ابوهاشم بن عتبه عبشمی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'رده:صحابه' به 'رده:صحابه پیامبر')
خط ۴: خط ۴:


==مقدمه==
==مقدمه==
در نامش [[اختلاف]] است. [[خالد]]، مهشم، هشیم، [[هشام]] و [[شیبه]]، از جمله نام‌هایی است که برای او گفته‌اند. برخی، نام [[ابوهاشم]] را همان [[کنیه]] وی دانسته‌اند<ref>ابن عساکر، ج۶۷، ص۲۹۳؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۶.</ref>؛ چنانکه در منابع، از وی تنها با همین تعبیر یاد می‌شود. افزون بر ابوهاشم، کنیه [[ابوسفیان]] هم متعلق به اوست. به دلیل انتسابش به تیره [[عبد]] [[شمس]] از تیره‌های قرشی، بدو بشمی گویند.
در نامش [[اختلاف]] است. خالد، مهشم، هشیم، هشام و شیبه، از جمله نام‌هایی است که برای او گفته‌اند. برخی، نام [[ابوهاشم]] را همان [[کنیه]] وی دانسته‌اند<ref>ابن عساکر، ج۶۷، ص۲۹۳؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۶.</ref>؛ چنانکه در منابع، از وی تنها با همین تعبیر یاد می‌شود. افزون بر ابوهاشم، کنیه «ابوسفیان» هم متعلق به اوست. به دلیل انتسابش به [[تیره عبدشمس]] از [[تیره‌های قرشی]]، بدو [[بشمی]] گویند.


او [[برادر]] [[پدری]] [[ابوحذیفة بن عتبه]]، برادر [[مادری]] [[مصعب بن عمیر]] و دایی [[معاویه]] بود. نام مادرش [[خناس]] دختر [[مالک عامری]] بود<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۳۱.</ref>.
او [[برادر]] [[پدری]] [[ابوحذیفة بن عتبه]]، برادر [[مادری]] [[مصعب بن عمیر]] و دایی [[معاویه]] بود. نام مادرش [[خناس دختر مالک عامری]] بود<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۳۱.</ref>.


