جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n\n\n +\n\n)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{امامت}} +{{امامت}})) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n\n\n +\n\n)) |
||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
==حرکت مسیب بن نجبه به همراه [[توابین]]== | ==حرکت مسیب بن نجبه به همراه [[توابین]]== | ||
[[عبدالله بن عوف احمری]] گوید: "وقتی [[سلیمان بن صرد]] میخواست به [[جنگ]] برود، و این کار او در [[سال ۶۵ هجری]] بود، کسی را به نزد [[یاران]] خویش فرستاد که پیش وی آمدند و چون هلال ماه ربیعالاخر دیده شد، با سران [[یاران]] خویش حرکت کرد؛ چرا که آن [[شب]] برای رفتن با همه یاران خود در اردوگاه [[نخیله]] [[وعده]] گذاشته بود. وقتی [[سلیمان]] به اردوگاه خویش رسید، میان افراد و سران یاران خویش گشت و تعداد افراد را کافی ندید؛ پس [[حکیم بن منقذ]] و [[ولید بن غضین کنانی]] را نیز با چند سوار فرستاد و به آنها گفت: "بروید و به [[کوفه]] وارد شوید و بانگ بزنید: "یا لثارات الحسین{{ع}} و به [[مسجد]] اعظم بروید و همین گونه بانگ بزنید." پس آنها رفتند و نخستین کسانی بودند که [[یا لثارات الحسین]]{{ع}} گفتند. آن شب، سواران در کوفه گشتند تا اینکه پس از [[تاریکی]] شب به مسجد اعظم رسیدند که بسیاری در آنجا به [[نماز]] مشغول بودند و با صدای بلند یا لثارات الحسین{{ع}} گفتند. | [[عبدالله بن عوف احمری]] گوید: "وقتی [[سلیمان بن صرد]] میخواست به [[جنگ]] برود، و این کار او در [[سال ۶۵ هجری]] بود، کسی را به نزد [[یاران]] خویش فرستاد که پیش وی آمدند و چون هلال ماه ربیعالاخر دیده شد، با سران [[یاران]] خویش حرکت کرد؛ چرا که آن [[شب]] برای رفتن با همه یاران خود در اردوگاه [[نخیله]] [[وعده]] گذاشته بود. وقتی [[سلیمان]] به اردوگاه خویش رسید، میان افراد و سران یاران خویش گشت و تعداد افراد را کافی ندید؛ پس [[حکیم بن منقذ]] و [[ولید بن غضین کنانی]] را نیز با چند سوار فرستاد و به آنها گفت: "بروید و به [[کوفه]] وارد شوید و بانگ بزنید: "یا لثارات الحسین{{ع}} و به [[مسجد]] اعظم بروید و همین گونه بانگ بزنید." پس آنها رفتند و نخستین کسانی بودند که [[یا لثارات الحسین]]{{ع}} گفتند. آن شب، سواران در کوفه گشتند تا اینکه پس از [[تاریکی]] شب به مسجد اعظم رسیدند که بسیاری در آنجا به [[نماز]] مشغول بودند و با صدای بلند یا لثارات الحسین{{ع}} گفتند. | ||
[[سلیمان بن صرد]] شب را صبح نکرده بود که معادل آن گروه که به هنگام ورود وی در اردوگاه بودند، به سوی وی آمدند. او هنگام صبح دفتر خویش را خواست تا شمار کسانی را که با وی [[بیعت]] کرده بودند، در آن ببیند؛ تعداد آنها شانزده هزار نفر بود؛ پس گفت: "سبحان [[الله]]! از شانزده هزار نفر بیشتر از چهار هزار نفر پیش ما نیامدهاند". پس سه [[روز]] در نخیله ماند و [[باران]] [[معتمد]] خویش را سوی بازماندگان میفرستاد و [[خدا]] و تعهدشان را به یادشان میآورد که حدود یک هزار نفر دیگر پیش وی آمدند. آنگاه [[مسیب بن نجبه]] پیش سلیمان بن صرد رفت و گفت: "خدا تو را [[رحمت]] کند! آنکه به دلخواه نیاید، به تو سودی نمیرساند و افرادی جز کسانی که خودشان همراه تو آمدهاند، نخواهند جنگید. [[منتظر]] کسی نباش و در کار خویش بکوش!" | [[سلیمان بن صرد]] شب را صبح نکرده بود که معادل آن گروه که به هنگام ورود وی در اردوگاه بودند، به سوی وی آمدند. او هنگام صبح دفتر خویش را خواست تا شمار کسانی را که با وی [[بیعت]] کرده بودند، در آن ببیند؛ تعداد آنها شانزده هزار نفر بود؛ پس گفت: "سبحان [[الله]]! از شانزده هزار نفر بیشتر از چهار هزار نفر پیش ما نیامدهاند". پس سه [[روز]] در نخیله ماند و [[باران]] [[معتمد]] خویش را سوی بازماندگان میفرستاد و [[خدا]] و تعهدشان را به یادشان میآورد که حدود یک هزار نفر دیگر پیش وی آمدند. آنگاه [[مسیب بن نجبه]] پیش سلیمان بن صرد رفت و گفت: "خدا تو را [[رحمت]] کند! آنکه به دلخواه نیاید، به تو سودی نمیرساند و افرادی جز کسانی که خودشان همراه تو آمدهاند، نخواهند جنگید. [[منتظر]] کسی نباش و در کار خویش بکوش!" | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۵: | ||
