوب امامت]] دانسته‌اند، زیرا مطابق این [[حدیث]]، [[معرفت امام]] در هر زمانی یک [[تکلیف]] شرعی است، لازمه آن این است که هیچ گاه زمان از [[امام]] خالی نباشد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۷۹؛ النبراس، ص۵۱۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>.
*عده‌ای از [[متکلمان]]، [[سیره مسلمانان]] را [[دلیل]] [[وجوب امامت]] شمرده‌اند، زیرا از [[سیره مسلمانان]] روشن می‌شود که آنان [[وجوب امامت]] را امری [[مسلم]] و تردید ناپذیر تلقی کرده‌اند. [[اختلاف]] آنان مربوط به [[مصداق امامت]] بوده است، نه اصل [[امامت]]<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۰؛ نهایة الاقدام، ص۴۷۹؛ غایة المرام، ص۳۶۴.</ref> ابوعلی و [[ابوهاشم جُبایی]] و برخی دیگر به [[اجماع صحابه]] بر [[وجوب امامت]] [[استدلال]] کرده‌اند<ref>المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، ج۱، ص۴۷.</ref>.
*برخی از [[متکلمان]] به [[لزوم]] [[اجرای حدود]] و [[حفظ نظام اسلامی]] بر [[وجوب امامت]] [[استدلال]] کرده‌اند، زیرا تحقق این امور که مطلوب [[شارع]] است، بدون [[امام]] امکان‌پذیر نیست<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ غایة المرام فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ الألفین، ص۷-۸.</ref>.
*[[وجوب]] دفع ضررهای بزرگ از دیگر [[دلایل]] [[متکلمان]] بر [[وجوب امامت]] است، زیرا بدیهی است که اگر در [[جامعه]] [[رهبری]] [[دانا]] و توانا وجود داشته باشد زمینه‌های رشد و [[صلاح]] [[مردم]] فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد، و در نتیجه، از نبود [[امام]] زیان بزرگی به [[جامعه]] وارد می‌شود، و دفع چنین زیان‌هایی در [[شریعت]] [[واجب]] است. بنابراین، [[وجود امام]] [[واجب]] خواهد بود<ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۰۸</ref>
 
==[[امامت]] و [[لطف]]==
*[[استدلال]] پیشین، [[عقلی]] بوده و به [[قاعده لطف]] باز می‌گردد، که یکی از [[براهین]] مهم [[وجوب امامت]] از دیدگاه [[متکلمان امامیه]] است. آنان [[امامت]] را از مصادیق روشن [[قاعده لطف]] می‌دانند، از آنجا که [[لطف]] به مقتضای [[حکمت خداوند]]، [[واجب]] است، [[امامت]] نیز [[واجب]] خواهد بود.
*[[سید مرتضی]] در [[تبیین]] [[لطف]] بودن [[امامت]] گفته است: ما [[امامت]] را به دو شرط [[واجب]] می‌دانیم: یکی این که [[تکالیف عقلی]] وجود داشته باشد، و دیگری این که [[مکلفان]] [[معصوم]] نباشند، [[دلیل]] [[وجوب امامت]] با توجه به دو شرط مزبور این است که هر [[عاقل]] آشنا با عرف و [[سیره]] [[عقلای بشر]] می‌داند که هرگاه در جامعه‌ای [[رهبری]] [[با کفایت]] و [[تدبیر]] وجود داشته باشد که از [[ستمگری]] و [[پلیدی]] جلوگیری و از [[عدالت]] و ارزش‌های انسانی [[دفاع]] کند، شرایط [[اجتماعی]] برای بسط [[فضایل]] و [[ارزش‌ها]] فراهم‌تر خواهد بود و این، چیزی جز [[لطف]] نیست، زیرا [[لطف]] آن است که با توجه به آن، [[مکلفان]] به [[طاعت]] و [[فضیلت]] روی می‌آورند و از [[پلیدی]] و [[تباهی]] دوری می‌گزینند. بنابراین، [[امامت]] در [[حق]] [[مکلفان]]، [[لطف]] است<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹- ۴۱۰.</ref>.
*[[ابن میثم بحرانی]] [[برهان لطف]] [[امامت]] را با توجه به [[تکالیف شرعی]] تقریر کرده و گفته است: [[نصب امام]] لطفی است از [[خداوند]] در انجام دادن [[تکالیف شرعی]] و فعل [[لطف]] به مقتضای [[حکمت الهی]] [[واجب]] است، پس [[نصب امام]] از جانب [[خداوند]] [[واجب]] است<ref>قواعد المرام، ص۱۷۵.</ref>.
*عده‌ای از [[متکلمان شیعه]]، [[لطف]] [[امامت]] را مقتضای [[تکالیف الهی]] دانسته‌اند و از [[عقلی]] یا شرعی بودن [[تکلیف]] سخن نگفته‌اند<ref>تقریب المعارف، ص۹۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۴۰؛ کشف المراد، ص۴۹۰؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۸.</ref>.
*به [[استدلال]] پیشین اشکال شده است که [[امامت]] در [[حق]] همه [[مکلفان]] [[لطف]] نیست، زیرا در میان [[انسان‌ها]] کسانی یافت می‌شوند که اگر [[الزام]] و [[نظارت]] [[حکومتی]] در بین نباشد نیز به رعایت [[احکام الهی]] [[اقدام]] می‌کنند و چه بسا [[لزوم]] [[اطاعت از امام]] برای آنان گران باشد و همین امر موجب روی گردانی آنها از [[دین]] شود<ref>المغنی، ج۱، ص۳۵.</ref>.
*اگر اشکال یاد شده، بر [[لطف]] بودن [[امامت]] وارد باشد، بر [[لطف]] بودن [[نبوت]] نیز وارد خواهد بود، چرا که اگر [[نبوت]] و [[امامت]] را با توجه به نوع [[بشر]] مطالعه کنیم. بدون [[شک]] از این جهت، [[نبوت]] و [[امامت]] برای نوع [[بشر]] [[لطف]] است و [[مخالفت]] افرادی اندک، آن هم به خاطر عوامل وانگیزه‌های [[شیطانی]] و نفسانی، ناقض قاعده مزبور نخواهد بود. [[نبوت]] وامامت برای چنین افرادی معیار [[امتحان الهی]] خواهد بود که خود یکی از قواعد [[شریعت]] است.
*اشکال دیگر این که [[وجوب لطف]] در [[امامت]]، تعیینی نیست، بلکه تخییری است، زیرا می‌توان [[عصمت]] [[مکلفان]] را به عنوان جایگزین [[لطف]] فرض کرد، که نقش [[هدایت]] گری آن نیز کامل‌تر از [[لطف]] [[امامت]] است <ref>المغنی، ص۲۶.</ref> پاسخ این است که موضوع بحث در [[لطف]] [[امامت]] [[مکلفان]] موجود است که از ویژگی [[عصمت]] برخوردار نیستند، فرض [[مکلفان]] [[معصوم]]، واقعیت را تغییر نمی‌دهد<ref>المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۵۰.</ref>.
*گفته شده است: هرگاه موضوع [[لطف]] در [[باب ]][[امامت]]، [[مکلفان]] غیر [[معصوم]] باشد می‌توان مکلفانی را فرض کرد که نه [[امام]] باشند و نه [[مأموم]]؛ چنان که [[شیعه]] به [[عصمت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]] {{س}} و [[امامان]] دیگر قائل است. در این صورت در زمان [[علی]]، [[حضرت زهرا]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} نه [[امام]] بودند و نه [[مأموم]]. و این مطلب بر خلاف [[اجماع]] [[امت اسلامی]] است، زیرا هر مکلفی یا [[امام]] است و یا [[مأموم]]<ref>المنقذ، ج۲، ص۲۴۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۰۹</ref>
*پاسخ این است که وجه [[نیازمندی]] [[مکلفان]] به [[امام]]، منحصر در [[لطف بودن امام]] در انجام [[تکالیف الهی]] نیست، بلکه [[امامت]] فواید و آثار دیگری، مانند [[تعلیم]] معالم [[دینی]] و [[احکام شریعت]] و [[پیروی]] از او در [[مکارم اخلاق]] و [[سیر و سلوک]] [[معنوی]] دارد. فواید یاد شده در مورد [[مکلفان]] [[معصوم]] نیز متصور است<ref>المنقذ، ج۲، ص۲۵۰.</ref>.
*اشکال دیگر این که [[لطف]] [[امامت]] در مورد انجام [[تکالیف الهی]] منوط به [[حضور امام]] و [[اعمال]] [[ولایت]] و [[زعامت سیاسی]] و [[اجتماعی]] توسط اوست. این مطلب با [[اعتقاد]] [[شیعه]] به [[امامت امام غایب]] [[سازگاری]] ندارد<ref>همان، ج۲، ص۲۵۲.</ref>.
*پاسخ این است که [[وجود امام]] به خودی خود [[لطف]] است و [[تصرف]] او [[لطف]] دیگری است و عدم تحقق این [[لطف]] ناشی از عدم [[آمادگی]] [[مکلفان]] است. توضیح این که [[لطف]] در [[باب ]][[امامت]]، در [[حقیقت]] از سه مرحله تشکیل می‌شود که هر یک به خودی خود [[لطف]] است.
#آفریدن [[امام]] توسط [[خداوند]] و اعطای [[منصب امامت]] به او؛
#پذیرش [[منصب امامت]] توسط [[امام]] و [[آمادگی]] او برای عمل به مقتضای آن؛
#[[آمادگی]] [[مکلفان]] در [[یاری]] دادن [[امام]] و [[اطاعت]] از او.
*مراتب یاد شده بر یکدیگر ترتب دارند و تا مرتبه نخست محقق نشود، موضوع مرتبه دوم تحقق نخواهد یافت، بر این اساس، مرتبه سوم که مربوط به [[مکلفان]] است در گرو تحقق دو مرتبه پیشین است. بنابراین، [[وجود امام]] و [[نصب]] او به [[امامت]] از جانب [[خداوند]] [[واجب]] است، تا موضوع مرتبه سوم [[لطف]] [[امامت]] تحقق پذیرد. اما تحقق نیافتن [[لطف]] در مرتبه سوم ناشی از سوء تصمیم و عمل [[مکلفان]] است<ref>کشف المراد، ص۴۹۱.</ref>. بحث گسترده درباره آثار و فواید وجودی [[امام غایب]] در مدخل جداگانه خواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۱۰</ref>
 
