غیب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==معناشناسی غیب==
* [[ناپیدا]]، مخفی و پوشیده، [[جهانی]] که از چشم پنهان است و با حواس ظاهری قابل [[درک]] نیست. در [[قرآن]]، "[[ایمان به غیب]]" از ویژگی‌های [[مؤمنان]] [[واقعی]] معرفی شده، یعنی آنچه به عالم مجردات و نامحسوس مربوط است، مثل [[ایمان به خدا]]، [[قیامت]]، [[وحی]]، [[فرشتگان]]، [[بهشت و جهنم]]، [[لوح محفوظ]]، [[عرش]]. از آنجا که از این امور [[خدا]] خبر داده است، مقتضای ایمان به خدا [[ایمان]] به [[خبرهای غیبی]] او از حوادثی است که هنوز اتفاق نیفتاده و از حقایقی که نامحسوس است.
[[غیب]] در لغت<ref>طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌راغب اصفهانی، ‌المفردات فی غریب القرآن، ص ‌۶۱۶؛ فراهیدی، کتاب العین، ‌ج۴، ص ۴۵۴ و...</ref> به امری که از حس پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ ‌در مقابلِ [[شهود]] که به‌ معنای چیزی است که با حواس قابل [[درک]] باشد. از این‌رو [[غیب]] معنا و مصادیق وسیعی را شامل می‌شود و هر گونه [[آگاه]] شدن از [[غیب]]، [[علم به غیب]] نامیده می‌‌شود<ref>ر.ک: برنجکار، رضا، شاکر، محمدتقی، مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش ۱۰، ص ۶۶ و ۶۷.</ref>.
* [[امور غیبی]] را از زبان [[پیامبران]] و در [[کتب آسمانی]] می‌‌یابیم. غیر از این [[جهان مادی]] و محسوس، عالم نامحسوسی هم هست که [[غیب]] این [[جهان]] شمرده می‌‌شود و به صرف آنکه از حواس ما مخفی است، نمی‌توان آن را [[نفی]] کرد، مثل [[روح]] که هرگز قابل [[شناخت]] نیست. در مقابل [[عالم غیب]]، [[عالم شهود]] است، یعنی آنچه دیدنی و محسوس است. در [[جهان‌بینی]] [[قرآنی]]، [[جهان هستی]] منحصر به [[محسوسات]] نیست و در ورای این ظاهر، حقایق دیگری هم هست که [[غیبی]] و نامحسوس است.
* [[علم به غیب]]، از مختصات [[خداوند]] است: {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ...}}<ref> «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند.».. سوره انعام، آیه ۵۹</ref>؛ {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا...}}<ref>این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.</ref> و اگر بخواهد، بخشی از [[علم غیب]] را در [[اختیار]] پیامبران و [[امامان]] و اولیای خود قرار می‌دهد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۶۶.</ref>.


==غیب چیست؟==
به عبارت دیگر غیب عبارت است از اینکه [[انسان]] [[اقرار]] و اعتراف داشته باشد که در [[عالم هستی]] حقایق و واقعیّت‌هایی هست که با حواس خود نمی‌توانم آنها را [[درک]] کنم ولو اینکه حضور داشته باشند<ref>گفتارهای معنوی، ص۲۰۳.</ref>. غیب یعنی [[نهان]]، پشت پرده، یعنی آن چیزهایی که از حواسّ ظاهری ما نهان است و پشت پرده [[محسوسات]] واقع شده است.  
* [[جهان غیب]] در برابر [[عالم شهادت]] قرار دارد. آنچه از قلمرو حواس [[انسان]] بیرون است، از عالم غیب محسوب می‌گردد؛ مثلاً ما از اوضاع و احوال [[رستاخیز]] و کیفیّت [[ثواب و عقاب]] و چگونگی [[فرشتگان]] و ذات و صفات [[حضرت]] [[حقّ]] بی‌خبریم؛ نه به آن سبب که از اجسام لطیف و کوچک محسوب می‌شوند، بلکه به آن جهت که بر‌تر از افق [[ادراک]] محدود اندیش ما بوده و از دایره [[زمان]] و مکان بیرون‌اند؛ امّا آن‌چه از طریق یکی از حواس- هر چند با واسطه- قابل [[درک]] باشد از [[عالم شهود]] است؛ بنابراین ما در آثار آن جزء عالم شهودند، حتّی اگر به علّت ریزی قابل دیدن هم نباشند، همچون میکروب‌ها، ویروس‌ها، اتم‌ها و...، همچنین اکتشافات محقّقان که از یک رشته حقایق و [[اسرار]] موجود در [[جهان]] پرده بر می‌دارند همانند نیروی [[جاذبه]]، اشعه ایکس از [[علوم غیبی]] محسوب نمی‌شوند؛ چون توسّط اسباب و وسایل طبیعی حاصل می‌شوند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۷-۶۸.</ref>.


