حضرت خدیجه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۹: خط ۱۹:


==[[خدیجه]] و [[اسلام]]==
==[[خدیجه]] و [[اسلام]]==
خدیجه همسری [[مهربان]] و همگام با [[رسول خدا]]{{صل}} در همه لحظات بود. وقتی آن [[حضرت]] برای [[عبادت]] به [[غار حرا]] می‌رفت هرگز مخالفتی نمی‌کرد و پس از [[بعثت]] آن حضرت، ایشان بی هیچ تردیدی در [[گفتار پیامبر]]{{صل}} نخستین [[زن]] [[ایمان]] آورنده بود و همه اموالش را در [[راه]] اسلام [[انفاق]] کرد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۰؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۷؛ مناقب، ج ۲، ص ۲۱.</ref> با توجه به آنکه [[بعثت پیامبر]]{{صل}} در [[روز]] [[دوشنبه]] رخ داد، آن بانو ایمان خود به [[دین]] نو را در پایان روز دوشنبه و خود را نخستین [[نمازگزار]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} دانسته است. [[نماز عصر]] دوشنبه [[حضرت خدیجه]] اولین [[نماز]] اوست.<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۳، ص ۲۲۹؛ ج ۴، ص ۱۲۰.</ref>[[علی]]{{ع}} نیز در گفتار خود بر سخنان آن بانو صحه گذاشته است.<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۳، ص ۲۲۹؛ ج ۴، ص ۱۲۰.</ref> از این پس، او بیش از گذشته در همه [[رنج‌ها]] [[شریک]] [[حضرت رسول]] [[خدا]]{{صل}} و مایه [[آرامش]] خاطر ایشان در برابر آزارهای [[مشرکان]] بود. در حادثه [[شعب]] [[ابوطالب]] در سه سال پایانی [[حیات]] خدیجه، مشرکان، [[بنی‌هاشم]] را بر اثر [[حمایت از پیامبر]]{{صل}} در [[شعب ابی‌طالب]] (محله بنی‌هاشم) از بُعد [[سیاسی]] ـ [[اجتماعی]] محاصره کردند و [[ابوجهل]] از کسانی بود که نمی‌گذاشت خوراکی وارد شعب [[ابی طالب]] شود. خدیجه در کنار پیامبر{{صل}} برابر مشرکان [[ایستادگی]] و تلاش داشت با استفاده از جایگاه تجاری نیز کمک گرفتن از کسان طایفه‌اش ([[بنی‌اسد]]) اوضاع را بهبود بخشد؛ از جمله آمده است که [[زمعة بن اسود]] را نزد ابوجهل فرستاد تا با او سخن بگوید و وی را از این کار باز دارد؛ اما ابوجهل به این سخنان اعتنایی نکرد، تا اینکه [[حکیم بن حزام]] یک بارِ شتر از آرد برای خدیجه به شعب فرستاد،<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۲.</ref> گرچه به گفته برخی [[حکیم]] در [[شعب]] به [[مسلمانان]] کمک نکرد و اگر [[یاری]] فرستاد، [[ابوجهل]] مانع شد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۵۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۰.</ref> [[حضرت خدیجه]] [[روز]] ۱۰ [[رمضان]] [[سال]] ۱۰ [[بعثت]] و پس از رخداد شعب [[ابی طالب]] در ۶۵ سالگی [[وفات]] یافت.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۴ و ۱۷۴.</ref> [[رحلت]] آن بانو را به [[اختلاف]] سه روز،<ref> الثقات، ج ۳، ص ۹۲؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۷.</ref> ۲۵ روز، یک ماه و ۵ روز،<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳؛ الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref> پس از [[رحلت ابوطالب]] می‌دانند. به گزارش برخی، وی سه روز پیش از [[ابوطالب]] از [[دنیا]] رفته است.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۴.</ref>[[پیامبر]]{{صل}} این سال را به جهت وفات دو حامی خود سال [[اندوه]] نامید<ref> عمدة القاری، ج ۸، ص ۱۸۰؛ التحفة اللطیفه، ج ۱، ص ۱۲؛ اعلام الوری، ج ۱، ص ۵۳.</ref> و فرمود: نمی‌دانم برای کدام یک از این دو [[مصیبت]] بیشتر بنالم.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵.</ref> [[بدن]] [[پاک]] حضرت خدیجه را [[کنیز]] وی، [[ام ایمن]] و [[ام الفضل]] [[همسر]] [[عباس]] [[غسل]] دادند <ref>امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.</ref> و پیکر او را از خانه‌اش به [[قبرستان]] حجون در [[مکه]] [[تشییع]] کردند و [[رسول خدا]]{{صل}} درون [[قبر]] همسرش رفت <ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۵.</ref> و برای او دعاکرد؛<ref>ینابیع الموده، ج ۲، ص ۵۲.</ref> ولی تا آن [[زمان]] [[نماز]] میت [[واجب]] نشده بود <ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳.</ref> که بر بدن او خوانده شود. وقتی [[خدیجه]] از دنیا رفت، رسول خدا{{صل}} نزدیک به ۵۰ سال داشت<ref> الانباء، ص ۴۶.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[خدیجه بنت خویلد - مرادی‌نسب (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>.