==[[امامت]] و [[غایت خلقت]]==
*بحث گسترده درباره [[فلسفه امامت]] در مدخل اغراض [[امامت]] انجام گرفته است. در این جا این مطلب را یادآور می‌شویم که در [[روایات]] از [[امامت]]، به عنوان [[فلسفه]] یا [[غایت خلقت]] تعبیر شده است؛ به گونه‌ای که اگر لحظه‌ای [[زمین]] از [[امام]] خالی باشد، بر اهلش [[خشم]] خواهد نمود و آنان را در کام خود فرو خواهد برد: {{متن حدیث|لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۳۷.</ref>. از این [[روایت]] و نظایر آن به دست می‌آید که [[سرنوشت]] [[زندگی]] [[انسان]] و سایر جانداران در [[زمین]] به [[وجود امام]] بستگی دارد؛ یعنی از زمانی که در [[زمین]] حیات وجود داشته، [[امام]] نیز بوده است و تا هنگامی که [[زندگی]] جریان دارد، [[امام]] نیز وجود خواهد داشت. بر این اساس، [[امام]] در [[نظام خلقت]] نقش علیت دارد. علیت [[امام]] در [[نظام طبیعت]] و در سطحی فراتر در [[نظام خلقت]]، به دو گونه فاعلی و غایی امکان پذیر است؛ یعنی [[وجود امام]] در سلسله [[علل]] فاعلی و غایی [[جهان]] قرار دارد، هر چند علة العلل در هر دو سلسله [[خداوند متعال]] است. بدین جهت است که درباره [[امام عصر]]{{ع}} آمده است: "بقای [[دنیا]] به بقای [[امام عصر]]{{ع}} است، و به [[یمن]] و [[برکت]] او موجودات روزی داده می‌شوند و به واسطه وجود او [[زمین]] و [[آسمان]] پابرجاست"<ref>{{متن حدیث|الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ}}؛ دعای عدیله.</ref>؛ *[[صدرالمتألهین]] در شرح این گونه [[احادیث]] گفته است: [[خداوند سبحان]] موجودات را با تفاوت درجات و مراتبی که از نظر [[برتری]] و [[پست]] تری دارند آفرید. پایین‌ترین مرتبه موجودات مواد عنصری [[زمین]] است که دورترین فاصله را از [[لطافت]] وجودی دارد، اما قابلیت تحول و [[تکامل]] وجودی را دارد. [[اراده]] حکیمانه [[خداوند]] اقتضا کرده است که این مواد عنصری، مسیر [[تکامل]] را طی کرده و به غایات وجودی خود (مرتبه بالاتر وجود) برسند. بر این اساس، در مسیر [[تکامل]] موجودات که از طریق [[علت]] غایی تحقق می‌یابد هر موجودی که مرتبه بالاتر دارد [[علت]] غایی موجود پایین‌تر است. بدین ترتیب، [[زمین]] را برای گیاه آفرید و گیاه را برای حیوان و حیوان را برای [[انسان]]، و از آنجا که در میان افراد [[انسان]] نیز مراتب کمال و [[نقص]] وجود دارد، [[کامل‌ترین]] [[انسان]] را [[غایت]] وجود انسان‌های دیگر قرار داد که در [[حقیقت]] [[غایت]] همه موجوداتی است که در مرتبه پایین‌تر از [[انسان]] قرار دارند. او همان [[انسان کامل]] است که در مرتبه [[امامت]] است، او [[جانشین]] [[خداوند]] در [[زمین]] است و چون وجود چیزی بدون [[غایت]] آن محال است، وجود [[جهان]] بدون [[وجود امام]] ناممکن خواهد بود<ref>شرح اصول کافی، ص۴۶۲.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۱۰-۴۱۱</ref>
 
