علم حضوری در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
|||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
{{علم معصوم افقی}} | {{علم معصوم افقی}} | ||
[[رده:مدخل]] | [[رده:مدخل]] | ||
[[رده:علم | [[رده:علم معصوم]] | ||
[[رده:مدخل برگرفته از پرسمان]] | [[رده:مدخل برگرفته از پرسمان]] | ||
[[رده:مدخل برگرفته از پرسمان علم معصوم]] | [[رده:مدخل برگرفته از پرسمان علم معصوم]] | ||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] | [[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] |
نسخهٔ ۱۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۹
علم حضوری، آن است که علم، نزد شخص بالفعل حاضر باشد. مراد از علم در این مقام، آگاهی از موضوعات خارجی جزئی است، نه آگاهی از موضوعات احکام کلی. حال این علم به وسیله وحی حاصل شود یا الهام و یا هر اسبابی که اختصاص به انبیا و اوصیا آنها دارد. در مقابلِ علم حضوری و یا فعلی، علم شأنی قرار دارد؛ شأنی دانستن علم امام یعنی امام به برخی موضوعات، علم ندارد؛ اما توان دریافت آنها را به شیوههای خاص خود دارد. نافعتر بودن علم حضوری برای امت؛ کاملتر بودن علم حضوری در رسالت و امامت؛ سزاوارتر بودن انتخاب افضل برای امام و ... از جمله ادله حضوری بودن علم معصوم است.
معناشناسی
در برخی از کلمات فقها در مورد علم امامان(ع) از تعبیر علم حضوری و فعلی استفاده شده است، مراد از حضوری و یا فعلی بودن علم امام، آن است که علم، نزد ایشان حاضر (بالفعل) باشد، یعنی علم به اشیاء یا به تعبیر صحیحتر اشیاء و حقایق در پیش امام حاضر هستند. بالفعل بودن در اینجا به معنی حاضر بودن است و این حاضر بودن در قبال حصولی بودن نیست، بلکه در قبال شأنی بودن علم امام است و امام به همه اشیا به حسب مقام نورانیت خود آگاه است. از این علم به علم احاطی یا دائمی نیز تعبیر شده است. در این صورت تفاوت علم امام با علم خداوند در این است که علم آنها غیرذاتی و علم خداوند ذاتی است[۱].
مراد از علم در این مقام، آگاهی از موضوعات خارجی جزئی محض است، نه آگاهی از موضوعات احکام کلی و مقصود از کیفیت علم حضوری امام، احاطه علم او به معلومات به نحو علیت و معلولیت نیست، به خاطر اینکه چنین علمی ضرورتاً از خصائص خدای تعالی و ذات واجب الوجود است که هیچ ممکن الوجودی در آن شریک نیست؛ بلکه مقصود از علم حضوری امام، انکشاف معلومات برای او به صورت فعلی است؛ به عبارت دیگر مراد از علم حضوری انبیا و امامان(ع) علم باطنی فطری لدنی موهوبی از جانب خداوند عالم است، با وحی معالواسطه یا بلاواسطه یا الهام و یا هر اسبابی که اختصاص به انبیا و اوصیا آنها دارد[۲].
در مقابلِ علم حضوری و یا فعلی، علم شأنی قرار دارد؛ شأنی دانستن علم امام بدین معناست که امام به برخی موضوعات، علم ندارد؛ اما توان دریافت آنها را به شیوههای خاص خود دارد. یعنی آنان هر وقت بخواهند و اراده کنند میدانند و خداوند آنان را آگاه میکند و اگر نخواهند نمیدانند؟[۳].
بسیاری از اندیشمندان و محققین، از علم غیب فعلی و مطلق پیامبران و امامان(ع) جانبداری میکنند و بر این باورند که بندگان برگزیدۀ الهی همواره از همۀ امور مربوط به حال و گذشته و آینده آگاهند و چیزی از رویدادهای جهان بر آنان پوشیده نمیماند[۴].
دو دیدگاه دربارۀ علم امام
در مورد علم امام، دو دیدگاه کلی وجود دارد، برخی قائل به فعلی بودن علم امام هستند و عدهایی دیگر علم امام را شأنی میدانند.
