عدالت صحابه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-</div>\n<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> +</div>))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==))
خط ۶۵: خط ۶۵:
*[[صحابه]] [[معصوم]] نبودند، بنابراین، چنان‌چه برخی [[صحابه]] به خود یا به [[مردم]] [[ستم]] کرده باشند از مصادیق این [[آیه]] به شمار می‌روند و [[عدالت]] با [[ستم]] جمع نمی‌شود. این [[آیه]] برای [[اثبات]] "[[عادل]] نبودن همه [[صحابه]]" کافی است.<ref>[[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۷۹-۸۱.</ref>
*[[صحابه]] [[معصوم]] نبودند، بنابراین، چنان‌چه برخی [[صحابه]] به خود یا به [[مردم]] [[ستم]] کرده باشند از مصادیق این [[آیه]] به شمار می‌روند و [[عدالت]] با [[ستم]] جمع نمی‌شود. این [[آیه]] برای [[اثبات]] "[[عادل]] نبودن همه [[صحابه]]" کافی است.<ref>[[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۷۹-۸۱.</ref>


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]
# [[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]

نسخهٔ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۱۲

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عدالت صحابه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

روایاتی که اهل سنت برای عادل بودن همه صحابه به آن استناد کرده‌اند و نقد آنها

  1. به اصحاب من دشنام نگویید. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، اگر کسی از شما به اندازه کوه احد، طلا انفاق کند به اندازه یک مدّ یا نصف ثواب یکی از آنها نمی‌رسد[۱]؛
  2. بهترین مردم، مردم قرن من هستند سپس کسانی که پس از آنها می‌آیند و....[۲]؛
  3. درباره اصحاب من از خدا بترسید؛ پس از من آنها را هدف تیر ناسزا و سرزنش خویش قرار ندهید....[۳]؛
  1. ثابت کردن "عدالت همه صحابه" به وسیله احادیث خود صحابه موجب دور و توقف شئ بر خودش می‌شود و توقف شئ بر خودش محال است؛ زیرا موجب تناقض شود؛ یعنی "عدالت همه صحابه" پیش از پذیرش این روایات، ثابت نیست و اثبات عدالت همه صحابه به وسیله همان صحابه که عدالت آنان ثابت، نیست، دور است، و دور، باطل و محال است.
  2. هیچ یک از این روایات، بر "عدالت همه صحابه" دلالت ندارد بلکه این روایات بر دشنام ندادن به اصحاب دلالت دارد و علت دستور پیامبر بر پرهیز از دشنام گویی، نیز این بوده است که برخی اصحاب به یکدیگر دشنام می‌دادند و حضرت از دشنام دادن جلوگیری کردند. چنانکه در روایت آمده است که: در دل خالد و عبدالرحمان بن عوف نسبت به یکدیگر چیزی و دشمنی بود که سبب شد خالد، به عبدالرحمان دشنام دهد. آن‌گاه رسول خدا فرمود: به یارانم دشنام و ناسزا نگویید.[۴] جلوگیری از دشنام‌گویی ویژگی اخلاقی اسلام است که نه تنها به صحابه بلکه به دیگر مؤمنان و فاسقان نیز نباید دشنام داد. این دستور اخلاقی در روایات فراوان و کتاب‌های اخلاقی دیده می‌شود؛ چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) در جنگ صفین به سپاهیانش اجازه نداد به سپاه معاویه دشنام گویند. بنابراین، جلوگیری علی(ع) از دشنام دادن به معاویه و لشکرش به معنای عدالت دشمنانش نیست.
  3. پیامبر(ص) نفرمود به آنها دشنام ندهید، چون اصحاب من عادل هستند؛ بلکه پرهیز دادن از دشنام گویی تنها دستوری اخلاقی و فقهی است؛ بنابراین دلالت بر عادل بودن فردی ندارد.
  4. اگر ما این نظریه را بر اساس این روایات بپذیریم، با مشکل دیگری روبرو می‌شویم، و آن اینکه پذیرش این روایات، اساس این نظریه را خدشه‌دار می‌سازد؛ زیرا بر اساس روایات صحیح مسلم، برخی صحابه به یکدیگر دشنام می‌دادند و دشنام‌گویی آنها سبب آزار یکدیگر و در نتیجه آزار آنان موجب آزار پیامبر(ص) و خدا می‌شده است. در نتیجه، چنین افراد ناسزاگویی، لیاقت عنوان عدالت را ندارند.
