سرگذشت زندگی امام علی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۷۰: خط ۷۰:
من سایه‌وار در پی آن [[حضرت]] حرکت می‌کردم و او هرروز نکته تازه‌ای از [[اخلاق نیک]] و [[پسندیده]] برایم آشکار می‌ساخت و به من [[فرمان]] می‌داد از او [[پیروی]] نمایم.
من سایه‌وار در پی آن [[حضرت]] حرکت می‌کردم و او هرروز نکته تازه‌ای از [[اخلاق نیک]] و [[پسندیده]] برایم آشکار می‌ساخت و به من [[فرمان]] می‌داد از او [[پیروی]] نمایم.
وی مدتی از سال در [[غار حرا]] بسر می‌برد، تنها من او را [[مشاهده]] می‌کردم و کسی غیر از من او را نمی‌دید، در آن [[روز]] غیر از خانه‌ای که رسول خدا{{صل}} و [[خدیجه]] و من‌ که نفر سوم را تشکیل می‌دادم، خانه‌ای که [[اسلام]] در آن راه یافته باشد، وجود نداشت، من [[نور]] [[وحی]] و [[رسالت]] را می‌دیدم و [[نسیم]] [[نبوّت]] را استشمام می‌کردم هنگام فرود آمدن وحی به [[رسول اکرم]]{{صل}} صدای ناله [[شیطان]] را شنیدم، از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از [[پرستش]] خود [[مأیوس]] گشته است [ای علی!] آن‌چه را من می‌شنوم می‌شنوی و آن‌چه را می‌بینم تو نیز می‌بینی، با این تفاوت که تو [[پیامبر]] نیستی بلکه [[وزیر]] من هستی و در مسیر خیر و [[صلاح]] قرار داری<ref>شرح نهج البلاغه فیض، ص۸۰۲، خطبه ۲۳۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۶۵.</ref>
وی مدتی از سال در [[غار حرا]] بسر می‌برد، تنها من او را [[مشاهده]] می‌کردم و کسی غیر از من او را نمی‌دید، در آن [[روز]] غیر از خانه‌ای که رسول خدا{{صل}} و [[خدیجه]] و من‌ که نفر سوم را تشکیل می‌دادم، خانه‌ای که [[اسلام]] در آن راه یافته باشد، وجود نداشت، من [[نور]] [[وحی]] و [[رسالت]] را می‌دیدم و [[نسیم]] [[نبوّت]] را استشمام می‌کردم هنگام فرود آمدن وحی به [[رسول اکرم]]{{صل}} صدای ناله [[شیطان]] را شنیدم، از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از [[پرستش]] خود [[مأیوس]] گشته است [ای علی!] آن‌چه را من می‌شنوم می‌شنوی و آن‌چه را می‌بینم تو نیز می‌بینی، با این تفاوت که تو [[پیامبر]] نیستی بلکه [[وزیر]] من هستی و در مسیر خیر و [[صلاح]] قرار داری<ref>شرح نهج البلاغه فیض، ص۸۰۲، خطبه ۲۳۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۶۵.</ref>
==از [[بعثت]] تا [[هجرت]]==
===[[اولین مسلمان|نخستین گرونده به رسول خدا]]{{صل}}===
===[[اولین مسلمان|نخستین نمازگزار]]===
===[[اولین مسلمان|نخستین نماز جماعت در اسلام]]===
===علی{{ع}} و [[اعلان]] [[رسالت]]===
[[حدیث انذار]]
این [[حدیث]] ویژه، به گردهمایی بستگان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که [[حضرت]] آنان را به [[هدف]] فرا خوانی به [[بیعت]] و [[حمایت]] از خود، [[دعوت]] کرد [[ارتباط]] دارد در آن [[روز]] از میان بستگان نزدیک [[پیامبر]]، [[علی بن ابی طالب]] نخستین فردی بود که به دعوت [[نبیّ اکرم]] پاسخ مثبت داد. [[مفسران]] و مورّخان از جمله [[طبری]] در [[تاریخ]] و [[تفسیر]] خود آورده‌اند: هنگامی که [[آیه]] [[شریف]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>؛ بر [[رسول خدا]]{{صل}} نازل گردید آن بزرگوار نگران شد؛ زیرا به خوبی می‌دانست [[قریش]] با او سر [[دشمنی]] داشته و به وی [[حسد]] می‌ورزند، ازاین‌رو، از علی{{ع}} خواست تا برای [[بیم]] دادن آنان و [[تبلیغ رسالت]]، وی را [[یاری]] نماید.
[[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید:
رسول خدا{{صل}} مرا فرا خواند و فرمود: علی! [[خداوند]] به من [[فرمان]] داده بستگان نزدیکم را از [[[عذاب]] الهی‌] بیم دهم، ولی نگرانم و می‌‌دانم اگر بخواهم در این زمینه با آنان سخن بگویم، عکس العمل ناخوشایندی از آنها خواهم دید، ازاین‌رو، از انجام این کار خودداری کردم تا اینکه [[جبرئیل]] بر من نازل شد و فرمود: ای محمد! اگر کاری را که بدان [[مأمور]] شده‌ای انجام ندهی، پروردگارت تو را [[عذاب]] خواهد کرد.
علی! تو اکنون با گوشت گوسفند مقداری [[غذا]] تهیه کن و ظرفی پر از شیر برایمان‌ [[تدارک]] ببین و [[خاندان]] [[عبد المطلب]] را نزد من گرد آور تا با آنان سخن بگویم و آن‌چه را بدان فرمان یافته‌ام بدان‌ها برسانم.