امام و علم حضوری
شیعه بر پایۀ اصولی که از قرآن و روایات اهل بیت(ع) فراگرفته، اعتقاد دارد اصل و فرع دین از راه وحی و شهود و علم حضوری به صورت قرآن و حدیث قدسی با واسطه یا بیواسطۀ فرشتگان به پیامبر و امام میرسد. البته امامان(ع) از پیامبر(ص) این معارف را از راه شهودی، با واسطۀ فرشته یا بدون واسطه آن مییابند و به مردم ابلاغ میکنند. اگر انسان کاملِ معصوم، مخزن علم خداوند شود، علم وی، حضوری است نه حصولی. امام به حقایق جهان هستی و حقایق امور و اسرار ملکوتی و آنچه مورد تصور و تعقل و حس درآید، در هرگونه شرایطی که وجود داشته باشند، به اذن خداوند واقف است، اعم از اینکه تحت حس قرار دارند و یا بیرون از دایرۀ حس هستند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده و مراد از علم در این مقام، آگاهی از موضوعات خارجیِ جزئی محض است، نه آگاهی از موضوعات احکام کلی زیرا جهل امام به آنها موجب کمبود در رتبۀ امامت و تنزّل از آن مقام است. از احاطۀ علمی امام بر ملکوت موجودات نیز سخن گفته شده است که نتیجه آن، حضوری بودن علم امام است[۵].
امام و علم شأنی
باید توجه داشت برخی هم علم امام را حصولی (شأنی) میدانند به دلیل آنکه میگویند: "علوم پیامبر(ص) به تعلیم خداست که به او آموخته و علوم امامان(ع) به تعلیم پیغمبر است به ایشان و این بیان با حضوری بودن علم ایشان منافات دارد بلکه از صریح برخی اخبار چنین مستفاد میشود که علم ایشان حصولی (شأنی) است. علاوه بر اینکه اخبارِ صحیفههای مختومهای که برای هر یک از ایشان رسیده از جمله شواهد حصولی بودن علم ایشان است، همچنین اخبار صریحۀ صحیحه و معتبره که دلالت دارد بر اینکه اگر بخواهند بدانند و اخبار واردۀ دیگری که حاکی از آن است، وقتی هر امامی که امامت به او منتقل میشود از امام قبل از او، خدا بلند میکند از برای او عمودی از نور که در آن میبیند دنیا را و آنچه را که در آن است و بر او پوشیده نیست از آنها چیزی. از این بیان ظاهر میشود علم امام مستفاد از آن نور و به واسطۀ آن نور است و این نیز دلیل حصولی(شأنی) بودن علم امام است"[۶].
دیدگاه علما دربارۀ علم فعلی
برخی از علما هم به چنین تعریفی از علم فعلی و اشائی اشاره کردهاند. در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- سید عبدالحسین لاری علم امام را حضوری میداند و مراد او از حضوری بودن علم امام، فعلی بودن علم او در مقابل ارادی و شأنی بودن آن است. ایشان خود این گونه میگوید: "مراد از علم حضوری او (امام) آشکار شدن معلومات نزد او به طور بالفعل است، در مقابل علم شأنی، بالقوه و به هنگام اراده که از آن این گونه تعبیر میشود: "اگر بخواهد که بداند، میداند"[۷].
- مرحوم مظفر در کتاب علم امام، علم امام را حضوری معرفی میکند و در سراسر کتاب خود تلاش میکند ضرورت حضوری بودن علم امام را با دلایل عقلی و نقلی اثبات کرده به شبهات آن پاسخ دهد[۸].
- آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی از احاطۀ علمی امام بر ملکوت موجودات سخن گفته است که نتیجه آن حضوری بودن علم امام است[۹].
- علامۀ طباطبایی معتقد است علم امام حضوری یا ارادی است: علم امام علمی است که از طرف خداوند سبحان اعطا میشود و از طریق الهام یا سخن گفتن از آسمان یا آموزش به رسول(ص) یا اسباب دیگر افاضه میشود. این علم مختص امام است و مخلوقات دیگر بهرهای از آن ندارند[۱۰].
- سید زین العابدین طباطبایی ابرقویی با تکیه به قاعدۀ «قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُم»[۱۱] اعتقاد دارد که ائمه: به جمیع امور از گذشته و آینده آگاهند. به اعتقاد او، تمام ما سوی در نزد امام مشهود است و نزد او چیزی غایب نیست[۱۲].
