عبدالله بن عباس: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[عبدالله]]، [[فرزند]] [[عباس بن عبدالمطلب]]، مادرش [[ام‌فضل]]، ملقب به ابوالعباس از تیره [[بنی‌هاشم]] از [[قبیله قریش]] و پسر [[عموی پیامبر]] {{صل}} و [[امام]] {{ع}} است. مشهور است که او سه سال [[قبل از هجرت]] در [[شعب ابی‌طالب]] به [[دنیا]] آمد. او را مردی دانشمند می‌شناختند و در این صفت شهره زمان خویش بود. با این‌حال، [[ابن عباس]] خود را [[شاگرد]] [[مکتب]] [[امام علی]] می‌داند و [[علم]] و [[دانش]] خود را در برابر [[دانش]] [[امام]] چون قطره‌ای در برابر دریا می‌انگارد. [[روایت]] است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} او را در [[کودکی]] در آغوش کشید و برای او از [[پروردگار]] طلب [[علم]] و [[دانش]] کرد.
*در مورد [[علم]] و [[دانش]] عبدالله بن عباس، [[روایات]] بسیاری [[نقل]] شده است. برخی وی را داناترینِ [[مردم]] می‌دانستند. از وی به‌دلیل کثرت علمش به بَحر (دریا) و مرکب و قلم [[امت]] یاد شده است. او به [[شعر]]، أنساب و ایام‌العرب [[آگاه]] بود و [[مردم]] برای پرسش در این امور به وی مراجعه می‌کردند. ابن‌عباس تا پایان [[عمر]] [[فتوا]] می‌داد و به [[تفسیر قرآن]] نیز تسلط داشت و اولین شخصی بود که در [[تفسیر قرآن]] کتاب نوشت و دیگران در [[تفسیر]] از او [[پیروی]] کردند.
*عبدالله بن عباس می‌گفت که [[رسول خدا]] {{صل}} دوبار او را [[دعا]] فرمودند و از [[خداوند]] خواستند به او [[حکمت]] عطا فرماید. در [[روایت]] دیگری آمده است: "[[پیامبر]] {{صل}} [[عبدالله]] را فراخواندند و دست بر پیشانی او کشیدند و فرمودند: خداوندا، به او [[حکمت]] و [[تأویل قرآن]] بیاموز." [[پیامبر]] {{صل}} در دعای دیگر از [[خداوند]] خواستند [[علم]] و [[فقه]] [[عبدالله]] را زیاد گرداند.با این حال بر کسی پوشیده نیست که عبدالله بن عباس [[شاگرد]] [[مکتب اهل بیت]] {{عم}} بود و [[مردم]] او را به [[همراهی]] و ملازمت [[امام علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} و شاگردی آن [[امام]] هُمام می‌شناختند.
*از ابن‌عباس با وجود سن کم، حدود ۱۶۰۰ [[روایت]] در [[صحیح مسلم]] و [[صحیح بخاری]] [[نقل]] شده است. [[نقل]] این تعداد [[حدیث]]، با [[سنی]] کم، دلیلی بر [[اجابت]] دعای [[پیامبر]] در [[حق]] اوست. طبق [[نقل]] برخی از منابع، وی بیش از سی‌ماه همراه [[پیامبر]] {{صل}} بود. سن ابن‌عباس در زمان [[رحلت پیامبر]] {{صل}} بین ۱۳ تا ۱۵ سال [[نقل]] کرده‌اند. او در ظاهر مردی بلند قامت، [[سپیدچهره]] و زیباروی بود. عبدالله بن عباس نزد [[خلفا]] دارای مقامی ارجمند بود، به‌گونه‌ای که [[عمر]] و [[عثمان]] او را همراه با اهل [[بدر]] به حضور می‌پذیرفتند و از نظرات وی استفاده می‌کردند. و از کسانی بود که همواره با [[خلیفه دوم]] در ناحق بودن مسئله [[جانشینی]] پس از [[پیامبر]] {{صل}}، بحث می‌کرد. وی در سال ۳۵ ق از طرف [[عثمان]] [[مسئول]] برگزاری امور [[حج]] شد. ابن‌عباس در زمان [[خلافت امام علی]] {{ع}} از [[یاران]] وی بود. او در جنگ‌های [[جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] در کنار [[حضرت]] حضور داشت. [[امام]] {{ع}} در [[جنگ جمل]] توسط وی نامه‌ای به‌سوی [[زبیر]] فرستاد تا او را به [[اطاعت]] از ایشان بازگرداند و فرمود: با [[طلحه]] رو‌به‌رو مشو، که او را گاوی آماده حمله با شاخ‌های تیز کرده یابی، او کوه را کاه و کارهای سخت و دشوار را ساده و راحت جلوه می‌دهد. ولی با [[زبیر]] [[دیدار]] کن که نرم خوتر است. پس به او بگو پسر دایی‌ات گوید: مرا در [[حجاز]] می‌شناختی ولی در [[عراق]] نشناختی. منظورت چیست؟<ref>{{متن حدیث|لَا تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ؛ وَ لَكِنِ الْقَ الزُّبَيْرَ فَإِنَّهُ أَلْيَنُ عَرِيكَةً، فَقُلْ لَهُ يَقُولُ لَكَ ابْنُ خَالِكَ عَرَفْتَنِي بِالْحِجَازِ وَ أَنْكَرْتَنِي بِالْعِرَاقِ، فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا؟!}}؛ نهج البلاغه، خطبه  ۳۱</ref>.