==[[غیب نسبی]] است==
در [[قرآن کریم]] واژه غیب به کار رفته است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>«همان کسانی که "غیب" را باور دارند» سوره بقره، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> و گاهی همراه با کلمه [[شهادت]] است مانند: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}}<ref>«دانای نهان و آشکار است» سوره انعام، آیه ۷۳.</ref>. [[فلاسفه]] [[اسلامی]] از همین تعبیر [[قرآنی]] استفاده کرده، [[جهان]] [[طبیعت]] را “عالم شهادت” و جهان [[ملکوت]] را “عالم غیب” اصطلاح کرده‌اند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۳۶.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۹۶.</ref>
* غیب را می‌توان به دو قسم تقسیم کرد: [[غیب مطلق]] و غیب نسبی. بعضی امور غیب مطلق‌اند؛ یعنی برای هر کس و در هر زمان غایب‌اند و هیچ‌گاه در قلمرو حواسّ قرار نمی‌گیرند؛ همچون ذات [[مقدّس]] [[حق تعالی]]؛ ولی عمده [[امور غیبی]] نسبی هستند؛ یعنی نسبت به بعضی افراد غیب و نسبت به بعضی دیگر آشکارند؛ مثلاً وجود فرشتگان و [[بهشت و دوزخ]] و حوادثی که در [[آینده]] رخ خواهد داد و افرادی که بعداً به [[دنیا]] خواهند آمد، برای بعضی همچون [[پیامبران]] آشکار و برای دیگران نهان‌اند چنان‌که وجود فرشتگان قبل از [[مرگ]] برای ما از امور غیبی محسوب می‌شوند؛ ولی بعد از مرگ از [[علم]] مشهود خواهند شد<ref>رضا محمدی|محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی، ص:۶۸.</ref>.


==هیچ چیز برای [[خدا]] غیب محسوب نمی‌شود==
[[جهان غیب]] در برابر [[عالم شهادت]] قرار دارد. آنچه از قلمرو حواس [[انسان]] بیرون است، از عالم غیب محسوب می‌گردد؛ مثلاً ما از اوضاع و احوال [[رستاخیز]] و کیفیّت [[ثواب و عقاب]] و چگونگی [[فرشتگان]] و ذات و صفات [[حضرت]] [[حقّ]] بی‌خبریم؛ نه به آن سبب که از اجسام لطیف و کوچک محسوب می‌شوند، بلکه به آن جهت که بر‌تر از افق [[ادراک]] محدود اندیشۀ ما بوده و از دایره [[زمان]] و مکان بیرون‌اند؛ امّا آنچه از طریق یکی از حواس ـ هر چند با واسطه ـ قابل [[درک]] باشد از [[عالم شهود]] است؛ بنابراین آثار آن جزء عالم شهودند، حتّی اگر به علّتی قابل دیدن هم نباشند، همچون میکروب‌ها، ویروس‌ها، اتم‌ها و...، همچنین اکتشافات محقّقان که از یک رشته حقایق و [[اسرار]] موجود در [[جهان]] پرده برمی‌دارند همانند نیروی [[جاذبه]]، اشعه ایکس از [[علوم غیبی]] محسوب نمی‌شوند؛ چون توسّط اسباب و وسایل طبیعی حاصل می‌شوند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۷-۶۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۶۶.</ref>. "[[ایمان به غیب]]" از ویژگی‌های [[مؤمنان]] [[واقعی]] معرفی شده است، یعنی مقتضای ایمان به خدا، [[ایمان]] به [[خبرهای غیبی]] است که هنوز اتفاق نیفتاده است<ref> [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۶۶.</ref>.
*تمام موجودات (بزرگ و کوچک، [[مادّی]] و غیرمادّی) و تمام حوادث، گذشته و حال و آینده در محضر حقّ تعالی حاضرند و هیچ چیز از علم او پنهان نیست و همه امور برای او آشکار است؛ به قول [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}: "هر [[رازی]] پیش تو آشکار و هر پنهانی نزد تو حاضر است"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵.</ref>.
*چون همه مخلوق و معلول [[حقّ]] تعالی است، پس وابسته به او است و نزدش حاضر، پس همه موجودات در محضر او حاضرند و معنی [[علم]] نیز همین است و این [[علم حضوری]] است و همانند علم ما به نفس خود؛ بنابراین [[خدای تعالی]] به همه حقایق علم حضوری داد و [[غیب]] در اینجا مفهومی ندارد. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است» سوره حشر، آیه ۲۲.</ref> و {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ}}<ref>«(خداوند) دانای نهان و آشکار، بزرگ والاست» سوره رعد، آیه ۹.</ref> یا {{متن قرآن|إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ}}<ref>«من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم» سوره بقره، آیه ۳۳.</ref>.
* [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "او به همه چیز [[دانا]] است؛ امّا نه به وسیله ابزار که با نبودن آنها علم نیز منتفی شود، بین او و معلوماتش امر زایدی به نام علم وجود ندارد، تنها ذات [[اقدس]] او است و بس"<ref>توحید صدوق، ص۷۳.</ref>. [[آیات]] و [[روایات]] در این مورد فراوان است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۸-۶۹.</ref>.