علی{{ع}} دستور رسول خدا{{صل}} را [[اجرا]] کرد و آنها را که در آن روز تعدادشان چهل تن بود، از جمله عموهایش [[ابو طالب]] و [[حمزه]] و عباس و [[ابو لهب]] را دعوت کرد و همگی غذا خوردند. علی{{ع}} در این باره فرمود:
همه آنان غذا خورده و [[سیر]] شدند و من تنها جای دستان آنها را دیدم و [[غذا]] تغییری نکرده بود [[سوگند]] به کسی که [[جان]] علی در دست اوست! آنان افرادی بودند که هر یک [[قادر]] بود تمام غذایی را که من برای آنان [[تدارک]] دیده بودم یکجا بخورد.
سپس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود:
[[آشامیدنی]] برایشان بیاور، و من آن ظرف شیر را برایشان آوردم و از آن نوشیدند تا همگی [[سیر]] شدند، به [[خدا]] سوگند! هر یک از آنان به [[تنهایی]] قادر بر [[نوشیدن]] آن ظرف شیر بود.
هنگامی که رسول خدا{{صل}} خواست با آنان سخن بگوید: [[ابو لهب]] پیشدستی کرد و به آن [[جمعیت]] گفت: پیامبرتان شما را [[جادو]] کرده است، و بدین ترتیب، [[مردم]] با شنیدن سخن ابو لهب پراکنده شدند و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نتوانست با آنان سخن بگوید.
[[روز]] بعد به علی{{ع}} دستور داد همان کار را تکرار کند و پس از آن‌که غذا خورده و شیر آشامیدند، رسول خدا{{صل}} به آنان فرمود: ای [[خاندان]] [[عبد المطلب]]! به خدا سوگند! [[جوانی]] از [[عرب]] را سراغ ندارم [[برتر]] از آنچه که من برای شما به ارمغان آورده‌ام، برای بستگان خویش آورده باشد، من خیر و [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] را برایتان به ارمغان آورده‌ام. [[خداوند]] به من [[فرمان]] داده شما را به سوی او فرا خوانم، اکنون کدام یک از شما در انجام این [[رسالت]] با من‌ حاضر به [[همکاری]] است تا [[برادر]] و [[وصیّ]] و [[جانشین]] من میان شما تلقی شود.
هیچ یک از حاضران به جز علی{{ع}} پاسخ نداد. وی با [[احساسات]] فریاد زد: ای [[پیامبر خدا]] من در این امر تو را [[یاری]] خواهم کرد. پیامبر اکرم{{صل}} دست بر گردن [[مبارک]] علی نهاد و فرمود:
{{متن حدیث|هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا}}؛
این شخص، برادر و وصیّ و جانشین من میان شماست، به سخنش گوش فرا دهید و از او [[اطاعت]] نمایید.
حاضران به پا خاستند و با [[خنده]] و [[تمسخر]] به [[ابو طالب]] می‌گفتند: [برادر زاده‌ات‌] به تو [[فرمان]] داده به سخن پسرت گوش فرا دهی و از او [[اطاعت]] کنی<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳ چاپ مؤسسه اعلمی؛ کامل، ج۲، ص۶۲، مانند این روایت در ارشاد مفید، ص۴۲، باب ۲ فصل ۷ و نیز در تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۶؛ تاریخ دمشق، ج۱، ص۸۶ آمده است.</ref>.
بدین ترتیب، [[روز]] [گردهمایی [[خانه پیامبر]]] روز [[اعلان]] صریح آغاز مرحله جدیدی در [[زندگی]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[رسالت]] [[اسلامی]] و نشانه مبارزه‌جویی رودررو و [[رویارویی]] آشکار [[اسلام]] و [[شرک]]، به شمار می‌آمد.
کسی که [[سیره]] و [[روش پیامبر اکرم]]{{صل}} را مورد بررسی قرار دهد و بر تمام امور و جزئیات آن در آغاز [[تشکیل حکومت اسلامی]] و تشریح [[دستورات]] و سامان دادن امور و راهکارهای آن طبق [[دستورات الهی]]، کاملا [[آگاهی]] یابد ملاحظه خواهد کرد که علی{{ع}} در کلیه صحنه‌ها با [[حضرت]] [[همکاری]] داشت و در برابر دشمنانش از وی [[حمایت]] نموده و در عرصه‌های [[جنگ]] و [[نبرد]] و [[سازندگی]] بازوی پرتوان [[رسول اکرم]]{{صل}} تلقی می‌شد و تا پایان [[عمر]] شریفش [[سرپرستی]] امور مربوط به او را عهده‌دار بود و [روز گردهمایی و [[بیم]] دادن‌] آغازین روز حرکتی بود که در [[سخن گفتن]] و [[درک]] و [[احساس]] و [[مبارزه]] و جانفشانی، کسی [[یار]] و [[یاوری]] نظیر [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} برای [[پیامبر اکرم]] سراغ نداشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۷۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۳