خدیجه همسری [[مهربان]] و همگام با [[رسول خدا]]{{صل}} در همه لحظات بود. وقتی آن [[حضرت]] برای [[عبادت]] به [[غار حرا]] می‌رفت هرگز مخالفتی نمی‌کرد و پس از [[بعثت]] آن حضرت، ایشان بی هیچ تردیدی در [[گفتار پیامبر]]{{صل}} نخستین [[زن]] [[ایمان]] آورنده بود و همه اموالش را در [[راه]] اسلام [[انفاق]] کرد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۰؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۷؛ مناقب، ج ۲، ص ۲۱.</ref> با توجه به آنکه [[بعثت پیامبر]]{{صل}} در [[روز]] [[دوشنبه]] رخ داد، آن بانو ایمان خود به [[دین]] نو را در پایان روز دوشنبه و خود را نخستین [[نمازگزار]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} دانسته است. [[نماز عصر]] دوشنبه [[حضرت خدیجه]] اولین [[نماز]] اوست.<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۳، ص ۲۲۹؛ ج ۴، ص ۱۲۰.</ref>[[علی]]{{ع}} نیز در گفتار خود بر سخنان آن بانو صحه گذاشته است.<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱۳، ص ۲۲۹؛ ج ۴، ص ۱۲۰.</ref> از این پس، او بیش از گذشته در همه [[رنج‌ها]] [[شریک]] [[حضرت رسول]] [[خدا]]{{صل}} و مایه [[آرامش]] خاطر ایشان در برابر آزارهای [[مشرکان]] بود. در حادثه شعب ابوطالب در سه سال پایانی [[حیات]] خدیجه، مشرکان، [[بنی‌هاشم]] را بر اثر [[حمایت از پیامبر]]{{صل}} در شعب ابی‌طالب ([[محله بنی‌هاشم]]) از بُعد [[سیاسی]] ـ [[اجتماعی]] محاصره کردند و [[ابوجهل]] از کسانی بود که نمی‌گذاشت خوراکی وارد شعب ابی طالب شود. خدیجه در کنار پیامبر{{صل}} برابر مشرکان [[ایستادگی]] و تلاش داشت با استفاده از جایگاه تجاری نیز کمک گرفتن از کسان طایفه‌اش ([[بنی‌اسد]]) اوضاع را بهبود بخشد؛ از جمله آمده است که [[زمعة بن اسود]] را نزد ابوجهل فرستاد تا با او سخن بگوید و وی را از این کار باز دارد؛ اما ابوجهل به این سخنان اعتنایی نکرد، تا اینکه [[حکیم بن حزام]] یک بارِ شتر از آرد برای خدیجه به شعب فرستاد،<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۲.</ref> گرچه به گفته برخی [[حکیم]] در شعب به [[مسلمانان]] کمک نکرد و اگر [[یاری]] فرستاد، [[ابوجهل]] مانع شد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۵۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۰.</ref> [[حضرت خدیجه]] [[روز]] ۱۰ [[رمضان]] [[سال]] ۱۰ [[بعثت]] و پس از رخداد شعب ابی طالب در ۶۵ سالگی [[وفات]] یافت.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۴ و ۱۷۴.</ref> [[رحلت]] آن بانو را به [[اختلاف]] سه روز،<ref> الثقات، ج ۳، ص ۹۲؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۷.</ref> ۲۵ روز، یک ماه و ۵ روز،<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳؛ الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref> پس از [[رحلت ابوطالب]] می‌دانند. به گزارش برخی، وی سه روز پیش از [[ابوطالب]] از [[دنیا]] رفته است.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۴.</ref>[[پیامبر]]{{صل}} این سال را به جهت وفات دو حامی خود سال [[اندوه]] نامید<ref> عمدة القاری، ج ۸، ص ۱۸۰؛ التحفة اللطیفه، ج ۱، ص ۱۲؛ اعلام الوری، ج ۱، ص ۵۳.</ref> و فرمود: نمی‌دانم برای کدام یک از این دو [[مصیبت]] بیشتر بنالم.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵.</ref> [[بدن]] [[پاک]] حضرت خدیجه را [[کنیز]] وی، [[ام ایمن]] و [[ام الفضل]] [[همسر]] [[عباس]] [[غسل]] دادند <ref>امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.</ref> و پیکر او را از خانه‌اش به [[قبرستان]] حجون در [[مکه]] [[تشییع]] کردند و [[رسول خدا]]{{صل}} درون [[قبر]] همسرش رفت <ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۵.</ref> و برای او دعاکرد؛<ref>ینابیع الموده، ج ۲، ص ۵۲.</ref> ولی تا آن [[زمان]] [[نماز]] میت [[واجب]] نشده بود <ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳.</ref> که بر بدن او خوانده شود. وقتی [[خدیجه]] از دنیا رفت، رسول خدا{{صل}} نزدیک به ۵۰ سال داشت<ref> الانباء، ص ۴۶.</ref>.<ref>[[حسین مرادی‌نسب|مرادی‌نسب، حسین]]، [[خدیجه بنت خویلد - مرادی‌نسب (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>.