==آیا [[آگاهی بر غیب]] برای غیر [[خدا]] ممکن است؟==
==نسبی بودن [[غیب]]==
*گروهی بر این باورند که [[علم به غیب]] منحصر به ذات [[ربوبیت]] است و غیر او هیچ کس، حتّی [[انبیا]] و [[پیشوایان دین]] نیز به چنین علومی دسترسی ندارند. اینان برای [[اثبات]] دیدگاه خود به برخی از [[آیات قرآن]] تمسّک جسته‌اند که بر این معنی دلالت دارند؛ از قبیل: {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>. {{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref>. همچنین {{متن قرآن|قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ}}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵.</ref>.
غیب را می‌توان به دو قسم تقسیم کرد: [[غیب مطلق]] و غیب نسبی. بعضی امور غیب مطلق‌اند؛ یعنی برای هر کس و در هر زمان غایب‌اند و هیچ‌گاه در قلمرو حواسّ قرار نمی‌گیرند؛ همچون [[خداوند]]؛ ولی بیشتر [[امور غیبی]] نسبی هستند؛ یعنی نسبت به بعضی افراد غیب و نسبت به بعضی دیگر آشکارند؛ مثلاً وجود فرشتگان و [[بهشت و دوزخ]] و حوادثی که در [[آینده]] رخ خواهد داد و افرادی که بعداً به [[دنیا]] خواهند آمد، برای بعضی همچون [[پیامبران]] آشکار و برای دیگران نهان‌اند، چنان‌که وجود فرشتگان قبل از [[مرگ]] برای ما از امور غیبی محسوب می‌شوند؛ ولی بعد از مرگ از [[علم]] مشهود خواهند شد<ref>رضا محمدی|محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی، ص:۶۸؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۵۹۷.</ref>.
*'''پاسخ:''' درست است که جز [[خدا]] هیچ‌کس از [[غیب مطلق]] [[آگاه]] نیست؛ هر چند [[برتری]] [[انبیا]] بر سایران از جهات دیگر [[محرز]] است، امّا به لحاظ [[محدودیت]] وجودی، ذاتاً [[توانایی]] احاطه بر [[جهان غیب]] را به طور مطلق ندارند. در عین حال چنین نیست که در‌های [[غیب]] برای همیشه و به طور مطلق به رویشان بسته باشد؛ طوری که حتّی با [[اراده خداوند]] - که [[مالک]] [[غیب و شهود]] است- نتوانند به آن دسترسی پیدا کنند، بلکه دست‌یابی بر غیب موهبتی است که هرگاه [[خداوند]] بخواهد قسمتی از آن را به برخی انسان‌های لایق و [[رسولان]] پاک‌باز خود [[عنایت]] می‌فرماید. [[بلی]]! این نوع [[دانش‌ها]] به طور استقلالی تنها مربوط به ذات [[حق]] است که پرتوی از آن را به دیگران [[مرحمت]] فرموده است. [[آیات]] یاد شده بیان‌گر این است که [[مردم]] [[عصر جاهلی]] [[تصور]] میکردند، [[پیامبر]] به همه [[جهان]] و آنچه در آن است احاطه دارد و [[قادر]] است هر چه خیر است به خود جذب و هر چه [[شر]] است از خود دفع کند. خداوند به پیامبر{{صل}} [[دستور]] می‌دهد که با [[صراحت]] اعلام کند که چنین نیست بلکه هر چه دارم از خداست و بهره‌ام از [[علم]] همان است که توسّط [[وحی]] و [[تعلیم الهی]] به من آموخته می‌شود. بنابراین [[آگاهی از غیب]] را به طور مطلق و استقلالی از غیر [[خدا]] [[نفی]] می‌کند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۹-۷۰.</ref>.