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث سرگذشت زندگی امام علی است. "سرگذشت زندگی امام علی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سرگذشت زندگی امام علی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

دوران زندگانی حضرت علی(ع) را می‌توان به چهار فصل تقسیم کرد: از تولد تا ده سالگی؛ از ده سالگی که اسلام آورد تا درگذشت پیامبر؛ دوران خلفا پس از درگذشت رسول خدا(ص) و دوران خلافت.

دوران زندگانی امیرالمؤمنین(ع)

خلاصه دوران زندگانی حضرت علی(ع) را می‌توان به چهار فصل تقسیم کرد:

  1. از تولد تا ده سالگی: او ده سال قبل از ظهور اسلام متولد شد. پیامبر(ص) برای کمک به ابوطالب علی را به خانه خود برد و نزد حضرت تربیت شد[۱].
  2. از ده سالگی که اسلام آورد تا درگذشت پیامبر: این دوره ۲۳ سال و دو بخش است: دوران مکه و دوران مدینه. او اولین مسلمان و اولین کسی بود که با پیامبر نماز خواند[۲]. در مکه حوادث مهمی رخ داد که یکی از آنها ماجرای انذار عشیره بود که در آن علی(ع) دعوت پیامبر(ص) را پذیرفت و به عنوان وصی حضرت معرفی شد[۳]. یکی دیگر ماجرای خوابیدن علی(ع) به جای پیامبر بود در شبی که مشرکان می‌خواستند پیامبر(ص) را بکشند[۴]. پیامبر(ص) در این ماجرا وظایفی بر عهده علی گذاشت که دیگران نمی‌توانستند به آن اقدام کنند[۵]؛ مانند بازگرداندن امانت‌های مردم به آنها[۶] و مهاجرت همراه فواطم از جمله دختر پیامبر(ص)[۷]. پیامبر(ص) برای رسیدن علی(ع) در منطقه قبا ماند[۸]. دوران مدینه آمیخته با حوادث فراوانی بود.
  3. دوران خلفا پس از درگذشت رسول خدا(ص): از سال یازدهم هجری تا اواخر سال ۳۵ هجری. این دوره نیز دارای حوادث متعددی بود که بعداً به تناسب به آنها اشاره می‌شود.
  4. دوران خلافت: از ذی حجه سال ۳۵ تا رمضان سال چهل هجری که با حوادث زیادی آمیخته بود. به تناسب مباحث از سیره حضرت در فصول مختلف یاد خواهد شد. دو دوره اخیر، دوران امامت حضرت است.