*پس از [[جنگ جمل]]، عبدالله بن عباس [[کارگزار]] [[امام]] {{ع}} در [[بصره]] شد و [[حضرت]] در نامه‌ای به وی چنین سفارش فرمود: با [[مردم]] گشاده‌رو و هم‌مجلس و دردست‌کار باش (کسی را از [[ملاقات]] خویش جلوگیری مکن و جایی بنشین که همه به تو راه داشته باشند و پاس [[احترام]] هر کس را نگاه دار و آن‌ها را به کارهای سخت وامدار و با [[عدل و داد]] بینشان [[حکم]] کن) و از خشمگین شدن (نسبت به [[مردم]]) بپرهیز که سبک‌مغزی است و از [[شیطان]] (به تو رسیده است). و بدان هر کاری که تو را به ([[رحمت]]) [[خدا]] نزدیک گرداند از [[آتش]] ([[کیفر]] [[روز رستاخیز]]) دورت می‌کند و هر کاری که تو را از [[خدا]] دور سازد به [[آتش]] نزدیک می‌گرداند<ref>{{متن حدیث|سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ؛ وَ اعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَكَ مِنَ اللَّهِ يُبَاعِدُكَ مِنَ النَّارِ، وَ مَا بَاعَدَكَ مِنَ اللَّهِ يُقَرِّبُكَ مِنَ النَّارِ}}؛ نهج البلاغه، نامه  ۷۴</ref>. او تا زمان [[جنگ صفین]] در آن‌جا باقی ماند. در جریان [[حکمیت]] نیز، [[امام]] {{ع}} عبدالله بن عباس را به‌عنوان [[حَکَم]] پیش‌نهاد کردند که [[خوارج]] نپذیرفتند<ref>نهج البلاغه، خطبه  ۲۳۸</ref>. هم‌چنین وی از جانب [[علی]] {{ع}} [[فرمانروایی]] [[اهواز]]، [[فارس]] و کرمان را بر عهده داشت<ref>نهج البلاغه، نامه  ۲۲</ref>.
*بنابر [[نقل]] منابع، [[امام]] {{ع}} قبل از شروع [[جنگ نهروان]]، [[ابن عباس]] را به‌سوی [[خوارج]] فرستاد تا آن‌ها را از نادرستی گفتار و اندیشه‌شان [[آگاه]] سازد و به وی فرمود: با ایشان به [[قرآن]] [[مناظره]] مکن (از [[قرآن]] [[دلیل]] نیاور)، زیرا [[قرآن]] احتمالات و توجیهات بسیار (از [[تأویل]] و [[تفسیر]] و مراد [[باطنی]] و ظاهری) در بردارد (یکی از آن‌ها را تو) می‌گویی و (یکی از آن‌ها را ایشان) می‌گویند (پس مباحثه دراز می‌شود)، بلکه با آنان به [[سنت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مانند این‌که فرمود: "ای [[علی]]! [[جنگ]] با تو [[جنگ]] با من است" یا عبارت "[[علی]] با [[حق]] است و [[حق]] با [[علی]]، هر جا [[علی]] باشد [[حق]] همان‌جا با اوست" [[احتجاج]] کن و [[دلیل]] بیاور، زیرا آن‌ها هرگز از [[استدلال]] به [[سنت]] گریزگاهی نمی‌یابند<ref>{{متن حدیث|لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ، فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ، تَقُولُ وَ يَقُولُونَ ...، وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ، فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً}}؛ نک: نهج البلاغه، نامه ۷۷</ref>.
*پس از [[شهادت امام]]، [[ابن عباس]] از [[یاران امام حسن]] {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} بود و [[مردم]] را به [[بیعت با امام]] [[حسن]] {{ع}} فرامی‌خواند. وی در اواخر [[عمر]] در [[مکه]] [[زندگی]] می‌کرد. او با [[نبرد]] [[عبدالله بن زبیر]] و [[عبدالملک بن مروان]] مواجه شد. [[عبدالله بن زبیر]] از وی [[بیعت]] خواست، ولی [[ابن عباس]] سر باز زد، به‌همین جهت وی را از [[مکه]] بیرون و روانه طائف کرد. بنابر [[نقل]] برخی منابع، وی در اواخر [[عمر]] [[نابینا]] شده بود. در [[تاریخ]] [[وفات]] [[ابن عباس]] [[اختلاف]] شده، ولی مشهور این است که وی در سال ۶۸ ق در هفتاد سالگی درگذشت. پس از [[وفات]]، [[محمد بن حنفیه]] بر وی [[نماز]] خواند و در طائف [[دفن]] شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 526.</ref>.
*او پسر عباس بن عبد المطلب و از بنی هاشم بود. در دوران [[خلافت امام علی|خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}}، از یاران و مشاوران و فرماندهان او بود و در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] و [[جنگ نهروان]] حضور داشت. پس از شهادت [[امام علی]]{{ع}} با [[امام حسن|امام مجتبی]]{{ع}} بیعت کرد. وی مقامی والا داشت و سخنان او در تفسیر، که همه را از [[امام علی|علی]]{{ع}} آموخته بود، فراوان است. وی در سال ۶۸ در ۷۱ سالگی در طائف درگذشت<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۷۵.</ref>.
*او پسر عباس بن عبد المطلب و از بنی هاشم بود. در دوران [[خلافت امام علی|خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}}، از یاران و مشاوران و فرماندهان او بود و در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] و [[جنگ نهروان]] حضور داشت. پس از شهادت [[امام علی]]{{ع}} با [[امام حسن|امام مجتبی]]{{ع}} بیعت کرد. وی مقامی والا داشت و سخنان او در تفسیر، که همه را از [[امام علی|علی]]{{ع}} آموخته بود، فراوان است. وی در سال ۶۸ در ۷۱ سالگی در طائف درگذشت<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۷۵.</ref>.