==[[صفات امام]]==
*[[صفات امام]] یا [[شرایط امامت]] یکی از مهم‌ترین مباحث [[امامت]] است. [[متکلمان اسلامی]] فهرست‌های متفاوتی از [[صفات امامت]] ارائه کرده‌اند. یکی از فهرست‌های نسبتاً جامع که بیانگر دیدگاه [[اهل سنت]] در این باره است توسط [[سعدالدین تفتازانی]] ارائه گردیده است، وی [[مکلف]] بودن ([[بلوغ]])، [[عدالت]]، [[حریت]]، [[مرد بودن]]، [[اجتهاد]]، [[شجاعت]]، [[صاحب رأی]] و [[کفایت]] بودن و [[قریشی بودن]] را به عنوان [[صفات امام]] یادآور شده است. آن گاه افزوده است: چهار شرط نخست [[مورد اتفاق]] است ولی صفات: [[اجتهاد]]، [[شجاعت]] و [[با کفایت]] بودن را اکثر [[متکلمان]] لازم دانسته‌اند، اما برخی از آنان آنها را لازم ندانسته و گفته‌اند چون این صفات کمیاب است، شرط داشتن آنها موجب [[تکلیف مالایطاق]] یا لغویت خواهد بود. [[وصف]] [[قریشی بودن]] نیز مورد قبول [[اکثریت]] [[مذاهب اسلامی]] است، فقط [[خوارج]] و گروهی از [[معتزله]] با آن [[مخالفت]] کرده‌اند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.</ref>.
*در میان [[متکلمان شیعه]]، [[جامع‌ترین]] فهرست صفات و [[شرایط امام]] توسط [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در رساله [[امامت]] تنظیم و ارائه شده است. وی صفات هشت گانه‌ای را به عنوان [[صفات لازم امام]] یادآور شده است که عبارتند از: [[عصمت]]، [[علم به احکام شریعت]] و روش [[سیاست]] و [[مدیریت]]، [[شجاعت]]، [[افضلیت]] در [[صفات کمال]]، پیراسته بودن از [[عیوب]] [[نفرت آور]] جسمی، روحی و نَسَبی، مقرب‌ترین افراد بودن در پیشگاه [[خداوند]] و در استحقاق پاداش‌های [[اخروی]]، [[توانایی]] برآوردن [[معجزه]] برای [[اثبات امامت]] خود در مواقع [[لزوم]] و یگانه بودن در [[منصب امامت]]<ref>تلخیص المحصل، ص۴۲۹- ۴۳۰.</ref>.
*در این که [[امام]] باید [[مسلمان]]، [[عاقل]]، آزاد و مرد بوده و از [[بلوغ]] و رشد [[فکری]] برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث [[کلامی]] درباره آنها نیازی نیست. ولی صفاتی که یا به [[دلیل]] اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه [[متکلمان]] قرار گرفته‌اند، عبارتند از<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۱۱</ref>:
===[[قریشی بودن]] [[امام]]===
*مقصود از [[قریشی بودن]] [[امام]] این است که [[نسب]] او به نضر بن کنانه بازگردد. اکثر [[معتزله]]، [[اشعریه]] و [[ماتریدیه]] [[قریشی بودن]] را از [[شرایط امام]] دانسته‌اند. آنان در این باره به [[حدیث]] {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ}} [[استدلال]] کرده‌اند<ref>الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.</ref>.
*از نظر [[شیعه]] [[امامت]] به [[قریش]] اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و [[قبایل]] [[قریش]] نمی‌شود، بلکه ویژه [[بنی هاشم]] است. [[دلیل]] آنان [[حدیث]] {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ}} نیست، بلکه [[حدیث ثقلین]] و مانند آن است که [[امامت]] را مخصوص [[امیرمؤمنان]] و [[خاندان]] او از ذریه [[حضرت زهرا]] {{س}} می‌داند. به این جهت است که آنان به جای صفت [[قریشی بودن]]، صفت [[هاشمی بودن]] را ذکر کرده‌اند<ref>الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره فرموده است: [[امامان]] از [[قریش]] هستند و ریشه در [[بنی هاشم]] دارند و غیر [[بنی هاشم]] [[صلاحیت امامت]] را ندارند<ref>نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.</ref>.
*[[خوارج]] و برخی از [[معتزله]] [[لزوم]] [[قریشی]] یا [[هاشمی بودن امام]] را رد کرده‌اند. آنان بر نظریه خود دو [[دلیل]] آورده‌اند: یکی [[حدیثی]] از [[پیامبر]]{{صل}} که فرموده است: از فرمانروای خویش [[اطاعت]] کنید، هر چند برده‌ای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است<ref>{{متن حدیث|أَطيعوا و لو أُمِّر عليكم عبدٌ حبشِيٌّ مُجَدَّعٌ}}؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.</ref>. [[دلیل]] دیگر این که از نظر [[عقل]] آنچه در [[امامت]] لازم است [[علم]] و [[بصیرت]] و دیگر [[کمالات]] [[عقلی]] و روحی است، ولی [[نسب]] و نژاد در آن نقشی ندارد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref>.
*در نقد [[دلیل]] اول گفته شده است: [[حدیث]] مزبور مربوط به [[امامت]] اصلی نیست، بلکه مربوط به [[حکام]] و فرماندهانی است که توسط [[امام]] اصلی [[برگزیده]] می‌شوند. در نقد [[دلیل]] دوم نیز گفته شده است: نَسَب در [[امامت]] بی‌تأثیر نیست، زیرا [[مردم]] از کسانی که از نَسب [[عالی]] و [[شریف]] برخوردارند، [[اطاعت]] و [[انقیاد]] بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کامل‌تر رعایت خواهد شد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۱۲</ref>.
===[[عدالت]] و [[پارسایی]]===
*[[مذاهب کلامی]] درباره این صفت [[اتفاق نظر]] ندارند. از نظر [[شیعه امامیه]] [[عدالت]] و [[پارسایی]] از [[شرایط لازم امامت]] است، زیرا اگر [[امام]] [[عادل]] نباشد یا [[تسلیم]] [[ظلم]] می‌شود که از [[رذایل اخلاقی]] و مخالف با [[عصمت]] است یا به دیگران [[ستم]] خواهد کرد که از [[گناهان کبیره]] و با [[عصمت]] [[مخالفت]] دارد<ref>قواعد المرام، ص۱۷۹- ۱۸۰.</ref>.
*[[شیعه]] [[اسماعیلیه]] و [[زیدیه]] نیز [[عدالت]] و [[پارسایی]] را از [[صفات لازم امام]] دانسته‌اند<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹.</ref>.
*[[معتزله]] نیز [[عدالت]] و [[پاکدامنی]] را از [[صفات امام]] شناخته‌اند<ref>المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲.</ref>.
*از نظر [[اباضیه]] نیز [[عدالت]] از [[شرایط لازم امامت]] است<ref>الأباضیه مذهب اسلامی معتدل، ص۲۵.</ref>.
*دیدگاه مشهور [[اشاعره]] نیز [[لزوم]] [[عدالت]] وپارسایی در [[باب ]][[امامت]] است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.</ref>.
*[[حشویه]] و ظاهرگرایان [[اهل حدیث]] [[عدالت]] را در [[امامت]] شرط ندانسته‌اند. به [[اعتقاد]] آنان اگر فردی از طریق [[قهر]] و [[غلبه]] زمام امر [[حکومت]] را در دست گیرد هر چند [[جائر]] و [[ستمکار]] باشد امامتش اثبات خواهد گردید<ref>المغنی، ج۱، ص۱۹۹.</ref>. آنچه این سخن را [[تأیید]] می‌کند سخن [[احمد بن حنبل]] است که گفته است [[اطاعت از امام]] اگر چه [[تبهکار]] باشد، [[واجب]] است<ref>اصول السنة، ص۸۰.</ref>.
*از نظر اکثر [[اهل حدیث]]، [[امام]] با [[ارتکاب ظلم]] و [[فسق]] از [[مقام]] خود [[خلع]] نمی‌شود و [[قیام]] علیه او روا نیست، فقط باید او را [[موعظه]] کرد و از [[اطاعت]] وی در [[معاصی]] [[خداوند]] سرباز زد<ref>تمهید الأوائل، ص۴۷۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۱۲</ref>
*با این که [[ماتریدیه]] در [[کلام]]، روشی [[عقلی]] دارند، [[ابوحفص ماتریدی]] در این مسئله با [[اهل حدیث]] و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: [[امام]] با [[ارتکاب ظلم]] و [[فسق]] از [[مقام]] خود [[عزل]] نمی‌شود <ref>شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.</ref>.