==[[خداوند]] بعضی بندگانش را از [[غیب]] [[آگاه]] می‌فرماید==
==[[عالم الغیب]] بودن [[خداوند]]==
* [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی حکایت از [[آگاهی]] بعضی از [[بندگان]] [[پسندیده]] خداوند نسبت به [[علوم غیبی]] دارد؛ از جمله، [[قرآن کریم]] [[علم غیب]] را به امر [[پروردگار]] برای انبیای بزرگوار این چنین [[اثبات]] می‌نماید، {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ}}<ref>«و (نیز) خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref>.
تمام موجودات (بزرگ و کوچک، [[مادّی]] و غیرمادّی) و تمام حوادث، گذشته و حال و آینده در محضر خداوند حاضرند و هیچ چیز از علم او پنهان نبوده و برای او آشکار است؛ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "هر [[رازی]] پیش تو آشکار و هر پنهانی نزد تو حاضر است"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵.</ref>. چون همه مخلوق و معلول [[خدا]] است، پس وابسته به او بوده و نزدش حاضر است و معنی [[علم]] نیز همین است. این [[علم حضوری]] است همانند علم ما به نفس خود؛ بنابراین [[خدای تعالی]] به همه حقایق علم حضوری داد و [[غیب]] در مورد او معنا ندارد. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است» سوره حشر، آیه ۲۲.</ref> و {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ}}<ref>«(خداوند) دانای نهان و آشکار، بزرگ والاست» سوره رعد، آیه ۹.</ref> یا {{متن قرآن|إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ}}<ref>«من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم» سوره بقره، آیه ۳۳.</ref>.
*در آیات متعدّدی که [[اخبار]] [[پیامبران]] و امم گذشته را به اطلاع پیامبرش می‌رساند م‌یفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>. در [[آیه]] دیگری می‌فرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.</ref>.
* [[راه]] جمع آیاتی که علم غیب را از همه نفی و آیاتی که برای بعضی اثبات می‌کند به این است که گفته شود، [[علم]] [[غیب مطلق]] و استقلالی راکسی جز خدا ندارد؛ امّا به [[اذن]] او بعضی علوم غیبی در [[اختیار]] برخی بندگان برگزیده‌اش قرار می‌گیرد. اصولاً [[وحی]] نوعی [[ارتباط]] پیامبران با [[جهان غیب]] است؛ البته باید توجّه کرد که [[آگاهی بر غیب]] برای [[انبیا]] متناسب با ظرفیت [[روحی]] و [[معنوی]] آنان است؛ زیرا انبیا نیز از لحاظ رتبه و [[مقام]] دارای مراتبی هستند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۷۱.</ref>.