- شهید قاضی طباطبایی در مقدمه ایی بر رسالۀ علم امام از علامۀ طباطبایی چنین نوشته است: مراد (...) فعلیت علم امام است نه به نحو شأنی؛ زیرا شأنیت نسبت به تمامی موجودات یکسان است و اختصاص به امام ندارد[۱۳].
- مؤلف کتاب نخبة الکلام مینویسد: "علم امام حضوری است به این معنی که همه چیز را میداند و پیش او حاضر است و محیط است به تمام عوالم وجود"[۱۴].[۱۵]
ادلۀ فعلی بودن علم امام
چندین دلیل برای اینکه علم امام(ع) حضوری است نه شأنی بیان شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
- امام به حسب مقام نورانیتی که دارد کاملترین انسان زمان خود و مظهر تام اسماء و صفات خدایی است و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعۀ شخصی آشناست و به حسب وجود عنصریِ خود به هر طرف توجه کند، حقایق برای وی روشن میشود یعنی بودن در این مقام خود موجب علم حضوری میگردد[۱۶].
- نافعتر بودن علم حضوری برای امت: جانشین پیامبر باید کسی باشد که صفات ایشان را داشته باشد. امام باید علم سرشار و جوشیدۀ از علم الهی داشته باشد تا بتواند مردم را از انحراف نگه دارد. متصف بودن به علم حضوری برای امام لازم است تا اگر کسی سؤالی داشت بتواند به آن پاسخ دهد[۱۷].
- کاملتر بودن لطف در علم حضوری: فرستادن پیامبران و قرار دادن حجتها و اقامۀ معجزات، همگی لطفی است از جانب خداوند سبحان. حال آیا کاملتر بودن لطف به آن نیست که این امور بر زیباترین شکل و برترین نحوه و کاملترین ترکیب صورت گیرد؟ یا آنکه اگر بر این وجه اعلی و برتر هم نباشد محذوری ندارد؟ عقل تردیدی ندارد در اینکه خداوند که لطفش بر بندگان فراوان است، نعمتها و الطاف و حجتها و آیاتش را بر تمامترین و بالاترین و زیباترین وجه جاری میگرداند و علم حضوری از همین باب است.
- سزاوارتر بودن انتخاب افضل برای امام: انسانها دنبال انتخاب برترین فضلیتها هستند و شکی نیست که علم حضوری برتر از علم ارادی است و چون انتخاب علم حضوری با خود رسول یا امام است، چرا آن را انتخاب نکند و کاملتر را برنگزیند.
- تمامتر بودن نعمت با علم حضوری: فرستادن رسولان و انبیاء و امامان از نعمتهایی است که خداوند متعال بر بندگان خویش تمام کرده است، حال آیا بهتر نیست این نعمت که خداوند سبحان با آن، بر بندگان خویش منّت نهاده است بر تمامترین وجه و کاملترین شکل نحوۀ ممکن باشد؟ یا آنکه میتواند به صورت تمام و کمال باشد نه اتم و اکمل؟ عقل تردیدی ندارد در اینکه کمال احسان در آن است که نعمت، تمامتر و صفات، برتر باشد، همانطور که بیشک نعمت علم حضوری را تمامتر، کاملتر و برتر میداند و از طرفی محل نیز برای آن صلاحیت دارد و مردم هم بدان نیاز دارند[۱۸].
- محفوظتر بودن علم حضوری از فریب خوردن به خاطر حسن ظاهر برخی افراد، و همچنین تشخیص افراد مؤمن، سالم از نفاق و بیمار، توسط صاحب علم[۱۹].
- امام باید افضل اهل زمانش باشد؛ در صورتی که اگر از همه اشیا در تمام زمانها باخبر نباشد، لازم میآید که مساوی یا پایینتر از برخی افرادی باشد که چیزی را بالفعل میداند، ولی امام از آن بیخبر است و این خلاف فرض و نقض غرض است و دلایل دیگر[۲۰].