امیرالمؤمنین علی(ع) شب جمعه، ۲۱ رمضان سال چهل هجری در کوفه به شهادت رسید. در آن زمان حضرت ۶۳ سال داشت[۹]. کلینی شهادت حضرت را در شب یکشنبه سی سال بعد از درگذشت پیامبر(ص) دانسته است[۱۰].[۱۱]

پدر و مادر علی(ع)

پدر علی(ع) ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بود. نام ابوطالب را برخی مورخان عبدمناف[۱۲] و برخی عمران دانسته‌اند[۱۳]. شیخ طوسی این‌گونه به معرفی مادر حضرت می‌پردازد: مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبدمناف است و او (علی) اولین مرد هاشمی است که در اسلام از دو هاشمی (پدر و مادر هاشمی) متولد شده است[۱۴]. قبر او در غرای نجف است[۱۵].

کلینی در معرفی مادر حضرت می‌نویسد: “او (علی) اولین هاشمی است که دو بار از هاشم متولد شد؛ یعنی پدر و مادرش هاشمی هستند”[۱۶]؛ آن‌گاه روایات متعددی درباره فاطمه دختر اسد نقل کرده است[۱۷].

نقد و بررسی

عبارتی که در کافی و تهذیب الأحکام درباره اول هاشمی بودن علی(ع) از طرف پدر و مادر ذکر شده، مورد نقد علما قرار گرفته است؛ زیرا برادران علی(ع) که مادرشان فاطمه دختر اسد بوده، مانند طالب، عقیل و جعفر از علی(ع) بزرگ‌تر بودند[۱۸]؛ بنابراین برادران علی(ع) در هاشمی بودن پدر و مادر بر علی(ع) مقدم هستند. به نظر می‌رسد آنچه شیخ طوسی در نسب حضرت ذکر کرده، عبارت شیخ مفید در مقنعه[۱۹] باشد که تهذیب الأحکام شرح بر آن کتاب است و قید “فی الاسلام” که در تهذیب الأحکام افزوده شده، مشکلی را حل نمی‌کند؛ زیرا تولد علی(ع) ده سال قبل از اسلام بوده است. عبارت صحیح دراین باره به چند صورت ممکن است باشد:

  1. شهید اول در دروس گفته است: “علی(ع) و برادرانش اولین هاشمی هستند که از دو هاشمی متولد شده‌اند”[۲۰]. این نظر را علامه مجلسی در شرح کافی نقل کرده و پسندیده است[۲۱].
  2. با توجه به قید اسلام شاید عبارت این‌گونه بوده باشد: هو أول خليفة هاشمي؛ یعنی او اولین خلیفه هاشمی در اسلام است که پدر و مادرش از نسل هاشم بودند. بعد از علی(ع) از میان خلفا این افتخار از آن امام حسن(ع)، سپس امین پسر هارون بوده که مادرش زبیده نیز از بنی هاشم بود. زبیر بن بکار در توصیف فاطمه مادر علی(ع) گفته: “او اولین زن هاشمی است که خلیفه از او متولد شد”[۲۲] و بعد از او فاطمه دختر پیامبر(ع) بود که امام حسن(ع) فرزندش خلیفه شد.
  3. با توجه به اینکه این توصیف پس از معرفی فاطمه بنت اسد آمده، در عبارت به جای “هو”، “هی” بوده است: “او (فاطمه دختر اسد) اولین زن هاشمی است که فرزند برای هاشمی زایید”[۲۳]. این مطلب در منابع گوناگون تاریخی ذکر شده[۲۴] و علامه مجلسی آن را نیکو دانسته است[۲۵].[۲۶]

مراحل زندگی امام علی(ع)

امام علی(ع) ۱۰ سال قبل از بعثت دیده به جهان گشود و در تمام لحظات، همراه روند رسالت بود، چه در مکه، قبل و بعد از بعثت و چه در مدینه در راستای تشکیل دولت اسلامی به رهبری سرور فرستادگان الهی و با تمام وجود در ایجاد این نظام شکوهمند تشریک مساعی داشت به گونه‌ای که در ساختار این بنای دینی بی‌نظیر، ژرفای وجود او بر همگان جلوه‌گر شد.