==غیب در [[فرهنگ]] [[مطهر]]==
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "او به همه چیز [[دانا]] است؛ امّا نه به وسیله ابزار که با نبودن آنها علم نیز منتفی شود، بین او و معلوماتش امر زایدی به نام علم وجود ندارد، تنها ذات [[اقدس]] او است و بس"<ref>توحید صدوق، ص۷۳.</ref>.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۸-۶۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۶۶.</ref>
[[شهادت]]، یعنی این [[بدن]] و غیب یعنی روان (همین روان خودآگاه). امروز [[ثابت]] شده که نه تنها شهادتی داریم (یعنی [[بدن]]) و [[غیبی]] داریم (یعنی روان) بلکه یک [[غیب]] غیبی هم داریم که همان روان ناخودآگاه است<ref>شناخت، ص۱۶۳.</ref>. پس غیب عبارت است از اینکه [[انسان]] [[اقرار]] و اعتراف داشته باشد که در [[عالم هستی]] حقایق و واقعیّت‌هایی هست که من با پوست بدن خودم یعنی با حواس خودم نمی‌توانم آنها را [[درک]] بکنم. ولو اینکه اینجا حضور داشته باشند. [[چشم]] من، گوش من ذائقه من، لامسه و شامّه من [[قادر]] به [[ادراک]] آنها نیستند. یعنی من درباره خودم اینطور [[قضاوت]] بکنم که این حواسی که من دارم، وسائل بسیار بسیار محدودی است که برای تماس پیدا کردن با دنیای خارج به من داده شده است<ref>گفتارهای معنوی، ص۲۰۳.</ref>.
غیب یعنی [[نهان]]، پشت پرده، یعنی آن چیزهایی که از حواسّ ظاهری ما نهان است و پشت پرده [[محسوسات]] واقع شده است. [[قرآن کریم]] این کلمه را زیاد به کار برده است. گاهی تنها، مثل اینکه می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>«همان کسانی که "غیب" را باور دارند» سوره بقره، آیه ۳.</ref> یا می‌فرماید: {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> و گاهی همراه با کلمه [[شهادت]] مثل این که می‌فرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}}<ref>«دانای نهان و آشکار است» سوره انعام، آیه ۷۳.</ref> [[فلاسفه]] [[اسلامی]] از همین تعبیر [[قرآنی]] استفاده کرده، [[جهان]] [[طبیعت]] را “عالم شهادت” و جهان [[ملکوت]] را “عالم غیب” اصطلاح کرده‌اند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۳۶.</ref>.
تمام چیزهایی را که انسان باید به آنها [[ایمان]] داشته باشد، [[قرآن]] با کلمه “غیب” بیان کرده است؛ ایمان به اینکه حقایق و واقعیت‌هایی هست که از حدود حواسّ من بیرون است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۱۴۱.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۹۶.</ref>


===[[غیب و شهادت]]===
==امکان [[آگاهی از غیب]] برای غیر [[خدا]]==
در [[جهان‌بینی]] قرآن عالم هستی منحصر به آنچه که برای ما محسوس است نیست، بلکه محسوسات یک قشر نازکی از عالم است و قسمت عظیم‌تر در ماوراء آن است. آنچه محسوس است نامش [[شهادت]]؛ و آنچه نامحسوس است، [[غیب]] نامیده شده است. آنچه که [[انسان]] می‌بیند و می‌برید و می‌شنود و به‌طورکلی [[احساس]] می‌کند و یا به تعبیر [[قرآن]] [[شهود]] می‌نماید، اینها مربوط به بخش شهادت است<ref>آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۳۱.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۹۷.</ref>
گروهی بر این باورند که [[علم به غیب]] منحصر به [[خداوند]] است و غیر او هیچ کس، حتّی [[انبیا]] و [[پیشوایان دین]] نیز به چنین علومی دسترسی ندارند. اینان برای [[اثبات]] دیدگاه خود به برخی از [[آیات قرآن]] تمسّک جسته‌اند که بر این معنی دلالت دارند؛ مانند: {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>. {{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref>. همچنین: {{متن قرآن|قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ}}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵.</ref>.


===غیب و غیب نسبی===
در پاسخ گفته شده درست که جز [[خداوند]] کسی از [[غیب مطلق]] [[آگاه]] نیست؛ هر چند [[برتری]] [[انبیا]] بر سایران از جهات دیگر [[محرز]] است، امّا به لحاظ [[محدودیت]] وجودی، ذاتاً [[توانایی]] احاطه بر [[جهان غیب]] را به طور مطلق ندارند. در عین حال چنین نیست که در‌های [[غیب]] برای همیشه و به طور مطلق به رویشان بسته باشد؛ به‌گونه‌ای که حتّی با [[اراده خداوند]] ـ که [[مالک]] [[غیب و شهود]] است ـ نتوانند به آن دسترسی پیدا کنند، بلکه دست‌یابی بر غیب موهبتی است که هرگاه [[خداوند]] بخواهد قسمتی از آنرا به برخی انسان‌های لایق و [[رسولان]] پاک‌باز خود [[عنایت]] می‌فرماید.
غیب یا [[نهان]] دو گونه است:
 
