نظام سیاسی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۲۳: خط ۲۳:
*براین اساس، [[نظام سیاسی اسلام]]، به معنای طرحی است که [[اسلام]] جهت تنظیم [[روابط]] عادلانۀ [[سیاسی]] [[جامعه]] در تمام ابعاد پنج‌گانۀ فوق الاشاره ارائه می‌کند.
*براین اساس، [[نظام سیاسی اسلام]]، به معنای طرحی است که [[اسلام]] جهت تنظیم [[روابط]] عادلانۀ [[سیاسی]] [[جامعه]] در تمام ابعاد پنج‌گانۀ فوق الاشاره ارائه می‌کند.
*با توجه به آنچه در منابع [[دین اسلام]] ([[قرآن]] و [[سنّت]])، در رابطه با [[وجوب]] [[برقراری عدل]] در [[جامعه]] و مسئولیتی که [[مردم]] در [[برقراری عدل]] بر عهده دارند، و با توجه به آنچه در این منابع در رابطه با ارائۀ طرح جامع و روشن در زمینۀ ساختار [[حاکمیت]] و [[رهبری سیاسی]] در [[جامعه]] و رابطۀ آن با [[مردم]] و [[نهادهای جامعه]] و شکل و محتوای این [[روابط]] آمده است، در این تلاش [[علمی]] [[سعی]] خواهد شد با مراجعه به این منابع و با استناد بر روش [[علمی]] [[استنباط]]، طرحی که [[اسلام]] در رابطه با تنظیم [[روابط سیاسی]] [[جامعۀ بشر]] و الگوی نظم دهندۀ [[قدرت]] در [[جامعه انسانی]] ارائه می‌کند، مورد [[تبیین]] و تشریح قرار گیرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۷۲-۷۴.</ref>.
*با توجه به آنچه در منابع [[دین اسلام]] ([[قرآن]] و [[سنّت]])، در رابطه با [[وجوب]] [[برقراری عدل]] در [[جامعه]] و مسئولیتی که [[مردم]] در [[برقراری عدل]] بر عهده دارند، و با توجه به آنچه در این منابع در رابطه با ارائۀ طرح جامع و روشن در زمینۀ ساختار [[حاکمیت]] و [[رهبری سیاسی]] در [[جامعه]] و رابطۀ آن با [[مردم]] و [[نهادهای جامعه]] و شکل و محتوای این [[روابط]] آمده است، در این تلاش [[علمی]] [[سعی]] خواهد شد با مراجعه به این منابع و با استناد بر روش [[علمی]] [[استنباط]]، طرحی که [[اسلام]] در رابطه با تنظیم [[روابط سیاسی]] [[جامعۀ بشر]] و الگوی نظم دهندۀ [[قدرت]] در [[جامعه انسانی]] ارائه می‌کند، مورد [[تبیین]] و تشریح قرار گیرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۷۲-۷۴.</ref>.
==تعریف و ویژگی‌ها==
[[نظام سیاسی]] عبارت است از: “کیفیت تنظیم، [[سازمان‌دهی]] و [[اداری]] امور ارتباطی، [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]] هر [[اجتماع]] [[انسانی]] برای دستیابی به [[رشد]] مطلوب”.
تعریف مذکور از نظام سیاسی، دارای ویژگی‌های زیر است:
# نظام سیاسی، جنبه نرم‌افزاری و برنامه‌ای دارد و بیشتر به [[تئوری]] نزدیک است؛ البته یک تئوری جامع که به سازمان‌دهی امور مختلف [[جامعه]] توجه دارد؛ بنابراین کلی و غیر متعین است.
# [[مقید]] به [[زمان]] و مکان نیست؛ یعنی مخصوص زمان خاصی نیست و ممکن است که در زمان‌های مختلف تحقق پیدا کند؛ همچنان که قابلیت پیاده شدن در مناطق مختلف و اجتماعات گوناگون را نیز دارد. بنابراین، [[نظام سیاسی اسلام]] می‌تواند در اجتماعات مختلف [[اسلامی]] تحقق پیدا کند؛ البته نظام سیاسی، متکی به این موضوع نیست که همه شرایط و امکانات تحقق [[عینی]] را داشته باشد؛ بلکه اولین و کمترین مرحله تحقق آن، “وجود برنامه‌ای” یا تئوریکی آن است؛ چنانچه در سال‌های نخستین [[ظهور اسلام]] در [[مکه]]، هرچند [[حکومت]] و [[دولت اسلامی]] وجود نداشت؛ ولی نظام سیاسی اسلام، شکل اولیه خود را پیدا کرده بود.