- دورتر بودن علم حضوری از نافرمانی مردم: اگر مردم بدانند که امام، نهان و آشکار آنان و گناهانی که مرتکب میشوند و طاعاتی که انجام میدهند را میداند و چون میداند به آنان گزارش میدهد و هنگام انجام گناه آنان را منع و نهی میکند و گاهِ طاعات تشویقشان مینماید، این موجب میگردد مردم از مصیبت دورتر و به طاعات نزدیکتر شوند.
- نیاز مردم به کسی که چنین علمی دارد: مردم نیازمندانسان آگاهی هستند که پرده از اعمالشان بردارد تا به فرمانبرداریحق نزدیک و از نافرمانی او دورشان سازد و چون پیامبر(ص) و اوصیای او برای دریافت چنین کرامتی شایسته بودند و مردم هم نیاز به آن داشتند، به خاطر چه چیزی خداوند آن دریای علم را به آنان افاضه نکند با آنکه فسادی در آن فیض نیست بلکه مصلحت هم دارد.
- اصل در علم فعلی بودن است و آیات و روایاتی که علم را برای اهل بیت(ع) اثبات میکنند مطلق هستند و قید ارادی بودن را ندارند، همچنین روایاتی داریم که حضوری و فعلی بودن علم ایشان را اثبات میکند مانند: امام صادق(ع) فرمودند: "دنیا برای امام تمثل پیدا میکند مثل نصف یک گردو (گردوی شکافته) که چیزی از آن، از او پنهان نیست"[۲۱]. یعنی امام به کل دنیا احاطه دارد و دلایل دیگر. البته برخی از این دلایل مورد مناقشه قرار گرفته که در جای خود به آن اشاره شده است[۲۲].
- روایاتی وجود دارد که بیانگر احاطۀ امام بر دنیاست و این با فعلی بودن علم آنان سازگاری دارد، مانند روایت سماعة بن مهران از امام صادق(ع) که فرمودند: "دنیا برای امام تمثل پیدا میکند مثل نصف یک گردو (گردوی شکافته) که چیزی از آن، از او پنهان نیست"[۲۳]. یعنی امام به کل دنیا احاطه دارد و یا اینکه از امام صادق(ع) روایت شده است: "رسول خدا(ص) مرا متولد کرد (من فرزند او هستم) در حالی که به کتاب خدا عالم هستم که در آن ابتداء آفرینش و آنچه موجود میشود تا روز قیامت، در آن هست، و خبر آسمان و خبر زمین و خبر بهشت و خبر جهنم و خبر آنچه بود و هست، در آن میباشد، این امور را آن چنان که به کف دستم نگاه میکنم، میدانم؛ زیرا خداوند میفرماید: در قرآن بیان هر چیزی وجود دارد[۲۴].[۲۵]
البته این ادله مورد نقد و بررسی قرار گرفته است، مانند اینکه اصل فعلی بودن علم است مورد پذیرش نیست؛ زیرا چه بسا کسی به مسألهایی عالم باشد اما حضور ذهن نداشته باشد. همچنین درست است که ادلۀ نقلیِ اثبات علم غیب برای اهل بیت(ع)، مطلق هستند اما در مقابل آنها روایاتی نیز وجود دارد که مدلول آنها، اطلاق این ادله را مقید میسازد. که در جای خود[۲۶] به آن روایات اشاره شده است. روایاتی هم که بیانگر احاطۀ امام به جهان هستی است، این روایات بیانگر گسترۀ علم امام به جزئیات و تفاصیل است و منافاتی با ارادی بودن علم آنان ندارد به این صورت که اگر امام اراده کند یعنی توجه و التفات پیدا کند میتواند به کل زمین احاطه پیدا کند و چیزی از او پنهان نباشد. همانطور که انسان اگر به کف دست خود توجه کند تمام کف دست خود را میبیند[۲۷].
نتیجه
خلاصۀ سخن آنکه، حتی اگر از امامان(ع) بیانات و شواهدی بر حضوری بودن علمشان به دست ما نرسیده بود، دلالت عقل بر آن کافی و واضح بود؛ زیرا عقل چنین مییابد که بر خداوند سبحان لازم است حجتی بین خود و بندگانش قرار دهد که مبلّغ احکام او و بیانگر نظام الهی باشد و آن حجت باید دارای تمام اوصاف کمال و مبرّا از همه خصلتهای موجب نقصان باشد و نباید به گونهای باشد که در معرض توهین و انتقاد و خردهگیری قرار گیرد، بلکه باید صورت و سیرتش از همه نقصها به دور باشد تا صلاحیت حجت بودن را داشته باشد و کسی را یارای احتجاج بر او و برتری در فضل و علم نسبت به او نباشد[۲۸].