*[[ابوجعفر طحاوی]] نیز همین دیدگاه را [[برگزیده]] است<ref>شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۷۹.</ref>. طرفداران این [[عقیده]] به دو وجه استناد کرده‌اند: یکی [[عمل صحابه]] و [[تابعین]] که در زمان حکومت‌های [[اموی]] [[زندگی]] می‌کردند و در برابر [[ستمگری]] و [[تبهکاری]] آنان روش [[مدارا]] و [[سکوت]] را [[برگزیده]] بودند و حتی برخی از آنان، مانند [[عبدالله بن عمر]] از [[قیام]] [[علیه ]][[بنی امیه]] منع می‌کردند<ref>شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.</ref> و دیگری احادیثی که بر [[اطاعت]] از [[فرمانروا]] [[دستور]] داده و از [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او [[نهی]] کرده است<ref>شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۱.</ref>.
*دو [[استدلال]] مزبور ناتمام است، زیرا در برابر [[احادیث]] یاد شده، [[احادیث]] دیگری [[روایت]] شده که از هرگونه [[همکاری]] با فرمانروای [[ستمگر]] [[نهی]] کرده است. [[ابن اثیر جزری]] به [[نقل]] از [[ترمذی]] و [[نسایی]] از [[پیامبر گرامی]]{{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: پس از من امیرانی [[رهبری]] شما را برعهده می‌گیرند، هر کس [[دروغگویی]] آنها را [[تصدیق]] کرده و [[ستمکاری]] آنان را [[تأیید]] کند، از من نخواهد بود<ref>جامع الاصول، ج۴، ص۷۵.</ref>.
*در [[حدیث]] دیگری از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است که در [[قیامت]] کسانی که [[ستمکاران]] را [[یاری]] کرده‌اند با آنها محشور خواهند شد<ref>وسائل الشیعه، ج۱۲، باب۴۲، حدیث۱۰.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: هر کس فرمانروای [[ستمکاری]] را ببیند که [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] کرده، [[عهد الهی]] را می‌شکند و بر خلاف [[سنت پیامبر]]{{صل}} عمل می‌کند و در میان [[مردم]] دست به [[تبهکاری]] و [[ستمگری]] می‌زند، با گفتار و [[کردار]] خود علیه او [[اقدام]] نکند، بر [[خداوند]] است که او را با آن فرمانروای [[ستمکار]] همنشین کند<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.</ref>.
*از سوی دیگر، همه [[صحابه]] و [[تابعین]] در برابر [[ستمکاری]] و [[تبهکاری]] [[بنی امیه]] [[سکوت]] نکردند. روشن‌ترین [[گواه]] این مطلب [[قیام امام حسین]]{{ع}} علیه [[یزید]] [[ستمکار]] و [[تبهکار]] است. عده‌ای از [[صحابه]] یا [[تابعین]] نیز که علیه [[یزید]] [[قیام]] نکردند بدان جهت نبود که [[مخالفت]] با [[حاکم ستمکار]] را روا نمی‌دانستند، بلکه یا به خاطر [[ترس]] بر [[جان]] و [[مال]] خود بود، و یا به این [[دلیل]] بود که [[گمان]] می‌کردند [[قیام]] علیه او نتیجه‌ای نخواهد داشت<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۲۱۶- ۲۱۷.</ref>. ولی [[امام حسین]]{{ع}} بر آن بود که [[سکوت]] در برابر [[رفتار]] جائرانه و تبهکارانه [[یزید]] سبب نابودی [[اسلام]] خواهد شد، بدین جهت حاضر شد [[جان]] و [[مال]] و [[فرزندان]] و [[یاران]] [[فداکار]] خود را در راه [[دفاع]] از [[اسلام]] [[فدا]] نماید. [[امام حسین]]{{ع}} با [[قیام]] خود چند مطلب مهم را اثبات کرد: [[نامشروع]] بودن [[حکومت]] [[یزید]]، [[مشروع]] بودن [[قیام]] [[علیه ]][[حاکم ستمکار]] و [[تبهکار]]، احیای [[سنت]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[پایداری]] [[سیره]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} و [[امیرمؤمنان]]{{ع}}<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۱۳</ref>
===[[دانایی]] و [[کفایت]]===
*پیشوای [[جامعه اسلامی]] باید از دو گونه [[معرفت]] برخوردار باشد: یکی [[شناخت]] [[معارف]] و [[احکام اسلامی]] و دیگری [[معرفت]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] امور و [[شئون]] مربوط به [[مدیریت]] [[جامعه]]، که از آن به عنوان [[کفایت در رهبری]] یاد می‌شود.
*[[متکلمان اسلامی]] در [[لزوم معرفت]] و [[کفایت]] در [[امامت]] اختلافی ندارند، ولی در گستره و چگونگی آن، دیدگاه‌های متفاوتی اظهار کرده‌اند. [[شیعه امامیه]] [[علم]] و [[کفایت]] در [[امامت]] را در عالی‌ترین سطح لازم دانسته است<ref>تلخیص المحصل، ص۴۳۰؛ قواعد المرام، ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۰- ۲۹۵؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۳- ۴۳۴؛ الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۶۳- ۱۶۵.</ref>.
*[[معتزله]] [[علم به احکام شریعت]] را از [[صفات لازم امام]] دانسته‌اند. البته، آنان [[علم بالفعل]] به همه [[احکام]] را شرط ندانسته و گفته‌اند تحصیل [[علم]] از طریق [[اجتهاد]] نیز [[کافی]] است، و اگر از این طریق نیز نتواند [[احکام شریعت]] را به دست آورد می‌تواند به [[مجتهدان]] [[رجوع]] کند و مطابق [[رأی]] آنان [[حکم]] نماید<ref>المغنی، ج۱، ص۱۹۸ و ۲۰۹.</ref>.
*[[متکلمان اشعری]]، [[علم به احکام شریعت]] و داشتن [[بصیرت]] و [[کفایت]] لازم در [[مدیریت]] را از [[شرایط امام]] دانسته‌اند. مقصود آنان از [[علم به شریعت]]، [[علم]] حاصل از طریق [[اجتهاد]] است<ref>تمهید الأوائل، ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی، ص۱۶۹- ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.</ref>. از سخن مؤلف و [[شارح مواقف]] به دست می‌آید که شرط [[علم اجتهادی]] برای [[امام]]، [[رأی]] [[اکثریت]] [[اشاعره]] است، ولی برخی از آنان آن را شرط ندانسته‌اند<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۹.</ref>. چنان که از گفتار [[مولوی]] [[محمد]] [[عبدالعزیز فرهاری]] به دست می‌آید که [[متکلمان ماتریدیه]] نیز در این باره همین دیدگاه را داشته‌اند. اکثر آنان معتقدند [[امام]] باید در اصول و [[فروع دین]] [[مجتهد]] باشد، ولی برخی از آنان [[اجتهاد]] را شرط ندانسته‌اند، با این همه قول دوم را ترجیح داده است<ref>النبراس، ص۵۳۶.</ref>.
*[[عالمان زیدیه]] نیز [[علم به شریعت]] را یکی از شرایط لازم برای [[امام]] دانسته‌اند، برخی از آنان، علاوه بر شرط عالم بودن به [[احکام شریعت]]، [[اعلم بودن]] [[امام]] را نیز شرط کرده‌اند<ref>الزیدیه، ص۳۳۸؛ قواعد العقائد، ص۱۲۶.</ref>. با توجه به این که [[اسماعیلیه]] [[عصمت]] را از [[شرایط امام]] دانسته‌اند و از طرفی مهم‌ترین [[فلسفه امامت]] را [[تعلیم]] [[معارف الهی]] توسط [[امام]] به دیگر [[مکلفان]] شناخته‌اند، دیدگاه آنان درباره [[لزوم]] شرط [[علم]] برای [[امام]] روشن خواهد بود، اما روشن‌ترین و [[کامل‌ترین]] دیدگاه در این باره چنان که اشاره شد - دیدگاه [[شیعه امامیه]] است که [[امام]] باید به همه [[معارف]] و [[احکام اسلامی]] [[علم بالفعل]] و [[خطا]] ناپذیر داشته باشد، زیرا بدون داشتن چنین [[علمی]]، [[غرض از امامت]] که حفظ و [[تبیین احکام]] [[شریعت]] است به صورت کامل به دست نخواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۱۴</ref>
 