امیر مؤمنان(ع) با وجود واپس‌گرایی جمعی از صحابه و سرپیچی آنان از سخنان رسول خدا(ص) و دست برداشتن از یاری امام(ع) و جلوگیری از به دست گرفتن زمام رهبری سیاسی توسط او، بر اساس فرمان رسول اکرم(ص) پس از وفات وی مشعل هدایت الهی و رهبری اسلامی را به دست گرفت... و در آن شرایط دشوار به انجام وظائف و مسئولیت‌های دینی ادامه داد و با اینکه موقعیت خویش را در مسأله رهبری به سان محور آسیا تلقی می‌کرد با خلفا همزیستی نمود... و ۲۵ سال چونان فردی خار در چشم، صبر و شکیبایی پیشه کرد تا آن‌که بخشی از آثار کژی مردم از برنامه‌ریزی‌های پیامبر امین، آشکار شد...

در اینجا امّت به امام رو آورد تا پس از آن همه حوادث تلخ و ناگوار و پس از تفرقه و پراکندگی طولانی، زمام امور آنان را برعهده گیرد و امام(ع) تنها ۵ سال به نحوی بایسته مسئولیت رهبری را پذیرا شد و سرانجام برای دست‌یابی به رضوان الهی در جهت تحکیم ارزش‌های دینی که در راستای پا برجا ماندن آنها در نهاد جامعه اسلامی و انسانی تلاش و مبارزه کرده بود، خون پاک خویش را سخاوتمندانه در راه خدا تقدیم نمود. بدین‌سان، زندگی امام علی بن ابی طالب(ع) به دو بخش اساسی تقسیم می‌شود: نخستین بخش: از ولادت وی تا وفات پیامبر اکرم(ص)‌ بخش دوم: از وفات پیامبر عظیم الشأن(ص) و عهده‌دار شدن مسئولیت‌های زمامدار قانونی، تا شهادت در محراب عبادت. با توجه به دوره‌ها و شرایطی که حضرت در آنها به سر برد، می‌توان زندگی آن بزرگ‌مرد را به چند مرحله تقسیم کرد:

مرحله نخست: از ولادت تا بعثت مبارک نبیّ اکرم(ص)‌

مرحله دوم: از بعثت تا هجرت‌

مرحله سوم: از هجرت تا وفات رسول خدا(ص)‌

مرحله چهارم: امام(ع) در دوران خلفای سه‌گانه‌

مرحله پنجم: عصر برقراری دولت وی.[۲۷]

از ولادت تا امامت

ولادت

کنیه و لقب

تحت تربیت رسول اکرم(ص)

پیامبر(ص) با اینکه با خدیجه(س) ازدواج کرده و در خانه‌ای جداگانه به سر می‌برد، ولی به خانه عمویش ابو طالب(ع) آمد و شد فراوان داشت و علی(ع) را مشمول عواطف و مورد توجه کامل خویش قرار داده بود. وی را در آغوش می‌گرفت و به هنگام خواب گاهواره‌اش را تکان می‌داد و مظاهر دیگری از توجه و مراقبت نسبت به او انجام می‌داد[۲۸].

یکی از نعمت‌هایی که خدای عز و جلّ به علی بن ابی طالب(ع) ارزانی و از آن اراده خیر داشت این بود که قریش به بحران قحطی سختی دچار شدند. در آن دوران با عنایت به عیالمند بودن ابو طالب(ع)، رسول خدا(ص) به عباس عموی خود- که از سایر بنی هاشم وضع مالی مناسب‌تری داشت فرمود: عباس! برادرت ابو طالب فردی عیالمند است و خود ملاحظه می‌کنی در اثر این قحطی چه بر سر مردم آمده است، اینک بیا با هم نزد او برویم و از تعداد فرزندانش بکاهیم، هر کدام یکی از فرزندانش را با خود آورده و سرپرستی آنها را بر عهده گیریم که این پیشنهاد مورد پذیرش عباس قرار گرفت.

هردو نزد ابو طالب آمدند و اظهار داشتند: ما قصد داریم تا زمانی که مردم از این بحران خارج می‌شوند از تعداد فرزندانت بکاهیم. ابو طالب(ع) به آن دو گفت: در صورتی که عقیل را برایم باقی بگذارید هرگونه خواستید عمل کنید، و بدین ترتیب، رسول اکرم(ص) علی(ع) را که تنها شش بهار از عمر شریفش سپری شده بود انتخاب کرده و او را در آغوش کشید و عباس، جعفر را با خود همراه آورد. علی بن ابی طالب(ع) همواره در کنار رسول خدا(ص) قرار داشت تا آن‌که خداوند وی را به پیامبری برانگیخت و علی به پیروی از وی پرداخت و به وی ایمان آورد و سخنانش را تصدیق کرد و جعفر نیز هم‌چنان نزد عباس ماند تا اسلام آورد و از او بی‌نیاز گشت[۲۹].