==شان و [[منزلت]] خدیجه==
==شان و [[منزلت]] خدیجه==

نسخهٔ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۱

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حضرت خدیجه است. "حضرت خدیجه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

وی دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب است[۱] که ۱۵ سال پیش از حادثه عام الفیل در مکه به دنیا آمد و کنیه او ام‌هند[۲] و پدرش خویلد از بزرگان بنی‌اسد در جاهلیت و از رؤسای آنان در جنگ فجار بود.[۳] در زمان مرگ او اختلاف است. برخی مرگ خویلد را در جنگ فجار [۴] یا در سال فجار[۵] یا پیش از آن می‌دانند.[۶] مادرش فاطمه بنت زائد از طایفه قریشی بنی عامر بن لوی بود.[۷] نوفل، حزام و عوام برادران خدیجه‌اند که حزام و عوام در نبردهای فجار کشته شدند؛[۸] اما نوفل که او را اسد قریش می‌خواندند تا بعثت پیامبر(ص) زنده بود و هیچ گاه اسلام نیاورد و سرانجام، در جنگ بدر به دست علی(ع) کشته شد. ورقة بن نوفل عمو زاده خدیجه و حکیم بن حزام و زبیر بن عوام از برادرزادگان خدیجه‌اند[۹].[۱۰].

خدیجه پیش از اسلام

خدیجه در نسب، شرافت و افتخارات خانوادگی از برترین زنان قریش و در جاهلیت به "طاهره" شهرت یافته بود[۱۱] که انتخاب این لقب از فضیلت و پاکدامنی او نشان دارد. وی ثروتمندترین زن قریش بود که از تجارت با مراکز مهم آن روزگار بر ثروت خود می‌افزود؛ همچنین اموال خود را در قالب مضاربه در اختیار دیگران می‌گذارد، تا آنان نیز با تجارت خود از قسمتی از سود آن بهره ببرند. همه این امتیازات که گویای خردمندی و هوشمندی آن بانو نیز بود، مردان قریش را آرزومند ازدواج با وی می‌ساختند.[۱۲] روشن نیست که خدیجه نخستین بار در چه سالی ازدواج کرد؛ اما مشهور است که ازدواج یکم او با ابوهاله هند بن نباش ـ از بزرگ زادگان تمیم و هم پیمان طایفه قریشی بنی عبدالدار ـ انجام گرفت و از او پسرانی به نام‌های هاله و هند به دنیا آورد.[۱۳] هند پس از ازدواج مادرش با پیامبر(ص) با تربیت او بزرگ شد و به رسول خدا(ص) و فاطمه(س) و قاسم افتخار می‌کرد که پدر، خواهر و برادرش بودند و به این سبب خود را برترین مردم می‌دانست. هند با بعثت پیامبر(ص) اسلام آورد [۱۴] و در رکاب امام علی(ع) در جنگ جمل به شهادت رسید.[۱۵] خدیجه در پی مرگ ابوهاله با عتیق بن عائذ مخزومی ازدواج کرد [۱۶] و دختری به نام هند زایید. نوادگان خدیجه از هند را به احترام آن حضرت "بنی طاهره" می‌خواندند.[۱۷] طبری ازدواج خدیجه با عتیق را پیش از ازدواج با ابوهاله می‌داند.[۱۸] در برابر گزارش مشهور، برخی معتقدند آن بانو قبل از رسول خدا(ص) با کسی ازدواج نکرده بود[۱۹] و فرزندان منتسب به ایشان، پیش از ازدواج با پیامبر(ص) را فرزندان خواهرش می‌دانند[۲۰].[۲۱].