==مسیب و حمله برق آسا به [[دشمن]]== | ==مسیب و حمله برق آسا به [[دشمن]]== | ||
سلیمان بن صرد چنانکه زفر گفته بود، گروهها را آراست و حرکت کرد تا اینکه به [[عین الورده]] رسید و در [[مغرب]] در آنجا فرود آمد و او از آن [[قوم]]، زودتر رسیده بود. پس آنها در آنجا اردو زدند و پنج [[روز]] ماندند و استراحت کردند و به اسبان خویش نیز استراحت دادند. [[عبدالله]] بن غزیه گوید: "مردم [[شام]] نیز آمدند و آنها به اندازه یک روز و [[شب]] [[راه]] از عین الورده فاصله داشتند. پس [[سلیمان]] میان ما برخاست و [[حمد]] خدا را گفت به تفصیل خدا را ستود. آنگاه از [[آسمان]] و [[زمین]] و کوهها و دریاها و آیتها که در آن هست، [[سخن]] گفت و از عطیهها و [[نعمتهای خدا]] یاد کرد؛ از [[دنیا]] سخن گفت و آن را [[تحقیر]] کرد؛ از [[آخرت]] سخن گفت و ما را بدان [[ترغیب]] کرد و در این باره چندان سخن گفت که من نتوانستم شمار کرده، به خاطر بسپارم؛ سپس گفت: "اما بعد؛ خدا دشمن را که روزها و شبها سوی او رهسپار بودهاید، سوی شما آورده است؛ آنها سوی شما نیامدهاند، بلکه شما در [[خانه]] و جایگاهشان سوی آنها آمدهاید. وقتی با آنها رویارو شدید، صمیمانه بکوشید و [[صبوری]] کنید که خدا [[یار]] [[صابران]] است. هیچ کس به آنها پشت نکند مگر اینکه برای [[جنگ]] به سوی دیگر رود و یا بخواهد سوی گروهی دیگر برود؛ فراری و زخمدار را نکشید؛ [[اسیر]] [[مسلمان]] را نکشید، مگر اینکه پس از [[اسارت]] با شما بجنگد یا از کشندگان [[برادران]] شما باشد. در دشت [[طف]] که [[رحمت خدا]] بر آنها باد! روش [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]]{{ع}} درباره [[مسلمانان]] چنین بود". | سلیمان بن صرد چنانکه زفر گفته بود، گروهها را آراست و حرکت کرد تا اینکه به [[عین الورده]] رسید و در [[مغرب]] در آنجا فرود آمد و او از آن [[قوم]]، زودتر رسیده بود. پس آنها در آنجا اردو زدند و پنج [[روز]] ماندند و استراحت کردند و به اسبان خویش نیز استراحت دادند. [[عبدالله]] بن غزیه گوید: "مردم [[شام]] نیز آمدند و آنها به اندازه یک روز و [[شب]] [[راه]] از عین الورده فاصله داشتند. پس [[سلیمان]] میان ما برخاست و [[حمد]] خدا را گفت به تفصیل خدا را ستود. آنگاه از [[آسمان]] و [[زمین]] و کوهها و دریاها و آیتها که در آن هست، [[سخن]] گفت و از عطیهها و [[نعمتهای خدا]] یاد کرد؛ از [[دنیا]] سخن گفت و آن را [[تحقیر]] کرد؛ از [[آخرت]] سخن گفت و ما را بدان [[ترغیب]] کرد و در این باره چندان سخن گفت که من نتوانستم شمار کرده، به خاطر بسپارم؛ سپس گفت: "اما بعد؛ خدا دشمن را که روزها و شبها سوی او رهسپار بودهاید، سوی شما آورده است؛ آنها سوی شما نیامدهاند، بلکه شما در [[خانه]] و جایگاهشان سوی آنها آمدهاید. وقتی با آنها رویارو شدید، صمیمانه بکوشید و [[صبوری]] کنید که خدا [[یار]] [[صابران]] است. هیچ کس به آنها پشت نکند مگر اینکه برای [[جنگ]] به سوی دیگر رود و یا بخواهد سوی گروهی دیگر برود؛ فراری و زخمدار را نکشید؛ [[اسیر]] [[مسلمان]] را نکشید، مگر اینکه پس از [[اسارت]] با شما بجنگد یا از کشندگان [[برادران]] شما باشد. در دشت [[طف]] که [[رحمت خدا]] بر آنها باد! روش [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]]{{ع}} درباره [[مسلمانان]] چنین بود". | ||
[[سلیمان]] سپس گفت: "اگر من کشته شدم، سالار افراد، [[مسیب بن نجبه]] است؛ اگر مسیب کشته شد، سالار افراد، [[عبدالله بن وال]] است و اگر عبدالله بن وال کشته شد، سالار افراد، [[رفاعة بن شداد]] است؛ [[خدا]] [[رحمت]] کند کسی را که به [[پیمان]] خدا [[وفا]] کند!" | [[سلیمان]] سپس گفت: "اگر من کشته شدم، سالار افراد، [[مسیب بن نجبه]] است؛ اگر مسیب کشته شد، سالار افراد، [[عبدالله بن وال]] است و اگر عبدالله بن وال کشته شد، سالار افراد، [[رفاعة بن شداد]] است؛ [[خدا]] [[رحمت]] کند کسی را که به [[پیمان]] خدا [[وفا]] کند!" |