رسول خدا(ص) پس از انتخاب علی(ع) فرمود: «قَدِ اخْتَرْتُ مَنِ اخْتَارَهُ اللَّهُ لِي عَلَيْكُمْ عَلِيّاً»[۳۰]؛ من علی را که خداوند وی را برای من بر شما برگزید، انتخاب نمودم. بدین‌گونه برای علی(ع) فرصتی پیش آمد تا از کودکی تحت مراقبت رسول خدا(ص) به سر ببرد و در سایه اخلاق والای آسمانی‌اش تربیت شود، و از سرچشمه مهر و محبّت او سیراب گردد. رسول اکرم(ص) علی را طبق آموخته‌های خدایی‌اش تربیت کرد و از آن تاریخ لحظه‌ای از او جدا نشد.

امام علی(ع) در خطبه خود معروف به قاصعه به بیان ابعاد تربیتی که از ناحیه مربّی‌اش پیامبر اکرم(ص) بهره برده و به بیان چشم‌انداز و ژرفای تأثیر آنها، پرداخته، می‌فرماید: شما به خوبی موقعیت مرا از نظر خویشاوندی بسیار نزدیک و مقام و منزلت ویژه نسبت به رسول خدا(ص) می‌دانید، او مرا در کودکی در دامان خویش قرار می‌داد و در آغوش می‌کشید و در بستر خویش جای می‌داد و بدنش را به بدنم می‌چسباند و بوی پاکیزه بدنش را استشمام می‌کردم غذا را می‌جوید و در دهانم می‌نهاد، در گفتارم هرگز دروغی نیافت و به اشتباهی در کردارم برنخورد.

تا اینکه فرمود: من سایه‌وار در پی آن حضرت حرکت می‌کردم و او هرروز نکته تازه‌ای از اخلاق نیک و پسندیده برایم آشکار می‌ساخت و به من فرمان می‌داد از او پیروی نمایم. وی مدتی از سال در غار حرا بسر می‌برد، تنها من او را مشاهده می‌کردم و کسی غیر از من او را نمی‌دید، در آن روز غیر از خانه‌ای که رسول خدا(ص) و خدیجه و من‌ که نفر سوم را تشکیل می‌دادم، خانه‌ای که اسلام در آن راه یافته باشد، وجود نداشت، من نور وحی و رسالت را می‌دیدم و نسیم نبوّت را استشمام می‌کردم هنگام فرود آمدن وحی به رسول اکرم(ص) صدای ناله شیطان را شنیدم، از رسول خدا(ص) پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از پرستش خود مأیوس گشته است [ای علی!] آن‌چه را من می‌شنوم می‌شنوی و آن‌چه را می‌بینم تو نیز می‌بینی، با این تفاوت که تو پیامبر نیستی بلکه وزیر من هستی و در مسیر خیر و صلاح قرار داری[۳۱].[۳۲]

از بعثت تا هجرت

نخستین گرونده به رسول خدا(ص)

نخستین نمازگزار

نخستین نماز جماعت در اسلام

علی(ع) و اعلان رسالت

حدیث انذار

این حدیث ویژه، به گردهمایی بستگان پیامبر اکرم(ص) که حضرت آنان را به هدف فرا خوانی به بیعت و حمایت از خود، دعوت کرد ارتباط دارد در آن روز از میان بستگان نزدیک پیامبر، علی بن ابی طالب نخستین فردی بود که به دعوت نبیّ اکرم پاسخ مثبت داد. مفسران و مورّخان از جمله طبری در تاریخ و تفسیر خود آورده‌اند: هنگامی که آیه شریف ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۳۳]؛ بر رسول خدا(ص) نازل گردید آن بزرگوار نگران شد؛ زیرا به خوبی می‌دانست قریش با او سر دشمنی داشته و به وی حسد می‌ورزند، ازاین‌رو، از علی(ع) خواست تا برای بیم دادن آنان و تبلیغ رسالت، وی را یاری نماید.