نسبی و مطلق. غیب نسبی، یعنی چیزی که از حواسّ یک نفر به علّت دور بودن او از آن با علّتی نظیر این، نهان است؛ مثلاً برای کسی که در [[تهران]] است، تهران شهادت است و [[اصفهان]] غیب است، اما برای کسی که در اصفهان است، اصفهان شهادت است و تهران غیب است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۱۳۷.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۵۹۷.</ref>
البته این نوع [[دانش‌ها]] به طور استقلالی تنها مربوط به [[خداوند]] است که پرتوی از آنرا به دیگران مرحمت فرموده است. [[آیات]] یاد شده بیان‌گر این است که [[مردم]] [[عصر جاهلی]] [[تصور]] می‌کردند، [[پیامبر]] به همه [[جهان]] و آنچه در آن است احاطه دارد و [[قادر]] است هر چه [[خیر]] است به خود جذب و هر چه [[شر]] است از خود دفع کند. خداوند به پیامبر{{صل}} [[دستور]] می‌دهد با [[صراحت]] اعلام کند چنین نیست بلکه هر چه دارم از خداوند است و بهره‌ام از [[علم]] همان است که توسّط [[وحی]] و [[تعلیم الهی]] به من آموخته می‌شود. بنابراین [[آگاهی از غیب]] را به طور مطلق و استقلالی از غیر [[خدا]] [[نفی]] می‌کند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۹-۷۰.</ref>.
 
==وقوع [[اطلاع از غیب]] برای برخی از [[بندگان]]==
[[آیات]] و [[روایات]] فراوانی حکایت از [[آگاهی]] بعضی از [[بندگان]] [[پسندیده]] خداوند نسبت به [[علوم غیبی]] دارد؛ از جمله، [[قرآن کریم]] [[علم غیب]] را به امر [[پروردگار]] برای انبیای بزرگوار این چنین [[اثبات]] می‌نماید: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ}}<ref>«و (نیز) خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref>. در آیات متعدّدی که [[اخبار]] [[پیامبران]] و امم گذشته را به اطلاع پیامبر می‌رساند می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>. در [[آیه]] دیگری می‌فرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.</ref>.
 
[[راه]] جمع آیاتی که علم غیب را از همه نفی و آیاتی که برای بعضی اثبات می‌کند این است که گفته شود، [[علم]] [[غیب مطلق]] و استقلالی را کسی جز خدا ندارد؛ امّا به [[اذن]] او بعضی علوم غیبی در [[اختیار]] برخی بندگان برگزیده‌اش قرار می‌گیرد. اصولاً [[وحی]] نوعی [[ارتباط]] پیامبران با [[جهان غیب]] است؛ البته باید توجّه کرد [[آگاهی بر غیب]] برای [[انبیا]] متناسب با ظرفیت [[روحی]] و [[معنوی]] آنان است؛ زیرا انبیا نیز از لحاظ رتبه و [[مقام]] دارای مراتبی هستند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۷۱.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
خط ۵۷: خط ۴۹:
{{یادآوری پانویس}}
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}
{{امام مهدی}}
{{امام مهدی}}


[[رده:غیب]]
[[رده:غیب]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۳۹

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل غیب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معناشناسی غیب

غیب در لغت[۱] به امری که از حس پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ ‌در مقابلِ شهود که به‌ معنای چیزی است که با حواس قابل درک باشد. از این‌رو غیب معنا و مصادیق وسیعی را شامل می‌شود و هر گونه آگاه شدن از غیب، علم به غیب نامیده می‌‌شود[۲].

به عبارت دیگر غیب عبارت است از اینکه انسان اقرار و اعتراف داشته باشد که در عالم هستی حقایق و واقعیّت‌هایی هست که با حواس خود نمی‌توانم آنها را درک کنم ولو اینکه حضور داشته باشند[۳]. غیب یعنی نهان، پشت پرده، یعنی آن چیزهایی که از حواسّ ظاهری ما نهان است و پشت پرده محسوسات واقع شده است.