خدیجه و پیامبر(ص)

شهرت محمد بن عبدالله به راستگویی، امانتداری، پاکدامنی و اخلاق نیکو[۲۲] انگیزه شد خدیجه از او بخواهد همراه غلامش میسره، کاروان بازرگانی او را به شام ببرد و حضرت پذیرفت و همراه کاروان رفت و سود سرشاری بهره کاروان شد و خدیجه هم دو برابر آنچه به دیگران می‌داد، به ایشان پرداخت کرد.[۲۳] بر اساس گزارش دیگری، پیشنهاد همکاری محمد با آن بانو را نخست ابوطالب یاد کرد و پس از موافقت خدیجه، پیامبر(ص) با وی به شام رفت [۲۴] و میسره مشاهداتش از پیامبر(ص) در راه را برای خدیجه بازگفت.[۲۵] بدین‌سان، آن بانو برای ازدواج با حضرت ترغیب شد و نفیسه دختر منیه را فرستاد تا نظر پیامبر(ص) را درباره ازدواج جویا شود. نفیسه وقتی از گفتار حضرت دریافت که وی تنها بر اثر فقر تاکنون ازدواج نکرده است، ازدواج با خدیجه را به وی پیشنهاد کرد و با موافقت رسول اکرم(ص) خدیجه زمانی را برای گفت و گو و اجرای مراسم عقد تعیین کرد و در این مجلس، خود همراه عمویش عمرو بن اسد و رسول خدا(ص) نیز همراه عموهایش ابوطالب و حمزه حضور یافتند.[۲۶] حضرت ابوطالب خطبه عقد را خواندند [۲۷] که متن آن در منابع بسیاری ثبت است. در این خطبه، ابوطالب، محمد را با وجود تهیدستی برترین قریش خواند. عمرو بن اسد عموی خدیجه و ولیّ او این ازدواج را تأیید کرد؛[۲۸] سپس حضرت ابوطالب حله‌ای را بر سر آن بانو انداخت.[۲۹] مهریه حضرت خدیجه را ۱۲ اوقیه (واحد سنجش طلا و نقره) یاد کرده‌اند.[۳۰]

روایاتی نیز درباره مخالفت پدر ایشان با ازدواج او با رسول خدا(ص) نقل شده‌اند [۳۱] که مخدوش‌اند، زیرا پدر خدیجه پیش از این درگذشته بود. خدیجه هنگام ازدواج ۴۰ ساله و از رسول خدا(ص) ۱۵ سال بزرگ‌تر بود.[۳۲] حضرت پس از ازدواج با آن بانو از کوی بنی‌هاشم به خانه وی رفت و تا اواخر حیات خدیجه آنجا زیست. همه فرزندان حضرت خدیجه در آنجا به دنیا آمدند و پس از رحلت آن بانو رسول خدا(ص) تا پیش از هجرت به مدینه در آن خانه اقامت کرد، تا اینکه با هجرت حضرت به مدینه این منزل به عقیل بن ابی‌طالب سپرده شد[۳۳] و در آینده معاویه این خانه را خرید و در جای آن مسجدی ساخت.[۳۴]حلیمه سعدیه، دایه رسول خدا(ص) پس از ازدواج آن حضرت با خدیجه، نزد وی آمد و از خشکسالی و هلاک چارپایش شکایت و رسول خدا(ص) با همسرش خدیجه گفت و گو کرد و آن حضرت ۴۰ گوسفند و یک شتر بارکش یا هودجدار به او داد و با نیکی وی را به خانواده‌اش برگرداند.[۳۵] ثویبه کنیز ابولهب و نخستین دایه پیامبر(ص) نیز نزد رسول خدا(ص) آمد و خدیجه وی را گرامی داشت و از ابولهب خواست ثویبه را به او بفروشد، تا او را آزاد کند؛ اما ابولهب از این کار خودداری کرد.[۳۶] او همچنین غلام خود، زید را به پیامبر(ص) بخشید تا در اختیار آن حضرت باشد.[۳۷]پیامبر اکرم(ص) نزدیک ۲۵ سال با خدیجه زندگی کرد و همسر دیگری برنگزید. در باره فرزندان خدیجه از آن حضرت اختلاف فراوانی است. بیشتر فرزندان ایشان پیش از بعثت و در ۱۵ سال نخست زندگی مشترکشان به دنیا آمدند. نخستین فرزندشان قاسم نام داشت که در دوسالگی [۳۸] یا ۴ سالگی درگذشت[۳۹] و کنیه ابوالقاسم برای پیامبر(ص) در انتساب به اوست.[۴۰] فرزندان دیگر آن دو بزرگوار به ترتیب زینب، رقیه، ام‌کلثوم، فاطمه و عبدالله ـ ملقب به طیب و طاهر ـ بودند.[۴۱] ابن اسحاق پسران خدیجه از پیامبر(ص) را سه تن به نام‌های قاسم، طیب و طاهر دانسته است که هر سه پیش از بعثت رسول خدا(ص) از دنیا رفتند.[۴۲] عبدالله در سن یک ماهگی درگذشت و خدیجه فرمود: ای کاش زنده می‌ماند تا او را از شیر می‌گرفتم![۴۳] در همه زایمان‌های او سلمی، کنیز صفیه عمّه پیامبر(ص) مامایی او را به عهده داشت.[۴۴] وی برای هر فرزند پسر که به دنیا می‌آمد دو گوسفند و برای فرزند دختر یک گوسفند عقیقه می‌کرد. فاصله تولد میان فرزندانش یک سال بود و پیش از زایمان فرزندانش برای آنان دایه بر می‌گزید.[۴۵] همه دختران خدیجه، به نبوت رسول خدا(ص) ایمان آوردند و او را تصدیق کردند.[۴۶] زینب با ابوالعاص ازدواج کرد و دارای دو فرزند به نام علی و امامه شد [۴۷] و رقیه با عثمان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت درگذشت؛ سپس رسول خدا(ص) ام‌کلثوم را به همسری عثمان درآورد که در سال ۹ هجرت درگذشت.[۴۸] حضرت فاطمه علیهاالسلام با علی(ع) ازدواج کرد و پس از رحلت پدر به شهادت رسید [۴۹].[۵۰].