حضوری یا حصولی بودن
علم حصولی به دانشی میگویند که از طریق صورتهای ذهنی حاصل میشود. این علم، اکتسابی است و از راه ابزارهای حسی، مانند چشم و گوش و دیگر حواس ادراکی به دست میآید. در مقابل، در علم حضوری که ابزار آن قلب یا روح انسان است، خود معلوم نزد عالم (روح) حاضر میشود. بنابراین در علم حصولی، بین عالم و معلوم «صورت ذهنی» فاصله است؛ اما در علم حضوری، بین عالم و معلوم چیزی فاصله نیست و خود معلوم ادراک میشود، نه صورتی از آن[۲۹]. این اصطلاح، در آیات و روایات نیست و از اصطلاحاتی است که به تدریج در فلسفه اسلامی پیدا شدهاند. بنابر این، تطبیق آن بر علوم ائمه(ع)، نوعی استنباط است. با توجه به این معیار که علوم حصولی با واسطه صورتهای ذهنی به دست میآیند و در علوم حضوری، قلب با روح بدون واسطه حقایقی را درک میکند، میتوان با نگاهی دوباره به مباحث پیشین، درباره حضوری یا حصولی بودن علوم برگزیدگان خداوند سخن گفت. بیان شد که علوم الهی به گونههای مختلفی بر پیامبران عرضه میشد. میتوان این اقسام را به طور خلاصه این گونه دستهبندی کرد:
- نزول بیواسطه وحی بر قلب؛ مانند برخی موارد که حقایق، بدون واسطه حضرت جبرئیل(ع) بر قلب پیامبر اعظم(ص) نازل میشد. در روایات آمده است که این روش، سنگینترین حالت برای آن حضرت بود و بدن مبارکشان عرق میکرد و از حال میرفت[۳۰]. الهام نیز در همین دسته جای میگیرد؛ زیرا الهام، افکندن مطالب بر قلب است. امداد روح القدس نیز احتمالا به همین شیوه باشد؛ در برخی روایات بیان شده است که روح القدس مطالب را به قلب فرد برگزیده الهام میکند[۳۱]؛
- الهام؛
- دریافت علوم از فرشتگان؛ مانند نزول حضرت جبرئیل(ع) بر پیامبر اکرم(ص) و آوردن آیات قرآن[۳۲].
- دریافت با واسطه غیر فرشتگان، مانند دریافت وحی از طریق شنیدن صدا از یک درخت؛ آن گونه که در جریان بعثت حضرت موسی(ع) در زمین مقدس طوی محقق شد[۳۳]؛
- نزول وحی در خواب؛ مانند ابلاغ مأموریت ذبح حضرت اسماعیل(ع) به حضرت ابراهیم(ع) هنگام خواب[۳۴]؛
- شهود حقایق؛
- دریافت از روح القدس؛
- خردورزی و استنباط عقلی؛
- بهرهگیری از حواس.
علوم دریافتی به شیوه نخست، یعنی دریافت مستقیم وحی، به طور مسلم دانشی حضوری به پیامبر میدهد؛ زیرا این علوم بدون هر واسطهای، از جانب خدا بر قلب پیامبر نازل میشود. الهام نیز دانشی حضوری است؛ زیرا به طور مستقیم به قلب انسان افکنده میشود.
ارتباط با فرشتگان نیز دو گونه است: گاهی ارتباط با حقیقت ملکوتی آنان است که در این صورت، علوم دریافتی حضوری خواهد بود. برخی از آیات قرآن بر همین مطلب دلالت دارند: ﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[۳۵]. در آیهای دیگر نیز از نزول قرآن توسط روح الأمین (حضرت جبرئیل(ع)) بر قلب پیامبر(ص) سخن به میان آمده است[۳۶]. نزول این علوم بر قلب، حضوری بودن آنها را تأیید میکند. گونه دیگر، ارتباط با فرشته، همراه با تجسد مادی اوست. در این صورت، دانش حاصل از این ارتباط، حصولی خواهد بود؛ مانند ظهور مادی فرشتگانی که مأمور هلاکت قوم لوط بودند، بر حضرت ابراهیم و لوط(ع) که در قالب انسانهایی ظهور یافتند و با آنان سخن گفتند و حتی قوم آنان نیز ایشان را میدیدند[۳۷].