# نظام سیاسی که رویکرد آن [[برقراری نظم]] و سامان‌دهی [[سیاسی]] است، موضوعاً متناسب با مفهوم عام [[سیاست]] است؛ بدین معنا که نه تنها [[امور سیاسی]] و ارتباطی به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های [[امور اجتماعی]] محسوب می‌شود؛ بلکه تنظیم و [[اداره امور]] جامعه را؛ اعم از امور ارتباطی، اقتصادی و فرهنگی در برمی‌گیرد؛ همچنین برقراری رابطه منطقی و شامل بین این سه عرصه، ماهیت [[مدیریتی]] کلان و سیاسی دارد که در قالب نظام سیاسی مطرح می‌شود.
#توجه به امر مهم “رشد”، به عنوان [[هدف]] تغییرات [[اجتماعی]] در تعریف مذکور، ویژگی دیگر آن است؛ البته باید توجه داشت که رشد، کمال و [[سعادت]] در دیدگاه [[اعتقادی]] و مکتبی هر نظام سیاسی خاص چگونه تعریف می‌شود، گاه رشد و تعالی به [[ارزش‌های الهی]] و [[خصال]] والای انسانی، و گاه در نگاهی دیگر، تنها به تلذذ و بهره‌وری فزون‌تر از [[دنیا]] و امکانات مادی، تعریف می‌شود.
بنابراین در دیدگاه‌های مختلف، [[رشد]] و تعالی می‌تواند با مفاهیم و معانی گوناگونی مطلوبیت پیدا نموده و [[هدف]] [[نظام سیاسی]] قرار گیرد.
البته تعاریف گوناگون، متعدد و متفاوت دیگری از نظام سیاسی، توسط [[اندیشمندان]] بیان شده است که برای آشنایی بیشتر به برخی از این تعاریف اشاره می‌کنیم:
اغلب اندیشمندان، مفهوم نظام سیاسی را با اصطلاح “رژیم سیاسی” که معادل غربی آن است، به کار برده و می‌گویند: “نظام [[سیاسی]]، شکل و ساخت [[قدرت]] دولتی و همه نهادهای عمومی، اعم از سیاسی، [[اداری]]، [[اقتصادی]]، [[قضایی]]، نظامی، مذهبی و چگونگی کارکرد این نهادها و [[قوانین]] و مقررات [[حاکم]] بر آنهاست”<ref>ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست، ص۴۱.</ref>.
“به نظر مارکس، نظام سیاسی از دو عنصر تشکیل یافته است؛ یکی [[رهبران]] سیاسی و [[مقامات]] منسوب به آنان و دیگری، تشکیلات و سازمان دولت‌”<ref>پیشه‌ور، احمد، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۴۱.</ref>.
به [[عقیده]] ماکس وبر، نظام سیاسی عبارت است از: [[کشور]] و [[رئیس]] کشور، دستگاه دولتی مرکز این نهاد، بخش انحصار قانونی استفاده از [[نیروی نظامی]] در کشور می‌باشد؛ بر این اساس، چنین نهادی زمینه مناسبی را برای گروه‌هایی که در جستجوی قدرت می‌باشند، فراهم می‌سازد.
پارسونز، [[معتقد]] است که: نظام سیاسی، بخشی از [[نظام اجتماعی]] است که منحصرأ کارکرد دستیابی به هدف را مورد توجه قرار می‌دهد. به عقیده او، در یک [[جامعه]] تکامل‌یافته، فرآیندها یا پروسه‌های نظام سیاسی اهمیت جدی پیدا می‌کنند. قدرت، [[نماینده]] مهم‌ترین این فرآیندها است و همانند [[پول]]، یک وسیله عام، سمبولیک و در حال گردش است که به [[جوامع]] پیشرفته، امکان می‌دهد تا کارکردهای خود را به شکل بسیار مؤثرتر از جوامع اولیه انجام دهند؛ به معنای دیگر، قدرت، قابلیت یک جامعه برای تحرک بخشیدن به منابع در جهت اهداف است؛ اهدافی که تحت تأثیر علائق عمومی [[انتخاب]] می‌شوند؛ همچنین قدرت، ظرفیت [[تصمیم‌گیری]] و اتخاذ تصمیماتی است که [[الزام]] آورند<ref>پیشه‌ور، احمد، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۴۱.</ref>.
همان‌طور که می‌توان در تعاریف فوق ملاحظه کرد، گاهی مواقع [[نظام سیاسی]] به معنای [[کشور]]، زمانی به مفهوم [[دولت]] و حتی به معنای [[حکومت]]؛ یعنی [[دستگاه اجرایی]] که انحصاراً [[حق]] و [[توانایی]] استفاده از [[قدرت]] و [[اجبار]] را در [[اختیار]] دارد و همچنین به مفهوم قدرت و توانایی دستیابی به [[هدف]]، تعریف شده است و سرانجام آن را مترادف با [[رژیم سیاسی]] نیز به کار برده‌اند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۴۰.</ref>