خدیجه و اسلام

خدیجه همسری مهربان و همگام با رسول خدا(ص) در همه لحظات بود. وقتی آن حضرت برای عبادت به غار حرا می‌رفت هرگز مخالفتی نمی‌کرد و پس از بعثت آن حضرت، ایشان بی هیچ تردیدی در گفتار پیامبر(ص) نخستین زن ایمان آورنده بود و همه اموالش را در راه اسلام انفاق کرد.[۵۱] با توجه به آنکه بعثت پیامبر(ص) در روز دوشنبه رخ داد، آن بانو ایمان خود به دین نو را در پایان روز دوشنبه و خود را نخستین نمازگزار پس از پیامبر(ص) دانسته است. نماز عصر دوشنبه حضرت خدیجه اولین نماز اوست.[۵۲]علی(ع) نیز در گفتار خود بر سخنان آن بانو صحه گذاشته است.[۵۳] از این پس، او بیش از گذشته در همه رنج‌ها شریک حضرت رسول خدا(ص) و مایه آرامش خاطر ایشان در برابر آزارهای مشرکان بود. در حادثه شعب ابوطالب در سه سال پایانی حیات خدیجه، مشرکان، بنی‌هاشم را بر اثر حمایت از پیامبر(ص) در شعب ابی‌طالب (محله بنی‌هاشم) از بُعد سیاسی ـ اجتماعی محاصره کردند و ابوجهل از کسانی بود که نمی‌گذاشت خوراکی وارد شعب ابی طالب شود. خدیجه در کنار پیامبر(ص) برابر مشرکان ایستادگی و تلاش داشت با استفاده از جایگاه تجاری نیز کمک گرفتن از کسان طایفه‌اش (بنی‌اسد) اوضاع را بهبود بخشد؛ از جمله آمده است که زمعة بن اسود را نزد ابوجهل فرستاد تا با او سخن بگوید و وی را از این کار باز دارد؛ اما ابوجهل به این سخنان اعتنایی نکرد، تا اینکه حکیم بن حزام یک بارِ شتر از آرد برای خدیجه به شعب فرستاد،[۵۴] گرچه به گفته برخی حکیم در شعب به مسلمانان کمک نکرد و اگر یاری فرستاد، ابوجهل مانع شد.[۵۵] حضرت خدیجه روز ۱۰ رمضان سال ۱۰ بعثت و پس از رخداد شعب ابی طالب در ۶۵ سالگی وفات یافت.[۵۶] رحلت آن بانو را به اختلاف سه روز،[۵۷] ۲۵ روز، یک ماه و ۵ روز،[۵۸] پس از رحلت ابوطالب می‌دانند. به گزارش برخی، وی سه روز پیش از ابوطالب از دنیا رفته است.[۵۹]پیامبر(ص) این سال را به جهت وفات دو حامی خود سال اندوه نامید[۶۰] و فرمود: نمی‌دانم برای کدام یک از این دو مصیبت بیشتر بنالم.[۶۱] بدن پاک حضرت خدیجه را کنیز وی، ام ایمن و ام الفضل همسر عباس غسل دادند [۶۲] و پیکر او را از خانه‌اش به قبرستان حجون در مکه تشییع کردند و رسول خدا(ص) درون قبر همسرش رفت [۶۳] و برای او دعاکرد؛[۶۴] ولی تا آن زمان نماز میت واجب نشده بود [۶۵] که بر بدن او خوانده شود. وقتی خدیجه از دنیا رفت، رسول خدا(ص) نزدیک به ۵۰ سال داشت[۶۶].[۶۷].