در شیوه دیگر، پیامبران یا دیگر برگزیدگان خداوند علوم یا پیامهایی الهی را با واسطه امور مادی دریافت میکنند؛ مانند شنیدن از طریق یک درخت در ماجرای بعثت حضرت موسی(ع)[۳۸]. اگر دیدن و شنیدن در چنین مواردی حسی و مادی باشد، دانش به دست آمده از آن، حصولی خواهد بود و این گفت و گو با دریافت، مانند دانشهای عادی، از طریق حواس پیامبر انجام شده است؛ اما اگر حقیقت این نوع دیدارها و گفت و گوها، شهودی و غیر حسی باشد، دانش به دست آمده از آنها حضوری خواهد بود. اطمینان به اینکه این گونه دیدار و شنیدارها حسی یا شهودی بودهاند، به قراین نیازمند است و بدون آن داوری درباره آنها دشوار است؛ زیرا دیدن و شنیدن، افزون بر امور حسی[۳۹]، در امور معنوی نیز به کار میرود[۴۰]. بنابراین علوم با واسطه، ممکن است به شکل حصولی یا حضوری باشند.
هنگام دریافت علوم در عالم رؤیا، روح انسان با عالمی ارتباط مییابد که از آن به عالم مثال یاد میشود[۴۱]. در این حالت، چشم و حواس مادی انسان در حالت خواباند و انسان با روح خود به مشاهده برخی حقایق میپردازد. البته نفس انسان در این حالت، کاملا بریده از عالم طبیعت نبوده، رؤیاهای او نیز مربوط به فضای کاملا مجرد نیست[۴۲]. به همین دلیل، بین رؤیاهای انسان با حوادث مادی، تفاوتها و شباهتهایی وجود دارد. مثلا انسان در رؤیا نیز راه میرود، میبیند، سخن میگوید و...؛ اما در عین حال، او در حالت رؤیا واقعیت یا تصویری از واقعیت را میبیند که برای تطبیق آن بر عالم ماده، نیاز به تعبیر دارد. علومی که از طریق رویا به انسان میرسد، جزء علوم حصولی به شمار میآیند؛ زیرا در این حالت، انسان خود واقعیت را درک نمیکند؛ بلکه صورتهای مثالی واسطه بین روح و واقعیت خارجیاند. البته رؤیاهای پیامبران با رؤیاهای دیگران، در برخی از ویژگیها متفاوتاند؛ مانند اینکه گاهی وحی پیامبرانه در قالب رؤیا به آنان میرسیده است؛ مانند رؤیای حضرت ابراهیم(ع) که دستور ذبح فرزندش را در آن دریافت کرد؛ اما رؤیاهای غیر آنان، دربردارنده وحی نبوی نیست. همچنین رؤیاهای برگزیدگان خداوند، معصومانه و همواره صادقه است. اگر اثبات شود که معارفی به شیوه شهودی در اختیار برگزیدگان خداوند قرار میگیرد، جای تردید نمیماند که علم آن حضوری خواهد بود؛ زیرا در حال شهود، علومی بر قلب پیامبر یا فرد برگزیده افکنده میشود.
شیوه دریافت از روح القدس، چندان برای ما روشن نیست؛ اما حکم کلی آن روشن است. اگر بدون ارتباط با ذهن فرد، معارفی از جانب روح یا ارواح مقدس به قلب او القا شود، دانش حاصل از آن، حضوری خواهد بود؛ اما اگر این علوم با وساطت صورتهای ذهنی ایجاد شود، دانش آن حصولی است.