ابوهاشم در [[فتح مکه]] [[اسلام]] آورد و از [[طلقا]] و [[مسلمة]] الفتح بود<ref>ذهبی، ج۲، ص۴۶۸.</ref>، اما نزد [[رسول خدا]]{{صل}} موقعیتی یافت<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۱۴۴.</ref>. بعدها به [[شام]] رفت و در [[دمشق]] سکونت کرد. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۷، ص۲۸۵.</ref> شرح حال وی را در شمار صحابه‌ای آورده که در شام سکونت کردند. خلیفة بن خیاط<ref>خلیفه بن خیاط، ص۲۱۳.</ref> بر خلاف دیگر منابع، وی را از صحابه‌ای دانسته که در [[کوفه]] سکونت کرد.
ابوهاشم در [[فتح مکه]] [[اسلام]] آورد و از [[طلقا]] و [[مسلمة الفتح]] بود<ref>ذهبی، ج۲، ص۴۶۸.</ref>، اما نزد [[رسول خدا]]{{صل}} موقعیتی یافت<ref>ابن اثیر، ج۲، ص۱۴۴.</ref>. بعدها به [[شام]] رفت و در [[دمشق]] سکونت کرد. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۷، ص۲۸۵.</ref> شرح حال وی را در شمار صحابه‌ای آورده که در شام سکونت کردند. [[خلیفة بن خیاط]]<ref>خلیفه بن خیاط، ص۲۱۳.</ref> بر خلاف دیگر منابع، وی را از صحابه‌ای دانسته که در [[کوفه]] سکونت کرد.
[[ابو هاشم بن عتبه]] در [[فتوحات]] شرکت کرد و در [[نبرد یرموک]] یک چشم خود را از دست داد<ref>حاکم، ج۳، ص۶۳۸؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۷.</ref>. وی که از امرای معاویه بود، در سال ۲۱ با احل [[انطاکیه]]، معرة نعمان و قلقیه [[صلح]] کرد<ref>طبری، ج۴، ص۱۴۵.</ref>. [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۳۵، ص۵۰.</ref> و [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۳۴۷.</ref> به نقل از خلیفة بن خیاط نوشته‌اند معاویه وی را به [[ولایت]] جزیره گمارد، اما در [[تاریخ]] و طبقات خلیفة بن خیاط چنین مطلبی نیست. او از زهاد [[صحابه]] و [[صالحان]] آنان دانسته شده است؛ چنان که [[ابوهریره]] از او با تعبیر {{عربی|"الرجل الصالح"}} یاد می‌کرد. او [[سبیل]] بلندی داشت؛ به گونه‌ای که آنها را از پشت می‌بست. چون سفارش [[شرع]] و [[دستور]] رسول خدا{{صل}} در کوتاه کردن سبیل به اطلاع او رسید، گفت: یکبار که تازه سبیل خود را تراشیده بودم، [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} آمدم. آن [[حضرت]] فرمود: تا [[دیدار]] بعد [[سبیل]] خود را نتراش. پیش از این دیدار [[پیامبر]] درگذشت و من تا وی را در آن [[دنیا]] [[ملاقات]] نکنم، سبیل نخواهم تراشید<ref>طبرانی، ج۷، ص۳۰۳؛ ابن اثیر، ج۲، ص۱۴۴؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۲۹۴.</ref>.
[[ابو هاشم بن عتبه]] در [[فتوحات]] شرکت کرد و در [[نبرد یرموک]] یک چشم خود را از دست داد<ref>حاکم، ج۳، ص۶۳۸؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۷.</ref>. وی که از امرای معاویه بود، در سال ۲۱ با احل [[انطاکیه]]، [[معرة النعمان]] و [[قلقیه]] [[صلح]] کرد<ref>طبری، ج۴، ص۱۴۵.</ref>. [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۳۵، ص۵۰.</ref> و [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۳۴۷.</ref> به نقل از خلیفة بن خیاط نوشته‌اند معاویه وی را به [[ولایت جزیره]] گمارد، اما در [[تاریخ]] و طبقات خلیفة بن خیاط چنین مطلبی نیست. او از زهاد [[صحابه]] و [[صالحان]] آنان دانسته شده است؛ چنان که [[ابوهریره]] از او با تعبیر {{عربی|"الرجل الصالح"}} یاد می‌کرد. او سبیل بلندی داشت؛ به گونه‌ای که آنها را از پشت می‌بست. چون سفارش [[شرع]] و [[دستور]] رسول خدا{{صل}} در کوتاه کردن سبیل به اطلاع او رسید، گفت: یکبار که تازه سبیل خود را تراشیده بودم، [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} آمدم. آن [[حضرت]] فرمود: تا [[دیدار]] بعد [[سبیل]] خود را نتراش. پیش از این دیدار [[پیامبر]] درگذشت و من تا وی را در آن [[دنیا]] [[ملاقات]] نکنم، سبیل نخواهم تراشید<ref>طبرانی، ج۷، ص۳۰۳؛ ابن اثیر، ج۲، ص۱۴۴؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۲۹۴.</ref>.


از نشانه‌های [[زهد]] وی، تألم وی در أواخر [[عمر]] است. هنگام [[مرگ]]، [[معاویه]] بر بالینش حاضر شد و او را اندهگین یافت. چون سبب پرسید گفت: [[رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود از دنیا به [[خادم]] و مرکبی که در [[راه خدا]] استفاده شود، اکتفا کنم، حال آنکه من اموالی اندوخته‌ام<ref>طبرانی، ج۷، ص۳۰۲؛ ابونعیم، ج۶، ص۳۰۴۶؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۲۸۸؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۶.</ref>.
از نشانه‌های [[زهد]] وی، تألم وی در أواخر [[عمر]] است. هنگام [[مرگ]]، [[معاویه]] بر بالینش حاضر شد و او را اندهگین یافت. چون سبب پرسید گفت: [[رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود از دنیا به [[خادم]] و مرکبی که در [[راه خدا]] استفاده شود، اکتفا کنم، حال آنکه من اموالی اندوخته‌ام<ref>طبرانی، ج۷، ص۳۰۲؛ ابونعیم، ج۶، ص۳۰۴۶؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۲۸۸؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۶.</ref>.

نسخهٔ ‏۶ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۵۸

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

در نامش اختلاف است. خالد، مهشم، هشیم، هشام و شیبه، از جمله نام‌هایی است که برای او گفته‌اند. برخی، نام ابوهاشم را همان کنیه وی دانسته‌اند[۱]؛ چنانکه در منابع، از وی تنها با همین تعبیر یاد می‌شود. افزون بر ابوهاشم، کنیه «ابوسفیان» هم متعلق به اوست. به دلیل انتسابش به تیره عبدشمس از تیره‌های قرشی، بدو بشمی گویند.

او برادر پدری ابوحذیفة بن عتبه، برادر مادری مصعب بن عمیر و دایی معاویه بود. نام مادرش خناس دختر مالک عامری بود[۲].