  1. در جنگی که پیامبر، علی(ع) را جانشین خود کرد، علی(ع) به پیامبر گفت: "ای رسول خدا! مرا با زنان و کودکان در مدینه گذاشتی؟" پیامبر(ص) فرمود: "آیا خرسند نیستی که جایگاه تو نزد من مانند جایگاه هارون نزد موسی باشد؛ جز آنکه پیامبری پس از من نیست؟"
  2. در روز پیروزی در جنگ خیبر، پیامبر(ص) فرمود: "من پرچم سپاه را به دست کسی می‌دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند". ما منتظر بودیم که آن کس کیست؟ پیامبر(ص) فرمود: "علی را نزد من بخوانید". علی در حالی که از چشم درد، آزرده بود، نزد پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) از آب دهان خود بر چشم علی(ع) مالید و پرچم را به او داد و آن گاه خداوند درِ دژ خیبر را به دست او باز کرد.
  3. وقتی آیه مباهله﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۵] نازل شد، رسول خدا(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را فرا خواند. سپس پیامبر(ص) فرمود: "خدایا اینان اهل بیت من هستند"[۶][۷].
  1. امام صادق(ع) از پدرانش و آنان از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کنند که به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای علی! مردمی در آخر الزمان خواهند آمد که دارای شگفت انگیزترین ایمان‌ها و استوارترین یقین‌ها هستند؛ مردمانی که پیامبر(ص) را ندیده‌اند، و حجت خدا نیز از نظر آنان پنهان است. با وجود این، از راه نوشته و کتاب خدا (خط سیاه بر کاغذی سپید) ایمان می‌آورند (و بر ایمان خود بر دین اسلام ثابت می‌مانند).[۱۱]؛
  2. ابن عباس روایت می‌کند که روزی پیامبر اسلام(ص) پس از نماز صبح فرمود: ای مردم! شگفت‌انگیزترین فرد از نظر ایمان، چه کسی است؟ مسلمانان گفتند: فرشتگان. پیامبر(ص) فرمود: چگونه آنان ایمان نیاورند در حالی که حقیقت برای آنان روشن شده است. مسلمانان گفتند: ای رسول خدا، آنان پیامبران هستند. پیامبر(ص) فرمود: چگونه پیامبران ایمان نیاورند در حالی که وحی آسمانی بر آنان نازل می‌شود. مسلمانان گفتند: آنان اصحاب تو هستند. پیامبر(ص) فرمود: چگونه اصحاب ایمان نیاورند در حالی که (معجزات را) می‌بینند؟ اما شگفت‌انگیزترین مردم از نظر ایمان گروهی است که پس از من می‌آیند؛ آنان در حالی که مرا ندیده‌اند، به من ایمان آورده و مرا تصدیق می‌کنند؛ ایشان برادران من می‌باشند. ای کاش برادران خودم را می‌دیدم[۱۲]
  3. در روایات دیگری آمده است که پس از آنکه اصحاب درباره این افراد از پیامبر(ص) می‌پرسند، آن حضرت می‌فرماید:آنان، مردمانی هستند که در صلب مردان می‌باشند و پس از من آمده و به من ایمان می‌آورند و مرا تصدیق می‌کنند؛ در حالی که مرا ندیده‌اند و کاغذهایی را می‌یابند و به آن عمل می‌کنند؛ ایشان برترین مؤمنان از نظر ایمان می‌باشند[۱۳]. آیا از این روایات، دانسته نمی‌شود که این مردم نزد آن حضرت از اصحاب محبوب‌تر می‌باشند؟ چون که پیامبر(ص) با عنوان برادر از آنان یاد کرده است[۱۴].
  4. ابوثعلبه از پیامبر(ص) روایت می‌کند که فرمود: روزگاری خواهد آمد که برای عمل نیک‌کننده در آن زمان پاداش پنجاه تن دیگر خواهد بود. گفته شد: آیا پاداش برتری آنان نسبت به خودشان است یا نسبت به ما؟ پیامبر(ص) فرمود: نسبت به شما[۱۵].
  5. ابن حجر روایت می‌کند که پیامبر(ص) فرمود: برترین مؤمنان، گروهی هستند در صلب مردان و به من ایمان می‌آورند بدون اینکه مرا دیده باشند[۱۶].
  6. همچنین او از ابوعبیده روایت می‌کند که به رسول خدا(ص) عرض کردیم: آیا کسی از ما بهتر می‌باشد؟ زیرا ما همراه تو اسلام را پذیرفتیم و جهاد کردیم؟ پیامبر(ص) فرمود: "آری، پس از شما مردمی خواهند آمد که به من ایمان می‌آورند در صورتی که مرا ندیده‌اند. ابن حجر سند این روایت را حسن دانسته است[۱۷].