شیوههای هشتم و نهم، یعنی خردورزی و استفاده از حواس، دانشهای حصولی به دنبال دارند. بنابراین علوم به دست آمده برای برگزیدگان خداوند، با توجه به روشهای مختلف آن، در حضوری با حصولی بودن متفاوت بوده، برخی حصولی و برخی حضوریاند.[۴۳]
پرسشهای وابسته
- علم فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم حضوری است یا غیر حضوری؟ (پرسش)
- دلایل قایلان به فعلی و حضوری بودن علم معصوم چیستند؟ (پرسش)
- حضوری یا حصولی بودن علم به عنوان یکی از ویژگیهای علوم برگزیدگان خداوند به چه معناست؟ (پرسش)
- حضوری یا حصولی بودن به عنوان یکی از ویژگیهای علوم اهل بیت به چه معناست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم معصوم
منابع
- واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل
- مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام
- موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی
- کرباسیزاده، علی، رضایی، محمد جعفر، علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان
- مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن
- حسینی همدانی نجفی، سید محمد، درخشان پرتوی از اصول کافی
- طباطبایی، سید محمد حسین، بررسیهای اسلامی
- سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه
- میرجهانی طباطبائی، سید محمد حسن، ولایت کلیه
- پارسانسب، گلافشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا
- زرینجویی، عینالله، مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی
- نجفی لاری، سید عبدالحسین، آگاهیهای آسمانی
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم
- سلطانی، مصطفی، امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه
- تحریری، محمد باقر، جلوههای لاهوتی
- رنجبر، جواد، کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام
- هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی
پانویس
- ↑ ر.ک: هاشمی، سیدعلی، ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه؛ کرباسیزاده، علی، رضایی، محمد جعفر، علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان، ش ۶۹، ص۱۳۲ و ۱۳۳؛ زرینجویی، عینالله، مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی، ص۶۲ ـ ۶۵؛ واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل، ص۱۹۰ ـ ۱۹۱.
- ↑ ر.ک: مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص۴۷ ـ ۵۷؛ نجفی لاری، سید عبدالحسین، آگاهیهای آسمانی، ص۳۵؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۴۸.
- ↑ ر.ک. مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸.
- ↑ ر.ک: موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۴۸.
- ↑ ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، بررسیهای اسلامی، ج ۱، ص۱۹۵؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص۱۴۷ ـ ۱۵۰؛ مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص۴۷ ـ ۵۷؛ حسینی همدانی نجفی، سید محمد، درخشان پرتوی از اصول کافی، ج ۴، ص۳۹؛ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۱۸، ص۳۴۷؛ هاشمی، سیدعلی، ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه.
- ↑ ر.ک: میرجهانی طباطبائی، سید محمد حسن، ولایت کلیه، ص۱۷۷.
- ↑ سید عبدالحسین لاری، المعارف السلمانیة، ص۲۰
- ↑ مرحوم مظفر، علم الإمام، ص۲۴.
- ↑ امامشناسی، ج ۱، ص۲۴۱.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۸، ص۱۹۶ ـ ۱۹۷.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص۶۱۴.
- ↑ ولایة المتقین، ص۱۴۳.
- ↑ قاضی طباطبایی، سید محمد علی، رساله علم امام، ص۸.
- ↑ نخبة الاکلام فی معرفه الامام، ص۳۶.
- ↑ ر.ک: هاشمی، سیدعلی، ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۴۸؛ رنجبر، جواد، کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام؛ سلطانی، مصطفی، امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۶۹؛ کرباسیزاده، علی، رضایی، محمد جعفر، علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان، فصلنامه نقد و نظر، ش ۶۹، ص۱۳۲ و ۱۳۳؛ مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸.
- ↑ ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، بررسیهای اسلامی، ج۱، ص۱۹۵؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص۱۴۷ ـ ۱۵۰.
- ↑ ر.ک: مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص۴۷ ـ ۵۷؛ پارسانسب، گلافشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴ ـ ۴۶.
- ↑ ر.ک: مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص۴۷ ـ ۵۷.
- ↑ ر.ک: پارسانسب، گلافشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴ ـ ۴۶.
- ↑ ر.ک: مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص۴۷ ـ ۵۷؛ واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل، ص۱۹۰ ـ ۱۹۱؛ پارسانسب، گلافشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴ ـ ۴۶.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۱۷
- ↑ ر.ک: مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص۴۷ ـ ۵۷؛ مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸
- ↑ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۱۷
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص۶۱، ح ۸.