شان و منزلت خدیجه

روایات فراوانی از رسول خدا(ص) در شأن و منزلت والای حضرت خدیجه در دست است، که در آنها آن بانو را کنار حضرت فاطمه(س)، مریم و آسیه همسر فرعون و گاه کلثوم خواهر موسی(ع) بهترین زنان عالم[۶۸] و برترین زنان بهشت[۶۹] خوانده، در حالی که از همسران دیگرشان یادی نکرده است. جایگاه خدیجه به اندازه‌ای بلند بود که گاه جبرئیل حامل سلام الهی برای خدیجه می‌شد.[۷۰] پیامبر(ص) در زمان حیات آن بانو او را به بهشت بشارت می‌داد،[۷۱] چنان که پس از رحلت خدیجه و زمانی که فاطمه(س) مادر خود را از پیامبر(ص) می‌طلبید، جبرئیل از ساختن خانه‌ای از درّ و گوهر برای خدیجه در بهشت خبر داد.[۷۲] یاد آن بانو پس از رحلت هیچ گاه از خاطر رسول خدا(ص) نرفت و آن حضرت همیشه ایشان را بهترین یاور و همسر خود یاد می‌کرد.[۷۳]

حسادت عایشه به خدیجه، که به اعتراف خود او بیش از حسادتش به دیگر زنان بوده[۷۴] و در گزارش‌های بسیاری از زبان عایشه نقل شده است، نشان از بزرگی جایگاه خدیجه نزد پیامبر(ص) است. بر پایه برخی از این گزارش‌ها عایشه در برابر محبت پیامبر(ص) به همسر وفات یافته‌اش تاب نمی‌آورد و به ناسزاگویی درباره خدیجه می‌پرداخت و رسول خدا(ص) نیز که از سخنان عایشه آزرده خاطر می‌شد، ایمان خدیجه را در برهه‌ای که کسی به او ایمان نداشت و حمایت آن بانو را هنگامی که همه وی را تحریم کرده بودند، از ادله احترام و محبت خود به خدیجه می‌شمرد.[۷۵] زینب، دختر پیامبر، پس از نبرد بدر برای آزادی همسرش ابوالعاص، که در سپاه قریش رو در روی رسول خدا(ص) جنگیده، و اسیر شده بود، گردنبند مادرش خدیجه را نزد حضرت فرستاد و ایشان با دیدن آن به یاد خدیجه گریستند و بر او رحمت فرستادند.[۷۶] آن حضرت افزون بر یاد کردن از خدیجه، به دوستان او نیز اعتنا و عنایت می‌داشت و گاه گوسفندی ذبح می‌کرد و دستور می‌داد برای دوستان خدیجه نیز سهمی از آن را بفرستند.[۷۷] شخصیت حضرت خدیجه چنان در تاریخ برجسته بود که برخی به وجود آن حضرت در برابر مخالفان خود افتخار می‌کردند: محمد حنفیه در درگیری با عبدالله ‌بن زبیر وجود خدیجه را در تیره بنی اسد مانع سخنان خود ضد بنی‌اسد می‌دانست [۷۸] و بنی‌هاشم به ویژه اهل بیت(ع) نیز در منازعات بسیاری از منزلت خدیجه در برابر دشمنان خود یاد و بدان افتخار می‌کرده‌اند، چنان که امام حسن(ع) در برابر معاویه فرمود: جدّه ما خدیجه و جده شما قتیله است؛[۷۹] یا امام سجاد(ع) در سخنان خود در کاخ یزید خدیجه را مادر خود یاد فرمود.[۸۰] در بسیاری از زیارات نیز ازاین بانوی گرامی در کنار پیامبر(ص) و فاطمه(س) یاد شده است.[۸۱] در روایت عاق الوالدین است که خدا فرمود: رسول خدا(ص) به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنان هستند، پس کسانی که رسول خدا(ص) را نافرمانی کردند، نفرین آن حضرت آنان را در برگرفت؛ همچنین نفرین حضرت خدیجه گریبان‌گیر کسانی شد که در برابر فرزندان او سرکشی کردند [۸۲].[۸۳].

شان نزول برخی از آیات درباره خدیجه

مسلّم، خدیجه با سابقه‌ترین زن مسلمان و در میان همسران پیامبر(ص) از بیشترین فضیلت برخوردار بود، ازاین رو همه آیاتی را که از مؤمنان و جایگاه آنان نزد خدا و فرجام نیکوی آنها سخن می‌گویند می‌توان بر حضرت خدیجه تطبیق کرد و وی را مصداقی از آنها دانست؛ چه راویان احادیث شأن نزول و مفسران نخستین گزارشی در این زمینه ثبت کرده یا نکرده باشند، چنان که ﴿الْمُقَرَّبُونَ را در تفسیر آیات ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ[۸۴] رسول خدا(ص)، خدیجه و علی‌ بن ابی طالب و ذریه‌شان(ع) که به ایشان می‌پیوندند، دانسته‌اند.[۸۵] بر پایه روایتی، زمانی که پیامبر ۴ زن برتر را بر می‌شمرد، از میان همسران خود تنها به خدیجه اشاره کرد. مفسران این روایت را در تفسیر آیه ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ[۸۶] بازگو کرده‌اند. بر اساس این آیه خدا حضرت مریم را برگزید، پاک ساخت و برتری داد.[۸۷] همچنین در تفسیر آیه مکی ﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ[۸۸] نیز خدیجه را از مصادیق ﴿الْأَحْيَاءُ دانسته‌اند.[۸۹]