نسخهٔ ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۱۰

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عبدالله بن عباس (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

عبدالله بن عباس در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین

ابو عباس، عبد الله بن عباس بن عبد المطلب قُرَشی هاشمی از مفسران و محدثان بلندآوازه تاریخ اسلام است. او سه سال قبل از هجرت در شِعب مکه به دنیا آمد و به سال هشتم هجری (سال فتح مکه) به مدینه رفت. در زمان عمر، خلیفه با او مشورت می‌کرد و به روزگار خیزش مردم علیه عثمان، نماینده عثمان در حج و در زمان خلافت علی(ع) نیز یار، همراه، مشاور، کارگزار و فرمانده نظامی آن بزرگوار بود. او در نبرد جمل، فرماندهی طلایه سپاه را به عهده داشت و پس از آن به حکومت بصره گماشته شد. قبل از شروع جنگ صِفین، کسی را در بصره به جانشینی خود نهاد و همراه علی(ع) به نبرد با معاویه شتافت. عبد الله در هفت روز اول نبرد صفین، یکی از فرماندهان سپاه امام(ع) بود و در تمام جنگ، همگامِ استوار علی(ع).

در ماجرای "حکمیتعلی(ع) او را به عنوان حَکم (داور) از سوی خود پیشنهاد کرد؛ اما خوارج و اشعث بن قیس با آن مخالفت ورزیدند و گفتند: میان علی و ابن عباس، فرقی نیست. در جریان نهروان، او بارها از سوی علی(ع) با خوارج به گفتگو پرداخت و در مناظره‌هایی هوشمندانه، نااستواری موضع خوارج و همچنین جایگاه والای‌ علی(ع) را نمایاند. او به هنگام شهادت علی(ع)، فرماندار بصره بود.

ابن عباس پس از علی(ع) دست بیعت به امام حسن(ع) داد و به کارگزاری از سوی وی عازم بصره شد. عبد الله بن عباس، همراه امام حسین(ع) در قیام کربلا شرکت نکرد. برخی علت این عدم مشارکت را نابینا بودن وی دانسته‌اند. او پس از قدرت یافتن عبد الله بن زبیر در حجاز و بصره و عراق، با وی بیعت نکرد. بیعت نکردن او و محمد بن حنفیه، بر ابن زبیرْ گران آمد، به آن سان که می‌خواست آنها را در آتش بسوزاند. ابن عباس، دانشمندی است که در تفسیر، حدیث و فقه، جایگاه بسیار والایی دارد. وی در دانش، شاگرد علی(ع) بود و به این شاگردی بسی افتخار می‌کرد. ابن عباس به سال ۶۸ هجری و در ۷۱ سالگی در تبعیدگاهش طائف، در حالی که مکرر می‌گفت: "خدایا! من با محمد و خاندانش به تو تقرب می‌جویم. خدایا! من با ولایت بزرگمان، علی بن ابی طالب، به تو تقرب می‌جویم"[۲]، زندگی را بدرود گفت. در نقل دیگری آمده است که او هنگام وفات می‌گفت: "خدایا! من با ولایت علی بن ابی طالب، به تو تقرب می‌جویم"[۳]. خلفای بنی عباس از نسل اویند و علی(ع) این نکته را پیشگویی کرده و ابن عباس را "پدر شاهان" خطاب کرده بود[۴]