==[[راه تعیین امام]]==
*یکی از مباحث کلی [[امامت]]، بحث درباره [[راه تعیین امام]] است. این بحث بر این پایه [[استوار]] است که داشتن صلاحیت برای [[امامت]] برای تحقق و تعین یافتن [[امامت]] در فردی خاص [[کافی]] نیست، بلکه تحقق و تعیین [[امامت]] در او [[نیازمند]] عامل دیگری است که [[متکلمان]] آن را راه ثبوت [[امامت]] یا [[راه تعیین امام]] نامیده‌اند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶؛ گوهر مراد، ص۴۷۷.</ref>.
*در این که تعیین [[امامت]] در فردی خاص با [[نص شرعی]] ثابت می‌شود، اختلافی وجود ندارد، ولی در این که آیا [[نص در امامت]] وجود دارد یا نه، دیدگاه‌ها متفاوت است. [[مذاهب شیعی]] در وجود [[نص]] درباره [[علی بن ابی طالب]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} [[اتفاق نظر]] دارند؛ چنان که [[شیعه امامیه]] [[معتقد]] است بر دیگر [[امامان اهل بیت]] که همگی از [[نسل]] [[امام حسین]]{{ع}} می‌باشند نیز [[نص]] وجود دارد، اما [[شیعیان]] [[زیدی]] بر دیگر [[امامان]] مورد قبول خود [[معتقد]] به [[نص]] نیستند، آنان معتقدند [[امامت]] به [[فرزندان فاطمه زهرا]] {{س}} اختصاص دارد. هر یک از آنان که [[شجاع]]، عالم و [[زاهد]] باشد [[شایستگی]] [[امامت]] را دارد، ولی تعیین [[امامت]] در فردی خاص در گرو آن است که [[علیه ]][[ظالمان]] [[قیام]] کند و [[مردم]] را به [[امامت]] خود [[دعوت]] نماید<ref>الزیدیة، ص۲۳۴.</ref>.
*[[کیسانیه]] فرقه‌ای از [[شیعه]] که پس از [[امام حسین]]{{ع}} به [[امامت]] [[محمد بن حنفیه]]، [[فرزند]] دیگر [[علی]]{{ع}} [[معتقد]] شدند و چون [[رهبر]] آنان، مختار بن ابی عبیده ثقفی در آغاز کیسان نامیده می‌شد، به [[کیسانیه]] شهرت یافتند [[راه تعیین امام]] را [[نص]] دانسته و معتقدند [[نص در امامت]] پس از سه [[امام]] نخست ([[حضرت علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}}) در مورد [[محمد حنفیه]] وارد شده است. آنان بر این [[عقیده]]، دلایلی آورده‌اند که [[شیخ مفید]] آنها را نقد کرده است<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۰- ۳۰۳، مدخل کیسانیه.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۱۴-۴۱۵</ref>
*گروهی از [[محدثان]] و ظاهرگرایان [[اهل سنت]] نیز به وجود [[نص در امامت]] [[عقیده]] داشته‌اند. به [[اعتقاد]] آنان [[پیامبر]]{{صل}} [[ابوبکر بن ابوقحافه]] را به عنوان جانشن خود تعیین کرده است. از آنجا که [[رهبر]] آنان [[بکر بن اخت عبدالواحد]] بود، به [[بکریه]] شهرت یافتند. وی که معاصر واصل بن عطا، مؤسس [[مذهب]] [[معتزله]] بوده، علاوه بر این [[عقیده]]، [[عقاید]] شاذ دیگری نیز اظهار کرده است<ref>مقالات الإسلامیین، ج۱، ص۳۴۲؛ الفرق بین الفرق، ص۲۱۲- ۲۱۳.</ref>. [[ذهبی]]، رجالی [[معروف]] [[اهل سنت]] از [[ابن حبان]] [[نقل]] کرده که او را [[دجال]] و [[جعل]] کننده [[حدیث]] معرفی کرده است<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۴۵.</ref>.
*[[سید مرتضی]] [[عقیده]] آنان را درباره [[امامت]] نقد کرده است<ref>الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. *فرقه‌ای به نام [[عباسیه]] یا [[راوندیه]] بر این [[عقیده]] بودند که طریق [[تعیین امام]] [[نص]] و [[وراثت]] است و این دو در مورد [[عباس]] [[فرزند]] [[عبدالمطلب]] تحقق یافته است، بدین جهت، وی را [[جانشین پیامبر]] می‌دانستند. [[رهبر]] این گروه [[عبدالله راوندی]] نام داشت، از این رو [[راوندیه]] نامیده شده‌اند. محققان، این [[فرقه]] را ساخته [[زمامداران]] [[عباسی]] دانسته‌اند<ref>مقالات الإسلامیین، ج۱، ص۴۶، پاورقی؛ الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۱۲۱.</ref>.
*[[معتزله]]، [[اشعریه]]، [[ماتریدیه]]، [[صالحیه]] و [[بتریه]] از [[زیدیه]] و فرقه‌های [[خوارج]]، وجود [[نص در امامت]] را [[انکار]] کرده و طریق [[تعیین امام]] را [[بیعت]] و [[انتخاب]] دانسته‌اند. آنان درباره تعداد لازم [[بیعت کنندگان]] [[اختلاف]] نظر دارند. [[اشاعره]] [[بیعت]] یک یا دو نفر را نیز [[کافی]] دانسته‌اند. آنان در این باره به [[بیعت]] [[عمر]] با [[ابوبکر]] و [[عبدالرحمان بن عوف]] با [[عثمان]] [[استدلال]] کرده‌اند <ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۴.