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۴ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۵۲

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث نظام سیاسی است. "نظام سیاسی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نظام سیاسی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مفهوم نظام سیاسی

  1. تبیین جایگاه و وظایف متقابل قدرت سیاسی حاکم بر جامعه و محکومان؛
  2. تنظیم و تبیین روابط میان بخش‌های قدرت سیاسی حاکم با یکدیگر؛
  3. تنظیم روابط میان بخش‌های قدرت سیاسی از یک سو و مردم و نهادهای اجتماعی از سوی دیگر؛
  4. تنظیم روابط مردم و نهادهای جامعه با یکدیگر در چارچوب قدرت سیاسی و به عبارتی دیگر، تنظیم رفتارهای متقابل سیاسی مردم و نهادهای جامعه با یکدیگر؛
  5. تنظیم روابط سیاسی جامعۀ محکوم قدرت سیاسی واحد با برون آن.

تعریف و ویژگی‌ها

نظام سیاسی عبارت است از: “کیفیت تنظیم، سازمان‌دهی و اداری امور ارتباطی، فرهنگی و اقتصادی هر اجتماع انسانی برای دستیابی به رشد مطلوب”. تعریف مذکور از نظام سیاسی، دارای ویژگی‌های زیر است:

  1. نظام سیاسی، جنبه نرم‌افزاری و برنامه‌ای دارد و بیشتر به تئوری نزدیک است؛ البته یک تئوری جامع که به سازمان‌دهی امور مختلف جامعه توجه دارد؛ بنابراین کلی و غیر متعین است.
  2. مقید به زمان و مکان نیست؛ یعنی مخصوص زمان خاصی نیست و ممکن است که در زمان‌های مختلف تحقق پیدا کند؛ همچنان که قابلیت پیاده شدن در مناطق مختلف و اجتماعات گوناگون را نیز دارد. بنابراین، نظام سیاسی اسلام می‌تواند در اجتماعات مختلف اسلامی تحقق پیدا کند؛ البته نظام سیاسی، متکی به این موضوع نیست که همه شرایط و امکانات تحقق عینی را داشته باشد؛ بلکه اولین و کمترین مرحله تحقق آن، “وجود برنامه‌ای” یا تئوریکی آن است؛ چنانچه در سال‌های نخستین ظهور اسلام در مکه، هرچند حکومت و دولت اسلامی وجود نداشت؛ ولی نظام سیاسی اسلام، شکل اولیه خود را پیدا کرده بود.
  3. نظام سیاسی که رویکرد آن برقراری نظم و سامان‌دهی سیاسی است، موضوعاً متناسب با مفهوم عام سیاست است؛ بدین معنا که نه تنها امور سیاسی و ارتباطی به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های امور اجتماعی محسوب می‌شود؛ بلکه تنظیم و اداره امور جامعه را؛ اعم از امور ارتباطی، اقتصادی و فرهنگی در برمی‌گیرد؛ همچنین برقراری رابطه منطقی و شامل بین این سه عرصه، ماهیت مدیریتی کلان و سیاسی دارد که در قالب نظام سیاسی مطرح می‌شود.
  4. توجه به امر مهم “رشد”، به عنوان هدف تغییرات اجتماعی در تعریف مذکور، ویژگی دیگر آن است؛ البته باید توجه داشت که رشد، کمال و سعادت در دیدگاه اعتقادی و مکتبی هر نظام سیاسی خاص چگونه تعریف می‌شود، گاه رشد و تعالی به ارزش‌های الهی و خصال والای انسانی، و گاه در نگاهی دیگر، تنها به تلذذ و بهره‌وری فزون‌تر از دنیا و امکانات مادی، تعریف می‌شود.