امام علی(ع) می‌فرماید: رسول خدا(ص) مرا فرا خواند و فرمود: علی! خداوند به من فرمان داده بستگان نزدیکم را از [[[عذاب]] الهی‌] بیم دهم، ولی نگرانم و می‌‌دانم اگر بخواهم در این زمینه با آنان سخن بگویم، عکس العمل ناخوشایندی از آنها خواهم دید، ازاین‌رو، از انجام این کار خودداری کردم تا اینکه جبرئیل بر من نازل شد و فرمود: ای محمد! اگر کاری را که بدان مأمور شده‌ای انجام ندهی، پروردگارت تو را عذاب خواهد کرد. علی! تو اکنون با گوشت گوسفند مقداری غذا تهیه کن و ظرفی پر از شیر برایمان‌ تدارک ببین و خاندان عبد المطلب را نزد من گرد آور تا با آنان سخن بگویم و آن‌چه را بدان فرمان یافته‌ام بدان‌ها برسانم.

علی(ع) دستور رسول خدا(ص) را اجرا کرد و آنها را که در آن روز تعدادشان چهل تن بود، از جمله عموهایش ابو طالب و حمزه و عباس و ابو لهب را دعوت کرد و همگی غذا خوردند. علی(ع) در این باره فرمود: همه آنان غذا خورده و سیر شدند و من تنها جای دستان آنها را دیدم و غذا تغییری نکرده بود سوگند به کسی که جان علی در دست اوست! آنان افرادی بودند که هر یک قادر بود تمام غذایی را که من برای آنان تدارک دیده بودم یکجا بخورد.

سپس رسول خدا(ص) فرمود: آشامیدنی برایشان بیاور، و من آن ظرف شیر را برایشان آوردم و از آن نوشیدند تا همگی سیر شدند، به خدا سوگند! هر یک از آنان به تنهایی قادر بر نوشیدن آن ظرف شیر بود. هنگامی که رسول خدا(ص) خواست با آنان سخن بگوید: ابو لهب پیشدستی کرد و به آن جمعیت گفت: پیامبرتان شما را جادو کرده است، و بدین ترتیب، مردم با شنیدن سخن ابو لهب پراکنده شدند و پیامبر اکرم(ص) نتوانست با آنان سخن بگوید.

روز بعد به علی(ع) دستور داد همان کار را تکرار کند و پس از آن‌که غذا خورده و شیر آشامیدند، رسول خدا(ص) به آنان فرمود: ای خاندان عبد المطلب! به خدا سوگند! جوانی از عرب را سراغ ندارم برتر از آنچه که من برای شما به ارمغان آورده‌ام، برای بستگان خویش آورده باشد، من خیر و سعادت دنیا و آخرت را برایتان به ارمغان آورده‌ام. خداوند به من فرمان داده شما را به سوی او فرا خوانم، اکنون کدام یک از شما در انجام این رسالت با من‌ حاضر به همکاری است تا برادر و وصیّ و جانشین من میان شما تلقی شود.

هیچ یک از حاضران به جز علی(ع) پاسخ نداد. وی با احساسات فریاد زد: ای پیامبر خدا من در این امر تو را یاری خواهم کرد. پیامبر اکرم(ص) دست بر گردن مبارک علی نهاد و فرمود: «هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا»؛ این شخص، برادر و وصیّ و جانشین من میان شماست، به سخنش گوش فرا دهید و از او اطاعت نمایید. حاضران به پا خاستند و با خنده و تمسخر به ابو طالب می‌گفتند: [برادر زاده‌ات‌] به تو فرمان داده به سخن پسرت گوش فرا دهی و از او اطاعت کنی[۳۴].