</ref> ولی [[معتزله]] تعداد لازم [[بیعت کنندگان]] را شش نفر دانسته‌اند که هرگاه یکی از آنان با کسی که [[شایستگی]] [[امامت]] را دارد [[بیعت]] کند و دیگران نیز با او موافقت نمایند [[امامت]] او ثابت می‌شود. آنان در این باره به شورای شش نفره‌ای که از طرف [[عمر]] [[انتخاب]] شده بودند تا درباره [[امام]] پس از او تصمیم بگیرند [[استدلال]] کرده‌اند. از آنجا که در جریان شورای مزبور در نهایت [[عبدالرحمان بن عوف]] با [[عثمان]] [[بیعت]] کرد و دیگران نیز با او موافقت کردند، [[ابوهاشم جبایی]] گفته است هرگاه یک نفر با کسی که اهلیت [[امامت]] را دارد [[بیعت]] کند و چهار نفر دیگر با او موافقت نمایند، [[امامت]] او ثابت می‌شود<ref>المغنی، ج۱، ص۲۵۲- ۲۵۳.</ref> این دیدگاه‌ها چنان که روشن است مستندی از [[کتاب و سنت]] یا [[عقل]] قطعی یا [[سیره]] عقلایی ندارد، و صرفاً برای توجیه آنچه در عصر [[صحابه]] در ارتباط با مسئله [[امامت]] و [[خلافت]] رخ داده است، مطرح شده است. بدیهی است تا اعتبار این طریق برای تعیین [[امامت]] اثبات نشود نمی‌توان درستی [[خلافت ابوبکر]] وعثمان را از طریق [[بیعت]] به گروهی از [[صحابه]] اثبات کرده و اثبات اعتبار آن به [[عمل صحابه]] [[استدلال]] دوری و [[باطل]] است، گذشته از این، با توجه به [[نصوص]] [[کتاب و سنت]] که بر [[امامت علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر]]{{صل}} دلالت می‌کند، چنین استدلال‌هایی از قبیل [[اجتهاد در مقابل نص]] و بی‌اساس است<ref>ر.ک: امامت علی{{ع}}.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۱۵-۴۱۶</ref>
*[[شیعه امامیه]] چنان که اشاره شد [[معتقد]] است یگانه راه معتبر برای [[تعیین امام]]، [[نص]] است، زیرا به [[اعتقاد]] آنان در [[امام]] شرایطی چون [[عصمت]] و [[افضلیت]] معتبر است که راه [[فهم]] آنها منحصر در [[نص]] است. البته، [[معجزه]] نیز نقش [[نص]] را ایفا می‌کند و به عبارت دیگر [[نص]] فعلی است، زیرا اعطای [[معجزه]] به کسی که مدعی [[امامت]] است [[تأیید]] عملی اوست؛ چنان که [[نص]] [[تأیید]] قولی او می‌باشد<ref>اللوامع الإلهیة، ص۳۳۴؛ الشافی فی الإمامه، ج۲، ص۵-۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶؛ کشف المراد، ص۴۹۶؛ گوهر مراد، ص۴۸۱.</ref>.
*[[سیره پیامبر]]{{صل}} نیز اقتضا می‌کند که [[پیشوای مسلمانان]] پس از خود را تعیین کرده باشد، زیرا [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به [[سرنوشت]] [[اسلام]] و [[مسلمانان]] بسیار حساس و نگران بود، او برای سعادتمندی آنان از [[بیان]] ساده‌ترین مسائل دریغ نمی‌ورزیدند، چگونه ممکن است درباره [[جانشین]] خود که مهم‌ترین تأثیر را در [[سرنوشت]] [[مسلمانان]] داشت هیچ گونه اقدامی نکرده و فرد یا افراد شایسته‌ای را برای این مهم تعیین نکرده باشد<ref>الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۱- ۲۴.</ref>.
*در نقد [[استدلال]] یاد شده گفته شده است اولاً، مطلب مزبور صرف استبعاد است و در مباحث [[علمی]]، استبعاد اعتباری ندارد و ثانیاً، واگذار کردن مسئله [[امامت]] به [[انتخاب]] [[نخبگان]] [[جامعه]] و [[اجتهاد]] [[خردمندان]] نوعی [[تعیین جانشین]] است؛ همان گونه که بسیاری از [[فروع دین]] به [[اجتهاد]] صاحب‌نظران واگذار شده است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶- ۲۵۷.</ref>.
*نقد مزبور [[نادرست]] است، زیرا [[استدلال]] یاد شده صرف استبعاد نیست، بلکه مبتنی بر [[قیاس]] [[اولویت]] است که از اعتبار منطقی بالایی برخوردار است. مانند [[استدلال]] بر [[حرمت]] زدن [[پدر]] و [[مادر]] به [[حرمت]] گفتن اُف به آنان. مقتضای این قاعده بدیهی [[عقلی]] این است که [[پیامبر]]{{صل}} که نسبت به مسائل ساده [[زندگی]] [[مسلمانان]] بی‌تفاوت نبود و آنان را در آن زمینه [[راهنمایی]] می‌کرد، در [[مسند]] مهم [[رهبری]] [[مسلمانان]] پس از خود، بی‌تفاوت نبوده و حتماً [[جانشین]] خود را تعیین کرده است.
*[[قیاس]] [[انتخاب امام]] توسط [[نخبگان]] به [[استنباط]] [[احکام دینی]] توسط [[مجتهدان]]، مع الفارق است.[[استنباط]] [[احکام دینی]] توسط [[مجتهدان]] آن گاه پذیرفته است که به [[کتاب و سنت]] یا [[احکام]] قطعی [[عقل]] بازگردد، اما [[اجتهاد]] بر اساس مستندات ظنی چون [[قیاس]] و [[استحسان]] که [[حجیت شرعی]] ندارند، پذیرفته نخواهد بود و چون منابع [[استنباط]] [[احکام]] در حد لازم در [[کتاب و سنت]] [[نبوی]] وجود ندارد چنان که مؤلف [[غایة المرام]] به آن تصریح کرده است<ref>غایة المرام، ص۳۸۰.</ref> بدون [[شک]] [[پیامبر]]{{صل}} تمام [[احکام شرعی]] را به [[جانشین]] خود سپرده است، تا در شرایط مناسب به [[مردم]] بیاموزد. بر این اساس، تمامیت [[اجتهاد]] در [[احکام شریعت]] وابسته به [[امامت]] [[معصوم]] است. شایان ذکر است که [[دلایل]] [[نظریه بیعت]] در [[امامت]] با تفصیل و تحقیق بیشتری در مدخل مناسب بررسی خواهد شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۱۶</ref>
 