بررسی نظریه"عادل بودن همه صحابه" با توجه به آیات قرآن

  1. مفهوم این آیات، امت اسلامی را از آغاز اسلام تا قیامت در بر می‌گیرد، نه گروه ویژه‌ای را؛ زیرا در بین امت اسلامی کسانی هستند که مصداق "خیر" و "امت وسط" نبوده و نیستند. بنابراین برتری امتی بر امت‌های دیگر، دلیل بر عدالت همه افرادش نیست.
  2. مفهوم آیات، فراگیر است و همه امت پیامبر(ص) را در بر می‌گیرد و نه فقط صحابه زمان ایشان را.
  3. شرط برتری امت اسلامی، عمل به دستورات قرآن می‌باشد.
  4. آیات قرآن هرگز بر الگو قرار دادن صحابه دلالت ندارد؛ زیرا هر فرد عادلی به دلیل فراموشی، غفلت، سهو، جهالت و غلبه هوای نفس دچار گناه و خطا می‌شود. از این رو، نمی‌تواند الگوی مسلمانان قرار گیرد.

منابع

پانویس

  1. «لا تسُبُّوا أَصحابي فوالذي نفسي بيده لو أنّ أحدكم أنفق مثل أحد ذهبا، ما بلغ مدّ أحدهم و لا نَصِيفَهُ»؛ صحیح بخاری، بخاری، ج۴، ص۱۹۵، ح۳۶۷۳؛ صحیح مسلم، مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب تحریم سب الصحابه، ص۹۸۵، ح۲۲۱ و ۲۲۲؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۱؛ شرح المقاصد، تفتازانی، ج۵، ص۳۰۳.
  2. «خَيْرُ الناسِ قَرْني ثمَّ الَّذِين يَلُونَهُمْ...»؛ صحیح مسلم، مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب خیار الناس، ص۹۸۳، ح۲۱۰ و ۲۱۵.
  3. «الله الله في أصحابي لا تتخذوهم غرضا من بعدي...»؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۵۴ و ۵۷.
  4. «لا تسبّوا أصحابي»
  5. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  6. صحیح مسلم، مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابی‌طالب، ص۹۴۰، ح۳۲.
  7. تفسیر الطبری، الطبری، ج۳، ص۲۹۸.
  8. صحیح مسلم، مسلم، ج۴، ص۲۸، کتاب الجهاد و السیر، باب حکم الفیء، ح۴۹.
  9. صحیح بخاری، بخاری، کتاب الشهادات، باب لا یشهد علی شهادة الجور؛ صحیح مسلم، مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب فضل الصحابه، ص۹۸۳، ح۲۱۲.
  10. لسان العرب، ابن منظور، واژه قرن.
  11. «یا علی و اعلم، ان اعجب الناس ایمانا و اعظمهم یقینا، قوم یکونون فی آخر الزمان، لم یلحقوا النبی، و حجب عنهم الحجة فآمنوا بسواد علی بیاض»؛ ینابیع الموده، قندوزی، ج۲، ص۲۹۸؛ اکمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق (ترجمه: کمره‌ای)، ج۱، ص۴۰۵؛ و شبیه این حدیث در: مجمع الزوائد، هیثمی، ج۱۰، ص۶۵.
  12. «یا ایها الناس من اعجب ایمانا؟ قالوا: الملائکة قال: وکیف لا یؤمن من الملائکة و هم یعاینون الأمر؟ قالوا: فالنبیون یا رسول الله قال: وکیف لا یؤمن النبیون و الوحی ینزل علیهم من السماء قالوا: فأصحابک یا رسول الله، قال: وکیف لا یؤمن اصحابی و هم یرون ما یرون؟ ولکن أعجب الناس ایمانا قوم یجیئون من بعدی، یؤمنون بی و لم یرونی و یصدقونی و لم یرونی اولئک اخوانی»المعجم الکبیر، طبرانی، ج۱۲، ص۶۹ - ۶۸، ح۱۲۵۶۰.