ابوهاشم در فتح مکه اسلام آورد و از طلقا و مسلمة الفتح بود[۳]، اما نزد رسول خدا(ص) موقعیتی یافت[۴]. بعدها به شام رفت و در دمشق سکونت کرد. ابن سعد[۵] شرح حال وی را در شمار صحابه‌ای آورده که در شام سکونت کردند. خلیفة بن خیاط[۶] بر خلاف دیگر منابع، وی را از صحابه‌ای دانسته که در کوفه سکونت کرد. ابو هاشم بن عتبه در فتوحات شرکت کرد و در نبرد یرموک یک چشم خود را از دست داد[۷]. وی که از امرای معاویه بود، در سال ۲۱ با احل انطاکیه، معرة النعمان و قلقیه صلح کرد[۸]. ابن عساکر[۹] و ابن حجر[۱۰] به نقل از خلیفة بن خیاط نوشته‌اند معاویه وی را به ولایت جزیره گمارد، اما در تاریخ و طبقات خلیفة بن خیاط چنین مطلبی نیست. او از زهاد صحابه و صالحان آنان دانسته شده است؛ چنان که ابوهریره از او با تعبیر "الرجل الصالح" یاد می‌کرد. او سبیل بلندی داشت؛ به گونه‌ای که آنها را از پشت می‌بست. چون سفارش شرع و دستور رسول خدا(ص) در کوتاه کردن سبیل به اطلاع او رسید، گفت: یکبار که تازه سبیل خود را تراشیده بودم، خدمت رسول خدا(ص) آمدم. آن حضرت فرمود: تا دیدار بعد سبیل خود را نتراش. پیش از این دیدار پیامبر درگذشت و من تا وی را در آن دنیا ملاقات نکنم، سبیل نخواهم تراشید[۱۱].

از نشانه‌های زهد وی، تألم وی در أواخر عمر است. هنگام مرگ، معاویه بر بالینش حاضر شد و او را اندهگین یافت. چون سبب پرسید گفت: رسول خدا(ص) به من فرمود از دنیا به خادم و مرکبی که در راه خدا استفاده شود، اکتفا کنم، حال آنکه من اموالی اندوخته‌ام[۱۲].

یک روایت او در بیشتر منابع حدیثی تکرار می‌شود. ابوهریره که به وی ارادت داشت [۱۳] می‌گوید: صحابه درباره اینکه منظور از "صلاة وسطی" چیست اختلاف کردند. ابوهاشم که جسور بود بر پیامبر وارد شد و خبر آورد که منظور از آن، نماز عصر است[۱۴]. از جمله کسانی که از وی روایت می‌کنند، ابوهریره و سمرة بن سهم هستند[۱۵].

فرزندان وی عبارت‌اند از عبدالله که مادرش دختر شیبة بن ربیعه بود، و ام خالد که همسر یزید بن معاویه شد و پس از او با مروان بن حکم ازدواج کرد و شایع شد همین زن او را به قتل رساند. سالم و دره[۱۶] از دیگر فرزندان وی هستند. نسلی از ابوهاشم باقی نماند[۱۷]. در زمان مرگ وی اختلاف است. زمان خلافت عثمان و خلافت معاویه[۱۸] از زمان‌هایی است که در این باب گفته شده است.[۱۹]

منابع

پانویس

  1. ابن عساکر، ج۶۷، ص۲۹۳؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۶.
  2. ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۳۱.
  3. ذهبی، ج۲، ص۴۶۸.
  4. ابن اثیر، ج۲، ص۱۴۴.
  5. ابن سعد، ج۷، ص۲۸۵.
  6. خلیفه بن خیاط، ص۲۱۳.
  7. حاکم، ج۳، ص۶۳۸؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۷.
  8. طبری، ج۴، ص۱۴۵.
  9. ابن عساکر، ج۳۵، ص۵۰.
  10. ابن حجر، ج۷، ص۳۴۷.
  11. طبرانی، ج۷، ص۳۰۳؛ ابن اثیر، ج۲، ص۱۴۴؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۲۹۴.
  12. طبرانی، ج۷، ص۳۰۲؛ ابونعیم، ج۶، ص۳۰۴۶؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۲۸۸؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۶.
  13. ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۱.
  14. ابن ابی عاصم، ج۱، ص۴۰۲؛ ابن حبان، ج۵، ص۳۴۲؛ حاکم، ج۳، ص۶۳۸؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۴۷.
  15. مزی، ج۳۴، ص۳۶۰.
  16. ابن عساکر، ج۲، ص۳۵۷.
  17. بلاذری، ج۹، ص۳۷۶.
  18. ابن عساکر، ج۶۷، ص۲۹۱.
  19. داداش نژاد، منصور، مقاله «ابوهاشم بن عتبه عبشمی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۵۵۵-۵۵۶.