بنابراین در دیدگاه‌های مختلف، رشد و تعالی می‌تواند با مفاهیم و معانی گوناگونی مطلوبیت پیدا نموده و هدف نظام سیاسی قرار گیرد. البته تعاریف گوناگون، متعدد و متفاوت دیگری از نظام سیاسی، توسط اندیشمندان بیان شده است که برای آشنایی بیشتر به برخی از این تعاریف اشاره می‌کنیم: اغلب اندیشمندان، مفهوم نظام سیاسی را با اصطلاح “رژیم سیاسی” که معادل غربی آن است، به کار برده و می‌گویند: “نظام سیاسی، شکل و ساخت قدرت دولتی و همه نهادهای عمومی، اعم از سیاسی، اداری، اقتصادی، قضایی، نظامی، مذهبی و چگونگی کارکرد این نهادها و قوانین و مقررات حاکم بر آنهاست”[۷].

“به نظر مارکس، نظام سیاسی از دو عنصر تشکیل یافته است؛ یکی رهبران سیاسی و مقامات منسوب به آنان و دیگری، تشکیلات و سازمان دولت‌”[۸]. به عقیده ماکس وبر، نظام سیاسی عبارت است از: کشور و رئیس کشور، دستگاه دولتی مرکز این نهاد، بخش انحصار قانونی استفاده از نیروی نظامی در کشور می‌باشد؛ بر این اساس، چنین نهادی زمینه مناسبی را برای گروه‌هایی که در جستجوی قدرت می‌باشند، فراهم می‌سازد. پارسونز، معتقد است که: نظام سیاسی، بخشی از نظام اجتماعی است که منحصرأ کارکرد دستیابی به هدف را مورد توجه قرار می‌دهد. به عقیده او، در یک جامعه تکامل‌یافته، فرآیندها یا پروسه‌های نظام سیاسی اهمیت جدی پیدا می‌کنند. قدرت، نماینده مهم‌ترین این فرآیندها است و همانند پول، یک وسیله عام، سمبولیک و در حال گردش است که به جوامع پیشرفته، امکان می‌دهد تا کارکردهای خود را به شکل بسیار مؤثرتر از جوامع اولیه انجام دهند؛ به معنای دیگر، قدرت، قابلیت یک جامعه برای تحرک بخشیدن به منابع در جهت اهداف است؛ اهدافی که تحت تأثیر علائق عمومی انتخاب می‌شوند؛ همچنین قدرت، ظرفیت تصمیم‌گیری و اتخاذ تصمیماتی است که الزام آورند[۹].

همان‌طور که می‌توان در تعاریف فوق ملاحظه کرد، گاهی مواقع نظام سیاسی به معنای کشور، زمانی به مفهوم دولت و حتی به معنای حکومت؛ یعنی دستگاه اجرایی که انحصاراً حق و توانایی استفاده از قدرت و اجبار را در اختیار دارد و همچنین به مفهوم قدرت و توانایی دستیابی به هدف، تعریف شده است و سرانجام آن را مترادف با رژیم سیاسی نیز به کار برده‌اند.[۱۰]

منابع

  1. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام ج۱
  2. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص:۶۸.
  2. رابرت دال، مترجم: حسین ظفریان، تجزیه و تحلیل جدید سیاست، ص۸.
  3. David Easton.
  4. عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص۱۵۰.
  5. موریس دوورژه، اصول علم سیاست، ص۱۴۶.
  6. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص:۷۲-۷۴.
  7. ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست، ص۴۱.
  8. پیشه‌ور، احمد، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۴۱.
  9. پیشه‌ور، احمد، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۴۱.
  10. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۴۰.