  13. «أقوام فی اصلاب الرجال یأتون من بعدی یؤمنون بی ولم یرونی و یصدقونی و لم یرونی، یجدون الورق المعلق فیعملون بمافیه فهؤلاء أفضل اهل الایمان ایمانا»؛
  14. الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۲۶؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۱۰، ص۶۵.
  15. «یأتی أیام للعامل فیهن أجر خمسین قیل منهم او ما یا رسول الله؟ قال بل منکم»؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۷، ص۵ (باب فضائل الصحابه).
  16. «أفضل الخلق ایمانا قوم فی أصلاب الرجال یؤمنون بی ولم یرونی»؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۷، ص۵ (باب فضائل الصحابه).
  17. فتح الباری، ابن حجر، ج۷، ص۵ (باب فضائل الصحابه).
  18. التقریر و التحبیر، ابن امیرالحاج، ج۳، ص۲۴۳.
  19. اعلام الموقعین، ابن جوزی، ج۲، ص۲۴۲.
  20. «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است * و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷-۱۱۸.
  21. ینابیع الموده، قندوزی، ص۲۲۹.
  22. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  23. «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ... الصَّلَاةَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ»
  24. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۴۹؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۲، ص۴۲۲؛ معجم الکبیر، طبرانی، ج۳، ص۴۰، ح۲۶۲۱ - ۲۶۱۹؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۷، ص۱۳۷، باب التاء؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۵، ص۱۹۹.
  25. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۲۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۴۴۹؛ الغدیر، علامه امینی، ج۳، ص۱۸۰ - ۱۷۶.
  26. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱، ص۱۱۹؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۲۲.
  27. «مَنْ آذَى عَلِيّاً فَقَدْ آذَانِي»؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۱۲۹.
  28. «مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً فَقَدْ أَبْغَضَنِي، وَ مَنْ أَبْغَضَنِي فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ»؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۱۳۲. نیز ر.ک: ص۱۲۷- ۱۳۳، باب جامع فی من یحبه و من یبغضه.
  29. تاریخ الخلفا، سیوطی، ص۱۷۳.
  30. تاریخ الخلفا، سیوطی، ص۱۷۰.
  31. دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۰۳-۱۱۵.
  32. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  33. «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد.».. سوره فتح، آیه ۱۸.
  34. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  35. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  36. «و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.
  37. «آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.
  38. دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۷۹-۸۱.