سخنی درباره خیانت نسبت داده شده به ابن عباس‌: یکی از نکات مهم در زندگانی ابن عباس، ماجرای بیت المال بصره است. در منابع تاریخی و حدیثی مانند: )|تاریخ الطبری، الکامل فی التاریخ، أنساب الأشراف، رجال الکشی، نهج البلاغة (بدون یادکردِ نام ابن عباس) چنگ‌اندازی به بیت المال بصره یاد شده است و پژوهشگران، دیدگاه‌های گوناگونی در این باره ابراز داشته‌اند.

  • برخی محققان و رجالیان، با توجه به: نا استواری اسناد این نقل‌ها، بزرگی و جلالت شخصیت و دانش و فضیلت ابن عباس، پیوند استوار او با علی(ع) و اخلاص و شیفتگی او نسبت به آن حضرت، و نقش بنی امیه در وارونه سازی چهره یاران علی(ع)، به انکار آن پرداخته‌اند.
  • برخی ضمن اعتراف به پاره‌ای از آنچه آمد، از آن رو که مطلب یاد شده در کتاب‌های بسیاری آمده است و در همان روزگار نیز نقل شده و بر ابن عباسْ خُرده‌گیری شده است، نفی آن را به سهولت، ممکن ندانسته‌اند.
  • برخی ضمن پذیرش اصل ماجرا و تذکر علی(ع)، بر این باور رفته‌اند که ابن عباس، متوجه خطای خود شد و همه یا اکثر اموال را برگردانْد. چنین گزارشی، از جمله در تاریخ الیعقوبی آمده است. نقل یعقوبی- گو این که منفرد است- ولی می‌تواند در تحلیل جریان، سودمند افتد.

نکته مهمی که نباید در قضایایی این‌گونه فراموش کرد، نقش حادثه‌آفرینان و گزارش‌سازان است. حسن بن زین الدین (م ۱۰۱۱ ق)، مشهور به "صاحب معالم"، هوشمندانه نقش بنی‌امیه را در ساختن این ماجرا یافته است، و در میان معاصران ما، محققانی چون سید جعفر مرتضی عاملی بر آن، تأکید کرده‌اند. اگر بدانیم که ابن عباس با توجه به جایگاه بلند و شهرت علمی انکار ناپذیر در آن روزگار تیره، مدافع بی‌باک و نستوه علی(ع) و آل او و منتقد و افشاگر حاکمان بنی امیه بوده است، فهم این دیدگاه، سهل خواهد بود. ضمن آن که ابن عباس را معصوم نمی‌شماریم و احتمال خطای او را نفی نمی‌کنیم، قبول تمام آنچه را درباره این جریان در کتب تاریخی آمده است، کاری غیر محققانه و دور از شخصیت ابن عباس می‌دانیم. از این رو، ابن ابی الحدید می‌گوید: ماجرای این نامه برای من مشکل شده است.

اگر آن را انکار کنم و بگویم که این نامه جعلی است و آن را به دروغ به امیر مؤمنانْ نسبت می‌دهند، با راویان، مخالفت کرده‌ام؛ زیرا آنان بر نقل این سخن از امام(ع) اتفاق دارند و در بیشتر کتاب‌های سیره‌نگاری از آن یاد شده است. و اگر بخواهم آن را خطاب به ابن عباس بدانم، آگاهی‌ام به همراهی او با امیر مؤمنان (در زندگی و پس از مرگ ایشانْ) مانع می‌شود. و اگر خطاب به فرد دیگری باشد، نمی‌دانم آن را خطاب به کدام یک از خویشان حضرت بدانم؛ چون سخن حضرت به این نکته اشاره دارد که مخاطب نامه از خویشان و عموزادگان ایشان است. بدین ترتیب، من در باره این موضوع، نمی‌توانم نظری بدهم و توقف می‌کنم[۵].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۷۵.
  2. کفایة الأثر، ص ۲۲.
  3. فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۲، ص ۶۶۲، ح ۱۱۲۹.
  4. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۴۶.
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۴۴-۸۴۷.