در قرآن کریم واژه غیب به کار رفته است: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ[۴]، ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ[۵] و گاهی همراه با کلمه شهادت است مانند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ[۶]. فلاسفه اسلامی از همین تعبیر قرآنی استفاده کرده، جهان طبیعت را “عالم شهادت” و جهان ملکوت را “عالم غیب” اصطلاح کرده‌اند[۷].[۸]

جهان غیب در برابر عالم شهادت قرار دارد. آنچه از قلمرو حواس انسان بیرون است، از عالم غیب محسوب می‌گردد؛ مثلاً ما از اوضاع و احوال رستاخیز و کیفیّت ثواب و عقاب و چگونگی فرشتگان و ذات و صفات حضرت حقّ بی‌خبریم؛ نه به آن سبب که از اجسام لطیف و کوچک محسوب می‌شوند، بلکه به آن جهت که بر‌تر از افق ادراک محدود اندیشۀ ما بوده و از دایره زمان و مکان بیرون‌اند؛ امّا آنچه از طریق یکی از حواس ـ هر چند با واسطه ـ قابل درک باشد از عالم شهود است؛ بنابراین آثار آن جزء عالم شهودند، حتّی اگر به علّتی قابل دیدن هم نباشند، همچون میکروب‌ها، ویروس‌ها، اتم‌ها و...، همچنین اکتشافات محقّقان که از یک رشته حقایق و اسرار موجود در جهان پرده برمی‌دارند همانند نیروی جاذبه، اشعه ایکس از علوم غیبی محسوب نمی‌شوند؛ چون توسّط اسباب و وسایل طبیعی حاصل می‌شوند[۹]. "ایمان به غیب" از ویژگی‌های مؤمنان واقعی معرفی شده است، یعنی مقتضای ایمان به خدا، ایمان به خبرهای غیبی است که هنوز اتفاق نیفتاده است[۱۰].

نسبی بودن غیب

غیب را می‌توان به دو قسم تقسیم کرد: غیب مطلق و غیب نسبی. بعضی امور غیب مطلق‌اند؛ یعنی برای هر کس و در هر زمان غایب‌اند و هیچ‌گاه در قلمرو حواسّ قرار نمی‌گیرند؛ همچون خداوند؛ ولی بیشتر امور غیبی نسبی هستند؛ یعنی نسبت به بعضی افراد غیب و نسبت به بعضی دیگر آشکارند؛ مثلاً وجود فرشتگان و بهشت و دوزخ و حوادثی که در آینده رخ خواهد داد و افرادی که بعداً به دنیا خواهند آمد، برای بعضی همچون پیامبران آشکار و برای دیگران نهان‌اند، چنان‌که وجود فرشتگان قبل از مرگ برای ما از امور غیبی محسوب می‌شوند؛ ولی بعد از مرگ از علم مشهود خواهند شد[۱۱].

عالم الغیب بودن خداوند

تمام موجودات (بزرگ و کوچک، مادّی و غیرمادّی) و تمام حوادث، گذشته و حال و آینده در محضر خداوند حاضرند و هیچ چیز از علم او پنهان نبوده و برای او آشکار است؛ امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: "هر رازی پیش تو آشکار و هر پنهانی نزد تو حاضر است"[۱۲]. چون همه مخلوق و معلول خدا است، پس وابسته به او بوده و نزدش حاضر است و معنی علم نیز همین است. این علم حضوری است همانند علم ما به نفس خود؛ بنابراین خدای تعالی به همه حقایق علم حضوری داد و غیب در مورد او معنا ندارد. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ[۱۳] و ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ[۱۴] یا ﴿إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ[۱۵].

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: "او به همه چیز دانا است؛ امّا نه به وسیله ابزار که با نبودن آنها علم نیز منتفی شود، بین او و معلوماتش امر زایدی به نام علم وجود ندارد، تنها ذات اقدس او است و بس"[۱۶].[۱۷]

امکان آگاهی از غیب برای غیر خدا

گروهی بر این باورند که علم به غیب منحصر به خداوند است و غیر او هیچ کس، حتّی انبیا و پیشوایان دین نیز به چنین علومی دسترسی ندارند. اینان برای اثبات دیدگاه خود به برخی از آیات قرآن تمسّک جسته‌اند که بر این معنی دلالت دارند؛ مانند: ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ[۱۸]. ﴿قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۹]. همچنین: ﴿قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ[۲۰].