ابان بن تغلب از امام صادق(ع) در باره شأن نزول آیه ﴿وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا[۹۰] پرسید و آن حضرت فرمود: ما اهل بیت(ع) هستیم. از دیگران نیز روایت کرده‌اند که ﴿أَزْوَاجِنَا همان حضرت خدیجه و ﴿ذُرِّيَّاتِنَا حضرت فاطمه و ﴿قُرَّةَ أَعْيُنٍ امام حسن و امام حسین و مراد از ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا علی بن ابی طالب(ع) است.[۹۱] ابوسعید نیز از پیامبر(ص) روایت کرده که آن حضرت از جبرئیل درباره مصداق ﴿أَزْوَاجِنَا سؤال فرمودند و جبرئیل نیز در جواب از خدیجه(س) نام برد.[۹۲] خدا به بی‌نیازی پیامبر(ص) پس از فقر اشاره می‌فرماید: ﴿وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَ[۹۳] و بسیاری از مفسران در تفسیر ﴿فَأَغْنَ نوشته‌اند که با ثروت خدیجه، پیامبر(ص) از فقر رهایی یافت.[۹۴] پیرو افشای راز پیامبر(ص) به دست برخی از همسرانش و آزرده شدن آن حضرت از آنان (حفصه و عایشه) آیاتی از سوره تحریم نازل شدند: در آیه ﴿عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا[۹۵] آمده است که چه بسا با طلاق دادن شما خدا بهتر از شما زنانی از بیوه زنان یا دوشیزگانی به پیامبر(ص) دهد. برخی مفسران در تفسیر بیوه‌زنان این آیه را بر خدیجه تطبیق داده‌اند،[۹۶] در حالی که وی در دوره مکی رحلت کرده بود و این آیه و شأن نزولش مربوط به دوره مدنی است، مگر آنکه مراد این باشد که با طلاق شما خدا در بهشت، مانند خدیجه را نصیب پیامبر(ص) خواهد کرد.