==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]

نسخهٔ ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۱۶

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

امامت در فرهنگ اصطلاحات علم کلام

امامت خاصه و عامه

خدایی بودن امامت

فرق نبوت و امامت

  1. معانی امامت رهبری اجتماع: اصل مسئله "امامت و رهبری اجتماع" بعد از پیامبر، مسئله‌ای است که هم مورد قبول شیعه است و هم مورد پذیرش سنی، مبنی بر اینکه اجتماع به یک زعیم و فرمانده نیازمند است. شیعه بر این اعتقاد است که پیغمبر(ص) رهبر و زعیم بعد از خودش را تعیین کرد و فرمود: "بعد از من، زمام امور مسلمین باید به دست حضرت علی(ع) باشد" و اهل تسنن این مطلب را به شکلی که مورد پذیرش شیعه است، قبول ندارند و می‌‌گویند که در این جهت پیغمبر شخص معینی را تعیین نکرد، بلکه این وظیفه خود مسلمین است که رهبر جامعه را بعد از پیغمبر انتخاب کنند. آنچه اهل تسنن به نام امامت معتقدند، تنها یک شأن دنیایی به معنای حکومت دارد. از منظر آنان، امام یعنی حاکم میان مسلمین و در واقع فردی از مسلمانان است که باید او را برای حکومت انتخاب کنند. آنها گستره مسئله امامت را بیش از حکومت معتقد نیستند. اگر گستره مسئله امامت در رهبر سیاسی مسلمین بعد از پیغمبر محدود بود، از نظر شیعه اصل امامت جزء فروع دین قرار می‌‌گرفت، نه از زمره اصول دین[۲۴].
  2. مرجعیت دینی: از منظر شیعه، امامت نوعی کارشناسی اسلام است؛ اما کارشناسی‌ای از جانب خدا؛ یعنی افرادی که اسلام‌شناس هستند. البته نه اسلام‌شناسانی که بر مبنای عقل و فکر خودشان اسلام را شناخته باشند که قهراً جایزالخطا باشند؛ بلکه افرادی که از طریقی رمزی و غیبی که بر ما مجهول است، علوم اسلام را از پیغمبر گرفته‌اند. این علوم از پیغمبر(ص) به حضرت علی(ع) و از آن حضرت به امامان بعد رسیده است و در تمام دوره‌های ائمه(ع)، علم اسلام، یک علم معصوم است که هیچ خطا نمی‌کند و از هر امامی به امامان بعد رسیده است. اهل تسنن برای هیچ‌کس چنین مقامی قائل نیستند. در حقیقت آنها در این‌گونه امامت، اصلاً به وجود امام و امامت قائل نیستند، نه اینکه به امامت قائل باشند و بگویند که علی(ع) امام نیست و ابوبکر امام است، بلکه آنان، به طور کلی برای هیچ‌یک از صحابه چنین شأن و مقامی قائل نیستند. بر این اساس، در کتاب‌های خودشان اشتباهات فراوانی را از ابوبکر و عمر در مسائل دینی نقل می‌‌کنند؛ ولی شیعه، امامان خود را از خطا معصوم می‌‌داند و محال است که به خطایی برای امام اقرار کند[۲۵].
  3. ولایت: امامت به معنی "ولایت"، اوج مفهوم امامت است. ولایت به معنی حجت زمان، این نکته را به اعتقاد شیعه نشانده است که زمین در هیچ زمانی از حجت خالی نیست: «وَ لَوْ لَا الْحُجَّة لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا»[۲۶]؛ بدان معناست که هیچ زمانی نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل خالی باشد و برای آن انسان کامل مقامات و درجات زیادی قائلند و ما در بیشتر زیارت‌ها، به چنین ولایت و امامتی اقرار و اعتراف می‌‌کنیم؛ یعنی معتقدیم که امام دارای چنین روح کلی است. در زیارت امام رضا(ع) آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّكَ تَشَهَدُ مَقامي وَتَسْمَعُ كَلامِيْ وَتَرُدُّ سَلامي». از نظر ما مرده و زنده امام فرقی ندارد[۲۷].

امامت در دانشنامه کلام اسلامی

  1. حقیقت یا چیستی امامت (ما الإمام؟)؛
  2. وجوب و وجود امام (هل الإمام؟)؛
  3. فلسفه و غایت امامت (لم یجب وجود الإمام؟)؛
  4. صفات و ویژگی‌های امام (کیف الإمام؟)؛
  5. تعیین امام در هر زمان (مَنِ الإمام؟)[۳۰][۳۱].

تعریف امامت

  1. کاربردهای غیر بشری امام عبارتند از:
    1. لوح محفوظ[۳۴].
    2. راه آشکار[۳۵]
    3. کتاب آسمانی حضرت موسی[۳۶].
  2. کاربردهای بشری امام در قرآن دو گونه است:
    1. حق
    2. باطل.
  1. پیامبران الهی[۳۷].
  2. بندگان شایسته خداوند[۳۸].
  3. مستضعفان[۳۹].
  1. تعریف‌های عام که نبوت را نیز در برمی‌گیرد.
  2. تعریف‌های خاصی که شامل نبوت نمی‌شود.
  1. امامت، رهبری عمومی در امور دین و دنیا و برای فردی از افراد به عنوان نیابت از پیامبر(ص) است[۴۵].
  2. امامت عبارت است از جانشینی پیامبر در اجرای دین، به گونه‌ای که پیروی از او بر همه مسلمانان واجب است[۴۶][۴۷]

جایگاه امامت

وجوب امامت

امامت و لطف

  1. آفریدن امام توسط خداوند و اعطای منصب امامت به او؛
  2. پذیرش منصب امامت توسط امام و آمادگی او برای عمل به مقتضای آن؛
  3. آمادگی مکلفان در یاری دادن امام و اطاعت از او.
  • مراتب یاد شده بر یکدیگر ترتب دارند و تا مرتبه نخست محقق نشود، موضوع مرتبه دوم تحقق نخواهد یافت، بر این اساس، مرتبه سوم که مربوط به مکلفان است در گرو تحقق دو مرتبه پیشین است. بنابراین، وجود امام و نصب او به امامت از جانب خداوند واجب است، تا موضوع مرتبه سوم لطف امامت تحقق پذیرد. اما تحقق نیافتن لطف در مرتبه سوم ناشی از سوء تصمیم و عمل مکلفان است[۹۸]. بحث گسترده درباره آثار و فواید وجودی امام غایب در مدخل جداگانه خواهد آمد[۹۹]