در پاسخ گفته شده درست که جز خداوند کسی از غیب مطلق آگاه نیست؛ هر چند برتری انبیا بر سایران از جهات دیگر محرز است، امّا به لحاظ محدودیت وجودی، ذاتاً توانایی احاطه بر جهان غیب را به طور مطلق ندارند. در عین حال چنین نیست که در‌های غیب برای همیشه و به طور مطلق به رویشان بسته باشد؛ به‌گونه‌ای که حتّی با اراده خداوند ـ که مالک غیب و شهود است ـ نتوانند به آن دسترسی پیدا کنند، بلکه دست‌یابی بر غیب موهبتی است که هرگاه خداوند بخواهد قسمتی از آنرا به برخی انسان‌های لایق و رسولان پاک‌باز خود عنایت می‌فرماید.

البته این نوع دانش‌ها به طور استقلالی تنها مربوط به خداوند است که پرتوی از آنرا به دیگران مرحمت فرموده است. آیات یاد شده بیان‌گر این است که مردم عصر جاهلی تصور می‌کردند، پیامبر به همه جهان و آنچه در آن است احاطه دارد و قادر است هر چه خیر است به خود جذب و هر چه شر است از خود دفع کند. خداوند به پیامبر(ص) دستور می‌دهد با صراحت اعلام کند چنین نیست بلکه هر چه دارم از خداوند است و بهره‌ام از علم همان است که توسّط وحی و تعلیم الهی به من آموخته می‌شود. بنابراین آگاهی از غیب را به طور مطلق و استقلالی از غیر خدا نفی می‌کند[۲۱].

وقوع اطلاع از غیب برای برخی از بندگان

آیات و روایات فراوانی حکایت از آگاهی بعضی از بندگان پسندیده خداوند نسبت به علوم غیبی دارد؛ از جمله، قرآن کریم علم غیب را به امر پروردگار برای انبیای بزرگوار این چنین اثبات می‌نماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ[۲۲]. در آیات متعدّدی که اخبار پیامبران و امم گذشته را به اطلاع پیامبر می‌رساند می‌فرماید: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۲۳]. در آیه دیگری می‌فرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا[۲۴].

راه جمع آیاتی که علم غیب را از همه نفی و آیاتی که برای بعضی اثبات می‌کند این است که گفته شود، علم غیب مطلق و استقلالی را کسی جز خدا ندارد؛ امّا به اذن او بعضی علوم غیبی در اختیار برخی بندگان برگزیده‌اش قرار می‌گیرد. اصولاً وحی نوعی ارتباط پیامبران با جهان غیب است؛ البته باید توجّه کرد آگاهی بر غیب برای انبیا متناسب با ظرفیت روحی و معنوی آنان است؛ زیرا انبیا نیز از لحاظ رتبه و مقام دارای مراتبی هستند[۲۵].

پرسش‌های وابسته

منابع

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی
  2. محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵
  3. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌راغب اصفهانی، ‌المفردات فی غریب القرآن، ص ‌۶۱۶؛ فراهیدی، کتاب العین، ‌ج۴، ص ۴۵۴ و...
  2. ر.ک: برنجکار، رضا، شاکر، محمدتقی، مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش ۱۰، ص ۶۶ و ۶۷.
  3. گفتارهای معنوی، ص۲۰۳.
  4. «همان کسانی که "غیب" را باور دارند» سوره بقره، آیه ۳.
  5. «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.
  6. «دانای نهان و آشکار است» سوره انعام، آیه ۷۳.
  7. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۳۶.
  8. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۵۹۶.
  9. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۷-۶۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۶۶.
  10. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۶۶.
  11. رضا محمدی|محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی، ص:۶۸؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۵۹۷.
  12. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵.
  13. «اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است» سوره حشر، آیه ۲۲.
  14. «(خداوند) دانای نهان و آشکار، بزرگ والاست» سوره رعد، آیه ۹.
  15. «من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم» سوره بقره، آیه ۳۳.
  16. توحید صدوق، ص۷۳.
  17. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۸-۶۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۶۶.
  18. «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.
  19. «بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
  20. «بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵.
  21. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۹-۷۰.
  22. «و (نیز) خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  23. «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  24. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.
  25. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۷۱.