در شأن آیه مدنی ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۹۷] گفته‌اند که ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ حضرت خدیجه(س) است که نخستین زن ایمان آورنده به رسول خدا(ص) بود،[۹۸] در حالی که آیه یاد شده درباره نخستین مهاجران و انصار و پیروان آنان است نه نخستین مؤمنان؛ وانگهی حضرت خدیجه پیش از هجرت به مدینه از این دنیا رفته بودند، از این رو گفتار مفسران را باید از گونه تطبیق آیه بر خدیجه دانست.[۹۹].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰؛ الانساب، ج۲، ص۲۳.
  2. الطبقات، ج ۸، ص ۱۳؛ کشف‌الغمه، ج۲، ص ۱۳۵.
  3. المحبر، ص ۱۷۰؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۲۰.
  4. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱؛ الاعلام، ج ۲، ص ۳۰۲.
  5. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱.
  6. الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۵ـ۱۰۶؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۶۱.
  7. المحبر، ص ۷۷؛ المعارف، ص ۲۱۹؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۳.
  8. انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۲۰ـ۴۴۱؛ المعارف، ص ۲۱۹.
  9. انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۲۱، ۴۵۳، ۴۵۷.
  10. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «خدیجه بنت خویلد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  11. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۷۹؛ تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۱۳۱؛ الاصابه، ج ۸، ص ۹۹.
  12. الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۵؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۱۸۹؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص ۶۷.
  13. الطبقات، ج ۸، ص ۱۱؛ المنمق، ص ۲۴۷؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۷۹.
  14. انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۶۵ـ۶۶.
  15. اسدالغابه، ج ۵، ص ۳۹۰ـ۳۹۱؛ الاصابه، ج ۶، ص ۴۳۷.
  16. المحبر، ص ۴۵۲ و ۷۹؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۷۹.
  17. الطبقات، ج ۸، ص ۱۲؛ المحبر، ص ۷۸ـ۷۹.
  18. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۱۱؛ ج ۱۱، ص ۵۹۳؛ الاصابه، ج ۸، ص ۹۹.
  19. الاستغاثه، ص ۷۰؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۰۶.
  20. الاستغاثه، ص ۶۴.
  21. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «خدیجه بنت خویلد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  22. الطبقات، ج ۸، ص ۱۳؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۴۹.
  23. الطبقات، ج ۸، ص ۱۲ ـ ۱۳.
  24. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۶؛ الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۴؛ سبل الهدی، ج ۲، ص ۱۵۸.
  25. اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۰۳؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۴.
  26. الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۵؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۱۹۰؛ الکافی، ج ۵، ص ۳۷۵.
  27. المحبر، ص ۷۸.
  28. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۰.
  29. امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.
  30. الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۸؛ مسند الشافعی، ص ۲۴۶.
  31. الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۶.
  32. الطبقات، ج ۸، ص ۱۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۸.
  33. اخبار مکه، ج ۲، ص ۱۹۹.
  34. امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.
  35. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۴.
  36. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۰۵.
  37. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ المعارف، ص ۱۴۴.
  38. الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۶.
  39. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۲.
  40. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۷۹.
  41. الطبقات، ج۱، ص۱۰۶؛ ج۳، ص۴.
  42. الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۶؛ ج ۳، ص ۴.
  43. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۲.
  44. الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۷؛ ج ۸، ص ۱۸۱.
  45. الطبقات، ج۱، ص ۱۰۷.
  46. انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۳؛ سیره ابن اسحاق، ص ۲۴۵.
  47. جمهرة انساب العرب، ص ۱۷.
  48. البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۳۳۰.
  49. الکافی، ج ۱، ص ۴۵۸؛ ج ۵، ص ۳۷۷؛ اعلام الوری،ج ۱، ص ۲۹۰.
  50. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «خدیجه بنت خویلد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  51. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۰؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۷؛ مناقب، ج ۲، ص ۲۱.
  52. شرح نهج البلاغة، ج ۱۳، ص ۲۲۹؛ ج ۴، ص ۱۲۰.
  53. شرح نهج البلاغة، ج ۱۳، ص ۲۲۹؛ ج ۴، ص ۱۲۰.
  54. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۲.
  55. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۵۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۰.
  56. الطبقات، ج ۸، ص ۱۴ و ۱۷۴.
  57. الثقات، ج ۳، ص ۹۲؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۷.
  58. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳؛ الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۰.
  59. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۴.
  60. عمدة القاری، ج ۸، ص ۱۸۰؛ التحفة اللطیفه، ج ۱، ص ۱۲؛ اعلام الوری، ج ۱، ص ۵۳.
  61. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵.
  62. امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۰.
  63. الطبقات، ج ۸، ص ۱۵.
  64. ینابیع الموده، ج ۲، ص ۵۲.
  65. الطبقات، ج ۸، ص ۱۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳.
  66. الانباء، ص ۴۶.
  67. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «خدیجه بنت خویلد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  68. انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۵؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۲۷۸.
  69. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۲؛ الخصال، ج ۱، ص ۲۰۶.
  70. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۱.
  71. الاصابه، ج ۸، ص ۱۰۱؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۸۴.
  72. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵.
  73. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۴.
  74. تاریخ بغداد، ج ۹، ص ۳۳۹.
  75. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۸۴؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۸۶.
  76. المغازی، ج ۱، ص ۱۳۱.
  77. صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۸۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۵، ص ۴۶۷.
  78. مروج الذهب، ج ۳، ص ۹۷.
  79. مقاتل الطالبیین، ص ۷۰؛ الارشاد، ج ۲، ص ۱۵؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۴۷.
  80. مناقب، ج ۴، ص ۱۸۲؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۷۴.
  81. مصباح المتهجد، ص ۷۲۰؛ تهذیب، ج ۶، ص ۶۴؛ المزار، ص ۱۶۲.
  82. الخصال، ج ۲، ص ۳۶۴.
  83. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «خدیجه بنت خویلد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  84. «و (سوم) پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان (به خداوند) اند» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۱.
  85. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۱۲؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۴۲۵؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۳۵.
  86. «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
  87. جامع البیان، ج ۳، ص ۳۵۸؛ التبیان، ج ۲، ص ۴۵۶.
  88. «و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بی‌گمان خداوند به هر که خواهد، می‌شنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمی‌توانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.
  89. شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۱۵۴.
  90. «و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  91. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۱۷؛ تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۹۵؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۳۹.
  92. تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۹۴؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۳۹.
  93. «و تو را نیازمند یافت و بی‌نیاز کرد،» سوره ضحی، آیه ۸.
  94. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۷۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۶۷؛ الکشاف، ج ۴، ص ۷۶۸.
  95. «بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگار وی برای او همسرانی به از شما- چه بیوه چه دوشیزه- جایگزین فرماید که مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، اهل عبادت و روزه‌گیر باشند» سوره تحریم، آیه ۵.
  96. غررالتبیان، ص ۵۱۳.
  97. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  98. تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۲۷۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۹۸.
  99. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «خدیجه بنت خویلد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.