امامت و غایت خلقت

صفات امام

قریشی بودن امام

عدالت و پارسایی

دانایی و کفایت

راه تعیین امام

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. فرهنگ شیعه، ص 92.
  2. فرهنگ شیعه، ص 93.
  3. بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیه‌، ۱۰۰؛ فرهنگ معارف اسلامی‌، ۱/ ۲۸۵ و ۲۸۶.
  4. فرهنگ شیعه، ص 92-93.
  5. فرهنگ شیعه، ص 93.
  6. ﴿اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثَى وَمَا تَغِيضُ الأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ؛ سوره رعد، آیه ۸؛ ﴿وَمَا يَسْتَوِي الأَحْيَاء وَلا الأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاء وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ؛ سوره فاطر، آیه ۲۲.
  7. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ؛ سوره مائده، آیه ۳ و ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ آیه ۶۷.
  8. موسوعة الامام المهدی‌، ۹؛ دلائل الصدق‌، ۲/ ۶؛ الغدیر، ۱۰/ ۳۵۹ و ۳۶۰ به نقل از بدایة المعارف الالهیه‌، ۲/ ۱۷.
  9. فرهنگ شیعه، ص 93-94.
  10. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  11. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  12. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۵.
  13. جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی، مدخل «امامت».
  14. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۵.
  15. تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
  16. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۶.
  17. طوسی، تلخیص المحصل، ص۴۳۰ - ۴۲۹.
  18. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۶.
  19. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۶.
  20. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  21. «و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
  22. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا... «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  23. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۵۴ - ۱۳۳.
  24. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۷.
  25. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۸.
  26. مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۷، ص۲۱۳.
  27. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۸.
  28. مطهری، امامت و رهبری، ص۲۹ - ۲۸، ۵۱ - ۴۵، ۵۷، ۹۵ - ۹۲ و ۱۶۳ - ۱۶۲؛ همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص، ۱۱۱ -۱۰۸؛ همو، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۷۶.
  29. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۸.
  30. تلخیص المحصل، ص۴۲۶- ۴۲۷؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۳- ۱۷۴.
  31. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۰۴.
  32. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۰۴.
  33. معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱- ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
  34. ﴿إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ «ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  35. ﴿فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
  36. ﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.
  37. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  38. ﴿وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا «و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  39. ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
  40. ﴿وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲؛ ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
  41. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  42. مجمع البیان، ج۵، ص۴۲۹- ۴۳۰.
  43. الإمام الّذی له الرئاسة العامّة فی الدین و الدنیا جمیعا؛ التعریفات، ص۲۸.
  44. قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶.
  45. الإمامة، رئاسة عامّة فی الدّین و الدّنیا لشخص من الأشخاص نیابةً عن النّبی(ص)؛ الباب الحادی عشر، ص۶۶؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵- ۳۲۶؛ اللوامع الإلهیة، ص۳۱۹- ۳۲۰.
  46. الإمامة خلافة الرّسول في إقامة الدين بحيث يجب إتّباعه علی كافّة الأمّة؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴.
  47. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۰۵
  48. مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱.
  49. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.
  50. گوهر مراد، ص۴۶۱- ۴۶۲؛ سرمایه ایمان، ص۱۰۷.
  51. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴.
  52. شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.
  53. بالأصالة في دار التكليف
  54. رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵.
  55. رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴.
  56. المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵- ۲۳۶.
  57. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۰۶
  58. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  59. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۳۳- ۱۳۴، ۱۴۹- ۱۵۱ و ۱۵۴؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۲۷- ۱۲۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۹- ۱۵۱.
  60. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  61. الغدیر، ج۱، ص۲۳۰- ۲۳۶؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۸- ۳۴۰.
  62. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  63. الغدیر، ج۱، ص۲۱۴- ۲۲۳؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۰- ۳۲۷.
  64. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۰۶-۴۰۷
  65. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  66. مجمع البیان، ج۳، ص۴۳۰.
  67. نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.
  68. شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.
  69. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۶، ح۵و ۸.
  70. شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۲۲.
  71. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۰۷
  72. تلخیص المحصل، ص۴۰۷.
  73. «بی‌گمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.
  74. قواعد العقاید، ص۱۱۰.
  75. قواعدالعقائد، ص۱۱۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۶؛ کشف المراد، ص۲۹۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵.
  76. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۰۷
  77. قواعدالعقائد، ص۱۱۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۶؛ کشف المراد، ص۲۹۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵.
  78. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۷؛ شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۱۶.
  79. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  80. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.
  81. بحارالأنوار، ج۲۳، ص۷۶- ۹۵؛ اثبات الوصیه، ج۱، ص۱۱۲- ۱۱۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳/ ص۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.
  82. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۷۹؛ النبراس، ص۵۱۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.
  83. شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۰؛ نهایة الاقدام، ص۴۷۹؛ غایة المرام، ص۳۶۴.
  84. المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، ج۱، ص۴۷.
  85. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ غایة المرام فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ الألفین، ص۷-۸.
  86. تلخیص المحصل، ص۴۰۷.
  87. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۰۸
  88. الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹- ۴۱۰.
  89. قواعد المرام، ص۱۷۵.
  90. تقریب المعارف، ص۹۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۴۰؛ کشف المراد، ص۴۹۰؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۸.
  91. المغنی، ج۱، ص۳۵.
  92. المغنی، ص۲۶.
  93. المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۵۰.
  94. المنقذ، ج۲، ص۲۴۷.
  95. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۰۹
  96. المنقذ، ج۲، ص۲۵۰.
  97. همان، ج۲، ص۲۵۲.
  98. کشف المراد، ص۴۹۱.
  99. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۱۰
  100. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۳۷.
  101. «الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»؛ دعای عدیله.
  102. شرح اصول کافی، ص۴۶۲.
  103. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۱۰-۴۱۱
  104. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
  105. تلخیص المحصل، ص۴۲۹- ۴۳۰.
  106. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۱۱
  107. الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.
  108. الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.
  109. نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.
  110. «أَطيعوا و لو أُمِّر عليكم عبدٌ حبشِيٌّ مُجَدَّعٌ»؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.
  111. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
  112. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
  113. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۱۲
  114. قواعد المرام، ص۱۷۹- ۱۸۰.
  115. شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹.
  116. المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲.
  117. الأباضیه مذهب اسلامی معتدل، ص۲۵.
  118. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.
  119. المغنی، ج۱، ص۱۹۹.
  120. اصول السنة، ص۸۰.
  121. تمهید الأوائل، ص۴۷۸.
  122. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۱۲
  123. شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.
  124. شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۷۹.
  125. شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.
  126. شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۱.
  127. جامع الاصول، ج۴، ص۷۵.
  128. وسائل الشیعه، ج۱۲، باب۴۲، حدیث۱۰.
  129. تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.
  130. مقدمه ابن خلدون، ص۲۱۶- ۲۱۷.
  131. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۱۳
  132. تلخیص المحصل، ص۴۳۰؛ قواعد المرام، ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۰- ۲۹۵؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۳- ۴۳۴؛ الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۶۳- ۱۶۵.
  133. المغنی، ج۱، ص۱۹۸ و ۲۰۹.
  134. تمهید الأوائل، ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی، ص۱۶۹- ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
  135. شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۹.
  136. النبراس، ص۵۳۶.
  137. الزیدیه، ص۳۳۸؛ قواعد العقائد، ص۱۲۶.
  138. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۱۴
  139. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶؛ گوهر مراد، ص۴۷۷.
  140. الزیدیة، ص۲۳۴.
  141. الفصول المختاره، ص۳۰۰- ۳۰۳، مدخل کیسانیه.
  142. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۱۴-۴۱۵
  143. مقالات الإسلامیین، ج۱، ص۳۴۲؛ الفرق بین الفرق، ص۲۱۲- ۲۱۳.
  144. میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۴۵.
  145. الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۱۰۹.
  146. مقالات الإسلامیین، ج۱، ص۴۶، پاورقی؛ الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۱۲۱.
  147. شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۴.
  148. المغنی، ج۱، ص۲۵۲- ۲۵۳.
  149. ر.ک: امامت علی(ع).
  150. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۱۵-۴۱۶
  151. اللوامع الإلهیة، ص۳۳۴؛ الشافی فی الإمامه، ج۲، ص۵-۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶؛ کشف المراد، ص۴۹۶؛ گوهر مراد، ص۴۸۱.
  152. الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۱- ۲۴.
  153. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶- ۲۵۷.
  154. غایة المرام، ص۳۸۰.
  155. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۴۱۶