بدین ترتیب، روز [گردهمایی خانه پیامبر] روز اعلان صریح آغاز مرحله جدیدی در زندگی رسول خدا(ص) و رسالت اسلامی و نشانه مبارزه‌جویی رودررو و رویارویی آشکار اسلام و شرک، به شمار می‌آمد. کسی که سیره و روش پیامبر اکرم(ص) را مورد بررسی قرار دهد و بر تمام امور و جزئیات آن در آغاز تشکیل حکومت اسلامی و تشریح دستورات و سامان دادن امور و راهکارهای آن طبق دستورات الهی، کاملا آگاهی یابد ملاحظه خواهد کرد که علی(ع) در کلیه صحنه‌ها با حضرت همکاری داشت و در برابر دشمنانش از وی حمایت نموده و در عرصه‌های جنگ و نبرد و سازندگی بازوی پرتوان رسول اکرم(ص) تلقی می‌شد و تا پایان عمر شریفش سرپرستی امور مربوط به او را عهده‌دار بود و [روز گردهمایی و بیم دادن‌] آغازین روز حرکتی بود که در سخن گفتن و درک و احساس و مبارزه و جانفشانی، کسی یار و یاوری نظیر علی بن ابی طالب(ع) برای پیامبر اکرم سراغ نداشت.[۳۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۱۶۹؛ نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۳۰۰: «وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ».
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۹؛ نهج البلاغه، ص۳۰۰.
  3. شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۱۷۰؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۱۵؛ علی بن حسین مسعودی، إثبات الوصیه، ص۱۱۷؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج۱، ص۴۹.
  4. ابونضر محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۰۱؛ قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۲، ص۳۴۵؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج۱، ص۵۳.
  5. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۹: «وَ خَلَّفَ عَلِيّاً(ع) فِي أُمُورٍ لَمْ يَكُنْ يَقُومُ بِهَا أَحَدٌ غَيْرُهُ».
  6. ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج۱، ص۱۶۴.
  7. شیخ طوسی، الأمالی، ص۴۷۱، همراه علی(ع) مادرش فاطمه بنت اسد، فاطمه زهرا(س) و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب و ام ایمن بودند.
  8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۹.
  9. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۹.
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۲.
  11. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۲۶.
  12. فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری (۲ج)، ج۱، ص۲۸۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱؛ ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل، ج۲، ص۵.
  13. محمدباقرمجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۲۳۵.
  14. «هُوَ أَوَّلُ هَاشِمِيٍّ وُلِدَ فِي الْإِسْلَامِ بَيْنَ هَاشِمِيَّيْنِ» (شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۹).
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۶.
  16. «وَ هُوَ أَوَّلُ هَاشِمِيٍّ وَلَدَهُ هَاشِمٌ مَرَّتَيْنِ» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۲).
  17. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۲۷.
  18. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۲، ص۲۶۰؛ شیخ صدوق، الخصال، ص۱۸۱. در این اثر فاصله بین فرزندان ابو طالب را به نقل از ابن عباس ده سال دانسته است.
  19. شیخ مفید، المقنعه، ص۴۶۱.
  20. شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ج۲، ص۶: «وَ هُوَ وَ إِخْوَتُهُ أَوَّلُ هَاشِمِيٍّ وُلِدَ بَيْنَ هَاشِمِيَّيْنِ».
  21. محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۲۷۶-۲۷۷؛ البته به نظر می‌رسد انتساب این نظر به مفید درست نباشد.
  22. ابن حجر، الإصابه، ج۸، ص۲۶۹: هي أوّل هاشمية ولدت خليفة.
  23. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۳، ص۲۱۴: و هي أول هاشمية ولدت لهاشمي یا و هي أول هاشمية وُلِدت من هاشمي.
  24. ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۰۸۹، ش۱۸۵۵ و ج۴، ص۱۸۹۱، ش۴۰۵۲؛ ابن اثیر جزری (عزالدین)، اسد الغابه، ج۶، ص۲۱۷؛ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۱؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۲۰ و ۲۰۳؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۵، ص۶۶: و هي أول هاشمية ولدت لهاشمي.
  25. محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۲۷۶.
  26. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۲۸.
  27. حکیم، سید منذر، ‌پیشوایان هدایت ج۲ ص ۶۱.
  28. بحار الانوار، ج۳۵، ص۴۳.
  29. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸ چاپ مؤسه اعلمی بیروت؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۱۹۸؛ ینابیع الموده، ص۲۰۲؛ کشف الغمه، ج۱، ص۱۰۴؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۳۵۱- ۳۵۶.
  30. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۵ به نقل از بلاذری و اصفهانی.
  31. شرح نهج البلاغه فیض، ص۸۰۲، خطبه ۲۳۴.
  32. حکیم، سید منذر، ‌پیشوایان هدایت ج۲ ص ۶۵.
  33. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  34. تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳ چاپ مؤسسه اعلمی؛ کامل، ج۲، ص۶۲، مانند این روایت در ارشاد مفید، ص۴۲، باب ۲ فصل ۷ و نیز در تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۶؛ تاریخ دمشق، ج۱، ص۸۶ آمده است.
  35. حکیم، سید منذر، ‌پیشوایان هدایت ج۲ ص ۷۵.