- ↑ ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص۲۵۶؛ مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص۲۵۸
- ↑ ر.ک: مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸.
- ↑ ر.ک: مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص۱۰۸ ـ ۱۱۳.
- ↑ ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۱۵۳ و ۱۷۱ و ج۲، ص۳۳۰؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، بدایة الحکمة، ص۱۳۸.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۲۶۰: «إِنَّ جَبْرَئِيلَ(ع) إِذَا أَتَى النَّبِيَّ(ص) لَمْ يَدْخُلْ عَلَيْهِ حَتَّى يَسْتَأْذِنَهُ فَإِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ الْعَبْدِ وَ إِنَّمَا ذَلِكَ عِنْدَ مُخَاطَبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِيَّاهُ بِغَيْرِ تَرْجُمَانٍ وَ وَاسِطَةٍ». همچنین ر.ک: همان، ص۲۵۹ و ۲۷۱.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۵۲: «تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ وَ أَلْهَمَنَا اللَّهُ إِلْهَاماً». در بحث روح القدس در روایات، این موضوع بیشتر بررسی خواهد شد.
- ↑ ﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ «بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بیگمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست میشمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است» سوره بقره، آیه ۹۷.
- ↑ ﴿فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾ «چون به آن (آتش) رسید از کناره راست آن درّه در آن پاره زمین خجسته، از آن درخت بانگ برآمد که: ای موسی! منم، خداوند پروردگار جهانیان» سوره قصص، آیه ۳۰.
- ↑ ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾ «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
- ↑ «بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بیگمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست میشمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است» سوره بقره، آیه ۹۷.
- ↑ ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ﴾ «که روح الامین آن را فرود آورده است * بر دلت، تا از بیمدهندگان باشی» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.
- ↑ ر.ک: هود، ۶۹-۸۱.
- ↑ ﴿فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾ «چون به آن (آتش) رسید از کناره راست آن درّه در آن پاره زمین خجسته، از آن درخت بانگ برآمد که: ای موسی! منم، خداوند پروردگار جهانیان» سوره قصص، آیه ۳۰.
- ↑ مانند آنکه قوم لوط فرشتگانی را که در قالب انسان تمثل یافته بودند، میدیدند.
- ↑ مانند جریان معراج رسول خدا(ص) و مشاهده حقایق ملکوتی: نجم، ۱۱-۱۴: ﴿مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى﴾ «دل، آنچه میدید، دروغ نگفت * پس آیا شما با او در آنچه میبیند، بگو- مگو میکنید؟* و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود * کنار درخت سدری که در واپسین جای است» سوره نجم، آیه ۱۱-۱۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۹، ص۳۰۲؛ محمدنعیم طالقانی، منهج الرشاد فی معرفة المعاد، ج۳، ص۱۸۶؛ حسن حسن زاده آملی، عیون مسائل النفس، سرح العیون فی شرح العیون، ص۴۲۴؛ همو، هزار و یک نکته، ص۴۸۷.
- ↑ در روایات نیز تأکید شده است که در خواب، بر خلاف حالت مرگ، ارتباط روح با بدن کاملا قطع نمیشود. برای نمونه، ر.ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۱۴۵: «فَقُلْتُ لَهُ وَ تَصْعَدُ رُوحُ الْمُؤْمِنِ إِلَى السَّمَاءِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْهُ شَيْءٌ فِي بَدَنِهِ فَقَالَ لَا لَوْ خَرَجَتْ كُلُّهَا حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْهُ شَيْءٌ إِذاً لَمَاتَ قُلْتُ فَكَيْفَ يَخْرُجُ فَقَالَ أَ مَا تَرَى الشَّمْسَ فِي السَّمَاءِ فِي مَوْضِعِهَا وَ ضَوْؤُهَا وَ شُعَاعُهَا فِي الْأَرْضِ فَكَذَلِكَ الرُّوحُ أَصْلُهَا فِي الْبَدَنِ وَ حَرَكَتُهَا مَمْدُودَةٌ». همچنین ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۸، ص۲۶.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۱۴۶-۱۵۱.